1

فریدون جیرانی اعتراف کرد⇐ میخواستم “آشفتگی” را با محوریت دو خواهر بسازم و لیلا حاتمی هم قصه را خواند و دوست داشت ولی…+حرفهای جیرانی درباره ضدچپ بودن “فروشنده” و دوپارگی “متری شش و نیم”

سینماروزان: “آشفتگی” تازه‌ترین فیلم فریدون جیرانی است که با بازیگرانی گران همچون بهرام رادان و مهناز افشار ساخته شده و اخیرا روی پرده رفته ولی در رقابت با کمدی‌های تجاری نتوانسته قدعلم کند تا گواهی باشد بر این ادعا که در این سینما نه رادان تضمین فروش است و نه مهناز.

فریدون جیرانی به تازگی در گفتگویی تفصیلی با “شرق” اعتراف کرده به اینکه دوست داشته به جای دو برادر و یک زن اغواگر، دو خواهر- و لابد یک مرد اغواگر(؟)- را محور “آشفتگی” کند ولی ترسیده مجوز نگیرد.

فریدون جیرانی با اشاره به اینکه قصد داشته “آشفتگی” را با محوریت دو خواهر بسازد گفت: خط قصه‌اي که از ابتدا در ذهنم بود، شخصيت برديا خيلي توضيح داده نمي‌شد. برديا فقط لحظه ابتداي قصه بود و بعد از قصه خارج مي‌شد و کم‌کم باربد متوجه مي‌شد که برديا چه آدم کثيفي بوده. البته قصه اوليه براساس دو خواهر بود و ليلا حاتمي هم قصه را خواند و دوست داشت ولی احساس کردم با قصه اين دو خواهر پروانه ساخت گرفتن مشکل مي‌شود. شايد اگر قصه دو خواهر بود، تمام ايده‌هايي که براي اجرائي‌کردن قصه بود، بهتر پيش مي‌رفت.

فریدون جیرانی با طعنه به فقدان گفتمان در سینمای موسوم به اجتماعی این سالها بیان داشت: گفتمان چپ، روشن است. حرفش عدالت اجتماعي و دفاع از محرومان و فقراست. کساني که براساس اين گفتمان فيلم مي‌سازند، مي‌دانند به دنبال چه چيزي هستند اما وقتي از مطرح‌کردن انديشه چپ فرار مي‌کني نتيجه چيز ديگري مي‌شود. «فروشنده» آرتور ميلر نيز براساس انديشه چپ نوشته شده اما در «فروشنده»اصغر فرهادی، انديشه چپ کنار گذاشته شده تا همه چيز اين‌طور تعبير شود که به زندگي شخصي تجاوز شده است و بايد از زوايه ديگري به موضوع نگريست. 

جیرانی با نقد “متری شش و نیم” بیان داشت: سعيد روستايي نمونه خوبي براي بررسي سينماي اجتماعي است. در «متري شيش‌و‌نيم» نيمه اول قهرمان پليس و نيمه دوم قهرمان يک قاچاقچي است. اگر قهرمان پليس را براساس گفتمان چپ زمان سابق پيگيري مي‌کرديم، بايد با پايان ديگري مواجه مي‌شديم اما الان فيلم دوپاره است!!

جیرانی ادامه داد: کيميايي مي‌دانست که در «گوزن‌ها» قرار است چه بگويد. شخصيت سيد در “گوزن‌ها” وقتي وارد قصه مي‌شود تا انتهاي قصه مسيرش طبيعي است. ابي در فيلم “کندو” مسيرش كاملا روشن است. اتفاقا پيچيده‌تر از شخصيت ابي اصلا پيدا نمي‌کنيد اما در “متري شيش‌ونيم” نمي‌داني بايد قاچاقچي را دوست داشته باشي يا نه؟ اينها نکاتي است که به نظر من از دل گفتمان‌ها بيرون مي‌آيد ولی وقتی گفتمانی نداری، محصولت به بار نمی‌نشیند. امکان دارد فيلم‌ساز خوبي باشي، تکنيک بداني و حس و حال را خوب بلد باشي اما گفتمان است که حرف اصلي را مي‌زند.




انتقاد تهیه کننده «ناخدا خورشید» از آثار متأخر اصغر فرهادی⇐«همه می‌دانند» جالب نبود!!/ «فروشنده»  افت داشت!

سینماروزان: علیرغم نقد و نظرهای متفاوتی که میان روزنامه نگاران و فعالان رسانه درباره آثار اخیر اصغر فرهادی وجود دارد ولی کمتر سینماگر شناخته شده ای جرأت کرده و به صراحت پیرامون فیلمهایی مانند “فروشنده” و “همه میدانند” نظرش را گفته است.

هارون یشایایی تهیه کننده “هامون”، “ناخدا خورشید” و “اجاره نشینها” از این حیث جزو استثنائات است چون با تمجید از “درباره الی” از فیلمهای اخیر فرهادی انتقاد کرده است.

هارون یشایایی به شرق گفت: باید سینمای جهان امروز را بشناسیم تا درباره سینمای فرهادی قضاوت کنیم. سینمای فرهادی در روال سینمای امروز است؛ چیزی که عباس کیارستمی به سینمای جهان داده بود. کیارستمی واقعا خدمت بزرگی به سینمای ایران و جهان کرد.

این تهیه کننده ادامه داد: فیلم‌های فرهادی خوب‌اند، ولی فیلم «همه می‌دانند» به نظرم جالب نبود. حتی «فروشنده» هم افت داشت. فیلم اساسی فرهادی «درباره الی» بود.




«فروشنده» هم دوقسمتی شد

سینماروزان: «فروشنده» نام آخرین اثر اکران شده اصغر فرهادی بود که توانست دومین اسکار غیرانگلیسی زبان را هم برای سینمای ایران به دست آورد؛ فیلمی که به لحاظ دراماتیک و به خصوص تصویرسازی زندگی زنان بدنام به شدت بدوی عمل کرده بود اما ضرب شست محفل اسکار در برابر شاخ و شانه های ترامپ، مسیری را ایجاد کرد که این فیلم بتواند به اسکار برسد.

به گزارش سینماروزان اوایل سال جاری مستندی همنام اثر فرهادی از طیف موسوم به ارزشی تولید شد که به جریان‌ها و افراد فعال در پشت صحنه مذاکرات هسته‌ای ایران پرداخته بود؛ مستندی که برای اولین بار ناگفته‌هایی را درباره برجام افشا کرد.

همان زمان اعلام شد که فاز دوم مستند «فروشنده» به ادعای برچیدن سایه جنگ از کشور به واسطه این مذاکرات می‌پردازد. کار تولید مستند «فروشنده۲» توسط مرکز رسانه‌ای «فانوس فردا» به پایان رسیده است و این مستند به زودی رونمایی خواهد شد.

«فروشنده۲» در ادامه قسمت اول این مستند به زمزمه‌های مذاکرات جدید و فشار بر صنعت موشکی ایران می‌پردازد و ماجراهای ناگفته‌ای را در این باره افشا می‌کند.




آیا ارشاد حواسش هست؟⇐یک کپی‌برداری دیگر از «حقایق درباره لیلا دختر ادریس» بیضایی+فیلم

سینماروزان: در حالی که از همان اولین نمایش «فروشنده» اصغر فرهادی در جشنواره کن شباهتهای دراماتیک به فیلمنامه دهه پنجاهی «حقایق درباره لیلا دختر ادریس» بهرام بیضایی خودنمایی کرد(اینجا را بخوانید) و بعدتر شهلا لاهیجی ناشر رسمی بیضایی بر این شباهتها صحه گذاشت(اینجا را بخوانید) حالا یک گرته برداری دیگر از این فیلمنامه این بار در تئاتر جلب نظر کرده.

«اون دیگه اینجا زندگی نمیکنه» نام نمایشی است که به تازگی در تماشاخانه سنگلج روی صحنه رفته؛ نمایشی که کارگردانش مدعی شده نمایانگر تلاش زنان برای حفظ هویت در جامعه مردسالار ایران است!

آنها که در روزهای ابتدایی نمایش را دیده اند نه تنها عنصری به نام حفظ هویت زنانه نظرشان را جلب نکرده بلکه بیش از هر چیز شباهت مضمون داستانی ابتدایی نمایش یعنی سکونت یک زن در خانه ای مشکوک به مضمون فیلمنامه مشهور بیضایی برایشان پرسش برانگیز شده.

اینکه با وجود ممیزی های ارشاد چگونه چنین گرته برداریهای آشکاری در خط داستانی آن هم بدون نام بردن از منبع شکل می گیرد به کنار، اینکه در دهه نود که تصویر همه چیز و حتی بدنامی زنان کاملا متفاوت از چهار دهه قبل است، همچنان آثاری روی صحنه بروند وامدار مختصات دهه پنجاه و با تاثیرپذیری از «حقایق…» جای سوال دارد.

در عقب افتادگی دست اندرکاران نمایش همین بس که با نوعی ادبیات آتشین بر مردسالاری جامعه معاصر ایران می تازند و انگار خبر ندارند در سایه بمباران فرهنگی از ماهواره تا شبکه های اجتماعی، حتی آن مردسالاری که بیضایی زمانی در «حقایق…» بر آن تاخت دیگر معنای قبلی خود را ندارد.

نگاهی به آثار متأخر بیضایی و فی المثل مورد مناقشه برانگیز «وقتی همه خوابیم» که زنی عروسکی با بازی شقایق فراهانی جماعتی از مردان از تهیه کننده مرد تا کارگردان مرد و بازیگر مرد را آلت دست خود می‌کند گواهی آشکار است بر آن که حتی خالق «حقایق…» دیگر اعتقادی به آن مردسالاری سبوعانه دهه پنجاهی ندارد.

برای دیدن تیزر این نمایش اینجا را ببینید.




«کیهان» خبر داد⇐حضور سرمایه‌گذار عرب «فروشنده» در ونیز با یک فیلم ایرانی دیگر+عکس

سینماروزان: سال گذشته حضور موسسه عرب فیلم دوحه که با سرمایه میاسه آل ثانی خواهر امیر قطر راه اندازی شده به عنوان سرمایه گذار در پروژه «فروشنده»اصغر فرهادی(اینجا را بخوانید) و خرامان فاطمه الرمیحی مدیر این موسسه بر روی فرش قرمز کن به همراه عوامل «فروشنده» در کانون توجه قرار گرفت.

به گزارش سینماروزان مدتی بعد وقتی نام فیلم فارسی زبان یک کارگردان ایرانی مقیم انگلیس به نام بابک انوری با عنوان «زیر سایه» در کنار «فروشنده» در فهرست آثار معرفی شده در بخش غیرانگلیسی زبان اسکار اعلام شد(اینجا را بخوانید) مشخص گشت شیوخ عرب سرمایه گذاری بالایی برای حضور در محافل سینمایی از طریق ایرانیان انجام داده اند بخصوص که بعد از دریافت اسکار فرهادی خواهر امیر قطر این اسکار را افتخاری برای اعراب دانست!!!(اینجا را بخوانید)

امسال فیلمی ایرانی به نام «ناپدید شدن» در جشنواره ونیز حضور دارد به کارگردانی علی عسکری که «کیهان» خبر داده سرمایه تولید آن توسط موسسه فیلم دوحه داده شده است.

متن گزارش «کیهان» در این باره را بخوانید:

بعد از فیلم «فروشنده» و سرمایه‌گذاری کمپانی قطری «انستیتو فیلم دوحه» که آن را علاوه بر جایزه جشنواره کن به جایزه اسکار هم رساند، این بار این کمپانی قطری که وابسته به امیر قطر و متعلق به خواهر وی است، بر روی فیلم دیگری از ایران به نام «ناپدید شدن» ساخته علی عسکری سرمایه‌گذاری کرده و در اولین مرحله آن را به بخش افق‌های جشنواره فیلم ونیز رسانده است.
علی عسکری که پیش از این نیز با فیلم کوتاه «بچه» در جشنواره ونیز حضور داشته است، در اولین فیلم بلند خویش، بازهم یک قصه از روابط نامشروع دختر و پسری را به تصویر کشیده که‌ گریزان از خانه و خانواده، در بین بیمارستان‌ها سرگردانند و سرنوشت نامعلوم و تلخی در انتظار آنهاست. بازهم روابط نامشروع و باز هم فیلمی ضد خانواده و در مقابل سبک زندگی ایرانی اسلامی که آن را مخالف عشق و آزادی‌های انسانی و باعث کشانده شدن آدم‌ها به وادی‌های ممنوع، نشان می‌دهد. طبیعی است که برای چنین موضوع خوش‌آمد رسانه‌های معلوم‌الحال غرب، باز هم پای کمپانی قطری به میان کشیده شود و پیشاپیش نیز کمپانی صهیونیستی «نیو یوروپ فیلم سلز» در لهستان نیز حقوق پخش بین‌المللی آن را بخرد!
در اطلاعیه این کمپانی آمده است:
«…ما گسترش کارهای عسکری را به عنوان یک کارگردان پی گرفته‌ایم و از تحسین‌کنندگان کارهای او و فیلم‌های کوتاهش بوده‌ایم. او یکی از استعدادهای جدید در سینمای جهان است…»!
متاسفانه برخی رسانه‌های داخلی نیز از حضور فیلم «ناپدید شدن» به عنوان یک فیلم ایرانی استقبال کرده و آن را یکی از نمایندگان ایران در این جشنواره خوانده‌اند درحالی که کمپانی سازنده آن، قطری و استودیوی پخش‌کننده‌اش نیز یک کمپانی صهیونیستی لهستانی است! این رسانه‌ها اخبار لحظه به لحظه حضور این فیلم در جشنواره فیلم ونیز را انتشار داده و بعضا از آن به عنوان یک اتفاق نام می‌برند!

ناپدید شدن
ناپدید شدن



حمله کارشناس تاریخی حامی سریال «معمای شاه» به سینمای ایران⇐معتضد: سینمای ایران به شدت دچار ابتذال شده است!/«…آلبالو» حرفی برای گفتن نداشت!/«فروشنده» سر و ته نداشت!⇔سینماروزان: جناب معتضد! سنجش ابتذال را بگذار برای کارشناسان فت و فراوانش و بیا درباره گافهای تاریخی برخی آثار ارگانی و بخصوص تحریف تاریخ در پایان‌بندی «ماجرای نیمروز» سخن بگو!

سینماروزان: یکی از مشکلات سالیان سینمای ایران آن بوده که همگان فارغ از شناخت و درکی صحیح از جریانهای سینمایی تا توانسته اند درباره آن اظهارنظر کرده اند؛ البته حق اظهارنظر آزادانه درباره محصولات هنری حقی بجاست اما وقتی بناست از تریبونهای رسمی یا جایگاهی حقوقی به تکفیر کلیت سینما بپردازیم چندان درست به نظر نمیرسد.

به گزارش سینماروزان با این حال در ماههای اخیر و به بهانه کیفیت بالا و پایین برخی آثار سینمایی افراد مختلف از سیاستمداران دولتی گرفته تا نمایندگان مجلس درباره سینما نظر میدهند و اغلب هم میکوشند با دیده تحقیر به سینما نگاه کنند.

تازه ترین فردی که با دیده حقارت به سینما نگاه کرده است خسرو معتضد است؛ مورخی که پیشتر درباره گافهای تاریخی برخی آثار سینمایی یا تلویزیونی گونه تاریخی سخن میگفت اما وی به تازگی در گفتگو با رسانه رسمی قوه قضاییه به انتقاد از سینمای ایران پرداخته و از محصولات تجاری مانند «50 کیلو آلبالو» تا محصولات جشنواره ای مانند «فروشنده» را زیر سوال برده است.

معتضد که کارشناس تاریخی سریال پرحاشیه «معمای شاه» بود و به هنگام پخش سریال چندین بار به تعریف و تمجید آن پرداخت(!) و مدام از این گفت که برای تولید این سریال زحمت زیادی کشیده شده(!) با انتقاد از سینمای ایران به «میزان» گفت: این روزها سینمای ایران دچار ابتذال شده و مشکلات بسیاری دارد؛ از چرخه اکران گرفته تا فیلم‌هایی که صرفا برای گیشه و خنده مخاطب ساخته می‌شوند، بسیاری از کارگردانان و بازیگران این روزها در سینمای ایران بیکار هستند.  البته یک دوره کوتاهی بعد از انقلاب سینمای ایران رشد کرد اما در حال حاضر سینمای ایران به شدت دچار ابتذال شده است. فیلم‌هایی مانند «پنجاه کیلو آلبالو»، «آس و پاس» و «من سالوادور نیستم» چه حرفی برای گفتن دارند؟ عجیب‌تر از آن این است که چرا کارگردانان سینمای ایران کشور خود را نمی‌شناسند و نمی‌دانند که باید مخاطب را به چه سمت و سویی سوق دهند؟  الان همه چیز سینمای ایران فقط و فقط گیشه شده است و بعد از اینکه در چند فستیوال خارجی شرکت می‌کنند و جایزه می‌گیرند عزیز می‌شوند. من حتی از فیلم اصغر فرهادی «فروشنده» هم هیچ چیز نفهمیدم چرا که این فیلم اصلا سر و ته نداشت و در واقع کپی از یک فیلم خارجی بود.

به گزارش سینماروزان فارغ از آن که اسامی برخی از پرمخاطب ترین آثار سالیان اخیر سینمای ایران از «…آلبالو» تا «سالوادرو» و «فروشنده» به عنوان مصادیقی از ابتذال در سینمای ایران مورد توجه خسرو معتضد قرار گرفته است که خود گواه فاصله بعید مطلوب مخاطب با اندیشه های ایشان است پرسش مهمتر از این مورخ آن است که چرا به جای موضع گیری درباره این محصولات که به قدر کفایت درباره شان سخن گفته شده درباره کیفیت تصویرسازی تاریخ در برخی آثار تاریخی سالیان اخیر که کارشناس‌اش هستند، سخن نمی‌گویند؟

مثلا چرا درباره محصول 3ارگانی «ماجرای نیمروز» که پایان بندی آن در تناقض با مستندهای تاریخی و با جایگزینی اسدالله لاجوری با یک شخصیت دیگر به پایان رسیده چیزی نمی گویند؟




با انتشار خط داستانی پروژه تازه فرهادی مشخص شد⇐شباهت با یکی از آثار متأخر پدرو آلمادوآر و البته اشتراکات با فیلمی از مجیدی+عکس

سینماروزان: اصغر فرهادی بعد از دریافت دومین اسکارش بخاطر «فروشنده» این روزها در اسپانیا و در آستانه فیلمبرداری تازه ترین پروژه اش با نام «همه میدانند» قرار دارد.

به گزارش سینماروزان «پنه لوپه کروز» و «خاویر باردم» بازیگران اصلی «همه میدانند» هستند و در کنار آنها  «ریکاردو دارین»، «ادواردو فرناندس»، «خاویر کامارا» و «الویرا مینگس» هم ایفای نقش خواهند کرد.

به تازگی خط داستانی این فیلم از سوی رسانه اسپانیایی «فتوگراما» فاش شده و رسانه «سینمادیلی» هم این خط داستانی را منتشر کرده است.

در این خط داستانی  «پنه لوپه کروز» و «ریکاردو دارین» نقش یک زن و شوهر را بازی می کنند که در یک  مراسم عروسی، دخترشان به یکباره ناپدید می شود. همه به دنبال دختر می گردند. در این میان خاویر باردم هم که از دوستان بسیار نزدیک این خانواده و صاحب تعدادی تاکستان است تلاش زیادی برای پیدا کردن این دختر می کند…

نکته جالب توجه درباره این خط داستانی شباهت آن است با یکی از آثار قرن بیست و یکمی پدرو آلمادوآر با نام «پوستی که در آن زندگی میکنیم»(2011) که برداشتی آزاد بود از رمانی به نام «تارانتولا» نوشته «ثیری جان کوئت»فرانسوی.

آلمادوآر که خود تا یک ماه قبل به عنوان تهیه کننده «همه میدانند» کنار فرهادی بود و درباره خصوصیات غیرمتعارف شخصیتی(!) او هم کمتر کسی است که نداند، در «پوستی که در آن زندگی میکنیم» هم ماجرای ناپدید شدن یک انسان را روایت کرده بود.

منتها به جای ناپدیدی یک دختر در آنجا یک پسر جوان بود که ناپدید میشد و از سوی پدر دختری که بهش تعرض کرده بود و البته جراح زیبایی بود، تحت عمل تغییر جنسیت قرار گرفت(!!!) و سالها بعد وقتی به یک دختر جوان بدل شده بود نزد خانواده‌اش بازمیگشت!

“بانی لیک گمشده”(1965) ساخته “اتو پرمینگر” با محوریت ناپدید شدن ناگهانی دختری به نام بانی دیگر فیلم شناخته شده مشابه فیلم تازه فرهادیست.

گم شدن یک انسان اولین حلقه اشتراک فیلم تازه فرهادی و فیلم سابق آلمادوآر و همچنین “بانی لیک…” است و با توجه به آنچه از سینمای فرهادی بخصوص در «فروشنده» دیدیم هیچ بعید نیست که ماجرای تعرض امتداد داستان را بسازد و سوءظن به دوست خانوادگی والدین دخترک گمشده باشد که داستان را پیش ببرد.

اگر این اتفاق بیفتد «همه میدانند»فرهادی شباهتهایی هم پیدا خواهد کرد به «بدوک»(1370) مجید مجیدی!

در «بدوک» که با حمایت حوزه هنری تولید شده بود هم دختری گم میشد و برادر برای یافتن او دست به دامن مردی میشد در ظاهر دلسوز اما در باطن شریر که دخترک را تصاحب کرده بود.

البته این فرض هم محتمل است که فرهادی پایان بندی را به سمت تصویرسازی هیولاوش از پدر دختر پیش ببرد!!!

پوستی که در آن زندگی می کنیم
پوستی که در آن زندگی می کنیم
بدوک
بدوک



به بهانه GEM و با بودجه سازمان بسیج صورت گرفت⇐همکاری نویسنده «ماه گرفتگی» با آقازاده بازیگر خطاکار«فروشنده»

سینماروزان: مهدی آذرپندار که از نویسندگی سایتهایی مانند «رجانیوز» تا مدیریت اداره فیلم و نمایش سازمان بسیج مستضعفین، رشد داشته خبر از تولید مستندهایی با محوریت GEM و برجام در سازمان بسیج داد.

به گزارش سینماروزان آذرپندار خبر از تولید مستند «دوربرگردان» درباره شبکه های ماهواره ای و با محوریت GEM در سازمان تحت امرش داد و جالب است که کارگردانی این مستند را آرش سجادی حسینی برعهده دارد.

آرش  فرزند فرید سجادی حسینی بازیگر کاراکتر پیرمرد خطاکار فیلم «فروشنده» است که فارغ از تجربیاتش در دستیاری آثاری همچون فصل اول سریال «شهرزاد» و پروژه ناتمام «لاله»، فیلمهایی ویدیویی مانند «سپیدان» و «موج سوم» را هم ساخته است.

اینکه آذرپندار با سابقه نویسندگی فیلمی انتخاباتی به نام «ماه گرفتگی» که کیفیت پایینش اسباب انتقاد مخاطبان جشنواره سی و پنجم را موجب شد و تکلیف اکرانش هم هنوز مشخص نیست کار ساخت مستندی درباره GEM را به آقازاده بازیگر فیلمی می‌سپارد که جریان متبوع او تا توانستند نقدش کردند هم جالب به نظر می‌رسد.




بعد از معتمدآریا حالا انتقادات قطب‌الدین صادقی به «اعتراف»شهاب حسینی⇐با فرهنگ و زندگی ایرانی منافات دارد/چرا تئاترشهر در اختیار تئاتر بازاری قرار گرفته؟

سینماروزان: شهاب حسینی بعد از تجربه کارگردانی درام «ساکن طبقه وسط» که با فیلمنامه‌ای آوانگارد از محمدهادی کریمی، در یکی از بدترین فصول اکران که ماه محرم باشد با پخش رسانه‌فیلمسازان روی پرده رفت و توانست در جلب مخاطب موفق باشد، و به دنبال آن دریافت جایزه بازیگری از جشنواره کن برای «فروشنده» اصغر فرهادی به چنان جاه‌طلبی رسید که تصمیم گرفت نمایشی به نام «اعتراف» را در تئاترشهر روی صحنه ببرد؛ نمایشی که علی نصیریان هم در آن ایفای نقش می‌کند.

به گزارش سینماروزان «اعتراف» علیرغم اقبالی که نصیب آن شده و بخش عمده اش هم از سوی مخاطبانی است که نه به صرف دیدن تئاتر که برای دیدار رودررو با شهاب و علی نصیریان به تئاترشهر می آیند چندان که باید با اقبال خبره های حیطه نمایش و تئاتربین‌های حرفه‌ای مواجه نشده است.

چندی قبل فاطمه معتمدآریا بازیگر پیشکسوت ایرانی این نمایش را با عبارات «رادیویی»، «بدون میزانسن» و «با صدای بد» توصیف کرد(اینجا را بخوانید) و حالا قطب الدین صادقی کارگردان و مدرس دانشگاه آن را اثری در منافات با فرهنگ ایرانی دانسته است.

قطب‌الدین صادقی درباره بازار سیاه شکل گرفته برای فروش بلیت نمایش شهاب حسینی به «شرق» می‌گوید: این بازار سیاه نتیجه مستقیم ایجاد تئاتر تجاری و تئاتر خصوصی است و مسئولیت آن با دولت است که به جای آنکه در قبال آثار ملی احساس مسئولیت کند و در نگهداری سطح ذوق و اندیشه تلاش کند، به این فضای لجام‌گسیخته به دلیل بی‌مسئولیتی دامن زده و سرنوشت فرهنگی ما را به سرمایه‌داری و نوکیسه‌های کم‌سواد واگذار کرده است. 
این پژوهشگر و مترجم بر این عقیده اصرار می‌ورزد که دولت به دلیل بی‌پولی‌اش فرهنگ را به حال خودش رها کرده و حالا هم دارد خودش را به کوچه دیگر می‌زند و این سخت است که این نوکیسه‌های کم‌سواد و بی‌فرهنگ صاحب همه چیز شوند و انگیزه‌شان در تئاتر فقط دیدن چند چهره سینمایی باشد بی‌آنکه تئاتر برایشان مسئله باشد. 
او در ادامه تأکید می‌کند این یک امر فرهنگی نیست و یک امر کاملا تجاری است که درواقع ضدفرهنگی و ضدمردمی است و این درست منافات دارد با آن چیزی که باید تئاتر شهر جایگاه تئاتر ملی ما را مطرح کند و در آن اهداف ارزشمند فرهنگی و هنری لحاظ شده باشد.
صادقی می‌گوید: نمایش «اعتراف» را ندیده اما تمام شنیده‌ها بسیار انتقادی است و اصلا کار ربطی به فرهنگ و زندگی ایرانی ندارد. در آن جرم و جنایت و زندگی مسیحی و اعتراف به گناه مطرح می‌شود که در کل با فرهنگ و زندگی ایرانی منافات دارد. 
دکتر صادقی در پاسخ به اینکه فروش بلیت با قیمت بالا در بازار سیاه ربطی به گروه نمایش ندارد، معترضانه می‌گوید: هیچ‌کس نمی‌تواند آب پاکی روی دستشان بریزد و این گروه و کارشان نتیجه سیاست‌گذاری‌های اشتباه است که در آن بی‌مسئولیتی اینها به وجود می‌آید و مردم نوکیسه‌ به دنبال این نوع تئاتر تجاری حاضر به هر نوع معامله‌ای هستند.
او با اشاره به اینکه این نوع بازار سیاه در دنیا بی‌نظیر است، می‌گوید: در هیچ‌جا تئاتر بازاری به این نوع قیمت‌های گزاف نمی‌رسد و اگر هم استقبالی هست با مدیریت درست و در روال عادی و قابل کنترل ماه‌ها و در اجراهای رپرتوار سالانه تماشاگرانش را جذب می‌کند اما در ایران به دلیل آنکه بهترین تالار تئاتری ایران در اختیار تئاتر بازاری قرار می‌گیرد که این از پایه اشتباه است، باید منتظر بود که نوکیسه‌ها برای سودجویی‌هایشان دست به چنین ارقام نجومی بزنند.
دکتر صادقی با تأکید بر اینکه همچنان سطح ذوق و اندیشه ملی و زیبایی‌شناسی ملی باید محافظت شود، تأکید می‌کند تئاتر تجاری وابسته به ذوق نوکیسه‌هاست و اینها زمانی به‌درستی مدیریت می‌شوند که دولت در تئاتر شهر فقط هدفش ارائه تئاتر ملی باشد و اصلا چنین جایگاه معتبری را اختصاص به تئاتر تجاری ندهد. در تمام دنیا دولت با اختصاص بیت‌المال به حفظ تئاتر ملی می‌پردازد و تئاتر تجاری روی پاي خودش می‌ایستد و این دو از هم تمایز دارند.
این کارگردان در پایان یادآور می‌شود با یک مهندسی فرهنگی درست می‌شود با این بحران و فاجعه فرهنگی مقابله کرد و با هدفمندی دوباره می‌شود از جایگاه هنر و فرهنگ ملی دفاع کرد و تحت هیچ شرایطی اوضاع را به سودجویان و نوکیسگانش واگذار نکرد. 




واکنش کارگردان «کیف انگلیسی» به تلویزیونی خوانده شدن آثار فرهادی از سوی ژان میشل فرودون⇐ما هم سالها پیش همين را گفتيم و برخى برايمان چماق كشيدند!

سینماروزان: تلویزیونی خوانده شدن آثار اصغر فرهادی از سوی «ژان میشل فرودون» نویسنده و منتقد فرانسوی(اینجا را بخوانید) موجب آن شده است که سیدضیاءالدین دری کارگردانی که آثاری همچون «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» را در کارنامه دارد در نوشتاری با تأیید نظر میشل فرودون از این بگوید که فرهادی برای ارتقای جایگاهش باید تلاش کند بلحاظ بصری سینمای خود را ارتقا دهد تا تلویزیونی خوانده نشود.

متن نوشتار سیدضیاءالدین دری را بخوانید:

بعد از تلویزیونی خواندن شدن محصولات فرهادی از سوی یک منتقد فرنگی حالا اين احتمال وجود دارد اكثر سينمايى نويسان ايران به خود جرأت بدهند تا در نقد فيلم هاى اصغر فرهادى كه البته براى ما محترم است؛ بكوشند  و از آيتى كه ساخته اند اندكى بكاهند و اميدوارم از ان طرف سقوط نكنند.

به جز معدود منتقدان مستقل و صاحب انديشه و مجهز به دانش نقد كه در همه دوره ها حرفشان را صادقانه بیان کردند همواره منتقدان كم مايه و مدعى منتظر دريافت نظر غربى ها بودند و هستند تا پس از آن به تصمیم گیری در این باره برسند که چه بنویسند. 

اگر آمپول راستگويى به آنها تزريق شود معلوم ميشود قلبا درباره كيارستمى و… چه نظرى داشته و هنوز دارند اما از خوف ابراز نداشته اند كه هيچ او را به عرش رسانده اند. نقدهايشان را بخوانيد جز تعريف و گزافه گويى كمترين اثرى از بحث اصولى مشاهده نمى كنيد.
فرهادى زبان باز كرده است، چون براى ساخت فيلم به قول خودش زياد با تنگناها مواجه نيست و همين او را به تفكر و تلاش بيشتر بر موضوع كارش تشويق ميكند اما او براى رسيدن به وجوه بصرى كه در واقع ذات سينماست هنوز راهى طولانى در پيش روى دارد.

كيارستمى اديب نبود، ديالوگ نمى نوشت، درام را از پيش تعيين نمى كرد ولى در عوض به تجربه و مطالعه بيشتر متكى بود و وجه همت خود را در كنكاش بصرى از جنس ناب و نه لزوما دراماتيك قرار ميداد و همين سبب ميشد گاه به كشف ميرسيد و كشفى بود كه يك تماشاگر فيلم‌شناس ميتوانست براى آن حتى بحث فلسفى انجام دهد.

كيارستمى يك فلسفه‌دان هم نبود، يعنى سروش نبود ولى كسى چون سروش ميتوانست مصاديق مولانا و يا حافظ را در فيلم كيا كشف كند. در واقع شما در كار فرهادى به ميزانسن به مفهوم زيبايى شناسانه نمي‌رسيد؛ همه تصاويرى قراردادى هستند و مفاهيم بايد در لابلاى كلمات دريافت شوند.

فرهادى در بهترين شرايط اگر بتواند به لحاظ بصرى اسلوبى چون بيضايى را – نه تقليدى -بازيابد دچار تحول خواهد شد و آن وقت منتقد خالص غربى فيلم او را يك كار تلويزيونى قلمداد نخواهد كرد.

اما در حال حاضر ظاهر بصرى كار اصغر تلويزيونى است. ما هم سالها پیش همين را گفتيم و برخى برايمان چماق كشيدند.

من شك ندارم كه او – فرهادى – در آينده به آن سمتى كه بايد خواهد رفت. در واقع او هنوز بهترين فيلمش يا سينمايى ترين اثرش را عرضه نكرده است ولى در سنين بالاتر بدان خواهد رسيد انشاءالله.




ژان میشل فرودون سردبیر سابق «کایه دو سینما» بیان کرد⇐برگزاري جشنواره فجر به صورت يكپارچه خيلي بهتر بود/وضعيت سينماي ايران نسبت به قبل افت كرده است/سينماي فرهادي تا حد زيادي تلويزيوني است!/هم «فروشنده»فرهادی و هم «تونی اردمن» فیلمهای تلویزیونی بودند/اسكار با دادن جايزه به «فروشنده» مي‌خواست بيانيه صادر کند بر ضد دونالد ترامپ!/سينماي كيارستمي نه تنها در سطح ايران، بلكه در جهان بي‌همتاست/دردناك است که از برخي مسئولان ایرانی چيزهايي بر ضد كيارستمي مي‌شنوم

سینماروزان: ژان میشل فرودون نویسنده و منتقد فرانسوی، سردبیر سابق «کایه دو سینما» و مسئول سابق ستون سینمایی «لوموند» شناخته شده ترین مهمان حاضر در محفلی بود موسوم به جشنواره جهانی فجر.

میشل فرودون به هنگام حضور در جشنواره به انتقاد از جدایی بین الملل از بخش ملی فجر پرداخت و در تازه ترین گفتگوی منتشره از وی که در «اعتماد» آمده نیز همچنان برگزاری جشنواره فجر به صورت یکپارچه را منطقی تر دانسته است.

ژان میشل فرودون در گفتگوی پیش رو نظرات خویش درباره سینمای ایران، کیفیت آن و همین طور آثار فیلمسازی همچون اصغر فرهادی را هم به صراحت بیان کرده است.

متن گفتگوی این منتقد را بخوانید:

نظرتان درباره جشنواره بين‌المللي فيلم فجر چيست؟

من سال گذشته هم مهمان جشنواره بودم و به نظرم جشنواره امسال بهتر از سال قبل است و پيشرفت داشته است؛ سازماندهي قابل قبولي دارد و استقبال از مهمانان خارجي خيلي خوب است. فكر مي‌كنم جشنواره دارد راه خود را به عنوان يك رويداد هنري بين‌المللي باز مي‌كند.

درباره فيلم‌ها چه فكر مي‌كنيد؟ به خصوص فيلم‌هاي ايراني اكران شده در جشنواره.

من اصلا براي تماشاي فيلم‌هاي جديد ايراني به جشنواره فجر آمده‌ام. البته دليل اولم، شركت در بخش بزرگداشت عباس كيارستمي بود. او از دوستان خوب من بود. فيلم مستند سيف‌الله صمديان درباره كيارستمي را ديدم كه فيلم واقعا خوبي بود. همچنين، يك مستند خوب درباره سهراب شهيد ثالث ديدم. فيلم «برگ زندگي»، ساخته ابراهيم مختاري را هم ديدم كه از آنهم خوشم آمد.

به نظر شما تفكيك جشنواره به دو بخش داخلي و بين‌المللي ايده خوبي بود؟

واقعيتش خير؛ ما خارجي‌ها به ايران مي‌آييم تا فيلم‌هاي ايراني را ببينيم وگرنه فيلم‌هاي خارجي را در همه جاي دنيا مي‌توانيم ببينيم. من فكر مي‌كنم برگزاري جشنواره به صورت يكپارچه خيلي بهتر بود.

به طور كلي نظرتان درباره سينماي ايران چيست؟

سينماي ايران فيلم‌هاي بسيار زيبايي به دنيا ارايه داده است. البته وضعيت كنوني سينماي ايران نسبت به قبل، كه من آن را دوره طلايي سينماي ايران مي‌دانم افت كرده است. البته در حال حاضر هم فيلمسازان مستعدي در ايران فعاليت مي‌كنند؛ هم جوان و هم مسن.

حتما فيلم‌هاي اصغر فرهادي را دنبال كرده‌ايد. از نظر شما او چگونه فيلمسازيست؟

به نظرم فرهادي فيلمنامه‌نويس بزرگي است. فيلمنامه‌هاي او واقعا قوي هستند ولي كارگرداني‌اش را چندان نمي‌پسندم.

چه ايرادي در كار او مي‌بينيد؟

ايرادي در كار او وجود ندارد. اما براي من مهم‌ترين وجه يك فيلم، چيزهايي نيست كه مي‌بينم بلكه چيزهايي است كه ديده نمي‌شود. در سينماي فرهادي، شما تقريبا همه‌چيز را مي‌بينيد و بيشتر قصه از طريق ديالوگ‌ها روايت مي‌شود و داستان وابستگي زيادي به ديالوگ دارد. بازي‌ها هم بيشتر كلامي هستند. بنابراين، جاي زيادي براي شما به عنوان تماشاگري كه سهمي در ساختن روايت دارد باقي نمي‌ماند. به نظرم، سينماي فرهادي تا حد زيادي تلويزيوني است؛ بسيار شبيه درام‌هاي تلويزيوني.

پس شما سينماي كيارستمي را ترجيح مي‌دهيد.

قطعا. سينماي كيارستمي نه تنها در سطح ايران، بلكه در جهان بي‌همتاست.

آثار كيارستمي چه ويژگي‌اي دارند كه شما را جذب مي‌كند؟

فيلم‌هاي او واقعگرايانه و در عين حال، عميق و معنوي هستند.

مقصودتان از معنويت در اينجا دقيقا چيست؟

او به دوستي با ديگران، به درد آنها و همدردي با آنها مي‌پردازد. اخلاق در آثار او بسيار بارز است؛ نه اخلاق مرسوم كه شامل تعدادي قوانين جزمي است، بلكه اخلاق ناب كه ريشه در انسان بودن انسان دارد. همچنين، او بسيار خلاق بود و از آزمودن راه‌هاي جديد ابايي نداشت؛ هم از نظر هنري خلاق بود هم تكنيكي. آثار او سرشار از زيبايي‌شناسي ايراني است.

او در فيلم‌هايش فرهنگ ايران را به دنيا معرفي كرد؛ فرهنگي كه ريشه در شعر دارد. او بهترين سفيري بود كه ايران مي‌توانست در جهان داشته باشد. فيلم‌هاي او باعث شد مردم دنيا نگاه بهتري به ايران و فرهنگ و مردم آن داشته باشند. براي من بسيار دردناك است وقتي از برخي كارگردانان و افراد ايراني، از جمله از برخي مسوولان، چيزهايي بر ضد كيارستمي مي‌شنوم.

مثلا چه چيزهايي؟

اينكه مخاطب عام فيلم‌هاي او را دوست ندارد، يا آثار او ايراني نيستند يا اينكه او براي كشورهاي غربي فيلم مي‌ساخت نه براي مردمش. اين صحبت‌ها واقعا برايم آزار‌دهنده هستند. واقعيت اين است كه فيلم‌هاي كيارستمي بسيار ساده هستند و هر كس كه آنها را ببيند، مي‌تواند درك‌شان كند. بسياري از آنهايي كه درباره او احكام ناروا صادر مي‌كنند اصلا فيلم‌هايش را نديده‌اند.

نقش درام را در فيلم‌هاي كيارستمي چگونه مي‌بينيد؟ برخي ادعا مي‌كنند فيلم‌هاي او از عناصر دراماتيك بي‌بهره‌اند.

آثار او قطعا درام دارند، اما نوع خاصي از درام. به خصوص شيوه روايت‌پردازي او خاص و منحصر به فرد است.

آيا با اين نظر موافقيد كه كيارستمي از سينماي نئورئاليست ايتاليا ملهم بود؟

بله، اما نمي‌توان آثار او را با فيلم‌هاي نئورئاليستي ايتاليا مقايسه كرد، چرا كه عناصر متفاوتي در اين آثار ديده مي‌شود كه در نئورئاليسم نبود. در واقع، فيلم‌هاي او كاملا اريژينال (اصيل) هستند.

با ديگر فيلمسازان ايراني چقدر آشنا هستيد؟

من آثار بسياري از فيلمسازان ايراني، از جمله امير نادري، رخشان بني اعتماد، جعفر پناهي و برخي كارهاي محسن مخملباف را تحسين مي‌كنم. فيلم‌هاي كامران شيردل و داريوش مهرجويي و در ميان فيلمسازان جديدتر هم آثار ماني حقيقي را دوست دارم. به فيلم «باشو، غريبه‌اي كوچك» بهرام بيضايي هم خيلي علاقه دارم. فيلم‌هاي جليلي را نيز همين طور، كه البته متاسفانه اخيرا فيلمي نساخته است. كارهاي يكتاپناه، مشخصا فيلم «جمعه» را هم خيلي دوست دارم كه از او هم اخيرا فيلمي نديدم.

بهتر است كمي به سينماي كشور شما، فرانسه بپردازيم. كارهاي نسل جديد فيلمسازان فرانسوي را چگونه مي‌بينيد؟

سينماي فرانسه هم مثل سينماي ايران از دوران طلايي‌اش كه موج نو بود فاصله گرفته است، اما هنوز فيلمسازان خوبي هستند و جالب اينكه بسياري از فيلمسازان خوب ما زن هستند.

شما از علاقه‌مندان موج نوي سينماي فرانسه هستيد. از نظر شما، موج نو يك سبك بود؟

نه يك سبك، بلكه بيشتر يك «روح»؛ يك حال و هوا.

بيشتر آثار كدام فيلمسازان موج نو را مي‌پسنديد؟

فيلم‌هاي ژاك دمي، ژان لوك گدار و آلن رنه را. البته گدار هنوز فيلم مي‌سازد و اخيرا آخرين فيلمش را تمام كرده است. فيلم‌هاي روبر برسون و اليويا ساياس را هم خيلي دوست دارم.

كمي درباره فيلم‌هاي جديد صحبت كنيم. فيلم «لالالند» را چگونه ديديد؟

فيلم خوبي بود؛ اداي احترامي به فيلم‌هاي موزيكال. البته آن را يك شاهكار نمي‌دانم، ولي از آن خوشم مي‌آيد.

درباره فيلم «توني اردمن» كه رقيب «فروشنده» فرهادي در اسكار بود چه فكر مي‌كنيد؟

به نظرم هر دوي اين فيلم‌ها شبيه هم بودند و من هيچ كدام‌شان را زياد دوست ندارم. هر دوي آنها بيشتر درام‌هاي تلويزيوني هستند تا سينمايي.

به نظر شما چه فيلمي مستحق بردن اسكار بهترين فيلم خارجي بود؟

به نظرم فيلم فيليپيني «زناني كه مي‌روند»
(Women who Left) (ساخته لاو دياز) كه برنده جايزه جشنواره ونيز هم شده بود بهترين فيلم خارجي اسكار بود. «فارغ‌التحصيلي» (Graduation)، ساخته فيلمساز رومانيايي «كريستين مانجيو» هم فيلم خوبي بود. واقعيت اين است كه سليقه هنري داوران اسكار بسيار نازل است.

آيا با اين نظر موافقيد كه جايزه فرهادي، وجه سياسي داشت؟

بله، تا حدي. مسوولان اسكار با دادن جايزه به فيلم يك كارگردان ايراني مي‌خواستند نوعي بيانيه بر ضد دونالد ترامپ صادر كنند. در عين حال، آنها «فروشنده» را دوست داشتند. بسياري از تماشاگران نيز همين طور. در واقع، تركيبي از اين دو عامل (علاقه آنها به فيلم و وجه سياسي ماجرا) باعث شد جايزه را به فرهادي بدهند.




بعد از کارگردانی سینما⇐شهاب حسینی دومین کارگردانی تئاتر را تجربه می‌کند

سینماروزان: شهاب حسینی بازیگر سینما و تلویزیون که سه سال قبل اولین فیلم بلند خود در مقام کارگردان با عنوان «ساکن طبقه وسط» را با فیلمنامه ای از محمدهادی کریمی ساخت و البته که فیلم در یکی از بدترین موعدهای اکران، فروش خوبی داشت و توانست در میان ده فیلم پرفروش سال جای گیرد، تصمیم گرفته دومین کارگردانی تئاتر خود را هم تجربه کند.

به گزارش سینماروزان شهاب حسینی که پیشتر نمایش «ملاقات با بانوی سالخورده» را در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه برده بود تصمیم گرفته تا نمایشنامه ای با نام «اعتراف» را در سالن اصلی تئاترشهر اجرا کند؛ نمایشی که درباره اعترافات فرزند یک کشیش نزد خود اوست و علاوه بر شهاب علی نصیریان، مهدی بجستانی، پرویز بزرگی، نیما رئیسی، صالح میرزاآقایی، غزاله نظر، میثاق زارع، شهرام ابراهیمی، ایلیا نصراللهی، تنی آواکیان و عباس حسنی به عنوان بازیگر در این اثر حضور دارند.

شهاب حسینی پیش از این در نمایش هایی چون «کرگدن» فرهاد آییش در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر و «ملاقات» احمد ساعتچیان در سالن اصلی فرهنگسرای نیاوران به ایفای نقش پرداخته بود.

فیلم «امتحان نهایی» به کارگردانی عادل یراقی این روزها با بازی شهاب حسینی روی پرده است که او را در نقش آموزگاری تصویر میکند که درگیریهای فراوانی با فرزندخوانده اش دارد. شهاب یک فیلم دیگر با نام «برادرم خسرو» که در آن در نقش یک بیمار دوقطبی ظاهر شده را هم آماده اکران دارد.




بعد از لغو اکران در دانشگاه شریف⇐«فروشنده» در حوزه روی پرده رفت

سینماروزان: در حالی که پیشتر مراسم رونمایی از مستند «فروشنده» در دانشگاه صنعتی شریف لغو شده بود، این مراسم عصر روز یکشنبه 27 اردیبهشت در حوزه هنری برگزار شد.

به گزارش سینماروزان پس از نمایش این فیلم برخی صاحب‌نظران نظیر ناصر نوبری و مصطفی خوش چشم به نقد و تحلیل این مستند پرداختند.

 موضوع این مستند همنام فیلم اصغر فرهادی، اتفاقات سیاسی و اقتصادی چهار سال اخیر است و سعی کرده با زبانی شفاف، صریح، مستند و مستدل به این اتفاقات بپردازد.

این مستند که نام کارگردان آن مشخص نشده و صرفا به این بسنده میشود که محصولی است از گروه مستندسازی فانوس فردا، قرار بود یکشنبه 20 شهریور در دانشگاه صنعتی شریف به نمایش در بیاید، اما با دخالت برخی جریان‌های خارج از فضای دانشگاهی، اکران این مستند لغو شد. اتفاقی که در چند سال اخیر برای برخی فیلم‌ها و مستندهای انتقادی دیگر نیز رخ داده است.




ممانعت از نمایش «فروشنده» در دانشگاه شریف!

سینماروزان: اکران دانشگاهی یک فیلم مستند همنام آخرین اثر اصغر فرهادی یعنی «فروشنده» که به ادعای تهیه‌کننده آن به روشنگری درباره پشت صحنه برخی مسائل مربوط به برجام و سیاست خارجی و داخلی می‌پردازد با فشار جریان‌های غیردانشگاهی لغو شد.

به گزارش سینماروزان محسن حاج کرمی، تهیه‌کننده مستند «فروشنده» در گفتگو با «کیهان» گفت: موضوع مستند «فروشنده» اتفاقات سیاسی چهار سال اخیر است و سعی کرده با زبانی شفاف، صریح، مستند و مستدل به این اتفاقات بپردازد. این فیلم قرار بود روز گذشته (یکشنبه 20 شهریور) در دانشگاه صنعتی شریف به نمایش در بیاید، اما با دخالت برخی جریان‌های خارج از فضای دانشگاهی، اکران این مستند لغو شد. اتفاقی که در چند سال اخیر برای برخی فیلم‌ها و مستندهای انتقادی دیگر نیز رخ داده است.
وی درباره هویت جریان‌های لغو‌کننده نمایش مستند «فروشنده» هم اظهار داشت: مطمئنا آگاه سازی مردم درباره مسائل چهار سال اخیر و به ویژه برجام و سیاست خارجی به مذاق برخی خوش نمی‌آید. این درحالی است که از کسانی که ادعا و شعار آزادی بیان دارند، توقع می‌رود به این شعار پایبند باشند.
تهیه‌کننده مستند «فروشنده» البته از نمایش این مستند در سایر دانشگاه‌های کشور خبر داد و افزود: تا‌کنون بیش از 100 مرکز دانشگاهی در شهرهای مختلف درخواست اکران دارند. اما تصمیم ما این بود که اولین نمایش این فیلم در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شود. هر چند که هنوز هم احتمال دارد که این مستند با تأخیر در آن دانشگاه نمایش داده شود. اگر در دانشگاه شریف امکان نمایش فراهم نشود، دانشگاه‌های دیگری در تهران متقاضی اکران هستند که اکران را با آنها آغاز خواهیم کرد.
حاج کرمی درباره موضوعات مطرح شده در مستند «فروشنده» هم گفت: این فیلم پشت صحنه برجام و اتفاقات سیاست خارجی و داخلی را از بعد از مناظره‌های انتخاباتی سال 92 و حرف‌هایی که در این مناظرات مطرح شد، بررسی می‌کند. بحث اعتماد و رابطه با آمریکا، قول‌های اقتصادی مربوط به برجام و بررسی اینکه برجام و تحریم‌ها چه تأثیری روی مشکلات اقتصادی دارند و … در این فیلم تحلیل شده‌اند. یعنی مباحثی که برای مردم در آستانه انتخابات بسیار روشنگر هستند و این مستند می‌تواند جواب بسیاری از سؤالات مردم درباره مسائل چهار سال اخیر را بدهد. البته برای جریان‌های نخبگان و سیاسی هم مفید است و می‌تواند آگاهی بیشتری به آنها بدهد. به همین دلیل هم به نامزدهای انتخابات پیش رو پیشنهاد دادیم که این مستند را ببینند.
وی درباره سرمایه گذار این محصول رسانه‌ای هم توضیح داد: مستند «فروشنده» محصول مرکز فانوس فرداست که یک مجموعه خصوصی است و هزینه فیلم از طریق اکران‌های مردمی تأمین می‌شود و در تولید این مستند از سوی نهاد یا گروه خاصی حمایتی نشده است.




مستند «فروشنده» هم آمد!!!+عکس

سینماروزان: موفقیت «فروشنده» اصغر فرهادی در اسکار سبب ساز آن شده است که به تازگی فیلمی مستند با همین نام تولید شود!! فیلمی که می کوشد به زعم خود پشت پرده ای از مذاکرات هسته ای ارائه دهد!

فارغ از آن که در ضعف قانون کپی رایت در کشور ما عنوان فیلمی این چنین فراگیر خیلی زود توسط فیلمی دیگر به عاریه گرفته می شود اینکه نام سازنده این مستند مشخص نیست و در اخبار مربوطه صرفا به «محصولی از گروه مستندسازی فانوس فردا» بسنده میشود حائز اهمیت است.

به ادعای سازندگان، این مستند همنام فیلم فرهادی ماجرایی ناگفته از پشت پرده مناظرات انتخاباتی 92 و تحولات چهارساله پس از آن، اسناد جدید از شکل گیری برجام و نقش افراد و اشخاصی که تا به حال اسمی از آنها برده نشده در به ثمر رسیدن این توافق، از جمله موضوعات پرداخته شده در این مستند است.

همچنین آخرین آرایش انتخاباتی دولت در آستانه مناظره‌های 96 نیز بخش دیگری از این مستند خواهد بود. مستندی که برخی از چهره های متبوع جریان اصولگرا و از جمله شهریار زرشناس، بیژن پیروز، ناصر نوبری، حسین روزبه و مصطفی خوش چشم در آن حضور دارند.

فروشنده
فروشنده



آیا این تیتر «کیهان» فرمان‌آرا را خوشحال خواهد کرد؟⇐مدیر تولید اشرف پهلوی هم از جایزه «فروشنده» دفاع کرد!+دو مصداق از تناقضات رفتاری فرمان‌آرا

سینماروزان: یادداشتی که به تازگی بهمن فرمان آرا به بهانه اسکار اصغر فرهادی نوشت و در آن کوشید سوابق سینمایی خود و از جمله جایزه ای که برای «شازده احتجاب» گرفته را به ماجرای اسکار فرهادی ربط دهد(اینجا را بخوانید) با واکنش روزنامه اصولگرای «کیهان» مواجه شده است.

به گزارش سینماروزان «کیهان» در واکنشی به یادداشت فرمان آرا با تیتر «مدیر تولید اشرف پهلوی هم از جایزه «فروشنده» دفاع کرد!» به یادآوری بخشی از رزومه کاری این فیلمساز پرداخته است.

این رسانه اصولگرا با اشاره به حاشیه ساز بودن جوایزی که فرمان آرا برای «شازده احتجاب» گرفت بخش عمده این جوایز را حاصل نزدیکی این سینماگر با همسر اشرف پهلوی و صدور حکم ریاست بر «شرکت صنایع گسترش سینمای ایران» برای فرمان آرا می‌داند.

«کیهان» البته اینها را ننوشته که فرمان آرا در فیلمی مانند «یک بوس کوچولو» ضمن دست انداختن ابراهیم گلستان، عملا محمدرضا پهلوی را هم تمسخر می‌کند شاید برای نشان دادن حسن نیت خود به مدیران بعد از انقلاب. از طرف دیگر فرمان آرا فیلمی مانند «خاک آشنا» را هم ساخته که در آن از دوبی با صفت فضله‌ مگسی بر روی یک نقشه یاد می‌شود ولی مدتی بعد سر از هیأت داوری جشنواره دوبی درمی آورد و به نوعی این امیرنشین حاشیه خلیج فارس را به رسمیت می شناسد!!!

متن گزارش «کیهان» را بخوانید:

بهمن فرمان‌آرا طی یادداشتی در یکی از نشریات زنجیره‌ای‌، سیل انتقاداتی که به جایزه اسکار فیلم «فروشنده» شده بود را «مزخرفات صد تا و یه غاز» خواند و ضمن حسود خواندن منتقدان، نقد آنها را به گزند و شرارت تعبیر کرد! فرمان‌آرا برای منطقی دانستن جایزه فیلم «فروشنده»، از فیلم «شازده احتجاب» خودش در سومین جشنواره شاهنشاهی فیلم تهران مثال آورده که گویا در آن زمان هم «منتقدان و حسودان»! جایزه وی را فرمایشی و سفارشی خوانده بودند!
این در حالی است که جشنواره فیلم تهران اساسا یک جشنواره فرمایشی بود که طی 6 دوره در سال‌های 1351 تا 1356 از سوی دفتر مخصوص فرح پهلوی برگزار شد و اتفاقا دوره‌ای که فیلم فرمان‌آرا یعنی «شازده احتجاب» جایزه بهترین فیلم را دریافت کرد یکی از پرحاشیه‌ترین دوره‌های آن محسوب شد که اغلب نشریات داخلی و خارجی در آن زمان به سفارشی بودن جایزه اول جشنواره برای فرمان‌آرا اشاره کردند. در آن زمان فرمان‌آرا از کارگزاران درباری به شمار می‌رفت، چراکه پس از مدتی کار برای برادران اخوان (از وابستگان دربار) و یک دوره خوش‌خدمتی در تلویزیون شاهنشاهی و تهیه و اجرای برنامه‌ای ظاهرا سینمایی (که در آن حتی به تجلیل از فیلم ضد اسلامی «محلل» نیز پرداخت) قرار بود برای مدیریت تولید موسسه فیلمسازی اشرف پهلوی و شوهر سومش مهدی بوشهری‌پور موسوم به «شرکت صنایع گسترش سینمای ایران» دعوت شود!
از همین روی وقتی فیلم ضعیف «شازده احتجاب» که نوشته یکی از خبرچینان ساواک به نام هوشنگ گلشیری بود، در حضور فیلم‌های قوی‌تری مانند «نگهبان شب» (لیلیانا کاوانی) و «جاگرنات» (ریچارد لستر) و … (که در همان جشنواره سوم فیلم تهران شرکت داشتند) جایزه بهترین فیلم را گرفت، اگرچه اغلب کارشناسان و منتقدان سینما در بهت و حیرت فرو رفتند! اما آنها که با ساز و کار و سازمان جشنواره مذکور آشنایی داشتند، چندان متعجب نشدند، چرا که مانند 2 سال قبل همچنان یکی از وابستگان دربار به نام عبدالمجید انصاری، وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه شاه (که هیچ‌گونه سابقه سینمایی نداشت) در هیئت داوران جشنواره حضور داشت. وی تنها فردی بود که علیرغم هرگونه اطلاعات و صبغه سینمایی در هر 6 دوره جشنواره فیلم تهران عضو هیئت داوری آن قرار گرفت!
سفارشی بودن جایزه فیلم «شازده احتجاب» بیش از حد واضح و روشن بود از همین روی در دوره بعد جشنواره یاد شده، بسیاری از سینماگران برجسته، دیگر دعوت جشنواره را برای حضور در هیئت داوری نپذیرفته و اعتبار این هیئت نزول چشمگیری پیدا کرد اما همچنان وزیر شاه در آن حضور داشت!
حالا فرمان‌آرا به قول معروف «شاهد از غیب» آورده و برای اثبات حقانیت اسکار «فروشنده» از جایزه فرمایشی فیلم «شازده احتجاب» در زمان شاه مثال آورده و در واقع ناخواسته برای ادعای منتقدان مصداق آورده است!
اما در اینجا یک بار دیگر بداخلاقی متوجه نشریات زنجیره‌ای و افراد مورد وثوقشان است که برخلاف ادعاهای شداد و غلاظ خود معمولا هیچ نقد و انتقادی را برنتابیده و با سخیف‌ترین کلمات و عبارات آنها را خطاب می‌کنند و این بار از زبان یک وابسته دربار شاه که آن هم به تبهکارترین جناح رژیم یاد شده یعنی اشرف پهلوی (سرکرده باندهای مخوف قاچاق مواد مخدر) سرسپرده بود، منتقدین جایزه یک فیلم را حسود و شرور می‌خوانند!




فرمان‌آرا به بهانه دفاع از فرهادی برای خودش نوشابه باز کرد!!!

سینماروزان: بهمن فرمان آرا کارگردان سینمای ایران که اخیرا کار ساخت فیلمی با عنوان «دل دیوانه» را به پایان رساند در یادداشتی برای «شرق» به بهانه دومین اسکار اصغر فرهادی کوشیده با یادآوری جوایزی که خودش برای فیلم «شازده احتجاب» از جشنواره تهران گرفته هم اهمیت خود را به عنوان فیلمسازی جایزه‌بگیر گوشزد کند و هم جوایزی که از جشنواره فیلم تهران گرفته را شبیه بداند با اسکار فرهادی!!!

متن یادداشت فرمان آرا را بخوانید:

سال‌ها پیش وقتی در جشنواره کان، جایزه روسیلینی را به عباس کیارستمی اهدا کردند، در یک میهمانی یک کارگردان جوان که در آنجا حضور داشت به من گفت: «شنیده‌ام که دولت ایران به رئیس جشنواره پنج‌هزار دلار رشوه داده که این جایزه را به عباس کیارستمی بدهند». من هم پرسیدم: «آیا آمریکا نمی‌توانست ده‌هزار دلار بدهد یا خود مملکت فرانسه؟».»

این آلوده‌کردن هر موفقیت ایرانی با شایعه‌سازی‌های مزخرف، باعث شد آن زمان یادداشتی برای مجله فیلم بنویسم با تیتر «خدایا بز همسایه بمیرد». اخیرا همه به جان اصغر فرهادی افتاده‌اند که چرا دومین اسکارش را برده و یک عده نظر‌تنگ می‌گویند که شیخ فلان جزیره، پارتی‌بازی کرده یا از لج دونالد ترامپ این جایزه را به فرهادی داده‌اند. اینکه اصغر فرهادی کارگردان بسیار خوبی است و دست به قلمش هم حرف ندارد، باید برای همه ما کافی باشد و افتخار کنیم. چرا باید این موفقیت را با مزخرفات صدتا یک غاز آلوده کنیم برایم قابل درک نیست!

شبی که «شازده احتجاب» جایزه اول جشنواره بین‌المللی فیلم تهران را برد، خانم منتقدی مرا در مراسم دید و گفت: «خب شما به قاجار فحش دادید، پهلوی هم به شما جایزه داد!» این بانو کار به این نداشت که ژوری بین‌الملل آن سال آلن روب گریه، جیلو پونتو کورو، نیکلاس پانچو، شادی عبدالسلام، روبین مامولیان و… را در میان خود داشت.

پس از کسب دومین اسکار سینمای ایران توسط اصغر فرهادی، برخی از رسانه های داخلی مدعی شدند که اعضای آکادمی اسکار به دلیل مواضع تند دونالد ترامپ علیه مهاجران که باعث تحریم مراسم اسکار توسط فرهادی هم شد، رای های خود را به فیلم «فروشنده» دادند. اما بهمن فرمان آرا در مورد سیاسی بودن مراسم اسکار امسال، نظر متفاوتی دارد: «این که اتفاقات سیاسی گاهی بر نظر رأی‌دهندگان آکادمی تأثیر می‌گذارد به جای خود، ولی فرهادی موقعی که فیلمش را می‌ساخت هنوز هیچ‌کس دونالد ترامپ را حتی جدی هم نمی‌گرفت. پس فرهادی در این فعل و انفعالات سیاسی آمریکا هیچ نقشی نداشت و نمی‌توانست داشته باشد اگر حتی دلش چنین می‌خواست.

شما اگر نگاهی به سابقه کاری این فیلم‌ساز مهم مملکت ما بیندازید، از اولین فیلمش «رقص در غبار» نشانه‌های بارز استعداد را خواهید دید، پس این اراجیف را ادامه ندهید. افتخار هر فیلم‌ساز یا هنرمند ایرانی متعلق به همه ملت است. خدایا ما را از گزند حاسدان و ناقدان مصون بدار!




ادعای «کیهان»⇐رایزنی سرمایه گذار قطری؛ عامل نمایش «فروشنده» در سرزمین‌های اشغالی

سینماروزان: در حالی که پیش فروش بلیت برای نمایش فیلم «فروشنده» در اسرائیل به زودی آغاز خواهد شد، روزنامه «کیهان» در تحلیلی با اشاره به اینکه اصغر فرهادی درباره این اکران هیچ واکنشی نشان نداده است رایزنی سرمایه گذار قطری را عامل این نمایش فیلم در سرزمینهای اشغالی دانسته است.

متن گزارش «کیهان» را بخوانید:

در روزهایی که برخی افراد ساده اندیش سرگرم تبریک گفتن به جایزه اسکار اصغر فرهادی هستند و این نشان را نشانه موفقیت هنر ایرانی در جهان معرفی می‌کنند، رژیم صهیونیستی هم خریدار «فروشنده» شد! روز گذشته سایت‌های صهیونیستی به تبلیغ فیلم «فروشنده» پرداختند و اعلام کردند که پیش فروش بلیط‌های این فیلم از روز 16 مارس در اسرائیل آغاز می‌شود.
پس از افشای هویت ضدایرانی و ضد دینی نماینده اصغر فرهادی در مراسم آمریکایی اسکار، استقبال اشغالگران قدس تازه‌ترین دستاورد این فیلم در آن سوی مرزهاست! اما واضح است که رژیم صهیونیستی از این فیلم به عنوان تبلیغی علیه ملت ایران استفاده خواهد کرد.
البته این اولین بار نیست که فیلمی از اصغر فرهادی در اسرائیل اکران می‌شود. پیش از این فیلم «جدایی نادر از سیمین» هم با استقبال این رژیم اشغالگر قدس مواجه شد و اسفند سال 90 روی پرده سینماهای اسرائیل رفته بود.
متأسفانه اصغر فرهادی، نه موقع اکران «جدایی…» و نه الان که «فروشنده» قرار است در اسرائیل به نمایش در بیاید هیچ واکنشی نشان نداده است. این درحالی است که معمولا هنرمندان آزادی خواه و مستقل جهان، امکان اجرا یا نمایش آثار هنری خود در فلسطین را ندارند. برخی منابع رایزنی سرمایه گذار قطری فیلم را در نمایش فروشنده در سرزمین‌های اشغالی بی‌تأثیر نمی‌دانند. این تهیه کننده؛ «انستیتو فیلم دوحه» متعلق به خواهر امیر قطر است.




حمله داماد شهید آوینی به بهرام بیضایی به‌خاطر فرهادی!

سینماروزان: نسبی‌گرایی بهرام بیضایی در پیامی صوتی-حالا چرا پیام صوتی و نه تصویری؟- که برای اصغر فرهادی فرستاده بود و پرهیز او از ذکر حتی یک عبارت مختص «فروشنده» سبب ساز آن شده که حسین معززی نیا داماد شهید مرتضی آوینی که چندین سال سردبیر یک مجله سینمایی وابسته به شهرداری بود، در یادداشتی اجتماعی به شدت به بیضایی انتقاد کند.

به گزارش سینماروزان انتقادات حسین معززی نیا به پیام صوتی نسبیت گرای بیضایی در حالی صورت گرفته که پدر همسر وی شهید آوینی نیز در زمان حیات میانه خوبی با بیضایی نداشت و در جلد دوم «آینه جادو» او را کارگردانی دانسته بود که قدرت نوآوری ندارد و به صراحت نوشته بود «فیلمهای بیضایی جز یک فرمالیسم بسط یافته، چیز دیگری نیستند.» و البته در سوی مقابل بیضایی نیز از طیف او با صفت «سوره نویسان کیهان نشین» نام برده بود.

متن یادداشت داماد شهید آوینی را بخوانید:

یک فایل صوتی منتشر شده، دربردارنده‌ی پیام تبریک «بهرام بیضایی» به «اصغر فرهادی» بابت جایزه‌ی اسکار اخیر. یعنی تیترش این است. در این پیام تبریک سه دقیقه‌ای، استاد ارجمند یادی می‌کند از همه‌ی آن‌ها که در هر جای جهان فیلم ساخته‌اند و جایزه نگرفته‌اند/ یادی می‌کند از هر فیلمسازی که اساسا توانسته فیلمی بسازد و موانع دنیای فیلمسازی در هر نقطه از جهان را جابه‌جا کند/ یادی می‌کند از هر کسی در هر جای دنیا که فیلم خوبی ساخته اما جایزه نگرفته/ یادی می‌کند از بسیاری از نام‌ها بزرگ که تاریخ سینما را ساخته‌اند و جایزه نگرفته‌اند / یادی می‌کند از هر ایرانی که در هر جای جهان تا امروز جایزه‌ای بابت فیلمش گرفته یا خواهد گرفت / یادی می‌کند از بسیاری فیلم‌های خوب که رنگ پخش و پرده به خود ندیده‌اند و سازنده و فیلم به فراموشی سپرده شده و… تا در نهایت نوبت می‌رسد به موضوع اصلی: اصغر فرهادی.

 استاد تبریک می‌گوید به فرهادی بابت نه فقط این جایزه بلکه بابت همه‌ی جایزه‌هایی که در کل زندگی‌اش دریافت کرده و تاکید می‌کند هیچ جایزه‌ای، هیچ ساخته‌ای را بهتر یا بدتر از آن که هست نمی‌کند و برای ایشان فروشنده مثل هر فیلم دیگر فرهادی ستایش سزاوار بوده حتی اگر هیچ جایزه‌ای نبرده باشد!

«این نوع موضع گیری و این نوع دیدن دنیای پیرامون همان چیزی است که این روزها به شدت مد است. همه‌ی آن‌ها که در یک هفته‌ی اخیر به منظور «تحلیل جایزه‌ی فرهادی» حجم عظیمی دری وری در فیس‌بوک و اینستاگرام و توییتر و… منتشر کردند دقیقا همین نوع موضع‌گیری را می‌پسندند. همین نوع حرف زدن که انتقام هر ظلمی را که در هر نقطه از عالم از دوران خشایارشا تا آینده‌ای نامعلوم رخ داده، رخ خواهد داد یا محتمل است رخ دهد بگیری و همه‌ی تذکرات ممکن را به همه‌ی اهل سیاست و فرهنگ و غیره بدهی و در نهایت مشخص نشود داری تبریک می‌گویی یا تسلیت…

اصلا می‌خواهی تبریک بگویی یا نگویی و اصولا داری چه می‌گویی، چون جایگاهت والاتر از آن است که چیزی بگویی و البته والاتر از آن چیزی نگویی، بنابراین همه چیز می‌گویی و در نهایت چیزی نمی‌گویی و مشخص نیست از نظرت جایزه مهم است، نیست، شادباش دارد، ندارد، مهم است، مهم نیست… و درنهایت چی. چون مسائل مهم‌تری وجود دارند که باید بیان شوند. چون تو همیشه باید درباره‌ی مسائل مهم‌تری از آن چه دیگران به آن مشغولند حرف بزنی. چون تو همیشه نگاه ژرف‌تری داری. همیشه عمیق‌تری. نگاهت تاریخی است و معطوف به این لحظه نیست. چشم به گذشته داری و همزمان به آینده. دلت پر از درد است و دغدغه‌ات اکنون نیست. آه، ای روشنفکری ایرانی.




نامه مادرشوهر مهناز افشار به اصغر فرهادی⇐چرا داشته‌ها را نمایش ندادید؟/چرا مدام زن چادری را منفعل و مرد سنتی را پرخاشگر نشان می‌دهید؟

سینماروزان: در هیاهوی پیامهای تبریک مختلفی که برای اصغر فرهادی به واسطه اسکار دومش صادر شده است سوسن صفاوردی همسر محمدعلی رامین و مادرشوهر مهناز افشار نیز نامه ای برای فرهادی نوشته است.

به گزارش سینماروزان صفاوردی که به تازگی خبر آزادی پسرش یاسین رامین که ماهها بخاطر شکایت سازمان هلال احمر در بازداشت بود منتشر شد(اینجا را بخوانید) در نامه خود به اصغر فرهادی از او گله کرده که چرا زنان و مردان سنتی را در آثارش مدام با ویژگیهای منفی نمایش می دهد و برای او ابراز امیدواری کرده بلکه بتواند در آینده با تأکید بر داشته های ایرانیانی جایزه بگیرد.

متن نامه مادرشوهر مهناز افشار به فرهادی را بخوانید:

به نام دوست که جز دوست مقصدی نمی خواهیم

با سلام و احترام

جناب آقای فرهادی بدون شک هرگاه اتفاقی که منجر به یاد مثبت از یک کشور در عرصه ی بین المللی می شود ، دل افراد کشور را شاد می کند و این شادی که افتخار آفرین است جای قدردانی دارد ، بس ضمن تشکر از پیروزی هنری کسب شده ، چندی بود دلم می خواست به گونه ای با شما سخن بگویم و نکاتی را بعنوان یک هموطن به سمع شما برسانم.

جناب آقای فرهادی

فیلم «فروشنده» قطعا در آموزش گفتگو و عقلانیت در مواقع خشم، صحنه هایی را پیش چشم روی مخاطب قرار داد که می توان در مواقعی که تفکرات سنت های کهنه و پوسیده، انتظاری خارج از چهارچوب عقل از انسان را متوقع بوده است، به گونه ای دیگر عمل کرد و خشم را در اوج غلبه احساسات که شخص را  برآن می دارد تا بر سر دوراهی انجام آداب معمول یا مدیریت بحران، راه دوم را انتخاب کند و راه اصلاح را پیش گیرد. اما آقای فرهادی جدای از مهارت های هنری و فنی که در تخصص بنده نیست، فیلم «فروشنده» همانند «جدایی نادر از سیمین» مجددا برای طرح حرکتی مبتنی بر عقلانیت در مواقع بحرانی، پاشنه ی آشیل خانواده هایی از جنس سنتی را نشانه رفت. در هر دو فیلم نقش پدران و مادران سنتی در سنین مختلف به گونه ای منفی است.

در «جدایی نادر از سیمین» مرد خانه تندخو، بی منطق، پرخاشگر که نماد یک فرد مذهبی سنتی است را به تصویر می کشد و چادر که با ذلت و بدبختی  انفعال، آبرو داری بی منطق و فقر پیوند خورده و نماد یک زن مذهبی است.

در «فروشنده» نیز پدر سنتی، پناهگاه یک خانواده به گونه ای دیگر دچار ضعف شخصیتی است و مادر، همان زن چادر به سر، منفعل که سال ها با آبروداری تلاش کرده است تا آنچه را که به او داده اند ببیند نه آنچه را که باید ببیند و حس کند.

این افراد در مقابل شخصیت های متجددی قرار می گیرند که چه به هنگام جدایی و چه به هنگام تعدی به ناموس ،کاملا رفتاری آگاهانه ، منطقی ،توام با حس همدردی و مشارکت را در لحظات بحرانی به نمایش می گذارند.

جناب فرهادی

قطعا برای اصلاح جامعه و کشوری که به آن تعلق داریم و سرزمین ماست ،هر فرد وطن دوستی دغدغه اصلاح دارد و شما نیز بخوبی این دغدغه را نشان داده اید ولی زیباست در جریان گذر از سنت به نوسازی فرهنگی و شاید در بسیاری از موارد ،حرکت بسوی رفتار های منطقی و عقلانی ،خیلی از ارزش هایی که در جوامع توسعه یافته امروز در مسیر این گذر تبدیل به یک حسرت شده اند همچون  اتحاد و همبستگی خانوادگی، جمع گرایی، گذشت و ایثار، نوع دوستی و…را با یک تورق در دفتر خاطرات خانواده های سنتی از این جنس» مشاهده کرده و آنها را مورد تغافل قرار ندهیم.

آقای فرهادی

خوب بخاطر دارم ،در جریان پیروزی انقلاب ،برخی از مردان از جنس آسمانی را که با دیدن زنان فقیر فرهنگی و مادی خودفروش آنان را به عقد خویش در آورده اند تا از بند اسارت ناجوانمردان شهوت پرست و پول پرست رهایی بخشند یا معتمدین قدیمی محله ها ریش سفیدانی که به چشم پاکی شهرت داشتند و نه تنها امین و پناهگاه خانواده ی خود بوده اند ،بلکه امین یک محله محسوب می شدند. ناموس دیگران ،ناموس آنان بود و مایملک دیگران، مایملک آنان و در همه حال احوال دیگران مقدم بر احوال شخصی آنان بود، را حتما شما نیز به یاد داشته و یا شنیده اید و یا زنان محجبه ای که اعتقاد آنان مانع توانمندی ،فعالیت  و مشارکت بالای آنان در عرصه های مختلف نبوده و در مرام آنان انفعال و ذلت ،محلی از اعراب نداشته است و در کنار خانواده و همکاری همسرانشان الگویی از یک جمع صمیمی،منسجم و آگاه را به تصویر کشیده اند.

جناب فرهادی

جامعه ی ما به حق در خیلی از موارد نیازمند یک پالایش اساسی از آداب و سنن پیوند خورده به تفکرات متحجرانه و پوسیده و عاری از آموزه های اصیل دینی و سیره عملی پیامبر که برای مکارم اخلاق مبعوث شد و سیره اهل بیت مطهرش است،می باشد.

اما از کارگردان به نام و با سابقه ای چون شما انتظار می رود ،به موازات اصلاح داشته ها را نیز پررنگ کنید و در معرض جهانی که از آن بی خبر است قرار دهید. این جهان هم به جهان تفکرات داخل و هم به جهان تفکرات خارج بر می گردد. شما قطعا اذعان دارید که اگر یک جامعه داشته هایش مورد غفلت قرار گیرد، از درون دچار سردرگمی می شود و از بیرون عزت اش خدشه دار می شود و لذا جای دستان توانمند شما در به تصویر کشیدن این داشته ها، امروز پیش از هر زمان دیگر احساس می شود.

پس به امید آن روز که اصغر فرهادی کارگردان به نام ایران در عرصه های ملی و بین المللی اسکار بهترین فیلم داشته های یک ملت را برای کشورمان به ارمغان آورد.

با تشکر از پیام زیبای شما به مراسم اسکار