1

دردد‌ل‌های آقازاده علیرضا نادری که نمایشنامه‌اش محور تولید “درخونگاه” شده ⇐ وقتی نمایش “یوبیتسومه” را اجرا کردم هیچ‌کس به من نگفت “وطن‌فروش” ولی وقتی همان حرف‌ها، ديالوگ‌ها و لحظه‌ها، “درخونگاه” را شکل داد، از تفکر کثیفی گفتند که پشت ایده‌های من است!/”درخونگاه” دوره‌اي را نشان مي‌دهد که اتفاقا دوران سازندگي است، اما فرزندانش را مجبور کرد تا هرجاي ديگري را بسازند جز وطن خویش را!!/”درخونگاه” از جوانانی می‌گوید که براي سبزکردن حياط خود، رفتند و حياط ديگران را بيل زدند!!/به مدد هوش سرشار مميزها، در اين فيلم هرجا که از “هشت” سال سختي و بيگاري در ژاپن گفته شده، با دوبله جديد و زورکي آن را به “هفت” سال سختي و بيگاري در ژاپن تغيير داده‌اند!/ممیزان ما حواس‌شان نبوده که اگر ۷ را وارونه کنی به ۸ می‌رسی و انگار هنر ممیزی هم شده وارونه کردن حقایق!؟

سینماروزان: “درخونگاه” از معدود درام‌های انتقادی روی پرده است که اقبال مخاطبان به آن، خوب بوده به طوری که این فیلم حتی در روزهای وسط هفته هم به سانسهای فوق‌العاده متعدد می‌رسد.

“درخونگاه” براساس نمایش “یوبیتسومه”نیما نادری فرزند علیرضا نادری نگاشته شده و به تولید رسیده است و حال و هوایی که نادری بزرگ از آسیبهای اجتماعی دوران جنگ در آثارش ارائه داده بود به “درخونگاه” هم راه یافته؛ با این حال تفاوت ممیزی در سینما و تئاتر به شگفتی نیما نادری منجر شده.

نیما نادری با ابراز تعجب از تفاوت ممیزی در سینما و تئاتر به “شرق” بیان داشت: مميز و مميزي در تئاتر بسيار کمتر حاضر مي‌شود مخالفت کند تا مميز و مميزي در سينما. وقتي نمايش «يوبيتسومه» را اجرا مي‌کردم با تمام نقدهاي تند و تيزي که از بسياري از آدم‌هاي اين‌وري و آن‌وري درباره محتواي نمايش دريافت کردم، اما هيچ‌وقت هيچ‌کدام از ايشان به من لقبِ «دشمنِ وطن» يا «وطن‌فروش» ندادند! هيچ‌وقت کسي به من نگفت «تفکر کثيفي پشتِ افکار و ايده‌هاي من و نمايشم هست». اما همان حرف‌ها، ديالوگ‌ها و لحظه‌ها وقتي با قالبي ديگر در سينما وارد شدند -که البته به‌گفته تو حتي تلطيف هم شده بود- اما تا شد از همين صفات به من و سازندگانِ شريف درخونگاه نسبت دادند! که البته داوري ايشان بماند براي روزِ داوري! اتفاقا همان روزهاي نگارش فيلم‌نامه، سياوش اسعدي از برخي ماجراها و حرف‌هايي که شخصيت‌ها در قصه مي‌گفتند، نگران بود که من، تا آن موقع آنها را قبول نداشتم و مي‌گفتم من همه اين حرف‌ها را در تئاتر گفته‌ام! اما ظاهرا شاخک‌هاي او در اين زمينه قوي‌تر بوده تا من! واقعا نمي‌دانم اگر قرار بود نعل‌به‌نعلِ نمايش‌نامه را سينما مي‌کرديم چه صفاتي به ما الصاق مي‌کردند! وقتي فرزندِ کسي باشي که دو سال از گران‌بهاترين سال‌هاي جواني‌اش را در جهنم موشک و خمپاره‌هاي بزرگ‌ترين جنگ سده بيستم ميلادي صبح و شب کرده است، طبيعتا از هرچه جنگ هست متنفر مي‌شوي. باورش سخت است اما، من در کودکي هر شب، 30 شب، 30 اجرا از نمايشِ اصلي «پچپچه‌هاي پشت خط نبرد» را گوشه صحنه نشستم و ديدم و هرشب از آمدن نور تا مردنش، با قلبِ کوچکِ 10ساله لرزان و شکننده‌ام با گونه پر از اشک، من هم مي‌مردم و زنده مي‌شدم و نمي‌دانستم چرا من اين‌قدر با اين آدم‌هاي جنگ‌زده گريه مي‌کنم؟ اصلا من که جنگ را نديده‌ام، پس چرا انگار من يکي از اين هشت نفرم پشتِ خاکريز؟ خب! حالا که در ميان جواني به گذشته پل مي‌زنم، تازه مي‌فهمم که من براي صلح مي‌گريسته‌ام، براي آن دسته گل‌هاي دهه سي و چهلي گريسته‌ام که جاي آنکه پشت ميز و کتاب و دستگاهِ کارشان باشند، با تفنگ و خمپاره و خاک، روز را به شب رسانده‌اند و با تصويرِ فراموش‌نشدني دوستِ درخون غلتيده‌شان شب را به روز می‌رسانند. حالا بگو ببينم، اين من، چگونه مي‌توانستم نقطه‌اي روشن در جنگ بيابم که حالا يک مشت آدم در شبکه‌هاي مجازي‌شان مي‌نويسند: «نقدي بر دوران جنگ و پس از آن، بدونِ حتي لکه‌اي نور»؟!

او در بخش ديگري از صحبت‌هايش درباره ديدگاه برخي که اين فيلم را اداي دينی به سينمايي كيميايي مي‌دانند و آيا اين نوع نگاه و اداي دين به سينماي او وجود داشت؟ گفت: نه نداشت. اما صاحبِ اثر کارگردان است که فيلم را تقديم کرده و اين قابل احترام است. من ذهن و زبان سياوش نيستم، اما مي‌دانم يکي از مهم‌ترين دلايل تقديم فيلمش به استاد، تنها عشقِ او به استاد بود و بس! که متأسفانه اين نوع ابرازِ عشق، با سوءاستفاده مشتي آدم روبه‌رو شد. شروع کردند به جوريدن که «درخونگاه چقدر به کيميايي شبيه است؟ چقدر شبيه نيست؟». ما بر دوشِ گذشتگانمان بالا مي‌رويم و آيندگان بر دوشِ ما. تا وقتي هم که بچرخد همين است. من همان‌قدر که به کيميايي در جهان‌بيني‌ام مديون هستم، به تقوايي و بيضايي و مهرجويي و نادري و ديگران نيز مديونم و اين اداي دين بايد با کارها و توليداتم عيان شود. خوشبختانه تا به حال هرچه نوشته و ساخته‌ام به برادرِ از‌دست‌رفته‌ام «سينا» تقديم کرده‌ام که خدا را شکر کسي سينايمان را نمي‌شناسد که بخواهد بيمارگونه ميانِ آثارِ من و سينا شباهت و غرابت بجورد.

نادري صحبت‌هايش را درباره روايت مقطعي از تاريخ معاصر ايران، پرداخت شخصيت‌ها و البته تصوير قهرمان در اين قصه اين‌طور ادامه داد: درخونگاه دوره‌اي را نشان مي‌دهد که اتفاقا دوران سازندگي است، اما به‌خاطر وضعيت جنگ‌زده و بحران‌زده‌اش، فرزندانش را مجبور کرد تا هرجاي ديگري را بسازند جز وطن خود. و رضاها و مهدي‌هايش در رؤياي ساختن خانه و کارخانه وطني، فرسنگ‌ها دورتر از وطنشان را پي افکندند و آباد کردند. گروتسک که مي‌داني چيست؟ اين يعني گروتسک! براي سبزکردن حياط خود، بروي حياط ديگري را بيل بزني! هرچه رضاي درخونگاه مي‌گويد را باور کنيد، فقط اوست که راست و درست مي‌گويد. اين فيلم بيشتر اداي ديني است به پسران فراموش‌شده آن دوره از اين تاريخ. يادشان جاويد.

 

شيوه ديالوگ‌نويسي در «درخونگاه» نکته‌اي است که بسياري از سينمايي‌نويسان درباره آن نوشتند. نادري در پاسخ به اين پرسش که شايد بسياري به واسطه تكراري كه در آثار سينمايي شاهدش هستند با اين شيوه از ديالوگ‌نويسي آشنا نباشند و چقدر اين شيوه گفت‌وگونويسي مناسب فيلمي مثل “درخونگاه” است؟ گفت: من نتيجه اين نوع ديالوگ‌ها و گفت‌وگونويسي و به طور کل اين‌طور حرف‌زدن شخصيت‌هاي نمايشي را قبلا در تئاتر و ميان تماشاچيان تجربه کرده بودم، آنجا جواب داده بود. ضمن اينکه با سياوش به اتفاق‌نظر رسيديم که اين ظرف قصه همراه با شخصيت‌هايش قرار نيست عاميانه- منظور عوامانه- حرف بزنند. اين فيلم مرزي ميان کابوس‌ها و رؤياهاي آدمي است، پس بايد جملات، حرف‌ها و لحن آدم‌هايش هم مرزي ميان جنون و عقل باشد؛ چيزي ميان جديت محض و شوخي محض. اميدوارم نتيجه داده باشد.

اما قطعا نکته قابل بحث در اکران عمومي نسخه کوتاه‌شده فيلم است. او درباره اينکه تا چه حد به سانسور در فيلم‌نامه و محصول نهايي فيلم معترض است؟ گفت: طبيعي است که دوست داشتم هرچه نوشته بوديم را مخاطب مي‌ديد و مي‌شنيد، اما خب… نشد! مسئله من اما بيشتر با ماجراي سانسور و سانسورچي است! چون گروه سازنده درخونگاه، نعل‌به‌نعل فيلم‌نامه‌اي را اجرا کردند که قبلا از هفت‌خان بازخواني متن و مجوز و تأييد ارشاد و … گذشته بود و مجوزش را هم گرفته بود، اما حالا که پاي نمايش همان فيلم‌نامه مي‌رسد، جا مي‌زنند و مي‌گويند: «چه کسي به اين مجوز داده؟ کي؟ کجا؟ ما؟…». خب اين براي مني که تازه به اين جهان پرتناقض پا گذاشته‌ام هم‌زمان خنده‌دار است و گريه‌دار! عليرضا نادري جايي به اين سيستم‌هاي مميزي و کنترلي سينماي ايران، لقب «کارخانه ذوبِ ذوق و زيبايي» داده بود، اما با تمام تازه‌کاري‌ام اين را زود فهميده‌ام که: مميزي يعني «تميزدادن»، «تميزکردن»، اما آيا حقيقتا اينجا اين‌طور است؟

نیما ادامه داد:  اينجا فلان‌کس مي‌گويد ما اين ديالوگ يا اين صحنه را دوست نداريم، پس حذف شود! به نظرم اين کنش، نه‌تنها عملي فرهنگي نيست که عملي ضدفرهنگ است! آيا شما مي‌دانيد؟ به مدد هوش سرشار مميزهاي ما، در اين فيلم هرجا که رضا ميثاق از «هشت» سال سختي و بيگاري در ژاپن گفته، با دوبله جديد و زورکي آن را به «هفت» سال سختي و بيگاري در ژاپن تغيير داده‌اند! اين هم مميزي ما! حالا اين را بگويم محض اطلاع همان مميز: «عدد 7 را که وارونه کني مي‌شود همان 8!» پس مميز ما رسما کاري را پيش نبرده، تنها حقيقت را وارونه کرده!

نادري صحبت‌هايش را در مورد چينش بازيگران «درخونگاه» ادامه داد و گفت: هروقت فيلم‌هاي الگو و برتر سينماي جهان را مي‌بينم، به اين مي‌رسم که هيچ‌کس جز همين بازيگران نبايد اين نقش‌ها را ادا و بازي مي‌کرده‌اند. درخونگاه هم برايم اين‌گونه است. جز تعدادي انگشت‌شمار، کدام‌يک از بازيگران وطني مي‌تواند دو قدم زيبا بدود، يا تن ورزيده‌اش را نشانمان دهد و اجرائي فيزيکال را جلوي دوربين ثبت کند؟ صحنه کوتاه و جذاب شمشيرزني امين حيايي را در فيلم با دقت ديده‌اي؟ پس بزن به تخته! يکي از حسرت‌هايم را بگويم. قرار بود در يک صحنه شخصيت رضا در حياط خانه ورزش کند، طناب بزند، مانند ميمون با تبحر از درخت و در و ديوار به‌عنوان ابزار ورزشي استفاده کند و بارفيکس و پشتک بزند. اما چون از قطعيت حضور حيايي مطمئن نبوديم، صحنه را حذف کرديم و بعدا هم به فراموشي سپرده شد! چون مي‌دانستيم اين کارها عمرا براي بازيگران سينماي وطني‌مان نيست. اين کارها براي ازمابهتران است! حالا چرا اين را يادم افتاد؟ چون مدتي پيش فيلمي از امين حيايي بيرون آمد که چون ورزشکاري حرفه‌اي تمام آن حرکات رؤيايي من را اجرا مي‌کند! به او تبريک مي‌گويم! اما برايش متأسفم که نشد همان حرکات را در نقش رضا انجام دهد! يا ژاله صامتي… کجاي مادر درخونگاه شبيه به خانم صامتي است؟ اما مي‌بينيد چه کرده؟ يا مهراوه شريفي‌نيا … من خوشبختم! چون در تئاتر اين قصه که اجرا کرده بودم هم سه بازيگر شخصيت‌هاي اصلي من، همان‌هايي بودند که بايد! همان‌هايي شدند که بايد! هميشه به يادشان هستم.

او افزود : تهيه‌کننده و توليدکننده فيلم؛ يعني منصور سهراب‌پور و سياوش اسعدي؛ کار اين دو بود که باعث شد نمايش من که در سالن کوچک تئاتر شهر با تماشاچيان اندک اجرا شده بود، اين‌چنين در عموم مردم و ميان چشم مخاطبان بي‌شمار قرار بگيرد. از اين دو تشکر مي‌کنم و اين را هم بگويم که اصولا سينما نيازمند رکني مهم است که سال‌هاي‌سال به دنبالش مي‌گردد و خبر ندارد آن ناجي از رگ گردن به او نزديک‌تر است: يکي از راه‌هاي نجات سينما، رجوع به ادبيات نمايشي است. اين سوءتفاهم را از ذهن پاک کنيم که تئاتر زمين خاکي است و سينما زمين چمن! بلکه مکان تئاتر، مبناي درک صحيح از سينماست و درام.




تعریض کارگردان “درخونگاه” به مسعود فراستی؟؟⇐هر توهینی میکند و متاسفانه حذف شدنی هم نیست!!/این شخص باعث شد ارشاد روی فیلم ما حساس شود و در نهایت پایان فیلم تغییر یابد!!

سینماروزان: فیلم “درخونگاه”- که خط داستانیش یادآور نمایش “یوبیتسومه”نیما آقازاده علیرضا نادری است از معدود آثار سینمای ایران است که نقدی گزنده بر سیاستهای کارگزاران دهه هفتادی ارائه داده است.

شاید همین نقد گزنده بود که باعث شد مسعود فراستی بلافاصله بعد از رونمایی فیلم در جشنواره فجر آن را فکسنی، توهین‌آمیز و شرم‌آور بخواند و مدعی شود که پشت تولید فیلم تفکری کثیف وجود دارد!!

حرفهای فراستی همزمان با جشنواره با واکنش سیاوش اسعدی کارگردان “درخونگاه” مواجه شد و اسعدی گفت اگر فراستی از فیلمش تعریف میکرد ممکن بود این حس ایجاد شود که “هادی و هدی” ساخته!!

با این حال گویا ماجرا همچنان ادامه دارد و سیاوش اسعدی با اشاره به تغییر پایان بندی نسخه اکران “درخونگاه” به پیشنهاد ارشاد گفت: ما در شرایطی فیلمسازی می کنیم که فشارهای چند جانبه ای وجود دارد و متاسفانه از سوی بچه های خودمان و فعالان سینما بسیار این موضوع ‌دیده می شود چون انگار بیشتر به دنبال کشف و شهود و دادن گراهای سانسور شدن هستند و اینها را برای بزرگ کردن خودشان به زبان می آورند.

وی با تعریض به مسعود فراستی افزود: منتقدی در برنامه تلویزیونی وجود دارد که هر توهینی می کند و متاسفانه حذف شدنی هم نیست. این شخص باعث شد ارشاد روی فیلم ما حساس شود و در نهایت پایان فیلم تغییر یابد.

سیاوش اسعدی درباره تفاوت پایان بندی نسخه اکران شده فیلمش نسبت به نسخه جشنواره فیلم فجر گفت: مقداری اصلاحات به فیلم وارد شد و آن را انجام دادیم و به این شکل درآمد. ما خودمان را با شرایطی که پیش آمد وفق و اصلاحات را انجام دادیم و البته این پایان بندی هم به نوعی برای من جذاب و امیدوار کننده تر است هرچند با پایان بندی اصلی تفاوت دارد.




ايفاي نقش رامين پرچمي در نمايشي که به‌خاطر روشن کردن سيگار به کارگردانش نامه محرمانه زدند!!!

سينماروزان: رامين پرچمي که بعد از درگيري در حوادث انتخابات88 چند سالي ممنوع الفعاليت شده بود يکي دو ساليست که فعالتر از قبل شده است.

به گزارش سينماروزان پرچمي که سالها بعد از «اخراجیها2» با ايفاي نقش در يک کمدي-سياسي با نام «فيلسوفهاي احمق» به سینما بازگشت بناست با نمايشي با محوريت جنگ تحميلي نیز به تئاتر بازگردد.

اين نمايش که متن آن از عليرضا نادري است «پچ پچه هاي پشت خط نبرد» نام دارد که پیشتر توسط خودش هم اجرا شده بود.؛ این نمایش مروری دارد بر دغدغه های هشت رزمنده در خط مقدم و بناست به کارگردانی جوانی به نام محمدرضا ستاری از 28 خرداد در تالار حافظ روی صحنه برود.

مضمون دفاع مقدسی این نمایش این شبهه را ایجاد کرده که آیا این نمایش با همراهی ارگانهای متولی هنر دفاع مقدس اجرا خواهد شد. محمدرضا ستاری کارگردان نمایش در نشست خبری نمایش در پاسخ به پرسشی درباره این حمایتها گفت: سال گذشته به خاطر یک نخ سیگاری که در نمایش روشن کردیم از همان ارگان‌هایی که نام می‌برید به ما، نامه محرمانه زدند و گفتند مگر در جبهه سیگار می‌کشیدند، حالا این‌ها چطور می‌خواهند حمایت کنند. در حالی که معمولا این ارگان‌ها ضد ما و ضد این متن‌ها هستند.

رامین پرچمی نیز درباره همکاری خود با عوامل این نمایش بیان کرد:‌ اینکه در این سال‌ها کجا بودم و چه می‌کردم کمابیش همه می‌دانند و نمی‌خواهم درباره آن صحبت کنم اما این نمایش اولین کار جدی من پس از حدود هفت سال و همچنین اولین کار جدی من در حوزه تئاتر است.

او افزود: نقشم در این نمایش بسیار خوب است که البته این خوب بودن را به مرور کشف کردم چون با روحیات من کاملا متفاوت است.

وی در پاسخ به اینکه پس از آنچه در ماجراهای سال ۸۸ برایش رخ داد، در نمایشی بازی می‌کند که متن آن به لحاظ ارتباط با آن دوران جالب توجه است، آیا قصد ندارد در این باره صحبت کند؟ گفت: ترجیح می‌دهم همچنان سکوت کنم اما این را بگویم که هم آن اتفاقات و هم این نمایشی که در آن بازی می‌کنم به خواست خودم نبود بلکه تقدیر من است و من هر بار به آنچه رخ داد همگام شدم.

پرچمی اضافه کرد: سال ۷۳ که این نمایش را آقای نادری اجرا کرد، برای اولین بار تماشا کردم و خوشحالم الان قرار است در نمایشی که یکی از بهترین کارهایی بوده که تاکنون دیده‌ام بازی کنم.




ارشا اقدسی مجری یک مسابقه تلویزیونی شد/بازیگر “ایران برگر”؛ دوبلور مسابقه/لوکیشن: دریاچه چیتگر!

سینماژورنال: ارشا اقدسی بدلکار توانمند ایرانی قصد دارد به عنوان مجری در مسابقه «آب و آتش»که از شبکه نسیم پخش خواهد شد حضور داشته باشد.

به گزارش سینماژورنال به جز وی میرطاهر مظلومی بازیگر و دوبلور که آخرین فیلم اکران شده اش کمدی “ایران برگر” بود در این مسابقه سرپرستی دوبلاژ را برعهده خواهد داشت.

به گزارش سینماژورنال علیرضا نادری تهیه‌کننده تلویزیون با اعلام این خبر به “مهر” گفت: از آنجایی که مسابقه نیاز به اکت هایی دارد و همچنین به شکل میدانی است نیاز به یک نفر چون ارشا اقدسی داشتیم. او توانایی های خاصی دارد و قرار است راکوردها و بازی هایی در میدان مسابقه و استودیو داشته باشد.

میرطاهر مظلومی هم کار را دوبله می کند

نادری با اشاره به مسابقه «آب و آتش» که در آب انجام می شود و قرار است از شبکه نسیم به تولید برسد بیان داشت: «آب و آتش» مسابقه ای میدانی است که بخش اعظم آن در آب انجام می شود و شرکت کنندگان باید توانمندی حضور در آب و استقامت بدنی را داشته باشند.

وی با اشاره به جزییات این مسابقه توضیح داد: پیش تولید و طراحی این مسابقه سه ماه طول کشید و قرار است به زودی فراخوانی برای ثبت نام شرکت کنندگان در شبکه نسیم پخش کنیم. این مسابقه به دلیل اینکه در آب انجام می شود و از طرفی گفتگوهایی که دارد بعدا توسط میرطاهر مظلومی به عنوان مدیر دوبلاژ دوبله می شود.

برگزاری مسابقه در دریاچه چیتگر

تهیه کننده «آب و آتش» در ادامه درباره فضای این مسابقه تصریح کرد: شبکه نسیم کمک زیادی در برگزاری این مسابقه داشت، ما حدود ۲۰۰۰ متر فضای خشکی و حدود ۱۰ هزار متر فضای آب را برای مسابقه پیش بینی کرده ایم و قرار است مسابقه در دریاچه شهدای خلیج فارس{چیتگر} برگزار شود. منتها خود این کار سختی های زیادی دارد چون حتی یک میخ نمی توان به کف این دریاچه کوبید و ما از سازه های شناور به جای سازه های ثابت استفاده کردیم.

نادری همچنین با اشاره به زمان ضبط هر یک از برنامه ها عنوان کرد: پیش بینی ما این است که هر مسابقه در یک روز و در طول ۸ تا ۱۲ ساعت ضبط شود.

رقابت خانواده ها در گروههای 4 نفره

نادری درباره نحوه حضور شرکت کنندگان در این مسابقه نیز بیان کرد: ما در این مسابقه خانواده ها را به صورت چهار گروه چهار نفره و به شکل شناور روی دریاچه داریم و هر مسابقه چهار مرحله دارد. تیم برنده در همان روز مشخص شده و درنهایت یک مسابقه فینال برگزار می شود.

وی درباره طراحی این مسابقه و اینکه تا چه حد از مسابقه های خارجی الگو گرفته است، یادآور شد: قطعا مسابقه های دنیا بررسی می شوند، به هر حال این مسابقات دیده شده و دوباره طراحی می شوند. یکی از ویژگی های مسابقه ما هم این است که در کشورهای خارجی فرد کوچکترین عضو جامعه است درحالیکه در جامعه ما خانواده کوچکترین عضو است.

وی در پایان درباره تست هایی که از شرکت کنندگان برای این مسابقه گرفته می شود، توضیح داد: ما در هنگام تست گرفتن از افراد به بازیگری هم توجه می کنیم چون آنها باید بازی هایی هم در طول برنامه داشته باشند. امیدواریم بعد از تولید مسابقه از شهریور ماه آن را روی آنتن شبکه نسیم ببریم




روایت امیر جعفری از زمانی که اصغر فرهادی بازیگری می‌کرد

سینماژورنال: امیر جعفری بازیگری که در سالهای اخیر بیشتر از تئاتر در سینما و تلویزیون دیده شده عقبه‌ای کاملا تئاتری دارد.

به گزارش سینماژورنال او در تئاتر سابقه همکاری با کارگردانانی همچون علیرضا نادری، محمد یعقوبی، حسین کیانی و داریوش مهرجویی را دارد و به تازگی نیز درگیر همکاری با محمد رحمانیان در “مجلس ضربت زدن” شده است.

جعفری در خلال گفتگویی که به همین بهانه با “اعتماد” داشته وقتی بحث به اصغر فرهادی رسیده است از این گفته که بیش از سینما دوست دارد در تئاتر با فرهادی کار کند.

جعفری گفته است: من بيش از اينكه دوست داشته باشم با اصغر فرهادي در سينما كار كنم، دوست دارم با ايشان تئاتر كار كنم. اگر اشتباه نكنم سال ٧٥ يا ٧٦ تئاتري را از آقاي فرهادي ديدم كه هم كارگرداني مي‌كردند و هم بازي مي‌كردند. بازي بسيار درخشاني هم داشتند. فكر مي‌كنم آن سال جايزه هم براي كارگرداني و بازيگري گرفتند. البته اگر درست يادم مانده باشد، چون خود ما هم همان سال كار داشتيم. واقعا دوست دارم آقاي فرهادي تئاتر كار كند و در كار ايشان بازي كنم، بيشتر از سينما حتي.