1

علی مصفا هم به سراغ تولید در شبکه خانگی آمد/برادرزاده یک مدیر کارگزارانی هم کنارش است

سینماژورنال: شورای پروانه نمایش خانگی با ساخت 3 فیلمنامه موافقت کرد.

به گزارش سینماژورنال در میان این فیلمها حضور فیلمی به نام “نفسهای آرام” به کارگردانی میثم هاشمی طبا، بیش از بقیه جلب توجه می کند؛ فیلمی که تهیه کنندگی آن را علی مصفا برعهده دارد.

علی مصفا که پیشتر سابقه سالها بازیگری و البته تجربه کارگردانی دو فیلم سینمایی “سیمای زنی در دوردست” و “پله آخر” را داشته است برای اولین بار است که کار در شبکه خانگی را تجربه می کند.

البته این اولین بار نیست که مصفا تهیه کنندگی را تجربه می کند چراکه وی پیشتر فیلم دوم خودش “پله آخر” و فیلم “در دنیای تو ساعت چند است؟” صفی یزدانیان را تهیه کرده بود.

نکته اینجاست میثم هاشمی‌طبا کارگردان این فیلم هم برادرزاده مصطفی هاشمی‌طبا از چهره های منسوب به کارگزاران و رییس سازمان تربیت بدنی در دولتهای کارگزاران و اصلاحات است.

صدور مجوز دو فیلمنامه دیگر

بر اساس جلسه 27 تیر شورای پروانه نمایش خانگی که با حضور اکثر اعضا برگزار شد، با ساخت فیلم نامه های دیگری هم موافقت شد.

 “اجباری” به تهیه کنندگی رضا درخشان و کارگردانی سید حمید رضا رفائی و “سرقت نحس” به تهیه کنندگی علی ابدالی و کارگردانی علیرضا جوان دیگر فیلمنامه های پروانه ساخت گرفته هستند.




روايت علي مصفا از افتادن در دام فيلمي به کارگرداني حاتمي‌کيا+عکس

سينماژورنال: علي مصفا بازيگري که با “پري” داريوش مهرجويي به سينما معرفي شد در همه اين سالها سعي زيادي نکرده است که از کاراکترش در آن فيلم فاصله بگيرد.

به گزارش سينماژورنال شايد يک دليل آن که مصفا را اغلب در قالب کاراکتري درونگرا، کم‌حرف و کم‌سروصدا ديده‌ايم همين غوطه وري او در يک قالب خاص است.

علي مصفا در گفتگويي که با “اعتماد” داشته به اين اعتراف کرده که اين قالب برگرفته از خودِ واقعي‌اش است و در آثاري که سعي کرده از اين قالب فاصله بگيرد اذيت شده است.

از جمله آثاري که به اعتقاد مصفا در آنها از خود واقعي اش دور شده و تلاشي نافرجام داشته براي بدل شدن به شخصيتي ديگر “برج مينو”ي ابراهيم حاتمي‌کيا بوده است که علي مصفا حضور در آن را اشتباه دانسته است.

گفتگوي مصفا در اين باره را بخوانيد:

شما در زمينه بازيگري آدم راحتي هستيد؟
نه خيلي ناراحتم و همه‌چيز برايم سخت است.
يك بخشي از اين ناراحتي در بازي‌هاي‌تان مشخص است.
از كجا مشخص است؟
شما آدم ماخوذ به حيايي هستيد..
خيلي خيلي خجالتي‌ام.
اگر در فيلمي قرار باشد نقش يك شخصيت سركش را بازي كنيد، كه كمتر پيش آمده، باز هم كم‌رويي را مي‌شود در آن شخصيت پيدا كرد. اين ويژگي‌تان باعث شده نقشي را نپذيريد؟
اصلا سعي مي‌كنم فيلمنامه‌هايي كه شخصيت متضاد با خودم از من مي‌خواهند قبول نكنم.
حتي اگر فيلمنامه خيلي خوبي باشد؟
من اصولا اول از همه نگاه مي‌كنم چقدر از عهده نقشي كه در فيلمنامه قرار است بازي كنم برمي‌آيم و آيا مي‌توانم چيزهايي را در آن نقش به نفع خودم تغيير بدهم. اگر نقش مطابق شخصيتم نباشد معمولا عذرخواهي مي‌كنم، اما مواردي هم بوده كه به دام افتادم. خودم اين تصور غلط را داشتم كه مي‌توانم نقش را تغيير بدهم يا اينكه بنا به شرايطي بازي در فيلم را پذيرفتم.
سر چه فيلم‌هايي اين اتفاق افتاده؟
مثلا «برج مينو».
در نهايت از نتيجه كار راضي بوديد يا فكر كرديد اگر بازي نمي‌كرديد، بهتر بود؟
كلا بعد از بازي در هر فيلمي فكر مي‌كنم اگر بازي نمي‌كردم بهتر بود. اين در مورد تمام كارهايم عموميت دارد. اما در «برج مينو» مطمئن بودم بازي در اين نقش اشتباه است اما خودم را در اختيار قرار دادم.

علی مصفا و محمدرضا شریفی نیا در نمایی از "برج مینو"
علی مصفا و محمدرضا شریفی نیا در نمایی از “برج مینو”

چرا اين كار را كرديد؟
چون هميشه با مخالفت از سمت طيفي از سينماگران مواجه مي‌شدم كه در مورد بازيگري اشتباه فكر مي‌كنم. آنها مي‌گفتند بازيگري آن طور نيست كه تو آن را مي‌بيني. بازيگري يك نوع نمايش است و تو بايد بر محدوديت‌هايي كه داري غلبه كني. من براي خودم يك تئوري مشخصي داشتم اما با كساني روبه‌رو مي‌شدم كه پيشكسوت من بودند و آنها هم تئوري خاص خودشان را داشتند.
در نهايت به چه نتيجه‌اي رسيديد؟
به نظرم من درست مي‌گفتم و آنها اشتباه مي‌كردند اما به هر حال در يك دوره‌اي هر كسي در هر كاري، بايد خودش را در اختيار قرار دهد تا ببيند مخالفانش چه مي‌گويند اما پايان ماجرا من به اين نتيجه رسيدم كه من درست مي‌گويم.
با همه اينها يك مقدار عجيب است كه باز هم سراغ بازيگري مي‌رويد!
بعضي وقت‌ها پول باعث مي‌شود اين كار را انجام بدهم يعني مي‌گويم هم كارم را انجام مي‌دهم و پولي دستم مي‌رسد كه بد نيست، پس چرا اين كار را نكنم؟ بعضي وقت‌ها هم رد كردن پيشنهادهايي كه مي‌شود، به نظر احمقانه مي‌آيد. هم از نظر خودم و هم از نظر ديگران. ديگران مي‌گويند يك چيزيت مي‌شود كه با وجود كارگردان خوب، فيلمنامه قوي و نقش درست، پيشنهاد بازي در فلان فيلم را رد مي‌كني. اما ته ته ماجرا هميشه ترجيح مي‌دادم آن كار را نكنم.




علی مصفا: تلویزیون با سینما لج کرده!!!/حتی اگر بهتر از “کیف انگلیسی” هم پیشنهاد شود به تلویزیون نمی‌روم

سینماژورنال: انتقادات نسبت به عملکرد تلویزیون در بی توجهی به آثار سینمایی روی پرده که باعث شده شبکه های ماهواره ای به این واسطه مورد توجه قرار گیرند همچنان ادامه دارد.

به گزارش سینماژورنال در تازه ترین مورد علی مصفا بازیگر سینما که تجربه هایی همچون “کیف انگلیسی” را در تلویزیون دارد به انتقاد از عملکرد تلویزیون پرداخته است.

علي مصفا که این روزها فیلم پربازیگر “مرگ ماهی” را روی پرده دارد در گفتگو با ساناز صفايي در “تي.وي پلاس” به شدت از صدا و سيما انتقاد كرد و گفت: ما داريم اثر تبليغات را در فروش فيلم ها مي بينيم. الان اين تبليغاتي كه شبكه هاي ماهواره اي دارند براي فروش فيلم ها مي كنند در واقع دارند آن كاري كه بايد تلويزيون خودمان براي فروش فيلم ها انجام بدهد را، آنها انجام مي دهند.

وی ادامه داد: اگر تلويزيون خودمان همين كار مي كرد و اينقدر ادا در نمي آورد و اذيت نمي كرد فيلم ها مي توانستد از خيلي وقت پيش همين فروش خوب را داشته باشند. چه بسيار فيلم‌ها، هزينه‌ها و سرمايه‌هايي كه هدر رفت فقط به خاطر اينكه تلويزيون همكاري نكرد و هي گفت اين فيلم اينجوري و آن يكي آن جوري است، نمي‌شود. خب به همه ضربه زدند.

حتی اگر بهتر از “کیف انگلیسی” هم پیشنهاد شود به تلویزیون نمی‌روم

اين بازيگر شناخته شده كه حضور ماندگاري در سريال «كيف انگليسي» ضیاءالدین دری داشته است در ادامه درباره همكاري مجدد خود با تلويزيون گفت: من با خودم قرار گذاشتم هر چيز ديگري حتي بهتر از “كيف انگليسي” هم پيشنهاد شود ديگر به تلويزيون نروم و نمي روم.

مصفا افزود: به نظرم تلويزيون يك لجي با جريان سينما دارد كه باعث مي‌شود دليلي براي همكاري با تلويزيون نبينم. به نظرم كيفيت پايين كارهاي تلويزيون به هر كسي لطمه مي‌زند.

وی خاطرنشان ساخت: در «كيف انگليسي» هم حقيقتا سعيم را كردم كه كار نكنم اما شرايطي پيش آمد كه باعث شد حضور داشته باشم. همه گروه زحمت كشيدند. آقاي دري هم متن خوبي نوشته بودند و هم خوب كار كردند. ديگر فكر نمي‌كنم آن روحيه ها هم حتي الان در تلويزيون وجود داشته باشد. يعني همان موقع هم از نظر ما كار در تلويزيون چندان موجه نبود. الان نسبت به آن موقع هم وقتي نگاه مي‌كنيم مي‌بينم باز آن موقع بهتر بود. يعني ما همچنان هر روز شاهد افت كيفيت كارهاي تلويزيوني هستيم.




معضل آلودگی هوا و پدیده ریزگردها⇐ مضمون دو فیلم از آثار جشنواره فجر+عکس

سینماژورنال: آلودگی هوا امسال هم به مانند سالهای گذشته نفس شهروندان تهرانی را گرفته است.

به گزارش سینماژورنال این تنگی نفس آن قدر شدید شده است که مدیران مملکتی مرتب به تعطیلی مدارس حکم می‌دهند.

در بروز آلودگی هوا در کنار آلاینده‌های شیمیایی این ریزگردها هم هستند که نقش داشته‌اند. ریزگردها که از جنوب غرب وارد ایران شد ابتدا در خوزستان شیوع یافت، کم‌کم غرب ایران را درنوردید و تابستان امسال حتی به تهران هم رسید.

جشنواره سی و چهارم فیلم فجر هم از بروز آلودگی هوا و معضل ریزگردها در امان نیست چراکه دو فیلم از آثار جشنواره امسال، این دو پدیده را دستمایه خلق درام قرار داده اند.

 رویارویی یک دختر و پسر در بحبوحه آلودگی هوا

“وارونگی” تازه ترین فیلم بهنام بهزادی کارگردانی که پیشتر با “قاعده تصادف” در جشنواره سی و یکم مورد توجه قرار گرفته بود هرچند درباره رویارویی یک دختر و پسر بعد از مدتهاست اما مسأله آلودگی هوا در فیلم مورد توجه قرار گرفته است.

وارونگی هوا یا وارونگی گرمایی به پدیده‌ای گفته می‌شود که در آن برخلاف حالت طبیعی، دما، با افزایش ارتفاع نیز زیاد می‌شود و در این شرایط درجه حرارت پایین جو کمتر از طبقه فوقانی است. در شهرهای بزرگ وارونگی هوا معمولا باعث آلودگی هوا می‌شود.

سحر دولتشاهی و ستاره پسیانی در نمایی از "وارونگی"
سحر دولتشاهی و ستاره پسیانی در نمایی از “وارونگی”

شنیده‌های سینماژورنال حکایت از آن دارد که در “وارونگی” داستان پیرزنی روایت می‌شود که بر اثر آلودگی هوا وضعیت جسمی نامساعدی پیدا می‌کند و در این شرایط دخترش تصمیم می‌گیرد او را از تهران خارج کند و در این بین رویارویی دختر با پسری سابقا آشنا است که گره درام را شکل می‌دهد.

سحر دولتشاهی و علی مصفا نقشهای اصلی فیلم را بازی کرده اند و در کنار آنها شیرین یزدان بخش، ستاره پسیانی، رویا جاویدنیا و علیرضا آقاخانی هم حضور داشته اند. علی مصفا نقش اصلی مرد فیلم یعنی کاراکتری را ایفا کرده که انگار به بیماری ریوی دچار است.

پدیده ریزگردها به آشکار شدن تعارضات نسلهای مختلف منجر می‌شود

“دختر” تازه ترین محصول رضا میرکریمی مدیرعامل خانه سینما هرچند در ظاهر داستانی اجتماعی درباره تعارضات نسلهای مختلف را روایت می کند اما در بخشی از فیلم به صراحت به پدیده ریزگردها اشاره شده است.

شنیده‌های سینماژورنال حکایت از آن دارد که داستان “دختر” که با حمایت سازمان منطقه آزاد اروند تولید شده است درباره دختر نوجوانی است که برای شرکت در یک مهمانی از آبادان به تهران می‌آید بدون اینکه پدرش از ماجرا خبر داشته باشد. برنامه دختر این است که بعد از شرکت در مهمانی با اولین پرواز به آبادان بازگردد اما پدیده ریزگرد(!) باعث لغو تمامی پروازها شده است…

دختر نوجوان چاره‌ای نمی‌یابد جز اینکه نزد عمه‌اش که سالهاست در تهران ساکن است رفته و یک شب را کنار وی سپری کند اما گذشته عمه و البته پدری که به جستجوی وی به تهران آمده است اتفاقات متفاوتی را برای این دخترک شکل می‌دهد.

ماهور الوند فرزند سیروس الوند کارگردان سینمای بدنه نقش اصلی فیلم را ایفا کرده است آن هم با عینکی که همواره بر چشمانش است. فرهاد اصلانی، مریلا زارعی، شاهرخ فروتنیان، هدایت هاشمی و قربان نجفی از دیگر بازیگران فیلم هستند.

ماهور الوند در نمایی از "دختر"
ماهور الوند در نمایی از “دختر”




اکران روایت تصویری علی مصفا از ویلایی در خارج شهر!!

سینماژورنال: فیلم کوتاه «پنجره باز» تازه‌ترین ساخته افشین رضایی روز سه‌شنبه ۲۴ آذرماه ساعت ۲۰:۳۰ در خانه هنر و فرهنگ آدینه به نمایش درمی‌آید و بعد از نمایش فیلم عوامل با تماشاگران به گفتگو نشسته و به پرسش‌های آن‌ها پاسخ می‌دهند.

فیلم کوتاه «پنجره باز» عنوان داستانی به همین نام نوشته هکتور هیو مونرو (ساکی) است که که علی مصفا فیلمنامه ای براساس آن را به نگارش در آورده و همچنین تهیه کنندگی این فیلم کوتاه را بر عهده دارد.

«پنجره باز» داستان مردی کم حوصله است که در شهری شلوغ زندگی می کند و  از دود، ترافیک و شلوغی زندگی شهرنشینی خسته شده است.
او به پیشنهاد خواهر خود از شهر بیرون می رود و در خانه ای ویلایی که متعلق به دوست خواهرش است زندگی می کند. مرد در آن خانه با حوادث عجیب و غریبی مواجه می شود.




فیلم اکران نشده مهرجویی در شبکه خانگی+عکس

سینماژورنال: آخرین اثر سینمایی اکران شده داریوش مهرجویی “اشباح” بود که سال گذشته روی پرده رفت و البته اکران چندان مناسبی هم نداشت.

به گزارش سینماژورنال این اثر سینمایی حدودا سه ماه پیش به شبکه نمایش خانگی عرضه شد.

به تازگی اما یکی از آثار اکران نشده داریوش مهرجویی با عنوان “آسمان محبوب” هم به شبکه خانگی عرضه شد.

فیلمی که مهرجویی از گرفتن جایزه اش سرباز زد

“آسمان محبوب” اثری بود که مهرجویی آن را برای سیمافیلم و در فرمت ویدیویی ساخت ولی بعدا به فرمت 35 میلی متری درآمد و البته که در جشنواره بیست و هشتم فجر نیز این فیلم در بخش فیلمهای ویدیویی و بین الملل به نمایش درآمد و مهرجویی به خاطر ساخت آن برنده جایزه ویژه هیأت داوران شد اما مهرجویی که دلش می خواست فیلمش در بخش مسابقه سینمای ایران حاضر باشد از حضور در اختتامیه و دریافت جایزه بین الملل سرباز زد.

نسخه باکیفیت با تیراژ 150 هزار نسخه ای در شبکه خانگی

حالا نسخه ای باکیفیت از این اثر از شنبه 30 آبان در  تیراژ 150 هزار نسخه در شبکه نمایش خانگی توزیع شد.

توزیع این فیلم از طریق موسسه گلرنگ رسانه صورت می گیرد که اخیرا در تیراژی گسترده درام “قصه ها”ی رخشان بنی اعتماد را به شبکه خانگی ارائه کرده بود.(اینجا را بخوانید)

خودکشی پزشک مبتلا به تومور

“آسمان محبوب” داستان زندگی دکتر جوانی به نام شایان است که در اوج موفقیت کاری و اجتماعی‌اش درمی‌یابد مبتلا به تومور مغزی شده‌است. او تصمیم به خودکشی می‌گیرد اما در آخرین لحظه اتفاقی رخ می‌دهد که باعث می‌شود سر از روستایی دورافتاده درآورد و وقایع غیرمترقبه‌ای برایش رقم بخورد.

علی مصفا، لیلا حاتمی، فریده سپاه‌منصور، قربان نجفی و مانی حقیقی بازیگران اصلی “آسمان محبوب” هستند که فضایی مابین رئال و سوررئال می گذرد و مانی حقیقی در آن کاراکتری عجیب و غریب را ایفا کرده است.

آسمان محبوب
آسمان محبوب
آسمان محبوب
آسمان محبوب




تصاویر لیلا حاتمی و همسرش در گالری ویونا

سینماژورنال: نمایشگاه عکس فیلم سینمایی “در دنیای تو ساعت چند است” که از حضور لیلا حاتمی و علی مصفا سود می برد، برگزار می شود و همزمان با این نمایشگاه رونمایی از آلبوم موسیقی این فیلم نیز انجام خواهد شد.

به گزارش سینماژورنال مراسم افتتاحیه نمایشگاه عکس فیلم سینمایی “در دنیای تو ساعت چند است/ قاب های صبا سیاهپوش” جمعه سی ام مرداد ساعت 16 با حضور عوامل فیلم و جمعی از هنرمندان در محل کافه گالری ویونا برگزار می شود.

همچنین در این مراسم از آلبوم موسیقی متن این فیلم اثر کریستف رضاعی رونمایی می شود.

صبا سیاهپوش دانش آموخته رشته عکاسیست که عکاسی فیلم هایی چون “صدای پای من”، “5ستاره”، “محبوب”، “در دنیای تو ساعت چند است” و فیلم تازه اکران “دوران عاشقی” را در کارنامه دارد و پیش از این برای دریافت جایزه بهترین عکس فیلم از جشنواره بین المللی فیلم شهر و همچنین تندیس ویژه جشنواره کودک کاندید شده است.

موسیقی “در دنیای تو ساعت چند است” اثر کریستف رضاعی آهنگساز و نوازنده باسابقه است که پیش از این آهنگسازی فیلم هایی از جمله “چهل سالگی”، “پرونده هاوانا”، “کنعان”، “سعادت آباد”، “نارنجی پوش”، “چه خوبه که برگشتی”، “ماهی و گربه” و چندین فیلم دیگر را بر عهده داشته است.

این نمایشگاه از سی ام مرداد ماه به مدت چهارده روز همه روزه از ساعت 10 صبح تا 12 شب آماده استقبال از علاقه مندان خواهد بود.

نشانی: تهران، خیابان ولی عصر، روبروی نیایش، خیابان اسفندیار، موزه امام علی(ع)، کافه گالری ویونا

 




“وارونگی” به اشتراک سحر دولتشاهی و علی مصفا

سینماژورنال: بهنام بهزادى کارگردان جوان و خوش ذوق سینما درام “وارونگى” را مى سازد.

به گزارش سینماژورنال بهنام بهزادى به زودى ساخت سومين فيلم بلند خود را  با نام “وارونگى” آغاز مى كند. پروانه ساخت فيلم آذرماه سال گذشته صادر شده و به تازگى پيش توليد فيلم نيز آغاز شده است.

 تاكنون حضور على مصفا و سحر دولتشاهى به عنوان بازيگران اصلى فيلم قطعى شده و آن طور که “بانی فیلم” خبر داده به زودى چند چهره شناخته شده ديگر نيز به گروه اضافه مى شوند.

فيلمنامه “وارونگى” توسط بهزادى به نگارش درآمده است و قرار است با پايان پيش توليد، فيلمبردارى فيلم از اواسط تيرماه آغاز شود. اولين نمايش فيلم در جشنواره فيلم فجر خواهد بود.

بهزادى پيش از اين ساخت فيلم هاى “تنها دوبار زندگى مى كنيم” و “قاعده تصادف” را بر عهده داشته است.




ابراز پشیمانی مادر لیلا حاتمی از همکاری با بهروز افخمی و ابراز گلایه از صداوسیما، محمدمهدی دادگو و عزت‌ا.. ضرغامی

 سینماژورنال: زری خوشکام، که پس از ازدواجش با علی حاتمی، اغلب در محافل سینمایی زهرا حاتمی خطاب شده، پس از سال‌ها دوری از پرده نقره‌ای این‌روزها با ایفای نقش حوای فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» به‌ کارگردانی ز، میهمان پرده‌های سینماست.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر شناخته‌شده سال‌های پیش از انقلاب، در گفتگویی با عسل عباسیان در “شرق” از اشتیاقش بابت حضور دوباره در سینما، همین‌طور از عشقش به علی حاتمی گفته که انقلابی در مسیر زندگی‌اش رقم زد و حاصلش تولد یکی از درخشنده‌ترین ستاره این سال‌های سینما شد.

خوشکام همچنین ماجرای بی‌مهری‌های مدیران سینمایی و مدیران صداوسیما و شخصیتهایی چون محمدمهدی دادگو و عزت ا.. ضرغامی در آخرین سال‌های عمر علی حاتمی را بازگو کرده است. خوشکام ابایی نداشته از اینکه نسبت به حضور در “تختی” بهروز افخمی ابراز پشیمانی کند.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی خوشکام را ارائه می کند:

 چه شد بالاخره بعد از این همه سال، دوباره به سینما برگشتید؟ تقریبا پس از آقای حاتمی هرگز در فیلمی حضور نداشتید. جز یک‌بار که در فیلم «سیمای زنی در دوردست» آقای مصفا نقشی کوتاه ایفا کردید.
حضور دوباره در سینما آرزوی من بود. اصلا نمی‌توانستم از سینما دور باشم. ٣٠ سال اصلا اجازه نداشتم جلو دوربین بیایم. مرا ممنوع‌الچهره کرده بودند. با شروع ساخت فیلم تختی در نقش خودم (همسر علی حاتمی) حضور داشتم (که چقدر هم پشیمانم در آن پروژه همکاری کردم)، پس‌از‌آن فیلم‌نامه‌ای که مطابق سلیقه‌ام باشد، پیشنهاد نمی‌شد. تا وقتی که آقای یزدانیان مشغول نگارش سناریوی «در دنیای تو ساعت چند است؟» بودند. او را منزل دخترم دیدم، از من خواستند فیلم‌نامه را بخوانم. فیلم‌نامه خوبی بود. بعد که فیلم‌نامه بازنویسی شد، بار دیگر آن را خواندم و این بار آن را بیشتر پسندیدم. آقای یزدانیان گفتند نقش خوبی در این سناریو هست، حوا که نقش یک مادر است. بازی می‌کنی؟ من هم به شوخی گفتم ببین من نقش مادر بازی نمی‌کنم، فقط مادر لیلا حاتمی هستم. ایشان هم خندید و گفت اتفاقا در این فیلم هم مادر لیلا هستی. یک روز از من برای تست گریم دعوت شد و به دفتر آقای مصفا رفتم. پس از گریم، از چهره پیشنهادی گریمور خوشم نیامد، قیافه‌ام تلخ شده بود. احساس کردم صفی یزدانیان هم خوشش نیامده. بعد یکی از دوستانم را پیشنهاد دادم که ظاهرا ایشان هم برای نقش حوا موردپسند کارگردان قرار نگرفت. تا اینکه برای فیلم‌برداری رفتند رشت. من هم مرتب با دخترم و دامادم در تماس و جویای وضعیت فیلم بودم. می‌پرسیدم برای نقش حوا کسی مورد قبولتان واقع شد؟ گفتند بله، خانمی را آورده‌ایم و بد هم نیست… خیلی برای من جزئیاتش را باز نکردند. بعد از مدتی علی مصفا به من زنگ زد و گفت خواهش می‌کنم شما برای ایفای این نقش بیا شمال. من هم به آقای مصفا گفتم حالا که شما خواسته‌اید، حتما می‌آیم ولی هرکس دیگری بود، محال بود بپذیرم. (با خنده)
ماشین گرفتیم و رفتیم و همین که به رشت رسیدم و قرار بود صبح فردایش جلو دوربین باشم، چنان سرماخوردگی و تب‌و‌لرزی گرفتم که کارم به بیمارستان کشید. فیلم‌برداری دو روز تعطیل شد تا بعد از بهبودی شروع به‌کار کردیم. آقای یزدانیان یک خط کلی به من داد و شخصیت حوا را کاملا برای من تشریح کرد، من هم تمام سعی‌ام را کردم تا آنچه می‌خواهم را به نحو احسن اجرا کنم. گویا خوشبختانه موفق بودم. این موفقیت را از برخورد تماشاگران با خودم احساس کردم.
تجربه هم‌بازی‌شدن با آقای مصفا در این فیلم برای شما چه طور بود؟
بسیار عالی. بسیار راحت. بسیار خوب. شانس بزرگ من این بود که با علی مصفا هم‌بازی شدم.
 معیارهای شما برای پذیرفتن یک نقش چیست؟
فیلم‌نامه خوب، کارگردان کاربلد که بتوانم به او اعتماد کنم و دوستش داشته باشم و گروه خوب؛ چه از نظر اخلاقی و چه از نظر کاری و سایر بازیگرانی که حضور دارند.
 پس از این به بعد شما را بیشتر در فیلم‌ها خواهیم دید؟ قرار است حضور شما بعد از این مستمر باشد؟
بله حتما، اگر فیلم‌نامه‌های خوبی پیشنهاد شود، با کمال میل در آنها بازی خواهم کرد.
 آقای یزدانیان جایی گفته بودند با عشقی که به «سوته‌دلان» علی حاتمی داشتند، این فیلم را کارگردانی کردند. شما این فیلم را تا چه اندازه به «سوته‌دلان» نزدیک می‌بینید؟
خیلی زیاد. شباهت‌های زیادی دارند. ایشان خیلی لطف دارند و برای علی حاتمی احترام بسیاری قائل هستند که واقعا از ایشان ممنونم. جنس عاشقانه جاری در فیلم آقای یزدانیان، خیلی به عشق مجید «سوته‌دلان» علی حاتمی شباهت دارد. واضح است که آقای یزدانیان عاشق «سوته‌دلان» بوده و این عشق سبب شده چنین فیلمی بسازد.
شما بعد از ازدواج با آقای حاتمی فقط در آثار ایشان به ایفای نقش پرداختید. دلیل اینکه فقط در فیلم‌های همسرتان حضور داشتید و در فیلم دیگران بازی نکردید، چه بود؟
من درواقع قبل از ازدواجم، فقط حدود یک‌سال در سینمای ایران کار کردم. سال ٥٠ که ازدواج کردم، انقلابی در خودم به‌وجود آوردم. شرط ازدواجمان این نبود که کار نکنم، اما هر دو ترجیح دادیم فقط در کارهای علی حضور داشته باشم. ما می‌خواستیم کانون گرم خانواده تشکیل دهیم. به‌خصوص که من سه ماه بعد از ازدواجم هم باردار شدم و دیگر نتوانستم تا مدتی کار کنم. همان زمان که ازدواج کردیم، ١٥ قرارداد ٢٠٠‌ هزار تومانی داشتم که آن زمان قراردادهای واقعا گرانی محسوب می‌شد. با ٢٠٠ تومان می‌شد یک آپارتمان ٢٠٠، ٣٠٠متری در منطقه‌های خوب تهران خرید. ولی با وجود این، همه را پس دادم و پیش‌قسط‌هایی که گرفته بودم را حتی برگرداندم و دیگر کار نکردم. یک‌جور تبادل‌نظر و همفکری و توافق بین من و همسرم بود که نتیجه‌اش این شد که پس از آن، فقط در فیلم‌های او بازی کنم.
از ممنوع‌الچهره‌شدنتان صحبت کردید. چطور در جریان این ممنوعیت قرار گرفتید؟ آیا به شما چیزی ابلاغ شد؟
متأسفانه مسئولان وقت ‌هیچ توجهی به سابقه کاری و شخصیت حرفه‌ای من نداشتند و براساس سلیقه تصمیم گرفتند. چند سال بعد از انقلاب، ما درحال ساخت دکور شهرک سینمایی ایتالیا بودیم و هزینه‌های بسیار کردیم. وقتی برگشتیم، آنجا را کلنگ زدیم و همین‌طورکه علی مشغول ساخت شهرک بود، کار «هزاردستان» را هم در کاخ گلستان پیش می‌برد. دو، سه سال کار کردیم. این وسط وقفه‌هایی هم بود. چون مدیران مدام تغییر می‌کردند و باز تا می‌آمدند و بر مسند می‌نشستند و تا پول بدهند برای پروژه، فیلم‌برداری چند ماه متوقف می‌شد. ما نیمی از کار را فیلم‌برداری کرده بودیم و من نقش مقابل آقای انتظامی را بازی می‌کردم. یک‌دفعه نامه‌ای به دست آقای حاتمی از شبکه رسید که از ممنوع‌بودن نمایش چهره من خبر می‌داد و در آن گفته شده بود دیگر من در ادامه پروژه همکاری نداشته باشم. آقای حاتمی هم جواب داد که نه؛ چون این خانم نسبتی با من دارد، ولی کار از نیمه گذشته و من دیگر نمی‌توانم بازیگر دیگری جای ایشان بگذارم. من تا آخر کار حضور داشتم و یک ریال دستمزد که به من داده نشد هیچ، یک کامیون آجر به ارزش ٥٠ ‌هزار تومان آن زمان، که از زمان ساخت خانه‌مان باقی‌مانده بود را هم برای ساخت شهرک فرستادم و اهالی سازمان هزینه‌ای در قبال آن ندادند. بعد هم تمام بخش‌هایی که من حضور داشتم را قیچی کردند و از سریال بیرون گذاشتند (با خنده). یک‌جورهایی قصه اصلا از بین رفت. طفلک علی اصلا نمی‌دانست چطور سروته قصه را به‌هم وصل کند.
پس روزگار سختی بر علی حاتمی گذشت… .
بله، روزگاری خیلی سخت. چه زحمتی برای ساخت شهرک و این سریال کشید و بعد هم این‌طور با او و اثرش برخورد کردند و حتی حاضر نشدند نام این شهرک را «شهرک سینمایی علی حاتمی» بگذارند! او همیشه می‌گفت من به‌قدری مشغول کار بودم که بزرگ‌شدن و رشد دخترم را ندیدم؛ ١٠سال، ١٢سال بچه‌ام را ندیدم. او به‌خاطر ساخت شهرک از سر صبح سر کار بود و از بیل‌زدن و سنگ‌فرش‌کردن تا مدیریت کلی را برعهده داشت و آخر هم دستمزد کارش تکه‌تکه‌شدن «هزاردستان» بود. سازمان دستمزد مرا که نداد هیچ، دستمزدهای علی حاتمی را هم برای کارگردانی «هزاردستان» درست نداد. آن زمان آقای هاشمی که مدیرعامل بود، به حسابداری نامه نوشت که دستمزد علی حاتمی را پرداخت کنند. حسابداری برای پرداخت، باج می‌خواست و علی هم اهل باج‌دادن و باج‌گرفتن نبود. دائم به او می‌گفتم برو حقمان را بگیر ولی او بابت این طرز برخورد، به‌طورکامل از پیگیری حقوقش صرف‌نظر کرد.
برای ساخت شهرک سینمایی هم به علی حاتمی دستمزدی داده نشد؟
خیلی کم. اندک دستمزدی در حد بخورونمیر. نه‌تنها عهده‌دار اصلی ساخت شهرک، علی حاتمی بود، بلکه حتی خودش آجر روی آجر می‌گذاشت و بیل می‌زد تا این شهرک ساخته شد.
پس این رفتارها، گله‌مندی شما و علی حاتمی را حتما به‌همراه داشته… .
بله، از صداوسیما بسیار گله‌مندم. خیلی زیاد. حتی بعضی‌ وقت‌ها از دست مسئولانش گریه کردم. این همه زحمتی که علی از سال‌های دور، برای صداوسیما کشید را نادیده گرفتند. از زمان آقای قطبی، با ساخت «داستان‌های مثنوی» و بعد «سلطان صاحبقران» و بعد «جاده ابریشم» که شد «هزاردستان»، همه نادیده گرفته شد… و مسئولان همیشه ناسپاسی کردند. هر کدام که عوض می‌شدند، کار ما مدتی تعطیل می‌شد. ‌هزارجور بازی درآوردند. یک روز می‌گفتند سر بازیگران کلاه‌گیس بگذارید، یک روز می‌گفتند بردارید، یک روز می‌گفتند ممنوع است و هر روز یک داستان تازه می‌ساختند.
پس علی حاتمی خیلی اذیت شد… .
بله…، درواقع او را دق دادند. ارشاد که تقریبا بعد از فیلم «دلشدگان» محترمانه کارکردن او را ممنوع کرد. دو سال تمام، علی به ارشاد فیلم‌نامه می‌فرستاد و تصور کنید فیلم‌نامه‌های علی حاتمی را رد می‌کردند! فقط به این دلیل که چرا در فیلم علی حاتمی تمبک هست. خب، حضرت امام موسیقی را آزاد کرده بودند و علی هم به این فکر افتاد که برای موسیقی سنتی ایرانی کاری کند. چقدر هم برای این موضوع سرمایه‌گذاری کرد. بگذریم… برگردیم به همان بی‌مهری‌های صداوسیما. این سازمان یک ریال از طلب‌های علی حاتمی را پرداخت نکرد.
 چه سالی؟
تقریبا ٦٣ و ٦٤. پول نمی‌دادند و می‌گفتند بودجه نداریم. یک ریال به من هم دستمزد ندادند جز اینکه هزینه ٥٠ تومان کامیون آجرم را هم پرداخت نکردند. دائم می‌گفتند پول نداریم و مدام جلسه می‌گذاشتند پشت جلسه و هیچ نتیجه‌ای هم حاصل نمی‌شد. طوری رفتار می‌کردند که به همسرم برخورده بود و برای خیلی از جلسات مرا می‌فرستاد. بالاخره قرار شد دو فیلم سینمایی از کل این مجموعه به علی حاتمی بدهند که جبران زحمات و ضرروزیان‌های او شود که آقای محمدمهدی دادگو لابی کرد و این فیلم‌ها را هم گرفت. نوارهای موسیقی‌مان را هم بردند و پس نیاوردند که هیچ، یک سی‌دی هم از این دو فیلم به ما ندادند. خیلی از آقای دادگو دلخورم. زمانی که آقای ضرغامی مسئول صداوسیما شدند خوشحال شدم. چون یکی، دوبار ایشان در دوره بیماری همسرم محبت کرده بود و به عیادت او آمد، گفتم حالا که مدیر شده، پس حتما روی ما را زمین نمی‌اندازد. از دفتر ایشان درخواست وقت ملاقات کردم، حتی یک زنگ نزد بگوید اصلا شما این وقت را برای چه می‌خواهی؟! ما را بی‌جواب گذاشت. هر بار زنگ می‌زدم و خودم را معرفی می‌کردم و می‌گفتم من همسر علی حاتمی‌ام و هیچ جوابی نمی‌گرفتم. آن سال‌ها واقعا گرفتار و مقروض بودم. این همه هزینه‌ای که برای معالجه علی حاتمی در خارج از کشور کردیم، بی‌هیچ کمکی بود. حتی ارز دولتی هم به ما ندادند.
واکنش علی حاتمی چه بود؟
هیچ. او هم قهر کرد. بعد از فوتش انتظار داشتم یک کدام زنگ بزنند ببینند خانواده علی حاتمی در چه حال است. اما هیچ‌کس تماسی هم نگرفت و واقعا از این بابت دلم گرفت.
چطور متوجه شدید دوره ممنوع‌بودن نمایش چهره شما تمام شده؟
در پروژه «تختی» آقای شایسته به من پیشنهاد کردند نقش همسر علی حاتمی را خودم بازی کنم. من هم پذیرفتم چون بیشتر فیلم‌برداری هم در خانه من بود. بعدا بازی کردم و در تیتراژ هم آمد: با حضور افتخاری زهرا حاتمی. مشکلی هم ایجاد نشد، این طور متوجه شدیم که گویا دیگر ممنوعیتی در کار نیست.
برگردیم به قبل‌تر. اصلا چطور با آقای حاتمی آشنا شدید؟
سر صحنه فیلم «مترسک» با علی حاتمی آشنا شدم و به یکدیگر علاقه‌مند شدیم و از طرف ایشان پیشنهاد ازدواج گرفتم و جواب مثبت دادم. آن زمان من و آقای فردین و آقای رشیدی و چند بازیگر دیگر، در آن فیلم به ‌کارگردانی آقای حاتمی بازی می‌کردیم. ششم آبان ٥٠ ازدواج کردیم و یک‌سال بعد نهم مهر ٥١ لیلا به‌دنیا آمد.
در زندگی مشترک شما با علی حاتمی، چه اتفاقی افتاد که یکی از بهترین بازیگران زن امروز سینمای ایران، از خانه شما بیرون آمد؟ در منزل شما چه بستری برای رشد لیلا حاتمی فراهم شده بود؟
به قول یکی از منتقدان، خانه ما دانشگاه هنر بود، احتیاجی نبود لیلا سینما بخواند. رشته لیلا مکانیک بود. ولی در خانه ما دائم یا فیلمی در حال تولید بود، یا علی حاتمی مشغول طراحی صحنه و لباس یا تدوین بود. در خانه ما دائم تبادل نظر بین اهالی سینما جریان داشت. هر کاری که علی می‌ساخت، طی مدت فیلم‌برداری، بازیگرانش در خانه ما زندگی می‌کردند. لیلا در چنین محیطی رشد کرد. البته که خودش هم علاقه‌مند بود. یادم هست دو، سه ساله بود که ژیلا سهرابی (خواهرزاده علی حاتمی)، سریال «طلاق» را بازی می‌کرد. یک شب ما در تراس خانه نشسته بودیم و شام می‌خوردیم و لیلا هم کنار ما نشسته بود و بازی می‌کرد. ژیلا زنگ زد که ما در فیلم یک بچه می‌خواهیم، لطفا لیلا را بفرستید. اول من و پدرش گفتیم نه، بعد دیدیم وروجک دو، سه‌ساله خودش می‌گوید می‌خواهم بروم و بازی کنم. علی هم همیشه از لیلا در فیلم‌ها استفاده می‌کرد.
پس هدف‌گذاری شما از ابتدای کودکی ایشان، این نبود که بازیگر شوند؟
نه اصلا، شرایطش مهیا شد. شرایط خانه و خانواده ما طوری بود که لیلا هم علاقه‌مند شد.
در بین نقش‌هایی که خانم حاتمی بازی کردند، کدام‌یک برای شما ویژه‌ترند؟
من همه کارهایش را دوست دارم، مثلا فیلم «لیلا»یش را خیلی دوست دارم. خب، اولین کارش هم بود و خیلی برایم جالب بود.
تابه‌حال شده لحظه‌ای که دارید فیلمی با بازی ایشان روی پرده سینما می‌بینید، فراموش کنید او دختر شماست؟
نه، هرگز فراموش نکرده‌ام. همیشه ذهنیتم این است که ببینم دخترم چه‌کار می‌کند.
در بین آثار آقای حاتمی کدام اثر برای شما ویژه‌تر است؟
اکثر فیلم‌هایش را به‌شدت دوست دارم اما شاید «حاجی واشنگتن»، «سوته‌دلان»، «مادر» و «کمال‌الملک» برایم رنگ‌وبویی دیگر دارند.
 با توجه به اینکه فضای سینمای پیش از انقلاب را هم تجربه کرده‌اید و سال‌هاست با توجه به موقعیت خانوادگی‌تان، در جریان جزئیات اتفاقات جاری بوده‌اید، وضعیت امروز سینمای ایران را چطور می‌بینید؟
من نه آن زمان، زیاد در جریان اتفاقات سینما بودم و نه حالا. آن زمان همیشه در جریان سینمای علی حاتمی بودم و نه وضعیت کلی سینما. ولی کلا اگر وضع سینمای ایران را بخواهم ارزیابی کنم، باید بگویم اگر محدودیت‌های موجود را نادیده بگیریم، وضعیت کیفی فیلم‌ها خیلی بهتر از گذشته است.
چه چشم‌اندازی برای سینمای ایران می‌بینید؟
با این همه جوان مستعد و با‌انگیزه‌ای که وارد این حرفه شده‌اند، مسلما روزهای خوبی در راه است. چون ما ایرانی‌ها اهل پس‌رفت نیستیم، پس حتما وضعیت‌ رو به پیشرفت است. اتفاقات بین‌المللی بسیار خوبی که برای سینمای ایران در این سال‌ها مثلا برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» افتاده، خب، امیدوارکننده است. فیلم‌های«چارشنبه سوری» آقای فرهادی یا «درباره الی»شان واقعا شاهکار و امیدوارکننده بودند.
جای علی حاتمی واقعا در سینمای امروز ایران خالی است… .
بله، خیلی‌خیلی. به‌خصوص وقتی فیلم آقای فرهادی رفت اسکار و لیلا هم دعوت شد آنها، نمی‌دانید چه حالی شدم و چقدر جای خالی علی را احساس کردم. چون آرزوی علی حاتمی این بود که سینمای ایران، به اسکار راه پیدا کند و همیشه می‌گفت فیلم ایرانی باید خصوصیات فرهنگی ما را داشته باشد و کپی از روی فیلم‌های خارجی هم نباشد. اگرچه خودش آن زمان نبود تا موفقیت سینمای ایران را ببیند، ولی خوشبختانه دخترش آنجا حضور داشت.




کارگردان فیلمی ایرانی که به دلیل تبلیغ فرانسه(!) پخش تیزرهایش ممنوع شده خطاب به مدیران رسانه ملی: بی‌ربط ترین آدم اروپایی را درصدر می‌نشانید اما “در دنیای تو…” را تبلیغی برای فرانسه می‌دانید

سینماژورنال: “در دنیای تو ساعت چند است” نخستین تجربه کارگردانی صفی یزدانیان در سینمای بلند از جمله آثاری است که طیف خاصی از مخاطبان که علاقمند به سینمای روشنفکرانه و ایده های سینمایی چهره هایی چون کیشلوفسکی، تارکوفسکی و تا حدی پولانسکی دارند از آن خوششان آمده است.

به گزارش سینماژورنال با این حال رسانه ملی به دلیل یک مساله و آن هم استفاده بیش از حد بازیگران از دیالوگها و نمادهای زندگی در فرانسه، پخش تیزرهای این فیلم را ممنوع کرده است.

صفی یزدانیان کارگردان “در دنیای تو…” در گفتگویی که با “شرق” داشته در کنار مرور ویژگیهای اثرش با بیانی محترمانه مسئولان رسانه ملی را بابت تلقی شان نسبت به فیلمش به چالش کشیده است.

تبلیغ پاریس از آن حرف‌هاست…

وی درباره تبلیغ پاریس در فیلمش که از سوی مدیران سیما به عنوان دلیل ممنوعیت تیرها اعلام شده می گوید: تبلیغ پاریس از آن حرف‌هاست که فقط اینجا می‌شود شنید. این فیلم داستان زنی است که از فرانسه و شهر پاریس به ایران برمی‌گردد و با کسی مواجه می‌شود که در تمام این مدت علایق او را دنبال می‌کرده است و تبدیل به نوعی نسخه دوم خودش شده است.

اشاره به فرهنگ و زبان فرانسه چیز غریبی نیست

این کارگردان ادامه می دهد: اشاره به فرهنگ و زبان فرانسه چیز غریبی در چنین داستانی نیست. حسی از این کم‌دیدنِ خود در صحنه خیال فرهاد از روبه‌رو شدنش با آنتوان هست؛ اعتماد به نفس آنتوان در برابر دست‌پاچه‌شدن فرهاد. اگر برعکس این بود و فیلم‌سازی فرانسوی فیلمی می‌ساخت در باره یک پاریسی که سعی دارد فرهنگ ایران یا زبان فارسی را به‌خاطر عشقی که به یک ایرانی دارد، یاد بگیرد و بفهمد، کسی آنجا به او نمی‌گفت‌ داری به ایرانی‌ها باج می‌دهی یا برای ایران تبلیغ می‌کنی.

در برابر یک فرانسوی به وجد می آییم

یزدانیان خاطرنشان می سازد: اغلب در برابر یک فرانسوی یا انگلیسی‌زبان که چهار کلمه فارسی را غلط و دست‌و‌پا‌شکسته تکرار می‌کند، به وجد می‌آییم و می‌خندیم و تحسینش می‌کنیم، اما کم پیش می‌آید این اعتماد‌به‌نفس را در خودمان داشته باشیم.

بی‌ربط‌ترین آدم اروپایی یا آمریکایی را در صدر می‌نشانیم

وی تاکید می کند: بی‌ربط‌ترین آدم اروپایی یا آمریکایی که از نگاه رسمی‌مان تعریفی کند را در صدر می‌نشانیم، اما چنین فیلمی را تبلیغی می‌خوانیم.




در دنیای شبه‌روشنفکران ساعتها به وقت “GEM” تنظیم می‌شوند؟

سینماژورنال/حـــامد مظفـــری: شبه‌روشنفکران ما چنان در پیله انزوای خود فرورفته اند و چنان ارتباط خود را با دنیای اطراف قطع کرده اند که زبان سینمایی شان به جای آن که بازتاب دهنده صریح دغدغه ها، دردها و زخمهای جامعه باشد تبدیل شده به یک زبان شخصی برای روایت حدیث نفسهای شخصی و عاشقانه های از دست رفته.

“در دنیای تو ساعت چند است” محصول کامل چنین نگاهی است. محصولی کاملا شخصی که در انزوای فیلمساز و با قطع ارتباط وی با جامعه پیرامون خلق شده است. البته که جمعی از پیشکسوتان پشت صحنه سینمای ایران از ایرج رامین فر به عنوان طراح هنری تا جهانگیر میرشکاری به عنوان صداگذار و همایون پایور به عنوان مدیر تصویربرداری در خدمت گروه بوده اند اما وقتی متن قابل ملاحظه ای برای کار وجود ندارد بزرگترین نامها را به فیلم ضمیمه کردن چه سودی دارد؟

شباهتهای فراوان با سریالهایی که مرتب آنها را نفی می کنند

اسفناک است فیلمی که میخواهد نماد جریان روشنفکرانه یا به زعم ما شِبه‌روشنفکرانه در سینما باشد خط داستانی اش هم کاملا عاریه ای است. در فلاش بکهای فیلم، تلاش برای عشق‌بازی یک پیرزن با جوانی سی سال کوچکتر از خود را می بینیم و وقتی به زمان حال می رسیم دست و پا زدن این جوان سی ساله برای برقراری ارتباط با دختر همان پیرزن که حالا مرحوم شده است.

شباهتهای خط داستانی با کلیشه های ارائه شده در سریالهایی که از شبکه های ماهواره ای فارسی زبان و از جمله سریالهای GEM روی آنتن می روند باعث میشود در عجب بمانی “در دنیای تو…” توسط فیلمسازی تولید شده که مرتب می کوشد خود را یک روشنفکر جابزند یا محصول دست تهیه کنندگانی است که “دو خواهر” و “شانس عشق تصادف” می سازند؟

روشنفکری یعنی بیان صریح دردهای اجتماع

اینکه کل فیلم را بر محوریت یک عشق از دست رفته و هوسبازی یک پیرزن-که نقش اش را زهرا حاتمی ایفا کرده- پیش ببریم و البته مقادیر فراوانی دیالوگ به زبان فرانسوی را در کار تزریق کنیم، شغل کاراکتر مرد قصه مان را آموزگاری زبان فرانسه قرار دهیم و البته موسیقی متن کار را نیز تلفیقی کنیم از جاز و پاپی که در کافه های پاریس شنیده می شود هر نامی که داشته باشد، فیلمسازی روشنفکرانه نمی تواند نام گیرد.

اگر “در دنیای تو…” فیلم روشنفکرانه است پس “رگبار”، گوزنها”، “سگ کشی” و “هامون” چه نام می گیرند؟ فیلمی متعلق به طبقه روشنفکران نمی تواند منفک از ارتباطات این طیف با اجتماع اطراف و دادوستدی که این طیف با طبقات دیگر اجتماع دارند تولید شود.

روشنفکری یعنی بیان صریح دردهای طبقات مختلف جامعه از طیف متوسط گرفته تا طیف مرفه و البته طبقه فقیر و سینمایی که این صراحت را نداشته باشد شبه‌روشنفکرانه است و نه روشنفکرانه.

اینکه یکی دو هفته ای را به انزلی برویم و سعی کنیم با قرار دادن کاراکترهایمان در میان خیابانهای قدیمی این شهر قابهای رنگارنگ بگیریم بیشتر حدیث نفس و خاطره بازی است با شهری که دوستش داریم و نه ساخت فیلم روشنفکرانه.

“عصبانی نیستم” مصداق بارز سینمای روشنفکرانه است و نه اثری مانند “در دنیای تو…”

اگر اثری مانند “قیصر” محصول 4 دهه و نیم قبل اثر روشنفکرانه نام می گیرد بواسطه برون ریزی صریح و آشکار دردهای اجتماع در آن است.

همین سال قبل فیلمهایی نظیر “عصبانی نیستم”، “آرایش غلیظ” و “شیار143” را در جشنواره فجر شاهد بودیم که اتفاقا بلحاظ صراحت لحن و برون ریزی دردهای آدمهایی متعلق به طبقه ضربه خورده اجتماع، نمونه بارز سینمای روشنفکرانه هستند اما کمتر کسی این گونه فیلمها را به سینمای روشنفکرانه متعلق می داند و به جایش آثاری کاملا تصنعی مانند “در دنیای تو…” که همه چیزشان در لفافه ای از رنگ و ریاهای شخصی پیش می برند روشنفکرانه قلمداد می شوند.

تابحال هرچه اشتباه کرده ایم بس است. از حالا به بعد در استفاده از واژه های روشنفکر و سینمای روشنفکرانه کمی دقت به خرج دهیم.