1

ابراز پشیمانی مادر لیلا حاتمی از همکاری با بهروز افخمی و ابراز گلایه از صداوسیما، محمدمهدی دادگو و عزت‌ا.. ضرغامی

 سینماژورنال: زری خوشکام، که پس از ازدواجش با علی حاتمی، اغلب در محافل سینمایی زهرا حاتمی خطاب شده، پس از سال‌ها دوری از پرده نقره‌ای این‌روزها با ایفای نقش حوای فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» به‌ کارگردانی ز، میهمان پرده‌های سینماست.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر شناخته‌شده سال‌های پیش از انقلاب، در گفتگویی با عسل عباسیان در “شرق” از اشتیاقش بابت حضور دوباره در سینما، همین‌طور از عشقش به علی حاتمی گفته که انقلابی در مسیر زندگی‌اش رقم زد و حاصلش تولد یکی از درخشنده‌ترین ستاره این سال‌های سینما شد.

خوشکام همچنین ماجرای بی‌مهری‌های مدیران سینمایی و مدیران صداوسیما و شخصیتهایی چون محمدمهدی دادگو و عزت ا.. ضرغامی در آخرین سال‌های عمر علی حاتمی را بازگو کرده است. خوشکام ابایی نداشته از اینکه نسبت به حضور در “تختی” بهروز افخمی ابراز پشیمانی کند.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی خوشکام را ارائه می کند:

 چه شد بالاخره بعد از این همه سال، دوباره به سینما برگشتید؟ تقریبا پس از آقای حاتمی هرگز در فیلمی حضور نداشتید. جز یک‌بار که در فیلم «سیمای زنی در دوردست» آقای مصفا نقشی کوتاه ایفا کردید.
حضور دوباره در سینما آرزوی من بود. اصلا نمی‌توانستم از سینما دور باشم. ٣٠ سال اصلا اجازه نداشتم جلو دوربین بیایم. مرا ممنوع‌الچهره کرده بودند. با شروع ساخت فیلم تختی در نقش خودم (همسر علی حاتمی) حضور داشتم (که چقدر هم پشیمانم در آن پروژه همکاری کردم)، پس‌از‌آن فیلم‌نامه‌ای که مطابق سلیقه‌ام باشد، پیشنهاد نمی‌شد. تا وقتی که آقای یزدانیان مشغول نگارش سناریوی «در دنیای تو ساعت چند است؟» بودند. او را منزل دخترم دیدم، از من خواستند فیلم‌نامه را بخوانم. فیلم‌نامه خوبی بود. بعد که فیلم‌نامه بازنویسی شد، بار دیگر آن را خواندم و این بار آن را بیشتر پسندیدم. آقای یزدانیان گفتند نقش خوبی در این سناریو هست، حوا که نقش یک مادر است. بازی می‌کنی؟ من هم به شوخی گفتم ببین من نقش مادر بازی نمی‌کنم، فقط مادر لیلا حاتمی هستم. ایشان هم خندید و گفت اتفاقا در این فیلم هم مادر لیلا هستی. یک روز از من برای تست گریم دعوت شد و به دفتر آقای مصفا رفتم. پس از گریم، از چهره پیشنهادی گریمور خوشم نیامد، قیافه‌ام تلخ شده بود. احساس کردم صفی یزدانیان هم خوشش نیامده. بعد یکی از دوستانم را پیشنهاد دادم که ظاهرا ایشان هم برای نقش حوا موردپسند کارگردان قرار نگرفت. تا اینکه برای فیلم‌برداری رفتند رشت. من هم مرتب با دخترم و دامادم در تماس و جویای وضعیت فیلم بودم. می‌پرسیدم برای نقش حوا کسی مورد قبولتان واقع شد؟ گفتند بله، خانمی را آورده‌ایم و بد هم نیست… خیلی برای من جزئیاتش را باز نکردند. بعد از مدتی علی مصفا به من زنگ زد و گفت خواهش می‌کنم شما برای ایفای این نقش بیا شمال. من هم به آقای مصفا گفتم حالا که شما خواسته‌اید، حتما می‌آیم ولی هرکس دیگری بود، محال بود بپذیرم. (با خنده)
ماشین گرفتیم و رفتیم و همین که به رشت رسیدم و قرار بود صبح فردایش جلو دوربین باشم، چنان سرماخوردگی و تب‌و‌لرزی گرفتم که کارم به بیمارستان کشید. فیلم‌برداری دو روز تعطیل شد تا بعد از بهبودی شروع به‌کار کردیم. آقای یزدانیان یک خط کلی به من داد و شخصیت حوا را کاملا برای من تشریح کرد، من هم تمام سعی‌ام را کردم تا آنچه می‌خواهم را به نحو احسن اجرا کنم. گویا خوشبختانه موفق بودم. این موفقیت را از برخورد تماشاگران با خودم احساس کردم.
تجربه هم‌بازی‌شدن با آقای مصفا در این فیلم برای شما چه طور بود؟
بسیار عالی. بسیار راحت. بسیار خوب. شانس بزرگ من این بود که با علی مصفا هم‌بازی شدم.
 معیارهای شما برای پذیرفتن یک نقش چیست؟
فیلم‌نامه خوب، کارگردان کاربلد که بتوانم به او اعتماد کنم و دوستش داشته باشم و گروه خوب؛ چه از نظر اخلاقی و چه از نظر کاری و سایر بازیگرانی که حضور دارند.
 پس از این به بعد شما را بیشتر در فیلم‌ها خواهیم دید؟ قرار است حضور شما بعد از این مستمر باشد؟
بله حتما، اگر فیلم‌نامه‌های خوبی پیشنهاد شود، با کمال میل در آنها بازی خواهم کرد.
 آقای یزدانیان جایی گفته بودند با عشقی که به «سوته‌دلان» علی حاتمی داشتند، این فیلم را کارگردانی کردند. شما این فیلم را تا چه اندازه به «سوته‌دلان» نزدیک می‌بینید؟
خیلی زیاد. شباهت‌های زیادی دارند. ایشان خیلی لطف دارند و برای علی حاتمی احترام بسیاری قائل هستند که واقعا از ایشان ممنونم. جنس عاشقانه جاری در فیلم آقای یزدانیان، خیلی به عشق مجید «سوته‌دلان» علی حاتمی شباهت دارد. واضح است که آقای یزدانیان عاشق «سوته‌دلان» بوده و این عشق سبب شده چنین فیلمی بسازد.
شما بعد از ازدواج با آقای حاتمی فقط در آثار ایشان به ایفای نقش پرداختید. دلیل اینکه فقط در فیلم‌های همسرتان حضور داشتید و در فیلم دیگران بازی نکردید، چه بود؟
من درواقع قبل از ازدواجم، فقط حدود یک‌سال در سینمای ایران کار کردم. سال ٥٠ که ازدواج کردم، انقلابی در خودم به‌وجود آوردم. شرط ازدواجمان این نبود که کار نکنم، اما هر دو ترجیح دادیم فقط در کارهای علی حضور داشته باشم. ما می‌خواستیم کانون گرم خانواده تشکیل دهیم. به‌خصوص که من سه ماه بعد از ازدواجم هم باردار شدم و دیگر نتوانستم تا مدتی کار کنم. همان زمان که ازدواج کردیم، ١٥ قرارداد ٢٠٠‌ هزار تومانی داشتم که آن زمان قراردادهای واقعا گرانی محسوب می‌شد. با ٢٠٠ تومان می‌شد یک آپارتمان ٢٠٠، ٣٠٠متری در منطقه‌های خوب تهران خرید. ولی با وجود این، همه را پس دادم و پیش‌قسط‌هایی که گرفته بودم را حتی برگرداندم و دیگر کار نکردم. یک‌جور تبادل‌نظر و همفکری و توافق بین من و همسرم بود که نتیجه‌اش این شد که پس از آن، فقط در فیلم‌های او بازی کنم.
از ممنوع‌الچهره‌شدنتان صحبت کردید. چطور در جریان این ممنوعیت قرار گرفتید؟ آیا به شما چیزی ابلاغ شد؟
متأسفانه مسئولان وقت ‌هیچ توجهی به سابقه کاری و شخصیت حرفه‌ای من نداشتند و براساس سلیقه تصمیم گرفتند. چند سال بعد از انقلاب، ما درحال ساخت دکور شهرک سینمایی ایتالیا بودیم و هزینه‌های بسیار کردیم. وقتی برگشتیم، آنجا را کلنگ زدیم و همین‌طورکه علی مشغول ساخت شهرک بود، کار «هزاردستان» را هم در کاخ گلستان پیش می‌برد. دو، سه سال کار کردیم. این وسط وقفه‌هایی هم بود. چون مدیران مدام تغییر می‌کردند و باز تا می‌آمدند و بر مسند می‌نشستند و تا پول بدهند برای پروژه، فیلم‌برداری چند ماه متوقف می‌شد. ما نیمی از کار را فیلم‌برداری کرده بودیم و من نقش مقابل آقای انتظامی را بازی می‌کردم. یک‌دفعه نامه‌ای به دست آقای حاتمی از شبکه رسید که از ممنوع‌بودن نمایش چهره من خبر می‌داد و در آن گفته شده بود دیگر من در ادامه پروژه همکاری نداشته باشم. آقای حاتمی هم جواب داد که نه؛ چون این خانم نسبتی با من دارد، ولی کار از نیمه گذشته و من دیگر نمی‌توانم بازیگر دیگری جای ایشان بگذارم. من تا آخر کار حضور داشتم و یک ریال دستمزد که به من داده نشد هیچ، یک کامیون آجر به ارزش ٥٠ ‌هزار تومان آن زمان، که از زمان ساخت خانه‌مان باقی‌مانده بود را هم برای ساخت شهرک فرستادم و اهالی سازمان هزینه‌ای در قبال آن ندادند. بعد هم تمام بخش‌هایی که من حضور داشتم را قیچی کردند و از سریال بیرون گذاشتند (با خنده). یک‌جورهایی قصه اصلا از بین رفت. طفلک علی اصلا نمی‌دانست چطور سروته قصه را به‌هم وصل کند.
پس روزگار سختی بر علی حاتمی گذشت… .
بله، روزگاری خیلی سخت. چه زحمتی برای ساخت شهرک و این سریال کشید و بعد هم این‌طور با او و اثرش برخورد کردند و حتی حاضر نشدند نام این شهرک را «شهرک سینمایی علی حاتمی» بگذارند! او همیشه می‌گفت من به‌قدری مشغول کار بودم که بزرگ‌شدن و رشد دخترم را ندیدم؛ ١٠سال، ١٢سال بچه‌ام را ندیدم. او به‌خاطر ساخت شهرک از سر صبح سر کار بود و از بیل‌زدن و سنگ‌فرش‌کردن تا مدیریت کلی را برعهده داشت و آخر هم دستمزد کارش تکه‌تکه‌شدن «هزاردستان» بود. سازمان دستمزد مرا که نداد هیچ، دستمزدهای علی حاتمی را هم برای کارگردانی «هزاردستان» درست نداد. آن زمان آقای هاشمی که مدیرعامل بود، به حسابداری نامه نوشت که دستمزد علی حاتمی را پرداخت کنند. حسابداری برای پرداخت، باج می‌خواست و علی هم اهل باج‌دادن و باج‌گرفتن نبود. دائم به او می‌گفتم برو حقمان را بگیر ولی او بابت این طرز برخورد، به‌طورکامل از پیگیری حقوقش صرف‌نظر کرد.
برای ساخت شهرک سینمایی هم به علی حاتمی دستمزدی داده نشد؟
خیلی کم. اندک دستمزدی در حد بخورونمیر. نه‌تنها عهده‌دار اصلی ساخت شهرک، علی حاتمی بود، بلکه حتی خودش آجر روی آجر می‌گذاشت و بیل می‌زد تا این شهرک ساخته شد.
پس این رفتارها، گله‌مندی شما و علی حاتمی را حتما به‌همراه داشته… .
بله، از صداوسیما بسیار گله‌مندم. خیلی زیاد. حتی بعضی‌ وقت‌ها از دست مسئولانش گریه کردم. این همه زحمتی که علی از سال‌های دور، برای صداوسیما کشید را نادیده گرفتند. از زمان آقای قطبی، با ساخت «داستان‌های مثنوی» و بعد «سلطان صاحبقران» و بعد «جاده ابریشم» که شد «هزاردستان»، همه نادیده گرفته شد… و مسئولان همیشه ناسپاسی کردند. هر کدام که عوض می‌شدند، کار ما مدتی تعطیل می‌شد. ‌هزارجور بازی درآوردند. یک روز می‌گفتند سر بازیگران کلاه‌گیس بگذارید، یک روز می‌گفتند بردارید، یک روز می‌گفتند ممنوع است و هر روز یک داستان تازه می‌ساختند.
پس علی حاتمی خیلی اذیت شد… .
بله…، درواقع او را دق دادند. ارشاد که تقریبا بعد از فیلم «دلشدگان» محترمانه کارکردن او را ممنوع کرد. دو سال تمام، علی به ارشاد فیلم‌نامه می‌فرستاد و تصور کنید فیلم‌نامه‌های علی حاتمی را رد می‌کردند! فقط به این دلیل که چرا در فیلم علی حاتمی تمبک هست. خب، حضرت امام موسیقی را آزاد کرده بودند و علی هم به این فکر افتاد که برای موسیقی سنتی ایرانی کاری کند. چقدر هم برای این موضوع سرمایه‌گذاری کرد. بگذریم… برگردیم به همان بی‌مهری‌های صداوسیما. این سازمان یک ریال از طلب‌های علی حاتمی را پرداخت نکرد.
 چه سالی؟
تقریبا ٦٣ و ٦٤. پول نمی‌دادند و می‌گفتند بودجه نداریم. یک ریال به من هم دستمزد ندادند جز اینکه هزینه ٥٠ تومان کامیون آجرم را هم پرداخت نکردند. دائم می‌گفتند پول نداریم و مدام جلسه می‌گذاشتند پشت جلسه و هیچ نتیجه‌ای هم حاصل نمی‌شد. طوری رفتار می‌کردند که به همسرم برخورده بود و برای خیلی از جلسات مرا می‌فرستاد. بالاخره قرار شد دو فیلم سینمایی از کل این مجموعه به علی حاتمی بدهند که جبران زحمات و ضرروزیان‌های او شود که آقای محمدمهدی دادگو لابی کرد و این فیلم‌ها را هم گرفت. نوارهای موسیقی‌مان را هم بردند و پس نیاوردند که هیچ، یک سی‌دی هم از این دو فیلم به ما ندادند. خیلی از آقای دادگو دلخورم. زمانی که آقای ضرغامی مسئول صداوسیما شدند خوشحال شدم. چون یکی، دوبار ایشان در دوره بیماری همسرم محبت کرده بود و به عیادت او آمد، گفتم حالا که مدیر شده، پس حتما روی ما را زمین نمی‌اندازد. از دفتر ایشان درخواست وقت ملاقات کردم، حتی یک زنگ نزد بگوید اصلا شما این وقت را برای چه می‌خواهی؟! ما را بی‌جواب گذاشت. هر بار زنگ می‌زدم و خودم را معرفی می‌کردم و می‌گفتم من همسر علی حاتمی‌ام و هیچ جوابی نمی‌گرفتم. آن سال‌ها واقعا گرفتار و مقروض بودم. این همه هزینه‌ای که برای معالجه علی حاتمی در خارج از کشور کردیم، بی‌هیچ کمکی بود. حتی ارز دولتی هم به ما ندادند.
واکنش علی حاتمی چه بود؟
هیچ. او هم قهر کرد. بعد از فوتش انتظار داشتم یک کدام زنگ بزنند ببینند خانواده علی حاتمی در چه حال است. اما هیچ‌کس تماسی هم نگرفت و واقعا از این بابت دلم گرفت.
چطور متوجه شدید دوره ممنوع‌بودن نمایش چهره شما تمام شده؟
در پروژه «تختی» آقای شایسته به من پیشنهاد کردند نقش همسر علی حاتمی را خودم بازی کنم. من هم پذیرفتم چون بیشتر فیلم‌برداری هم در خانه من بود. بعدا بازی کردم و در تیتراژ هم آمد: با حضور افتخاری زهرا حاتمی. مشکلی هم ایجاد نشد، این طور متوجه شدیم که گویا دیگر ممنوعیتی در کار نیست.
برگردیم به قبل‌تر. اصلا چطور با آقای حاتمی آشنا شدید؟
سر صحنه فیلم «مترسک» با علی حاتمی آشنا شدم و به یکدیگر علاقه‌مند شدیم و از طرف ایشان پیشنهاد ازدواج گرفتم و جواب مثبت دادم. آن زمان من و آقای فردین و آقای رشیدی و چند بازیگر دیگر، در آن فیلم به ‌کارگردانی آقای حاتمی بازی می‌کردیم. ششم آبان ٥٠ ازدواج کردیم و یک‌سال بعد نهم مهر ٥١ لیلا به‌دنیا آمد.
در زندگی مشترک شما با علی حاتمی، چه اتفاقی افتاد که یکی از بهترین بازیگران زن امروز سینمای ایران، از خانه شما بیرون آمد؟ در منزل شما چه بستری برای رشد لیلا حاتمی فراهم شده بود؟
به قول یکی از منتقدان، خانه ما دانشگاه هنر بود، احتیاجی نبود لیلا سینما بخواند. رشته لیلا مکانیک بود. ولی در خانه ما دائم یا فیلمی در حال تولید بود، یا علی حاتمی مشغول طراحی صحنه و لباس یا تدوین بود. در خانه ما دائم تبادل نظر بین اهالی سینما جریان داشت. هر کاری که علی می‌ساخت، طی مدت فیلم‌برداری، بازیگرانش در خانه ما زندگی می‌کردند. لیلا در چنین محیطی رشد کرد. البته که خودش هم علاقه‌مند بود. یادم هست دو، سه ساله بود که ژیلا سهرابی (خواهرزاده علی حاتمی)، سریال «طلاق» را بازی می‌کرد. یک شب ما در تراس خانه نشسته بودیم و شام می‌خوردیم و لیلا هم کنار ما نشسته بود و بازی می‌کرد. ژیلا زنگ زد که ما در فیلم یک بچه می‌خواهیم، لطفا لیلا را بفرستید. اول من و پدرش گفتیم نه، بعد دیدیم وروجک دو، سه‌ساله خودش می‌گوید می‌خواهم بروم و بازی کنم. علی هم همیشه از لیلا در فیلم‌ها استفاده می‌کرد.
پس هدف‌گذاری شما از ابتدای کودکی ایشان، این نبود که بازیگر شوند؟
نه اصلا، شرایطش مهیا شد. شرایط خانه و خانواده ما طوری بود که لیلا هم علاقه‌مند شد.
در بین نقش‌هایی که خانم حاتمی بازی کردند، کدام‌یک برای شما ویژه‌ترند؟
من همه کارهایش را دوست دارم، مثلا فیلم «لیلا»یش را خیلی دوست دارم. خب، اولین کارش هم بود و خیلی برایم جالب بود.
تابه‌حال شده لحظه‌ای که دارید فیلمی با بازی ایشان روی پرده سینما می‌بینید، فراموش کنید او دختر شماست؟
نه، هرگز فراموش نکرده‌ام. همیشه ذهنیتم این است که ببینم دخترم چه‌کار می‌کند.
در بین آثار آقای حاتمی کدام اثر برای شما ویژه‌تر است؟
اکثر فیلم‌هایش را به‌شدت دوست دارم اما شاید «حاجی واشنگتن»، «سوته‌دلان»، «مادر» و «کمال‌الملک» برایم رنگ‌وبویی دیگر دارند.
 با توجه به اینکه فضای سینمای پیش از انقلاب را هم تجربه کرده‌اید و سال‌هاست با توجه به موقعیت خانوادگی‌تان، در جریان جزئیات اتفاقات جاری بوده‌اید، وضعیت امروز سینمای ایران را چطور می‌بینید؟
من نه آن زمان، زیاد در جریان اتفاقات سینما بودم و نه حالا. آن زمان همیشه در جریان سینمای علی حاتمی بودم و نه وضعیت کلی سینما. ولی کلا اگر وضع سینمای ایران را بخواهم ارزیابی کنم، باید بگویم اگر محدودیت‌های موجود را نادیده بگیریم، وضعیت کیفی فیلم‌ها خیلی بهتر از گذشته است.
چه چشم‌اندازی برای سینمای ایران می‌بینید؟
با این همه جوان مستعد و با‌انگیزه‌ای که وارد این حرفه شده‌اند، مسلما روزهای خوبی در راه است. چون ما ایرانی‌ها اهل پس‌رفت نیستیم، پس حتما وضعیت‌ رو به پیشرفت است. اتفاقات بین‌المللی بسیار خوبی که برای سینمای ایران در این سال‌ها مثلا برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» افتاده، خب، امیدوارکننده است. فیلم‌های«چارشنبه سوری» آقای فرهادی یا «درباره الی»شان واقعا شاهکار و امیدوارکننده بودند.
جای علی حاتمی واقعا در سینمای امروز ایران خالی است… .
بله، خیلی‌خیلی. به‌خصوص وقتی فیلم آقای فرهادی رفت اسکار و لیلا هم دعوت شد آنها، نمی‌دانید چه حالی شدم و چقدر جای خالی علی را احساس کردم. چون آرزوی علی حاتمی این بود که سینمای ایران، به اسکار راه پیدا کند و همیشه می‌گفت فیلم ایرانی باید خصوصیات فرهنگی ما را داشته باشد و کپی از روی فیلم‌های خارجی هم نباشد. اگرچه خودش آن زمان نبود تا موفقیت سینمای ایران را ببیند، ولی خوشبختانه دخترش آنجا حضور داشت.




پاسخ مدیر گروه ورزش شبکه ۳ به سانسور لیگ جهانی والیبال: مساله مهمی نیست!/ مردم در جریان کامل موضوع هستند!

سینماژورنال: امسال هم با آغاز لیگ جهانی والیبال جدا از استرس‌هایی که برای موفقیت تیم‌ملی ایران وجود دارد باز هم استرس محیط ورزشگاه حریف و نحوه پخش زنده بازی‌ها از تلویزیون تبدیل به دغدغه اصلی مردم شده است.‌

به گزارش سینماژورنال سال گذشته کلید سانسورهای عجیب و غریب تلویزیون برای پخش مسابقات والیبال ایران در لیگ جهانی بعد از بازی ایران و ایتالیا زده شد. همان زمان که علی مطهری به دلیل پخش تصویر یک خانم با لباس آستین کوتاه انتقادات شدیداللحنی به تلویزیون کرد.

البته آن زمان عزت‌الله ضرغامی در دفاع از نحوه پوشش بازی‌ها پاسخ صریحی به مطهری داد که واکنش‌های مثبت زیادی در بین مردم ایجاد کرد اما از بازی دوم ایران و ایتالیا ناگهان ورق برگشت و تلویزیون دست به سانسور گسترده بازی‌های تیم‌ملی زد.

این سانسورها به اندازه‌ای رسید که در بازی ایران و کوبا عملا پخش زنده بازی تبدیل به پخش زنده صحنه آهسته شد و پس از آن اعتراضات گسترده‌ای در شبکه‌های مجازی و رسانه‌ها نسبت به این اتفاق به وجود آمد اما انگار نه انگار.

امسال هم دوباره همان‌ آش است و همان کاسه. پخش بازی‌های والیبال آغاز شده و مخاطبان ایرانی نمی‌توانند بازی‌های تیم‌ملی کشورشان را بدون اعصاب خردی و آرامش خیال ببینند.

سال گذشته هم پخش شده و شفاف سازی شد

این سانسورهای عجیب و غریب سبب ساز آن شده است که روزنامه “شهروند” به سراغ حسین آقازمانی مدیر گروه ورزش شبکه سوم رفته و در این باره از وی بپرسد و عجیب تر از آن حجم سانسور پاسخ این مدیر است که می گوید: سال گذشته هم این مسابقات پخش می‌شد و همین مشکلات به وجود آمد که توسط عالی‌ترین مقام تلویزیون یعنی رئیس سازمان صداوسیما و بعد هم مدیر وقت شبکه ٣ در این زمینه شفاف‌سازی شد.

این مدیر ادامه میدهد: مردم هم در جریان کامل موضوع هستند، علتش را هم می‌دانند و مسأله مبهمی نیست. سازمان هم نیازی به توضیح بیشتر در این زمینه نمی‌بیند.

آیا رسانه ها هم جزو مردم هستند؟

به گزارش سینماژورنال اینکه مردمی که این مدیر رسانه ملی از آنها نام می برد چه کسانی هستند مشخص نیست و اینکه آیا رسانه ای که به سراغ این مدیر رفته هم جزو مردم به حساب می آید یا نه را هم ما نمی دانیم اما این را می دانیم که در حالی که به میانه دهه 90 خورشیدی رسیده ایم این طور پاسخگویی زیبنده هیچ مدیری نیست.




مجری “شناسنامه”: برای ورود به سیما پارتی داشتم!/ در سفرهای استانی سه بار غش کردن احمدی‌نژاد را دیدم!/ با بهزاد نبوی رفیقم!/خواهرزاده رییس دولت اصلاحات را دوست دارم!/احمدی‌نژاد میخواهد تا سال ۹۶ خودش را بکر نگه دارد

سینماژورنال: محمدحسین رنجبران مجری جوانی که در سالهای اخیر بواسطه برنامه های “شناسنامه” و “دیروز امروز فردا” شناخته شده از جمله چهره های جوان رسانه ملی است که همواره پرسشهای بیشماری درباره پیشینه اش وجود داشته است.

به گزارش سینماژورنال هستند بسیاری از مخاطبان رسانه ملی که دوست دارند از چگونگی ورود چنین چهره هایی به رسانه ملی و البته مسیری که آنها تا مشهور شدن می پیمایند بدانند.

رنجبران در گفتگویی تفصیلی با هیوا یوسفی، محبوبه شعاعی و فرهادی عشوندی در “تماشاگران امروز” کوشیده لااقل به بخشی از پرسشهای مخاطبان پاسخ دهد.

البته که این مجری متولد خرداد 58 درباره مرافقتش با برخی چهره های سیاسی هم نکاتی را مطرح کرده که شاید تابحال درباره آنها نشنیده باشیم.

شوهرخواهرم پارتی ام بود

رنجبران درباره ووردش به صداوسیما می گوید: در سال 80 آزمون استخدامی سیما را دادم. آن زمان 22 ساله بودم و در رشته تهیه کنندگی تلویزیون قبول شدم. به گزارش سینماژورنال این مجری جوان درباره اینکه آیا برای ورودش به تلویزیون پارتی نداشته، صادقانه بیان می کند: چرا، آشنا داشتم. شوهرخواهر من آقای غرقی هستند که در نیویورک بودند و الان هم پیگیر کار خبری هسته ای و مسائل بین الملل است. ابتدا دوست داشتم خبرنگار اجتماعی باشم چون به این حیطه علاقه داشتم اما مدیرمان اقای سبقتی گفتند برو مجلس.

همین الان هم با بهزاد نبوی رفیقم/او اشتباهاتش را قبول دارد

وی درباره حضور در مجلس به عنوان خبرنگار رسانه ملی می گوید: با 22 سال سن خبرنگار مجلس ششم شدم؛ مجلسی که بهزاد نبوی، نعیمی پور و در حقیقت کل اصلاحات آنجا بودند و از آنجا کار سیاسی من شروع شد.

رنجبران درباره مراوده با نمایندگان مجلس اصلاحات می افزاید: منتقد مجلس بودم و صداوسیما هم منتقد بود ولی فضای خوبی داشتیم. با نهایت احترام کنار هم زندگی و حتی رفاقت می کردیم. من همین الان با بهزاد نبوی خیلی رفیقم یعنی با حفظ مواضع با هم رفیقیم.

این مجری که اخیرا در مطب یک پزشک بهزاد نبوی را دیده درباره وی بیان می دارد: نبوی خیلی ضعیف و نحیف شده بود…نشستیم به درددل کردن…خیلی شکسته شده بود و یک سری اشتباهاتش را قبول داشت و می گفت این را زمان بهش ثابت کرده.

محمدحسین رنجبران
محمدحسین رنجبران

احمدی نژاد تا دو نصفه شب کار میکرد/روحانی نمیتواند با مردم ارتباط برقرار کند

محمدحسین رنجبران که زمانی از هواداران محمود احمدی نژاد بوده درباره وی می گوید: احمدی نژاد واقعا زحمت می کشید. من در سفرهای استانی سه بار غش کردن او را دیدم. تا دوی نصفه شب کار میکرد. یکی از ضعفهای حسن روحانی که به حسین فریدون و حسام الدین آشنا هم گفتم همین است که نمی تواند با مردم ارتباط برقرار کند. الان شاید خوشایند خیلیها نباشد اما مردم هنوز احمدی نژاد را دوست دارند.

یک سری مزایا اصولگرایان دارند و یک سری مزایا طرف مقابل

این مجری با اشاره به خطاهای دو جناح سیاسی اصلی کشور بیان می دارد: خیلی از طیفها با هم فرقی نمی کنند. وقتی خطاهایشان را می شماریم می بینیم که اگر اصلاح طلبها خطا دارند اصولگراها هم خطا دارند یا یک سری مزایا اصولگرایان دارند و یک سری مزایا طیف مقابل. من شخصا با بسیاری از آدمهای این دو طیف مراوده دارم؛ مثلا آقای تابش خواهرزاده رییس دولت اصلاحات را دوست دارم چون اصلاح طلبی است که چارچوب دارد.

احمدی نژاد می خواهد تا 96 خودش را بکر نگه دارد

یکی از موضوعات مرتبط با برنامه “شناسنامه” این است که چرا هنوز از احمدی نژاد یا رفقای نزدیکش کسی در این برنامه حضور نداشته است. رنجبران در این باره می گوید: عزت ا.. ضرغامی موافقت خود را برای دعوت از احمدی نژاد ابلاغ کرد. به احمدی نژاد گفتم من دارم با افراد مختلف مصاحبه میگیرم. حداقل اطرافیان نزدیکت مثل ثمره هاشمی یا نیکزاد را بگو بیایند. گفت من حرفی ندارم و می توانند بیایند ولی شما باورتان نمیشود، سراغ هر کدام رفتیم نشد. حتی با نیکزاد قرار گذاشتیم اما فردایش گفت نمی آیم. به گزارش سینماژورنال رنجبران درباره دلیل عدم حضور احمدی نژاد هم دلیل جالبی ارائه میکند. وی می گوید: احمدی نژاد می خواهد خودش را تا انتخابات سال 96 بکر نگه دارد و آن وقت بیاید یک حرفهایی بزند.

الان دیگر مشایی است که از احمدی نژاد تاثیر می گیرد

محمدحسین رنجبران درباره اثرات متقابل مشایی و احمدی نژاد هم تعبیر جالبی دارد. رنجبران اظهار می دارد: اولش مشایی تاثیرش را بر احمدی نژاد گذاشته بود ولی الان دیگر اتفاقا مشایی است که از احمدی نژاد تاثیر می گیرد.

ماجرای گفتگو با آیت ا.. جنتی

یکی از جالبترین بخشهای گفتگوی رنجبران جایی است که ماجرای دعوت از آیت ا.. جنتی به “شناسنامه” را این طور بیان می کند: پارسال عید به ایشان پیغام دادم که میخواهم شما را به برنامه دعوت کنم. یک هفته بعد از عید پیغام دادند که میخواهم خودتان را ببینم. من هم رفتم. پرسید چه سوالاتی میخواهی بکنی. سرفصلها را گفتم و ایشان هم قبول کرد. البته قبلش موضوع را به عباسعلی کدخدایی گفته بود و او گفته بود که حاج آقا راضی نمی شود. به گزارش سینماژورنال رنجبران ادامه می دهد: در هر صورت قرار را گذاشتیم و اردیبهشت ماه این مصاحبه را ضبط کردیم. اتفاقا مصاحبه خوبی شد اما آقای کدخدایی فهمید و خیلی ناراحت شد و به من زنگ زد و اعتراض کرد که چرا به من خبر ندادی. او وقتی مصاحبه را دید جلویش را گرفت و نگذاشت پخش کنیم چون می گفت باید یک سری سوالات را می پرسیدیم که نپرسیده ام.

آیت ا.. جنتی در برنامه "شناسنامه"
آیت ا.. جنتی در برنامه “شناسنامه”

وی می افزاید: من کلا بیخیال این مصاحبه شدم تا اینکه حاج آقا جنتی برای شرکت در مراسمی به صداوسیما آمد و به ایشان ماجرا را گفتم و چون ایشان خیلی اخلاقی هستند گفتند من خودم هم خیلی ناراحت شده ام و بهشان گفته ام که باید شما را راضی کنند. خلاصه آقای کدخدایی تماس گرفت و گفت حاج آقا گفته دوباره بیاید مصاحبه بگیرد و ما برای بار دوم مصاحبه را ضبط کردیم.

بی.بی.سی واقعا حرفه ای است

این مجری تلویزیون درباره الگوبرداری از برنامه های گفتگومحور خارجی بیان می کند: بی.بی.سی را خیلی می بینم. واقعا حرفه ای است. سی.ان.ان و زد.دی.اف را هم می بینم و برنامه ای گفتگومحورشان را دنبال می کنم.

علی اصغر پورمحمدی خیلی دوست داشتنی است

رنجبران که بسیاری از نزدیکی او به علی دارابی معاون سابق سیما می گویند درباره ارتباط با علی اصغر پورمحمدی معاون تازه سیما چنین می گوید: خیلی ایشان{آقای پورمحمدی} را دوست دارم. حاج آقا خیلی دوست داشتنی هستند. به گزارش سینماژورنال رنجبران می افزاید: دارابی در مسائل سیاسی ذهن بازی دارد اما برخی بچه های هنرمند با ایشان مشکل داشتند. زمانی که برای ملاقات آقا به بیمارستان رفته بودیم آقای پورمحمدی هم آنجا بود. جواد رضویان به ایشان گفت شما را به خدا بیایید تلویزیون را نجات دهید. بچه ها آقای پورمحمدی را دوست دارند و این خیلی خوب است که یک نفر مثل آقای پورمحمدی با هنرمندان ارتباط خوبی داشته باشد.