1

رمزگشايي عجيب و حيرت‌آور از نمادهاي فيلم بانك پاسارگاد توسط كارگردانش!/ از آن بهمن تا اين بهمن چه اشاراتي نهفته است…

سینماژورنال: از جمله محصولاتی که سال قبل با بودجه بانک پاسارگاد و به تهیه کنندگی جواد نوروزبیگی تولید شد “بهمن” بود.

به گزارش سینماژورنال این فیلم علیرغم هزینه ای که صرف آن شد اما در جشنواره سی و سوم چندان مورد توجه قرار نگرفت و در اکران هم از گروه “هنروتجربه” سردرآورد.

به تازگی رسانه اصولگرای “سینماپرس” که وابسته به رییس سابق سازمان سینمایی است در گفتگو با کارگردان “بهمن” به طرح شبهاتی درباره مفاهیم نمادگرایانه فیلم پرداخته است.

متن کامل این گفتگو را بخوانید:

* آقای فرشباف ابتدا از خودتان بگویید.

ـ در سال ۱۳۶۴ در گنبد کاووس به دنیا آمدم. از سال ۸۲ تا ۸۶ در دانشگاه هنر رشتۀ سینما می‌خواندم. از سال ۸۵ در ورک‌شاپ‌های آقای کیارستمی شرکت کردم و فارغ التحصیل شدم. مقداری نیز با ایشان کار کردم. سال ۱۳۹۰ فیلم اولم به نام «سوگ» را ساختم که در ۵۴ جشنواره خارجی شرکت کرد و بعد از فیلم جدایی نادر، مهم‌ترین فیلم سال ایران در جشنواره‌ها بود.   جوایز بهترین فیلم سال در آسیا و همچنین پوسان (کره جنوبی) را گرفت، و در ۱۰ ایالت امریکا اکران شد. در آنجا با جشنواره ساندنس و لابراتوار فیلمنامه‌نویسیِ آنها آشنا شدم و طرح فیلمنامۀ بهمن را معرفی کردم که جزو دوازده طرح انتخابی، پذیرفته شد. آنها در یک بازۀ ۱۰ روزه با بهترین فیلمنامه‌نویسان هالیوود روی این طرح‌ها کار می‌کنند. من یک دورۀ ۹ ماهه در امریکا بودم و روی فیلمنامه بهمن کار کردم. سپس برای ساختنش به ایران آمدم. با آقای نوروزبیگی کار کردم و فیلم بهمن ساخته شد.

* نسخۀ اولیه فیلمنامه‌تان را دارید؟

[آقای فرشباف، نسخۀ انگلیسی فیلمنامه بهمن (Avalanche) را از کمد درمی‌آورد.]

ـ این حاشیه‌ها، دستخط هوارد روآدمن است، رئیس اتحادیۀ فیلمنامه نویسان امریکا که جزو بزرگترین آدم‌ها است. نام کاراکتر اول فیلمنامه، «نازی» بود که به دلیل تشابه با حزب نازی، آن را به «هما» برگرداندیم. نام شوهر نیز «حمید» بود که به خاطر بازی آقای احمد حامد، آن را به «احمد» تغییر دادیم. فیلمنامۀ اولیه، قصۀ بیشتری داشت. مثلاً یک دکتر در بیمارستان بود که از قصه حذف شد و همچنین نقش خواهر (خانم یزدانبخش) کم‌رنگ‌تر شد.

* چرا فیلم “سوگ” هنوز اکران نشده است؟ مگر مشکلی دارد؟

ـ قرار است بهار در گروه هنر و تجربه، اکران شود. آنها ترجیح دادند که ابتدا با فیلم “بهمن” به مخاطبان شناسانده شوم. گفتند این فیلم به دلیل حضور خانم معتمد آریا تماشاگران را به سینما می‌کشاند. وگرنه تا به حال، به آثار من اصلاحیه نخورده است؛ نه در وقت صدور پروانۀ ساخت و نه پروانۀ نمایش.

* از آقای کیارستمی چه چیزهایی یاد گرفتید؟ ایشان روی شما چه اثری داشته است؟

ـ آقای کیارستمی آدم بسیار تأثیرگذاری است و ناخودآگاه بر آدم‌های اطرافشان تأثیر می‌گذارند. ردّ پای ایشان را می‌توانید در آثار کسانی که با ایشان کار کرده‌اند ببینید. از آقای جعفر پناهی که در زیر درختان زیتون (۱۳۷۲) دستیار ایشان بود؛ آقای بهمن قبادی در فیلم باد ما را خواهد برد (۱۳۷۸) دستیارش بود؛ آقای حسن یکتاپناه که با فیلم جمعه (۱۳۷۸) جایزۀ دوربین طلایی کن را گرفتند جزو دستیاران آقای کیارستمی بوده‌اند؛ خانم نیکی کریمی شروع مستندسازی و رفتن به سمت کارگردانی را مدیون آقای کیارستمی هستند؛ و همینطور خانم مانیا اکبری. و اینها در حالی است که آقای کیارستمی چیزی را به اطرافیانش تحمیل نمی‌کند. ولی اصرار دارد که همه باید کار کنند تا محصول داشته باشند. لذا افراد بسیاری از شاگردهای ورک‌شاپ ایشان به تولید حرفه‌ای سینمای ایران پیوسته‌اند؛ فائزه عزیزخانی با فیلم روز مبادا (۱۳۹۳)، علی کریم که دو فیلم ساخته، عادل یراقی که دومین فیلمش را امسال ساخت، امسال پوریا پارسا مقام می‌خواهد فیلمش را بسازد، آناهیتا قزوینی‌زاده جوایزی گرفته است، همۀ اینها بچه‌های آقای کیارستمی هستند.

* کیارستمی یک نگاهی به سینما دارد که باب طبع خیلی‌ها نیست. مثلاً با اینکه آقای پوراحمد در خانۀ دوست کجاست؟ (۱۳۶۵) دستیار ایشان بوده ولی راهش را از او جدا کرده است.

ـ بله. پوراحمد مثال خوبی است. البته کیارستمی نگاه انسانیِ فیلم‌های پوراحمد را خیلی می‌پسندد. می‌دانم که شب یلدا (۱۳۸۰) را خیلی دوست دارد. اما مثلاً مدل فیلمسازی بهمن قبادی که راهش را از کیارستمی جدا کرده، مورد تأیید ایشان نیست. نمی‌شود با دستیاری آقای کیارستمی، این نوع نگاه را تقلید کرد.

* مهم‌ترین چیز‌هایی که شما از آقای کیارستمی گرفتید چیست؟

ـ در سفری که برای انتخاب لوکیشن رفته بودیم هم‌صحبت شدیم و از اظهار نظرهایش دربارۀ زندگی چیزهای زیادی آموختم. حتی از عکس‌هایی که می‌گرفت. ایشان به ما می‌آموزد که چطور به اطرافمان نگاه کنیم.

* به وقت تماشای فیلم سوگ، بدون اینکه بدانم شما شاگرد آقای کیارستمی بوده‌اید، از شکل لوکیشن‌های طبیعت، نوع کادربندی و ساختار فیلمتان فهمیدم که شاگرد ایشان هستید.

ـ من در آن دوران بسیار تحت تأثیر آقای کیارستمی بودم و می‌خواستم از او الهام بگیرم. استاتیک آن فیلم، کاملاً وامدار سینمای ایشان است. اما بهمن، نه.

* دربارۀ ایدۀ بهمن توضیح دهید.

ـ ایدۀ بهمن بعد از خواندن داستان کوتاه «برف» نوشتۀ خانم آن بیتی (Snow by Ann Beattie) به ذهنم خطور کرد. این داستان از دید زنی است که خاطرات خود را مرور می‌کند و می‌گوید که برف شدیدی آمده و راه‌ها بسته است و اینها. ایدۀ اولیۀ فیلم بهمن نیز ماجرای زنی است که از پشت پنجره دارد به برف نگاه می‌کند و راه‌ها بسته است و او نمی‌تواند خارج شود. او به چیزهایی فکر می‌کند و این تردید به سراغش می‌آید که آیا این مسیری که رفته درست است یا نه. موقعیت ابتدایی از اینجا وام گرفته شده است. شخصیت‌های هما و پیرزن را از الگوی مادر و مادر بزرگم ساختم. رابطۀ این دو نفر را با آن ماجرای تخیلی که اگر ۱۰ روز مداوما برف ببارد چه می‌شود تلفیق کردم و منجر شد به این بی‌خوابی شخصیت هما.

* نام پیرزن ـ شتی ـ مخفف چیست؟

ـ هیچ. من از بچگی به مادر بزرگم می‌گفتم «شتی». اسمش شفیق بود و من نمی‌توانستم تلفظ کنم. لذا این اسم روی ایشان ماند.

* من قصۀ کوتاه خانم آن بیتی را خوانده‌ام. ایشان معلم داستان‌نویسی بوده است. برای اینکه به شاگردانش نشان دهد که داستان دوم شخص را چطوری می‌نویسند این را نوشته است. قصه‌اش اصلاً درام ندارد. نمی‌دانم شما چه استفاده‌ای از آن کرده‌اید؟

ـ من فقط دو سه تصویر از آن برداشتم. زنی پشت پنجره، مرور کردن خاطرات و فضای برف. صرفاً یک جرقه برای من بود. گاهی ممکن است جرقۀ یک فیلم با تماشای یک عکس زده شود یا شنیدن خاطرات یک نفر. شبی که طرح این قصه را ریختم بعد از خواندن این دو صفحه بود. آن وقت، درگیر بیماری مادربزرگم بودم و به بحران میانسالی مادرم فکر می‌کردم. به فکرم رسید قصۀ فیلم، دربارۀ یک پرستار باشد که در اتاق بیمارستان گیر کرده و نمی‌تواند بیرون بیاید.

* شخصیت‌های فیلم، اندک است.

ـ به نظر می‌رسد که هما، ایزوله شده است. او با پنج شخصیت دیگرِ فیلم نمی‌تواند ارتباط بگیرد. یعنی موضوع فیلم، همین عدم ارتباط است. فیلم تا دقیقه ۷۵ بر این تنهایی تأکید می‌کند. حتی موضوع فیلم اولم نیز، عدم ارتباط پسرک با اطرافیانش است. در فیلم بعدی‌ام نیز همین موضوع وجود دارد. من فکر می‌کنم مهم‌ترین بحران آدم‌ها در وقتی است که توانایی ارتباط با دیگران را از دست می‌دهند.

* شخصیت‌های فیلم بهمن خیلی عجیبند و شما هم اطلاعاتی از آنها نمی‌دهید. مثلاً احمد معلوم نیست چرا نویسندگی را ترک کرده و چرا بطور ناگهانی به نویسندگی روی می‌آورد، یا اینکه زن طبقۀ بالا که پیانو می‌نوازد کیست؟ مخاطب فقط نیم ثانیه تصویر او را از ویزور درب می‌بیند…

ـ او را در ۱۲ فریم نشان می‌دهیم. بس نیست؟ (خنده) حق با شما است. کم است. طراحیِ ما روی کاغذ، این بود که هما به خانه بیاید و ببیند که در غیاب او چه اتفاق‌هایی افتاده است. در غیبت اوست که کسری خالکوبی کرده و ماجراهای خودش را با دوستش داشته است، در غیاب اوست که شوهرش شروع به نویسندگی می‌کند و ارتباط با زن همسایه و غیره. او می‌فهمد که چه زندگیِ سستی داشته است. لذا شروع می‌کند به شک کردن. لذا آن نشانه‌ها بیشتر برای من، معرّف شخصیت هما هستند و کاشتن بذر تردید در دل او. لذا اطرافیان هما را نابازیگر چیدم تا او مانند یک ملکۀ درام بدرخشد. برای ما مهم نبود که احمد (شوهر هما) با زن همسایه، ارتباط دارد یا نه. ما نیز حکم ندادیم و همین ابهام برای فیلم ما کافی است.

* اشارات فیلم، خیلی کمرنگ هستند. مثلاً من در نوبت دوم تماشا بود که متوجه بشقاب‌ها شدم که می‌توانست نشانۀ این باشد که زن همسایه به این خانه آمده است.

ـ بسیار خوب دیده‌اید. پس، دیده می‌شود. علتش این است که ما نمی‌خواستیم که مخاطبان بعد از فیلم بتوانند به‌راحتی بگویند که مشکل زن چیست. فقط مواردی باشد که نشان بدهد هما به افسردگی مبتلا شده است.

* فیلم بهمن را دو بار در جشنواره فجر تماشا کردم و امروز برای این مصاحبه در نوبت سوم آن را دیدم.

ـ پس چه زجری کشیده‌اید!

* شاید حالا بتوانم مواردی را برای افسردگی هما بشمارم ولی باز هم مطمئن نیستم که درست باشند. مانند: شب‌کاری، مشکل عدم ارتباط او با شوهرش و درک نکردن همدیگر، پسرش کسری که به امریکا رفته و هما کشف می‌کند که او همجنس‌باز بوده است، برف مداومی که می‌آید، عدم وجود خورشید، دکتر شمس که به مسافرت رفته و ما او را اصلاً نمی‌بینیم و نامش که استعاره‌ای است از نبودن خورشید.

ـ بله همه‌اش درست است. پس من خیالم راحت شد که فیلمنامۀ خوبی نوشته‌ام.

* چرا علاقه دارید که اینقدر مینی‌مال کار کنید و قطره قطره اطلاعات بدهید؟

ـ فضای فیلم این استراتژی را داد و من علاقۀ چندانی به این روش ندارم. مثلاً درام فیلم سومم که می‌خواهم بسازم خیلی قوی است. اما قصۀ بهمن به عمد سعی می‌کند تا پایان به نقطۀ اوج نرسد. فکر می‌کنم که این موضوع از دقیقۀ ۱۵ تا ۲۰ به تماشاچیان منتقل می‌شود و آنها می‌فهمند که این فیلم، به حسّ و فضا می‌پردازد و فیلم قصه‌گو نیست. می‌خواستم بعد از چند بار نشان دادن خانم معتمد آریا جلوی پنجرۀ بیمارستان، تماشاگر بتواند در انتها ذهن او را بخواند و بفهمد که او چه می‌کشد.

* به نظرم عمد داشتید که روایت اول شخص نباشد. وگرنه با نریشن، مشکل ذهن‌خوانی حل می‌شد.

ـ بله. آقای نوروزبیگی و دهقان و حتی پوریا پارسا مقام همین پیشنهاد را کردند که تصاویر، خیلی زیباست ولی تماشاچی مقصودت را متوجه نمی‌شود. پس برایش نریشن بنویس. می‌دیدم که برخی فیلمسازان در مرحلۀ پس‌تولید این کار را می‌کنند. من هم اگر می‌کردم تماشاچیانِ فیلمم سه برابر می‌شد. کاری نداشت. خانم معتمد آریا برای تماشاگر به‌آرامی نجوا می‌کرد و حسّ خود را نسبت به شوهر و پسرش می‌گفت. اینها را می‌شد در آن نماهای عبوری و لانگ شات بگذاریم. به لحاظ ساختاری، غلط هم نبود. ولی نخواستم. چون فیلمم از اصل خودش دور می‌شد و آن جادویی که دنبالش بودم را از بین می‌برد. و یا آن جاه‌طلبی که من برایش این فیلم را ساختم، محو می‌کرد.

* کدام جاه‌طلبی؟

ـ همین که گفتم. آن لایه‌ای از ابهام که تماشاچی به تصویر این زن نگاه کند و آنچه را که در ذهن او می‌گذرد درک کند. حتی اگر مشخصاً نتواند آن را توصیف نماید.

* این کار، فقط از عهدۀ یک تماشاگر بسیار حرفه‌ای برمی‌آید.

ـ من نامه‌های خوبی دریافت کرده‌ام از کسانی که ربطی به سینما نداشته‌اند. یک خانم پنجاه ساله در فیسبوک برایم پیام گذاشته بود که این فیلم قصۀ زندگی من است. لذا نمی‌شود به‌ راحتی تماشاگران را دسته‌بندی کرد. من مخالف این هستم که بگوییم سینما مخاطب عام و خاص دارد. یعنی بعضی فیلمساز‌ها برای سرگرمی فیلم می‌سازند و برخی دیگر برای غیرسرگرمی. مثلاً آن کسانی که تارکوفسکی می‌بینند نیز سرگرم می‌شوند. آنها که برای زجر کشیدن و تفکر به سینما نمی‌آیند. جنس سرگرمی‌ها با هم تفاوت می‌کند. مخاطبی وجود دارد که با فیلم بهمن سرگرم می‌شود و مخاطب دیگر، نه. پس قصد من این نبوده که فیلمی بسازم که آدم‌ها را در سینما زجر بدهد. اما فیلم من، دستۀ کمتری از آدم‌ها را سرگرم می‌کند.

* خودتان الآن می‌گفتید که برای نوبت سوم چه زجری کشیده‌اید!

ـ شوخی بود. به خاطر نقدهایی بود که بعد از جشنواره نوشتند که شما نمی‌دانید که ما چه زجری کشیدیم تا فیلم تمام شد. می‌خواستم با نویسندۀ آن نقدها شوخی کنم.

* فیلم بهمن با اینکه می‌گویید از سینمای آقای کیارستمی دور است اما اینطور نیست. ریتم کند این فیلم را می‌توان با خانۀ دوست کجاست؟ (۱۳۶۵) مقایسه کرد. وقتی خانۀ دوست از تلویزیون پخش  می‌شد من همزمان در شبکۀ دیگر اخبار گوش می‌کردم و چیزی را هم از دست ندادم.

ـ اینطور نیست. ظاهر خانۀ دوست، خیلی ساده است اما کارگردانیِ پیچیده‌ای دارد. شما را ارجاع می‌دهم به مقاله‌ای از فرودون در کایه دو سینما، که به مناسبت بیست سالگی خانۀ دوست نوشته است. در آنجا روایت پیچیدۀ فیلم را شرح می‌دهد.

* لطفاً موارد استثناء را کنار بگذارید. اینکه کسی ممکن است زندگی خودش را در فیلم شما دیده باشد و آن را تا انتها تماشا کند، یک استثناء است. اینها نباید برای شما ملاک و معیار داوری باشند. سؤال این است که این فیلم آیا با زبان مخاطب سینما حرف می‌زند؟

ـ زبان سینما را چه کسی بلد است؟ مثلاً فیلم روباه زبان مخاطب عام را بلد است؟ این زبان آنقدر پیچیده است که قابل پیش‌بینی نیست. در هالیوود سالانه حدود پنجاه فیلم هستند که کمتر از حد انتظار می‌فروشند و بالعکس. حتی آنها هنوز نتوانسته‌اند پیش‌بینیِ دقیقی از فروش فیلم‌ها داشته باشند. تئوریسین‌های این موضوع در کار خود وامانده‌اند. بهتر است منِ فیلمساز به جای اینکه دغدغۀ زبان مخاطب عام را داشته باشم سعی کنم چیزی را که عمیقاً به آن معتقدم، با دیگری به اشتراک بگذارم. حالا اگر خوش‌شانس بودم و مخاطب بیشتری جذب کردم خوشا به حالم و لذتش را می‌برم. وگرنه، کمتر لذت می‌برم.

* یکی از مشخصات زبان مخاطب سینما، صراحت است. اما شما دارید با کنایه و اشاره حرف می‌زنید. بسیاری از مخاطبان اصلاً اهل کنایه نیستند.

ـ می‌دانم. لذا آن مخاطبان عام را از دست می‌دهم. اما مخاطبان اندکی که اهل اشاره هستند مرا انتخاب می‌کنند و این فیلم را می‌بینند. من خودم مخاطب فیلم‌های صریح نیستم. چرا باید دروغ بگویم؟

* فیلم کنایی ساختن، هوشمندی بیشتری می‌خواهد. اما مردم که برای حل پازل به سینما نمی‌آیند.

ـ این را قبول دارم که این چیزها در فیلم بهمن ایراد دارد. من دو سال روی این فیلم وقت صرف کردم. اما الان که دو سال از ساختش می‌گذرد و من از آن فاصله گرفته‌ام تعصب خود را از دست داده‌ام و می‌پذیرم که باید اندکی گل‌درشت‌تر کار می‌کردم تا تماشاچی ارتباط بهتری با هما برقرار کند و او را بفهمد. نه اینکه به فیلمنامه ماجراهایی اضافه کنم بلکه همان خطوط ظریف را بایست پررنگ‌تر می‌کردم. لذا این چیزهایی را که شما در نوبت دوم متوجه شده‌اید را در نوبت اول درمی‌یافتید. این ضعف را در بهمن قبول دارم. گمان می‌کردم که این استراتژی روایی، کافی است. ولی نبود.

* پیش‌فرض شما این بوده است که مخاطبان سینما، آدم‌هایی با ضریب هوش بسیار بالا هستند که اشارات شما را درک می‌کنند.

ـ بله، اشتباه بوده است.

* چون به هر حال سالن سینما یک مکان عمومی است. حتی تماشاگران خاص گروه هنر و تجربه، نیز برای فیلم بهمن همچون مخاطب عام تلقی می‌شوند و فیلم شما برای آنها نیز ثقیل است. یک کارگردان تئاتر لهستانی به نام یرژی گروتوفسکی بود که در جشن هنر شیراز فقط کسانی را به تئاترش راه می‌داد که در آزمون ورودی پذیرفته می‌شدند. شما هم باید آزمون مشابهی برگزار کنید. چون درک فیلم بهمن، یک نشانه‌شناسی خاصی می‌خواهد.

ـ نه، واقعاً این را قبول ندارم.

* شما فرض کنید که به جای خانم معتمد آریا یک بازیگر معمولی یا حتی ناشناس نقش هما را بازی می‌کرد. آیا همین تعداد اندک هم به تماشای فیلم شما می‌آمدند؟

ـ در این صورت این فیلم را نمی‌ساختم. به هر حال انتخاب من باعث شده که ایشان در فیلم باشند. مثل این است که بگویید اگر برف در این فیلم نبود چه می‌شد.

* قاعدتاً فیلمنامه باید خودش جذاب باشد و مخاطب را به سینما بکشاند و فیلم نباید متکی به بازیگرانش باشد.

ـ کار به آنجا رسید که به اقای نوروزبیگی گفتم اگر خانم معتمد آریا نباشد من این فیلم را نمی‌سازم. مشخصاً من باید بازیگری می‌گذاشتم که کلوزآپ او، تماشاچی را در این فیلم بدون قصه، نگه دارد.

* منظورتان این است که در حین نگارش فیلمنامه، وجوه بازیگری خانم معتمد آریا را در نظر داشته‌اید؟

ـ بله. در نسخۀ دوم که سن زن را بالا بردیم، تنها کاندیدای ما فقط خانم معتمد آریا بود. این را به آقای نوروزبیگی هم گفتم که احتمال دارد که حتی یک سال برای آمدن ایشان صبر کنیم. چون بهمن، فیلم بازیگر است، فیلمِ همان بازیگر است. هیچ پلانی در فیلم نیست که خانم معتمد آریا در آن نباشد. یا خودش هست یا خواب او یا نمای نظرگاهش (P.O.V.). به همین دلیل باید بازیگری باشد که تماشاگر بتواند ۹۰ دقیقه با او همراهی کند. لذا این جزو استراتژی نوشتن ما بود. وقتی ما می‌نوشتیم مواردی را خالی گذاشتیم. چون روی خطوط چهرۀ خانم معتمد آریا حساب کرده بودیم.

* اینکه گفتید اطرافیان معتمد آریا را بازیگر غیرمشهور گذاشته‌اید در جشنواره‌های خارجی که خانم معتمد آریا را هم نمی‌شناسند.

ـ مقصودم توانایی اجرا بود و نه بخش ستاره بودن او.

* فیلمبرداری آقای بهمنش مخصوصاً در صحنه‌ها برفی، چشمگیر است.

ـ بله. آن انرژی‌ که برای فضای برفی گذاشته شده برای آن بود که بتواند یک وهم و کابوسی را ایجاد کند تا خطوط کمرنگ قصه جبران شود. لذا فیلمبرداری هومن بهمنش، صدای آقای علویان، جلوه‌های ویژۀ آرش آقابیگ و بازی خانم معتمد آریا کمک شایانی به این موضوع کرده‌اند.

* سهم خانم مرعشی در فیلمنامه چیست؟

ـ خیلی زیاد. قبل از رفتن من به امریکا، ما ۹ ماه به طور مکاتبه‌ای روی این فیلمنامه کار کردیم و بعد از بازگشت نیز ۸ ماه کار کردیم؛ سه روز در هفته، و هر روز حدود ۸ تا ۱۰ ساعت.

* ایشان را چطور پیدا کردید؟

ـ از طریق همسرشان حسام اسلامی که مستندساز است. او تدوینگر من در فیلم سوگ بود. فیلم بهمن، اولین کار فیلمنامه‌نویسی خانم مرعشی است. ایشان امسال جایزۀ جلال را برد. یک رمان دیگر نیز در دست چاپ دارند. من قبلاً دو داستان کوتاه خوب در «همشهری داستان» از او خوانده بودم.

* اما در فیلم بهمن، این همه زحمت و تلاش که می‌گویید دیده نمی‌شود.

ـ اینجا برای اول بار برای شما اقرار می‌کنم که خطای ما در چه بود. ما برای فیلم بهمن، یک فیلمنامۀ بسیار مهندسی‌شده و دقیق در حدود ۱۰۰ دقیقه نوشته بودیم. اما در مرحلۀ تدوین دیدیم که فیلم به ۱۴۰ دقیقه رسیده است. لذا مجبور شدیم دو کاراکتر را تماماً حذف و مقداری از قصه‌ها را نیز کمرنگ کنیم. یعنی در تعدادی از کاشت و برداشت‌های فیلم، فقط مرحلۀ برداشت باقی مانده است.

* اگر ریتم را در فیلمبرداری تند می‌کردید، به این مشکل برنمی‌خوردید.

ـ نه اینطور نیست. زمان فیلمنامۀ ما طولانی بود.

* زمان فیلم را از روی متن فیلمنامه، می‌توان تخمین زد. خطای شما در کجا بود؟

ـ ما یک فیلمنامۀ ۱۴۰ دقیقه‌ای نوشته بودیم. موضوعات مطرح‌شده در فیلم از قبیل بی‌خوابی، سکون، بیماری و… باعث کُند شدن ریتم فیلممان شد. لذا مقدور نبود آن سکانس‌ها را با سرعت دو برابر فیلمبرداری کنیم. از ابتدا باید طرح یک فیلمنامۀ ۹۰ دقیقه‌ای را می‌ریختیم.

* ریتم شما در خیلی جاها، بطئ است. مانند سکانس آمدن میلاد به خانه برای بردن سگ. مخصوصاً که در آخر، سگ را هم نمی‌برد. تنها اطلاعی که این سکانس به مخاطب می‌دهد این است که جملۀ خالکوبی پسر چه بوده است. البته این سکانس از موارد قابل تحمل در فیلم شماست.

ـ بله. خیلی‌ها می‌گویند این سکانس باعث روان شدن فیلم شده است. چون دو تا آدم دارند با هم حرف می‌زنند.

* بعد از جشنواره آیا دخل و تصرفی در فیلم کردید؟

ـ بله. ۱۳ دقیقه از زمان فیلم، کم کردیم. از ۱۰۲ دقیقه به ۸۹ دقیقه رسید. مثلاً سکانس بیرون بردن پیرزن، بازگشت هم داشت که حذف شد.

* پوشش پیرزن در این سکانس، شبیه سکانس پایانی ئی. تی (۱۹۸۲) شده است.

ـ بله. خودمان هم می‌خندیدیم و می‌گفتیم که شبیه ئی. تی شده است.

* آیا قصد نداشتید به ئی. تی ارجاع بدهید؟
ـ نه. من از اسپیلبرگ خیلی بدم می‌آید. نگاه میهن‌پرستانۀ امریکایی‌اش مرا آزار می‌دهد. فیلم‌های اسپیلبرگ، کاملاً سفارشی و در حمایت از امریکا و جذاب نشان دادن این کشور است.

* بجز نجات سرباز رایان (۱۹۹۷) چه فیلم دیگری از او حاوی این نوع نگاه است؟
ـ اسب جنگی (۲۰۱۱) و پل جاسوس‌ها (۲۰۱۵) که فیلم‌های خوبی نیستند.

* ارجاعات سمبلیک و استعاری در فیلم بهمن هست که باید به آنها بپردازیم. مثلاً خود برف که در ابتدا باعث شادی و خرسندی است اما بعد، کلافه‌کننده می‌شود. صدای مجری رادیو را هم می‌شنویم که می‌گوید: «آخه چند روز برف؟ بسه دیگه!» آیا این وجوه استعاری را قبول دارید؟

ـ فیلم بهمن به این نگاه استعاری، راه می‌دهد. ولی من ترجیح می‌دهم دربارۀ آن حرفی نزنم.

* چرا؟
ـ وظیفۀ من نیست که دربارۀ رمزگشایی فیلمم بگویم. من اینها را گذاشته‌ام تا دیگران حرف بزنند. اگر قرار بود خودم بگویم که صریح در فیلمم می‌گفتم. قرار نیست ابهام آن نمادها را با مصاحبه از بین ببرم.

* پس، ظن من درست است؟
ـ بله. کاملاً.

* پس قبول دارید یک استعار‌ه‌هایی در فیلم بهمن وجود دارد. مثلاً ۱۰ روز پیاپی برف آمدن، یا اینکه می‌گوید این برف در ۵۳ سال گذشته بی‌سابقه بوده است. اینها نشانه‌هایی است که شما دارید به چیزی ورای ظاهر فیلم ارجاع می‌دهید.
ـ [سکوت]

* چیزی ندارید بگویید؟
ـ نه!

* جالب است که قصۀ برف خانم بیتی که شما از آن ایده گرفته‌اید نیز دارای مفاهیم سمبولیک است. من الآن دو مقاله در شرح استعارات این داستان پرینت گرفته‌ام که می‌بینید.
ـ بله. برف در فیلم بهمن هم، تفسیر سمبلیک دارد. در جشنواره‌های خارجی نیز همین خط را گرفته‌اند.

* ناراحت نمی‌شوید اگر کسی به شما بگوید که شما دارید ضد حکومت فیلم می‌سازید؟
ـ چرا ناراحت می‌شوم. چون باز هم می‌خواهم در این مملکت فیلم بسازم.

* پس فقط به این خاطر ناراحت می‌شوید!؟
ـ بله. آخر چرا باید از این تفسیرها بشود؟ آقای نوروزبیگی که تهیه کنندۀ این فیلم بوده، از سربازان این نظام هستند.

  * شاید آقای نوروزبیگی متوجه نشده باشد. یا کاسب‌کارانه رفتار کند و این مسائل الآن برایش مهم نباشد. معیار حق و باطل که آقای نوروزبیگی نیست. لااقل بگویید چند نفر از تماشاگران نمادهای فیلم شما را فهمیده‌اند؟

ـ بوده‌اند کسانی که این را متوجه شده‌اند.

* سهم آقای بلخاری در این فیلم چیست؟
ـ ایشان به ما مشاوره می‌دادند. هم در فیلمنامه و هم در وقتی که فیلم تمام شد. آقای مجیدی هم به ما بسیار کمک کرد.

* مجید مجیدی؟
ـ بله.

* سهم آنها چیست؟
ـ سهم آنها این است که این تردیدی که شما دارید در فیلم اتفاق نیفتد. یعنی در خوانش فیلمنامه و در ظرافت‌های فیلم به ما کمک کردند.

* آقای نوروزبیگی چه می‌کرد؟
ـ ایشان تهیه کننده، رفیق، همراه، و مشاور من در این فیلم بود. آقای نوروزبیگی، یک تهیه کنندۀ حرفه‌ای است. او با کسی کاری را شروع نمی‌کند ولی اگر شروع کرد بسیار کمک می‌کند تا آنچه کارگردان دلش می‌خواهد اتفاق بیفتد. به همین دلیل مسئولیت همۀ فیلم بر عهدۀ من است. چه دنیای فیلم، و چه حرف‌هایی که در آن وجود دارد، چه ساخت آن و چه کیفیتش. کمتر تهیه کننده‌ای پیدا می‌شود که روی چنین پروژه‌ای، ریسک و قمار کند. واقعاً ممنون آقای نوروزبیگی هستم.

* آقای بلخاری در فیلم بهرام توکلی نیز مشاور بود که آن را هم آقای نوروزبیگی تهیه کرده است.
ـ بله. ایشان سال گذشته در سه فیلم مشاور بودند: بهمن، من مارادونا هستم، مرگ ماهی.

* جالب توجه اینکه فیلم مارادونا نیز به وقایع سال ۸۸ اشاره دارد. یادم هست که در جشنواره فجر گذشته، آقای نوروزبیگی را دیدم و گفتم: چه شده که شما فیلم‌های سمبلیک می‌سازید؟ رنگ ایشان پرید که شما چه متوجه شدید؟ دریافت خودم را از «بهمن» گفتم. ایشان انکار نکرد. در عوض شروع کرد به آسمان و ریسمان بافتن که ببینید فلان فیلم و بهمان کارگردان چه می‌گویند. گفتم: به دیگران چه کار دارید؟ به حساب خودتان برسید. لذا شروع به اعتراف کرد. و همانجا بود که خبر داد فیلم مارادونا دربارۀ وقایع سال ۸۸ ساخته شده است و اضافه کرد که من چندان با آنها موافق نبودم! آن وقت من هنوز فیلم را ندیده بودم، چون نوبت نمایشش در روز بعد بود.
ـ بله. ما را خیلی ترساندند که این حرف‌ها، خطرناک است و نگذارید برای فیلم پیش بیاید. لذا ما هم درباره‌اش حرف نزدیم.

* حرف نزدید!؟ شما فیلمش را ساخته‌اید! فیلم ساختن که بالاتر از حرف زدن است.
ـ یعنی من یک فیلم ضد حکومتی ساخته‌ام، واقعاً؟ چه تعبیر وحشتناکی است از فیلم بهمن. این فیلم، یک فیلم کاملاً شخصی است.

* یکی دیگر از نمادها این است که رادیو می‌گوید که ۱۰ شب دارد برف می‌بارد که اشاره‌ای است به دهۀ فجر. یا می‌گوید که این برف در ۵۳ سال گذشته بی‌سابقه بوده است. ۵۳ سال، عمر حکومت پهلوی است.
ـ بله در مونتاژ بعدی ۵۳ را عوض کردیم و شد ۳۵ سال!

* حتی یک جای دیگر می‌گویید که الآن ۵۳ ساعت است که دارد برف می‌بارد. اینها نشان می‌دهد که شما این زبان نمادین را می‌شناسید و به کار گرفته‌اید.
ـ آقای بلخاری این زبان را خیلی خوب می‌شناسد. او این موضوع را به‌خوبی برایمان توضیح می‌داد. راجع به آفتاب پایانی که به صورت هما می‌تابد، یا گویندۀ اخبار که می‌گوید بالاخره برف دارد بند می‌آید.

* من از سال ۱۳۷۸ با آقای بلخاری آشنا هستم. آن زمان او در کانون‌های فرهنگی ادبی دانشگاه‌ها (کفا) به طور هفتگی نقد فیلم داشت. می‌دیدم که این زبان را می‌شناسد و حتی در تفسیر برخی فیلم‌های هالیوودی زیاده‌روی می‌کرد و به تکلّف می‌افتاد. دو سه بار به او تذکر دادم. ولی گاهی نیز از آن طرف بام می‌افتاد. یک بار به او پیغام دادم که فیلم دالان سبز (۲۰۰۰) دربارۀ عیسی(ع) است. او حرف مرا نصفه و نیمه گرفت و فکر کرد که فیلم در تمجید از عیسی است. لذا مدافع فیلم شد و در شب کریسمس سال ۸۳ در برنامۀ سینمایک از آن تمجید می‌کرد!
ـ در مورد بهمن نیز این حساسیت‌ها وجود داشت. بالاخره ما دکتر بلخاری را رد کردیم، حالا ظاهراً گیر شما افتاده‌ایم!

* یعنی چی؟ بالاخره آقای بلخاری معانی نمادین فیلم شما را فهمید؟
ـ ایشان به این نتیجه رسید که فیلم بهمن می‌خواهد بگوید که ثمرۀ این انقلاب، آفتاب است. لذا فیلم با امید تمام می‌شود. می‌بینید که این نوع خوانش‌ها نیز وجود دارد.

* چه حرف عجیب و غریبی! بعد از ۱۰ روز بارش مداوم برف، رادیو اعلام می‌کند که بهمن در اطراف کندوان سقوط کرد و از فردا، آفتاب طالع می‌شود. واضح است که مقصود شما از سقوط بهمن، سقوط انقلاب بهمن است.

ـ حرف من این است که برف رحمت در فیلم، زیادی باریده است.

* خب؟
ـ الآن به نظرم می‌رسد که شما در سینماپرس در جشنواره فجر نیز نقد تندی علیه بهمن نوشته بودید.

* آن را من ننوشته‌ بودم. نقدهای من در جشنواره فجر، در مشرق نیوز منتشر می‌شد. در یادداشت‌های روز پنجم جشنواره به فیلم شما پرداخته بودم: سقوط بهمن در ماه بهمن.
ـ آن را خوانده‌ام. همین حرف‌ها را در آنجا زده‌اید.

* شما با اینکه چند دقیقه پیش، به نمادین بودن فیلمتامه اذعان کردید اما الآن منکر شده‌اید و حرف خود را عوض می‌کنید. به هر حال این موضوع قابل انکار نیست. مخصوصاً که آقای نوروزبیگی هم در صحبتمان در جشنواره فجر، سمبلیک بودن فیلم را انکار نکرد. جالب اینکه تا آنجا که من فهمیدم، کسی در جشنواره چندان نمادین بودن بهمن را متوجه نشد جز چند نفر خاص. ما همان وقت پازل‌های آن را کنار هم چیدیم و بحث کردیم. البته فیلم‌های دیگری نیز علیه جمهوری اسلامی ساخته شده‌اند. یکی از آنها فیلم «ما همه خوبیم» ساختۀ بیژن میرباقری (۱۳۸۳) است.
ـ چقدر من آن فیلم را دوست دارم.

* “ما همه خوبیم” را در جشنواره ۲۳ فجر دیدم و همانجا با خود بیژن میرباقری سمبلیک بودن فیلمش را مطرح کردم. چند مورد از نمادهای فیلم را گفتم. اینکه نام جوان هجده سالۀ فیلم را «امید» گذاشته‌ است و در آخر می‌فهماند که امیدی به او نیست، یعنی به آیندۀ کشور. او بسیار مشعوف شد و گمان کرد که من موافق فیلمش هستم. لذا دو سه مورد دیگر را نیز فاش کرد که مثلاً چرا نام برادر را هوشنگ گذاشته‌ام و چرا آن پیرمرد لال است.
ـ خب! آدم وقتی می‌نویسد اینها را هم می‌چیند. به هر حال، فیلم می‌تواند دنیای شخصی تو باشد. لذا می‌توانی نشانه‌هایت را بگذاری به طوری که قابل ترجمه برای همه کس نباشد. این دنیا را تو ساخته‌ای. لذا گذاشتن این نشانه‌ها، بخشی از لذت فیلمسازی است.

* لذتش در چیست؟ در تمسخر دیگران، یا در کشف مخاطب؟
ـ لذتش در طراحی آن دنیا است. من دلم می‌خواست برای برزخی که آن سال‌ها در آن زندگی می‌کردم یک کابوس بسازم. بهمن، یک آینۀ جدّی و بدون تمسخر از درون من است. این فیلم اصلاً جایی برای شوخی ندارد. من وارد این بازی نمی‌شوم که مانند آقای بیژن میرباقری نشانه‌های خودم را برای شما باز کنم. من با دقت این فیلمنامه را نوشته‌ام.




بعد از بهرام رادان، ممنوع‌التصویری فاطمه معتمدآریا هم تأیید شد⇐ستاره اسکندری جایگزین شد

سینماژورنال: در حالی که پیش از این شنیده‌هایی طرح شده بود درباره رایزنی تهیه کننده سریال نوروزی “زعفرونی” برای گرفتن مجوز بازی فاطمه معتمدآریا در آن(اینجا را بخوانید) اما گویا این تلاشها به جایی نرسیده است و پس از بهرام رادان که اخیرا پخش تیزرهای تازه ترین فیلمش “حکایت عاشقی” بخاطر حضور وی ممنوع شد(اینجا را بخوانید) حالا ممنوع التصویری معتمدآریا هم تأیید شده است.

به گزارش سینماژورنال ایرج محمدی که تهیه کنندگی “زعفرونی” را برعهده دارد و برادرزاده اش حامد هم سریال را کارگردانی می کند مدتها به دنبال فراهم آوردن شرایط حضور معتمدآریا در آن بود اما آن طور که مسعود احمدی در “برنا” خبر داده این تلاشها به جایی نرسیده و برای همین یک بازیگر جدید جایگزین معتمدآریا شده است.

ستاره اسکندری جایگزین فاطمه معتمدآریا

این بازیگر جدید ستاره اسکندری است که اخیرا مینی سریال “دندون طلا” را در شبکه خانگی داشت. اسکندری نقش اصلی سریال را بازی خواهد کرد و مهدی هاشمی، مهران احمدی، هادی کاظمی و حسین سلیمانی از دیگر بازیگران این سریال به شمار می روند.

فیلمنامه این اثر تلویزیونی به قلم سعید جلالی و  فیلمساز این سریال به رشته تحریر در آمده است. “زعفرونی”  درون مایه ای طنز و خانوادگی دارد.

ساخت قهوه خانه مرکزی سریال

داستان “زعفرونی” حول محور یک رستوران که در تپه های منطقه فرحزاد واقع شده است، می گذرد که  هم اکنون ساخت این قهوه خانه توسط عوامل صحنه این اثر پیگیری می شود.

از عوامل این سریال می توان به سهیل نوروزی مدیر فیلمبرداری، مرتضی اصلان زاده صدابردار، مانی اسکندری چهره پرداز نام برد. امید خزینی دستیار اول کارگردان و اصلان مرتضایی مدیرتولید این مجموعه هستند.




معتمدآریا با پوششی متفاوت جایزه مراسمی سینمایی در استرالیا را گرفت+عکس

سینماژورنال: فاطمه معتمدآریا بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون ایران که شنیده هایی مبنی بر بازگشتش به رسانه ملی با سریال نوروزی “زعفرانی” شنیده شده است(اینجا و اینجا را بخوانید) به تازگی جایزه بهترین بازیگری نهمین جوایز سالانه آسیاپاسیفیک را از آن خود کرد.

به گزارش سینماژورنال معتمدآریا به خاطر بازی در “بهمن” ساخته مرتضی فرشباف این جایزه را دریافت کرده است.

فاطمه معتمدآریا در “بهمن” به همراه همسرش احمد حامد ایفای نقش کرده است و در این فیلم در نقش پرستاری ظاهر شده است که پرستاری از یک پیرزن به وی سپرده شده است.

جوایز سینمایی سالانه آسیاپاسیفیک از سال 2007 هر سال در بریسبِن استرالیا و توسط شورای شهر این شهر برگزار می شود.

بریسبِن مرکز ایالت کوئیزلند در جنوب شرقی استرالیا واقع شده است.

فاطمه معتمدآریا
فاطمه معتمدآریا برنده جایزه بهترین بازیگری جوایز سالانه آسیاپاسیفیک



حضور معتمدآریا و مهدی هاشمی در سریال نوروزی شبکه سوم؟⇐تهیه‌کننده: تکذیب می‌کنم/کارگردان: نه تکذیب می‌کنم و نه تأیید

سینماژورنال: در حالی که حدودا سه روز قبل خبری منتشر شد مبنی بر اینکه فاطمه معتمدآریا بعد از مدتها ممنوع الکاری در تلویزیون نوروز امسال با سریال “زعفرانی” به رسانه ملی بازخواهد گشت و در این سریال در برابر مهدی هاشمی ایفای نقش می کند(اینجا را بخوانید) اما گفته‌های تهیه‌کننده این سریال و کارگردانش در قبال این خبر کاملا متناقض است.

به گزارش سینماژورنال از یک طرف ایرج محمدی تهیه کننده “زعفرانی” در گفتگو با “باشگاه خبرنگاران جوان” از این گفته که این مسأله را تکذیب می‌کند و تا هفته آینده درباره تیم بازیگران این سریال توضیح می‌دهد.

از آن طرف حامد محمدی که قرار است کارگردان سریال باشد در گفتگو با “برنا” بیان داشته است: متاسفانه نمی‌توانم حضور فاطمه معتمد آریا و مهدی هاشمی در “زعفرانی” را تایید یا تکذیب کنم، فعلا هیچ چیز مشخص نیست.

اینکه تهیه کننده سریال ماجرا را تکذیب می کند و کارگردان، آن را نه تکذیب می کند و نه تأیید هم احتمالا از آن اتفاقاتی است که خروجی اش فقط یک چیز است؛ کنجکاوی بیشتر مخاطب نسبت به ماجرا و اینکه حقیقت واقعا چیست.

جالب است که تهیه کننده و کارگردان سریال عمو و برادرزاده هستند و این طور متناقض حرف می زنند!

حالا باید تا هفته بعد صبر کرد و دید ماجرا واقعا از چه قرار است…




پایان ممنوع‌التصویری معتمدآریا در رسانه ملی

سینماژورنال: تصویر معتمدآریا با پخش تیزر «اینجا بدون من» از تلویزیون پخش شد.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “شرق” نوزدهم آبان ماه و بعد از مدتها ممنوع‌التصویری، تصویر فاطمه معتمدآریا مدت‌زمانی طولانی در قالب تیزر فیلم «اینجا بدون من» به تصویر کشیده شد.

این تیزر در برنامه «هنر پنجم» از شبکه «شما» به نمایش درآمد.

این برنامه با اجرای علیرضا بدیع است که درباره موسیقی است و در بخشی از آن، نماهنگی از فیلم «اینجا بدون من» با بازی فاطمه معتمدآریا پخش شد که برای چنددقیقه طولانی تصویر این بازیگر را نشان داد.

فاطمه معتمدآریا از سال ٨٨ تاکنون ممنوع‌التصویر است و در طول این شش‌سال، تنها در اولین قسمت از برنامه «هفت» تصویری از معتمدآریا در تیزر فیلم «یحیی سکوت نکرد» به نمایش درآمد که همان تصویر کوتاه از این بازیگر نوید رفع ممنوعیت‌های او را داد.




نسخه اصلی “قصه ها” با تیراژی نیم میلیونی در شبکه نمایش خانگی+عکس

سینماژورنال: نسخه اصلی آخرین ساخته سینمایی رخشان بنی اعتماد با عنوان “قصه ها” از چهارشنبه ششم آبان ماه در شبکه خانگی عرضه خواهد شد.

به گزارش سینماژورنال نسخه خانگی درام اپیزودیک “قصه ها” دقیقا همان نسخه ایست که پیشتر در سینماها به نمایش درآمد و البته گیشه خوبی هم داشت.

عرضه با تیراژ بالای 500 هزار نسخه

“قصه ها” توسط شرکت گلرنگ رسانه و ویدیورسانه فیلمسازان و در تیراژی بالای 500 هزار نسخه در سراسر کشور توزیع خواهد شد.

“قصه ها” که جمعی از بازیگران سرشناس سینمای ایران از فاطمه معتمدآریا و فرهاد اصلانی تا گلاب آدینه، مهدی هاشمی، نگار جواهریان، محمدرضا فروتن، حبیب رضایی، بابک حمیدیان و البته باران کوثری را به خدمت گرفته داستانهایی متوالی از دل اجتماع ایران را روایت می کند.

زندگی کنونی کاراکترهای سابق

بنی اعتماد کوشیده در “قصه ها” وضعیت کنونی کاراکترهای اصلی فیلمهای سابقش را روایت کند.

این فیلم برنده جایزه بهترین فیلمنامه هفتاد و یکمین دوره جشنواره ونیز بوده است.

قصه ها
قصه ها



فیلم توقیفی معتمدآریا دی ماه روی پرده می‌رود+عکس

سینماژورنال: فیلم سینمایی “پریناز” که بعد از مدتها توقیف اواخر سال قبل پروانه نمایش گرفت، سرانجام و بعد از حواشی و مشکلات فراوان قرار است دی ماه در سینماها اکران شود.
به گزارش سینماژورنال عبدالمحمد نجیبی سرمایه گذار و تهیه کننده “پریناز” در گفتگو با “سینما” اعلام کرد: با یک پخش کننده جدید به توافق رسیده ایم و طی این هفته قراداد پخش این فیلم را می بندیم و اوایل دی ماه این فیلم اکران عمومی گسترده می شود.

فيلم “پریناز” سال ٨٩ به عنوان دومین فیلم بلند بهرام بهرامیان مقابل دوربین رفت.

فیلمی که انتشار نخستین عکسش خبر از فضای عجیب و غریبش می داد. فیلم بهرام بهرامیان برای نمایش در جشنواره فجر سال ٨٩ آماده نمایش شد اما در هیأت انتخاب رد شد و در جشنواره پر سر و صدای آن سال چندان خبری از دلیل رد شدن فيلم منتشر نشد.
فيلم از همان سال توقيف بود تا اينكه اواخر سال گذشته پروانه نمايش فيلم با اصلاحيه هايى صادر شد.

سکانسهای حذف شده “پریناز”

نجیبی حدودا شش ماه قبل در گفتگو با سینماژورنال درباره سکانسهای حذف شده گفته بود: یکی از این سکانسها مربوط به کاراکتر حمید فرخ نژاد در فیلم است؛ فرخ نژاد کاراکتری دوپهلو را در فیلم بازی میکند و اگرچه در ابتدا رویی خبیث از وی می بینیم و او دچار انحراف اخلاقی نسبت به کودکان معرفی میشود اما در پایان ورق برمیگردد اما همین دوپهلو بودن باعث شد یکی از سکانسها حذف شود. سکانسی که در آن تجاوز به یکی از کاراکترها با بازی شبنم قلی خانی می بینیم هم از فیلم حذف شده است. (اینجا را بخوانید)

“پریناز” داستان زندگی زن میانسالی را روایت می کند که سرپرستی دختر یتیم یکی از اقوام را برعهده گرفته است. اما از یک طرف مردی مرموز که در همسایگی وی زندگی می کند و از طرف دیگر وسواسهای فراوان این زن است که مشکلاتی را برای دخترک داستان رقم میزند.

 فاطمه معتمد آریا، حمید فرخ نژاد، طناز طباطبایی، فرهاد آئیش، شبنم قلی خانی، حسن نجاریان و مصطفی زمانی بازیگران این فیلم هستند.

پریناز
فاطمه معتمدآریا و طناز طباطبایی در نمایی از “پریناز”



معتمدآريا جلوي دوربين عكاسان كيك تولد فرزند خوانده اش را بريد+عکس

سینماژورنال: رونمایی فیلم سینمایی «360 درجه» در پردیس ملت در حالی برگزار شد که کل مراسم تحت تأثیر برگزاری مراسم تولد حسین سلیمانی بازیگر جوان سینما قرار گرفت.

اکران خصوصی فیلم سینمایی«360 درجه» به کارگردانی سام قریبیان و تهیه کنندگی فرامرز قریبیان شب گذشته در پردیس سینمایی ملت برگزار شد.

در این مراسم که اجرای آن را احسان کرمی برعهده داشت علاوه بر عوامل فیلم جمعی از چهره های سینمایی ، ورزشی و اهالی رسانه حضور داشتند.

معتمدآریا کیک تولد سلیمانی را برید

برگزاری این مراسم هم زمان با تولد حسین سلیمانی بازیگر آثاری چون “مارمولک”، “سیزده59″، “نهنگ عنبر” و “رد کارپت” بود و فاطمه معتمد آریا به یاد فیلم “مهر مادری” که در آن فیلم با سلیمانی 13 ساله همبازی بود و نقش مادرخوانده اش را ایفا می کرد و البته در زندگی واقعی هم مادرخوانده اش بود،  با حضور روی سن تولد وی را تبریک گفت و با حضور این بازیگر سینما کیک تولد سلیمانی بریده شد.

در ادامه این مراسم فرامرز قریبیان و سام قریبیان نیز ضمن تشکر از حضور میهمانان جملاتی را در خصوص فیلم بیان کردند.

«360 درجه» از 8 مهر ماه در سرگروه سینمایی زندگی اکران خواهد شد. پخش فیلم برعهده رسانه فیلمسازان مولود به مدیریت حبیب اسماعیلی است.

فاطمه معتمدآریا و حسین سلیمانی
فاطمه معتمدآریا و حسین سلیمانی



درخواست فاطمه معتمدآریا از رییس سابق صداوسیما

سینماژورنال: با اکران “یحیی سکوت نکرد” در گروه “هنروتجربه” یک بار دیگر ماجرای ممنوعیت پخش صدا و تصویر فاطمه معتمدآریا از تلویزیون مورد توجه قرار گرقت.

به گزارش سینماژورنال این مساله با پخش تیزرهایی از “یحیی…” که تصویر و صدای معتمدآریا از آن حذف شده بود، خود را نشان داد.

این ماجرا موجب شد معتمدآریا چند بار به گلایه از آن سخن گوید و در تازه ترین مورد و در نشست خبری این فیلم نیز این بازیگر با اشاره به خواسته اش از رییس قبلی صداوسیما به این مساله واکنش نشان داد.

این بازیگر تئاتر‌ و سینما در پاسخ به سؤالی درباره حذف تصویر و صدای خود از تیزرهای تبلیغاتی این فیلم گفت: زمانی که آقای ضرغامی در صداوسیما بود، از او خواهش می‌کردم که باشد، عیبی ندارد، تصویر و صدای من را حذف کنید اما تیزر فیلم را پخش کنید، درحالی‌که الان شرایط این‌طور نیست.

وی ادامه داد: الان در دوره‌ای هستیم که اتفاقات مهم زیادی در این مملکت رخ می‌دهد و تصویر من هم در رسانه‌های مختلف و روزنامه‌ها منتشر می‌شود.

معتمدآریا خاطرنشان ساخت: بااین‌حال حذف اسم و تصویرم، ما را به رسانه‌های تصویری بی‌اعتماد می‌کند البته نه مرا؛ چون این بی‌وفایی از طرف من نیست بلکه از طرف صداوسیماست.




توضیحات فاطمه معتمدآریا درباره ممنوعیت پخش صدا و تصویرش از رسانه ملی

سینماژورنال: فاطمه معتمدآریا بازیگر زن پیشکسوت ایرانی این روزها با فیلمی نسبتا خوش ساخت با نام “یحیی سکوت نکرد” به گروه سینمایی هنروتجربه آمده است.

به گزارش سینماژورنال هرچند در بیلبوردها و آگهیهایی که از این فیلم در رسانه های مکتوب منتشر شده تصویر معتمدآریا دیده میشود اما در تیزرهای تلویزیونی “یحیی…” اثری از نام یا تصویر این بازیگر نیست.

پیش از این نیز پخش مجدد سریال “آرایشگاه زیبا” از رسانه ملی با حذف نام وی از تیتراژ مواجه شده بود.(اینجا را بخوانید)

اسم و تصویر و صدایم اجازه پخش ندارد

به گزارش سینماژورنال معتمدآریا در تازه ترین گفتگویش با اشاره به این ممنوعیت از پیگیریش برای فهمیدن دلایل آن سخن گفته است. این بازیگر به “شرق” می گوید:  برای شروع تبلیغات فیلم، کارگردان “یحیی..” کاوه ابراهیم‌پور، به من زنگ زد و گفت تیزری برای پخش به تلویزیون دادیم و به ما گفته‌اند اسم و تصویر و صدای شما اجازه پخش ندارد. علتش را من هم نمی‌دانم.


وی با اشاره به اینکه این تصمیم مدیران رسانه ملی در تناقش است با پخش سریالهای قدیمیش از تلویزیون ادامه می دهد:
فیلم‌ها و سریال‌هایم از تلویزیون پخش می‌شود، مثل «گل پامچال» یا «مهر مادری». البته اسمم را از تیتراژ «آرایشگاه زیبا» درآوردند.

با آنها که دشمن بودند هم گفتگو می کنیم

این بازیگر بااخلاق سینمای ایران با اشاره به اینکه با دنیا هم به توافق رسیده ایم اما در داخل هنوز اختلاف داریم خاطرنشان می سازد: ما امروز در دنیا با خیلی از کسانی که دشمن بودند هم گفت‌وگو می‌کنیم و به توافق می‌رسیم، اما برای تبلیغ یک کار فرهنگی هنوز این اتفاقات می‌افتد! با استناد به چه قانونی و کدام حکم قضائی این رفتارها صورت می‌گیرد؟ من بی‌خبرم.

از طریق مراجع قانونی در حال رفع مشکل هستم

وی می افزاید:  اگر من حق خودم را هم فراموش کنم، به تهیه‌کننده متعهد هستم. نمی‌دانم این چه ضرری است که تهیه‌کننده باید متحمل شود. البته من از طریق مراجع قانونی کشور دنبال رفع این رفتارها و دوگانگی‌ها هستم و امیدوارم به نتیجه برسد.




فاطمه معتمدآریا: از علی حاتمی برای “مادر” فیلم‌نامه خواستم، گفت نداریم؛ من هم گفتم این‌جوری کار نمی‌کنم

سینماژورنال: «پرتره فاطمه معتمدآریا، بازیگر سینمای ایران، در کنار ١٥ چهره بین‌المللی که در طول عمر خود، به منافع مشترک بشریت یاری رسانده‌اند، در گالری سازمان‌ملل متحد در نیویورک به‌نمایش درآمد. این نمایشگاه چندی پیش با پیام سام‌کوته سا، رئیس مجمع‌عمومی سازمان‌ملل، با مضمون «نزدیکی انسان با طبیعت و نگهداری از زمین و ایجاد زبان مشترک انسان و طبیعت» گشایش یافت.

به گزارش سینماژورنال این خبر مهمی بود که احتمالا روی خروجی خبرگزاری‌های جهانی هم آمد، اما لابد در ایران چون اتفاق‌های مهم‌تری در حال وقوع است، توجهی به آن نشد؛ در حالی که گاه رویداد‌هایی کم‌ارزش‌تر از این، در بوق و کرنا می‌شود. البته به آدمش بستگی دارد.

به این بهانه و البته بهانه‌های دیگر احمد طالبی نژاد در “شرق” با این بانوی هنرمند و پرآوازه ایرانی گفت‌وگو کرده‌است.

در بخشی از این گفتگو معتمدآریا درباره عدم همکاری با کارگردانان نسل اول سینمای ایران و از جمله چهره هایی چون علی حاتمی و ناصر تقوایی صحبت کرده است.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی معتمدآریا را ارائه می دهد:

گویا اخیرا در کارنامه هنری و فرهنگی شما اتفاق مهمی افتاده که خیلی‌ها از آن بی‌خبرند؛ اینکه شما به عنوان یکی از ١٦ چهره‌ تأثیرگذار در جامعه خود شناخته شده‌اید. جریان چیست؟
نمایشگاهی در سازمان‌ملل از کارهای Fabrizio Ruggiero نقاش ایتالیایی برگزار شده و ١٦ نفر از چهره‌های بین‌المللی فرهنگی را که در طول عمر خود به منافع مشترک بشریت یاری رسانده‌اند به ‌تصویر کشیده؛ به‌عنوان نماد مردم همه قاره‌های جهان.
چه چهره‌های آشنایی در این فهرست بوده‌اند؟
ساتیاجیت رای، ام‌کلثوم، ادری هیپبورن، کاندینسکی، جون بییز، مسعوو چندین چهره و شخصیت‌های دیگر از آسیا، آمریکا و اروپا که برای ما کمتر شناخته شده‌اند.
نحوه گزینش این چهره‌ها چگونه بوده؟
راستش من اطلاع دقیقی ندارم! فروردین امسال مروری بر کارهای من در فستیوال فیلم خاورمیانه در فلورانس برگزار شد. با خانمی ملاقات کردم که به من اطلاع دادند از طریق فیلم‌هایم پیگیر کارها و فعالیت‌های بشردوستانه من شدند و یکی از عکس‌های من را با آقای فابیزیو انتخاب کردند تا برای سازمان‌ملل تصویر کنند. من خیلی عکس‌العمل نشان ندادم؛ چون فکر کردم مثل همیشه فقط بروز احساسات علاقه‌مندان به فرهنگ و هنر ایران است. ولی بعد از دو ماه دیدم که عکس من را که از اینترنت درآورده‌اند، تصویر کرده و همراه تصاویر کسانی گذاشته‌اند که هر کدام برای خود من همیشه اسطوره بوده‌اند. این نمایشگاه از دهه آخر خردادماه آغاز شده و بیش از این اطلاعی ندارم. من اصلا آقای فابریزیو روججیرو را نمی‌شناسم. دارم سعی می‌کنم همان‌طور که ایشان من را پیدا کردند، من هم پیدایشان کرده و برای توجه فرهنگی و انسان‌دوستانه‌ای که به ایران کرده‌اند، تشکر کنم‌.
 شما صرفا به دلیل فعالیت در عرصه بازیگری انتخاب شده‌اید یا دلایل دیگری هم دارد؟ تا آنجا که می‌دانم در این انتخاب دلایلی غیر از بازیگری هم نقش داشته. این را پرسیدم چون شما در سال‌های اخیر علاوه بر بازیگری که اتفاقا از نظر کمی، چشمگیر نیست، بیشتر به عنوان فعال اجتماعی شناخته شده‌اید… .
فکر می‌کنم یکی از دلایل این گزینش، فعالیت‌های خیریه‌ای بوده که من سال‌هاست دارم انجام می‌دهم. چون دیگرانی هم که انتخاب شده‌اند، کم‌وبیش در این عرصه‌ها فعال بوده‌اند.
و شما جزء اولین هنرمندانی هم بودید که در ایران وارد این‌جور فعالیت‌ها شدید؟
فکر می‌کنم به شکل علنی در این دوره بله. در دوره‌های پیش از ما هنرمندانی بودند که علاوه‌بر هنرشان، به خیرخواهی نیز شهره بودند.
خود شما چه تصویری از اکنونتان می‌توانید ارائه دهید؟ بازیگر یا فعال فرهنگی و اجتماعی؟
من همیشه یک بازیگرم و بازیگری یک فعالیت فرهنگی است بنابراین خودم را یک فعال فرهنگی می‌دانم تا هر چیز دیگری و البته که فعالیت فرهنگی در یک کل بزرگ‌تر انجام می‌شود که همان فعالیت‌های اجتماعی است. بنابراین تصویری که از خودم می‌توانم بدهم، یک بازیگر فعال فرهنگی و اجتماعی است که طبعا در هر کدام از اینها گرفتاری‌ها و مشکلاتی وجود دارد.
و گرفتاری‌های شما ناشی از چه بوده؟
گرفتاری‌های من مثل بقیه بوده؛ کسانی که در عرصه‌های مختلف کار می‌کنند و نسبت به کارشان حساس هستند. من هم برای بهترشدن شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه‌ام و به‌تبع آن شرایط حرفه‌ای‌ فعالیت‌هایی کرده‌ام که گاهی اوقات سبب بروز مشکلات و گرفتاری‌هایی شده.
مسئولان و غیرمسئولانی که طی این سال‌ها گاه‌به‌گاه شما را بازخواست کرده‌اند، چه دلایلی داشته‌اند؟
بیشتر دچار سوءتفاهم بودند و غالبا متوجه می‌شدند که من دنبال چیزی غیر از بهترشدن شرایط خودم و جامعه‌ام نیستم. من دنبال جامعه‌ای هستم که از نظر فرهنگی به آن ببالم.
 چرا به حرفه‌تان نبالید وقتی این همه فیلم و تئاتر خوب در کارنامه‌تان دارید؟
نمی‌گویم کار‌هایی که کرده‌ام، باعث افتخارم نیستند ولی بحث خودم و کارهای خوب خودم یا دیگران نیست، صحبت از یک کلیت است که در خطر ابتذال است. من در ٣٠ساله بعد از انقلاب رشد کرده‌ام. اینجا درس خوانده‌ و موفق شده‌ام و خودم را به کشورم مدیون می‌دانم. برای همین نمی‌توانم در مورد خطراتی که وجود دارند، به‌خصوص در زمینه‌های فرهنگی، بی‌تفاوت باشم. من در مورد همه اتفاقات خوب و بد کشورم خودم را متعهد و مسئول می‌دانم.
این واژه تعهدی که به کار بردید، در مملکت ما خیلی دچار سوءتفاهم شده است. از نظر شما تعهد یعنی چه و در مقابل چه چیزی خود را متعهد می‌دانید؟
در مقابل مردم. در مقابل آن کسی که ٣٠، ٤٠سال قبل من را سر کلاس درس برده و به من قدردانی از زحمات دیگران را یاد داده، آقا یا خانم راننده‌ای که من را به اجرای تئاتر و صحنه می‌رساند؛ کارگر صحنه‌ای که با یک چای و لبخند همراهش خستگی کار را از تنم بیرون کرده؛ در برابر کسانی که فیلم‌ها و اجرا‌های من را دیده‌اند و هر کسی که به من کمک کرده تا سرپا بایستم و بشوم معتمدآریایی که می‌شناسید. درمقابل، مردمی که در کوچه و خیابان و ادارات، با لبخند و سلام و احوالپرسی مرا از خودشان می‌دانند و کسانی که کارشان را صادقانه و سلامت انجام می‌دهند. تمام کسانی که با ایمان و اعتقادشان کار می‌کنند. آنها به من یاد دادند کارم را درست انجام دهم و در مشکلات و گرفتاری‌ها همراهشان باشم. آنها به من یاد دادند در برابر ناهنجاری‌های دوروبرم بی‌تفاوت نباشم! همین‌ها من را متعهد می‌کنند اگر چیزی یاد گرفته‌ام، همین‌جا به‌نمایش بگذارم!
ولی چند وقتی کوچ کردید… .
خیلی کوتاه و به ناچار؛ شش ماهی دور بودم. ولی کوچ نکردم. من همیشه سعی کردم همین‌جا و خودم باشم؛ هرچند عده‌ای می‌خواستند یا من از اینجا بروم یا آدم دیگری باشم… فکر می‌کنم اگر حرف‌زدن و اعتقاداتم مال خودم نباشد، دیگر این من نیستم. برای همین هرچند وقتی، از این مشکلات پیش می‌آید… .
دارید هامون‌وار حرف می‌زنید. جایی که می‌گوید «من اگر من نباشم که دیگه من نیستم». (خنده).
من مثل خودم حرف می‌زنم. اصلا بلد نیستم ادای کسی را درآورم. به‌نظرم این یک فلسفه وجودی است و ربطی به هامون دارد یا ندارد، نمی‌دانم.
می‌شود توضیح دهید فاطمه معتمدآریا در این سن‌وسال و با این همه تجربه‌ای که پشت‌سر گذاشته، فلسفه زندگی‌اش چیست؟
من یک دانش‌آموخته هنرم که در فضای فرهنگی بزرگ شده و هیچ‌گونه تربیت غیرفرهنگی و غیراخلاقی نداشته. شغل دیگری هم غیر از بازیگری نداشته‌ام. تمرین هم کردم نشد یا نخواستم. من اگر بازیگر نباشم، منفعلم. از زمان کودکی و نوجوانی، عاشق این حرفه بودم. قدم با حرفه‌ام رشد کرده. صورتم با حرفه‌ام تغییر کرده. حتی اندازه کفش‌هایم با حرفه‌ام بزرگ‌تر شده. قبلا نمی‌فهمیدم که خودم دارم بزرگ می‌شوم یا حرفه من است که دارد بزرگم می‌کند. این حرفه با سلول‌های من رشد کرده است… .از ٩سالگی عضو فعال کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم و از ١٣سالگی رسما تئاتر کار کرده‌ام، امروز فلسفه زندگی‌ام تلاش برای بازیگری در یک فضای فرهنگی و در جامعه‌ای پویا و سالم به‌دور از فساد و ابتذال است با صلح و آرامش.
هیچ وقت وسوسه کارگردانی تئاتر هم داشته‌اید؟
نه به صورت جدی… البته در زمینه مستندسازی و کارگردانی تجربه‌هایی داشته‌ام. ولی عاشق بازیگری هستم دلیلی برای انجام کار دیگری ندارم.
شما ازجمله معدود بازیگران سینما و تئاتر ایران هستید که اسمتان به اثر اعتبار می‌دهد. درواقع اسم شما به یک برند موفق و پرطرف‌دار تبدیل شده… .
این اعتبار را مردم به یک هنرمند می‌دهند. من چه‌جوری می‌توانم بدون نظر مردم خودم را محک بزنم؟ پس این اعتبار اگر هست، ناشی از سلیقه مردم است.
نکته جالب این است که تا حالا با نسل اول سینماگران جدی ما کار نکرده‌اید، البته غیر از بیضایی در فیلم مسافران. دلیل خاصی داشته است؟
من از زنده‌یاد علی حاتمی برای فیلم «مادر»، فیلم‌نامه خواستم، گفت نداریم من هم گفتم این‌جوری کار نمی‌کنم.
کدام نقش را پیشنهاد داد؟
نقش ماه‌طلعت که همسر حمید جبلی بود و خانم اکرم‌محمدی بازی کرد. آقای کیمیایی چندین‌بار اظهار لطف کرد و پیشنهاد داد که نتوانستم با ایشان کار کنم. آقای تقوایی سر فیلم ناتمام «چای تلخ» از من دعوت کرد که نقش یک پیرزن جنوبی را بازی کنم و چون من قبل از آن «گیلانه» را بازی کرده بودم، قبول نکردم آقای مهرجویی را هر چند سال یک بار می‌دیدم، می‌گفتند تو چرا جوانی برای نقشی که باید بازی کنی.
این ناشی از تقدیر است یا نوعی انتخاب؟
راستش هر دو. من روی فیلم‌نامه خیلی خیلی حساسم و برایم مهم است که فیلم‌نامه کامل و درست باشد.
ولی فیلم‌نامه «چای تلخ» عالی و بی‌نقص است… .
بله. ولی گفتم که نمی‌خواستم دوباره نقش پیرزن را بازی کنم. به کارنامه‌ام نگاه کنید.
جالب اینکه با وجود کاراکتر خیلی جدی و عاطفی‌ای که از شما در اذهان وجود دارد، چند نقش کمدی و طنزآلود هم بازی کرده‌اید، مثلا در کلاه‌قرمزی‌ها یا یکی، دو فیلم از محمدرضا هنرمند و عینک دودی لطیفی… .
اولین درس بازیگری این است که فرقی نمی‌کند چه نقشی را بازی کنی، مهم این است که به بهترین وجه بازی کنی. یادتان هست در فیلم گوزن‌ها، خانم بازیگر تئاتر‌های لاله‌زار با صدای گرم خانم فهیمه راستکار، می‌گوید یک روز نقش کلفت را بازی می‌کنم، یک روز نقش زن فرعون و آخر شب هم ١٠ تومان می‌گذارند کف دستم. این حقیقتی درباره بازیگری است، که تو باید آمادگی هرگونه نقشی را داشته باشی. اگر کسی موفق نمی‌شود عرصه‌های مختلف را تجربه کند، حتما آموزشش غلط بوده است. اگر بازیگر درست در این حرفه تربیت شده باشد، حتما هرجور نقشی را خوب بازی می‌کند. البته اگر از راه آکادمیک وارد شده باشد.
پس نقش غریزه چه می‌شود؟ چون کم نبوده‌اند بازیگرانی که از دانشگاه‌های داخل و خارج فارغ‌التحصیل شده‌اند ولی موفقیتی به‌دست نیاورده‌اند.
غریزه می‌تواند کمک کند دانسته‌هایش را درست به‌کار ببندد. غریزه نقش اصلی را ندارد کمک‌دهنده است.
ولی سینما و تلویزیون ما انگار ذاتا دانش‌گریز است.
نمی‌دانم ذاتش این است یا نه… ولی به‌عنوان یک خطر قبول دارم که در موارد زیادی تخصص و دانش کم‌کم کنار زده می‌شود، خب نتیجه‌اش می‌شود این وضعیتی که داریم می‌بینیم و این فقط محدود به بازیگری نمی‌شود، فیلم‌نامه‌هایی که به‌دلیل غلط‌های بسیار نمی‌شود خواندشان، چه برسد بازی کرد. در عرض چند سال گذشته، خیل عظیمی از بی‌خردان به عرصه هنر سینما سرازیر شده‌اند که نمی‌شود درباره آن بی‌تفاوت بود.
این اواخر کار با فیلم‌سازان جوان را ترجیح می‌دهید. مثل فیلم «بهمن» که به اتفاق همسرتان احمد حامد بازی کرده‌اید و فیلم خوبی هم از کار درآمده… .
یک فیلم دیگر هم کار کردم به نام «یحیی سکوت نکرد» ساخته کاوه ابراهیم‌پور که از آن هم راضی‌ام.
متأسفانه ندیدم! یک فیلم هم در آذربایجان کار کردید که شنیده‌ایم فیلم خوبی از کار درآمده.
بله و همه اینها فیلم‌های اول یا دوم سازندگانشان بودند.
بر چه اساسی به این جوان‌های تازه‌کار اعتماد کردید؟
در وهله اول، فیلم‌نامه‌ها را خواندم و خیلی خوشم آمد. بعد هم این دوستان نمونه کار‌هایی داشتند که دیدم و قبول کردم که بازی کنم. مثلا مرتضی فرشباف کارگردان فیلم بهمن، خیلی کارگردان باشعور و دانایی است.
ولی خیلی از بازیگران تثبیت‌شده ما حاضر نیستند ریسک کنند. این روحیه ریسک‌پذیری از کجا آمده؟
فکر می‌کنم بخش زیادی‌اش از اعتمادبه‌نفسم ناشی می‌شود. من به خودم و کاری که می‌کنم مطمئنم. چون آن‌قدر تجربه دارم که اشتباه نکنم و بفهمم نتیجه کار چه خواهد شد، به‌خصوص با نسل جوان سینما.
ولی در کارنامه بازیگران بزرگی مثل مارلون براندو، رابرت دنیرو، داستین هافمن، مریل استریپ و خیلی از غول‌های بازیگری هم فیلم‌های ضعیف یا بد وجود دارد. بالاخره یک بازیگر همان‌طور که اشاره کردید، باید بازی کند تا اموراتش بگذرد. نگران نیستید که با این همه نخبه‌گرایی و وسواس، به‌مرور فید شوید؟
دوره فیدشدن من گذشته! ولی چاره‌ای نیست؛ نمی‌شود اجازه بدهی که باد هرجا خواست تو را ببرد؛ باید ایستاد و تا جایی که توانش هست، مقاومت کرد تا از کف نروی. ضمن آنکه در کارنامه من هم دو تا از این فیلم‌ها هست ولی من از کسانی نیستم که هر چه پول به دست بیاورم، دلم بخواهد بیشترش کنم. همیشه خدا هم هشتم گروی نهم است. شاید سالی یک فیلم کار کنم، اندازه خودم را هم می‌دانم و بیشترش را هم نمی‌خواهم. به داشته‌هایم واقفم و با همان هم زندگی می‌کنم. بنابراین انگیزه‌ای برای فیلم‌بد بازی‌کردن ندارم. کارهای زیادی هست که بابتشان پولی دریافت نمی‌کنم و خوشحالم که فرصتی برای قبول کارهای بد درآمدزا برایم نمی‌گذارند.
برخی خانم‌های بازیگر ما، به‌محض اینکه پابه‌سن می‌گذراند، ستاره‌شان افول می‌کند. چون علت وجودی‌شان در سینما یا تلویزیون، وجاهت منظر است نه استعداد و دانش بازیگری. کم داریم بازیگرانی که از ابتدای ورودشان به این عرصه تا حالا، موقعیتشان حفظ شده باشد. یکی از آنها که توانسته است خودش را حفظ کند، به گمانم شما باشید… .
خیلی‌ممنون. نمی‌دانم این تعریف بود یا…؟! من با یک نقش اول در فیلم جدال وارد بازیگری شدم ولی در فیلم دومم تحفه‌ها، فرقی برایم نمی‌کرد که با ١٠، ١٢ تا بازیگر دیگر با هم همراه باشیم. در فیلم سومم جهیزیه برای رباب دوباره نقش اول داشتم…. مهم کیفیت نقش است. اگر حواسمان به این نکته باشد، همیشه جایگاهمان حفظ خواهد شد. نقش باید بر مخاطب تأثیرگذار باشد. اگر آدم بخواهد همیشه در اوج باشد، باید برایش تلاش کند. ولی اینکه چرا من هنوز هستم و بعضی‌ها متأسفانه نیستند، موضوعی است که شما باید تحلیل کنید.
در این سال‌ها چند کار مستند بلاتکلیف هم داشته‌اید. یکی در باره فرخ غفاری و یکی هم درباره یک خانم سینماگر هندی به نام آرونا واسادف. اینها به کجا رسیدند؟
کار فیلم مربوط به خانم آرونا که تمام شد و در چند جشنواره آسیایی هم به نمایش درآمد، کار آقای غفاری هم در حد راش باقی مانده، چون فوت کردند و راش‌ها دست وارث ایشان است. امیدوارم مشکلش حل شود.
 چون از جمله نخستین فعالان خانه سینما بوده‌اید، بحث‌هایی هم درباره فعالیت‌های شما در خانه سینما مطرح است که وقت تنگ است و بماند برای زمانی دیگر.
سپاس. من باید باعجله خودم را برسانم به تماشاخانه باران که چندماهی است راه افتاده برای اجرای یک نمایش ضدجنگ! نمایش «تونل» کار گروه تئاتر ترمینال به کارگردانی سیامک احصایی!




حذف نام معتمدآریا از تیتراژ “آرایشگاه زیبا”!!!

سینماژورنال/محمد افضلی: بازپخش سریال دیدنی “آرایشگاه زیبا” در حالی از شبکه آیفیلم روی آنتن می رود که در یک اقدام غیرمنطقی نام فاطمه معتمدآریا از تیتراژ سریال حذف شده است.

 به گزارش سینماژورنال “آرایشگاه زیبا” ساخته مرضیه برومند از جمله سریالهای پرمخاطبی است که در دهه هفتاد خودشیدی تولید شد.

 در این سریال زندگی یک آرایشگر و مشکلاتی که وی برای انتخاب همسر دارد در فضایی طنازانه به تصویر کشیده شده است.

 تناقضی که واقعا پرسش برانگیز است

رضا بابک بازیگر اصلی این سریال است و معتمدآریا نیز در این سریال نقش زنی مطلقه را بازی میکند که بابک به واسطه آشنایی با فرزندش با وی آشنا شده و در نهایت با او ازدواج می کند.

 تیتراژ این سریال که به صورت انیمیشن طراحی شده است نیز به مانند خود سریال فضایی مفرح دارد با این حال حذف نام معتمدآریا از تیتراژ به شدت عجیب به نظر می رسد.

 مشخص نیست دلیل این حذف چیست؟

معتمدآریا در این سریال هرچند ایفاگر نقش مکمل است اما در پایان بندی سریال نقش محوری دارد و حالا با حذف نام وی از تیتراژ سریال این پرسش به ذهن خطور میکند که آیا درست است بازیگری در سریال حضور داشته باشد اما نامش از تیتراژ حذف شود؟

آرایشگاه زیبا
معتمدآریا و رضا بابک در نمایی از “آرایشگاه زیبا”



هدایت فیلم به دنبال اکران “پریناز” در نیمه بهار/تهیه‌کننده: ۵ دقیقه ممیزی به فیلم وارد شد تا پروانه گرفتیم/ پایان بندی فیلم هیچ تغییری نکرده+شرح حذف دو سکانس با بازی حمید فرخ‌نژاد و شبنم قلی‌خانی

سینماژورنال: دومین ساخته سینمایی بهرام بهرامیان “پریناز” هرچند 5 سال پیش تولید شد اما انتشار عکسی از فاطمه معتمدآریا با گریمی غیرمتعارف و نسبت دادن این گریم به شخصیت او در فیلم اسباب توقیف چهارساله فیلم را فراهم کرد.

به گزارش سینماژورنال بهرامیان در “پریناز” داستان زندگی زن میانسالی را روایت می کند که سرپرستی دختر یتیم یکی از اقوام را برعهده گرفته است.

اما از یک طرف مردی مرموز که در همسایگی وی زندگی می کند و از طرف دیگر وسواسهای فراوان این زن است که مشکلاتی را برای دخترک داستان رقم میزند.

انتشار عکسی از تست گریمی که معتمدآریا برای بازی در نقش این زن وسواسی انجام داده بود و البته با گریمی متفاوت از آن تست جلوی دوربین رفته بود، در برهه ای از زمان مشکلات فراوانی را برای فیلم رقم زد و باعث شد تقریبا چند سالی اکران آن به تعویق بیفتد تا نیمه ابتدایی سال قبل که فیلم پروانه نمایش گرفت.

تلاشمان برای اکران تا نیمه بهار است

عبدالمحمد نجیبی تهیه کننده “پریناز” درباره وضعیت اکران فیلم به سینماژورنال می گوید: فیلم در نوبت اکران است، پخش کننده آن هدایت فیلم است و خیلی دوست داشتیم که در اکران دوم نوروز آن را روی پرده بفرستیم و همچنان مشغول رایزنی هستیم. همه تلاشمان این است که فیلم تا نیمه بهار روی پرده برود.

5 دقیقه از فیلم حذف شده

این تهیه کننده درباره ممیزیهای وارده به فیلم برای دریافت پروانه نمایش بیان می دارد: حدودا 5 دقیقه از فیلم حذف شده است که البته اگر هم این حذف اتفاق نمی افتاد به دلیل بالا بودن زمان فیلم شاید خودمان 5 دقیقه ای از آن کم می کردیم.

بخش عمده سکانسهای حذف شده مربوط به اوایل فیلم است

نجیبی در توصیف کیفیت این نماهای حذف شده و اینکه این حذفیات چقدر ربط دارد به وسواسی بودن کاراکتر اصلی می گوید: اصلا ممیزی وارده به فیلم مربوط به وسواسی بودن نبود اما یک سری سکانسهای کم و بیش مهم فیلم حذف شد. بخش عمده این سکانسها هم مربوط به اوایل فیلم است.

حذف یکی از سکانسهای فرخ نژاد

وی می افزاید: یکی از این سکانسها مربوط به کاراکتر حمید فرخ نژاد در فیلم است؛ فرخ نژاد کاراکتری دوپهلو را در فیلم بازی میکند و اگرچه در ابتدا رویی خبیث از وی می بینیم و او دچار انحراف اخلاقی نسبت به کودکان معرفی میشود اما در پایان ورق برمیگردد اما همین دوپهلو بودن باعث شد یکی از سکانسها حذف شود.

حذف سکانسی با بازی شبنم قلی خانی

عبدالمحمد نجیبی با اشاره به یکی دیگر از نماهای فیلم که ممیزی خورده می گوید: سکانسی که در آن تجاوز به یکی از کاراکترها با بازی شبنم قلی خانی می بینیم هم از فیلم حذف شده است.

پریناز
فاطمه معتمدآریا در نمایی از “پریناز”

پایان بندی فیلم هیچ تغییری نکرده

نجیبی درباره اینکه آیا این حذفیات به پایان بندی فیلم هم رسیده اظهار می دارد: پایان بندی فیلم هیچ تغییری پیدا نکرده چراکه از ابتدا هم مشکلی با پایان بندی وجود نداشت.

حذفیات بلحاظ مفهومی مشکلی را برای فیلم به وجود نمی آورد

این تهیه کننده که سابقه مشارکت در تولید “در امتداد شهر” را هم دارد با بیان اینکه ممیزیها به مفهوم کلی فیلم ضربه نزده به سینماژورنال می گوید: تمامی سکانسها را با رضایت حذف کردیم و البته فکر می کنم این حذفیات بلحاظ مفهومی هم مشکلی را برای فیلم به وجود نمی آورد. ما سعی کردیم با تعامل با اداره نظارت به دنبال حل مشکل فیلم باشیم که خوشبختانه این تعامل نتیجه داد.

امیدوارم با اکران فیلم مشخص شود سوءتفاهمات نادرست بوده است

نجیبی در پایان گفتگوی خود با سینماژورنال با بیان اینکه انتظار حاشیه سازی بر سر اکران “پریناز” را ندارد بیان می کند: فیلم ما از ابتدا هم مشکل چندانی نداشت و صرفا سختگیریهای سلیقه ای و البته ماجرای انتشار آن عکس بی ربط بود که به فضاسازی برای فیلم منجر شد وگرنه فیلم اصلا نباید توقیف می شد.

وی خاطرنشان می سازد: امیدوارم با اکران فیلم مشخص شود که چقدر سوءتفاهماتی که درباره اثر وجود داشته نادرست است.




مهناز افشار و فاطمه معتمد‌آریا در بین‌الملل فجر+عکس

سینماژورنال: بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر در حالی از پنجم اردیبهشت ماه کلید می خورد که در کنار فیلمهای مختلف ایرانی و خارجی حاضر در جشنواره، دو محصول غیرایرانی با حضور دو بازیگر ایرانی نیز در جشنواره به نمایش درخواهد آمد.

به گزارش سینماژورنال یکی از این دو فیلم “معلم” نام دارد محصول کشور تاجیکستان. کارگردانی این فیلم را ناصر صیدف برعهده داشته است و مهناز افشار بازیگر زن سینمای ایران ایفاگر یکی از نقشهای اصلی فیلم بوده است.

داستان یک معلم و فرزندش

“معلم” داستان زندگی یک معلم یا همان آموزگار و فرزندانش را در روزگار بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی روایت میکند. بار روایی اصلی فیلم هم بر دوش پدر داستان و فراق یکی از پسرانش است.

معلم
مهناز افشار در نمایی از “معلم”

عبدالکریم ماشرابو، مراد اوریبو و فریدون رحمت اف دیگر بازیگران “معلم” هستند.

“نبات” معتمدآریا بی شباهت با “گیلانه” نیست

به گزارش سینماژورنال در کنار مهناز افشار، فاطمه معتمدآریا بازیگر زن پیشکسوت سینمای ایران نیز با فیلمی به نام “نبات” محصول کشور آذربایجان به بین الملل فجر آمده است.

“نبات” توسط کارگردانی به نام “الچین موسی اوغلو” ساخته شده و در کنار معتمدآریا، ویدادی علیف، صابر ممدوف و فرهاد اسرافیلوف در آن ایفای نقش داشته اند.

نبات
معتمدآریا در نمایی از “نبات”

داستان فیلم که درباره زندگی یک زن به نام “نبات” در روستایی دوردست است بی شباهت با “گیلانه” رخشان بنی اعتماد نیست با این تفاوت که در “گیلانه” یک زن تنها به سختی از فرزندش که در جریان جنگ آسیب دیده بود نگهداری می کرد و در “نبات” این زن به تنهایی مجبور است در روستایی که بعد از وقوع جنگ متروکه شده گذران عمر کند.

نمایش در بخش جلوه گاه شرق

به گزارش سینماژورنال هر دو فیلم “نبات” و “معلم” در بخش جلوه گاه شرق جشنواره فجر به نمایش درخواهند آمد.

در این بخش “360 درجه”، “در دنیای تو ساعت چند است” و “مزارشریف” نیز حضور دارند.




فاطمه معتمدآریا: ارزشمندترین جایزه‌ام را از جشنواره دفاع مقدس گرفتم!/ آن را هم تقدیم می‌کنم به مردمان بی‌سرپناه

سینماژورنال: در آستانه سال نو رخشان بنی اعتماد کارگردان و رضا کیانیان بازیگر برجسته ایرانی در کنار گروهی از هنرمندان کمپینی به نام “سین هشتم؛ سرپناه” را به راه انداخته اند؛ کمپینی که هنرمندان طی آن جوایز خود را برای کمک به خانه دار شدن زنان و مردان بی سرپناه به حراج می گذارند.

به گزارش سینماژورنال حالا فاطمه معتمدآریا نیز به این حرکت پیوسته است و بناست جوایز خود را برای کمک به خانه دار شدن مردمان بی سرپناه به حراج بگذارد.

معتمدآریا در این باره می گوید: با جریان محترمی که هفته گذشته توسط خانم بنی اعتماد آغاز شد و آقای کیانیان هم آن را پی گرفت، من هم همراه خواهم شد و عزیزترین جایزه ای که تا امروز گرفته ام را به زنان و مردان سرزمینم که از محلی برای سکونت محرومند و تنها سقف و سرپناهشان آسمان است، پیشکش می کنم.

ارزشمندترین جایزه ای که گرفته ام برای “گیلانه” بود

وی ادامه می دهد: البته که جایزه جشنواره فیلم دفاع مقدس برای بازی در فیلم «گیلانه» که برایم تا امروز ارزشمندترین جایزه ای است که گرفته ام را نیز برای این حرکت تقدیم می کنم. باز تأکید می کنم که این جایزه برای من باارزش ترین جایزه ای است که گرفته ام، و آن را صمیمانه به این جریان اجتماعی می دهم.

این حرکت منشأ بشردوستانه دارد

او این حرکت را امری صلح طلبانه و بشردوستانه تلقی می کند و می گوید: جایزه ام را به این جریان پیشکش می کنم چون فکر می کنم این حرکت اجتماعی ، مثل هر حرکت اجتماعی دیگری که در جای جای جهان رواج دارد، منشأ بشردوستانه دارد و سبب می شود آدم های مختلف، با عقاید متفاوت و امکانات اجتماعی و مالی مختلف، برای یک هدف والای اجتماعی همسو شوند و یک اتفاق اجتماعی را رقم بزنند.

به گزارش سینماژورنال بازیگری که امسال با فیلمی تجربه گرایانه به نام “بهمن” در جشنواره حاضر بود ادامه می دهد: در همه جای دنیا، در کشاکش خشونت ها، جنگ ها و منفعت طلبی ها، هستند دل های مهربانی که بی توقع، برای کمک به ارتقا بشریت، کمپینهایی تشکیل می دهند و برای راحت تر زیستن انسان تلاش می کنند، به طور مثال به کودکان سرطانی کمک می کنند یا مثل همین حالا به فکر ساختن سرپناه برای بی خانمان ها می افتند و موجی از انسانیت را با خود همراه می کنند.

او با توجه به نزدیک شدن نوروز خاطرنشان می کند: سعدی سال ها پیش سروده است:«بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند» ای کاش در آستانه سال نو، به واسطه “سین هشتم” تصمیم بگیریم این جمله را سرلوحه برنامه های روزمره مان کنیم، تا زندگی رنگ و بویی دیگر بگیرد.

امتداد حرکت نیاز به همبستگی مردم و مسئولین دارد

معتمدآریا در پایان به دوجانبه بودن وظیفه مردم و مسئولین در بهبود اضاع جامعه و چنین حرکتهایی اشاره می کند و تأکید دارد: ساختن سرپناه برای بی خانمان ها، اتفاقی نیست که صرفا توسط مردم یا مسئولین رقم بخورد، بلکه باید با همبستگی دوجانبه مردم و مسئولین و عزمشان برای رقم خوردن یک اتفاق اجتماعی شکل بگیرد. “سین هشتم سرپناه” در واقع تجلی یک اتفاق جمعی است که طی آن مسئولین از پتانسیل های مردمی و اراده شان برای بهبود اوضاع کمک می گیرند که می تواند منجر به استمرار این همبستگی شود. چنین حرکتی باعث می شود شرایط و استانداردهای زندگی در جامعه ارتقا پیدا کند. وقتی همه مردم کشور از ابتدایی ترین امکانشان برای یک زندگی یعنی داشتن یک سرپناه بهره مند باشند، مسلما شرایط اجتماعی روند رو به رشدی خواهد داشت.