1

یک پلان تراژیک⇐سنگ مزار علی حاتمی+عکس

سینماروزان/حامد مظفری: در ساختاری که مدیران دولتی و روسای صنفی اش کمترین انرژی را بر بهبود امور رفاهی زندگان هنر می گذارند گلایه کردن از وضعیت سنگ مزار هنرمندان محلی از اعراب ندارد.

به گزارش سینماروزان در ساختاری که خواننده ای مانند حبیب محبیان حتی در زمان مرگ هم سهمی از قطعه هنرمندان نمی برد اینکه انتظار داشته باشیم نه ماه به ماه که لااقل سال به سال به سنگ مزار هنرمندان رسیدگی شود، چندان بجا نیست.

آنچه می بینید تصویری از سنگ مزار علی حاتمی نویسنده و کارگردان بی تکرار ژانر تاریخی است؛ کارگردانی که همین دیروز ابراهیم حاتمی کیا از بی نظیر بودن او در گونه تاریخی سخن گفت.

این وضع سنگ مزار کارگردانی است که اگر زنده بود به مانند امثال ناصر تقوایی مدیران هنری مملکت برای سلفی گرفتن با او صف می بستند.

سنگ مزار علی حاتمی/عکس: علی کیانی موحد

سنگ مزار علی حاتمی/عکس: علی کیانی موحد

افسوس که مدیران ناآشنا به سینما و روسای صنوف آلوده به گعده های منفعت طلبانه، هنوز نمی دانند که اصلی ترین رمز مدیریت، حفظ حرمت دست اندرکاران صنف است.

افسوس که سینمای ایران مدیرانی دارد که برای جلوگیری از برکناری برآمده از حذف وزیر متبوع، از عجز و لابه هم فروگذار نمی کنند و این وضع سنگ مزار مهمترین کارگردان گونه تاریخی آن است!

خانه سینما باز است و ده ها مدعی ایستادگی برای بازگشایی دارد و این وضع سنگ مزار علی حاتمی است!

سینمای ایران مسلح شده به مدیرانی متخصص در آماردهی از سیاهه موفقیتها(!) و این سنگ مزار علی حاتمی است…




۴۰ مورد اصلاحیه بر فیلمی که با حمایت مستقیم مرکز گسترش تولید شده!+عکس⇔فیلمی با مضمون مثلث عشقی یک پدر و پسر!!!

سینماروزان: اگرچه مدتی است وظیفه کمک به تولید فیلمهای کارگردانان فیلم اولی از مرکز گسترش به بنیاد سینمایی فارابی منتقل شده است اما همچنان هستند برخی از فیلمهای اولی که پیش از این تفویض مسئولیت با حمایت مرکز گسترش تولید شدند و البته هنوز که هنوز است تکلیف اکران آنها مشخص نیست.

به گزارش سینماروزان از جمله این فیلم اولیها اثریست به نام “کاکا” به کارگردانی علی سرآهنگ. امیر سماواتی تهیه کننده این فیلم است و مجتبی راعی نیز مشاور کارگردان بوده است.

“کاکا” با حمایت مستقیم مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی تولید شده و هرچند به نظر می رسید که با آماده شدن پیش از جشنواره سی و چهارم در آن شرکت کند اما فیلم به جشنواره پارسال نرسید و با اینکه چند ماه است کارهای فنی آن نیز به اتمام رسیده و نسخه نهایی آن هم حاضر شده اما فیلم اکران هم نشده است.

ممیزی‌های فراوان وارده بر فیلمی از محصولات مرکز گسترش

دلیل این عدم اکران را باید به ممیزی های وارده به فیلم نسبت داد! شنیده شده نزدیک به 40 مورد اصلاحیه به “کاکا” وارد شده است و همین امر شرایط سختی را برای اعمال اصلاحات فراهم آورده است!

اگر فیلمی محصول بخش خصوصی و بدون کمترین حمایت دولتی این طور ممیزی می‌خورد و حتی توقیف می‌شد چندان عجیب نبود اما درباره “کاکا” که جزو محصولات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است، چرا؟

آیا مدیران این مرکز و در رأس آنها محمدمهدی طباطبایی نژاد که البته برای کمک به ساخت آثار مستند هم سختگیری های خاص خود را دارند حواس شان به فیلمنامه “کاکا” و مضمون آن نبوده که حالا اداره نظارت ارشاد این حجم از ممیزی را به آن وارد کرده است؟

از آن طرف این پرسش پیش می‌آید مرکز گسترش که بعد از تفویض مسئولیت الویت خود را فقط بر حمایت از آثاری که دارای وجهه تجربه گرایانه هستند قرار داده بود چه اله‌مانی در این محصول ممیزی خورده دیده که حمایت از آن را در دستور کار قرار داده است؟

پدر و پسر گرفتار مثلث عشقی

اگر بخواهیم به لحاظ مضمونی هم “کاکا” را بررسی کنیم بعید است بتوانیم دلیل قانع کننده ای مبنی بر وجه تجربه گرایی فیلم پیدا کنیم و آن گاه چرایی حمایت را توجیه کنیم.

خط اصلی داستان “کاکا” مبتنی بر یک مثلث عاشقانه است که دو ضلع آن یک جوان و پدرش هستند! این خط داستانی هم حکایت از آن دارد که نه با محصولی بکر و ویژه که اتفاقا با فیلمی روبروییم که بیش از هر چیز خط داستانی فیلمی به نام “طوقی” از ساخته های علی حاتمی را یادآور می شود.

تفاوت فقط در آن است که در آنجا ناصر ملک مطیعی و بهروز وثوقی بودند که نقشهای اصلی را ایفا می کردند و تهیه کننده “کاکا” در کنار حسین محجوب فرزندش فرید سماواتی را در نقش جوان اول فیلم به کار گرفته است!

آیا همکاری قبلی رییس مرکز با تهیه کننده “کاکا” باعث حمایت شده؟

اینکه چطور شده این خط داستانی مورد تأیید مرکز گسترش برای حمایت از تولید قرار گرفته و از آن سو کارگردانی نظیر مجتبی راعی هم پذیرفته به عنوان مشاور کارگردان چنین پروژه ای همکاری داشته باشد پرسشهایی است که حتما باید پاسخ داده شود.

آیا حضور محمدمهدی طباطبایی نژاد مدیر این مرکز در گروه تولید فیلم قبلی تهیه کننده “کاکا” یعنی “با دیگران” بوده که باعث حمایت از این پروژه شده است؟

طباطبایی نژاد در “با دیگران” که توسط ناصر ضمیری ساخته شده بود و امیر سماواتی تهیه کننده اش بود به عنوان مجری طرح حضور داشت! آیا همین همکاری قبلی باعث حمایت از “کاکا” شده است یا…؟

کاکا
کاکا
محمدمهدی طباطبایی نژاد در پشت صحنه "کاکا"
محمدمهدی طباطبایی نژاد در پشت صحنه “کاکا”



بازيگري كه جان كيارستمي را نجات داده بود در مرگ وي مورد اتهام قرار گرفت+عكس

سينماژورنال: جوزدگي مهمترين صفتي است که ميتوان درباره تهاجم عجيبي به کار برد که برخي از سينماگران ايران به بهانه درگذشت کيارستمي خطاب به جامعه پزشکان آغاز کرده اند.

به گزارش سينماژورنال پيگيري ماجرا از طريق حقوقي شايد بهترين راه مقابله با اين جوزدگي باشد؛ يعني همان روندي که از طريق کميسيون ويژه رسيدگي به پرونده پزشکي مرحوم عباس کيارستمي در جريان است.

در اين کميسيون سعي شد به برخي شبهه‌ها درباره کم‌کاري پزشکان وطني در درمان کيارستمي پاسخ داده شود. در کنار برخي اظهارنظرات تخصصي درباره بيماري و وضعيت درمان کيارستمي، يک واقعيت هم در اين کميسيون آشکار شد و آن هم نام پزشکي است که در برخي اظهارنظرات قبلي به عنوان پزشک امين کيارستمي از وي نام برده شده بود؛ پزشکي به نام اميد روحاني که البته سابقه بازيگري در سينما و تلويزيون را هم دارد.

علي فتاحي معاون انتظامي سازمان نظام پزشکي در اين کميسيون گفت: برخي ادعا مي‌کنند چون مرحوم کيارستمي همزمان با تعطيلات آخر سال به بيمارستان مراجعه کرده پزشک جراح در بيمارستان حضور نداشته؛ ما اين ادعا را کذب محض مي‌دانيم چرا که دکتر روحاني متخصص بيهوشي که از پزشکان هنرمند و اهل آواز و موسيقي است اقدام به بيهوشي مرحوم کيارستمي کرده است و همه کادر درمان در همان ابتدا متوجه حضور ايشان در بيمارستان بودند.

اميد روحاني که سالها پيش از بازيگري مشغول نقدنويسي در مطبوعات بوده است، از دانشگاه علوم پزشکي تهران مدرک طبابت عمومي خود و از دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي مدرک تخصصي بيهوشي خود را گرفته است.

روحانی سالها از جمله فعالان رسانه های سینمایی بود اما زمانی به خاطر آنچه رهایی از افسردگی خود نامید به سراغ بازیگری رفت و با ایفای نقش در فیلمهای “یک داستان واقعی” ابوالفضل جلیلی و “باد و شقایق” سیدضیاءالدین دری کار بازیگری را آغاز کرد و با بازی در “میکس” مهرجویی کار بازیگری را جدی‌تر ادامه داد و در طی سالیان بعد در بیش از سی فیلم و سریال ایفای نقش کرد.

امید روحانی جزو رفقای نزدیک کیارستمی، داریوش مهرجویی، علی حاتمی و سهراب شهیدثالث بوده و البته در فیلم “یک اتفاق ساده” شهیدثالث هم در نگارش متن و هم در کارگردانی دستیار شهیدثالث بود.

امید روحانی چطور تومور کیارستمی را تشخیص داد؟

روحاني که در همه اين سالها پزشک معتمد بسياري از چهره هاي مطرح سينما و تلويزيون ايران بوده است و در زمان ابتلای علی حاتمی به سرطان هم تمام تلاش خود را برای بهبود وی انجام داده بود، حدودا دو دهه قبل يک بار جان کيارستمي را نجات داد؛

در آن زمان روحاني تنها با ديدن يکي از تصاوير کيارستمي در مجله اي سينمايي حدس زد که او ممکن است به توموری مغزي دچار شده باشد. آن تصویر یکی از معدود تصاویر کیارستمی بود که در آن بدون عینک ظاهر شده بود و روحانی از نوع نگاه کیارستمی و حالت مردمکهای چشم حدس زد که ممکن است کیارستمی دچار مشکل مغزی خاصی شده باشد.

همين حدس بود که باعث انجام به‌موقع آزمايشات و تشخیص تومور خوش‌خیم مغزی کیارستمی شد و به دنبال آن نیز با پيگيري به‌موقع روند درمان، کیارستمی سلامتی خود را بازیافت.

با اين حال در مورد اخير همراهي اميد روحاني با کيارستمي به عنوان پزشک همراه در جريان جراحيش نتوانست مشکلي را حل کند و در نهايت کيارستمي بعد از مدتي درگيري با عواقب بيماري درگذشت و همین درگذشت باعث هجمه های فراوان به جامعه پزشکان ایران شد.

امید روحانی
امید روحانی

مواضع متناقض مهرجویی

عجیب آنجاست که یکی از دمندگان در تنور انتقاد از پزشکان ایرانی کارگردانی بوده به نام داریوش مهرجویی که از جمله رفقای صمیمی امید روحانی است!

مهرجویی یک بار بلافاصله بعد از درگذشت کیارستمی در یادداشتی آورد: می‌گویند اشتباهات پزشکی ولی فکر می‌کنم این‌ها همه شایعه است. با آقای امید روحانی صحبت کردم که دائما کنار او بوده و دکتر متخصص بیهوشی است. گفت اصلا چنین چیزی نبوده و دکتر بیمارستان او را عمل کرده. به دلیل یک مسئله‌ کوچک به بیمارستان آرارات رفت که ازش عکس بگیرند. سالم بود، راه می‌رفت، حرف می‌زد، می‌خندید و پشت کامپیوتر کار می‌کرد. من در زمینه‌ پزشکی تخصص ندارم اما فکر کنم ماجرا از وقتی شروع شد که انتقالش دادند به پاریس. چون قلبش از قبل ناراحت بود و با باتری کار می‌کرد. به نظرم پرواز هوایی طولانی در ارتفاع و چندین ساعت معطلی در فرودگاه ایده‌ درستی نبود و نمی‌دانم چرا چنین کاری کردند. دو روز بعد از انتقال به فرانسه بود که دچار ایست قلبی شد و این اتفاق افتاد.

مهرجویی که در گفتگوی اول خود شاید بخاطر احترام به امید روحانی اشتباهات پزشکی را شایعه خوانده بود در مراسم ختم کیارستمی اما در موضعی کاملا متضاد با قبل با لحنی کاملا تند پزشکان را متهم به قتل کیارستمی کرد! پزشکانی که شاید نزدیکترین آنها به کیارستمی امید روحانی باشد.

مهرجویی با ادبیاتی منفی بیان داشت: اندوه عمیقی را تجربه می‌کنم. عصبانی از این حادثه‌ای که حاصل سهل‌انگاری، ندانم‌کاری و بی‌مسئولیتی جراحانی است که عباس کیارستمی را کشتند؛ قاتل میان ما است. پزشکان بی‌عرضه، احمق، گوهر گران‌بهایی را کشتند و ما وظیفه‌مان این است که آنها را به محاکمه بکشیم. او 2 هفته پیش سالم بود؛ بی‌عرضگی دکتر جراح که سوگند یاد کرده جان یک انسان هنرمند را گرفت. من عصبانی‌ام از این بی‌مسئولیتی، از این حقارت که گریبانگیر ما شده؛ قاتل میان ماست.




روایت عزت‌ا.. انتظامی از تنها سریالی که دلش می‌خواست بعد از “هزاردستان” در آن بازی کند و نشد…

سینماژورنال: علی حاتمی هنوز هم با فاصله ای بعید بزرگترین تاریخی ساز تاریخ سینما و تلویزیون ایران است. از جمله فیلمنامه هایی که علی حاتمی قبل از درگذشتش برای تولید آنها خیز برداشته بود “آخرین پیامبر” بود؛ فیلمنامه ای که مروری داشت بر بخشهای مختلف زندگی حضرت محمد(ص).

به گزارش سینماژورنال این فیلم‌نامه‌ ‌به سفارش مرکز طرح “پژوهش کاربردی سینمای ایران” نوشته شد؛ “آخرین پیامبر” در سه بخش قبل از بعثت، از بعثت تا هجرت و از هجرت تا وفات حضرت محمد(ص) را در بر می‌گرفت و بنا بود به صورت مجموعه تلویزیونی تولید شود.

عزت ا.. انتظامی رفیق سالیان علی حاتمی از جمله گزینه های ایفای نقش در این سریال و از نخستین چهره هایی بود که حاتمی فیلمنامه را برای مطالعه برایش فرستاد.

انتظامی همزمان با عید مبعث سال 95 در گفتگو با “ایسنا” از حسرت دائمی اش مبنی بر عدم تولید این سریال و بازی نکردن در آن گفته است.

فیلمنامه اقتباسی از رمان زین العابدین رهنما رد شد

عزت ا.. انتظامی گفت: زین‌العابدین رهنما کتاب زیبا و قشنگی درباره حضرت محمد(ص) نوشته بود که علی حاتمی تصمیم گرفت فیلمنامه‌ای براساس این کتاب آماده کند. فیلمنامه آماده شد، اما سناریو رد شد و آقای حاتمی آن را به آقای رهنما برگرداند.

وی ادامه داد: علی حاتمی سناریوی دیگری را با نام «آخرین پیامبر» آماده کرد و آن را به من داد تا بخوانم و نظرم را بدهم. آن را خواندم و خیلی خوشم آمد. در واقع خیلی خوب روی آن کار شده بود. فقط پیشنهاد کردم به خاطر اینکه فضای کار درست دربیاید، در کشورهای عربی ساخته شود که نظر خود حاتمی هم همین بود.

حاتمی می خواست دولتهای دیگر را برای تولید ترغیب کند

انتظامی خاطرنشان ساخت: این سناریو مورد تایید مراجع قم هم قرار گرفت و پروژه بسیار عظیم بود و بعد از «هزاردستان» تنها سریالی بود که دوست داشتم در آن بازی کنم که نشد.

این بازیگر پیشکسوت خاطرنشان ساخت: حاتمی می‌خواست دولت‌های دیگر را برای ساخت این مجموعه به مشارکت بکشاند که اجل مهلتش نداد. سناریوهای علی حاتمی خاص بود و با وجود اینکه سناریوی این کار کامل است، اما معتقدم شخص دیگری نمی‌تواند این کار را بسازد.

منظور انتظامی از کتاب زین العابدین رهنما

به گزارش سینماژورنال منظور انتظامی از کتاب زین العابدین رهنما یک رمان تاریخی است با عنوان “پیامبر” که رهنما آن را در 1316 و اول بار در دمشق منتشر نمود و در سال های ۱۳۱۷ و ۱۳۱۸ در همان جا به چاپ دوم سوم رسید.

چاپ چهارم کتاب در سال ۱۳۲۰ در تهران به دست علاقه مندان رسید. در سال ۱۳۴۵ سازمان کتاب های جیبی، چاپ نوزدهم آن را در سه جلد با عنوان های (پگاه، از بعثت تا هجرت، و رحلت) به گونه ای زیبا و چشم نواز در ده هزار نسخه روانه بازار کرد و از آن پس مکرر، در شکل و قطع و جلدهای گوناگون منتشر گردید.

سبک نگارش این کتاب که ماجراهای تاریخی مربوط به صدر اسلام را به صورت دراماتیک درآورده بود موجب اقبال مخاطبان به آن شد اما به مانند همه درامهای تاریخی دیگر بخشی از وقایع این کتاب به دلیل نداشتن سندیت تاریخی زیر سوال رفتند و احتمالا یکی از دلایل ردّ فیلمنامه ای که حاتمی براساس این کتاب نوشته بود نیز همین مسأله بوده است.




بازیگر اثر خاطره‌انگیز “مادر”⇐مردم ایران این قدر برای هم نزنند!

سینماژورنال: محمدعلی کشاورز بازیگر نقش”محمدابراهیم” در اثر خاطره‌انگیز “مادر” روزهای ابتدایی بهار امسال را در خانه اش می گذراند در حالی که میزبان برخی از همکاران و هنرمندانی است که برای دیدار نزدش می روند.

به گزارش سینماژورنال کشاورز که 26 فروردین ماه امسال 86 سالگی اش را جشن می گیرد در گفتگو با “شبکه خبری فرهنگ و هنر” مردم ایران را به رفاقت و همدلی دعوت کرد و به آنها توصیه کرد این قدر برای هم نزنند!

محمدعلی کشاورز درباره حال و هوای این روزهایش بیان داشت: بیشتر در خانه هستم و هرازگاه که حالم بهتر می شود سعی می کنم به خاطره نگاریهایم بپردازم و ماجراهایی را که طی سالیان دراز فعالیت در سینمای و تئاتر و تلویزیون دیدم مکتوب کنم تا برای آیندگان باقی بماند.

وی با اشاره به اینکه نوروز 95  را در تهران مانده گفت: خوشبختانه در ایام نوروز هوای تهران خیلی هم خوب است و با بارندگیهایی که داشته ایم بعد از مدتها آسمانی آبی و صاف با لکه ابرهایی که آن را مانند یک تابلوی نقاشی کرده اند دیده می شود. این را بگذارید کنار هویدا شدن کوه دماوند در این ایام که همه چیز را زیباتر می کند.

مردمان ایران این قدر برای هم نزنند
کشاورز در پاسخ به این سوال که چه توصیه ای به مخاطبان در ابتدای سال دارد اظهار داشت: فقط و فقط از مردم ایران می خواهم دوست باشند و رفیق بمانند. این قدر برای هم نزنند! خواهش می کنم پشت سر هم بدگویی نکنند. من از ته دل می گویم فارغ از اثرات معنوی، هر چقدر بیشتر به اصول اخلاقی پای بند باشیم اوضاع مالی مان هم بهتر خواهد شد.

این بازیگر که فعالیت هنری‌اش را از اواخر دهه سی و با حضور در نمایش “ویولن‌ساز کره‌مونا” آغاز کرده با مخاطب قرار دادن هنرمندان گفت: اهالی تئاتر و سینمای ایران حواس شان به هم باشد. وقتی می‌شنوند یک هنرمند از کار افتاده سریع به سراغش بروند و دستش را بگیرند. مرتب نگویند اینها وظیفه دولت است. اتفاقا بخشی از وظیفه هنر ترویج فرهنگ دستگیری هم‌نوع است و وقتی هنرمندان ما دست هم را نگیرند مردم از آنها چه بیاموزند؟

محمدعلی کشاورز و اکبر عبدی در نمایی از "مادر"
محمدعلی کشاورز و اکبر عبدی در نمایی از “مادر”

کم کاری پیشکسوتان به نفع هنر ایران نیست

بازیگر آثاری چون “هزاردستان”، “سربداران” و “سلطان و شبان” با بیان اینکه علیرغم اینکه به دلیل عوارض برآمده از شکستگی لگن کمتر می تواند در مجامع بیرونی حضور یابد اما سعی می کند با همکاران سابق در ارتباط باشد بیان داشت: هرازگاه دوستان و رفقا به سراغم می آیند و من نیز سعی می کنم در حد توانم از آنها پذیرایی کنم. اغلب همکاران سابق این روزها کم کار شده اند که فکر می کنم این زیاد به نفع هنر ایران نباشد.

وی ادامه داد: درست است که به لحاظ فعالیت جسمی نسل ما نمی توانند زیاد پویایی داشته باشند اما قوای فکری و نیروی تجربه را نباید دست کم گرفت. چه ایرادی دارد که برای تولید محصولات مختلف هنری که بناست دولت هم پشتیبان تولید آنها باشد یکی از چهره های پیشکسوت به عنوان مشاور فکری کنار یک چهره جوان قرار گیرد تا هم یک تعاطی تجربه صورت گیرد و هم اینکه جوان و باتجربه همدیگر را بیشتر بشناسند.

بزرگترین آرزویم این است که راه بروم
وقتی از محمدعلی کشاورز پرسیدیم بزرگترین آرزوی شخصی اش برای سال جدید چیست گفت: اینکه خوب شوم و بتوانم راه بروم و خداوند به من شفای عاجل بدهد که باز هم بتوانم بازیگری کنم.

کشاورز افزود: انشاءا.. مردمان هم ما را دعا کنند بلکه اوضاعمان بهتر شود. دعای خیر مردمان بوده که الان می توانم با شما حرف بزنم پس از مردم عزیزمان می خواهم ما را از دعای خیرشان محروم نکنند.




افشای رقم دقیق بودجه تولید “شهرزاد” از زبان حسن فتحی

سینماژورنال: تازه ترین سریال حسن فتحی “شهرزاد” در دو ماه اخیر در شبکه نمایش خانگی توزیع شده است. حضور محمدهادی رضوی داماده محمد شریعتمداری معاون رییس جمهور به عنوان سرمایه گذار این پروژه(اینجا و اینجا را بخوانید) شائبه هایی را ایجاد کرده بود درباره رقم هزینه شده برای این سریال.

به گزارش سینماژورنال این شائبه ها باعث شده است حسن فتحی در تازه ترین گفتگوی خود درباره این سریال که با “شرق” انجام شده است رقم دقیق بودجه این سریال را اعلام کند.

رقم دقیق تولید 12 میلیارد و 700 میلیون بوده است

حسن فتحی با اشاره به شایعاتی مرتبط با بودجه سریال می گوید: خواسته یا ناخواسته خبرهایی درباره این کار منتشر شده است که بودجه این کار به روایتی ١٧ میلیارد تومان بوده و به روایتی ٣٠ میلیارد تومان و از این دست ارقام. بنده آخرین نظر را از سعید ملکان که مجری طرح این کار است، پرسیدم و گفت دقیقا ١٢میلیارد و ٧٠٠ میلیون تومان کل رقم بودجه این کار بوده است.

وی ادامه می دهد: این را از این جهت می‌گویم که این تصور پیش نیاید که سریال “شهرزاد” این بازیگران را دعوت کرد و آنها هم رقم‌های خیلی بالایی گرفتند و چون رقم‌های بالایی گرفتند، کارشان را خوب انجام داده‌اند. واقعا این‌طور نیست. خوشبختانه تهیه‌کننده این سریال حسن نیت داشت و آدم اهل فرهنگی است و این امکان را فراهم کرد که ایده هشت‌ساله من اجرائی شود و باید از این بابت از آنها تشکر کرد.

سکانسهای سه روزه را در یک روز می گرفتیم

این کارگردان می افزاید: اما از طرف دیگر این‌طور نبوده که بودجه خیلی بالایی برای این سریال هزینه شده باشد. ما هم یک جاهایی سعی کردیم صرفه‌جویی کنیم و گاهی به کار سرعت دادیم تا از هزینه‌ها را کم کنیم. مثلا سکانس‌هایی که در فرم معقول باید سه‌روزه تمام می‌شد، سعی کردیم یک‌روزه فیلم‌برداری کنیم. شاید جالب باشد که بگویم تمام سکانس‌های مربوط به کودتا با تمام آن شلوغی‌ها یک روز و نیم یا نهایت دو روز فیلم‌برداری شد.

شهرک سینمایی غزالی در حال فروریختن بود

حسن فتحی که بخشی از بودجه سریال را صرف بازسازی شهرک سینمایی غزالی کرده است خاطرنشان می سازد: زمانی که شهرک سینمایی را تحویل گرفتیم با مکانی روبه‌رو شدیم که اکثر بناها در حال فروریختن بود. متأسفم که مکانی که زنده‌یاد علی حاتمی مدت‌ها برای ساختش زحمت کشید این‌طور از بین می‌رود.

نمی دانم چرا این شهرک به نام علی حاتمی نشد

وی بیان می دارد: نمی‌دانم چرا حداقل این مکان به نام این مرد بزرگ نشد و چه انگیزه‌ای باعث شد شهرکی که اخلاقا باید به اسم علی حاتمی شود نامش شهرک سینمایی غزالی شد؟ به‌هرحال همتی شد تا شهرک سینمایی بار دیگر بازسازی شود و تهیه‌کننده سریال “شهرزاد” و سعید ملکان، مجری طرح سریال، حقیقتا زحمت زیادی برای این کار کشیدند. چیزی حدود یک‌ماه‌ونیم برنامه فیلم‌برداری شهرک به تعویق افتاد تا نوسازی انجام شود. خوشحالم که این سریال بهانه‌ای شد تا بازسازی روی بناها انجام شود تا حداقل گروه‌های بعدی بهتر در این مکان کار کنند.

 




شبح رضا تفنگچی بر سر جمشید مشایخی/”کریم دواتگر” که بود؟+عکس

سینماژورنال: جمشید مشایخی بعد از سال‌ها، خاطره‌ بازی در نقش رضا خوشنویس در “هزاردستان” را با نقش آفرینی در سریال تلویزیونی “معمای شاه” به کارگردانی محمدرضا ورزی تکرار می کند.

به گزارش سینماژورنال جمشید مشایخی – بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون – که از چندی پیش جلوی دوربین سریال “معمای شاه” به کارگردانی محمدرضا ورزی رفته درباره بازی در این مجموعه تلویزیونی به “ایسنا” گفت: رضا تفنگچی که بعدها در داستان به رضا خوشنویس معروف شد را من سال‌ها پیش در “هزار دستان” بازی کرده بودم و در “معمای شاه” نقش کریم دواتگر یعنی شخصیت تاریخی که رضا خوشنویس بر اساس آن شکل گرفته بود را ایفا می‌کنم.

بازیگر مجموعه های تلویزیونی “پهلوانان نمی میرند” و “روشنتر از خاموشی” افزود: وقتی سریال “معمای شاه” به من پیشنهاد شد با دقت بسیار زیادی فیلمنامه را خواندم بعد پذیرفتم که در آن بازی کنم، البته به شرطی که حساسیت من روی ادای دیالوگ‌ها در نظر گرفته شود.

این بازیگر که پیش از این در سریال “هزار دستان” مرحوم حاتمی نیز این نقش را ایفا کرده در ادامه تصریح کرد: طبیعتا کاری که علی حاتمی چندین سال پیش ساخته بود تفاوت‌های زیادی با سریال “معمای شاه” دارد اما هر دوی این کارها تاریخی هستند و من هم روی انتخاب سریال های تاریخی وسواس زیادی دارم و موقعی هم که خواستم بازی در این مجموعه را قبول کنم با دقت زیادی فیلمنامه را بررسی کردم.

جمشید مشایخی در پایان با اشاره به همکاری قبلی اش با محمدرضا ورزی کارگردان مجموعه “معمای شاه” اظهار کرد: من در سریال “تبریز در مه” هم با محمدرضا ورزی همکاری داشتم و “معمای شاه” دومین سریالی است که ما با هم کار می کنیم.

کریم دواتگر که بود؟

به گزارش سینماژورنال کریم دواتگر از جمله اعضای کمیته ای موسوم به کمیته مجازات بود؛ کمیته ای که در اواخر دوره قاجار و برای از میان برداشتن عوامل بیگانگان راه اندازی شد.

میرزا ابراهیم خان منشی زاده و اسدا.. خان ابوالفتح زاده هسته اولیه کمیته مجازات بودند. کریم دواتگر نیز تیرانداز این کمیته بود.

جالب اینجاست که در تصاویر بجا مانده از کریم دواتگر شباهت فراوانی میان وی و جوانی جمشید مشایخی دیده می شود.

کریم دواتگر
کریم دواتگر




داریوش فرهنگ در نقش جوانی داوود رشیدی؟+عکس

سینماژورنال: شاید کمتر کسی است که بداند داریوش فرهنگ از جمله بازیگرانی است که در برهه ای از زمان برای ایفای نقش در سریال “هزاردستان” تست گریم شده بود.

به گزارش سینماژورنال عبدا.. اسکندری گریمور “هزاردستان” به تازگی تصویری از فرهنگ را با تست گریم این سریال منتشر کرده است؛ تصویری که با کمی دقت در آن شباهتهای فراوانش با کاراکتر “مفتش شش انگشتی” سریال مشخص می شود.

ِآیا فرهنگ بنا بود در این سریال نقش جوانی “مفتش شش انگشتی” را بازی کند؟!

جالب است که بدانیم در نهایت هم نقش جوانی و هم میانسالی مفتش را داود رشیدی ایفا کرد که از اساتید تئاتر داریوش فرهنگ بوده است.

داریوش فرهنگ با تست گریم "هزاردستان"
داریوش فرهنگ با تست گریم “هزاردستان”



ابراز پشیمانی مادر لیلا حاتمی از همکاری با بهروز افخمی و ابراز گلایه از صداوسیما، محمدمهدی دادگو و عزت‌ا.. ضرغامی

 سینماژورنال: زری خوشکام، که پس از ازدواجش با علی حاتمی، اغلب در محافل سینمایی زهرا حاتمی خطاب شده، پس از سال‌ها دوری از پرده نقره‌ای این‌روزها با ایفای نقش حوای فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» به‌ کارگردانی ز، میهمان پرده‌های سینماست.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر شناخته‌شده سال‌های پیش از انقلاب، در گفتگویی با عسل عباسیان در “شرق” از اشتیاقش بابت حضور دوباره در سینما، همین‌طور از عشقش به علی حاتمی گفته که انقلابی در مسیر زندگی‌اش رقم زد و حاصلش تولد یکی از درخشنده‌ترین ستاره این سال‌های سینما شد.

خوشکام همچنین ماجرای بی‌مهری‌های مدیران سینمایی و مدیران صداوسیما و شخصیتهایی چون محمدمهدی دادگو و عزت ا.. ضرغامی در آخرین سال‌های عمر علی حاتمی را بازگو کرده است. خوشکام ابایی نداشته از اینکه نسبت به حضور در “تختی” بهروز افخمی ابراز پشیمانی کند.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی خوشکام را ارائه می کند:

 چه شد بالاخره بعد از این همه سال، دوباره به سینما برگشتید؟ تقریبا پس از آقای حاتمی هرگز در فیلمی حضور نداشتید. جز یک‌بار که در فیلم «سیمای زنی در دوردست» آقای مصفا نقشی کوتاه ایفا کردید.
حضور دوباره در سینما آرزوی من بود. اصلا نمی‌توانستم از سینما دور باشم. ٣٠ سال اصلا اجازه نداشتم جلو دوربین بیایم. مرا ممنوع‌الچهره کرده بودند. با شروع ساخت فیلم تختی در نقش خودم (همسر علی حاتمی) حضور داشتم (که چقدر هم پشیمانم در آن پروژه همکاری کردم)، پس‌از‌آن فیلم‌نامه‌ای که مطابق سلیقه‌ام باشد، پیشنهاد نمی‌شد. تا وقتی که آقای یزدانیان مشغول نگارش سناریوی «در دنیای تو ساعت چند است؟» بودند. او را منزل دخترم دیدم، از من خواستند فیلم‌نامه را بخوانم. فیلم‌نامه خوبی بود. بعد که فیلم‌نامه بازنویسی شد، بار دیگر آن را خواندم و این بار آن را بیشتر پسندیدم. آقای یزدانیان گفتند نقش خوبی در این سناریو هست، حوا که نقش یک مادر است. بازی می‌کنی؟ من هم به شوخی گفتم ببین من نقش مادر بازی نمی‌کنم، فقط مادر لیلا حاتمی هستم. ایشان هم خندید و گفت اتفاقا در این فیلم هم مادر لیلا هستی. یک روز از من برای تست گریم دعوت شد و به دفتر آقای مصفا رفتم. پس از گریم، از چهره پیشنهادی گریمور خوشم نیامد، قیافه‌ام تلخ شده بود. احساس کردم صفی یزدانیان هم خوشش نیامده. بعد یکی از دوستانم را پیشنهاد دادم که ظاهرا ایشان هم برای نقش حوا موردپسند کارگردان قرار نگرفت. تا اینکه برای فیلم‌برداری رفتند رشت. من هم مرتب با دخترم و دامادم در تماس و جویای وضعیت فیلم بودم. می‌پرسیدم برای نقش حوا کسی مورد قبولتان واقع شد؟ گفتند بله، خانمی را آورده‌ایم و بد هم نیست… خیلی برای من جزئیاتش را باز نکردند. بعد از مدتی علی مصفا به من زنگ زد و گفت خواهش می‌کنم شما برای ایفای این نقش بیا شمال. من هم به آقای مصفا گفتم حالا که شما خواسته‌اید، حتما می‌آیم ولی هرکس دیگری بود، محال بود بپذیرم. (با خنده)
ماشین گرفتیم و رفتیم و همین که به رشت رسیدم و قرار بود صبح فردایش جلو دوربین باشم، چنان سرماخوردگی و تب‌و‌لرزی گرفتم که کارم به بیمارستان کشید. فیلم‌برداری دو روز تعطیل شد تا بعد از بهبودی شروع به‌کار کردیم. آقای یزدانیان یک خط کلی به من داد و شخصیت حوا را کاملا برای من تشریح کرد، من هم تمام سعی‌ام را کردم تا آنچه می‌خواهم را به نحو احسن اجرا کنم. گویا خوشبختانه موفق بودم. این موفقیت را از برخورد تماشاگران با خودم احساس کردم.
تجربه هم‌بازی‌شدن با آقای مصفا در این فیلم برای شما چه طور بود؟
بسیار عالی. بسیار راحت. بسیار خوب. شانس بزرگ من این بود که با علی مصفا هم‌بازی شدم.
 معیارهای شما برای پذیرفتن یک نقش چیست؟
فیلم‌نامه خوب، کارگردان کاربلد که بتوانم به او اعتماد کنم و دوستش داشته باشم و گروه خوب؛ چه از نظر اخلاقی و چه از نظر کاری و سایر بازیگرانی که حضور دارند.
 پس از این به بعد شما را بیشتر در فیلم‌ها خواهیم دید؟ قرار است حضور شما بعد از این مستمر باشد؟
بله حتما، اگر فیلم‌نامه‌های خوبی پیشنهاد شود، با کمال میل در آنها بازی خواهم کرد.
 آقای یزدانیان جایی گفته بودند با عشقی که به «سوته‌دلان» علی حاتمی داشتند، این فیلم را کارگردانی کردند. شما این فیلم را تا چه اندازه به «سوته‌دلان» نزدیک می‌بینید؟
خیلی زیاد. شباهت‌های زیادی دارند. ایشان خیلی لطف دارند و برای علی حاتمی احترام بسیاری قائل هستند که واقعا از ایشان ممنونم. جنس عاشقانه جاری در فیلم آقای یزدانیان، خیلی به عشق مجید «سوته‌دلان» علی حاتمی شباهت دارد. واضح است که آقای یزدانیان عاشق «سوته‌دلان» بوده و این عشق سبب شده چنین فیلمی بسازد.
شما بعد از ازدواج با آقای حاتمی فقط در آثار ایشان به ایفای نقش پرداختید. دلیل اینکه فقط در فیلم‌های همسرتان حضور داشتید و در فیلم دیگران بازی نکردید، چه بود؟
من درواقع قبل از ازدواجم، فقط حدود یک‌سال در سینمای ایران کار کردم. سال ٥٠ که ازدواج کردم، انقلابی در خودم به‌وجود آوردم. شرط ازدواجمان این نبود که کار نکنم، اما هر دو ترجیح دادیم فقط در کارهای علی حضور داشته باشم. ما می‌خواستیم کانون گرم خانواده تشکیل دهیم. به‌خصوص که من سه ماه بعد از ازدواجم هم باردار شدم و دیگر نتوانستم تا مدتی کار کنم. همان زمان که ازدواج کردیم، ١٥ قرارداد ٢٠٠‌ هزار تومانی داشتم که آن زمان قراردادهای واقعا گرانی محسوب می‌شد. با ٢٠٠ تومان می‌شد یک آپارتمان ٢٠٠، ٣٠٠متری در منطقه‌های خوب تهران خرید. ولی با وجود این، همه را پس دادم و پیش‌قسط‌هایی که گرفته بودم را حتی برگرداندم و دیگر کار نکردم. یک‌جور تبادل‌نظر و همفکری و توافق بین من و همسرم بود که نتیجه‌اش این شد که پس از آن، فقط در فیلم‌های او بازی کنم.
از ممنوع‌الچهره‌شدنتان صحبت کردید. چطور در جریان این ممنوعیت قرار گرفتید؟ آیا به شما چیزی ابلاغ شد؟
متأسفانه مسئولان وقت ‌هیچ توجهی به سابقه کاری و شخصیت حرفه‌ای من نداشتند و براساس سلیقه تصمیم گرفتند. چند سال بعد از انقلاب، ما درحال ساخت دکور شهرک سینمایی ایتالیا بودیم و هزینه‌های بسیار کردیم. وقتی برگشتیم، آنجا را کلنگ زدیم و همین‌طورکه علی مشغول ساخت شهرک بود، کار «هزاردستان» را هم در کاخ گلستان پیش می‌برد. دو، سه سال کار کردیم. این وسط وقفه‌هایی هم بود. چون مدیران مدام تغییر می‌کردند و باز تا می‌آمدند و بر مسند می‌نشستند و تا پول بدهند برای پروژه، فیلم‌برداری چند ماه متوقف می‌شد. ما نیمی از کار را فیلم‌برداری کرده بودیم و من نقش مقابل آقای انتظامی را بازی می‌کردم. یک‌دفعه نامه‌ای به دست آقای حاتمی از شبکه رسید که از ممنوع‌بودن نمایش چهره من خبر می‌داد و در آن گفته شده بود دیگر من در ادامه پروژه همکاری نداشته باشم. آقای حاتمی هم جواب داد که نه؛ چون این خانم نسبتی با من دارد، ولی کار از نیمه گذشته و من دیگر نمی‌توانم بازیگر دیگری جای ایشان بگذارم. من تا آخر کار حضور داشتم و یک ریال دستمزد که به من داده نشد هیچ، یک کامیون آجر به ارزش ٥٠ ‌هزار تومان آن زمان، که از زمان ساخت خانه‌مان باقی‌مانده بود را هم برای ساخت شهرک فرستادم و اهالی سازمان هزینه‌ای در قبال آن ندادند. بعد هم تمام بخش‌هایی که من حضور داشتم را قیچی کردند و از سریال بیرون گذاشتند (با خنده). یک‌جورهایی قصه اصلا از بین رفت. طفلک علی اصلا نمی‌دانست چطور سروته قصه را به‌هم وصل کند.
پس روزگار سختی بر علی حاتمی گذشت… .
بله، روزگاری خیلی سخت. چه زحمتی برای ساخت شهرک و این سریال کشید و بعد هم این‌طور با او و اثرش برخورد کردند و حتی حاضر نشدند نام این شهرک را «شهرک سینمایی علی حاتمی» بگذارند! او همیشه می‌گفت من به‌قدری مشغول کار بودم که بزرگ‌شدن و رشد دخترم را ندیدم؛ ١٠سال، ١٢سال بچه‌ام را ندیدم. او به‌خاطر ساخت شهرک از سر صبح سر کار بود و از بیل‌زدن و سنگ‌فرش‌کردن تا مدیریت کلی را برعهده داشت و آخر هم دستمزد کارش تکه‌تکه‌شدن «هزاردستان» بود. سازمان دستمزد مرا که نداد هیچ، دستمزدهای علی حاتمی را هم برای کارگردانی «هزاردستان» درست نداد. آن زمان آقای هاشمی که مدیرعامل بود، به حسابداری نامه نوشت که دستمزد علی حاتمی را پرداخت کنند. حسابداری برای پرداخت، باج می‌خواست و علی هم اهل باج‌دادن و باج‌گرفتن نبود. دائم به او می‌گفتم برو حقمان را بگیر ولی او بابت این طرز برخورد، به‌طورکامل از پیگیری حقوقش صرف‌نظر کرد.
برای ساخت شهرک سینمایی هم به علی حاتمی دستمزدی داده نشد؟
خیلی کم. اندک دستمزدی در حد بخورونمیر. نه‌تنها عهده‌دار اصلی ساخت شهرک، علی حاتمی بود، بلکه حتی خودش آجر روی آجر می‌گذاشت و بیل می‌زد تا این شهرک ساخته شد.
پس این رفتارها، گله‌مندی شما و علی حاتمی را حتما به‌همراه داشته… .
بله، از صداوسیما بسیار گله‌مندم. خیلی زیاد. حتی بعضی‌ وقت‌ها از دست مسئولانش گریه کردم. این همه زحمتی که علی از سال‌های دور، برای صداوسیما کشید را نادیده گرفتند. از زمان آقای قطبی، با ساخت «داستان‌های مثنوی» و بعد «سلطان صاحبقران» و بعد «جاده ابریشم» که شد «هزاردستان»، همه نادیده گرفته شد… و مسئولان همیشه ناسپاسی کردند. هر کدام که عوض می‌شدند، کار ما مدتی تعطیل می‌شد. ‌هزارجور بازی درآوردند. یک روز می‌گفتند سر بازیگران کلاه‌گیس بگذارید، یک روز می‌گفتند بردارید، یک روز می‌گفتند ممنوع است و هر روز یک داستان تازه می‌ساختند.
پس علی حاتمی خیلی اذیت شد… .
بله…، درواقع او را دق دادند. ارشاد که تقریبا بعد از فیلم «دلشدگان» محترمانه کارکردن او را ممنوع کرد. دو سال تمام، علی به ارشاد فیلم‌نامه می‌فرستاد و تصور کنید فیلم‌نامه‌های علی حاتمی را رد می‌کردند! فقط به این دلیل که چرا در فیلم علی حاتمی تمبک هست. خب، حضرت امام موسیقی را آزاد کرده بودند و علی هم به این فکر افتاد که برای موسیقی سنتی ایرانی کاری کند. چقدر هم برای این موضوع سرمایه‌گذاری کرد. بگذریم… برگردیم به همان بی‌مهری‌های صداوسیما. این سازمان یک ریال از طلب‌های علی حاتمی را پرداخت نکرد.
 چه سالی؟
تقریبا ٦٣ و ٦٤. پول نمی‌دادند و می‌گفتند بودجه نداریم. یک ریال به من هم دستمزد ندادند جز اینکه هزینه ٥٠ تومان کامیون آجرم را هم پرداخت نکردند. دائم می‌گفتند پول نداریم و مدام جلسه می‌گذاشتند پشت جلسه و هیچ نتیجه‌ای هم حاصل نمی‌شد. طوری رفتار می‌کردند که به همسرم برخورده بود و برای خیلی از جلسات مرا می‌فرستاد. بالاخره قرار شد دو فیلم سینمایی از کل این مجموعه به علی حاتمی بدهند که جبران زحمات و ضرروزیان‌های او شود که آقای محمدمهدی دادگو لابی کرد و این فیلم‌ها را هم گرفت. نوارهای موسیقی‌مان را هم بردند و پس نیاوردند که هیچ، یک سی‌دی هم از این دو فیلم به ما ندادند. خیلی از آقای دادگو دلخورم. زمانی که آقای ضرغامی مسئول صداوسیما شدند خوشحال شدم. چون یکی، دوبار ایشان در دوره بیماری همسرم محبت کرده بود و به عیادت او آمد، گفتم حالا که مدیر شده، پس حتما روی ما را زمین نمی‌اندازد. از دفتر ایشان درخواست وقت ملاقات کردم، حتی یک زنگ نزد بگوید اصلا شما این وقت را برای چه می‌خواهی؟! ما را بی‌جواب گذاشت. هر بار زنگ می‌زدم و خودم را معرفی می‌کردم و می‌گفتم من همسر علی حاتمی‌ام و هیچ جوابی نمی‌گرفتم. آن سال‌ها واقعا گرفتار و مقروض بودم. این همه هزینه‌ای که برای معالجه علی حاتمی در خارج از کشور کردیم، بی‌هیچ کمکی بود. حتی ارز دولتی هم به ما ندادند.
واکنش علی حاتمی چه بود؟
هیچ. او هم قهر کرد. بعد از فوتش انتظار داشتم یک کدام زنگ بزنند ببینند خانواده علی حاتمی در چه حال است. اما هیچ‌کس تماسی هم نگرفت و واقعا از این بابت دلم گرفت.
چطور متوجه شدید دوره ممنوع‌بودن نمایش چهره شما تمام شده؟
در پروژه «تختی» آقای شایسته به من پیشنهاد کردند نقش همسر علی حاتمی را خودم بازی کنم. من هم پذیرفتم چون بیشتر فیلم‌برداری هم در خانه من بود. بعدا بازی کردم و در تیتراژ هم آمد: با حضور افتخاری زهرا حاتمی. مشکلی هم ایجاد نشد، این طور متوجه شدیم که گویا دیگر ممنوعیتی در کار نیست.
برگردیم به قبل‌تر. اصلا چطور با آقای حاتمی آشنا شدید؟
سر صحنه فیلم «مترسک» با علی حاتمی آشنا شدم و به یکدیگر علاقه‌مند شدیم و از طرف ایشان پیشنهاد ازدواج گرفتم و جواب مثبت دادم. آن زمان من و آقای فردین و آقای رشیدی و چند بازیگر دیگر، در آن فیلم به ‌کارگردانی آقای حاتمی بازی می‌کردیم. ششم آبان ٥٠ ازدواج کردیم و یک‌سال بعد نهم مهر ٥١ لیلا به‌دنیا آمد.
در زندگی مشترک شما با علی حاتمی، چه اتفاقی افتاد که یکی از بهترین بازیگران زن امروز سینمای ایران، از خانه شما بیرون آمد؟ در منزل شما چه بستری برای رشد لیلا حاتمی فراهم شده بود؟
به قول یکی از منتقدان، خانه ما دانشگاه هنر بود، احتیاجی نبود لیلا سینما بخواند. رشته لیلا مکانیک بود. ولی در خانه ما دائم یا فیلمی در حال تولید بود، یا علی حاتمی مشغول طراحی صحنه و لباس یا تدوین بود. در خانه ما دائم تبادل نظر بین اهالی سینما جریان داشت. هر کاری که علی می‌ساخت، طی مدت فیلم‌برداری، بازیگرانش در خانه ما زندگی می‌کردند. لیلا در چنین محیطی رشد کرد. البته که خودش هم علاقه‌مند بود. یادم هست دو، سه ساله بود که ژیلا سهرابی (خواهرزاده علی حاتمی)، سریال «طلاق» را بازی می‌کرد. یک شب ما در تراس خانه نشسته بودیم و شام می‌خوردیم و لیلا هم کنار ما نشسته بود و بازی می‌کرد. ژیلا زنگ زد که ما در فیلم یک بچه می‌خواهیم، لطفا لیلا را بفرستید. اول من و پدرش گفتیم نه، بعد دیدیم وروجک دو، سه‌ساله خودش می‌گوید می‌خواهم بروم و بازی کنم. علی هم همیشه از لیلا در فیلم‌ها استفاده می‌کرد.
پس هدف‌گذاری شما از ابتدای کودکی ایشان، این نبود که بازیگر شوند؟
نه اصلا، شرایطش مهیا شد. شرایط خانه و خانواده ما طوری بود که لیلا هم علاقه‌مند شد.
در بین نقش‌هایی که خانم حاتمی بازی کردند، کدام‌یک برای شما ویژه‌ترند؟
من همه کارهایش را دوست دارم، مثلا فیلم «لیلا»یش را خیلی دوست دارم. خب، اولین کارش هم بود و خیلی برایم جالب بود.
تابه‌حال شده لحظه‌ای که دارید فیلمی با بازی ایشان روی پرده سینما می‌بینید، فراموش کنید او دختر شماست؟
نه، هرگز فراموش نکرده‌ام. همیشه ذهنیتم این است که ببینم دخترم چه‌کار می‌کند.
در بین آثار آقای حاتمی کدام اثر برای شما ویژه‌تر است؟
اکثر فیلم‌هایش را به‌شدت دوست دارم اما شاید «حاجی واشنگتن»، «سوته‌دلان»، «مادر» و «کمال‌الملک» برایم رنگ‌وبویی دیگر دارند.
 با توجه به اینکه فضای سینمای پیش از انقلاب را هم تجربه کرده‌اید و سال‌هاست با توجه به موقعیت خانوادگی‌تان، در جریان جزئیات اتفاقات جاری بوده‌اید، وضعیت امروز سینمای ایران را چطور می‌بینید؟
من نه آن زمان، زیاد در جریان اتفاقات سینما بودم و نه حالا. آن زمان همیشه در جریان سینمای علی حاتمی بودم و نه وضعیت کلی سینما. ولی کلا اگر وضع سینمای ایران را بخواهم ارزیابی کنم، باید بگویم اگر محدودیت‌های موجود را نادیده بگیریم، وضعیت کیفی فیلم‌ها خیلی بهتر از گذشته است.
چه چشم‌اندازی برای سینمای ایران می‌بینید؟
با این همه جوان مستعد و با‌انگیزه‌ای که وارد این حرفه شده‌اند، مسلما روزهای خوبی در راه است. چون ما ایرانی‌ها اهل پس‌رفت نیستیم، پس حتما وضعیت‌ رو به پیشرفت است. اتفاقات بین‌المللی بسیار خوبی که برای سینمای ایران در این سال‌ها مثلا برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» افتاده، خب، امیدوارکننده است. فیلم‌های«چارشنبه سوری» آقای فرهادی یا «درباره الی»شان واقعا شاهکار و امیدوارکننده بودند.
جای علی حاتمی واقعا در سینمای امروز ایران خالی است… .
بله، خیلی‌خیلی. به‌خصوص وقتی فیلم آقای فرهادی رفت اسکار و لیلا هم دعوت شد آنها، نمی‌دانید چه حالی شدم و چقدر جای خالی علی را احساس کردم. چون آرزوی علی حاتمی این بود که سینمای ایران، به اسکار راه پیدا کند و همیشه می‌گفت فیلم ایرانی باید خصوصیات فرهنگی ما را داشته باشد و کپی از روی فیلم‌های خارجی هم نباشد. اگرچه خودش آن زمان نبود تا موفقیت سینمای ایران را ببیند، ولی خوشبختانه دخترش آنجا حضور داشت.




فاطمه معتمدآریا: از علی حاتمی برای “مادر” فیلم‌نامه خواستم، گفت نداریم؛ من هم گفتم این‌جوری کار نمی‌کنم

سینماژورنال: «پرتره فاطمه معتمدآریا، بازیگر سینمای ایران، در کنار ١٥ چهره بین‌المللی که در طول عمر خود، به منافع مشترک بشریت یاری رسانده‌اند، در گالری سازمان‌ملل متحد در نیویورک به‌نمایش درآمد. این نمایشگاه چندی پیش با پیام سام‌کوته سا، رئیس مجمع‌عمومی سازمان‌ملل، با مضمون «نزدیکی انسان با طبیعت و نگهداری از زمین و ایجاد زبان مشترک انسان و طبیعت» گشایش یافت.

به گزارش سینماژورنال این خبر مهمی بود که احتمالا روی خروجی خبرگزاری‌های جهانی هم آمد، اما لابد در ایران چون اتفاق‌های مهم‌تری در حال وقوع است، توجهی به آن نشد؛ در حالی که گاه رویداد‌هایی کم‌ارزش‌تر از این، در بوق و کرنا می‌شود. البته به آدمش بستگی دارد.

به این بهانه و البته بهانه‌های دیگر احمد طالبی نژاد در “شرق” با این بانوی هنرمند و پرآوازه ایرانی گفت‌وگو کرده‌است.

در بخشی از این گفتگو معتمدآریا درباره عدم همکاری با کارگردانان نسل اول سینمای ایران و از جمله چهره هایی چون علی حاتمی و ناصر تقوایی صحبت کرده است.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی معتمدآریا را ارائه می دهد:

گویا اخیرا در کارنامه هنری و فرهنگی شما اتفاق مهمی افتاده که خیلی‌ها از آن بی‌خبرند؛ اینکه شما به عنوان یکی از ١٦ چهره‌ تأثیرگذار در جامعه خود شناخته شده‌اید. جریان چیست؟
نمایشگاهی در سازمان‌ملل از کارهای Fabrizio Ruggiero نقاش ایتالیایی برگزار شده و ١٦ نفر از چهره‌های بین‌المللی فرهنگی را که در طول عمر خود به منافع مشترک بشریت یاری رسانده‌اند به ‌تصویر کشیده؛ به‌عنوان نماد مردم همه قاره‌های جهان.
چه چهره‌های آشنایی در این فهرست بوده‌اند؟
ساتیاجیت رای، ام‌کلثوم، ادری هیپبورن، کاندینسکی، جون بییز، مسعوو چندین چهره و شخصیت‌های دیگر از آسیا، آمریکا و اروپا که برای ما کمتر شناخته شده‌اند.
نحوه گزینش این چهره‌ها چگونه بوده؟
راستش من اطلاع دقیقی ندارم! فروردین امسال مروری بر کارهای من در فستیوال فیلم خاورمیانه در فلورانس برگزار شد. با خانمی ملاقات کردم که به من اطلاع دادند از طریق فیلم‌هایم پیگیر کارها و فعالیت‌های بشردوستانه من شدند و یکی از عکس‌های من را با آقای فابیزیو انتخاب کردند تا برای سازمان‌ملل تصویر کنند. من خیلی عکس‌العمل نشان ندادم؛ چون فکر کردم مثل همیشه فقط بروز احساسات علاقه‌مندان به فرهنگ و هنر ایران است. ولی بعد از دو ماه دیدم که عکس من را که از اینترنت درآورده‌اند، تصویر کرده و همراه تصاویر کسانی گذاشته‌اند که هر کدام برای خود من همیشه اسطوره بوده‌اند. این نمایشگاه از دهه آخر خردادماه آغاز شده و بیش از این اطلاعی ندارم. من اصلا آقای فابریزیو روججیرو را نمی‌شناسم. دارم سعی می‌کنم همان‌طور که ایشان من را پیدا کردند، من هم پیدایشان کرده و برای توجه فرهنگی و انسان‌دوستانه‌ای که به ایران کرده‌اند، تشکر کنم‌.
 شما صرفا به دلیل فعالیت در عرصه بازیگری انتخاب شده‌اید یا دلایل دیگری هم دارد؟ تا آنجا که می‌دانم در این انتخاب دلایلی غیر از بازیگری هم نقش داشته. این را پرسیدم چون شما در سال‌های اخیر علاوه بر بازیگری که اتفاقا از نظر کمی، چشمگیر نیست، بیشتر به عنوان فعال اجتماعی شناخته شده‌اید… .
فکر می‌کنم یکی از دلایل این گزینش، فعالیت‌های خیریه‌ای بوده که من سال‌هاست دارم انجام می‌دهم. چون دیگرانی هم که انتخاب شده‌اند، کم‌وبیش در این عرصه‌ها فعال بوده‌اند.
و شما جزء اولین هنرمندانی هم بودید که در ایران وارد این‌جور فعالیت‌ها شدید؟
فکر می‌کنم به شکل علنی در این دوره بله. در دوره‌های پیش از ما هنرمندانی بودند که علاوه‌بر هنرشان، به خیرخواهی نیز شهره بودند.
خود شما چه تصویری از اکنونتان می‌توانید ارائه دهید؟ بازیگر یا فعال فرهنگی و اجتماعی؟
من همیشه یک بازیگرم و بازیگری یک فعالیت فرهنگی است بنابراین خودم را یک فعال فرهنگی می‌دانم تا هر چیز دیگری و البته که فعالیت فرهنگی در یک کل بزرگ‌تر انجام می‌شود که همان فعالیت‌های اجتماعی است. بنابراین تصویری که از خودم می‌توانم بدهم، یک بازیگر فعال فرهنگی و اجتماعی است که طبعا در هر کدام از اینها گرفتاری‌ها و مشکلاتی وجود دارد.
و گرفتاری‌های شما ناشی از چه بوده؟
گرفتاری‌های من مثل بقیه بوده؛ کسانی که در عرصه‌های مختلف کار می‌کنند و نسبت به کارشان حساس هستند. من هم برای بهترشدن شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه‌ام و به‌تبع آن شرایط حرفه‌ای‌ فعالیت‌هایی کرده‌ام که گاهی اوقات سبب بروز مشکلات و گرفتاری‌هایی شده.
مسئولان و غیرمسئولانی که طی این سال‌ها گاه‌به‌گاه شما را بازخواست کرده‌اند، چه دلایلی داشته‌اند؟
بیشتر دچار سوءتفاهم بودند و غالبا متوجه می‌شدند که من دنبال چیزی غیر از بهترشدن شرایط خودم و جامعه‌ام نیستم. من دنبال جامعه‌ای هستم که از نظر فرهنگی به آن ببالم.
 چرا به حرفه‌تان نبالید وقتی این همه فیلم و تئاتر خوب در کارنامه‌تان دارید؟
نمی‌گویم کار‌هایی که کرده‌ام، باعث افتخارم نیستند ولی بحث خودم و کارهای خوب خودم یا دیگران نیست، صحبت از یک کلیت است که در خطر ابتذال است. من در ٣٠ساله بعد از انقلاب رشد کرده‌ام. اینجا درس خوانده‌ و موفق شده‌ام و خودم را به کشورم مدیون می‌دانم. برای همین نمی‌توانم در مورد خطراتی که وجود دارند، به‌خصوص در زمینه‌های فرهنگی، بی‌تفاوت باشم. من در مورد همه اتفاقات خوب و بد کشورم خودم را متعهد و مسئول می‌دانم.
این واژه تعهدی که به کار بردید، در مملکت ما خیلی دچار سوءتفاهم شده است. از نظر شما تعهد یعنی چه و در مقابل چه چیزی خود را متعهد می‌دانید؟
در مقابل مردم. در مقابل آن کسی که ٣٠، ٤٠سال قبل من را سر کلاس درس برده و به من قدردانی از زحمات دیگران را یاد داده، آقا یا خانم راننده‌ای که من را به اجرای تئاتر و صحنه می‌رساند؛ کارگر صحنه‌ای که با یک چای و لبخند همراهش خستگی کار را از تنم بیرون کرده؛ در برابر کسانی که فیلم‌ها و اجرا‌های من را دیده‌اند و هر کسی که به من کمک کرده تا سرپا بایستم و بشوم معتمدآریایی که می‌شناسید. درمقابل، مردمی که در کوچه و خیابان و ادارات، با لبخند و سلام و احوالپرسی مرا از خودشان می‌دانند و کسانی که کارشان را صادقانه و سلامت انجام می‌دهند. تمام کسانی که با ایمان و اعتقادشان کار می‌کنند. آنها به من یاد دادند کارم را درست انجام دهم و در مشکلات و گرفتاری‌ها همراهشان باشم. آنها به من یاد دادند در برابر ناهنجاری‌های دوروبرم بی‌تفاوت نباشم! همین‌ها من را متعهد می‌کنند اگر چیزی یاد گرفته‌ام، همین‌جا به‌نمایش بگذارم!
ولی چند وقتی کوچ کردید… .
خیلی کوتاه و به ناچار؛ شش ماهی دور بودم. ولی کوچ نکردم. من همیشه سعی کردم همین‌جا و خودم باشم؛ هرچند عده‌ای می‌خواستند یا من از اینجا بروم یا آدم دیگری باشم… فکر می‌کنم اگر حرف‌زدن و اعتقاداتم مال خودم نباشد، دیگر این من نیستم. برای همین هرچند وقتی، از این مشکلات پیش می‌آید… .
دارید هامون‌وار حرف می‌زنید. جایی که می‌گوید «من اگر من نباشم که دیگه من نیستم». (خنده).
من مثل خودم حرف می‌زنم. اصلا بلد نیستم ادای کسی را درآورم. به‌نظرم این یک فلسفه وجودی است و ربطی به هامون دارد یا ندارد، نمی‌دانم.
می‌شود توضیح دهید فاطمه معتمدآریا در این سن‌وسال و با این همه تجربه‌ای که پشت‌سر گذاشته، فلسفه زندگی‌اش چیست؟
من یک دانش‌آموخته هنرم که در فضای فرهنگی بزرگ شده و هیچ‌گونه تربیت غیرفرهنگی و غیراخلاقی نداشته. شغل دیگری هم غیر از بازیگری نداشته‌ام. تمرین هم کردم نشد یا نخواستم. من اگر بازیگر نباشم، منفعلم. از زمان کودکی و نوجوانی، عاشق این حرفه بودم. قدم با حرفه‌ام رشد کرده. صورتم با حرفه‌ام تغییر کرده. حتی اندازه کفش‌هایم با حرفه‌ام بزرگ‌تر شده. قبلا نمی‌فهمیدم که خودم دارم بزرگ می‌شوم یا حرفه من است که دارد بزرگم می‌کند. این حرفه با سلول‌های من رشد کرده است… .از ٩سالگی عضو فعال کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم و از ١٣سالگی رسما تئاتر کار کرده‌ام، امروز فلسفه زندگی‌ام تلاش برای بازیگری در یک فضای فرهنگی و در جامعه‌ای پویا و سالم به‌دور از فساد و ابتذال است با صلح و آرامش.
هیچ وقت وسوسه کارگردانی تئاتر هم داشته‌اید؟
نه به صورت جدی… البته در زمینه مستندسازی و کارگردانی تجربه‌هایی داشته‌ام. ولی عاشق بازیگری هستم دلیلی برای انجام کار دیگری ندارم.
شما ازجمله معدود بازیگران سینما و تئاتر ایران هستید که اسمتان به اثر اعتبار می‌دهد. درواقع اسم شما به یک برند موفق و پرطرف‌دار تبدیل شده… .
این اعتبار را مردم به یک هنرمند می‌دهند. من چه‌جوری می‌توانم بدون نظر مردم خودم را محک بزنم؟ پس این اعتبار اگر هست، ناشی از سلیقه مردم است.
نکته جالب این است که تا حالا با نسل اول سینماگران جدی ما کار نکرده‌اید، البته غیر از بیضایی در فیلم مسافران. دلیل خاصی داشته است؟
من از زنده‌یاد علی حاتمی برای فیلم «مادر»، فیلم‌نامه خواستم، گفت نداریم من هم گفتم این‌جوری کار نمی‌کنم.
کدام نقش را پیشنهاد داد؟
نقش ماه‌طلعت که همسر حمید جبلی بود و خانم اکرم‌محمدی بازی کرد. آقای کیمیایی چندین‌بار اظهار لطف کرد و پیشنهاد داد که نتوانستم با ایشان کار کنم. آقای تقوایی سر فیلم ناتمام «چای تلخ» از من دعوت کرد که نقش یک پیرزن جنوبی را بازی کنم و چون من قبل از آن «گیلانه» را بازی کرده بودم، قبول نکردم آقای مهرجویی را هر چند سال یک بار می‌دیدم، می‌گفتند تو چرا جوانی برای نقشی که باید بازی کنی.
این ناشی از تقدیر است یا نوعی انتخاب؟
راستش هر دو. من روی فیلم‌نامه خیلی خیلی حساسم و برایم مهم است که فیلم‌نامه کامل و درست باشد.
ولی فیلم‌نامه «چای تلخ» عالی و بی‌نقص است… .
بله. ولی گفتم که نمی‌خواستم دوباره نقش پیرزن را بازی کنم. به کارنامه‌ام نگاه کنید.
جالب اینکه با وجود کاراکتر خیلی جدی و عاطفی‌ای که از شما در اذهان وجود دارد، چند نقش کمدی و طنزآلود هم بازی کرده‌اید، مثلا در کلاه‌قرمزی‌ها یا یکی، دو فیلم از محمدرضا هنرمند و عینک دودی لطیفی… .
اولین درس بازیگری این است که فرقی نمی‌کند چه نقشی را بازی کنی، مهم این است که به بهترین وجه بازی کنی. یادتان هست در فیلم گوزن‌ها، خانم بازیگر تئاتر‌های لاله‌زار با صدای گرم خانم فهیمه راستکار، می‌گوید یک روز نقش کلفت را بازی می‌کنم، یک روز نقش زن فرعون و آخر شب هم ١٠ تومان می‌گذارند کف دستم. این حقیقتی درباره بازیگری است، که تو باید آمادگی هرگونه نقشی را داشته باشی. اگر کسی موفق نمی‌شود عرصه‌های مختلف را تجربه کند، حتما آموزشش غلط بوده است. اگر بازیگر درست در این حرفه تربیت شده باشد، حتما هرجور نقشی را خوب بازی می‌کند. البته اگر از راه آکادمیک وارد شده باشد.
پس نقش غریزه چه می‌شود؟ چون کم نبوده‌اند بازیگرانی که از دانشگاه‌های داخل و خارج فارغ‌التحصیل شده‌اند ولی موفقیتی به‌دست نیاورده‌اند.
غریزه می‌تواند کمک کند دانسته‌هایش را درست به‌کار ببندد. غریزه نقش اصلی را ندارد کمک‌دهنده است.
ولی سینما و تلویزیون ما انگار ذاتا دانش‌گریز است.
نمی‌دانم ذاتش این است یا نه… ولی به‌عنوان یک خطر قبول دارم که در موارد زیادی تخصص و دانش کم‌کم کنار زده می‌شود، خب نتیجه‌اش می‌شود این وضعیتی که داریم می‌بینیم و این فقط محدود به بازیگری نمی‌شود، فیلم‌نامه‌هایی که به‌دلیل غلط‌های بسیار نمی‌شود خواندشان، چه برسد بازی کرد. در عرض چند سال گذشته، خیل عظیمی از بی‌خردان به عرصه هنر سینما سرازیر شده‌اند که نمی‌شود درباره آن بی‌تفاوت بود.
این اواخر کار با فیلم‌سازان جوان را ترجیح می‌دهید. مثل فیلم «بهمن» که به اتفاق همسرتان احمد حامد بازی کرده‌اید و فیلم خوبی هم از کار درآمده… .
یک فیلم دیگر هم کار کردم به نام «یحیی سکوت نکرد» ساخته کاوه ابراهیم‌پور که از آن هم راضی‌ام.
متأسفانه ندیدم! یک فیلم هم در آذربایجان کار کردید که شنیده‌ایم فیلم خوبی از کار درآمده.
بله و همه اینها فیلم‌های اول یا دوم سازندگانشان بودند.
بر چه اساسی به این جوان‌های تازه‌کار اعتماد کردید؟
در وهله اول، فیلم‌نامه‌ها را خواندم و خیلی خوشم آمد. بعد هم این دوستان نمونه کار‌هایی داشتند که دیدم و قبول کردم که بازی کنم. مثلا مرتضی فرشباف کارگردان فیلم بهمن، خیلی کارگردان باشعور و دانایی است.
ولی خیلی از بازیگران تثبیت‌شده ما حاضر نیستند ریسک کنند. این روحیه ریسک‌پذیری از کجا آمده؟
فکر می‌کنم بخش زیادی‌اش از اعتمادبه‌نفسم ناشی می‌شود. من به خودم و کاری که می‌کنم مطمئنم. چون آن‌قدر تجربه دارم که اشتباه نکنم و بفهمم نتیجه کار چه خواهد شد، به‌خصوص با نسل جوان سینما.
ولی در کارنامه بازیگران بزرگی مثل مارلون براندو، رابرت دنیرو، داستین هافمن، مریل استریپ و خیلی از غول‌های بازیگری هم فیلم‌های ضعیف یا بد وجود دارد. بالاخره یک بازیگر همان‌طور که اشاره کردید، باید بازی کند تا اموراتش بگذرد. نگران نیستید که با این همه نخبه‌گرایی و وسواس، به‌مرور فید شوید؟
دوره فیدشدن من گذشته! ولی چاره‌ای نیست؛ نمی‌شود اجازه بدهی که باد هرجا خواست تو را ببرد؛ باید ایستاد و تا جایی که توانش هست، مقاومت کرد تا از کف نروی. ضمن آنکه در کارنامه من هم دو تا از این فیلم‌ها هست ولی من از کسانی نیستم که هر چه پول به دست بیاورم، دلم بخواهد بیشترش کنم. همیشه خدا هم هشتم گروی نهم است. شاید سالی یک فیلم کار کنم، اندازه خودم را هم می‌دانم و بیشترش را هم نمی‌خواهم. به داشته‌هایم واقفم و با همان هم زندگی می‌کنم. بنابراین انگیزه‌ای برای فیلم‌بد بازی‌کردن ندارم. کارهای زیادی هست که بابتشان پولی دریافت نمی‌کنم و خوشحالم که فرصتی برای قبول کارهای بد درآمدزا برایم نمی‌گذارند.
برخی خانم‌های بازیگر ما، به‌محض اینکه پابه‌سن می‌گذراند، ستاره‌شان افول می‌کند. چون علت وجودی‌شان در سینما یا تلویزیون، وجاهت منظر است نه استعداد و دانش بازیگری. کم داریم بازیگرانی که از ابتدای ورودشان به این عرصه تا حالا، موقعیتشان حفظ شده باشد. یکی از آنها که توانسته است خودش را حفظ کند، به گمانم شما باشید… .
خیلی‌ممنون. نمی‌دانم این تعریف بود یا…؟! من با یک نقش اول در فیلم جدال وارد بازیگری شدم ولی در فیلم دومم تحفه‌ها، فرقی برایم نمی‌کرد که با ١٠، ١٢ تا بازیگر دیگر با هم همراه باشیم. در فیلم سومم جهیزیه برای رباب دوباره نقش اول داشتم…. مهم کیفیت نقش است. اگر حواسمان به این نکته باشد، همیشه جایگاهمان حفظ خواهد شد. نقش باید بر مخاطب تأثیرگذار باشد. اگر آدم بخواهد همیشه در اوج باشد، باید برایش تلاش کند. ولی اینکه چرا من هنوز هستم و بعضی‌ها متأسفانه نیستند، موضوعی است که شما باید تحلیل کنید.
در این سال‌ها چند کار مستند بلاتکلیف هم داشته‌اید. یکی در باره فرخ غفاری و یکی هم درباره یک خانم سینماگر هندی به نام آرونا واسادف. اینها به کجا رسیدند؟
کار فیلم مربوط به خانم آرونا که تمام شد و در چند جشنواره آسیایی هم به نمایش درآمد، کار آقای غفاری هم در حد راش باقی مانده، چون فوت کردند و راش‌ها دست وارث ایشان است. امیدوارم مشکلش حل شود.
 چون از جمله نخستین فعالان خانه سینما بوده‌اید، بحث‌هایی هم درباره فعالیت‌های شما در خانه سینما مطرح است که وقت تنگ است و بماند برای زمانی دیگر.
سپاس. من باید باعجله خودم را برسانم به تماشاخانه باران که چندماهی است راه افتاده برای اجرای یک نمایش ضدجنگ! نمایش «تونل» کار گروه تئاتر ترمینال به کارگردانی سیامک احصایی!




طعنه فردین به همسر علی حاتمی: وقتی کارگردان عاشق بازیگر شود، آن فیلم، دیگر فیلم‌بشو نیست!

سینماژورنال: زهرا خوشکام همسر علی حاتمی از جمله بازیگران سینمایفارسی بود که بعد از ازدواج با علی حاتمی حضورش محدود شد به ایفای نقش در آثار همسر.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر که این روزها و بعد از مدتها دوری از بازیگری با درام عاشقانه “در دنیای تو ساعت چند است؟” ساخته صفی یزدانیان به سینماها آمده است همواره حرفهای جالب و شنیدنی درباره زندگی خود با حاتمی داشته است.

یکی از جالب ترین گفته های وی ماجرایی است که به ازدواج وی با علی حاتمی منجر شد. خوشکام در گفتگو با علیرضا حسن خانی در “فیلم” در کنار صحبت درباره “در دنیای تو…” درباره حضورش در پروژه ای به نام “مترسک” که به عشق میان او و همسر مرحومش منجر شده سخن گفته است.

یک ربع از فیلم گرفته شده بود که حاتمی آمد و گفت قرار است با احمد شیرازی کار کنیم

وی درباره حضور در فیلم ناتمام “مترسک” به کارگردانی علی حاتمی می گوید: من در شمال بودم که از دفتر آقای فردین که تهیه کننده “مترسک” بودند با من تماس گرفتند و گفتند علی حاتمی دنبال چهره ای میگردد که نقش اول “مترسک” را بازی کند و من رفتم و تصمیم همان جا گرفته شد که فیلم را بازی کنم. لوکیشن ما در شمال بود. حدود یک ربع از فیلم را فیلمبرداری کرده بودیم که یک روز آقای حاتمی نیامدند و گفتند قرار است با احمد شیرازی(فیلمبردار) کار کنیم. به من برخورد و من هم آن روز کار نکردم. شب که آقای حاتمی آمدند گفتم: “چرا نبودید؟” که گفتند با تهیه کننده بحث شان شده. خلاصه من هم دلخوریم را گفتم و تا دیروقت کنار دریا مشغول صحبت بودیم.

فردین گفت کارگردان که عاشق بازیگر شود نتیجه اش میشود این!

خوشکام ادامه می دهد: صبح ساعت 5 از هتل رفتیم برای فیلمبرداری. داشتیم برای کار آماده می شدیم که یادم افتاد کلاه گیسی را که باید در آن صحنه استفاده می کردم در هتل جا گذاشته ام. تا بروند و کلاه گیس را از هتل بیاورند آقای فردین رسیدند و ما را دیدند که بیکاریم. گفتند پس چرا کار نمی کنید؟ قضیه کلاه گیس را گفتیم و همین که این را گفتیم فردین عصبانی شدند و گفتند: بله، وقتی کارگردان عاشق بازیگر فیلم شود و تا ساعت یک نصف شب بروند لب دریا، آن فیلم، همین میشود. بعد هم کار را تعطیل کردند.

وی می افزاید: آن جا بود که فهمیدم این آمدنها و رفتنها و نگاههای علی حاتمی چه معنایی می داده. ما برگشتیم هتل و فیلم به هم خورد. آقای فردین گفتند وقتی کارگردان عاشق بازیگرش شود آن فیلم، دیگر فیلم بشو نیست.

بعد از ازدواج با حاتمی، تمامی قراردادهایم را فسخ کردم و تمام پیش قسطها را پس دادم

زهرا خوشکام که بعد از ازدواج با حاتمی نام خانوادگی خود را همنام همسرش کرد درباره ماجرای خواستگاری علی حاتمی از خودش بیان می دارد: ما با ماشین کامران قدکچیان به سمت تهران رفتیم. علی توی ماشین به من پیشنهاد ازدواج داد و من هم همان جا قبول کردم. خلاصه آمدیم تهران و بعد از یک هفته عروسی برگزار شد.

این بازیگر درباره رفتار سینماییها با وی بعد از ازدواجش بیان می دارد: سینماییها اصلا بایکوتم کردند چون تمامی قراردادهایم را فسخ کردم و کار نکردم و همه پیش قسطهایی که گرفته بودم را پس دادم و کلی فیلم به هم خورد و در مواردی مجبور شدند بازیگر دیگری جایگزین کنند.

خودم خواستم کم کار باشم

زهرا حاتمی درباره کم کردن فعالیتش بعد از ازدواج با علی حاتمی و اینکه آیا حاتمی مخالف بازی او بوده می گوید: من سه ماه پس از ازدواجم باردار شدم و عملا نمی توانستم بازی کنم. علی زرنگتر از این حرفها بود که بخواهد چیزی را به من تحمیل کند. شاید به شکل نامحسوس و غیرمستقیم این کار را می کرد اما این خواسته خودم هم بود و ناراضی نبودم.




شوخی علی حاتمی با اکبر عبدی در شب زلزله رودبار!

سینماژورنال: اکبر عبدی شخصیتی است که در سختترین وضعیت جسمی هم که باشد باز هم روحیات طنازانه اش را حفظ می کند.

 به گزارش سینماژورنال حفظ همین روحیه است که باعث میشود بسیاری از چهره هایی که به عنوان همکار با وی کار میکنند نیز از شوخیهای بعضا تند او ناراحت نشوند.

 در گذشته های نه چندان دور اکبر عبدی در هر برنامه زنده یا تولیدی که ظاهر میشد طعنه هایی به مسعود ده نمکی میزد اما در حضور اخیرش در رسانه ملی بجای ده نمکی روحیات طنازانه خود را در ارتباط با دیگران نشان داد.

 اکبر عبدی که در برنامه “خندوانه” شرکت کرده بود در کنار تکه های طنزآمیزی که درباره نماد انتخاباتی دولت یازدهم گفت، از شب زلزله رودبار و منجیل در سال 68 هم خاطره ای نقل کرد. خاطره ای از کارگردانی که بجای اینکه مورد طعنه عبدی واقع شود خودش با وی شوخی کرده بود.

 حاتمی گفت بگذار اکبر بماند، او طوریش نمی شود

عبدی با اشاره به اینکه در آن شب به همراه علی حاتمی و احمد بخشی-دستیار حاتمی- مشغول تخمه خوردن و تماشای مسابقه فوتبال برزیل-اسکاتلند در جام جهانی 1990 ایتالیا بوده است از شوخی متفاوت علی حاتمی با خودش در آن شب حرف زد.

 عبدی گفت: مشغول تماشای فوتبال بودیم که ناگهان لوستر تکانهای شدیدی خورد و این شد که علی حاتمی زودتر از همه از خانه بیرون رفت. با این حال من همچنان پای تلویزیون نشسته بودم و احمد بخشی هم نمی دانست که بماند یا برود.

 این بازیگر ادامه داد: علی حاتمی اما به ناگاه به بخشی نهیب زد که پس چرا معطلی بیا بیرون و بخشی هم گفت اکبر هنوز در اتاق است. اینجا بود که حاتمی گفت بگذار اکبر بماند، او طوریش نمیشود!!!

 اکبر عبدی با خنده ادامه داد: انگاری در آن لحظه ما برای کسی مهم نبودیم…




ماجرای درگیری محمدعلی سپانلو و عزت‌ا.. انتظامی در پشت صحنه فیلم علی حاتمی

سینماژورنال: محمدعلی سپانلو شاعر تازه درگذشته بلحاظ کلامی آدمی صریح بود و معمولا در گفتگوهایی که با رسانه ها داشت بی پرده پوشی حرف می زد.

به گزارش سینماژورنال همین صراحت بود که او را واداشت بعد از آن که مسعود کیمیایی به فانتزی سازی درباره ماجرای مرگ فروغ فرخزاد پرداخت به صراحت او را به چالش کشیده و سخنانش را غیرمنطقی بداند.

سپانلو در یکی از آخرین گفتگوهای مفصلش درباره فعالیتهای سینمایی اش سخن گفته بود. جالب اینجاست که در این گفتگو هم وی به بیان نکاتی پرداخته بود که سالیان سال است اغلب اهالی سینمای ما جرأت بیان آن را ندارند و مدام درباره اش پرده پوشی می کنند.

یکی از نکات جالب این گفتگو که با “تماشاگران امروز” انجام شده بود این بود که سپانلو با اشاره به همکاری با پروژه “ستارخان” علی حاتمی کاملا صریح به درگیری اش با عزت ا.. انتظامی در پشت صحنه فیلم اشاره کرده بود.

علی حاتمی بچه خوبی بود

سپانلو گفته بود: من یک تکه در “ستارخان” بازی کردم و تازه آنجا بود که دیدم کارگردانها چه حوصله ای دارند. من حوصله خراب شدن و این چیزها را ندارم. علی حاتمی واقعا بچه خوبی بود.

انتظامی بابت کیفیت غذا به حاتمی اعتراض کرد اما حاتمی دستش را بوسید

وی ادامه داده بود: یک جایی بود در این فیلم “ستارخان” که عزت ا.. انتظامی به علی حاتمی بابت کیفیت غذا اعتراض کرد اما علی حاتمی دستش را بوسید. من اگر جای حاتمی بودم نمی توانستم این کار را بکنم.

من هیچ کاره بودم اما انتظامی از ما می ترسید

به گزارش سینماژورنال سپانلو افزوده بود: من بخاطر این ماجرا با انتظامی دعوا کردم و گفتم یعنی چه که تو این طوری برخورد میکنی. من هیچ کاره بودم و خیلی جوانتر بودم از انتظامی اما به احترام اعتبار ادبی من و اینکه سمبل نسل جوان بودم از ما می ترسیدند.

ستارخان
ستارخان