1

ده‌نمکی فاجعه ایرباس را فیلم می‌کند!+صدور یک پروانه دیگر

سینماروزان/محمد شاکری: شورای پروانه ساخت آثار سینمایی در جلسه اخیر خود به دو فیلم‌نامه سینمایی مجوز داده است.

مسعود ده نمکی پروانه ساخت #پرواز۶۵۵ را گرفته که به نظر می‌رسد مرتبط است با ماجرای حمله موشکی ناو وینسنس آمریکا به پرواز۶۵۵ ایران‌ایر از تهران به دوبی و شهادت ۲۹۰ سرنشین هواپیما.

ده نمکی فیلم پرواز۶۵۵ را میسازد
ده نمکی فیلم پرواز۶۵۵ را میسازد

پیش از این سعید اسدی کارگردان #آواز_قو بنا بود به تهیه‌کنندگی قاسم قلی پور فیلم یو.اس.اس.اس.وینسنس را برمبنای همین ماجرا بسازد ولی شرایط مهیا نشد و حالا مسعود ده نمکی که یک بار در بخشی از #اخراجیها۲ تجربه تولید فیلم داخل هواپیما را داشته می‌خواهد آن اتفاق را سینمایی کند.

به جز این ایرج محمدی از سریال سازان باسابقه که فیلم #نیلگون را آماده اکران دارد پروانه فیلم #ماه_پنهان را گرفته به کارگردانی محمدرضا یکانی.

فهرست پروانه‌های صادره به شرح زیر است:

–«پرواز ۶۵۵ » به تهیه‌کنندگی و کارگردانی مسعود ده‌نمکی و به نویسندگی مسعود ده‌نمکی و سید بهزاد زهرائی

— «ماه پنهان» به تهیه‌کنندگی ایرج محمدی روزبهانی، کارگردانی محمدرضا یکانی و نویسندگی آوا اکبری




ده‌نمکی گرفتار #برزخ!؟

سینماروزان/فاطمه عودباشی: مسعود ده نمکی کارگردان سه گانه پرفروش اخراجیها سرگرم تولید سریالی ماورایی شده به نام #رستگاری که عنوانش بیش از هر چیز یادآور #رستگاری_در_شائوشنک فرانک دارابانت و #رستگاری_در_هشت_و_بیست_دقیقه سیروس الوند است.

ده نمکی که تجربه گرایی خاص خود را در استفاده از سی‌جی‌آی دارد و این تجربه گرایی را با نمایش زلزله تهران در #رسوایی و سقوط بهمن در #زندانیها نشان داده بود در سریال رستگاری هم به دنبال بازسازی برزخ است.

به گزارش روزنامه جام‌جم، سریال تلویزیونی رستگاری در گونه ماورایی ساخته می‌شود و قرار است از زاویه‌ای تازه به مبحث عالم برزخ و در قالب یک قصه شنیدنی و پر از گره بپردازند. ده‌نمکی به غیر از کارگردانی، تهیه‌کنندگی سریال رستگاری را هم به عهده دارد و محمد امامی(مجری تیتراژ به وقت شام) از چند ماه پیش ساخت جلوه‌های ویژه این سریال را آغاز کرده است، چراکه سریال رستگاری قرار است عالم برزخ را به تصویر بکشد به‌همین‌دلیل جلوه‌های ویژه سنگین برای این اثر به‌کار برده می‌شود. همچنین پیگیری‌ها نشان می‌دهد که تولید صحنه‌های رئال سریال هم آغاز شده است.

ده نمکی با حمایت مالی سیمافیلم قرار است با ساخت این اثر، یک قصه باورپذیر را به تصویر بکشد که بخش برزخ داستان برای مخاطبان تماشایی باشد. به‌همین‌دلیل، این موضوع کار سازندگان این اثر را سخت می‌کند. حتی شنیده‌ها حاکی از آن است که جلوه‌های ویژه این اثر با دیگر کارهای ماورایی تلویزیون متفاوت است.

سریال رستگاری ساخته مسعود ده نمکی چه مختصاتی دارد؟
سریال رستگاری ساخته مسعود ده نمکی چه مختصاتی دارد؟

به گزارش سینماروزان، یکی از اولین تجربیات سینمای ایران در ورود به عالم پس از مرگ فیلم شب نشینی در جهنم ساموئل خاچکیان بود که در زمان خود تصاویری رعب آور از پل صراط و دوزخ ارائه داده بود و پس از آن تلاش‌های مختلف در این حیطه بوده؛ از روز فرشته بهروز افخمی و گذرگاه شهریار بحرانی تا تحفه هند رضا زهتابی، شب آفتابی بهزاد بهزادپور، جعبه موسیقی فرزاد موتمن، دموکراسی در روز روشن علی عطشانی و…
سریال‌های رمضانی دهه های قبل مانند ملکوت محمدرضا آهنج نیز چنین ورودی داشته‌اند و محسن مخملباف نیز در آثار ابتدایی خود مثل استعاذه به نحوی نمادین، چنین مفهومی را دستمایه کار کرده بود ولی اغلب آثار ایرانی مخاطب‌پسند پسامرگ به نوعی مفرح و حتی با پهلو زدن به کمدی-ماورایی تولید شده‌اند.

باید دید حاصل ورود ده نمکی به عالم پسامرگ چگونه خواهد بود؟ او که سابقه ساخت کمدی دارد سریال تازه اش را هم کمدی-ماورایی می‌کند یا متاثر از ماورایی‌های دهه‌های قبل تلویزیون همان نگاه تعلیمی پندآموز را دنبال خواهد کرد؟ و با توجه به تجربه فیلم-سریال موقعیت مهدی از محصولات اخیر سیمافیلم، اینکه ده‌نمکی نسخه‌ای سینمایی از رستگاری را برای جشنواره فیلم فجر۴۲ آماده کند، چندان بعید نیست!؟




اصغر نقی‌زاده و ریاستِ آرام‌ستان ده‌نمکی!

سینماروزان: اخیرا در سریال #آزادی_مشروط ساخه مسعود ده‌نمکی بازی کردم و نقشم رئیس یک آرامستان بود که مجبور بودم لباسی شبیه به کادر درمان را بپوشم.

اصغر نقی‌زاده بازیگر خوش‌مشرب با بیان مطلب فوق در برنامه شب فیروزه ای شبکه پنج گفت: بازی در نقش رئیس یک گورستان تجربه خیلی بدی بود. من در جنگ هم لباس شیمیایی پوشیده‌ بودم اما این لباس واقعا خفه‌کننده است. حال فرض کنید که عده‌ای از کادر پرستاران و درمان و کادر گورستان‌ها این لباس را در گرما پوشیده‌اند و کار می‌کنند.

بازیگر آژانس شیشه‌ای ادامه داد: سال 1359 که جنگ آغاز شد، عده‌ای برای جنگ با دشمن رفتند و تعدادی شهید شدند. حال می‌خواهم به سال 1398 برگردم؛ در آن روزهایی که کرونا آمد همه ما به خانه‌هایمان پناه بردیم، اما همه اعضای سیستم بهداشتی کشورمان تبدیل به همان رزمنده‌های زمان جنگ شدند.

بازیگر از کرخه تا راین افزود: از دکتر و پرستار گرفته تا مسئول داروخانه و آزمایشگاه. بسیاری از آنان، جانشان را نیز در راه دادند. به خاطر همه زحمات‌شان، از همه آنان تشکر می‌کنم و در سریال آزادی مشروط به همین مصادیق پرداخته‌ایم.

اصغر نقی زاده و ریاست یک گورستان در سریال آزادی مشروط ده نمکی
اصغر نقی زاده و ریاست یک گورستان در سریال آزادی مشروط ده نمکی




مسعود ده‌نمکی مطرح کرد⇐در هالیوود گاهی تا یک‌سوم بودجه تولید را خرج فیلمنامه می‌کنند ولی اینجا چه؟/تلویزیون برای نگارش هر قسمت یک سریال فقط بیست میلیون میدهد ولی به یک بازیگر درجه دو، هر ماه ۱۰۰ میلیون پول می‌دهد!!/من اگر بخواهم فیلمنامه‌ای در مورد عاشورا بنویسم، کلی روضه اصیل گوش می‌کنم!/ الان “می‌ریزه می‌ریزه” می‌خوانند ولی قبلاً نوحه‌ها و روضه‌ها، حرف حسابی برای گفتن داشت!/اگر بخواهم فیلمی درباره عاشورا بسازم داستان دو برادر از لشکر کفر را می‌سازم که بعد از برخورد با امام حسین(ع)…/طرح  “اخراجی‌ها ۲” را رد کردند و گفتند تخیلی است!/اکبر عبدی کلاس بازیگری نرفته اما ذاتاً بازیگر است!/ ژانر تخیلی یا ژانر وحشت در ایران جواب نمی‌دهد!/هالیوود نداشته‌های خودش را داشته می‌کند و این طرف داشته‌های خود را به نداشته تبدیل می‌کنند و مثلاً در مورد شهید فهمیده جوک می‌سازند!/اگر بخواهیم فیلمی بسازیم که این طرفش ناطق نوری باشد و آن طرف خاتمی، اول از همه حزب اللهی‌ها فحش می‌دهند!/برای ساخت “رسوایی۲” با مجوز یک فیلم دیگر از پل قیطریه با هلی‌شات، فیلم گرفتم!

سینماروزان/مهدی فلاح: فیلمنامه نویسی بر اساس تعالیم عالم سینما، رکن کار نمایشی و تصویر است، گرچه در کشور ما خیلی جدی گرفته نمی‌شود.‌ همه کارشناسان معتقدند که مشکل اصلی سینما و حتی تئاترها متن است. تا متن، خوب نباشد نمی‌توان حتی از آن فیلم متوسطی درآورد.

مسعود ده‌نمکی کارگردان با بیان مطلب فوق در جشنواره عمار گفت: طبق گفته مشهور برخی از بزرگان این عرصه، اگر متن خیلی خوب باشد حتی اگر عوامل اجرایی متوسط باشند می‌توانند کار و فیلم خوبی را از آن درآورند. اما اگر متن بد و بن‌مایه لازم را نداشته باشد، حتی اگر عوامل خیلی خوب باشند، فیلمی ضعیفی از آن در می‌آید. در عالم سینما هم این ماجرا را دقیقاً می‌توانید در موارد مختلف و آثار مختلف ببینید.

وی توضیح داد: نقش فیلمنامه در آثار نمایشی بسیار کلیدی است. من به هر کسی از مسئولان، آنها که گوشی برای شنیدن داشتند و من را برای مشورت دعوت کردند گفتم ما باید بتوانیم ساختارها، استانداردهای و آدم‌های فیلمنامه نویسی را در کشورمان ارتقا دهیم.

این سینماگر ادامه داد: برای بخش فیلمنامه نویسی در تلویزیون خیلی خوب پول بدهند مثلاً بیست میلیون برای هر قسمت است در حالی که برای یک بازیگر درجه ۲، هر ماه مثلاً صد میلیون تومان پول می‌دهند. یک گروه فیلمبرداری سریال، ماهانه به طور متوسط صد و خورده‌ای میلیون می‌گیرد. قرار است اینها جمع شوند که یک اثر خوب را خلق کنند اما اگر این نقشه راه خوب نباشد باز به همان بی‌راه برمی‌گردیم. تناسبی در پرداخت دستمزد برای فیلمنامه نویس نیست، بنابراین فیلمنامه نویس احساس نمی‌کند که باید بیشتر از آن دستمزدش مایه بگذارد.

کارگردان فیلم سینمایی «اخراجی‌ها» بیان کرد: یکی از گران‌ترین بخش‌های تولید فیلم در هالیوود، بخش فیلمنامه است. هم ایده را خوب می‌خرند و هم فیلمنامه را. یکباره می‌بینید یک سوم هزینه فیلم را به فیلمنامه اختصاص می‌دهند. حال چرا این کار می‌ارزد؟ چون ممکن است آن فیلمنامه نویس یک یا چند سال برای فیلم‌نامه‌اش وقت صرف کرده باشد.

ده نمکی تصریح کرد: یکی از مهم‌ترین مسائل و هسته اصلی فیلمنامه، ایده است. بعد، آن ایده به طرح تبدیل می‌شود و طرح به فیلمنامه. اما تا کسی، جامعه پیرامون و زمانه خود را نشناسد به ایده مناسبی دست پیدا نمی‌کند. بعضی از آدم‌ها زندگی خودشان را روایت می‌کنند. اگر از آن آدم‌ها آن ایده و طرح‌ها را بگیریم، دیگر تمام می‌شوند. البته پیشنهاد من این است که اگر در آینده اینگونه افراد برای نوشتن فیلمنامه به شما مراجعه کردند، پای حرف تک‌تک اینها بنشینید، آن وقت می‌توانید برای خودتان بانک ایده داشته باشید.

کارگردان سریال «دارا و ندار» یادآور شد: ما دنبال ایده‌ای هستیم که قابلیت ماندگاری داشته باشد، حال باید ببینیم از آن ایده برای روایت به کدام زاویه برسیم که مناسب باشد. تجربه نگاری خیلی خوب است. چیزی که در کلاس‌ها دست نمی‌دهد حتی در میدان عمل، چرا که آنجا تازه تجربه می‌کنیم، باید از آدم‌هایی که در این عرصه کار کرده‌اند، یاد گرفت.

این کارگردان سینما خطاب به حاضران بیان کرد: شما باید سیر مطالعاتی‌تان را گسترش دهید. من اگر بخواهم فیلمنامه‌ای در مورد عاشورا بنویسم، کلی روضه گوش می‌کنم. چون حرف‌ها، روایات درست و حسابی و خاص در آن روضه‌ها پیدا می‌شود. الان «می ریزه می ریزه» می‌خوانند، قبلاً نوحه‌ها و روضه‌ها، حرف حسابی برای گفتن داشتند. نمی‌دانم شاید سینمای ما هم روزی به سمت ابتذال به معنای سطحی شدن، برود.

وی مطرح کرد: مثلاً من می‌خواهم به واقعه کربلا بپردازیم. این ایده و سوژه من است. می‌توانیم از زوایای مختلف به این ماجرا نگاه کنیم. مثلاً فیلم «روز واقعه» از نگاه یک مسیحی است یا در سریال «مختارنامه» آقای میرباقری، نگاه‌ها و روایات دیگری است. حال در واقعه کربلا، من شنیدم دو برادر در لشکر کفر بودند و آن لحظه آخر، امام حسین می‌گوید شما با من جنگ دارید با خاندان من چه کار دارید؟ یکی از این برادرها تحت تاثیر این حرف امام حسین (ع) می‌گوید ما با این آدم جنگ داشتیم با زن و بچه‌اش که جنگ نداریم. برادر دیگر هم می‌گوید درست می‌گویی، حالا چه کار کنیم‌. آن دو برادر شروع می‌کنند به شمشیر کشیدن و جنگیدن در دل دشمن برای دفاع از خانواده امام حسین (ع). آن دو نفر می‌جنگند و شهید هم می‌شوند ولی اسمی از آن‌ها در تاریخ نیست و جزو ۷۲ نفر شهدای کربلا هم نیستند. فقط اصل ماجرا موجود است. این یک ایده ناب است. حالا اگر یکی این را ساخت، دیگر باید رهایش کرد؟ یا می‌توان از زوایای دیگر هم به آن پرداخت؟ پیدا کردن زاویه نگاه و ایده می‌تواند به شما کمک کند. بعضی وقت‌ها در عالم کشف و شهود ایده به ذهن می‌آید.

ده نمکی در همین باره تصریح کرد: باید چشم شکارچی وجود داشته باشد، علاوه بر چشم باید گوش شما هم برای شما ایده خلق کند. از حرف زدن آدم‌ها از مدل آدم‌ها در موارد مختلف در سطح جامعه می‌توان ایده گرفت.

این کارگردان سینما در ادامه توضیحاتش عنوان کرد: کارگردان مولف، کسی است که فیلمنامه‌ای را که خودش نوشته است، بسازد. ولی هر کسی کارگردان مولف نیست. بعضی کارگردان‌ها، تکنیسین هستند، مولف نیستند. البته آنها هم آدم‌های مهمی هستند، می‌گویند ما معماریم و حقیقتاً می‌توانند از هر فیلمنامه آماده‌ای فیلم بسازند.

این نویسنده خطاب به حاضران بیان کرد: شما باید در زمینه فیلمنامه اجتهاد پیدا کنید، یعنی غرق موضوع شوید و بیشتر از صاحب موضوع درباره سوژه حرف داشته باشید. من در مورد آثار خودم همین کار را می‌کنم. باید عالم به موضوع شوید، هم سیر مطالعاتی هم عالم حضور داشته باشد. کسی که بخواهد در مورد پزشکی، اثری بسازد تا در فضای بیمارستان و بین کادر درمان نباشد نمی‌تواند آن فضا را کامل درک کند و بعد به تصویر بکشد.

ده‌نمکی توضیح داد: من طرح «اخراجی‌ها ۲» را نوشتم و فرستادم به یک شورایی و رد شد در حالی که هشتاد جلد کتاب نوشته بودم. باید می‌توانستم از ایده‌ام دفاع کنم، آنها گفتند تخیل در کار وجود دارد، چرا جنگ را تحریف می‌کنید که یک هواپیما را می‌دزدند و به اردوگاه اسرای ایرانی می‌برند. بعد می‌خواهند کار تبلیغاتی انجام دهند و مصاحبه و دیدارها اتفاق می‌افتد. من می‌خواستم معنای اسیر بودن را نشان دهیم. زاویه نگاه و بکر بودن ایده خیلی مهم است. کما اینکه این ماجرا در اردوگاه کمپ ۶ رمادی اتفاق افتاده بود.

وی ادامه داد: شمای فیلمنامه نویس، در سینما تک تیراندازید تیربارچی نیستید. روی ایده خود وقت صرف کنید، بگذارید ایده با نگاه کردن و تجربیات و مطالعه ورز بیاید. فیلمنامه نویسی علم است، یک تخصص است. شما باید سینما را بشناسید. سینما زبان مشترک دارد و طوری بنویسید که بقیه عوامل آن را بفهمند. بعد از علم و آموزش، استعداد مهم است. ممکن است کسی با نمره بیست از سینما فارغ‌التحصیل شود اما در بحث اجرا موفق نباشد. اکبر عبدی هیچ وقت کلاس بازیگری نرفته اما ذاتاً بازیگر است. می‌تواند هم نقش دیوانه در فیلم «مادر» را بازی کند هم نقش عارف در «رسوایی‌» را.

ده‌نمکی اظهار کرد: بعد از استعداد، پژوهش و غرق شدن در موضوع مهم است. پیشنهاد ما این است که در هر موضوعی که می‌خواهید فیلم‌نامه‌اش را بنویسید ده‌ها رمان بخوانید و از آنها ایده برداری کنید. زاویه‌های مختلف و روایت مختلف و بعد از آن دیدن فیلم، مهم است. البته نه اینکه کپی برداریم. بعد از این مراحل پژوهش میدانی مهم است یعنی بروید با آن آدم‌ها را زندگی کنید. من وقتی فیلم «فقر و فحشا» را ساختم ایده «رسوایی ۱» به ذهنم آمد یکی آنجا به من گفت یک روحانی بود پول روضه‌اش را به محض خروج از روضه، به دختری بدکاره داد و گفت این ده روز محرم را گناه نکن.

این کارگردان سینما تاکید کرد: بعضی از تهیه‌کننده‌ها می‌آیند فیلمی را می‌آورند و می‌گویند این را ایرانیزه کنید، بعد هم جایزه سیمرغ و چه و چه. ولی با ناشی‌گری، آن چیزی که می‌خواهند هم در نمی‌آید. مخاطب‌شناسی خیلی مهم است. نیاز به مخاطب و نیاز مخاطب یک معادله دوطرفه است. ما در صنعت سینما به مخاطب نیاز داریم اما در انتخاب ایده باید به نیاز مخاطب توجه داشت. بعضی ژانرها هستند که در سینمای ایران جواب نمی‌دهند. مثل ژانر تخیلی. یا ژانر وحشت. اما در خارج، از آرزوهای خود فیلم می‌سازند اما ما واقعیت را بسازیم می‌گویند اتفاق نیفتاده است. آنها نداشته های خودشان را داشته می‌کنند این طرف داشته‌های خود را به نداشته تبدیل می‌کنند. مثلاً در مورد شهید فهمیده جوک می‌سازند.

ده نمکی گفت: مثلاً سریال «خانه پوشالی» را همه پایش نشستند و دیدند اما نمی‌توان در اینجا چنین چیزی ساخت. هیچکس باور نمی‌کند مثلاً این طرف ناطق نوری باشد، آن طرف خاتمی باشد. اصلاً کسی باور نمی‌کند، چرا؟ چون ذائقه سازی نشده است، بخواهیم به سمتش برویم، اول حزب اللهی‌ها فحش می‌دهند که فیلم شما شعاری است. در همه فیلم‌های آمریکایی پرچم آمریکا وجود دارد اما ما تا در فیلمی پرچم امام حسین (ع) و پرچم ایران و عکس فلان داشته باشیم می‌گویند کارگردان دچار شعارزدگی است.

کارگردان فیلم «رسوایی» توضیح داد: من در «رسوایی ۲»، می‌خواستم زلزله تهران را نشان دهم. رفتم سراغ گروه جلوه‌های ویژه که آیا می‌توانید اینها را انجام دهید و باورپذیر هم باشد؟ پول هم ندارم. ولی برای شما اعتبار دارد. آنها قبول کردند. من از پل قیطریه با هلی‌شات و مجوز یک فیلم دیگر، فیلم گرفتم و به گروه جلوه‌های ویژه گفتم کاری کنید که این پل فرو بریزد. بعد فیلمش را در فضای مجازی پخش کردم و مردم باور کردند و من در جشنواره قصدم به رخ کشیدن تکنیک بچه‌های ایرانی بود و ده دقیقه فروریختن شهر در فیلم را در جشنواره به نمایش گذاشتم تا مخاطب ببینید. من ریسک کردم گرچه این مدل با ذائقه مخاطب ایرانی هماهنگ نبود. اما آیا ما قرار است ذائقه‌پذیری کنیم و ذائقه سازی نکنیم؟ به نظرم نمی‌توانیم همیشه به ساز مخاطب باشیم و باید ذائقه سازی هم انجام شود.

وی در پایان سخنانش گفت: اولین کاری که منتقدها و جایزه‌ها می‌کند، این است که شما را مجبور می‌کنند فیلمی را بسازید که آن‌ها می‌خواهند. آخرین نصیحت من این است که سعی کنید فیلم خودتان را بسازید نه فیلمی که به شما تحمیل می‌کنند. نه بر اساس شرایط زمانه، نه برای خوشایند دیگران. تا روزی که پشت سرتان را نگاه می‌کنید بگویید این جزو کارنامه من است و نخواهید پنهانش کنید.




حرفهای مسعود ده‌نمکی درباره تلاش‌های دو دهه‌ای‌ جهت ارائه فرهنگی جامع از اسارت⇐بیست سال طول کشید تا فرهنگنامه “اسارت و آزادگان” تکمیل شود!/در این بیست سال، بیش از پنج هزار ساعت مصاحبه صوتی و حدود دو هزار ساعت فیلم گردآوری شد!/این فرهنگ بزرگ‌ترین مرجع جنگ در دنیاست؛ در هیچ جای دنیا هشتاد هزار صفحه اطلاعات درباره اسارت وجود ندارد!/این فرهنگ قابلیت استخراج صد‌ها جلد کتاب را دارد!

سینماروزان/معصومه طاهری: «این جنگ یک گنج است که آن را باید استخراج کرد.» این صحبت مقام معظم رهبری است که سال‌ها پیش برای معرفی دفاع مقدس به مسئولان فرمودند، اما آیا این گنج به درستی استخراج شده است؟!

به نقل از روزنامه جوان، مسعود ده‌نمکی، رزمنده پیشین و خبرنگار دهه ۷۰ و مستند‌ساز و فیلمساز دهه ۸۰ و ۹۰ است که در کنار فعالیت‌های خود در هنر هفتم، کار دیگری را رقم‌زده است؛ کاری که کمتر کسی مگر کارشناسان دفاع مقدس از اهمیت آن اطلاع دارد. فرهنگنامه ۲۰ جلدی «اسارت و آزادگان» بهانه‌ای شد تا روزنامه «جوان» با وی گفتگو کند.

متن کامل گفتگوی روزنامه جوان با مسعود ده‌نمکی را بخوانید:

*شما علاوه بر فیلمسازی و کارگردانی، در حوزه تحقیق و پژوهش دفاع مقدس هم فعال هستید. لطفاً کمی درباره فرهنگنامه «اسارت و آزادگان» که تهیه کرده‌اید، بفرمایید.
مجموعه اسارت و آزادگان را که فصل اول آن ۷۰ جلد و قریب به ۸۰ هزار صفحه است، بعد از سال‌ها پژوهش، نگارش و تدوین تهیه کردم. این کار حدود ۲۰ سال طول کشید؛ یعنی از زمان ورود آزادگان در سال ۶۹ من مشغول کار در ستاد امور آزادگان شدم و در همان مراحل گزینش آزادگان متوجه خاطرات مهم‌شان شدم و به این نتیجه رسیدم که ما به یک روایت جمعی از آن مقطع نیاز داریم؛ چراکه از یک سو زوایای مختلف اسارت را آدم‌های مختلف دیده‌اند و از سوی دیگر به یک کار مرجع در این باره احتیاج داشتیم. البته کار خاطره‌نگاری و تاریخ شفاهی را دوستان انجام می‌دهند و نهاد‌های زیادی هم وجود دارد، بنابراین من پیشنهاد این کار پژوهشی را به ستاد آزادگان دادم. خٌب در آن مقطع چند جلد کتاب موضوعی مثل مقاومت در اسارت، معنویت در اسارت و… چاپ شد که کتاب‌های حجیمی نبودند و بیشتر بر مبنای خاطرات نوشته شده بودند. من دنبال یک کار بنیادی‌تر بودم. برای همین وقتی از ستاد بیرون آمدم و وارد کار مطبوعاتی شدم، احساس کردم کار باید ادامه پیدا کند.

*روند کار چطور بود؟
به صورت جهادی وارد کار شدیم. تقریباً ۵۰ محقق بر اساس مصاحبه‌ها و تحقیقات اولیه من شروع به جمع‌آوری مصاحبه‌ها کردند. بعد مجموعه‌ای را تعریف کردیم تا همه اطلاعات مرجع مثل اسارت و آزادگان در اخبار، اسارت و آزادگان به روایت تصویر، از لحظه اسارت تا آزادی و… را جمع‌آوری کنیم تا آیندگان در موضوعات مختلف بتوانند از این اطلاعات بهره ببرند. پنج جلد هم درباره اسلام و اسارت تعریف کردم و از منابع فقهی و قرآنی در زمینه اسارت و منشور اسیرداری در اسلام همچنین مقایسه رفتار ما با اسیران عراق یا فیلم‌های سینمایی که درباره اسارت ساخته شده بود، استفاده کردم. بعد از آن مجموعه فصول اردوگاه‌ها را دارم که برای هر اردوگاه ۳۰ تا اردو تعریف کردیم و برای هر کدام دو تا سه جلد تعریف شده است که ۱۰ فصل دارد. مثل ساختار فیزیکی اردوگاه، فرمانده اردوگاه عراقی، فرمانده ایرانی، روزشمار اسارت و یک روایت جمعی از منابع دست اول پیدا کردیم. در هر اردوگاه بر اساس ترجمه اسناد صلیب سرخ و هلال احمر اطلاعات را در کنار روایت شفاهی آزادگان قرار دادیم که یک مجموعه ۷۸ جلدی شد. در فاز دوم هم فرهنگنامه موضوعی ایجاد کردیم مثل بهداشت و درمان، تغذیه، تبادل و غیره. تمام این مجموعه ۲۰ سال طول کشید که بیش از ۵ هزار ساعت مصاحبه و حدود ۲ هزار ساعت فیلم است. این فرهنگنامه مرجع قابلیت صد‌ها جلد کتاب را دارد و برای محققان، نویسندگان، فیلمسازان و علاقه‌مندان بسیار جامع و مفید است.

*مصاحبه‌ها از همان زمان پیاده‌سازی و تنظیم شدند؟
ما با یک شیب ملایم کار را افزایش دادیم. در مرحله اول خودم تنها مصاحبه را شروع کردم، بعد کم کم نیرو‌ها را پنج نفر و ۱۰ نفر اضافه کردم و تا مراحل پایانی کار ۵۰ نیرو داشتیم و هر کدام بخشی را به عهده داشتند. در مقطعی هم گروه ویراستاران و تنظیم‌کنندگان را شکل دادم تا کار جامع و کامل شود.

*زیر نظر ارگان یا نهاد خاصی فعالیت داشتید؟
این مجموعه را تحویل نهاد کتابخانه عمومی کشور دادیم و از یک فصلی به بعد به ما حق‌التألیف دادند و امتیاز کار را گرفتند. در سال ۹۲ طی مراسمی نسخه صفر آن چاپ و رونمایی شد و جلد صفر آن هم که معرفی ۷۸ جلد بود، چاپ شد ولی بعد از آن با توجه به تغییر دولت و مسئولیت‌ها در کتابخانه‌های عمومی انتشارش به تعویق افتاد، ولی بخشی از این اطلاعات که حدود شش ترابایت اطلاعات بود برای اینکه از بین نرود به جا‌های دیگری مثل مرکز نشر آثار دفاع مقدس، بنیاد شهید، حوزه هنری دفتر ادبیات مقاومت به صورت رایگان اهدا شد تا آن‌ها نیز این اطلاعات را ذخیره و آیندگان بتوانند از آن استفاده کنند. امیدوارم مشکلات چاپ برطرف و کتاب منتشر شود.

*مصاحبه‌ها را حضوری انجام می‌دادید؟
همه مصاحبه‌ها در دفتر انجام می‌شد و بخشی از مصاحبه‌ها حضوری بود، اما برای کم کردن هزینه‌ها، چون در بخش خصوصی کار انجام می‌شد اگر افرادی تهران نبودند و امکان آمدن برایشان نبود و ما هم نیرو و امکاناتی برای سفر نداشتیم، مصاحبه‌ها را تلفنی انجام می‌دادیم. برای شروع کار خودم ۱۰۰ ساعت مصاحبه با چهره‌های شاخص اسارت داشتم تا پایه اول پژوهش انجام بشود و بر اساس آن برای هر اردوگاه یک کارشناس تعیین می‌کردیم و اطلاعات پایه به دست آمده را در اختیار محقق‌ها قرار می‌دادیم. سؤالات و پرسشنامه‌ها تهیه شده بود و محقق‌ها بر اساس آن مصاحبه‌ها را انجام می‌دادند. کار‌ها تنظیم و پیاده می‌شد سپس سرفصل‌ها را فیش‌برداری می‌کردیم. تقریباً به اذعان برخی از کارشناسان باتجربه حتی خارجی‌هایی که برای تحقیق در زمینه جنگ به کشور آمده بودند، این کار بزرگ‌ترین کار مرجع جنگ در دنیاست؛ یعنی ۸۰ هزار صفحه کتاب در یک مجموعه اطلاعات درباره اسارت در هیچ جای دنیا وجود ندارد.

*چطور شد وارد این کار شدید؟
سال ۶۹ که من در ستاد آزادگان مشغول به کار شدم، کار پژوهش را شروع کردم ولی ارتباط تنگاتنگی که با مرحوم حاج‌آقا ترابی و مرحوم وکیلی، مسئولان وقت ستاد آزادگان و حاج آقا طایفی نوروز که خودشان هم از رهبران آزادگان در اسارت بودند داشتم، باعث شد تا مسیر کار برای من تسهیل شود و اطلاعات اولیه، اسامی، آدرس‌ها و هرچه لازم بود را در اختیار ما می‌گذاشتند. البته بخشی از اطلاعات را به ستاد آزادگان دادیم و بعد از آن اطلاعات را بدون هیچ دریافت وجهی در اختیار بنیاد شهید گذاشتیم. انصافاً آقای ابوترابی و طایفی‌نوروز مشوق اصلی من بودند.

*تعداد اسرا چقدر بودند؟
حدود ۴۲ هزار آزاده در کشور داریم که بخشی از آن‌ها آزادگان مفقود و ثبت‌نام نشده بودند، بخشی دست منافقان اسیر بودند، بخشی در دست گروهک‌ها بودند، بخشی هم بر اساس قانون آزادگان که هرکس برای دفاع از اسلام و انقلاب هر کجای دنیا شش ماه اسیر باشد آزاده محسوب می‌شوند. البته این رویه مدنظر ما نبود. بخشی هم که در دوران طاغوت بیش از شش ماه زندانی سیاسی بوده باشند آزاده محسوب می‌شوند که آن‌ها هم مورد مطالعه ما نبودند.

*با چنددرصد از آزادگان مصاحبه کردید؟
ما سعی کردیم در هر اردوگاه به طور متوسط با ۵۰ نفر مصاحبه کنیم. برخی به صورت کارشناس اصلی و دائمی هستند که ما ساعت‌ها با آن‌ها مصاحبه داشتیم و با توجه به تخصصی که در اردوگاه داشتند بر اساس موضوع مصاحبه می‌گرفتیم.

*چیز‌های جالبی هم بین آزادگان مشترک بود؟
یکی از نکات جالب این است که فضای هر اردوگاه با اردوگاه دیگر فرق داشته است. مثلاً فضای اردوگاه مفقودین با اسیران ثبت‌نام شده متفاوت بود. وقتی پای مصاحبه آن‌ها می‌نشستیم، می‌دیدیم در شرایط متفاوتی بودند. حتی بین اسیران ثبت‌نام شده سطح معنویت متفاوت بود؛ آن‌هایی که معنویت بالاتری داشتند را اردوگاه پاسداران می‌گفتند یا اردوگاه رهبران و در کمپ‌ها فضا متفاوت بود. اردوگاه ارتشی‌ها و اردوگاه تبعیدی با هم فرق داشتند. برای همین احتیاج به یک روایت جمعی بود تا افراد دچار خودسانسوری نشوند یا همدیگر را تکذیب نکنند و احساس نکنند اطلاعات تحریف شده، چون فضای اردوگاه‌ها با هم فرق داشته است.

*آزادگانی که با آن‌ها مصاحبه شده پیگیر هستند تا درباره مصاحبه‌ها بدانند؟
این کتاب مرجع و سنگین است و قیمت فروش آن بالاست ولی هر آزاده‌ای که مصاحبه خودش را بخواهد ما اطلاعات را در اختیارشان قرار می‌دهیم. در حال حاضر هم منتظر چاپ آن هستیم.

*نسخه الکترونیکی هم دارد؟
فعلاً نه، چون ناشر باید در این زمینه تصمیم‌گیرنده باشد، ولی اگر موافق باشد درباره نسخه الکترونیکی هم اقدام می‌کنیم.

*این کار چقدر شما را در پروسه فیلمنامه‌نویسی و سینما کمک کرد؟
من یک کار درباره آزادگان ساختم. فیلم اخراجی‌ها ۲ که بر اساس اتفاقات اردوگاه رومادی بود، یک هواپیمایی را دزدیده بودند و اسیران را برای کار تبلیغاتی به اردوگاه آزادگان برده بودند و قصه اخراجی‌ها ۲ را بر اساس آن شکل دادم؛ یعنی تخیل و واقعیت را با هم ادغام کردم و در طراحی صحنه و فضا همه پژوهش‌ها به کار آمد. تفاوت فضای اردوگاهی اینقدر زیاد است که حتی خود آزادگان هم می‌گفتند این وضعیت اردوگاه غیرممکن است. درحالی که واقعیت ربودن هواپیما به اردوگاه اسیران ایرانی واقعیت داشت و من بر اساس واقعی بودن در فیلم آوردم.




تازه‌ترین حرفهای مسعود ده‌نمکی روی آنتن یک شبکه ماهواره‌ای⇐اکبر عبدی سربازی نرفت ولی در “اخراجیها” دوره سربازی‌اش را گذراند!! /شریفی‌نیا-اکبر عبدی درست مثل تام و جری هستند!/رفتم فرزندم را از مدرسه بیاورم که به ناگاه همه مدرسه شروع کردند به شعار دادن…/می‌خواهم بزرگترین مرجع جنگی دنيا را عرضه کنم!!

سینماروزان: مسعود ده‌نمکی کارگردان کمدی “اخراجیها” در شبکه ماهواره‌ای جام‌جم هم درباره حواشی “اخراجیها” گفت و هم درباره تازه‌ترین کارش در حیطه جنگ.

به گزارش سینماروزان مسعود ده‌نمکی در برنامه “شب نشینی” شبکه ماهواره‌ای جام‌جم بیان کرد: عجیب ترین خاطره ام از “اخراجی ها۱” زمانی بود که به مدرسه دخترم رفتم!! در قسمت اول “اخراجیها”، امین حیایی ماسک‌ خودش را به دختری که درگیر شیمیایی شده بود، می‌دهد که آن دختر فرزند خودم بود که آن روز کلاس اول بود. بعد از اکران فیلم، یک روز برای برگرداندنش از مدرسه به دنبالش رفتم که یکی از بچه‌های کلاس مرا از پنجره دید و از کلاس بیرون آمد و شروع کرد به خواندن “ایول ایول داش مجیدو ایول ایول ایول داش مسعودو ایول” و بعد همه مدرسه در دادن این شعار او را همراهی کردند.

ده نمکی اظهار داشت: به نظرم کاری به عظمت دفاع مقدس باید بسیار تاثیر گذارتر ارائه می‌شد. وقتی از جبهه بر‌میگشتم فکر می‌کردم همه مردم کل خیابان ها را پر کرده اند و روبان ها را حاضر کردند تا جشنی بزرگ به مناسبت این پیروزی برگزار کند اما آن روز سیستم تبلیغاتی ما بلد نبود از این پیروزی درست استفاده کند.

مسعود ده‌نمکی افزود: من در “اخراجی ها۲” به این حس رسیدم. وقتی این فیلم اکران شد سینما ها شبانه روزی شده بود، بلیط نبود و میلیون ها نفر برای دیدن این فیلم به سینما آمدند؛ مردم کف زمین می نشستند در سینما فرش می انداختند و چای دم می کردند تا این فیلم را ببینند. در شمال خانواده ها از روستا به شهر می رفتند که فیلم را ببینند. این حس برایم غرور آفرین بود.

این کارگردان سینمای ایران نظرش را درباره بازیگرانی که در “اخراجی ها” با آن ها همکاری کرده بود، چنین گفت: اکبر عبدی سربازی نرفت ولی در “اخراجی ها” دوره سربازی اش را گذراند. امین حیایی یکی از بازیگران بسیار خوب سینما است و بقیه بازیگران فیلم نیز همه عالی بودند. شریفی نیا کپل سینما است و همراه با اکبر عبدی مثل تام و جری هستند.

ده نمکی در انتهای حرفهایش خبر داد: در حال تدوین و چاپ فرهنگنامه ای هستیم که بزرگترین کار مرجع جنگ در دنیا است. در این فرهنگنامه تاریخ نویسی اسارت از چند هزار اسیر دفاع مقدس انجام شده و خاطراتشان جمع آوری شده است که می تواند منبع خوبی برای تحقیقات در موضوع دفاع مقدس باشد.




ده‌نمکی به‌جای مهران مدیری در “دورهمی”؟؟!

سینماروزان/علی فرهمند: چرا برخی از ما امثال ده‌نمکی را دوست نمی‌داریم امّا افرادی چون مهران مدیری را چرا! و شاید حتّی مدیری‌ها را در «مقابل» ده‌نمکی‌ها قرار دهیم که آن‌یکی آن‌طرفی است و این‌یکی از ماست! این دو طیف با هم چه تفاوتی می‌کنند؟ آیا اگر فقط یک‌ماه آقای ده‌نمکی را جای مدیری در «دورهمی» قرار بدهید، ایشان هم نمی‌شود اپوزیسیون؟؟؟

به گزارش سینماروزان و به نقل از خبرگزاری اصلاح‌طلب ایسنا، از کجا باید شروع کرد؟ از «دراکولا» به‌عنوان یک سریال یا دراکولا به‌مثابه یک جریانِ شبه فرهنگ که در راستای ضد ـ فرهنگ ـ بودگی، برای تولید و عرضه شدن از خونِ ملّت تغذیه می‌کند؟ طبیعی است قرار نیست (و نباید) دربارۀ ساختار متن (ساختار؟ متن؟) صحبت کرد؛ این کار، به‌تکرار و بسیار شده است و دیگر حوصله‌اش نیست (هست واقعاً؟) که سرِ «دراکولا» همان چیزی گفته شود که دربارۀ «مردم معمولی» و «ملکه گدایان» و «سیاوش» و «گیسو» و بسیار پدیده‌های مدعی فرهنگِ این سال‌ها. اصلاً چه اهمیت دارد که فیلم‌نامۀ «دراکولا» (اگر چیزی نوشته شده باشد؟) از فلان ناحیه ضربه خورده یا شخصیت‌پردازی‌ها دچار ضعف است یا مهران‌ـ مدیری‌اش زیاد است یا کم است! این حرف‌ها که اغلب همکاران جوان‌ترم نوشته‌اند می‌رساند که نقد انگار قرار است بدیهیات را یادآوری کند. و گرایشات تئوریک (اگر باشد) به آوازه‌خوانی جناب مدیری ختم می‌شود! کارِ متخصص سینما به جایی رسیده است که باید دربارۀ «میزانسن» ِ این فجایع صحبت کند؟ اگر آن «نقد» است، «این» نیست (و نمی‌خواهد باشد)!

مسئلۀ این نوشته خودِ «دراکولا» نیست، بلکه علّت ظهور و استمرار حضورِ «دراکولا»هاست. در چندماه گذشته چند تن از منتقدان دربارۀ فساد اقتصادی که حول برخی از تولیدات اخیر می‌گردد، گفته و نوشته‌اند امّا هرچه می‌گردم چیزی به‌عنوان پاسخ از سوی سازندگان نمی‌یابم که به‌قول خودشان ردِ «شایعات» کنند و به‌جایش مدام می‌گویند «مردم، مردم»؛ واژه‌ای دل‌فریب برای عده‌ای کوردل؛ نقش‌مایۀ اصلی حرف‌های قورباغه-سازان که کیفیتِ نامطلوب کارهایشان را پشت توده‌ها پنهان می‌کنند. و سال‌هاست این منّت چون آوار روی سرمان خراب شده است. جالب این‌جاست که تقریباً تمام این «مردمی»سازان مشغول ساخت هستند و آن‎چه در عمل حاصل شده، به‌واقع خجالت‌آور است. یعنی بعید است خودِ این سازندگان توان تماشای آثارشان را داشته باشند. اینکه کار بَد و ضعیف بسازند موضوع بحث نیست بلکه چیزی که اهمیت دارد، ساخت تعدادی قابل‌توجه سریال و تاک‌شوی نه‌چندان ارزان قیمت، در دورانِ مقاومت اقتصادی است. این یادداشت کارنامۀ یک «مردمی»ساز را دنبال می‌کند؛ یکی و شاید مهم‌ترین‌شان.

مهران مدیری از کِی و چطور این‌قدر محبوب شد؟ چقدر محبوبیت او وام‌دار شرایطِ فرهنگی بوده؟ و آیا هنوزم محبوب است یا صرفاً معروف؟ و شاید مهم‌ترین پرسش: رویکرد اجتماعی او در آثارش چه‌قدر هم‌سو با جامعه است (؟) و آیا آن‌چه به‌اصطلاح «حرفِ دلِ مردم» می‌گویند را می‌توان در کارهای مهران مدیری پیدا کرد که این میزان هوادار، منطقی به نظر برسد؟

به «پرواز ۵۷» و «ساعت خوش» که برمی‌گردم، چیزی جز شوقِ یک جوان و یک قریحۀ ناپخته در ایجاد کمدی‌های ساده حاصل نمی‌شود. آن‌ها که سن و سالشان به پخش «ساعت خوش» می‌خورد، عمدتاً با «یادش به‌خیر چه دورانی بود» از آن یاد می‌کنند و انگار در نگاه تحسین‌آمیز مخاطبان سریال‌های متقدم مدیری، به‌جز «تعصب نوستالژیک» چیزی نمی‌توان یافت.

این واقعیت را باید پذیرفت که برای جامعۀ دردمندِ اوایل دهه ۱۳۷۰ ـ که یک انقلاب و بیش از یک دهه التهابِ پس از انقلاب را پشت سر گذاشته ـ فراگیری هر محصولی که موجبات «سرگرم شدنش» را فراهم می‌کرد کاملاً طبیعی بود. در شرایطی که محصولات عامه‌پسند در سطح «هزاردستان»، «سلطان و شبان»، «امیرکبیر»، «بوعلی سینا»، «سربداران» یا «روزی روزگاری» بود، یک دورهمی به زبان محاوره و به‌دور از حرف‌ها/ پیام‌های اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی و پر از «بیخیالی» و هجو، برای همه می‌توانست جذاب باشد و این چندان به استعدادِ مدیری ارتباط نداشت. مهران مدیری ـ مانند بسیاری دیگر ـ محصول این شرایط و «جوان» ِاین دوران است.

هرچه مدیری به اواخر دهه ۱۳۷۰ پیش رفت، همان دورهمی‌هایش ـ چون «جنگ ۷۷» و «پلاک ۱۴» ـ نیز قافیه را به محصولات دیگری چون «زیر آسمان شهر» باخت. و او دوباره در ۱۳۸۱ با «پاورچین» بازگشت. این شاید تنها کاری از او (در دهه ۱۳۸۰) است که خود می‌تواند از آن دفاع کند؛ کاری که البته یک اوج دارد و یک سقوط ـ که انگار از جایی به بعد قضیۀ بساز و بنداز میان بود که بامزگیِ نیمۀ اول سریال جای خود را به رخوت و کش‌آمدن نیمۀ دیگر داد. از همان کارهای آغازین مشخص بود که مدیری به شدت به نویسندگانش وابسته است. در «پاورچین» این باور به اوج خود رسید امّا همین نویسندگان هم وقتی در جایگاه «میرزا ـ بنویس» قرار گرفتند و هدف، «صرفاً تولید» بود، شکستِ مدیری حاصل شد. اولین شکست شاید «نقطه‌چین» بود. این شکست امّا فقط یک شکست در کارنامۀ مدیری نبود. بلکه نتایجی که از پسِ این شکست حاصل شد قابل توجه است:

باغ مظفر، گنج مظفر، مرد دوهزار چهره، قهوه تلخ، ویلای من، شوخی کردم، عطسه، در حاشیه ۱، در حاشیه ۲ و اکنون دراکولا؛ آثاری گران‌قیمت (که سه‌تا از آنها تاریخی است) و همه در طول ۱۵ سال ساخته شده است و هیچ‌کس نیست که بپرسد این میزان به سنگ خوردن که قادر است اسپیلبرگ را از پای بیندازد چطور موجب می‌شود یک «شکست‌خورده» همچنان در مرکز توجه باشد! بدتر از این: دو مجموعه وجود دارد که هیچ‌کدام «پایان» ندارد و اتفاقاً هردوی مجموعه‌ها مربوط به شبکه نمایش خانگی است؛ یعنی مردم پول داده و هر هفته در طولِ چندین ماه یک سریال را خریداری کرده‌اند امّا به‌راحتی، سازنده‌اش مقابل دوربین قرار می‌گیرد و می‌گوید نشد که سریال را تمام کنیم. با این حساب با کدام معیار می‌شود برای مدیری جایگاهی که اکنون دارد را متصور شد؟ مهران مدیری چه دارد که هواخواه کم ندارد؟؛ که هرکه بود محو می‌شد در سیستم تولید. آیا واقعاً مدیری یک نابغه است یا شرایط ناهنجار فرهنگی باعث می‌شود او آدم مهمی باشد؟ یعنی اگر مدیری جای دیگری به‌دنیا می‌آمد اصلاً آدم مهمی بود؟

فعالیت‌های او خارج از حیطه کارگردانی نیز نتیجه‌ای جز وضعیت پیش آمده برای سریالهایش را عایدمان نمی‌کند. مهران مدیری در آوازخوانی قابل‌ بررسی نیست و در حوزۀ بازیگری نقشِ هیچ‌کس جز مهران مدیری را نمی‌تواند بازی کند. «دردسر والدین» و «جایزه بزرگ» نشانه‌هایی است بر این ادعا. و اگر آن دوقطره اشک در «مرد هزارچهره» نبود نمی‌گفتند «عجب بازیگری!». هم‌چنین بازی‌های غیرکمدی‌اش نیز درست مانند آوازخوانی‌اش. خاطرم هست در «درخت گردو» هرجا حضور داشت، مردم را به خنده می‌انداخت، و موضوعِ «درخت گردو»: بمباران شیمیایی سردشت!

با این‌حال مهران مدیری از هوادارانِ بسیاری برخوردار است. برمی‌گردم به پرسش طرح‌شده و می‌گردم دنبالِ نزدیکی حال و هوای کارهای او یا رفتارهایش ـ به‌عنوان یک چهرۀ سرشناس ـ با «مردم» و این‌که شاید او دارد حرف مردم را بازگو می‌کند ـ حتّی در شکست‌هایش ـ و نتیجه عکسِ چیزی است که انتظار می‌رود:

در آثار مهران مدیری همه‌چیز در شکل شیک و به‌اصطلاح لاکچریِ خود نمایش داده می‌شود. از «پاورچین» تا «دراکولا» فقر معنای بیرونیِ خود را ندارد. چرک‌مردگی اجتماعی قابل دریافت نیست. و اصلاً مسئلۀ سازنده، جامعه نیست. و شاید همین باعث می‌شود مردم او را دوست بدارند؛ یعنی مهران مدیری در رفتار و گفتار و آثار، دنیای دست‌نایافتنیِ ماست و بسیاری در آرزوی «جای او بودن» او را دوست می‌دارند. این البته ساده‌ترین و طبیعی‌ترین نتیجه‌گیری است؛ امّا تماشای «شیک بودگی»ها برای مردم بی‌رنگ و کدر، حتماً جذاب است. به همین خاطر «منوچهر هادی» پرفروش است و به همین علت هنوز که هنوز است الگوهای فیلم‌های پیش از انقلاب جواب می‌دهد. در واقع این مدیری نیست که طرفدار دارد ـ جایگاه او است.

مسعود ده نمکی+مهران مدیری
مسعود ده نمکی+مهران مدیری

دوباره می‌پرسم از خودم: آیا مهران مدیری واقعاً محبوب است؟ یا صرفاً یک شمایلِ دارای جذابیت است و چیزی است که مردم به آن نیاز دارند. حال حضور او در تلویزیون به‌عنوان مجری و رودررو با تماشاگر را به این اضافه کنید تا این میزان مخاطبش توجیه‌پذیر به نظر برسد.

او انگار با هر شکست، عزت‌مندتر شده است؛ زیرا ۱) در هر سقوط، هم‌چنان شمایل دست‌نیافتنی خود را حفظ کرده و هر جامعۀ سختی کشیده به یک چهرۀ «به همه‌جا رسیده» نیاز دارد و ۲) «رسانه»‌ در اختیار او است و ۳) شرایط و اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … از اوایل دهه ۱۳۷۰ چندان تفاوتی نکرده و تنها شکلش عوض شده است و همین موجب می‌شود پسماندهای فرهنگ بشوند پرفروش‌ترین‌های سال ـ چون شاید تابویی را می‌شکنند یا به هر قیمت و زحمتی می‌خندانند. و ما نیز چه‌قدر در حسرت خندیدن. در این میان اگر آقای مدیری با خودنماییِ هرچه بیش‌تر بخشی از «هملت» را از حفظ بخواند می‌گویند «چه‌قدر باسواد»! از باخ که حرف می‌زند می‌گویند «واااو» و هیچ‌کس حواسش نیست که با وجود گوشیِ چسبیده به گوشش، شعری را به‌اشتباه می‌خواند یا به‌عنوان کسی که زندگی‌اش موسیقی کلاسیک است، «مالر» را «ماهلر» می‌نامد! باورکردنی نیست امّا رسانه‌ قادر است همه‌چیز را آن‌گونه که نیست جلوه دهد. گاهی وقت‌ها رسانه‌ قادر است «گلوی سیاوش» را وادار کند به خنجر کاری جز «بُریدن» انجام دهد و آب از آب هم تکان نخورد.

دراکولا امّا در میان این کارنامه ضعیف، یک پدیده است و نمونۀ دقیق و درستِ «خوردن نان به نرخ روز». هیچ ایده‌ای، متنی، فکری و راهبردی وجود ندارد و ظاهراً تنها چیزی که هست، سرمایه است و باید صرف کار «فرهنگی» شود! نتیجه‌اش می‌شود یک قصر، چند لوکیشن شیک، ماشین‌های گران‌قیمت، غذاهای لذیذ، ببر و شترمرغ و اسب به مقدار لازم، چند قطعه ترانه با صدای مهران مدیری («مهتاب»خوانی و لرزش خواننده اش در گور) و در پایان، مذمت طبقۀ فرادست که «چه‌قدر پول داشتن چیز بدی است» و در ستایش آنان که نان خشک به آب می‌زنند امّا آدم‌های خوبی هستند. خنده‌دار است که تمام جذابیت سریال بر شیک‌ بودگی‌ها بنا شده و در پایان این چرک بودگی‌هاست که ستایش می‌شود! «دراکولا» به‌واقع هیچ نیست و هیچ ایده‌ای ندارد. دیالوگ‌ها چندباره تکرار می‌شود، مکث‌ها بسیار است، رفت‌وآمدهای زمانی به‌وفور که تنها به زمانِ استاندارد برسد. منتقدی می‌گفت به این می‌ماند که پسماندی را جلویت قرار دهند و تو دربارۀ اجزای تشکیل‌دهنده‌اش حرف بزنی. امّا همین پسماندهاست که به‌زودی زود به نابودی سینما و تلویزیون‌های اینترنتی می‌انجامد. «دراکولا» شمایل سینما و تلویزیون این روزهای ماست که الف) مهرانِ مدیری آن را می‌سازد؛ شخصی که بارها ناکامی اش را به اثبات رسانده و ب) چیزی برای ارائه در این قسمت‌های پخش‌شده قابل بررسی نیست: سلبریتی‌ها دور هم جمع شده‌اند و صدا، دوربین و حرکت. حتّی لحظه‌ای نمی‌خنداند. دراکولا آینه‌ای است به تباهیِ فرهنگ. چرخه‌ای که هیچ‌کجای آن «مخاطب» مسئله نیست. یک پسماند فرهنگی است امّا منتش روی سرِ ماست که مدام می‌گویند «مردم… مردم…». به‌راستی سرمایه‌گذاران بر چه اساس هزینه‌های سرسام‌آور این آثار کم‌مخاطب را تأمین می‌کنند؟ کدام معیار در یک صنعتِ سلامت حاضر به تولید «دراکولا» یا «مردم معمولی» است؟ هزینه‌های این پسماندها از کجا می‌آید؟ چرا دست‌مزدها مشخص نیست؟

اکنون پرسشی دیگر مطرح می‌کنم و یادداشت را به سرانجام می‌رسانم: چرا برخی از ما امثال ده‌نمکی را دوست نمی‌داریم امّا افرادی چون مهران مدیری را چرا! و شاید حتّی مدیری‌ها را در «مقابل» ده‌نمکی‌ها قرار دهیم که آن‌یکی آن‌طرفی است و این‌یکی از ماست! این دو طیف با هم چه تفاوتی می‌کنند؟ نکند «دراکولا» از هیولاهای فولکلور باکلاس‌تر است؟ وقتی رویکرد هر دو یکی است و قدرت هر دو یکی، چطور می‌شود میان مدیری‌ها و ده‌نمکی‌ها تفاوت قائل شد؟ یک‌ماه آقای ده‌نمکی را جای مدیری در «دورهمی» که قرار بدهید، ایشان هم می‌شود اپوزیسیون. هیچ‌وقت نباید قدرت رسانه و قضیۀ گلوی سیاوش را از یاد بُرد. هیچ‌وقت.

 




درگیری یغما گلرویی و یک رپر جوان بر سر ده‌نمکی!

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر: یغما گلرویی ترانه‌سرا و سینا آبگون رپر جوان، درگیر مناظره‌ای مجازی شده‌اند بر سر مسعود ده‌نمکی.

به گزارش سینماروزان یغما گلرویی به تازگی ترانه‌ای با عنوان “ما” را در صفحه اجتماعیش قرار داده است که برای نقد تناقضات رفتاری ایرانیان، تعریضاتی زده به نصرت‌الله معین خواننده، مسعود ده‌نمکی کارگردان و مهران مدیری بازیگر اخیرا مبلغ یک فروشگاه زنجیره‌ای. 

در بخشی از ترانه یغما چنین آمده است: ملتِ نشئه از صدای معین، ملتِ مست توی آنتالیا، ملتِ باددوستِ پرچم‌پوش، ملتِ پرت مونده از دنیا!/تنقیه می‌کنه خودش رو مدام، با یه عالم گذشته‌ی الکی، ملتی که هنوز غمگینه، از خداحافظیِ ده‌نمکی!

تعریض یغما به ده‌نمکی با واکنش یک رپر جوان متولد ساری و رشدیافته در همدان، مواجه شده است.

سینا آبگون رپر جوانی که برادرزاده شهید ایرج ابگون است و در سریال “دادستان” هم بازی کرده، در واکنش به گلرویی، ترانه “خارروی” را سروده که در بخشی از آن چنین آمده: قلم پولکیت در اوج  برای نجفی میتازد/آنگونه میچرخد که در دبی  برج  بسازد/خودت را با ما یکی نکن تو از ما نیستی/در پوشش عدالتخواه  روز مزد ژورنالیستی/اخلاص ده‌نمکی از شلمچه تا دادستان ملموسه/ خار روی بر دستان عربها نزن بوسه!؟

⇓⇓⇓

متن ترانه “ما”ی یغما گلرویی را بخوانید:

آدمای مَلَنگِ بی‌رؤیا،
آدمک‌کوکیای سردرگم.
بس‌که به استوانه پز دادیم
شدیم آجرپزای جاده‌ی قُم.

آدمای همیشه در صحنه،
آدمای همیشه تو میدون.
همه‌ خوشحال و شاد و خندونیم،
پا می‌کوبیم تو برکه‌ای از خون.

درِ مغزامونو رو هر فکری
بوی آزادی می‌ده می بندیم.
بستنیِ عروسکی ماییم،
چوب توی پاچه‌مونه، می‌خندیم!

ملتِ نشئه از صدای معین،
ملتِ مست توی آنتالیا،
ملتِ باددوستِ پرچم‌پوش،
ملتِ پرت مونده از دنیا.

تنقیه می‌کنه خودش رو مدام
با یه عالم گذشته‌ی الکی.
ملتی که هنوز غمگینه
از خداحافظیِ ده‌نمکی.

ما از این دست آدما هستیم،
سلفی‌گیرای غالبأ قهار.
قطره‌های یه فاضلابِ بزرگ،
رمه‌های یه گله‌ی بیمار.

برای ماشینای قسطیمون
تخم‌مرغ می‌شکنیم و دلشادیم.
تو یه زندون گنده‌ایم عوضش
واسه تولیدِ مثل آزادیم.

انقلاباتِ فیس‌بوکانه
راه می‌ندازیم از رو بیکاری.
مشتِ محکم می شیم توی دهنِ
دشمنای همیشه تکراری.

تخت‌جمشید دخیل می‌بندیم،
عکسِ شاهو تو ماه می‌بینیم،
نقل قول از شریعتی می‌گیم،
پای طنزِ مدیری می‌شینیم.

تنِ فردوسی کُت می‌پوشونیم
با صلیبِ شکسته رو بازوش.
گم می‌شه هر صدای تازه توی
نعره‌ی اکثریتِ خاموش.

توی خواب غلت می‌زنیم دائم،
باورمون شده که بیداریم.
مٌهره‌ی دست این و اونیم و
از زمین و زمان طلب‌کاریم.

ما از این دست آدما هستیم،
لایک‌زن‌های غالبأ قهار
قطره‌های یه فاضلابِ بزرگ،
رمه‌های یه گله‌ی بیمار.

یغما گلرویی+ده‌نمکی+سینا آبگون
یغما گلرویی+ده‌نمکی+سینا آبگون

متن ترانه “خار روی”سینا آبگون چنین است:

یادت می آید کارت فعال بسیجت را؟
از کجا میاوری این شعر و حال عجیبت را؟

سربند اوج با نوای الله اکبر یادت است؟
روی این همه تناقض، چشم باید بست؟

یک روز انقلابی و امروز مست لایعقل
برای شعور مردم احترام قائل شو لا اقل

این مردم همه چیز را خوب یادشان هست
از دختران شل حجاب  و اکبران پونز به دست

شما هم از نسل همان شعبان بی مخ هایی
شکمت سیر شده از مردم چه می خواهی

قلم پولکیت در اوج  برای نجفی میتازد
آنگونه میچرخد که در دبی  برج  بسازد

خودت را با ما یکی نکن تو از ما نیستی
در پوشش عدالتخواه  روز مزد ژورنالیستی

اخلاص ده‌نمکی از شلمچه تا دادستان ملموسه
یغمای خار روی بر دستان عرب ها نزن بوسه

بیا و چهره ی واقعیت را به مردم نشان بده
لا اقل برای هضم این همه تناقض کمی زمان بده




پاسخ‌های مسعود ده‌نمکی به پاره‌ای انتقادات وارده به “دادستان”⇐مدعیان تولید کنترل‌شده “دادستان”، عاملان نهادهای مختلف هستند!/برای بازسازی حمله داعش به مجلس فقط یک‌ در را منفجر کردیم!/هزینه‌ای که برای “دادستان” شد، در حد سریال‌های آپارتمانی تلویزیون است!/من رانت‌بگیر هستم یا صاحبان آثاری که وزیر اطلاعات از آنها نام برد؟؟/پیشنهاد وزارت را نپذیرفتم چون به پادشاهی‌ خودم قانع هستم!/اگر “دادستان” را برای سینما می‌نوشتم، حتما چند میلیارد فروش می‌کرد و درآمد مادی آن برای من بیشتر بود!

 

سینماروزان/احمد محمداسماعیل: مسعود ده‌نمکی کارگردان سریال “دادستان” در گفتگویی تفصیلی به برخی انتقادات وارده بر سریال پاسخ داد.

ده‌نمکی در واکنش به ادعاهای آنان که معتقدند “دادستان” به صورت کاملا سفارشی و برای ترویج عدالت‌خواهی کنترل‌شده، تولید شده، بیان داشت: عموما برخی کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند، خودشان عامل نهادهای مختلف هستند. برخی با اسم عدالتخواهی در خدمت جریان‌های مختلف هستند هم پول می‌گیرند و هم این‌که دیگران را می‌زنند. زمانی که عدالتخواهی هزینه داشت، اینها کجا بودند؟ الان که باوجود شبکه‌های اجتماعی مثل تلگرام و… هزینه ندارد. ولی من همان موقع که هزینه داشت، حضور داشتم، زندانش را هم رفتم. جالب است که این افراد عدالت‌خواهی را هزینه جناح می‌کنند تا به اسم آن به کسب قدرت برسند. خودم به خیلی از این افراد قلم‌زدن را یاد دادم، حال آنها امروز مدعی شدند. معتقدم برای عدالت‌خواهی باید عدالت داشت.

مسعود ده‌نمکی با اشاره به پیشنهاد تصدیگری وزارت ارشاد در دولت احمدی‌نژاد ادامه داد: با حدس و گمان نمی‌توان قضاوت کرد. امام علی (ع) تأکید کردند فاصله حق و باطل چهار انگشت است. یا حضرت آقا فرموده‌اند که برای عدالت اجتماعی وارد مصادیق نشوید. باید به‌دنبال راه‌حل‌ها، اتاق فکر، محتوا و… بود. خیلی‌ها اگر فرصت مرا داشتند پیشنهاد وزارت در دولت را می‌پذیرفتند اما وقتی در دولتی پیشنهاد وزارت به من شد، گفتم برای وزارت صلاحیت ندارم به پادشاهی‌ام قانع هستم. بعضی از این افراد عدالت‌خواهی را در سطح تراز جناح‌ها می‌آورند که من مخالفم و نمی‌گذارم مصادره جناح‌ها شود.

ده‌نمکی پیرامون چگونگی بازسازی سکانسهای حمله داعش به مجلس گفت: مجلس، شنبه تا چهارشنبه جلسه علنی دارد و دفاتر نمایندگان برای مراجعات مردمی باز است. روزهای پنجشنبه و جمعه اما مجلس تعطیل است و ما هم فقط حق داشتیم در این دو روز فیلمبرداری کنیم بنا بر این سه هفته به مجلس رفتیم و سکانس‌های مربوط به حمله داعش را ضبط کردیم. سکانس‌های مربوط به راهروها و سالن انتظار در خود مجلس فیلمبرداری شد اما سکانس‌های لابی و صحن مجلس کروماکی است و سکانس‌های اتاق جلسات را هم جای دیگر ساختیم و فیلمبرداری کردیم. یعنی برای ضبط آن قسمت‌ها ناچار شدیم چند جا برویم و در تدوین کنار هم قرار دهیم.

این کارگردان ادامه داد: نکته جالبی که می‌توانم برایتان بگویم این است که در آن صحنه‌های پر از تیراندازی و اکشن، جز یک شیشه که شکست و همان روز هم شیشه‌بر آن را عوض کرد و یک در که خودمان آوردیم و آن را منفجر کردیم و بعدا در اصلی را سرجایش گذاشتیم دیگر هیچ چیز واقعی نبود و همه آنچه دیدید جلوه‌های ویژه کامپیوتری بود. سکانس‌های خیابان را هم برای این‌که مزاحم مردم نشویم ساعت ۵ روز جمعه تا ساعت ۹ صبح ضبط کردیم تا کسی هم نتواند بگوید ده‌نمکی رانت دارد و مزاحم عبور و مرور مردم می‌شود.

مسعود ده‌‌نمکی در چند و چون بودجه سریال “دادستان” بیان داشت: هزینه‌ای که برای این سریال شد و برآورد آن در حد سریال‌های آپارتمانی تلویزیون است با این که پروداکشن سریال ما قابل مقایسه با کارهای آپارتمانی نیست. من از این جهت متاسفم کسانی شایعاتی را درباره بودجه، درست می‌کنند و خودشان می‌دانند برآورد ما آن چیزی نیست که آنها می‌گویند. مثلا یک ناظر سریال‌های آپارتمانی در فضای مجازی شایعه درست کرده که برآورد “دادستان” زیاد بوده در حالی که تهیه‌کننده هم به او توضیح داده و آن فرد متوجه اشتباهش شده.

این کارگردان با اشاره به رگه‌های تابوشکنانه “دادستان” گفت: اگر فیلمنامه “دادستان” را برای سینما می‌نوشتم، حتما چند میلیارد فروش می‌کرد و درآمد مالی و مادی آن برای من بیشتر بود، تا این‌که بیایم و در تلویزیون کار سخت سریال‌سازی را در شرایط کرونا انجام دهم. اما وقتی می‌پذیریم کاری برای تلویزیون ساخته شود، به هر حال باید همدلی هم برای پخش وجود داشته‌باشد. خوشبختانه سازمان علی‌رغم فشارهایی که از بیرون وارد و هجمه تبلیغات منفی که از قسمت اول آغاز شد، همراه کار بود و این هجمه تبلیغات و جریان پشت‌پرده که به سازمان حمله کردند تا دست مسؤولان رسانه ملی نسبت به ممیزی قوی شود، بی‌تاثیر بود. گرچه این جریانات می‌خواستند کار اخته شود، اما با کمترین ممیزی پخش شد.

مسعود ده‌نمکی با رد رانتخواری گفت: اگر من رانت داشتم که نشریاتی همچون شلمچه متوقف نمی‌شد یا جلوی مستند فقر و فحشا را نمی‌گرفتند. اخراجی‌ها رکورد مخاطب را در جشنواره شکست، اما چه حرف‌هایی به من زدند یا فیلم رسوایی این همه مورد استقبال قرار گرفت، اما بعد کلی به این فیلم حمله کردند. برای زدن حرف متفاوت کسی فرش قرمز برای آدم پهن نمی‌کند.

ده‌نمکی با اشاره به اذعان وزارت ارتباطات مبنی بر حمایت از تعدادی آثار سیمرغ‌بگیر فجر گفت: وزیر اطلاعات چند روز پیش مصاحبه کرد که چند فیلم را برای تولید حمایت کرد و این فیلم‌ها هم پول گرفتند و هم این همه جایزه. مجوز هم خودشان دادند و هیچ دردسری هم نداشتند، حال من رانت بگیر هستم؟ همه کارهایی که من ساخته‌ام حرف دل خودم بود و به سفارش نهادی نساختم.




ده‌نمکی، خبرگزاری زد!+فیلم

سینماروزان: تازه‌ترین سریال مسعود ده‌نمکی با عنوان “دادِستان” به‌زودی روی آنتن شبکه سوم خواهد رفت.

به گزارش سینماروزان “دادِستان” به تهیه‌کنندگی محمد خزاعی داستان گروهی از دانشجویان عدالت‌طلب است که اقدام به راه‌اندازی یک‌ خبرگزاری می‌کنند.

در سریال تازه ده‌نمکی، ماجرای حمله داعش به مجلس نیز بازسازی شده است!

محمد کاسبی، سیدجواد هاشمی، هومن برق‌نورد، برزو ارجمند، علی سلیمانی، بهنوش بختیاری، سحر قریشی، علیرضا استادی، کاوه سماک‌باشی، اصغر نقی‌زاده، هلیا امامی، رضا توکلی، محمود مقامی، نگار فروزنده، نیما شاهرخ‌شاهی، مجید شهریاری، شیوا خسرومهر، فریبا ترکاشوند، فرج‌الله گل‌سفیدی، ابراهیم کوهخایی، حمید متقی، مختار ثائقی، مریم وانشانی، یاسمن ترابی، مجید قادری و… در سریال «دادستان» بازی می‌کنند.

برای تماشای آنونس “دادستان” اینجا را ببینید.




توضیحات ده‌نمکی درباره ممیزی سریال تازه‌اش به‌خاطر پرداختن به داعش و طعنه به دولت اعتدال!!

سینماروزان: تقریبا تمام آثار مسعود ده‌نمکی متلک‌های سیاسی خود را داشته‌اند و حالا در آستانه عرضه سریال “دادستان” شائبه ممیزی سریال به خاطر نقد دولت اعتدال و همچنین پرداخت خاص به حمله داعش، مطرح شده است؟

مسعود ده‌نمکی با رد شائبه‌های مرتبط با ممیزی سریال به‌‌خاطر پرداختن به حمله داعش به مجلس به فاطمه عودباشی در جام‌جم گفت: چون روایت قصه به‌گونه‌ای است که ایجاد حساسیت نکند بعید است گرفتار ممیزی شویم ضمن این‌که بخش حمله داعش به مجلس جزو داستان‌های فرعی سریال است.

ده‌نمکی ادامه داد: معتقدم اگر تلویزیون به چنین موضوعاتی نپردازد، پس چه کسی باید به این موضوع توجه کند. اتفاقا گاهی ما فکر می‌کنیم پرداختن به مضامین جزو ممیزی‌هاست؛ درحالی‌که این‌طور نیست و می‌توان پرداخت. ما هم در سریال “دادستان” به پدیده نفوذ پرداخته‌ایم.

مسعود ده‌نمکی درباره ریشه‌های سیاسی “دادستان” گفت: در سریال به دولت خاصی اشاره نکرده‌ایم. بنابراین شما با تماشای این اثر فکر نمی‌کنید ما درباره دولت خاصی حرف می‌زنیم!!!

این کارگردان افزود: مضمون قصه به‌گونه‌ای است که به‌نقد افراد نمی‌پردازیم و سعی کرده‌ایم فضای سریال جاسوسی و پلیسی باشد و همان‌طور که تأکید کردم به پدیده نفوذ می‌پردازیم. امیدوارم مخاطبان از تماشای سریال لذت ببرند و سریال را دنبال کنند.




طفره ده‌نمکی از ساخت پروژه سردار سلیمانی؟؟

سینماروزان/مسعود احمدی: این دیگر به یک اصل نانوشته در میان ارگانهای متمول بدل شده که فرصت حمایت از کار بر سوژه‌های ارزشی فقط برای قلیلی از فیلمسازان مورد تایید جریان اصولگرا فراهم می‌آید.

به گزارش سینماروزان ابراهیم حاتمی‌کیا، ابوالقاسم طالبی، شهریار بحرانی و مسعود ده‌نمکی ازجمله فعال‌ترین فیلمسازان مورد تایید این جریان هستند و حالا که حرف و حدیث درباره ساخت پروژه تصویری زندگی سردار سلیمانی پیش آمده، باز نام اینها به‌عنوان سازنده مطرح شده.

در این میان مسعود ده‌نمکی وقتی مخاطب پرسشی پیرامون ساخت زندگی سردار شده، تلویحا پاسخ رد داده!

ده‌نمکی درباره اینکه خودش تمایلی برای ساخت سریال قاسم سلیمانی دارد یا خیر گفت: خانواده او در این زمینه صاحب نظر هستند. با این حال فکر می‌کنم دوستان نزدیک تر(!) سردار سلیمانی هستند که در این زمینه ورود کنند و به نظرم چنین افرادی اولویت دارند.

منظور ده‌نمکی از “دوستان نزدیک‌تر” سردار سلیمانی چیست؟ آیا مقصود او ساخت پروژه سردار توسط ابراهیم حاتمی‌کیاست؟

حاتمی‌کیا کارگردانیست که در زمان حیات سردار مورد تفقد وی قرار گرفته بود و حتی بعد از تولید “چ”، سردار سلیمانی در نامه‌ای خطاب به حاتمی‌کیا از او تقدیر کرد.

سردار سلیمانی پس از تولید “به وقت شام” و در دیداری خصوصی با حاتمی‌کیا از وی تشکر کرد و در همین دیدار بود که تصویری از بوسیدن پیشانی حاتمی‌کیا توسط سردار منتشر شد.

ده‌نمکی الویت ساخت پروژه سردار را دوستان نزدیکتر سردار دانسته و یکی از نزدیکترین دوستان سینمایی سردار هم میتواند حاتمی‌کیا باشد. اخیرا نیز شایعاتی درباره ارتباط پروژه تازه حاتمی‌کیا با سردار مطرح شد و حتی عده‌ای بازیگر عراقی نقش سردار را هم معرفی کردند با این حال سازمان اوج که حامی مالی آثار متاخر حاتمی‌کیاست، به صراحت این شایعات را تکذیب کرد.

البته این تکذیب معنای آن را ندارد که در آینده نیز حاتمی‌کیا سراغ پروژه سردار نرود مگر آن که خودش صراحتا از عدم پرداخت مستقیم به زندگی سردار بگوید که در آن صورت یا کلا تولید پروژه‌ای مرتبط با سردار منتفی خواهد شد یا به‌مانند تجربیاتی همچون “آبادان یازده شصت” و “۲۳نفر”، تولید این پروژه هم به تدوینگر و فیلمبردار “به وقت شام” یا نیرویی مورد تایید حاتمی‌کیا سپرده شود؟؟




سندی از چهل سال قبل؛ زمانی که ده‌نمکی ده‌ساله نمایشنامه‌ می‌نوشت!+عکس

سینماروزان: مسعود ده‌نمکی را در دو دهه اخیر به‌واسطه ساخت سه‌گانه “اخراجیها” و بعدتر دوگانه “رسوایی” می‌شناسیم ولی ده‌نمکی سالها پیش از این و در زمان تحصیل در دبستان، سابقه نمایشنامه‌نویسی داشته است.

دست‌نویس نمایشنامه‌ای با عنوان “شمشیر شکسته” متعلق به ۱۳۵۹ به سینماروزان رسیده که حکایت دارد از نویسندگی نمایش توسط مسعود ده‌نمکی.

این نمایشنامه دبستانی را ده‌نمکی ده ساله نوشته و یکی از همکلاسانش به نام محمد رنجبری آن را کارگردانی کرده بود. ده‌نمکی خودش هم در این نمایش در نقش وزیر(!) بازی کرده بود.

 

نمایشنامه "شمشیر شکسته" به نویسندگی مسعود ده‌نمکی
نمایشنامه “شمشیر شکسته” به نویسندگی مسعود ده‌نمکی

نمایشنامه "شمشیر شکسته" به نویسندگی مسعود ده‌نمکی
نمایشنامه “شمشیر شکسته” به نویسندگی مسعود ده‌نمکی

نمایشنامه "شمشیر شکسته" به نویسندگی مسعود ده‌نمکی
نمایشنامه “شمشیر شکسته” به نویسندگی مسعود ده‌نمکی

نمایشنامه "شمشیر شکسته" به نویسندگی مسعود ده‌نمکی
نمایشنامه “شمشیر شکسته” به نویسندگی مسعود ده‌نمکی




تازه‌ترین اظهارات مسعود ده‌نمکی⇐آثار جشنواره اخیر فجر به‌جای آن که تاثیرگذار باشند، تاثیرپذیر بودند/ضعف در فیلمنامه‌نویسی یک مساله جهانی است!!!/باید به‌دنبال عدالت در اکران عمومی و ایجاد فرصت برابر نمایش برابر برای تمام آثار باشیم

سینماروزان: مسعود ده‌نمکی که نوروز سال قبل کمدی “زندانیها” را روی پرده داشت، نوروز امسال همین کمدی را در تلویزیون دارد و اینکه پس از “زندانیها” بناست فیلم بسازد یا سریال یا مجدد به فعالیت رسانه‌ای در مدیومی تازه روی آورد مشخص نیست؟!

مسعود ده‌نمکی در تازه‌ترین گفتگوی خود درباره کیفیت سینمای ایران در سالهای اخیر به مهر گفت: سینمای ایران در سال‌های اخیر در حوزه سخت‌افزاری پیشرفت‌های خوبی داشته است و پردیس‌های سینمایی و تعداد سالن‌های نمایش در کشور هم رو به افزایش است، اما متأسفانه در حوزه نرم‌افزاری پیشرفت چندانی نداشته‌ایم. به همین دلیل معتقدم برای آینده باید روی این بخش تمرکز کرده و برنامه‌ریزی درستی داشته باشیم.

وی بیان کرد: باید هم در حوزه تولید محتوا و هم در حوزه مدیریت استراتژیک، در نوع آثار و ذائقه مخاطب و ذائقه‌سازی برای مخاطب، عدالت در اکران عمومی فیلم‌ها، فرصت‌های متناسب و متعادلی را برای همه فیلمسازان فراهم کنیم.

کارگردان فیلم سینمایی «اخراجی‌ها» با بیان اینکه معتقد است بحث فرهنگسازی نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است توضیح داد: آثاری که در جشنواره فیلم فجر اخیر دیده شد، به شدت تاثیرپذیر از جامعه بودند و نه تأثیرگذار!!!

وی تاکید کرد: در جشنواره فیلم فجر تنها یک چهارم تولیدات سینما دیده می‌شود و نمی‌توان قضاوت درستی برای اکران ۹۹ داشت. البته این احتمال نیز وجود دارد که بسیاری از فیلم‌هایی که به جشنواره فیلم فجر نرسیده‌اند نیز در این زمینه بدتر از فیلم‌هایی باشند که در جشنواره فیلم فجر نمایش داده شدند.

کارگردان «معراجی‌ها» درباره ضعف در نگارش فیلمنامه‌های سینمایی توضیح داد: مساله ضعف در فیلمنامه‌نویسی، یک مساله جهانی است و بسیاری از فیلم‌هایی که در کشورهای مختلف به خصوص در سینمای هالیوود ساخته می‌شود نیز با این مشکل مواجه هستند، شاید تعداد انگشت شماری از فیلم‌ها فیلمنامه‌های خوب و شاخصی داشته باشند.

ده نمکی در پایان گفت: فقدان فرهنگسازی و یا حتی ترویج ضدفرهنگ‌ها و ضدارزش‌های اخلاقی، تبدیل به یک مسابقه اساسی در سینمای ایران شده است، به عنوان مثال در کشورهای دارای سینما، اگر در فیلمی سیگار و مصرف الکل را نشان می‌دهد، هدف و تلاش فیلم برای نشان دادن تأثیرات منفی این موارد روی مصرف‌کننده است، اما در آثار سینمای ایران مواردی از این نوع تبدیل به ارزش شده است و در راستای شخصیت‌پردازی از آن بهره‌گیری می‌شود!




ده‌نمکی: هیچ‌ صفحه‌ای در توییتر ندارم!/تمام اظهارات منتسب به من در توییتر، کذب محض است!

سینماروزان: انتشار اظهاراتی منتسب به مسعود ده‌نمکی در شبکه اجتماعی توییتر با تکذیبیه شدیداللحن این کارگردان مواجه شد.

مسعود ده‌نمکی با رد داشتن هر صفحه‌ای در توییتر گفت: صفحه‌ای جعلی به نام من در توییتر راه افتاده و مدام هم از جانب من در حال بیانیه دادن است. بنده در توییتر هیچ فعالیتی ندارم و تمام موضع‌گیری‌های توییتری منسوب به من جعلی است و حق پیگیری حقوقی جاعلان برایم محفوظ است.

مسعود ده‌نمکی که به‌تازگی کمدی “زندانیها” را به شبکه خانگی ارائه داد، فارغ از آن که جزو اولین وبلاگ‌نویسان شهیر ایرانی بوده، از مدتها پیش در شبکه اجتماعی اینستاگرام صفحه‌ای مخصوص به خود دارد و در آنجا آرا و نظراتش را بیان می‌کند.




ده‌نمکی، اغتشاشات اخیر را به “آژانس شیشه‌ای” ربط داد!!+فیلم

سینماروزان/مهدی فلاح صابر: مسعود ده‌نمکی کارگردان سینما به‌تازگی روی آنتن زنده تلویزیون، تحلیلی خاص درباره اغتشاشات اخیر ارائه داد.

ده‌نمکی با اشاره به نقد “آژانس شیشه‌ای” در روزگار روزنامه‌نگاری گفت: اینکه حاتمی‌کیا در “آژانس شیشه‌ای” خطاب به رزمندگان سابق میگوید: “خیبری سوز داره، دود نداره” ، معنایی دارد جز حمایت از نگاهی که رزمنده‌ها را ایزوله و خانه‌نشین می‌خواست؟!!

کارگردان “اخراجیها” ادامه داد: چرا نگفتند دود موتورهایی که میخواستند در رکاب حاج کاظم باشند، فریادی بود علیه اشرافیت و فریادی بود علیه مدیرانی که ابتدای انقلاب موتورسوار بودند و چندی بعد بنزسوار شدند؟؟الگوی مدیریتی خیبری‌ها امثال باکری و همت بودند و نه دولتمردان فاسد!!

ده‌نمکی تاکید کرد: آن زمان دود موتورهای خیبری‌ و فریاد حاجی‌بخشی‌ها شنیده نشد تا بیست سال بعد گرفتار طغیان گرفتاران حاشیه‌ای شویم و اوضاع آن قدر پیچیده شود که حتی وقتی در رسانه ملی از عدالت‌طلبی سخن میرود با شک و تردید بدان نگریسته شود!!

متن حرفهای ده‌نمکی را اینچا ببینید.




ادعاهای احمد میراحسان در یادداشتی به بهانه کمدی پرمخاطب «مطرب»⇐همه «روشنفکران»(؟!) غربگرای ما در فیلم عامیانه ساختن، مقلّد معکوس مسعود ده‌نمکی هستند!!/هر قدر ده‌نمکی در نفی قواعد داستانگویی کلاسیک، روان و سلیس است، این حضرات روشنفکر(؟!) دچار سرهم‌بندی هستند/ده‌نمکی را بخاطر شکستن ساختار سیدفیلد به صلابه کشیدند ولی حالا خودشان در حال تقلید از ده‌نمکی هستند!/همان قدر که دلم برای گوگوش می‌سوخت(!) حالا دلم برای پرستویی می‌سوزد!/پرستویی هم مثل گوگوش همان مدل ادغام نقش و بازیگر در جاری شدن از فضای فیلم به درون فضای زندگی و جامعه را پی گرفته!

سینماروزان: پیشتازی کمدی «مطرب» در صدر آمار فروش سینماها ادامه دارد و هرچقدر که منتقدان درباره ضعفهای ساختاری فیلم گفته اند ولی مخاطبان به فیلم روی خوش نشان داده‌اند و میروند که فیلم را سی میلیاردی کنند.

احمد میراحسان منتقد سینما در یادداشتی انتقادی، کمدی «مطرب» را مجالی کرده است برای نقد کارنامه بازیگری این سالهای پرویز پرستویی.

متن یادداشت میراحسان را بخوانید:

ظاهراً «مطرب» بنا به جریان دفاع از سینمای عامه پسند که زمانی موسوم به فیلم فارسی بود، ساخته شده است. این نگرش ، رویکرد عامه را به فیلم ، سند درستی آن وانمود می کند . از این منظر گنج قارون ، شاهکاری در سینمای ایران است .حتی از این زاویه دید هم مطرب فیلمی دچار سردرگمی است. زیرا این «مردم» آن «مردم» نیستند و ذائقه جامعه توده ای ایرانی که از آغاسی و سوسن لذت می برد با ذائقه طبقه متوسط متفاوت است.

اما فیلم در پس داستان کهنه مطرب انواع نگرش‌ها غربگرا را گنجانده که باب طبع طبقه متوسط امروزی است. بهرحال قصدم واکاوی فیلم مطرب و مشکلات آن نیست می خواهم درباره مطرب بمثابه فیلم پرستویی، نه فیلم کیایی بنویسم.

اگر قصدم گفتگو از شکاف ها و شکافتن فیلم و ساختار زدایی و شل کردن پیچ و مهره های مطرب بود و اشاره به «ابتذال» عیان ، که شگرد فیلم است، فیلمی که به داستان کلاسیک اهمیتی نمی دهد و صرف قهرمان پردازی احساساتی، هدف آن است، مسیر دیگری را طی می کردم. اگر نیت، بررسی ساختی و فکری این فیلم بود البته می نوشتم که چگونه «روشنفکران» غربگرای ما در سینما با تفسیر تازه از ارزش و روش فیلم عامیانه ساختن ، رویکرد به اصول تازه ای را طبق ذائقه فیلم های فارسی اسبق در ساخت و پاخت روایتی شلخته و بی اعتناء به قواعد هالیوودی داستانگویی و متکی به کولاژهای داستان قهرمان محور کار، بنا نهاده اند و همه شان  مقلّد معکوس مسعود ده نمکی هستند ! اما هر قدر ده نمکی روان و سلیس است در نفی قواعد داستانگویی کلاسیک در سینمای عامه گرا، این حضرات دچار سر هم بندی هستند . در سینمای پس از انقلاب این مسعود ده نمکی بود که به سود محتوایی انقلابی و دینی عرفانی و اخلاق گرا و آرمان خواه ، دگم ساختار سیدفیلدی را شکست و همه به عنوان کاری مبتذل او را به صلّابه کشیدند ، زیرا در حقیقت  خشمگین از موفقیت او در دفاع از آرمان انقلاب اسلامی بودند ، اما حالا خودشان آن تخطی های ساختاری را به سود ترویج نگرش نولیبرالی برای جذب عوام به کار می گیرند . با محتوای شدیداً ضد انقلاب اسلامی و عمیقاً غرب گرا .

اما حقیقت آن است که مباحث زیبا شناسی ستایش ابتذال یا معنای تازه ستایش از سینمای عامه پسند در این نوشته ، مورد نظرم نیست بلکه سقوط، در مغاک ادغام نقش بازیگر در نقش خارج  از فیلم در این  نوشته مهم ترین انگیزه برای نوشتن است . یعنی قصد دارم درباره مطرب بمثابه فیلم پرستویی بنویسم ، بمثابه  «ادغام پرستویی و مطرب»! یعنی فیلم مطرب در ارتباط با کیایی ، رابطه منطقی فیلم کارگردانی  را دارد با استتیک مطرب ! اما در ارتباط با پرستویی دارای وجهی نمادین است. مطرب فیلم پرستویی است! از زوایای گوناگون ! اینکه چرا مطرب فیلم پر اشتباه و گرد آمده از بلبشویی است نولیبرالیسم که شبیه بلبشوی مدیریت سیاسی وا داده نولیبرالی درون است و همه چیز سر هم بندی شده تا غیظ و نیش و نفرت ایجاد کند علیه مهمترین تحرک ملی در ایران برای رهایی از نولیبرالیسم و بردگی سلطه جهانی سرمایه داری بین المللی بس ارتجاعی شده از سوی انقلاب اسلامی و … اینها حرف دیگری است . در این نوشته من با پرستویی کار دارم. آن را پدیده ایده زیبایی شناسانه ی کارگردان درباره ارزش ساختن فیلم عامه پسند ایرانی موضوع دیگری است!

پرویز پرستویی چه اش شده ! پاره ای او را بازگشته به واقعیت پنهان نگه داشته اش تفسیر می کنند، پاره ای معتقدند او مبتذل شده، پاره‌ای شجاعت او را در همرنگی با زمانه می ستانید، پاره ای می‌گویند او آدم فرصت طلبی است هم از آخور خورده و هم از تو بره ،پاره ای او را خود بزرگ بین متوهم و حتی خائن به آرمان برادر شهیدش و انقلاب اسلامی و فریفته وسوسه  شیطان بزرگ و زینا و قدرت و سیطره طاغوت عصر می‌داند که با نقاب اعتراض، این گرایش همرنگی فاوست گونه با مفیتسوفلس را پوشانده است و به ارزشهای ژرف انسانی و آرمانی  خیانت کرده و خود را به توسعه غربگرا و افکار مادی و ضد دینی آن فروخته تا در پیری  هم ، همچنان شهره بماند. پاره‌ای  اذیت‌های نهادهای رسمی حکومت، توقعات آنان را عامل ابتذال او معرفی می‌کنند ، پاره ای اعتقاد دارند فساد قدرتمندان و خائنان به خون  شهداء که حالا جیب خود را می‌انبارند وزیر و وکیل و رئیس خائن‌اند ، او را آزرده کرده و همه مفاهیم اخلاقی و مذهبی اثر را بیاد داده، عده‌ای همه اینها را بهانه می‌دانند برای آن که قید بندگی و بردگی  نفس و شیطان را که وسوسه  درونی هر آدمی  است تا گمراهش کند ، به گردن بگیرد و … بویژه آدم مشهور که از عبودیت خالص باز می ماند و غرق دنیا می شود و … و به جای توجه خالص به خدا ، بت های گوناگون و بهانه‌های  رنگارنگ او را با خود می برد …

از تمام این تفسیر ها ، من درباره پرستویی ، همان تأویلی را می پسندم که زمانی درباره فائقه آتشین نوشتم و هوشنگ اسدی و نوشابه امیری آن را به او دادند تا بخواند زیرا دوران گزارش فیلم بود و آنها احتیاط می کردند نوشته ام را منتشر کنند و البته  خانم بازیگر تحمل تأویل خود را نداشت. و نمی‌دید که مفتخر شده به نقش یکّه بازیگری یا شاید دانش کافی در فهم این وجه نمایشی خودش را کم داشت ! پرستویی همان مدل ادغام نقش و بازیگر در جاری شدن از فضای فیلم به درون فضای زندگی و جامعه طی چهل ساله پس از انقلاب اسلامی است .

من کاری به سینماگران فاقد هر باور و ایمان و عروسک های خیمه بازی نولیبرالیسم و اربابان شیطانی و جهانی تمدن مدرن ندارم . دلم برای پرستویی می سوزد؛ همانقدر که برای گوگوش !

فعلاً و امروز او برآیند آن روحیه سرخورده کسانی از انقلاب اسلامی است ،که از آن می گسلند. او معترض خشمگین است . اما محتوای حقیقی این گسست چیست ؟ و این اعتراض و خشم رو به خدا دارد یا پشت به خدا ؟

در چند سال اخیر و بالاخره با مطرب ، ما شاهد بازگشت او به گذشته‌ایم که می خواهد نزد «همگان» آبرومند باشد. و در حیطه زیبایی شناسی تفسیر تازه‌ای ارائه دهد علیه آن ارزش‌هایی که انقلاب از آن دفاع می کرد و به سود آن چه که مردودش می داشت ، و حالا آن چیز حلال، حرامی است به اسم مطربی !

ظاهراً پرستویی دارد با بازی عاطفی خود ، معادله ای را بر هم می زند! او یک پدیده بومی، توده‌ای و پوپولیستی را برگزیده که در ابتذال« اصالت » دارد ! و نیز هماهنگ با زیبایی شناسی رایجی است که می‌کوشد با ستایش از ابتذال و عامه پسندی، اثبات کند که در این جلب توده های فرو دست ، هنری بزرگ و اصیل پنهان بوده ،هنری که « مردم » را شاد می‌کند  و از افسردگی فرهنگ حکام رهایی می‌بخشد.

اما حقیقت آن است که این طرب  ، امروز حتی فاقد حقیقت طرب بومی است، بلکه وانموده ای است که این نقش را ایفا می کند و جزیی از سیطره نولیبرالیسمی است که هر عنصر بومی و غیر بومی را به جزیی از جریان فروپاشی  ارزش‌های سبک زندگی اسلامی و تعاریف سنتی و  سنت های  فرهنگ دینی بدل می سازد تا فراتر از بدل کردن ایران به گاو شیر ده سابق ، ریشه های احساس هویت و استقلال بر حسب نگاه دینی را به سود یک نیست انگاری وارداتی  و به سود سیطره سرمایه بین المللی و تروج کفر، بخشکاند. دفاع از آن هنر مطربی امروز تهاته‌اش ختم می شود به نولیبرالیسم غربگرا و ستایش مفلوک نولیبرالیسم ترکیه !!!

برگردیم به پرستویی! بالاخره  دوران « با کدخدا بساز و ده را  بتاز» توهماتی نولیبرالی  فرا رسید  و « پرونده دار » از آب درآمدن برادران یوسف ها ، از مقام منیع ریاست جمهوری تا معاون اول و رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه سابقی  و … یعنی وضعیت احساسی یک آدم پاکباخته  که میکوشد دامنش را از آلودگی قشر ممتاز و نومانکلاتورای انقلاب اسلامی که خائن به خون شهیدان و آرمان امام خمینی (ره) و اذناب نولیبرالیسم و جهان سازی سرمایه داری بغایت ارتجاعی شده بین المللی و ملقب به نفوذی‌های همان دشمنان غدار در پیکره جمهوری اسلامی و بهره‌مندان از اقتصاد نفتی  و ممانعت کنندگان درون حاکمیت از توسعه اقتصاد تولید گرا و مجاهدت تجّار تجارت های فاسد واردات و خام فروشی و قاچاق و خیانت به ایران اند که همه را به ستوه آورده اند. حالا آقای پرستویی، برخلاف آقای بازیگر ، انتظامی، که همواره متانت و استقلال و تعادل خود را حفظ کرد، به بازیگری ادغام شده با نقش در متن زندگی واقعی  و فردی دچار سرگیجه شده، بدل شد و فکر می کند با مطرب و سایت اش دارد  مبارزه می کند علیه قدرت فاسد، اما سوراخ دعا را گم کرده است! چرا که ظرفیت درک پیچیدگی های سیاست مدرنیته متأخره و سیطره نولیبرالیسم و فراپاشی های پست مدرنیستی و وضعیت هولناک آسیای غربی و بار سنگین مسائل خاورمیانه ای که کانون عمل ارتجاع جهانی سلطه خواهی شرق و غرب است و تجلی پیش افتادن  مردم جهان برای نظمی رها از قدرت سلطه جو و کشتارگر و خونریز و وحشی شده مدرن و شیطان بزرگش که شاهزاده ادلسون « صهیونیست » می گرداندش ، همان ابر سرمایه داری یهود که می گوید خانم کلینتون نباشد، آقای ترامپ باشد، در یمن جنگ بپا شود ، در کردستان عراق،سرمایه اسرائیلی غوغا بپا کند و قس علیهذا … پرستویی توان فهم اینها را ندارد پس در زیر نقاب مخالفت با قدرت داخلی  به خدمت سرمایه جهانی  در آمده … و درون نظام داخلی هم نمی تواند حق و باطل را تفکیک کند و جایگاه هر یک را به درستی فهم نماید . پس مهارش به دست شیطان می افتد .

 این است که ذهن ساده ناآقای بازیگر به ابزار بازی جهانی بدل می شود.  طبل از سمت چپ به صدا در می آید تا اعتراض و حمله از سمت راست نقش اش را در هماهنگی  با ترویج  منظر فرهنگی و اعتقادی آمریکا ایفا کند که کارش بر باد دادن ارزشهای بنا نهاده شده انقلاب اسلامی و روایت امام خمینی  (ره) از زندگی در دنیا و سرنوشت اخروی است و توسعه ابتذالی حرام.  ظاهراً مطرب مقوله ای «ملی» است !!! و ربطی به موسیقی غربگرا ندارد !!! یعنی به تنگ آمدن از فساد  داخلی ، او را به تسلیم  برابر فساد بزرگ تر  ترویج آن کشانده و به جای مبارزه  با واقعیت  موجود  فساد ،علیه ارزشهای ضد فساد آرمان دیروزش به پا خاسته و با این  ابتذال به خودش ، به  دیروز خودش دهن کجی می کند و البته  مثل پناهی، فرهادی و در  فرمی دیگر به کاریکاتور « آزادی » خواهی خیمه شب بازی قدرت جهانی شیطان سرمایه  ارتجاعی صهیونیستی  بدل شده است که خصوصاً هنرمندان کم بنیه اما خود بزرگ بین به دام بازی و سناریو آنها می افتند. طرفه آن که در جهان او ، ترکیه نیروی پادو و سرباز خانه ناتو، کعبه آمال می شود !

***

 آیا مشکل است تناسبی و معادله ای را حل کنیم که بین روحیه بخشی از ملت و بویژه طبقه متوسط امروز گسسته از انقلاب اسلامی در دوران انقلابی شدنش، دوران رأی نود و هشت و اندی درصدی  به انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و « بازیگر » ما برقرار شد و سپس در دوران سازندگی و اصلاحات  و بازخوانی انتقادی  انقلاب و دوران جنگ و سپس وانهادگی آرمان انقلاب و کم کم تغییر ارزشها و تمایل به پیروی از نولیبرالیسم ادامه یافت  که اتفاقاً نفوذ این نولیبرالیسم در ساختار حکومت علت اصلی ناکامی‌ها، سستی‌ها و ممانعت‌ها از سر پای خود ایستادن و مبارزه با فساد و ارگانیک قشر ممتاز ، حکومتگر بود و زیر پانهادن حلال و حرام محمدی و جالب آن که در جهان روشنفکران و آقای بازیگر کنونی ، باز سیطره  همان نولیبرالیسم بر ذهن شان و افق آنها است که اعتراض به فسادشان را به کمدی  بدل می کند  و به فیلم مطرب و توبه از دفاع  از ارزشهای انقلاب اسلامی و بازگشت به فرهنگ حرامکاری مبتذل پهلوی که با حرامخواری بطون انباشته از دلارهای نفتی هماهنگی دارد .این حرکت پس پسکی  کمیک که به جای  حس تراژیک به مضحکه ای بدل شده ، بدین سان محصول رابطه ای است بین سینما ، وانموده های سینما و نیز طاغوت عصر و تحولات درون ملت که یک سو پروژه براندازی طبق منافع سرمایه داری متأخر  و جهان مدرن قرار دارد و سر دیگرش مقاومت نیروهای صالحی است که زمان حضرت لوط  و حضرت ابراهیم هم در قومی  یک سره به فساد کشیده تکرار شد و همچنان امروز پس از قرنها بر ارزشهای انقلاب دینی و استقلال، عدالت ، آزادی از قید بردگی فرعون عصر و تفرعن و طغیان طاغوت جهانی و مدرنیت فاسد شده اش و رشد مستقل خدا باورانه و ضد حرام ها پای می فشرند و ایستادگی می کنند و فساد دیگران را بهانه ای برای فساد خویش و گرویدن به شیطان ابتذال بدل نمی سازند بلکه با حاکمیت فساد در همه جلوه هایش  مخالف‌اند و به طی طریق در سیر انتظار حقیقت موعود دل بسته اند و باور دارند !

 حالا می شود هم معنای مطرب و هم معنای پرویز پرستویی و سایت و عمل اجتماعی خارج از فیلم هایش را که با هم تناسب دارد درست ادراک کرد.

و طنین من نه منم نه من منم «فؤاد» را در هستی ابراهیم و و معنای ابراهیم را در تحولات پرستویی ابراهیم حاتمی کیا تا امروز مطالعه کرد و دید در نیمه راه او از حاتمی  کیا هم جدا می شود و من نه منم نه من منم را رمزگشایی نمود. میراث های معرفتی در فرهنگ های بشری وجود داردکه گردآمده در عباراتی است . آیات الهی و راه نمود های اهل عصمت و دانایان ژرفانگر نمونه های متقن اند.یعنی گزاره هایی است که حکم مفتاح را در شناخت آدمی از خود و از دیگران دارد و نیز علت ها و عوامل بیماری انگیزی که روح آدمی را رو به ظلمات و گرفتار سقوط در دوزخ درون می کند و یا مایه تغییر جان به سوی جهان های روشن می شو ، فاش می سازد : شهوات، قدرت ، شهرت ، ثروت ، از نیروهای قهار دنیا و مأوای شیطان است تا آدمی را سرکش ، گرفتار دارالغرور ، و برده ی عجب و خود رأیی و تفرعن و طغیان برابر حقیقت و مسیر رشد و در نتیجه گردن کش علیه کار، بر وفق طاعت و خشنودی الهی  کند . از همین رو گفته اند :

*یا رب مباد که گدا معتبر شود ………………..

*در اینجا ، رهایی گدا از گدایی در نظر نیست  و علیه آن دعا نشده ،شاعر گدایی را که اعتبارات دیگری و استغنا ، وحشی ، سرکش ، ظالم ، و خود رأی و نا منصف اش ساخته ، … پرده برداری کرده و از آن برائت جسته است !

ردّ این پدیدار می تواند در میان سیاستمداران یا هنرمندان و تازه به دوران رسیده ها و مردم عوام یا دانشمندان و فرودستان یا فرادستان بی ریشه دنبال شود . این جور آدم ها همه جا هستند و در میان روشنفکران و اهل سینما و پولدارهای بادآورده و صاحبان  شهرت های اغوا کننده از همه جا  بیشتر و در انقلاب اسلامی یک جریان اند که از خدا به شیطان رو کرده اند یا از اول از اذناب شیطان بوده اند  با نقاب اغواگر در صف انقلاب ! با ماهیتی که ربطی به تقوای حقیقی یک مؤمن و گریز از شهوات دنیا نداشته. بله سینما می تواند وانموده هایی را روایت کند که جانشین واقعیت اند . دروغ چیز دیگری است ! وانموده اما بس پیچیده تری در بازنمایی فیلمیک است و ولو یک فیلم مستند می تواند واقعیت تازه ای خلق کند ضد واقعیت ­موجود در زمان و مکان .

گاه فیلم ، و خود کارگردان و خود هنر پیشه یک وانموده ی با هم اند. زمانی فیلم یک وانموده است اما نه بازیگرش در خارج از نقش. فرض کسی فیلمی بسازد که داستانگویی اش عواطف را به سود هیتلر یا عمر سعد تحریک کند ، بدون آن که بازی در نقش هیتلر یا عمر سعد، بازیگر را به تسلیم به فریب فیلم در و وانمایی از هیتلر یا عمر سعد ،کشانده باشد. و بیرون از این فیلم بازیگر، هیتلر یا عمر سعد،همذات شود. یعنی بیرون از این فیلم، بازیگر ، همچنان هیتلر را یک خون ریز نژاد پرست و عمر سعد را یک عالم بی وجدان و دنیاگر بداند و تا سرحد کشتار و خشونت علیه معصومیت ، به دنبال زر و زور می رود و یزیدی می شود .

این مؤخره طولانی ، در پی گفتن یک جمله  به آقای پرستویی است ، وضع خطرناکی دارد و دارد از خودش بی ظرفیتی نشان می دهد ، نه به سبب سیاست بازی  یا اعتراض به فساد که اعتراض به فساد سیاستمداران، شرف است و آبرو نزد خدا و بندگان  مظلوم خدا و مردم اسیر دست قدرت مداران فاسد می شوند و ایستادن در کنار نیروهای صالح که خواهان اداره امور مملکت با عقل و عدالت و تقوی هستند و پیشرفت را در رشد یک جامعه سالم و مدیریت معقول و پاکیزه می دانند .

وضعیت خطرناک پرستویی آن است که به ابتذال، و ناحقیقت و بازی شیطان عصر در غلتد و وارونمایی کند و بیاندیشد با دفاع از امر مبتذل، فحشاء ، جهل عشرت و لشوراگی، و حرامکاری های گذشته دارد از ملت و حقیقت و انسانیت و مظلومیت دفاع می کند . آرایش چهره ی حرامکار، و تشویق حرامکاری ، چه فرق می کند یک قاتل ظالم یا دزد یا یک اهل لهو و لعب حرام، نزد خدا و قرآن و آل الله  (علیهم السلام) به یک اندازه مذموم و دوزخی است.

نولیبرالیسم و کفر جهانی با هزار نقاب روشنفکران و هنرمندان و سیاستمداران را برده خود می کند و حتی با پز انقلابیگری جعلی یا رفرمیسم مدرن گرا و صلح طلب ! زدن یک نقاب  خشمگین از فساد  قدرتمنداران، و در غلتیدن  به فسادی دیگر و پشیمانی از روزگار دفاع از حقیقت یک انقلاب دینی و دهن کجی به خدا و اطاعت خداو انقلاب خدایی، فساد دورویان را بهانه دفاع از فساد  بزرگ تر ، از سوی اهالی طاغوت جهانی  و فرهنگ ضد خدایی جهان مدرن و لهو فحشا اش قرار دادن ، کار مضحکی است ، سر همه را  آدم کلاه بگذارد، حتی سر خو را کلاه بگذارد، نمی تواند سر خدا را کلاه بگذارد که هدایت ها و راه  نمودن هایش مشخص است و عصیان و طغیان و تفرعن و خود رأیی و خود خدا پنداری و مفاهیم دلبخواهانه و باورهای پوچ را جانشین اعتقادات روشن و مبین وانمود کردن تا همرنگ جماعت شوی ، هم نزد صاحبان خرد و مقدم بر آنان نزد رسول الله (ص) و امیرالمؤمنین (ع)و فرزندان معصوم و ذخایر حق واضح است .

حالا موقعیت در زمانی فیلم مطرب و وضعیت ویژه یک بازیگر  در تناسب با تغییرات طبقه متوسط ایران که کم کم در دیگر اقشار  شیوع می یابد قابل درک است. و اینکه چرا سریال فیلم های دوران توبه آقای پرستویی، از انقلابیگری سینمایی و آثار آرمان گرایانه ، حالا دارد ، دامنه دار می شود که آخرین اش فیلم «مطرب» است . من کاری به کیایی ندارم. برای او ترکیه و اسلام جعلی یک الگو توسعه است!!! من با پرستویی کار دارم  و نولیبرالیسم پان ترکیسم که  به نحو مبتذلی کعبه آمال است در فیلم مطرب و بگویم مطرب را از زوایای گوناگون می توان چفت و  بست اش را باز و ساخت و پاخت اش را تفسیر کرد.

1-مطرب از نظر سازه ، فیلمی با ساخت عوام گرای سرگرم کننده ، از فیلم هایی است که می پندارد رگ خواب تماشاگر ایرانی و سلیقه اش را به دست آورده ، همان طور که مثلاً یک فیلمساز فیلم های عامه پسند هندی می داند . در آن جا منطق سید فیلدی و روایت  داستان سر راست مهم نیست ، نقطه جوش جذابیت در جای دیگری است .

آیا از این منظر فیلم موفق است ؟ مثلاً شبیه گنج قارون ؟با همه تفکر جعلی، فضای بی ریشه، واقع گریزی مبتذل، رویا پردازی ارزان مایه و فریب دهنده و خرفت کردن آدم ها اما موفق در انگشت نهادن به گیجگاه  تماشاگر عام ایرانی و او را با یک قهرمان شیرین و نماد روحیه  عوام و توقعات و ارزش های آنان، که همه مشخصات و باورپذیری خودی بودن اش تام تمام است جلب می کند . (همان طور جذابیت های پاره ی مکمل وزن دلربای آن قهرمان ) واکاوی مطرب از این زاویه دید، کم و کاست های زیاد و سر هم بندی های کم هوشانه و فراوانی را فاش می کند. یعنی هر قدر کارگردان بگوید من تحت نفوذ تئوری رواج یافته . ذائقه «مردم» ایران ، آگاهانه از قصه پردازی، شخصیت پردازی، روایت سه پرده ای، شکل دادن کشمکش های جذاب دست شسته ام و یک راست به سراغ وجوه گیج کننده و جذاب سلیقه ایرانی رفته ام و داستان و  لنگ و وازم را طبق این ذائقه  بر اساس احساسات برانگیزی قهرمان مظلوم و سعادت پایانی اش شکل داده ام ، باز نمی تواند گریبان خود را از پرسش هایی درباره ضعف همین ساخت دهی رها کند .

2- منظر دیگر بررسی مطرب در گروه فیلم هایی است که یک داستان عامه پسند و سطحی را پیش  می کشند تا در پشتش مثلاً نقد منکوب کننده علیه انقلاب اسلامی را نهان سازند ، نقدی که ظاهراً در روایتی جدی امکان  و مجوز نمایش نخواهد یافت .

3- جدا از زوایای متعدد دیگر، یک نظرگاه هم دنبال کردن وانموده های فیلم و بازیگر ، نسبت به رخدادهای زندگی ایرانی است . این زاویه دید برایم انگیزه نوشتن این یادداشت بود .در ذهنم سرنوشت بازیگری عزت الله انتظامی و خسرو شکیبایی و حیات آبرومندشان می خواهد چیزی را به پرستویی یادآوری کند . در این نوشته مایل بودم همین تذکر را ثبت کنم. که کردم. شیطان جنی و انسی و جهان بی ترحم طغیان علیه خدا ، هزار راه برای تبدیل هنرمند و سیاستمداران و روشنفکر و سپس یک قوم به ذنب خود دارد . به قهرمان  بدل کردن یک زندگی سرشار از لشوارگی و ابتذال  رژیم سابق به صورت مبتذل و هندی وار ، جزیی از این ذنب لایغفر است .

بگذریم از همه عوامل ایجاد نفرت از انقلاب اسلامی ، و هر پدیده وابسته به آن ، تبدیل کردن ترکیه نولیبرال و همدست ناتو و جنایات خاورمیانه ای اش علیه سوریه و کردها به کعبه آمال و هنرمند شکوهمند و اخلاق گرایی ترک را برابر  این زباله های پر از دروغ  و تخطی ایرانی ، به قهرمان  اصلی  بدل کردن و کاپ اخلاق و خرد  به او دادن ! و آن انبوه عیان ستایش خود باختگی یک ملت و وحدت همه عناصر ضد انقلاب در ضدیت با انقلاب. پله های سقوط آدمی از فیلمی افشاگر داعش و ترکیه داعش پرور بپرهیزد تا فیلمی که ترکیه نولیبرال «اسلامی»!!! را بستاند ، پله های  عروج او نیست !

من کاری به سینماگران فاقد هر باور و ایمان و عروسک های خیمه بازی نولیبرالیسم و اربابان شیطانی و جهانی تمدن مدرن ندارم. دلم برای پرستویی می سوزد. همانقدر که برای گوگوش!




مسعود ده‌نمکی بیان کرد⇐اگر فیلم مطربی(!) بسازید به‌راحتی صدها تیزر تلویزیونی به شما می‌دهند ولی اگر فیلم جنگی بسازید باید ده واسطه پیدا کنید تا تیزرتان پخش شود!/برخی فیلمها را ده ماه روی پرده نگه می‌دارند و هیچ کس چیزی نمی‌گوید ولی اگر فیلم ما پنج سالن بیشتر داشته باشد برنامه “هفت” علیه ما گزارش پخش می‌کند/به‌جای واتیکانیزه کردن، سینمای انقلاب را به درون خانواده‌ها ببریم/چرا در حوزه اکران به ظرفیت ۴۰۰ هزارنفره نیروهای مسلح، سوبسید نمی‌دهیم؟/وزارت دفاع را مأمور کنید که ادوات نمایشی ژانر جنگ را تولید کند تا هزینه تولید فیلم جنگی کاهش یابد

سینماروزان: هنوز مشخص نشده مسعود ده‌نمکی بعد از مصور کردن سقوط بهمنی سنگین(!) بر سر طبقه محروم در “زندانیها” به دنبال کدام سوژه برای فیلم بعدی خود خواهد رفت؟ و به خصوص بعد از اعتراضات اخیر کدام مضمون را محملی برای تولید فیلم خود خواهد کرد؟

مسعود ده‌نمکی به‌تازگی در نشستی در بنیاد روایت فتح حرفهای تندی را درباره عدم بهره وری از ظرفیتهای نیروی مسلح برای کمک به آثار جنگی بیان کرد.

کارگردان سری «اخراجی‌ها» در مورد موضوع مهم مخاطب در حوزه سینمای دفاع مقدس گفت: پتانسیل ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزارنفری نیروهای مسلح ـ حتی سربازان ـ چیز کمی نیست و باید با ارائه سوبسید، آنها را به سمت تماشای فیلمهای ارزشمند سوق داد. اگر همین تعداد مخاطب را بشود با یک بلیت دو تا سه هزارتومانی برای پر کردن اوقات فراغت روانه سینما کرد، مسیر ساخت آثار دفاع مقدسی هموارتر می‌شود. چون مخاطب کف چنین آثاری اگر اعضای نیروهای مسلح باشند، میزان فروش از مخاطب فیلم‌های اجتماعی بالاتر خواهد رفت. کاری که برخی‌ها در حوزه سینمای اجتماعی می‌کنند، آمارسازی و غیره که در جریان آن هستیم، این‌طرف مخاطب جریان سینمای دفاع مقدس به‌صورت واقعی شکل می‌گیرد.

ده‌نمکی در ادامه اشاره کرد: اگر این کار را کردیم و خانواده نیروهای مسلح را مخاطب سینمای انقلاب و دفاع مقدس شد، با احتساب خانواده‌های آنان مخاطبان به یک‌میلیون نفر خواهد رسید. این کار بودجه آن‌چنانی هم نیاز ندارد. سالیانه مگر چند فیلم دفاع مقدس ساخته می‌شود؟ با توافقی میان سران نیروهای مسلح می‌شود، بدون آنکه هزینه‌ای برای آنان داشته باشد.

کارگردان معراجی‌ها  در این مراسم گفت: اگر به این سمت رفتیم، سینمای انقلاب و دفاع مقدس را واتیکانیزه نکنیم. نگوییم که انقلابی‌های بیایند فیلم‌های سینمای انقلاب و دفاع مقدس را ببینند و افرادی که جزء خانواده‌های نیروهای مسلح ما نیستند حذف شوند. باید سینمای انقلاب و دفاع مقدس را درون‌ تمامی خانواده‌ها ببریم، منظورم عموم مردم است. عموم مردم هستند که باید با چنین‌ قصه‌هایی آشنا شوند و بسترهایش را باید فراهم کرد.

کارگردان مستند “کدام آبی کدام قرمز” در ادامه افزود: غیر از بحث سیاست‌گذاری به نظرم برخی مشکلات قابل‌حل نیست مگر بااراده دوستان دلسوز. شما اگر فیلم دفاع مقدس ساختید و در چرخه اکران قربانی شد، گویی فیلمی نساخته‌اید. باید برای ساخت چنین‌ آثاری امتیازات ویژه‌ای قائل شوید. من که دارم این حرف را می‌زنم از زاویه نگاه خودم می‌گویم چون نیازی نداشتم. نباید فیلم طنز را با سایر آثار مقایسه کرد. چرخه اکران نظام باید به این مدیریت برسد که رقابت سالمی در آن باشد و برای سینمای انقلاب و دفاع مقدس امتیاز ویژه قائل شوند، یعنی تعداد سالن‌ها و سانس‌ها باید مدیریت‌شده باشد. اگر این سیاست اعلامی باشد، غر می‌زنند و می‌گویند این‌ها دوباره رانت‌خواری کردند، البته اگر رانتی هم باشد برای مردم هست. مثل این کار را برای سایر آثار می‌کنند. شما ببیند در جدول اکران برخی فیلم‌ها را ۱۰ ماه روی پرده نگه می‌دارند و هیچ کس چیزی نمی‌گوید ولی تصور کنید اگر فیلم ما بود برنامه «هفت» علیه ما گزارش پخش می‌کرد چرا این فیلم ۵ تا سالن بیشتر دارد، ولی در مورد آثار خودشان که آثار ضداجتماعی و حتی ضد ارزشی هست، کسی حرفی نمی‌زند. همه‌چیز برعکس شده آن‌ها پوزیسون شدند و ما اپوزیسیون.

ده‌نمکی در مورد چرخه تبلیغات گفت: توقع از صداوسیما هست که موضوع تبلیغات سینمای انقلاب و دفاع مقدس را حل کند. شما فیلم دفاع مقدسی بسازید اما اگر امکان تبلیغ نداشته باشید، فیلم قربانی خواهد شد. با این سیاست‌گذاری این امکان به وجود می‌آید که فیلم‌های دیگر هم به سمت مسائل ارزشی بروند، نه اینکه صرفاً در مورد دفاع مقدس باشد. مثلاً سازمان صداوسیما اعلام می‌کرد هر کس در فیلمش احترام به پدر و مادر یا سلام دادن را ترویج کند، فلان امتیازی تبلیغی به فیلم داده خواهد شد. جالب اینجاست که در فیلم‌های ما اصلاً سلام دادن وجود ندارد. در حوزه سینمای انقلاب و دفاع مقدس هم می‌‎شود چنین کاری کرد.

کارگردان فیلم “رسوایی” در ادامه گفت: چه بساطی است که راه‌انداختند که فیلم دفاع مقدسی باید با ۱۰ تا واسطه باید در رده‌های بالا بتواند آشنا پیدا کند تا تیزر آن پخش شود. سینماگر ارزشی نمی‌تواند تیزر تبلیغاتی برای فیلمش بگیرد. امتیازات تشویقی و تبلیغی باید برای کسانی اتفاق بیفتد که همه سرمایه خودشان را برای مضامین ارزشی می‌گذارند، باید امکان تبلیغ برایشان فراهم شود. اگر نیروهای انقلابی به سینمای انقلاب و دفاع مقدس بها ندهند در این حوزه دیگه کلاهمان پس معرکه است. اگر این اتفاق هم‌شکل بگیرد، مثلاً ۴ نفر را هم ‌می‌گذارند که این فیلم در مسیر انقلاب هست یا خیر که مثلاً ۱۰۰ تا تیزر آیا بدهند آیا ندهند.

ده‌نمکی اضافه کرد: شما فیلم مطربی هم بسازید صدها تیزر به شما می‌دهند ولی وقتی درباره شهدا فیلم بسازی باید بدوی برای ده تا تیزر. این مسئله باید در رده‌های بالا حل بشود که کف تیزرهای  یک فیلم تبلیغاتی و انقلاب دفاع مقدس ۷۰۰ تا ۸۰۰ باید باشد، بیشتر تیزر دادن را باید به محتوای اثر مرتبط کنند.

وی افزود: یک بحث دیگر هم دارم که برخی مضامین را شاید در سینما نتوان کار کرد اما می‌توان درباره آن‌ها سریال ساخت. این افرادی که در حوزه سینمای جنگ استخوان خرده کرده‌اند، بیکار توی خانه نشسته‌اند. ساخت برخی مضامین شاید در سینما با برگشت سرمایه امکان‌پذیر نباشد، اما در تلویزیون با تبلیغات می‌توان زمینه بازگشت هزینه آن را فراهم کرد. آنتن را می‌شود با مضامین ارزشی و انقلابی پر کرد و در حوزه سیاست‌گذاری باید ساخت ۴ تا ۵ اثر انقلابی در سیاست‌گذاری‌ها نقش اساسی داشته باشد. در بحث ارزان‌سازی باید به این نکته اشاره‌کنم که باید ادوات سینمای جنگ را تولید کنیم. نیروهای مسلح توانایی این کار راهم دارند، شما وزارت دفاع را مأمور کنید که ادوات نمایشی جنگ را تولید کند، یعنی اسلحه و ادوات نمایشی جنگ را تولید کند و تولید کردن آن بسیار ارزان تمام می‌شود، وقتی تولید سینمای جنگ ارزان شود، تعداد تولیدات هم بالا خواهد رفت.




دستگیری روح‌الله زم، ده‌نمکی را به یاد داروی نظافت انداخت!!!

سینماروزان: دستگیری روح‌الله زم آقازاده محمدعلی زم از مدیران سالیان حوزه هنری بازتاب‌هایی مختلف در میان رسانه‌های داخلی و خارجی داشته است؛ بازتاب‌هایی که از شوخی تا جدی را شامل می‌شود.

مسعود ده‌نمکی کارگردان سینما با انتشار تصویری از یک برند شناخته‌شده داروی نظافت(!) و تعریض به ماجرای سعید امامی، ابراز امیدواری کرده که با مراقبت نهادهای مسئول، به این دستگیرشده، داروی نظافت خورانده نشود!

ده‌نمکی با هاشتگ کردن روح‌الله زم و آمدنیوز نوشت: وقتی پای مهره های کلیدی پرونده‌های خاص و دستگیری آنها وسط می‌آید انسان ناخودآگاه به یاد داروی مصلحت نظام می افتد که برای لو نرفتن شاه‌مهره‌ها خورده و یا خورانده می‌شود؛ امید آنکه با مراقبت نهادهای مسئول، این اتفاق نیافتد!




تازه ترین اظهارات مسعود ده نمکی⇐انتشار نشریه “شلمچه” بسیار سختتر از نبرد با عراق در دل شلمچه بود!!/تیراژ “شلمچه” و “جبهه” با مجموع تیراژ همه نشریات اصولگرا برابری می‌کرد!!/ در «کدام استقلال، کدام پیروزی»، نتیجه انتخابات ۸۴ را پیش بینی کردم!/شبکه های ماهواره ای فهمیدند در “فقر و فحشا” نقد درون گفتمانی کرده ام ولی احمقهای داخلی(!) نفهمیدند!!/در “رسوایی۲” زلزله ای را پیش بینی کردم که در نتیجه از بین رفتن عدالت ایجاد خواهد شد!!/همان کسانی که تفکر سرمایه‌داری را باب کردند، امروز دارند در مورد هپکو حرف می‌زنند!!/سردار همدانی خیلی صریح جلوی مخالفان “اخراجیها” ایستاد و به تجربه خودش استناد کرد که یک گردان زندانی اعدامی را به جبهه برده و از آنها نیروهای درجه یک ساخته!!/در “اخراجیها۱” ۳۰ میلیون دستمزد گرفتم،  در “اخراجیها۲” ۷۰ میلیون عایدم شد و در “رسوایی۱” هم ۲۰۰میلیون!!/درباره “سختی جنگ” هنوز که هنوز است فیلم خوبی تولید نشده/دوست دارم فیلم “کربلای ۴ و ۵” را بسازم!/چرا جرأت ندارند در سینمای جنگ از فرمانده ای بگویند که نیروها را قال گذاشته و به عقب بازگشته؟؟/بخشی از واردات سرمایه های مشکوک به سینما و شبکه خانگی درجهت دراختیار گرفتن مدیریت فرهنگی کشور است

سینماروزان: کم پیش میاید مسعود ده نمکی حرفی بزند یا یادداشتی بنویسد و از دل آن یکی دو تیتر درنیاید. عقبه ژورنالیستی ده نمکی باعث شده یا حرف نزند یا وقتی حرف میزند حرفهایی بزند که تیتر شود.

مسعود ده نمکی در تازه ترین گفتگویش با رسانه متبوع رییس سینما “خبر آنلاین” هم به مانند همیشه کلی تیتر تحویل رسانه ها داده است.

مسعود ده نمکی با تأکید بر سختیهای انتشار “شلمچه” گفت:شلمچه‌ای که روی کاغذ بود سخت‌تر بود. اول فکر می‌کردیم آن شلمچه خیلی سخت است. یعنی آتش و …

ده نمکی ادامه داد: آتش شلمچه یک جوری بود که بالاخره دشمن معلوم بود. آن طرف خط و این طرف خط معلوم بود. ولی در این شلمچه واقعا دوست و دشمن قاطی بود. دوغ و دوشاب با هم بود. مثل امروز نبود همه عدالتخواه باشند، همه از آقازاده‌ها و اشراف بگویند و از دزدی‌ها حرف بزنند. آن موقع از این حرف‌ها می‌زدی، سریع انگ می‌خوردی که اخراجی و تندرو هستی. خیلی فرق می‌کرد.

ده نمکی افزود: این وادی کار فرهنگی سخت‌تر از جنگ است. یعنی من هیچ‌وقت در جنگ پشیمان نمی‌شدم که به خط آمدم و میان آتش، ولی اینجا یک جا‌هایی واقعا کم می‌آورید. عملا نمی‌توانید شرایط را تحلیل کنید که چرا اینجوری برخورد می‌کنند؟ خودی و غیرخودی، حجم آتشی یکباره روی سرتان می‌ریزند… با این حال دوره‌ای بود که من فکر می‌کنم حتی تیراژ نشریه ما با مجموع همه نشریات اصولگرا برابری می‌کرد. قبول دارید یا نه؟ یعنی شلمچه و جبهه تیراژی برابر همه این‌ها بود و مجموعه نیرو‌هایی هم که این طرف کار می‌کردند، مجموعه اخراجی‌های همه نشریات اصولگرا بود که همه را اینجا جمع کرده بودیم. از جعفریان، میرشکاک و موسویان و … این تیپ آدم‌ها از جریان اصولگرا همه آمده بودند اینجا، ولی یک مطالبه مشترک داشتیم. بحث ما جناح نبود، بحث ما انقلاب بود، بحث ما عدالت و آرمانگرایی بود. در نشریه تریبون به سمت مسئولین است. نقد قدرتمندان است، ولی وقتی به سمت رسانه می‌آیید اینجا به نوعی تریبون فرق می‌کند و فراگیر میشود.

مسعود ده نمکی با بیان اینکه زمان “شلمچه” حرف زدن از عدالتخواهی دشوار بود بیان داشت: آن حرفها حتما درست بود که بعد از ۳۰ سال چپ و راست همه دارند همان حرف‎ها را می‌زنند دیگر… البته آن‌هایی که آن موقع سکوت کردند و الان دارند حرف می‎زنند، به نظرم باعث و بانی همه این اتفاقات بودند. خیلی از آدم‌هایی که الان دارند اینطوری عدالتخواهی می‌کنند، خودشان بخشی از بانیان همین روند بودند. خیلی جالب است، کسانی که تفکر سرمایه‌داری و الگوی توسعه آن شکلی را در جامعه باب کردند، امروز دارند در مورد هپکو حرف می‌زنند. یعنی خود همان‌ها داد می‌زنند آی دزد! چون خریدار دارد. الان هم که فراگیر شده، چون شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های جدید همه دارند در این مورد حرف می‌زنند!!

ده نمکی با بیان اینکه نگاه رسانه ایش را در سینما ادامه داده اظهار داشت: «کدام استقلال، کدام پیروزی» همان تیتری است که من در نشریه می‌زدم، کدام چپ، کدام راست؟ متوجه‌اید؟ یعنی من آن موقع بحث عبور از دو جناح را مطرح کرده بودم که این جریانات به دلایلی کارکردشان تمام شده و اگر نوآوری نباشد و جهت جدید خلق نشود، کسی باور نمی‌کرد، ولی در «کدام استقلال، کدام پیروزی»، نتیجه انتخابات ۸۴ را پیش بینی می‌کنم. یعنی کسی که زبان استعاره بلد باشد فیلم را ببیند متوجه می‎شود. همین الان فیلم را نگاه کنید، می‌بینید که تمام المان‌های یک انتخابات است. یعنی مردمش، هوادارهایش دارند با همدیگر می‌جنگند، ولی یک گفتمان دیگری است. موقعی که «فقر و فحشا» را ساختم شبکه‌های ماهواره‌ای به مردم فحش می‌دادند که نبینید.این کلک است. می‌گفتند که من آمده‌ام نقد درون گفتمانی مطرح کرده‌ام که آن‌ها را خلع سلاح کنم. دشمن فهمیده بود، ولی این احمق‌های داخلی نفهمیده بودند…جلوترکه بیاییم در «رسوایی ۲» خیلی رک‌تر این حرف‌ها را زده‌ام. در «رسوایی ۲» بالاخره این تحلیل عینی وجود دارد که جامعه‌ای که در آن ارزش‌های اخلاقی و معنوی و از آن طرف عدالت فرو بریزد از آن طرف زلزله سیاسی می‌آید و به خاطر همین این فیلم با آن بایکوت مواجه می‌شود

مسعود ده نمکی با بیان اینکه بخش عمده “اخراجیها” همان چیزی بوده که در جنگ رخ داده اظهار داشت: اگر همه لشکر ما نماز شب خوان بودند و بچه پیغمبر بودند، پس این چه تعبیری است که امام می‌فرماید جبهه دانشگاه آدم‌سازی است. آن‌ها چه کسانی بودند؟ اگر آدم بودند که می‌آمدند آدم‌تر می‌شدند. چرا شهید چمران می‌گوید وقتی شیپور جنگ نواخته می‌شود مرد از نامرد تشخیص داده می‌شود؟ ما چرا همیشه در مورد مرد‌های جنگ حرف زدیم و در مورد نامرد‌های جنگ حرف نزدیم؟ چرا در سینمای جنگ جرأت ندارند از فرمانده گردانی بگویند که نیرو‌ها را قال گذاشته و به عقب برگشته؟؟؟

ده نمکی ادامه داد: در مورد «اخراجی‌ها» فکر می‌کنم یکی از آدم‌هایی که خیلی سریع و شجاعانه آمد جلوی خیلی‌ها که من نمی‌توانستم بایستم، ایستاد، شهید همدانی بود. شهید همدانی می‌گفت این آدم نشان داده که حالا سه، چهار تا لوتی یا لات به جبهه آمده‌اند. ذات سینما هم اغراق و طنز است. بیایید من به شما بگویم که من یک زندان، زندانی به جبهه بردم که بخش زیادی‌شان اعدامی بودند و با دادستان همدان هماهنگ کردیم و خودشان داوطلب هم شدند و آمدند رزمنده های درجه یک یگان شدند. یعنی من این‌ها را به عملیات بردم. در حالی که جرم و جنایت‌های این‌ها خیلی بیشتر بوده است. این که فقط مجید سوزوکی را نشان داد که عاشق شده بوده.

ده نمکی پیرامون درآمدش از فیلمسازی گفت: در “اخراجیها1” 30 میلیون عایدم شد و در “اخراجیها2” 70 میلیون و در “رسوایی1” هم 200میلیون عایدم شد. “رسوایی2” هم بلحاظ هزینه و درآمد یر به یر شد چون موضوعش طوری بود که تلویزیون بایکوتش کرد!!

مسعود ده نمکی درباره علایق خود برای ادامه فیلمسازی گفت: آن چیزی که خودم فکر می‌کنم شاید یک بخشی هنوز پرداخته نشده سختی جنگ است. اینکه به شکلی پرداخته شود که نسل امروز این سوال برایش ایجاد نشود که مثلا چرا ۸سال این جنگ طول کشیده؟ سختی جنگ، شلمچه، شب‌های شلمچه و اتفاقاتی که آنجا رقم می‌خورد. شاید فکر کردم یک روزی این قابلیت فنی فراهم شود که بتوانم این کار را انجام دهم. وگرنه دیگران هستند که دارند ابعاد مختلف جنگ را کار می‌کنند و احساس خلاء نمی‌کنم که خودم حتما باید در زمینه جنگ ورود کنم و حرفی بزنم.

د نمکی ادامه داد: اگر امکانات لجستیکی فراهم باشد دوست دارم کربلای پنج را بسازم. کربلای چهار و پنج قابل تفکیک از هم نیستند. این بحث‌هایی است که قبلا هم شده. از هم جدا نیستند، ولی اگر کسی می‌خواهد کربلای پنج را کار کند به نظر من باید نیم نگاهی هم به کربلای چهار داشته باشد.

مسعود ده نمکی درباره ورود سرمایه های مشکوک به وادی هنر بیان داشت: یک بخشی از این سرمایه های هنگفت هدایت‎شده وارد میشود برای اینکه مدیریت فرهنگی کشور را دستشان بگیرند. خیلی هدفمند و سیاستگذاری‎شده وسط می‎آیند؛ هم در شبکه نمایش خانگی و هم در سینما. یعنی نوع فیلم‌هایی که این‌ها حمایت می‌کنند، حتما از لحاظ محتوا در خدمت جریان سرمایه‌گذار فیلم است. یعنی سر هر فیلمی نمی‌روند سرمایه‌گذاری کنند، حتی فیلم بفروش. بعضی آدم‌ها حتی می‌دانند ممکن است فیلم ما چندمیلیارد بفروشد و پولشان هم برگردد، ولی حاضر نیستند در این زمینه بیایند و سرمایه‌گذاری کنند.