1

توصیه پرستویی به رییس جدید صداوسیما

سینماژورنال: پرویز پرستویی بازیگر سینمای ایران که در اکران نوروزی “بادیگارد” را روی پرده داشته است در تازه ترین صحبتهایش کنایاتی را زده است به برنامه های سینمایی تلویزیون.

به گزارش سینماژورنال پرستویی در برنامه “خوشا شیراز” که جمعه 24 اردیبهشت ماه از شبکه پنج سیما پخش می شد با تبریک به رئیس جدید صداوسیما گفت: امیدوارم ایشان در برنامه های تخصصی سینما در تلوزیون تجدیدنظر کنند تا ما هم بتوانیم در برنامه های تخصصی سینما حاضر باشیم.

وی ادامه داد: امثال بنده سالهاست که در برنامه های تخصصی خودمان در سیما حاضر نمی شویم. امثال بنده قدری نسبت به تلویزیون دل چرکین هستیم و امیدوارم مدیریت جدید بتوانند ما را از این دل چرکین بیرون بیاورند.

البته پرستویی از نام بردن صریح عنوان برنامه ای که با آن مشکل دارد خودداری نمود با این حال از آنجا که پیشتر وی در صفحه اجتماعی خود، از “هفت”ی که با اجرای بهروز افخمی پخش می شود با عنوان سخیف یاد کرده بود، همین موجب شد برخی رسانه ها روی سخن پرستویی را با “هفت” بدانند.

حضور تلفنی در “هفت” سابق

با این حال اگر بخواهیم برمبنای حضور پرستویی در رسانه ملی گفته هایش را تحلیل کنیم باید بگوییم در میان دو برنامه سینمایی “هفت” و “سینمای ایران” که در ماههای اخیر روی آنتن رفته است پرستویی در هیچ کدام از برنامه ها حاضر نشده است.

البته در فصل دوم “هفت” با اجرای محمود گبرلو، پرستویی یکی دو بار به صورت تلفنی روی خط آمد و گفتگویی با وی با خبرنگار “هفت” در پشت صحنه “امروز” داشت هم به طور کامل روی آنتن رفت اما درباره “سینمای ایران” همین حضور هم وجود نداشت.




ادعای مستند یک رسانه اصولگرا⇐حضور کارمندان بین‌الملل فجر در فهرست رسانه‌های تقدیر شده!

سینماژورنال: حرف و حدیثهای پیرامون بین الملل فجر تمامی ندارد و در تازه ترین مورد گزارشی در خبرگزاری اصولگرای “نسیم” منتشر شده درباره ماجرای تقدیر از رسانه ها توسط دبیرخانه بین الملل فجر.

به گزارش سینماژورنال در این گزارش ضمن تأکید بر این امر که اغلب رسانه های تقدیر شده رسانه هایی بوده اند که به تحسین عملکرد دبیرخانه پرداخته اند(!) نکته جالب و البته به شدت نگران کننده ای هم ذکر شده و آن هم تقدیر از رسانه‌هایی که صاحبان آنها در فهرست 27 نفره معاونان و مشاوران و مدیران بین الملل فجر حاضر بودند.

سینماژورنال متن کامل گزارش خبرگزاری “نسیم” را ارائه می دهد:

بر این گور نگریید!

یکی از اصلی ترین انتظارات مخاطبان از رسانه ها آن است که بی آلودگی در زدوبندهای محفلی، فضایی را ایجاد کنند برای انعکاس عملکرد مدیران حیطه های مختلف به شفاف ترین شکل ممکن. هرچقدر این انعکاس شفاف و بی واسطه عملکرد مدیریتی بهتر صورت گیرد اعتماد مخاطب به رسانه بیشتر شده و در نتیجه رسانه هم بیشتر می توان بر مخاطبانش به عنوان عاملی برای امتداد حیات، اتکا کند.

طبیعی است رسانه ای هم که بخواهد بی تعارفات معمول به انعکاس واقعیات کارنامه های مدیران مملکتی بپرازد قطعا با روی خوش از سوی آن مدیریت مواجه نخواهد شد اما گزارش کار به مخاطب که اصلی ترین شاکله یک رسانه حرفه ایست حکم می کند اهالی رسانه از تبدیل شدن به تریبون یا روابط عمومی مدیران به شدت پرهیز کنند.

مدیر وظیفه اش این است که بهترین برنامه ریزی و البته اجرا را برای رسیدن به اهدافش داشته باشد و از آن طرف رسانه وظیفه دارد هر زمان که دید این مدیر و سیستم همراهش در برنامه ریزی یا اجرا دچار ضعف هستند، این ضعف را گوشزد کند.

تقدیر از رسانه‌هایی که در خدمت دبیرخانه بودند!
مدیران سینمای ایران در این سالها اما علاقه چندانی به نقد نداشته اند و بیشتر علاقه داشته اند هر تصمیمی که می گیرند حتی ابتدایی ترین و پراشکال ترین تصمیمات شان نیز بی بررسی چرایی آنها و میزان مفید یا مضر بودن شان با اقبال مواجه شود.

 در این مسیر اینکه می بینی مدیری تازه کار مثل رضا میرکریمی هم چه حین و چه بعد از برگزاری بین‌الملل فجر از پذیرش ایرادات وارده به سیستم تحت امرش سرباز زده و مدام می کوشد به طعن و غیرطعن نقدهای اساسی وارده به سیستم مدیریتی اش را به سهم خواهی نسبت دهد از منظر یک خصلت مدیریت ایرانی چندان عجیب نیست.

اما وقتی می بینی چهره ای نظیر میرکریمی که در سالهای گذشته به عنوان یک فیلمساز مدام سعی می‌کرد با نقد سیستمهای مدیریتی سینمایی وجهه ای روشنفکرانه از خود بروز دهد در پذیرش نقد به شدت آدمی بسته است در عجب می‌مانی.

میرکریمی در همه روزهای برگزاری بین الملل فجر تمام گافهای مدیریت زیرمجموعه اش از انتخاب فیلمهای گمنام و اکران برای سالنهای خالی گرفته تا حضور خبرنگار یک رسانه معاند در کاخ جشنواره و نبود سینماگر درجه اول جهانی در جشنواره را فقط و فقط ناشی از سهم خواهی منتقدان دانست.

بعد از برگزاری جشنواره هم در حالی که انتظار می رفت ایشان با تأمل بیشتر به مرور انتقادات بپردازد  با برگزاری مراسم تقدیر از رسانه ها در سالنی باز هم خالی سعی کرد این طور القا کند که تعاملی ویژه بین ایشان و رسانه‌ها برقرار است.

طبیعی بود که ایشان  در این مراسم نیز از رسانه هایی تقدیر کند که تقریبا تمامی آنها در خدمت جشنواره ایشان بودند و کلمه ای نقد درباره جشنواره منتشر نکرده بودند! این رفتار مویدی دیگر بود بر اینکه میرکریمی در قامت مدیر، چقدر از نقد گریزان است.

حضور کارمندان در فهرست رسانه‌های قابل تقدیر
فارغ از غلبه گردش به چپ در این مراسم اتفاق کمیک زمانی رخ داد که مروری بر نام چهره های تقدیر شده به عنوان اهالی رسانه، مخاطب را با رسانه‌هایی روبرو کرد که دست اندرکاران آنها در تیم مشاوران جشنواره هم حاضر بودند و به نوعی برای آن کارمندی می کردند.

 یکی از این دو رسانه، برنامه “سینمای ایران” بود که از شبکه چهار روی آنتن می رفت و دیگری روزنامه “سینما”.

علیرضا شجاع نوری مجری برنامه “سینمای ایران” و فریدون جیرانی سردبیر روزنامه “سینما” جزو حلقه 27 نفره مدیران، معاونان و مشاوران بین‌الملل فجر بودند. شجاع نوری دبیر نشست تحلیل فیلم جشنواره بود و جیرانی هم مشاور انتخاب فیلم!

اینکه رسانه ای هم برای جشنواره کارمندی کند و هم اینکه انتظار داشته باشیم آن را نقد کند چقدر می‌تواند شکل واقعیت به خود بگیرد؟ برخورد تحسین آمیزی که در اغلب موارد هر دو رسانه مورد اشاره با بین‌الملل فجر داشتند نشانگر آن است که تحقق این ماجرا نزدیک به صفر است.

کسی از میرکریمی انتظار نداشت که به سراغ رسانه های منتقد برود و از آنها در مراسم تقدیر کند و البته که رسانه های منتقد هم بعید است که به حضوردر مراسمی که به چرب کردن سبیل برای دعوت به سکوت شبیه بود راضی باشند اما این انتظار از دبیرخانه بین الملل فجر می رفت که لااقل برای حفظ ظاهر قضیه هم که شده پای مشاوران و معاونان را از فهرست “تقدیر از رسانه ها” حذف کند.

گریستن بر گوری که پیکری در آن نیست
ورای اینها، برگزاری چنین محفلی را که کنار رپورتاژهای مدیران جشنواره در توصیف کیفیت فوق العاده کار خویش که می گذاریم به این نتیجه گیری می رسیم که دبیرخانه بین الملل فجر کمترین علاقه ای به پذیرفتن واقعیتی به نام بیهودگی برگزاری جداگانه بین الملل ندارد و به جای حل مسأله چرایی بریز و بپاش برای برگزاری جشنواره ای بدون مهمان مطرح خارجی و با نمایش فیلمهای کم نام و نشان، ترجیح می دهد تتمه بودجه را هم صرف محفلهایی مانند “تقدیر از رسانه ها” می کند تا به زعم خود جای پای خود را برای دریافت بودجه ای بیشتر برای دوره بعد سفت کند اما زهی خیال باطل.

زهی خیال باطل که برگزاری محافل فرهنگی و از جمله جشنواره ها، بی تکیه به بدنه مخاطب به مانند گریستن بر گوری است که در آن پیکری نیست و تزریق بودجه های دولتی به چنین محافلی نیز به مانند نگه‌داری بیمار مرگ مغزی شده در سی.سی.یو است.




پرسش یک رسانه اصولگرا⇐در “سال اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل” چه نیازی بود به هدر دادن بودجه به نام جشنواره جهانی؟

سینماژورنال: عدم وجود فیلمهای شاخص و سینماگران معتبر خارجی در بین الملل فجری که نام “جهانی” را رویش نهاده اند سبب ساز آن شده است که به تدریج رسانه های مختلف انتقادات سرراستی را به آن ارائه کنند.

به گزارش سینماژورنال تازه ترین رسانه ای که با تیتری طنازانه به انتقاد از بین الملل فجر پرداخته رسانه اصولگرای “مشرق” است.

کیوان امجدیان در گزارشی با تیتر “جولان «گاو» روی پوستر یک جشنواره سوت و کور” و با گردهم قرار دادن برخی از اتفاقات مرتبط با این جشنواره و نقل قولهای برگزارکنندگان کوشیده فضایی را ایجاد کند برای بحث بیشتر درباره بین الملل فجر.

سینماژورنال متن کامل گزارش “مشرق” را ارائه می دهد:

نباید کارهای اصلی فرهنگ را رها کرد

بخش بین‌الملل جشنواره فیلم فجر یا به تعبیری جشنواره جهانی فجر،  بی سروصدا و در میان استقبال سرد مخاطبان آغاز به کار کرد. استقبالی که اگر به همین شکل ادامه پیدا کند گمان میکنم مسولانش را مجبور کند تا از موسسات تامین جمعیت نفر بیاورند و فضا را کمی شلوغ کنند.

فارغ از گرم و سرد بودن فضا، بعضی چیزها بودنشان خوب است. حتی ممکن است لازم باشد. اما در چه شرایطی؟

طبیعتا همه افراد و بخش‌ها و نهادها و ادارات برای کارهایشان اولویت‌بندی دارند و بر اساس آن اولویت‌بندی به انجام امور می‌پردازند. بر اساس دخل و خرج هم ممکن است بعضی اولویت‌های پایین‌تر حذف شود. جشنواره هم از این قاعده مستثنی نیست. در اینکه فرهنگ اولویت است شک نداریم (دست کم ازسوی همه ما که به‌نوعی دخلی به این حوزه داریم) اما در همان فرهنگ هم اولویت‌هایی داریم و نمیشود کارهای اصلی را رها کرد و به دنبال اولویت‌های پایین رفت. مثل سیدرضا میرکریمی- مدیرعامل خانه سینما- که درعوض حمایت از سینماگران و برقراری بیمه، یک میلیارد تومان هزینه صرف کارهای عمرانی خانه سینما و بزک دوزکش کرده است.

در سال اقتصاد مقاوتی چه نیاز است به هدر دادن بودجه؟

اصلا  اینکه جشنواره‌هایمان مستقل باشند و هزار و یک جشنواره داشته باشیم خیلی هم خوب است، اما در شرایطی که همه‌چیز در شرایط ایده‌آل باشد. اگر در سالی که با تاکید، از سوی مقام معظم رهبری به عنوان “اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل” نام گرفته است، بخش بین‌الملل هم به عنوان بخشی از جشنواره فیلم فجر برگزار میشد، مجموع هزینه‌های جشنواره به نصف می‌رسید. این نصف‌شدن هم یعنی صرفه‌جویی چندین میلیاردی. صرفه‌جویی چندین میلیاردی یا به عبارتی واردشدن چندین میلیارد در شرایطی کنونی به چرخه سینما. اتفاقی که میتوانست خون و حیات و شوق تازه‌ای را که به سینما برگشته چندین برابر کند و اقتصاد سینما را تا مدت‌ها تضمین کند. نه اینکه صرف برگزاری یک جشنواره سوت و کور و کم خاصیت شود.

حالا اصلا به‌فرض هم که ضرورت وجودی این جداشدن را با هزارویک اما و اگر بپذیریم، آیا واقعا این جشنواره به اهدافش رسیده است یا فقط مدیرانش درحال توجیه‌کردن بودجه چند میلیاردی هستند که برای آن صرف کرده‌اند؟

نقد ناپذیری

در جشنواره پرهزینه و سوت کور جهانی، گویی خبری از نقدپذیری نیست. دبیر جشنواره از همان آغاز کار یک کری مفصل می‌خواند که من دبیرم و مسولیت همه امور مهم با من است و سینمای ما جهانی است و ما پایمان در ایران است و چشممان به جهان و از این قسم حرف‌های دهان پرکن. اما بعد صرفا یک پوستر مزین به تصویر فیلم “گاو” که ایده آن کپی‌برداری از جشنواره ملی است رونمایی می‌کنند و چهارتا اسم زیبا برای بخش‌ها انتخاب می‌کنند که مثلا استعدادیابی بشود دارالفنون و این یکی بشود …

برای افتتاحیه هم خودشان را راحت می‌کنند و با وجود بودجه خوبی که گرفته‌اند بی‌خیال افتتاحیه می‌شوند و یکضرب می‌روند سراغ اینکه سروته جشنواره را با کمترین خرج هم بیاورند و ..هرکه رود خانه خود. بعد هم انتظار دارند نقدی در کار نباشد.

از آنطرف، منتقدها باوجودیکه حرف‌های نه‌چندان منطقی دبیر و بقیه ماجراها به عید و تعطیلی خورد بازهم سکوت نکردند و نقدهایی جدی به این ماجرا مطرح شد.

چند نقد نه‌چندان تند و تیز

روزنامه جوان می‌نویسد: بخش بین‌الملل فجر مهم‌ترین عنصر حیات یک جشنواره را  که رونمایی آثار مطرح است، ندارد،َ اما هزینه گزافی صرف راه‌اندازی یک‌سری ورک‌شاپ و کارگاه برای آن شده است. جالب است کسی را هم به مدیریت این بخش کارگاهی گمارده‌اند که همواره یک فیلمساز متوسط بوده و ابداً تجربه شایانی در امر آموزش ندارد.

در همین بخش کارگاهی هم به جای آنکه شرایط کنار هم قرار گرفتن جوانان ایرانی در کنار جوانان چهار گوشه جهان فراهم شود، تعدادی علاقه‌مند از کشورهایی که حرفی در صنعت سینمای جهان ندارند، انتخاب شده‌اند تا احتمالاً توجیهی باشد بر ردیف بودجه جهانی(!) که برای ایجاد این بخش درنظر گرفته شده است.

علیرضا رییسیان کارگردان “دوران عاشقی”هم در گفتگو با “باشگاه خبرنگاران” می‌گوید: جداشدن بخش جهانی جشنواره فیلم فجر از بخش داخلی مثل این می‌ماند که دوقلوهای به هم چسبیده را از هم جدا کنیم. نود درصد این اتفاق لطمه زننده است و در بهترین حالت فقط ده درصد امید به حیات باقی می‌ماند. پس از آنجا که بخش بین الملل محملی برای تربیت سینمای داخلی و خارجی بود، جداکردنش امر پسندیده‌ای نیست.

اینکه می‌گویند با جداسازی اتفاق مهمی را رقم زدیم، باید منتظر خروجی آن در پایان جشنواره باشیم و قضاوت نکنیم؛ اما فکر می‌کنم از لحاظ مفهومی کار اشتباهی است. از طرفی به دلیل مسائل متعدد از جمله محدودیت‌های نمایشی نمی‌توانیم شاهد جشنواره‌ای جهانی در بخش رقابتی و مسابقه ملی به معنای واقعی باشیم؛ چون آنهایی که نام جشنواره جهانی را به معنای اصلی آن یدک می‌کشند، اجازه پخش فیلم‌هایی را می‌دهند که در دنیا تراز اول و اکران اولشان باشد، در نتیجه فلسفه این نامگذاری (جهانی شدن) مورد پرسش قرار می‌گیرد و محدودیت‌های جشنواره جهانی فجر امکان ارسال فیلم‌های تراز اول دنیا را به وجود نمی‌آورد.

فضای عمومی این جشنواره در سینمای ایران دیده و حس نمی‌شود ؛ یعنی مانند جشنواره داخلی فجر و دیگر جشنواره‌هایی که شاهد فضایی گرم در اجرا و قبل از اجرا هستیم، اشتیاق و حرارت را در بین اهالی سینما نمی‌بینیم.

نکته آخر اینکه اگر قرار است جشنواره جهانی فیلم فجر از هر جهت به ارتقاء سینمای ملی کمک کند، نیاز به دوگانگی، جداسازی و صرف هزینه‌های جداگانه نبود.

از آنطرف هم کافه سینما می‌نویسد: بعد از دعوت از یک فیلمساز روس حالا حضور یک فیلمساز از چین که به مانند روسیه در روزگار تحریم جزو متحدان سیاسی ایران به شمار می‌رفت و البته بازار محصولات داخلی را هم قبضه کرد، در بین‌الملل فجری که جزو محصولات فرهنگی پسابرجام است، تأمل برانگیز به نظر می‌رسد.

سینماژورنال هم می‌نویسد: بخش بین الملل فجر در حالی از امروز نمایش فیلمها را برای اهالی رسانه کلید زد که در سانس اول نمایش فیلم که به اکران فیلمی محصول ترکیه اختصاص داشت این صندلیهای خالی بود که بیش از هر چیز دیگر رخ می‌نمود.

اکران اولین فیلم بنا بود از ساعت ۱۵ روز ۳۱ فروردین آغاز شود که به دلیل روی سن رفتن دبیر بین الملل فجر و قدری سخنرانی حدودا یک ساعتی در آغاز نمایش فیلم تأخیر به وجود آمد. اولین فیلم “جنون” بود که فارغ از ریتم کند و خسته کننده با زیرنویسی نه چندان متعارف که برآمده از ترجمه‌ای ناقص بود اکران شد. در جریان نمایش این فیلم کمتر از ۲۰ مخاطب در سالن حضور داشتند.

یا رسانه دیگری که می‌نویسد: علیرضا شجاع نوری وقتي به عنوان دبير نشست فيلم انتخاب مي‌شود به صراحت نبود فيلم‌هاي مطرح در جشنواره را توجيه مي‌كند و از اين مي‌گويد كه هدف بين‌الملل فجر برگزاري جشنواره‌اي سوت و كور است! كسي هم نيست به اين بنده محترم خدا بگويد اگر قرار بود جشنواره‌تان سوت و كور باشد ديگر چه نيازي داشت به اين همه دبير، مشاور و معاون و اصلاً چه نيازي داريد كه مرتب اخبار جشنواره‌تان را براي رسانه‌ها ارسال مي‌كنيد.

پاسخ های عجیب سیدرضا ویارانش

از همان ابتدا که میرکریمی مدعی بود همه چیز را خودش انجام خواهد داد معلوم بود کار به اینجا میرسد. وقتی میگفت ما جهانی هستیم معلوم بود روزی مجبور میشود برای توجیه خلوتی دستپختش بگوید: سوت و کور بودن امتیاز جشنواره است.

اما دبیری میرکریمی هر عیبی که داشت یک حسن بزرگ هم دارد و آن به قطعیت رساندن این موضوع برای همه که: بخش بین‌الملل جشنواره دوباره باید ذیل جشنواره فیلم فجر قرار گیرد.

علیرضا شجاع نوری که حالا جشنواره‌ها برایش بازار گرمی درست کرده‌اند و به‌تازگی در فضای رسانه‌ای هم از اجرای خوبش در یک برنامه تلویزیونی گفته می‌شود و هم از گاف‌های عجیب و غریبش، در مورد سردی و نبودن استقبال از جشنواره توجیه منحصر به‌فرد و بامزه‌ای دارد. او معتقد است: اگر ما فیلم‌هایی را که در جشنواره‌های دیگر درخشیده‌اند نمایش بدهیم، از سوت و کوری خارج می‌شویم در حالی که این ماموریت جشنواره ما نیست. جشنواره جهانی فیلم فجر محل تبادل اندیشه و دانش است پس باید فیلم کشف کنیم و کشف‌مان را با دیگران سهیم شویم.

عاشق عکس گرفتن نیستیم

مازیار میری هم که اینبار آمده تا سهم عمده‌ای در این اتفاق شیرین داشته باشد درعوض جواب دادن انتقادهای معقول و منطقی منتقدان از این میگوید که دغدغه ندارند عکسشان روی جلد برود. میری می‌گوید:

امروز در جایی صحبتی شد، حساب و کتاب کردیم و گفتیم این گروه ۴۰۰ سال سابقه برگزاری جشنواره دارند، یا سینماگرند، یا مدیر سینمایی و فرهنگی بوده‌اند. این جشنواره یک دبیر تهیه‌کننده و کارگردان دارد و در کنار او سینماگران قرار دارند. پس او و گروهش، دغدغه این را ندارند که عکسشان روی جلد روزنامه‌ها باشد، یا روی سن بروند و تشویق بشوند. این دبیر و این تیم، این فضاها را تجربه کرده‌اند.

دبیری که آمده تا آخرین دوره جشنواره جهانی را برگزار کند

وقتی خبرگزاری ایسنا از میرکریمی میپرسد: “سایت‌هایی این روز‌ها علیه شما می‌نویسند که به عنوان مدیر خانه سینما، به حضورتان به عنوان دبیر جشنواره معترض هستند!” می‌گوید: «فکر می‌کنید این سایت‌ها چقدر مخاطب دارند؟! به هر حال مخالفِ زیادی خوب نیست ولی دو، سه مخالف، لازم است. اگر این‌ها نباشند تنور فضای تبلیغاتی جشنواره گرم نمی‌شود. باید از این دوستان تشکر کنم که هزینه ما را پایین آوردند و به تبلیغات ما کمک کردند بدون اینکه برای ما هزینه‌ای داشته باشد.”

کاش اینطور نمی‌شدنکته عجیب این بود که بعضی از فیلمسازان وقتی نام فیلم‌هایشان را در لیست فیلم‌های جشنواره دیدند به سرعت و با بهانه‌های مختلف فیلمشان را از جشنواره خارج کردند. بعضی‌ها هم حتی به نبود فیلمشان در سینما افتخار میکردند. اتفاقی که که میرکریمی در توجیهش می‌گوید:

«افتخاری نیست که متقاضی جشنواره نبوده‌اند. افتخاری نیست که آدم کشور خود را دست کم بگیرد بنابراین باید در این نگاه تجدید نظری صورت گیرد. من و همکارانم برای خودمان مسئولیتی قائل هستیم و قصد داریم کاری کنیم که دیگر کسی جرأت نکند این گونه درباره جشنواره‌ و کشور خودش صحبت کند و برعکس فکر کند که با نبودن در جشنواره، فرصتی را از دست داده است.»

فرافکنی زیر نور ماه

سیدرضا میرکریمی وقتی انتقادات زیاد میشود و میبیند هنوز اتفاقی نیفتاده در مرکز سیبل قرار گرفته است به سرعت با فرافکنی تلاش میکند تا مسیر نقدها را عوض کند. او میگوید:

«دبیری جشنواره فیلم به مهمان‌داری‌اش نیست که غذا به همه برسد، کاتالوگ به موقع منتشر شود یا بلیت هواپیما به موقع رزرو شود. این را می‌گویند مهمانداری! هویت کاری در دبیری جشنواره این است که باید یک شخصیت هنری و یک سلیقه حاکم باشد که بتواند جشنواره را به سمت اهداف بلندش ببرد. به نظرم باید یک مسئولیت را کامل قبول کرد، نصفه و نیمه‌اش به درد نمی‌خورد.»

دست انداز جهانی سینمای ایران

جشنواره همیشه و در همه سال‌های قاعده قانونی را حاکم کرده است که حالا گویا جشنواره جهانی دارد به‌کل آن قواعد را به هم میریزد. قواعدی که یکیش شور و حال دادن به سینمای ما و گرم کردن تنورش بوده است. حتی در بعضی سالها وقتی سینما نیمه جان میشد و به اغما میرفت با شوک جشنواره جان دوباره میگرفت و از کما در می‌آمد. اتفاقی که حالا (اگرچه  هنوز برای قطعی گفتنش زود است) گویا دارد به‌عکس عمل می‌کند و جشنواره برای سینما دست انداز میشود.

اوضاع فروش فیلم‌های نوروزی امسال تا حالا به لحاظ گیشه خوب بوده و فروش فیلم‌ها امیدواره کننده بوده است. با این حال و در شرایطی که گیشه‌ها رونق دارد، حالا انگار جشنواره جهانی دارد شور و شوق مردم را برای سینمارفتن کمتر میکند. اتفاقی که علائمش توی همین یکی دو روز هم قابل مشاهده بوده است. البته هنوز برای تایید شدن این ادعا زود است و انشاالله که درست نباشد اما درصورت صحت باید چاره‌ای جدی برایش جست.

بعضی چیزها خوبند اما…

دست آخر اینکه در این جشنواره حتی برای ساده‌ترین مشکلاتی که ممکن است در اجرا بوجود آید راه حلی اندیشیده نشده است. مشکلاتی که یکیش بحث اختلاف فرهنگی احتمالی فیلم‌ها با اعتقادات و فرهنگ ایرانی اسلامی است. موردی که شاید در شرایط عادی با ممیزی و استانداردسازی بشود حلش کرد اما در جشنواره‌ای با این تعریف و این شمایل، باید راه دیگری برایش جست. اگرچه راهی که میرکریمی برایش برگزیده است بیشتر به شوخی شبیه است. سیدرضا میرکریمی می‌گوید: «دخل‌وتصرف در تصوير فيلم را دخل‌وتصرف در كار فيلم‌ساز مي‌دانم. اتفاقا ترجيح مي‌‌دهم تصویری را كه نمي‌‌توانم نشان دهم، فلو كنم تا اينكه براي بازیگران لباس بپوشانم. حتی جشنواره‌های دوبي، پكن و قاهره هم چنین کاری می‌کنند.»

کاش سازمان سینمایی که در این چند سال (با وجود همه ضعف‌ها و انتقاداتی که به آن وارد است) انصافا کارنامه خوبی برایش دست و پا کرده است، در مورد این جشنواره ، یکبار برای همیشه وضعیت را اصلاح کند و با برگرداندن آن به زیرمجموعه جشنواره فجر، اجازه ندهد تا پو‌ل‌های میلیاردی با این شکل صرف شود.



از متن و حاشیه بین‌الملل فجر⇐یک فریم از “گاو” مهرجویی در پوستر/انتخاب فیلمها توسط شخص میرکریمی/نبود بولتن به احترام محیط‌‌ زیست و بودن کتاب احتمالا با بی‌احترامی به محیط زیست!/همچنان “سانسور” وجود دارد…/خاطره‌نگاری خبرنگار لوس‌آنجلس‌تایمز از درگیری با یک دست‌اندرکار خانه سینما!

سینماروزان/مهناز خدادوست: سه‌شنبه 18 اسفند ماه اولین نشست خبری بخش بین الملل فجر که امسال با نام جشنواره جهانی فجر برگزار خواهد شد انجام گرفت.

به گزارش سینماروزان پیش از برگزاری نشست پوستر بین‌الملل فجر رونمایی شد. پوستر بین الملل فجر با تصویری برآمده از پوستر فیلم “گاو” مهرجویی طراحی شده است.

درنشست جشنواره علاوه بر رضا میرکریمی دبیر بین الملل فجر، امیر اسفندیاری معاون امور بین الملل، رضا کیانیان مدیر کاخ و علیرضا شجاع نوری دبیر  نشست‌های تحلیل فیلم به معرفی برنامه های خویش برای جشنواره پرداختند؛ جشنواره ای که به اعتقاد دبیرش بیشتر از آن که به دنبال نمایش فیلم خارجی باشد تأکیدش را بر تحلیل فیلم قرار داده است.

سینماژورنال بخشی از فرازهای مهم این نشست را در ادامه ارائه می دهد:

تنها 3 فیلم ایرانی در بخش مسابقه/جایزه اصلی زرین است

به گفته رضا میرکریمی دبیر بین الملل فجر در بخش اصلی جشنواره جمعا 15 فیلم حضور حواهند داشت.  فقط 3 فیلم این بخش، ایرانی هستند و 12 فیلم دیگر خارجی.

جایزه اصلی این بخش “زرین” است و بقیه جوایز “سیمین”؛ البته که درباره نوع این جایزه که سیمرغ است یا چیز دیگر نکته ای گفته نشد ضمن اینکه نماد جشنواره فجر هم که سیمرغ است در ابعادی بسیار کوچک روی پوستر قرار گرفته بود.

بین الملل فجر به احترام محیط زیست “بولتن” ندارد اما با بی احترامی به محیط زیست(؟) “کتاب” دارد

 هرچند محمد حیدری دبیر جشنواره فجر هم علاقه چندانی به انتشار بولتن کاغذی نداشت و تحت برخی فشارها مجبور شد تصدیگری انتشار بولتن را به مدیر وقت روابط عمومی فارابی بسپارد و این امر انتقاد رسانه های مختلف و از جمله سینماژورنال را در پی داشت اما بین الملل فجر بولتن کاغذی نخواهد داشت.

رضا کیانیان مدیر کاخ بین الملل فجر با اشاره به اینکه جشنواره قصد دارد به محیط زیست احترام بگذارد و انتشار بولتن کاغذی به قیمت قطع درخت تمام میشود از تعطیلی انتشار بولتن کاغذی برای بین الملل فجر خبر داد.

با این حال بین الملل فجر همچنان “کتاب” خواهد داشت؛ کتابی سیاه و سفید که مشخص نیست برای تولید کاغذهای آن از قطع درخت استفاده شده یا نه؟!

بین الملل فجر همچنان “سانسور”دار خواهد بود…

 امیر اسفندیاری معاون امور بین الملل جشنواره بین الملل فجر، درباره مشکل همیشگی نمایش فیلم خارجی در ایران یعنی سانسور از این گفت که امسال سعی می کند سانسور کمتر باشد.

اسفندیاری از این گفت که فیلمها با کمترین جرح و تعدیل در بین الملل فجر به نمایش درخواهند آمد و سعی میشود سانسور کمتر شود. وی این را هم گفت که فیلمها با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی اکران خواهند شد.

میرکریمی: تمام فیلمهای بین الملل فجر را خودم انتخاب می کنم

رضا میرکریمی دبیر بین الملل فجر با اشاره به اینکه مسئولیت دبیری را با ارائه شروطی پذیرفته است اصلی ترین شرط را هم استقلال نظر در پیشبرد برنامه هایش دانست.

میرکریمی با بیان اینکه مسئولیت انتخاب فیلمها با وی است بیان داشت: تمام فیلمهای بین الملل فجر را خودم انتخاب می کنم و فقط مشاوره می‌گیرم.

وی ادامه داد: بعد از دیدن تمام فیلمها، آثار برگزیده را انتخاب می کنم.

خاطره نگاری خبرنگار لوس آنجلس تایمز از برخورد یک دست اندرکار خانه سینما با وی!!!
خبرنگار لوس آنجلس تایمز از حاضران در نشست بین الملل فجر پرسشی را از دبیر بین الملل بیان کرد.

این خبرنگار با اشاره به خاطره ای تلخ از برخورد زشت یکی از دست اندرکاران خانه سینما با وی به هنگام حضور اعضای آکادمی اسکار گفت: یادم می آید به هنگام حضور اعضای آکادمی در ایران روی یک نیمکت نشسته و در حال گفتگو با یکی از اعضای آکادمی بودم که ناگاه فرهاد توحیدی به سراغم آمد و مصاحبه را قطع کرد و از این گفت که چرا پیش از مصاحبه با من هماهنگ نکردی…

سوال این خبرنگار آن بود که آیا امسال هم ممکن است این برخوردها رخ دهد و میرکریمی سعی کرد او را قانع کند که این اتفاق رخ نخواهد داد.

پوستر بین الملل فجر
پوستر بین‌الملل فجر



واکنش محافظه‌کارانه مجری “نقد۴” به افشاگری یک کارگردان

سینماژورنال/مهدی فلاح‌صابر: تازه ترین برنامه سینمایی “نقد4” اختصاص داشت به نقد و بررسی “حکایت عاشقی”.

به گزارش سینماژورنال در این برنامه احمد رمضان زاده کارگردان “حکایت عاشقی” و جبار آذین منتقد سینما حضور داشتند و به بحث درباره این فیلم پرداختند.

نکته اما درباره نحوه اجرای علیرضا شجاع نوری در این برنامه بود.

شجاع نوری که بایستی فضایی را فراهم بیاورد برای آن که مهمانانش بتوانند راحت حرفهایشان را بزنند دو مرتبه و زمانی که رمضان زاده درباره بی عدالتی شکل گرفته در جریان اکران فیلمش حرف می زد سخنان وی را قطع کرد.

تا صحبت به شورا رسید…

مرتبه اول زمانی بود که رمضان زاده در خصوص اکران “حکایت عاشقی” چنین گفت: از اکران فیلم راضی نیستم به دلیل اینکه فیلم در گروه آزاد اکران شده و سانسها به صورت چرخشی است و سالنهای محدود به ما داده شده. ضمن اینکه شورای صنفی در همین آذرماه…

در اینجا شجاع نوری مجری برنامه با طرح سوال در بین گفته های رمضان زاده صحبتهای او را قطع کرد اما رمضان زاده بی توجه به قطع سخنان ادامه داد: شورای صنفی وعده داد که در طول یک ماه بیش از یک فیلم در گروه آزاد اکران نکند ولی بعد از گذشت 15 روز از اکران فیلم ما، تعدادی از سالنهای ما را کم کردند و فیلمی دیگر در گروه آزاد اکران کردند. شورای صنفی حتی به صحبتها و وعده ای خودش هم احترام نگذاشت. این اتفاق در حالی روی داد که تازه فروش فیلم با اینکه تبلیغات و تیزر نداشتیم خوب شده بود …

برای بار دوم سخنان کارگردان قطع شد…

در اینجا مجری برنامه برای مرتبه دوم سخنان رمضان زاده را متوقف کرد با ذکر اینکه در برنامه های آینده از حجت الله ایوبی دعوت کرده و این موضوع را نیز جزو سوالات مطروحه از ایشان قرار خواهد داد!!!

این محافظه کاری مخاطب را می پراند

مشخص نیست قطع سخنان این کارگردان برآمده از نظر شخصی شجاع نوری بوده یا از اتاق فرمان به او دستور قطع داده اند اما نکته اینجاست که این آقای بازیگر-تهیه کننده- دبیر جشنواره کودک-و حالا مجری باید بداند چنین سانسورهای فاقد منطقی فقط و فقط از مخاطبان برنامه اش کم خواهد کرد.

برنامه تلویزیونی و آن هم در حوزه سینما نیاز دارد به پویایی لحظه به لحظه و خلق این پویایی در گروی پرهیز از سانسورهای نادرست و محافظه کارانه است.




کارگردان “روز واقعه”، سناریست “لیلی با من است” و یک مدرّس سینما در هیأت انتخاب جشنواره فجر

سینماژورنال: بعد از گمانه زنی دو روز قبل سینماژورنال و انتشار یک لیست احتمالی از اعضای هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر(اینجا را بخوانید) از یک طرف رسانه های سینمایی وابسته به تهیه کنندگان سینما و از طرف دیگر یکی دو خبرگزاری وابسته به نهادهای دولتی سعی کردند تکذیبیه ای بر لیست منتشرشده بگیرند که البته نتوانستند.

به گزارش سینماژورنال در آن لیست احتمالی از علیرضا شجاع نوری، فریدون جیرانی، محمد احسانی، حسین کریمی، رخشان بنی اعتماد، حبیب ایل بیگی و مجید رضابالا به عنوان اعضای هیات انتخاب نام برده شده بود.

تازه ترین اخبار رسیده به سینماژورنال حکایت از آن دارند که 4 نفر ابتدایی آن لیست گزینه های حاضر در هیات انتخاب هستند اما بجای سه نفر انتهایی لیست رضا مقصودی، محمدباقر قهرمانی و شهرام اسدی در هیات انتخاب حضور دارند و به عبارت بهتر لیست هیات انتخاب شامل افراد زیر است:

–فریدون جیرانی(نویسنده و کارگردان)
–محمد احسانی(دارای سابقه مدیریتی سینما و تلویزیون)
–حسین کریمی(مدیر شبکه نمایش)
–علیرضا شجاع نوری(بازیگر، تهیه کننده و البته دارای سابقه مدیریتی)
–رضا مقصودی(فیلمنامه نویس آثاری چون “لیلی با من است”،”شیدا”،”پاداش” و “سالوادور)
–شهرام اسدی(کارگردان “روز واقعه”)
–محمدباقر قهرمانی(مدرس سینما،استاد دانشگاه و عضو شورای پروانه نمایش)




خانواده نامزد هدیه تهرانی مخالف بازی او در "روز واقعه" بودند!+عکس

سینماژورنال: بعد از گذشت دو دهه از تولید همچنان “روز واقعه” عاشورایی ترین اثر سینمای ایران است.

به گزارش سینماژورنال درباره انتخاب بازیگران این پروژه ماندگار محمدرضا شریفی نیا گفته های جالبی را بیان کرده بود که متن آن را پیشتر ارائه دادیم.(اینجا را بخوانید)
به گزارش سینماژورنال شریفی نیا از 10 بازیگر مرد و 7 بازیگر زن به عنوان کاندیداهای بازی در فیلم یاد کرده بود.

برای نقش “راحله” از 200 نفر تست زده شد…

از جمله بازیگران زن هدیه تهرانی بود که شریفی نیا درباره اش گفته بود: برای نقش “راحله” هم بازیگران زیادی را تست زدیم؛ از عاطفه رضوی تا مهناز افضلی، شقایق فراهانی، بهاره رهنما و حدود 200 نفر دیگر. بعد هدیه تهرانی را تست زدیم که چهره اش مورد قبول قرار گرفت اما در نهایت لادن مستوفی نقش اصلی را بازی کرد.

شریفی نیا درباره دلایل عدم حضور هدیه تهرانی در “روز واقعه” چیزی نمی گوید اما شهرام اسدی اخیرا در گفتگویی مخالفت نامزد تهرانی را دلیل عدم حضورش در این کار دانسته است.

شریفی نیا و آزیتا حاجیان، هدیه تهرانی را پیدا کردند اما…
وی می گوید: هدیه تهرانی را در جست‌وجویی که برای پیداکردن چهره‌‌های تازه برای نقش‌های راحله و عبدالله گذاشته بودیم، آقای شریفی‌نیا و خانم آزیتا حاجیان پیدا کردند. تست‌های گریم و لباس و بیان به‌خوبی پیش رفت. اما در نهایت، خانواده نامزدشان با حضور ایشان در سینما موافقت نکردند و موضوع منتفی شد.

هدیه تهرانی با تست گریم "روز واقعه"
هدیه تهرانی با تست گریم “روز واقعه”




مینا ساداتی: تمایل داشتم که آقای مجیدی مرا از نزدیک ببینند/مديون شيرخوارگاه آمنه هستم

سینماژورنال: مینا ساداتی بازیگر جوانی که این روزها همچنان با فیلم اخیر مجید مجیدی روی پرده سینماهاست در یکی از معدود گفتگوهایش که با “اعتماد” انجام شده درباره حضور در “محمد رسول ا..(ص)” و همکاری با مجیدی نکات خاصی را بیان کرده است.

به گزارش سینماژورنال مهمترین نکته که در ابتدای گفتگو مطرح شده این است که برمبنای عکسهایی که با تست گریم “آمنه” از او گرفته شده مجیدی او را رد کرده اما بعد از اینکه با مجیدی دیدار حضوری داشته، مجیدی او را پذیرفته است.

ساداتی که در آثاری چون “عیار14″، “خانه پدری” و “عصر یخبندان” هم بازی داشته است حضور در شیرخوارگاه آمنه و در جمع نوزادان بی سرپرست را عاملی مهم در نزدیک شدن به نقش دانسته است.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی ساداتی را ارائه می دهد:

چطور شد كه شما به عنوان بازيگر نقش حضرت آمنه برگزيده شديد؟
زماني كه اين نقش به من پيشنهاد شد، تعدادي از گزينه‌ها از ميان عكس‌ها انتخاب شدند و تعدادي ديگر از آنها حضوري تست بازيگري دادند. وقتي از من هم خواستند، در دفتر پيش‌توليد حاضر شدم و تست گريم دادم. بعد از چند روز آقاي مجيدي عكس‌هاي من را ديدند ولي من تاكيد داشتم كه به دفتر بروم و من را با تست گريم ببينند. ايشان گفته بودند كه چهره‌اش به نقش نزديك نيست ولي من تمايل داشتم كه از نزديك من را ببينند و اين گونه حضور من به عنوان بازيگر اين نقش ميسر شد.
  امروز براي مخاطب نام مينا ساداتي با دو نقش، ليلاي سريال «تنهايي ليلا» و ديگري حضرت آمنه در فيلم محمد رسول‌الله (ص) شناخته مي‌شود. هر دوي اين نقش‌ها در ناخودآگاهش تِمي معنوي دارد. اين موضوع مسير حرفه‌اي شما را به عنوان بازيگر سخت‌تر نمي‌كند؟
هدف‌گذاري‌ام را در مسير بازيگري از خيلي وقت پيش تعيين كرده‌ام. از همان زمان كه نخستين كار حرفه‌اي‌ام را با فيلم عيار١٤ به كارگرداني پرويز شهبازي آغاز كردم. بعد از اين دو اثر افراد بيشتري من را مي‌شناسند اما براي خودم همان قدر كه اين كارها دوست‌داشتني و ارزشمند محسوب مي‌شود، عيار١٤ هم به همان ميزان دوست‌داشتني است. فيلم خانه پدري كه مقطع كوتاهي در خدمت آقاي عياري بودم به همان اندازه برايم مهم است، تك‌تك كارهايي كه انجام داده‌ام مثل فيلم‌هاي «عصر يخبندان» و «برف» يا نمايش‌هايي كه روي صحنه اجرا كردم در شكل‌دهي من در مسير بازيگري تاثير داشته‌اند. اين طوري نبوده كه كاملا ناآگاه بروم و در سريال «تنهايي ليلا» ايفاي نقش كنم يا همين طور ندانسته در فيلم «محمد رسول‌الله(ص)» نقش حساسي را ايفا كنم. به خودم ثابت شده كه قرار نيست نگاه‌هاي مردم من را جوزده كند و مسير حرفه‌اي بازيگري‌ام را تحت تاثير قرار دهد. منظورم اين است، سريالي از من پخش شده و خوشبختانه پرمخاطب هم بوده است، من را تحريك نمي‌كند كه بلافاصله بعد از آن بروم يك سريال ديگري كه صرفا مخاطب زيادي دارد، بازي كنم. يكسري از كارها را از روي علاقه انجام مي‌دهم و الان هم اين كار را ادامه خواهم داد.
  در سينماي ايران پيش‌تر اين گونه بوده است كه وقتي كسي در يك نقش مذهبي قرار مي‌گيرد ناخودآگاه آن نقش برايش هاله‌اي مي‌سازد كه هم به خاطر مخاطب و هم به خاطر آن نقش، مسير بازيگري تحت تاثير قرار مي‌گيرد. حالا شما نقشي را بازي كرده‌ايد كه نه فقط در ايران، در جهان نيز ديده شده است. چه تاثيري حضور شما در نقش حضرت آمنه در فيلم «محمد رسول‌الله (ص)» در ادامه مسيرتان داشته است؟
مفروضات سوال شما غلط است. متاسفانه ميان سينماگران ما، تقسيم‌بندي‌هاي مختلفي وجود دارد. با فيلم‌هاي روشنفكري يك جور و با فيلم‌هاي مذهبي هم به گونه‌اي خاص رفتار مي‌شود. اما يك نكته‌اي را نبايد فراموش كنيم كه همه ما بازيگران و سينماگراني هستيم كه در ايران كار مي‌كنيم و همه پايبند به يك‌سري اصول و چارچوب هستيم. همه در فيلم‌هايي كار مي‌كنيم كه با هر نوعي از روايت و مضمون از يك فيلتر عبور مي‌كند، آن هم فيلتر فرهنگي اين جغرافيا. من براي كارم خيلي تقسيم‌بندي‌هاي اين شكلي نمي‌گذارم و نقش براي من مهم است. در مورد فيلم محمد رسول‌الله(ص) در واقع چيزي كه در درجه اول من را خيلي تشويق كرد حضور آقاي مجيدي بود. مجيد مجيدي قبل از آن فيلم «بچه‌هاي آسمان» را هم ساخته است و نبايد فراموش كنيم. اين فيلم يكي از محبوب‌ترين فيلم‌هاي زندگي من است. امروز وقتي اسم مجيد مجيدي مي‌آيد، همه مي‌گويند كارگردان فيلم محمد رسول‌الله (ص)، در حالي كه آقاي مجيدي نخستين فردي بودند كه از طرف ايران نماينده اسكار شدند و در جشنواره‌هاي فيلم كن، برلين و… حضور داشته است. كارگرداني كه فيلم‌هايي همانند «آواز گنجشكها»، «رنگ خدا»، «بچه‌هاي آسمان» را در كارنامه خود دارد، براي من آقاي مجيدي آن است. فكر كردم فيلم حضرت محمد(ص) از نگاه آقاي مجيدي حتما فيلم متفاوتي خواهد شد. اين كار فاكتورهاي ديگري داشت مثل حضور ويتوريو استرارو به عنوان فيلمبردار و تيم حرفه‌اي كه در كنار او قرار داشتند. حضور در كنار تك تك اين عوامل براي من ارزشمند بوده است.
  فكر نمي‌كنيد كار در اين پروژه كمتر از كار در پروژه‌اي به قول خودتان روشنفكري اجازه نقد بازي‌تان را به منتقدان بدهد؟
گاهي اوقات پيش مي‌آيد، دوستان و همكاران شما در بخش سينمايي مطبوعات، فيلمي را ظاهرا نقد مي‌كنند ولي درواقع همه‌چيز را از بنا نابود مي‌كنند. در حالي كه كار در اين پروژه سختي‌هاي زيادي براي تك‌تك عوامل به همراه داشت و حتي دوستان حرفه‌اي‌تر كه به عنوان بازيگر در كنار من حضور داشتند اذعان داشتند كه كار در اين فيلم براي آنها مثل خدمت سربازي مي‌ماند. اتفاقا حضور من در اين پروژه باعث شد تا تجربه چند ساله بازيگري‌ام را تكميل كنم اما اينكه بگويم چون دريك فيلم اينچنيني حضور داشتم، پس مسير حرفه‌اي من از آن به بعد تحت تاثير قرار خواهد گرفت كه راهم را ادامه بدهم، نه، بايد بگويم كه من براساس نقش‌ها، كارم را انتخاب مي‌كنم. يعني فيلمنامه را مي‌خوانم و اگر احساس كردم پله‌اي است براي ادامه كارم در اين حرفه جذاب و پرفراز و نشيب، پس انتخابش مي‌كنم.
  البته كه شما از ابتداي حضور حرفه‌اي‌تان هم با كارگردانان خوبي مثل آقايان شهبازي، كيانوش عياري، مجيد مجيدي و لطيفي كار انجام داده‌ايد.
بله كاركردن با اين بزرگان سعادت بوده. ديگر به اين جريان خيلي فكر نمي‌كنم كه اين فيلمي كه مي‌خواهم بازي كنم يك اثر مذهبي، جشنواره‌اي يا روشنفكري است. البته كه كاركردن با همكاران حرفه‌اي و با سابقه درخشان در اين حرفه هميشه برايم جذاب بوده و خواهد بود. به هر حال ايفاي نقش حضرت آمنه در فيلم محمد رسول‌الله(ص)، نقش بسيار ارزشمندي براي من بوده است و خيلي خوشحالم كه بازي كرده‌ام و احساس مي‌كنم يكي از موهبت‌هاي خداوند بوده است.
  به گمانم بسياري از بازيگران سينماي ايران دوست داشتند در چنين چينشي قرار بگيرند.
احتمالا همكاران زيادي دوست داشتند كه در اين پروژه كار كنند. خيلي از دوستان، قبل از من به آن دفتر مراجعه كرده و تست گريم داده بودند. زماني كه من براي اين فيلم انتخاب شدم و جلوي دوربين رفتم، جلوي دوربين «استرارو»اي مي‌رفتم كه بازيگران بزرگي در دنيا جلوي دوربين او رفته بودند. از طرفي تا به حال در تاريخ سينما بازيگري نبوده است كه در قالب حضرت آمنه به ايفاي نقش بپردازد. راجع به حضرت مسيح و حضرت مريم فيلم‌هاي بسياري ساخته شده است اما راجع به مادر حضرت محمد(ص) تصويري وجود نداشته است و اين حضور براي من جذابيت داشت.
بله، در سينماي جهان اسلام هم تا به حال تصويري از حضرت آمنه خلق نشده بود.
براي نخستين‌بار قرار بود كه چهره حضرت آمنه را ببينيم. اين كار براي من چالش بازيگري در ژانري كه تاكنون تجربه نكرده بودم را نيز به همراه داشت و كار در اين پروژه جزو سخت‌ترين كارهايي بود كه تا آن زمان انجام دادم.
  پس از انتخاب شدن به عنوان بازيگر نقش حضرت آمنه، مجيدي به عنوان كارگردان براي اينكه اين نقش را براي شما تشريح كنند و حضرت آمنه را به شما بشناسانند، جدا از فيلمنامه به چه نكاتي اشاره كرد؟ و نگاهش به اينكه اين نقش بايد چگونه باشد، چه بود؟
تا آنجايي كه من مي‌دانم در تاريخ چيزهاي زيادي راجع به جزييات شخصيت حضرت آمنه وجود ندارد اما يك اصل مشتركي كه در همه جا نوشته شده بود: آرامش شاعرانه اين شخصيت بزرگ، پاكدامني و خصايص والاي انساني ايشان بوده است. زماني كه با آقاي مجيدي صحبت كردم و تمام مراحل گريم، تست بازيگري و دوربين انجام شد و قرار شد كه من در اين نقش بازي كنم، آقاي مجيدي از من خواستند كه فقط آرامشي كه مدنظر ايشان بود براي اين شخصيت، در تمام طول فيلمبرداري با من همراه باشد و من تمام تلاشم را كردم كه اين اتفاق بيفتد.
  اين تلاش شما چگونه بود؟
نخستين اقدامي كه انجام دادم اين بود كه خود را نسبت به دنياي اطرافم ايزوله كردم. از طرفي، تعداد عواملي كه در اين فيلم حضور داشتند، از يك پروژه سينمايي معمولي و شهري خيلي بيشتر بود. بنابراين زماني كه سر صحنه حاضر مي‌شدم، عوامل محرك بسياري وجود داشت كه بازيگر را درگير و ذهن او را مشغول مي‌كرد و من سعي ‌كردم خود را از اين فضا جدا كنم. وقتي دورهم در يك اتاق جمع مي‌شديم، گوش دادن به موسيقي و كتاب خواندن و كارهايي از اين قبيل باعث مي‌شد تا با آرامش عميق‌تري جلوي دوربين بروم.
از جمله كارهايي كه براي نزديك شدن به نقش حضرت آمنه انجام دادم اين بود كه تلاش كردم فيلم‌هاي مذهبي مهم و در دسترس را ببينم، بخشي از آن را خودم فراهم كردم و ديدم و تعدادي از آنها را به پيشنهاد آقايان بيژن ميرباقري و كامبوزيا پرتوي گرفتم و تماشا كردم. قبل از فيلمبرداري فيلم محمد رسول‌الله (ص) سعي كردم تعدادي از كتاب‌هايي را كه راجع به اين شخصيت وجود دارد مطالعه كنم و هر مطلبي كه به من معرفي مي‌شد با دقت مي‌خواندم. نكته ديگري كه در اين سال‌ها تجربه نكرده بودم و ميسر شد، كاركردن با كودكان بود. براي اينكه بتوانم با آنها ارتباط برقرار كنم و براي نزديك شدن به نقش و در آمدن احساس مادرانه، تصميم بر اين شد كه به شيرخوارگاه آمنه بروم. بعد از يك ماه و نيم نامه‌نگاري، سرانجام اين اتفاق رقم خورد و اين فرصت براي من فراهم شد تا به اين مكان عجيب و پرشور بروم. روزهاي اول حضورم در شيرخوارگاه آمنه، به سختي گذشت. آنجا كودكاني نگهداري مي‌شوند كه به‌شدت خواستار آغوش هستند. در مدت زمان اندكي به بچه‌ها علاقه‌مند شدم. اين يك اتفاق ويژه‌اي بود در زندگي‌ام، كه آن را مديون شيرخوارگاه آمنه هستم و البته فيلم محمد رسول‌الله (ص).
   بعد از نمايش فيلم، چه در مونترال و چه در ايران، چه بازخوردي گرفتيد؟ آيا آن اتفاقي كه بايد مي‌افتاد، افتاد و به آنچه مي‌خواستيد رسيديد؟
بازخوردهاي اجتماعي در زندگي من در وهله دوم قرار دارند چرا كه نقد در شكل حرفه‌اي هم گاهي دستخوش دلايل شخصي و غيرحرفه‌اي قرار مي‌گيرد. هميشه سعي كردم مسير درست را در كار حرفه‌اي دنبال كنم و بازيگري براي ذات بازيگري برايم مهم باشد نه جو حاكم. تعدادي بودند كه خيلي فيلم را دوست داشتند و نظرهاي خود را صريح و شفاف اعلام كردند و تعدادي نه. در ميان مردم ديدگاه‌هاي شفاف و بدون حاشيه‌اي وجود دارد. يك روزي به شيريني‌فروشي نزديك منزل رفته بودم و در آنجا پسربچه‌اي شش، هفت ساله ايستاده بود و من را نگاه مي‌كرد. مادرش به او مي‌گفت بيا برويم، مي‌گفت نه آمنه است، مي‌خواهم نگاهش كنم. بعد از آن مادرش نگاه كرد و تا آن لحظه اصلا متوجه من نشده بود. اتفاق‌هاي اينچنيني بخشي از كار ما است اما اين اتفاقات خيلي براي من ملاك تعيين‌كننده‌اي نيست كه به خود بگويم كه ديگر تمام شد، اين اتفاق‌ها خاطره مي‌شود و مي‌گذرد.
  همان طور كه اشاره كرديد هم نقش‌تان در فيلم مجيدي نقش سختي بوده است و هم اينكه شما با عواملي كار كرده‌ايد كه از دنياي سينماي حرفه‌اي آمده‌اند. دنياي سينماي بيگ پروداكشن و صنعت سينما با سلايقي متفاوت از سينماي ايران و به قطع حرفه‌اي‌تر. همين موضوع هم بايد سطح توقع شما را بسيار بالاتر برده باشد.
صددرصد، همكاري در كنار بزرگاني كه تجربه بزرگ دارند براي ما هم در خودآگاه و هم ناخودآگاه پر است از تجربه‌هاي نو و قابل اعتنا. البته ما در سينماي ايران به لحاظ تكنيكال، سينمايي بسيار حرفه‌اي داريم اما در يك موردهايي هنوز سستي‌هايي وجود دارد. گهگاه يكي از اين سستي‌ها در توليد و تداركات است. در پشت صحنه افرادي را داريم كه حرفه‌اي هستند و در حوزه خود مطالعه دارند، اميدوارم كه حضور اين افراد در سينما روز به روز پر رنگ‌تر شود. به جرات مي‌توانم بگويم كه فيلم محمد رسول‌الله(ص) تاثيرات ناخودآگاهي روي سينماي ايران گذاشت كه ما الان متوجه آن نيستيم. مثل يك سرمايه‌گذاري بود كه در مدت طولاني به نتيجه خواهد رسيد. يعني خيلي از كساني كه در صحنه كار مي‌كردند، در گروه لباس كار مي‌كردند، در گروه فيلمبرداري كار مي‌كردند اينها علاوه بر تجربيات تكنيكالي كه با خودشان در گروه‌هاي ديگر آورده‌اند يك‌سري تجربيات رفتاري هم گرفته‌اند. يك‌سري چيزهايي ديده‌اند كه آنها را با خودشان به سينماي ايران آورده‌اند و اين اتفاق بزرگي است. اميدوارم پروژه‌هاي بيشتري پيش بيايد كه ما با سينماي دنيا كار كنيم؛ پروژه‌هاي مشترك بيشتر با كشورهايي كه در سينما فعال هستند و كار مي‌كنند.
  اگر زمان بازگردد و شما با همين تجربه به عقب بازگرديد و بخواهيد دوباره نقش آمنه را بازي كنيد، در بازي‌تان چه اضافه مي‌كنيد و چه كم مي‌كنيد؟
نمي‌دانم چه چيزي اضافه مي‌كنم، اما آدم بايد در موقعيت قرار بگيرد تا بداند. حتي پيش‌توليد يك فيلم هم با توليد آن متفاوت است. نقش آمنه يك نقش استرليزه‌اي بود و خيلي با نقش‌هاي ديگر فرق مي‌كرد. با آن لباس و در آن ظاهر، با آن كلمات و با آن تصويري كه به‌ جز بازيگر چيزهاي ديگري هم در آن مهم است. گاهي فكر مي‌كردم براي بيان احساسي بيشتر، قبل يا بعد از بعضي سكانس‌ها يك چيزهايي لازم دارد براي اينكه حس من در اين لحظه بهتر نشان داده شود اما آيا شرايطش براي من بازيگر پيش مي‌آيد كه در يك چنين پروژه‌اي با آن پروداكشن و آن اضطراب و استرس، خواسته‌هاي خودم رابراي ايفاي نقش پياده كنم يا نه؟!اين پروژه خيلي چيدماني است. ما حتي در مورد ديالوگ‌ها هر بحثي مي‌كرديم بايد قبل از آن انجام مي‌داديم كه چگونه گفته شود اما سر پلان هم به همان ترتيب گرفته مي‌شد و با همان حس و حال. من كاري‌ را مي‌كردم كه آقاي مجيدي مي‌خواست و با او به يك نقطه نظر مشترك رسيده بوديم. در فيلم‌هاي ديگر بيشتر مي‌توان گفت؛ مثلا در فيلم عصر يخبندان در سكانس‌هاي ماشين شايد، كار ديگري مي‌كردم، بهتر بود. من اين روزها سر فيلم «امكان مينا» به كارگرداني آقاي تبريزي هستم. در زمان پيش‌توليد فيلم صحبت مي‌كنيم كه اين كار را انجام بدهيم، آن كار را انجام ندهيم، اين تصوير را بگيريم. اما زماني كه براي توليد مي‌رويم متوجه مي‌شويم آن سكانسي كه در موردش ساعت‌ها صحبت مي‌كرديم بنا به يك شرايطي حذف مي‌شود، بايد در موقعيتش قرار بگيريد.
  گفتيد كه مسير حرفه‌اي‌تان را بر اساس آن چيز كه پيش مي‌آيد انتخاب مي‌كنيد. گمان‌تان اين است كه از اين پس چه پيش خواهد آمد؟
از اينجا به بعد هيچ‌كس نمي‌تواند بگويد كه فرداي زندگي خود چه كار مي‌كند.
  در ذهن خودتان كه قطعا ايده‌اي براي ادامه مسير حرفه‌اي‌تان داريد؟
بله، صددرصد. من از سال ٧٨ وارد دانشگاه هنر شدم و در فضايي آرتيستي نفس كشيدم، نوازندگي ‌كردم، پايان‌نامه‌ام هم در مقطع كارشناسي و هم كارشناسي ارشد در مورد سينما بوده و قبل از اينكه وارد بازيگري شوم به كلاس‌هاي فيلمسازي مي‌رفتم و فيلم كوتاه مي‌ساختم. حضور در ورك‌شاپ‌هاي عباس كيارستمي به من كمك كرد كه سينما را به شكل حرفه‌اي شروع كنم.
در دنياي هنر يك آدم ايده‌آليست هستم يعني فكر مي‌كنم در آينده اگر نقش‌هايي كه من دوست دارم به من پيشنهاد نشود، حتما كار ديگري را براي انجام دادن خواهم داشت. اولويت من الان كار بازيگري است و اين حرفه بسيار مقدس است و به عنوان بازيگر يك مسووليت خيلي سنگيني روي دوش ما است كه يك چيزهايي را بتوانيم نشان دهيم و يك دردهايي را بتوانيم حل كنيم، اما اگر فردا ببينم آن فيلمي كه بايد به من پيشنهاد شود نمي‌شود با ويديوآرت اين حرف را مي‌زنم، با پوستر كار كردن اين حرف را مي‌زنم، با نوشتن اين كار را انجام مي‌دهم.
  نقشي كه دوست داريد به شما پيشنهاد شود، چيست؟
خيلي نقش‌هاست اما نقش معلول را خيلي دوست دارم. نمي‌گويم دور است ولي خيلي دوست دارم تجربه‌اش كنم، از سوي ديگر نقش افراد ناشنوا را خيلي دوست دارم. نقش‌هايي كه مجبور باشم كار فيزيكي انجام دهم و از اين ظاهري كه دارم دور شوم.
  مي‌شود اين گونه استنتاج كرد كه سيرت را بر صورت ترجيح مي‌دهيد؟
بازيگران واقعا بايد براساس توانايي‌هاي‌شان انتخاب شوند نه براساس ظاهر فيزيكي. توانايي‌ها با كاركردن شكل مي‌گيرد. شايد چندنفر در سينما باشند كه بگوييم بازيگران غريزي هستند مثل اكبر عبدي كه وقتي به دنيا آمده است انگار بازيگر به دنيا آمده است، بقيه آن سواد و مطالعه و كاركردن است. به جرات مي‌توانم بگويم كه من نسبت به چهار يا هشت سال پيش متفاوت هستم و بايد باشم اگر غير از اين باشد غلط است. به همين دليل است كه الان جرات اين را دارم كه بگويم مي‌خواهم نقش يك معلول را بازي كنم. به خاطر اينكه احساس مي‌كنم يك وجه ديگر از بازيگري را بايد تجربه كرد و يك دنياي ديگر را. مثلا وقتي مريل استريپ، كه خيلي بازيگر توانمندي است، در يك فيلمي نقش يك معتاد را بازي مي‌كند در واقع، به لحاظ كار بازيگري لحظه‌هايي برايش رقم مي‌خورد كه غير‌قابل توصيف است. من جزو آدم‌هاي به‌شدت احساسي هستم. هنوز هم كه هنوز است موقع تماشاي فيلم گريه مي‌كنم. لحظه‌هايي كه به لحاظ حسي من را برانگيخته مي‌كند و بازيگر احساس درستي را به من منتقل مي‌كند، تحت تاثير قرار مي‌گيرم. وقتي نقش‌هايي شبيه مريل استريپ در فيلم«August: osage county»مي‌بينم هميشه مي‌گويم مي‌شود من اين نقش را تجربه كنم؟ به نظر من بايد بازيگري را يك مقدار وراي ظاهر آن نگاه كنيم. همان طور كه گفتم يك حرفه مقدس است و من وقتي در نقش آمنه بازي مي‌كنم، وقتي در نقش ليلا بازي مي‌كنم، وقتي در نقش ستاره عصر يخبندان بازي مي‌كنم در واقع يك كنش و رفتار را نشان مي‌دهم، كاراكتري را به آدم‌ها معرفي مي‌كنم كه مابه‌ازاي بيروني دارد؛ براي همين بازيگري حرفه پراهميتي است. يعني اجازه ندارم صرف يك قالب و صورت به آن نگاه كنم و بگويم همين است و تمام شد و رفت يا آدم‌ها چهره من را دوست دارند، لازم نيست كاري انجام دهم. نه اين نيست، يك مقدار مسووليت را سنگين مي‌كند كه براي دنيا چه داري كه روكني؟ براي اينكه آدم‌ها را تحت تاثير قرار بدهي چه داري؟ دستاورد من از آن سريالي كه پخش شد براي خودم شخصا اين بود كه توانسته بودم از يك سريال نسبتا معمولي يك‌سري از آدم‌ها را تحت تاثير قرار بدهم كه داستان من را باور كنند. بخش زيادي از سريال سرگرمي است. اگر بتواني در قالب همين سرگرمي احساسات انسان‌ها را كنترل كني، يعني راه درستي را طي كرده‌اي.




مسعود فراستی: کات را در فیلم مجیدی چه کسی داده؟ قطعا استورارو!/ ابرهه مثل جومونگ است

سینماژورنال: چندی قبل نشست نقد و بررسی فیلم «محمدرسول‌ا..(ص)» مجیدی در دانشگاه صداو سیما با حضور مسعود فراستی، منتقد سینما و دانشجویان برگزار شد.

به گزارش سینماژورنال فراستی کوشید در این نشست برخی از نقدهای مهمی که به فیلم مجیدی وارد می داند را به صراخت بیان کند و از جمله این نقدها، تأثیرگذاری بیش از اندازه مدیر تصویربرداری فیلم بر کارگردان است.

سینماژورنال متن کامل گفته های فراستی در این نشست را به نقل از “فارس” ارائه می دهد:

چه‌طور می‌شود که فیلمساز 20 سال قبل بلد بوده ولی الان بلد نیست؟

درام دو سر دارد، درام شکل نمی گیرد اگر همه خوب یا بد باشند. درام کنتراست و تضاد است و بین خوبی و بدی و بین آدم مثبت و منفی است. یک جمله ای فیلمساز (هیچکاک) دارد که خیلی دوستش دارم، می‌گوید: خوبی یک فیلم به قدرت بدمن هایش است، هرچقدر بهتر دربیاید این طرفی قوی‌تر و درست‌تر در می آید، یعنی کلید درام اینجاست. ما وقتی در بچه های آسمان صدای نمکی را می‌شنویم و بعد تصویرش را می‌بینیم که دم میوه فروشی می‌آید و آن کفش را می‌برد وظیفه‌اش را انجام می‌دهد و چیزهای کهنه را جمع می‌کند. در روح ما، ما را عصبانی می‌کند، ولی یک آدم فقیر است و کارش جمع کردن آت و آشغال است، وقتی فیلم به بوسه ماهی روی پا می رسد دیگر همه خلاص می شویم، کفش رسیده است و قبل از این صحنه کفش را خریده و پشت باربر دوچرخه است یعنی پاداش اینجایی اش را گرفته است و پاداش آنجایی را هم از طریق ماهی‌ها می‌گیرد. این به خاطر باور و دل و بلدی فیلمساز در آن لحظه است، این حرف من یک ذره سوال ایجاد می‌کند که چه‌طور می‌شود فیلمساز 20 سال قبل داشته چنین فیلمی می‌ساخته و بلد بوده، الان بلد نیست. چه شده که بعد از 20 سال که به نظر من بهترین فیلم بعد از انقلاب را ساخته است چنین سقوطی کرده است؟

یک لحظه «آن» در «محمدرسول‌الله(ص)» نیست، چه شده است؟ قصه شرح حال حضرت رسول (ص) تا 10-12 سالگی است، تمام عوامل فنی صد برابر عوامل فنی «بچه های آسمان» است، هزینه بیش از صدبرابر است، آدم های «بچه های آسمان» هم پشت آن هستند.

انسان باورمند در فیلم  کجاست؟

چه چیزی فیلم را خوب می‌کند؟ انسان باورمند و کاربلد. اگر باورمند باشد و کاربلد نباشد جلو نمی رود و اگر کاربلد باشد و به کارش باور نداشته باشد هم نمی گویند فیلم خوب است، ما در شرایط سینمایی آمریکا نیستیم که باور نداشته باشیم و همه تکنیسین های قابلی باشیم، چون بدترین‌ فیلم آمریکایی را هم که می‌بینید حداقل کیفیت را بلد است اما در بهترین فیلم‌های خودمان می بینیم چقدر ایراد دارد. چه چیزی سینمای ایران را نجات می داد؟ چه چیزی بچه های آسمان، دیدبان، مهاجر و سفر به چزابه را به وجود آورد؟ تکنیک؟ یا باور؟

کات را چه کسی می داد؟ قطعا استرارو 

در فیلم «بچه های آسمان» در صحنه ای که علی و زهرا در حیاط نشسته اند کفشش کثیف است، زهرا می‌گوید کفشت کثیفت است و علی می‌گوید بشوریمش، و شستن کفش تبدیل به صحنه شاد می‌شود که معرکه است، «ملک‌زاده» خودمان پشت دوربین بوده است، آن لحظه چه شده است؟ ببینید چقدر حس و حال دارد و شاد است. این از باور می‌آید، آن خانه بغل خانه فیلمساز بوده است و می شناخته و نفسش در آنجا بوده و در همان کوچه ها با مردم سلام و علیک داشته است، علی از جنس خودش بوده و فیلم درآمده است. «کات» را در «محمدرسول‌الله(ص)» چه کسی می داد؟ استرارو یا مجیدی؟ قطعا استرارو  و من این را ثابت می‌کنم. حتی حرکت‌های دوربین استرارو را هم که می‌بینید تکراریست. وقتی فیلمنامه درست نیست و دو سه نفر که اصلا از جنس فیلمساز و قصه فیلم نیستند نشسته‌اند و چیزهایی انتخاب کرده‌اند و خیال انگیز کرده اند که نمی فهمم معنی اش چیست. یعنی شما برای زندگی حضرت رسول خیال ساخته اید؟ عوامل فنی هم که هم تفکر و هم جنس با فیلمساز نبوده اند.

نورهای فیلم نور مسیحی است

 یک نما در فیلم محمد(ص) هست که ابرهه مثل جومونگ است، به آن نما دقت کنید، قبل از اینکه نما باز شود چقدر از این طرز لباس پوشیدن سمپاتی تولید می کند! واقعا فکر می‌کنید که یک قهرمان است و باز که می‌شود می بینید که یک جانور زشت است، این یعنی چه؟ یعنی یک بدمن را هم در نمی آوری؟ این فیلم چه درآمده است؟ تمام نورهای فیلم نور مسیحی است و ربطی به ما ندارند، نور زرد ماقبل رنسانس که الگوی این آدم بوده، هرچند طبیعی است اما اینجایی نبوده است و یک آدم مسیحی نیمه چپ است، با نور زرد به صورت عبدالمطلب و ابوطالب و … دوربین حرکت می کند و از دور به چهره می‌آید و نور زرد می شود و بازیگر از زیر سری تکان می دهد، به این نقاشی می‌گویند. چه کسی گفته این نقاشیست؟ اگر کادر و نور درست باشد به چه درد ما می خورد؟ مگر سینما یک پلان زیباست؟ ابدا. سینما زیبایی از پس تاثیرگذاری است، تاثیرگذاری باید به زیبایی ختم شود.

شخصیت پردازی پیامبر و بار دراماتیک فیلم کجاست؟

تمام نورپردازی فیلم غیر از اینکه مسلمانی نیست و مسیحی- یهودی است به درد ساختن شخصیت مسلمان نمی‌خورد، این مهمترین چیزیست که فیلمساز به آن می‌نازد و به درد نمی‌خورد. دوم اینکه فیلمساز می‌گوید حضرت محمد (صلوات الله علیه) را همه می شناسند پس خیلی نیاز به شخصیت پردازی نداشتیم و با همین جمله تمام می کند، یعنی چه؟ اگر بشناسم که کار تو سخت تر می شود چون سخت گیرتر می‌شوم، اگر نشناسم می‌گویم این چیست که ساخته‌ای؟ این بچه مرفه صدای دخترانه موسشواری محمد(ص) ماست؟ اگر حضرت محمد (ص) کودکی جدی دراماتیکی ندارد مگر مجبوری بسازی؟

این یعنی به شدت تفکر فیلمفارسی است

و بعد چرا اینقدر این بچه رفاه زده هست و چوپانی‌اش توریستی است!؟ نان پخش کردن و بدتر از همه دختری که از زنده به گوری درش می‌آورد اوج حماقت است که بچه را از گور در می آورد و به پدر کریه المنظرش می گوید چه چشم های زیبایی دارد. این یعنی به شدت تفکر فیلمفارسی است، اگر آن آدم به ناحق است که هست چرا زشتش می‌کنید. می گویند حضرت مسیح با حواریون از جایی رد می شده و یک سگ نیمه مریض می‌بیند، حواریون می‌گویند چه سگ زشتی؛ و حضرت می‌گوید چه چشم های زیبایی دارد و احتمال می دهم مجیدی این را شنیده که کاش نشنیده بود، نمی‌داند حضرت مسیح شوخی نمی‌کند و واقعا چشم زیبا دیده .

احتیاط و میزانسن های غلط

فیلم به شدت محتاط است، تاورکرین‌ها بسیار محتاطانه است و جایی کات می‌خورد که فقط نشان دهد نگاهش از بالا به این طرف است ولی وسط اینها که کات می‌زند اتفاقا نشان می‌دهد حرکت اینقدر جسور نیست، در فیلم «شتر» خوب است ولی جاهای دیگر این درستی را نمی‌بینیم یعنی دوربین غلط شروع ‌می‌کند و میزانسن نمی‌داند چه کار می‌کند، یا صحنه‌ای که دور کعبه دارند طواف می‌کنند، شجاع نوری هست و طفل می‌گوید همه اینها طوافشان باطل است و دوربین بالا می‌کشد، این چه‌کار می‌کند؟ یعنی یک میزانسن فیلم، میزانسن درستی که بتواند نتیجه بگیرد نیست، یا صحنه ابرهه که خیلی مونتاژ آهنگینی هم دارد.

دعوای اول فیلم خاطرتان هست که بین ابوطالب و ابوسفیان است؟ میزانسن طرف ابوسفیان است و همه حق را به ابوسفیان می‌دهند، آن میزانسن است. تنها چیزی که در فیلم یک ذره بازی دارد داریوش فرهنگ در همان نقش است که آن هم برای این فیلم نیست و از قبل آمده است.

 




“سينماگران مستقل سينماي ايران: فيلم مجيدي را بايكوت كنيد”⇐ توهم توطئه؟شگرد تبليغاتي؟ يا واقعيت؟/ چرا شفاف‌سازي با انتشار تصوير اصل نامه صورت نمي‌گيرد؟/واکنش خانه سینما به این ادعا چیست؟

سینماژورنال/غفور پورغفور: درست یک روز بعد از آن که شورای صنفی نمایش بعد از حدودا دو ماه و نیم سرگروه آزادی را از فیلم مجیدی گرفت و به “شیفت شب”ی داد که مدتها بود پشت خط اکران مانده بود(اینجا را بخوانید) خبرگزاری اصولگرای “فارس” گزارش خاص و در عین حال پرسش‌برانگیزی را منتشر کرد.

به گزارش سینماژورنال در این گزارش ادعا شده است نامه‌ای با امضای “سینماگران مستقل ایران” علیه فیلم اخیر مجیدی به جشنواره‌های سینمایی و نیز رسانه‌های خبری بین‌المللی ارسال شده است.

سینماژورنال ابتدا متن گزارش این رسانه اصولگرا را ارائه می‌کند:

چندی پیش نامه‌ای با امضای فیلم‌سازان و سینماگران مستقل ایران به موسسات و نهادهای رسانه‌ای و برگزارکنندگان جشنواره‌های سینمایی در سطح جهان ارسال شده است که در آن فیلم سینمایی “محمد رسول ا..(ص)” نماینده معرفی شده ایران به آکادمی اسکار -فیلمی غیرمرتبط با بدنه سینمای ایران و فیلمی حاکمیتی خوانده شده است.

 یک منبع آگاه در این زمینه بدون اشاره به جزئیات این نامه به خبرنگار سینمایی فارس گفت:در این نامه فیلم سینمایی “محمد رسول ا..(ص)” به عنوان یک فیلم حاکمیتی معرفی شده و درخواست شده است که رسانه‌های بزرگ خبری جهان و همچنین برگزارکنندگان جشنواره‌ها و جوایز سینمایی به عظیم‌ترین پروژه سینمایی جهان اسلام نپردازند. در این نامه به صراحت درخواست شده است که این محصول سینمایی بایکوت شود.

 در پی ارسال این نامه، دو رسانه بزرگ از انتشار و پخش مصاحبه با مجید مجیدی کارگردان این فیلم خودداری کرده و برخی دیگر از رسانه‌ها که درخواست انجام گفتگو با این چهره سینمایی را داشته اند دعوت خود را پس گرفته اند.

 پس از پیگیری‌های انجام شده از سوی چند کارگردان که به لابی با افراد و چهره‌های سرشناس سینمایی جهانی پرداخته‌اند،هویت برخی از نویسندگان این نامه مشخص شده است.

این در حالی است که نامه مزبور بدون داشتن اسم و نشانی از نویسندگان آن و صرفا به امضای مبهم سینماگران مستقل ایران رسیده است.

چرا تصویر اصل نامه منتشر نشده؟؟؟

اولین پرسشی که بعد از خواندن این گزارش برای مخاطب ایجاد می‌شود آن است که چرا تصویر اصل نامه منتشر نشده است؟ اصول حرفه‌ای کار رسانه‌ای ایجاب می‌کند که تصویری از این نامه به دست سرویس فرهنگی رسانه مذکور رسیده باشد و بعد از اطمینان از صحت تصویر، اقدام به انتشار این گزارش نمایند.

طبیعی است که برای جلوگیری از بروز هر گونه شبهه و سوء‌تفاهم اولین کاری که رسانه مذکور باید انجام می‌داد ضمیمه کردن تصویر نامه به متن گزارش است. چرا تصویر نامه، ضمیمه گزارش نشده است؟

نامه بدون اسم و نشانی چگونه می‌تواند منبعی شود برای تولید گزارش خبری؟

دومین پرسش به خط آخر گزارش مذکور بازمی‌گردد یعنی آنجا که ادعا شده ” نامه مزبور بدون داشتن اسم و نشانی از نویسندگان آن و صرفا به امضای مبهم سینماگران مستقل ایران رسیده است”!

پرسش اینجاست وقتی نامه ای بدون داشتن اسم و نشانی از نویسنده نوشته شده است، رسانه مذکور از کجا فهمیده است که این نامه را جمعی از سینماگران ایران نوشته‌اند؟

این مصداق دوم کنار گذاشتن اصول حرفه‌ای کار رسانه‌ای و اکتفا به حدس و گمان است. اگر این طور باشد که هر شخصی بدون افشای هویت حقیقی خود و صرفا با استفاده از عبارات کلی مانند سینماگر یا فیلمساز مستقل طرح ادعا نماید و ادعایش هم رسانه‌ای شود که دیگر سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

چرا اسامی کارگردانهای لابی‌گر را اعلام نمی‌کنید؟

البته رسانه مذکور چنین توجیهی را برای گزارش خویش آورده که “پس از پیگیری‌های انجام شده از سوی چند کارگردان که به لابی با افراد و چهره‌های سرشناس سینمایی جهانی پرداخته‌اند،هویت برخی از نویسندگان این نامه مشخص شده است.”

اما خود این توجیه هم پرسش سوم را ایجاد می‌کند که کدام کارگردانها بوده‌اند که با چهره‌های سرشناس جهانی لابی کرده‌اند؟ حداقل نام یکی از این کارگردانها به همراه سندی مبنی بر همکاری رسانه‌ای شود.

شگرد تبلیغاتی؟ توهم توطئه؟ هر چه زودتر تصویر اصل نامه منتشر شود

اینکه گزارشی شش پاراگرافی، چهار پرسش کلیدی ناقض حرفه‏‌ای گری رسانه‌ای را موجب می‌شود به شدت قابل تأمل است و البته این حدس را پیش‌رو قرار می‌دهد که نکند این هم یک شگرد تبلیغاتی تازه برای در کانون توجه قرار دادن فیلم است؟

حتی اگر فرض بگیریم که این روند برآمده از یک شگرد تبلیغاتی هم بوده، شگرد تبلیغاتی بدون سند نه تنها به نفع فیلم تمام نمی‌شود که به ضرر آن است.

شاید هم ماجرا برآمده از توهم توطئه‌ای است که سالهاست برخی از چهره های فرهنگی-هنری ما با توسل به آن گریزگاهی می‌یابند برای طفره رفتن از پاسخگویی به پرسشهای مرتبط با کم کاری خود در یافتن بازاری ولو منطقه‌ای برای محصولات هنری وطنی.

سینماژورنال پیشنهاد می‌کند که تصویر اصل نامه هر چه زودتر منتشر شود تا جلوی این حدس و گمان‌های احتمالی هم گرفته شود.

پی نوشت:

باید منتظر ماند و دید واکنش خانه سینما به عنوان تنها نهاد صنفی سینمای کشور به ادعاهای طرح شده در گزارش مذکور چیست؟

به هر حال در این گزارش اتهاماتی درباره لابی‌گری  با جشنواره‎‌ها و رسانه‌های جهانی برای بایکوت یک فیلم ایرانی به جمعی از سینماگران ایرانی زده شده است و البته که این حق اهالی صنف سینما است که پاسخ رسمی نهاد خویش به این اتهامات که متوجه بخشی از سینماگران است را شنوا باشند.




روایت شریفی‌نیا از ۱۰ بازیگر مرد و ۷ بازیگر زنی که کاندیدای بازی در “روز واقعه” بودند

سینماژورنال: درباره بازیگرانی که در برهه های زمانی مختلف کاندیدای بازی در نقشهای اصلی مرد و زن “روز واقعه” بودند شنیده های فراوان و در عین حال منقطعی وجود دارد.

به گزارش سینماژورنال از آن سو شاید کمتر کسی باشد که بداند مسئول انتخاب بازیگران این مهمترین پروژه عاشورایی سینمای ایران محمدرضا شریفی نیا بوده است که البته نامی از او در تیتراژ نیامده است!

شریفی نیا دو دهه بعد از ساخت “روز واقعه” در گفتگو با احسان ظلی‌پور در “سینما” به تمام گزینه هایی که برای بازی در این فیلم مدنظر بودند اشاره کرده است.

ابتدا نام گزینه های کاندیدای بازیگری در فیلم را فهرست وار مرور می‌کنیم:

بازیگران مرد

–رضا کیانیان
–خسرو شجاع زاده
–خسرو شکیبایی
–آتیلا پسیانی
–ابوالفضل پورعرب
–ایرج نوذری(گزینه نهایی در تولید اولیه فیلم)
–پارسا پیروزفر
–فرهاد جم
–جمشید هاشم پور
–علیرضا شجاع نوری(گزینه نهایی در تولید ثانویه)

بازیگران زن
–سوگند رحمانی(گزینه نهایی در تولید اولیه فیلم)
–عاطفه رضوی
–مهناز افضلی
–شقایق فراهانی
–بهاره رهنما
–هدیه تهرانی
–زهرا مستوفی(گزینه نهایی در تولید ثانویه)

از بین بجه های تئاتر و نقاشی و موسیقی انتخاب می کردم

شریفی نیا می گوید: از بین بچه های تئاتر، موسیقی و نقاشی هر کس که به نظرم می رسید به درد کار بخورد انتخاب می کردم. البته بیشتر معطوف شدیم به تئاتر.

وی ادامه می دهد: از بین بچه هایی که سینما کار نکرده بودند رضا کیانیان مدنظرم بود. او تئاتری کار کرده بود به نام “ازدواج آقای می سی سی پی” و به نظرم بازیگر پرقدرتی می آمد. ایشان برای نقش اول “روز واقعه” تست گریم هم شد. بعد از آن در تئاتر خسرو شجاع زاده را دیدیم که قبلا هم با بیضایی کار کرده بود و قرار شد ایشان نقش اصلی را بازی کند.

شکییایی گفت از پس این نقش برنمی آیم

شریفی نیا خاطرنشان می سازد: با خسرو شکیبایی هم صحبت کردیم ولی خیلی راحت گفت: من از عهده این نقش برنمی آیم. در مرحله بعد آتیلا پسیانی را تست زدیم…ابوالفضل پورعرب را هم در یکی از نمایشها دیده بودیم و او هم تست گریم شد.

پورعرب را به “عروس” فخمی دادیم و ایرج نوذری را به “روز واقعه” آوردیم

این چهره که در این سالها به عنوان مسئول انتخاب بازیگر شهرت فراوانی به هم زده می افزاید: ایرج نوذری هم دیگر گزینه ما بود. ایرج آن زمان به عنوان پسر منوچهر نوذری در دفتر محمدرضا هنرمند برای بازی در فیلم “عروس” بهروز افخمی انتخاب شده بود و بنا بود نقش اصلی را بازی کند اما ما پورعرب را به افخمی دادیم و نوذری را به پروژه خودمان آوردیم.

شریفی نیا در ادامه درباره تولید ناموفق اول بار “روز واقعه” می گوید: در نهایت ایرج نوذری برای نقش اصلی قطعی شد اما کار را با سکانسهای دیگری شروع کردیم و نوبت به ایرج نوذری نرسید تا اینکه کار دوباره متوقف شد.

20 دقیقه با بازی سوگند رحمانی در نقش “راحله” و مهدی فتحی در نقش پدر راحله فیلم گرفتیم

شریفی نیا ادامه می دهد: در آن هنگام 20 دقیقه ای هم فیلم گرفته شد و یک ماهی درگیر فیلمبرداری بودیم. سوگند رحمانی نقش اصلی زن را بازی می کرد و مهدی فتحی نیز نقشی را که در نسخه نهایی عزت ا.. انتظامی بازی کرد. اصغر همت، رضا فیاضی، سروش خلیلی و تعدادی از بازیگران تئاتر هم در کار بودند. تورج منصوری فیلمبردار بود و 20 دقیقه ای که گرفته شد خیلی بهتر از نسخه اصلی است.

تهیه کننده سپاه بود و بخاطر حساسیتها کار متوقف شد

محمدرضا شریفی نیا درباره دلیل توقف کار بیان می دارد: تهیه کننده در آن زمان سپاه بود و بخاطر حساسیتهایی که روی موضوع فیلم داشت کار متوقف شد.

سوگند رحمانی به آمریکا رفت و آن 20 دقیقه هم بلااستفاده ماند

به گزارش سینماژورنال این بازیگر درباره شروع دوباره کار و گزینه های تازه بازیگری اظهار می دارد: کار دو سالی متوقف بود و اکیپ قبلی از دست رفت. سوگند رحمانی به آمریکا رفت و آن 20 دقیقه هم بلااستفاده ماند.

شریفی نیا می افزاید: در مرحله دوم پارسا پیروزفر را برای نقش اصلی معرفی کردم و تست زدیم. بعد فرهاد جم را در تئاتر دیدیم. جمشید هاشم پور هم برای این نقش تست زده شد اما در نهایت نقش به علیرضا شجاع نوری رسید.

برای نقش “راحله” 200 بازیگر را تست زدیم

وی ادامه می دهد: برای نقش “راحله” هم بازیگران زیادی را تست زدیم؛ از عاطفه رضوی تا مهناز افضلی، شقایق فراهانی، بهاره رهنما و حدود 200 نفر دیگر. بعد هدیه تهرانی را تست زدیم که چهره اش مورد قبول قرار گرفت اما در نهایت لادن مستوفی نقش اصلی را بازی کرد.




آیا “هنروتجربه کودک و نوجوان” در راه است؟/سینماژورنال پیشنهاد بهتری دارد

سینماژورنال/حامد مظفری: نشست خبری جشنواره فیلم نوجوان که با حضور علیرضا شجاع نوری دبیر جشنواره برگزار شد یکی دو نکته جالب توجه داشت.

به گزارش سینماژورنال از جمله این نکات مربوط می شد به پرسشی از دبیر درباره عدم تخصیص سبد اکران به فیلمهای کودک و نوجوان و بی فایده بودن برگزاری جشنواره در شرایطی که آثار کودک فرصت اکران نمی یابند.

شجاع نوری در پاسخ به این پرسش از راه اندازی شورای راهبردی سینمای کودک گفت و اینکه یکی از خروجیهای این شورا هم راه اندازی گروه سینمایی تازه ای ویژه کودکان است.

آیا گروه سینمایی کودک قدم در راه “هنروتجربه” می گذارد؟

البته که دبیر جشنواره نوجوان درباره اینکه این گروه سینمایی در کنار 6 سرگروه فعلی سینمای ایران راه اندازی خواهد شد یا نه چیزی نگفت و همین ابهام سبب شکل گیری این پرسش اصلی است که آیا گروه سینمایی کودک هم می خواهد قدم در راه گروه هنروتجربه بگذارد؟

یعنی بناست مختصات گروه سینمایی کودک شبیه به همان مختصاتی باشد که برای راه اندازی گروه سینمایی هنروتجربه به کار رفته است یعنی باز هم بناست تعدادی پرسنل به کار گرفته شوند و به مدیریت یکی از چهره های نزدیک به مدیران سینمایی مملکت دور هم جمع شوند و با اجاره کردن تعدادی سالن در نقاط مختلف شهر به اکران آثار کودک و نوجوان بپردازند؟

جلب مخاطب کودک از مسیر راه اندازی گروههای سینمایی ایزوله و مخاطب خاص صورت نمی گیرد

اگر بناست گروه سینمایی کودک این گونه راه اندازی شود طبیعی است که خروجی قابل توجهی نخواهد داشت.

اگر مدیران گروه سینمایی تازه تأسیس هنروتجربه می توانند با فرافکنی و استفاده از شعار حمایت از آثار ضد جریان اصلی، کم مخاطب بودن آثار این گروه و خالی ماندن سالنهای اجاره ای را توجیه کنند اما در برخورد با سینمای کودک حتی نمی توان چنین توجیهاتی را هم ارائه داد.

نبض سینمای کودک و نوجوان با نبض مخاطب گره خورده است و اگر بناست رشدی در سینمای کودک وجود داشته باشد قطعا به مدد حضور مخاطب در سالنهای سینماست. طبیعی است جلب مخاطب هم از مسیر راه اندازی گروههای ایزوله و مخاطب خاص صورت نمی گیرد.

بگذارید فیلمسازان کودک در مسیر اصلی سینمای ایران رقابت کنند و نه مسیرهای انحرافی

باید دل به دریا زد و فیلمهای کودک و نوجوان را به مانند بقیه آثار از طریق همین شش گروه رسمی تعریف شده اکران کرد تا هم عیار فیلمسازان کودک سنجیده شود و هم درجه علاقه مخاطبان کودک و نوجوان به آثار.

البته که برای رقابت در این وادی آن قدرها هم دست سینمای کودک خالی نیست. وقتی فیلمی مثل “فرار از قلعه روخان” که برگزیده جشنواره کودک سال قبل است به یکی از پرمخاطب ترین آثار جشنواره سی و سوم فجر بدل می شود یعنی آن که هنوز هم می توان با فیلم کودک مخاطب را به سینما آورد.

پیشنهاد سینماژورنال: به جای راه اندازی گروههای سینمایی هزینه‌زا، تسهیلات اکران فیلمهای کودک از طریق گروههای سینمایی رسمی را فراهم کنید

سینماژورنال پیشنهاد می دهد به جای راه اندازی گروهی خارج از مسیر اصلی اکران و البته بوروکراسی پیچیده و هزینه زای حول آن تسهیلاتی فراهم شود برای پخش کنندگان فعال سینمای ایران تا حداقل در فواصل زمانی مناسب-مثلا هر دو ماه یک بار- یک فیلم کودک و نوجوان را با داشتن سرگروه روی پرده بفرستند.

بهترین تسهیلات هم نه تخصیص ردیف بودجه و اعطای وامهای تشویقی که فراهم کردن شرایط تبلیغی ارزان و مفیدفایده برای این آثار است.

برای آغاز این راه هم فقط نیاز به تلف کردن زمان فراوان نیست. به سادگی و با فراهم آوردن شرایط اکران آثار کودک و نوجوان برگزیده جشنواره قبل میتوان این روند را آغاز کرد.




فصلنامه تولیدشده در دولت دهم؛ هدیه دولت یازدهم به اهالی رسانه+عکس

سینماژورنال: وظیفه برگزارکنندگان یک رویداد فرهنگی آن است که در نشستهای مرتبط با آن رویداد به اطلاع رسانی درباره شیوه اجرای رویداد بپردازند و وظیفه اهالی رسانه هم انعکاس این نشستها بدون کمترین تحریفی است.

به گزارش سینماژورنال در این بین هیچ تکلیفی بر دوش برگزارکننده نشست گذاشته نشده که حتما از فعالان رسانه ای حاضر در نشست خود با اعطای هدایا تقدیر کند.

وظیفه برگزارکننده، اطلاع رسانی است و وظیفه اهالی رسانه، پوشش خبری این اطلاع رسانی.

برای همین خبرنگاری که برای دریافت هدیه به این نشستها می رود به اندازه برگزارکننده ای که خود را ملزم به اعطای هدیه می داند زیر سوال است.

و قطعا همین عادت ناپسند برخی خبرنگاران به دریافت هدیه است که برخی اوقات با واکنش نامناسب طرف مقابل جبران می شود.

در نشست خبری جشنواره نوجوان همدان چنین اتفاقی روی داد و برگزارکننده با اعطای مجلدهایی سنگین وزن و البته بی ربط به جشواره نوجوان به اهالی رسانه، شرایطی را فراهم آورد که انتظار نامعقول دریافت هدیه، تا همیشه در یاد دریافت کنندگانش بماند.

فصلنامۀ دو سال قبل در سبد هدایا!!

جالب اینجا بود یکی از این مجلدهای سنگین، شماره ای از فصلنامه “فارابی” بود که در زمان مدیریت جواد شمقدری بر سازمان سینمایی منتشر شده بود.

البته که زحمت اصلی(!) انتشار این مجلد را احمد میرعلایی مدیرعامل سابق فارابی کشیده بود و احتمالا در زمان انتشار که بهار 92 بوده و دو سال و نیمی که از آن تاریخ گذشته این مجلد که بهای آن 10 هزار تومان هم تعیین شده، آن قدر کم مخاطب بوده که بخش عمده  اش به تولیدکننده بازگشت داده شده است.

طبیعی است که نگهداری تعداد بالای این مجلد سنگین هزینه زا بوده و حالا برگزارکنندگان جشنواره نوجوان پیش خود گفته اند با هدیه دادن این فصلنامه های تاریخ مصرف گذشته از استهلاک نگهداری آنها خلاصی یابند.

در رفتار منتج به این نوع هدیه دادن صدالبته که به اندازه هدیه دهنده، هدیه گیرنده هم مقصر است و به همان اندازه که از برگزارکننده نشست جشنواره نوجوان باید گله کرد باید از برخی خبرنگاران که هر نوع رفتاری را تحمل می کنند و ککشان هم نمی گزد گلایه داشت.

فصلنامه فارابی
فصلنامه فارابی محصول دوران فاخرسازی فارابی

فصلنامه موضوعی انقلاب، جنگ و مقاومت؛ هبه جشنواره نوجوان

جالبتر اینجاست که این فصلنامه موضوعی 300 صفحه ای با سوژه “انقلاب، جنگ و مقاومت” گردآوری شده بود و در نشست جشنواره نوجوان هبه شد!!!

از روابط عمومی جشنواره که خود از قدیمی های حیطه خبررسانی است انتظار ارزش‌گذاری بیشتری بود؛ خبرنگار حرمت می خواهد نه هدیه. یک نمونه حرمت گذاری  همین است که یک نشست را سر ساعت آغاز کنند و به موقع به پایان ببرند که این اتفاق در نشست اخیر رخ نداد.

پی نوشت: نگاهی به تیم تحریریه فصلنامه مذکور که در زمان مدیریت شمقدری در بنیادی که زیرمجموعه وی بود، منتشر می شد نام تعدادی از نویسندگان را پیش روی ما گذاشت که این روزها به منتقد درجه یک سیاستهای آن مدیر بدل شده اند.
تعدادی از این منتقدان این روزها هر کجا که می نشینند از  فشارهای اقتصادی و بیکاری های سینماگران در آن دوران می گویند بدون اینکه این را هم بگویند که در اوج فشارها، خودشان حق الزحمه های خوبی برای نویسندگی در فصلنامه هایی می گرفته اند که فارابی هم به دنبال راهی برای رهایی از بایگانی آنهاست.
اگر می خواهید بیشتر با این نویسندگان آشنا شوید و به فصلنامه موردنظر دسترسی ندارد، کافیست به بولتنهای پرورق گروه سینمایی تازه تاسیس مراجعه کنید.




رسانه اصلاح‌طلب: چرا فیلم مجیدی نشد آنچه باید می‌شد؟/فیلم‌نامه مخاطبش را ساده‌بین فرض می‌کند/این سبک فیلم‌سازی و شخصیت‌پردازی در سینمای سرگرم‌کننده کودکان و نوجوانان کاربرد بیشتری دارد

سینماژورنال: نگاههای انتقادی نسبت به کیفیت درام و برخی تبعیضهای شکل گرفته در اکران فیلم اخیر مجیدی از مدتی پیش از اکران و تا حالا که وارد هفته سوم اکران شده است بیشتر از طریق رسانه ها و روزنامه نگاران مستقل بازتاب می یافت.

به گزارش سینماژورنال با این حال پیشتازی رسانه های مستقل سبب ساز آن شده که رسانه هایی که خاستگاه سیاسی دارند هم محافظه کاری را کنار گذاشته و شده در حد ستون کناری صفحات هنری خود برخی ایرادات این فیلم را بیان کنند.

جواد ماه زاده نویسنده و منتقد جوان که همواره افکاری نزدیک به اصلاح طلبان داشته به تازگی با انتشار یادداشتی با عنوان “چرا فیلم مجیدی نشد آنچه باید بشود؟” در “شرق” به برخی ایرادات فیلم مجیدی اشاره کرده است.

سینماژورنال متن کامل این یادداشت را ارائه می دهد:

ضعف‌های فیلم مجیدی را باید به پای فیلم‌نامه‌نویس نوشت یا کارگردان؟

ضعف‌های فیلم «محمدرسول‌الله(ص)» مجید مجیدی را باید به پای فیلم‌نامه‌نویس نوشت یا کارگردان؟ بی‌گمان هردو در پرداخت بدون‌عمق این فیلم تاریخی سهیم‌اند؛ فیلمی که بیشتر از دوران اسلام، به دوران پیش از اسلام پرداخته و سعی دارد با به‌تصویرکشیدن روایاتی از زمان کودکی پیامبر، رویکردی متفاوت در پیش بگیرد.

اما پیرنگ ضعیف داستان که نقطه شروع مناسبی هم ندارد، این نمایش متفاوت را کودکانه و پیش‌پاافتاده کرده است. حتی اگر دست به قیاس این فیلم با «محمدرسول‌الله(ص)» مصطفی عقاد نزنیم و آن فیلم و شخصیت‌های ماندگارش چون حمزه و هند و علی‌بن‌ابیطالب(ع) را نادیده بگیریم، باید بگوییم فیلم مجید مجیدی نه به ساحت شخصیت‌پردازی و خلق کاراکترهای ماندگار نزدیک شده و نه توانسته است براساس یک خط داستانی و شروع و پایان مشخص، برشی موفق و دراماتیک از دوره حیات پیامبر اسلام ارائه دهد. فیلم به طرز غیرقابل‌باوری- غیرقابل‌باور به دلیل کارنامه موفق مجیدی در خلق ملودرام‌های اجتماعی و فیلم‌های معنویت‌گرا – در ارائه یک قصه قوی، روان و دراماتیک ناکام مانده است.

فیلم‌نامه مخاطبش را ساده‌بین فرض می‌کند

رویدادها یکی پس از دیگری بازگو می‌شوند و هر سکانس فیلم، تبدیل به خرده‌واقعه‌ای می‌شود که قرار است با نخ تسبیحی به سایر روایات متصل شود و همگی کلیت فیلم را تشکیل دهند. چنانچه نویسندگان اثر، به یک مقطع زمانی یا یک رویداد خاص از زندگی پیامبر بسنده می‌کردند و پرداختی عالی و دراماتیک از آن ارائه می‌دادند، خرده‌ماجراهای فیلم تا این اندازه سطحی و اغراق‌آمیز به نظر نمی‌آمد و توی ذوق نمی‌زد. وقتی فیلم‌نامه با چنین اشکالی روبه‌روست و مخاطبش را ساده‌بین فرض می‌کند، به‌طور طبیعی شخصیت‌پردازی هم در فیلم به‌چشم نمی‌خورد و آدم‌ها جملگی تخت و بدون‌عمق از کار درمی‌آیند. اگر بگوییم که شخصیت‌های سریال موفق «امام‌علی(ع)» همچون مالک اشتر، اشعث، مروان، ولید، معاویه و حتی شخصیت‌های سریال کمترموفق «مختارنامه» نظیر مختار، ابن‌زبیر، کیان، شمر و… به‌قدری خوب پرداخته شده بودند که هنوز سیما و لحن و نگاهشان در حافظه بینندگان جاری است، شاید علت را در دنباله‌داربودن آن مجموعه‌ها قلمداد کنیم.

حرکت در راستای سطحی‌بینی و ساده‌انگاری

اما کافی است تنها قسمت اول این سریال‌ها را با فیلم مجیدی مقایسه کنیم و تفاوت‌ها را در فیلم‌نامه‌نویسی و دیالوگ‌نویسی دریابیم. نگاهی به کارنامه سینمایی مجیدی و پرتوی، ما را به این نتیجه می‌رساند که آنها جزء فیلم‌سازان و فیلم‌نامه‌نویسان طرازاول کشورمان هستند که در حوزه‌های موضوعی مورداحاطه‌شان، آثاری کم‌نظیر و‌کم‌نقص ساخته‌اند. اما در مورد همکاری مشترکشان در فیلم «محمدرسول‌الله(ص)»، حتی در زمینه انتخاب بازیگر هم در راستای همان سطحی‌بینی و ساده‌انگاری حرکت کرده‌اند که در نوشتن فیلم‌نامه رفته بودند.

تنابنده با آن گریم عجیب که هر لحظه بیم کنده شدن ریشش می رود…

مهدی پاکدل در نقش ابوطالب که صدایی بسیار مسن‌تر از او برای صداپیشگی‌اش استفاده شده، محسن تنابنده در نقش ساموئل با آن گریم عجیب که هر لحظه بیم کنده‌شدن ریشش می‌رود، مینا ساداتی که قرار است از اول تا آخر فیلم لبخندهای معصومانه بزند، رعنا آزادی‌ور در نقش عروس دیگر عبدالمطلب که تلاشی برای نزدیک‌کردن چهره‌اش به اعراب صورت نگرفته (مگر آنکه در نقش زنی از طایفه‌ای غیرعرب بازی کرده باشد که اشاره‌ای به آن نمی‌شود)، هیچ‌کدام از لحاظ ویژگی چهره، به آن تاریخ و اقلیم نزدیک نشده‌اند و گویی کارگردان خواسته است از کلیشه مرسوم خوب‌ها و بدها استفاده کند و یاران پیامبر را از میان چهره‌های زیبا و معصومانه برگزیند و برای نمایش شخصیت‌های منفی یا منفور، به سراغ چهره‌هایی کمتر لطیف و بیشتر مردانه برود. این‌چنین، کارگردان از عناصر مختلف درونی (قصه‌ای) و بیرونی (عینی) استفاده می‌کند تا سویه‌ای هرچه بیشتر متظاهرانه و اغراق‌آمیز در پیش بگیرد.

این سبک فیلم‌سازی و شخصیت‌پردازی در سینمای سرگرم‌کننده کودکان و نوجوانان کاربرد بیشتری دارد

این سبک فیلم‌سازی و شخصیت‌پردازی -خصوصا در فیلمی که حوادث تاریخی را به تصویر می‌کشد- در سینمای سرگرم‌کننده کودکان و نوجوانان کاربرد بیشتری دارد و از آنجا که «محمدرسول‌الله(ص)» مجیدی نیز بیشتر به دوره کودکی پیامبر پرداخته است تا دوران پس از بعثت، می‌توان گفت برای مخاطبان کودکی که بسیاری از وقایع فیلم را در کتاب‌های دینی خود خوانده‌اند، از جذابیت بیشتری برخوردار است؛ به‌ویژه سکانس‌های مربوط به حمله سپاه ابرهه به مکه، نحوه دایه‌دارشدن محمد در نوزادی و زنده‌به‌گورکردن دختران در دوره جاهلیت.

حسرتی دیگر در سینما و تلویزیون
در این مجال کوتاه سعی شد بی آنکه تعریضی به مسئله بودجه و تبلیغات دولتی این فیلم وارد کنیم، به برخی اشکال‌های فنی و محتوایی آن هم – از گریم و انتخاب بازیگر گرفته تا دیالوگ‌نویسی و شخصیت‌پردازی – اشاره شود. مجموع این اشکال‌ها ما را با حسرتی دیگر در حوزه سینما و تلویزیون مواجه می‌کند.

همانطور که “تنهاترین سردار” شکست خورد…

همان‌طور که سریال «تنهاترین سردار» مهدی فخیم‌زاده شکست خورد یا مجموعه «یوسف پیامبر» آن اندازه سردستی و آبکی رقم خورد تا نمایشی ضعیف از بسترهای دراماتیک مربوط به دوران امام حسن و حضرت یوسف(ع) ارائه شده باشد، حالا در پروژه «محمدرسول‌الله(ص)» نیز که گمان می‌رفت بتواند دست‌کم در خلق شخصیت‌هایی ماندگار در تاریخ سینمای کشورمان، قدمی بزرگ بردارد و تا سال‌ها بی‌رقیب جلوه کند، این آرزو بر باد رفته و باید منتظر ماند و دید آیا در آینده، دوره صدر اسلام بار دیگر دستمایه فیلمساز و فیلم‌نامه‌نویسان دیگری قرار می‌گیرد یا خیر.

امیدوار به بازگشت مجیدی و پرتوی به حوزه های مورد احاطه شان

همان‌طور که از مسعود کیمیایی توقع ساخت فیلم تاریخی و از بهرام بیضایی انتظار ساخت کمدی را نداریم، می‌توانیم از مجید مجیدی و کامبوزیا پرتوی توقعات سابق خودمان را به‌عنوان منتقد و تماشاگر سینما داشته باشیم و به بازگشت موفق آنها به حوزه‌های مورد احاطه و آشنایشان امیدوار.




تدبیر تازه سازمان سینمایی؛ برگزاری گردشی جشنواره کودک و نوجوان در اصفهان و همدان

سینماژورنال: بالاخره بعد از مدتها حرف و حدیث درباره مکان برگزاری جشنواره کودک و نوجوان رییس سازمان سینمایی از طرحی تازه برای برگزاری این جشنواره خبر داد.

به گزارش سینماژورنال حجت ا.. ایوبی در افتتاحیه سینما زیتون رودبار خبر از این داد که دو بخش کودکان و نوجوانان جشنواره از یکدیگر تفکیک شده و جشنواره به صورت گردشی یک سال در همدان و سال دیگر در اصفهان برگزار خواهد شد.

رییس سازمان سینمایی گفت: جشنواره فیلم کودک و نوجوان با تفکیک از یکدیگر، یک سال در همدان و یک سال در اصفهان برگزار می شود و امسال شاهد برپایی جشنواره فیلم نوجوانان در همدان خواهیم بود.

ایوبی عنوان کرد: قرار شد جشنواره فیلم کودک و نوجوان پس از مباحث طولانی و بحث در شورای راهبردی کودک و نوجوان یک سال در همدان و یکسال در اصفهان برگزار شود و در عین حال سینمای خردسال و نوجوان نیز از یکدیگر تفکیک شود.


وی گفت: امسال جشنواره فیلم نوجوانان در همدان برگزار خواهد شد و معتقدیم سینمای خردسال و نوجوان را باید از یکدیگر تفکیک کرد.

اتفاق جالبی که درباره برگزاری گردشی جشنواره کودکان و نوجوانان رخ می دهد در حالیست که در سال اخیر تولیدات اندکی در حیطه سینمای کودک داشته ایم و حتی دبیر جشنواره در نشست خبری خود از این گفته بود که ممکن است این جشنواره را امسال بدون بخش مسابقه آثار بلند برگزار کند.

 




دبیر جشنواره کودک: شهردار اصفهان به قم منتقل شد و جشنواره کودک هم در اصفهان برگزار نخواهد شد/ فارابی مشکل بودجه دارد و برای همین در جشنواره کن نماینده نداشتیم

سینماژورنال: کمتر پیش می آید که نشستهای خبری جشنواره های مختلف کشور در فضایی مفرح و فارغ از کلیشه های همیشگی پیش برود.
با این حال نشست خبری جشنواره کودک بواسطه حضور شخصیتی به نام علیرضا شجاع نوری که همگان او را به واکنشهای فی البداهه اش نسبت به کنشهای پیرامونی می شناسند بشدت مفرح پیش رفت.
به گزارش سینماژورنال در کنار شجاع نوری، جلیل اکبری صحت مدیر روابط عمومی جشنواره هم حضور داشت و سعی می کرد نشست را طوری هدایت کند که هم دبیر جشنواره مجال کافی برای دیالوگهای پینگ پونگی با اهالی رسانه را داشته باشد و هم اینکه اهالی رسانه بتوانند به صراحت سوالات خویش را مطرح کنند.

جوان نصرانی کتش را درآورد…
شاید مفرح ترین وجه رفتاری دبیر جشنواره کودک که اغلب او را بواسطه ایفای نقش “شبلی/عبدا..” درام ماندگار “روز واقعه” می شناسند جایی بود که در ابتدای صحبتهایش در نشست به ناگاه از مخاطبان اجازه خواست که کتش را درآورده و راحتتر به دیالوگ با آنها بپردازد!
این رفتار طنازانه به اندازه کافی در آب شدن یخ اهالی رسانه هم موثر بود و به همین دلیل در جای جای صحبتهای وی خبرنگاران نیز سعی می کردند نظرات خود را بیان کنند.
شجاع نوری در نشست کودک به چند نکته مهم درباره وضعیت فارابی و جشنواره امسال کودک اشاره کرد.
مهمترین نکته مربوط می شد به هجرت جشنواره کودک از اصفهان به شهری که هنوز مشخص نیست.

شهردار اصفهان به قم منتقل شد و جشنواره کودک هم در اصفهان برگزار نخواهد شد
شجاع نوری با اشاره به اینکه در ابتدای حضورش به عنوان دبیر جشنواره با شهردار اصفهان دیدار کرده و رضایت او برای برگزاری جشنواره را گرفته است بیان داشت: جلسه با شهردار اصفهان انجام شد و برگزاری جشنواره در اصفهان بسیار مورد استقبال قرار گرفت اما بعد از مدتی شنیدیم که ایشان دیگر شهردار اصفهان نیست و به شهرداری قم منتقل شده این شد که جشنواره هم در اصفهان برگزار نمی شود.
به گزارش سینماژورنال در این بخش از صحبتهای شجاع نوری یکی از خبرنگاران از وی پرسید که آیا امکان دارد که جشنواره امسال در قم برگزار شود و وی نیز پاسخ داد: همه استانها ردیف بودجه فرهنگی دارند و هر استانی که بخواهد به جشنواره کودک کمک کند ما از آن استقبال می کنیم اما واقعا به دنبال این نیستیم که خدای نکرده استانی باشد که مثلا بودجه عمرانی اش را صرف برگزاری جشنواره کند.

فارابی مشکل بودجه دارد و برای همین در جشنواره کن نماینده نداشتیم
دیگر نکته مهم صحبتهای شجاع نوری در این نشست مربوط می شد به وضعیت مالی نامناسب فارابی!
هرچند بنیاد سینمایی فارابی مهمترین نهاد سینمایی کشور محسوب می شود و در همه این سالها بخش عمده فیلمسازان برای تولیداتشان دستشان به سوی این بنیاد دراز بوده اما شجاع نوری از این گفت که مشکلات مالی فارابی باعث شد که جشنواره کودک حتی در جشنواره کن نماینده نداشته باشد!
شجاع نوری گفت: فارابی مشکل بودجه دارد و شاید برای همین بود که ما در جشنواره کن نماینده نداشتیم و احتمالا به دلیل مشکلات بودجه ای نخواهیم توانست در جشنواره های دیگر هم نماینده داشته باشیم. با این حال سعی خواهیم کرد با مدیریت درست همان بودجه محدود، اثرگذاری جشنواره را دوچندان کنیم.

اگر فیلم نباشد مسابقه سینمای ایران نخواهیم داشت
سومین فراز مهم گفته های دبیر جشنواره کودک جایی بود که گفت اصراری بر وجه سینمای ایران جشنواره کودک ندارد و اگر فیلم نباشد این بخش را برگزار نخواهد کرد.
وی اظهار کرد: مسابقه سینمای ایران در صورتی که فیلم نداشته باشیم برگزار نمیشود و در این باره به مخاطبان که کودکانمان هستند دروغ نمی گوییم.
شجاع نوری ادامه داد: حتی اگر فقط یک فیلم کودک داشتیم این بخش را با حضور همان یک فیلم برگزار خواهیم کرد و این طور نخواهد بود که با فیلمهای قدیمی این بخش را راه اندازی کنیم.

برگزیده های فیلمنامه نویسی تولید خواهند شد
دبیر جشنواره کودک با اشاره به اینکه سعی دارد امسال بخش فیلمنامه جشنواره را پررنگتر کند خاطرنشان ساخت: مسابقه فیلمنامه از جمله بخشهای ویژه جشنواره امسال کودک خواهد بود و شرایطی فراهم می شود که فیلمنامه های برگزیده این بخش توسط فارابی تولید شوند.
یکی دیگر از بخشهایی که شجاع نوری به فکر ایجاد آن در جشنواره کودک است بخش المپیاد فیلمسازی کودکان است. خودش در این باره گفت: المپیاد فیلمسازی کودکان به صورت کشوری و در استانهای مختلف برگزار خواهد شد و در نهایت بجای کارگردان برنده، استان برنده خواهیم داشت.




بازیگر “محمد(ص)” مجیدی دبیر جشنواره کودک شد

سینماژورنال: با حکم رئیس سازمان سینمایی علیرضا شجاع نوری به عنوان دبیر بیست و نهمین  جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوانان منصوب شد.

به گزارش سینماژورنال شجاع نوری در همه سالهای فعالیتش در سینما بیش از هر چیز بخاطر ایفای نقش “عبدا../شبلی” جوان نصرانی تازه اسلام آورده در “روز واقعه” اثر جادوانه بهرام بیضایی-شهرام اسدی شناخته میشود.

وی در سالهای اخیر نیز دو بازیگری سینمایی داشته است؛ یکی در فیلم “فردا”ی مهدی پاکدل که هنوز اکران عمومی نشده است و دیگری در پروژه پرهزینه “محمد(ص)” ساخته مجید مجیدی.

شجاع نوری در “محمد(ص)” ایفاگر کاراکتر “عبدالمطلب” پدربزرگ پیامبر بوده است.

بخاطر شایستگی و تجربیات ارزشمند

در متن حکم ایوبی برای شجاع نوری  آمده است:

“هنرمند گرامی جناب آقای علیرضا شجاع نوری؛با توجه به شایستگی ها و جایگاه والایتان در خانواده بزرگ سینمایی کشور، و تجربه های ارزشمندتان به پیشنهاد شورای راهبردی سینمای کودک و نوجوان به موجب این حکم به دبیری بیست و نهمین جشنواره بین المللی فیلم کودکان و نوجوانان منصوب می شوید.امید است جشنواره بیست و نهم سرآغاز دوران جدیدی در این عرصه باشد.توفیقات روز افزونتان را از خداوند متعال خواستارم.”




ده نکته ناگفته از «سرب»کیمیایی که قهرمانش روزنامه‌نگاری عمل‌گراست⇐از روزهایی که بنا بود شجاع‌نوری به‌جای هادی اسلامی نقش اصلی را بازی کند تا حضور دختر کیمیایی در تیم تولید/ از بودجه هنگفت تولید تا حضور منیژه حکمت و همسرش در گروه اجرای دکور و…+عکس

سینماروزان/حامد مظفری: «به ما فقط قلم زنی نیومده! میرم پاش، میارم این دانیالو…» این دیالوگی است از هادی اسلامی در قامت «نوری» روزنامه نگار عملگرای «سرب» مسعود کیمیایی؛ فیلمی که ماناترین اثر ایرانی مرتبط با فلسطین است و متکی بر ریشه های شکل گیری رژیم صهیونیستی!

ده نکته ناگفته از «سرب» را ارائه داده ایم:

1–هادی اسلامی انتخاب محمدهاشم سبوکی تهیه کننده «سرب» برای بازی در این فیلم بود که پیشتر با او در «آوار» همکاری کرده بود.  کیمیایی اما تا جاهایی علاقه به حضور وی نداشت و حتی بدش نمیآمد علیرضا شجاع نوری را به جایش بیاورد اما سبوکی زیربار نرفت.

2–اسلامی بعد از گریم برآمده از کتک خوردنش در یک سکانس درگیری جلوی سینما و پریدن یکی از چشمانش، به اصل جنس کیمیایی بدل شد و دیگر کیمیایی با جان و دل او را جلوی دوربین می فرستاد.

3–هادی اسلامی چنان بازی موثری در قامت نوری روزنامه نگار ارائه کرد که بعد از «اتوبوس» مجددا کاندیدای سیمرغ بهترین بازیگری شد اما سیمرغ به او نرسید و این عزت الله انتظامی برای «گراندسینما» بود که سیمرغ را برد.

4–«سرب» با سرمایه شخصی محمدهاشم سبوکی تولید شد و در دورانی که بودجه معمول تولیدات 3 تا 4 میلیون بود نزدیک به 16 میلیون تومان خرج تولید شد اما اکران فیلم مصادف شد با ارتحال امام(ره) و فیلم نتوانست چنان که باید بفروشد.

5–کیمیایی در ساخت «سرب» فضای نوآرگونه ای آفرید که بیش از همه از تعلق خاطرش به «روزی روزگاری آمریکا»سرجیو لئونه نشأت می گرفت.

6–سناریوی «سرب» برآمده از فیلمنامه «هاگانا» نوشته تیرداد سخایی بود؛ «هاگانا» بسیار رئالیستی تر از فیلم کیمیایی بود و سخایی کوشیده بود عین اتفاقات ناشی از تحقیقاتش درباره ماجرای مهاجرت یهودیان را به سناریو وارد کند.

7–سخایی سناریست «سرب» و همسرش ربابه هاشمیان در دهه شصت و هفتاد در سینما فعال بودند ولی در دهه های بعد کم کارتر شدند به دلیل…؛ فیلمنامه «آلما» دیگر اثر شناخته شده سخایی است.

8–منیژه حکمت تهیه کننده و کارگردان این سالها و همسرش جمشید آهنگرانی جزو عوامل اجرای دکور «سرب» بودند.

9–سبوکی که تولید آثاری دیگر همچون «آوار»، «عبور از میدان مین»، «یاغی» و «مجازات» را در کارنامه داشت بعد از تولید «مارال» در انتهاب دهه هفتاد فعالیتش متوقف شد.

10–نام گیلدا کیمیایی فرزند دختر کیمیایی از همسر اولش مهشید به عنوان منشی صحنه «سرب» آمده؛ گیلدا این روزها در آلمان ساکن است و البته دو فرزند دارد که نوه های کیمیایی محسوب میشوند.

سرب-هادی اسلامی-فتحعلی اویسی
هادی اسلامی و فتحعلی اویسی در نمایی از «سرب»