1

ادعاها و اظهارات تازه ابراهیم گلستان⇐ فقط شاه، جمله آخر “موج و مرجان و خارا” را فهمید!/حذف شاه به خاطر ضعفِ دستگاه خودش بود!/ در دستگاه شاه، هیچ‌کس طرفدارش نبود؛ مگر بر پایه سوجویی و نفع اندکی که می‌بردند!!/ دو روز قبل از ۲۸ مرداد، با مصدق در اتاقش گفتگو کردم و همان وقت حس کردم که این آدم خواهد افتاد!!/عکسی دیده‌ام که احمدی‌نژاد می‌خواهد با آدم قدبلندی دست بدهد و صندلی گذاشته زیر پایش تا قَدش برسد به آن آدم؛ این عکس گویای وضعیت ماست!!/نمی‌دانم دخترم جایزه فستیوال ونیز را چه کرده؟؟ شاید فروخته و شاید هم داده به موزه‌ای!!/دیدم نمی‌توانم در ایران زندگی کنم، رها کردم آمدم بیرون! در اینجا(انگلیس)هم که مرکز تمدن است، دو سال است که از خانه خودم بیرون نیامده‌ام!!/امیدوارم آدم‌های صالحی که در مملکت هستند خودشان را از چنگ فرمول‌ها دربیاورند و فکر مردم باشند!

سینماروزان: ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز ایرانی که بیش از چهل سال است ایران را ترک کرده و در انگلستان زندگی می‌کند در همه سالهایی که دور از وطن زیسته کوشیده هرازگاه نقطه‌نظرات خود پیرامون اتفاقات و تحولات مختلف سیاسی-فرهنگی را منعکس نیامد.

تازه‌ترین گفتگوی ابراهیم گلستان هم پر است از چنین نقطه‌نظراتی که دامنه‌ای گسترده از شاه مخلوع تا محمد مصدق و محمود احمدی‌نژاد را دربرمی‌گیرد.

ابراهیم گلستان با اشاره به ساخت “موج و مرجان و خارا” به احمد غلامی در شرق گفت: من همیشه به خودم انتقاد دارم. اگر هم از ایران بیرون آمدم، به این خاطر است که همه کارهای ممکن را کردم. هر کاری که فکر کنید. من اصلا رفتم آبادان تا قصه وضعِ خراب آبادان را بنویسم و آنجا کارم را هم کردم و مشغول بودم تا اینکه مرخصی آمدم تهران و آن داستانِ ملی‌شدنِ نفت و این‌ها پیش آمد. من را از شرکت نفت بیرون کردند برای خاطر اینکه مخالفِ سیستم آنها رفتار می‌کردم. اما کنسرسیوم اصرار کرد برایشان فیلمی بسازم که گفتند ما او را از شرکت نفت بیرون کردیم و آنها گفتند این را می‌خواهیم.

گلستان ادامه داد: شرکت نفت که رفتم مطابقِ میل و فکر خودم فیلمِ «موج و مرجان و خارا» را ساختم. وقتی که من گفتار آن فیلم را نوشتم هیچ‌کس ملتفت نشد، فقط فروغ گفت این کار را نکن، به‌ خاطر همین جمله آخر نمی‌گذارند فیلم در‌بیاید. گفتم من این فیلم را ساختم به خاطر اینکه این جمله را آخرش بگویم. من می‌گویم. از من گفتن، از آنها قطع‌کردن! اما نفهمیدند. باور نمی‌کنید تنها یک نفر این جمله را فهمید و او شاه بود. وقتی فیلم را تماشا کرد، به من گفت که این جمله آخر شما درست نیست که گفتید «از این ثروت جز شیاری کف‌آلود نصیب مردم نخواهد شد». با یک مرتبه دیدن ‌فهمید.

گلستان با تاکید بر تزلزل شاه به‌عنوان عاملی برای حذف از ساختار ایران گفت: عقیده من اساسا این است که تمام شکست‌ها به دلیل ضعفِ شکست‌خورده بوده. وقتی آلمان با آن قدرتِ وحشتناک به فرانسه حمله کرد، مقدار اسلحه موجود در فرانسه و قوای مادی که پشت سرش، بیشتر از آلمانی‌ها بود، اما ضعفِ فکری و اخلاقی و سازمانی سبب شد شکست بخورند. اصلا تئوری جنگِ تانک‌ها را دوگلِ بدبخت ساخته بود. وقتی هم ناپلئون همه اروپا را می‌گرفت فقط از قوت عجیب‌وغریب ناپلئون نبود، بلکه از ضعفِ کشورهایی بود که پشت هم شکست ‌خوردند. در مملکت خودمان هم اتفاقی که برای شاه افتاد به خاطر ضعفِ دستگاه خودش هم بود، دستگاهی که هیچ‌کس در آن طرفدارش نبود مگر بر پایه سودجویی و نفع اندکی که می‌بردند و این کافی نبود برای نگه‌داشتنِ یک مملکت. این آدم توان و تحملِ نگه‌داری خودش را نداشت و با تمام قوایی که از آمریکا و دیگر کشورها گرفته بود نتوانست مملکت را نگه دارد. همه از ضعفِ اساسی شاه استفاده کردند تا او برود. از این نمونه‌ها در تاریخ بسیار هست.

ابراهیم گلستان افزود: سید ضیاء طباطبایی و اعضای حزب توده و مصدق هم با فکر خاص خودشان پیش رفتند و شکست‌شان تا حد بسیاری از ضعف‌هایشان بود. من دو روز قبل از 28 مرداد، با مصدق در اتاقش گفت‌وگوی دراز سه‌ساعته داشتم. همان وقت حس کردم که این آدم خواهد افتاد. حرفِ آدم حاصل چیزهایی است که دیده و تجربه کرده است. عکسِ فوق‌العاده‌ای هست که گویای وضعیت ما است، در این عکس احمدی‌نژاد می‌خواهد با آدم قدبلندی دست بدهد، صندلی گذاشته زیر پایش تا قَدش برسد به آن آدم. می‌خواهم بگویم دهن ما برای حرف‌زدن گشاد است و خیلی هم تکان می‌خورد، اما اگر حرفی که از حلقوم ما بیرون می‌آید برخاسته از خرد و عقل باشد یک جور می‌شود و اگر از هوس‌ها و آرزوهای ما باشد جور دیگری می‌شود.

گلستان درباره بی‌اعتنایی به جوایز جشنواره‌ای گفت: من چهل‌ساله بودم که فیلم «اسرار گنج دره جنی» را ‌ساختم و پیش از آن «خشت و آینه» را ساخته بودم و «موج و مرجان و خارا» را. اما اصلا به فستیوال‌ها و جوایز اعتنا نمی‌کنم. حتی نمی‌دانم جایزه مجسمه طلایی فستیوال ونیز کجاست. دخترم داده به موزه‌ای، شاید هم فروخته باشد؟؟؟ نمی‌دانم. می‌خواهم بگویم مسئله این نیست که من بیشتر خواندم یا بیشتر می‌فهمم. آدم‌هایی بودند که سن‌شان از من هم بیشتر بوده هیچ کاری هم نکردند. آدم‌هایی هم بودند که شاید سن‌شان از من کمتر بوده کارهای بهتری کرده باشند!

ابراهیم گلستان درباره بیقراریش در همه جای دنیا گفت: من دیدم نمی‌توانم ایران زندگی کنم، رها کردم آمدم بیرون، دیگر چه حرفی می‌توانم بزنم. در اینجا(انگلیس)هم که مرکز تمدن است، باور نمی‌کنید من دو سال است که از خانه خودم بیرون نیامدم. نشسته‌ام برای خودم کتاب می‌خوانم و موزیک گوش می‌کنم. حتی نتوانستم به لندن بروم که در فاصله نیم‌ساعتی من است. مسئله این است که رفتار من برخاسته از تفکرم و امکاناتِ کم یا زیاد زندگی من است. این مهم است که در چه دنیایی زندگي مي‌کنیم و مسائل به ما تحمیل نشود یا خوراکِ فکری منحصر نباشد.

گلستان با مخاطب قرار دادن سیاستگذاران گفت: از اوضاع این روزها تأسف می‌خورم. احساس امیدی هم ندارم. خیلی هم ناراحت می‌شوم که وضع مملکت نه خوش‌جور که بدجور عوض شود. امیدوارم آدم‌های صالحی که در مملکت هستند خودشان را از چنگ فرمول‌ها دربیاورند و فکر مردم باشند، به این معنا که فکر مردم آسوده باشد.




ادعاي بازيگري كه خودرا شبيه “الويس پريسلي” مي‌داند⇐ الويس به شدت ضد رژيم پهلوي بود؛ مداركش هم موجود است+عکس

سینماژورنال: حسام نواب صفوی بازیگری که در هفته های اخیر به واسطه انتقاداتی که از شبکه “فارسی وان” انجام داده حاشیه ساز بوده است(اینجا و اینجا را بخوانید) در تازه ترین مطلب اجتماعی اش یک خواننده راک آمریکایی را دشمن محمدرضا پهلوی دانسته است!

به گزارش سینماژورنال نواب صفوی که بسیاری شباهت ظاهری او و الویس پریسلی را باعث اشتهارش دانسته اند با انتشار تصویری اجتماعی از انگشتری که محمدرضا پهلوی به الویس پریسلی هدیه داده، الویس را مخالف رژیم پهلوی دانسته است.

متن کامل نوشته اجتماعی نواب‌صفوی را در ادامه بخوانید:

هدیه 32000 دلاری شاه به الویس

هدیه ای از طرف شاه ایران به سلطان راک اند رول الویس پریسلی این انگشتر طلا  نمایانگر نشان سلطنتی تاج و لنگر نیروی دریایی شاهنشاهی پهلوی هست ارزش تقریبی 32000 دلار.
این انگشتر توسط شاه ایران به الویس هدیه داده شده بود. الویس این انگشتر را سالیان زیادی در دست داشت تا اینکه بخاطر خشم از اقدامات سیاسی شاه آن را کنار گذاشت. بالاخره مدركي بسيار معتبر پيدا شد به اعتراض به سياستهاي پهلوي كه هديه او را به كناري انداخت و با توجه به محبوبيت او بسياري از مردم دنيا عليه سياستهاي شاه  دشمن شدند پس ميشود گفت  الويس توانسته شاه ايران را بي اعتبار كند  پس شايد او را يكي از معترضين رژيم پهلوي دانست و اگر عمر او اجازه ميداد با توجه با مخالفتهاي با كارتر در صف انقلابييون ايران قرار ميگرفت. اي كاش بود و پيروزي مردم را ميديد.

توجه: اين  يك جريان واقعي و تمامي مدارك آن هست من اصلا به پهلوي كاري ندارم مهم اين بوده الويس ضد پهلوي بوده اين واقعا مدركش هست.

این انگشتر توسط شاه ایران به الویس هدیه داده شده بود. الویس این انگشتر را سالیان زیادی در دست داشت تا اینکه بخاطر خشم از اقدامات سیاسی شاه آن را کنار گذاشت. مادربزرگ الویس مینی میا  صاحب آن انگشتر شد….

پی نوشت سینماژورنال: آنچه در بالا آمد عین متنی است که نواب صفوی در صفحه اجتماعی خود به اشتراک گذارده است و اگر مشکل انشایی در متن دیده می‌شود به‌خاطر پرهیز از عدم تغییر متن نوشته ایشان است.

انگشتر الویس
این تصویری از انگشتر الویس است که ضمیمه متن اجتماعی نواب صفوی شده است



نگارش سناریوی زندگی محمدرضا پهلوی توسط فیلمنامه نویس نامزد اسکار

سینماژورنال: «ملیسا والاک» سناریستی که پیش از این و به خاطر نگارش سناریوی “باشگاه خریداران دالاس” تا نامزدی اسکار هم پیش رفته بود مأموریت یافته سناریوی اثری موسوم به “شاه شاهان” که بخشهایی از زندگی محمدرضا پهلوی شاه مخلوع ایران را روایت می کند بنویسد.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “ایسنا” کمپانی انگلیسی «گیت‌وی» اعلام کرده، قصد دارد فیلمی را درباره آخرین شاه ایران بسازد و نگارش فیلمنامه آن را به «ملیسا والاک» سپرده است.
والاک فیلمنامه‌نویس آمریکایی نامزد اسکار است که نگارش متن «باشگاه خریداران دالاس» و «ای آیینه، ای آیینه» را در کارنامه‌اش دارد.

او هم‌اکنون با «ژان – مارک والی» کارگردان «باشگاه» همکاری می‌کند و نگارش فیلمی به نام «رقصیدن با خود» را هم برای کمپانی «برادران وارنر» بر عهده دارد.
روزنامه ورایتی مدعی شده، این فیلم که «شاه شاهان» نام گرفته، به رابطه محمدرضا پهلوی با آمریکا و اشتباه‌هایی که انجام داد و زمینه‌های وقوع انقلاب اسلامی پرداخته است.
«تری استون» و «کریس هوارد» تهیه‌کننده‌های این اثر هستند اما «گیت‌وی» هنوز کارگردان آن را مشخص نکرده است.