وقتی تاریخ شفاهی به تصویر درمیآید
سینماروزان: صد و ششمین برنامه از سری برنامههای مستندات یکشنبههای خانه هنرمندان ایران، یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ به نمایش مستند پرتره «هورلقا» ساخته امید خاکپورنیا اختصاص داشت. پس از نمایش فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور سام گیوراد (نویسنده و پژوهشگر) برگزار شد. اجرای برنامه را سامان بیات برعهده داشت.
این مستند درباره بانو حوری اعتصام است؛ تحصیلکرده باستانشناسی، موزهدار موزه نگارستان، تهیهکننده دهها مستند برای تلویزیون ملی ایران، طراح صحنه فیلم «شطرنج باد» (محمدرضا اصلانی) و یکی از چهرههای کمتر شناختهشده تاریخ معاصر فرهنگ و هنر ایران. او از خانوادهای ریشهدار و پر تاریخ میآید و زندگیاش سرشار از روایتهای جذاب و حیرتانگیز است.
امید خاکپورنیا در این نشست گفت: خانم اعتصام را نمیشناختم. تنها میدانستم که طراحی صحنه فیلم شطرنج باد را برعهده داشتهاند، اما هیچ اطلاعات مکتوب و دقیقی از ایشان در دسترس نبود. موضوع فیلم از دل پادکست رادیو پایان شکل گرفت. در فصل اول و اپیزود نهم، به فیلم شطرنج باد پرداختیم. همان زمان در خانه هنرمندان با افشین هاشمی دیدار داشتم و به واسطه یک دوست مشترک، آقای شاهین گرگانی (که مقیم آمریکا هستند)، شماره دختر خانم اعتصام را گرفتم و از همانجا مسیر آشنایی آغاز شد. ابتدا تماسهای تلفنی برقرار کردیم و اطلاعاتی پراکنده به دست آمد. بعدها که همراه خانواده به گیلان سفر کردم، تصمیم گرفتیم گفتوگوها را حضوری انجام دهیم. از همان ابتدا متوجه شدم خانم اعتصام شخصیتی بسیار جذاب دارند و میتوانند سوژه ارزشمندی برای یک فیلم پرتره باشند.
او ادامه داد: پس از مستند غار (درباره جمشید الوندی) به دنبال سوژه تازهای بودم. علاقهام به پرترهسازی باعث شد به این نتیجه برسم که چهرهای کمتر شناختهشده مثل خانم اعتصام گزینهای ایدهآل است. موضوع را با اعضای تیم پادکست، محمدرضا و سپیده، در میان گذاشتم. آنها هم استقبال کردند. یک سال طول کشید تا شرایط مهیا شود و سرانجام کار کلید خورد. پژوهش یکی از سختترین بخشهای کار بود. درباره خانم اعتصام منابع بسیار اندکی وجود داشت. بیشتر آثار مستند ایشان برای تلویزیون ملی ساخته شده اما هیچ کارنامه یا شناسنامهای در دسترس نبود. تنها منابع موجود، مستند معبد آناهیتا و طراحی صحنه شطرنج باد بود. بنابراین بسیاری از پرسشها و مسیر گفتوگوها به صورت بداهه شکل گرفت.
خاکپورنیا در ادامه سخنانش گفت: ما در ابتدا خیلی به دنبال این بودیم که چه کسی گفتوگو با خانم اعتصام را انجام دهد. خودم با وجود جستوجوهای فراوان، منابع چندانی در اختیار نداشتم. تنها کتابی که پیدا کرده بودم، گفتوگوی ایشان با مهدی صحابی بود که متأسفانه اطلاعات چندانی به دست نمیداد. در جلسات داخلی، سپیده پیشنهاد داد که از سام گیوراد برای مصاحبه کمک بگیریم. من او را دورادور میشناختم، اما از نزدیک نه. سپیده معتقد بود سام شناخت بسیار دقیقی از آن دوره تاریخی و فضای فرهنگی دارد و میتواند با خانم اعتصام گفتوگویی ثمربخش داشته باشد. خوشبختانه سام دعوت ما را پذیرفت و این همکاری تبدیل به یک امتیاز بزرگ برای فیلم شد. تجربه نشان داده وقتی فردی که مصاحبه میکند، شناخت کافی از موضوع دارد، طرف مقابل سر ذوق میآید و حرفهای عمیقتر و جزئیتری میزند. دقیقاً همین اتفاق میان خانم اعتصام و سام رخ داد. گفتوگوها بسیار پویا پیش رفت و ما از همان ابتدا نمیدانستیم مسیر بحث دقیقاً به کجا خواهد رسید. نامها، تاریخها و وقایع بسیاری مطرح میشد و لازم بود در لحظه، مسیر پرسشها بر اساس صحبتهای خانم اعتصام شکل بگیرد.
سام گیوراد نیز در این باره توضیح داد: سختترین بخش کار نه گفتوگو، بلکه تدوین بود. ما نزدیک به شش ساعت مصاحبه ضبط کردیم که در روند تدوین به بیش از ده ساعت هم رسید. انتخاب و گزینش بخشهایی که در فیلم بماند، کاری بسیار دشوار بود. بسیاری از آدمها و روایتها در جریان صحبتها مطرح شدند که امکان گنجاندن همه آنها در فیلم وجود نداشت. البته پیش از سفر، مطالعات محدودی درباره پیشینه خانوادگی خانم اعتصام و باغ انجمن داشتم. اما اصل ماجرا از همان شب نخست آغاز شد؛ شبی که به کلبه ایشان رفتم. در بدو ورود، ایشان بسیار محترمانه اما رسمی برخورد کردند. وقتی چشمم به کتابی از بیژن الهی و اثری از فیروز ناجی خورد، صحبت را با آنها آغاز کردم. گفتم که بیژن الهی بعد از یدالله رؤیایی، مهمترین شاعر معاصر برای من است و فیروز ناجی را هم بسیار دوست دارم. خانم اعتصام ابتدا واکنشی نشان ندادند، اما فردا صبح گفتند که تصورشان این بوده این نامها دیگر کاملاً فراموش شدهاند.
او ادامه داد: از همانجا یک پیوند عاطفی میان ما شکل گرفت. صحبت درباره شعر و هنر، زمینه صمیمیت را فراهم کرد و مسیر گفتوگوها را بازتر ساخت. در جریان مصاحبهها متوجه شدم ایشان شاگرد وزیری و همچنین از شاگردان پروفسور نگهبان بودهاند؛ موضوعی که با توجه به زمینه باستانشناسیشان چندان دور از انتظار نبود. البته بسیاری از روایتها به دلیل گستردگی و جزئیات فراوان ناگزیر حذف شدند. اما همین حجم اطلاعات نشان میداد که خانم اعتصام چه جایگاه مهمی در تاریخ فرهنگی معاصر ایران داشتهاند.
در ادامه، گیوراد به نکتهای جالب اشاره کرد: در همان ایامی که مشغول ساخت فیلم بودیم، گفتوگویی با آقای بهارلو داشتم. ایشان روایتهایی از علی حاتمی و پروژههای قدیمی او نقل میکرد. این شباهت میان روایتها نشان میدهد که چه اندازه تاریخ شفاهی سینمای ما غنی است و چه بسیار نامها و ماجراهایی که هنوز ثبت نشدهاند.
او در ادامه توضیح داد: بحث دیگری که برای من جالب بود، موضوع تبدیل برخی روایتها به فیلم سینمایی بود. آقای بهارلو تعریف میکردند که در گذشته گروهی وجود داشت که درباره قابلیت سینمایی شدن سوژهها تصمیمگیری میکردند. برای من سؤال شد چه کسانی عضو آن گروه بودند. به همین خاطر یکبار با خانم حوری اعتصام تماس گرفتم و این موضوع را پرسیدم. ایشان با سختی بسیار به یاد آوردند و گفتند یکی از آنها احتمالاً جلال ستاری بوده و یکی دو نام دیگر هم ذکر کردند که متأسفانه دقیق یادم نمانده است. همین اشاره کوتاه برای من جالب بود، چون نشان میداد بخشی از تاریخ فرهنگی و سینمایی ما در حافظه شفاهی افراد باقی مانده که اگر ثبت نشود، بهمرور از بین خواهد رفت.
به گفته عوامل فیلم، تصویربرداری در تابستان ۱۴۰۱ و در شرایط سخت گرما انجام شد. برای جلوگیری از گرمازدگی خانم اعتصام، تیم ناچار به تغییر ساعات فیلمبرداری و استفاده از امکانات محدود خنککننده بود.
همچنین بخش زیادی از تصاویر آرشیوی، با کمک دوستان و نهادهایی چون فیلمخانه ملی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گردآوری شد؛ تصاویری که پیشتر هرگز منتشر نشده بودند و نقش مهمی در ساختار فیلم داشتند.
در پایان نشست، امید خاکپورنیا اعلام کرد که نسخهای کوتاهتر از مستند برای نمایش در پلتفرم هاشور آماده خواهد شد. او تأکید کرد که فیلم میتواند دریچهای تازه برای شناخت بخشی از تاریخ کمتر دیدهشده هنر و فرهنگ ایران باشد؛ تاریخی که در حافظه و روایتهای بانو حوری اعتصام زنده مانده است.