1

علیرضا داوودنژاد با گلایه از تبعیضهای حاکم بر جامعه اظهار داشت⇐ ما انقلاب كرديم كه به اينجا برسيم؟؟!!/انقلاب کردیم که به عدالت اجتماعی برسیم!/انقلاب کردیم تا به جامعه‌ای برسیم که فاصله فاحش طبقاتی در آن نباشد و انسان در آن تحقیر نشود!!/بیشترین صدمه را از شکاف طبقاتی، جوانان متحمل می‌شوند/یک اقلیت از ثروتهای نجومی برخوردارند و بدنه جامعه در بیکاری و فقر و محرومیت دست و پا می‌زنند

سینماروزان: علیرضا داوودنژاد بعد از اکران «فراری» در نوروز امسال به تازگی ساخت قسمت دوم «مصائب شیرین» را در انگلستان پشت سر گذاشت. «فراری»داوودنژاد هرچند بخاطر اتفاقات زمستان سال قبل تاریخ مصرفش اندکی منقضی شد اما به واسطه آن که می کوشید بی چرک نگاری متداول در سینمای اجتماعی، تصویری از اختلاف طبقاتی موجود در جامعه نشان دهد محصولی قابل تأمل است.

داوودنژاد در گفتگویی که با تینا جلالی در «اعتماد» داشته با صراحت از تلاشش برای نمایش اختلاف طبقاتی در «فراری» دفاع کرده و حتی ریشه های شکل گیری «فراری» را برخورد نزدیکش با تبعیضها دانسته است. داوودنژاد بیان داشت: چند سال قبل كه ماشين‌هاي ميلياردي هنوز روي‌شان آنقدر باز نشده بود و زياد آفتابي نمي‌شدند روزي از پل مديريت عبور مي‌كردم و دنبال دارو بودم. ماشينم را گوشه‌اي پارك كردم و مي‌خواستم از عرض خيابان عبور كنم تا در آن سوي چهارراه به داروخانه بروم. ناگهان چشمم به يك ماشين عجيب غريب چندميلياردي افتاد كه پشت چراغ‌قرمز ايستاده بود و دور او را انبوهي از گداها گرفته بودند. از بچه‌هاي كوچك گرفته تا چند مرد و يكي دو زن بچه در بغل ، دور ماشين مي‌چرخيدند و سراغ راننده مي‌رفتند و با التماس مي‌خواستند به او گل و فال حافظ و دستمال‌كاغذي و اسباب‌بازي و چيزهاي ديگر بفروشند، يكي هم براي او اسپند دود مي‌كرد و دور ماشينش مي‌چرخاند. براي من صحنه‌اي عجيب و غيرمنتظره بود. انگار زمان برايم متوقف شد و تمام اتفاقات سي، چهل سال گذشته جلوي چشمم رژه رفت. انقلاب، مشت‌هاي گره‌كرده، تيراندازي، مرگ بر شاه، پنجه‌هاي خونيني كه بر ديوارها حك مي‌شد، جنگ، حمله‌هاي هوايي، موشكباران، رژه تابوت‌ها، تحريم‌ها، زندگي كوپني، صف‌هاي طويل و ملال‌آور انتظار خريد، رنج ملت و… ازنظرم گذشت. ما انقلاب كرديم كه به اينجا برسيم؟ (لحظاتي عليرضا داوودنژاد سكوت مي‌كند)

این کارگردان ادامه داد: ما انقلاب كرديم كه به عدالت اجتماعي برسيم، محروميت‌زدايي كنيم، به جامعه‌اي برسيم كه فاصله فاحش طبقاتي در آن نباشد، جامعه‌اي كه انسان در آن تحقير نشود و به ايراني احترام گذاشته شود! حالم بد شد. رو برگرداندم و راه افتادم. خواستم از خيابان رد شوم كه چراغ سبز شد و ازقضا همان ماشين در حال حركت به من رسيد در يك‌لحظه ما رودرروي هم قرار گرفتيم من با سرعت پريدم و از جلوي ماشين او رد شدم و خودم را به جدول وسط خيابان رساندم. راننده ماشين ميلياردي ترمزي كرد و سر من فرياد زد كه داري قرمزو مي‌ري! من هم فرياد زدم خودت صبح تا حالا چه كار مي‌كردي؟ و او درحالي كه از من دور مي‌شد، فرياد كشيد و گفت: دزدي…! ميخكوب شدم وهمان جا بالاي جدول ماندم و درحالي كه دور شدن آن ماشين فضايي را تماشا مي‌كردم و پاسخ گستاخانه راننده در ذهنم طنين‌انداز بود فيلم فراري را ديدم و ايده آن در ذهنم نقش ‌بست.

داوودنژاد با اشاره به اینکه حقارت اول از همه جوانان را نومید میکند بیان داشت: بيشترين صدمه را از گرفتاري‌هاي موجود و شكاف طبقاتي كه به آن مبتلا شده‌ايم جوان‌ها متحمل مي‌شوند. درحالي كه انبوه مردم در محروميت به سر مي‌برند و با مشكلات زندگي مي‌كنند و زير امواج سنگين تبليغات كالاهاي رنگارنگ ماهواره‌ها و شبكه‌هاي مجازي قرار دارند، بيشترين صدمه و لطمه متوجه چه كساني مي‌شود؟ معلوم است كه جوان‌ها آسيب روحي بيشتري مي‌بينند. جوان‌ها جيب‌شان خالي اما دل‌شان پر است از آرزو و چشم‌ها و گوش‌ها و قلب‌هاي‌شان در معرض امواج تبليغات وسوسه‌انگيز انواعي از كالاهاي گران‌قيمت است و جلوي چشم‌شان مي‌بينند كه يك اقليت بدون هرگونه توجيه منطقي و قانوني از ثروت‌هاي نجومي و امكانات رفاهي خارج از استاندارد برخوردار هستند درحالي كه آنها در محروميت و بي‌پولي و بيكاري و فقر دست‌وپا مي‌زنند. اگر پدر و مادرها رنج اين مشكلات را مي‌برند جوان‌هاي ما از اين وضعيت عميقا صدمه روحي و رواني مي‌بينند.

علیرضا داوودنژاد با بیان اینکه در «فراری» و با قرار دادن پیکان در کنار فراری کوشیده فاصله طبقاتی را نشان دهد اظهار داشت: فاصله بين «فراري» و «پيكان» دهه شصت درواقع فاصله بين مردم محروم جامعه و اقليت برخوردار و مرفه امروز را نشان مي‌دهد. پيكان دهه شصت يعني شرايط جنگي و سختي كه در سال‌هاي شصت پشت سر گذاشتيم و دشواري‌هايي كه تحمل كرديم. اين پيكان فاصله را بهتر نشان مي‌دهد.




توضیحات داوودنژاد درباره چگونگی فیلمسازی در لندن در اوج نوسانات ارز⇐با مشارکت تشکیلات تولید و توزیع غذا!!

سینماروزان: شکست سنگین «فراری» در اکران نوروزی آخرین خاطره ایست که از علیرضا داوودنژاد در ذهن داریم؛ شکستی که عوامل تولید فیلم، بسیاری را مقصر رخداد آن دانستند به جز خودشان!!

علیرضا داوودنژاد بی توجه به این شکست، اخیرا درگیر تولید قسمت دوم «مصائب شیرین» در انگلستان شده است؛ آن هم در اوج نوسانات قیمت ارز! رضا داودنژاد، مونا داودنژاد، ترلان پروانه و نیکی کریمی از جمله بازیگران «مصائب شیرین2» هستند.

داوودنژاد درباره اینکه چطور توانسته در دل التهابات بازار ارز فیلمی در کشور گران انگلستان بسازد به «ایسنا» بیان داشت: مسائل مربوط به ویزا و گرانی و بالا رفتن قیمت ارز کار مرا سخت می‌کرد ولی با همکاری برادرزاده‌ام مونا داودنژاد که سال‌هاست در آنجا زندگی می‌کند گروه جور کردم و آشنا شدن با شخصیت کارآفرین و موفق ایرانی در آنجا به نام مهرداد سلیمی و مشارکت ایشان و حمایت تشکیلات تولید، توزیع صنایع غذایی او، با نام «انجمن» کارها آسان‌تر شد.

این کارگردان درباره کیفیت تولید در لندن ادامه داد: اگر از مسائل ویزا و مشکل گران شدن ارز بگذریم؛ همه چیز خوب بود. نظم، ترتیب، امنیت و مردمانی مبادی آداب ویژگی فضای کار در آنجاست. من را از سختی مقررات و مشکل بردن دوربین به امکان عمومی خیلی ترسانده بودند اما همه چیز برعکس تمام شد. من دوربین را به کوچه و خیابان، میادین و اماکن پر رفت و آمد و جاده‌های بین شهری برده‌ام و هر جا خواستم آن را کاشتم و میزانسن دادم و فیلم گرفتم. اما یک بار حتی کسی جلو نیامد و از من نپرسید که هستی و اینجا چه می‌کنی ؟ رفتار مردم عادی بود. آن‌ها بی‌آنکه دور ما جمع شوند یا هنگام عبور و مرور حتی به دوربین نگاهی بیندازند به دنبال کار خود بودند و ما هم کار خود را انجام می‌دادیم، انگار در پلاتو یا شهرک سینمایی کار می‌کردیم.

او در ادامه خبر داد که بخش ایرانی فیلم «مصائب شیرین 2» را در پاییز که هوا خنک می‌شود، فیلمبرداری خواهد کرد و درباره‌ی دلایل این زمان فیلمبرداری گفت: چون بخش انگلیس آن را در زمستان ساختم.

کارگردان «مصائب شیرین 2» فیلمبرداری بخش‌های ایران فیلم را در تهران و «متل قو» شمال انجام خواهد داد و درباره‌ی حضورش در جشنواره‌ی فیلم فجر امسال گفت:اگر زنده بمانم، حتما.

داودنژاد درباره‌ دلایل فیلمبرداری فیلمش در زمستان با توجه به روزهای کوتاه و سرد انگلیس خاطرنشان کرد: در آنجا پوشش آزاد است و در فصل گرم، تصاویر رفت و آمدها ممکن بود برای نمایش در ایران مسئله‌ساز بشود.

علیرضا داودنژاد که در سال ۷۷ «مصائب شیرین1»  را ساخت در پاسخ به اینکه سرنوشت بچه‌های «مصائب شیرین» را در این فیلم خواهیم دید؟ گفته است: بله، آنها در همان شرایطی قرار می‌گیرند که پدر و مادرهایشان را در آن قرارداده بودند، اگرچه با تفاوت‌هایی که به زمان و مکان متفاوت مربوط می‌شود.

رضا و مونا داوودنژاد در «مصائب شیرین2»
رضا و مونا داوودنژاد در «مصائب شیرین2»



واکنش کامبوزیا پرتوی به اعتراضات گیلانی‌ها نسبت به «فراری»⇐نمی‌توان دلیلی برایشان برشمرد جز تعصبات الکی و بیهوده!

سینماروزان: هرچند در تمام مدت زمان اکران رسمی «فراری» این فیلم با حداقل تبلیغات و هیاهو روی پرده بود و در نهایت نیز قعرنشین اکران نوروزی شد اما به تازگی و دو ماه بعد از آغاز اکران فیلم در اعتراض به آنچه توهین به مردمان گیلان خوانده شده نمایش «فراری» در سینماهای گیلان ممنوع اعلام شده است.

به گزارش سینماروزان دلیل این اعتراض چیست؟ تصویرسازی «فراری» از یک دختر نوجوان گیلانی که به عشق سلفی با یک فراری به تهران آمده و با یک راننده-رزمنده سابق روبرو میشود که بنا دارد به او در رسیدن به فراری کمک کند؟؟

کامبوزیا پرتوی نویسنده «فراری» که خودش زاده گیلان است درباره ماجرای اعتراض گیلانیها به «فراری» بیان داشت: حقیقتش زمان نگارش فیلمنامه «فراری« اصلا فکرش را هم نمی‌کردم که این فیلم با چنین واکنشی روبه‌رو شود. در واقع فیلمی چون «فراری» باید تقدیر شود تا این‌که مورد اعتراض قرار گیرد. البته من از واکنش‌هایی که شما از آن صحبت می‌کنید، بی‌خبرم. اما اگر چنین باشد و این اعتراض‌ها صحت داشته باشد، به نظرم نمی‌توان دلیلی برایشان برشمرد جز تعصبات الکی و بیهوده. البته به نظر می‌رسد این فیلم بهانه و وسیله‌ای شده برای اعلام حضور و خودنمایی عده کم‌شماری که در همه حال فکر می‌کنند تمام حق با آنهاست و دیگران از حق بی‌نصیب باید بمانند.

کامبوزیا پرتوی در این اعتراض نکات مثبتی هم می‌بیند: همچنین باید توجه داشت که بسیار خوب است فیلم‌ها باعث شود افراد به یاد خود بیفتند؛ دریابند و تأملی کنند که چه بودند. خود را فراموش و گم کرده‌اند؛ این تلنگرها باعث می‌شود خود را به یاد آورند.




«کیهان» خطاب به کارگردان کم‌فروشترین فیلم نوروزی⇐همان زمان که «موسرخه» را نوشتی پرچم آمریکا را برافراشتی!

سینماروزان: نامه عجیب و غریب علیرضا داوودنژاد کارگردان «فراری» کم‌فروشترین فیلم نوروزی به دونالد ترامپ و طرح ادعاهایی درباره نصب پرچم آمریکا در میدان آزادی(اینجا را بخوانید) با واکنش روزنامه اصولگرای «کیهان» مواجه شد.

روزنامه «کیهان» با مرور کارنامه سینمایی داوودنژاد در سالهای پیش از انقلاب به وی متذکر شده همان زمان که فیلمنامه آثاری همچون «موسرخه» و «شاهرگ» را نوشته پرچم آمریکا را برافرشته!

متن گزارش «کیهان» را بخوانید:

علیرضا داوودنژاد در مطلبی که به عنوان سالگرد تولدش در برخی پایگاه‌های خبری انتشار داده، نامه‌ای خطاب به ترامپ نوشته و ضمن تبلیغ‌ برای برخی از جلوه‌های فرهنگ آمریکایی مانند کالاهای تجاری و ورزشکاران و هنرپیشه‌های این کشور که به نظر ایشان در قلب و جان مردم دیگر کشورها هستند! به ترامپ قول داده که اگر وی «برای عاری ساختن جهان از تسلیحات هسته‌ای پیش قدم شود»، داوودنژاد هم «شخصا پرچم آمریکا را در میدان آزادی تهران به اهتزاز» در آورد!

این درحالی است که امثال داوود نژاد از همان سال‌های قبل از انقلاب و در سینمای شاهنشاهی، پرچم آمریکا و فرهنگ آمریکایی را برافراشته بودند، از همان زمانی که فیلمنامه مستهجن و پرده درانه فیلم «موسرخه» را نوشت تا فیلمفارسی‌هایی مانند «شاهرگ» و «نازنین».

انقلاب اسلامی اگرچه سعی کرد، حتی امثال داوود نژاد را به مردم و باورهای آنها نزدیک سازد و البته شاید فیلم‌های قابل تاملی مانند «نیاز» هم ثمره همین دوران تلاش بود، اما گویا او و امثال او همان گونه که به ترامپ نوشته، نتوانستند دل از گرو هنرپیشگان و کالاها و فرهنگ آمریکایی بازدارند و انعطاف و رحمت انقلاب اسلامی را برنتابیدند و بازهم به ساخت آثاری مشغول شدند که در نهایت، خودباختگی و ضعف و زبونی را در قبال فرهنگ غربی و شاهنشاهی نشان داد.




کارگردان کم‌فروش‌ترین فیلم نوروز خطاب به ترامپ⇐حاضرم پرچم آمریکا را شخصا در میدان آزادی به اهتزاز درآورم اگر…

سینماروزان: علیرضا داوودنژاد که در دولت دوم محمود احمدی نژاد با بلندگوی سبزی فروشان مقابل خانه سینما پلمب شده، فیگورهای خواستنی گرفته بود در دولت اول حسن روحانی تا حضور در معاونت آموزشی مدرسه سینمای دست‌ساز رییس معزول سازمان پیش رفت.

به گزارش سینماروزان داوودنژاد در اکران اول نوروز امسال «فراری» را روی پرده داشت که با فروشی کمی بیش از نیم میلیارد، عنوان شکست خورده ترین فیلم اکران نوروزی را به خود اختصاص داد.

داوودنژاد به تازگی نامه ای به دونالد ترامپ رییس جمهور ایالات متحده نوشته و مدعی شده اگر ترامپ آمادگی خود را برای خلع سلاح هسته ای اعلام کند او شخصا پرچم آمریکا را در میدان آزادی تهران نصب خواهد کرد.

متن نامه داوودنژاد را بخوانید:

 آقای ترامپ!

ملت بزرگ آمریکا، با هنرمندان، ورزشکاران و دانشمندان خود به هر چه که بخواهد میرسد و به ارعاب،تهدید و آزار ملت‌های دیگر احتیاجی ندارد.

ملتی که مردم جهان، در همه جا برای خرید،کالاهای او صف می‌بندند،ملتی که هنرمندان آن در قلب ملت ها جا دارند و ملتی که ورزشکاران آن به بشر سلامتی و تحرک می بخشند؛ چه احتیاجی دارند که برای ملت‌های دیگر کج‌خلقی کنند یا به روی آنها اسلحه بکشند.

آنچه امروز بشر به آن نیاز دارد و برای رسیدن به آن هر چه را دارد در طبق اخلاص می‌گذارد، روئیت پذیر شدن الگوهای زیباشناختی زیستِ انسانی است.

شاید باورتان نشود اما روزی کارخانه‌های اسلحه‌سازی آمریکا، تغییر کاربری می دهند و نیروهای خوش‌قریحه، متخصص و خلاق خود را به کار آبادانی و ارتقاء کیفیت زندگی همه ابناء بشر می‌گمارند. ملت آمریکا که  آمیزه‌ای از همه ملت‌های جهان است، پرچمدار محبت و احترام به نوع بشر خواهد شد و با پیشگام شدن در نابودسازی تسلیحات هسته‌ای راه تازه‌ای پیش پای دوستی و صلح جهانی باز خواهد کرد. باید قدر این ملت بزرگ را دانست و محبوبیت و احترام را به اصلی‌ترین نماد هر کشور یعنی پرچم آن بازگرداند.

من به‌ عنوان یکی از هنرمندان کشور ایران، قول می دهم که با پیش‌قدم شدن شما برای عاری ساختن جهان از تسلیحات هسته‌ای، شخصا پرچم آمریکا را در میدان آزادی تهران به اهتزاز در آورم.

به امید فرا رساندن آن روز برای شما موفقیت آرزو می‌کنم.




جهانگیر کوثری در گفتگویی تفصیلی بیان کرد⇐«پایتخت۵» برای «فراری» تبلیغ منفی بود!/عنوان «فراری» در ابتدا «آقازاده‌ها» بود/وقتی در جشنواره فجر جایزه بازیگری را عوض می‌کنند معلوم است که دچار هرج و مرج می‌شویم/نباید فراموش کنیم چندمیلیون نفر هم به احمدی‌نژاد رأی دادند!!/هیچ کشوری در دنیا مثل اینجا نیست که تلويزيون دولتی در اختیار یک گروه خاص قرار بگیرد/تبعیض در پخش تیزر تلویزیونی، فیلمها را زمین می‌زند/بهترین تایم پخش تیزر نوروزی را به دو فیلم خاص دادند/ پول هم می‌دهیم اما تیزرمان را پخش نمی‌کنند/وقتی صداوسیما به مردم راست نمی‌گوید اعتماد به آن کاهش می‌یابد/سرتیپی برای خودش یک «تراست» شکل داده همان طور که حوزه هنری «تراست» خودش را دارد!!/ارگانها وارد سینما و شبکه خانگی شدند تا افراد مستقل را حذف کنند/همراهی دولت با ارگانیها به از بین رفتن بخش خصوصی منجر خواهد شد!!

سینماروزان: جهانگیر کوثری نوروز امسال به عنوان تهیه کننده فیلم «فراری» را روی پرده داشت؛ فیلمی به کارگردانی علیرضا داوودنژاد که به دلایل مختلف نتوانست فروش معقولی داشته باشد و شکست خورده اصلی اکران نوروزی شد.

به گزارش سینماروزان جهانگیر کوثری در یکی از معدود گفتگوهای تفصیلیش پیرامون «فراری» که با «قانون» انجام شده کوشیده هم درباره علل فروش پایین فیلمش سخن گوید و هم نقدهایی صریح ارائه کند بر تبعیضهای موجود در رسانه ملی و ارگانهایی که با بریز و بپاش به فکر حذف بخش خصوصی از سینما هستند.

متن کامل گفتگوی کوثری را بخوانید:

چرا «فراری» بعد از دو سال اکران شد؛ دلیل این تاخیر چه بود؟

فيلمبرداري «فراري» در دي انجام شد و در سال اول نياز به فصلي برای گرفتن مونولوگ ها داشتیم و در نهايت فیلم نتوانست به جشنواره آن سال برسد اما براي جشنواره سال بعد فيلم آماده شد، به جشنواره آمد و كانديدای هشت جايزه هم شد و چهارجايزه اصلي ازجمله بهترين كارگرداني، بهترین بازیگر مرد، بهترین فیلمنامه و بهترين صدابرداری را دریافت کرد. بعد از جشنواره تلاش کردیم در نوروز فیلم را اکران کنیم اما امکانش فراهم نشد، بنابراین منتظر فرصت بهتر ماندیم. در این بین به ماه مبارک رمضان و محرم و بعد هم به تعطیلات خرداد برخوردیم؛ در نهایت به اين نتيجه رسيديم كه نوروز بهترين زمان براي اكران است. در آن زمان سينما از نظرمن ريزش كرده بود، شرايط منطقه بدتر شده بود، قيمت دلار بالا رفته بود،داعش هم حرکت مذبوحانه ای را در ایران انجام داده بود و همه این ها بر سينماروها تاثير گذاشت و دركل ميزان فروش فيلم ها پايين آمد. این ریزش حتی برای فیلم‌های نوروز امسال مانند «لاتاری»، «به وقت شام»، «لونه زنبور» و… که برای‌شان پیش بینی فروش 20 يا 30 ميليارد شده بود هم اتفاق افتاد. ما تصور مي‌كرديم نوروز بهترین فصل اکران است اما در اين ميان يك اشتباه تاكتيكي هم شد؛ ما فكر مي كرديم سریال «پايتخت» پخش مي‌شود و برای فیلم تبلیغ محسوب می‌شود و مردم برای دیدن محسن تنابنده به سینماها می آیند اما برعكس شد؛ به اين دليل كه مردم بدون اينكه هزينه بليت بدهند، در خانه نشستند وسریال پایتخت را از تلويزيون نگاه کردند. برخلاف تصور ما، پایتخت برای ما تبلیغ منفی بود.

چرا تبلیغات تلویزيونی برای «فراری»، برخلاف سایر فیلم هایی که در نوروز اکران شد، بسیار محدود است؟

به دليل رقابت 16 فيلم سینمایی برای اکران در نوروز، فرصت تبلیغات پیش نیامد و در آخرین روزها شانس اکران برای فراری فراهم شد و تبليغ تلويزيوني آنچنانی هم برای «فراری»فراهم نشد و ما از ماراتن رسيدن به تبيلغات جامانديم. به تازگی مجوز اکران گرفته بودیم و تا آمدیم تبلیغات کنیم، فیلم اکران شد و به اعتقاد من زمان هم یکی از عوامل عدم موفقیت فروش «فراری» شد و درنهایت فیلم مهجور ماند. همان‌طور كه مي دانيد برای پخش تیزر در تلويزیون، ابتدا اصل فیلم باید در شورای صداوسیما دیده شود تا بتوانند 30 ثانیه از آن را به عنوان تبلیغ پخش کنند. تیزر هم اکنون از تلويزيون پخش می شود اما تیزر «فراری» با تيزرهايي كه براي «لاتاري» و «به وقت شام» پخش می‌شود، زمين تا آسمان فرق مي كند. براي مثال بین سريال «پايتخت» که بسیار پر بیننده است، تيزر «لاتاري» و «به وقت شام» پخش مي شد اما این امکان برای «فراری» کمتر بود.

آیا می توان گفت كه «فراری» نقد مستقیم فاصله طبقاتی است؟

شاید یک نوع نقد طبقاتی باشد و بیشتر به شرایط ظالمانه تقسیم ثروت در جامعه اشاره می‌کند. شرایط اقتصادی نابرابری برای جوانان در جامعه حاکم است. یک دختر جوان با رویای دیدن یک ماشین فراری، از شهرستان به تهران می آید و به یک سراشیبی غیر اخلاقی می افتد و خانواده هم در مقابل این جبر (تقسیم ناعادلانه سرمایه در جامعه) نمی تواند کاری کند و مادر از دختر خود دست می کشد و می گوید که او فرزند من نیست. شاید برای‌تان جالب باشد بدانید که اسم فیلم در ابتدا «آقازاده ها» بود اما من با مشورتی که با آقای داوودنژاد كردم، ترجیح دادم اسم فیلم به «فراری» تغییر کند. محتوا درباره آقازاده ها و رویاهای نسل امروز است. این موضوعات کمی حساس است و مسئولان نظام با چنین مسائلی چندان راحت نیستند و سعی می کنند فیلم هایی که مربوط به خودشان است و موضوع آن‌ها در آن مطرح می‌شود،پروبال دهند.

ساز و کار تبلیغات صداوسیما برای فیلم‌ها چندان مشخص نیست. در واقع همه فیلم ها به یک میزان از تبلیغات تلويزیونی بهره مند نمی‌شوند. این شرایط ناعادلانه، تا چه اندازه کار را برای تهیه‌کننده مستقل سخت می کند؟

طبق بررسی هایی که چند سال پیش در اتحادیه تهیه‌کنندگان داشتیم به یک آمار عجیب رسیدیم؛ پخش تیزرهای تلويزیونی یک فیلم می تواند 85 درصد مخاطب به دست بیاورد! یعنی تاثیر تلويزیون به این شکل است. طبیعی است اگر تیزر یک فیلم پخش شود این 85 درصد مخاطب را به دست می آورد اما برای پخش تیزر، شما باید از فیلترهای مختلفی عبور کنید. فیلم باید ساده و خنثی باشد، اجتماعی نباشد و به قول خودشان سیاه نمایی نکند. مهم است که نویسنده ،کارگردان و بازیگر اثر چه کسانی هستند؛ این ها نباید ممنوع التصویر باشند. تازه شما از این هفت خان که عبور کنید، تیزر پخش می شود. در مرحله بعدی باید دید تیزر قرار است در چه ساعاتی، در بین کدام برنامه ها و در کدام شبکه ها پخش شود؟ اگر خاطرتان باشد، صداوسیما هر روز یک ساعت برای فیلم سینمایی«چ» برنامه می‌گذاشت و به مناسبت های مختلف آن را پخش می کرد. پشت صحنه فیلم «ماجرای نیمروز» چندین بار از تلويزیون پخش شد اما ما برای فیلم «قصه ها» تنها به دنبال 30 ثانیه پخش بودیم که نشد. وجود این تبعیض ها، فیلم را زمین می زند. مگر چقدر می‌توان مقاومت کرد؟ تبلیغ فیلم از تلويزیون خیلی مهم است، حتی اگر از شبکه های «بی بی سی» یا «من و تو» باشد. متاسفانه در رسانه ملی تبعیض وجود دارد و اجازه هم نمی‌دهند که در تلويزيون های خارجی تبلیغات داشته باشیم. مگر چند فیلم می تواند قدرت «جدایی نادر از سیمین» را داشته باشند؟ مردم فیلم فرهادی را در مقابل فیلم ده نمکی قرار دادند و شروع کردند به تبلیغات.

این روزها شبکه های مجازی به قدرت خوبی در حوزه تبلیغات رسیده اند اما همچنان تلويزيون در حوزه تبلیغات موثرتر است.

در شبکه های مجازی، شما تماشاگران تخصصی را به تئاتر یا سینما دعوت می کنید. ما نباید تنها خودمان را نگاه کنیم که در پایتخت زندگی می‌کنیم و با هنر درگیر هستیم؛ فراموش می کنیم که هفت، هشت میلیون هم به احمدی نژاد رای داده اند! آن چیزی که بر روستاها و شهرستان های ما حاکم بوده، چیزی غیر از جو پایتخت است. شما نمی توانید آنجا حاکم شوید، چرا که جریان‌های دیگری حاکم هستند. هیچ کشوری در دنیا مثل اینجا نیست که تلويزيون دولتی در اختیار یک گروه خاص قرار بگیرد. دست کم چند شبکه شخصی وجود دارد که شما پول می دهید و تیزر را پخش می‌کنند؛ اینجا پول هم می‌دهیم اما پخش نمی کنند! در عین حال «فراری» برای نظام بی خطر بود؛ یک جاهایی بدشان نمی آمد که یک آقازاده را در فیلم بزنیم.

«فراری» تا چه اندازه با ممیزی رو به رو شد؟

باید بگویم هیچ سانسوری روی فیلم صورت نگرفت و حتی یک پلان هم از فیلم درنیاوردند. آقای کیانیان قرار بود نقش آن نمایشگاهی را باز کند. من خواهش کردم که ایشان افتخاری بیاید و یک یا دو روز برای ما بازی کند. به خاطر یک سری دلایل نشد و محمدرضا داوود نژاد انتخاب شد.

سینمای اجتماعی همواره برای مسئولان یک مشکل است. معمولا فیلم های اجتماعی به یک‌سری مشکلات برمی‌خورند؛ مثلا دیر اکران‌شدن آن‌ها و سال ها گذشتن از ساخت فیلم. این مساله در سینمای اجتماعی چقدر می‌تواند موضوع را برای مخاطب بیات کند؟

یک سری فیلم ها خوشایند نظام نیست و در عین‌حال نمی تواند آن ها را به طور مستقیم حذف کند، بنابراین با یک شیوه فرسایشی این فیلم ها را به زمان می سپارد و آثار در این دست اندازها آنقدر می مانند و از این اداره به ارگان می شوند تا در نهایت به نابودی می رسند؛ فیلم هایی مثل «عصبانی نیستم» یا «آشغال های دوست داشتنی»، «یک شب»و… چنین سرنوشتی پیدا می کنند. به قدری با این فیلم ها بازی می شود و نظرات متعدد می دهند که خود به خود دچار فرسایش و کهنگی می شوند. بعد از گذشت دو یا سه سال، اکران دیگر فایده ای ندارد. البته «عصبانی نیستم»، فیلمی بود که جای خودش را باز کرده و در جشنواره های خارجی نمایش داده شده است اما همه فیلم ها این امکان را ندارند و طبیعی است مسئولانی که در رأس امور سینمایی قرار می‌گیرند، باید خیلی قدرتمند باشند تا در مقابل ارگان هایی که در کار سینما دخالت می کنند، بایستند اما این اتفاق نمی‌افتد و در واقع زورشان نمی رسد. وقتی فیلمی پروانه ساخت و نمایش می گیرد و اکران می شود، امام جمعه ای در یک شهرستان کوچک با فیلم مخالفت می کند! این اتفاقات نباید بیفتند. اگر ما تابع قانون نباشیم دچار یک آنارشی و هرج و مرج می شویم که امروز شاهدش هستیم. یک سری فیلم‌ها توسط همین طرز فکرها و تنگ نظری ها نابود شدند. در جشنواره همین سالی که گذشت، بهترین بازیگر که با رای داوران انتخاب شده بود، در روز اهدای جایزه عوض شد. من فکر می کنم زمانی به موفقیت می رسیم که یک آدم قدرتمند در رأس امور سینمایی قرار بگیرد.

به نظر می رسد به‌گونه‌اي شغل تهیه کنندگی با سرمایه داری در سینمای ایران اشتباه گرفته شده است. می‌خواهم سوالي کلی بپرسم؛ متر و معیار تهیه کنندگی در سینمای ایران چیست؟ تهیه کنندگان سینما چقدر به دانش سینما اهمیت می دهند؟

ما مسیر رسیدن به یک تهیه کننده واقعی را در این 80-70 سالی که سینما آمده است، پیدا نکردیم. در هیچ دوره ای ما تهیه کننده واقعی با تحصیلات سینمایی در این رشته نداشتیم. تهیه کنندگی در سینمای ایران سنتی و تا حدی انتقالی است. هرکس پول داشته، از یک شغلی آمده و تهیه کننده شده است! در جامعه تهیه کنندگی همه نوع آدم داریم؛ از هر نوع صنفی که با سینما هیچ ارتباطی ندارند، حتی کارمند ارگان های دولتی. هیچ کدام از این ها معیارهای تهیه کنندگی سینمای امروز و نسبت سرمایه و هنر را نمی‌شناسند. طبیعی است که تهیه کنندگی به طور سنتی پیش رفته و تمام ارزش ها به همین شکل و بدون دخالت کسی جا افتاده است و همچنان سینما به حیات خودش با این تهیه کنندگان ادامه می دهد. شما در جامعه امروزی سینما از تمام صنف های سینمایی در حوزه تهیه‌کنندگی نیز می‌توانید نمونه بیاورید.این نوع نگرش، نوعی آشفتگی در صنف تهیه کنندگان به وجود آورده است. بالاخره مسئولان سینمایی باید یک روز تصمیم قاطع خود را گرفته و به آن عمل کنند و صنف تهیه‌کنندگان تنها اختصاص به تهیه کننده داشته باشد، نه شغل های دیگر سینمایی.

این روزها هرکسی که سرمایه دارد، وارد کار تهیه کنندگی می شود!

بله؛ این موضوع جا افتاده است در حالی که هرکدام از این‌ها یک مقوله جداگانه است. در بسیاری از حوزه های اقتصادی می‌توانید با سرمایه ورود کنید اما تهیه کنندگی سینما، نیاز به دانش، تحصیلات و تجربه دارد. شما باید چشم اندازهای اقتصادی را برای فیلم‌تان تعریف کنید. باید توجیه باشید که این فیلم قرار است چقدر برگرداند؟ 200 تهیه کننده به سینما می آیند که از این میان 190 نفر ورشکست می شوند و عده ای هم سر از زندان در می آورند. ما در سینمای ایران، تهیه کننده به معنای واقعی کم داریم. یک تهیه کننده واقعی به دنبال ساخت فیلم های مبتذل، سطحی و تکراری نمی رود چرا که او یک تعهد اجتماعی دارد و می خواهد با سینما یک خدمتی به جامعه کرده باشد. از دردها و تبعیض های جامعه سخن می گوید؛ این تفاوت یک تهیه‌کننده واقعی با کسی است که به دنبال سودجویی‌های شخصی می رود.

چه موضوعی باعث شد که شما کار تهیه‌کنندگی «فراری» را برعهده بگیرید. چه چیزی در این فیلمنامه بود که شما را جذب کرد؟

آقای داوودنژاد فیلمنامه ای به نام «آقازاده ها»، نوشته کامبوزیا پرتوی را به من داد. من پیشتر با کامبوزیا کار کرده و قلمش را می شناختم. فیلمنامه را خیلی دوست داشتم اما فکر کردم اسمش بیش از حد شعاری است و با مشورت‌هایی به «فراری» تغییرش دادیم. ما برای نقش اول به یک دختر نوجوان نیاز داشتیم که بعد از جست‌وجوهای فراوان به ترلان پروانه رسیدیم و پس از انتخاب چند ماه روی زبان گیلکی کار کرد. برای نقش راننده از ابتدا محسن تنابنده مد‌نظر بود. او هم کمی لهجه قمی را تمرین کرد. این فیلم پیام ها و هشدارهای خوبی برای خانواده ها دارد. به هرجهت دیدم پارامترهایی که من دوست دارم در این فیلم وجود دارد و تصمیم به ساخت آن گرفتم.

«فراری» دور از شعارزدگی به نکات ظریفی در جامعه امروز اشاره می کند که گریبان جوانان را گرفته است. ساخت چنین فیلم هایی چقدر می‌تواند بر وضعیت کنونی تاثیری هرچند کوچک بگذارد؟

به اعتقاد من به دلیل شرایط امروزی ما، ساخت چنین فیلم هایی می تواند بیشتر از برهه های تاریخی گذشته تاثیرگذار باشد. وقتی صداوسیما به مردم راست نمی گوید، به سینما بیشتر اعتماد می کنند. علت استقبال از سینما در 20 سال اخیر این بوده است که کم کم اعتماد مردم به تلويزيون کم شده و باعث شده گرایش نسبت به سینما بیشتر شود چرا که در سینما می شود تا حدودی مسائل اجتماعی را مطرح کرد. طبیعتا سینما پاسخگوی خواسته های مردم است و می تواند یک مقدار از دردها و مشکلات جامعه را بگوید. سینما می تواند آنچه پنهان و زیر پوسته جامعه در حرکت است، نشان دهد و همین باعث شده كه مردم به سینما اعتماد بیشتری داشته باشند، اما این روزها عده‌ای در سینما هم دخالت می کنند. ارگان های دیگر سالی چند فیلم می سازند که بتوانند در سینما نفوذ داشته باشند چرا که سینما به راستی، ابزار سیاسی- اجتماعی قوی ای است. تمام بزرگان سیاست جهان این حرف را زده‌اند که «سینما را به من بسپارید تا جامعه را تغییر دهم». با وجود سانسوری که در سینمای ما وجود دارد باز هم می تواند روی شرایط سیاسی- اجتماعی بسیار تاثیر بگذارد. مردم از قهرمانان فیلم الگو برداری و با آن ها همزادپنداری می‌کنند. اگر کلمه ای از دهان کاراکتر اصلی فیلم بیرون می آید، مردم می گویند این درست است؛به این خاطر که ابزار فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مهم‌تری نسبت به شعر و موسیقی است.

در سال های اخیر یک سری تهیه کننده وارد شده اند که هیچ پیشینه سینمایی ندارند و تنها با سرمایه وارد کار شده‌اند. هیچ قانونی در این حوزه وجود ندارد؟ کسی که هیچ گونه کار سینمایی نکرده باشد، چطور می تواند یکباره کار تهیه‌کنندگی یک فیلم را بر عهده بگیرد؟

ما در شورای عالی تهیه کنندگان قانونی داشتیم که اگر کسی که در چهار فیلم، 25 درصد سرمایه گذاری کند می‌تواند به کمک یک مشاور فیلم اولش را تهیه‌کنندگی کند. این قانون ساده ای بود و همه این مراحل طی می کردند و وارد این کار می شدند. در گذشته ما یک اتحادیه تهیه‌کنندگان داشتیم؛ بعد این اتحادیه به چهار گروه تهیه‌کننده تقسیم شد و هرگروه برای بالا بردن تعداد اعضای خود، در یک زمان درها را باز کرده و تهیه کننده ها وارد شدند اما امروز دوباره رسیدیم به شورای عالی و باهم یکی شدیم و در این دو، سه سال اخیر، ورود به این حوزه کار بسیار سختی شده است چرا که علاوه بر سرمایه، تحصیلات و تجربه را نیز ملاک قرار دادیم.

بحث مافیا در سینمای ایران به خصوص در مورد تهیه کنندگی همواره وجود دارد. شما به عنوان کسی که سال هاست در این حوزه فعالیت می کنید، چقدر معتقد به وجود این مافیا هستید؟

مافیا برای این کار واژه بزرگی است. من اعتقاد به مافیا ندارم اما یک زدوبندهایی وجود دارد و تهیه کنندگان و سینماداران، حرکت هایی انجام می دهند و اسمش را می‌گذارند مافیا؛ در حالی که این واژه بسیار فراتر از این حرف هاست و می تواند یک جامعه را در بر گیرد. در ایران برخی می آیند یک گروه سینمایی راه اندازی و چند سینما اجاره می کنند، چند درصد از برخی سینماها را می خرند و بعد می روند در شهرستان ها هم سینماهایی را اجاره می‌کنند؛ مجموع این کارها باعث می شود کسی یا کسانی، قدرتی به دست آوردند که بتوانند یک فیلم را همزمان در چند سینما اکران کنند. این ها تبدیل می شوند به تراست‌ها یا باندهای خیلی کوچک که اسمش را می گذارند مافیا؛ مثلا حوزه هنری برای خودش یک تراست است. گروه آقای سرتیپی یک تراست است که چند تراست کوچک در کنار آن در حال شکل گیری است. این روزها بدون تشکیل یک گروه نمی توانید کار کنید. کسی به طور مستقل – مثل من- می‌خواهد فیلم «فراری» را اکران کند، باید از این مسیرهای سخت عبور کند؛ باید قدرت و توان مالی داشته باشم، سینما در اختیارم باشد، با سینماداران و پخش ارتباط داشته باشم. مجموع این ها را اسمش می گذارند مافیا. این ها نمی توانند مرا بکشند اما می‌توانند فیلم را زمین بزنند. برخی اعتقاد دارند که با «فراری» چنین کاری کردند. بعضی می گویند شکست تجاری فیلم من به دلیل مقابله با افراد این تراست‌هاست. در کل باید بگویم من به مافیا، به آن گستردگی که شما می‌گویید اعتقاد ندارم اما باندهای کوچکی وجود دارند که خودشان از دل سینما بیرون آمده اند.

شرایط سینمای ایران برای عده محدودی شرایط مناسبی است اما بسیاری هم به خصوص در کار تهیه کنندگی به دلیل وجود همین زدوبندها زمین می خورند؛ درواقع این‌گونه است؟

اگر توان کافی نداشته باشید و سینما را نشناسید و در جریان گروه ها نباشید، زمین می خورید. هر سال تهیه‌کنندگان زیادی جا مانده اند که امروز دیگر اسم آنان هم وجود ندارد؛مثلا کسی مثل آقای نوراللهی دیگر وجود ندارد چون نمی توانست با این جریانات سازگاری داشته باشد.

این شرایط را تا چه اندازه می توان سیاسی دانست؟

متاسفانه بخش عمده‌ای از اینها سیاسی شده‌اند. ارگان‌های حکومتی احساس کردند تعداد آدم های سینمایی که اهل سیاست نیستند، زیاد است برای همین با سرمایه به این حوزه ورود کردند. شعبه های مختلف دفاتر سینمایی تاسیس کردند، سریال های خانگی را ساختند که جو سینما را بگیرند. اینها وارد شده اند چون می دانند سینما ابزار سیاسی- اجتماعی مهمی است و خیلی می تواند تاثیرگذار باشد. یک فیلمساز مستقل چطور می تواند با این‌ها مبارزه کند؟ شما می توانید یک بودجه دومیلیاردی آماده کنی و یک فیلم بسازی اما وقتی صد میلیارد برای یک فیلم خرج می کنند، دیگر شما قدرت رقابت را از دست می دهید.

تغییر دولت ها چه اندازه بر فضای سینما تاثیر دارد؟ مثلا دولت اصلاحات تاثیر مثبت عمیقی روی سینما ایران داشته است.

به دلیل بافت سیاسی جامعه ما که از ابتدای انقلاب شکل گرفته است، قدرت اصلی جامعه تقسیم شد. اساس انقلاب و جمهوری اسلامی به شکلی بوده است که مسئولیت فرهنگی و سینمایی کشور را دولت بر عهده دارد منتها در مقابل این دولت، ارگان هایی در سینما تشکیل شده اند که قصد دارند از این ابزار فرهنگی در شکل سیاسی بهره برداری کنند اما موفق نشدند و این گونه شد که دولت‌ها نقش پر رنگ‌تری پیدا کردند. در دوره ای مثل زمان آقای خاتمی که دولت فرهنگی بود و خود رییس‌جمهور دغدغه های فرهنگی داشت، سینما رشد بیشتری پیدا کرد و در سطح جهان مطرح شد. ما جایزه بهترین فیلم اسکار را می بریم در دو بخش جایزه کن، فیلم‌های ایرانی حضور دارند؛ این موفقیت ها به دست آمده است چرا که در یک مقطع، سینما تعریف بهتری پیدا کرده و به یک گسترش و عمومیت واقعی رسیده است. پس از انقلاب تمام سینماهای ما را آتش زده بودند اما امروز مدام پردیس های سینمایی ساخته می شود. سینما مسیرش را باز کرد. بسیاری از افراد نظام با تاسیس سینما مخالف هستند اما خود سینما می شکافد و جلو می رود. این سیلاب جاری می شود. خوشبختانه دولت های ما نسبت به کسانی که تنگ نظر هستند و در مسائل اجتماعی و فرهنگی دگم هستند، همیشه جلوتر بودند حتی امروز و در مقطع فعلی هم چنین است. ارگان هایی که مخالف این جریانات فرهنگی دولت هستند با همین جریانات فرهنگی وارد می شوند. بخش عمده ای از سینماهای ما دست حوزه است. فلان امام جمعه که می گوید اکران نشود، حوزه اکران نمی کند. این ها آسیب زننده است. خوشبختانه دولت هایی که روی کار آمدند به سینما نگاه مثبتی داشته اند و همین باعث شده سینمای ما با اینکه دارای محدودیت است در جهان مطرح شود. یک نجابتی در فیلم های ما بوده و همان نجابت است که ما را برنده کرده است. چرا «بچه های آسمان» موفق می‌شود؟ چرا «خانه دوست کجاست» موفق می‌شود؟ این به دلیل همین نجابت است که در ابزارهای جهانی نادیده گرفته شده است و در فیلم های ما وجود دارد. دولت هایی که به سینما توجه دارند و از شعور اجتماعی برخوردارند و می دانند که پدیده سینما می تواند ما را در جهان خوش نام کند- مثل دوره آقای خاتمی -کمک بزرگی است که متاسفانه روز به‌روز کمرنگ تر می شود.

بخش خصوصی در این بین چقدر می تواند نمود داشته باشد و رشد کند؟ بخش خصوصی قدرت رقابت با ارگان های دولتی که با سرمایه ورود پیدا کرده اند، ندارد.

نقش دولت ها برای دفاع از فیلمسازان مستقل و آزاد است. هرزمان که دولت این نگاه را در سینما داشته، بخش خصوصی موفقیت های زیادی به دست می آورد. بعد از مدتی دولتی ها یا ارگانی ها به سینما آمدند و جایزه ‌ای هم گرفتند و با بودجه های دولتی به رقابت با بخش خصوصی برخاستند. اگر این روندی که پیش آمده ادامه پیدا کند طبیعتا بخش های خصوصی از بین می روند و شاید این آزادی هایی که ما در فیلمسازان مستقل می بینیم، وجود نداشته باشد.

وضعیت سینمای ایرانِ امروز را چطور می‌بینید؟

آن هایی که پایه های این سینمای نوین و نجیب را گذاشتند، طراحان یا مدیرانی که مدیریت کردند، آدم‌های عاقل و دوراندیشی بودند که به نظر من سینما و هنر را می‌شناختند. از همان زمان که آقای انوار و بهشتی بودند، پایه های این سینما درست گذاشته شد. خوشبختانه هنوز روی آن پایه هاست و مسیر خودش را طی می کند. با وجود موانع و مخالفت هایی که ایجاد می شود و سانسورها و ممنوع الخروج کردن فیلمسازان مستقل، باز می بینیم که فیلم ها موفقیت خودشان را به دست می آورند. فیلمساز ما اینجاست اما در یک جشنواره خارجی جایزه می گیرد. این ها خیلی مهم است. ما هرگز فکر نمی کردیم که اصغر فرهادی بعد از کیارستمی به این موفقیت ها برسد. این نشان می دهد که آن دریچه ای که باید باز شود و فیلمسازان بیایند، باز شده است. شما هرکاری بخواهید انجام دهید، نیروی نظامی و دولتی هرکاری کند بی فایده است چون این در باز شده است. ارسطو یک تعریف کلی دارد که می‌گوید هیچ کسی نمی تواند جلوی رشد پدیده‌ها را بگیرد. پدیده ها، به ویژه پدیده‌های هنری مثل شعر، موسیقی و تئاتر مسیر های خودشان را پیدا می‌کنند؛ شما بزرگ‌ترین موانع را برای آن ها ایجاد کن و آن وقت می‌بینی مثل آب هایی هستند که مسیر خود را با وجود کوه‌ها و موانع پیدا می کنند و به دریا می ریزند. هنر این معنی را دارد. استالین، بزرگ‌ترین دیکتاتور تاریخ مانع رشد سینما در دهه 30 و 40 در اتحاد جماهیر شوروی شد اما با این وضع سینمای روسیه جزو سینماهای مطرح جهان بوده و هست و در همان زمان بهترین فیلم ها ساخته شد. شما با نیروی نظامی هم نمی توانید جلوی ادبیات و سینما را بگیرید. اگر دستان شاعر را قطع کنید، باز هم شعرش انتشار پیدا می‌کند چرا که مردم به دنبال این پدیده ها هستند. سینمای ما مردمی شده است. از دهه 60 توانستیم جایگاه های مختلفی در سینما به دست بیاوریم.

مطبوعات سینمایی هم رشد خوبی داشته‌اند و تا حدودی تاثیرگذار بوده اند. نظرتان درباره رسانه‌های فرهنگی که در حوزه سینما کار می کنند چیست؟ این ها تا چه اندازه توانسته اند در رشد و معرفی سینمای ایران تاثیرگذار باشند؟

مطبوعات سینمایی ما نیز مدیون همین رشد سینما هستند. آن ها با این سینما همپا شدند و می‌توانم بگویم مجله فیلم یک نمونه اش است. مجله فیلم این حیات و ادامه زندگی اش را مدیون سینماست و سینمای ما هم تا حدی مدیون مجله فیلم است. برنامه تلويزيونی که خاص سینماست و یا صفحات روزنامه‌های ما که بخش سینمایی دارد، به نظر من به یک موفقیت نسبی رسیده است. در مقاطعی شاهد هستیم که تیتر اول روزنامه ها درباره سینماست. مطبوعات ما به گونه‌اي با کم و زیاد به سینما شباهت دارد. آن ها هم درگیر یک تخاصم و حسادت ها و درگیری های شدید بودند و هستند. از دهه 70 به بعد بسیاری از روزنامه های ما منتشر و تعطیل شد. همه این ها انتشار پیدا کرد، تاثیرات خود را گذاشتند، بسته شدند اما بچه های آن ها آمدند و رشد کردند و اگر آن ها نبودند، این آگاهی نسبت به مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی وجود نداشت. نقش مطبوعات در دهه 60 و 70 در سینمای ما خیلی زیاد بود. نسل امروز نسل روشن‌تر و جوان‌تر و خیلی جلوتر است. کاری به نظام سیاسی جامعه ندارم اما فکر می کنم نسل امروز ما یک پرش صدساله کرده است.

در پایان سه فیلم و سه کتاب به ما معرفی کنید

«جاده»، به کارگردانی فدریکو فلینی؛ «این گروه خشن» ساخته سام پکین پا و فیلم «همشهری کین» اثر اورسون ولز.درباره كتاب بايد بگويم «جان شیفته» رومن رولان را اگر کسی نخواند و از این دنیا برود، یک چیزی را از دست داده است!مجموعه شعرها و کتاب های فروغ فرخزاد که به نظر من یکی از سیاسی ترین و اجتماعی ترین شاعران تاریخ است. با وجود عمر کمی که کرد، شعرهایش را بخوانید چیزهایی بیرون می آید که به انسان کمک می کند و فکر می کنم مهم‌ترین شاعر زن جهان باشد. «صد سال تنهایی» نوشته مارکز که خیلی لذت بخش است و بعد از 30 سال هنوز یک تازگی خوبی دارد.




آیا گیر دادن تهیه‌کننده فیلم به علی سرتیپی، مسیر انحرافی است؟⇐محسن تنابنده: «فراری» از بحثهای «مالکیت» ضربه خورد!!! +یک پرسش درباره ربط اختلافات کوثری-مدرسی-داوودنژاد با وضعیت پیش آمده برای «فراری»

سینماروزان: شکست خورده اصلی اکران نوروز، «فراری»علیرضا داوودنژاد است؛ فیلمی که به هنگام رونمایی در جشنواره سی و چهارم بسیاری بضاعتی بالا برای جلب مخاطب آن متصور بودند اما علیرغم روی پرده رفتن در گل اکران که نوروز باشد نتوانست فروشی در خور داشته باشد.

به گزارش سینماروزان پیشتر علیرضا داوودنژاد کارگردان فیلم شکست فیلم را به افرادی نسبت داده بود که زمانی با یقه های بسته آمدند تا به امثال او درست تدین بدهند اما حالا فاتحه «فراری» را خوانده اند!!(اینجا را بخونید)

 بعد از داوودنژاد، جهانگیر کوثری تهیه‌کننده فیلم هم با اشاراتی صریح علی سرتیپی را عامل وضعیت بد فروش فیلم معرفی کرده و گفته بود: بودجه فیلم «فِراری» حدود یک میلیارد و نیم شده بود که به‌خاطر یک امضای آقای سرتیپی برای قرارداد پردیس کوروش فیلم «فِراری» زمین خورد. نبود ضابطه در مسوولان سینمایی ارشد، طوری است که فردی که قدرت اکران را دست دارد می‌تواند باعث زمین خوردن یک فیلم شود!

محسن تنابنده بازیگر اصلی «فراری» اما به تازگی از بحثهای مالکیتی فیلم به عنوان عامل صدمه دیدن فیلم یاد کرده است؛

تنابنده در خلال گفتگویی تفصیلی به «شرق» گفت: غذا هم که درست مي‌کنيد، زماني بايد آن را از روي گاز برداريد؛ چون بيش‌از‌آن خراب مي‌شود. «فراری» دو‌سال‌و‌نيم و شايد هم بيشتر از زمان ساختش مي‌گذرد و مرتب خبر اکرانش در فضا‌هاي مجازي پيچيد، آن‌قدر به گوش آشنا بود که اين توهم بود که انگار ديده هم شده است. اين فيلم متأسفانه مقادير زيادي در بحث‌هاي مالکيت دچار صدمه شد و اکرانش به تعويق افتاد، نکته بعد اين است که در نوروز بسياري به دنبال ديدن فيلم‌هاي کمدي هستند، اين هم مزيد بر علت بود و تبليغات بسيار ضعيف فيلم که به آن آسيب زد. به نظرم اگر يک فيلم کمدي دو بيلبورد براي تبليغات نياز دارد، اين فيلم به سه بيلبورد نياز دارد.

آیا صدمه‌ای که تنابنده از آن یاد کرده می‌تواند ناظر باشد به حضور شریک سومی به نام مجید مدرسی در کنار جهانگیر کوثری به عنوان تهیه‌کننده اصلی و علیرضا داوودنژاد به عنوان سهامدار؟؟ و آیا اختلاف مالکان فیلم هم در تأخیر اکران فیلم و در نهایت اکران سوت و کور و فاقد تبلیغات فعلی نقش داشته؟؟




داوودنژاد در انگلیس درگیر «مصائب شیرین۲»/«فراری» با «نقی معمولی»(!) در قعر جدول فروش نوروزی!

سینماروزان: تازه ترین فیلم علیرضا داوودنژاد که قسمت دوم درام تین ایجری «مصائب شیرین» است در انگلستان در حال فیلمبرداری است و به تازگی نیکی کریمی هم در این فیلم جلوی دوربین رفته است.

به گزارش سینماروزان در همین حین فیلم آخر داوودنژاد با عنوان «فراری» هم بعد از دو سال در نوروز روی پرده رفته و در روندی غیرقابل انتظار قعرنشین اکران نوروزی است.

«فراری» که از حضور محسن تنابنده بازیگر «نقی معمولی» و ترلان پروانه سود می‌برد بعد از دو هفته اکران به زحمت از فروش 100میلیون گذشته است که شکستی سنگین نه فقط در کارنامه داوودنژاد و تنابنده که در باکس نوروزی همه این سالهاست.

این شکست در سرگروه ماندانا که اغلب کم طرفدارترین سرگروه سینمایی بوده و به زودی هم جای خود را به قدس خواهد داد رخ داده است تا مشخص شود این فقط اکران در بهترین زمان سال نیست که عاملی میشود برای اقبال مخاطبان.

اقبال مخاطبان به یک محصول به پارامترهای فراوانی بستگی دارد که یکی از آنها زمان اکران است و مهمتر از آن کیفیت محصول و ایجاد شرایطی هوشمندانه برای معرفی محصول!

سوژه «فراری» از آن سوژه‌هایی بود که دو سال قبل و درشرایطی که عطش دیده شدن در فضای مجازی به واسطه سبک زندگی لاکچری به اوج خود رسیده بود، به‌روز به نظر می‌رسید اما با اتفاقاتی که در چند ماه گذشته رخ داد و به خصوص ناآرامیهای جامعه که بسیاری ریشه آن را اختلاف طبقاتی دانستند دیگر چنین سوژه‌هایی نمی‌تواند برای مخاطب جذابیت داشته باشد؛ بماند که فاز اطلاع‌رسانی پیرامون «فراری» آن قدر ضعیف بود که انگاری نه کارگردان و نه عوامل چندان علاقه ای به دیده شدن فیلم ندارند.

بعد از شکست اقتصادی «کلاس هنرپیشگی» و «مرهم» در گیشه حالا با «فراری» سه گانه شکستهای داوودنژاد تکمیل شده است. باید دید این شکستها آینده فیلمسازی داوودنژاد را که زمانی به واسطه رییس معزول سینما تا معاون آموزشی مدرسه سینما پیش رفته بود(!!) را تحت الشعاع قرار خواهد داد یا نه؟




توصیف علیرضا داوودنژاد از آنها که برای «فراری» فاتحه خواندند⇐با یقه‌های بسته و محاسن مرتب آمده بودند تا به ما درس تدین بدهند!!!

سینماروزان: آخرین ساخته علیرضا داوودنژاد با نام «فراری» در کنار دیگر ساخته های قبلیش «کلاس هنرپیشگی» و «مرهم» در زمره آثار کم‌فروش کارنامه این کارگردان قرار گرفت؛ «فراری» که در اکران نوروزی روی پرده رفت بعد از نزدیک به سه هفته اکران به زحمت به 200 میلیون فروش رسیده که یک شکست مطلق است.

به گزارش سینماروزان هرچند درباره دلایل شکست «فراری» در اکران حرف و حدیث فراوان است و پرسشهایی درباره اختلافات شرکای فیلم به عنوان دلیل اصلی بی تفاوتی نسبت به وضعیت اکران مطرح شده اما علیرضا داوودنژاد در یادداشتی برای «شرق» این شکست را به آنهایی نسبت داده که زمانی با یقه های بسته آمدند تا به امثال او درست تدین بدهند اما حالا فاتحه «فراری» را خوانده اند!!

متن یادداشت داوودنژاد را بخونید:

می‌دانم برای شیوه‌ای که در اکران فیلم «فراری» به کار گرفته شد، از چه عنوانی  باید استفاده کرد؟
‎حدود پنج ماه قبل در هدایت فیلم با حضور آقای شاهسواری، آقای شایسته، آقای کوثری و بنده جلسه‌ای تشکیل شد و قرار گذاشتیم فیلم «فراری» در نوروز در یکی از دو گروه کوروش  یا آزادی اکران شود. ضمنا قرار شد به توصیه‌های بنده نیز به‌عنوان شریک و کارگردان فیلم برای معرفی و تبلیغات فیلم توجه شود.
‎در عمل اما چه اتفاقی افتاد؟
آقای شایسته از چند هفته قبل از اکران به تماس‌های من جواب نداد! و فیلم نه در کوروش و نه در آزادی و نه در هیچ‌یک از گروه‌های پنج‌گانه اکران نشد و-علیرغم مخالفت مکرر بنده که آن را به اطلاع آقایان مسئول صنفی و دولتی رساندم و پیامدهای آن را همین‌گونه که اتفاق افتاد متذکر شدم- «فراری» با ضرب و زور در یکی از سالن‌های سینما ماندانا در شرق تهران اکران شد. اساسا‌ برای آقای اشرفی یعنی صاحب سینما ماندانا که معمولا دیواری از دیوار او کوتاه‌تر پیدا نمی‌کنند، سرگروه‌بودن به‌صرفه نیست؛ چراکه به صورت آزاد می‌تواند همه فیلم‌ها را در همه سالن‌های خود اکران کند و وابسته‌کردن یک سالن به یک فیلم را کاری عاقلانه‌ نمی‌داند.
‎جز ماندانا ١٣ سالن دیگر که بنده هنوز نتوانسته‌ام فهرست آنها را از پخش بگیرم، به‌اضافه یک سالن در شهرستان، گروه نمایش‌دهنده «فراری» را تشکیل دادند و درحالی‌که فیلم‌های گروه پنج‌گانه مرسوم هر کد‌ام بعد از معرفی و تبلیغ گسترده با ده‌ها سالن در تهران و شهرستان‌ها نمایش خود را آغاز کردند، «فراری» بی‌سروصدا و با چراغ خاموش با این گروه ١٥سالنه رقابت خود را با فیلم‌های برگزیده نوروز شروع کرد.
‎از همه جالب‌تر داستان سانس‌هاست. بعضی مدیران سالن‌ها بر این باور‌ند که با کثرت کپی فیلم‌ها که رهاورد فناوری دیجیتال است، باید دست آنها باز باشد که هر فیلمی را بر حسب شرایط و مطابق با نرخ روز در هر سانسی که تشخیص بدهند و در هر سالنی که مناسب بدانند به نمایش درآورند. اگر سانس‌های صبح و بعدازظهر مشتری چندانی ندارد و درعوض نمایش‌های شب پررونق است، باید دست مدیر سالن باز باشد تا با هر فیلمی براساس اهداف ازپیش‌تعیین‌شده برخورد مناسب با آن فیلم در پیش گرفته شود.
‎به روز اول نمایش فیلم‌های نوروزی مراجعه کنید و سانس‌های فیلم «فراری» را ببینید و حدس بزنید که هدف ازپیش‌تعیین‌شده برای اکران این فیلم چه می‌توانسته باشد؟
‎بنده که حدود ٥٠ سال است با موضوع اکران فیلم مستقیما درگیر هستم، می‌دانم که اساسا ‌نسخه یک فیلم را چگونه باید پیچید. اگر می‌خواهید فیلمی را زمین بزنید، باید اوضاع را به‌گونه‌ای بچینید که شروع نمایش آن ضعیف باشد تا بعدا بتوانید به هرگونه که می‌خواهید با آن تا کنید و اولین گام برای رسیدن به این مقصود این است که آن را بدون معرفی و تبلیغ اکران کنید. در گام دوم تعداد سالن‌های آن فیلم باید کم باشد.
در گام سوم سینماهای نمایش‌دهنده آن باید ضعیف باشد و در گام چهارم که رها‌ورد اخیر فناوری برای رقابت‌های گلادیاتوری و خانمان‌سوز اکران فیلم در سینمای ماست سانس‌های مرده آن فیلم را زیاد کنید و بعد بنشینید و با خیال آسوده برای آن فیلم فاتحه بخوانید و به حال سازندگانش بخندید و این همان کاری است که اینک دوستان و همکاران مدعی دوستی و احترام بنده به آن مشغول هستند؛ آنها که ورودشان به سینما را در یاد دارم. با آن چهره‌های جوان و یقه‌های بسته و محاسن مرتب و ادبیات انقلابی و متعهد! و در همه این ده‌ها سال شاهد فعالیت‌هایشان بوده‌ام و سلوک صنفی و حرفه‌ای آنها را برای رسیدن به جایگاهی که اکنون دارند دنبال کرده‌ام.
‎این آقایان آمده بودند که به ما درس تدین، اخلاق، مرام، مروت و معرفت بدهند. آمده بودند به ما نشان بدهند که چگونه با ایمان به خدا و عشق به اولیای او می‌توان برای تحقق عدالت کوشید و تسلیم حرص و طمع و وسوسه مال‌اندوزی نشد!
‎چه هزینه‌ها که ملت و مملکت برای به آقایی‌رسیدن این آقایان نپرداخته است!؟
‎و چرا باید از زمین‌زدن «فراری» تعجب کرد؟
‎ مگر«فراری » چیزی جز افسوسی برای این آرمان‌های بربادرفته است؟




علیرغم انتقادات محمد نیک‌بین، علیرضا داوودنژاد، منصور لشکری‌قوچانی، محمد احمدی، حسین فرحبخش و مهدی صباغ‌زاده از «فیلم سوزی» پاییزی⇐غلامرضا موسوی: فیلم‌سوزی دروغ است!⇔پرسش اول: آیا معنای همراهی صنفی این است؟/پرسش دوم: اگر موسوی عضو شورای صنفی نمایش نبود باز هم این گونه سخن می‌گفت؟/هشدار: وای به آن روزی که یکی از آثار موسوی گرفتار تراکم اکران شود!

سینماروزان: باز کردن ورودی اکران در نیمه دوم توسط شورای صنفی نمایش، تراکمی بالا را به اکران پاییزی داده و موجب شده همین حالا همزمان با هم نزدیک به 20 فیلم روی پرده باشند.

به گزارش سینماروزان این شلوغی روندی را رقم زده که در نتیجه آن به برخی از فیلمها سالن و سانس کافی نمیرسد و نمیتوانند فروشی منطقی داشته باشند؛ اگر آمار سینماهایی که در اختیار فیلمهای مختلف روی پرده است را هم مرور کنیم به اختلافی بالغ بر 100 سالن بین بالا و پایین می‌رسیم که خود گواه تراکم اکران و پدیده ایست به نام «فیلم سوزی».

در یک ماه گذشته سینماگرانی مختلف از رویه شورای صنفی نمایش در ایجاد فیلم سوزی انتقاد کرده بودند؛ از محمد نیک‌بین، علیرضا داوودنژاد، منصور لشکری قوچانی گرفته تا محمد احمدی، حسین فرحبخش و مهدی صباغ‌زاده این وضعیت را نقد کردند.(اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا را بخوانید)

 در این شرایط غلامرضا موسوی از شرکای فیلمیران که صاحب تجربیاتی در تهیه کنندگی هم هست در گفتگویی با «ایلنا» با تیتر  «فیلمسوزی دروغ است» اساسا فیلم‌سوزی را زیر سوال برده و بیان داشته است: اعتقادی به فیلم‌سوزی ندارم. هم‌اکنون که بحث‌هایی همچون فیلم‌سوزی مطرح شده 16 فیلم به صورت همزمان اکران هستند. آیا این تعداد فیلم با توجه به تعداد سالن‌های سینما زیاد است؟! دو گروه بحث فیلم‌سوزی را راه‌اندازی کردند. گروهی که می‌خواهند آثارشان را در آینده اکران کنند و قصد دارند با راه‌اندازی چنین مباحثی در رسانه‌ها مطرح شوند و گروه دیگر کسانی هستند که تلاش کردند فیلم‌هایشان به فروش خوبی برسند اما مخاطبان از آنها استقبال نکردند و برای توجیه سرمایه‌گذاران خود بحث فیلم‌سوزی را راه‌اندازی کردند.

اینکه تهیه کننده ای به نام غلامرضا موسوی بیش از آن که با همکاران تهیه‌کننده‌اش سمپاتی داشته باشد، همراه با شورای صنفی نمایش از عدم وجود فیلم سوزی بگوید عجیب به نظر می‌رسد!

البته که ایشان به غیر از حضور در فیلمیران در شورای صنفی نمایش هم حاضر است و شاید به همین خاطر اساسا فیلم‌سوزی را قبول ندارد اما وای به حال آن روزی که در اثر گردش زمین، موسوی خود تهیه کننده فیلمی باشد که در آشفتگیهای اکران حتی ده سالن هم به آن نرسد. آیا در آن روز موسوی می‌تواند از همکارانش انتظار همراهی صنفی را داشته باشد؟




امتداد اعتراضات به ماجرای فیلم‌سوزی پاییزی و شائبه تبعیض برای روی پرده فرستادن «آینه بغل»⇐علیرضا داوودنژاد: سالهاست که فیلم‌سوزی پاییزی رخ می‌دهد و هیچ کس هم به فکر نیست/اکران پاییزی به بن‌بستی گرفتار شده که در آن فیلم‌ها سوخته می‌شوند و راهی هم جز نابودی نیست!/بدیهی است که در این وضعیت نابسامان راهی جز «رانت‌خواری» باقی نمی‌ماند!!

سینماروزان: اعتراضات به شورای صنفی نمایش به خاطر باز شدن ورودی اکران در نیمه دو سال و روی پرده رفتن انبوهی فیلم و از آن سو پرسشهای ایجاد شده درباره روی پرده فرستادن فیلمی به نام «آینه بغل» که هنوز دو ماه از صدور پروانه نمایشش نگذشته در شرایطی که ده ها فیلم قابل تأمل از جشنواره سال قبل در صف اکران هستند(اینجا را بخوانید) همچنان ادامه دارد.

به گزارش سینماروزان بعد از منصور لشکری قوچانی و محمدنیک بین تهیه کنندگان «قاتل اهلی» و «ملی…»(اینجا و اینجا را بخوانید) حالا علیرضا داوودنژاد است که انتقادات خود را به فیلمسوزی پاییزی طرح کرده است.

علیرضا داوودنژاد که آخرین فیلمش «فراری» علیرغم موردتوجه قرار گرفتن در جشنواره هنوز فرصت اکران نیافته ضمن تأیید پدیده «فیلم‌سوزی» در اکران سینمای ایران به رسانه اصلاح طلب «شرق» می‌گوید: فیلم‌سوزی فقط امسال نبوده، بلکه سال‌ها و بارهاست که بوده و اتفاق افتاده است. منظور این است که در فصل بهار و تابستان که از عید نوروز هم برخوردار است، هر سال از یک‌سری فیلم استقبال می‌شود که البته تعداد این فیلم‌های نیمه اول سال کم است؛ چون این فیلم‌ها از فروش خوبی برخوردار می‌شوند و مدت زمان اکران‌شان نیز طولانی‌تر است و از تعداد سینماهای بیشتری نیز برای اکران برخوردار خواهند شد و همه اینها دست در دست هم می‌دهد که این فیلم‌ها که البته می‌توانند استحقاقش را هم داشته باشند، با اقبال همراه شود.


داوودنژاد با اشاره به عدم تفکر و برنامه ریزی برای اصلاح این وضعیت ادامه می‌دهد: پاییز هم می‌تواند از اکران خوبی برخوردار باشد؛ اما یکباره با محرم و صفر مواجه می‌شود و همین دلیلی می‌شود که مردم کمتر به سینماها بروند و از آن سو نیز تعداد فیلم‌هایی که قرار است در نیمه دوم سال اکران شوند، بیشتر خواهد شد و این یعنی تعداد فیلم‌ها بسیار و از آن طرف هم تعداد سینماها کمتر و زمان اکران نیز کوتاه‌تر خواهد شد و این خود وضعیتی است که در آن جنگ بین تهیه‌کننده و سینمادار برای نمایش فیلم‌ها اتفاق می‌افتد. نتیجه‌ آن فیلم‌سوزی است و علتش هم این است که دچار بن‌بست شده‌ایم؛ چون از یک‌ سو تولیدات ما نسبتا زیاد و از سوی دیگر، تعداد سینماهایمان محدود است و اگر اکران خوب هم نباشد، بازگشت سرمایه‌ای نیست و مجموعه سینما امید چندانی جز از پخش در سینماها و همان نیمه اول سال ندارد؛ بنابراین طبیعی است که جنگ گلادیاتوری و فیلم‌سوزی اتفاق بیفتد.


او این مسئله را ناشی از دو دلیل می‌داند: اول اینکه چرا سالن سینما ساخته نمی‌شود؟ دوم اینکه چرا حاضر به کنترل‌ همین تعداد سالن، به لحاظ بررسی آمار فروش نیستیم؛ یعنی برای مثال از ٣٠٠ سالن فقط هفت درصد فروش و از صد سالن بقیه ٩٣ درصد فروش عاید می‌شود و از این صد سالن پرفروش هم فقط تعداد محدودی سالن در ١٠ تا ١٢ شهر وجود دارد؛ یعنی تازه ٢٠ تا ٣٠ درصد فروش در شهرستان‌ها و ٧٠ درصد فروش در تهران است! این یعنی در سطح مملکت کسی سینما نمی‌رود؛ اما این همه در سطح کشور از طریق بازار ویدئو و البته به صورت آنچه غیرقانونی و سرقت است، از سوی قاچاقچیان و سارقان عرضه می‌شود و این به ناامنی بازار سینما برمی‌گردد. در حالی که اگر وی‌او‌دی وجود داشت، همه می‌توانستند بدون اتکا به اکران و این همه جنگ گلادیاتوری، فیلم‌هایشان را در اختیار مخاطبانشان قرار دهند. به‌ همین ‌دلیل اکران حالت ویترین پیدا می‌کند و برای تهیه‌کننده نیز اینکه هر فیلمی مدت کوتاهی بدرخشد و بلافاصله از طریق بازار وی‌او‌دی در اختیار مردم قرار بگیرد، کفایت می‌کند و این‌گونه جلوی این بازارهای درب‌و‌داغان‌کننده گرفته خواهد شد.


این فیلم‌ساز با اظهار تأسف از اینکه اکنون بازار ویدئو دست قاچاقچیان فیلم است، می‌گوید: تلویزیون هم از فیلم‌های ما حمایتی نمی‌کند و آنها را نمی‌خرد و تبلیغاتی از آنها پخش نمی‌کند. سایت‌های اینترنتی هم برای فروش پهنای بازار، فیلم‌های ما را مجانی پخش می‌کنند و از آن سو نیز در بیمارستان‌ها، اتوبوس‌ها، قطارها، هواپیماها و کشتی‌رانی به‌طور رایگان این فیلم‌ها را پخش می‌کنند؛ درحالی‌که اینها باید رایت بخرند. به‌ همین ‌دلیل تنها ظرفیت، همین تعداد سالن سینمای محدود است؛ بن‌بستی که در واقع دارد فیلم‌ها را ویران می‌کند و در آن فیلم‌ها سوخته می‌شوند و راهی هم جز نابودی نیست تا مادامی که تنها ظرفیت همین سینماها باشند.

داوودنژاد درباره «رانت‌خواری» در اکران و ارتباط‌های پشت‌پرده برای گرفتن نوبت اکران  را از «عجایب» می‌داند؛ چون بدیهی است در این وضعیت نابسامان که سالن‌ها محدود و ویدئو هم در دست قاچاقچیان است، راهی جز این باقی نمی‌ماند! به‌ همین ‌دلیل همه تن به مناسبات غیرمنطقی و غیرقانونی می‌دهند و این باعث ناامنی بازار کالاهای فرهنگی در کل و سینما به‌طور جزء خواهد شد.


داوودنژاد یک راه‌حل برای این مسئله در نظر می‌گیرد و می‌گوید: اینکه بازارهای موجود قانون‌مند شوند و درآمدها به صاحبان اثر برگردد؛ یعنی ویدئوی خانگی از دست قاچاقچیان و سارقان بیرون آورده شود و وی‌او‌دی فیلم‌ها در بازارهای قانون‌مند خانگی پخش شود. همچنین سایت‌های اینترنتی نیز قانونی کار کنند و درآمدش را به تهیه‌کننده‌ها برگردانند. همچنین تمام مراکز عمومی (بیمارستان‌ها، قطارها، هواپیماها و… ) نیز در صورت خرید رایت، حق استفاده از این فیلم‌ها را داشته باشند. این ظرفیت‌ها می‌تواند در اختیار تولید داخلی قرار بگیرد و تولید‌کننده می‌تواند این‌گونه یک بازار امن داشته باشد و خیلی مطمئن فیلمش را تولید و در بازار عرضه کند و این خود زمینه‌ساز فضای مطمئنی است که جنگ گلادیاتوری در زمینه اکران فیلم و فیلم‌سوزی را از بین خواهد برد.





چرا سینمای ایران به نقد آقازادگان نمی‌پردازد؟⇐علیرضا داوودنژاد: چون آقازادگان در سينما هم نفوذ كرده‌اند!

سینماروزان/محمدصادق عابدینی: با وجود اينكه هر روز خبرهاي تازه‌اي از نفوذ آقازاده‌ها در دستگاه‌هاي اجرايي به ميان مي‌آيد و «ژن خوب» به عنوان كليدواژه‌اي براي تقبيح پديده آقازاده‌هاي رانتخوار به كار مي‌رود، هنوز مردم نمي‌توانند ردپاي آقازادگي را آن طور كه در جامعه با آن روبه‌رو هستند، در فيلم‌هاي سينمايي ببينند. چرا سينماي اجتماعي جز در موارد معدود به‌سراغ موضوع آقازاده‌هاي مدعي «ژن خوب» نرفته است؟ در عوض اما مي‌بينيم كه آقازاده‌ها توانسته‌اند در بدنه سينما رسوخ و نفوذ كرده و به دنبال بسط تسلط خود در سينمايي هستند كه مدعي مردمي بودن است.

 به گزارش سینماروزان و به نقل از «جوان» ژن‌هاي خوب، آقازاده‌هاي رانتخوار، افرادي كه به واسطه روابط‌ فاميلي به پست‌هاي اجرايي رسيده‌اند و صلاحيت‌شان در تصدي آن پست‌ها محل شك و شبهه است. اگر اين پديده اجتماعي در جايي غير از ايران رخ مي‌داد، سينماي‌شان چه واكنشي نسبت به آن داشت؟!

وقتي در سينماي باليوود، غول آسيايي سينما، پليس فيلمسازان را تحت فشار قرار مي‌دهد كه تصويري مثبت از پليس را به تصوير بكشند، فيلمسازان هندي در مقابل اين فشار مقاومت مي‌كنند. آنها حتي در قالب فيلم‌هاي كمدي هم كه شده، پليس رشوه‌بگير، فاسد و همكار با باندهاي تبهكار را به تصوير مي‌كشند. فيلمسازان امريكايي معتقدند وال‌استريت پر است از آدم‌هايي كه ثروتشان را از راه نامشروع و از طريق رانت به دست آورده‌اند. آنها در طول سال فيلم‌هاي متعددي درباره وال‌استريت نماد سرمايه‌داري امريكايي مي‌سازند. از نظر فيلمسازان اين كشور، «گرگ وال استريت» نماد آن چيزي است كه در پشت پرده معاملات بورسي و وام‌هاي بانكي مي‌گذرد؛ نظام مالي فاسدي كه افراد باهوش مي‌توانند با ايجاد رابطه و سوء‌استفاده از شرايط به سود باد آورده‌اي برسند.
 فيلمسازان آمريكاي جنوبي كه سبك خود را در فيلمسازي دارند، نگاه اجتماعي‌شان به باندهاي تبهكار قاچاق مواد مخدر را مي‌توان در فيلمي مانند «شهر خدا» ديد. آنها علت فقر و بدبختي‌شان را در ميان درگيري ميان كارتل‌هاي مواد مخدر و دولت‌هاي فاسد جست‌وجو مي‌كنند.

سينماي اجتماعي در جهان بازتابي است از آنچه در يك جامعه در حال رخ دادن است و فيلمساز آگاهانه و براي رفع مشكلات يا گسترش خوبي‌ها، به آن مي‌پردازد.

در اين بين در سينماي ايران كه داعيه‌دار حضور در ميان چند كشور صاحب سبك سينما است، و بيشترين توجه را به سينماي اجتماعي دارد، با وجود اين مي‌بينيم بسياري از مواردي كه جامعه به آن مبتلا است، در فيلم‌هاي سينماي ايران كمتر ديده شده يا حتي بايكوت مي‌شود.
بحث نفوذ آقازاده‌ها در دستگاه‌هاي اجرايي و بخش مديريت دولتي، موضوعي است كه در چند سال اخير توجه مردم و رسانه‌ها به آن زياد شده است، به‌خصوص امسال كه استفاده از اصطلاح «ژن خوب» به كليدواژه‌اي براي تقبيح حضور آقازاده‌ها و منفعت طلبي‌هاي آنها تبديل شد.

اما چقدر آقازادگي در سينماي ايران بروز و ظهور داشته است؟ مي‌شود گفت بسيار كم و حتي انگشت‌شمار فيلم‌هايي بوده‌اند كه به نحوي به مبحث آقازاده‌ها پرداخته‌اند.

مصطفي كيايي در فيلم «خط ويژه» يكي از پررنگ‌ترين پرداخت‌ها را به آقازادگي در سينماي ايران داشته است. سعيد سهيلي نيز در فيلم «گشت2» به آقازاده‌هاي فاسد پرداخته است. اما چقدر مي‌توان با اين تعداد معدود، ادعا كرد كه سينماي اجتماعي در ايران توانسته همپاي خواسته‌هاي مردمي باشد؟!

عليرضا داود‌نژاد، كارگردان پيشكسوت سينماي ايران سال گذشته با فيلم سينمايي «فراري» به جشنواره فيلم فجر آمد؛ فيلمي كه تحسين منتقدان سينما را در پي داشت. اين فيلم رگه‌هاي پررنگي از پرداخت به آقازادگي را در خود داشت. داستان «فراري» و حتي ارجاع به تصاوير دوربين‌هاي مداربسته از يك حادثه واقعي كه براي يك آقازاده رخ داد، براي كساني كه اخبار سياسي و اجتماعي را دنبال كرده‌اند، اتفاق ناگواري را يادآور مي‌شود كه در آن يك پسر منتسب به خانواده‌اي سرشناس به همراه دختر همراهش كشته مي‌شوند.

اين فيلم هنوز به دليل اختلاف‌هايي كه وجود دارد، امكان اكران عمومي پيدا نكرده است. داود‌نژاد، كارگردان «فراري» زمان احتمالي اكران فيلم را به بعد از حل اختلاف فعلي موكول مي‌كند. اين كارگردان در پاسخ به اين سؤال كه چرا سينماي ايران نتوانسته به پديده آقازادگي بپردازد، مي‌گويد: آقازادگي مشكل بزرگ امروز زندگي اجتماعي و سياسي ما است كه وابستگي مبناي كار آن است.
 وی ادامه داد: اين وابستگي در شديدترين نوع آن در قالب رابطه پدر و پسري و در مراحل كمتر آن به صورت عمو و برادرزاده يا دايي و خواهر‌زاده خود را نشان مي‌دهد، در رتبه پايين‌تر هم شاهد روابطي مثل بچه باجناق هستيم. اينكه ملاك تعيين مناصب بر اساس درجه وابستگي خانوادگي شده است، صدمات جدي و جبران‌ناپذيري را به جامعه ما ‌زده است. جاي پرداختن به اين معضل سال‌ها است كه در سينماي ما خالي بوده و هنوز هم خالي است. دهه‌ها است كه نمي‌گذارند سينما سراغ چنين موضوعاتي برود. حتي سعي كرده‌اند چنين روابطي را در سينما سانسور كنند. با اين كار رابطه سينما با مردم را قطع كرده‌اند و مردم آنچه را در جامعه مي‌بينند، در فيلم‌هاي سينمايي نمي‌بينند. داود‌نژاد درباره اينكه چه كساني باعث مي‌شوند سينما نتواند به پديده آقازادگي بپردازد، پاسخ مي‌دهد: خود همين آقازاده‌ها در سينما نفوذ كرده‌اند و مانع اين شده‌اند كه ارتباط ميان زندگي مردم و سينما برقرار شود و همين باعث شده سينما از جامعه خارج شود.

اين كارگردان پيشكسوت در پاسخ به اين سؤال كه چرا فيلمسازان اجتماعي در ايران نيز تمايلي به پرداختن به پديده آقازادگي ندارند، تأكيد مي‌كند: سينماي ايران وضعيت طبيعي ندارد و فيلمساز از جامعه‌اش دور شده است.
به نظر مي‌رسد پرداختن به پديده آقازادگي با توجه به اينكه اين روزها آقازاده‌ها در حال گسترش نفوذ خود در سينما هستند و در قامت تهيه‌كننده خود را به بدنه سينماي ايران تحميل مي‌كنند، سخت‌تر نيز شود.




علیرضا داوودنژاد روی آنتن زنده اظهار داشت⇐صنف سینما به پایگاهی برای همزیستی مسالمت‌آمیز دولت و مافیا تبدیل شده!!/در اوضاع فعلی شرکتهای پخش‌ تعیین‌کننده نیستند؛ سینمادار است که تعیین‌کننده شده/سینمادار پول را نقدا از تماشاچی می‌گیرد ولی در ازایش چک ۲ ماهه می‌دهد!/گردش مالی بازار سیاه ویدیو ده‌ها برابر بازار رسمی ویدئو است/ قبل از انقلاب بازار فیلم امن بود ولی در رابطه بین فیلم‌ساز و مردم ناامنی وجود داشت

سینماروزان: علیرضا داوودنژاد کارگردانی قدیمی سینمای ایران که فیلم «فراری» را آماده اکران دارد به تازگی با حضور روی آنتن زنده برنامه محمد صالح‌علاء «چشم شب روشن» کوشید برخی از آرای خود درباره اوضاع و احوال سینمای ایران در سالهای اخیر را بیان کند.

به گزارش سینماروزان این کارگردان در پاسخ به این پرسش که آیا چیزی به نام مافیای پخش در سینمای ایران وجود دارد گفت: در حال حاضر چیزی به نام پخش تعیین‌کننده نیست و سالن‌دار تعیین‌کننده است چرا که ما در کشور تنها 3 تا 4 پخش فعال بیشتر نداریم.

 وی در رابطه با بحث مافیا عنوان کرد: اگر فضایی مستعد مافیا باشد، عده‌ای از افراد هستند که سعی می‌کنند با طرح و برنامه به کانون‌های ثروت و قدرت نزدیک شوند و درنهایت قانون را دور بزنند.

کارگردان «مصائب شیرین»، وجود امنیت در هر حرفه‌ای را از موارد کاهش مافیا در آن حرفه دانست و افزود: اگر ما فعالیت‌های سینما را بررسی کنیم و به ما بگوید امنیت نیست، خودبه‌خود به این نتیجه می‌رسیم که آیا مافیا وجود دارد یا خیر.

داودنژاد در پاسخ به این سوال نبوی که در 20 سال اخیر چقدر در فضای امن فیلم‌هایش را تولید کرده است، گفت: تقریباً هیچ‌کدام از فیلم‌ها بازار امنی ندارند چرا که در بازار سینما، در قسمت پخش و نمایش، بخش‌های متعددی وجود دارد و با توجه به وجود 250 سالن با 404 پرده سینما، 93 درصد درآمد بازار سالن، برای 100 سالن است که در 12 شهر قرار دارند؛ یعنی از 303 سالن، 7 درصد سرمایه برمی‌گردد.

وی اضافه کرد: از میان 93 درصد درآمد، حدود 70 درصد مربوط به تهران بوده که 40 درصد آن از طریق 3 پردیس تأمین می‌شود و این نشان می‌دهد که مردم در سطح کشور سینما نمی‌روند.

تهیه‌کننده «نیاز» افزود: برای راستی آزمایی این اتفاق باید همه گیشه‌ها را تحت نظارت قرار داد ولی متأسفانه هر چه ما برای این امر تلاش می‌کنیم، میسر نمی شود. سینما و سالن پول را نقد از تماشاچی می‌گیرد و در ازای آن چک 2 ماهه می‌دهد، در حالی‌که با وجود فناوری‌های موجود می‌تواند کارت بکشد و سهم هرکس جداگانه حساب شود.

وی نمایش فیلم‌ها در ماهواره‌ها، تلویزیون، سینمای خانگی، سایت‌های اینترنتی، بیمارستان‌ها و خطوط ریلی‌ را از عوامل پخش غیرمجاز فیلم‌ها و دست بردن در اموال تهیه‌کنندگان دانست که علی‌رغم آمار اعلام‌شده، باعث کساد شدن بازار فیلم‌ها می‌شوند.

این کارگردان تأکید کرد: در هیچ کجای دنیا چنین چیزی وجود ندارد و اموال تهیه‌کنندگان به تاراج نمی‌رود. من نمی‌دانم چرا مسئولان صنف و بخش دولتی و بخش خصوصی نظارتی بر این اتفاق ندارد.

داود نژاد در تکمیل حرف‌هایش گفت: این ناامنی موجب قطع رابطه مستقیم سینما و تماشاچی می‌شود که نمی‌تواند سفارش و پول بگیرد. درنهایت، وقتی من از تماشاچی سفارش نمی‌گیرم بازتاب ملت نیستم و سینمای من، سینمای ملی نمی‌تواند باشد.

وی تصریح کرد: با وجود اینکه مدیران و مسئولان ذی‌ربط متوجه هستند سینمای ملی در حال نابودی است، کار سینما یا می‌شود بازتولید کلیشه‌های امتحان پس داده و فیلم‌های تجاری مقلد ماهواره که کسالت‌بار است و ورشکستگی را به دنبال دارد، یا بازتولید کلیشه‌های بخشنامه‌ای دولتی که هیچ‌کدام ناشی از احساس مسئولیت نسبت به کشور، نسل جوان و فرهنگ و سینما نیست.

کارگردان «کلاس هنرپیشگی» ادامه داد: منظومه هنری و رسانه‌ای ایران در مقابل منظومه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی شکست‌خورده است زیرا این اتفاق ماحصل این است که ابتکار عمل در فضای دیداری و شنیداری کشور، به دست تولیدکنندگان داخلی نیست و به دست کره‌ای و هندی و آمریکایی و اروپایی‌ها افتاده است.

داودنژاد تصریح کرد: گردش مالی بازار سیاه ویدیو ده‌ها برابر بازار رسمی ویدئو است و این اتفاق عادت نبوده و منفعت مالی هست. به نظر من جریانی قدرتمند در کشور وجود دارد که ترجیح می‌دهد ملت ایران مصرف‌کننده کالای خارجی باشد.

داود نژاد با اشاره به اینکه بخش خصوصی باید دارای اصول و نظام اطلاع‌رسانی باشد، افزود: یک تاجر در بخش خصوصی نمی‌داند که به‌طور مثال در 5 سال اخیر چند فیلم اکران شده و از میان آن‌ها چه اندازه با شکست و یا موفقیت روبرو شده‌اند که متأسفانه این نظام اطلاع‌رسانی در بخش خصوصی سینمای ما وجود ندارد.

نویسنده، کارگردان و تهیه کننده «روغن مار»، اظهار کرد: این نهایت واقع‌بینی است که دلسوزی، برای بازار کالای فرهنگی وجود ندارد و آن گرایش نیرومندی که قصدش عاجز کردن ما از تولید کالاهای فرهنگی و غلبه مجدد به ابتکار عمل برای تولیدکنندگان خارجی است، موفق شده است.

وی در پاسخ به این سؤال که آیا شما در حال مشاهده تکرار تجربه سینمای اواخر رژیم پهلوی هستید، گفت: در قبل از انقلاب بازار فیلم امن بود ولی در رابطه بین فیلم‌ساز و مردم ناامنی وجود داشت، همچنین آمار فروش طوری بود که می‌توانست چرخ سینما را برای تولید ملی بچرخاند و این وضعیت تا ورود فیلم‌های خارجی به کشور ادامه داشت.

داود نژاد ابراز کرد: زمانی سینمای ملی معنا دارد که وارد زندگی مردم شود و بالعکس. این رابطه قطع‌ شده است و عده‌ای سارق تحت حمایت دولت و صنف، بین سینما و مردم فاصله انداختند و به‌گونه‌ای این اتفاق پیش رفته که در حال حاضر سراغ کپی‌برداری می‌رویم.

داود نژاد درباره نقش VOD (سیستم سینمای خانگی و تلویزیون تعاملی کشور) گفت: با شورای عالی تهیه‌کنندگان گفتگویی با اعضای زیرساخت این سیستم داشتیم و در آن جلسه نتیجه‌ای که به دست آمد این بود که اگر این سیستم ترویج پیدا کند، سالی 1000 فیلم می‌خواهد.

وی در تکمیل صحبت‌هایش گفت: در سیستم VOD هرچه قدر نیروی انسانی متخصص و خلاق داشته باشید کار برای آن موجود بوده و تنها کافی است که شما یک نظام آموزشیِ تجربی، کارگاهی داشته باشید که مسئله آن پر کردن شکاف آموزش و بازار کار باشد.

کارگردان «قدغن»، بیان کرد: راه‌اندازی این سیستم می‌توانست علاوه بر جلوگیری از بازار قاچاق فیلم‌ها، بازار عظیمی برای جذب استعدادهای جوان راه بیندازد که متأسفانه تعطیل شد و در حال حاضر پنهانی فیلم‌های خارجی نشان می‌دهد.

داودنژاد تصریح کرد: با راه‌اندازی یک شبکه محدود اینترنتی بین تولیدکننده، سالن، vod، استودیوهای صدا، استودیوهای تصویر و شرکت‌های تبلیغاتی، من تضمین می‌کنم که در عرض یک سال تمامی ناامنی‌ها از بین برود چرا که تمامی موارد ساخت یک فیلم از طریق این شبکه تأمین می‌شود.

این فیلمساز موفق در پاسخ به این سؤال نبوی که چرا در پی غارت اموال و مخاطبان سینما، صنف از حقوق سینما دفاع نمی‌کند، گفت: شرایط ناامنی که به وجود می‌آید همه‌چیز را به شکل خود درمی‌آورد و صنف هم کارکردهای اصلی خود را از دست می‌دهد و به پایگاهی برای همزیستی مسالمت‌آمیز دولت و مافیا تبدیل می‌شود. با توجه به معنای اصلی کار صنفی، کار صنفی در سینمای ما انجام نمی‌شود.

وی در پایان خاطرنشان کرد: چشم‌انداز نهایی شبکه عظیم دیجیتالی یا شبکه‌های مجازی، تولیدکننده شدن مصرف‌کننده است و باید سطح دانایی سینما در کل کشور بالا رود.




حمایت علیرضا داوودنژاد از ممنوعیت نمایش فیلمهای چرخه رسمی اکران در «هنروتجربه»

سینماروزان: در حالی که روز گذشته غلامرضا فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش بر ممنوعیت نمایش فیلمهای دارای سرگروه و گروه آزاد در گروه دولتی «هنروتجربه» تأکید کرده بود(اینجا را بخوانید) و همین از یک طرف خرسندی برخی از فیلمسازان هنروتجربه و از طرف دیگر ناراحتی رییس این گروه دولتی را موجب شده بود علیرضا داوودنژاد که خودش هم سال قبل فیلم «روغن مار» را در این گروه داشت، در گفتگو با «شرق» ممنوعیت اکران فیلمهای چرخه رسمی اکران در هنروتجربه را اتفاقی خوب ارزیابی کرده است.

متن کامل گفته های داوودنژاد را بخوانید:

این اتفاق خوبی است که اکران فیلم‌های سرگروه‌های پنج‌گانه و آزاد از اکران گروه هنر و تجربه حذف شود، چون این یکی از نگرانی‌های خودم هم بوده است که سرنوشت گروه هنر و تجربه باید مستقل باشد.
من فکر می‌کنم باید گروه هنر و تجربه جدی گرفته شده و از آن مراقبت شود؛ یعنی این مهم است که گروه هنر و تجربه فقط اختصاص به اکران فیلم‌های همین گروه داشته باشد. جریان فیلم‌سازی در سینمای ایران یک جریان گسترده عمومی شده است؛ به‌اصطلاح با آسان‌شدن و ارزان‌شدن ابزار خیلی‌ها به‌راحتی می‌توانند فیلم بسازند، اما باید از این قضیه مراقبت شود و استعدادهای درخشان را که در فضای دیدنی و شنیدنی نمود پیدا می‌کنند، بازآموزی و به‌هرحال حمایت کنند و آنها را به سمت تولیدات سینمایی بیاورند و در گروه هنر و تجربه نمایش داده شوند، چون اگر این اتفاق نیفتد، خطر نبودن سینمای هنر و تجربه، اول این است که سینمای زیرزمینی ایجاد می‌شود و دوم اینکه محروم‌شدن فضای سینمایی کشور از مواجهه با افق‌های تازه و افتادن به ورطه کلیشه، تکرار، رکود، کسادی و ورشکستگی است.




علیرغم مخالفت داوران جشنواره و یک کارمند «هنروتجربه» با فضای مجازی⇐علیرضا رییسیان: وقتی ضعف داوری وجود دارد باید هم فضای مجازی به آن بپردازد /علیرضا داوودنژاد: تأثیر این فضا منفی نیست

سینماروزان/جواد محرمی: فراگيرتر شدن جشنواره فيلم فجر در افکار عمومي اتفاقي بود که در دوره سي‌و‌پنجم اتفاق افتاد و گفته مي‌شود که مردم بيش از سال‌هاي پيش پيگير اخبار و تحليل‌ها درباره فيلم‌هاي جشنواره بودند، با اين وجود مي‌توان اميدوار بود که جشنواره فيلم فجر در سال‌هاي آتي به سمت مردمي شدن بيشتر برود.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «جوان» از جمله عواملي که سبب‌ساز اين پديده شد فضاي مجازي و شبکه‌هاي اجتماعي در اين فضا بود. خيلي‌ها اين مسئله را مثبت ارزيابي کرده‌اند، اما عده‌اي هم هستند که انگار از طرح فراگير مسائل و اخبار جشنواره فيلم فجر زياد راضي نيستند.

شهر را شلوغ کردند!
هوشنگ گلمکاني، سردبير مجله فيلم و از سیاستگذاران گروه دولتي هنر و تجربه که نزديکي فکري زيادي با آراي مديران سازمان سينمايي دارد، جزو کساني است که تأثير فضاي مجازي بر جشنواره امسال را مثبت نمي‌داند: «دوره‌هاي قبل هم به آراي داوران اعتراض‌هايي مي‌شد، منتها آن موقع يک تفاوت مهم با سال‌هاي اخير داشت؛ نه از تلگرام خبري بود و نه از اينستاگرام. فيس‌بوک البته بود، اما استفاده از تلگرام و اينستاگرام خيلي آسان‌تر از فيس‌بوک است. ملت ما خيلي احساساتي است و اين دو رسانه امکان اين را به آدم‌هاي احساساتي مي‌دهد که در لحظه احساس خود را بروز دهند و اين ابراز احساسات، جو مي‌سازد، شهر شلوغ شده و هياهو برپا مي‌شود. رسانه‌ها هم نقش مهمي دارند و نيز خود سينماگران که اين هم به رعايت نکردن قواعد بازي مربوط مي‌شود.»

محمدرضا هنرمند، عضو هيئت داوران بخش سوداي سيمرغ اين دوره از جشنواره فيلم فجر نيز نگاهي منفي به تأثير فضاي مجازي بر فضاي جشنواره امسال دارد. به اعتقاد اين سينماگر «گسترش فضاي مجازي و دسترسي راحت به آن، بي‌مسئوليتي در قبال نشر اکاذيب و جوسازي و البته جنجال‌هاي برنامه «هفت» و… از جمله دلايل افزايش هجمه‌ها در اين دوره از جشنواره فيلم فجر بوده است.»

علیرضا رییسیان: نبايد گناه‌ها را گردن فضاي مجازي انداخت
عليرضا رئيسيان، کارگردان سينما  درباره تأثير فضاي مجازي بر جشنواره فيلم فجر امسال نظر متفاوتي دارد: «تکنولوژي مقتضيات خاص خود را دارد و به ميل ما عمل نمي‌کند و قرار نيست به طور کامل در خدمت مديران و جريان‌ها باشد. ذات تکنولوژي‌هاي نوين ارتباطي و فضاي مجازي، اطلاع‌رساني در کوتاه‌ترين زمان ممکن است و اين اتفاق در جشنواره فجر امسال افتاد. فضاي مجازي، اسمش رويش است، ممکن است همه داده‌ها که آنجا وجود دارد واقعي نباشد، اما نبايد همه گناه‌ها را گردن اين فضا انداخت.»

خطاهاي داوري جنجال درست کرد
اين فيلمساز معتقد است: درباره موج‌سازي که در فضاي مجازي ايجاد مي‌شود احتمالاً يک علت خارجي مخرب وجود دارد که به اين موج دامن مي‌زند. آنچه امروز در فضاي ديجيتال و تبليغات و ضدتبليغات اتفاق مي‌افتد به ميل و اشتياق کسي مثبت و منفي نمي‌شود. در فضاي مجازي يک روح جمعي وجود دارد که بيشتر وقت‌ها قابل کنترل نيست.

به اعتقاد اين سينماگر حواشي و جنجال‌هاي جشنواره فيلم فجر در سال گذشته بسيار کمتر از امسال بود و علت آن بيش از اينکه ريشه در توسعه فضاي مجازي داشته باشد در اشتباهات مديريتي اين دوره است. امسال اتفاقاتي در داوري هم افتاد که فضاي مجازي بر آن سوار شد. روي ضعف داوري امسال همه اتفاق‌نظر داشتند و تا اين علت نبود امکان نداشت فضاي مجازي واكنش نشان دهد.

هيچ جاي جهان گناهان را گردن فضاي مجازي نمي‌اندازند
او در ادامه توضيح داد: البته فضاهاي جديد هميشه عميق و آگاهي‌بخش نيست و خيلي اطلاعات در اين فضا در سطح اتفاق مي‌افتد، ولي در هيچ کجاي جهان هم کسي گناهان را گردن اين فضا نمي‌اندازد، چراکه قرار نيست همه چيز به ميل دست‌اندرکاران پيش برود.
اين سينماگر درباره مردمي شدن جشنواره فيلم فجر امسال اينگونه اظهارنظر کرد که اين اتفاق تا حدي در اين دوره افتاده است و به نظر مي‌رسد که بيشتر از قبل ذهن مردم به سينما معطوف شده است و البته برنامه «هفت» هم در ايجاد اين حساسيت مثبت در ميان مردم در کنار فضاي مجازي نقش پررنگي ايفا کرد، هرچند معتقدم در دامن زدن به موضوع دوتابعيتي‌ها قدري زياده‌روي کرد، اما در مجموع در اين دوره از جشنواره مردم بيش از گذشته اخبار و تحليل‌ها درباره جشنواره را دنبال مي‌کردند و به نظرم از اين توجه مردم مي‌توان به نفع سينما بهره‌برداري مثبت انجام داد.

علیرضا داوودنژاد: این فضا منفی نیست

عليرضا داوودنژاد از کارگردان‌هايي که امسال به واسطه فيلم سينمايي «فراري» در جشنواره فيلم فجر بار ديگر نگاه‌ها را به خود جلب کرد نيز درباره تأثير فضاي مجازي بر جنجال‌هاي اين دوره از جشنواره گفت: فضاي مجازي جايي است که همه چيز در آنجا منعکس مي‌شود و البته مزايا و معايب خاص خود را دارد. اغلب ممکن است نظرات غيرکارشناسي هم در اين فضا منعکس شود و موج ايجاد کند. برخي مواقع گرايشات هيجاني در اين فضا اتفاق مي‌افتد، ولي در کل تأثير اين فضا را در جشنواره فجر منفي نمي‌دانم.

در مجموع به نظر مي‌رسد که فضاي مجازي در مردمي شدن جشنواره فيلم فجر تأثيرگذاري مثبتي داشته است و اينکه عده‌اي از برگزارکنندگان و عوامل جشنواره جنجال‌ها و اعتراضات که در رأس آنها مباحث مربوط به داوري بود را به گردن گسترش فضاي مجازي مي‌اندازند، گزاره منطقي به نظر نمي‌رسد و قاعدتاً مي‌تواند نوعي فرافکني و البته توهم توطئه تلقي شود.




افشای کامل نقش مدرسه ملی-و کاملا دولتی- سینما در پشت پرده توزیع جوایز جشنواره

سینماروزان: اعطای سیمرغ فیلمنامه به کامبوزیا پرتوی و اعطای جایزه ویژه کارگردانی جشنواره سی و پنجم به علیرضا داوودنژاد که هر دو جزو اساتید مدرسه ملی سینمایی هستند که حجت ا.. ایوبی راه انداخته در زمان برگزاری اختتامیه مورد توجه سینماروزان قرار گرفت.

به گزارش سینماروزان به تازگی رسانه مستقل «کافه سینما» نیز با ارائه گزارشی که از یکی مخاطبانش رسیده است به نقش مدرسه ملی سینما در پشت پرده جوایز جشنواره امسال اشاره کرده است.

متن گزارش را بخوانید:

کامنتی از قول یک «مطلع ناشناس» رسیده. بر اساس نام فهرستی که در مدرسه ملی سینما وابسته به سازمان سینمایی، حضور دارند و برنده جایزه شده اند، یا از برندگان حمایت کرده اند:

مطلع ناشناس: «چقدر شما ها ساده هستید؟؟

یه نگاه بندازید به سیمرغ ها و جوابیه ها

بذار تئوری شون بگم

مدرسه ملی سینما شکل میگیره اما برای داشتن اعتبار در سطح بین الملل نیاز هست که اساتید آپدیت بشن.

یعنی اگر امور بین الملل مدرسه ملی نامه فرستاد برای آلمان و ایتالیا و … گفتن اساتید هنوز در حال… بگن بله بله … آخرین دوره جز بهترین های جشنواره ملی سینمای ایران بودن

به این ترتیب اعتبار بین المللی شکل میگیره برای مدرسه و حتی اعتبار بخشی برای انجام کارها در داخل کشور.

حال نگاه کنید:

دپارتمان فیلمنامه: کامپوزیا پرتوی = سیمرغ فیلمنامه

دپارتمان کارگردانی : داوود نژاد = جایزه ویژه کارگردانی

دپارتمان صدا = علویان و آبنار سیمرغ های صدا و صداگذاری

دپارتمان فیلمبرداری = هومن بهمنش سیمرغ فیلمبرداری

و البته فیلم بد خانوم درخشنده که میره دو سیمرغ میگیره که ایشون هم جز دپارتمان کارگردانی هستن؛

حال کیا مدافع این داوری شدن؟؟ به کانال رسمی جشنواره فیلم فجر نگاه کنید ..بیانیه ها صادر میشه

نفر اول : رسول صدر عاملی

نفر دوم: ابوالحسن داوودی

نفر سوم : فرزاد موتمن

تنها کیومزث پور احمد باقی مونده از دپارتمان کارگردانی شروع به بیانیه بده

حال هیات داوران:

تخت کشیان و رامین فر از اعضای مدرسه ملی و دپارتمان تهیه کنندگی

اکبر نبوی منتقد همیشه حاضر در پژوهش های امسال مدرسه

زیر نظر ایوبی

دوستان عزیز … این جشنواره از قبل نفرات برگزیده انتخاب شده بود .

اگر جیرانی، کیمیایی و دیگر عزیران فیلمساز هم به این مدرسه بپیوندد در جشنواره موفق ترین خواهند بود حتی اگر فیلم ضعبف مثل زیر سقف دودی بسازند.

این فرضیه رفاقت های شکل گرفته در مدرسه فضای سینمای ایران را دچار آسیب بیشتری خواهد کرد.




«فراری»⇔بی‌پروایی دهه هفتادی، مضرات عاقبت اندیشی، پورشه زردرنگ پسر قلعه‌نویی و آقازاده‌ای که در کنار نامزد دوستش(!) به مرگ بوسه می‌زند

سینماروزان: فروردین 94 بود که خبر تصادف مرگبار یک پورشه زردرنگ در خیابان شریعتی در رسانه ها منتشر شد؛ تصادفی که در آن یک دختر و پسر جوان به کام مرگ رفتند. مدتی بعد از تصادف خبر رسید که پورشه متعلق به هوتن آقازاده امیر قلعه نویی چهره سرشناس فوتبال ایران بوده است. با این حال هوتن قلعه نویی از این گفت که مدتی پیش از تصادف خودرویش را به یکی از دوستان صمیمی اش فروخته بود!

مدتی بعدتر پدر راننده پورشه زردرنگ در گفتگویی از این گفت که فرزندش، پورشه را از نامزد دوستش به امانت گرفته و قصد رساندن نامزد دوستش به خانه اش را داشته(!) که درگیر سانحه تصادف شده است.

آذر 94 بود که علیرضا داوودنژاد فیلمبرداری «فراری» را در تهران آغاز کرد؛ فیلمی که در خلاصه داستان آن به ماجرای حضور دختری شهرستانی در پایتخت به هدف سلفی گرفتن با یک فراری اشاره شده بود و ابدا حرفی از آن تصادف مرگبار نزده بود.

بر این مبنا بسیاری انتظار داشتند که فیلم صرفا روایتی باشد از فرار دختران از خانه و غوطه وری در چرکی پایتخت با این حال نمایش «فراری» در جشنواره نشان داد داوودنژاد برای بازنویسی فیلمنامه اش کاملا تحت تأثیر اتفاقات پیرامونی بوده و با قرار دادن یک پایان بندی منکوب کننده در اثر به اتفاقی اشاره کرده که بر سر پورشه زردرنگ افتاده بود!

گره خوردن سرنوشت دو طبقه اقتصادی متضاد

داوودنژاد که در کنار تجربه گرایی این سالهایش از «کلاس هنرپیشگی» گرفته تا «روغن مار» نشان داده علاقه زیادی به ساخت درامهایی کاملا در بطن جامعه و منطبق با حال و اوضاع پیرامونش دارد، در «فراری» از ماجرای فرار دختری دهه هفتادی از خانه اش در شمال آغاز می کند و مطابق انتظار این رویارویی دخترک با آدمهایی مختلف از اجتماع از هم گسیخته پایتخت است که فیلم را پیش می برد اما پایان بندی فیلم و گره خوردن سرنوشت دخترک به سرنوشت آقازاده ای فراری سوار است که بدجوری حس و حال این روزهای اجتماع و تعارضات اقتصادی طبقات را به رخ می کشد.

داوودنژاد می توانست به مانند بسیاری آثار این سالها از مستندهایی مانند «فقر و فحشا» گرفته تا کمدی هایی مانند «زنها فرشته اند» عاقبت دختران فراری را همان عاقبت محتومی بداند که در فیلمفارسیها دیده ایم اما شاید مشاورانی که در بازنویسی فیلمنامه اولیه کامبوزیا پرتوی در کنار داوودنژاد بوده اند موجب شده اند تصویرسازی دخترک دهه هفتادی فراری از خانه به سمت آن کلیشه گرایی کاملا متضاد از اجتماع نرود.

برای همین است که دخترک داستان نه تنها به سادگی گول اغواگران حاضر در ترمینالها را نمی خورد که اتفاقا خیلی خوب هم آنها را جا می گذارد و در جای جای فیلم هم می بینیم که به مانند اغلب دهه هفتادیها بی قید و پروا فقط و فقط به رسیدن به مطلوب خویش که فراری است می اندیشد!

گرفتاریهای ماهواره و فضای مجازی

حتی در این مسیر و بعد از کلی محبت که از سوی راننده ای به نام «نادر» که گویا سابقه جبهه و جنگ هم داشته نثار دخترک می شود، دخترک ماجراجوی داستان که گرفتار GEM و فضای مجازی است، این راننده را قال می گذارد و ابدا هم برایش مهم نیست که چه بر سرش خواهد آمد. این سرخوشی در لحظه و بی توجهی به عاقبت اندیشیِ توصیه شده از سوی نسلهای قبلتر، اصلی ترین ویژگی دهه هفتادیهاست که دخترک «فراری» هم کاملا از آن بهره مند است.

کژی ها و ناراستی های اجتماع هم نه از برخورد صرف میان این دخترک با طیف مختلف آدمیان که از اختلافی ناشی می شود که سودجویی های اقتصادی کلان عامل آن بوده است! آنتاگونیست فیلم داوودنژاد نه آن نمایشگاه دار زنباره است و نه آقازاده ای سوار بر فراری که با همان اولین دیالوگ دختر را متقاعد می کند که برای عیش و نوش با او راهی کرج شود!

آنتاگونیست «فراری» فسادهای اقتصادی کلانی است که در سایه وابستگی بیش از حد کشور به منابع طبیعی ایجاد شده و کار را به جایی رسانده که در جای جای شهر نمایشگاههای اتومبیلی به چشم بخورد که پول خرید یکی از خودروهای آنها به اندازه پول خون صدها انسان است!!

این وجه از «فراری» که در فضایی سرگرم کننده و منطبق با عنصر تعلیق و رفت و برگشتهای زمانی میان گذشته و حال خود را نشان داده موجب می شود که مخاطب سرخورده از این تعارض طبقاتی به شدت به فیلم سمپاتی پیدا کند. همان قدر که داوودنژاد در «مرهم» کوشید بلای مخدرهای صنعتی و شیوع آن در میان جوانان را گوشزد کند حالا در «فراری» هم بلای اختلاف طبقاتی است که گوشزد می شود اما آنجا که باید چاره ای بر این بلا اندیشیده شود داوودنژاد ابدا ژست دانای کل را به خود نمی گیرد و با الهام گیری از تصادف مرگبار پورشه زردرنگ گوشی را دست آنها می دهد که مدتهاست علاقه ای به شنیدن ندارند!!!




صدور پروانه نمایش خانگی “خاک آشنا” ۹ سال بعد از تولید/پروانه نمایش خانگی “روغن مار” صادر شد

سینماروزان: شورای صدور پروانه نمایش خانگی با عرضه 5 عنوان موافقت کرد.

 به گزارش سینماروزان در جلسه16 آبان شورای پروانه نمایش خانگی كه با حضور اكثريت اعضاء برگزار شد با عرضه 5 فیلم موافقت شد که در این بین نام فیلم “خاک آشنا”ی بهمن فرمان آرا هم به چشم می خورد؛ فیلمی که 9 سال قبل تولید شد و حالا بعد از مدتها گویا از طریق موسسه رسانه های تصویری به شبکه خانگی عرضه می شود.

پروانه نمایش خانگی “خاک آشنا” در حالی آبان 95 صادر شده که مدتها پیش نسخه قاچاق این فیلم در شبکه زیرزمینی و البته سایتهای اینترنتی منتشر شده بود!

“روغن مار” فیلم تجربی علیرضا داوودنژاد که کلا با موبایل فیلمبرداری شده و “من” سهیل بیرقی دیگر فیلمهای سینمایی هستند که مجوز خانگی گرفته اند.

دو تله فیلم “زمانی برای درنگ” به تهيه كنندگي و کارگردانی روح الله حجازی و “ازدواج کم دردسر”به تهيه كنندگي  آمنه بشیری و به کارگردانی بیژن شیرمرز دیگر فیلمهایی هستند که پروانه نمایش خانگی آنها صادر شده است.

 




گزارش رسانه اصولگرا از جزییات حضور مریلا زارعی و چند سینماگر دیگر در دادسرا

سینماژورنال: روز گذشته خبری منتشر مبنی بر حضور تهیه کننده “من ناصر حجازی هستم” در دادسرای فرهنگ و رسانه و صدور قرار بازداشت ابتدایی و سپس آزادی وی با تبدیل قرار به کفالت.(اینجا و اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال اما گویا تنها این تهیه کننده نبوده که روز گذشته به دادسرای فرهنگ و رسانه رفته است چون آن طور که روزنامه اصولگرای “صبح نو” خبر داده است گروهی از سینماگران و از جمله مریلا زارعی، امین تارخ، غلامرضا موسوی، مازیار میری و علیرضا داوودنژاد نیز روز گذشته در دادسرا حاضر شده بودند.

متن گزارش “صبح نو” درباره این حضور را بخوانید:

به دنبال راهی برای حل مشکل

 دیروز فقط تهیه کننده «من ناصر حجازی هستم» به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار نشده بود بلکه تعدای از سینماگران از جمله یک تهیه‌کننده، یک بازیگر و  دو کارگردان به نمایندگی از اهالی سینما به دادسرای فرهنگ و رسانه رفته بودند تا درباره مشکلات پیش آمده بر سر اکران برخی فیلمها به دلیل پخش تیزرهای ماهواره ای گفتگو کنند.

 این حضور برآمده از  جلسه‌ای مشترکی بین شورای عالی تهیه‌کنندگان سینما و کانون کارگردانان بود. در این جلسه قرار شد کمیته‌ای با حضور نمایندگان تهیه‌کنندگان سینما، کارگردانان و بازیگران سینما تشکیل شود تا با دادستانی تهران درباره مشکلات پیش آمده بر سر ماجرای پخش تیزرهای ماهواره ای گفتگو کند.

 شنیده ها حکایت از آن دارند که غلامرضا موسوی تهیه کننده باتجربه سینمای ایران در کنار مریلا زارعی بازیگر زن سینمای ایران، مازیار میری و علیرضا داوودنژاد هر دو از کارگردانان سینمای ایران از جمله نمایندگان اهالی سینما بوده اند که دیروز در دادسرای فرهنگ و رسانه حاضر شده اند و به گفتگو درباره حل برخی مشکلات اخیر سینمای ایران و از جمله پخش تیزر از شبکه های ماهواره ای پرداخته اند.

تقاضای مسئولان دادسرا از سینماگران

این چهره ها در گفتگو با مسئولان دادسرای فرهنگ و رسانه کوشیدند ضمن طرح مسائل و مشکلاتی که اهالی سینما در جهت معرفی محصولات خویش دارند شرایط همکاری دوطرفه میان دادسرا و اهالی سینما را فراهم کنند. در این بین صحبت درباره پخش تیزر از یک شبکه ماهواره ای خاص هم در کانون توجه قرار گرفت و نمایندگان سینمای ایران بر این امر تأکید کردند که اگر شرایط معرفی کامل و کافی محصولات سینمایی از رسانه ملی صورت گیرد سینمای ایران هیچ نیازی به تیزرهای ماهواره ای نخواهد داشت.

مسئولان دادسرای فرهنگ و رسانه نیز از نمایندگان صنف سینما خواستند که در گفتگو با تهیه کنندگان و پخش کنندگان از آنها بخواهند که برای پرهیز از مشکلات احتمالی ابدا با شبکه های ماهواره ای همکاری نکنند.




معرفی اسامی پذیرفته‌شدگان نهایی مدرسه ملی سینما

سینماژورنال: علیرضا داوودنژاد معاون آموزش مدرسه ملی سینمای ایران، اسامی پذیرفته‌شدگان دوره دو ساله پرورش سینماگر را اعلام کرد.

به گزارش سینماژورنال دوره دو ساله پرورش سینماگر مهم‌ترین برنامه آموزشی مدرسه ملی است که مبتنی بر روش استاد – شاگردی و با هدف کشف استعدادهای ویژه از سراسر کشور و پرورش آن‌ها طراحی شده است.

انتخاب پذیرفته شدگان طی یک فرآیند 5 ماهه و به دست سینماگران برجسته کشور صورت گرفته است. طی این فرآیند از کل داوطلبان ورود به مدرسه ملی از سراسر کشور، 60 نفر به مرحله مصاحبه راه یافتند.

 گزینش نهایی طی مصاحبه‌های فشرده توسط برخی از اساتید مدرسه ملی از جمله محمود کلاری، علیرضا داوودنژاد، کیانوش عیاری، کیومرث پوراحمد ، واروژ کریم مسیحی، ابوالحسن داوودی، مجتبی راعی، رسول صدرعاملی،بهرام توکلی،فرزاد موتمن، کامبوزیا پرتوی، بهرام دهقانی صورت گرفت.

شایان ذکر است این دوره زیر نظر معاونت آموزشی و با همکاری اساتید راهنما، مدیران و اعضای دپارتمان‌های آموزشی مدرسه ملی سینمای ایران و به مدت دو سال برگزار خواهد شد.

هنرجویان مدرسه ملی از بورسیه تحصیلی بهره‌مند خواهد شد.

 اسامی پذیرفته شدگان به این شرح است: عرفغان آصفی یزدی، رعنا باقریان،سامان پاسیان، حامد پری زاده، محمدحسین جمال آبادی، نیایش حاتم، بهمن حاج ابول لو ارک، بهرام حاج ابول لوارک، فاطمه حسینی، سمیرا حضرتی، فرناز زارعیان، سینا سواره، امید شمس اسفندآبادی،عرفان شمس الکتابی، علی عارف نسب، نگار عباسپور، مهدیه قره داغی، مازیار کاظمی، شقایق کردیان‌نما و میدیا کیاست.