1

آهنگساز قیصر، گوزنها و بهاران خجسته‌باد اظهار داشت: شاهرخ شبیه گوزن بود!!!

سینماروزان/حامد مظفری: اسفندیار منفردزاده آهنگساز فیلمهای قیصر و گوزنها و… که سال‌هاست در سوئد اقامت دارد و در سالهای هجرت جز چند کار با ابراهیم حامدی و داریوش اقبالی، کار دیگری نکرده در گفتگویی پیرامون مرگ شاهرخ شاهید او را به گوزن تشبیه کرد!

اسفندیار منفردزاده به تلویزیون پارس گفته که شاهرخ در کنار روحیات شش و هشت و تسلط بر موسیقی بزمی، توانایی بالایی در آوازخوانی سنتی هم داشت چون شاگرد اسماعیل مهرتاش بود.

منفردزاده با اشاره مشی انتقادی شاهرخ شاهید از این گفته که ترانه های انتقادی شاهرخ و روحیات مخالف‌خوانش با جریانات متداول موسیقی پاپ به او شمایل گوزنی را داده که هرچند شامه قوی دارد و به خاطر شاخ‌هایش نوعی زیبایی دارد اما در عین حال این شاخ‌‌ها گاهی دست و پاگیر هستند و باعث افتادن او در تله میشوند!

به نظر میرسد اسفندیار منفردزاده که- در ابتدای انقلاب هم سرود #بهاران_خجسته‌_باد را ساخت ولی مدتی بعد روانه سوئد شد- تلویحا به مخالفت مشی شاهرخ با مشی موزیسین‌های موسوم به اعتراضی همچون خودش تعریض زده که در کمدی #فسیل هم نیشگونی از آنها گرفته شده بود. هنرمندانی که قبل و بعد از انقلاب فقط #اعتراض میکردند و هیچ گاه هم معلوم نشد مدینه فاضله آنها کجاست.

اسفندیار منفردزاده: شاهرخ شبیه گوزن بود!
اسفندیار منفردزاده: شاهرخ شبیه گوزن بود!

شاهرخ شاهید چه قبل و چه بعد از انقلاب و مهاجرت به لس‌آنجلس بیشتر طرفدار ترانه های انتقادی-اجتماعی بود و بیشتر با مسعود امینی کار میکرد که ترانه‌های انتقادی‌اش رگه های طنز داست؛ او مخالف ژست های امثال داریوش اقبالی بود که براساس ترانه‌های ایرج جنتی عطایی و شهیار قنبری ابتدا جنگل، بن‌بست، خونه و بوی گندم می‌خواندند و بعد از یک تشر به سراغ طلایه‌دار و رستاخیز می‌رفتند. آنچه منفردزاده به طعنه روانه شاهرخ کرده شاید به دلیل همین تفاوت روحیات باشد…




اعتراف خواننده لس‌آنجلسی: به ایران می‌رم و میآم!

سینماروزان: ماجرای مسافرت برخی خوانندگان لس‌آنجلسی به ایران همچنان ماجرایی است که هیچ داده رسمی درباره آن وجود دارد ولی یک خواننده لس‌آنجلسی به تازگی اعتراف کرده به حضور گاه و بیگاه در تهران.

 

بینش بلور که با نام هنری #قیصر، فعالیت می‌کند به تازگی مدعی شده که هر وقت دلتنگ باشد به ایران می‌آید و برمی‌گردد.

 

این خواننده به مهران توکلی در رادیویار گفت: گاهی به ایران می‌روم و می آیم و ایران هم جای خیلی خوبی است و اینکه مدام شایعه می‌کنند چرا فلانی به ایران می‌آید بی معنی است چون وطنم ایران است.

 

قیصر ادامه داد: من نه سیاسی هستم و نه کار سیاسی بلدم، صرفا یک خواننده پاپ هستم که خانواده ام در لس آنجلس و خودم در نروژ ساکنند ولی به ایران میروم و می‌آیم و همواره برای همه آرا و عقاید،احترام قائلم.

 

بد نیست بدانید #حبیب‌الله_بلور کشتی‌گیر شناخته شده ایرانی، عموی پدر قیصر است.

قیصر که به خاطر قطعاتی اغلب شش هشتم همچون راننده، لات و… شناخته میشود در اواخر دهه شصت ایران را ترک کرد و ابتدا در ترکیه و بعد در نروژ اقامت گزید ولی آلبوم‌هایش را از طریق کمپانی‌های لس‌آنجلسی ارائه داد و نام هنری قیصر را هم کوجی زادوری کلیپ‌ساز لس‌آنجلسی برایش انتخاب کرد و همین باعث شد به عنوان خواننده لس‌آنجلسی آنجلسی شناخته شود.

قیصر خواننده: به ایران میرم و میام
قیصر خواننده: به ایران میرم و میام

 




درگذشت یکی از برادران آب‌منگل‌!+عکس

سینماروزان: غلامرضا سرکوب از بدمن‌های سینمای پیش از انقلاب در لندن درگذشت.

به گزارش سینماروزان، سرکوب فعالیت هنری را سال ۱۳۲۸ با بازی در تئاتر “سپاهان اصفهان” آغاز کرد. ” اشراف‌زادهٔ قاتل”، “حقه‌های شبانه”، “زندگی قصهٔ تلخی است”، “هتل سه‌ستاره”، “جنایت یزید” و “دزد ناشی” از جمله نمایشهایی است که سرکوب در آنها ایفای نقش داشت.

سرکوب سینمای حرفه‌ای را در سال ۱۳۳۶ با بازی در فیلم “شب‌نشینی در جهنم” به کارگردانی موشق سروری-ساموئل خاچکیان تجربه کرد و نزدیک به دو دهه فعالیت بازیگریش را ادامه داد و در حدود ۵۰ فیلم بازی کرد.

سرکوب در سال ۱۳۵۹ به همراه همسرش سیمین سرکوب که از دوبلورهای خوش‌صدا بود به انگلستان مهاجرت کرد.

ازجمله نقش‌آفرینی‌های سرکوب بازی در نقش رحیم آب‌منگل در فیلم “قیصر” است. “طوقی” و “باباشمل” از دیگر کارهای سرکوب هستند. سرکوب تجربه کارگردانی فیلمهایی با نام “خان نایب” و “غریب” را هم در کارنامه داشت.

سرکوب(نفر وسط) در قیصر
سرکوب(نفر وسط) در قیصر

 




درگذشت بهمن مفید؛ بازیگری که با تک‌سکانس خودنوشته “قیصر” جاودانه شد+عکس و آخرین گفتگوی تفصیلی بهمن مفید

سینماروزان: بهمن مفید بازیگر سینما در اثر عوارض ناشی از سرطان ریه در سن ۷۸سالگی در تهران درگذشت.

بهمن مفید که از فرزندان غلامحسین مفید از نقالان و هنرپیشگان قدیمی تئاتر بود برخلاف برادرش بیژن که او نیز مانند پدر وارد کار تئاتر شد به سمت سینما آمد.

بهمن مفید با تک‌سکانسی از “قیصر” که خودش با بداهه‌پردازی‌اش به آن شکل داد، چنان اشتهاری یافت که بعد از نیم قرن و بازی در بیش از هفتاد فیلم مختلف، همچنان با آن سکانس طلایی قهوه‌خانه شناخته می‌شد.

“رضا موتوری”، “سه قاپ”، “داش آکل”، “قلندر”، “جوجه فکلی”، “مجازات”، “پشمالو” و “غربتی‌ها” ازجمله آثار سینمایی بهمن مفید بودند‌.

بهمن مفید در ابتدای انقلاب ممنوع‌الفعالیت شد و به ناچار به آمریکا مهاجرت کرد ولی در اواخر دهه هفتاد به ایران بازگشت و در فیلمی تجاری با عنوان “سرود تولد” هم بازی کرد ولی به دنبال آن باز ممنوع‌الفعالیت شد ولی به‌عنوان صداپیشه در برخی آثار کودک و ازجمله “گورداله” به دوبلوری پرداخت.

بهمن مفید در سالهای اخیر به غیر از مدتی کوتاه همکاری با جم در ترکیه، اغلب در ایران ساکن بود.

ثریا حلی(صفیه مفید) نوه علامه حلی همسر سابق بهمن مفید بود؛ همسر سابق مفید هم بازیگر بوده است. سودابه کریمی هم همسر دوم بهمن مفید بود که تا انتهای زندگی کنارش بود.

بهمن مفید در یکی از معدود گفتگوهای تفصیلیش بعد از بازگشت به ایران از دردسرهای زندگی در آمریکا گفت و اینکه به عنوان بازیگر جز با حضور در شوهای لس‌آنجلسی درآمدی نداشته و وقتی به ایران بازگشته هم باز نتوانسته از طریق توانایی‌های هنریش درآمدی کسب کند!!

متن آخرین گفتگوی تفصیلی بهمن مفید را اینجا بخوانید.

بهمن مفید در نمایی از قیصر
بهمن مفید در نمایی از قیصر




توضیحات مسعود کیمیایی درباره نقش “قیصر” در شکل‌گیری انقلاب اسلامی+رد شایعه تولید “قیصر۲”

سینماروزان: مسعود کیمیایی نیم قرن بعد از “قیصر” مشغول ساخت فیلمی تازه شده با عنوان “خون شد”؛ فیلمی که به مانند همه فیلمهای یک دهه اخیر کیمیایی باز با “قیصر” مقایسه میشود.

مسعود کیمیایی در گفتگویی تازه درباره “قیصر” با فیلم، پیرامون نقش “قیصر” در شکل گیری انقلاب اسلامی گفت: روزمرگی با خودش، حادثه و تفکر میآورد یعنی دو ماه نگذشته یک جریان دیگری راه میافتد و اتفاق دیگری روی میدهد و مجلس زیرورو میشود. تو چطور میتوانی در سال ۴۷ فیلمی بسازی که در سال ۵۷ جواب دهد؟اینها در بافت اثر است و اگر بافت صحیح باشد با خودش اتفاق میآورد.

کیمیایی پیرامون احتمال تولید قسمت دوم “قیصر” گفت: هیچ فیلمی از خودم یا دیگران را برای دوباره کاری دوست ندارم. ضربه ای به من میخورد و تمام جانم به هم میریزد و میشود یک اثر. اگر این را تکرار کنم جانم به هم میریزد و وقتی جانم به هم میریزد یک تولد دیگر رخ میدهد وگرنه اساس کار، تقلب است.

مسعود کیمیایی با رد ساخت “قیصر۲” یا “ضیافت۲” یا “سرب۲” تاکید کرد: یک کاری کرده ایم و گرفته؛ حالا میخواهیم آن را ادامه دهیم که آن هم بگیرد؟؟ این اصلا هنرمندانه نیست.




ابراهیم گلستان در آستانه ۵۰ سالگی «قیصر» بیان کرد⇐مسعود کيميايي از برکه‌اي که از لجن داشت پُر مي‌شد، بيرون آمد!!!

سینماروزان: مسعود کیمیایی هرچند یکی از پرکارترین کارگردانان چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی بوده و یکتاترین فیلمسازی که تقریبا در همه ادوار سیاسی فیلم ساخته اما برخی از آثارش نظیر «قیصر» فاصله ای بعید دارند با دیگر ساخته هایش و هوادارانش در این سالها مدام منتظر آن بوده اند که از او «قیصر»ی دیگر ببینند.

ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمسازی که سالهاست در انگلستان زندگی میکند از جمله نخستین تحسین کنندگان «قیصر» بود؛ گلستان به تازگی و در آستانه 50 سالگی «قیصر» اظهاراتی را درباره این فیلم و سازنده اش مطرح کرده است.

متن کامل اظهارات ابراهیم گلستان را بخوانید:

 بزرگي، حاصلِ سليقه و انتخاب و طرفداري ديگران نيست. از کارِ آدم است که مي‌آيد. من بار اول که کار مسعود را ديدم و کسي که مرا به ديدن آن کار کشانده بود، آرزوي كار خودش را داشتم. وقتي کار مسعود را ديدم که فيلم «قيصر» بود، او را در مايه بزرگي، در راه بزرگ‌ترشدن ديدم و اين را همان پنجاه‌سال پيش گفتم و نوشتم.

خط تأکيدي کشيدم زير اين گفته و مايه‌ گفتنِ آن بايد با توجه به دو نکته باشد: الفباي بيان، چيزي که مي‌خواهي بگويي بستگي پيدا مي‌کند به رواج رسمي که دارد، که در وقتِ گفتن آن براي تو رايج‌شده بوده است و تو در قالب آن رسم و رفتار، آنچه رايج است، كه راهي مي‌شوي به گفتن. اما اين همه قضيه نيست. در آن الفبا و در آن رسم، تو چيست كه مي‌خواهي بگويي، تو چه داري که بگويي؟ چيزي که مسعود در فيلم «قيصر» گفته بود، مرا متوجه نوع دريافت و فکر او کرد که تفاوت داشت با‌ ننه من ‌غريبم‌بازي‌هاي قصه‌هايي در تيره‌روزي دخترهاي رعيت يا تيره‌کاري‌هاي پسرهاي ارباب و قس‌علي‌ذلک‌هايي که از اول سال‌هاي 1300به راه افتاده بود و در برداشت‌هاي عمومي بود که به همين برداشت‌هاي عمومي هم حال و هيکل داده بود و از فکرهاي معدود شايد متناسب با فکرهاي محدود عمومي شده بود.

«قيصرِ» کيميايي به چشم من نقطه نشان‌دهنده زاويه‌اي تازه بود در ديدن و گفتن وضع رايج. «قيصر»، تحسين و بزرگداشت لُمپني نبود، آن‌جور که مي‌خواهند بگويند. بيدارشدنِ حس واکنش پيشِ اجحاف و ظلم و کج‌روي‌هاي رسمي‌شده بود که زير زور رسمي‌بودنشان قبولانده‌شده و رواج‌يافته‌شده بودند. اينکه قانونِ به‌کاررونده‌اي نمانده است که توقع به‌کاررفتنِ آن را داشته باشيم به‌صورتي رسمي و اداري و اجتماعي اين بود، چه‌جور مي‌توان در برابر چنين وضعی واکنش نشان داد. اين نشان‌دهنده توانايي و امکان قضاوت و انتخابِ تو خواهد بود، که اين خود مطلب و موضوع و مايه انتخابِ ديگري است. اين در دنياي واقعيت‌ها در رخت و پوشش‌هاي جور واجور ظاهر مي‌شود که خود نشان مي‌دهد كه قوه فکرِ حاضر و قادر به سنجيدن حاضر دارد، نه به‌دنبال رسم‌هايي رفتن که ريشه‌شان در وضع‌هاي ديگري است با جزئيات مشخص‌کننده ديگر ناموجود، هرچند شبيه آن، اما نه لازم و آماده به‌تطبيق‌گرفتن، يا اوضاع و احوالي که از آن پيش بوده‌‌اند و امروز ديگر نيستند و آنهايي که امروز رفتار و گفتاري مناسب دارند با ديروزي که ديگر نيست، اما در مخيله آنها پنداشته مي‌شود که هست.

مشخص و معلوم است که نبايد و نمي‌توانند هرچه را که مي‌خواهند با طمطراق بگويند و بکوبند. با توپ فوتبالي که بادش در رفته نمي‌شود دريبل کرد يا جوري به آن لگد کوبيد که در هوا قوس بردارد و به گوشه‌اي از دروازه طرف برسد و از آن بگذرد كه دروازه‌بان نتواند جلويش را بگيرد. نه، نمي‌شود. امتحان کن اما حاضر باش كه تماشاگران «هو»ات کنند و دشنام برايت وِل دهند که گندش را درآوردي. مسئله اين است. در لحظه‌هاي بحراني هميشه مسئله اين است. بايد ديد. بايد از پيش ديد. بايد از پيش‌ ببيني. هميشه بايد درست ببيني. هميشه بايد براي درست‌ديدن کوشش داشت، کوشش کرد. براي درست‌ديدن هميشه بايد کوشيد و صبر و تحمل به‌خرج داد. بايدْ ديدن سخت است، اما لازم است، در محيطي که پُر از لجن باشد. لجن در آبِ پاک هم لجن مي‌سازد. نبايد گذاشت.

مسعود کيميايي از برکه‌اي که از لجن داشت پُر مي‌شد، بيرون آمد و خود را از يادبودهاي همان لجن‌ها پاک مي‌کرد که «قيصر» را ساخت. تا مي‌شد خود را از آن ستُرد، پاک مي‌کرد. اگرچه لجن چسبندگي دارد اما انسان آمادگي بيشتري دارد در برخورد به ميل پاک‌شدن يا آلوده‌ماندن. گذارِ زمان به پاک‌کردن کمک مي‌کند، بايد به آن کمک کنيم. حتما، به‌هر صورت. به‌هر‌حال کيميايي خود را کشانده بود بيرون، خود را درآورده بود و قيصر را درآورد از شَر آن لحظه و عواقب آن لحظه‌اي كه آن بركه را بعضي‌ها طي نکردند. هرچند براي شناختن آن بركه كافي است نگاهي به نشريه‌هاي آن روزگار افكندن، وگرنه به شاخه ادامه‌دهنده امروزشان. براي هركس كه در آن بركه بوده است و يا هم‌چنين ندانسته در آن بركه هست، آرزوي فراح و فراح هميشه.




زمزمه‌های بازگشت به وطن بهروز وثوقی در هشتادمین سال تولد و بعد از پیامهای تبریک سلبریتی‌ها+موضع سمپاتیک یک روزنامه‌نگار باسابقه اصولگرا درباره بازگشت بهروز

سینماروزان: 20 اسفد1396 و همزمان با تولد 80 سالگی بهروز وثوقی بازیگر سفرکرده ایرانی نه فقط سلبریتیهای مختلف از سینمایی تا ورزشی برای بهروز پیام تبریک فرستادند بلکه زمزمه هایی هم طرح شده درباره تسهیل شرایط بازگشت به وطن بهروز وثوقی.

به گزارش سینماروزان اینکه در روزهای پرتردید پیش روی دولتمردان که پاشنه آشیل شان رونق اقتصاد و اشتغالزایی است این زمزمه ها چقدر عملیاتی میشود مشخص نیست اما اینکه یک روزنامه نگار باسابقه اصولگرا هم از لزوم بازگشت به وطن بهروز وثوقی سخن گوید جالب به نظر میرسد.

کیوان امجدیان از روزنامه نگاران اصولگرا با اشاره به دوری نزدیک به چهار دهه ای بازیگر «گوزنها» و «قیصر» از وطنش نوشته است: یکی دو روز پیش بهروز وثوقی، 80ساله شد. نمیدانم او پیش از پیروزی انقلاب چه خطایی کرده است(بجز ایفای نقش در فیلمهای نامناسب آن زمان) اگر خطای دیگری داشته باشد که من نمیدانم و نشود از آن گذشت که هیچ… اما اگر فقط همینها باشد به نظرم چهل سال دوری از کشور برایش کافیست!!! اصلا مگر بازیگرهای دیگری هم نبودند که یا ماندند و یا برگشتند و به سینما هم ‌دوباره ورود کردند. مگر ایرج قادری نبود، داوود رشیدی یا همین حالا ناصر ملک مطیعی و فخری خوروش و خیلی های دیگر!

امجدیان ادامه داده است: بهروز وثوقی‌ هر کاری هم کرده باشد دست کم در «قیصر» و «گوزنها» چنان با تمام وجود بازی کرد که خیلی از جوانهایی را که عاشق آزادی بودند و در آن سالها داشتند خودشان را پیدا میکردند و آرام آرام در مسیر انقلاب می افتادند به وجد آورد و مصممشان کرد. حالا بهروز وثوقی 80ساله است. کاش شرایطی فراهم شود تا او به ایران برگردد و با ایفای نقش در حتی یک فیلم دوباره خودش را احیاء کند! شک ندارم که انقلاب عزیز، هم اهل اشداء علی الکفار است و هم رحماء بینهم.




روایت تلخ پوری بنایی از بدحسابی سازندگان «قیصر» در روزهای جنگ سرد کیمیایی و تهیه کننده «قاتل اهلی»+فیلم⇐هیچ گاه تقصیر کیمیایی نیست!؟ آن زمان تقصیر عباس شباویز بود و این زمان تقصیر لشکری قوچانی!

سینماروزان: از یک ماه پیش از جشنواره مدام اخبار درباره اختلافات مسعود کیمیایی و منصور لشکری قوچانی تهیه کننده “قاتل اهلی” منتشر میشد و پرسشهایی جدی درباره نقش عامل مالی در ایجاد این اختلافات وجود داشت؛ اختلافاتی که البته رسانه های همسوی کیمیایی سعی کردند عامل آن را تهیه کننده فیلم بدانند.

به گزارش سینماروزان در روزهایی که “قاتل اهلی” روی پرده رفته و بدون حتی یک اکران مردمی توانسته رقم فروش 1.5 میلیارد را پشت سر بگذارد انتشار گفتگویی از پوری بنایی درباره کمک مالی بی بازگشتش برای تولید “قیصر” جلب توجه میکند.

پوری بنایی در این گفتگو به صراحت میگوید که با سفته های خودش برای تولید “قیصر” کیمیایی وام گرفت و گلایه میکند ار اینکه نه تنها وام بازگردانده نشد که حتی دستمزدی هم برای فیلم نگرفت!

پوری بنایی به عشق بهروز وثوقی صدهزارتومان برای تولید “قیصر” وام گرفت اما بدحسابی سازندگان “قیصر” باعث شد تمام وام را خودش برگرداند!

مقصر کیست؟ شک نکنید که هیچ گاه کیمیایی مقصر نبوده و نیست و نخواهد بود! احتمالا باز هم تقصیر تهیه کننده است؟

آن زمان تقصیر عباس شباویز بود که وام پوری بنایی بازگردانده نشده و این زمان هم تمام درگیریهای شکل گرفته درباره “قاتل اهلی” تقصیر منصور لشکری قوچانی است؟!!

برای دیدن فیلم گلایه های پوری بنایی اینجا را ببینید.




روایتی تازه از ناصر ملک‌مطیعی⇐تمام پلانهایم در «قیصر» با یک برداشت گرفته شد حتی پلان بیمارستان!

سینماروزان: ناصر ملک‌مطیعی از معدود بازماندگان مطرح سینمای پیش از انقلاب است که هرگاه و به هر مناسبتی به عنوان گنجینه ای از خاطرات آن روزگار طرف پرسش قرار می‌گیرد.

به گزارش سینماروزان ناصر ملک‌مطیعی به تازگی و به بهانه مرور کارنامه مازیار پرتو فیلمبردار شاخص ایرانی خاطراتی را از «قیصر» در گفتگو با «شرق» بیان کرده است.

ناصر ملک‌مطیعی با اشاره به روند فیلمبرداری «قیصر» به مدیریت مازیار پرتو بیان داشت: معمولا بسياري از صحنه‌هايي که من بازي مي‌کردم در يک برداشت گرفته مي‌شد؛ مثلا پلان راهرو بيمارستان که با پيشبند وارد مي‌شوم، يک برداشت بود و من اصلا فکر نمي‌کردم اين پلان آن‌قدر در خاطر مردم ماندگار شود.

ملک‌مطیعی ادامه داد: معمولا در فيلم‌هايي که کمي تم کمدي داشت گاهي از شدت خنده، برداشت‌ها تکرار مي‌شد. البته در «قيصر» هم صحنه سرکه‌فروشي و برادران آب منگل دوبار تکرار شد. حتي صحنه‌هايي مثل ديالوگي که در اين فيلم بداهه گفتم؛ «قيصر کجايي که داداشتو کشتن» هم يک‌باره به ذهنم رسيد و در همان برداشت گرفته شد. در فيلم‌هايي که با نظام فاطمي کار مي‌کردم، به دليل اينکه معمولا ديالوگ‌ها را يک‌تيک ادا مي‌کردم، مي‌خواست که در برخي صحنه‌ها بداهه ديالوگ بگويم و معمولا صحنه قطع نمي‌شد.

این بازیگر خاطرنشان ساخت: آن زمان با يک دوربين کار مي‌کردم و کارکردن با همين يک دوربين هم دشواري‌هاي خاص خودش را داشت و با وجود همه محدوديت‌ها، گاهي فيلم‌برداران تکنيک‌هاي خوبي پياده مي‌کردند که مازيار پرتو جزء اين دسته از فيلم‌برداران بود.




تازه‌ترین اظهارات محمدرضا گلزار⇔از “تُرکِ متعصب” بودن تا ترجیح دادن “قیصر” به “فروشنده” /از باور نکردن اتفاقات فیلم “ابد…” تا بیش‌فعال بودن و…

سینماروزان/فرانک آرتا: محمدرضا گلزار بدون‌شک یکی از نیازهای جریان غالب فیلم‌سازی در سینمای ایران است. هر کشوری که معتقد به صنعت سینماست و سازوکار عرضه و تقاضا را در گردش مالی و اساسا سیستم ستاره‌سازی مورد هدف قرار می‌دهد، به ستارگانی همچون گلزار نیازمند است.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “شرق” هرچند ایران جزء ١٠ کشور دنیاست که سینما از بدو پیدایش خود به آن ورود پیدا کرده، اما واقعیت این است که تا امروز رشد ناهمگونی در شقوق مختلف خود داشته؛ مثلا دخل‌وخرج سینمای ایران با هم هم‌خوانی ندارد، در تکنولوژی و فناوری‌های روز دچار لنگی‌هایی است و … اما دو عنصر مهم را داراست؛ یکی نیروی انسانی کارآمد و مولد و دیگری تماشاگرانی بالقوه و بالفعل. جدا از بحث جامعه‌شناسانه و آسیب‌شناسانه، شخص محمدرضا گلزار هم چندسالی است که به‌اصطلاح پوست‌ انداخته و رویه خود را در نمایش هنر بازیگری تغییر داده است.

در پنج سال اخیر نوع انتخاب‌های نقش‌ها و گزیده‌کاری‌اش گواه این مدعاست. بنابراین برای مقوم‌شدن بنیه سینما، چه در بحث گیشه و چه از جنبه‌های هنری، بررسی چنین پدیده‌هایی ضروری به‌نظر می‌رسد.

هنگام اکران مردمی فیلم «خشک‌سالی و دروغ» دیدم که کنارتان طرفداران شما دختران، پسران نوجوان و البته جوانان و بزرگسالانی حضور داشتند که می‌خواستند با شما سلفی بگیرند. اما آنچه توجهم را جلب کرد، گریه دختر نوجوانی با چهره معصوم بود که دوست داشت شما را از نزدیک ببیند، ولی ظاهرا محافظان، شما را به اتاقی برده بودند تا از هجوم جمعیت در امان باشید. وقتی هنوز هم ابراز احساسات این‌چنینی طرفداران‌تان را می‌بینید، چه حسی دارید؟ با توجه به اینکه چند فیلم شما هم با شکست تجاری مواجه شد.
نخست باید بگویم همیشه استقبال و اظهار لطف مردم برایم محترم و لذت‌بخش بوده، هست و خواهد بود. برای من مردم بسیار مهم و عزیز هستند. تا اندازه‌ای هم که در توانم هست تلاش می‌کنم پاسخ‌گو و قدردان محبت‌های آنها باشم. در شب افتتاحیه اکران فیلم «خشک‌سالی و دروغ» خیلی دوست داشتم بیشتر در کنار مردم بمانم، اما از یک جایی به بعد حراست سالن تشخیص داد که بهتر است میان جمعیت نباشم. در ضمن به گواه آمار «شکست تجاری» درباره فیلم‌های من صدق نمی‌کند. بنابراین گفته شما را اصلاح می‌کنم که بعضی از فیلم‌هایم در مقایسه با فیلم‌های دیگرم فروش کمتری داشتند.
طبیعی است که تحلیلم در گستره فیلم‌های‌تان قابل بررسی است؛ یعنی خودتان را با خودتان مقایسه می‌کنم.
من همیشه تلاش کرده‌ام در انتخاب‌هایم نهایت دقت را داشته باشم، اما طبیعی هست که من هم مرتکب اشتباهاتی شده‌ام. بعضی مواقع هم فیلم‌های خوبی کار می‌کنی که در اکران دچار مشکل می‌شوند؛ مثل شرایط من در چند سال اخیر که دیگر تقصیر من نیست. حدود دو سال در سینما کار نکردم؛ نه اینکه منعی باشد، در حال بازی در مجموعه «ساخت ایران» بودم. دو سال هم هست که فیلم‌هایم به دلایل مختلف اکران نمی‌شوند. در فیلم «دلم می‌خواد»، به کارگردانی آقای بهمن فرمان‌آرا بازی کردم که به ‌دلیل اختلاف‌نظر بین کارگردان و تهیه‌کننده هنوز اکران نشده است. در فیلم «مادر قلب اتمی» بازی کردم که به گواه آنهایی که فیلم را دیده‌اند، فیلم بسیار خوبی شده، ولی متأسفانه به ‌دلیل سوژه خاصش اکرانش بلاتکلیف است! در فیلم «خشک‌سالی و دروغ» بازی کردم که سال گذشته از «جشنواره فیلم فجر» کنار گذاشته شد تا اصلاحاتی رویش انجام شود. حالا هم که خوشبختانه اکران شده، حوزه هنری از پخش آن در سالن‌های خود ممانعت کرده است. امیدوارم فیلم «سلام بمبئی» هم آذر امسال بدون مشکل اکران شود.
 شما چند ویژگی دارید که شرایط را تا حدی برای شما پیچیده و البته منحصر کرده است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در دهه ٦٠ خورشیدی به‌ دلیل سیاست‌گذاری‌های مدیران وقت سینما، برخلاف The star system in Hollywood films، شاهد Anti star system بودیم که معمولا به‌جای بازیگران، فیلم‌ها و کارگردان‌ها ستاره بودند! اما در دهه ٧٠ و به‌ویژه بعد از سال ١٣٧٦، سینما تکانی خورد. شما بعد از آن شرایط پا به عرصه سینما گذاشتید و فرصتی پیش آمد که بحث ستاره‌سازی به ‌طور عملی دنبال شود. در سینمای تجاری و بدنه توانستید جایگاه مناسبی پیدا کنید. اما فقط شما بودید که توانستید در آن مقطع مخاطبان بالقوه سینما را به سالن‌ها بکشانید و آنها برای تماشای بازی‌های‌تان پول بلیت بدهند. این فرصت طلایی را البته مرحوم ایرج قادری برای سینمای ایران ایجاد کرد؛ او که سال‌ها در حاشیه نگه داشته شده بود! آقای قادری که به قول خودش «نبض تماشاگر در دستانش» بود، بازیگر جدیدی را وارد سینما کرد. سؤال اساسی این است که شما به مثابه یک «پدیده» چگونه و چقدر توانستید از این فرصت حسن استفاده را بکنید؟
با تحلیل شما مخالفت نمی‌کنم. اما به‌ طور کلی زمانی که کاری را انتخاب می‌کنیم، همیشه همه شرایط برای بهترشدن آن دست‌‎به‌دست هم نمی‌دهد.
من همیشه گفته‌ام اکثر کارها با این هدف که «آواتار» بسازیم، شروع می‌شود، اما در عمل «هادی و هدی» تحویل داده شده!
مرحوم جلال مقدم جمله معروفی دارند که می‌خواهیم مثل تارکوفسکی فیلم بسازیم، ولی دست آخر به قر کمر فیلمفارسی رضایت می‌دهیم!
بله. البته واقعیت این است هدف همه‌مان ساخت فیلم خوب است. من با فیلم «سام و نرگس» مرحوم ایرج قادری وارد سینما شدم، اما یادتان نرود کار دومم فیلم «زمانه» بود که در آن فیلم روی ویلچر نشستم و موهایم را از ته تراشیدم. فیلم «شام آخر» را بازی کردم و بعد از آن در فیلم «بوتیک» حضور یافتم. حالا شما چرا همان زمان به بازی من در این فیلم نپرداختید؟!… جالب است، الان هم که همه از «بوتیک» صحبت می‌کنند، اکثرا می‌گویند بازی آقای رضا رویگری (شاپوری)، حامد بهداد (مهرداد) و خانم فراهانی (اتی) و جهانگیر خیلی خوب بوده… توجه کنید، نمی‌گویند محمدرضا گلزار خوب بوده، می‌گویند جهانگیر خوب بوده!! در آن زمان هم فیلم را از بخش مسابقه سینمای ایران جشنواره فیلم فجر بیرون آوردند؛ درحالی‌که فیلم بسیار خوبی بود. داستانش از عشق در بطن جامعه آمده بود و بی‌دلیل مثل برخی از فیلم‌های امروزی سیاه‌نمایی نمی‌کرد. حالا سؤالم این است مگر یک بازیگر در عمر هنری خود چقدر فرصت پیدا می‌کند  و در چند فیلم درخشان می تواند حضور داشته باشد؟!
 البته فیلم «بوتیک» در بخش «فیلم‌های اول»، جایزه بهترین فیلم اول از بیست‌ودومین جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد، اما خب در این بخش بازی بازیگران ارزیابی نمی‌شد. بااین‌حال به این نکته اشاره کردید که منتقدان و صاحب‌نظران، بازی شما را تحلیل نکردند. آیا تا این حد برای نگاه منتقدان اهمیت قائل هستید؟
بدون تردید در آن مقطع نظر مثبت منتقدان باعث می‌شد فیلم‌نامه‌هایی هنری از این دست هم به سوی من سوق پیدا کند. اما این نادیده گرفته‌شدن‌ها من را از آن فضا دور کرد! من وارد فیلم‌های تجاری شدم که البته از بازی‌کردن در بسیاری از آن فیلم‌ها ناراضی نیستم و به نظرم اتفاقا فیلم‌های خوبی هستند.
مثلا چه فیلم‌هایی؟
مثل «کما»، «آتش‌بس» و «توفیق اجباری» که مردم آنها را دوست دارند. البته اشتباهاتم را می‌پذیرم، اما برخی از انتخاب‌هایم به دلیل شرایطی بوده که برایم پیش آمد؛ یعنی در شرایطی قرار گرفتم که گریزی از آن نبود.
 البته واقعیت این است که هر بازیگری برای تداوم حضور نیاز دارد فیلم بازی کند. این شرایط هم فقط مختص شما نیست. همه بازیگران چنین شرایطی دارند، اما سؤال این است که برای تداوم حضورتان، بهتر نبود برای حرکت مؤثر در هر دو جریان، فضا را مدیریت می‌کردید؛ یعنی هم در فیلم‌های تجاری و هم در فیلم‌های هنرمندانه با کارگردانان شاخص حضور ‌می‌داشتید؟
متوجه منظورتان هستم. این اتفاق‌ها مربوط به قبل از سال ١٣٩٠ است. از این سال به بعد در فیلم‌های خوبی بازی کرده‌ام؛ مثلا در سریال شبکه خانگی «ساخت ایران» بازی کردم و همین‌طور در چهار فیلم سینمایی خوب. درحال‌حاضر هم مجموعه «عاشقانه»ام در حال آماده‌شدن است.
 البته به نظر می‌رسد در جاهایی، مثل برخی از همکاران‌تان سیاست به خرج ندادید. بازیگرانی می‌شناسم که نه چهره و فیزیک شاخصی دارند و نه بازی دندان‌گیری، اما در هر نشریه و رسانه و هر دفتر فیلم‌سازی سایه‌شان را می‌بینیم، ولی سایه شما در خیلی جاها مستدام نبود! اصلا چرا با نشریات تخصصی و رسانه‌های مهم در ارتباط نیستید؟ چرا افراد معدودی با شما در ارتباط هستند که در عمل جوری به نظر می‌رسد که خود شما عامدانه از رسانه‌ها کناره‌گیری می‌کنید؟
تا حدی با شما موافقم. خیلی پیگیر این نوع ارتباطات نبودم. اعتقاد داشته و دارم که چیدمان زندگی‌ام رقم خورده و روزی‌ام از سوی خداوند مقدر شده است.
 این جمله شما شعارگونه است كه ما به توکل اعتقاد داریم و نه تبلیغات. این نگاه لازم است، اما کافی نیست. بالاخره جهان امروز عصر ارتباطات است و شما در این حیطه می‌توانید هدف‌تان را دنبال کنید!
اگر با مطبوعات هماهنگ نبودم، دلیلش تعمدی نبوده. شاید هم این عزیزان فکر می‌کردند اگر سراغ من بیایند، با برخورد بدی مواجه می‌شوند.
 شاید! اما واقعا دلیلش چه بود. آیا خجالتی هستید؟
اصلا. اما خب دلیلی هم نمی‌دیدم که چیدمانی داشته باشم که دیده شوم. احتمال فراموشی بازیگری که چهار سال در سینما، فیلم نداشته بسیار زیاد است. اما خوشحالم که الان با وجود کم کاری‌ام، مخاطبانم شاید ١٠ برابر زمانی شده‌اند که مثلا در «آتش‌بس» بازی کردم.
از گوشه‌وکنار شنیده‌ام که از فیلم‌سازان خوب پیشنهاداتی دریافت کردید؛ مثلا چرا با مسعود کیمیایی یا بهرام بیضایی همکاری تان عملی نشد؟
قسمت نبود. پروژه سینمایی «لبه پرتگاه» آقای بیضایی کلا منتفی شد. برای بازی در دو فیلم «سربازان جمعه» و «متروپل» آقای کیمیایی نیز دعوت شدم که هر کدام بنا به دلایلی اتفاق نیفتاد. جدا از آنکه کارکردن با آقای کیمیایی جزء افتخارات هر بازیگری است، ایشان را قلبا دوست دارم و امیدوارم روزی با ایشان کار کنم.
به‌طورکلی تعریف‌تان از سینما و نگاه‌تان به این هنر چیست؟
سینما برای من در وهله اول هنر – صنعت سرگرم‌کننده تعریف شده و سپس در قالب روایت سالم قصه، می‌تواند کاربرد آموزشی داشته باشد. خیلی کلی گفتم.
 منظور شما از اشاره به به‌کارگیری واژه سیاه‌نمایی برای برخی از فیلم‌های ایرانی چه بود؟
برخی از فیلم‌ها در این سال‌ها بدون هرگونه دلیل قانع‌کننده‌ای فقط نقاط تاریک جامعه را به رخ کشیدند که تعددشان می‌توانست برخی از واقعیات را نادرست مطرح ‌کند.
 چند سالی است که در کاربرد و مصرف واژگان اسراف می‌کنیم و بدون اینکه بدانیم جایگاه و منزلت هر واژه چیست و کجاست آن را به کار می‌بریم. «سیاه‌نمایی» هم از همان واژگان است. در جایی خواندم که گفتید فیلم «ابد و یک روز» بهترین فیلم سینمای ایران است. درحالی‌که برخی‌ها به فیلم واژه سیاه‌نمایی را سنجاق می‌کنند. نظرتان چیست؟
این فیلم را خیلی دوست دارم. ولی اعتقادی ندارم این همه داستان توأمان در یک خانواده رخ بدهد. چنین فیلم‌نامه‌ای از دیدگاه من وجود خارجی ندارد که این همه مصیبت گریبان‌گیر یک خانواده شود. حجم مصیبت و مشکلات آن قدر زیاد است که نمی‌توان به همه آنها در یک فیلم پرداخت. هر کدام از آن اتفاقات می‌تواند بن‌مایه داستان فیلم جداگانه‌ای باشد. حالا پس از موفقیت چنین فیلمی باید منتظر سری فیلم‌هایی باشیم که می‌خواهند شبیه «ابد و یک روز» ‌شوند و به احتمال زیاد فاقد نکات قوت این فیلم نیز هستند. آنچه می‌ماند تعدادی فیلم با داستان‌های به اصطلاح سیاه هست که در سطح مانده‌اند. ما فیلمی به نام «مادر قلب اتمی» ساختیم. فیلم از دقیقه ٢٠ به بعد وارد فضایی شبیه به سوررئال می‌شود که هیچ ما بازای بیرونی ندارد. وقتی فیلم در جشنواره برلین به نمایش درآمد و با استقبال زیاد مخاطبان مواجه شد، از من پرسیدند که داستان این فیلم در کشور شما وجود خارجی دارد که جواب من منفی بود. توضیح دادم که این فیلم براساس ذهنیت نویسنده فیلم‌نامه ساخته شده و نه براساس واقعیات موجود در ایران.
 پس از چه نظر فیلم «ابد و یک روز» مطابق عقیده‌تان بهترین فیلم است؟
فیلم به‌لحاظ ساختار و تکنیک و بازی‌ها درجه یک است. من مجموعه اتفاقات در فیلم را باور نمی‌کنم.
چقدر فیلم‌های روز جهان را دنبال می‌کنید؟
خیلی.
چه نوع فیلمی با ذائقه شما سازگار است؟
تنوع فیلم‌های مورد علاقه من کم نیستند.
از بازی کدام بازیگران استقبال می‌کنید؟
متیو مک کانهی، ادوارد نورتن، دنزل واشنگتن و راسل کرو جزء بازیگران مورد علاقه من هستند.
 نظرتان درباره بازی بازیگران زن خارجی چیست؟
مورد به‌خصوصی در نظر ندارم.
در مصاحبه‌ای از قول شما خواندم که علاقه‌مند نیستید با خبرنگاران زن گفت‌وگو کنید. چرا؟
این‌طور نیست.
 آیا ضدزن هستید؟
من آذری هستم. به عبارت دقیق‌تر ترک متعصب هستم. آیا مرد سنتی و غیرتی، ضدزن معنا می‌شود؟
 غیرتی‌بودن معنا و مفهومی دارد به عمق فرهنگ و تاریخ این سرزمین. به‌طور مثال دو فیلم «قیصر» و «فروشنده» را با هم مقایسه کنید. قریب ٥٠ سال از هم فاصله دارند. مردان هر دو فیلم، یعنی قیصر (بهروز وثوقی) و عماد (شهاب حسینی) با موقعیتی واحد مواجه می‌شوند که ناموس‌شان مورد تعرض قرار می‌گیرد. هر دو به قانون مراجعه نمی‌کنند و انتقام شخصی می‌گیرند و دست آخر هر دو به شیوه خودشان کَلَک متعرض را یک‌سره می‌کنند. حالا شما کدام مدل غیرتی هستید؟
همچنان مدل قیصر.
 اصولا مبنا و معیار شما برای بازی در چند فیلم، در یک سال چیست؟
بازی‌کردن من مثل بقیه بازیگران نیست؛ مثلا فلان آقای بازیگر در شش ماه اول سال دست کم در هشت فیلم بازی می‌کند؛ درحالی‌که در سال تنها شاید چهار کار درخشان در سینمای ما ماندگار شود.
 چون شما موقعیت‌ بیشتری برای امرار معاش دارید؟
چطور؟
 به شما به ‌دلیل چهره و فیزیک‌تان کارهای تبلیغاتی هم پیشنهاد می‌شود. پس فرصت شغلی برای شما خوشبختانه بیشتر است، اما دیگران چنین فرصتی ندارند؛ بنابراین مجبورند در فیلم‌های بیشتری بازی کنند تا خرج خود و خانواده‌شان را دربیاورند، اما از سویی قبول دارم که برخی از بازیگران این روزها مدل رضا بیک‌ایمان‌وردی در سینمای ایران کار می‌کنند که خب پذیرفتنی نیست.
این هم یک نظر است. اما به فعالیت تبلیغاتی‌ام اشاره کردید. از این نظر خرسندم که با برندهایی مثل لوندویل و جی.یو.ام کار می کنم.
  با همه این توضیحات چرا در فیلم بد «در امتداد شهر» علی عطشانی بازی کردید؟
من آخرین نفری بودم که به پروژه اضافه شدم و به‌هرحال جزء کارهای من است.
چقدر اهل کتاب‌خواندن هستید؟
زمان دانشگاه بیشتر کتاب می‌خواندم. الان هم‌زمان درگیر انتشار آلبوم موسیقی، برپایی کنسرت، بازی در فیلم و سریال و مدیریت دو رستوران هستم که متأسفانه فرصتی برای مطالعه نیست و می‌دانم که این ایراد بزرگ همه ما هست که کتاب‌خوان نیستیم.
 کار دیگری نمی‌خواهید انجام بدهید؟ به نظرم کم‌کار هستید… .
(می‌خندد) خب من بیش‌فعال هستم. هر ساعتی از شب بخوابم، رأس ساعت شش صبح بیدار می‌شوم و کارم را آغاز می‌کنم.
 خب فقط می‌توانم بگویم خداقوت!
(می‌خندد) ممنون، این اتفاق به من کمک می‌کند تا تلاش کنم به اهدافم برسم.
 اهداف‌تان چیست؟
اهداف که در هر زمان و شرایط می‌تواند فرق داشته باشد. ولی به طور کلی می توانم بگویم در این زمان دوست دارم نقش‌هایی را بازی کنم که هر وقت می‌بینمشان، همچنان برایم لذت‌بخش باشد. مردم از کارهای گذشته من هنوز یاد می‌کنند. در موسیقی هم به دنبال این هستم که دوباره روی صحنه برگردم. همان طور که می دانید از سال ٧٧ در عرصه موسیقی فعالیت می کنم
 جمله کلیدی پایانی شما برای این گفت‌وگو چیست؟
از مردم تشکر می‌کنم و دستشان را می‌بوسم. ممنونم که این همه لطف‌شان شامل حال من شده. امیدوارم از کارهایم خوششان بیاید و بتوانم محبت‌شان را جبران کنم.




شهاب حسینی “قیصر” شد+عکس

سینماژورنال: هفته نامه “همشهری جوان” در تازه ترین شماره خود، با جلدی متفاوت که بازسازی پوستر قیصر با شمایل شهاب حسینی است به بازار آمد.

به گزارش سینماژورنال ابن مجله در شماره جدید خود با ارائه پرونده ای کامل، از زاویه ای متفاوت  به بررسی فیلم «فروشنده» به کارگردانی اصغر فرهادی پرداخته است.

در این پرونده سوالی تازه پیرامون فیلم مطرح این روزهای سینمای ایران مطرح شده که آیا عماد کاراکتر اصلی فیلم، یک قیصر امروزی است؟

این موضوع با حضور کارشناسان و صاحب نظران از زاویه سینمایی و روانشناسی تحلیل و بررسی شده است. جلد این شماره هم بر مبنای این موضوع با الهام از پوستر معروف فیلم “قیصر” توسط سلمان ریس عبداللهی طراحی شده است.

روی جلد "همشهری جوان"
روی جلد “همشهری جوان”



آنچه كيميايي از روند كاري كيارستمي نمي‌دانست+متن مرثیه‌نامه و یک گاف

سینماژورنال: مسعود کیمیایی که عباس کیارستمی سالها پیش و به هنگام ساخت “قیصر” به عنوان سازنده تیتراژ کنارش بود در رثای رفیق دورانش یادداشتی را منتشر کرد.

به گزارش سینماژورنال کیارستمی که سالها بعد از “قیصر” برای ادای احترام به رفیق قدیمی تیتراژ “سربازهای جمعه” را هم ساخته بود به بهانه تبریک تولد کیمیایی در پشت صحنه “متروپل” آخرین فیلم اکران شده کیمیایی هم حاضر شده بود.

اولین نکته شاید کمی غیرقابل قبول یادداشت کیمیایی در رثای رفیق قدیمی آنجاست که در توصیف کیارستمی او را چهره ای دانسته که در سرزمین خودش نوشته و ساخته! در حالی که کیارستمی در سالهای اخیر فارغ از تهیه کننده، حتی لوکیشنهایش را نیز در کشورهایی جز ایران پیدا می کرد.
آیا کیمیایی فیلمهای اخیر کیارستمی را ندیده بود؟؟؟

دومین نکته کاملا غیرقابل قبول که می‌تواند گافی برای کیمیایی باشد آن است که “ستایش مر آن ایزد تابناک،که پاک آمدم پاک رفتم به خاک” که از سروده های عارف قزوینی است را به میرزاده عشقی نسبت داده است.

⇓⇓⇓

متن  یادداشت کیمیایی را بخوانید:

عزای ملی هنر را اعلام کنید. جسمش رفت اندیشه اش ماند.«ستایش مر آن ایزد تابناک،که پاک آمدم پاک رفتم به خاک میرزاده عشقی» یکی دیگر از آنهایی که با هم بودیم و با هم شدیم رفت.
عباس کیارستمی رفیق من بود.تابنده زندگی کرد.سینماگر بزرگی بود که تا سینما سینماست می‌ماند.اندیشه‌گر و اندیشه سازی کرد.رفیق من در سرزمین خودش ماند و نوشت و ساخت. اینجایی بود.رفیق من به این سادگی در تاریخ هنر به دست نمی‌آید.می‌دانم تا آخر عمر سوگوارش خواهم بود.




روایتی خواندنی از دیدار کیمیایی با کیارستمی روی تخت بیمارستان

سینماژورنال: می‌شد زیر لب زمزمه کرد: «باد با خود خواهد برد، شکوفه‌های گیلاس را، تا سپیدی ابرها»* همان هنگام که نم‌نمِ بارانِ بهار، پنجره عریض بیمارستان را خیس کرده بود؛ و دو رفیقِ دیرین- عباس کیارستمی و مسعود کیمیایی- با هم «ضیافت» برپا کردند، در اتاقی که «تولد نور» را به خود دیده بود؛ اتاقی کُنجِ بیمارستان که کیارستمی پس از روزها خواب مصنوعی، در آن سرانجام چشم گشوده بود تا باز از پشت شیشه رنگی عینکش، به تماشا بنشیند؛ به تماشای «رنگ‌ها»، «زندگی و دیگر هیچ».

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “شرق” بر بالین مردی که «طعم گیلاس» را در کاممان نشاند، آنچه کم‌رنگ می‌نمود و هیچ به چشم نمی‌آمد، بیماری بود و درد؛ انگار درد جغرافیای نامعلومی باشد، فرسنگ‌ها دورتر از هنرمندی که هنوز روی تختِ مریضخانه آرمیده؛ هنرمندی که در یک‌ماه گذشته دردهای سختی به خود دیده اما حالا دیگر خبری از درد نیست و باز کلمه و کتاب، در حوالی‌اش پرسه می‌زنند.

زود از روی تخت بلند شو که حالا حالاها باید فیلم بسازی

مسعود کیمیایی با کیارستمی خوش‌وبش می‌کند و لبخندهای مکرر بر صورت هردو این آغازگران موج‌نو هنر ایران می‌نشیند. کیمیایی که پیش از نوروز نیز به عیادت کیارستمی رفته، گواهی می‌دهد که امروز، حال او خیلی بهتر است؛ دست‌هایش را می‌گیرد و چنان از گرمای زندگی در شریان‌های رفیقش می‌گوید که این گرما در لحن خودش نیز هویدا می‌شود. به شوخی می‌گوید: «زودتر از روی این تخت بلند شو، که حالاحالاها باید فیلم بسازی، باید اسکار بگیری و اسکارت را به من تقدیم کنی» و هر دو می‌خندند.

کیارستمی همچنان نگاه می‌کند و لبخند می‌زند
کیمیایی همان‌طور که دست کیارستمی را در دست دارد، سطرهایی که برای او نوشته را می‌خواند: «کیارستمی بدون‌شک آخرین بازمانده دوره‌ای از تفکر در ساخت یک سینمای خاص و ماندنی است؛ نسلی که خواست و کوشید تا به اندازه نوه‌های خود، دنیای شیرین و مخوف دکمه‌ها را بیاموزد. سفرهای کوتاه و تعجب‌ساز با دکمه‌ها برود اما بُرد با او بود که در حالِ خود ماند و از تمامِ این دکمه‌ها به ایستگاه اول آن یعنی دیجیتال سفر کرد و ماند تا هم‌وزن تفکر باقی بماند. عباس کیارستمی سینمای دیجیتال را وسیله کرد و به تفکر و فهم قدیمی که فراوان داشت پیوند زد. اگر هرکدام از این دو سمت زیاد و کم می‌شد، ارباب جایزه‌ها و تقدیرها و القاب‌ به وجود نمی‌آمد. عباس کیارستمی همین تفکر وسیع را در ابعادی دیجیتالی به‌ظاهر، جای داد. حاصل، آنکه دیجیتال منفجر شد و رفت و سینمای عباس کیارستمی ماند. تفکر هر آنچه را که فتح کند غبطه‌برانگیز است».

کیارستمی همچنان نگاه می‌کند و لبخند می‌زند، ساکت است و این سکوت سرشار از ناگفته‌هاست.

این هم پولاد ماست
صحبت‌های بین دو دوست، فراتر از احوال‌پرسی‌های وقتِ عیادت است. وقتی کیارستمی می‌خواهد پسرش، بهمن، را به کیمیایی معرفی کند، با طنازی می‌گوید: «این هم پولاد ماست». از همان لحظه اول، سینما، سوژه حرف‌هاست. کیمیایی از بهمن کیارستمی می‌پرسد: «فیلم تازه شروع نمی‌کنی؟»

و بهمن کیارستمی که زندگی‌اش از کودکی با سینما گره خورده، با ماجرای این‌روزها هم برخوردی سینمایی دارد و شوخ‌طبعانه پاسخ می‌دهد: «حتما شروع می‌کنم، هروقت این فیلم به فاین‌کات رسید!» و باز لبخند بر لبان دو دوست جاری می‌شود.


این‌بار عباس کیارستمی‌ است که از کیمیایی می‌پرسد: «فیلم شروع نکرده‌ای؟» و کیمیایی می‌گوید: «قاتل اهلی را ٢٠روز دیگر جلو دوربین می‌برم» و کیارستمی با شنیدن نام فیلم تازه دوستش، دوباره می‌خندد. حتما خاطره روزهای «قیصر»، «رضا موتوری» و «سربازهای جمعه» برایش زنده می‌شود؛ روزهایی که تیتراژ فیلم‌های کیمیایی را ساخت.


روی میز کنار تخت، به‌جای سرم و دارو، چند کتاب جا خوش کرده‌اند؛ بین این کتاب‌ها «گیتا» هم هست، کتابی به قلم محمدعلی موحد، عرفان‌پژوه و نویسنده‌ای که در روزهای گذشته نیز بر بالین کیارستمی حاضر شده و حال او را پرسیده بود.

خواب مصنوعی هم سخت بود و هم عجیب
در بین گپ‌وگفت‌های صمیمانه عصر بهار، به وقتِ بیست‌وچهارمین روز فروردین، وقتی پرستار برای احوالپرسی وارد اتاق می‌شود، کیارستمی در لابه‌لای حرف‌هایش با کیمیایی از تلاش پرستارش نیز تشکر می‌کند و قدردان اوست.


وقتی از «خواب مصنوعی»، که در روزهای بیماری او برای دوستدارانش یک «کابوسِ طبیعی» بود حرف به میان آمد، گفتیم که خیلی‌ها منتظرند تا کیارستمی از روی تخت بلند شود و خواب‌هایی که در این مدت دیده را برای عاشقان سینما قاب بگیرد.  از او پرسیدیم حتما «خواب مصنوعی» خیلی هم سخت بود؟ و پاسخ شنیدیم: «هم سخت بود و هم عجیب. چون پر از خواب‌های عجیبی بود که نمی‌شد در میانه‌شان بیدار شد».

خیلی‌جاها را می‌شناسم که ماهانه از من پول می‌گیرند
باز هم حرف از سینماست، حرف از انتظار برای روزهایی که سوژه این فیلم‌ساز، همین دوره عجیب بیماری‌اش باشد؛ رفاقتی که با سینما گره خورده، احوال‌پرسی‌اش هم به زبان سینماست. کیمیایی وقتی حرف از شروع فیلم جدیدش می‌زند، خطاب به کیارستمی می‌گوید: «من هیچ‌جایی را نمی‌شناسم که ماهانه پول به من بدهد اما خیلی‌جاها را می‌شناسم که ماهانه از من پول می‌گیرد. پس باید برای دویدن، دوید. اما همیشه که نمی‌توان دوید. چه‌کسی گفت بنویس و بساز، و چه‌کسی گفت بمان و بمان؟ و هیچ‌کسی نگفت، بیا اینجا در خانه بمان. اما من، من و تو و دوستانمان خواستیم بمانیم و ماندیم» و ماندن بود که برای این دو فیلم‌ساز ماندگاری آفرید. هر دو ماندند و ساختند و پای آرمان‌هایشان ایستادند. هر دو تمنای زندگی دارند، می‌خواهند حالاها بمانند تا زندگی را قاب بگیرند. پس از خداحافظی و ترک اتاق، لابد وقتی کیارستمی نظاره‌گر «شیشه باران‌خورده» اتاق است، کیمیایی در راه‌پله بیمارستان می‌گوید: «ما هستیم تا بسازیم، ما این‌طور نمی‌میریم. شاید گاهی هم به بیمارستان بیاییم اما از آن بیرون می‌آییم، چون مانده‌ایم که بسازیم».
در حیاط بیمارستان، سنگ‌فرش‌ها خیس از طراوتِ بارانند، طبیعت نیز لبخندِ دو دوست را به جشن نشسته شکوفه‌ها حتما خیال می‌کنند: «باد ما را با خود خواهد برد»، شاید تا سپیدیِ ابرها.




جشن تولد ۸۵ سالگی ناصر ملک مطیعی با حضور هنرمندان+عکس

سینماژورنال: ناصر ملک مطیعی بازیگر قدیمی سینمای ایران فروردین امسال 86 ساله شد.

به گزارش سینماژورنال جشن تولد ملک مطیعی با حضور تعدادی از هنرمندان ایرانی و شهرام ناصری مدیربرنامه های ناصر برگزار شد.

امین حیایی، سالار عقیلی و همسرش، نیوشا ضیغمی و همسرش، شقایق فراهانی، علی زندوکیلی و میلاد کیمرام از جمله چهره های حاضر در جشن تولد ناصر سینمای ایران بودند.

ملک مطیعی بازیگر آثاری چون “قیصر”، “طوقی”، “قلندر”، “پاشنه طلا” و “برزخیها” بعد از بیشتر از سه دهه،  زمستان سال قبل با اکران ملودرام “نقش نگار” که در آن نقش کوتاهی ایفا می کرد به سینما بازگشت؛ این فیلم به زودی به شبکه خانگی عرضه خواهد شد.

سینماژورنال ورود این بازیگر به 86 سالگی را به خود و خانواده اش تبریک گفته و امیدوار است همچنان سایه اش بالای سر سینمای ایران باشد.

جشن تولد 85 سالگی ناصر ملک مطیعی

جشن تولد 85 سالگی ناصر ملک مطیعی

جشن تولد 85 سالگی ناصر ملک مطیعی
جشن تولد 85 سالگی ناصر ملک مطیعی
جشن تولد 85 سالگی ناصر ملک مطیعی
جشن تولد 85 سالگی ناصر ملک مطیعی



ناصر ملک‌مطیعی: به لطف پروردگار و توجه مدیران سینما، عروسی به کوچه ما هم رسیده!

سینماژورنال: ناصر ملک مطیعی بازیگر پیشکسوت سینمای ایران که مخاطبان از نقش آفرینی های وی خاطره ها دارند در ماههای اخیر روزهای پرتب و تابی را گذراند.

به گزارش سینماژورنال از یک طرف حضورش در اولین جشن رسمی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که جشن منتقدان خانه تئاتر بود کلی حاشیه ایجاد کرد و از طرف دیگر بستری شدن اش در بیمارستان بسیاری را نگران کرد.

این چهره سرشناس بازیگری اما با دعوت بجای سازمان سینمایی در مراسم روز سینما در کاخ سعدآباد هم حاضر شد و همین دعوت بود که باعث خرسندی وی بعد از مدتها فراق شد.

ملک مطیعی با نگارش دلنوشته ای برای “شرق” درباره خوشحالی اش از این دعوت سخن گفته است.

سینماژورنال متن کامل دلنوشته ناصر سینمای ایران را ارائه می دهد:

دلم خوش که نامم کبوتر حرم است

ذوالنون مصری، حکیم و عارف مشهور، داستان شیرینی دارد که سراسر تجربه و پند و اندرز است. گوید روزی در کعبه مشغول زیارت بودم. جوانی را دیدم لاغر، زرد و نحیف که به زیارت مشغول بود. پرسش از حالش کردم که پسرم چرا این‌قدر زرد و لاغر شده‌ای؟ آیا دردی و مشکلی داری؟ یا عاشقی و معشوق تو را به این حال درآورده؟ گفت نه. معشوق به کامم است. گفتم از هم دور هستید؟ گفت در خانه کنار هم هستیم. گفتم مشاجره یا گفت‌وگویی با هم دارید؟ گفت نه. مثل شیر و شکر به هم آمیخته‌ایم. گفتم جوانک، پسرم، پس چرا این‌قدر زرد و لاغر شده‌ای؟ مکثی کرد و گفت: از مرحله دوری پدر. بهتر است از این مسئله درگذری. التماس کردم و گفتم مشتاق سبب و علت این حال هستم. گفت: محنت قرب و نزدیکی بیشتر از بعد و دوری است. بیم ازدست‌دادن معشوق و زوال، چنین‌ام کرده.

فکر اینکه روزی به معشوق خواهیم رسید و امید شیرین‌کامی، روح و جان‌مان را تازه می‌کند

نگرانی و دلهره در قرب، آدمی را از پا درمی‌آورد؛ اما در بعد امیدواری فراوان است. فکر اینکه روزی به معشوق خواهیم رسید و امید شیرین‌کامی، روح و جان‌مان را تازه می‌کند.  «روز ملی سینما» بر همه سینماگران جهانی و بر شما مبارک باد. داستان ذوالنون، عارف عالی‌قدر، برایم بهانه‌ای شد. همه این سال‌ها در بعد و دوری و تاریکی و انزوا، روشنی‌ها را تماشا می‌کردم و امید و آرزویم این بود که در آینده‌ای نزدیک در خیل سیمرغ‌ها و پرواز خیالات و آرزوهای نوجوانی شرکت کنم.

عروسی به کوچه ما هم رسیده

شکر و سپاس فراوان که به لطف پروردگار و محبت و توجه مدیران سینما، عروسی به کوچه ما هم رسیده. شیدایی و دلبستگی روزگار نوجوانی، دوباره‌ای زیبا داشت.  باقی‌مانده‌ای از نسل گذشته سینما هستم. عاشقانه دست خالی شروع کردم. خالصانه و صادقانه بگویم محبت و صفای هم‌وطنان خوبم مرا به اینجا رسانده است که در سرافرازی و سربلندی سینمای ملی سهیم باشم. به همه همکاران عزیزم، چه آنهایی که بین ما نیستند و چه آنهایی که عاشقانه در خدمت سینما هستند، ادای احترام می‌کنم.

با عشق آمده ام و با ارادت در خدمت سینما خواهم بود

امیدوارم شایستگی همراهی و همدلی و هم‌گاهی نسل جوان سینمای ملی را داشته باشم. در فصل‌های پایانی زندگی توانایی لازم را ندارم؛ اما قدر این نزدیکی را می‌دانم. با عشق آمده‌ام و با ارادتی تمام‌نشدنی در خدمت سینمای ملی خواهم بود. به قول و گفتار ذوالنون، معشوق به کامم است و وظیفه سنگین و دشواری در راه. در پرواز و کوک سیمرغ‌ها هم‌آوازیم. دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است. روز ملی سینما مبارک.




خان‌دایی و خالق “قیصر” در کنار تعداد قابل توجهی از مسئولان+عکس

سینماژورنال: مراسم شب گذشته سازمان سینمایی به مناسبت روز ملی سینما پر بود از قابهای دیدنی که هم سوژه لازم برای شاترهای عکاسان را فراهم می کرد و هم اسباب تأمل مخاطبان را ایجاد می نمود.

به گزارش سینماژورنال از جمله این قابهای دیدنی تصویری از میزی بود که رییس سازمان و وزیر ارشاد دور آن نشسته بودند.

در میان این دو نفر احمد مسجدجامعی عضو اصلاح طلب شورای شهر نشسته بود و در کنار اینها محمد احسانی مدیر سابق اداره نظارت ارشاد و مدیر فعلی شبکه اول سیما.

آن طرف میز هم دو چهره آشنا به چشم می خورد؛ یکی مسعود کیمیایی خالق “قیصر” و دیگری جمشید مشایخی بازیگر پیشکسوت سینمای ایران و بازیگر نقش “خان دایی” در “قیصر”!

مسعود کیمیایی و جمشید مشایخی بر سر میزی پر از مسئول مملکتی
مسعود کیمیایی و جمشید مشایخی بر سر میزی پر از مسئول مملکتی



توضیحات مهدی فخیم‌زاده درباره شباهت گریمش با بازیگر “قیصر”+عکس

سینماژورنال: تازه ترین محصولی که داوود میرباقری برای شبکه خانگی تدارک دیده مینی سریالی است به نام “دندون طلا”.

به گزارش سینماژورنال فخیم زاده در این سریال در قابل کاراکتری به نام “قنبر دیزل” ظاهر شده است و اخیرا “سینمامثبت” از این خبر داده بود که گریم فخیم زاده در نقش پیری “قنبر دیزل” بسیار شبیه به گریم بهروز وثوقی بازیگر سفرکرده ایرانی در فیلمی است به نام “فصل کرگدن”.

فخیم زاده اما این شباهت را ناخواسته می داند و درباره آن به “هفت صبح” می گوید: اصلا کوچکترین صحبتی درباره این مساله که سعی کنیم قنبر به کسی شبیه شود نداشتیم.

وی می افزاید: نظر داوود میرباقری این بود که قنبر بعد از انقلاب مثل خیلی ها ریش می گذارد که بتواند ظاهرش را منطبق با شرایط کند.

فخیم زاده تأکید می کند: بیشتر این عکس بود که این شائبه را ایجاد کرد ولی خود شخصیت شباهتی ندارد.

 در 24 سالگی نقش کشیش 80 ساله را بازی کردم

فخیم زاده با اشاره به شیوه بازی در نقش یک پیرمرد بیان می دارد: یادم هست وقتی 24 ساله بودم در تئاتر “معجزه” نقش کشیش 80 ساله را بازی کردم. به این در و آن در می زدم که چطور می شود نقش را باورپذیر کرد و متوجه شدم ادای پیرمرد را نمی توانم دربیاورم.

وی ادامه می دهد: اینجا بود که از دکتر ممنون پرسیدم چه کنم و ایشان هم گفت باید خودت نقش را باور کنی یعنی باور کنی که 80 ساله شده ای…این شد تبدیل به یک منش که ادا درنیاورم و نتیجه هم خوب از آب درآمد.

این بازیگر و کارگردان خاطرنشان می سازد: جوری شد که بعد از آن اجرا خانواده دانشجوها فکر می کردند واقعا پیرمرد هستم و بعد که گریم را پاک می کردم تعجب کردند.

از “داش آکل” تا “خاک”

به گزارش سینماژورنال در سالهای ابتدایی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی  فيلم “تفنگدار” ساخته جمشيد حيدري با بازي مهدي فخيم زاده به روي پرده آمد كه گريم شخصيت اصلي فيلم با بازي مهدي فخيم زاده كاملاً شبيه به گريم بازيگر اصلي فيلم “داش آكل” با بازي وثوقي بود.

 در “خاك و خون” به كارگرداني كامران قدكچيان هم فخيم زاده گريمي تقريباً مشابه با وثوقي در فيلم “خاك” مسعود كيميايي داشت.

فخیم زاده با گریم بحث انگیز "دندون طلا"

فخیم زاده با گریم بحث انگیز “دندون طلا”



ناصر ملک‌مطیعی در گفتگو با سینماژورنال: زنده هستم؛ شایعات را باور نکنید+عکس

سینماژورنال/علی کیانی‌موحد: به نظر می رسد که بازار شایعات درباره فوت هنرمندان تمامی ندارد و این روزها شایعات درباره ناصر ملک مطیعی قوت گرفته است.

اینکه در دو روز گذشته چندین و چند بار شایعه فوت وی به ویژه در شبکه های اجتماعی پخش شده، ما را برآن داشت تا از نزدیک با این شایعه روبرو شویم. اینکه چه اتفاقی دقیقا برای ناصرخان ملک مطیعی افتاده و داستان چیست؟

ناصر ملک مطیعی درگذشت؟

خبر به سرعت در گروههای مختلف تلگرام و دیگر شبکه ها پخش شد. اینکه ناصر ملک مطیعی در بیمارستان «بهمن» تهران فوت کرده است. جالب آنکه این خبر در اکثر گروه‌هایی که نام “خبرنگاران”(!!!) را بر خود دارند پخش شده و بسیاری هم آن را کپی و پیست کردند!

این اتفاق در حالی است که ناصرخان ملک مطیعی چند شب پیش به خاطر مشکل عروقی در بیمارستان دی تهران بستری شده بود و اصلا به بیمارستان بهمن پای نگذاشته!

فرزند ناصر: پدر هیچ مشکلی ندارد

عصر یکشنبه به همراه بیژن خراسانی مجری برنامه های ورزشی سیما به ملاقات استاد رفتیم. لابی بیمارستان پر از جمعیتی بود که می خواست مطمئن شود «فرمان» سینمای ایران سالم است.

پیش از ملاقات با استاد، چند کلامی با پسرش صحبت کردیم. علی ملک مطیعی درباره پخش شایعه مرگ پدرش می گوید:« مردم هرچند وقت یکبار شایعاتی از این دست را پخش می کنند، یک روز استاد مشایخی، یک روز استاد کشاورز و یک روز هم پدر من! اینکه شایعه فوت پدر این چند روز زیاد شده، بیشتر به دلیل بستری شدن وی در بیمارستان است. شاید اگر در بیمارستان بستری نمی شد، این شایعات هم به وجود نمی آمد. به هرحال خودتان مشاهده می کنید که پدر هیچ مشکلی ندارند.»

ناصر ملک مطیعی در تخت بیمارستان
ناصر ملک مطیعی در تخت بیمارستان/عکسها: علی کیانی موحد

دلیل بستری شدن چه بود؟!

در خبرهایی که بسیاری از سایتها منتشر کردند، هیچ اشاره ای به دلیل بستری شدن وی نشده بود. به همین دلیل از فرزند استاد درباره بیماری پدرش پرسیدم:« پدر کمی مشکل قلبی از قبل داشت و این روزها مشکل عروقی باعث شد که کمی پایش تورم کند و به همین دلیل به بیمارستان مراجعه کردیم. چند روزی تحت درمان بودند و پزشک وی گفته که حالش بهتر شده و ورم پایش هم در حال برطرف شدن است.»

پسر استاد می گوید که به احتمال زیاد همین چند روز آینده استاد از بیمارستان مرخص شود.

همکلامی با ناصر ملک مطیعی

چند نفری که برای گرفتن عکس با استاد آمده بودند، از کنار تخت کنار رفتند و ما به کنار تختش رفتیم. از راه دور بیژن خراسانی را شناخت و با وی حال و احوالی کرد. ناصرخان ملک مطیعی سرحال بود و خندان. وی در گفتگوی کوتاه با سینماژورنال با بیان اینکه مخاطبان شایعات را باور نکنند گفت:« کمی اذیت شده ام اما محبت مردم را نمی توان نادیده گرفت. با اینکه حالم خیلی خوب نیست اما همچنان زنده هستم و وقتی مردم کنارم می آیند و به من سر می زنند و می خواهند با من عکس یادگاری بگیرند، نمی توانم به آنها نه بگویم. انرژی همین دوستان است که من را سرحال می کند.»

از آنجا که ناصرملک مطیعی بسیار خسته بود، بیش از این وقتش را نگرفته و دورش را خلوت کردیم تا استراحت کند. به امید آنکه استاد هرچه زودتر بهبودی کامل پیدا کند و وی را سرحال، مثل گذشته ببینیم.

ناصر ملک مطیعی و بیژن خراسانی
ناصر ملک مطیعی و بیژن خراسانی



عیادت اکبر عبدی از “فرمان” سینمای ایران!+عکس

سینماژورنال: اکبر عبدی بازیگری که عمده فعالیتهایش در آثار طنز بوده است به تازگی از ناصر ملک مطیعی عیادت کرد.

به گزارش سینماژورنال ملک مطیعی که بسیاری او را بخاطر ایفای نقش “داش فرمون” در “قیصر” می شناسند چند روزیست که به دلیل ناراحتی جسمی در بیمارستان بستری است.

عبدی ضمن عیادت از ناصر از او به عنوان یکی از بازیگران مورد علاقه خود و شخصیتی نام برد که مخاطبان از او فراوان خاطره دارند.

ناصر ملک مطیعی بعد از سه دهه دوری از سینما، سه سال قبل با بازی در “نقش نگار” به سینماها بازگشت؛

فیلمی که به دلایل مختلف و البته حضور بابک زنجانی به عنوان سرمایه گذار مرتب در اکرانش تعویق افتاد اما گویا بناست پاییز روی پرده برود.

اکبر عبدی در کنار ناصر ملک مطیعی
اکبر عبدی در کنار ناصر ملک مطیعی




آهنگساز “قیصر”: آقای کیمیایی! از تجاوز به حقوق مادی من دست بردارید!

سینماژورنال: به دنبال انتشار خبر برگزاری کنسرت شب موسیقی فیلم مسعود کیمیایی، آهنگساز تعدادی از فیلم‌های این کارگردان نامدار سینما و از جمله “قیصر” و “گوزنها” خواستار توقف آنچه شد که «تجاوز به حقوق معنوی و مادی» آثار خود خوانده است.

به گزارش سینماژورنال در پی انتشار خبر برگزاری شب موسیقی کیمیایی، اسفندیار منفردزاده با ارسال نامه‌ای به “موسیقی ما” از دوست و همکار قدیمی‌اش «عاجزانه» درخواست کرد که این روند را متوقف کند.

منفردزاده یکی از اعضای دسته ۴ نفره مشهور تهران به همراه کیمیایی ، فرامرز قریبیان و احمدرضا احمدی بوده است و آهنگسازی کارهای مهم او را برعهده داشته است.

همچنین موسیقی آثار مهمی از فرهاد و فریدون فروغی را ساخته است.

متن نامه اسفندیار منفردزاده را در ادامه عیناً می‌خوانید:

از شما آقای رضا [بهزاد] عبدی و «استاد مسعود کیمیایی» عاجزانه -به‌درستی عاجزانه- استدعا دارم از تجاوز به حقوق معنوی-مادّی من یعنی اجرای موسیقی‌هایم، حتّا اگر برایتان منافعی در پی دارد، دست بردارید. زیرا من با شمایان همسو نبوده و نخواهم بود!

از موسیقی فیلم «سفر سنگ» تا امروز آثار بسیاری برای این برنامه وجود دارند که با اجازه از سازندگان آنها می‌توانند به‌کار آیند!

سپاس‌گزار از نشر این تقاضا. بدرود!

اسفندیار

یار بهار شیدایان

مهربانی کنید تا ناگزیر به تغییر گفتار نباشم!»

شب موسیقی کیمیایی

به گزارش سینماژورنال پیش از این مدیر موسسه فرهنگی هنری گلچین آوای شرق از برگزاری کنسرت شب موسیقی فیلم مسعود کیمیایی در تاریخ ۱۵ مردادماه در تالار وزارت کشور خبر داده بود.

در این اجرا موسیقی فیلم‌هایی چون “رئیس”، “حکم”، “جرم”، “متروپل”، “گروهبان”، “اعتراض”، “دندان مار”، “رضا موتوری”، ‌”داش‌آکل”، “قیصر” و… توسط ارکستر سمفونیک و به رهبری بهزاد عبدی اجرا می‌شود که در چند قطعه رضا یزدانی به عنوان خواننده میهمان ارکستر را همراهی می‌کند.