1

خالق “قصه های مجید” در چرایی خداحافظی مطلق با داستان نویسی⇐نمیخواهم مانند آن رفیق کارگردان(!) شوم که فیلم میسازد بلکه با درآمدش به دیدار فرزند خارج نشین خود نائل آید!

سینماروزان: هوشنگ مرادی کرمانی خالق “قصه های مجید” که با کارگردانی کیومرث پوراحمد تصویری شد بعد از انتشار مجموعه داستان “قاشق چایخوری” به طور مطلق دور داستان نویسی را خط کشیده و خود را بازنشسته کرد.

مرادی کرمانی در چرایی این بازنشستگی به “اعتماد” گفت: به گمانم يك پايان غم‌انگيز بهتر از يك غم ‌بي‌پايان است. شكل غم‌انگيز‌تر اين است كه يك نويسنده با نوشتن به هرشكلي بخواهد وقت و انرژي افرادي كه به او اعتماد كرده‌اند هدر بدهد. من 50سال است كه مي‌نويسم و دلم نمي‌خواهد كار به جايي برسد كه مانند دوستي كه نمي‌خواهم نامش را ببرم، درگير سروكله زدن با خودم يا ديگران باشم كه كارم را براي انتشار نپذيرفته. اين دوست عزيز من زماني نامه‌اي براي من نوشته ‌بود و توضيح داده بود كه دوسال است كتابم را براي هرناشري مي‌فرستم منتشر نمي‌كند. حقيقت اين است كه يك نويسنده نبايد اجازه بدهد كارش به اينجاها بكشد. به گونه‌اي كه ديگران بگويند اي ‌كاش اين كار را نمي‌كرد و‌اي كاش اين‌مطلب يا آن داستان را نمي‌نوشت.

این نویسنده ادامه داد: نمي‌خواهم به روزمرگي دچار شوم چون در غير اين صورت به عاقبت همان كشتي‌گير معروف دچار خواهم شد كه دوستانش از او خواهش مي‌كردند ديگر كشتي نگيرد اما گوش نكرد و رفت و ضربه‌فني ‌شد و يك عمر اعتبار را از دست‌ داد. آدم خودش بايد براي خودش دوران تقاعدي قائل باشد و بداند كه از اين پس بايد به شكلي ديگر عمل كند و عرصه را به جوانان واگذار كند. خدمت‌تان عرض كردم كه براي نوشتن مجموعه «قاشق ‌چاي‌خوري» خيلي زحمت كشيدم و بارها به خودم گفتم فلاني! ديگر تمامش كن.

مرادی کرمانی افزود: اگر قرار باشد چيزي ازمن به يادگار بماند در همين حد كافي‌است. واقعا فكر مي‌كنم كه سهم ما از آب درياها و اقيانوس‌هاي جهان درحد يك قاشق‌ چاي‌خوري‌ است و بيش‌ازآن نه امكان‌پذير است و نه قابل دسترسي. روزي در اتوبوس ايستاده بودم كه جواني گفت: پدرجان! بنشين. خسته‌مي‌شوي! و من به خودم‌ گفتم اي داد و بي‌داد. خبر ندارم كه پير شده‌ام. حكايت آدمي همين است. پيرمي‌شود ديگر و اين پيري فقط جسماني‌نيست. وقتي يك رفیق كارگردان سينما مي‌گويد مي‌خواهم فيلمي بسازم كه با دستمزدش بروم خارج و مثلا به دیدار فرزندم نائل. آیم، من به اين فكر مي‌كنم كه ديگر همه‌چيز او در سينما تمام شده و حكايت آن است كه يك نفر جلوي چشم‌هاي خودش بميرد. رسيدن به اين مرحله يعني رسيدن به آخر خط. مرگ هركسي دراين است كه به قول كرماني‌ها متوجه شود «بيلش ديگر گلي برنمي‌دارد.




کیومرث پوراحمد که تازه ترین فیلمش درجه ۱۵+ گرفته با حضور در “قم” (!!)بیان کرد⇐تهیه کنندگان نابلد و دلال مسلک با زدوبندهای مافیایی نفس سینما را گرفته اند!/سستی موسسات دولتی هم بر دامنه گرفتاریهای سینما افزوده!

سینماروزان: شهر “قم” در ماههای اخیر به واسطه کلید خوردن توفیف برخی فیلمهای روی پرده از این شهر و به واسطه فشارهای برخی فیلمسازان مقیم این شهر در کانون توجه قرار گرفته است.

بعد از پایین کشیدن “رحمان1400” از سینماهای قم و در نهایت پایان اکران آن بخاطر عدم تطابق با نسخه مجاز اخیرا “دختر شیطان” هم ابتدا با توقیف در قم و سپس محدودیت بی سابقه اکران در کل کشور مواجه شده!

در این شرایط اینکه کیومرث پوراحمد- که فیلم تازه اش “تیغ و ترمه” بخاطر نمایش عریانی فساد درجه 15+ گرفته- از قم سر برآورده و از آنجا به مافیای سینما حمله کند جالب به نظر میرسد.

پوراحمد با حضور در نشستی در مدرسه اسلامی هنر قم گفت:  فرصتی برای عرضه توانمندی‌ها و تداوم فعالیت‌های سینمایی ندارم چون شرایط فعالیت مستقل روزبروز سختتر میشود.

این کارگردان ادامه داد: برخی از تهیه‌کنندگان نابلد و دلال مسلک با زد و بندهای مافیایی نفس سینما را گرفته اند. سستی مؤسسات وابسته به دولت هم بر دامنه گرفتاریهای سینما افزوده تا جایی برای عرض اندام فیلمسازان باسابقه وجود نداشته باشد!

کارگردان فیلم سینمایی “اتوبوس شب” در چرایی بی‌توجهی به سینمای دفاع مقدس گفت: الآن تهیه کنندگان روی فیلم‌هایی سرمایه‌گذاری می‌کنند که برگشت مالی داشته باشند در حالی که بهترین فیلم دفاع مقدس هم درآمدزا نیست.

پوراحمد افزود: تولید فیلم جنگی هزینه زاست و بخش خصوصی جرأت هزینه کردم را ندارد. بخش دولتی هم که فقط با آدمهای گوش به فرمان کار میکند!




 کیومرث پوراحمد در آستانه تولید درامی ملتهب با مضمون «دختران خاص» اظهار داشت ⇐رییس سازمان سینمایی باید «آدم» باشد و به میزش نچسبد!!/رییس سینما دنبال باندبازی نباشد!/رییس سازمان سینمایی طرفدار شکم‌سیران و فیلمسازان ارگانی نباشد!/رییس سینما باید به سینماگرانی فکر کند که محتاج نان شب خود هستند!

سینماروزان: کیومرث پوراحمد کارگردانی که زمانی با «قصه های مجید» شهره شد و با «شب یلدا» و «اتوبوس شب» توانایی خود در سینما را نشان داد این روزها درگیر پیش تولید فیلمیست با نام «تیغ و ترمه»؛ یک درام ملتهب زنانه که آسیب شناسی ویژه ای دارد بر زندگی «دختران خاص»!

پوراحمد در دل پیش تولید «تیغ و ترمه» در گفتگویی با اشاره به تغییر و تحول در رأس سازمان سینمایی به «اعتماد» گفت: قبل از هر چيز و اصل اساسي در انتخاب رييس سازمان سينمايي و كسي كه قرار است به مدت سه سال آينده رياست اهالي سينما را بر عهده مي‌گيرد اينكه اين شخص «آدم» باشد، آدميت مهم‌ترين نشانه و ويژگي يك مدير برجسته است.

او به نكته ديگري اشاره کرد و اظهار داشت: در مرحله بعد به عنوان يك سينماگر از رييس سازمان سينمايي انتظار دارم كه ريز جزييات سينماي ايران را از شرايط توليد گرفته تا توزيع، پخش و همه ابعاد آن را بشناسد؛ به تعبيري سينماشناس خوبي باشد.

کارگردان «لنگرگاه» درباره توصيه مهمي كه به رييس سازمان سينمايي جديد دارد گفت: به ميزش نچسبد و به آن دل نبندد، اما بااين‌حال طرفدار سينما و سينماگران واقعي آن باشد. به آن دسته از اهالي سينما كه به نان شب خود محتاج هستند و تمام هستي و عمر و زندگي‌شان را براي سينما گذاشته‌اند فكر كند.

پوراحمد با نقد آفت توجه مدیران دولتی سینما به سینماگران متصل به نهادها و ارگانها خاطرنشان ساخت: رییس سینما باید به آنهايي كه سال‌هاست نتوانسته‌اند در سينما كاري براي خود دست‌وپا كنند توجه كند؛ والا فيلمسازان با بودجه‌هاي ميلياردي كه همچنان در هر دوره كار مي‌كنند. رييس سازمان سينمايي طرفدار شكم‌سيران نباشد.

كيومرث پوراحمد تأکید کرد: نكته مهم ديگر كه از مدير جديد سينما انتظار دارم براي اهالي سينما كلاس نگذارد و دنبال باند و باند بازي و ياركشي در سينماي ايران نباشد خلاصه كنم اينكه آدم سلامت باشد به لحاظ روح و روان و تفكر.




روایت خالق «قصه‌های مجید» از روزگاری که «هدایت» را عامل «خودکشی» می‌دانستند

سینماروزان: هوشنگ مرادی کرمانی نویسنده سرشناس ایرانی خالق «قصه های مجید» که داستانهایش پر شده از رنگ و بوی ایرانی در یادداشتی برای «اعتماد» که به مرور کودکیهایش پرداخته از روزگاری گفته که کتاب برای کودکان وجود نداشته و او به اجبار کتابهای صادق هدایت را میخوانده آن هم در شرایطی که بسیاری هدایت را عامل خودکشی می دانسته اند!!!

به گزارش سینماروزان هوشنگ مرادی کرمانی نوشته است: واقعيتش اين است كه در دوره كودكي‌ام كتابي نداشتم. در آن روزها كه در سيرچ كرمان زندگي مي‌كردم، مهم‌ترين كتاب‌هاي من پدربزرگ و مادربزرگم بودند. من به آنها نگاه مي‌كردم كه كتاب‌هاي شفاهي‌ام بودند و بعد از آنها، هم آسمان كوير بود با آن همه ستاره‌هايش. همه اينها را در كتاب خاطراتم«شما كه غريبه نيستيد» نوشته‌ام اما كمي بعدتر كه به كرمان رفتم، با مجله «كيهان بچه‌ها» آشنا شدم و همان زمان بود كه عباس يميني شريف تحولي در ذهن من ايجاد كرد. ديدم چقدر همه چيز را ساده و صميمي و شيرين مي‌نويسد. اين شيوه نوشتن برايم جالب بود.

وی ادامه داده است: واقعيت اين است كه دوره بچگي ما كتاب‌هاي ويژه كودكان نبود به خصوص در شهرستان‌ها كتابي براي بچه‌ها پيدا نمي‌شد و من هم بيشتر كتاب‌هاي بزرگسالان را مي‌خواندم. البته كلا خيلي به كتاب دسترسي نداشتم ولي بيشتر كتاب‌هاي پاورقي آن دوره را مي‌خواندم؛ كتاب‌هاي عامه پسند.

مرادی کرمانی خاطرنشان ساخته است: يادم مي‌آيد كتاب‌هاي حسينقلي مستعان را مي‌خواندم يا كتاب‌هاي جواد فاضل تا اينكه بعدا سراغ كتاب‌هاي ويكتور هوگو رفتم مثل «بينوايان»، «مردي كه مي‌خنديد» «گوژپشت نوتردام» و… كم كم با صادق هدايت آشنا شدم. آن زمان مي‌گفتند هدايت نخوانيد! داستان‌هايش ناجور و خطرناك است، اگرخوانديد، خودكشي مي‌كنيد! اما من هم هدايت را خواندم و هم صادق چوبك تا اينكه روزي مدير مدرسه‌مان گفت: تو شبيه جمال‌زاده مي‌نويسي و من هم از سر كنجكاوي رفتم سراغ جمالزاده مي‌خواستم ببينم او چگونه مي‌نويسد و «يكي بود يكي نبود» را خواندم.

این نویسنده با اشاره به شاگردیش در یک کتاب فروشی اظهار داشته است: در همان سال‌ها شاگرد كتابفروشي هم شدم و كنار خيابان بساط پهن مي‌كردم. من كتاب‌هايي را مي‌خواندم كه كسي آنها را نمي‌خواند! حالا كه خوب فكر مي‌كنم، مي‌بينم آن زمان اصلا كتاب‌هاي پليسي و معمايي را دوست نداشتم و هنوز هم دوست ندارم. بيشتر كتاب‌هاي احساسي و عاطفي را دوست داشتم. همين كتاب‌هاي عاشقانه برايم جذاب بودند.




از «خانه دوست کجاست» و «باشو..» تا «رنگ خدا»، «دونده» و «قصه های مجید» در تیزر تازه «۲۱ روز بعد»+فیلم

سینماروزان: دومین تیزر فیلم سینمایی «بیست و یک روز بعد» نخستین ساخته بلند سینمایی سیدمحمدرضا خردمندان به تهیه کنندگی محمدرضا شفاه رونمایی شد. این تیزر توسط سیاوش کردجان تدوین شده است.

به گزارش سینماروزان در این تیزر تصاویری از برخی فیلمهای جاودانه سینمای کودک از «خانه دوست کجاست» و «باشو..» تا «رنگ خدا»، «دونده»، «هفت تیرهای چوبی» و «قصه های مجید» گنجانده شده است.

برای تماشای تیزر اینجا را ببینید.

«بیست و یک روز بعد» در طی 7 روز نمایش خود در سینماهای مردمی سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر، توانسته نظر بسیاری از مخاطبان را به خود جلب کند و در میان 6 فیلم برتر آرای تماشاگران قرار گیرد.

این فیلم در آخرین روز از برگزاری سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر چهارشنبه 20 بهمن ماه در برج میلاد، کاخ رسانه های گروهی جشنواره برای اهالی رسانه و منتقدان به نمایش درخواهد آمد.

در این فیلم ساره بیات، حمیدرضا آذرنگ، امیرحسین صدیق، مهدی قربانی، جلال فاطمی، سینا رازانی، رضا استادی و حسین شریفی به ایفای نقش می پردازند.

«بیست و یک روز بعد» تازه ترین محصول حوزه هنری، ملودرامی اجتماعی محسوب می شود که تمام فیلمبرداری آن در حاشیه تهران و کرج انجام شده است. فیلمنامه این اثر توسط سیدمحمدرضا خردمندان و احسان ثقفی به نگارش درآمده و قصه زندگی نوجوانی به نام «مرتضی» است که در راه تحقق رویای ناکام پدرش، با چالش بسیاری روبرو می شود.

در خلاصه داستان «بیست و یک روز بعد» آمده است: “همیشه همینجوریه! آخرین بار هوا ابر شد. باد گرفت. درختا داشتن از جا کنده می شدن. اونقدر بارون شدید شد که سیل شهرو گرفته بود. پرنده ها دور و بر لونه هاشون جیغ می کشیدن. یکی از بچه ها قسم می خورد خودش دیده خورشید یکی دوبار نورش کم و زیاد شده … .”

عوامل فیلم سینمایی «بیست و یک روز بعد» عبارتند از کارگردان: سیدمحمدرضا خردمندان، تهیه کننده: محمدرضا شفاه، نویسنده: سیدمحمدرضا خردمندان، احسان ثقفی، مدیر فیلمبرداری: علیرضا برازنده، مشاور هنری کارگردان: محمد لطفعلی، طراح صحنه و لباس: کامیاب امین عشایری، تدوین: محمدرضا مویینی، هدی مویینی، مدیر تولید: ابراهیم زاهدی فر، مدیر صدابرداری: امیر نوبخت، طراح گریم: جلال موسوی، طراحی و ترکیب صدا: محمود موسوی نژاد، موسیقی: علیرضا کهن دیری، مدیر جلوه های ویژه رایانه ای: محمدرضا نجفی امامی، مدیر برنامه ریزی: سعید عباسی، مدیر تدارکات: رسول سیدحاتمی، عکاس: نوید سجادی حسینی، تصویربردار پشت صحنه: محمد مهدی پور، مدیر تبلیغات: سیدعلی طباطبایی نژاد، مشاور رسانه ای: هادی فیروزمندی، مجری طرح: باشگاه فیلم سوره.

این فیلم محصول سازمان سینمایی حوزه هنری است




بازگشت خالق “قصه‌های مجید” به تلویزیون با سریالی تاریخی

سینماژورنال: کیومرث پوراحمد که بعد از بیشتر از دو دهه فعالیت در سینما و تلویزیون همچنان به واسطه ساخت سریال “قصه‌های مجید” شناخته میشود یک سریالیتاریخی می سازد.

به گزارش سینماژورنال محمود فلاح تهیهکننده سریال «مختارنامه» تهیه کنندگی این سریال را که “آب” نام دارد برعهده دارد. فلاح درباره وضعیت تولید این سریال به “ایسنا” اعلام کرد: سریال تاریخی «آب» همچنان در حال نگارش است و فکر می‌کنم تا پاییز امسال نگارشش به پایان برسد.

محمود فلاح در پاسخ به اینکه فکر می‌کند شرایط تولید این مجموعه تاریخی چه زمانی فراهم شود؟ گفت: هنوز معلوم نیست این مجموعه تاریخی که مربوط به تاریخچه آب از زمان قاجار تا حال حاضر است، برای تلویزیون ساخته شود یا برای شبکه نمایش خانگی تهیه شود.

وی بیان کرد: اینکه سازمان صداوسیما سریال «آب» را بخواهد یا رسانه‌های تصویری و اینکه قرار است بودجه‌اش را چه کسی بدهد و با چه ارگان‌هایی مشارکت داشته باشیم، هنوز مشخص نشده است؛ بنابراین فعلا تا پایان نگارش این مجموعه باید منتظر باشیم ببینیم چه تصمیمی گرفته می‌شود.

فلاح همچنین خبر داد: با پایان نگارش سریال «آب‌» امیدواریم بتوانیم تا پایان سال 95 این مجموعه 30 قسمتی را کلید بزنیم.




نویسنده اصلاح طلب، خالق “قصه های مجید” را به مصرف دخانیات دعوت کرد!!!

سینماژورنال: هوشنگ مرادی کرمانی و احمدرضا احمدی یکی نویسنده و دیگری شاعر طی هفته های اخیر به دلیل بیماری در بیمارستان بستری شده بودند.

به گزارش سینماژورنال این بستری شدن در بیمارستان آن هم در مورد دو چهره ادبی که کمترین میانه ای با دخانیات نداشته اند سبب ساز آن شده که
سیدعلی میرفتاح نویسنده و روزنامه نگار در یادداشتی طنازانه به این دو نفر توصیه کند که بعد از فراغت از بیماری به سراغ مصرف دخانیات بروند بلکه دیگر راهی بیمارستان نشوند!!!

متن کامل یادداشت سیدعلی میرفتاح را به نقل از ستون “کرگدن نامه” روزنامه اصلاح طلب “اعتماد” بخوانید:

دعاگویم استاد

بزرگ‌مان هوشنگ مرادي كرماني قلبش را جراحي كرده… خودش كه نه؛ پزشكان حاذق و پنجه‌طلايي جراحي‌اش كرده‌اند و حالا در بيمارستان، شايد هم در خانه، خوابيده تا ان‌شاءالله‌تعالي هرچه زودتر خوب و خوش و خرم- بلكه خوب‌تر و خوش‌تر و خرم‌تر از قبل- شود و بهبود كامل يابد. دعاگوييم استاد…

این هم از عاقبت سبگار نکشیدن
اما اين هم از عاقبت سيگار نكشيدن و كوه رفتن و ورزش كردن و سالم زيستن. نه كه خدايي نكرده من وكيل مدافع دخانيات باشم، نه؛ اما آنها كه با قطعيت مي‌گويند و مي‌نويسند «دخانيات براي سلامتي زيان‌آور است» الآن كجا هستند كه بيايند ببينند كه لااقل در اين يك مورد و چند مورد ديگر دخانيات بيچاره بي‌تقصير است و هيچ تاثيري نداشته؟ استاد ما كه سيگار نمي‌كشند.

چای را هم آن قدر رقیق می کنند که نگو
سهل است حتي چاي را هم احتياط مي‌كنند و آنقدر رقيقش مي‌كنند كه به تعبير خودشان مختصري آب‌جوش پررنگ مي‌خورند كه نوش جان‌شان و گواراي وجودشان. سيگار ما قطع شده كه كوه استاد قطع نشده. سنگ از آسمان ببارد، هفت صبح كه تشريف ببريد توچال استاد را مي‌بينيد كه فتح كرده‌اند و دارند برمي‌گردند و جواب خسته‌نباشيد تازه‌نفس‌ها را مي‌دهند.

این هم از عاقبت سالم زیستن
اين هم از عاقبت سلامت زيستن و پاستوريزه عمل كردن. شما همشهري‌هاي استاد را ببينيد، هزار ماشاءالله، هزار ماشاءالله، بزنم به تخته دوبرابر استاد عمر كرده‌اند آخ هم نگفته‌اند، گوش شيطان كر، هيچ‌وقت هم نگويند. آدم مي‌شناسم نه يك قدم كوه رفته نه به ليموشيرين لب زده، نه آب كرفس خورده و نه خود را به كدو و هويج آب‌پز بسته، به جوشانده‌ها و عرقيات سلامت افزا هم لب نزده، آتش به آتش سيگار كشيده و چنانكه افتد و داني به قدر وسع صفا كرده، سر و مر و گنده، رنگ بيمارستان و مطب را نديده، ان‌شاءالله كه من بعد هم نبيند، آن وقت هم هوشنگ مرادي كرماني و هم احمدرضا احمدي نازنين بايد كارشان به بيمارستان برسد…

فاعتبروا يا اولي‌الابصار؛ فاعتبروا يا اولي‌الالباب. سرورانم مرادي كرماني و احمدرضا احمدي توصيه اين كمترين را بشنوند و همين كه از بيمارستان مرخص شدند خود را ببندند به ادخنه و اشربه حلال و از هيچ چيزي نگران نباشند كه هزاران، بلكه ميليون‌ها دعاي خير ملت رويين‌تن‌شان كرده و حالا حالاها به وجود نازنين‌شان هيچ گزند نرسد. خداي محمد خودش صحت و سلامت كامل را به اين دو كرماني مهربان و خوش‌خلق و سربه‌صلاح عنايت كند.

یک زنگ تفریح
دكترها آدم سالم را در همان ويزيت اول از خواندن روزنامه منع مي‌كنند، بيمار قلبي كه جاي خود دارد. پس احتمالا در اين ايام روزنامه به دست هوشنگ مرادي كرماني نمي‌رسد. همين بهتر كه نرسد. خيلي ما روزنامه‌نگاران خوش‌خبر و خنده‌رو و شادكاميم، به بالين مريض هم راه يابيم؟ همين بهتر كه راه نيابيم. اما ستون كرگدن حسابش با بقيه فرق مي‌كند. در اين منتهااليه روزنامه ما چيزي از كشت و كشتار نمي‌گوييم و هيچ توجهي به بدي‌ها و خشونت‌ها و قتل‌ها و غارت‌ها نداريم.

يك حالت زنگ تفريح داريم كه همين‌طوري دور هم صفا كنيم و از وفا بگوييم. نه به كسي استرس وارد مي‌كنيم و نه ترشحات آدرنالين را در وجود كسي كم و زياد مي‌كنيم. دست فرمان من در ستون كرگدن طوري است كه آب توي دل مسافرم تكان نمي‌خورد.

لذا خواهشم از اطرافيان مرضا به خصوص اين دو مريض منظور اين است كه بريده كرگدن را كنار دست استادان بزرگوارم بگذارند تا بدانند كه از صميم قلب دوست‌شان دارم و براي‌شان آرزوي بهبود كامل دارم.

نوبت را رعایت کنم…
عيادت سنت خوبي است اما ممكن است تبديل به مزاحمت شود. بعد هم ارادتمندان يكي، دوتا كه نيستند. از اهل فرهنگستان و شاعران بايد جلوي بيمارستان يا خانه صف بكشند تا روزنامه‌نگاران و ايتام و ابن‌السبيل. نوبت را رعايت كنم صف نعال هم به من نمي‌رسد.

لذا كارم را كتبي راه مي‌اندازم و صد بوسه و عرض اخلاص و دسته گل و كمپوت آناناس را به ضميمه كرگدن‌نامه امروز به بالين هوشنگ مرادي كرماني و احمدرضاي احمدي مي‌فرستم. عيادت كتبي براي ترافيك شهر هم خوب است و كمتر ايجاد زحمت مي‌كند. براي همين، كتبي از نويسنده و شاعر محبوبم عيادت مي‌كنم و به شيوه انتزاعي براي‌شان دسته‌ گل و كمپوت آناناس مي‌فرستم و به واسطه رفقا عرض اخلاص و خاكساري‌ام را خدمت‌شان ابلاغ مي‌كنم…

برای رفع کدورت “گیت دخانی” بخوانید
ضمنا اينكه اخيرا يك كتابي نوشته‌ام به اسم «گيت دخاني». اگر دكترها از محتواي اين كتاب باخبر بودند حتما لابلاي قرص و شربت، خواندنش را هم توصيه مي‌كردند. از بس براي رفع كدورت و تسكين قلب خوب است. تا حدودي ملين هم هست. از خود تعريف كردن، شكر خوردن است؛ مي‌دانم. اما باور بفرماييد چيزي كه عرض كردم مجرب است و چندين مريض از اطراف و اكناف، بالشخصه، مي‌شناسم كه تا اين كتاب را خوانده‌اند خوب شده‌اند و از بستر بيماري بلند شده‌اند و في‌الحال به شادكامي و عيش و طرب مشغولند، پاش بيفتد گواهي هم مي‌توانند بدهند نسخه‌ام را. اطرافيان اين دوبزرگوار كتاب را بخرند، پولش را البته بعدا از من بگيرند كه رسم هديه مخدوش نشود و بدهند به  اساتيدم كه بخوانند… اگر خواندنش سخت است شما خودتان بر بالين بنشيند و بخوانيد و هرجا ديديد كه بر لبان مبارك ايشان خنده نشست زير لب بگوييد خدا امواتت را بيامرزد ميرفتاح كه اگر هيچ چيزي بلد نباشي راه ادخال سرور في قلب مومن را بلدي.




مخالفت خالق “قصه‌های مجید” با تغییر واژه “رفتگر” به”پاکبان”

سینماژورنال: در شبکه‌های اجتماعی، کمپینی برای جایگزینی واژه «پاکبان»، به جای «رفتگر» به راه افتاده است.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “شرق” سؤال اینجاست که مردم از چه طریقی می‌توانند درخواست تغییر یک نام را به اطلاع فرهنگستان زبان و ادب فارسی برسانند و از آن دفاع کنند.

هوشنگ مرادی کرمانی، یکی از اعضای این فرهنگستان، در کنار توضیح روال قانونی جایگزینی یک واژه، مخالفت خود را با واژه «پاکبان» می‌گوید و دلایلش می‌تواند، در پیشنهادهای بعدی مردم اثرگذار باشد:

‌به‌طور معمول پیشنهاد جایگزینی نام‌ها چه روال قانونی‌ای دارد؟ 
اگر نهاد یا دستگاهی پیشنهاد جایگزینی واژه‌ای را دارد، می‌تواند مستقیما از طریق روابط عمومی‌اش با بخش واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی مکاتبه کند، تا فرهنگستان با تشکیل جلسه‌ای ضمن نقد و بررسی آن، دفاعیات نهاد مورد نظر را هم درباره این جایگزینی بشنود.
‌در شبکه‌های اجتماعی از طرف بعضی از مردم پیشنهاد شده است که به‌جای «رفتگر» از کلمه «پاکبان» استفاده شود، دراین‌باره اقدامات قانونی چیست؟ 
چون رفتگران در حوزه فعالیت شهرداری هستند، مردم می‌توانند پیشنهاد خود را به شهرداری داده تا روال قانونی آن در فرهنگستان پی‌گیری شود. از سوی دیگر پیشنهاددهندگان این نام می‌توانند از طریق رسانه‌ها، پیشنهاد خود را به گوش فرهنگستان برسانند. در جلسه‌ای که با حضور اعضای فرهنگستان برگزار می‌شود، این واژه‌ها بررسی شده و تصمیم گرفته می‌شود، اما اگر من بخواهم شخصا نظری داشته باشم، با کلمه پاکبان موافق نیستم.
‌چرا؟ 
به چند دلیل؛ اول اینکه این کلمه قبلا به اصطلاح «مصادره شده است». پاکبان عنوان محصولات لبنی یک کارخانه است و جایگزینی آن با واژه «رفتگر» امکان‌پذیر نیست. از سوی دیگر، واژه رفتگر اصلا واژه بدی نیست که نیاز به جابه‌جایی داشته باشد. در دوره احمدی‌نژاد، پیشنهاد شد که واژه «بازنشسته» تغییر کند یا مثلا پیشنهاد داشته‌ایم که به‌جای واژه معلول از واژه «توان‌خواه» استفاده کنیم. در زمان احمدی‌نژاد گفتند که کلمه «بازنشسته» را عوض کنیم، هرچه فکر کردیم ببینیم چه واژه‌ای می‌شود به‌جای کلمه‌ای گذاشت که لااقل روزی دو‌میلیون بار استفاده می‌شود، به نتیجه‌ای نرسیدیم. تاجیک‌ها از اصطلاح «سبک دوش»، به‌جای بازنشسته استفاده می‌کنند، اما اگر چنین جابه‌جایی صورت می‌گرفت آیا کلمه جدید منظور ما را می‌رساند؟ این تغییرات به‌سادگی صورت نمی‌گیرد، بعضی از واژه‌ها، در محتوا تابو هستند و هرچقدر هم که از روش جایگزینی استفاده کنیم، باز بعد از مدتی محتوایش خود را نشان خواهد داد. از سوی دیگر واژه‌ای جایگزین می‌شود که قابلیت زیرمجموعه‌سازی هم داشته باشد. مثلا اگر روشن‌دل را با نابینا جایگزین کنیم، به‌جای زیرمجموعه کم‌بینا از چه ترکیبی باید استفاده کرد؟ بعضی از این جایگزینی‌ها معمولا حالت تعارف دارند درحالی‌که واژه‌ای که به تصویب می‌رسد باید در حوزه‌های مختلف مورد بررسی قرار گرفته و تأیید شود.