1

«شماره۱۷ سهیلا»⇔سنت فیلمسازی ارزان برای سوددهی بیشتر به اشتراک مدیرعامل اسبق خانه سینما

سینماروزان: اگر در سالهای گذشته سنت فیلمسازی ارزان قیمت شامل حال فیلمهایی می شد که در بخش خصوصی و با بودجه های شخصی تولید می شدند اما در سالهای اخیر سینماگرانی که همه این سالها به واسطه بریز و بپاش در تولید پروژه های دولتی مورد نقد قرار گرفته اند هم وقتی به عنوان تهیه کننده یا عنصری اجرایی از پروژه های دولتی منصوب می شوند می کوشند با چینش اقتصادی پروژه، شرایطی را پیش آورند که کمتر از گذشته نقد شوند.

به گزارش سینماروزان محمدمهدی عسکرپور کارگردانی که اغلب ساخته های سینمایی و تلویزیونی اش با بودجه های عمومی تولید شده و البته نتوانسته چنان که باید بازگشت سرمایه مطلوب هم داشته باشد و به این واسطه در سالهای اخیر به شدت نقد شده بود سال گذشته تهیه فیلمی به نام «متولد65» را برعهده گرفت که بودجه آن توسط مرکز گسترش تأمین شده بود! فیلمی که با حداقل هزینه اجرایی تولید که از انتخاب لوکیشن تا طراحی صحنه و لباس و انتخاب بازیگر را شامل می شد تولید شد و البته به نظر در همان تولید هم سودآور بود!!!

با همین الگو امسال یک فیلم اول دیگر به نام «شماره 17 سهیلا» را در جشنواره داریم؛ فیلمی ساخته محمود غفاری که تهیه کنندگی آن را امیر سیدزاده برعهده داشته اما مشاور کارگردان پروژه محمدمهدی عسکرپور بوده است!

درست به مانند مدل «متولد 65» در «شماره 17…» هم چینش اقتصادی تولید انجام گرفته؛ یعنی از انتخاب لوکیشن تا طراحی صحنه و لباس و حتی انتخاب بازیگر طوری صورت گرفته که هزینه ها تا می تواند کاهش یابد تا علاوه بر سوددهی در تولید(!) با یک اکران متوسط هم فیلم به سودآوری برسد.

در این تولید کم هزینه صدالبته که باید جور پروداکشن ارزان را با مضمون متفاوت و چشمگیر پر کرد و «شماره17…» لااقل به لحاظ انتخاب مضمون درست عمل کرده است.

فیلم درباره پیردختری است که دربدر به دنبال شوهر است و برای یافتن شوهر راههای مختلفی را امتحان می کند و در این مسیر از بنگاههای همسریابی هم سربرمی آورد. تغییر مدام موقعیت مکانی کاراکتر اصلی و قرار دادن او در برابر تیپ و شخصیتهای مختلف و طعنه زنی به برخی از مشکلات پیرامون دختران و پسران سن بالا و در عین حال مجرد، باعث شده فیلم محصولی خسته کننده به نظر نرسد.

«شماره 17…» برخی آسیبهای برآمده از عدم فرهنگ سازی برخورد صحیح با پیردختران و پیرپسران را هم به شوخی و در فضایی مفرح نقد می کند و به دنبال آن هم نیست که نسخه ای برای حل این آسیبها ارائه کند. به جایش می کوشد آنچه لااقل در اجتماع می بینیم را صریح نشان دهد.

اوج این صراحت هم نمایش پسری جوان و در عین حال الکی خوش است که از این بنگاه همسریابی به بنگاهی دیگر می رود و به نوبه خود می کوشد گزینه هایی را برای دوستی و البته منفعت طلبی خویش انتخاب کند.

«شماره17…» بازیهای یکدستی دارد. زهرا داوودنژاد 5 سال بعد از بازی در «کلاس هنرپیشگی»پدرش خیلی خوب و واقع گرایانه سیمای بانویی در آستانه میانسالی که دغدغه ازدواج دارد را به تصویر می کشد. فیزیک او به شدت به باورپذیرتر شدن نقش کمک کرده است. مهرداد صدیقیان نیز شمایل یک جوان الکی خوش را خوب ایفا کرده اما آنچا از بابک حمیدیان می بینیم نه بازیگری بلکه ایفای خود واقعیش در برابر دوربین است.

انتخاب نابازیگرانی که گزینه های حاضر در بنگاه ازدواج برای یافتن همسر هستند نیز درست صورت گرفته و کنتراست این تیپ آدمها را به شدت منطقی خلق کرده است.

«شماره17…» فیلمی ساده و سهل الوصول است که با تکیه بر سوژه ملموس و بازیگران اغلب توانمندش روان و بی کسالت پیش می رود اما پرسش اینجاست که اگر جلوه های سینمایی اثر به خصوص در تصویرسازی بهتر و حتی باجلاتر عرضه می شد فیلم را به محصولی جذابتر بدل نمی کرد؟

قطعا بسیاری از مخاطبان سینما ترجیح می دهند آن چیزی را در سینما ببینند که در خانه امکان تماشای آن وجود ندارد اما تصویرسازی «شماره17…» چیزی ورای آنچه در تلویزیون یا شبکه خانگی وجود دارد به مخاطب ارائه نمی دهد و این بزرگترین ضعف آن است.