1

سینمای اجتماعی؟ نه! فقط نقد اجتماعی داریم/ چطور شد که کارگردان #پوپک_و_مش_ماشالله، بازیگر شد؟

سینماروزان/کیوان بهارلویی: نشست نقد و بررسی فیلم «خاطرات بندباز» به تهیه‌کنندگی سمیرا برادری و کارگردانی حامد رجبی با حضور کارگردان، بازیگران فیلم و محسن آزرم منتقد سینما شب گذشته (شنبه 11 آذر) در پردیس سینمایی چارسو برگزار شد.

در ابتدای این جلسه محسن آزرم منتقد سینما با بیان اینکه سینمای ایران بعد از انقلاب سینمای اجتماعی را باب کرده است، گفت: سینمای اجتماعی از جمله غلط‌های رایج است که متاسفانه برخی  منتقدان سینمایی ایران به اشتباه از روی هم نوشتند در حالی اساسا سینما در ذات خودش اجتماعی است.

وی با اشاره به اینکه بسیاری از فیلم‌ها، آثار نقد اجتماعی هستند افزود: این فیلم‌ها موضع اجتماعی دارند و قرار است جرقه‌ای را در ذهن مخاطبشان روشن کنند؛ آثار «برادران داردن» نمونه بارز آن است. به طور مثال فیلم «رزتا» که یکی آثار آن‌هاست در سینما باقی نماند و این فیلم باعث شد تا قانونی برای کودکانی که زیر سن قانونی کار می‌کردند تصویب بشود و نامش را قانون رزتا گذاشتند.

این منتقد سینما با اشاره به اینکه ما در ایران فیلمسازانی را داریم که دغدغه نقد اجتماعی دارند گفت: آنچه که درباره سینمای اجتماعی گفته می‌شود اشاره به فیلمسازانی دارد که حرفی برای گفتن دارند اما کمتر فیلمسازانی هستند که بخواهند از داستان اولیه خود فراتر بروند و نقد کنند.

آزرم ادامه داد: فیلم «خاطرات بندباز» مانند اثر قبلی‌ سازنده اش  «پریدن از ارتفاع کم» مسئله‌ای است که خود فیلمساز دارد و اثر را با یک نگاه انتقادی می‌سازد و این همان چیزی است که کارگردانی را وادار به ساخت فیلم نقد اجتماعی می‌کند.

حامد رجبی کارگردان فیلم «خاطرات بندباز» با اشاره به اینکه ایده فیلم از واژه «شاپینگ سوسیالیستی» که توسط مراد فرهادپور  مطرح شد در ذهنم شکل گرفت، گفت: البته این فیلم درباره آن واژه نیست اما محرک اصلی آن بود. چندباری فیلمنامه را بازنویسی کردیم تا در نهایت به همین که شما تماشایش کردید رسیدیم.
وی ادامه داد: فیلمسازی برای من خودآگاه نیست اما میدانستم که در فیلم نیاز به یک سکون و آرامش داریم و این مسئله در طول ساخت فیلم رعایت شد اما این بدان معنا نیست که بدون هیچ چیز از قبل تعیین نشده‌ای سر صحنه برویم و یک ایده کلی داشتم اما هرگز و تا لحظه فیلمبرداری کامل آن را نمی‌بندم و امکان تغییر وجود دارد.
حامد رجبی در ادامه افزود: من فیلمی را دوست دارم که کنشگری اجتماعی در آن وجود داشته باشد و اگر فیلمی می‌سازیم باید تبدیل به یک کنش شود و این کنش‌مندی ابتدا باید برای خود من باشد البته منظورم از کنش‌مندی یک کار فکری است. اینکه خود فیلم یک نگاهی را منتقل کند.

فرزاد موتمن کارگردان سینما که در این فیلم به عنوان بازیگر حضور پیدا کرده بود درباره حضورش در این فیلم به عنوان بازیگر گفت: در همین اول جلسه باید اعلام کنم که بازیگر نیستم و قرار نیست این کار را ادامه بدهم، قبل از این فیلم پیشنهادهایی برای بازی داشتم ولی همیشه آن را رد کردم. درباره بازی در این کار باید بگویم حامد رجبی را سالهاست که می‌شناسم و آثارش را  دنبال می‌کردم و زمانی که پیشنهاد بازی در فیلمش را به من دادند، سمیرا برادری تهیه‌کننده کار گفت فیلمنامه را بخوان و بعد جواب بده. زمانیکه فیلمنامه را خواندم احساس کردم که کاراکتر پدر طوری نوشته شده است که می‌تواند بازیگر حرفه‌ای نداشته باشد همین نکته باعث شد که در این فیلم بازی کنم.
وی ادامه داد: این وسوسه همیشه با من بود که کاری که خودم به عنوان کارگردان با بازیگران انجام می‌دهم یک بار خودم تجربه کنم و به همین دلیل پذیرفتم و از تجربه‌ای که کردم راضی‌ام.

فرزاد موتمن با بیان اینکه در مرحله پیش‌تولید کار، چندین بار دورخوانی داشته‌ایم، توضیح داد: شخصیتی که بازی می‌کردم، بسیار مینیمال بود و برای بازی سعی کردم که بفهمم حامد رجبی از این کاراکتر چه چیزی می‌خواهد، مینمال بودن فضای فیلم همان چیزی است که مرا برای بازی در کار ترغیب کرد.
موتمن با اشاره به مباحثی همچون سینمای اجتماعی گفت: آنچه که به اسم درام اجتماعی در سینمای ایران نام برده می‌شود ژانری است در سینما که در ایران اختراع شده و پشتوانه سینمایی ندارد برای آنکه سینمای ما شبیه سینمای جاهای دیگر نباشد.

وی ادامه داد: برای من در سینما تخیل همیشه  جذاب است آنچه برای من در فیلم «خاطرات بندباز» مهم بود مینمال بودن داستان و ساختار فیلم بود. داستان دختری که وارد قصه می‌شود و تفکرات قدیمی یک پدر و دختر را بهم می‌ریزد و تغییر می‌دهد.
میرسعید مولویان بازیگر اثر نیز درباره حضورش توضیح داد: قبل از این کار فیلم «پریدن از ارتفاع کم» حامد رجبی را دیده بودم در آن اثر او لحظات ساده را خیلی تاثیر‌گذار به تصویر کشیده بود به همین دلیل احساس کردم که اگر در این فیلم حضور داشته باشم به خاطر جزئیات مدرنی که در پردازش کاراکتر دارد؛ بازیگر خوش‌شانسی هستم که توانسته این فیلم را در کارنامه کاری‌ا‌ش داشته باشد.
میرسعید مولویان اشاره کرد: زمانیکه فیلمنامه این کار را می‌خواندم، فیلمنامه کار جزئیاتی داشت که برایم بسیار جالب بود و اینطور نیست که فیلم به خودی خود جلو رفته باشد؛ بار اول که فیلمنامه را خواندم آنقدر برخی از نکاتش برایم سنگین بود در مسیر رسیدن به دفتر حامد رجبی بار دیگر نیز خواندم تا زمانیکه با او حرف می‌زنم بفهمم علت آن مکث‌ها و سکوت‌ها چیست، البته که در این فیلم همه‌چیز بسیار تعاملی بوده است.

در این جلسه که اجرای آن را علی زادمهر بر عهده داشت سمیرا برادری تهیه‌کننده فیلم نیز حضور داشت و در پایان مخاطبان سوالات خود را از سازندگان فیلم پرسیدند.




در نشست نقد و بررسی مستند «لینچ – اوز» مطرح شد: هنر نمی‌تواند منطقی باشد

سینماروزان/مهدی فلاح صابر: مستند «لینچ – اوز» به کارگردانی الکساندر او فیلیپ در ششمین و آخرین برنامه از رویداد «سینما پرتره» عصر روز پنج‌شنبه 26مرداد به نمایش درآمد و پس از اکران این اثر، نشست نقد و بررسی و تحلیل با حضور فرزاد موتمن به عنوان کارشناس مهمان و امیر قادری و علی زادمهر کارشناس و مجری نشست در پردیس سینمایی ملت برگزار شد.

فرزاد موتمن در ابتدای نشست با اشاره به اینکه “دیوید لیچ دوست ندارد راجع به فیلم‌هایش صحبت کند” گفت: دیوید لینچDavid Lynch مفهوم‌ترین چیزی که درباره فیلم‌هایش گفته است این است که “دنیا پیچیده است پس فیلم‌ها هم باید پیچیده باشند” یا گفته است “من‌ نمی‌فهمم چرا همه انتظار دارند هنر منطقی باشد”. او بیشتر از این درباره فیلم‌هایش توضیح نمی‌دهد احتمالا فکر می‌کند فیلم‌ها خودشان واضح هستند و حرفشان را می‌زنند.

او در ادامه درباره مستند «لینچ – اُز» بیان کرد: یک مستندی که قرار است راجع به لینچ ساخته شود باید بتواند به عقب برگردد و بدون اینکه بخواهد فیلم لینچ‌ را معنی کند، بلکه باید فقط آنها را بیشتر به ما نشان دهد شاید برای ما آشناتر شود. لینچ اصولا به فیلم‌های مورد علاقه‌اش اشاره نمی‌کند اما در جایی گفته است که روزی نیست که به “جادوگر شهر اُز” فکر نکند و حتی موسیقی آن را هم با ترومپت‌ با وجود فالش زدن، می‌نواخته است.

وی ادامه داد: این مستند چهارچوب‌های یک مستند سنتی را ندارد و رها است، بیشتر شبیه کلیپ‌هایی درباره سینما درآمده است ولی سعی می‌کند مثل خود لینچ چیزی را معنا نکند و توضیح ندهد و از کنار آنها فقط گذر کند و البته گاهی چیزهایی بی ربط به ما نشان می‌‌دهد.

این کارگردان افزود: این مستند به 6فصل تقسیم می‌شود که وجه تمایز آنها نریتورها هستند. این 6فصل قرار است به ما توضیح دهد لینج اساسا تحت تاثیر فیلمی است که برای کودکان ساخته شده است. ما در فیلم‌های او ارجاعات زیادی به “جادوگر از” داریم از کفش‌های قرمز تا پرده‌‌ها و اتفاقات و پشت آن، چهره‌های پوشیده شده از رنگ، کاراکترهایی به نام دروتی، همه نشانه‌هایی است که ما را به آن اثر ارجاع می‌دهد. نشانه‌های فیلم‌های دهه پنجاه در فیلم‌های لینچ فراوان است اما ما در مستند چنین چیزی نمی‌بینیم. این اثر با دروتی همراه می‌شود و آن را کلیدی برای ورود به آثار لینچ می‌داند.

وی ادامه داد: فصل اول منضبط‌ترین و منطقی‌ترین قسمت این مستند است، فصل دوم مقداری پرت می‌شود. این‌ مستند گاهی تبدیل می‌شود به لیستی از فیلم‌هایی که کارگردان‌ها آن‌ها را دوست دارند و نه لزوما آثاری که شبیه و تحت تاثیر لینچ بوده‌اند.

موتمن با اشاره به آثار لینچ افزود: وقتی «مالهالند‌ درایو‌» را می‌بینم می‌دانم قرار است شوکه شوم و برایم مبهم باشد. او در این فیلم دیالوگ‌هایی را دوبار عینا‌ تکرار می‌کند اما فقط با تغییر فضا و رنگ‌آمیزی خاصی که در دو موقعیت مختلف با دیالوگ یکسان ایجاد می‌کند، حس کاملا متفاوتی را به مخاطب می‌دهد. در این موقعیت اگر بخواهیم ابهامات را بزداییم‌ و بخواهیم نشانه‌شناسی کنیم و توضیح دهیم سطح این کار را بسیار پایین آورده‌ایم.

امیر قادری کارشناس این نشست نیز در ادامه با تاکید بر اینکه “سبک فیلمسازانی مانند لینچ استعداد زیادی در کژی شدن و تقلب کردن توسط برخی فیلمسازان دیگر را دارد” توضیح داد: یک سینماشناس خوب وظیفه‌اش این است که سینمای اصل با قلابی را تشخیص دهد. معمولا برخورد مخاطب این است که می‌گوید اینها وهم است یا می‌گوید پرتخیل است. ممکن است یک فیلمساز یک فیلم پرتخیل می‌سازد اما پشت آن چیزی نیست. فلینی و لینچ دو سینماگری هستند که تخیلاتشان به گونه‌ای نیست که گول بزنند بلکه واقعا آمیخته با رویا و تخیل هستند. آنها ایدههای سطح بالایی دارند.

او اضافه کرد: یکی از راه‌های شناخت این افراد این است که ببینید آیا این افراد فیلم کلاسیک را هم خوب می‌شناسند. فیلمسازی که این را بلد است می‌تواند چنین ضدپیرنگ‌هایی را هم بسازد. از هر صد فیلمساز یک نفر می‌تواند لینچ باشد که سینمای کلاسیک را بلد است و بعد سراغ مسیری غیر از آن می‌رود. لینچ کسی است که فیلم‌هایش را مبهم می‌گذارد اما آنها را مانند سینمای کلاسیک تمام می‌کند اما در این میان نشانه‌شناسی در فیلم‌های او توسط منتقدان گویی سطح فیلم و حتی منتقد را پایین می‌آورد.

وی همچنین گفت: هر فیلمی خودش مشخص می‌کند که چگونه باید به آن نزدیک شد. یعنی می‌شود با «مالهالند‌ درایو‌» عین یک فیلم کلاسیک برخورد شود. این فیلمساز ساختار کلاسیک در ذهنش هست و در عین حال آن ابهام و تخیل اضافه می‌شود بر آن زمین سفت. اینکه می‌گویند کارهای او رویا است برای این‌ است که بگویند فیلم‌های او قابل فهم نیست بلکه آنها مفاهیم کلاسیک را بارور کرده‌اند و این بسیار زیبا است که در فیلم کلاسیک به دنبال مفاهیم تخیل‌آمیز باشیم.
وی همچنین گفت: هر فیلمی خودش مشخص می‌کند که چگونه باید به آن نزدیک شد. یعنی می‌شود با «مالهالند‌ درایو‌» عین یک فیلم کلاسیک برخورد شود. این فیلمساز ساختار کلاسیک در ذهنش هست و در عین حال آن ابهام و تخیل اضافه می‌شود بر آن زمین سفت. اینکه می‌گویند کارهای او رویا است برای این‌ است که بگویند فیلم‌های او قابل فهم نیست بلکه آنها مفاهیم کلاسیک را بارور کرده‌اند و این بسیار زیبا است که در فیلم کلاسیک به دنبال مفاهیم تخیل آمیز شویم اما فیلمساز هیچ گاه به این موضوع اشاره نمی‌کند تا مخاطب خود مسیرش را طی کند و فقط بیننده نخبه متوجه کنه آن شود. در عین حال فلینی و لینچ آدم‌های معتقدی به ساختاربندی دنیا و قضا و قدر هستند.

این رویداد به نمایش مستندهای جذاب و دیدنی درباره‌ی سینماگران بزرگ تاریخ سینما اختصاص داشت و پس از نمایش فیلم، نشست نقد و بررسی اثر، در کنارِ گفت‌وگو درباره‌ی چهره‌ی سینمایی مورد بحث برگزار شد.

این رویداد توسط گروه سینمایی هنر و تجربه و با همکاری مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، جشنواره سینماحقیقت، وبسایتِ کافه سینما و پردیس سینمایی ملت به مدت 6 شب برگزار شد.




نشست نقد و بررسی مستند «چشمان اورسن ولز» مطرح شد: ولز فیلمسازی اهل آمریکا که آمریکایی نبود

سینماروزان/روح‌الله نشیبا: مستند «چشمان اورسن ولز» به کارگردانی مارک کوزینز در چهارمین روز از رویداد «سینما پرتره» عصر روز سه‌شنبه ۲4مرداد به نمایش درآمد و پس از اکران این فیلم، نشست نقد و بررسی و تحلیل با حضور فرزاد موتمن و احمد الستی به عنوان کارشناسان مهمان و امیر قادری کارشناس و مجری نشست در پردیس سینمایی ملت برگزار شد.

احمد الستی، پژوهشگر سینما و مترجم استاد دانشگاه در ابتدای این نشست گفت: ولز مشهور بود که از عمق میدان در تصاویر استفاده می‌کند. قبل از ولز کارگردانانی بودند که از عمق میدان استفاده کرده بودند اما ولز تا جایی که امکان داشت بازیگران را نزدیک دوربین کرد و بک‌گراند را در آخر تصویر قرار داد. رابطه بین چیدمانی که در نقاشی‌های خود داشت در فیلم‌هایش هم آمد. ولز‌ کلوزاپ‌های خود را دراماتیزه کرد.

این پژوهشگر افزود: کارگردانان دیگر تمام دکور فیلم‌هایشان را در سطح دید(eye level) می‌چیدند اما ولز‌ از سطح پایین یا بالا استفاده می‌کند. یکی از ویژگی‌های خاص اورسن ولز‌ این است که برای اولین بار کلوز‌آپ‌های زاویه بالا(high angle) و زاویه پایین(low angle) استفاده می‌کند و تا قبل از آن کسی به فکر استفاده از چنین نماهایی نبوده است.

این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه “سینمای ولز‌، سینمای حرکات عجیبی بود” گفت: او در دومین فیلم خود حرکت دوربین و رفت و آمد بازیگران که به صورت موزون وارد یا خارج از صحنه می‌شوند را به تصویر می‌کشد در حالی که سینمای هالیوود دوست نداشت بازیگران از کادر خارج شوند و کارهایی که ولز‌ کرد اتفاق جدیدی بود. این‌ نماها و زیبایی‌شناسی در آن سال‌های سینما، غیرمعمول بوده است. او بسیار دوست داشت که اگر از کرین‌آپ استفاده می‌کند توام با مقدار زیادی حرکات افقی باشد در حالی که دوربین عمودی بالا می‌‌رود.
این کارشناس سینما با اشاره به اینکه “ولز صاحب زیبایی‌شناسی و نگاه خاص خودش شده بود” بیان کرد: ولز بخش‌هایی از سینمای اکسپرسیونیسم را به سینمای آمریکا کشاند.‌ از اسپات‌لایت‌ و همچنین از کنتراست‌های بالا استفاده کرده است. او استاد استفاده از پرتره‌ بود همانطور که در نقاشی‌هایش هم هست. تمام نقاشی‌ها و آثار این هنرمند در سال ۲۰۱۹ تبدیل به کتاب و چاپ شده‌اند. برای ۵ دهه فیلم او بهترین فیلم تاریخ سینما شناخته شده و انبوه تحقیقاتی که درباره او شده و کتاب‌هایی که از او چاپ شده نشان دهنده اهمیت‌ این فیلمساز است.

وی در ادامه با بیان اینکه ولز سختی‌های فروانی در طول زندگی پشت سر گذاشت، توضیح داد: تعداد فیلم‌هایی که ولز ناتمام گذاشت بسیار بیشتر از فیلم‌هایی بود که تمام کرد و علت آن دردسرهایی است که با کمپانی‌ها داشت. او می‌خواست نوآوری داشته باشد ولی با او همراهی نمی‌شد. آنچه که می‌دانیم این است که او شبی سکته می‌کند و در حال کار کردن این اتفاق می‎افتد و صبح روز بعد راننده‌‌اش متوجه این اتفاق می‌شود. او از دست بلاهایی که به سرش آوردند برید و خسته شد‌.

الستی در بخش دیگری از صحبت‌های خود درباره زندگی شخصی این هنرمند گفت: او در پایان عمرش به پیش دخترش رفت زیرا حتی توانایی گذران زندگی خود را نداشت. دوستانش به او کمک کردند که میراثی برای دخترانش به جا بگذارد. زندگی خصوصی ولز نقاط عجیبی دارد و از کودکی او را نابغه می‌دانستند.

در ادامه، فرزاد موتمن دیگر کارشناس حاضر در این نشست با تاکید بر اینکه “ولز یک فیلمسازآمریکایی بود اما آمریکایی نبود” توضیح داد: تجربه‌گرایی او هنوز تاثیر می‌گذارد و برای دیگران الگو است اما در دوره خودش تلاش‌هایی برای کم فروغ جلوه دادن کارهایش انجام شد و حتی هنوز هم ادامه دارد. ولز‌ برای بدنه رسمی سینمای هالیوود‌ هم فیلم ساخت و موفق هم شد. اما علی رغم همه اینها سعی شد از او شخصیتی‌ پرمدعا‌ و کارخراب کن جلوه داده شود.
او افزود: کارنامه سینمایی ولز برای چند دهه ادامه داشته و همیشه مبارزه کرده تا حق کنترل بر فیلم‌های خود را به دست بیاورد. این درگیری‌ها منجر به مخدوش کردن باند صوتی فیلم‌ها، خرابکاری و… و در نهایت ناتمام ماندن کارهایش شده است. این موضوعات از او کاراکتری می‌سازد که همه به او علاقه‌مند و درباره او کنجکاو می‌شوند. نکته جالب این است که در بین فیلم‌های او اثری هم درباره کیارستمی هست.
او درباره شیوه فیلمسازی ولز توضیح می‌دهد: یک نمای باز بسیار افراطی یا کرین‌ها و زاویه بالا(high angle) و زاویه پایین(low angle) از ویژگی‌های اصلی کار او بوده است. این‌ها نشان می‌دهد او از واقعیت‌گرایی نفرت داشته و می‌خواسته نگاه متفاوت داشته باشد.

موتمن افزود: ما ولز‌ را به عنوان فعال سیاسی نمی‌شناسیم. او لیبرال است و مانند هر فرد دیگری دیدگاه‌هایی دارد اما از طرف دیگر متمرکزتر شدن بر اینکه او سیاسی است لزوما درست نیست بلکه اگر او اعتراضی هم به نژادپرستی و رفتار بد با سیاه‌پوستان می‌کند کاری است که همه هنرمندان وظیفه دارند و باید انجام دهند.
این کارشناس با اشاره به شیوه‌های خاص فیلمبرداری ولز، گفت: او از شیوه دیپ فوکوس استفاده می‌کند و قاب‌هایش پر از اطلاعات است و هیچگاه خالی نیست اما بر عکس نقاشی‌های او روی کاغذ مینیمال است. شاید بتوانیم به این شکل این را توجیه کنیم که او در فیلم‌هایش حرف‌های پیچیده‌ای به ما نمی‌زند. او بسیار فرمالیست‌ است و یک داستان‌گوی مردم پسند نیست به همین دلیل است که اقتباس‌های او از «مکبث» بیشتر بر مبنای فرم است تا کاراکتر.

امیر قادری کارشناس و مجری این نشست نیز گفت: ولز یک پدیده است و شخصیت مهمی است اما این ستایشی که از او می‌شود نه تنها شایسته او نیست بلکه دیگر کارگردانان را در سایه خودش قرار می‌‌دهد. نه تنها برای فیلم «همشهری کین» بلکه برای ولز نیز در تاریخ سینما زیادی از حد پرداخته شده است.
وی با انتقاد از برخی ویژگی‌های او بیان کرد: او یک سری میزانسن‌های تکرار شونده دارد که مخاطب در یک جایی می‌گوید دیگر بس است و من متوجه منظورت شده‌ام و مخاطب از این بیانگرایی ولز خسته می‌شود.
این کارشناس افزود: ولز برای خودش برندسازی می‌کند و خود را تبدیل به ستاره‌ای میکند که استودیوهای فیلمسازی نمی‌گذارند او کارش را انجام دهد ولی من به این امر اعتقادی ندارم و به نظرم درست نیست. با این حال او برای من یک شاهکار دارد و «نشانی از شر» بسیار درخشان است.
این رویداد به نمایش مستندهای جذاب و دیدنی درباره‌ی سینماگران بزرگ تاریخ سینما اختصاص دارد و تا پنجشنبه از ساعت ۱۹ این مستندها به نمایش در خواهند آمد. پس از نمایش فیلم، نشست نقد و بررسی اثر، در کنارِ گفت‌وگو درباره‌ی چهره‌ی سینمایی مورد بحث برگزار می‌شود.

در این رویداد فیلم‌های مستندِ کمیابِ «فلینی هرگز پایان نمی‌یابد» به کارگردانی یوجینو کاپوچو، مستند «جانگو و جانگو – سرجو کوربوچی» به کارگردانی لوکا رنا مستند، «روح پیتر سلرز» به کارگردانی پیتر مداک و مستند «چشمان اورسن ولز» به کارگردانی مارک کوزینز به نمایش درآمدند و در روزهای آینده مستند «لینچ- اوز» به کارگردانی الکساندر او فیلیپ و مستند «فورمن در برابر فورمن» به کارگردانی هلنا ترشتیکوا و یاکوب هینا با زیرنویس فارسی، به نمایش در می‌آیند.

فریدون جیرانی، بهروز افخمی، احمد الستی، فرزاد موتمن و علیرضا رئیسیان به عنوان کارشناسان مهمان در این نشست‌ها حضور خواهند یافت.
امروز در پنجمین روز از رویداد «سینما پرتره» مستند «فورمن در برابر فورمن» به کارگردانی هلنا ترشتیکوا و یاکوب هینا با حضور علیرضا رئیسیان به عنوان کارشناس مهمان نمایش داده خواهد شد.
این رویداد توسط گروه سینمایی هنر و تجربه و با همکاری مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، جشنواره سینماحقیقت، وبسایتِ کافه سینما و پردیس سینمایی ملت برگزار می‌شود.




عریان‌گویی به‌سبک فرزاد موتمن ⇐مهم‌ترین اشتباهی که سینمای ایران مرتکب شد، تاسیس خانه سینما بود!!/خانه سینمایی که حتی نمی‌تواند در دوران کرونایی از سینماگران حمایت کند، به درد نمی‌خورد!!/به‌خاطر آرای خانه سینما، چهار سال است که حساب بانکی مرا بسته‌اند!!/چهار تهیه‌کننده فسیل در خانه سینما نشسته‌اند و برای کل سینما تعیین تکلیف می‌کنند!/فارابی به چه دردی می‌خورد وقتی تبدیل شده به جایی که برای یک عده از کسانی که پارتی دارند، شرایطی را فراهم می‌‌کند که فیلم بسازند و دیگران را ایزوله می‌کند؟؟!/مافیا به سینماماشین هم راه پیدا کرده!!!/چرا فقط برای درایوین “خروج” تبلیغ شد و بقیه فیلمها، هیچی!؟؟/اکران خارجی موقعی معنا پیدا می‌کند که کمپانی‌های خارجی توزیع‌کننده در اینجا دفتر داشته باشند و بتوانیم فیلم‌ها را بدون سانسور نمایش دهیم!!/در شرایطی که مخاطب ایرانی، فیلم‌های خارجی را بدون سانسور و با قیمت‌ارزان، در فضای مجازی می‌تواند تهیه کند، آن‌وقت چرا باید برود در سینما و نسخه لت‌وپار آن فیلم را تماشا کند؟/تهیه‌کنندگان ایرانی مثل دلالان آژانس املاک شده‌اند که می‌گویند پول بیاور تا فیلم بسازیم و تازه وقتی پول هم می‌آید، پورسانت خود را برداشته و آورنده سرمایه را دور می‌زنند!!!/اگر درآمد سینمای ایران از اکران بود و نه از تولید، این همه فساد سراسر آن را دربرنمی‌گرفت!!/چرا در مملکتی که سینماگرش حتی یک بیمه بیکاری ندارد، ۵۰ جشنواره ریزودرشت درست کرده‌اند و مدام میلیارد، میلیارد هزینه این جشنواره‌ها می‌کنند؟/چرا حتی با وجود تعطیلی کرونایی جشنواره‌های جهانی، باز مدیران ایرانی به‌دنبال برگزاری جشنواره هستند؟؟

سینماروزان: مشکلات اقتصادی و فقدان امنیت شغلی سینما در ماههای اخیر و به خاطر بروز کرونا چندبرابر شده و متاسفانه مدیران فرهنگی نیز به‌جای تعطیلی جشنواره‌ها و زیرمجموعه‌های بی‌فایده و سوق دادن بودجه‌ها به‌سمت ارتقای اقتصادی سینماگران، فقط نظاره‌گر نشیب اهالی سینمایند. از آن سو در خانه سینما هم مدیران علاقمندی که به سراغ رایزنی با نهادها و ارگانها جهت دریافت تسهیلات برای سینماگران بروند، به چشم نمی‌خورد!

به گزارش سینماروزان در این شرایط فرزاد موتمن کارگردان سینمای ایران در گفتگویی تفصیلی به‌زعم خود به انتقاد از ساختار سینمای ایران پرداخته است.

فرزاد موتمن با اشاره به انفعال تنها صنف سینمای ایران که مدام هم از دولت بودجه می‌گیرد به مجتبی اردشیری در فرهیختگان گفت: در شرایط فعلی که کرونا اقتصاد سینماگران را به استضعاف کشانده، شاید این توقع است که صنوف یا مثلا خانه سینما درکنار اهالی سینما باشد. اما درواقع خانه سینما در ایران هیچ محلی از اعراب و هیچ معنایی ندارد. این خانه زمانی معنا پیدا می‌کند که بتواند به فیلمساز خود در دوران بیکاری‌اش حمایت بدهد. سینمای ایران این اقتصاد را ندارد که بتواند این کار را انجام دهد، به همین خاطر خانه‌ای که نمی‌تواند در دوران کرونایی هم از سینماگران حمایت کند به درد نمی‌خورد و نبودش بهتر است چون لااقل آن زمان یک دفتر کمتر داریم. این دفاتر فقط بروکراتیک هستند، مثل فارابی!!

موتمن افزود: ما الان به بنیاد فارابی احتیاجی نداریم، فارابی به چه دردی می‌خورد؟ بنیاد فارابی تبدیل شده به جایی که برای یک عده از کسانی که پارتی دارند، شرایطی را فراهم می‌‌کند که فیلم بسازند و دیگران را ایزوله می‌کنند. ما چنین جایی را برای چه می‌خواهیم؟

فرزاد موتمن با اشاره به ضعف صنفی سینما تاکید کرد: خانه سینما را هم نمی‌خواهیم؛ این خانه به درد هیچ‌چیزی نمی‌خورد. خانه سینما باید بتواند وقتی که من بیکارم، ماهانه به من حمایت بدهد. نمی‌‌تواند بدهد پس به درد نمی‌خورد. سندیکا و تشکل صنفی، فرهنگ دارد که ما آن فرهنگ را نداریم. در فرانسه کارگرها از انقلاب فرانسه به بعد شوراهای کارگری داشتند، به‌همین‌خاطر سینمایش هم حالا سندیکا دارد و مشغول کار است. در کشوری که چنین سابقه سندیکایی وجود ندارد، شما هر دفتری به هر اسمی‌ که بگذارید، فقط یک تشکل بروکراتیک است برای بدبخت کردن همه. شورای داوری خانه سینما بزرگ‌ترین ظلم را به من کرده. این شورا چهار سال زندگی مرا از بین برده؛ دیوان بلخ است. چهار تهیه‌کننده که هیچ‌فیلمی نمی‌سازند، چهار فسیل برای ما تعیین تکلیف می‌کنند و قراردادهایی را که قانونی هستند، به‌رسمیت نمی‌شناسند.  ما به هیچکدام اینها احتیاجی نداریم.

موتمن ادامه داد: بعد از «آخرین‌بار کی سحر را دیدی» تا الان من هنوز حساب بانکی‌ام بسته است؛ به‌خاطر رای‌های خانه سینما چون رای فاجعه دادند. بازیگری که تولید فیلم را شانتاژ کرده، میلیون‌ها لطمه زده، روزها تولید فیلم را خوابانده، به او حق می‌دهند که پول بیشتری از دستمزدش را طلب کند و آن‌وقت تهیه‌کننده اصلی، آن پول را نمی‌دهد و چون پروانه‌ساخت به نام من بود، من گرفتار شدم و شورای داوری قرارداد مرا با آن تهیه‌کننده به‌رسمیت نشناخت. من هم این شورای داوری را به‌رسمیت نمی‌شناسم که به زندگی‌ام رحم نکرد. مخصوصا اینها را می‌گویم تا ببینید سیاست‌هایی که طی 13 سال اخیر به‌وجود آمده، چه‌اندازه ایجاد نفرت کرده!!

این کارگردان خاطرنشان ساخت: اینها پدر همه را درآورده‌اند. مهم‌ترین اشتباهی که سینمای ایران مرتکب شد، تاسیس خانه سینما بود. برای اینکه از همان ابتدا فقط تبدیل به یک مانع شد. من برای یک بیمه، چرا باید به خانه سینما مراجعه کنم؟ می‌روم در یکی از این دفاتر و بیمه می‌شوم. من بیمه شما را نمی‌خواهم هرچند با 64 سال هنوز بیمه نیستم. من نه بیمه هستم، نه زمینی گرفته‌ام، نه خانه‌ای گرفته‌ام، نه عیدی گرفته‌ام، نه سبد کالایی گرفته‌ام و… کلافه‌ام، کلافه.

این کارگردان با طرح ایرادات نظام تهیه‌کنندگی ایران بیان داشت: وقتی شرکت‌های فیلمسازی خودشان پول نمی‌گذارند و مثل معاملات ملکی دارند عمل می‌کنند، شرایط همین می‌شود. معاملات ملکی که خودش پول نمی‌دهد، بلکه به مشتری می‌گوید چهار خانه اینجا دارم و می‌رود نشان می‌دهد بعد قرارداد می‌بندد و پورسانتش را می‌گیرد. تهیه‌کنندگان ما الان همین کار را می‌کنند. می‌گویند پول بیاور که فیلم بسازیم. حالا 15 درصدش هم مال من است، چون من تهیه‌کننده‌ام. درآمد اینجاست و تازه وقتی پول می‌آید، آورنده را هم دور می‌زنند! چرا؟ چون درآمد در اکران نیست، درحالی‌که درآمد سینما باید در اکران باشد، این فساد می‌‌آورد، این باعث همه مشکلات شده، این باعث شده عده‌ای بیکار شوند، این باعث شده خانواده‌هایی متلاشی شوند، در سینمای ایران جنایت شده. این باعث شده عده‌ای بی‌دلیل خیلی باد کنند و این باعث شده برای فیلم‌های بعضی هر پارتی‌بازی ممکنی را انجام دهند و بعضی از فیلم‌ها را واقعا سرکوب کنند. اوضاع سینما خراب شده است خصوصا  طی 10 سال اخیر. ما الان در شرایط خیلی خیلی بدی هستیم، کرونا برای سینما موهبت بود، فقط سینما از آن درس نگرفت.

فرزاد موتمن با انتقاد از تبعیض در سینماماشین‌ها گفت: بدبختانه مافیا به سینماماشین هم راه یافته!! ما سه درایوین داریم که اغلب در جاهای پرت‌وپلا هستند و مردم حتی آدرس‌هایشان را هم نمی‌دانند و این خیلی دارد سختش می‌کند. درایوین راه انداختیم اما با همه قوا حمایتش نکردیم که بین مردم جا بیفتد. در این مدت فقط برای درایوین فیلم «خروج» تبلیغ شد و برای فیلم‌های دیگر هم اصلا هیچی؛ اکران در سکوت مطلق.

این کارگردان درباره اکران‌های محدود خارجی که اخیرا بدون رعایت کپی‌رایت راه افتاده، اظهار داشت: در شرایطی که ما داریم، نمایش فیلم خارجی بی‌معنی است. اکران فیلم خارجی موقعی معنا پیدا می‌کند که کمپانی‌ها بتوانند همزمان با اروپا، در اینجا دفتر داشته باشند و ما بتوانیم همزمان با آنها، فیلم‌ها را بدون سانسور نمایش دهیم. این اتفاق هم به‌لحاظ تحریم غیرممکن است و هم به‌لحاظ ممیزی، با این شرایط چرا باید نشان دهیم. درعین اینکه معتقدم باید فیلم خارجی نمایش داده شود و اصولا تماشای فیلم خارجی، حداقل برای کسی که می‌خواهد فیلمساز شود مهم‌تر از تماشای فیلم ایرانی است و درعین‌حال من مخالف نمایشش هم هستم! در شرایطی که مخاطب ایرانی، فیلم‌های خارجی را بدون سانسور و با قیمت‌ارزان، در فضای مجازی می‌تواند تهیه کند، آن‌وقت چرا باید برود در سینما و نسخه لت‌وپار آن فیلم را تماشا کند؟

فرزاد موتمن با گلایه از هزینه‌کرد بی‌حاصل برای برگزاری جشنواره‌های مختلف در ایران بیان داشت: من اصلا با جشنواره‌ها مخالفم. چرا در مملکتی که این همه مشکل دارد و سینماگرش حتی یک بیمه بیکاری ندارد، ۵۰ جشنواره ریزودرشت درست کرده‌اید و مدام میلیارد، میلیارد هزینه این جشنواره‌ها می‌کنید؟ چرا حتی با وجود تعطیلی جشنواره‌های جهانی به‌خاطر کرونا باز مدیران ایرانی به‌دنبال برگزاری جشنواره هستند؟؟ جشنواره‌ها به چه دردی می‌خورند و اصلا چه برآیندی داشته‌اند؟  جامعه ما جشنواره نمی‌خواهد، بگذارید اول صنعت داشته باشیم. ما ادا هستیم؛ فقط ادای همه‌چیز را در می‌آوریم و مدیران ما به جای صنعت سینما به فکر جشنواره‌اند!!

موتمن درباره پیشنهادش برای حل مشکلات سینمای ایران گفت: راهکار درست در ایران، تعطیلی سینماست. سینما را باید تعطیل کنند چون همه‌چیز درست می‌شود. بگویند سینما نمی‌خواهیم. حداقلش این است با این شرایط، نمی‌شود. مگر امارات سینما دارد؟ خیر؛ خب ما هم نداشته باشیم. چون از این چیزی که الان به اسم سینما داریم، بهتر است.




ادعای رسانه اصلاح‌طلب درباره رشد پدیده “خودسانسوری” در سایه تولید کمدی‌هایی مثل “چشم و گوش بسته”!

سینماروزان: “چشم و گوش بسته” از جمله کمدی‌های روی پرده است که فروش خوبی هم داشته و در مرز ده میلیاردی شدن قرار گرفته است ولی تلاش کارگردان برای گرته‌برداری از یک کمدی هالیوودی به نام “شر نبین شر نشنو”(۱۹۸۹) از همان ابتدای اکران با انتقاد مواجه شده.

روزنامه اصلاح‌طلب “شرق” در تحلیلی بر “چشم و گوش بسته” بی اشاره به این گرته برداری از نقشی که فیلم در تقویت خودسانسوری دارد، حرف زده است.

متن تحلیل “شرق” را بخوانید:

خودسانسوري پديده‌اي است که معلول يک «دستگاه نظارتي فعال» است و در يک روند سلبي رشد مي‌کند. هرچند اين پديده در معدود آثار هنري سينما و تئاتر ايران کاربردي خلاقانه يافته است، اما در سال‌هاي اخير به ابزاري تبديل شده که هنرمندان ما در تنگناهاي فکري، همواره در تلاشند با استفاده از اين ابزار، لحني انتقادي براي آثارشان برگزينند. اما نکته اينجاست که وقتي اين ابزار به يک اپيدمي دست‌وپاگير تبديل مي‌شود، تنها کاربردش، حرکت در مسيري است که اساسا آن دستگاه نظارتي را به وجود آورده. تلاش نويسنده و کارگردان فيلم «چشم‌وگوش‌بسته» براي طرح «موضوع انتقادي» در يک لفاف مطايبه‌آميز، درواقع دامن‌زدن به اين اپيدمي خطرناک است؛ چيزي که بيشتر باعث ايجاد نوعي سوءتفاهم فرهنگي براي «متفکران سينمايي» مي‌شود و نه يک کنش انتقادي در برابر وضع موجود. اين تلاش نافرجام نويسنده و کارگردان، در کنايه‌هاي به ظاهر ابهام‌آميز فيلم قابل مشاهده است.

تصوير اسلوموشني از گام‌هاي پليس و آميختن اين تصوير به سرود شناخته‌شده «از صلابت ملت و…» و تطبيق به ظاهر هوشمندانه اين صحنه با تکرار زاويه ديد مشابه در نشان‌دادن پاهاي زني که دست‌نشانده رئيس دزدهاست؛ واداشتن آدم‌هاي بازي به گفتن ديالوگ‌هايي مثل: «… با مأمور پليس بايد صادق بود!»، «… من چه بويي مي‌دم؟ رايحه خوش خدمت»، «زندان جاي خوبيه! از بيرون بهتره. غذا ميدن و…»؛ اشاره به ساعت جنگ جهاني در صحنه رانندگي مأمور، طراحي يک موتيف موسيقايي ناکارآمد که بيشتر يادآور علاقه‌مندي کارگردان به تاريخ سينماست و به‌هيچ‌وجه تبديل به روبنايي واحد، زيباشناسانه و سازمند نمي‌شود، اشاره به عنصر زمان از طريق نشان‌دادن ثانيه‌شمار ميان صحنه‌هاي فيلم، از جمله کنايه‌هاي رمزگذاري‌شده موجود در فيلم هستند. ظاهرا اين رويکرد، سعي دارد ابهامي تفکر‌برانگيز را در بافت معنايي فيلم جا دهد و يک نيروي برتر را به چالش بکشد. اما فيلم «چشم‌وگوش‌بسته» برخلاف تلاش سازندگانش، در مسيري متفاوت گام برمي‌دارد.

انتخاب پيرنگي که مبتني‌بر يک جابه‌جايي کميک است، ساختار اصلي روايت فيلم را شکل مي‌دهد. کسي که نمي‌شنود و کسي که نمي‌بيند، به‌عنوان مجرم شناخته مي‌شوند و پليس در پي دستگيري آنهاست (ممکن است صحنه‌هايي از فيلم سانسور شده باشد، اما تأثير چنداني بر نوع شکل‌گيري اين موقعيت نمي‌گذارد). اگر ضعف انتخاب‌هاي نويسنده در طراحي پيرنگ براي قراردادن موقعيت‌هاي کميک در يک شکل منسجم و عدم تناسب زيباشناسي عناصر بصري فيلم را در نظر نگيريم، مي‌شود طرح ساخت اوليه پيرنگ را به نمونه‌هاي شناخته‌شده نمايشي که با مفاهيمي مانند «فانتزي» يا «کمدي موقعيت» پيوند دارد، بازخواني کرد.

اما نتيجه اين بازخواني به علت عدم تناسب زيباشناسانه در طراحي هنري فيلم و ارجاعات ناقص پيرنگ به موضوعاتي بيروني و ارائه اين ارجاعات در لفاف خودسانسوري به مخاطب، پيوند فرم و محتواي فيلم «چشم‌وگوش‌بسته» را با نمونه‌هاي شناخته‌شده خنثي و اين بازخواني را با شکست مواجه مي‌کند (البته برخي از منتقدان سرشناس سينماي ايران اين معايب را ناديده گرفته و کمدي موجود در فيلم را با کمدي موجود در آثار مشابه متفاوت ديده و «چشم‌وگوش‌بسته» را از جمله «کمدي‌هاي کمياب در محدوده سينماي ايران» خوانده‌اند!).

بنابراين با درنظرگرفتن نافرجامي و ناهم‌خواني موقعيت اصلي فيلم با موقعيت‌هاي نمايشي شناخته‌شده و همين‌طور عدم تناسب در ايجاد يک اتمسفر خاص و منحصربه‌فرد سينمايي، تنها مي‌ماند کليشه رايج «خنداندن به هر طريقي» که در روابط ميان تيپ‌هاي کميک به خوبي ديده مي‌شود. نويسنده و کارگردان در طراحي اين لحظه‌ها که درواقع روبناي ظاهري فيلم را مي‌سازند، با واداشتن آدم‌هاي بازي به شوخي‌هاي جنسي و حرف‌هاي رکيک، تماشاگر را به خنديدن و تحريک‌شدن وامي‌دارند. طراحي اين چارچوب اصلي (شايد مبتني‌بر خواسته سرمايه‌گذار)، ضرورت فراخواني مخاطب براي تماشاي فيلم را مشخص مي‌کند.

اگر بپذيريم که ضرورت اين دعوت مبتني‌بر «بهره‌کشي از مخاطب» است و بهره‌کشي از مخاطب کاري است که سازنده اثر را برخلاف خواسته‌اش، در جايگاه يک نيروي مديريتي قرار مي‌دهد، پس پذيرفتن ادعايي مبني‌بر صدور کنايه‌هاي انتقادي از سوي فيلم و به‌چالش‌کشيدن يک نيروي برتر، عملا منتفي است.

بنابراين فرايند طرح موضوعي انتقادي در فيلم «چشم‌وگوش بسته» به سه کاربرد کلي منتهي مي‌شود: جذب تماشاگر، تهيه سرمايه براي سرمايه‌گذار و رشد پديده خودسانسوري؛ جرياني که سال‌هاست هنرمندان ما را دچار سرگرداني براي انتقاد از وضع موجود کرده و بايد پذيرفت که دامن‌زدن به خودسانسوري و تکثير آن به اين شکل، به راحتي مي‌تواند جايگاه «سينماگر دانا» و همچنين «منتقد سينمايي متفکر» را تقليل دهد و برخلاف تصورشان، لباس «دستگاه نظارتي» را به قامت ايشان نيز بپوشاند.




انتقادات فرزاد موتمن از مدیریت دولتی سینما⇐چرا سازمان سینمایی با این همه کارمند داریم؟ سازمانی در سه‌طبقه و این همه اداره و زیرمجموعه؟/ سازمان سینمایی باید دفتری باشد با دواتاق و چهارنفر کارمند!!/بودجه فارابی مدام افزایش داشته ولی فهرست فیلمسازانی که می‌توانند از فارابی کمک بگیرند مدام در حال محدود شدن است!!/ فیلمسازان قدیمی در اولویت حمایت فارابی قرار نمی‌گیرد و بعد خودشان چه می‌سازند؟؟ ۶۰ فیلم کودک که یکی از دیگری بدتر است!!/جعفری‌جوزانی کاملا درست گفته که به‌دنبال حذف سینماگران قدیمی هستند وگرنه دلیلی ندارد سالی ۷۰ فیلم اولی تولید کنند!!/حتی در سینمای صنعتی هالیوود هم سالی ۷۰ فیلم اولی تولید نمی‌شود!/ درام‌های اجتماعی را تبدیل کرده‌اند به مشتی فیلم که فحاشی می‌کنند و صحنه‌هایی که پلیس و قاچاقچی مواد مخدر مدام به هم می‌گویند: «… خوردی» یا خانواده‌ای که در جیب تمام آنها مواد مخدر است!!/حتی در شوروی و یوگسلاوی هم به فیلمساز نمی‌گفتند تو دیگر فکر نکن و فکری را که ما می‌کنیم، انجام بده!/می‌خواهند فردیت ما را بگیرند تا بمیریم و یک سینمای بی‌بو و بی‌خاصیت و تک‌لحنی بی‌خطر داشته باشیم!

سینماروزان: با شفاف سازی های حسین انتظامی درباره هزینه‌های هنگفتی که در زیرمجموعه‌های دولتی سینما خرج میشود، انتقادات از ساختار دولتی سینما روزبروز بیشتر میشود.

فرزاد موتمن که این روزها کمدی پرمخاطب “چشم و گوش بسته” را روی پرده دارد از تازه‌ترین سینماگرانی است که به انتقاد از ساختار حاکم بر سینما پرداخته است.

موتمن با نقد بریز و بپاشهای فارابی به سینماروزان گفت: فارابی در دوره‌ای، نقش کاتالیزور را داشت. دوره‌ای بود در دهه‌های 60، 70 و اوایل 80 که وقتی فیلمی پروانه ساخت می‌گرفت یک وام «تبصره 3» از فارابی دریافت می‌کرد. حدود 30 میلیون بود و تهیه‌کننده هم 30 میلیون روی آن می‌گذاشت و با 50، 60 میلیون فیلمش را می‌ساخت. فارابی به همه پروژه‌ها کمک می‌کرد. خب، یک کاری داشت انجام می‌داد. ضمن اینکه یک انبار داشت که مجهزترین انبار وسایل سینمایی ایران بود.  در ادامه از 15، 16 سال پیش، سیاست‌های فارابی عوض شد. آن حمایتی را که از همه فیلم‌ها انجام می‌داد، متوقف کرد و اصلا وامی به فیلم‌ها نداد و خودش شد تهیه‌کننده. ابتدا شروع کردند به تولید فیلم‌هایی که به آنها «فاخر» می‌گفتند. سفره‌ای عریض و طویل برای یک ریخت‌وپاش و بخوربخور پهن شد. به اسم اینکه داریم فیلم‌های دینی و مذهبی می‌سازیم پول‌های کلان صرف پروژه‌هایی شد که فقط سهم کوچکی از سینما از آن پول‌ها بهره می‌برد و باقی سینما له‌له‌کنان ماند، چون دیگر وام فارابی قطع شده بود. در عین حال هر چه به جلو آمدیم، دیدیم دایره فیلمسازانی که می‌توانند از فارابی پول بگیرند مدام در حال محدود شدن است. من بیش از 25، 26 فیلمنامه به فارابی دادم که برای تمام آنها گفتند در اولویت ما قرار نمی‌گیرد. همین فیلم‌هایی که ساختم، آثاری بوده که فارابی اعلام کرده در اولویت قرار نمی‌گیرد و اجازه ندادند ما بسازیم و بعد می‌بینی که چه چیزی می‌سازند، 60 فیلم کودک که نمی‌توانند اکران کنند، که یکی از دیگری بدتر است. الان این بحث پیش می‌آید که این دفتر به چه دردی می‌خورد؟

موتمن ادامه داد: من فکر می‌کنم اصولا هر چقدر بروکراسی و ریخت‌وپاش اداری در سینمای ما کمتر شود، این سینما بهتر می‌شود. چرا سازمان سینمایی با این همه کارمند داریم؟ سازمانی در سه‌طبقه و این همه اداره و زیرمجموعه؟ سازمان سینمایی باید یک دفتری باشد با دواتاق و چهارنفر کارمند. یکی مجوز می‌دهد برای ساخت و یک مجوز هم برای پخش. چیزی دیگری نمی‌خواهد. این همه دفتر و دستک برای چیست؟ غیر از این است که انرژی فیلمساز بین این همه طبقات و این همه دوایر هدر می‌رود تا آیا فیلمی بسازد یا نسازد.

فرزاد موتمن با تایید حرفهای جعفری جوزانی افزود: به نظر من تصمیم گرفتند آن چیزی را که مسعود جعفری‌جوزانی چندی پیش در گفت‌وگویی به‌صراحت آن را اعلام کردند، پیاده کنند. یک سیاستی به وجود آمد که همه ما داریم آن را حس می‌کنیم: «سیاست حذف». یعنی کمک نکنیم که اینها فیلم بسازند و به همین دلیل هر ساله شروع کردند فیلمساز جدید آوردن. چرا سالی 60، 70 فیلم اولی داریم؟ این طبیعی نیست؛ در آمریکا هم با سالی 2000 فیلم، 60، 70 فیلم اولی وجود ندارد. چرا این همه امکانات در اختیار فیلم اولی‌ها قرار می‌گیرد؟

موتمن خاطرنشان ساخت: نه اینکه من مخالف جوان‌گرایی باشم، ولی کاری که اینها کردند این است که شلوغش کردند. می‌گویند می‌خواهی کاری را بی‌اعتبار کنی، زیادش کن. سینما بی‌اعتبار شد بس که فیلمساز فله ای آوردند و این فیلمسازها اغلب رفتند. چون اینها یک تا دو فیلم می‌سازند و اکران هنر و تجربه می‌گیرند و بعد خداحافظ. تا از میان آنها دو، سه آدم در می‌آید که بتوانند ادامه دهند. اینها به چه قیمتی درمی‌آید؟ به قیمت پول لایزال، ماه‌ها فیلمبرداری و امکاناتی که در اختیار همه قرار نمی‌گیرد. درواقع اینها به این قیمت شروع کردند نسل دیگری را بیاورند و فیلمسازانی که تازه آمده بودند به محض اینکه دو فیلم ساختند و باید تازه مورد حمایت قرار می‌گرفتند، دیگر هیچ‌حمایتی از آنها صورت نگرفت.
سیاست اصلی این است که اینها نسازند و ناامید شوند و بروند بمیرند. می‌خواهند ما بمیریم که یک سینمای بی‌بو و بی‌خاصیت داشته باشیم و تک‌لحنی و یک‌رنگی که هیچ‌تنوعی در آن نباشد.

این کارگردان با اشاره به ترویج نوعی از سینمای شبه‌اجتماعی پرفحش گفت: درام‌های اجتماعی ما را کنترل کردند و اگر در دوره‌ای درام‌ها لحنی اعتراض‌آمیز داشتند، الان درام‌های اجتماعی ما تبدیل شدند به مشتی فیلم که فحاشی می‌کنند برای اینکه سازندگانش معترض نیستند و به چیزی اعتراض ندارند. نوعی «اکسپلویتیشن مووی» (سینمایی با محوریت تجاوز و انتقام) داریم می‌سازیم. در دهه 70، نوعی اکسپلویتیشن مووی در آمریکا شکل گرفت که متکی بود به اینکه چیزهایی به تماشاگر نشان دهیم که در فیلم‌های دیگر به او نشان نمی‌دهند و اینها فیلم‌های ارزان‌قیمتی بودند مثل خشونت افسارگسیخته که دل و روده بیرون بریزیم، مغز بترکانیم، سر قطع کنیم، اتاق شکنجه نشان دهیم، چشم در بیاوریم و سکس وقیح نشان دهیم و به این نوع سینما گفتند «اکسپلویتیشن». ما هم به همین رسیدیم فقط ما نمی‌توانیم آن خشونت را نشان دهیم طبعا سکس را هم نمی‌توانیم نشان دهیم. حالا ما صحنه‌هایی را نشان می‌دهیم که برادری، خواهر خودش را می‌کشد. صحنه‌هایی نشان می‌دهیم که پلیس و قاچاقچی مواد مخدر مدام به هم می‌گویند: «… خوردی» یا خانواده‌ای را نشان می‌دهیم که در جیب تمام آنها مواد مخدر است و وقتی هم نیروی انتظامی وارد محله‌شان می‌شود، بسته مواد را به حیاط همسایه بغلی می‌اندازند. مردم از این خوش‌شان می‌آید، چون جامعه ما عصبی است و این گرایش خشمگین و لجام‌گسیخته‌ای که الان در فیلم‌های ما نشان داده می‌شود، به دل‌شان می‌نشیند، چون فکر می‌کنند خیلی چیز مترقی‌ای است.من چند روز پیش سوار تاکسی شدم. یک تلفن داشتم که راننده از روی آن مکالمه من فهمید که فیلمسازم. گفت: «آقا الان سینما خیلی خوب شده.» گفتم چرا خوب شده گفت: «چند وقت پیش فیلمی دیدم که طناز طباطبایی به یک پسره می‌گفت… زیادی نخور.» گفتم به همین خاطر می‌گویی خوب شده؟ گفت: «بله قبلا نمی‌دیدیم در فیلم‌ها که این‌طور حرف بزنند.» تماشاگر دارد به این واکنش نشان می‌دهد و این فیلم‌ها می‌فروشند. عملا اکسپلویتیشن است با این تفاوت که در یک سینمای نرمال، اکسپلویتیشن باید با یک پول محدود ساخته شود و اتفاقا فیلم‌های کمدی و اکشن باید با یک پول کلان ساخته شوند. حالا برعکس شده است و اکسپلویتیشن همه پول‌ها را در اختیار دارد و حتی وقتی فیلم کمدی می‌خواهی بسازی، با جیب خالی داری می‌سازی. درواقع معیوب است و به همین دلیل است که می‌گویم ما که چرخه‌مان معیوب است لااقل این دفاتر را نداشته باشیم. این بنیادها را نداشته باشیم شاید کمی اوضاع بهتر و سینما کمی طبیعی‌تر شود. احساس کلی‌ام این است که هر چقدر کمتر مدیریت شود ما جواب بهتری می‌گیریم.

فرزاد موتمن تاکید کرد: در مورد پروانه نمایش باید بگویم که در تمام دنیا وجود دارد ولی پروانه ساخت می‌تواند حذف شود. واقعیت این است که همه ما می‌دانیم چارچوب‌ها چیست. قرار نیست کارگردانی در فیلمش سکس نشان ‌دهد، می‌دانیم کسی به مقدسات اهانت نخواهد کرد، خب باید ول کرد یعنی بگذاریم کمی طبیعی‌تر باشد. سینمایی که کاملا توسط دولت کنترل شود، غیر از ایران در جاهای دیگر هم وجود داشته، مثلا در شوروی خروشچف داشتیم، در یوگسلاوی تیتو، در لهستان، مجارستان و رومانی هم داشتیم. یک تفاوت کنترلی که دولت، آنجا روی فیلم‌ها داشت با ما، این است که آنجا می‌گفتند که این کارها را نمی‌توانید انجام دهید؛ مثلا «دوشان ماکاویف» در یوگسلاوی به این متهم شد که سر فیلم «دبیلو آر: اسرار ارگانیزم» (1967) دولت دیکتاتور تیتو را مسخره کرده و مجبور شد به آلمان مهاجرت کند. دولت یا حکومت را نمی‌توان مسخره کرد یا نمی‌توان خیلی به آن حمله کرد؛ این یک خط قرمز است. احساسات مذهبی مردم را جریحه‌دار نکنیم و سکس خیلی وقیح نشان ندهیم.  اینها را فیلمساز رعایت می‌کند اما دیگر نمی‌آمدند فردیت فیلمساز را منکر شوند. نمی‌گفتند تو دیگر فکر نکن و فکری را که ما می‌کنیم، انجام بده. مشکلی که ما در ایران داریم این است که فردیت‌مان را از ما می‌گیرند، یعنی می‌گویند این فیلم تو در اولویت ما نیست. خب موضوع شما نیست، موضوع من که هست؛ من فیلمسازم. این فردیت نباید گرفته شود و اگر اجازه دهند فردیت فیلمساز حفظ شود و اینقدر نخواهند که از آنها سرباز درست کنند ما سینمای خیلی متنوع‌تر و دوست‌داشتنی‌تری خواهیم داشت.




فرزاد موتمن داستان فیلم اکران‌نشده‌اش را لو داد!

سینماروزان: فرزاد موتمن این روزها کمدی کارتونی “چشم و گوش بسته” را روی پرده دارد که برخلاف حریان متداول کمدی‌سازی در ایران به‌جای تاکید بر دیالوگ بر موقعیت‌های کمدی بنا شده است و فروشی مناسب هم داشته است.

موتمن پیش از “چشم و گوش بسته” فیلمی به نام “سراسر شب” را ساخته بود که بعد از سه سال هنوز مجال اکران نیافته است.

موتمن با لو دادن داستان “سراسر شب” به “شرق” گفت: سال‌ها پيش فيلمي به اسم «شب‌هاي روشن» ساختم، قرار نيست تا آخر عمر آن را تکرار کنم. «سراسر شب» خيلي به «شب‌هاي روشن» نزديک است. داستان فيلم‌سازي است که سال‌ها پيش فيلمي به اسم «شب‌هاي روشن» ساخته اما در اين شب بخصوص پول خريد يک چيزبرگر را هم ندارد. اتفاقا در بخشي از فيلم «سراسر شب» کارگردان و تهيه‌کننده درباره ساخت يک کمدي با هم صحبت مي‌کنند!!!




فرزاد موتمن با نقد ساختار اکران اظهار داشت⇐فروش فیلم‌ها در گیشه تعیین نمی‌شود، بلکه اتاق فکرهای دربسته(!) است که مشخص می‌کند هر فیلمی چقدر باید بفروشد!/وقتی به “مطرب” صدها سالن می‌دهند، به “چشم و گوش بسته” ۸۰ سالن و به “سمفونی نهم” ۴۰ سالن، معلوم است که از قبل تصمیم گرفته‌اند کدام فیلم باید بیشتر بفروشد!

سینماروزان: اعتراضات مکرر سینماگران به ساختار حاکم بر اکران همچنان ادامه دارد و رییس سینما هم هرچند از روی باز برای دریافت پیشنهادات اصلاحی جهت بهبود اکران سخن گفته ولی در عمل همچنان فقط گلایه‌هاست که به ساختار اکران شنیده می‌شود.

فرزاد موتمن کارگردانی که این روزها کمدی “چشم و گوش بسته” را روی پرده دارد تازه‌ترین سینماگر منتقد به اکران است.

فرزاد موتمن با انتقاد از ساختار اکران به “شهروند” گفت: اصولا فروش فیلم‌ها در گیشه تعیین نمی‌شود، بلکه در اتاق فکرهای بسته صاحبان سینما و پخش‌کنندگان است که مشخص و تصمیم‌گیری می‌شود که هر فیلمی چقدر باید بفروشد و در چند سالن و برای چه مدتی باید به نمایش درآید.

فرزاد موتمن ادامه داد: قطعا اختصاص تعداد مشخص سالن است که سرنوشت اقتصادی فیلمها را شکل می‌دهد چون فیلم‌های ما هیچ‌کدام براساس ویژگی‌ها و ارزش‌های تجاری‌شان نمی‌فروشند. غالب فیلم‌های ما اصولا این ویژگی‌ها را ندارند، حتی پرفروش‌ترین فیلم‌های ما.

این کارگردان افزود: تعداد سالن‌ها مهم‌ترین مولفه در فروش است، حتی در اکران الان هم می‌شود این موضوع را دید. ما هشتاد سالن داشتیم و “مطرب” بیش از صد سالن. پس طبیعی بود که ما هیچ رقمه فروش “مطرب” را نداشته باشیم. بعد مثلا “سمفونی نهم” نصف ما سالن داشت. این شرایط عجیبی را بر سینمای ما حاکم کرده.

موتمن تاکید کرد: به نظر می‌آید بی‌عدالتی عجیبی در اکران وجود دارد و آن هم این است که براساس یک‌سری پیش‌داوری‌ها از قبل تصمیم گرفته می‌شود که هر فیلمی چه تعداد سالن داشته باشد، به عبارت بهتر از قبل سرنوشت‌ اکران را تعیین می‌کنند. به نظرم باید سیستمی به وجود بیاید که اکران فیلم‌ها در شرایطی نزدیک به هم آغاز شود، بعد وقتی فیلمی با استقبال بیشتری روبه‌رو شد، تعداد سالن‌های آن فیلم افزایش پیدا کند.




افشاگری فرزاد موتمن درباره جشن اخیر خانه سینمایی که هنوز مشخص نشده بودجه برگزاریش در برج میلاد چگونه تأمین شده؟؟⇐هـمه فیلم‌هـا توسط همه اعضا مشاهـده نمی‌شوند!/فیلم‌هـایی که در جشنواره فجر جایزه گرفته‌اند یا اکران موفقی داشته‌اند، بیشترین توجه را جلب می‌کنند!!/حین نمایش باقی فیلم‌هـا، سالن بسیار خلوت است/بسیاری از اعضا واقعاًً رأی نمی‌دهـند بلکه لیستی را از یک سرگروه می‌گیرند و کپی می‌کنند!!

سینماروزان: برگزاری تازه ترین دوره جشن خانه سینما در تالار گران برج میلاد و از آن سو حال حسابی این جشن به آثاری از یک سرمایه گذار جدیدالورود به سینما و حتی برگزاری جشن تولد بازیگر زن متبوع آثار همین سرمایه گذار در این جشن، شک و شبهه هایی را درباره نحوه تأمین سرمایه این جشن شکل داده است.

در این اوضاع اصلی ترین اتفاقی که باید بیفتد شفاف سازی درباره چگونگی تأمین هزینه برگزاری این جشن است که تاکنون محقق نشده. به جز این شیوه انتخاب برگزیدگان این جشن هم به مانند همیشه با حرف و حدیثهایی روبروست.

فرزاد موتمن از جمله اعضای آکادمی جشن خانه سینما به افشاگری درباره پشت پرده رأی گیری این جشن پرداخته است و آن را یک بازی ناجوانمردانه توصیف کرده است.

فرزاد موتمن، درباره نحوه انتخاب برگزیدگان جشن خانه سینما اظهار داشت: مشکل اصلی جشن خانه سینما، نحوه فیلم دیدن و رأی دادن اعضای آکادمی است که من هـم یکی از آن‌هـا هـستم. هـمه فیلم‌هـا توسط همه اعضا مشاهـده نمی‌شوند. فیلم‌هـایی که در جشنواره فجر جایزه گرفته‌اند یا اکران موفقی داشته‌اند، بیشترین توجه را جلب می‌کنند و حین نمایش باقی فیلم‌هـا، سالن بسیار خلوت است، مواردی پیش می‌آید که فیلمی بر‌خلاف انتظار در یکی دو رشته کاندید می‌شود و آنگاه در مرحله دوم، تعداد بیشتری از اعضای آکادمی آن را می‌بینند و احساس می‌کنند که این فیلم می‌توانست در رشته هـای بیشتری کاندید شود، در واقع سایه فجر و گیشه از هـمان ابتدا بر تصمیم‌گیری‌هـا سنگینی می‌کند، اما مسئله به این ختم نمی‌شود.

این فیلمساز در ادامه تصریح کرد: تعداد اعضا، بسیار زیاد است و این به این معنی است که آرای هـر فرد، چندان تصمیم گیرنده و پررنگ نیست، به هـمین دلیل اغلب شاهـدیم که بسیاری از اعضا واقعاًً رأی نمی‌دهـند. برخی از اعضای صنوف، لیستی را از یک سرگروه می‌گیرند و کپی می‌کنند. هـر‌طور که به این شرایط نگاه می‌کنی چندان «بازی جوانمردانه»‌ای به نظر
نمی‌رسد…




صدور پروانه نمایشی تازه برای فرزاد موتمن بدون اکران فیلم قبلی+صدور یک پروانه برای محمدحسن(محسن) امیریوسفی که در دولت اعتدال تا ریاست شورای صنفی نمایش ارتقا یافته!

سینماروزان: شورای پروانه نمایش فیلمهای سینمایی برای دو فیلم مجوز نمایش صادر کرد.

به گزارش سینماروزان فرزاد موتمن کارگردان پرکار سینما پروانه نمایش فیلم “چشم و گوش بسته” را گرفته در حالی که یک فیلم اکران نشده به نام “سراسر شب” را هم در کارنامه دارد.

محمدحسن معروف به محسن امیریوسفی رییس شورای صنفی نمایش هم پروانه نمایش “سوم آذر شهر” را گرفته به کارگردانی کامبیز صفاری.

فهرست کامل پروانه های صادره به شرح ذیل است:

— “چشم و گوش بسته” به تهیه کنندگی امیر حسین آشتیانی،کارگردانی فرزاد موتمن و نویسندگی هما بذرافشان

–“سوم آذرشهر” به تهیه کنندگی محمدحسن(محسن) امیریوسفی، کارگردانی کامبیز صفاری خوزانی و نویسندگی ایثار ابومحبوب




صدور پروانه ساخت برای همکاری خالق «سربداران» با یک «ژن خوب»!!+صدور پروانه ساخت برای کیمیایی و دو نفر دیگر

سینماروزان: شورای پروانه ساخت سینمایی در آخرین جلسه خود برای چهار فیلمنامه پروانه ساخت صادر کرد.

مسعود کیمیایی پروانه ساخت «خون شد» را به تهیه کنندگی خودش گرفته است.

محمدعلی نجفی کارگردان «سربداران» هم پروانه ساخت «خواب شیرین فرهاد» را گرفته براساس سناریویی از میثم هاشمی طبا که برادرزاده مصطفی هاشمی طبا رییس اسبق سازمان تربیت بدنی و از کاندیداهای انتخابات96 است. میثم هاشمی طبا پیشتر فیلمی به نام «نفسهای آرام» را برای شبکه خانگی ساخته بود ولی فیلم هنوز به شبکه خانگی نیامده است.

نجفی در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی فیلمی با نام «جنگ اطهر» را ساخته بود که مصطفی هاشمی طبا از جمله بازیگران آن فیلم بود و همبازی محمدرضا علی پیام یا همان «هالو» در این فیلم. حالا نجفی با سناریوی برادرزاده هاشمی طبا میخواهد فیلم بسازد!!!

فهرست کامل پروژه های پروانه ساخت گرفته به شرح زیر است:

–«خون شد» به تهیه‌کنندگی، کارگردانی و نویسندگی مسعود کیمیایی با موضوع اجتماعی

–«خواب شیرین فرهاد» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی محمدعلی نجفی و نویسندگی میثم هاشمی‌طبا با موضوع تاریخی

–«چشم و گوش بسته» به تهیه‌کنندگی امیرحسین آشتیانی‌پور، کارگردانی فرزاد موتمن و نویسندگی هما بذرافشان با موضوع اجتماعی

–«عادل نالدو» به تهیه‌کنندگی پروانه مرزبان، کارگردانی صادق صادق‌دقیقی و نویسندگی عبدالجبار دلدار با موضوع نوجوان




فرزاد موتمن با انتقاد از روند حاکم بر تولید و اکران اظهار داشت⇐در توزیع سینما میان فیلمها، کاملا بی‌عدالتی صورت می‌گیرد!!/چقدر باید یک بازیگر کمدی را بر پرده ببینیم؟/آیا خود آقای کمدین{رضا عطاران؟؟؟} از خودش خسته نشده؟؟/چرا تنوع ژانر در سینمای ایران وجود ندارد؟/یا باید کمدی بسازید یا فیلمهایی که كاراكترها يك‌بار توي اتاق سر هم عربده مي‌كشند، يك‌بار توي حياط و يك‌بار مقابل توالت و يك‌بار در پشت‌بام!!

سینماروزان: فرزاد موتمن نزدیک به یک دهه ونیم قبل عاشقانه ای به نام «شبهای روشن» را ساخت و در تمام سالهای بعد از آن فیلم  همچنان میخواهد فیلمی در همان مایه ها بسازد و نمیشود!! در این مسیر او به نوعی تجربه گرایی روی آورده که از نوعی کمدی مانند «پوپک و مش ماشالله» تا سریالی مانند «نون و ریحون» را شامل شده است.

این روزها فیلمی جنایی به نام «آخرین بار کی سحرو دیدی؟» به کارگردانی موتمن روی پرده رفته است؛ فیلمی که بعد از یک ماه اکران فقط کمی بیش از 150میلیون فروخته است که رقمی مناسب نیست و البته متأثر از تعداد سالن اندکی که در اختیار فیلم بوده است.

فرزاد موتمن با انتقاد از تبعیض در توزیع سالن میان فیلمها روی پرده به تینا جلالی در «اعتماد» گفت: در روند اکران كاملا بي‌عدالتي صورت مي‌گيرد. اعتراض ما هم راه به جايي نمي‌برد.

موتمن با اشاره به حجم بالای سینماهای در اختیار یک فیلم کمدی ادامه داد: من با ساخته شدن فيلم كمدي به هيچ عنوان مخالف نيستم. خودم فيلم كمدي ساختم كه در زمان خود پرفروش بود. به نظر من كمدي ژانر مادر در تاريخ سينماست. از هفت هزار سال پيش كمدي و تراژدي در سينما وجود داشته اما با اينكه سينما يكپارچه به فيلم‌هاي كمدي تعلق بگيرد موافق نيستم و اين مساله به نظرم نفرت‌انگيز است.

فرزاد موتمن با تعریضی که شاید به رضا عطاران و پیشتازیش در گیشه ها برگردد بیان داشت: سال‌هاست به سينما نمي‌روم. چقدر بايد يك بازيگر كمدي را بر پرده سينما ببينم؟ خسته شدم. خود آقاي كمدين از خودش خسته نشده؟ نمي‌شود كه هميشه ايشان روي پرده باشد اين حضور مداوم عصبي‌كننده است.

 موتمن گسترش نوعی سینمای خرده پیرنگ در ایران و دوری تهیه کنندگان از سینمای ژانر را به دلیل محافظه کاری تهیه کنندگان دانست و اظهار داشت: فقر اقتصادي سينماي ايران باعث مي‌شود تهيه ‌كننده‌ها به چنين فيلم‌هايي{از ژانرهایی مثل نوآر} گرايش نداشته باشند. نگاه مي‌كنند چه فيلمي مي‌فروشد و با اقبال مخاطب همراه است بلافاصله سري آن فيلم‌ها سلسله‌وار در سينما روي پرده قرار مي‌گيرد.

موتمن ادامه داد: فيلم‌هايي كه كاراكترهاي آن سر هم عربده مي‌كشند و جالب است كاراكترها يك‌بار توي اتاق سر هم عربده مي‌كشند يك‌بار توي حياط و يك‌بار مقابل توالت و يك‌بار پشت‌بام سر هم عربده مي‌كشند. آخر اينكه نشد سينما… باور كنيد دو سه سالي مي‌شود كه من به سينما نمي‌روم و فيلم نمي‌بينم. تنوع مضامين وجود ندارد. به خاطر ملاحظه و محافظه‌كاري به دنبال تجربه كردن در سينما نيستيم و سراغ موضوعات تكراري مي‌رويم.




با نگاهی به ماجرای قتل در پل مدیریت⇐«آخرین بار کی سحرو دیدی؟» در گروه زندگی اکران می‌شود+تصاویر پوستر

سینماروزان: فیلم جنایی-معمایی «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» پس از اتمام نمایش فیلم «کاتیوشا» در گروه زندگی اکران می شود .

به گزارش سینماروزان «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» که با نگاهی به ماجرای قتل 1390 در پل مدیریت، سه سال قبل به کارگردانی فرزاد موتمن تولید شد، بالاخره امسال توانست با داشتن پروانه نمایش، زمانی برای اکران عمومی بگیرد.

این فیلم در سی و چهارمین دوره از جشنواره فیلم فجر حضور داشت و در پنج رشته نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد.

فریبرز عرب‌نیا، سیامک صفری، آتیلا پسیانی، ژاله صامتی، محمدرضا غفاری، آناهیتا درگاهی، بهاران بنی احمدی ، عمار تفتی، شبنم فرشادجو، علیرضا ثانی‌فر، امیرحسین فتحی ، روشنک گرامی، مجتبی سلمانی، شیوا کریمی، بازیگران «آخرین بار کی سحر را دیدی» هستند.

در خلاصه داستان این اثر آمده : صبح است، مادری سراسیمه وارد کلانتری می‌شود و به افسر نگهبان می‌گوید دختر جوانش، سحر، دیشب به خانه بازنگشته است… .

سایر عوامل «آخرین بار کی سحر را دیدی؟ »عبارتند از:

کارگردان: فرراد موتمن ، تهیه کننده : فرزاد موتمن و سعید عصمتی ، نویسنده: امیر عربی، مدیر فیلمبرداری: بهرام بدخشانی و مرتضی غفوری، تدوین: ژیلا ایپکچی، مجری طرح: موسسه عصر تعادل پویا ، سرمایه‌گذار: سعید عصمتی، طراح صحنه: جهانگیر میرزا‌جانی، طراح چهره‌پردازی: میشا جودت، مدیر صدابرداری: رشید دانشمند، مدیر تولید: فرهاد کی‌نژاد، دستیار کارگردان: علی جناب، برنامه‌ریز: علی جناب، منشی صحنه: سعیده دلیریان، مدیر تدارکات: بهمن صمصامی‌راد .

آخرین بار کی سحرو دیدی؟
آخرین بار کی سحرو دیدی؟
آخرین بار کی سحرو دیدی؟
آخرین بار کی سحرو دیدی؟



روایت فرزاد موتمن از حال نزار مطبوعات شبه‌روشنفکر⇐تیراژ بالای یک ماهنامه در دهه ۶۰ ناشی از محدودیتهای آن دوران بود!/در روزگار ما روزنامه‌ها در حد نیازمندیها مورد توجهند!!/مردم، نقد فیلم نمی‌خوانند بلکه نقد فیلم را فقط خود سینمایی‌ها می‌خوانند!!!/نقدنویسی به سمت زردنویسی رفته!!/مخاطبان امروز علاقه‌ای به نقد فیلم ندارند!/منتقدان به کمدی‌سازی اعتراض می‌کنند و ملت صف می‌بندند برای تماشای این کمدی‌ها!!

سینماروزان: فاصله گرفتن برخی جریانات رسانه‌ای شبه روشنفکر از مخاطبان سبب‌ساز آن شده که در سالهای اخیر و با افزایش حجم رسانه‌های شفاف‌گو، روزبروز از دامنه مخاطبان این رسانه‌ها هم کم شود با این حال چنین رسانه هایی همچنان و با رخنه کردن در محافل متصل به بیت المال، به دنبال کسب درآمدند.

فرزاد موتمن کارگردانی که در کارنامه اش همه جور فیلمی به چشم میخورد با اشاره به بی اهمیت بودن نقدهای چنین رسانه هایی برای بدنه مخاطبان به «ایسنا» گفت: از آنجایی که جامعه ما بافت و فرم ندارد، در کشورمان روزنامه و مطبوعات اصولا کم خوانده می شوند. اگرچه در دهه شصت برخی از مجلات سینمایی ما تیراژ خوبی داشتند. مثلا یک ماهنامه خاص، تیراژ هشتاد هزار نسخه ای داشت که نسبت به دوران خود بد نیست اما به نظر می رسد که این تیراژ، بیشتر ماحصل محدودیت هایی است که در دهه شصت وجود داشت و فیلم ها بدون اینکه تجاری باشند، خوب می فروختند. مثلا فیلم «خانه دوست کجاست» مرحوم کیارستمی هم در گیشه با استقبال مواجه می شد.

موتمن ادامه داد: در دهه شصت در قیاس با امروز، این همه شبکه تلویزیونی و ماهواره ای و دی وی دی و …نبود و در کنار سینما و شبکه های محدود تلویزیونی، یک ویدیو بود که به سختی مجوز حضور پیدا کرد و خب در چنین وضعیتی یک مجله سینمایی مورد استقبال زیاد مردم بود. ولی در شرایط فعلی می بینیم که تیراژ خیلی پایین تر است. روزنامه ها در حد نیازمندی ها مورد توجه مردم است. پس می توان گفت که مردم نقد فیلم نمی خوانند بلکه نقد فیلم را خود ما سینمایی ها و مطبوعاتی ها میخوانیم. درحالی که نقد فیلم در آمریکا خیلی تاثیرگذار و تعیین کننده است. چراکه وقتی نیویورک تایمز، واشنگتن پست، شیکاگو ریدر که رزنبام هم در آن نقد می نویسد، نقدی را منتشر می کند، اگر نقد منفی باشد، می تواند در گیشه فیلم تاثیر به شدت منفی بگذارد. سالها پیش در یک مصاحبه ای با یکی از منتقدین نیویورک تایمز خواندم که در قراردادش ذکر شده بوده که حق ندارد در لس آنجلس زندگی کند. حق ندارد در هالیوود خانه ای داشته باشد. حق ندارد با تهیه کنندگان و کارگردانان ارتباط مالی و مسافرتی داشته باشد. علتش این است که آنجا نقد یک فیلم روی فروش تاثیر بسیاری دارد. به همین خاطر منتقدینی که آنجا اعتبار زیادی کسب می کنند، عشق فیلمهای نابی هستند. آدمهایی مثل پائولین کی، رزنبام، دادلی اندرو، کالین مک کی و خیلی های دیگر که تاثیرگذار هستند. اینها بینش سینمایی مخاطب را جهت می دهند.

این کارگردان خاطرنشان ساخت: در ایران این اتفاق نمی افتد. بخاطر اینکه اساسا چنین علاقه ای به نقد وجود ندارد. الان در کشور ما منتقدها این همه دارند به ساخت کمدی های سطح پایین اعتراض می کنند اما می بینید که مردم اهمیتی نمی  دهند و همین فیلم ها را در سالن های سینما می بینند. چون محیط پیرامون شان غمگین تر و عصبی تر از این حرف هاست که بخواهند فیلم های جدی را در سینما دنبال کنند و فقط به قصد کمی خندیدن به سینما میروند و حرف منتقدان هم تاثیری روی مردم ندارد. در نتیجه متاسفانه نقدنویسی ما در خیلی از مواقع به خصوص در فضای مجازی به طرف نوعی زردنویسی رفته است.




ادعای کارگردانی که فیلمش به جشنواره راه نیافته⇐ جشنواره امسال بی‌بخار و خلوت است⇔پرسش اول: چطور وقتی با حمایت آقازادگان فیلم می‌سازید و فیلمتان محبوب هیأت داوران جشنواره می‌شود از بی‌بخاری سخن نمی‌گویید؟!/پرسش دوم: اگر فیلم تازه‌تان در بخش مسابقه جشنواره سی و ششم بود آن گاه از شرجی بودن(!) جشنواره می‌گفتید؟!

سینماروزان: حذف تازه ترین فیلم فرزاد موتمن با نام «سراسر شب» از جشنواره سی و ششم فیلم فجر با انتقاد این کارگردان مواجه شده است.

به گزارش سینماروزان این کارگردان پیشتر با گلایه از عدم انتخاب فیلمش در جشنواره با توصیفی که یادآور آثار هندی بود محصول تازه‌اش را چندژانری توصیف کرده بود(اینجا را بخوانید) و حالا در یادداشتی برای «اعتماد» جشنواره سی و ششم را جشنواره‌ای بی‌بخار و خلوت دانسته است

جالب است که موتمن در ادوار پیشین که فیلمهایش در جشنواره بود و از جمله دوره سی و سوم که «خداحافظی طولانی» اش که با حمایت آقازاده الیاس حضرتی تولید شد و در چندین رشته کاندیدای سیمرغ شد از بی‌بخاری جشنواره‌ سخن نمی‌گفت و همین که فیلم تازه‌اش حائز شرکت در جشنواره تشخیص داده نشد متوجه درصد پایین بخار جشنواره شده است.

متن یادداشت فرزاد موتمن را با طرح این پرسش بخوانید که اگر «سراسر شب» در جشنواره پذیرفته می‌شد باز هم این کارگردانی درباره بی بخاری جشنواره می گفت یا آن گاه از درصد بالای بخار و احتمالا شرجی بودن(!!) و شلوغی این جشنواره سخن می‌راند؟

جشنواره‌اي بي‌بخار و خلوت

جشنواره فيلم فجر امسال را فيلم‌هاي دولتي و البته بخش خصوصي كه بودجه‌اش را دولت تقبل كرده تشكيل مي‌دهد. بعضي وقت‌ها احساس مي‌كنم مسوولان دوست دارند يك عده فيلمساز را از جشنواره حذف كنند. ليست فيلم‌هايي هم كه به بخش مسابقه و سوداي سيمرغ راه پيداكرده كاملا مهندسي‌شده است به همين منظور ما با جشنواره‌اي خلوت و بي‌بخار مواجه هستيم.

جشنواره فيلم فجر مي‌توانست فهرست فيلم‌هايش را متنوع بچيند. اين فستيوال انگار علاقه‌اي نداشت كه فيلمسازي همچون من در آن حضور داشته باشد. از ١٢ سال پيش سرمايه ساخت فيلم را از من دريغ كردند و امسال هم به من گفتند كه در جشنواره جايي نداري. من پيش‌تر يكي دو تا فيلم بد ساختم كه آنها در بخش بين‌الملل جشنواره نمايش داده‌شده اما مسوولان فيلم «سراسر شب» را به‌راحتي ناديده گرفتند و به آن توجهي نكردند.
فيلم «سراسر شب» فيلم متفاوتي در كارنامه من است و بهترين فيلمي است كه ساخته‌ام. ساختار آن به‌شدت متفاوت كه نمونه و شبيه آن در سينماي ايران ساخته نشده. قطعا وقتي تماشاگر با آن مواجه شود خودش قضاوت مي‌كند تاكنون پنج بار كانديداي دريافت سيمرغ بودم اما هيچ‌وقت جايزه نگرفتم اما قطعا اين فيلمم بدون حضور در جشنواره فجر ماندگار خواهد شد.




فرزاد موتمن درباره تازه‌ترین فیلمش که به جشنواره راه پیدا نکرده گفت⇐یک فیلم خیابانی است و کم و بیش واقعگرا با صحنه‌های تخیلی، رگه ترسناک، یک کمدی خفیف و یک قصه پلیسی!!!⇔سینماروزان: جسارتا اینکه شما گفتید «فیلم هندی» نیست؟؟؟

سینماروزان: فرزاد موتمن کارگردانی که فیلم پشت خط اکران مانده «آخرین بار کی سحرو دیدی؟» را در کارنامه دارد امسال با فیلمی به نام «سراسر شب» به تهیه‌ کنندگی جواد نوروزبیگی متقاضی حضور در جشنواره بود اما فیلمش به جشنواره راه پیدا نکرد؛ مسأله ای که البته گلایه موتمن را به دنبال داشت.

به گزارش سینماروزان موتمن در یکی از تازه ترین گفتگوهایش پیرامون «سراسر شب» و در توصیف ویژگیهای فراوان فیلمش به «سینما» گفت: فیلمی است که لحنی به خصوص دارد و مولتی‌ژانر است؛ در عین حال که یک درام عشقی است، فیلمیست خیابانی؛ و از آنجا که فیلمیست خیابانی و کم و بیش واقع گرا اما صحنه های تخیلی خیلی زیادی دارد و حتی در برخی موارد تنه به فیلمهای علمی-تخیلی می‌زند. رگه ترسناکی دارد و به علاوه یک صحنه موزیکال و لحن کمدی-خفیفی که در سراسر فیلم پراکنده است. یک قصه فرعی پلیسی هم در فیلم وجود دارد و فیلمی است که ژانرهای متفاوتی در خود تجربه کرده.

اگرچه این مولتی ژانری یا چندژانری بودن «سراسر شب» را نمی‌توان نقطه قوت یا ضعف فیلم قلمداد کرد اما با توصیفی که موتمن از فیلمش ارائه کرده که از واقع‌گرایی تا تخیلی بودن و از مایه‌های ترسناک تا کمدی را در خود دارد، گونه‌ای موسوم به «ماسالا» را تداعی میکند که بیش از هر نقطه دیگر در تولید فیلمهای هندی کاربرد دارد.

«ماسالا» نام ادویه هندی و سبک غالب فیلمسازی بالیوود است که از اکشن تا کمدی و پلیسی و مایه های عاشقانه را دربرمی گیرد و چنان ملغمه ای از اتفاقات مختلف و گاه متناقض را ارائه میدهد که فقط و فقط «فیلم هندی» است که میتواند آن را توصیف کند.

آنچه فرزاد موتمن در توصیف چندژانری بودن فیلمش ارائه داده هم بیش از هر چیز گونه «ماسالا» را تداعی میکند. آیا «سراسر شب» یک فیلم هندی است؟




گلایه‌های تهیه‌کننده «آخرین بار کی سحرو دیدی؟» که دو سال بعد از رونمایی همچنان پشت خط اکران است⇐اگر ایران و ایرانی را در همه ابعاد بدبخت نشان می‌دادیم هم در آن طرف بهمان حال می‌دادند و هم در این طرف!/حمایت از بخش خصوصی فقط در شعار خلاصه شده/اگر با پول فلان سازمان یا ارگان مثلا ارزشی فیلم می‌ساختیم باز هم چنین برخوردی با ما می‌شد؟/چون یک ریال از ارگانها و نهادهای متمول نگرفتیم باید پشت خط اکران بمانیم؟

سینماروزان/اشکان منصوری: آخرین ساخته سینمایی فرزاد موتمن با نام «آخرین بار کی سحرو دیدی؟» که در ساختاری معمایی ماجرای ناپدید شدن یک دختر جوان را زیر ذره بین برده بود دو سال بعد از رونمایی در جشنواره فجر هنوز فرصتی برای اکران نیافته است.

به گزارش سینماروزان البته از مدتها پیش موسسه شکوفافیلم حق پخش فیلم را در اختیار گرفته اما هنوز فیلم نتوانسته روی پرده برود. سعید عصمتی تهیه‌کننده فیلم درباره این وضعیت به سینماروزان گفت: در ابتدا باید بگویم حمایت از بخش خصوصی و مستقل در شعار خلاصه شده است و اگر شما فیلمی مستقل ساختید باید برای اکرانش توکلتان فقط و فط به به خدا باشد.

وی ادامه داد: حوزه هنری و دیگر نهادهای دولتی که دم از حمایت می زنند چه کاری جز سانسور کردن و جلوگیری از اکران فیلم بلدند و اصلا دنبال چه هستند؟! آن سینماگری که با پول فلان ارگان مثلا ارزشی و بهمان ارگان مدعی فیلم نساخته و با هزینه شخصی‌اش اثری را تولید کرده از بس حمایت نمی‌شود به اشتباه می‌افتد که اصلا چرا فیلم ساخته است. اگر با پول سازمانی ارزشی همچون اوج فیلم می ساختیم باز هم چنین برخوردی با ما می شد؟

عصمتی که پیشتر به عنوان سرمایه گذار در تولید «برف»مهدی رحمانی حضور داشت خاطرنشان ساخت: معیار ما آتش به اختیار و کار فرهنگی کردن است و این از سخنان رهبری است اما این آقایان و نهادها معکوس برداشت کرده و عمل می کنند. اگر «آخرین بار کی سحرو دیدی؟» ایران و ایرانی را در همه ابعاد بدبخت نشان می داد و در چند جشنواره خارجی حضور پیدا می کرد و جایزه می گرفت خوب بود و اکران خوب هم می گرفت و هم در آن طرف بهمان حال میدادند و هم در این طرف. حالا که چنین کارهایی نکردیم نباید حمایت شویم؟!

وی تصریح کرد: می خواهیم فیلم مدافع حرم بسازیم می گویند حمایتی وجود ندارد! اگر هم با بودجه خودمان بسازیم اکرانش با کرام الکاتبین است. همین «آخرین بار…» که کاملا با بودجه شخصی ساخته شده و با پرهیز از هر گونه سیاه جلوه دادن هم درباره یکی از معضلات امروز که ارتباط میان والدین جوان و فرزندان است سخن می گوید و هم اینکه اسباب ورود به ژانر جنایی که سالهاست در سینمای ایران فراموش شده را فراهم کرده مدتها پشت خط اکران مانده. چرا؟ چون یک ریال از ارگانها و نهادهای متمول نگرفتیم باید پشت خط اکران بمانیم؟

عصمتی با گلایه از برخی رفتارهای متظاهرانه تأکید کرد: برخی با شعار ارزشی و انقلابی می آیند و یکی دو فیلم هم با این محتوا می سازند؛ بعد که نام و نشانی پیدا کردند روند کاری و هدفشان را عوض می کنند و فیلمهای ضد ایرانی و ضدارزشی و با اهداف دیگری می سازند. این افراد بودجه ها را درو و متأسفانه در همه بخش های تولید و پس از تولید هم مورد حمایت قرار می گیرند. آیا این تناقض نیست؟

سعید عصمتی
سعید عصمتی



فرزاد موتمن: در دهه ۶۰ که خانه سینما وجود نداشت حال سینما بهتر بود/شخصا خواهان انحلال تمام بوروکراسیها هستم

سینماروزان: فرزاد موتمن کارگردانی که تقریبا در تمامی ادوار سیاسی سعی کرده فیلمهایش را بسازد در تازه ترین گفتگویش که با «برنا» انجام شده با اشاره به وضعیت مطلوب کاریش در دولت یازدهم که موجب شده او بتواند سه فیلم بسازد از این گفته که در دهه 60 که خانه سینما وجود نداشت وضعیت سینمای ایران بهتر بود.

فرزاد موتمن در ارتباط با عملکرد سازمان سینمایی در دولت یازدهم، اظهار کرد: حقیقتا خودم را مجاز به صحبت در این رابطه نمی‌دانم و از طرف دیگر کارشناسی این مسئله خیلی مفصل است، ولی خوشبختانه در دولت فعلی شرایطی رقم خورد تا بتوانم 3 فیلم سینمایی بسازم و به طور کل مصیبت‌های سینماگران در دولت روحانی کمتر از دولت قبلی شد.

وی در بخش دیگری از سخنان خود با اعلام اینکه به خانه سینما اعتقاد ندارم، بیان کرد: متاسفانه در کشورمان هر زمان بوروکراسی شکل گرفته است برای صنوف مربوطه بیشتر مشکل ایجاد کرده است به عنوان مثال در دهه 60 که خانه سینما وجود نداشت، حال سینمای ایران بهتر بود و مشکلی خاصی وجود نداشت و خودم شخصا خواهان انحلال تمام بوروکراسی‌ها هستم.

این فیلمساز در ارتباط با ارزیابی خود از استقبال مردم از سینما طی دو سال اخیر، گفت: این مسئله به وزارت ارشاد آن چنان ارتباطی پیدا نمی‌کند، بنظرم از نیمه اول سال گذشته یا وضعیت معیشتی مردم بهتر شده بود که به سینما رفتند یا اینکه وضعیت مادی خوبی نداشتند که اوقات فراغت خود را در سینما سپری می کردند.

موتمن در ارتباط با ساخت فیلم سینمایی «سراسر شب» گفت: ظرف چند روز آینده تکلیف ساخت این سناریو مشخص خواهد شد و اخبار مربوط به آن را توسط روابط عمومی فیلم در اختیار رسانه‌ها قرار خواهیم داد.




اعتراف داور بخش “کتاب و سینما”ی جشنواره فیلم کوتاه⇐من کتاب نمی‌خوانم!!!

سینماروزان: فرزاد موتمن کارگردانی که در سالهای اخیر پرکارتر از قبل شده و تقریبا سالی یک فیلم می سازد و البته هر سال هم می گوید که امسال بهترین فیلمش را می سازد(!) داور بخشی موسوم به “کتاب و سینما”ی جشنواره فیلم کوتاه تهران است.

به گزارش سینماروزان موتمن به بهانه این داوری در گفتگویی با “شرق” شرکت کرده و عجیب است که در ابتدای گفتگو صادقانه اعتراف کرده اصلا کتاب‌خوان نیست و به اشتباه فکر می کنند او کتابخوان است و برای داوری در بخشی مرتبط با کتاب انتخابش می کنند.

متن کامل گفتگوی موتمن را بخوانید:

چرا داوري يکي از بخش‌هاي جشنواره فيلم کوتاه تهران را پذيرفتيد؟
درواقع بخش مسابقه «کتاب و سينما»ي سي‌وسومين جشنواره فيلم کوتاه تهران را به من و دو همکار ديگرم سپردند. شايد به دليل اقتباس‌هاي ادبي که در مجموعه کارهايم کردم، باوري شکل گرفته که من کتاب‌خوان هستم، درحالي‌که من زياد کتاب نمي‌خوانم.
 واقعا همين‌طور است؟
(مي‌خندد) بله.
 به نظر شما برگزاري جشنواره فيلم کوتاه با قدمت ٣٣ دوره، چقدر مي‌تواند بر هنر و صنعت سينماي ايران تأثير مثبت داشته باشد؟
ببينيد درباره اين‌گونه مسائل نمي‌توان قطعي حرف زد. مثل اين مي‌ماند که بپرسيم جشنواره فيلم فجر تأثيري بر سينماي ايران گذاشته يا نه؟!
 بالاخره تأثير مي‌گذارد يا نه؟
هم مي‌گذارد و هم نمي‌گذارد! واقعيت اين است فيلم‌سازان جواني که فيلم کوتاه مي‌سازند، ‌سرمايه‌هاي آتي سينماي ما هستند. بنابراين نياز دارند که ديده شوند و کارهايشان مورد داوري و قضاوت قرار گيرد. از اين نقطه‌نظر، به نظرم انجمن سينماي جوانان ايران به فيلم‌سازان جوان کمک مي‌کند.
 به نظر شما شکل و پيکره فيلم‌سازي مستند که شما در آن يد طولايي داريد و موردعلاقه شماست، ‌به فيلم کوتاه نزديک‌تر است يا سينماي بلند حرفه‌اي؟
نه واقعا. اين‌طور نيست.
 واقعيت از نظر شما چيست؟ ‌
واقعيت اين است كه من فيلم مستند را دوست نداشتم!
  پس چرا اين‌قدر زياد فيلم‌هاي مستند ساختيد؟
براي اينکه مي‌خواستم از طريق ساخت فيلم‌هاي مستند، فيلم‌سازي را ياد بگيرم. ضمنا فرصتي برايم فراهم کرد تا ايرانگردي کنم. من در دهه ٦٠ خورشيدي حتي از دورافتاده‌ترين روستاهاي کشور بازديد کردم و درباره‌شان فيلم ساختم. تمرکزم هم بيشتر روي عشاير بود و اقليت‌هاي قومي؛ گستردگي‌اش هم از عشاير سيستان‌وبلوچستان تا خوزستان، ‌از ترکمن‌صحرا تا کلات نادر بود. بنابراين بهترين فرصت بود تا مردم و کشورم را بشناسم.
 با اين رويکرد، ‌چرا چنين نگاهي در فيلم‌هاي داستاني‌تان انعکاس پيدا نکرده است؟
براي اينکه تاکنون فيلم‌نامه‌هاي فيلم‌هايي که ساخته‌ام را ديگران نوشتند. بنابراين تصوير دقيقي از نگاه من در آنها وجود ندارد.
  پس با اين نگاه، هيچ‌کدام از فيلم‌هايتان را دوست نداريد؟ ‌
لطفا، ‌هيچ‌چيزي را قطعي بيان نکنيد! چون به نظرم هيچ‌چيز قطعي نيست. من خود برخي از فيلم‌هايم را مثل «شب‌هاي روشن»، «‌سايه روشن»، ‌«صداها»، ‌«هفت پرده» و تا حدودي «خداحافظي طولاني» دوست دارم. درعين‌حال هر يک از آنها تصوير دقيقي از آنچه من به‌دنبال آن هستم، نمي‌دهند.
  کي ان‌شاءالله فيلمي مي‌سازيد که تصوير دقيق ذهني شما در آن نقش خواهد بست؟
امسال. فيلم‌نامه «سراسر شب» را خودم نوشته‌ام و فيلم هم دقيقا آن چيزي است که من از سينما مي‌فهمم.
  البته اين نگاه شما بسيار آرماني است. چرا؟
اصولا همه فيلم‌سازان به دليل نقش تأثيرگذار اقتصاد و سرمايه، بر امر فيلم‌سازي و همين‌طور حساسيت‌هاي بالايي که در جامعه حکمفرماست، نمي‌توانند فيلمي را بسازند که کاملا مدافع آن هستند!
 در اين حيطه پرفشار، ‌اصلا چرا ديگر فيلم مي‌سازيد؟ ‌
براي من نفس فيلم‌سازي عزيز است. حتي زماني که فيلم بد مي‌سازم، از همان ابتدا مي‌دانم که دارم فيلم بد مي‌سازم. به‌همين‌دليل مي‌گويم من را نمي‌توانيد از طريق فيلم‌هايم قضاوت کنيد.
  البته فيلم هر کس جدا از شخصيت اوست. بااين‌حال چرا به واژگان «سايه» و «شب» اين‌قدر علاقه‌مند هستيد؛ چون در عناوين فيلم‌هايتان حضور پررنگي دارند؟ ‌
اتفاقي اين‌طوري شده است.
 چقدر به واژه «اتفاق» در زندگي معتقديد؟ ‌
به نظرم همه‌چيز اتفاقي است. من حتي اتفاقي زن گرفتم و… خب براي من اين‌جوري است… .




اظهارنظر شگفت‌انگیز فرزاد موتمن درباره “۵۰ کیلو آلبالو”

سینماژورنال: کمدی “50 کیلو آلبالو” از جمله آثار اکران نوروزی بود که فروش خوبی را در گیشه داشت با این حال از همان هفته های ابتدایی نمایش با انتقاداتی مواجه شد که تندترین آنها از سوی رسانه های اصولگرا بود.

به گزارش سینماژورنال این انتقادات با حرکت نمادین بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق در اهدای یک پیاله آلبالوی فاسد به حجت ا.. ایوبی رییس سازمان سینمایی به اوج خود رسید.

حالا اما در یک اتفاق دور از انتظار و شگفت انگیز فرزاد موتمن کارگردانی که با آثاری آوانگارد نظیر “شبهای روشن” و “هفت پرده” کار فیلمسازی اش را آغاز کرد با دیدی مثبت به این فیلم نگریسته است.

موتمن که در این سالها همه نوع فیلمی از کمدی مانند “پوپک و مش ماشاا..” گرفته تا اثری جنایی نظیر “آخرین بار کی سحرو دیدی؟” را ساخته است برخلاف بسیاری از منتقدان، نگاهی هوادارانه به “…آلبالو” داشته است.

وی در گفتگو با “سینما” می گوید: وقتی یک فیلم کمدی مثل “50 کیلو آلبالو” می فروشد مایه امیدواری است. من این فیلم را دیدم و بدم هم نیامد. می توانم بگویم سرگرم شدم و در جاهایی هم خندیدیم.

موتمن ادامه می دهد: به نظرم فیلم مانی حقیقی دیوانگی جالبی دارد. از طرف دیگر اما وقتی یک کمدی دیگر که هیچ چیزی ندارد فروش می کند اذیت می شوی و حس می کنی انگار قرار است هر چیزی به نام کمدی به خورد مردم داده شود.