1

یک سکانس سینمایی⇐روایت رییس دفتر اصلاحات از حرمسرای قذافی!!

سینماروزان: اینکه در روزهایی که بخش عمده مشکل جامعه بیکاری، کمبود اشتغال و گرفت و گیرهای اقتصادی است محمدعلی ابطحی که زمانی رییس دفتر دولت اصلاحات بود و بعد از انتخابات88 هم اعترافات عجیبی کرد(!) به بهانه معرفی یک کتاب از حرمسرای قذافی بگوید، میتواند رقم زننده درامی باشد که از فاصله افتادگی میان نیازهای جامعه و آرای رئوس می‌گوید.

ابطحی در یادداشتی با عنوان «زندگی تاریک یک دیکتاتور» در «اعتماد» به بهانه معرفی کتاب «حرمسرای قذافی» به شرح آنچه پرداخته که در حرمسرای قذافی بر زنان میرفت.

متن یادداشت ابطحی را بخوانید:

يكي از قديمي‌ترين عناويني كه در رابطه با تاريخنگاري يا داستان‌سرايي از پادشاهان و قدرتمندان در نوشته‌ها و فيلم‌ها از آن ياد مي‌شود، وجود حرمسراهاي آنان است. اخيرا كتابي با نام حرمسراي قذافي در ايران ترجمه شده و نشر ثالث آن را منتشر كرده و خواننده هم پيدا كرده است. كتاب ياد‌آور داستان‌هاي قديمي حرمسراها و هزار و يك شب‌ها است و شايد به همين دليل مشتري هم پيدا كرده است.

قبل از نقد اين كتاب، اهانت بزرگي در طول تاريخ به زنان شده است كه هميشه به نوعي از آنان به عنوان ابزار تفريح ياد شده است. دنياي مدرن و غير‌مدرن و سال‌هاي دور ونزديك هم در اين ظلم شريك بوده و هستند و فرقي نداشته‌اند.

حرمسراها هم كه هميشه در كنار قدرت، چه به صورت رسمي يا غير‌رسمي وجود داشته و به نوعي پذيرفته شده بوده است نشانه بارز اهانت به زن درتاريخ است.

اما كتاب حرمسراي قذافي نتيجه كار خبرنگاري فرانسوي است به نام آنيك كوژان. تحقيق و نگارش اين كتاب البته بعد از سقوط و مرگ قذافي آغاز شده و شايد تنها در شرايط بعد سقوط امكان تحقيق در اين مساله به وجود آمده است. البته كمي از استنادش هم كم كرده است. معمولا بعد از سقوط هر رژيمي عليه آن حرف‌هاي مبالغه‌آميزي زده مي‌شود. گرچه اين مبالغه‌ها درصد اندكي است و به اصل تحقيق آسيبي نمي‌زند. قذافي در بين رهبران عرب يك شخصيت متفاوت بود. خيلي طولاني حكومت كرد. ديكتاتور بود. انقلابي مي‌نمود. دوست داشت بيشتر آفريقايي تلقي شود تا عرب. به رهبر جهاني بودن علاقه زيادي داشت. چه رهبر عرب‌ها و مسلمانان يا رهبر آفريقاييان. به ارايه طرح‌هاي نو جهاني علاقه‌مند بود. خودبزرگ‌بيني بي‌نظيري داشت. اما هيچكدام از اين عناوين موضوع كتاب حرمسراي قذافي نيست. اين كتاب رابطه قذافي و زنان است. شايد ندانيد كه محافظان علني قذافي در همه جا و حتي سفرهاي خارجي‌اش دختر بودند و كمتر چنين نمونه‌اي ديده شده است

نيمه اول كتاب حرمسراي قذافي گفت‌وگوي دختري بنام ثريا است كه ادعا دارد در دوران آغاز جواني و در بازديد قذافي از دبيرستان‌شان، رهبر دستي به سرش كشيده و اين علامتي بوده كه فرداي آن روز از طرف قذافي زناني آمده‌اند كه او را براي تقديم دست گل به حضور قذافي به كاخ ببرند. عاشقانه پذيرفته و به العزيزيه كه مجموعه كاخ قذافي بوده، رفته است ولي در همان‌جا نگهش داشته‌اند و در زير زمين العزيزيه زنداني‌اش كردند تا هر زماني كه قذافي خواست مهمان او شود.

بيشتر خاطرات ثريا از مبروكه مدير تشريفات زنانه قذافي است كه حسابي با رهبر ندار بوده است. سليقه او را مي‌شناخته و از كشورهاي مختلف با كيف‌هاي هدايا، زنان زيباي جهان را به عنوان ديدار توريستي از ليبي دعوت مي‌كرده است و البته به اتاق قذافي هم راهنمايي مي‌شده‌اند.

البته در همين كتاب هم يك بخش مفصلي هست كه از ايده‌هاي حاميانه قذافي از زنان ياد مي‌كند. معتقد بوده بايد با رسم‌هاي عربي ضد زن مبارزه كرد. مراكز بزرگي براي زنان درست كرده بود. و اصرار داشت سر‌دمدار آزادي زنان در آفريقا باشد و مثلا محافظان زن را يا آموزش‌هاي نظامي زنان يا عضويت آنان در كميته‌هاي انقلابي و اصرار بر نبودن حجاب را كارهاي اصلاح‌طلبانه خودش مي‌داند. در اين كتاب مرزهاي اين رفتارهاي اصلاح‌طلبانه براي زنان با دست‌اندازي‌هاي جنسي‌اش مخلوط شده است.

در قسمت دوم كتاب مصاحبه با زنان ديگري است كه به صورت موردي به دام قذافي افتاده‌اند و در آنجا نمانده‌اند. آنها هم از هداياي عجيب و غريب و رفتارهاي هيستريك قذافي ياد مي‌كنند. همچنين خبرنگار توانسته است در زندان‌هاي مختلف با نزديكان قذافي فقط در مورد زن‌بارگي‌هايش مصاحبه كند. ادعاهايي در اين قسمت شده كه قذافي علاقه‌مند بوده است كه به زنان دست نيافتني دست بيابد. مثل همسران رهبران آفريقايي يا نزديكانش يا زنان معروف جهان چه در وادي سياست يا هنر. فيلمي هم چند سال پيش ساخته شده بود به نام ديكتاتور. در آن كتاب هم به همين نكات اشاره كرده بود.

گرچه هنوز هم در مورد حرمسراها نوشتن و زنان را عامل تفريح دانستن مخالفم اما از اين نويسنده بايد تشكر كرد كه بر زندگي يكي از زورگوهايي كه زنان زيادي قرباني خودش يا پول بي‌زبان نفت ليبي شدند، نور تابانده. شايد اين روش‌ها كمتر شده باشد اما اين نوع خشونت‌ها در همه جاي دنيا به خصوص توسط كساني كه پول يا زور دارند، كم نشده است.

 




واکنش رییس دفتر اصلاحات به ابراز پشیمانی سلبریتی‌ها از رأی به روحانی⇐این طور نیست که سلبریتی‌ها بتوانند جهت جامعه را تغییر دهند!!!/سلبریتی‌ها تأثیر کمرنگی در انتخابات داشتند و قادر به جابجایی رأی نیستند/نباید از اینها توقع تحلیل سیاسی داشت!

سینماروزان: کمتر از یک سال بعد از انتخابات96 و بعد از شعارهای «تا 1400 با روحانی» که در محافل هنری و از سوی برخی چهره های سرشناس مطرح میشد این روزها مدام با سلبریتی هایی روبروییم که از رأی به روحانی ابراز پشیمانی کرده اند.

حمید فرخ‌نژاد، رضا رشیدپور، سیروان خسروی،مهدی فخیم‌زاده، نوید محمدزاده، مهدی پاکدل و علی کریمی از جمله هواداران سابق روحانی بوده اند که بعد از بحران اقتصادی اخیر که باز هم فاصله غنی و فقیر را بیشتر کرد علنا از انتخاب روحانی ابراز پشیمانی کرده اند.

این ابراز پشیمانی چنان که باید خوشایند جریان سیاسی طرفدار حسن روحانی و اصلاح طلبان نیست. محمدعلی ابطحی رییس دفتر اصلاحات در واکنش به این ابراز پشیمانی به «نامه نیوز» گفت: بدون شک برای اینکه یک کاندیدا در انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری مورد قبول اکثریت جامعه قرار بگیرد باید بستری وجود داشته باشد. این بستر در جامعه فعلی و طی دو دهه گذشته جریان اصلاحات بوده است. طبیعتا نیروهای فعال جامعه نیز در ایجاد این بستر نقش داشته اند و سلبریتی ها نیز یکی از همین نیروهای فعال هستند. این گروه در دوران انتخابات تلاش هایی کرده اند و حرف هایشان نیز در حد خودشان موثر بوده است اما اینطور نیست که سلبریتی ها قادر باشند جهت جامعه را تعیین کنند».

وی افزود:« دلیلش این است که بخشی از این سلبریتی ها در دوران انتخابات در جهت مقابل اصلاحات فعالیت کرده اند. بسیاری از افراد معروف و مشهور نقش فعال و غیر همسو با اصلاح طلبان ایفا کردند اما حضورشان موجب پیروزی جریان رقیب نشد بنابراین تاکید می کنم که باید بستر اصلی فراهم باشد اگرنه حضور این نیروهای برگزیده تعیین کننده و اثرگذار نیست».
ابطحی ادامه داد: با توجه به اینکه سلبریتی ها در انتخابات  از هر دو جریان سیاسی حمایت کردند، معتقد هستم که حضورها اگرچه می تواند تاثیرهای کم رنگی داشته باشد اما به معنای آن نیست که قادر به جا به جایی رأی هستند.  در همین انتخابات اخیر گروه زیادی از برگزیدگان جامعه در حوزهای مختلف به خصوص حوزه های هنری و ورزشی در حمایت از رقبای روحانی فعال بودند اما صرف حضور آن ها در آن کمپین ها تاثیری در انتخابات نداشت. به عبارت دیگر سلبریتی های فرهنگی، ورزشی و حتی سیاسی می توانند در همان جهت کلی جامعه بسیار کمک کنند اما نمی توانند با نظر متفاوت خود رأی جامعه را تغییر دهند»
ابطحی به عنوان سیاستمداری که با قشر هنرمند بسیار نشست و برخاست دارد، پشیمانی های ابراز شده را چندان جدی نمی گیرد. او معتقد است: این موج اخیر را یک موج پشیمانی به معنای واقعی نمی دانم و معتقد هستم که اگر شرایط تکرار شود قطعا این سلبریتی ها به سراغ رقبای آقای روحانی نمی روند اما به هرحال دلخوری های ایجاد شده که با لفظ پشیمانی از آن یاد می کنند. البته این دل نگرانی ها در همه جامعه ایجاد شده و جریان های سیاسی نیز گلایه هایی دارند. به نظر من  به جای اینکه به سلبریتی ها به خاطر بیان گلایه هایشان اعتراض شود باید به دستگاه دولتی و رئیس جمهور اعتراض کرد که به شعارهای انتخاباتی خود توجه لازم را ندارد. اگر دیدگاه ها و شعارهای دوران انتخابات فراموش نشده و عملیاتی شود حتما این نگرانی ها و دلخوری ها رفع می شود.
او در پاسخ به این سوال که چرا پشیمان ها از خود نمی پرسند در صورت ریاست جمهوری هر یک از رقبای انتخاباتی روحانی اکنون وضع چطور بود؟ گفت: ما باید توقعات خود را از بخش های مختلف جامعه تنظیم کنیم. نباید از این گروه توقع یک تحلیل گر سیاسی داشته باشیم. خودشان نیز چنین ادعایی ندارند. آن ها حساس هستند چون ذات هنرمند حساس است و این حساسیت را بروز می دهد. باید آنان را درک کرد و دانست که یک جریان فرهنگی هنری،ورزشی و … جریانی نیست که از آن توقع بررسی و یک تحلیل سیاسی داشته باشیم. نباید در حد یک کنشگر سیاسی از آن ها توقع داشت و خودشان نیز چنین ادعایی ندارند. بنابراین تصورم این است که گلایه هایشان را باید شنید و این که گلایه ها ابراز می شود به خودی خود یک نقطه مثبت است.
این فعال سیاسی اصلاح طلب اما به ایجاد شکاف میان سلبریتی ها باور ندارد و تاکید می کند:  شاید تعبیرات متفاوتی دارند و به همین خاطر نظرات متفاوت ارائه می دهند. ابطحی مثبت اندیشانه گفت: یک گروهی از سلبریتی ها حساسیت های خود را بروز می دهند و این مثبت است. من به هیچ وجه از گلایه های آن ها برداشت پشیمانی ندارم و هیچ یک از همین به اصطلاح پشیمانان را نمی شناسم که طرفدار رقیب آقای روحانی شده باشند.
رئیس دفتر رئیس جمهور در دولت اصلاحات از بابت رویکرد رسانه های مخالف دولت و بهره برداری سیاسی از گلایه های هنرمندان نیز نگران نیست و گفت: بعد از این همه سال بهانه گیری این رسانه ها معتقد نیستم که سوءاستفاده ها و فرصت طلبی های آنان  اثر چندانی در تضعیف دولت داشته باشد. خیلی جدی تر و با تعابیر زشت تر و غیرمنصفانه تر هر روز مطلب می نویسند لذا فکر می کنم نباید نگران سوءاستفاده این رسانه ها بود و بیشتر به نکته مثبت مساله یعنی توجه دادن دولت به حساسیت های جامعه است، دقت کرد. به اعتقاد من لازم است به جای اینکه دست اندرکار ساکت کردن این مجموعه ها باشیم باید همه به نصحیت گران دولت و رئیس جمهور تبدیل شویم تا حداقل به شعارهای انتخاباتی خود پایبند باشند.



عزت‌الله ضرغامی در گفتگویی تفصیلی اظهار داشت⇐محمدعلی ابطحی لطف کرد که بعد از اتفاقات۸۸، اعتراف کرد!/ابطحی می‌گفت زندان آن لذت حداقلي را كه براي مبارزان دارد، براي من نداشت/خيلي كارها در حوادث ٨٨ انجام دادم كه در واقع تصميم‌گيري‌هاي خودم بود/اينكه اغتشاش زير پل كالج را در عصر عاشورا نشان دادیم، تصميم خود من است/پخش عكس پاره‌شده امام در تظاهرات، تصميم خود سازمان بود/بارها با ناطق تماس گرفتم که بیاید تلویزیون و به ادعاهای احمدی‌نژاد پاسخ دهد اما نیامد/درباره هاشمي‌ رفسنجانی اصلا رفتارهاي‌شان در راستای فتنه ادامه داشت!/می‌توانستم کل نماز جمعه بعد از انتخابات۸۸ هاشمی را پخش نکنم/در جلسه كارگردانان دعواي بين محمد نوري‌زاد و علی شاه‌حاتمي يادم نمي‌رود!/مهدی فخيم‌زاده نظراتي داد و نوري‌زاد تعابير بسيار بدي به كار برد كه جلسه را متشنج كرد!/خجالت‌زده شدم از قرار دادن تابلوی «جاده در دست تعمیر است» در مسیر پاسارگاد در روز کوروش!

سینماروزان: عزت الله ضرغامی رییس اسبق صداوسیما در ماههای اخیر جزو فعالان شبکه های اجتماعی است و سعی می کند شرح دیدارهای خود با عوام و خواص را از این طریق منتشر کند.

به گزارش سینماروزان ضرغامی که به دلیل معاونت سینمایی دولت هاشمی قرابت نزدیکی هم با بسیاری از سینماگران دارد در گفتگویی تفصیلی با «شرق» درباره ماجرای سالهای مدیریتش در رسانه ملی سخن گفته است.

متن گفتگوی ضرغامی را بخوانید:

 ماجراي صبحانه‌هاي شما خيلي معروف شده است.
گفته بودم اگر اين صبحانه‌ها را خبري كنيم، مشكل درست مي‌كند…(باخنده).
 به‌تازگی ميهماني صبحانه‌اي با آقاي ابطحي داشتيد. آقاي ابطحي در زمان رياست شما بر صداوسيما به تلويزيون آمد و اعتراف كرد.
لطف كرد.
 آيا در اين ميهماني صبحانه صحبتي يا اشاره‌اي به ماجراي اعترافات ايشان شد؟ آقاي ابطحي گلايه‌اي نداشت؟
آقاي ابطحي از دوستان قديم ماست كه از زمان وزارت ارشاد با هم محشور بوديم. ايشان چون شيرين و خوش‌مصاحبت است و يكي اگر مثل خودش كنارش بنشيند كه راحت و بي‌دغدغه حرف بزند واقعا حرف‌هايش شنيدني است.
 خوش‌اعتراف هم هستند؟
(خنده…) بله صحبت من با ايشان لذت‌بخش بود… به ايشان گفتم از اينكه پيشگام شده‌ايد تشكر مي‌كنم؛ اما درباره اعترافات ايشان، پاسخ شما هم يك‌خطي نيست. ممكن است آقاي ابطحي در حين صحبت با من درباره برخي رويه‌ها و روش‌ها يا فرايند زندان و بازجويي و اعترافات تجربه‌اي را طرح و منتقل كرده باشند. اين حرف‌ها هميشه هست. ايشان مي‌گفت اصلا من برانداز نبودم. به همين علت زندان آن لذت حداقلي را كه براي مبارزان دارد، براي من نداشت، چون من اصلا با كسي قصد مبارزه نداشتم. براي همين زندان براي من سخت بود، اما بحثی جدي راجع به اعترافات ايشان نداشتيم.
  از همين‌جا به خود بحث اعترافات و دادگاه‌هاي ٨٨ اشاره مي‌كنم. اصلا چرا صداوسيما دادگاه متهماني را كه هنوز اتهامشان ثابت نشده و حكمي برايشان صادر نشده بود، پوشش داد؟ صداوسيما معمولا دادگاه‌ها را به اين شكل پوشش نمي‌دهد چهره افراد را نشان نمي‌دهد و نام افراد را تا پيش از صدور حكم به‌صورت اختصاري پخش مي‌كند. در ماجراي اعترافات هم قبل از صدور حكم افراد آمدند و در صداوسيما اعتراف كردند. چه شد كه صداوسيما به اين ماجرا ورود كرد؟
سؤال خوبي كرديد. من درباره اين رويه كه دستگاه قضائي افراد را با حروف اول اسم اعلام مي‌كند انتقاد دارم و به نظرم يک جور شوخي شده است. درباره مسائل امنيتي در كشور اصلا ربطي هم به صداوسيما ندارد… .
  آقاي ضرغامي من خيلي دوست دارم كه مصداقي صحبت كنيم؛ يعني پاسخ مشخص به همين سؤال.
درباره مسائل امنيتي تصميم با شوراي عالي امنيت ملي است. آنجا با اشراف به قوانين و مقررات تعيين تكليف مي‌كنند. آقايان رؤساي سه قوه هم هستند. مسئله فتنه و حوادث ٨٨ يك مسئله امنيتي بسيار مهم بود كه دشمن با هدف براندازي خيلي تلاش كرد. آبروي نظام به مخاطره افتاد. شوراي عالي امنيت ملي در اينجا مديريت مي‌كرد و جلسات مكرر داشت. حصر هم مصوبه شوراي عالي امنيت ملي را داشت. حصر تصميم قضائي نبود. به‌لحاظ قضائي نمي‌شود براي كسي چنين حكمي صادر كرد. درباره پخش آن دادگاه‌ها و اعترافات، شوراي عالي امنيت ملي تشخيص مي‌داد كه پخش آنها به‌لحاظ مديريت ناامني‌هاي موجود در كشور و كنترل امنيت به نفع مردم كمك می‌كند.
  يعني پخش دادگاه‌ها با آن شكل و شرايط با مصوبه شوراي عالي امنيت ملي بود؟
همه اينها براساس مصوبات امنيتي كشور است. برخي ممكن است مصوبه خاص شوراي امنيت را داشته باشند، برخي ديگر به اين شكل است كه دبيرخانه براساس مصوبات شوراي عالي امنيت، تصميمات و رويه‌هايي را دنبال و براساس آن عمل مي‌كند. خلاف آن باشد در شورا متعرض او مي‌شوند.
  يعني به صداوسيما ابلاغ مي‌شد كه شما بايد مثلا اعترافات را پخش كنيد.
بالاتر از ابلاغ بود. همكاري بسيار نزديكي با ما داشتند. ما هم همكاري مي‌كرديم براي اينكه بتوانيم امنيت را در كشور حفظ كنيم.
  آقاي محمدرضا تاجيك بعد از آزادي از زندان در يك گفت‌وگوي خبري شركت كردند و صحبت‌هايي كردند كه خيلي عجيب بود. ماجراي ايشان چه بود؟
درباره ايشان واقعا يادم نيست؛ ولي آنهايي كه آمدند گفت‌وگو كردند، خودشان مي‌خواستند؛ مگر اينكه بعدا بگويند كه نه يك جور ديگر بوده است. البته من خيلي كارهاي ديگر در حوادث ٨٨ انجام دادم كه درواقع تصميم‌گيري‌هاي خودم بود. اينكه من آن اغتشاش زير پل كالج را در عصر عاشورا نشان دادم، تصميم خود من است. شوراي امنيت به من نگفت. شايد هم اگر مي‌گفتم، فكر مي‌كردند پخش نشود بهتر است. البته چيزي به ما ابلاغ نشد يا پخش عكس پاره‌شده امام در تظاهرات، تصميم خود سازمان بود و ربطي به شوراي امنيت ملي نداشت.
  سازمان يا خود شما؟
هر دو.
  همين‌جا مي‌خواستم درباره آن ٢٠ دقيقه وقت اضافه‌اي كه به آقاي احمدي‌نژاد بعد از مناظره‌ها اختصاص داده شد، سؤال كنم. شما گفته‌ايد كه به خود احمدي‌نژاد گفته بوديد بهتر است از اين زمان استفاده نكند؛ اما او گفته بود كه حق قانوني من است و استفاده مي‌كنم؛ اما ماجراي مهم‌تر اين است كه آقاي دري‌نجف‌آبادي، دادستان وقت كل كشور، بعدا در‌اين‌باره گفت: «کمیسیون تبلیغات صداوسیما با حضور نماینده صداوسیما، نماینده شورای نگهبان و نماینده دادستان کل کشور تشکیل می‌شود که محوریت جلسه‌ها بر‌عهده نماینده دادستان است. در جلسه اخیر کمیسیون تبلیغات صداوسیما که با هدف بررسی مناظره‌های صورت‌گرفته بین نامزدهای دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری تشکیل شده بود، نماینده دادستان حضور نداشته و به‌همین‌دلیل نه‌تنها برگزاری این جلسه رسمی نیست؛ بلکه مصوبات آن نیز از درجه اعتبار ساقط است».
من صحبت ايشان را نديدم؛ اما همه صورت‌جلسات هست. اين كميسيون پنج‌نفره يك كميسيون دائمي بود. همين كميسيون تصويب كرد كه نوار آقاي كروبي خلاف قانون است و نبايد پخش شود. اين طرفش را هم شما ببينيد؛ چون همه مواضعش خلاف قانون بود. آن را من شخصا از رهبري سؤال كردم و رهبري به خاطر يك مصلحت بالاتر تشخيص من را درست ديدند كه همكاري‌تان را داشته باشيد تا بهانه دست كسي داده نشود كه بگويند نوار ما را نگذاشتند پخش نشود؛ چون آقاي كروبي گفته بود اگر يك فريم از آن پخش شود، من مي‌گويم اين نوار مال من نيست. چطور آنجايي را كه خود كميسيون مي‌گويد اين نوار نبايد پخش شود؛ اما من از رهبري اجازه مي‌گيرم و پخش مي‌كنم، نمي‌بينند؛ اما يك جلسه ديگر را مي‌بينند.
  چون آقاي دري گفته بودند چون دادستان حضور نداشته، مصوبه جنبه قانوني ندارد.
آنجا رأي‌گيري مي‌شود. بالاخره يك كميسيون است. مي‌توان اسامي آن پنج نفر را درآورد و شما با آنها صحبت كنيد. اگر نماينده دادستان نبوده؛ اما بقيه بودند و اكثريت داشتند. من به‌عنوان رئيس صداوسيما دوست نداشتم آن ٢٠ دقيقه پخش شود؛ حتي به ايشان زنگ زدم و گفتم استفاده نكن و آن را ول كن، تمام شد مناظرات. اين قدر به آقاي دكتر پورحسين فشار آمده بود كه خيلي برایش سخت بود دوباره برود در آن دكور كه من گفتم حتما بايد خودت بروي.
  شايد منظور آقاي دادستان اين بوده كه به نماينده ايشان اطلاع داده نشده بوده.
نه، آن كميسيون از صبح تا شب فعال بود. دائم مسئله پيش مي‌آمد. در اتاق دفتر سياسي ما نشسته بودند. از روزي كه ما تصميم گرفتيم تا زماني كه اين ٢٠ دقيقه متعلق به آقاي احمدي‌نژاد پخش شد، يك مدت طول کشید. حداقل ٢٤ ساعت و من يادم نمي‌آيد كه آقاي دري به من گفته باشد كه خلاف قانون بوده است. چرا به ما نگفته؟ آن هم در زمان حساسي مانند مناظره‌ها.
  چرا به آقاي ناطق‌نوري و هاشمي در همان سال ٨٨ اجازه نداديد كه بيايند در صداوسيما و پاسخ گفته‌هاي احمدي‌نژاد را بدهند؟ در جايي شما گفته بوديد اگر مي‌خواستيم اجازه بدهيم، تعداد افراد خيلي زياد بود؛ حتي وزراي احمدي‌نژاد هم مي‌خواستند بيايند پاسخ بدهند و ماجرا جمع نمي‌شد. به نظرم گفته‌های شما كمي توجيه بود براي اينكه آن دو نفر خاص امكان پاسخ‌گويي نداشته باشند؛ چون به طور مشخص به آن دو نفر اشاره شده بود. آقاي هاشمي بالاخره آن زمان رئيس مجمع تشخيص مصلحت بودند. آيا اجازه‌ندادن به آقاي هاشمي هم مصوبه شوراي‌عالي امنيت ملي بود.
بر‌اساس مصوبات كميسيون تبليغات، تنها نامزدهاي انتخابات حق پاسخ‌گويي موارد اتهامي در مناظره‌ها را داشتند و ما دقيقا بر‌اساس قانون عمل كرديم. من در‌اين‌باره بارها با آقاي ناطق صحبت كردم. خيلي تماس گرفتم و گفتم تلويزيون در اختيار شماست. بياييد سخنراني كنيد؛ اما ايشان خودشان در شرايطي بودند كه نمي‌آمدند. حتي من گفتم در مراسم احيا شركت كنيد، ما پخش مي‌كنيم؛ اما باز هم نمي‌رفتند. اصلا در فضاهاي عمومي نمي‌رفتند. لازم نبود من بگويم مردم منتظر باشيد آقاي ناطق مي‌خواهد بيايد درباره پسرش توضيح بدهد؛ چون اين خودش ضد تبليغ بود. ما صد برنامه ديگر مي‌توانستيم ترتيب بدهيم كه آقاي ناطق بيايد صحبت كند. حتي بعد براي ٢٥ بهمن خودم به آقاي ناطق گفتم حتما شما مصاحبه كنيد كه اتفاقا آمدند مصاحبه هم كردند؛ اما درباره آقاي هاشمي اصلا رفتارهاي‌شان در راستای فتنه ادامه داشت. نماز جمعه هم که رفتند، مراسم خوبی نشد.
  پس تشخيص شما اين بود كه ايشان نبايد بيايد در نماز جمعه صحبت كند.
نه! به من ربطی نداشت و نماز جمعه ايشان كامل هم پخش شد؛ اما اينكه ايشان يا آقاي ناطق يا حتي خود آقاي موسوي و كروبي و چه بقيه معترضان بيايند دائما توضيح بدهند، اصلا چنين چيزي امكان نداشت.
  شما كه گفتيد به آقاي ناطق گفته بوديد بيايند، خودشان نيامدند.
منظورم گفت‌وگو به بهانه ديگر بود. اصلا براي آقاي ناطق خوب نبود بيايد بنشيند، بگويد من درباره پسرم مي‌خواهم صحبت كنم. من براي ايشان دلسوزي كردم.
  اين تصميم را شما شخصا مي‌گرفتيد؟ بر چه اساسي شما اين تصميم را مي‌گرفتيد كه براي طرف خوب است بيايد يا خوب نيست؟
سؤال خوبي است. زماني رئيس صداوسيما چون رسانه را مي‌شناسد، به مسئولي زنگ مي‌زند مي‌گويد مصاحبه كرديد اين تكه از مصاحبه شما چنين شائبه‌اي ايجاد كرده. او هم تشكر مي‌كند و ما حذف مي‌كنيم. بارها پيش آمده، در بالاترين سطوح. رئيس صداوسيما زنده و فعال است. صداوسيما را هدايت مي‌كند. من خيلي از اوقات  به آدم‌ها توصيه مي‌كردم و حرف من را گوش مي‌كردند. من مي‌توانم يك مصاحبه بكنم و درباره توصيه‌هايي كه به بزرگان داشته‌ام و گوش كرده‌‌اند پنج ساعت صحبت كنم. آقاي هاشمي هم اگر قرار بود بيايد درباره مناظره‌ها و بحث‌ها دوباره شروع كند به صحبت، يعني اينكه بقيه هم بيايند؛ اما ايشان همه حرف‌هايي كه مي‌خواست بزند آيا بالاتر از اين چيزهايي بود كه در نماز جمعه گفت؟ همه را گفت.
  پس شما تشخيص داديد كه همان نماز جمعه كفايت مي‌كرد.
مي‌توانست پخش نشود. هيچ‌كس به من نگفت نماز جمعه پخش نشود. ضرغامي مي‌توانست كل نماز جمعه آقاي هاشمي را پخش نكند، چون اصلا در جهت آرامش‌دادن و مسير حل فتنه و حوادث و رهنمودهاي رهبري نبود.
  برسيم به نحوه اداره صداوسيما و نقش رئيس سازمان. آقاي عبدالله ناصري به جلسه‌اي اشاره كرده‌‌اند كه با حضور چند نفر ديگر به نمايندگي از شوراي اصلاح‌طلبان و با دعوت شما براي همفكري و صحبت درباره رويكرد صداوسيما تشكيل شده بود. ايشان تعريف مي‌كنند كه شما وعده‌هاي زيادي براي تغيير نگرش صداوسيما داده بودید و درعين‌حال در برابر صحبت‌هاي آنها و انتقاداتشان كه معتقد بودند جرياني خارج از صداوسيما در تعيين رويكردهاي اين سازمان نقش دارد و رياست سازمان بيشتر حالت شكلي دارد ناراحت و عصباني شده بوديد.
اينكه ايشان يك قرائتي از آن جلسه دارند، مربوط به خودشان است. من خيلي محتواي آن جلسه در خاطرم نمانده است، اما حتي اگر بگوييم كه روايت ايشان هم درست باشد نشان مي‌دهد كه ايشان يا آقاي مرعشي را من به حضور پذيرفتم و علاقه‌مند بودم كه با آنها گفت‌وگو كنم. يكي از گمشده‌هاي ما گفت‌وگوست. ما وقتي با هم حرف مي‌زنيم به شناخت بهتري مي‌رسيم.
  آقاي ناصري مي‌گويد شما در آن جلسه مي‌گوييد چند روز است احمدي‌نژاد به شما فشار مي‌آورد كه خبر عزل آقاي لاريجاني از دبيري شوراي‌عالي امنيت ملي را منتشر كنيد، اما شما مقاومت مي‌كرديد و گفته‌ايد كه امشب در خبر ساعت ٩  قرار است آن را پخش كنيد، در همين حين آقاي ناصري به شما مي‌گويد كه خبر ساعت ١٠ صبح به نقل از آقاي الهام از راديو پخش شد. آقاي ناصري مي‌گويد كه شما خيلي تعجب مي‌كنيد و از اتاق بيرون مي‌رويد و وقتي بازمي‌گردید، خيلي بي‌حوصله و ناراحت بوديد. آقاي ناصري اين را نشانه اين مي‌داند كه رياست صداوسيما بر همه حوزه‌هاي سازمان مسلط نبوده يا حداقل بخش خبر و معاونت سياسي كاملا تحت نظر رياست سازمان نبوده است.
من به روايت و قرائت افراد از يك جلسه واحد احترام مي‌گذارم، ولي معمولا برخي ناهماهنگي‌ها در پخش اتفاق مي‌افتد كه عادي است.
  اين اهميتي كه شما براي گفت‌وگو قائل هستيد و اين منش را در ملاقات‌هاي شما با چهره‌هاي مختلف هم شاهد هستيم، آيا شما بعد از خروج از صداوسيما پيدا كرديد؟ يا همان زمان هم اعتقاد داشتيد كه صداوسيما محل گفت‌وگو و تعامل همه جريان‌هاي فكري سياسي و سلايق مختلف است؟ در حقيقت ما چنين تصوري از شما در دوران رياست بر صداوسيما نداریم، چراكه خروجي صداوسيما چنين چيزي را نشان نمي‌داد و نمي‌بينيم.
من در صداوسيما هم همين جريان را راه انداختم. هم خودم با افراد مختلف صحبت مي‌كردم و هم جلساتي مي‌گذاشتم و تقريبا مشروح آن را از صداوسيما پخش مي‌كرديم؛ مثلا من اگر براي سياست‌گذاري‌هاي كلان با ٢٠ نفر از زن‌هاي برجسته حوزه زنان و سياست جلسه داشتم، از خانم‌ها كولايي، راكعي و رهنورد در اين جلسه بودند تا خانم‌هاي ديگري كه نماينده مجلس يا عضو نهادهاي ديگري بودند. نوار آن هست و اينها از صداوسيما پخش شده است. حرف‌هاي زناني كه متعلق به جريان اصلاحات بودند و ديدگاه‌هايشان مشخص است. من اين جلسات را با سياسيون و احزاب و گروه‌ها هم گذاشتم. حدود ٣٠ نشست بود كه در شروع كار من خيلي فضا را باز كرد؛ مثلا در جلسه‌اي كه من با جامعه‌شناسان داشتم، آقاي جلایي‌پور خيلي حرف‌هاي خوبي زدند يا مثلا در جلسه كارگردانان دعواي بين آقاي نوري‌زاد و آقاي شاه‌حاتمي يادم نمي‌رود، چون آقاي فخيم‌زاده كارگردان نظراتي داد و آقاي نوري‌زاد خيلي آن زمان حزب‌اللهي بود و حرف‌هاي تندي عليه كارگردانان قبل از انقلاب زد و تعابير بسيار بدي به كار برد كه جلسه را متشنج كرد كه آقاي شاه‌حاتمي پاسخ‌هاي محكمي به آقاي نوري‌زاد داد كه اگر شما مي‌خواهيد اين‌طور بحث كنيد، ما جلسه را ترك مي‌كنيم يا در برنامه‌اي به مناسبت تسخير سفارت آمريكا من از آقاي اصغر‌زاده و خانم ابتكار دعوت كردم، اما آنها در صحبت‌هايشان بحث را به وقايع ٨٨ كشيدند و من بعدا بر سر آن خيلي انتقاد شنيدم كه چرا آنها را دعوت كرده‌ام. وقتي دوستان خودشان رعايت نمي‌كردند، دست من هم براي ادامه‌دادن اين روند بسته بود. من نشان دادم كه مي‌خواهم با همه كار كنم و بهترين دليلش هم اين است كه از آقاي خاتمي در انتهاي دوره رياست‌جمهوري‌شان دعوت و از ايشان تجليل كرديم. ايشان بالاخره در سال‌هاي رياست‌جمهوري‌شان يك قضاوتي نسبت به اين سازمان داشتند، اما در يك‌سال‌وخرده‌اي بعد از مسئوليت من صراحتا قضاوت و بهترين تعابير را در مورد عملكرد سازمان مطرح كردند.
  البته آقاي خاتمي خيلي مأخوذ به حيا هستند و احتمالا  قضاوت ميانه‌رويي هم داشته‌اند.
اگر مبتني بر عقلانيت باشيم، مي‌توانيم انتقاداتمان را بهداشتي و در قالب كلمات زيبا بگويیم اما اصل سخن را تحريف نمي‌كنيم.
  شما گفت‌وگو و نشست‌هايي را كه با افراد و جريان‌هاي مختلف داشتيد، مطرح كرديد اما من مي‌خواهم بگويم خروجي صداوسيما چه زمان شما چه قبل و بعد از آن هيچ وقت منعكس‌كننده چند‌صدايي نبوده است. مقصودم اين است كه چند جلسه گفت‌وگو، نمادي از روند كلي و سياست‌هاي حاكم بر همه برنامه‌هاي صداوسيما نبوده و نيست؛ به‌ويژه برنامه‌هاي خبري و سياسي. ما اين عدالتي را كه شما از آن صحبت مي‌كنيد و معتقدید در صداوسيما سلايق و نگاه‌هاي مختلف حضور داشته‌‌اند، نمي‌بينيم. در واقع به نظر ما همين روند است كه صداوسيما را در افواه به «رسانه ميلي» و نه «رسانه ملي» معروف كرد.

در بحث مديريت علمي كه همه دنيا پذيرفته‌‌اند، يك رفتار فردي داريم يك رفتار سازماني. كساني كه در دوره مديريتشان اين دو را باهم خلط كنند، حتما سازمان را به انحراف مي‌برند. سازمان اهداف روشني دارد كه بر اساس آن برنامه‌ريزي مي‌شود. من ٢٠ سال است درس مديريت مي‌دهم. سازمان را با محيطش مي‌شناسم. حالا ممكن است يك نفر رئيس سازماني بشود و هر روز كه از خواب بلند شد، يك نظر فردي بدهد و بگويد هوس كردم يا عشقم كشيده مي‌خواهم فلان كار را انجام بدهم.
  بهتر است همين صحبت‌هاي شما را مصداقي روي خود صداوسيما طرح كنيم. مثلا كجا و چرا صداوسيما با اين ويژگي خلقي شما كه معتقديد اهل گفت‌وگو و تعامل با همه جريان‌ها هستيد، تضاد و تعارض دارد و چرا اصلا بايد متعارض باشد؟ مگر جز اين است كه صداوسيماي ملي بايد منعكس‌كننده چند‌صدايي باشد؟
صداوسيما زمين بازي من است و اگر وارد آن بشوم، آن‌قدر مثال دارم كه شما را قانع كند اما شما مثال‌ها را كنار بگذاريد و اول استدلال من را گوش كنيد. رئيس سازمان صداوسيما نمي‌تواند رفتار شخصي نشان دهد. مثلا وقتي قرار است يك خبر حساس پخش شود، بايد به شوراي عالي امنيت ملي پاسخ‌گو باشد. در همه بحث‌هاي جدي مصوبات شوراي عالي امنيت ملي و دبير شورا براي رئيس سازمان صداوسيما لازم‌الاجرا است.
مثلا در‌باره همين پاسارگاد و روزي كه مي‌گويند روز كوروش است و عده كثيري از مردم هم مي‌روند. شايد سه تا چهار هزار نفر هم باشند كه بخواهند اوضاع را به هم بزنند و در شبكه‌هاي خارجي پخش كنند و هيمنه نظام را از بين ببرند. دولت مي‌خواهد ماجرا را كنترل كند. انصافا امسال دولت ماجرا را خوب كنترل كرد. يك كار امنيتي قوي و دقيق كه نگذاشتند كوچك‌ترين تحركي شود اما اشكال آنجا بود كه گفتند نگوييد به فلان دليل ما آنجا محدوديت عبور‌و‌مرور ايجاد كرده‌ايم بلكه تابلو گذاشته بودند كه جاده در دست تعمير است. من از دو روز قبل كه مي‌ديدم اين تابلو دست‌به‌دست در شبكه‌هاي مجازي مي‌چرخد، از خودم خجالت مي‌كشيدم. موارد بسيار مهمي بوده كه من خبري را در صداوسيما منتشر كردم و در شوراي امنيت شديدا توبيخ شدم و كارت قرمز گرفتم؛ حتي مجلس. گاهي يك خبر عليه مجلس منتشر مي‌كرديم، در طول دوره‌هاي مختلف چه هجمه‌اي عليه صداوسيما مي‌شد. اما حال برگرديم سر سؤال شما كه چرا افراد و چهره‌هاي سياسي از طيف‌هاي مختلف در صداو‌سيما حضور ندارند.
  و برعكس حتي اينكه صداوسيما به‌طور علنی عليه يك جريان يا عليه چهره‌هاي آن جريان برنامه‌سازي مي‌كند، به‌ويژه در بخش‌هاي خبري و به‌ويژه برنامه خبري ٢٠:٣٠ كه توپخانه‌اش همواره عليه جريان اصلاحات روشن بود. ببينيد ماجراي صداوسيما تا جايي پيش رفته كه به نظر مي‌رسد اعتماد عمومي به آن از دست رفته، تاجايي‌كه در برخي تجمعات و راهپيمايي‌ها وقتي دوربين صداوسيما را مي‌بينند، عليه آن شعار مي‌دهند. به نظرم اينها مواردي نيست كه صداوسيما بتواند از آن عبور كند و ناديده بگيرد. ديگر اينكه شما معتقديد كه رئيس يك سازمان نبايد تعلقات فردي و شخصي‌اش را با اهداف سازماني‌اش يكي يا مخلوط كند. اتفاقا سؤال من حالا اين است كه وقتي طبق قانون اساسي ما انحصارا يك صداوسيماي ملي داريم و مجاز به داشتن شبكه‌هاي تلويزيوني خصوصي نيستيم، پس قاعدتا صداوسيماي ما بايد ملي باشد، نه بلندگوي يك جريان خاص. پس از قضا اگر تعلقات شخصي شما هم كه تعامل با همه جريان‌هاست، با اهداف واقعي سازمان صداوسيما هم‌پوشاني دارد، اين يك نكته مثبت بايد باشد نه منفي؛ ولي ما اثر آن را نديديم.
افكار متفاوت در عرصه‌هاي مختلف هم در سيما و هم صدا فراوان مطرح مي‌شود. شما بيشتر حوزه سياسي، آن هم شخصيت‌هاي سياسي جناحي را رصد مي‌كنيد؛ درحالي كه چند‌صدايي و بيان نظرات مختلف و حوزه‌هاي متنوع موضوعي و تخصصي به‌وفور اتفاق مي‌افتد.

 




اظهارات رییس دفتر اصلاحات درباره تئاتر⇐از ما که پول نمی‌گیرند! بنابراین نمی‌دانم تئاتر هنر گرانی است یا نه!/{اشاره به رییس دولت اصلاحات؟}با آنها که اسمشان ممنوع است هم درباره تئاتر صحبت می‎‌کنم/در یک تئاتر دیدم که تمام ویژگیهای یک روحانی وطنی را به یک کشیش مسیحی نسبت داده بودند!/آنها که کامنت مخالف می‌گذارند یا از یک مجموعه سیاسی مخالفند یا یک مجموعه عقده‌دار اجتماعی!

سینماروزان: محمدعلی ابطحی رییس دفتر اصلاحات که بعد از اتفاقات انتخاباتی 88 مدتی بازداشت بود و بعد هم اعترافاتش در برائت از مواضع کاندیدای شکست خورده انتخابات در کانون توجه قرار گرفت، ماههاست که به واسطه حضورش در پشت صحنه نمایشهای مختلف خبرساز است.

به گزارش سینماروزان محمدعلی ابطحی درباره اینکه آیا درباره تئاتر با چهره های سیاسی هم صحبت میکند با تعریضی به رییس دولت اصلاحات به «ایلنا» بیان داشت: با آنها که اسم‌شان هم ممنوع است صحبت می‌کنیم. گاهی وقت‌ها از جمع‌بندی‌های موردی یا کلی از تئاترهایی که دیده‌ام حرف می‌زنم. البته در جمع روحانیون سیاسی، تئاترشناس کمتر هست که علاقه‌مند هم باشند. اما گاهی جمع‌بندی‌هایی از سوژه‌های تئاترهایی که دیده‌ام در این جور جلسات گزارش کرده‌ام که خیلی اوقات جالب بوده.

رییس دفتر اصلاحات درباره بحثهای تئاتری با سیاستمداران ادامه داد:  گاهی هشدارهایی هم داده‌ام که توجه کنند. مثلا تمام چیزهایی که در جامعه از یک روحانی خودمان می‌شنوند را در یک تئاتر نسبت داده بودند به یک روحانی مسیحی؛ این را گزارش دادم که ببینید جامعه می‌خواهد گاهی حرفش را بزند و اگر نتوانست، با واسطه دیگری می‌گوید!!  قصه‌های سیاسی اتفاقات تئاتر و موضوعاتش را در جاهای مختلف مطرح می‌کنم و فکر می‌کنم یک پیامی است.

ابطحی در پاسخ به اینکه آیا تئاتر هنر گرانی است بیان داشت: از ما که پول نمی‌گیرند نمی‌دانم!

محمدعلی ابطحی در واکنش به طعنه های گزنده و بعضا توهینهایی که زیر پستهای اجتماعی اش به چشم می خورد گفت: خیلی برای من توجهی جلب نمی‌کند. چون معتقدم اینها یا از یک مجموعه سیاسی مخالف‌اند یا یک مجموعه عقده‌دار اجتماعی هستند. مثلا چند شب پیش زیر تصویرهایی که از خیابان سی تیر گذاشته بودم نوشته بودند بیکار و پولدار و تجمل‌گرایی! به ذهنم رسیده بود همان تصاویر را با متنی دیگر بنویسم که: چه ممکلتی شده که معاون رئیس‌جمهور به جای اینکه در کاخ‌ها باشد مجبور است دست زن و بچه‌اش را بگیرد برود کنار خیابان بنشیند و فست‌فور بخورد! خب می‌شد این را هم نوشت اما من دوست دارم جامعه تحت هر شرایطی خیلی شیرین باشد.

وی ادامه داد: خودم هم با همه سختی‌ها دوست دارم شیرینی‌های زندگی خودم و دیگران را بیشتر ببینم برای همین خیلی توجهی به اینجور چیزها نمی‌کنم. خیلی هم سعی کرده‌ام اگر زورم برسد پول تئاترهایی که می‌روم ببینم را بدهم به خاطر اینکه آدمی که دو ماه تمرین می‌کند و یک ماه برای تئاتری روی صحنه است و باید هر روز سر ساعت بیاید و برود، مهمانی نرود، قراری نگذارد و حتی سرما هم نخورد خیلی سختی‌ها را تحمل می‌کند تا یک نمایش را اجرا کند و امکان مالی کوچکی داشته باشد. برای همین من تئاتر را خیلی گران نمی‌دانم. دلیلش هم اینکه سالن‌های تئاتر هیچ‌وقت خوشبختانه خالی نیست. معلوم است که بالاخره یک تناسبی با جیب مخاطبانش دارد.




بعد از طرح ادعای استفاده از رییس دفتر اصلاحات به عنوان داور جشن خانه سینما⇐حالا رونمایی از حضور این رییس دفتر در نقطه طلایی نکوداشت جشن و استقبال گرم کارمند مدیرعامل از ایشان!+عکس

سینماروزان: ساعاتی قبل بود که ادعای «کیهان» درباره حضور رییس دفتر دولت اصلاحات به عنوان یکی از اعضای آکادمی داوران جشن خانه سینما منتشر شد و البته حجم معتنابهی علامت سوال و تعجب را پیش روی بدنه صنف سینما قرار داد.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان حالا تصاویر مراسم نکوداشتهای جشن خانه سینما در حالی منتشر شده که نه فقط برای این رییس دفتر جایگاهی ویژه در میان میهمانان جشن و در کنار امثال محمد بهشتی و علیرضا رضاداد تدارک دیده شده بلکه یکی از کارمندان مستقیم مدیرعامل خانه سینما هم شخصا به استقبال از این رییس دفتر رفته و او را تا نقطه طلایی مجلس رهنمون ساخته است!

پرسش همچنان همان بر سر ماهیت حضور این رییس دفتر در خانه سینماست؛ آیا این رییس دفتر به نماد سیاسی خاصی تبدیل شده که باید در نکوداشت مهمترین جشن خانه سینما حضور داشته باشد و در آن صورت آیا این نماد، آورده رفاهی خاصی هم برای بدنه صنف دارد؟ مهمتر اینکه آیا حضور رییس دفتر در آکادمی داوران صحت دارد؟

منتظر پاسخی قانع کننده از سوی هیأت مدیره و شخص مدیرعامل خانه سینما به این پرسشها هستیم.

استقبال از رییس دفتر توسط کارمند مدیرعامل
استقبال از رییس دفتر بعد از پیاده شدن از تویوتای 2016 توسط کارمند مدیرعامل
رییس دفتر در نقطه طلایی مراسم نکوداشت
رییس دفتر در نقطه طلایی مراسم نکوداشت
رییس دفتر در نقطه طلایی مراسم نکوداشت
رییس دفتر در نقطه طلایی مراسم نکوداشت
رییس دفتر در حال امضای یادگاری بر تصویری از سیروس ابراهیم زاده که نگاهی سراسر تأمل برانگیز دارد
رییس دفتر در حال یادگاری نوشتن بر تصویری از سیروس ابراهیم زاده که نگاهی سراسر افسوس دارد



«کیهان» مدعی شد: رییس دفتر اصلاحات هم عضو آکادمی خانه سینما شده و به داوری فیلمها پرداخته!!!⇔سینماروزان: مدیرعامل خانه سینما هرچه زودتر در این باره شفاف‌سازی کند که آیا واقعا یک رییس دفتر شده است عیارسنج محصولات سینمایی؟

سینماروزان: در آستانه برگزاری جشن خانه سینما و در شرایطی که از همان زمان معرفی نامزدهای جشن و حضور برخی اعضای آکادمی که داوری را برعهده داشتند در فهرست برندگان(!) و در کنارش زیرپا گذاشتن آیین‌نامه جشن در معرفی برخی کاندیداها حاشیه ساز شده و حتی به حذف دو فیلم از میان گزینه های بهترین فیلم منجر شد(اینجا و اینجا را بخوانید) حالا «کیهان» به افشاگری درباره یکی از اعضای آکادمی جشن خانه سینما پرداخته است.

«کیهان» مدعی شده محمدعلی ابطحی رییس دفتر دولت اصلاحات به عضویت آکادمی خانه سینما درآمده و به داوری فیلمهای جشن خانه سینما پرداخته است.

سینماروزان اعتقاد دارد هیأت مدیره و از همه مهمتر مدیرعامل خانه سینما که اخیرا فهرست مناصبش به 11 مسئولیت رسیده، حتما باید درباره این ادعا شفاف سازی کنند و اگر ادعا درست است توجیهات خود را درباره چرایی حضور یک شخصیت سیاسی و آن هم نه سیاستمدار تراز اول که صرفا یک رییس دفتر در آکادمی جشنی کاملا تخصصی ارائه کنند.

اگر این ادعا درست باشد آن گاه باید پرسید آیا تاکنون دیده ایم سیاستمداران ما در مباحث تخصصی از سینماگران به عنوان کارشناس تصمیم گیرنده استفاده کنند که خانه سینما از یک سیاستمدار برای تصمیم گیری درباره عیار سینمایی فیلمها استفاده کرده است؟

متن خبر «کیهان» را بخوانید:

در ادامه گاف‌ها و ‌اشتباهات پی‌در‌پی نوزدهمین دوره جشن خانه سینما، این‌بار یک سیاستمدار بی‌ارتباط با سینما که از قضا در فتنه سال 88 هم بازداشت شده بود، داور این جشن شد!
درحالی که برگزارکنندگان جشن خانه سینما مدعی تخصص‌گرایی و داوری آکادمیک هستند، این بار فاش شد که یک فعال سیاسی سابقه‌دار، در جمع داوران این جشن حضور داشته و با دیدن فیلم‌ها به آثار مدنظر خود رأی داده است.
براساس شنیده‌ها، محمدعلی ابطحی، مدیر دفتر رئیس‌دولت به اصطلاح اصلاحات است که در جریان فتنه سال 88 نیز مدتی بازداشت و محاکمه شده بود. نکته قابل توجه این است که این فرد هیچ ارتباطی با سینما ندارد و ناگهان به عنوان یک فعال سینمایی در قامت داور جشن خانه سینما ظاهر شده است.
گویا پس از آقازاده‌هایی که بدون تجربه و سواد سینمایی و صرفا به‌خاطر برخورداری از ژن خوب(!) امکان جولان و خودنمایی در سینما را پیدا کرده‌اند، از این به بعد باید منتظر ورود فعالان سیاسی شکست خورده و بدسابقه به این عرصه باشیم.



گلایه رییس دفتر اصلاحات از معضلی که حوزه سینما را هم دربرگرفته⇐ جوانان چشم‌ اميد به عزراييل دارند كه جا براي مديريت آنها باز شود/بسياري از وزرا و معاونين يا مديران سطح بالاي كشور سن بازنشستگي را رد كرده‌اند و باید جوانان جای آنها را بگیرند⇔سینماروزان: امیدواریم جوانگرایی به‌معنای استفاده از «آقازادگان مظلوم» نباشد!!!

سینماروزان: بالا رفتن دامنه سنی وزرا و مدیران مناصب اصلی حوزه های مختلف کشور ما که بخش عمده ای از آن هم جوانان هستند معضلی بوده که در این سالها بارها به آن اشاره شده اما توجیه تجربه گرایی موجب امتداد استفاده از سیکل بسته مدیران قدیمی و بعضا خسته شده است.

به گزارش سینماروزان این مسأله که در سینمای این سالها هم محسوس بوده و اخیرا در انتصابات رییس سازمان سینمایی و استفاده از چهره‌هایی اغلب امتحان پس داده هم هویداست باعث شده محمدعلی ابطحی رییس دفتر دولت اصلاحات با نگارش یادداشتی در «اعتماد» به شدت بر آن بتازد و نسبت به عواقب آن هشدار دهد.

ابطحی پیشنهاد داده که سن بازنشستگی معیاری شود برای جایگزینی نیروهای جوان و تازه نفس به جای نیروهای پابه سن گذاشته.

با این امید که این جوانگرایی به استفاده از آقازاگان مظلوم(!!!) منجر نشود متن یادداشت محمدعلی ابطحی را بخوانید:

« جواني» و نسل اول انقلاب

جواني و جوانگرايي و استفاده از جوانان در مشاغل مديريتي از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي و اين چهل سال گذشته معاني متفاوتي پيدا كرده است و مترهاي زياد و متغيري در باره آن به كار رفته است.
ما جزو جوانان اول انقلاب بوديم كه مسووليت‌هاي نسبتا مهمي داشتيم. تقريبا هم همه در آن ايام ما را موفق مي‌دانستند. سن ما كه همه زير سي سال بود و جوانان انقلاب اسلامي شناخته مي‌شديم، به اين دليل بود كه بزرگان مديريت‌هاي اوايل انقلاب زيرپنجاه سال داشتند. مثلا مرحوم آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني چهل وچهار ساله بود كه محور اصلي انقلاب بود.
يا مرحوم حاج سيداحمد خميني كه در مركزيت اداره كشور، در بيت امام خميني در اصلي‌‌ترين تصميمات كشور و تعيين شخصيت‌هاي طراز اول از طريق مرحوم امام مسووليت داشت سي و چهار ساله بود وآيت‌الله خامنه‌اي وقتي به رياست‌جمهوري انتخاب شدند هنوز پنجاه سال نداشتند. نسل‌هاي بعدي كه مديريت درجه دوم و سوم را برعهده داشتند، در بازه عمر بيست تا سي سال بودند.
چندي پيش دوستاني كه دهه اول انقلاب پست‌هاي وزارت و معاونت وزير و موارد مشابه را داشتيم در جايي جمع بوديم. به اين نكته توجه كرديم كه ما كه حداقل خودمان و جامعه اطراف‌مان ما را مديران موفقي مي‌دانستند همگي زير سي سال بوديم و اصلا فكر نمي‌كرديم بچه‌ايم. خودمان را مديران جوان مي‌دانستيم.
اما جواني با بالا رفتن سن مديران درجه اول مترهاي متفاوتي پيدا كرد.
در همان جلسه‌اي كه ذكر آن رفت بحث جوان و جوانگراني از آن جا شروع شد كه گزارشي از وضعيت منتخبين شوراي شهر تهران مي‌دادند. يكي از دست‌اندركاران با سربلندي اعلام كرد به اصل جوانگرايي در اين شورا توجه ويژه شده است. وقتي بررسي كرديم معلوم شد كه در منتخبان تهران در شوراي شهر اخير تهران هم فقط يك نفر زير چهل سال وجود دارد.
به عبارت ديگر معيار و متر جواني در نسبت با مديران اوليه انقلاب سنجيده مي‌شوند اگر عناويني مثل رهبري انقلاب كه تجربه عنصر اصلي آن است وسن بيشتر به استقرار بيشتر كشور كمك مي‌كند را كنار بگذاريم، جوانان‌شان چهل ساله‌ها هستند. در حالي كه در ابتداي انقلاب اين حدود سن بزرگان طراز اول انقلاب بود.
اگر همين روال ادامه پيدا كند و دهه آينده پنجاه ساله‌ها جوانان كشور معرفي شوند، دقيقا نسل متولدين دهه پنجاه و شصت قرباني اين گپ هستند.
متولدين دهه هفتاد خوب چشم‌ اميدي به عزراييل دارند كه جا براي مديريت آنها باز شود ولي يك نسل در اين وسط گم مي‌شوند. بارها اين اعتراض را ما از فرزندان و همسن‌هاي آنان شنيده‌ايم.
اميدوارم در نگاه مديريت به جوانان، متر جواني تغيير كند.
براي حل اين معضل راه‌هاي فراواني هست.
يكي از مهم‌ترين راه‌حل‌ها اين است كه حداقل از رتبه وزير به پايين مساله بازنشستگي به رسميت شناخته شود.
اگر به سن بازنشستگي رسيدند، باور كنند كه خدمت لازم را به مردم و كشور انجام داده‌اند. از آن پس بايد مشاور باشند و راهنمايي كنند و نه مديريت.
الان بسياري از وزرا و معاونين آنان يا مديران سطح بالاي كشور سن قانوني بازنشستگي را رد كرده‌اند.
كساني كه در سطح جهان مساله بازنشستگي را طراحي كرده‌اند، بنا بر همين فلسفه بوده است. رييس‌جمهور و وزرا اگر در تعيين وزير و معاونين و مديران كل بازنشستگي را ملاك تعيين پست قرار دهند، بخش عمده‌اي از به كارگيري نيروهاي جوان در مديريت كشور شكل مي‌گيرد.
جوانان ابتكار دارند. كسي كه ١٠ سال، بيست سال، وحتي سي سال در يك پست يا پست‌هاي مشابه بوده است، هم از ابتكار عمل به دور مي‌ماند و هم از تكنولوژي سريع اين ايام عقب مانده است.
ما بيست و خرده‌اي ساله‌هاي اول انقلاب نه تجربه و نه سواد و نه ارتباطات نسل زير سي سال دوران فعلي را داشتيم. ما در اول انقلاب اينقدر تحصيلكرده كم داشتيم و اساسا سن انقلابيون زير سنين تحصيل بود كه يك نفر براي نخست‌وزيري پيدا شده بود كه مهندس بود.
آنقدر اين عنوان مهندس كم بود كه اساسا به جاي اسم نخست‌وزير كلمه آقاي مهندس براي اشاره به اين پست كافي بود. شما يادتان نيست كه در ابتداي انقلاب جنبشي به وجود آمد كه هر كسي از روحانيون به دانشگاه رفت و آمد داشته يا حداكثر ليسانس گرفته است، به عنوان آقاي دكتر معرفي مي‌شد كه خيلي از آنها بعد با تكميل دروس‌شان واقعا دكتر شدند.
اما تعداد فراواني از جواناني كه الان كسي به آنها با عنوان ظرفيت مديريت نگاه نمي‌كند، دكتر و مهندس و دانشگاه ديده واقعي هستند كه عمده آنها در رشته تخصصي كار نمي‌كنند و خيلي از آنها به كارهايي مشغولند كه نياز به تحصيل ندارد.
نسلي كه انقلاب كرد، خيلي عاشق خدمت شد. به اندازه‌اي كه حاضر نشد كاري را به ديگراني بسپرد كه عاشق كشورشان بودند اما قبل انقلاب متولد نشده بودند.
اي كاش در وقت انتخاب كابينه يا شهرداران در سراسر كشور، رييس‌جمهور و وزرا و شوراهاي منتخب شهر به اين نوشته توجه كنند.




درخواست مدیر اسبق رادیو از حسن روحانی⇐همین امروز با رییس صداوسیما جلسه بگذارید و مشکل «ربنا»ی شجریان را حل کنید

سینماروزان: بعد از نامه ای که رضا صالحی امیری وزیر ارشاد دولت یازدهم به رییس صداوسیما نوشت و خواستار پخش «ربنا» شد محمدجواد لاریجانی از اعضای شورای نظارت بر صداوسیما پاسخی مبسوط به صالحی امیری درباره دلایل عدم پخش «ربنا» داد. پاسخی که با واکنش برخی موزیسینها و از جمله حمیدرضا نوربخش مواجه شد.(اینجا و اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان در امتداد این ماجرا حالا محمدعلی ابطحی رییس دفتر دولت اصلاحات که سابقه مدیریت بر رادیو در دهه شصت یعنی دورانی را در کارنامه دارد که برخی از ادعیه ای که پیش از انقلاب از رادیو پخش می شد اجازه پخش از رادیو را پیدا نمی کردند، در یادداشتی که برای «اعتماد» نوشته از حسن روحانی رییس دولت دوازدهم خواسته همین امروز با رییس صداوسیما جلسه گذاشته و با او درباره رفع توقیف «ربنا» مذاکره کند.

متن یادداشت ابطحی را بخوانید:

آقاي روحاني امروز با رييس صدا و سيما جلسه بگذاريد

من پيشنهاد مي‌كنم كه آقاي روحاني، شخصا با آقاي علي عسكري، رييس سازمان صدا و سيما ملاقات كند و در مورد پخش ربناي شجريان گفت‌وگو كند و در همين ماه رمضان نسبت به پخش آن اقدام شود. طبعا اين پرسش به ذهن مي‌رسد كه مشكلات اين كار چيست و چرا پخش ربناي شجريان بايد اينقدر پراهميت تلقي شود. دلايل آن را اينجا مي‌نويسم:
۱- شجريان قطعا از كساني است كه در تاريخ ايران ماندگار مي‌شود. در تاريخ حتما ثبت خواهد شد كه در دهه اخير ربنايش، كه مذهبي‌ترين آواي اوست در عهد حكومت ديني پخش نشد. اين سوال براي اهالي هنر آينده تاريخ باقي خواهد ماند. همچنان كه امروز بسياري از اين مطالب و سوالات در ذهن خوانندگان تاريخ از شخصيت‌هاي ديگر باقي مانده است.
در مقابل اگر در زمان حيات او توسط حاكميت اين ممنوعيت لغو شود، باز در تاريخ خواهد ماند كه حكومت بي‌اعتنا به هنر و هنرمندان نبوده است. به هر دليلي فعلا فراتر از بحث‌هاي جناحي اين عدم پخش جنبه نمادين پيدا كرده است. شايد براي مسوولان فعلي كشور مسائل اقتصادي، اجتماعي و سياسي اولويت داشته باشد كه واقعا
هم دارد.
اما هنر و هنرمند در تاريخ خيلي ماندگار‌تر است و بيشتر مورد قضاوت قرار مي‌گيرد. همه مصايبي كه بر هنرمندان در تاريخ رفته است، با جزييات مانده است. اما كمتر كسي به شرايط اقتصادي  وسياسي دوران آن هنرمندان توجه مي‌كند. سياستمداران باهوش و ماندگار در تاريخ كساني هستند كه به هنرمندان توجه ويژه دارند.
۲- اگر جلسه پيشنهادي من، بين رييس‌جمهور و رييس صدا و سيما برگزار شود، در آن جلسه مي‌شود مشخص كرد كه دليل آغاز اين عدم پخش چه بوده. بر اساس آن يافته‌ها قضاوت‌هاي تاريخي مي‌تواند تصحيح شود.
گروهي معتقدند بر اساس نامه‌اي كه خود استاد شجريان نوشته است، ربنا پخش نمي‌شود و اين به احترام توجه به خواست خالق اثر است. اين موضوع اگر دليل پخش نشدن باشد، به صورت كلي قابل احترام است كه حق خالق اثر رعايت شود. اگر چنين باشد مي‌شود كسي از استاد بپرسد كه آيا اين نظر ايشان هنوز استمرار دارد يا منصرف
شده‌اند.
اين كار اگر صورت پذيرد و استاد همچنان مخالف باشند، به صورت رسمي در پايان همان جلسه اعلام مي‌شود و در اذهان عمومي و تاريخ هم اين عدم موافقت ايشان ثبت خواهد شد و بي‌دليل حاكميت محكوم نمي‌شود.
۳ – اگر عامل پخش نشدن صداي استاد دليل سياسي داشته باشد باز در همان جلسه مي‌تواند مورد بررسي قرار گيرد.
همه اعتراضات استاد بعد از انتخابات سال ۸۸ به نظراتي بود كه آقاي احمدي‌نژاد ارايه كرده
بودند.
مهم‌ترينش خس و خاشاك خطاب كردن معترضان بود. من نديدم به نظام و نه به رهبري آن اعتراض و اهانتي صورت گرفته باشد.
حالا ديگر ماهيت احمدي‌نژاد بر مسوولان بيشتر از مردم روشن شده است. زاويه او با نظام و دادن راي باطله و آسيبي كه به زير بناهاي كشور زد، بر همگان آشكار است. براي مخالفت با احمدي‌نژاد بايد به شجريان جايزه داد. اگر دليل پخش نشدن آواي شجريان اين باشد، در همان جلسه مي‌توانند به نتيجه
برسند.
چون اجماعي كه عليه احمدي‌نژاد و تفكر او هست، مي‌تواند پشتوانه لغو اين تصميم باشد. ضمن اينكه بخش عمده‌اي از معترضان به مسائل بعد، انتخابات ۸۸ سال‌هاست كه در پست‌هاي كليدي نظام به خدمت مشغول هستند.
۴- بعضي از مخالفان پخش آواي شجريان به رفتارهاي فردي و شخصي وي و تصاويري كه با فلان و فلان دارد، اشاره مي‌كنند.
هنرمند به خاطر هنرش مورد توجه جامعه است و نه رفتارهاي فردي و اخلاقي و اعتقادي‌اش. ضمن اينكه كمتر هنرمند تراز اولي وجود داشته كه در مجموع در اذهان مردم محترم‌تر از شجريان
باشد.
امروز جامعه از بازي، آواز، نقاشي، مجسمه، كارگرداني، و موسيقي چهره‌هاي زيادي بهره مي‌برد. صدا وسيما هم آنها را منتشر مي‌كند. نه مردم و نه رسانه ملي از رفتارهاي شخصي اين هنرمندان نمي‌پرسند. چون اساسا هنرمند را كسي به عنوان الگوي ديني و اعتقادي و اخلاقي نگاه نمي‌كند، هنرش را دوست دارند.
۵- وقتي در همين نزديكي‌ها يكي از خوانندگان رپ با كانديداي ارزشي‌هاي كشور ملاقات مي‌كند و پس از ملاقات هم مورد تشويق نيروهاي ارزشي قرار مي‌گيرد، خواه‌ناخواه پخش نشدن نواي ربناي شجريان به عنوان استاد اول آواز ايران مورد قضاوت مردم و تاريخ قرار مي‌گيرد.
و در نهايت بسياري از مواردي كه در برجام تصويب شد، قبل از پيگيري دقيق، غير قابل اجرا مي‌نمود. اما وقتي پيگيري شد، راه‌هايي براي اجرايش پيدا شد. از آقاي روحاني مي‌خواهم هنر را كمتر از سياست نداند.
ضمن اينكه اگر در اين ابتداي كار، دكتر روحاني اين موضوع را مطرح و توافق ايجاد كند، اميد فراواني براي كارهاي ديگر ايجاد خواهدشد.




روایت یک مدیر اسبق از دورانی در دهه ۶۰ که رادیو NGO شده بود

سینماژورنال: خاطره نگاری های محمدعلی ابطحی رییس دفتر دولت اصلاحات که در دهه شصت مدیریت رادیو را برعهده داشت همچنان در روزنامه “اعتماد” دارد.

به گزارش سینماژورنال ابطحی در تازه ترین خاطره نگاری هایش از نقشی که برنامه “سلام صبح بخیر” در کاهش ترافیک و کمک به اجرای قوانین راهنمایی و رانندگی داشته سخن گفته است.

سینماژورنال متن کامل این خاطره نگاری را ارائه می دهد:

یک اتفاق مهم

برنامه “سلام صبح بخير” در دهه شصت يك اتفاق مهم تلقي شده بود. نخستين برنامه زنده راديويي بود كه مشكلات مردم را پخش مي‌كرد. اول مقاومت حكومتي در برابر آن جدي بود ولي كم‌كم جزيي از زندگي مردم شد.

قدرت رسانه را مي‌شد از “سلام صبح‌بخير” اندازه‌گيري كرد. نفوذ يك برنامه در دل مردم به صورت طبيعي و بدون اجبار از بزرگ‌ترين اتفاقات رسانه‌اي است. در همه دنيا اين نوع برنامه‌ها به‌صورت طبيعي مظهر قدرت براي رسانه يا حكومت‌ها است. البته سوءاستفاده از آن برنامه در جهت منافع سياسي يا شخصي هم سريع‌تر از هر برنامه‌اي باعث سقوط آن رسانه و برنامه مي‌شود.

وقتی که وضعیت قرمز می شد

ما در آن سال‌هاي دور و در اوج سختي‌ها كه به صورت طبيعي عامه مردم نبايد به تنها رسانه دولتي اعتماد اجتماعي داشته باشند، موفق شديم كه مورد اعتماد مردم قرار بگيريم و از اين اعتماد سوءاستفاده نكرديم.

در بين اين برنامه كه با لحني آرام و موزيك‌هاي متفاوت صبحگاهي پخش مي‌شد، گاهي وضعيت قرمز مي‌شد. وسط حرف‌هاي گل و بلبلي، ناگهان صداي معروف توجه توجه… پخش مي‌شد. همه به پناهگاه مي‌رفتند. وقتي كه وضعيت سفيد مي‌شد، دوباره مي‌گفتيم “سلام صبح بخير”.

سرهنگی که با بی سیم به رادیو می آمد

زندگي روزمره در شرايط جنگي كه هر دو وجه آن بايد در راديو جلوه مي‌كرد تناقض‌هاي عجيبي دارد. از مهم‌ترين كارهايي كه در اين برنامه شروع كرديم توجه به ترافيك بود؛ كاري كه همه درگير آن بودند. البته مخفي نماند كه ترافيك آن روزها قابل مقايسه با ترافيك اين روزها نبود. هم جمعيت كمتر بود و هم اتومبيل. تهران مترو هم نداشت. اين كار با ترافيك برنامه را جذاب مي‌كرد.

راهنمايي و رانندگي سرهنگي را معرفي كرده بود كه هر روز صبح به برنامه مي‌آمد. سرهنگ حبيب زرگران آدم خوش حرفي بود. با بي‌سيم با مركزش در تماس بود و گاهي تصادفات مهم و ترافيك‌هاي غيرعادي را كه به او خبر مي‌دادند، در راديو نقل مي‌كرد. دستگاه مادر بي‌سيم را آورده بود توي استوديو. صداي ويژ ويژ دستگاه بي‌سيم خيلي وقت‌ها افكت استوديو مي‌شد.

رادیو در قامت NGO

سال ۶۵ در اوج محبوبيت اين برنامه كارهاي بزرگ شهري با كمك راهنمايي و رانندگي انجام داديم. يكي از آن كارها ابتكار روز هواي پاك بود. كار ديگر اعلام هفته رعايت علايم رانندگي بود. در اين روز اعلام كرده بوديم اتومبيل‌ها به يكديگر تذكر دهند كه از خط عابر پياده عبور نكنند. گزارش‌هاي جالبي از سطح شهر داشتيم. ماشين‌ها همه پشت خط عابر پياده توقف كرده بودند. همه به هم علامت مي‌دادند كه امروز از اين خط بيرون نروند. آن روزها و در ايام جنگ و سال‌هاي اوليه پس از آن، با اعصاب‌هاي به هم ريخته و خرابي‌هاي جنگ، اين كارها خيلي غيرمتعارف بود ولي دقيقا راديو و برنامه “سلام صبح بخير” موفق شده بود در قامت يك موسسه غير دولتي و NGO جزيي از جامعه مدني شود و مردم حس همبستگي با آن داشته باشند.

آشتی مردم با رسانه های حکومتی

آن تجربه‌ها از اين جهت خيلي مهم بود. يك روز هم به ابتكار همين برنامه روز تميز كردن شهر اعلام شد. آن روز هم مردم همكاري غريبي كردند. در روزي كه هواي پاك اعلام شد، قرار بود كه ماشين‌ها را از خانه‌ها بيرون نياورند. آن ايام روزنامه “كيهان” و “اطلاعات” عصرها منتشر مي‌شد.

وقتي بعد از ظهر روزنامه اطلاعات منتشر شد و در صفحه اولش عكس بزرگي از هواي پاك به دعوت سلام صبح بخير انداخته بود، كلي خستگي از تن بچه‌ها در رفت. همه كاره اين برنامه، جواد آتش‌افروز بود. ظهر آمد دفتر من. گزارش مي‌داد كه در آن روز ارتش سر چهارراه‌ها لباس ورزشي پوشيده بودند و با همان لباس مارش مي‌زدند. راهنمايي و رانندگي هليكوپتر هوا كرده بود و اين هم يك اتفاق تلقي مي‌شد. وزارت دفاع اتوبوس‌هايش را به كمك شركت واحد فرستاده بود ومردم را مجاني جابه‌جا مي‌كردند. مهم‌ترين نكته اين بود كه اين برنامه چون مشكلات مردم را مي‌گفت و صادقانه مي‌گفت، مردم با آن آشتي بودند. رمز موفقيت هر حكومتي هم اين است كه مردم با رسانه‌هاي حكومتي آشتي باشند. سلام صبح بخير ما در دهه ۶۰ اين نقش را پيدا كرده بود.




در خاطره‌نگاری رادیویی رییس دفتر اصلاحات بیان شد⇐چگونگی ورود معاون فعلی سیما به حلقه مدیران سازمان

سینماژورنال: محمدعلی ابطحی که در دوران اصلاحات رییس دفتر رییس جمهور بود در هفته های اخیر در “اعتماد” به مرور برخی از خاطرات خود از مدیریت در دهه 60 در رادیو می پردازد.

به گزارش سینماژورنال در تازه ترین خاطره نگاری، ابطحی از چگونگی راه اندازی برنامه “سلام صبح بخیر” گفته که ایده آن از رادیوی مشهد و جواد آتش افروز آمده است.

ابطحی در خلال این خاطره نگاری نکته ای را هم درباره چگونگی ورود علی اصغر پورمحمدی معاون فعلی سیما به حلقه مدیریتی صداوسیما گفته است. گویا ابطحی از قبل از انقلاب اسلامی پورمحمدی و خانواده اش را می شناخته و بعد از شروع به کارش در رادیو هم یک بار اتفاقی او را در قم دیده و همان دیدار باعث شده حکم مدیریت گروه اجتماعی رادیو برایش صادر شود.

سینماژورنال متن کامل خاطره نگاری ابطحی را به نقل از “اعتماد” ارائه می‌دهد:

سلام صبح بخیر

يكي از برنامه‌هايي كه در زمان مديريت من بر راديو ايران آغاز شد، “سلام صبح بخير” بود. تا آن موقع رسم بود كه راديو تلويزيون خيلي بهداشتي جز خوبي در جامعه نبيند. حتي در مسائل اجتماعي هم جز خوبي نمي‌شد چيزي ديد. در مشهد كه مدير برنامه‌هاي راديو تلويزيون بودم، جوان شادابي به نام جواد آتش‌افروز در آنجا بود كه با كمك نويسندگان توانايي از جمله مرحوم احمد خرسند و حسن معين برنامه‌اي داشتند بنام سلام صبح بخير. كار اصلي و متفاوت‌شان پخش تلفن‌هاي مردم بود كه مشكلات شهري را مي‌گفتند. ساعت هفت تا هفت و نيم صبح زنده اجرا مي‌شد ولي تلفن‌هايش از قبل كنترل مي‌شد.

یک روز پورمحمدی را دیدم و حکم مدیریت اجتماعی را برایش زدم

در اواخر سال ۶۲ كه تازه به تغييرات در راديو مشغول شده بودم، يك روز در قم اصغر پورمحمدي را ديدم كه از قبل انقلاب خودش و خانواده‌هامان با هم آشنا بودند. از او دعوت كردم به راديو بيايد. پذيرفت و آمد. حكم مديريت گروه اجتماعي را برايش زدم. چون براساس سيستم و ضوابط راديو هر برنامه‌اي بايد ذيل يك گروهي تعريف مي‌شد. از اولين روزها بحث انتقال برنامه “سلام صبح بخير” به شبكه سراسري را مطرح كردم. چند تا مشكل وجود داشت. در سطح ملي و در ايام جنگ و راديوي پرشنونده، طرح مشكلات فردي بسيار غيرقابل پذيرش به نظر مي‌رسيد. نكته ديگر وجود گويندگان سابقه‌دار در راديو بودند كه با آوردن يك فرد از شهرستان و سپردن برنامه به وي مخالف بودند.

“سلام صبح بخیر” یک اتفاق بود

دل به دريا زدم. از آتش‌افروز و تيمش خواستم به تهران بيايد. كارمند آموزش و پرورش بود. با نامه‌نگاري در عالي‌ترين سطح بين آقاي محمد هاشمي و آقاي اكرمي، وزير وقت آموزش و پرورش به تلويزيون انتقال يافت و در ارديبهشت سال ۱۳۶۳ برنامه “سلام صبح بخير” در شبكه سراسري ساعت ۷/۵ تا ۸ شروع به پخش كرد. روزهاي اوليه خيلي سخت بود. استقبال مردمي وسيع ولي مسوولان كشوري با نگراني به آن برخورد مي‌كردند. در شهر “سلام صبح بخير” يك اتفاق بود و تظلم‌خواهي. برنامه ريتم مشخصي داشت. هر روز موضوعي انتخاب مي‌شد و محور برنامه بود. تلفن‌ها هم در لابه‌لاي برنامه پخش مي‌شد.

وزرا به رییس جمهور چغلی می کردند

علاوه بر تلفن، در سطح شهر گزارشگر‌هايي بودند كه از مردم گزارش مي‌گرفتند و آنها را آماده مي‌كردند و روزهاي بعد پخش مي‌شد يا با بي‌سيم به راديو مي‌فرستادند. در ابتدا آقايان غفاري و سنجري بيشتر گزارش مي‌گرفتند تا آقاي شهرياري هم به اين جمع پيوست. فرهاد خسروي، عبداللهي و سعيد نعمتي از جمله نويسندگان سلام صبح بخير بودند. چند ماهي از شروع برنامه كه گذشت، وزرا حساسيت نشان دادند. مرتب به نخست‌وزير و رييس‌جمهور چغلي مي‌كردند. آن ايام هم زير سايه امام خميني همه مسوولان در يك جبهه محسوب مي‌شدند و به دليل گرايش‌هاي سياسي – مثل آنچه اين روزها عادت شده است، حرمت مسوولان زيرسوال نمي‌رفت و سيستم تبليغي كه مورد قبول بيشتر مردم بود، به خود اجازه نمي‌داد كه حرمت‌شكني كند.

یک نیاز روزانه

اما ما خيلي زودباور پيدا كرده بوديم كه انتقاد غير تخريب است. “سلام صبح بخير” تبديل به يك نياز روزانه شده بود. مسوولان آن را پذيرفتند. روزهاي پنجشنبه به طور ثابت شهردار تهران مهمان برنامه بود. از آن مهم‌تر اينكه كم‌كم روز سياستمداران با سلام صبح بخير آغاز مي‌شد. در اين اواخر آقاي دكتر حبيبي به عنوان معاون اول دولت كارگزاران به اعضاي دولت رسما بخشنامه و خبر آن را هم منتشر كرد كه مسوولان همه بايد در اول صبح برنامه سلام صبح بخير را گوش كنند و روابط عمومي‌ها موظف باشند كه پاسخگوي سلام صبح بخير باشند. حتي يك روزي را سلام صبح بخير به عنوان روز محيط زيست اعلام كرده بود كه شرحش را بعدا خواهم گفت، از دفتر رياست‌جمهوري وقت، آيت‌‌الله خامنه‌اي تماس گرفتند كه به دليل اهميت اين روز ايشان مي‌خواهند در برنامه سلام صبح بخير پيام بدهند كه ضبط و پخش شد. خيلي از اتفاقات عادي اين سال‌ها مسير سختي را طي كرده تا به اينجا رسيده است.




خاطره رييس دفتر رييس دولت اصلاحات از موزيك {…} ممنوعه‌اي كه در ابتداي انقلاب ناگهان از راديو پخش شد!!

سینماژورنال: محمدعلی ابطحی رییس دفتر دولت اصلاحات در دهه ۶۰ در صداوسیما فعالیت داشت و البته مدتی هم مدیریت رادیو را برعهده داشته است اخیرا یک سری خاطره نگاری از اوضاع و احوال رادیو در دهه 60 ارائه داده است.

به گزارش سینماژورنال پیش از این او در یک خاطره‌نگاری در “اعتماد” به ماجرایی عجیب درباره آلت جرم شناخته شدن کاست شجریان در دهه 60 اشاره کرده بود(اینجا را بخوانید)  و حالا نیز باز هم از پخش یک موسیقی ممنوعه خاص از رادیوی آن دوران سخن گفته است.

نکته جالب این خاطره نگاری تازه تعبیری است که برای این موسیقی ممنوعه به کار رفته و آن هم استفاده از پورنو برای توصیف آن است.

سینماژورنال متن کامل این خاطره نگاری را به نقل از “اعتماد” ارائه می دهد:

محمد هاشمی اعتقاد داشت باید خیلی مواظب موسیقی بود…

محمد هاشمي با وجود اينكه در خارج درس خوانده بود اما روي موسيقي حساسيت ويژ‌اي به خرج مي‌داد. يعني اعتقاد داشت كه بايد خيلي مواظب موسيقي بود كه مبادا روز قيامت به خاطر موسيقي جلوي ما را بگيرند. كلا آقاي محمد هاشمي از نظر فردي خيلي تقيدهاي مذهبي‌اش فراوان بود و البته با اخلاص بود و اهل بازيگري نبود. تاكيد زيادي بر مراقبت از موسيقي داشت، تا يكي، دو اتفاق در راديو رخ داد.

محمد هاشمی تماس گرفت و گفت موزیکی پخش شده که از موزیکهای اختصاصی فیلمهای {…} است
يك بار نمي‌دانم براساس گزارش چه كسي يا چه مرجعي، آقاي محمد هاشمي به عنوان مديرعامل تماس گرفتند و گفتند كه در ميان برنامه‌اي اجتماعي موزيكي پخش شده كه از موزيك‌هاي اختصاصي فيلم‌هاي پورنو است.
واقعا الان كه اطلاعات و فهم و شعورم بيشتر شده هم نمي‌دانم موسيقي ويژه‌اي براي پورنو داريم يا نداريم؟ ولي اين استدلال آن زمان مطرح شد و مدير هماهنگي هم قضيه را دنبال كرد كه چرا اصلا از بخش‌هاي ممنوعه آرشيو، نواري بيرون آمده است و دست تهيه‌كننده قرار گرفته. آقاي هاشمي هم از بالا به دنبال ماجرا بود و فضا هم تند شده بود. نخستين بار بود كه گفتند شكايت كنيم.
در واقع دوستان راديو كه به نوعي مخالف ما هم بودند ولي بروز نمي‌دادند، آتويي گرفته بودند و مي‌خواستند شكايت كنند كه چه كسي اينجا آمده است؟ هنوز هم يادآوري آن روزها برايم سخت است. رفتند و شكايت كردند.

یک پیکان پلیس وسط حیاط رادیو می آمد
دو، سه روز وسط حياط راديو يك پيكان پليس مي‌آمد و متوقف مي‌شد و پرس و جو از كارمندان آرشيو انجام مي‌شد. دنبال اين بودند كه پيگيري كنند تا ببينند اين نوار را چه كسي و چگونه آورده و چرا از آن بخش بيرون آمده است؟ در همان ماجرا كه به قوه قضاييه شكايت كردند و اين قوه به آقاي مصطفي محقق‌داماد ارجاع داد كه آن موقع مدير بازرسي كل كشور بودند. آقاي كياني مسوول هماهنگي پخش بود. در آنجا مجموعه‌اي فشار مي‌آوردند كه اين نوارهاي ممنوعه و غير شرعي را بايد آتش بزنند. من چند روزي خيلي منفعل بودم. تا نهايتا تصميم گرفتم با كمك شوراي سرپرستي و مديرعامل جلوي قضيه نابود كردن آرشيو بايستيم.

این ادعای محمد هاشمی بود که موزیک {…} پخش شده است
از آن طرف اين ادعاي آقاي محمد هاشمي مطرح بود كه پورنو پخش شده است و خيلي از پورنو و موسيقي مربوطه‌اش مي‌ترسيديم كه در برنامه پخش شده است. من هم آن روزها نمي‌دانستم كه پورنو چيست. فقط مي‌دانستم خيلي بد است. در پيگيري قضيه بين مديرعامل و مسوول هماهنگي راديو كارها انجام مي‌شد و من حذف شده بودم. اين قضيه خيلي مهم شد و خودم را كنار كشيدم و به آقاي خوشنويس سپردم كه پيگير باشد چون نمي‌توانستم در اين وسط كاري انجام دهم.
اين ماجرا به يك صورتجلسه‌اي ختم شد كه بخش موسيقي بايد از راديو جدا و يك بخش مستقل درست شود زيرنظر مديرعامل. اگر كسي مي‌خواهد تاريخ موسيقي و به خصوص راديو را بخواند اين ماجرا خيلي مهم است.

امضا كردم كه تعهد دهم از اين به بعد مواظب آرشيو راديو باشم
نهايتا همين دادگستري كه در همسايگي راديو بود، مرا به آنجا احضار كردند، به عنوان مدير راديو. آقاي ميرعماد دادستان تهران بود. برايم خيلي عجيب بود. دادستاني بغل دست‌مان بود، نخستين بار بود كه به آنجا مي‌رفتم. به يك بخشي كه آدرس داده بودند، رفتم. براي اينكه همكاران دست و دل‌شان نلرزد، تنها رفتم و به كسي هم اعلام نكردم.
امضا كردم كه تعهد دهم از اين به بعد مواظب آرشيو راديو باشم. به ياد دارم كه آقاي محقق‌داماد به من تلفن زدند و گفتند كه اين پرونده جمع‌بندي شده است و اين را خيلي ملايم درست كرده بود كه مدير راديو بايد موظف شود كه چنين و چنان كند. فكر مي‌كنم اينها بيشتر از اين جهت اهميت داشته باشد كه يك‌سري محققان بخواهند در تاريخ موسيقي استفاده كنند.

از محمد هاشمی یاد گرفته بودم که خودم مسئولیت را برعهده بگیرم
دوستان راديويي بارها گفته‌اند كه من ضمن تذكرات زيادي كه مي‌دادم ولي با ورود غيرراديويي‌ها به حوزه راديو خيلي مخالف بودم. ولي دوست داشتم كه همه مسائل را در خودمان حل و فصل كنيم. آن سه روزي كه ماشين پليس پشت حوض مي‌ايستاد روزهاي تلخي برايم بود.
اين را هم بگويم كه دو، سه بار ديگر هم مداخلات خارجي درحال اتفاق بود كه من جلوگيري كردم. من از آقاي محمد هاشمي ياد گرفته بودم كه هميشه به وسط كار مي‌آمدم و خودم مسووليت را به عهده مي‌گرفتم و قول مي‌دادم كه اين مسائل با بچه‌ها حل‌و فصل شود.
به همين دليل هم بچه‌ها به من خيلي لطف داشتند و حس مي‌كردند كه در بحران‌هايي كه پيش مي‌آمد، رهاي‌شان نمي‌كنم و پشت‌سر بچه‌ها در بحث‌هايي كه پيش مي‌آمد، مي‌ايستادم. اين خصلت آقاي محمد هاشمي فوق‌العاده بود و گاهي اوقات سر يك كار سه روز در راديو با جاهاي مختلف درگير مي‌شد ولي حتي به من زنگ نمي‌زد كه بگويد چرا اين كار را كرديد؟ انصافا كار حمايت از مديران، توسط آقاي محمد هاشمي خيلي خوب بود.

رادیو را با صنعت مقایسه کردم

بالاخره اشتباه پيش مي‌آيد و به ياد دارم كه آن زمان به وزير صنعت استدلال مي‌كردم. مي‌گفتم شما اگر يك خط صنعتي‌تان خراب باشد ممكن است سه سال پول مملكت را هدر دهيد و بعدا بفهميد كه اشتباه بوده است اما در راديو اگر كسي ا را اُ بگويد همان لحظه همه ملت مي‌فهمند. خب وقتي شما اشتباهات به آن بزرگي مي‌كنيد بالاخره اينجا هم نيروي انساني است و ممكن است با پديدآمدن فضاي خاص يا رخ دادن اشتباهي، ايجاد شود.
الان قضاوت كردن براي آن وقت خيلي ناجوانمردي است اگر كسي بخواهد با شرايط فعلي آن زمان را ببيند. يعني مي‌خواهم بگويم متدين‌ترين آدم‌هاي نسل فعلي را هم نمي‌شناسم كه بنشيند «كجاييد‌اي شهيدان خدايي» را گوش كند و لذت موسيقي ببرد. واقعا حسم اين است كه حتي متدين‌ترين‌ها هم اينگونه نيستند ولي آن موقع اين براي ما خيلي مهم بود كه بتوانيم آرام‌آرام اين راه را باز كنيم.




روایت مدیر اسبق رادیو از آلت جرم شناخته‌شدن کاست شجریان در روزگاری که سرود “ای شهید مطهر” را به عنوان مصداق موسيقي حرام ذكر كرده بودند!!!

سینماژورنال: درباره محدودیت موسیقی در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی و منتسب کردن این محدودیت به مقامات بالایی نظام حرف و حدیث فراوان است.

به گزارش سینماژورنال البته که بخش عمده این حرف و حدیثها برآمده از همان سنت شایعه پراکنی و به اصطلاح یک کلاغ-چهل کلاغ کردن برخی است که ذاتا از شایه سازی لذت می برند.

محمدعلی ابطحی که در دهه 60 در صداوسیما فعالیت داشت و البته مدتی هم مدیریت رادیو را برعهده داشته در واقعه نگاری جالبی که از فضای آن سالهای “موسیقی در رادیو” ارائه داده سعی کرده به برخی از مشکلات پیش روی مدیران رادیو در آن دوران اشاره کند.

ابطحی در این واقعه نگاری که در “اعتماد” منتشر شده از یک طرف به ماجرایی عجیب اشاره کرده درباره آلت جرم تلقی شدن کاست شجریان در آن روزگار(!) و از طرف دیگر به ادعایی مبنی بر حرام بودن شنیدن قطعه “شهید مطهر” که محمد گلریز آن را برای شهیدمطهری اجرا کرده بود.

سینماژورنال متن گفته های این مدیر سابق رادیو را ارائه می دهد:

قرار بود موسيقي كلا از راديو حذف شود

زماني كه مدير راديو تلويزيون شيراز بودم و به تهران، براي مديريت راديو نيامده بودم، قرار بود موسيقي كلا از راديو حذف شود و ماجرا را منتسب مي‌كردند به نظر امام. ماجرا را به شوراي سرپرستي وقت منتقل كردم و از آن جلوگيري شد. بعد از استقرار در راديو، اولا تصميم گرفتيم كه تكليف سرودهايي كه با طبل و سنج ضبط شده و قرار بود كه فقط آنها از راديو پخش شوند را روشن كنيم. تصميم گرفتيم آنها را فقط در روزهاي عزا پخش كنيم.

موسيقي‌اي كه براي حذفش فشار آورده مي‌شد، فقط سرودهاي توليد شده پس از انقلاب بود!!!

دوستان گروه موسيقي راديو تلاش كرده بودند وتمام سرودهاي راديو را با طبل وسنج ضبط كرده بودند و نبايد زحمات‌شان هدر مي‌رفت. اگر چه مي‌شد حدس زد كه آنها هم به وقت توليد، به خاطر آنكه مي‌دانستند قرار است موسيقي از راديو حذف شود، چقدر دلخور بوده‌اند. فشارهاي بعد از آن روي صدا و سيما از سوي نيروهاي سنتي وارد شد كه موسيقي حذف شود، زياد شد. باز هم تذكر مي‌دهم موسيقي‌اي كه براي حذفش فشار آورده مي‌شد، فقط سرودهاي توليد شده پس از انقلاب بود كه با آلات موسيقي نواخته شده بود. مضامينش هم همه در مورد جنگ يا مفاهيم انقلابي بود و خوانندگانش هم عمدتا آقايان گلريز و مهرداد كاظمي و قره‌باغي و دوستان پيشكسوتي بودند كه صداي مجاز داشتند.

کاست شجریان به عنوان آلت جرم از راننده گرفته شد

موسيقي خارج از راديو هم در آن فضا واقعا جرم تلقي مي‌شد. خودم شاهد بودم كه اتومبيلي را وقتي گشت‌ كميته انقلاب اسلامي متوقف كرد و صاحب آن در داخل ماشين در حال شنيدن شجريان بود، نوار كاستش به عنوان آلت جرم از راننده گرفته شد. فضاي بعد انقلاب بود كه به خصوص در مساله موسيقي يك سردرگمي عجيبي بود. نسل امروز حتما اين نوشته‌ها را با تعجب مي‌خوانند. توقع خيلي‌ها از جامعه انقلابي و متدين آن روز اين بود كه موسيقي كلا حذف شود. دوستان قبل از من هم كار خلاف عرفي نمي‌خواستند انجام دهند.

حتی با سرود “کجایید ای شهیدان خدایی” هم مشکل داشتند

يك بار تازه در گروه موسيقي، راديو سرود “كجاييد‌ اي شهيدان خدايي” را با اجراي جديد و متفاوتي توليد كرد. فكر كنم با صداي مهرداد كاظمي بود و تا سال‌ها پيش در تلويزيون هم با تصوير موج‌هاي دريا پخش مي‌شد. ايام جنگ بود وهمه اخبار مي‌شنيدند تا از اوضاع جبهه‌ها مطلع شوند، براي تشويق دوستاني كه اين كار را توليد كرده بودند، كلي پز داديم و پنج دقيقه به خبر ساعت ۱۴ آن را پخش كرديم كه شنونده بيشتري داشته باشد.

وسط‌هاي خبر بود كه تلفن سياسي زنگ زد. تلفن سياسي مخصوص مسوولان بود كه مستقيم خودشان زنگ مي‌زدند. جواب دادم. يكي از اعضاي شوراي سرپرستي بود كه قرابتي هم با دفتر حضرت امام داشت. خيلي دلسوزانه گفت، در مورد موسيقي خيلي تندش كرديد. حداقل اين سرود را با اين موسيقي (كه كمي متفاوت با روند موسيقي‌هاي ديگر بود) نزديك اخبار كه همه مسوولان و متدينين گوش مي‌كنند نبايد پخش مي‌كرديد.

 سرود “ای شهید مطهر” را به عنوان مصداق موسيقي حرام ذكر كرده بودند

ما مقاومت مي‌كرديم. تا اينكه از قول آقاي حاج محمود لولاچيان كه از اخيار بازار بود و ما هم رابطه خانوادگي با ايشان از سال‌هاي دور داشتيم، معروف شد فتوايي از امام مبني بر حرمت كلي موسيقي گرفته است با ايشان تماس گرفتم و ديدار كرديم. آقاي لولاچيان كه يك مدتي رييس سازمان حج هم شدند، گفتند به مناسبتي خدمت امام رفته بودند. نوشته‌اي از بازاريان متدين كه بر سر موسيقي خيلي حساس بودند را خدمت امام بردند و توضيح دادند كه موسيقي چنين و چنان است و نظر ايشان را درباره موسيقي پرسيده بودند. در آن ايام به يادبود شهادت مرحوم مطهري سرودي ساخته شده بود به نام ‌”اي شهيد مطهر”. آن هم نسبت به سرودهاي آن دوران كمي متفاوت بود. مضمونش البته در مورد شهيد مطهري بود. آقاي لولاچيان روي اين سرود هم تاكيد داشت كه به عنوان نمونه و مصداق يا در نامه نوشته بود يا به امام گفته بود. امام نيز بنا به ادعاي آقاي لولاچيان همانجا نوشته بودند: موسيقي به صورت كلي حرام است و سرود مرحوم مطهري را هم به عنوان مصداق موسيقي حرام ذكر كرده بودند. اين ادعاي آقاي لولاچيان بود. گفت كه احمدآقا مطلع شده بود كه چنين چيزي از امام گرفته‌ايم و دم در آمد و كاغذ را از ما گرفت و ادعا داشت كه نظر امام اين بوده است.

امام(ره) كه مرتب راديوشان روشن بود، ممانعتي نمي‌كردند

اين البته يك ادعا بود. از سوي ديگر ما مي‌ديديم كه در تلويزيون موسيقي پخش مي‌شود و امام(ره) كه مرتب راديوشان روشن بود، ممانعتي نمي‌كنند. خبر ادعاي آقاي لولاچيان خيلي در سطح متدينين پخش شد و فشار روي راديو تلويزيون زياد شد. براي حل اين مشكل دفتر امام تصميم گرفت اين مساله را به نحو عملي پاسخ گويد.

در آن ايام امام(ره) ملاقات‌هاي عمومي زيادي نداشت. هفته‌اي يك‌بار فقط خانواده شهدا به ديدارشان مي‌رفتند و فقط آقاي كروبي به عنوان رييس بنياد شهيد شركت‌كنندگان را معرفي مي‌كرد. امام(ره) هم بلند مي‌شدند و دست تكان مي‌دادند. در اخبار هم فقط تصوير نشان مي‌دادند و اسامي خانواده شهدا را گوينده خبر مي‌خواند و از صحبت‌هاي آقاي كروبي با صداي خودش چيزي پخش نمي‌كردند.

در ارديبهشت آن سال ايام شهادت مرحوم مطهري، آقاي محمدعلي انصاري از دفتر امام(ره) زنگ زد كه فردا امام(ره) ديدار دارند و براي رفع شبهه از امام(ره) اجازه گرفتيم كه سرود مرحوم مطهري را نوازندگان با آلات موسيقي‌اش جلوي امام بنوازند.

اي امام(ره) همين سرود شهيد مطهري را كه شما آن را شنيديد، از سوي يك عده مرتجع و متحجر حرام اعلام شده

ما دست به كار اعزام گروه بوديم كه حفاظت امام اعلام كرد امكان بازرسي وسايل را در آن فرصت كم در آن شرايط سخت تروريستي داخل كشور نداريم. آقاي انصاري از من خواست فردا به حسينيه جماران بروم. تا امام روي جايگاه‌شان نشستند، قبل از صحبت آقاي كروبي، از بلندگوي حسينيه با نوار سرود‌ “اي شهيد مطهر” به‌طور كامل پخش شد. بعد هم آقاي كروبي به جاي اينكه فقط خانواده شهدا را معرفي كند، خطاب به امام در اين مضامين مطلبي گفت كه: ‌اي امام(ره) همين سرود شهيد مطهري را كه شما آن را شنيديد و شنيدن آن را اشكال نمي‌كنيد، از سوي يك عده مرتجع و متحجر اعلام شده كه حرام است.

شب هم بر عكس هميشه اين بخش صحبت آقاي كروبي را تلويزيون در خبر پخش كرد كه راه بر هر شبهه‌اي بسته شود و اين كار در آن شرايط گام بزرگي بود براي باز شدن فضاي موسيقي. اين واقعيت‌هاي آن دوران است. به همين دليل اگر در آن فضا واقعا نظرات راهگشاي امام خميني نبود و از راديو و تلويزيون و پخش موسيقي‌هاي حلالش حمايت نمي‌كردند، معلوم نبود كه متحجران چه بر سر موسيقي مي‌آوردند.