1

تازه ترین اظهارات کیانوش عیاری سه سال بعد از توقیف “کاناپه”⇐ترانه علیدوستی تمایل بسیاری داشت که در “کاناپه”[که با حمایت سرمایه گذار بازداشتی “شهرزاد” تولید شد] بازی کند!!/ترانه حاضر بود موهایش را از ته بتراشد تا نقش اصلی “کاناپه” را بگیرد ولی ممکن بود برای ادامه کارش مشکل ایجاد شود!!/علی جنتی از طرح پوستیژ به سر بودن بازیگران زن “کاناپه” استقبال کرد و به من قول داد كه هر كاري بتواند براي پيشبرد اين طرح انجام دهد!!!/حجت ایوبی هم از این طرح باخبر بود و میگفت استفاده از كلاه‌گيس براي زنان در “کاناپه” باعث انقلابي در سينماي بعد از انقلاب خواهد بود!!

سینماروزان: “کاناپه”کیانوش عیاری یکی از رئالیستی ترین آثار سینمای ایران در مذمت اختلاف طبقاتی است ولی اصرار کارگردان بر نشان دادن زنان پوستیژ به سر در نماهای داخلی موجب شده که سه سال بعد از تولید این فیلم همچنان توقیف باشد.

به گزارش سینماروزان کیانوش عیاری که حین تولید “کاناپه” از حمایت محمد امامی سرمایه گذار بازداشتی “شهرزاد” بهره برده بود و بعدتر مدعی پس دادن پول امامی شد(!!) به تازگی در گفتگو با “اعتماد” از عطش بالای ترانه علیدوستی برای حضور در “کاناپه” گفته است!!

عیاری همچنین مدعی آگاهی تمام و کمال علی جنتی وزیر وقت ارشاد و حجت ایوبی رییس وقت سینما از پوستیژ به سر بودن بازیگران زن فیلم شده است.

کیانوش عیاری درباره روند انتخاب بازیگران دختر “کاناپه” گفت: چهار دختر جوان و دو خانم كه در حال عبور از جواني هستند بايد براي اين فيلم انتخاب مي‌شدند. يك خبر كوتاه باعث شد طي پنج روز  نزديك به 3 هزار و 250 خانم مراجعه كنند. وقتي ما به اين 3 هزار خانم گفتيم كه بايد موهاي‌شان را با نمره 4 كوتاه كنند همه قبول كردند ‌جز 30 نفر.

وی ادامه داد: تمام آنها موهاي‌شان را كاملا با نمره 4 كوتاه كردند. عكس تست گريم موجود است. البته خانم فريبا كامران هم در اين فيلم بازي دارند (مادر بابك حميديان) كه از ميان بازيگران حرفه‌اي انتخاب شدند.

عیاری با اشاره به تمایل بالای ترانه علیدوستی برای بازی در “کاناپه” بیان داشت: جلساتي با خانم ترانه عليدوستي براي ايفاي نقش دختر اصلي فيلم داشتيم. ترانه به من زنگ زد و ابراز تمايل كرد كه در فيلمم بازي كند و حتي قبول كرد و به من گفت كه موهايم را با نمره 4 مي‌زنم… خودم بسيار علاقه‌مند بودم كه او در فيلم «كاناپه» بازي داشته باشد. با تمام احترامي كه براي او قائلم به او گفتم ممكن است شرايطي براي اين كار پيش بيايد كه باعث اخلال كار شما در سينما شود.  من از او عذرخواهي كردم كه مبادا براي ادامه مسير كارشان در سينما مشكل به وجود بيايد. چون همان‌طور كه مي‌دانيد دلواپسان هميشه در راه هستند. ترانه در اين فيلم بايد موهايش را كوتاه مي‌كرد و كلاه‌گيس مي‌گذاشت و اين ممكن بود برايش مشكل‌ساز شود. او متقاعد شد ولي بالاخره فيلم «كاناپه» براي اين بازيگر فرصت خيلي خوبي براي بازي بود كه متاسفانه نشد؛ اما به‌ جاي او خانم فرگل فرح‌بخش بازي كرد.

عیاری با تأکید بر آگاهی علی جنتی وزیر وقت و حجت ایوبی رییس معزول سینما در استفاده از پوستیژ برای بازیگران زن “کاناپه”  گفت: با وزير وقت آقاي جنتي چند جلسه درباره استفاده از پوستیژ صحبت كردم ايشان از اين طرح استقبال كرد و به من قول داد كه هر كاري بتواند براي پيشبرد اين طرح (كه همان استفاده از كلاه‌گيس در فيلم‌هاست) انجام دهد. من به ايشان گفتم مي‌خواهم در فيلمم از كلاه‌گيس استفاده كنم و شما به عنوان بالاترين مقام فرهنگي در جريان روند كار باشيد.

عیاری ادامه داد: دو ماه بعد از جنتی با حجت ايوبي (رييس سازمان سينمايي در دولت گذشته) ديدار و جلسه داشتم. حجت ايوبي خاطرنشان كردند كه طرح استفاده از كلاه‌گيس براي خانم‌ها در فيلم باعث انقلابي در سينماي بعد از انقلاب خواهد بود. جلسات انجام شد و فيلم هم ساخته شد؛ اما متاسفانه با تمام اين رايزني‌ها كه انجام شد، فيلم در دوراني آماده نمايش شد كه وزير وقت عوض شد و آقاي ايوبي هم از سازمان سينمايي رفت و من ماندم و فیلمم!!!




علی جنتی بدون آن که حرف تازه‌ای در چرایی استعفایش از وزارت ارشاد بیان کند اظهار داشت⇐دیدگاهم به علی لاریجانی و عطاءالله مهاجرانی نزدیکتر بود/در دوره مهاجرانی، فضا باز شد!!!/لاریجانی هم دیدگاه باز و روشنی داشت ولی میرسلیم این‌طور نبود/حمایت من از روحانی در انتخابات۹۶ بخاطر منافع ملی بود و نه رفاقت شخصی/افرادی که رد صلاحیت شدند به من مراجعه کردند تا از پدر وقت ملاقات بگیرم/بعد از فوت مادرم، پدرم ازدواج کرد و فاصله رفت‌وآمدهای ما با پدر بیشتر شد/هیچ فعالیت اقتصادی ندارم/قبل از انتخابات۸۸ پدرم دو جلسه با احمدی‌نژاد صحبت کرد تا نامزد نشود/در سال ۸۸ و در حوزه انتخابی کویت ۱۱هزارنفر به احمدی‌نژاد رأی دادند و ۷هزارنفر به موسوی!/عناصر فرصت‌طلبی در حزب اعتدال و توسعه وجود داشتند که یک‌مرتبه به سمت احمدی‌نژاد سوق پیدا کردند/توصیه هاشمی‌رفسنجانی این بود که در دولت احمدی‌نژاد حضور داشته باشیم

سینماروزان: در بخش ابتدایی گفتگوی تفصیلی علی جنتی وزیر مستعفی ارشاد با روزنامه اصلاح طلب «شرق» بیشتر درباره زندگی شخصی او صحبت شده بود(اینجا را بخوانید) اما درباره یکی از مهمترین فرازهای زندگیش که استعفا از وزارت ارشاد دولت یازدهم است کلمه ای نبود.

همین نیاز ایجاد میکرد در بخش دوم گفتگوی او با «شرق» شاهد واکاوی کامل جریان استعفا و پرسشهای شکل گرفته پیرامون آن باشیم اما در بخش دوم هم هیچ حرف تازه ای درباره استعفا زده نشده و تنها به مسأله لغو کنسرتها در مشهد به عنوان دلیلی بر استعفا اشاره شده.

متن کامل بخش دوم گفتگو را بخوانید:

وقتی شما در استانداری شاهد رشد حاشیه‌نشینی بودید، کار خاصی نمی‌توانستید بکنید، مثلا آنها را تحت پوشش قرار دهید؟ 
بحثی که آن زمان داشتیم، این بود که آستان قدس به واسطه امکاناتی که داشت، باید به وضعیت این محرومان بیشتر رسیدگی کند. زمان مسئولیت من در خراسان، ۸۵ درصد اراضی مشهد، موقوفه آستان قدس بود.
‌الان چطور؟ 
الان نمی‌دانم؛ اما با رشد و توسعه‌ای که اتفاق افتاده، احتمالا این درصد تغییر کرده است. به‌عنوان نمونه، همه اراضی شهر سرخس، موقوفه آستان قدس رضوی بود. همچنین ٥٠ درصد اراضی شهر چناران به صورت مشاع موقوفه آستان قدس رضوی بود. البته در این دوره، گویا آقای رئیسی رسیدگی‌هایی را در این زمینه انجام داده است؛ اما در گذشته بین مردم مطرح بود که اگر امام ‌رضا(ع) الان خودشان حضور داشتند، با این مردم محروم و مستضعف چه‌کار می‌کردند؟
‌ بعد از آن، شما وارد وزارت ارشاد شدید؛ از سال ۷۱ در معاونت امور بین‌الملل. در دوره کدام وزرا کار کردید؟ 
دوره آقایان لاریجانی، میرسلیم و مهاجرانی.
‌ دیدگاه شما به کدام‌یک از وزرایی که نام بردید، نزدیک‌تر بود؟ 
به آقای لاریجانی و آقای مهاجرانی. 
‌ در مقطعی که در وزارت ارشاد کار می‌کردید، به مشکل خاصی برنخوردید؟ مثلا در دوران آقای مهاجرانی فشار و نقد به ایشان خیلی زیاد بود؛ در این رابطه با ایشان صحبت می‌کردید؟ 
نه؛ حوزه کاری من امور بین‌الملل بود و رایزنی‌های فرهنگی خارج از کشور.
‌ این نزدیکی دیدگاهی که گفتید (با آقای لاریجانی و آقای مهاجراني) بیشتر در چه بخشی بود؟ 
ببینید! بعد از انقلاب در کشور دو نظر وجود داشته است؛ یک نظر این است که ما باید فضا را برای فعالیت‌های فرهنگی باز کنیم؛ برای چاپ کتاب، ساخت فیلم، اجرای نمایش‌ها و تئاترها و برگزاری کنسرت‌ها البته در چارچوب قانون. یک‌ نظر هم این است که چون ما مدعی حکومت اسلامی هستیم و قدرت هم به دست ماست، باید آنچه را به‌عنوان ارزش‌های اسلامی تشخیص می‌دهیم، حاکم کنیم که در برخی موارد، ارزش‌های اسلامی در واقع با سلیقه افراد تعیین می‌شود و نه بر اساس آنچه در قانون آمده است. در دوره آقای مهاجرانی، فضا برای طرح این مسائل باز شد. آقای لاریجانی هم دیدگاه باز و روشنی داشتند؛ ولی دوره آقای میرسلیم این‌طور نبود. 
‌رابطه شما با آقای دکتر کمال خرازی چطور بود که پیشنهاد سفارت کویت را به شما دادند؟ 
زمانی که ایشان مسئول ستاد تبلیغات جنگ و خبرگزاری جمهوری اسلامی بودند. من هم در خوزستان بودم و گاهی خبرنگاران خارجی را برای بازدید از مناطق جنگی می‌آوردند. در حوزه تبلیغات جنگ همکاری داشتیم.
‌شما در دوره آقای خاتمی سفیر بودید. علاقه‌ای داشتید که سفارتتان در دوره ايشان ثبت شود؟ 
بله، من با ‌آقای خاتمی رفاقت دیرینه دارم.
‌چطور؟ یعنی خانوادگی؟ هنوز هم با یکدیگر ملاقات دارید؟ 
هنوز هم هرازچندگاهی ایشان را ملاقات می‌کنم. من در دهه ٤٠ با ایشان آشنا شدم. ایشان در دانشگاه اصفهان درس می‌خواندند و در کنار تحصیلات دانشگاهی، دروس حوزوی هم می‌خواندند. ایشان یکی از دروس فقهی خود را نزد پدربزرگ من در مدرسه چهارباغ اصفهان گذراندند. از آن زمان من با ایشان آشنا شدم و ارادت پیدا کردم که تا امروز ادامه پیدا کرده است.
‌ در این سال‌ها حزب اعتدال و توسعه هم راه‌اندازی شده بود. شما عضو هیئت مؤسس بودید. چرا این حزب فعالیت خود را محدود نگه داشت؟ قرائتی هست که اعتدال و توسعه را بال راست آقای هاشمی می‌دانست و کارگزاران را بال چپ، این قرائت را قبول دارید؟ 
حزب اعتدال و توسعه در مجموع پایه‌گذاری خیلی خوبی داشت؛ ما و جمعی از دوستان به این نتیجه رسیده بودیم که نه تفکر اصولگرایان و نه تفکر برخی از اصلاح‌طلبان که آن زمان خیلی افراطی عمل می‌کردند به‌نحوی‌که مرتب به آقای هاشمی توهین می‌کردند و علیه او می‌نوشتند نمی‌تواند ما را قانع کند؛ بنابراین با راهنمایی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی حزب اعتدال و توسعه را تأسیس کردیم. در آن زمان ۳۰ نفر عضو شورای مرکزی بودند که همگی عناصر باتجربه و کارآمد بودند. ما از مرحوم دکتر حسن حبیبی نیز در زمینه آگاهی‌های سیاسی خیلی بهره بردیم، ایشان بخش عظیمی از تجربیات سیاسی خود را به حزب منتقل کرد. افراد دیگر نیز مثل آقای دکتر روحانی تجربیاتشان را منتقل می‌کردند. کار به نحو مطلوبی پیش می‌رفت تا سال ۸۴ که آقای احمدی‌نژاد آمد و تصمیم داشت حزب را منحل کند. شاید دلیلش حضور آقای دکتر نوبخت، دبیر کل حزب، در مناظره‌های تلویزیونی‌ انتخابات ٨٤ بود که خیلی تند علیه ایشان صحبت کرد و خب این حرف‌ها در ذهن آقای احمدی‌نژاد مانده بود و می‌خواست حزب را محدود یا منحل کند، بنابراین تصمیم گرفته شد به‌اصطلاح فتیله حزب را پایین بکشیم. البته عناصر فرصت‌طلبی هم در حزب وجود داشتند که یک‌مرتبه به سمت آقای احمدی‌نژاد سوق پیدا کردند، در آن هشت سال جلسات حزب به‌طور سالانه تشکیل می‌شد و اعضای حزب از سراسر کشور می‌آمدند. ما هم در تهران جلساتی را هر چندوقت یک‌بار برگزار می‌کردیم تا اینکه در سال ۹۱ تصمیم گرفته شد حزب را فعال کنیم.
ستاد آقای روحانی را در سال ٩٢ بیشتر عناصر اصلی حزب اعتدال و توسعه تشکیل دادند. در سه‌، چهار سال گذشته کم‌و‌بیش حزب رونق گرفت، اما به‌دلیل حضور عناصر پیش‌کسوت حزب در دولت، وقت کمتری صرف فعالیت حزب می‌کردند. حزب مجدد در آستانه سال ۹۶ فعال شد و به نظر من در انتخابات ریاست‌جمهوری، حزب اعتدال و توسعه فعال‌ترین تشکیلات سیاسی بود.
‌ اینکه فرمودید احمدی‌نژاد می‌خواست حزب را منحل کند، یعنی کار خاصی می‌کرد؟ 
بله، مثلا ما یک سایت خبری به اسم آفتاب داشتیم که هنوز هم وجود دارد. وزارت اطلاعات سه بار این سایت را فیلتر کرد. چرا؟! فقط به این دلیل که برخی کامنت‌های ذیل خبرها را نمی‌پسندیدند. به این بهانه سه بار سایت را بستند. حتی فردی که مسئول آن سایت بود، هنوز هم برای پاسخ‌گویی به دادگاه می‌رود!
‌ سال ۸۴ وارد ستادهای آقای هاشمی می‌شوید، اما بعد شما به‌عنوان معاون سیاسی وزارت کشور توسط آقای پورمحمدی معرفی می‌شوید. ابایی از کارکردن در دولت احمدی‌نژاد نداشتید؟ 
خیر، برای اینکه برای من اصل نظام مطرح بود. با اینکه آقای احمدی‌نژاد را اصلا قبول نداشتم و رقیب آقای هاشمی بود، ولی چون آقای پورمحمدی که از دوستان قدیمی دوران تحصیل من بود از من خواست کمک کنم، من پذیرفتم. ایشان هم با آقای احمدی‌نژاد هماهنگ کرده بود. احمدی‌نژاد، به‌طور نسبی من را می‌شناخت، ولی وقتی حکم من را صادر کردند و جلسه معارفه برگزار شد، بعدها شنیدم که آقای احمدی‌نژاد از همان موقع به آقای پورمحمدی فشار آورده بود که باید او را تغییر دهید. به ایشان گفته بودند کسی معاون سیاسی وزارت کشور شده که در ستاد آقای هاشمی بوده است! از همان زمان فشار آوردند که من را بردارند. آقای پورمحمدی هم مقاومت می‌کرد و به احمدی‌نژاد گفته بود من با موافقت شما او را منصوب کردم و با آبروی افراد بازی نمی‌کنم و ایشان باید حضورش ادامه پیدا کند! بنابراین ایشان تا یک سال مقاومت کرد.
‌در مسیر فعالیت شما مانع‌تراشی هم می‌کردند؟ 
من آن‌موقع خبر نداشتم. درست است که من آقای احمدی‌نژاد را قبول نداشتم، ولی هیچ‌‌جا برخلاف سیاست‌های ایشان صحبتی نمی‌کردم.
‌ در بحث چینش نیرو در استان‌ها، چقدر توانستید بر اعتدالی‌شدن نیروها تأثیر بگذارید؟ 
خیلی کم، برای اینکه آقای احمدی‌نژاد نه‌تنها در استانداری‌ها و فرمانداری‌ها دخالت می‌کرد، بلکه برخی از استانداران را هم از بالای سر وزیر کشور خودش منصوب می‌کرد.
‌یعنی اصلا فرصت نمی‌داد که وزیر کشور انتخاب کند؟ 
خیر، خیلی وقت‌ها به وزیر کشور می‌گفت فردا پرونده فلان آقا را به جلسه هیئت دولت بیاورید، می‌خواهیم او را به یک استانداری منصوب کنیم!
‌دست وزیر کشور هم برای مقاومت باز نبود؟ 
با حمایت‌هایی که از آقای احمدی‌نژاد می‌شد وزیر نمی‌خواست مخالفت کند. آقای احمدی‌نژاد در انتصاب معاونان سیاسی استانداری‌ها و حتی فرمانداری‌ها هم دخالت می‌کرد. او عموما عناصری را که در سراسر کشور در ستاد ایشان بودند یا ادعا می‌کردند در ستاد ایشان بوده‌اند، در پست‌هایی منصوب می‌کرد.
‌ درنهایت آقای پورمحمدی تسلیم شد یا شما استعفا دادید؟ 
من استعفا دادم. چون تا هفت، هشت ماه از بحث‌های ایشان با آقای احمدی‌نژاد خبر نداشتم. بعدا بعضی از رسانه‌ها نوشتند که پورمحمدی به‌خاطر فلانی تحت فشار است. من به ایشان گفتم که من آمده‌ام به شما کمک کنم، الان کمک من این است که استعفا بدهم و شما را از زیر فشار خارج کنم. ایشان نهایتا استعفای من را پذیرفت ولی به آقای احمدی‌نژاد گفت من در صورتی موافقت می‌کنم که ایشان بتواند پست دیگری بگیرد. آقای احمدی‌نژاد نهایتا پذیرفت که من برای بار دوم به‌عنوان سفیر به کویت بروم.
‌احیانا از طرف آقای هاشمی یا جریان این طرف به شما خرده نمی‌گرفتند که با دولت همکاری می‌کنید؟ 
خیر، اتفاقا توصیه آقای هاشمی این بود هرجا که از شما دعوت به کار کردند، بروید و کمک کنید. توصیه آقای هاشمی به من و دیگران این بود که در دولت حضور داشته باشید. برای اینکه فکر می‌کرد هر قدر از عناصر معتدل‌تر در دولت باشند به‌نفع جریان اعتدال است.
‌شما سال ۸۸ کویت بودید، آیا دورادور فعالیتی برای انتخابات سال ۸۸ انجام دادید؟ 
نه هیچ تحرکی نداشتم.
‌یعنی یک ناظر بی‌طرف بودید؟ 
بله، من در هر موقعیتی بودم سعی می‌کردم بی‌طرفی خود را حفظ کرده و وظایف قانونی‌ام را درست انجام دهم. سال ٨٠ هم که انتخابات دور دوم آقای خاتمی برگزار شد، اعضای سفارت هم نمی‌دانستند که من به چه کسی رأی می‌دهم. بعدا که آرا را شمردند بعضی از دوستان گفتند ما فهمیدیم که شما به آقای خاتمی رأی دادید. خط من را شناخته بودند. در دوران احمدی‌نژاد هم همین‌طور بود، نه در داخل سفارت و نه جای دیگر تبلیغ نمی‌کردم که به آقای احمدی‌نژاد یا آقای موسوی رأی دهید.
‌ولی گفته بودید که تعداد آرای احمدی‌نژاد خیلی بیشتر بود. 
بله، بیشتر بود. کل آرا، حدود ١٩ هزار بود. ۱۱ هزار نفر به آقای احمدی‌نژاد رأی دادند و هفت هزار نفر هم به آقای موسوی، مابقی هم به دیگران رأی دادند. 
‌چرا آرای احمدی‌نژاد بیشتر بود؟ 
آنجا محیط کارگری بود و بیشتر ایرانیان چون کارگر بودند گرایش بیشتری به احمدی‌نژاد داشتند.
‌گفته بودید که مقابل سفارت اعتراضاتی هم انجام شد. 
بله، بعد از انتخابات که اعلام شد آقای احمدی‌نژاد برنده انتخاب بوده مثل خیلی کشورهای دیگر آنجا هم ایرانیانی که حضور داشتند؛ ازجمله دانش‌آموزان ایرانی مقابل سفارت تجمع می‌کردند. ما هم از پلیس کویت خواستیم که مراقبت کنند کسی به سفارت حمله نکند و فقط شعارشان را بدهند.
‌تا چند وقت ادامه داشت؟ 
فکر می‌کنم یک‌هفته‌ای ادامه داشت.
‌ در جریان اتفاقاتی که افتاد از دوستان شما هم کسی را بازداشت کردند؟ که بعد از شما کمک بخواهند؟ 
نه، به خاطر ندارم. البته برخی از افراد که در ایران دستگیر شدند با من آشنا بودند و ایشان را می‌شناختم‌ ولی ارتباط ویژه‌ای با من نداشتند.
‌ نظر آیت‌الله جنتی درباره احمدی‌نژاد چه بود؟ 
قبل از انتخابات بسیاری به آقای احمدی‌نژاد توصیه کردند شما کاندیدا نشوید ازجمله پدر من که دو جلسه با ایشان صحبت کرده بودند و آقای احمدی‌نژاد را ترغیب کردند که نامزد نشود چون افراد دیگری بودند که مناسب احراز این پست بودند. ولی نپذیرفت. بعد از انتخاب او به‌عنوان رئیس‌جمهوری و پذیرفتن آن از سوی مقام معظم رهبری، پدرم به‌طور جدی از آقای احمدی‌‌نژاد حمایت می‌کرد. این حمایت‌ها ادامه داشت تا زمانی که احمدی‌نژاد خانه‌نشینی کرد و پدرم جلسه دو، سه‌ساعته‌ای با احمدی‌نژاد داشت که ایشان را قانع کند به محل کار خود بازگردد ولی احمدی‌نژاد قانع نشد و حرف‌هایی زد که نگاه ایشان کاملا عوض شد.
‌ از سال  ۸۹ تا انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۲ در مرکز تحقیقات استراتژیک بودید؟ 
بله و بیشتر در حوزه سیاست خارجی، کار پژوهشی می‌کردم.
‌ قبل از انتخابات ۹۲ با آقای روحانی ارتباط داشتید، می‌دانستید که می‌خواهند نامزد ریاست‌جمهوری شوند؟ 
بله، ولی به‌طور رسمی خیلی دیر اعلام کردند که نامزد می‌شوند. دوستانی که با ایشان در ارتباط بودند از مدت‌ها قبل می‌دانستند که چنین قصدی دارند. از اواخر سال ۹۱ ستاد ایشان تشکیل شد.
‌وقتی آقای هاشمی ثبت‌نام کردند شما از او حمایت کردید. تصمیم حزب هم همین بود؟ 
بله، آقای دکتر جهانگیری و جمعی از دوستان اصلاح‌طلب ستادی را برای آقای هاشمی تشکیل دادند که در میدان هفت‌تیر بود. من هم به اتفاق آقای علی مطهری و جمعی از دوستان به فکر افتادیم که برای جذب اصولگرایان ستادی را فعال کنیم. یکی، دو روز بیشتر از این داستان نگذشته بود که اعلام شد ایشان رد صلاحیت شدند و ما هم آن قضیه را رها کردیم و آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی هم از دکتر روحانی حمایت کردند.
‌ تا زمانی که آقای روحانی به شما پیشنهاد وزارت را بدهند، در تمام این سال‌ها ارتباط شما با آقای روحانی چطور بود؟ به تناسب پست‌ها و مقامات با هم ارتباط داشتید یا رفاقتی هم بین شما برقرار بود؟ 
هم رفاقت بود و هم رابطه کاری بود. من در دبیرخانه شورای‌عالی امنیت ملی مسئول کمیته فرهنگی-اجتماعی بودم؛ ولی در بسیاری از سفرهایی که آقای روحانی برای پیگیری مسئله هسته‌ای داشتند، ایشان را همراهی می‌کردم؛ از‌جمله در سفر به استرالیا، تونس، فرانسه – دیداری که با آقای ژاک ‌شیراک داشتند – و آلمان.
‌ شما آقای روحانی را در این سال‌ها می‌شناختید و بعدا هم در دولت ایشان وزیر شدید. چه شد که به وزارت رسیدید؟ آقای روحانی چه رویکردی در قبال وزرا داشتند؟ آیا از شما حمایت کردند؟ درباره استعفایی که دادید، از آقای روحانی دلگیر شدید؟ 
رفاقت ما از سال ۴۳ شروع شد؛ یعنی ۵۳ سال قبل. در مقاطع مختلفی هم با هم همکار بودیم؛ در شورای سرپرستی صداوسیما، دبیرخانه شورای‌عالی امنیت ملی و مرکز تحقیقات استراتژیک، از نزدیک با ایشان کار کرده‌ام. ایشان کاملا من را می‌شناسند و دیدگاه‌های من را قبول دارند. من هم دیدگاه‌های ایشان را قبول دارم. به‌هرحال درباره استعفا از وزارت ارشاد با آقای دکتر روحانی مشکلی نداشتم.
‌ روحانی بعد از ریاست‌جمهوری فرقی کرده است؟ 
از نظر فکری نه، نظرات‌شان همان نظرات گذشته است؛ اما از نظر عملکرد بالاخره وقتی رئیس‌جمهور می‌شوید، باید ملاحظه خیلی جاها را داشته باشید. مثلا در همین دوره، خودشان گفتند که «من سه خانم را برای سه وزارتخانه کاندیدا کردم؛ ولی نشد». نگفتند چرا نشد، حتما ملاحظاتی بود یا فشاری در کار بود.
خیلی کارهای دیگر هم ایشان می‌خواست انجام دهد که نشد. حتما ملاحظاتی در کار بوده است؛ اما ایشان از نظر دیدگاه تفاوتی نکرده‌اند.

‌در دوره جدید پیشنهادی به شما داشتند؟ 
تاکنون خیر.
‌چطور شد که رئیس ستاد انتخابات شدید؟ پیشنهاد خودتان بود یا پیشنهاد دکتر روحانی؟ 
پیشنهاد ایشان که نبود. از اوایل اسفند سال گذشته در حزب اعتدال و توسعه تصمیم گرفتیم که فعالیت انتخاباتی را شروع کنیم و ستاد تشکیل دهیم. آن زمان بقیه دوستان مسئولیت دولتی داشتند؛ مثل آقای دکتر نوبخت، آقای دکتر واعظی و دیگران. آنها نمی‌توانستند رسما مسئولیت ستاد را برعهده بگیرند؛ به‌همین‌دلیل از من خواستند که مسئولیت ستاد را برعهده بگیرم. بعدا که آقای شریعتمداری به‌عنوان رئیس ستاد آقای روحانی منصوب شد، از من خواست که مسئولیت تبلیغات و اطلاع‌رسانی ستاد را عهده‌دار شوم؛ اما به ‌خاطر تعهداتی که در حزب اعتدال و توسعه داشتم، نپذیرفتم؛ اما نهایتا برای همکاری با ستاد مرکزی دوستان حزب از من خواستند که بیشترین وقت خود را صرف تبلیغات ستاد کنم.
‌ دوره معرفی کابینه بحث‌های بسیاری درباره نقش آقای واعظی، نوبخت و نهاوندیان مطرح شد. به جز آقای نهاوندیان، آقای نوبخت و آقای واعظی عضو حزب اعتدال و توسعه هستند. ‌آقای روحانی چقدر تحت تأثیر این چهره‌ها هستند؟ 
نمی‌توان گفت که آقای روحانی تحت تأثیر است. آقای دکتر روحانی کلا تحت تأثیر قرار نمی‌گیرند؛ ولی به اشخاصی که شما اشاره کردید، خیلی اعتماد دارند. طبیعتا با این چهره‌ها بیشتر از همه مشورت کرده‌اند. آقای روحانی پیشنهادهای همه گروه‌ها را برای کابینه گرفتند. از آقای دکتر جهانگیری تا فراکسیون‌های مجلس و حتی افراد عادی که پیشنهادهایی داشتند. خودشان بعضی‌ها را می‌شناختند یا قبول می‌کردند یا رد می‌کردند. درباره بعضی از گزینه‌ها مشورت می‌گرفتند. دو، سه نفری که شما نام بردید، جزء کسانی بودند که با آنها مشورت می‌کردند.
‌ آقای روحانی چه قدر افراد را طرف مشورت قرار می‌دهند و چه قدر به این مشورت‌ها توجه می‌کنند؟ آیا ایشان اساسا خود‌رأی هستند؟ 
خیر، ایشان مشورت می‌کنند و در مسائل خیلی با احتیاط رفتار می‌کنند. این‌طور نیست که شتاب‌زده تصمیم بگیرند. مثل احمدی‌نژاد نیست که صبح بیدار می‌شد و تصمیمات خلق‌الساعه می‌گرفت. کاری را که می‌خواهد انجام دهد، با افرادی که می‌داند در آن کار صاحب‌نظر هستند، مشورت می‌کند.
‌در بحث انتصابات کابینه گفتید که آقای روحانی به دکتر واعظی و دکتر نوبخت و آقای نهاوندیان خیلی اعتماد دارد… . آیا به آنها گفتید که چرا در این دوره تا این اندازه محل اثرگذاری واقع شده‌اید؟ 
اتفاقی که نیفتاده است! این چهره‌ها در زمان غربت آقای روحانی، با ایشان کار کردند. آقای دکتر نوبخت معاونت امور اقتصادی و آقای دکتر واعظی معاونت سیاست خارجی را در مرکز تحقیقات بر‌عهده داشتند. آقای دکتر روحانی با اینها از نزدیک کار کرده است و این اعتماد در طول زمان به وجود آمده است.
‌خب شما را هم از خیلی سال‌های گذشته می‌شناسند.
بله، ممکن است ایشان ملاحظاتی داشته باشند که من در کابینه نباشم؛ ولی با من هم اگر خصوصی جلسه‌ای داشته باشند، شاید مورد مشورت قرار گیرم.
‌ شما این انتقادات را به آقای نوبخت و واعظی منتقل کردید؟
انتقاد کنیم که چرا شما مورد اعتماد روحانی هستید؟!
‌ نه، اینکه چرا مهره‌چینی‌های اصلی را این دو نفر انجام دادند؟ 
خیر، این دو نفر مهره‌چینی نکرده‌اند. گروه‌های مختلف افرادی را معرفی می‌کردند برای یک وزارتخانه، آقای دکتر روحانی که به‌تنهایی نمی‌توانست درباره افراد تحقیق کند. این مسئله را باید واگذار می‌کرد به عده‌ای که بتوانند این تحقیقات را انجام دهند. این چهره‌ها تصمیم‌گیر نبودند، اما ممکن است در تصمیم‌سازی مؤثر باشند.
‌ اما تصمیم‌سازی مهم‌تر از تصمیم‌گیری است! دلخور نیستید که با توجه به آن سابقه و آشنایی دیرینه با دکتر روحانی، برخي از چهره‌های حزب اعتدال و توسعه بیشتر مورد وثوق آقای روحانی هستند و شما بیشتر متمرکز بر فعالیت‌های حزبی هستید. 
خیر، من به آقای دکتر روحانی ارادت دارم ولی حمایت من از ایشان چه در انتخابات و چه اکنون بر اساس منافع ملی کشور است نه بر اساس رفاقت شخصی. کشور با مشکلات زیادی روبه‌رو است و من اعتقاد دارم که ایشان توانایی حل‌وفصل این مشکلات را دارد.
‌ در ماجرای استعفا با پدرتان مشورت کردید؟ یا نظر استمزاجی از ایشان گرفتید؟! 
من فقط به ایشان اطلاع دادم.
‌ به‌نظر می‌رسید ماجرای اجرای موسیقی در مشهد و انتقاد آقای روحانی برای استعفای شما جرقه‌ای بود. 
بعضی فکر می‌کردند، ایشان وقتی تذکر دادند که وزیر نباید عقب‌نشینی بکند، تعریض به من بوده، درحالی‌که ایشان می‌خواستند تأکید کنند وزارت ارشاد باید وظیفه خود را عمل کند و کاری نداشته باشد که دیگران چه می‌گویند. ایشان اخیرا هم در مجلس گفتند که وزارت ارشاد وظایفی دارد یا این وظایف را از آن بگیرید یا اگر این وظایف را دارد دیگر کسی نمی‌تواند در آن دخالت کند.
‌ از طرف کسانی که در مشهد بودند آیا پیغامی برای شما فرستادند؟ 
خیر.
‌ خودتان وقتی با آن مقاومتی که در مشهد بود روبه‌رو می‌شدید، یا در ماجرای قم، واکنش‌تان چه بود؟ 
من از همکارانم حمایت می‌کردم. در طول سه سالی هم که در وزارت ارشاد بودم این‌طور نبود که در مشهد مطلقا کنسرت برگزار نشود. در همان زمان هم در منطقه قاسم‌آباد مشهد در یک سالن ۲۰۰، ۳۰۰نفره هر هفته کنسرت برگزار می‌شد ولی افراد محدودی دعوت می‌شدند.
‌ نرفتید آقای علم‌الهدی را ببینید؟ 
در سفرهایی که به مشهد داشتم با ایشان هم صحبت می‌کردم، منتها ایشان عقاید خاص خودش را داشت و از اهرم‌های خاص هم استفاده می‌کرد. دادستان مشهد هر کنسرتی که نمی‌خواست برگزار شود را لغو می‌کرد. این اواخر در سایر شهرهای استان خراسان هم مثل سبزوار کنسرت سالار عقیلی و در نیشابور کنسرت آقای شهرام‌ ناظری و کیهان کلهر را لغو کردند. حتی آقای قربانی خواست در چناران کنسرت برگزار کند باز هم مانع شدند.
‌آقای جنتی، پدر شما عضو شورای نگهبان شدند و بعد هم دبیری آن را بر عهده گرفتند. از یک مقطعی به بعد اتفاقاتی می‌افتد که خیلی‌ها خودآگاه و ناخودآگاه مرجع آن را پدر شما می‌دانند؛ مثل ردصلاحیت‌ها از مجلس چهارم به این‌سو. کسانی که در این سال‌ها ردصلاحیت می‌شدند آیا به شما مراجعه می‌کردند تا این موارد حل‌وفصل شود؟ 
به‌کرات! در طول سه دهه گذشته افرادی که ردصلاحیت می‌شدند به من مراجعه می‌کردند و من هم گاهی مسائل را منتقل می‌کردم یا برای آنان درخواست ملاقات می‌کردم. 
‌به نتیجه‌ای منتج می‌شد؟ 
خیلی کم.
‌دوباره هم مراجعه می‌کردند؟ 
بله، بارها پیش آمده بود برخی افراد ردصلاحیت‌شده سال‌ها بعد هم در جایی من را می‌دیدند ابراز گله‌مندی می‌کردند. بااین‌حال پدرم بارها گفته‌اند شورای نگهبان ۱۲ عضو دارد و برای اینکه صلاحیت کسی تأیید شود، حداقل هفت عضو باید صلاحیت او را تأیید کنند. البته ایشان در بین اعضای شورای نگهبان صاحب نفوذ بیشتری هستند و خیلی‌ها به نظر ایشان احترام می‌گذارند و از این نظر، تأثیرگذاری بیشتری دارند. اما درهرحال نظر اکثریت شورا ملاک است.
‌شما درباره حرف‌هایی که در مورد ایشان و درباره نقششان در بررسی صلاحیت‌ها مطرح می‌شود ناراحت می‌شوید؟ اصلا شده تابه‌حال این حرف‌ها را منتقل کنید؟ 
روندی که در شورای نگهبان وجود دارد این احساس را به وجود آورده که گرایش‌های سیاسی اعضا در تأیید و ردصلاحیت‌ها دخالت دارد. شورای نگهبان در انتخابات حکم داور را دارد و داور باید کاملا بی‌طرف باشد، نمی‌تواند یک‌طرفه عمل کند. وقتی یک یا دو عضو شورای نگهبان رسما و صریحا از یک کاندیدا حمایت می‌کنند؛ این خلاف رویه ‌داوری است که انتظار می‌رود شورای نگهبان داشته باشد. در همین انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری دو نفر از اعضای محترم شورای نگهبان در قم رسما با آقای رئیسی بیعت کردند. خب، یک‌وقت رأی مخفی می‌دهند اشکالی ندارد به هر کسی تشخیص می‌دهند رأی بدهند، اما اینکه به‌طور رسمی از یک کاندیدا حمایت کنند، خلاف رویه‌ای است که از شورای نگهبان به‌عنوان یک داور انتظار می‌رود.
‌راجع به این مسئله با پدر صحبت می‌کنید؟ 
زیاد صحبت کرده‌ام.
‌مراودات خانوادگی شما به چه صورت است؟ چه‌قدر همدیگر را می‌بینید؟ 
بسیار خوب است. مجموعه خانواده ما؛ یعنی من به‌همراه فرزندان، نوه‌ها و همسرانشان، تا یک‌سال‌ونیم قبل که مادرم در قید حیات بودند، هر هفته به منزل پدر سر می‌زدیم. بعد از فوت مادرم، فاصله رفت‌وآمدهای ما بیشتر شد. به دلیل اینکه پدر یک هفته‌درمیان به قم می‌روند، به‌ویژه بعد از انتخاب ایشان به‌عنوان رئیس مجلس خبرگان بیشتر به قم سر می‌زنند بنابراین ما هم هر دو هفته یک‌بار به ایشان سر می‌زنیم.
‌سایر برادران هم همین قاعده را رعایت می‌کنند؟ 
برادرم، محمد که در تهران هست، بیش از من به پدر سر می‌زند.
‌ پدر در تهران کجا زندگی می‌کنند؟ 
از ابتدا که ایشان به تهران آمدند و عضو شورای نگهبان شدند، در منزلی کنار ساختمان شورای نگهبان اسکان پیدا کردند. در اوایل دهه ٦٠ چندسالی با مرحوم آیت‌الله خزعلی به‌طور مشترک آنجا زندگی می‌کردند. بعدا مرحوم خزعلی منزل دیگری تهیه کردند، اما پدر از آن زمان همان‌جا سکونت دارند.
‌ بعد از فوت مادر، حاج‌آقا تنها زندگی می‌کنند؟ 
خیر، ازدواج کرده‌اند. چون سن ایشان بالاست و نیاز به مراقبت دارند. بعد از فوت والده، من یا برادرم باید شب‌ها در کنار ایشان می‌ماندیم یا ایشان را به منزل خودمان دعوت می‌کردیم که شب‌ها تنها نباشند و امکان مراقبت از ایشان فراهم شود. این وضعیت نمی‌توانست ادامه پیدا کند. باید فردی دائما از ایشان مراقبت می‌کرد. از این منظر معتقدم کار درستی انجام دادند.
‌چقدر بین شما و پدرتان بحث سیاسی درمی‌گیرد؟ یا اینکه این‌قدر بحث کرده‌اید، دیگر منصرف شده‌اید و به مباحث خانوادگی می‌پردازید؟ 
بیشتر بحث‌های ما خانوادگی است. در دوره آقای احمدی‌نژاد، خیلی بحث سیاسی داشتیم و همیشه هم در دو جبهه بودیم. بعد از آن، من دیگر بحث نمی‌کنم، چون ممکن است به جدال بینجامد و احترام ایشان خدشه‌دار شود. به‌همین‌دلیل بیشتر به مباحث خانوادگی می‌پردازیم.
‌هنوز هم به شما سفارشی می‌شود که به پدر منتقل کنید؟ یا چون از اختلاف سلیقه شما اطلاع دارند، حجم این سفارشات کمتر شده است؟
بعضی‌ها که کاری دارند، به من متوسل می‌شوند تا از ایشان وقت ملاقات بگیرم.
‌در انتخابات خبرگان و ماجرای فهرست‌هایی که پیش آمد، آقای جنتی جزء آخرین نفراتی بودند که وارد خبرگان شدند، خودشان حس خاصی نسبت به این نتیجه نداشتند؟ 

حقیقتا من اصلا با ایشان وارد این بحث نشدم.
‌خودشان چطور؟ 
نه ایشان هم با من دراین‌باره صحبتی نداشتند.
‌در کارها با شما مشورتی می‌کنند؟ 
در برخی موارد در امور خانوادگی اگر موضوعی پیش بیاید مشورت می‌کنند.
‌با توجه به اینکه در بالاترین جایگاه خبرگان هستند، پیش آمده مطلبی را دراین‌باره با ایشان مطرح کنید؟ 
خیر.
‌پس ظاهرا رابطه را در همان حد پدر و فرزندی حفظ کرده‌اید.
سعی من این است که احترام ایشان را کاملا حفظ کنم و ایشان هم البته نسبت به همه ما محبت دارند و احترام ما را حفظ می‌کنند. من بسیار تلاش دارم که این رابطه عاطفی بین ما محفوظ بماند.
‌ از فوت آقای هاشمی چه احساسی داشتند؟ آیا ناراحت شدند؟ 
خب بله، ایشان در اولین جلسه شورای نگهبان هم ابراز تأسف کردند که در رسانه‌ها هم پخش شد.
‌ با توجه به سابقه حضور شما در مشهد، با آقای رئیسی یا قالیباف سابقه آشنایی دارید؟ 
بله، با آقای رئیسی بعد از انقلاب آشنایی پیدا کردم. ایشان بیشتر در قوه قضائیه بودند، با هم ارتباط داشتیم. در دوره وزارت من هم، زمانی که ایشان دادستان بودند، جلسات مشترکی داشتیم. با آقای قالیباف هم در دوره وزارت همکاری خوبی داشتیم. البته ایشان را از سال ١٣٦٨ که استاندار خراسان بودم به‌خوبی می‌شناختم.
‌الان چه می‌کنید؟ 
استراحت می‌کنیم. مصاحبه می‌کنیم! ملاقات می‌کنیم، فعالیت‌های حزبی داریم و بعضی‌وقت‌ها هم مطالبی می‌نویسیم!
‌چه فعالیت اقتصادی‌ای انجام می‌دهید؟ 
هیچ فعالیت اقتصادی‌ای ندارم.




علی جنتی ۱۱ ماه بعد از استعفای مناقشه‌برانگیز از ارشاد در گفتگویی تفصیلی بیان کرد⇐هنر من در فرارکردن بود/هاشمی‌رفسنجانی، فردی را در ثبت‌‌احوال داشت که شناسنامه‌ها را کش می‌رفت/اصلا نمي‌دانم مزار برادرم کجا هست!!/انگیزه‌ای برای پیدا کردنش ندارم!!/مادر همسرم تا سال ۵۷ نمی‌دانست من چه کسی هستم/{نسبت به بانوان} هيچ نوع جزميت و نگاه دگماتيک نداشتم/در اواخر جنگ حتي نيروهاي بسيجي هم کمتر رغبت به جبهه نشان مي‌دادند /{به خاطر شورش حاشیه‌نشین‌های مشهد} استانداری خراسان را رها کردم

سینماروزان: حدودا 11 ماه بعد از استعفای مناقشه برانگیز و پرحرف و حدیث علی جنتی از وزارت ارشاد، این فرزند آیت الله احمد جنتی در گفتگویی تفصیلی شرکت کرده و کوشیده درباره مراحل مختلف زندگی خود از تولد تا انقلاب اسلامی و بعدتر صحبت کند.

به گزارش سینماروزان علی جنتی که طرف گفتگوی روزنامه اصلاح طلب «شرق» قرار گرفته درباره برخی اتفاقات مهم زندگی خود و از جمله برادری که به گروهک منافقین پیوست و همچنین چگونگی ازدواج خود سخن گوید.

متن کامل گفته های جنتی را بخوانید:

‌از محل تولد و خانواده‌تان شروع كنيم. شما متولد سال ١٣٢٨ در شهر قم هستيد. درست است؟
شناسنامه من در قم ثبت شده و متولدسال ١٣٢٨. اما در محله‌اي در حاشيه شهر اصفهان به‌دنيا آمدم كه البته اکنون کاملا در شهر واقع شده است. ولي در قم بزرگ شده‌ام.
‌سن شما اصلا به چهره‌تان نمي‌خورد. من فکر نمي‌کردم بيشتر از ٥٠ سال داشته باشيد!
حسن نظر شما است. (با خنده)
‌دليلش چيست؟ فعاليت خاصي مي‌كنيد يا خانوادگي اين‌طور هستيد؟
دليل خاصي ندارد. مقداري هم جنبه ژنتيك دارد!
‌شما هم ژن خوب داريد؟!
نه ما ژن خوب نداريم. (مي‌خندد) در بعضي از خانواده‌ها پدر يا مادر خانواده، استعداد بيماري دارند (مثلا استعداد سرطان)، استعداد يا ژن بيماري باعث مي‌شود افراد زود پير شوند يا از عمر آنان‌ کاسته شود. خوشبختانه در خانواده ما چنين مشكلي نداشته‌ايم. البته دليل طول عمر پدر شايد اين باشد كه ايشان خيلي حفظ‌الصحه را رعايت مي‌كنند. از جمله در غذاخوردن و در استفاده از دارو ملاحظه دارند. ايشان کمتر از داروهاي شيميايي استفاده مي‌كنند.
‌اصلا؟
خيلي كم. يک بار که عمل جراحي انجام دادند، در دوره نقاهت مدت کوتاهي دارو مصرف مي‌كردند. به‌هرحال علي‌رغم كبر سن، ايشان معمولا صبح و عصر پياده‌روي مي‌کنند. هفته‌اي يك بار، اگر شنا هم نكنند در استخر راه مي‌روند. ما هم به‌همين‌دليل عادت كرده‌ايم كه بعضي از مسائل را رعايت كنيم. نکته ديگر سحرخيزي ايشان است. درطول ٦٠ سال گذشته هرشب يکي، دوساعت قبل از اذان صبح براي نماز شب برمي‌خيزند و تا طلوع آفتاب بيدار هستند. اين هم در سلامتي و طول عمر ايشان بي‌تأثير نيست.
‌فضاي خانوادگي شما در دوران كودكي و نوجواني چطور بود؟ باتوجه به اينکه پدر هم فعاليت سياسي داشتند، شكل حضور ايشان در خانه چطور بود؟
ما عمدتا در قم زندگي مي‌کرديم. ممكن بود سالي، يكي دو ماه به اصفهان برويم، به‌اين‌خاطر كه تمام بستگان ما در اصفهان بودند. خب پدر هم مثل بسياري از طلاب حوزه علميه، به لحاظ اقتصادي زندگي سختي داشتند. به عنوان نمونه، ما در شهر قم سال‌ها اجاره‌نشين بوديم و هر سال از يك محله به محله ديگر مي‌رفتيم. فكر مي‌كنم تا سال‌هاي ٤٤ يا ٤٥ منزل شخصي نداشتيم. بعدها منزلي را كه زمين آن هم وقفي بود و الان به صورت كلنگي درآمده به صورت اقساطي خريداري کردند که هنوز وقتي به قم سفر مي‌کنند مورد استفاده ايشان است. زندگي سختي داشتيم. سال ٤١ كه قيام امام شروع شد، من جواني دبيرستاني بودم. پدر از آن موقع، همراه امام بودند. سال ٤٣ كه كلاس نهم را به پايان رساندم، وارد حوزه شدم، در مدرسه‌اي كه شهيد بهشتي بنيان‌گذار آن بود.
‌مدرسه حقاني؟
بله. از سال ٤٧ هم به‌دليل برخي از فعاليت‌هاي سياسي كه داشتم، تحت تعقيب بودم.
‌خيلي زود فعاليت سياسي را شروع کرديد.
بله ١٩ سالم بود. اطلاعيه‌ها و بيانيه‌هاي امام را تكثير و پخش مي‌كردم. از همان زمان هم تحت تعقيب قرار گرفتم. در ايام محرم يا رمضان هم براي تبليغ به شهرهاي مختلفي مي‌رفتم و در تبليغات از امام حمايت مي‌كردم. نام امام را مي‌آوردم، به‌همين‌دليل هم چندبار در شهرستان‌هاي مختلف دستگير شدم. ما به صورت خانوادگي دنبال راه امام بوديم. برادرم هم كه بعد از انقلاب كشته شد، از همان سال‌هاي نخست مبارزه، رساله‌هاي امام را توزيع مي‌كرد و به‌همين‌دليل شش ماه در زندان قصر، زنداني شد. از سال ٥٠ به بعد كم‌كم وارد جريان‌ مبارزه مسلحانه شد. پدرم را هم از سال ٤٥ مرتب بازداشت مي‌کردند. در دهه ٥٠، از آنجا که شديدا تحت تعقيب ساواک بودم و نتوانسته بودند من و برادرم را پيدا کنند، پدرم را به كميته ضدخرابكاري تهران بردند و مورد شكنجه روحي قرار دادند. به ايشان فشار مي‌آوردند، چون فكر مي‌كردند پدر از محل اقامت ما خبر دارد يا مي‌تواند به ما دسترسي پيدا کند.
‌دسترسي پيدا كردند؟
خير.
‌ فعاليت سياسي شما بيشتر تحت‌تأثير پدر بود يا برادر؟
قطعا اينكه در چنين خانواده‌اي بزرگ شده بوديم، پدرم کاملا تأثير داشت. ولي من شخصا بيشتر تحت‌تأثير شهيد بهشتي بودم. در دبيرستاني تحصيل مي‌كردم كه ايشان مؤسس‌ آن بودند، دبيرستان دين و دانش. به خاطر دارم، در سال ١٣٤٢ يك‌ روز صبح مرحوم شهيد بهشتي سر صف براي دانش‌آموزان صحبت كرد و اعلام کرد كه امام را دستگير كرده‌اند و شهر متشنج است و به ما توصيه کرد در شهر و خيابان كه تردد داريد، مراقب باشيد. قبل از دستگيري امام- در سال‌هاي ٤١ و ٤٢ – ما به منزل امام رفت‌‌وآمد داشتيم. از شهرهاي مختلف براي ديدن امام مي‌آمدند. من در هر دو سخنراني امام هم سخنراني محرم و هم سخنراني آخرشان درباره كاپيتولاسيون حضور داشتم و سخنان ايشان را از نزديک شنيدم. مجموعه اين‌ رخدادها بر فعاليت و جهت‌گيري سياسي من تأثيرگذار بود؛ نه اينكه به يك مورد مشخص محدود بشود.
‌شما، پدر و برادرتان فعاليت سياسي داشتيد، شرايط خانه براي مادر سخت نبود؟ گلايه يا شكايتي نداشتند؟
البته سخت بود، خيلي هم سخت بود. سال ٤٥ پدرم را به زندان قزل‌قلعه آورده بودند. ما مجبور بوديم با اتوبوس از قم به تهران حرکت کنيم. گاراژ اتوبوس‌ها در خيابان ناصرخسرو بود.
‌با مادر مي‌آمديد؟
گاهي با مادر مي‌آمدم، گاهي تنها مي‌آمدم. وقت زيادي مي‌گرفت از اتوبوس پياده مي‌شديم. بايد چند خط اتوبوس واحد سوار مي‌شديم و مدام تغيير مسير مي‌داديم تا به قزل‌قلعه برسيم و بعد هم منتظر بمانيم تا ايشان را ببينيم.
‌از طريق برادرتان حسين با مجاهدين خلق ارتباط پيدا كرديد. هيچ‌وقت خودتان جذب فعاليت‌هاي سازمان نشديد؟
خير. فداييان خلق از سال ٤٩ مبارزه مسلحانه را آغاز كردند. بعد هم در واقعه سياهكل به يك پاسگاه حمله كردند و آن را گرفتند. قبل از آن هم حزب ملل اسلامي فعاليت‌هاي مسلحانه را آغاز کرده بود كه متأسفانه به خاطر رعايت‌نکردن مسائل امنيتي، ٥٥ نفر آنها دستگير شدند. من معمولا در آن دوره به زندان قصر مي‌رفتم و آنها را مي‌ديدم.
‌از قبل با آنها ارتباط داشتيد؟
نه، بعضي‌ از آنها را از قبل مي‌شناختم؛ مثل آقاي حجتي‌كرماني و آقاي بجنوردي. من علاقه‌مند بودم كه هر كسي را كه عليه شاه فعاليت مي‌كرد، ببينم.
‌نگران نبوديد كه خود شما را هم دستگير کنند؟
نه آن زمان شرايط ملاقات کمي متفاوت بود. اين‌طور نبود که حتما بستگان تنها به ملاقات بروند. من هم با عناوين مختلف به ملاقات مي‌رفتم. هنگام ملاقات، معمولا زندانيان به صورت جمعي پشت ميله‌ها مي‌آمدند و من بارها به ديدن مرحوم بازرگان و جمعي كه با نهضت آزادي فعاليت مي‌کردند، مي‌رفتم. دوره‌اي هم كه بعضي از شخصيت‌هاي مؤتلفه دستگير شده بودند، در زندان قصر به ديدن آنها مي‌رفتم. به‌عنوان نمونه به ديدن آقاي عسگراولادي و آيت‌الله انواري مي‌رفتم. سنم خيلي كم‌ بود؛ ولي علاقه‌مند بودم و به ديدنشان مي‌رفتم. سال ٥٠ که حركت مجاهدين خلق شروع شد، ما با تعدادي از طلاب در قم يك هسته مسلحانه تشكيل داديم.
‌همه طلبه بوديد؟
بله، همه طلبه بودند. مدتي که گذشت، سعي كرديم كتاب‌هاي آموزشي‌ سازمان مجاهدين را پيدا کنيم و مطالعه کنيم.
‌چرا؟ شما طلبه‌اي بوديد در مدرسه حقاني، سطح مدرسه حقاني هم با حوزه خيلي فرق مي‌كرد و بسيار نظام‌‌مند بود. با توجه به آموزشي كه آنجا داشتيد، چرا به سراغ جزوات سياسي مجاهدين رفتيد؟
نوع آموزش‌هايي كه براي فعاليت‌هاي مسلحانه مورد نياز بود، در حوزه وجود نداشت. درست است که در مدرسه حقاني برخلاف سبك سنتيِ حوزه كه فقط فقه، اصول و منطق و فلسفه مي‌خواندند، ما كتاب‌هاي اجتماعي و اقتصادي مي‌خوانديم. حتي استاد رياضي و استاد زبان انگليسي داشتيم؛ يعني بنابر نيازهاي جامعه، سعي مي‌کرديم خودمان را مجهز بکنيم؛ ولي شرايط مبارزه آموزش‌هاي ديگري را مي‌طلبيد مجاهدين اوليه به‌هر‌حال تفسير خاصي از اسلام داشتند؛ ولي در آن زمان جاذبه ايجاد کرده بود. آنها درباره نهج‌البلاغه تفسير نوشته بودند؛ بخش‌هايی از نهج‌البلاغه را هم انتخاب کرده بودند که انسان را تحريک به مبارزه و جهاد مي‌کرد. خب اين بخش‌ها درخور‌توجه بود و ما علاقه‌مند بوديم بخوانيم. در حوزه اقتصادي هم مطالبي داشتند؛ مثلا «اقتصاد به زبان ساده» که البته اشکال داشت. اقتصاد مارکسيستي را آموزش مي‌دادند که ما هم مي‌خوانديم تا ببينيم حرف‌ آنها چيست؛ اما درباره مقابله با رژيم در زندان و نحوه بازجويي‌ها جزوات خوبي داشتند، از‌جمله اينکه روش‌هاي بازجويي چگونه است و نحوه مواجهه زنداني چگونه بايد باشد که مطلبي لو نرود. اين‌گونه جزوات براي ما خيلي مفيد بود و در همين حد از آنها استفاده مي‌کرديم؛ ولي من هيچ وقت به مجاهدين نپيوستم؛ چون ما يک گروه جدا تشکيل داده بوديم. در‌اين‌ميان به دليل ارتباطاتي که با برخي از اين عناصر از‌جمله آقاي عزت‌شاهي (عزت مطهري) داشتيم – که مي‌توان گفت اسطوره مقاومت در زندان بود – بعضي از جزوات را از ايشان مي‌گرفتيم و مطالعه مي‌کرديم.
‌درباره اينکه فاز فعاليت‌هاي خود را به مسلحانه تغيير بدهيد، با کسي مشورت کرديد؟ چون شما در آن زمان با چهره‌‌هاي انقلابي نيز همنشين بوديد.
با کسي نمي‌شد مشورت کنيم. ما پنج، شش نفر بوديم که… .
‌ کلا پنج، شش نفر بوديد؟
بله، خب نمي‌شد هسته مخفي بيشتر از اين باشد. آن‌قدر خفقان شديد بود که اگر يک نفر لو مي‌رفت، اين‌قدر او را شکنجه مي‌کردند تا دوستان خود را لو دهد. شرايط وحشتناکي بود. يکي از دوستان ما را در مقطعي دستگير کردند. هر کسي را که مي‌گرفتند، بلافاصله آن‌قدر شکنجه مي‌کردند تا قرارها و دوستان خود را لو بدهد… .
 ‌شما را هم لو دادند؟
بله. فشاري که بر من بود، به‌ اين ‌خاطر بود که لو رفته بودم. ما بعضي از جلسات را در اصفهان، در محله پدري‌مان برقرار مي‌کرديم. یکی از دوستان را که دستگیر کرده بودند، خیلی شکنجه کرده بودند که جای من را لو دهد. ایشان خانه من را در قم لو داد و چندباری به آنجا ریختند که من نبودم. بعد به ایشان بیشتر فشار آوردند تا جاهای دیگری را که از من می‌دانست لو بدهد و ایشان خانه ما در اصفهان را لو داده بود. او را به اصفهان آوردند. بعضی از دوستان که او را دیده بودند به من‌ گفتند که تمام پایش باندپیچی بود، از بس او را شلاق زده بودند و با عصای زیربغل او را آورده بودند تا خانه‌ای که من در آن هستم را نشان دهد. ایشان خانه را نشان داده بود و به آنجا ریختند که البته من در آنجا نبودم! شرایط ‌طوری بود که نمی‌شد با کسی صحبت کرد. حتی پدر من خبر نداشت که من چه‌کار می‌کنم. من در آن دوران کمتر به زندان رفتم. بیشتر به صورت موقت من را بازداشت  و آزاد می‌کردند.
‌با توجه به سابقه‌ای که داشتید، چرا شما را نگه نمی‌داشتند؟
سیستم اطلاعاتی رژیم آن زمان خیلی منسجم نبود. اولا عکسی از من نداشتند؛ ثانیا من جاهای مختلف با اسامی مختلفی می‌رفتم. به‌خاطر فشار فوق‌العاده‌ای که می‌آوردند، از اسفند ۵۲ به‌بعد تصمیم گرفتم از قم خارج شوم. بارها برای اینکه من را پیدا کنند، به مدرسه‌ای که در آنجا تحصیل می‌کردم هجوم آوردند. حتی یک‌بار نیمه‌شب بالای سر خود من هم آمدند، اما من را نشناختند! هنر من در فرارکردن بود! یک دلیل دیگر هم این بود که از سال ۵۲ به‌بعد مرحوم آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی خیلی به من کمک کردند. ایشان یک شناسنامه جعلی برای من درست کردند، با نامی دیگر. این شناسنامه بارها من را نجات داد. هرجا بودم، این شناسنامه در جیبم بود. بارها ساواک من را بازداشت کرد، ولی وقتی تفتیش می‌کردند و به شناسنامه می‌رسیدند، با فرد دیگری مواجه می‌شدند! آقای هاشمی‌رفسنجانی، فردی را در ثبت‌‌احوال داشتند که شناسنامه‌ها را کش می‌رفت! در یکی از آن شناسنامه‌ها هم عکس من را زدند و مهر کردیم. البته اگر کسی شناسنامه را استعلام می‌کرد، متوجه می‌شد که این شناسنامه واقعی نیست. این امر باعث شد که من در دو، سه مرحله حساس نجات پیدا کنم.
‌بعد از این هم برای ادامه فعالیت‌های مسلحانه به خارج از کشور رفتید؟
بله. بعد از مشورت‌هایی که با دوستان کردم، از جمله آقای هاشمی‌رفسنجانی، به این نتیجه رسیدم که اگر در کشور بمانم، دیر یا زود دستگیر می‌شوم و نهایتا یا اعدام می‌شدم یا حبس ابد می‌گرفتم. توصیه آنها این بود که از کشور خارج شوم. از اواخر سال ۵۳ تلاش کردم که از مرز پاکستان خارج شوم و در نهایت فروردین سال ۵۴ وارد پاکستان شدم.
‌ آقای هاشمی یا بهشتی با فعالیت‌های مسلحانه شما موافق بودند؟
حتما موافق بودند. آنها هم به این نتیجه رسیده بودند که مجاهدین خلق اولیه گروهی مسلمان و معتقد هستند که بر اساس انگیزه‌های دینی، برای بیداری مردم، دست به مبارزه مسلحانه زده‌‌اند. عموم افرادی که می‌شناختم، از جمله شهید مفتح، شهید بهشتی مرحوم آیت‌الله رفسنجانی در آغاز از این حرکت حمایت می‌کردند، ولی زمانی که آیت‌الله هاشمی باخبر شد که درون سازمان عناصری هستند که گرایش مارکسیستی پیدا کرده و تلاش می‌کنند تا رابطه عناصر مسلمان را با سازمان قطع و سازمان را مارکسیستی اعلام کنند، ایشان دست‌به‌کار شد تا با آنها مقابله کند. برنامه ایشان این بود که عناصر منحرف را قانع کند که تغییر ایدئولوژیک را اعلام نکنند تا ایشان بتواند عناصر مسلمان را دور هم جمع کند و آنان اعلام کنند که درون سازمان عناصری با گرایش مارکسیستی هستند که آنها را اخراج کردیم، اما متأسفانه این‌طور نشد. ایشان در سفری که به خارج از کشور آمد، در تاریخ تیرماه ۵۴، با بعضی از عناصر مارکسیست‌شده در خارج از کشور ملاقات و خیلی تلاش كرد آنها را متقاعد کند تا اعلام نکنند که مارکسیست شده‌اند، ایشان می‌خواست از این طریق نقشه خود را پیش ببرد، اما متأسفانه آنها در شهریور این موضوع را اعلام کردند.
‌یعنی ترجیح ایشان این بود که مبارزه مسلحانه را گروه‌های مسلمان سازمان دهند؟
بله. تلاش داشت تا نیروهای مسلمانی که عضو مجاهدین خلق بودند و بعد از تغییر ایدئولوژیک، پراکنده شده بودند، کار را ادامه دهند، ولی چون مارکسیست‌ها بعضی از آنها را به ساواک لو داده بودند به‌شدت تحت تعقیب قرار گرفتند.
‌برادر شما را هم لو دادند؟
بله.
‌افراخته لو داد؟
نمی‌دانم چه کسی لو داد، ولی او هم لو رفت و دستگیر شد.
‌برادر شما گرایش مارکسیستی پیدا کرد یا همچنان مسلمان ماند؟
گرایش اسلامی داشت و با تخفیف، محکوم به حبس ابد شد که در آستانه انقلاب آزاد شد. من آن زمان خارج از کشور بودم، در سوریه و لبنان با شهید محمد منتظری کاری را شروع کردیم. تلاشمان این بود که نیروهای مسلمانی را که تحت تعقیب قرار گرفته و رابطه‌شان قطع شده بود را از کشور خارج کنیم تا به دست پلیس نیفتند. با توجه به ارتباطاتی که داشتیم، بعضی از دوستان این افراد را پیدا  و منتقل می‌کردند و بعضی‌ها هم خودشان به خارج از کشور می‌آمدند.
‌چند نفر را منتقل کردید؟ هیچ چهره آشنایی در میان آنها وجود داشت؟
آقای مهندس غرضی و خیلی‌های دیگر بودند. از سال ٥٤ تا سال ۵۷ نزدیک به ۲۵ تا ۳۰ نفر به خارج آمدند و مقیم شدند. تعدادی هم بودند که از کشور خارج می‌شدند تا آموزش ببینند و بازگردند؛ حدودا، ٥٠ یا ۶۰ نفر بودند. بعضی‌ها به‌طور طبیعی به خارج می‌آمدند و در سوریه با ما ارتباط برقرار می‌کردند. بعضی‌ها هم به صورت قاچاق از مرز پاکستان می‌آمدند.
‌با دکتر چمران هم ارتباط داشتید؟ شما بیشتر سوریه بودید؟
در سوریه و لبنان، هردو اقامت داشتم. آقای هاشمی‌رفسنجانی تیرماه ۵۴ به خارج آمدند و من با مرحوم شهید محمد منتظری ایشان را در دمشق ملاقات کردیم. بعد با هم به لبنان رفتیم. ايشان دورادور مرحوم چمران را مي‌شناخت ولي از نزديک نديده بود. با هم به مجلس اعلاي شيعيان لبنان رفتيم که رئيس آن امام موسي صدر بود. با شهيد چمران هم ملاقات کرديم. من از آن زمان تا پيروزي انقلاب با شهيد چمران رفت‌وآمد داشتم؛ در جنگ‌هاي داخلي لبنان و ساير مسائل ايشان را همراهي مي‌کردم.
‌شما در جريان عمليات‌هاي چريکي‌اي که دكتر چمران انجام مي‌داد، همراهش بوديد؟
من در خط اول جبهه نبوديم. ايشان به خط اول هم ‌رفت‌و‌آمد مي‌کرد. نيرو‌هايي که براي آموزش به لبنان مي‌آمدند هم به خط مقدم مي‌رفتند. در جنگ داخلي لبنان هم شيعيان و هم اهل سنت و فلسطيني‌ها با مسيحيان درگير بودند. در واقع يک جنگ داخلي تمام‌عيار بود. مسيحيان يک ‌طرف بودند و مسلمانان يک‌ طرف.
‌با امام موسي صدر چقدر ارتباط داشتيد؟
خيلي. از زماني که به اتفاق آقاي هاشمي‌رفسنجاني نزد امام موسي صدر رفتيم، من مرتب با مجلس اعلاي شيعيان ارتباط داشتم.
امام موسي صدر براي من و تعدادي ديگر از مبارزان به عنوان عضو مجلس شيعيان لبنان اقامت گرفت و خيلي به ما کمک کرد. حداقل ٢٠ نفر از دوستان هم که در سوريه بودند، امام موسي صدر با مرحوم حافظ اسد درباره آنها صحبت کرد و حافظ اسد به وزارت کشور دستور داد و براي همه آنها اقامت گرفت. تا آخرين لحظه‌اي که امام موسي صدر در لبنان بودند- قبل از اينکه به ليبي بروند- ما مرتب به منزل، دفتر و مجلس اعلا رفت‌‌وآمد داشتيم. به ياد دارم ايشان نامه‌اي نوشتند و من را به دانشگاه مدينه معرفي کردند تا به آنجا بروم و وضعيت آن دانشگاه را بررسي کنم. در آن نامه من را به عنوان عضو مجلس اعلاي شيعيان معرفي کردند که با من همکاري کنند.
‌ نظر امام موسي صدر درباره فعاليت‌هايي که شما مي‌کرديد، چه بود؟
امام موسي صدر قطعا موافق بود و حمايت مي‌کرد.
‌نمي‌خواهم وارد بحث امام موسي صدر شوم. ولي قرائت متفاوتي وجود دارد؛ گفته مي‌شود ايشان چهره معتدلي بودند و ظاهرا در بعضي از مراوداتي که با شاه داشتند، باعث آزادي بعضي از زندانيان هم شدند. گويا ايشان به همين دليل هم چندان مقبول جريان انقلابي نبود؟
آن زمان جريان مبارزات به‌گونه‌اي بود که اگر کسي با شاه يا رژيم تماس مي‌گرفت، منفور مي‌شد، منتها ايشان به‌عنوان رئيس مجلس اعلاي شيعيان لبنان، داراي يک شخصيت سياسي بود. يعني رهبر کل شيعيان لبنان بود. سال‌هاي ۵۰ يا ۵۱ که ايشان به ايران آمد. آن زمان تعدادي از سران مجاهدين خلق هم دستگير شده بودند و تحت شکنجه‌هاي بسيار شديدي قرار داشتند. قرار بود ايشان براي بحثِ کمک به شيعيان لبنان با شاه ديداري داشته باشد، تعدادي از شخصيت‌ها ازجمله شهيد بهشتي از ايشان خواستند مسئله مجاهدين خلق را هم در اين ديدار مطرح کند و از شاه بخواهد آنها را آزاد کند. يک بار که مرحوم شهيد بهشتي به منزل ما آمده بود از ايشان شنيدم که: «برادرم امام موسي صدر گفتند که من وقتي با شاه ملاقات داشتم، مسئله مجاهدين خلق را هم مطرح کردم و آرام‌آرام صحبت مي‌کردم و هر جمله‌اي که مي‌گفتم به چهره شاه نگاه مي‌کردم تا ببينم چه تأثيري بر شاه مي‌گذارد». غرض اينکه مرحوم بهشتي هم از امام موسي صدر خواسته بود آزادي مجاهدين خلق را با شاه مطرح کند، منتها در آن زمان انقلابيون به هرکسي که به شاه نزديک مي‌شد، معترض بودند. امام موسي واقعا يک شخصيت فوق‌العاده بود. ايشان براي مبارزه با اسرائيل، جنبش امل شاخه نظامي حرکة المحرومين را ايجاد کرد. آنچه ما در سال‌هاي بعد از جنبش امل و بعدا جنبش حزب‌الله مي‌بينيم، نتيجه تلاش‌هاي ايشان است. همين چند روز قبل يک اجتماع بزرگ که در بعلبک به مناسبت پيروزي بر داعش تشکيل شده بود، سخنراني سيد حسن نصرالله، با تاريخ ربوده‌شدن امام موسوي صدر مصادف بود. ايشان مفصل درباره امام موسي صدر صحبت و تأکيد کرد آنچه امروز به عنوان حزب‌الله داريم، ثمره بذري بود که امام موسي صدر در لبنان کاشت.
‌راجع به جنبش امل حرف و حديث زياد است… .
بله. ولي درحال‌حاضر امل همکاري خوبي با حزب‌الله دارد. در همين سخنراني سيدحسن نصرالله از نبيه‌ بري- رئيس مجلس لبنان – تجليل کرد که همواره با حزب‌الله همراهي داشته است. البته در برهه‌اي اختلافات شديد و درگيري داشتند. آيت‌الله جنتي هم مأمور رسيدگي به آن اختلافات شد. به لبنان رفت تا مشکلات آنها را حل‌وفصل کند.
‌توانست حل کند؟
نسبتا.
‌در سال‌هايي که برادر شما با مجاهدين در ارتباط بود و بازداشت شد، شما و پدر آيا مي‌توانستيد با او ارتباط بگيريد؟
ايشان سال ۵۳ دستگير شده بود و من از اواخر ۵۲ زندگي مخفي داشتم و از سال ۵۴ هم به خارج از کشور رفتم. او هم زندگي مخفي خودش را داشت. به اين ترتيب هيچ ارتباطي با هم نداشتيم. پدرم در اسدآباد همدان تبعيد بود و آنجا هم مأمور گذاشته بودند که اگر هر کدام از ما به ملاقات ايشان رفتيم، بازداشت شويم. حتي صاحبخانه ايشان را به عنوان منبع استخدام کرده بودند تا اگر زماني ما به ديدار پدر رفتيم، خبر بدهد تا دستگيرمان کنند. با وجود همه اين مشکلات من چند بار با تغيير چهره براي ديدن پدر و مادر به اسدآباد ‌رفتم.
‌نمي‌شناختند؟ چه‌ کار مي‌کرديد؟
نمي‌توانم بگويم (خنده). به هر قيمتي بود هر چند ماه يک ‌بار، سر مي‌زدم. بعضي وقت‌ها با تعدادي از دوستان در قالب يک جمع مي‌رفتم که آنها نمي‌دانستند اين جماعت چه کساني هستند. به هر حال به صور متفاوت سعي مي‌کردم ديدار داشته باشم.
‌ چرا ديگر برادرهاي شما، حسن و محمد وارد فعاليت سياسي نشدند؟
افراد متفاوت‌ هستند! برادر ناتني من، حسن آقا درحال‌حاضر در اصفهان زندگي مي‌کند و چندان علاقه‌اي به کار سياسي نداشت. ايشان يک سال از من کوچک‌تر است و از ابتدا در اصفهان نزد پدربزرگ‌مان رفت و همان‌جا ماند. خيلي علاقه‌اي به درس‌خواندن هم نشان نمي‌داد. به دنبال کار شخصي بود و هنوز هم به همان فعاليت مشغول است. برادر کوچک‌ترم محمدآقا هم در زمان رژيم گذشته چندان علاقه‌اي به ورود به جريانات مبارزاتي از خود نشان نمي‌داد.
‌آقاي جنتي، شنيدم و خوانده‌ام که پدر شما خيلي با حسين صحبت مي‌کرد. آيا شده است بعد از اين همه سال در قبال اتفاقي که براي او افتاد، ابراز ناراحتي کند؟
پدرم هيچ‌وقت ابراز ناراحتي نکردند ولي حتما از نظر عاطفي ناراحت هستند که چرا فرزندشان به اين سرنوشت دچار شد. متأسفانه او با مجاهدين خلق در فاز نظامي هم همراهي کرد و سرنوشت او اين‌گونه شد.
‌پدرتان در جايي گفته‌اند که خيلي هم با ايشان صحبت کردند، ولي موفق نشدند.
بله، من هم صحبت کردم. نه‌تنها با ايشان، بلکه با برخي ديگر از دوستان که قبل از انقلاب فعاليت مسلحانه مي‌کرديم و بعدا به مجاهدين خلق پيوستند، ساعت‌ها صحبت کردم. ولي عموما سبک‌شان اين بود که يک ساعت به حرف‌ها گوش مي‌دادند و بعد مي‌گفتند «ديگر فرمايشي نداريد»! و صحنه را ترک مي‌کردند اصلا وارد استدلال و بحث نمي‌شدند. ظاهرا يکي از آموزش‌هاي تشکيلاتي آنها بود که هيچ‌گاه بحث نکنيد. البته مادرم خيلي متأثر بود. تا آخر عمر هم همواره ناراحت بود، ولي پدرم چيزي ابراز نمي‌کرد.
‌ سر مزار ايشان مي‌رويد؟
مزار چه کسي؟
‌برادرتان حسين؟
اصلا نمي‌دانم کجا هست.
‌شما اطلاعي نداريد؟ ولي با ارتباطاتي که داشتيد، مي‌توانستيد پيدا کنيد.
نه اطلاعي ندارم. اگر جست‌وجو مي‌کردم، مي‌توانستم پيدا کنم. اما انگيزه‌اي براي اين‌کار نداشتم.
‌معمولا سر مزاررفتن آلام را کاهش مي‌دهد، به خاطر مادرتان هم که شده بود دنبال مزار برادرتان نگشتيد؟
خير. نه خودمان دنبال کرديم و نه کسي آدرس آن را داد که مادرمان را ببريم.
‌قبل از انقلاب به ايران برمي‌گرديد و ازدواج مي‌کنيد. مفصل درباره‌اش توضيح داديد، خانواده همسرتان سياسي بودند؟
نه اصلا سياسي نبودند.
‌ گفته بوديد حجت‌الاسلام والمسلمين آقاي سيدموسي موسوي واسطه ازدواج مي‌شوند. به واسطه مطرح‌بودن ايشان، خانواده همسر شما هم موافقت مي‌کنند. درست است؟
بله. داستان به اين ترتيب بود که پس از خارج‌شدن از قم به منظور مخفي‌شدن به نقطه‌اي دوردست در سنقر کليايي (منطقه‌اي در استان کرمانشاه) رفتم، آن‌هم نزد فردي که خود يک تبعيدي بود که از چابهار فرار کرده بود و با اسم مستعار در آنجا زندگي مي‌کرد! حدود شش ماه در آن شهر زندگي کردم. براي اينکه کاري هم انجام دهم، درس تفسير مي‌دادم و خيلي از خانم‌ها شرکت مي‌کردند؛ از جمله خواهر همسر من که در آنجا معلم بود، پاي درس ‌من مي‌آمد. از آنجا با او آشنا شدم. سال ۵۵ که تصميم گرفتم ازدواج کنم با افراد مختلفي مشورت کردم؛ ازجمله خواهر همسرم.
‌خواهرشان را به شما پيشنهاد دادند؟!
خير. ابتدا شخص ديگري را پيشنهاد کردند. مجبور بودم واقعيت را به او بگويم که من تحت تعقيب هستم و نمي‌توانم به ايران برگردم و اگر با من ازدواج کند ممکن است تا آخر عمر نتواند به ايران بازگردد. به او گفتم به خانواده‌ات هم نبايد حقيقت را بگويي. خودش رضايت داشت، ولي خانواده‌اش گفتند اين جوان مشکوک است که مي‌خواهد با اين سرعت ازدواج کند و برود و احتمالا اين آقا بايد از جماعت مارکسيست‌هاي اسلامي باشد! بنابراين از خواهر همسرم خواستم که مورد ديگري را معرفي کند او هم خواهر کوچک‌ترش را معرفي کرد. با او هم همان حرف‌ها را زدم و از او خواستم که هيچ‌کس نبايد متوجه شود که من چه کسي هستم. بالاخره جناب آقاي موسوي که آن زمان در کرمانشاه امام جماعت و مورد احترام بودند، خواستگاري کرده و من را معرفي کردند و خانواده دختر هم به اعتبار آقاي موسوي قبول کردند. البته من مجبور بودم به خاطر مخفي‌ماندن هويتم يک‌سري حرف‌هاي خلاف واقع هم بزنم؛ سرانجام پذيرفتند. مراسم عقد جمع‌وجوري برگزار کرديم. من بايد سريعا از کشور خارج مي‌شدم و همسرم بعدا به من ملحق شد. جالب اين بود که مادر همسرم كه در آستانه انقلاب – پنج، شش ماه قبل از انقلاب – به سوريه آمده بود تا زمان پيروزي انقلاب در ۲۲ بهمن نمي‌دانست من چه کسي هستم. بعد از پيروزي خودم و پدر و مادرم را معرفي کردم.
‌پدر و مادرتان خبر داشتند که ازدواج کرده‌ايد؟
بله خبر داشتند.
‌قبل از ازدواج گفتيد؟
نه آن زمان نگفتم، بعدا خبر دادم. آنها يک سفر به دمشق آمده بودند و اطلاع يافتند.
‌حرف خاصي نداشتند؟
خير. شرايط من را مي‌دانستند.
‌شما در آستانه انقلاب، سفري به ليبي داريد. به اين منظور که اگر بعد از سه ماه دولت فرانسه امام را از کشورشان اخراج کردند، به آنجا بروند. اما گويا امام جواب جالبي به شما ندادند. نظر امام درخصوص قذافي چه بود؟
ما از نظر امام خبر نداشتيم، ولي بعدا فهميديم که نظر ايشان خيلي منفي است.
‌ احتمالا به خاطر امام موسي صدر منفي بود؟
کاملا روشن بود که امام موسي صدر را قذافي دستگير کرده و همه مشکلات زير سر قذافي است. از طرفي ما چاره‌اي نداشتيم و بايد جايي براي امام پيدا مي‌کرديم. نمي‌شد که از اين فرودگاه به آن فرودگاه بروند. قذافي شعارهاي انقلابي مي‌داد، از فلسطين حمايت مي‌کرد و ضد رژيم شاه بود. ما چندان او را قبول نداشتيم. در عين آنکه قذافي چهره‌اي ضدامپرياليستي بود که از فلسطين و از انقلاب ايران حمايت مي‌کرد.
‌چهار، پنج روز بعد از انقلاب به ايران برگشتيد… .
اسفند ۵۷ بود که به توصيه مرحوم شهيد بهشتي به کرمانشاه رفتم و دفتر حزب جمهوري اسلامي را آنجا تأسيس کردم. در ارديبهشت سال ٥٩ آقاي مهندس غرضي، استاندار خوزستان، از صداوسيما خواست تا من را به‌عنوان مدير صداوسيماي مرکز اهواز منصوب کنند. آن زمان شوراي سرپرستي صداوسيما جمع پنج‌نفره‌اي بود؛ ازجمله آقايان دکتر هادي، دکتر حدادعادل، موسوي‌خوئيني‌ها و دکتر غضنفرپور. با شناختي که بعضي از اعضا مثل دکتر هادي از من داشتند، خواستند که به اهواز بروم و من هم پذيرفتم. اين اولين مسئوليت دولتي من بود.
‌ بين چهره‌هايي که نام برديد، احساس مي‌کنم که رفاقت شما با آقاي غرضي بيشتر بود. درست است؟
با بقيه هم رفاقت داشتم، هنوز هم رفاقت داريم. در ماه مبارک رمضان در بعضي از افطاري‌ها، با دوستاني که در سوريه بودند، جلسه انس داريم. آقاي غرضي هم يکي از کساني بود که با ايشان آشنا شده بوديم. سن ايشان هم از ما بيشتر بود. مرحوم خانم مرضيه دباغ هم جزء اين گروه بود. مجموعه دوستان سوريه دائما با هم محشور بوديم. ابتداي سال ۵۹ به صداوسيماي استان خوزستان رفتم و تا دي آن سال آنجا بودم. بعد از اينکه قانون اداره صداوسيما تصويب شد، مرحوم شهيد بهشتي من را به‌عنوان نماينده قوه ‌قضائيه در شورا معرفي کرد.
‌ دوراني که در شوراي سرپرستي صدا‌و‌سيما حضور داشتيد، مسئوليت ديگري نداشتيد؟
خير. البته اواخر سال ۶۱ تا مرداد ٦٢، ضمن عضويت در شوراي سرپرستي مدير شبکه يک هم بودم.
‌ مقطعي هم که در خوزستان بوديد و در صداوسيما، به حجاب خانم‌ها اعتراض داشتيد؛ در واقع به شکل ظاهري که با آن سر کار حاضر مي‌شدند. هم‌زمان دستور پاکسازي هم مي‌دهيد که باعث جابه‌جايي بخشي از نيروها مي‌شود. اين متأثر از نگاه انقلابي آن موقع بود يا الان هم آن حساسيت را به پوشش خانم‌ها داريد؟ از اقدامتان در پاکسازي‌هايي که انجام داديد، رضايت داريد؟
من بنابر مطالعات اسلامي‌ای که داشتم و تجربه‌اي که در خارج کشور کسب کرده بودم، هيچ نوع جزميت و نگاه دگماتيک نداشتم که حتما افراد بايد چادر به سر داشته باشند. مدتي هم که در کرمانشاه مسئول حزب بودم و معمولا در جلسات سخنراني مي‌کردم، بعضي از ائمه مساجد عليه من موضع گرفتند که اين فرد مي‌گويد که حجاب فقط چادر نيست! خب اين اعتقاد من بود. بعد که مدير صداوسيما شدم، از لباس روحانيت بيرون آمدم؛ چون شهيد بهشتي تأکيد داشتند که حتما ملبس به كرمانشاه بروم.
‌چرا؟
چون روحانيت در آن زمان چهره محبوبي بود و بيشتر مي‌توانست تأثيرگذار باشد. بعد که در محيط صداوسيما آمدم، لباس روحانيت را کنار گذاشتم.
‌زمان مبارزه هم لباس روحانيت نمي‌پوشيديد؟
نه، زماني که تحت تعقيب بودم، لباس نمي‌پوشيدم. صداوسيما هنوز در فضاي قبل از انقلاب بود. آن زمان هم من شروع‌کننده بحث پاکسازي نبودم. بحث پاکسازي در کل کشور تصويب شد و اجبار کردند که خانم‌ها حتما بايد حجاب اسلامي داشته باشند يا از دستگاه‌هاي دولتي خارج شوند. ما هم آنچه را که دولت تصميم گرفته بود، اجرا کرديم؛ ولي ابدا اعتقاد نداشتم که پاکسازي‌ها اين‌طور انجام شود؛ مثلا برخي از کارکنان ارمني يا جزء ساير اقليت‌هاي ديني بودند. دليلي نداشت که آنها را مجبور به رعايت حجاب کنيم.
‌آقاي جنتي شما جبهه هم رفته‌ايد؟
خب من سه سال – از ۶۳ تا ۶۶ – استاندار خوزستان بودم و آنجا شبانه‌روز جنگ بود! سال ۵۹ هم که جنگ شروع شد من خوزستان بودم. روز ٣١ شهريور ۵۹ که جنگ شروع شد، من آبادان بودم و تمام حوادث جنگ را از اول شاهد بودم. آن زمان مقام معظم رهبري مشاور امام در ارتش بودند؛ آمدند و در مقر لشکر ٩٢ زرهي اهواز مستقر شدند. کنار ايشان آقاي غرضي بود. اطراف شهر را سنگربندي کردند و مواد منفجره کار گذاشتند. من از روز اول آنجا بودم. يک روز در دفترم در صداوسيما بودم که خمپاره‌اي کنار دفتر اصابت کرد و سقف روي سرمان خراب شد. در آن مقطع دائما در پناهگاه زندگي مي‌کرديم.
‌خانواده هم با شما در خوزستان بودند؟
اوايل حضورم خوزستان بودند؛ اما بعدا به تهران آمدند. در دوران استانداري هم دائما در خطر بوديم. بعضي از مسئولان از تهران مي‌آمدند، جلسه داشتيم، يکباره خمپاره از بالاي سرمان رد مي‌شد و صداي سوت آن مي‌آمد. مي‌گفتند چه بود؟ مي‌گفتم هيچ، يک خمپاره بود (مي‌خندد). در عمليات‌ها هم مرتب به قرارگاه‌ها سر مي‌زدم. زماني که مي‌خواستند فاو را آزاد کنند؛ تا نزديکي اروند ‌رفتيم و در قرارگاه‌ها حاضر مي‌شديم. بالاخره استان خوزستان شرايط بسيار سختي داشت؛ هم بايد مشکلات و معيشت مردم را حل و تأمين مي‌کرديم و هم بايد به رزمندگان کمک مي‌کرديم. گردان‌ها و لشکرهاي متعددي که آنجا بودند، مرتب مراجعه مي‌کردند و کمک مي‌خواستند و بايد کمک مي‌کرديم. استان دائما بمباران مي‌شد، هم مناطق مسکوني، مثل دزفول که بيش از ١٢٠ موشک اسکات به آن اصابت کرد. تعداد زيادي شهيد مي‌شدند و ما بايد سرکشي مي‌کرديم؛ مراکز صنعتي هم بمباران مي‌شد، مثل کاغذ‌سازي پارس، فرودگاه اهواز و… خودش جبهه جنگ بود ديگر!
‌ بعد از مدتي که جنگ فرسايشي شد، پيش آمد که با آقاي هاشمي‌رفسنجاني درباره جنگ صحبتي داشته باشيد؟
خير. من وارد اين حوزه نشدم. من اواخر سال ۶۶ تا پايان جنگ، يعني پذيرفتن قطع‌نامه و تا زمان رحلت امام، رئيس دفتر آقاي هاشمي به‌عنوان جانشين فرمانده کل قوا بودم. بيش از يک‌ سال مسئول دفترشان بودم و بيشتر بحث‌هاي نظامي آنجا طرح مي‌شد. ضمن اينکه در آن دوره فعاليت‌هاي نظامي براي پايان جنگ انجام مي‌شد، اعتقاد هم بر اين بود که کشور بيشتر از اين امکان ندارد که در ميدان بجنگد.
حتي نيروهاي بسيجي هم که هر وقت فراخوانده مي‌شدند، فوج‌فوج به جبهه‌ها مي‌آمدند، اين اواخر کمتر رغبت نشان مي‌دادند و فرماندهان براي پرکردن جبهه‌ها مشکل داشتند. قيمت نفت به بشكه‌اي پنج، شش دلار رسيده بود. اين بحث‌ها آن زمان مطرح بود، ولي من به طور خاص وارد اين بحث‌ها نمي‌شدم.
‌بعد از انتخاب آقاي هاشمي به رياست‌جمهوري به استانداري خراسان رفتيد اما کمتر در خصوص استانداري خود در خراسان صحبت کرده‌ايد. هيچ کدام از مسائلي که در دوران وزارت شما پيش آمد به آن دوران ربط داشت؟ مثل آقاي علم‌الهدي و… .
ايشان آن زمان در خراسان نبود. آن موقع دانشگاه امام صادق بود. آن زمان مرحوم آقاي طبسي به نمايندگي از امام در خراسان بودند و من هم به درخواست ايشان به آنجا رفتم. آقاي طبسي از مقام معظم رهبري خواستند که دستور دهند من را به عنوان استاندار خراسان به آنجا بفرستند.
‌چرا؟
از قبل من را مي‌شناخت.
‌به واسطه پدر يا خودتان؟
شخصا من را مي‌شناخت. ما در جريان مبارزات با ايشان آشنا شديم، در دهه ۵۰ که آيت‌الله حاج‌سيدحسن قمي از مشهد به کرج تبعيد شده بود. افرادي به ديدن ايشان مي‌رفتند و من هم رفته بودم. با آقاي طبسي آنجا آشنا شديم. ايشان پدرم را مي‌شناخت و من هم از آن زمان با ايشان آشنا شدم. در مقطعي که من در خوزستان بودم و دشمن عقب‌نشيني کرده بود، آستان قدس مسئول ساخت هويزه شد. به اين دليل آقاي طبسي به آن منطقه رفت‌وآمد داشتند و فعاليت‌هاي ما را مي‌ديدند. بنابراين ايشان از مقام معظم رهبري درخواست کردند که من به خراسان بروم.
‌آن زمان مثل امروز اين‌قدر راجع به فعاليت‌هاي جنبي آستان قدس حرف و حديث نبود؟
خير. آستان قدس در زمان ايشان جايگاه خود را داشت. مرحوم طبسي هم شخصيت برجسته‌اي بودند و ما هم در استانداري همکاري نزديکي با ايشان داشتيم.
‌احيانا پروژه مشترکي با آستان قدس دنبال کرديد؟
فعاليت‌هايي که آستان قدس براي گسترش حرم و صحن‌ها انجام داد، بايد مجوز شوراي عالي شهرسازي و کميسيون‌هاي مربوطه را مي‌گرفت و استانداري با آنها همکاري کرد تا اين کارها انجام شد.
‌احيانا نقد و انتقادات را نيز منتقل مي‌کرديد؟ البته آن موقع نقدها صراحت نداشت ولي آيا اين نقدها را منتقل مي‌کرديد؟
من هميشه اعتقاد داشته‌ام در کشور بايد از همه نيروها استفاده شود و اين عناويني که ما درست کرده‌ايم؛ ازجمله چپ و راست يا اصلاح‌طلب و اصولگرا و… چندان واقعيت خارجي ندارد. من هميشه نگاهم اين بوده افرادي که به نظام اعتقاد دارند و متدين هستند باوجود تفاوت نظرهايي که در شيوه اداره کشور دارند بايد با يکديگر کار کنند.
بنابراين همواره از اول انقلاب تا به‌حال از همه نيروهاي شايسته با گرايش‌هاي مختلف استفاده کرده‌ام.
‌يعني انتقاداتي که به آقاي طبسي وارد مي‌کرديد راجع‌به به‌کارگيري نيروها بود؟

من اعتقاد داشتم کساني که به نظام و ولايت ‌فقيه معتقد و متدين هستند و در کاري که به آنها محول مي‌شود تخصص و کارايي دارند، فارغ از گرايش سياسي آنها بايد از آنان در معاونت‌ها و فرمانداري‌ها و ادارات کل استفاده کنم. آن زمان مرحوم طبسي به‌شدت نسبت به بعضي از جريان‌ها حساسيت داشت. من بارها در جلسات به ايشان مي‌گفتم شما پدر استان هستيد، نماينده رهبري هستيد و بايد چتر حمايت‌تان را آن‌قدر باز کنيد که همه را تحت پوشش قرار دهيد نه اينکه خودتان يک‌طرف قضايا قرار بگيريد. بارها دراين‌باره صحبت کرديم و خب ايشان نظر خودشان را داشتند.
‌شورش‌هاي مشهد زمان حضور شما در استانداري خراسان شکل گرفت؟ منشأ آن چه بود؟
دليل آن هم حاشيه‌نشيني در مشهد است. مشهد بعد از تهران بزرگ‌ترين شهري است که درگير حاشيه‌نشيني است. افراد از روستاها و شهرهاي ديگر به آنجا کوچ مي‌کنند و بضاعت مالي براي خريد منزل ندارند، معمولا اطراف مشهد، زميني را تصرف و آب و برق آن را هم به طور غيرقانوني تأمين مي‌کرد. اين معضل بزرگي است؛ چه براي تهران، چه براي مشهد و چه براي شهرهاي ديگر. شهرداري مشهد براي مقابله با اين امر، معمولا گشت‌هاي شهرداري را به اطراف شهر مي‌فرستاد تا خانه‌هايي را که با تخلف ساخته شده خراب کنند. يک بار که ماشين شهرداري براي تخريب خانه‌ حاشيه‌نشين‌ها رفته بود تا جلو اين کار غيرقانوني را بگيرد، آنها تصميم ‌گرفته بودند که برخورد کنند، همين کار را هم انجام دادند و ماشين شهرداري را واژگون کرده و آن را آتش زدند. زمان رويداد اين اتفاق، مدارس تعطيل شد. دانش‌آموزان هم‌زمان دور ماشين جمع شدند و افرادي ديگر هم به آنها پيوستند. ما در استانداري از اين ماجرا بي‌خبر بوديم. نيروي انتظامي يک اتوبوس نيرو به محل وقوع حادثه فرستاد تا اين تجمع را متفرق کند. آنها براي اين کار از گاز اشک‌آور استفاده کردند. از آنجا که باد به جهت مخالف مي‌وزيد، گاز اشک‌آور به طرف نيروي انتظامي بازگشت. نيروها هم براي اينکه خودشان سالم بمانند به اتوبوس‌ها هجوم بردند و بچه‌هايي هم که آنجا جمع شده بودند، سربازها را «هو» کردند. نيروي انتظامي ابتدا شروع به تيراندازي هوايي کرد. در اين ميان يک سرباز يا درجه‌دار به سمت افراد تيراندازي کرده بود و دو نفر از دانش‌آموزان کشته شدند. همه اين اتفاقات در دو ساعت رخ داد. وقتي اين دو دانش‌آموز کشته مي‌شوند مردم پيکرهاي آنان را سر دست گرفته و به سمت مرکز شهر حرکت مي‌کنند. من زماني متوجه اين اتفاق شدم که مردم به سمت مرکز شهر راه افتاده بودند. در اين شرايط امکان اينکه جلسه شوراي تأمين استان را برگزار کنيم، نبود. مسئولان نظامي را هم پيدا نمي‌کرديم، فرمانده ارتش رفته بود دندان‌پزشکي، فرمانده سپاه جاي ديگري بود. بنابراين مردم همين‌طور به حرکت خود ادامه دادند و در مسير، برخي از اراذل و اوباش هم به آنان پيوستند، اين جمعيت در طول مسير مغازه‌هاي مردم را غارت کردند. بعد هم به يک پاسگاه نيروي انتظامي حمله کردند. مأموران نيروي انتظامي از فرط رعب و وحشت، تسليم شدند. جمعيت سپس به سمت مرکز شهر يعني ميدان شهدا آمدند و اداره کل دادگستري را هم به تسخير خود درآوردند. حتي يک قسمت اداره دادگستري را آتش زدند. ساعت حدودا هفت يا هفت و سي دقيقه شب بود، نيروي انتظامي هم خود را باخته بود، سپاه و ارتش هم در آن فاصله به اين‌ راحتي نمي‌توانستند نيرو جمع کند. نهايتا اوايل شب بود که به صداوسيما رفتم و اعلام کردم عده‌اي در حال تخريب شهر هستند، از نيروهاي بسيجي و حزب‌الله خواستم که وارد شوند و جلوي اين اوباش را بگيرند. بعد از اين اعلام، مردم به مرکز تجمع رفتند. حدود ٨٠٠ نفر از تجمع‌کنندگان را دستگير کردند و به استانداري آوردند. چشمان آنها را بستند و بعدا به زندان منتقل کردند. اگرچه مشخص شد که اين حادثه در اثر بي‌توجهي نيروي انتظامي و مأمورانشان اتفاق افتاده، اما چون من مسئول استان بودم، کل مسئوليت اين اتفاق را پذيرفتم و بعد هم استان را رها کردم.
‌يعني استعفا داديد؟
بله.
‌به اين فکر نکرديد که با آن حاشيه‌نشين‌ها صحبت کنيد؟
آن زمان، ديدگاه‌هاي مختلفي وجود داشت؛ عده‌اي مي‌گفتند اينها گروهک‌هاي چپ يا منافقين هستند. اتفاقا آقاي دکتر روحاني آن زمان دبير شوراي عالي امنيت ملي بود و آقاي سرتيپ سهرابي هم فرماندهي نيروي انتظامي را بر عهده داشت. اين‌ دو نفر، روز بعد از حادثه به مشهد آمدند. با همراهي هم به زندان‌ها سرکشي کرديم و شخص دکتر روحاني با خيلي از بازداشتي‌ها صحبت کرد. وزارت اطلاعات حدود دو ماه از اين‌ بازداشتي‌ها بازجويي مي‌کرد و نهايتا در گزارشي که آقاي فلاحيان از اين اتفاق تهيه کرد، تأکيد شده بود که هيچ‌کدام از بازداشتي‌ها وابستگي گروهي و گروهکي ندارند. حتي در بين آنها از خانواده شهيد و جانبازان هم بودند. بيشتر مشکلات اقتصادي و اجتماعي باعث اين اتفاق شد. من همان زمان هم پيش‌بيني مي‌کردم اين امر در ساير مناطق هم که مشکلات مشابهي دارد، تکرار شود که اتفاق هم افتاد؛ در اکبرآباد تهران و اراک هم چنين اتفاقي رخ داد. الان هم مشکل حاشيه‌نشيني مشکلي جدي‌ براي دولت است.

 




بعد از طرح گزینه‌هایی همچون عباس صالحی و حسام‌الدین آشنا برای جایگزینی⇐«کیهان» هم خبر از تغییر وزیر ارشاد داد

سینماروزان: چند هفته‌ای می‌شود که شنیده‌های مختلفی درباره تغییر وزیر ارشاد در دولت بعدی حسن روحانی شنیده می‌شود.

به گزارش سینماروزان این شنیده‌ها که ابتدا در شبکه های اجتماعی منتشر شده بود در روزهای اخیر در برخی رسانه ها هم بازتاب داشته است و در خلال آنها نام گزینه‌هایی مانند عباس صالحی و حسام الدین آشنا به عنوان جانشینان رضا صالحی امیری شنیده میشود.

در تازه ترین مورد روزنامه اصولگرای «کیهان» هم در گزارشی خبر از تغییر رضا صالحی امیری وزیر فعلی ارشاد با فردی دیگر در دولت دوازدهم داد.

متن گزارش «کیهان» را بخوانید:

نارضایتی هنرمندان و نخبگان فرهنگی نسبت به عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، موجب حرف و حدیث‌های بسیاری درباره آینده این وزارتخانه شده است.
هیچ کس نمی‌تواند انکار کند که بیشترین انتقادات نسبت به مسائل فرهنگی کشور از سوی اهالی فرهنگ و هنر طی چهار سال گذشته رخ داد. این انتقادات حتی بطور صریح و مکرر از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز مطرح شد. به طوری که معظم له بارها از کلیدواژه‌هایی چون «نفوذ»، «ولنگاری فرهنگی»، «مختل بودن دستگاه‌های فرهنگی»، «آتش به اختیار» و … استفاده کردند و مردم را به کار فرهنگی خود جوش و تمیز فراخواندند. همه این مسائل گواه آن هستند که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی کنونی یعنی سیدرضا صالحی امیری که هنوز یک سال هم از انتصابش به این مسئولیت نگذشته، با چالش‌های متعددی مواجه است.
نکته مهم این است که حتی درون خود دولت و اردوگاه اعتدالگرایان نیز رضایت چندانی از عملکرد صالحی امیری وجود ندارد. انتشار موقت خبر برکناری صالحی امیری از وزارت ارشاد توسط سایت خبرآنلاین (وابسته به معاون مطبوعاتی همین وزارتخانه) که بعد از زمان کوتاهی حذف شد، یکی از نشانه‌های این اختلاف درونی است.با این حال، سوال این است که اگر صالحی امیری قرار نیست وزیر ارشاد دولت دوازدهم باشد، چه کسی جایگزین وی خواهد شد؟ تا به حال چند گزینه از میان معاونین فعلی و گذشته صالحی امیری در این وزارتخانه مطرح شده است که با توجه به سابقه شان، توان ایجاد تحول و ارتقای وزارت ارشاد را ندارند.



همکاری کارگردانان «لانتوری» و «قصه‌ها» با رییس معزول سینما در ستاد انتخاباتی روحانی؟؟؟

سینماروزان: در حالی که پیشتر شنیده هایی وجود داشت مبنی بر اینکه یک فیلمساز ارگانی به رضا میرکریمی که در دو سال اخیر متصدی برگزاری جشنواره ای کاملا دولتی موسوم به جهانی فجر هم شده وظیفه ساخت فیلم تبلیغاتی حسن روحانی را برعهده خواهد داشت اما به تازگی حسام الدین آشنا مشاور فرهنگی روحانی در گفتگو با «شرق» با تأکید بر اینکه فیلم تبلیغاتی روحانی به صورت گروهی ساخته خواهد شد اذهان را به سمت صحت شنیده هایی تأییدنشده می برد که در روزهای اخیر در فضای رسانه ای شنیده شده بود.

این شنیده ها حکایت از آن دارد که حجت ا.. ایوبی که بعد از عزل از سازمان سینمایی جایگاه تازه ای برای مدیریت پیدا نکرده به عنوان مشاور سینمایی در بخش هنرمندان ستاد تبلیغاتی روحانی تحت نظر علی جنتی وزیر معزول ارشاد مشغول به کار است.

علیرضا رضاداد که در ابتدای دولت یازدهم برگزاری دو دوره جشنواره فجر به وی سپرده شد و البته جدایی هزینه‌زای بین الملل از فجر هم با دستور رییس معزول سینما اولین بار توسط وی به عنوان دبیر اجرایی شد از دیگر مشاوران حاضر در بخش هنرمندان ستاد تبلیغاتی روحانی است.

از سوی دیگر برای آن که تمرکز از روی میرکریمی برداشته شود در روزهای گذشته کارگردانان مختلفی به این ستاد رفت و آمد داشته اند و از جمله آنها رخشان بنی‌اعتماد کارگردان «قصه‌ها» و رضا درمیشیان کارگردان «لانتوری» است که فیلم دومش «عصبانی نیستم» در دولت فعلی گرفتار توقیف شد.

هنوز مشخص نشده که این رفت و آمدها به چه منظور است؟ آیا بناست از این کارگردانان برای ساخت فیلم تبلیغاتی استفاده شود یا آن که صرفا بناست مشاوره های آنها لحاظ شود؟

نتیجه هر چه باشد امیدواریم این سینماگران یا سینماگران دیگری که دعوت به همکاری شده اند، درباره برخی از مشکلات بنیادی که در این 4 سال سینما را رنج می داد و از جمله توقیف فیلمها به طور کامل یا توسط حوزه هنری علیرغم داشتن مجوز ارشاد و همچنین پارادوکس ممنوعیت تبلیغات محصولات فرهنگی در عین آزاد بودن تبلیغات تجاری در ماهواره و از همه مهمتر اوضاع بغرنج معیشتی صنف سینما، به صراحت به حلقه بالادستی مشاوران روحانی توضیح دهند بلکه در صورت انتخاب مجدد باز آش همان نباشد و کاسه همان کاسه!




آرزوی «حول حال…» هم برای مدیران و هم برای مجیزگویان

سینماروزان: سالی که گذشت سال بد بود؟! سالی بد و بد، ز بد، بدتر بود؟! کی میدونه 96 چی در انتظارشه؟!

نوروز95 علی جنتی خبر داشت کمتر از شش ماه مانده به نوروز96 باید استعفا دهد؟ نوروز95 حجت ایوبی خبر داشت کمتر از یک ماه مانده به نوروز96 حذف میشود؟ نوروز95 محمد سرافراز میدانست کمتر از 3 ماه بعد باید استعفا بدهد؟

این تازه وضعیت مدیران رده بالاست؛ وای به‌حال مدیران رده پایینی که همچنان گمان دارند تا ابد و -نعوذ بالله پس از مرگ-هم منصب مدیریتی همراهشان است و وای به‌حال مجیزگویان حلقه‌زده گرد مدیرانی که حتی خودشان هم نمی‌دانند چند ماه این ور و آن ور یا حذف می شوند یا باید استعفانامه امضاء کنند!

«حول حال…» را آرزومندیم هم برای آن مدیران و هم برای این مجیزگویان…




ایوبی بالاخره استعفا داد⇐حیدریان جایش را گرفت

سینماروزان: چهار ماه بعد از استعفای علی جنتی و علیرغم ممارستی که حجت ا.. ایوبی برای ماندن در ریاست سازمان سینمایی نشان داده بود اما گویا وی بالاخره استعفا داده و وزیر ارشاد هم استعفای او را پذیرفته است.

به گزارش سینماروزان این خبری است که خبرگزاری «مهر» وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی منتشر کرده است و از محمدمهدی حیدریان مشاور عالی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان سرپرست سازمان سینمایی یاد کرده است.

آخرین حضور ایوبی در کنار وزیر ارشاد مربوط میشد به دیدار وزیر ارشاد با دست اندرکاران جشنواره ای موسوم به جهانی فجر که در این دیدار این محمدمهدی حیدریان بود که دست راست وزیر نشسته بود!

هنوز سازمان سینمایی نسبت به این خبر واکنشی نشان نداده است.




نه تابش و نه حیدریان؛ گزینه‌های اصلی سازمان سینمایی این دو نفرند⇐پزشک و فرجی!!

سینماروزان: با برکناری علی جنتی از وزارت ارشاد که هنوز هم کسی به صراحت درباره دلایل این برکناری موضع‌گیری رسمی انجام نداده و حضور رضا صالحی امیری به عنوان وزیر تازه ارشاد، به نظر می‌رسد ریاست سازمان سینمایی و معاونتهای زیرمجموعه آن هم دستخوش تغییر و تحول خواهد شد.

به گزارش سینماروزان حمایت حجت ا.. ایوبی از وزیر برکنار شده و به نوعی قدآرایی در برابر اظهارات نماینده فریمان در مجلس که به صراحت بر دلایل غیرفرهنگی مرتبط با این برکناری مهر تأیید زد می‌تواند موید آن باشد که ایوبی هم امیدی به ماندن در سازمان سینمایی ندارد.

این نومیدی از یک سو مواجه شده است با شانتاژهای رسانه‌های نزدیک به علیرضا تابش مدیرعامل فارابی برای معرفی کردن او به عنوان گزینه ای کارآمد جهت حضور در رأس سازمان سینمایی و از سوی دیگر با گمانه زنی نزدیکان به محمدمهدی حیدریان درباره جانشینی ایوبی با وی.

در این بین آنچه مشخص است اینکه وزن تابش آن قدر نیست که بتواند به ریاست سازمان سینمایی برسد به خصوص که وی حین حضور در مدیرعاملی فارابی هم نتوانسته کارنامه قابل قبولی از خود به جای گذارد و در این ماههای آخر هم بیشتر می‌کوشد با حضور در پشت صحنه برخی فیلمهای مورد حمایت مالی فارابی، رزومه تصویری خود را پر و پیمان کند.

درباره حیدریان نیز علیرغم سابقه قبلی در معاونت سینمایی در دولت دوم اصلاحات اما حضور اخیرش در وزارت کار و حاشیه امنیتی که سمت معاونت فرهنگی-اجتماعی این وزارتخانه برایش دارد بعید است او را علاقمند به حضور در سازمان سینمایی کند آن هم کمتر از یک سال مانده تا پایان دولت.

گزینه های اصلی

اما اتفاق اصلی در نقطه مقابل این خبرسازی ها در حال انجام است؛ شنیده‌های سینماروزان حکایت از آن دارد که رضا صالحی امیری مذاکراتی را با محمدحسن پزشک و البته محمدرضا فرجی برای گرفتن ریاست سازمان سینمایی در ماههای باقیمانده تا عمر دولت یازدهم انجام داده است.

محمدحسن پزشک که در یک سال ابتدایی دولت دوم اصلاحات و بعد از سیف‌ا.. داد به عنوان معاون سینمایی ارشاد فعالیت می‌کرد در سالهای اخیر بیشتر از هر چیز دیگر به واسطه حضور در مدیریت موزه سینما شناخته می‌شد. وی از 1385 تا 1393 و نزدیک به یک دهه در قامت مدیر موزه سینما حضور داشت.

محمدرضا فرجی هم از جمله کارمندان سالیان دراز سازمان سینمایی است. او که در سالهای اخیر مدیرکل دفتر سینمای حرفه‌ای سازمان سینمایی بوده است شاید به واسطه حضور طولانی مدت در حلقه مدیریت میانی به عنوان گزینه‌ای جدی برای هدایت بی‌حاشیه سینما تا ماه‌های مانده تا انتخابات 96 مطرح شده است.

در عین اینکه احتمال می‌رود با نتیجه نرسیدن مذاکرات با پزشک این فرجی باشد که به ریاست سازمان سینمایی برسد این احتمال که پزشک به ریاست سازمان برسد و فرجی هم به جای حبیب ایل بیگی مهمترین معاونت سازمان یعنی معاونت ارزشیابی و نظارت را به خود اختصاص دهد نیز وجود دارد.

محمدحسن پزشک
محمدحسن پزشک
محمدرضا فرجی
محمدرضا فرجی




در واکنش به اظهارات علنی یک نماینده مجلس!⇐ایوبی با یک غلط املایی به حمایت از جنتی پرداخت و نوشت⇐حمایت وزیر ارشاد مستعفی از یک کارگردان باوقار طبیعی بوده!!

سینماروزان: بعد از اخبار برخی رسانه ها که دلایل استعفای علی جنتی را “غیرفرهنگی” می دانستند در جلسه رای اعتماد وزیر جدید ارشاد هم احسان قاضی زاده نماینده مجلس با بیانی صریح دلیل استعفای جنتی را بی ربط به ماجرای کنسرتها و دغدغه فرهنگی مراجع دانسته و البته بر “عبرت آموز بودن” آن تاکید کرد.

به گزارش سینماروزان این موضوع را که بگذاریم کنار اخبار تلگرامی درباره دلایل استعفا و ردپای برخی تله فیلمسازان که به دنبال مجوز پخش بودند(!) در این ماجرا، حجم پرسشها دوچندان می شود.

در این اوضاع حجت ا.. ایوبی رییس سازمان سینمایی در یادداشتی تلگرامی، به حمایت از جنتی برخاسته و شایعات تلگرامی را این طور پاسخ داده که حمایت وزیر ارشاد از یک کارگردان که او را به وقار می شناسند، طبیعی است!

البته که ایوبی از این کارگردان باوقار نامی نبرده اما اگر اخبار تلگرامی پیرامون استعفا را رصد کنیم برخلاف گفته ایشان با “کارگردان باوقاری”به معنای واقعی کلمه روبرو نمی شویم و فقط برخورد می کنیم با تعدادی نام اختصاری بانوان که هیچ کدام از این اسامی هم کمترین انطباقی با کارگردانان زن شناخته شده سینمای ایران ندارند.

از آن گذشته ایوبی چه پاسخی دارد بر سخنان قاضی زاده هاشمی نماینده فریمان در مجلس، که خطاب به وزیر جدید ارشاد گفت: شما امروز می‌خواهید سکان‌دار اموری باشید که داستان‌های عبرت‌آموزی داشته است؛ آقای علی جنتی نه شهید کنسرت هستند و نه برای دغدغه دولت نسبت به سخنان مراجع کنار گذاشته شدند که اگر قرار بود اینطور باشد، باید سه سال پیش کنار گذاشته می‌شد. اما امروز چیزی نمی‌گویم چرا که از رهبر انقلاب آموخته‌ام که مراقب نگفته‌ها و گفته‌هایم باشم!

آیا متن ایوبی نوعی پاسخگویی غیرمستقیم و توام با محافظه کاری به سخنان علنی این نماینده است؟

متن حامیانه ایوبی در باره شایعات پیرامون استعفای جنتی را با این توضیح بخوانید که این رییس در ظاهر علاقمند به شعر و ادب و مولانا، یک غلط املایی فاحش هم در یادداشت خود دارند و “بی محابا” را با “ه” نگاشته اند:

عالمی را یک سخن ویران کند روبهان مرده را شیران کند گویی دیگر رسم شده که پس از جابجایی یک مدیر به هر بهانه ای باید پچ پچه ها آغاز شود. بدگمانی، بدگویی و اتهام و افترا گویی قبح گذشته را از دست داده. و چه مصیبتی بالاتر از این. هیچ دلیلی ندارد که وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی از این قاعده بد استثناء شود. در شرائطی که اهالی فرهنگ و هنر روزگار تازه ای از ادب و احترام و رونق را می آزمودند، تلاطم و حرف و حدیث و سنت ناپسند پشت سرگویی آغاز شد. در این جهانِ جهانی شده که فرصتی بی مانند برای ارتباطات پدید آمده برخی اما ویروس گونه به جانِ آبروی مردم افتاده اند. می تازند، محکوم می کنند و شنیده ها و نشنیده ها را وسیله ای برای عقده گشایی ها خود قرار می دهند. خبرهایی که ازناکجاآبادها می آید و در فضاهای مجازی و غیرمجازی آنقدردست به دست می شود تا بی اصالتی اش در لابلای این همه غوغا گم شود.
 در این بین از ناکجایی خبری بر حمایت وزیر محترم پیشین از کارگردانی که او را به وقار و احترام می شناسند منتشر و حمایت طبیعی وزیر از اهالی هنر را در کارگاه ذهن و جان بدگمان خود به گونه ای دیگر تفسیر و زبان به بهتان و ناسزا گشوده اند.
دستور وزیر برای حمایت از هنرمندان در چارچوب ضوابط امری پیوسته و دائمی است در وزارت فرهنگ. رسیدگی به امور کسانی که در لابلای بوروکراسی پیچیده و هزار توی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از جمله سازمان سینمایی گرفتار می شوند همواره بوده، هست و خواهد بود. آنها که بی مهابا{بی محابا} تیر از کمان سخن می کشند بخوانند یک بار دیگر این سخن مولانای بزرگ را که: نکته ای کان جست ناگه از زبان همچو تیری دان که آن جست از کمان چون گذشت از سر جهانی را گرفت گرجهان ویران کند نبود شگفت و بدانند که این طوفانها فروخواهد نشست. غبارها خواهد رفت و حقایق می ماند. فرهنگ و دین و سنتهای ما نکوهش می کند این بی اخلاقی ها را به هر نامی که باشد. بدگمانی، اتهام و پشت سرگویی به هر نامی و به هر شیوه ای محکوم است و ناپسند. و تلاش های علی جنتی و دیگر خادمان سربلندی کشور در جای خود محفوظ است و ماندگار.

تصویری از متن تلگرامی ایوبی
تصویری از متن تلگرامی ایوبی



جنتی در مراسم خداحافظی از وزارت ارشاد⇐اگر بنا به فیلم درآوردن است باید مراسم سینه‌زنی و عزاداری را هم تعطیل کنیم

سینماروزان: مراسم خداحافظی و تودیع علی جنتی وزیر سابق ارشاد دوشنبه سوم آبان ماه در سالن سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد.

به گزارش سینماروزان به مانند اغلب مدیران مملکتی جنتی در این مراسم به تحسین عملکرد خود پرداخت و گفت که در دوران صدارتش بر وزارت ارشاد، عدالت فرهنگی گسترش یافت، اقتصاد فرهنگ رونق یافت، احترام به اهالی فرهنگ و هنر، فضا برای اهالی کتاب و سینما باز‌تر شد.

وزیر سابق ارشاد همچنین درباره برخی حواشی وزارتخانه اش گفت: در قم یک گروه کُر برنامه برگزار کرد، محتوایش خوب بود، حجاب خانم‌های آن که برگزارکننده بودند مناسب بود اما چهار تا خانم که روسری‌شان عقب بود عکسشان را گرفته و بعد عناصر سیاسی عکس را در جامعه مدرسین و خدمت مراجع می‌برند که فضایی درست کردند تا مدیرکل استان نمی‌تواند حتی بماند مجبور می‌شود استعفا بدهد و برود. می‌‌گویند حواشی است باید تماشاچی‌ها را کنترل کنید اگر قرار بر این است می‌خواهید فیلم بیاورم تا ببینید در مراسم سینه‌زنی و عزاداری خانم‌هایی که ایستاده‌اند چه وضعیتی دارند. باید آنها را هم تعطیل کنیم!

وی در ادامه این گلایه‌ها به سراغ تئاتر هم رفت و گفت: گاهی برای یک تئاتر امام جمعه‌ای استانی برافروخته می‌شود و با اینکه آن تئاتر را ندیده اما بر اساس گزارشات نظر می‌دهد هر چند من پشت صحنه این اتفاقات را می‌دانم آنها با معاون اداره کل مسئله دارند از این رو به تئاتر ایراد می‌گیرند، تئاتری که در تکریم شهدا بوده است.




واکنش منتقد پیشکسوت سینما به یک استعفا⇐جنتی هم “اشتباهی” بود!

سینماروزان: حذف علی جنتی از وزارت ارشاد همان طور که قابل پیش بینی بود همچنان واکنش های خاص خود را دارد.

به گزارش سینماروزان بعد از محمدمهدی شیخ‌صراف روزنامه‌نگار اصولگرا که این حذف را به دلیل شوآف انتخاباتی دانست(اینجا را بخوانید) حالا جبار آذین منتقد و مدرس پیشکسوت سینما با نگارش یادداشتی در صفحه اجتماعی اش به صراحت از نبود تخصص در میان مدیران فرهنگی 37 سال اخیر گلایه کرده و البته علی جنتی را هم به مانند بسیاری از مدیران قبلی و فعلی عرصه فرهنگ “اشتباهی” خوانده است.

متن کامل یادداشت جبار آذین را بخوانید:

آیا بارفتن جنتی از وزارت ارشاد، اوضاع عرصه های فرهنگ و هنر و سینما تغییر خواهد کرد؟ آیا از این پس برخلاف دوران ناکارامد جنتی، بخش های مختلف فرهنگ و فرهنگ سازان و هنرمداران متعیر و متحول خواهند شد؟

واقعیت های تاریخی و رخدادهای دیروز و امروزجامعه، چنین امیدی رابه یأس می نشاند، چراکه همچنان معضل اصلی این مملکت فرهنگ است که اگر نبود این همه دزد و دزدی و فساد و رشوه و جنایت های انسانی، اخلاقی، اقتصادی و اجتماعی وقوع نمی‌یافت.

حقیقت اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان متولی قانونی فرهنگ و هنر، هیچ گونه نقش و تأثیر اساسی و سازنده در فرهنگ سازی و ارتقای سطح فرهنگ و هنر نداشته است و این فاجعه فقط به ارشاد مربوط نمی شود چون فرهنگ و هنر و ارشاد در ایران، ده ها مدعی رسمی و غیررسمی وحقوقی و حقیقی دارد و به عبارتی فرهنگ وهنر وسینما در کشورما ملوک‌الطوایفی اداره و هدایت می‌شود.

هرکدام از طرف های ذینفع هم از زاویه منافع شخصی، گروهی، سیاسی واقتصادی خود به فرهنگ نگاه کرده و می‌کنند. مرور کلی روند عملکرد وزارت ارشاد که پیوسته زیر گیوتین نظرها و فشارها بوده است و وزیران ارشادنشین، اعماق فاجعه بی‌فرهنگی را عیان می‌کند.

درطول 37 سال اخیر این وزارتخانه 11 وزیر، 12 معاون سینمایی و زیرمجموعه‌های آن در سینما از جمله فارابی12 مدیر و خانه سینما 11مدیرعامل به خود دیده است.

به جز سه مورد از وزرا که کم وبیش از اهالی فرهنگ محسوب می شدند، بقیه هیچ ربطی به این حوزه نداشته و صرفا رفاقتی و سیاستی صاحب کرسی وزارت شدند؛ آقایان ناصر میناچی و دوزدوزانی که در آشفته بازار جامعه، متولی این سمت بودند و کارکرد نداشتند.

آقای معادی‌خواه که معرف حضورهستند؛ آقای خاتمی تا حدی این کاره بودند، آقای لاریجانی خطی عمل کردند، آقای میرسلیم اصلا در این وادی نبودند، آقای مهاجرانی هم تا توانستند جنجال بپا کردند؛ آقای مسجدجامعی کوشیدند اوضاع را تا حدی مدیریت کنند، آقای صفارهرندی تاثیرگذار نبودند، آقای حسینی برنامه و خلاقیت نداشتند و آقای جنتی هم مانند اغلب این آقایان اشتباهی بودند.

حال با این سلسله از تخصص در فن مدیریت فرهنگی! چه توقعی در ارتقای فرهنگ و هنر می‌توان داشت!؟ از این پس هم اگر صدها وزیر بیایند و بروند، آش و کاسه همان خواهد بود، چراکه خانه ازپای بست ویران است و فرهنگ و هنر درکشور ما یک متولی قانونی قدرتمند تعیین کننده ندارد که چندین مدعی کارنابلد ناکارآمد دارد که با بولدوزرهای خود به جان زمین خشک فرهنگ افتاده اند. آقایان بیش از هر چیز باید تکلیف  فرهنگ، خود و جامعه را با مدعیان مشخص کنند، سپس به فکر فرهنگ سازی باشند.




واکنش یک روزنامه‌نگار اصولگرا به حذف وزیر ارشاد⇐ جنتی سودای وزارت خارجه داشت اما هماورد ظریف نشد/سخنرانی‌های جنتی حرفهای خودش نبود/دیکته دیگرانی را از رو می‌خواند که خوب نوشتن نمی‌دانستند/ هم‌قدم با رئیس جمهور، در هر جمعی باب میل آن جمع سخن می‌گفت حتی با تناقض!/ اول فرهنگ را قربانی کردند و حالا وزیرش را تا ذبیح آرایش انتخاباتی آقایان باشد

سینماروزان: استعفای علی جنتی وزیر ارشاد دولت یازدهم سبب ساز آن شده است که مهدی شیخ‌صراف روزنامه نگار اصولگرا در یادداشتی که برای “نسیم آنلاین” نوشته هم به توصیف سیمای مدیریتی علی جنتی بپردازد و هم از اهداف انتخاباتی این استعفا سخن گوید.

متن کامل یادداشت شیخ صراف را بخوانید:

جنتی سودای وزارت خارجه داشت اما هماورد ظریف نشد

از همان اول معلوم بود علی جنتی مرد اصلی این سمت نبوده و نیست. اما سهم و سهام جریان ها در دولت اعتدال ارشاد را قسمت دیپلماتی کرده بود که سودای وزارت خارجه داشت اما هماورد ظریف الممالک برای این وزارت نشد. ناچار دیوار کوتاه فرهنگ نصیب مردی شد که زمانی سفیر ایران در کویت بود و زمانی دیگر استاندار خراسان که البته ماجرای شورش مردم مشهد را در کارنامه استانداری اش داشت و بعد از آن هم گوشه ای از وزارت کشور نصیبش شده بود.

علی جنتی از همان قسم مدیرانی بود که همیشه بیخ ریش جمهوری اسلامی هستند و هرگاه پست کم می آید می فرستندشان بالای سر فرهنگ و هنر تا…! اصولگراهای مجلس نهم هم به او رای اعتماد دادند. همانطور که زمانی دانشگاه آزاد را وقف کرده بودند، همان رقم که به زنگنه رای اعتماد دادند تا در پرونده کرسنت مغلوب شویم و همانطور که برجام بیست دقیقه را در کارنامه خود ثبت کردند!

علی ماند و حوض بزرگ فرهنگ

اینطور بار دیگر فرهنگ، قربانی تقسیم قدرت شد. علی ماند و حوض بزرگ فرهنگ با حجم بزرگی از انتظار در قبال شوآف های رئیس جمهور و وعده های انتخاباتی. در تقابل با نهادهای بزرگی که در توازی با وزارت ارشاد او فرهنگ را مهندسی می کردند و می کنند. همان شد که سخنرانی های او حرفهای خودش نبود و دیکته دیگرانی را از رو می خواند که خوب نوشتن نمی دانستند. جنجال هایی که بعد از هر سخنرانی و اظهار نظر او در مقابل پرسش های زیرکانه خبرنگاران به وجود می آمد موجب شد آقای سخنگوی حقوقدان جای وزیر را بگیرد و گرفت اما او هم برای خودش گلزن تمام عیاری بود که بماند.

در هر جمعی باب میل آن جمع سخن می گفت حتی با تناقض آشکار!

وزیر دل انگیز اما در اتخاذ یک شیوه هم قدم رئیس جمهورش بود؛ در هر جمعی باب میل آن جمع سخن می گفت حتی سخنانش اگر در تناقض آشکار با یکدیگر بودند. هر بار هم بحرانی بر سر فیلمی یا کنسرتی و جشنواره ای برایش به وجود آمد که معاونانش از آن عبورش دادند. سوال ها و کارت زردهای مجلس و بی تفاوتی و حتی رجزخوانی دولتی ها نسبت به آن هم بیشتر این گمانه را تقویت می کرد که همه به نوعی به دنبال رفتن وزیر کم خاصیت قصه ما بودند اما هیچ کس نمی خواست فشار افکار عمومی برای رفتن او را به دوش گیرد. آخرش هم همه چیز با یک استعفای نمایشی ختم شد.

ذبیح آرایش انتخاباتی

حالا از دلایل پس پرده هم که بگویند آنچه رخ داده همین است که اول فرهنگ را قربانی کردند و حالا وزیرش را. تا ذبیح آرایش انتخاباتی آقایان باشد. تا بوده همین بوده و تا هست چنین است.

محمدمهدی شیخ صراف
محمدمهدی شیخ صراف



رییس جمهور حکم جانشین جنتی را رسما امضاء کرد

سینماروزان: با حکم رییس جمهوری سرپرستان سه وزارتخانه آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد اسلامی و ورزش و جوانان منصوب شدند.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “ایرنا” حسن روحانی طی احکام جداگانه ای سید محمد بطحایی را به عنوان سرپرست وزارت آموزش و پرورش، سید عباس صالحی را به عنوان سرپرست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سید نصرالله سجادی را به عنوان سرپرست وزارت ورزش و جوانان منصوب کرد.

رییس جمهوری همچنین در این احکام از تلاشها و خدمات دکتر علی اصغر فانی، دکتر علی جنتی و دکتر محمود گودرزی در زمان تصدی مسوولیت وزارتخانه های آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد اسلامی و ورزش و جوانان تقدیر کرد.

یادآوری می شود وزرای سه وزارتخانه مذکور در روزهای اخیر طی نامه های جداگانه آمادگی و همراهی خود را در جهت ترمیم و تقویت کابینه اعلام کرده بودند که مورد موافقت رییس جمهوری قرار گرفت.

 




بالاخره علی جنتی به طور رسمی استعفا داد+متن استعفانامه

سینماروزان: بالاخره بعد از بیشتر از یک هفته شایعه سازی علی جنتی از وزارت ارشاد استعفا داد.

به گزارش سینماروزان علی جنتی به تازگی استعفانامه خود را در اختیار خبرگزاری رسمی دولت “ایرنا” قرار داده است و به این ترتیب به زودی هم جانشین او حکم خواهد گرفت.

در متن استعفانامه علی جنتی که عصر چهارشنبه 28 مهرماه منتشر شده آمده است:

جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی
رئیس جمهور محترم
با سلام و احترام
اینجانب افتخار دارم که در طول 50 سال گذشته با جنابعالی رابطه دوستی صمیمانه داشته و در مقاطع مختلف همکاری داشته ام و همواره از افکار و اندیشه های و سجایای اخلاقی شما بهره گرفته ام.
لازم می دانم قبل از هر چیز از حسن اعتماد جنابعالی و عنایت مقام معظم رهبری نسبت به اینجانب برای تصدی گری مسئولین خطیر وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی تشکر و سپاسگزاری نمایم.
در طول سه سال گذشته تلاش کردم در اجرای سیاست های دولت تدبیر و امید با استفاده از همه ظرفیت های موجود و معاونان و مدیران متعهد و کارآمد برنامه ریزیی را که برای اخذ رای اعتماد به مجلس شورای اسلامی تقدیم کردم جامه عمل بپوشانم و دراین زمینه موفقیت های چشمگیری به دست آمد.
در اجرای رهنمودهای مقام معظم رهبری حمایت از نیروهای جوان و مسئول در بخش های مختلف فرهنگی و هنری در دستور کار قرار گرفت و در این زمینه گام های مثبتی برداشته شد.
و در جهت تقویت جبهه فرهنگی انقلاب اقدامات متعددی صورت گرفت. بسیاری از اصحاب فرهنگ و هنر که به نوعی دچار سرخوردگی و دلسردی بودند با سیاست های نظام و دولت تدبیر و امید همراه شدند و ثمره آن رونق بخشیدن به حوزه کتاب و کتابخوانی، گسترش و ترویج فرهنگ قرآنی، تقویت کانون های فرهنگی و هنری مساجد، گسترش فعالیت های هنری و سینمایی و سامان بخشیدن به وضعیت مطبوعات و رسانه ها و فعالیت های فرهنگی بین المللی بوده است.

در عین حال با توجه به ماهیت فرهنگ و هنر و اختلاف نظر عمیق شخصیت های فرهیخته در زمینه مسائل فرهنگی و هنری از یکسو و تلاش مخالفان و بداندیشان برای عقیم ساختن هرگونه حرکت مثبت فرهنگی این وزارت از آغاز کار تاکنون بیش از سایر دستگاه های اجرایی مورد هجوم بوده و عموم فعالیت های آن در فضای آلوده به دروغ پراکنی، افترا و اتهامات ناروا مورد تخریب قرار گرفته است.
همچنانکه اتاق های فکر پنهان برای تخریب کلیه دستاوردهای دولت و ناکارآمد نشان دادن آن عزم خود را جزم کرده اند اینجانب و همکارانم هرگز خود را خالی از اشکال ندانسته و همواره از هر گونه نقد سازنده استفاده کرده ایم ولی متاسفانه برخی از جریانات سیاسی با زیرپا گذاشتن همه تعهدات اخلاقی سعی در وارونه جلوه دادن مسائل و بدبین ساختن عالمان و شخصیت های دینی و متدینین نسبت به عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارند و انتظار می رود در چندماه آینده اینگونه جوسازی ها تشدید شود.
اینجانب علیرغم آنکه تمامی توان خود را برای ایجاد فضای فرهنگی همراه با آرامش و متانت به کار گرفته و از حاشیه سازی ها فاصله گرفته ام در عین حال خود را قادر به ادامه خدمت در این عرصه نمی بینم و مایلم دولت خدمتگزار بتواند در فضای آرام و خالی از تنش برنامه های فرهنگی خود را دنبال کند لذا بدینوسیله استعفای خود را تقدیم می دارم و امیدوارم نیروهای شایسته بتوانند با توان بیشتر این حوزه را مدیریت کنند.
شما خود شاهد بوده اید که اینجانب از آغاز زندگی خود را وقف خدمت خالصانه به اسلام و تحقق آرمان های مقدس انقلاب اسلامی کرده و امیدوارم تا پایان زندگی نیز بر این عهده باقی بمانم.
لازم می دانم مراتب سپاس و تشکر صمیمانه خود را از حمایت های بی دریغ جنابعالی از برنامه های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در عرصه های مختلف که همواره بهترین پشتوانه و مایه دلگرمی اینجانب و سایر همکاران بوده است ابراز نمایم.
از خداوند متعال سلامتی و مزید توفیقات جنابعالی را در مسئولیت خطیری که بر عهده دارید و عزت و سربلندی ملت بزرگ و شایسته ایران را در سایه رهبری حکیمانه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مدظله العالی خواستارم.

وما توفیقی الا بالله علیه توکلت والیه انیب
ارادتمند علی جنتی




عباس صالحی جایگزین جنتی؟/صالحی برای صحبتهای نهایی نزد رییس جمهور رفت

سینماروزان: هرچند هنوز هیچ کدام از مقامات رسمی دولت استعفای جنتی را تأیید نکرده اند اما گویا حذف علی جنتی از وزارت ارشاد تقریبا نهایی شده و عباس صالحی هم جایگزین وی است.

به گزارش سینماروزان رسانه های مختلف از خبرگزاری اصولگرای “فارس” تا خبرگزاری اصلاح طلب “ایسنا” به تأیید خبر حضور صالحی در وزارت ارشاد پرداخته اند.

هر دو رسانه هم از برگزاری مراسم تودیع و معارفه وزرای جدید و قدیم در اوایل هفته آینده سخن گفته اند.

در این بین “ایسنا” گزارش داده که صالحی الان برای انجام صحبت‌های نهایی نزد رییس جمهور رفته است و بر این امر تأکید کرده که هنوز حکم صالحی امضاء نشده است.

سیدعباس صالحی معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را در دوران وزارت علی جنتی بر عهده داشته که با استعفای جنتی، به عنوان سرپرست این وزارت‌خانه منصوب خواهد شد.

پیشتر روزنامه “صبح نو” منسوب به شهردار تهران از حذف جنتی به دلیل مشکلات “غیرفرهنگی” سخن گفته بود.(اینجا را بخوانید)

 




اعتراض علیرضا رییسیان به انتشار گفتگویی نادرست در رسانه منسوب به یک تهیه‌کننده تلویزیون⇐کارتان هم غیرحرفه‌ای است و هم غیراخلاقی!

سینماروزان: شنبه 24 مهرماه اظهارنظری عجیب منسوب به علیرضا رییسیان در رسانه وابسته به یک تهیه کننده تلویزیون منتشر شد.

به گزارش سینماروزان در این اظهارنظر عبارت غریب “هشت روز هم اگر به پایان دولت بود، جنتی باید وزارت ارشاد را ترک می‌کرد” به رییسیان منسوب شده بود.

همین عبارت غریب موجب شده که رییسیان با نگارش یادداشتی نسبت به رسانه مذکور اعتراض کند.

در یادداشت اعتراضی رییسیان آمده است: خبرنگار رسانه مذکور درخواست گفتگویی درباره تغییر و تحولات احتمالی در وزارت ارشاد را مطرح نمود و من نیز با روی باز پاسخگو بودم اما چون تجربه به من ثابت کرده برخی از گفتگوها در مراحل بازبینی قبل از انتشار دستخوش تغییر می‌شوند به خبرنگار موردنظر صراحتا تأکید کردم که حتما متن گفتگو را پیش از انتشار با من چک کند.

رییسیان ادامه داد: با این حال این کار صورت نگرفت و در اقدامی هم غیرحرفه‌ای و هم غیراخلاقی حتی یک کلمه از گفتگو با من چک نشد و لحن نگارش عمدا یا سهوا به گونه‌ای پیش رفت که حالت پرسش و پاسخ به کلی از آن گرفته شده و صحبتهای من به صورت کاملا گزینشی منتشر شد.

ابن فیلمساز خاطرنشان ساخت: بلافاصله بعد از انتشار گفتگوی مورد بحث، اعتراض خود را به مدیرمسئول رسانه مذکور که در زمره تهیه‌کنندگان سیما هستند رساندم و ایشان نیز قول دادند که توضیحات من درباره این یادداشت را در شماره یکشنبه 25 مهرماه رسانه مذکور منتشر نمایند که متأسفانه این اتفاق نیفتاد.

علیرضا رییسیان تأکید کرد: به عنوان فیلمسازی که همواره سعی کرده ام حتی در اوضاع بحرانی سینما هم پاسخگویی شفاف به پرسشهای رسانه‌ها را در پیش گیرم چنین روندی را برخلاف اصول حرفه‌ای می دانم و به شدت از روند انتشار گفتگوی مذکور اعلام نارضایتی کرده و به صورت حقوقی ماجرا را تحت پیگرد قرار خواهم داد.




اولین واکنش علی جنتی به شایعه استعفا⇐چند روز صبر کنید

سینماروزان: بالاخره و بعد از گذشت بیشتر از یک هفته از انتشار شایعه استعفای علی جنتی وزیر ارشاد وی در این باره اظهارنظر کرد.

به گزارش سینماروزان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ۲۵ مهرماه با حضور در ستاد برگزاری انتخابات هیأت نظارت بر مطبوعات درباره شایعاتی که این روزها درباره رفتنش از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مطرح است، اظهار کرد: چند روز صبر کنید تا نتیجه مشخص شود.

علی جنتی که در پاسخ به ایسنا صحبت می‌کرد، ادامه داد: چند روز دیگر نتیجه مشخص می‌شود و من درباره این موضوع صحبت نمی‌کنم.




تیتر یک روزنامه اصلاح‌طلب⇐تغییر جنتي قطعي شد‌+عکس

سینماروزان: در حالی که بیشتر از یک هفته است شایعات مکرری درباره حذف علی جنتی از وزارت ارشاد شنیده می شود و در این مدت رسانه های اصلاح طلب سعی کرده اند موضعی محتاطانه نسبت به این قضیه داشته باشند اما تیتر نخست یکشنبه 25 مهر روزنامه اصلاح طلب “اعتماد” حکایت از حذف قطعی جنتی دارد.

به گزارش سینماروزان این روزنامه با تیتر “تغییر جنتی قطعی شد” و ذکر خبر کوتاه “يك منبع مطلع به «اعتماد»‌ گفت: رفتن علي جنتي از وزارت فرهنگ و ارشاد‌ اسلامي قطعي شد‌.” به استقبال از تغییر و تحول در وزارت ارشاد رفته است.

حسام الدین آشنا مشاور فرهنگی رییس جمهور، حجت ا.. ایوبی رییس سازمان سینمایی، رضا صالحی امیری رییس کتابخانه ملی، مصطفی کواکبیان نماینده سابق مجلس و محمدحسین ایمانی خوشخو معاونت هنری اسبق ارشاد از جمله چهره هایی هستند که در روزهای گذشته از آنها به عنوان گزینه جانشینی علی جنتی نام برده شده است.

تیتر یک روزنامه اعتماد
تیتر یک روزنامه اعتماد



مشاور فرهنگی رییس جمهور در واکنش به شایعه استعفای جنتی⇐ نه تأیید می‌کنم و نه تکذیب/با شروع هفته به این موضوع رسیدگی می‌شود

سینماروزان:در حالی که در روزهای گذشته شایعاتی درباره استعفای علی جنتی از وزارت ارشاد مطرح شده و برخی رسانه ها دلیل این استعفا را “غیرفرهنگی” دانسته اند(اینجا را بخوانید) حسام الدین آشنا مشاور فرهنگی رییس دولت یازدهم که نامش به عنوان گزینه جانشینی علی جنتی وزیر ارشاد طرح شده در این باره توضیحاتی داده است.

به گزارش سینماروزان حسام الدین آشنا در واکنش به برخی اظهارات مطرح شده مبنی بر استعفای علی جنتی وزیر فرهنگ ارشاد اسلامی و تقدیم آن به رئیس‌جمهور به “تسنیم” گفت: من این مسئله را نه تأیید می‌کنم و نه تکذیب.

وی در پاسخ به این سؤال که گفته شده است متن استعفای آقای جنتی به‌روی میز رئیس‌جمهور گذاشته شده است، اظهار داشت: قطعاً اگر چنین باشد با شروع هفته به این موضوع رسیدگی می‌شود و رئیس‌جمهور نیز به‌تازگی از سفر بازگشته است.

مشاور فرهنگی رئیس‌جمهور درخصوص احتمال جایگزینی‌اش به‌جای علی جنتی نیز گفت:‌ این موضوع را هم نه تأیید می‌کنم و نه تکذیب.

 




ادعای رسانه نسل سوم اصولگرایان⇐جنتی به دلایل “غیرفرهنگی” رفتنی است+چهار گزینه جانشینی

سینماروزان: علیرغم تکذیب استعفای وزیر ارشاد توسط سخنگوی ارشاد، روزنامه “صبح نو” که خود را منتسب به نسل سوم اصولگرایان می داند در صفحه رسمی خود در توئیتر ادعا کرده علی جنتی وزیر ارشاد استعفای خود را تقدیم مقام مافوق کرده است.

به گزارش سینماروزان این رسانه دلیل استعفای جنتی را هم کاملا غیرمرتبط با مسائلی مانند لغو کنسرتها و مشکلات فرهنگی و هنری دانسته و نوشته است:
جنتی به دلیل ماجرایی که احتمالا ربطی به فرهنگ ندارد، رفتنی است!!!”

در همین حال برخی به گمانه زنی پیرامون جانشین جنتی دست زده اند و از حسام الدین آشنا، حجت ا.. ایوبی، علی مرادخانی و رضا صالحی امیری به عنوان گزینه های سرپرستی وزارت ارشاد بعد از جنتی نام برده اند.