1

تعطیلی سینماها از عصر سه‌شنبه تا صبح یکشنبه

سینماروزان: به دلیل در پیش بودن تاسوعا و عاشورا و عزاداری امام حسین(ع) شورای صنفی نمایش مقرر کرد که تمامی سینماها از روز سه‌شنبه ۲۷ شهریورماه ساعت ۱۷ تعطیل هستند و این تعطیلی تا پایان روز شنبه ۳۱ شهریورماه ادامه دارد.

در زمان تعطیلی سینماها هیچ فیلمی در هیچ سینمایی اکران نمی‌شود و بعد از پنج روز تعطیلی، فعالیت سینماها از روز یکشنبه اول مهرماه از سر گرفته می‌شود.

پیش از این شورای صنفی نمایش اکران فیلمهای با درونمایه کمدی در ماه محرم را ممنوع اعلام کرده بود و همین باعث شده بود مجالی پیش آید برای افزایش سالن محصولات غیرکمدی.




جمال ساداتیان روی آنتن زنده⇐سینمای ایران مثل فرزند طلاقی است که محتاج محبت بیرونی است⇔پرسش: آقای ساداتیان! اگر جلب محبت بیرونی «بد» است چرا درگیر راه‌اندازی پردیسی منسوب به صندوق ذخیره فرهنگیان شده‌اید؟؟

سینماروزان: سیدجمال ساداتیان تهیه کننده‌ای که در ماه‌های اخیر درگیر راه‌اندازی پردیس مگاپارس بوده است روی آنتن زنده یک برنامه رادیویی، سینمای ایران را محتاج جلب محبتهای بیرونی دانست اما از ارتباط پردیس سینمایی مگاپارس با صندوقی بیرون از سینما به نام صندوق ذخیره فرهنگیان چیزی نگفت.

سیدجمال ساداتیان در «سینمامعیار» کوشید با ربط دادن ماجرای دستمزدهای هنگفت به آغاز ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد اظهار داشت: از سال ۸۴ و بعد از سیاستگزاری هایی که صورت گرفت سینما بیش از هر زمان دیگری شکننده شد و آماده دریافت کمک های بیرونی شد و همین هم باعث حضور سرمایه گزارانی مختلف در این حیطه شد.

سیدجمال ساداتیان که برادرش جلال از نجات یافتگان حادثه انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر ۱۳۶۰ است در ادامه افزود: همان طور که فرزندان طلاق بیشتر از بقیه در معرض بزه‌های اجتماعی قرار دارند و بخاطر کمبود محبتی که دارند، جذب هر کسی به آنها لبخند می زند، می شوند، سینمای ایران هم بخاطر نامهربانی هایی که در خارج و داخل با آن روبه روست مستعد هر گونه جذب سرمایه از بیرون است.

ساداتیان از کاهش نظارت ها و فشارهای خارج از سینما و سپردن امور سینما به دست اصناف سینمایی به عنوان راهکارهای کلیدی حل این مشکل نام برد!!!

ای کاش سیدجمال ساداتیان از انتساب پردیس مگاپارس با صندوقی بیرون از سینما و چرایی حضور خودش به عنوان راه انداز این پردیس هم سخن می‌گفت تا گلایه هایش از جلب محبتهای بیرونی در تناقض قرار نگیرد با مدیریتش در پردیسی که از پروژه‌های شرکت ساختمانی معلم وابسته به موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان است!!




روایت فرزاد موتمن از حال نزار مطبوعات شبه‌روشنفکر⇐تیراژ بالای یک ماهنامه در دهه ۶۰ ناشی از محدودیتهای آن دوران بود!/در روزگار ما روزنامه‌ها در حد نیازمندیها مورد توجهند!!/مردم، نقد فیلم نمی‌خوانند بلکه نقد فیلم را فقط خود سینمایی‌ها می‌خوانند!!!/نقدنویسی به سمت زردنویسی رفته!!/مخاطبان امروز علاقه‌ای به نقد فیلم ندارند!/منتقدان به کمدی‌سازی اعتراض می‌کنند و ملت صف می‌بندند برای تماشای این کمدی‌ها!!

سینماروزان: فاصله گرفتن برخی جریانات رسانه‌ای شبه روشنفکر از مخاطبان سبب‌ساز آن شده که در سالهای اخیر و با افزایش حجم رسانه‌های شفاف‌گو، روزبروز از دامنه مخاطبان این رسانه‌ها هم کم شود با این حال چنین رسانه هایی همچنان و با رخنه کردن در محافل متصل به بیت المال، به دنبال کسب درآمدند.

فرزاد موتمن کارگردانی که در کارنامه اش همه جور فیلمی به چشم میخورد با اشاره به بی اهمیت بودن نقدهای چنین رسانه هایی برای بدنه مخاطبان به «ایسنا» گفت: از آنجایی که جامعه ما بافت و فرم ندارد، در کشورمان روزنامه و مطبوعات اصولا کم خوانده می شوند. اگرچه در دهه شصت برخی از مجلات سینمایی ما تیراژ خوبی داشتند. مثلا یک ماهنامه خاص، تیراژ هشتاد هزار نسخه ای داشت که نسبت به دوران خود بد نیست اما به نظر می رسد که این تیراژ، بیشتر ماحصل محدودیت هایی است که در دهه شصت وجود داشت و فیلم ها بدون اینکه تجاری باشند، خوب می فروختند. مثلا فیلم «خانه دوست کجاست» مرحوم کیارستمی هم در گیشه با استقبال مواجه می شد.

موتمن ادامه داد: در دهه شصت در قیاس با امروز، این همه شبکه تلویزیونی و ماهواره ای و دی وی دی و …نبود و در کنار سینما و شبکه های محدود تلویزیونی، یک ویدیو بود که به سختی مجوز حضور پیدا کرد و خب در چنین وضعیتی یک مجله سینمایی مورد استقبال زیاد مردم بود. ولی در شرایط فعلی می بینیم که تیراژ خیلی پایین تر است. روزنامه ها در حد نیازمندی ها مورد توجه مردم است. پس می توان گفت که مردم نقد فیلم نمی خوانند بلکه نقد فیلم را خود ما سینمایی ها و مطبوعاتی ها میخوانیم. درحالی که نقد فیلم در آمریکا خیلی تاثیرگذار و تعیین کننده است. چراکه وقتی نیویورک تایمز، واشنگتن پست، شیکاگو ریدر که رزنبام هم در آن نقد می نویسد، نقدی را منتشر می کند، اگر نقد منفی باشد، می تواند در گیشه فیلم تاثیر به شدت منفی بگذارد. سالها پیش در یک مصاحبه ای با یکی از منتقدین نیویورک تایمز خواندم که در قراردادش ذکر شده بوده که حق ندارد در لس آنجلس زندگی کند. حق ندارد در هالیوود خانه ای داشته باشد. حق ندارد با تهیه کنندگان و کارگردانان ارتباط مالی و مسافرتی داشته باشد. علتش این است که آنجا نقد یک فیلم روی فروش تاثیر بسیاری دارد. به همین خاطر منتقدینی که آنجا اعتبار زیادی کسب می کنند، عشق فیلمهای نابی هستند. آدمهایی مثل پائولین کی، رزنبام، دادلی اندرو، کالین مک کی و خیلی های دیگر که تاثیرگذار هستند. اینها بینش سینمایی مخاطب را جهت می دهند.

این کارگردان خاطرنشان ساخت: در ایران این اتفاق نمی افتد. بخاطر اینکه اساسا چنین علاقه ای به نقد وجود ندارد. الان در کشور ما منتقدها این همه دارند به ساخت کمدی های سطح پایین اعتراض می کنند اما می بینید که مردم اهمیتی نمی  دهند و همین فیلم ها را در سالن های سینما می بینند. چون محیط پیرامون شان غمگین تر و عصبی تر از این حرف هاست که بخواهند فیلم های جدی را در سینما دنبال کنند و فقط به قصد کمی خندیدن به سینما میروند و حرف منتقدان هم تاثیری روی مردم ندارد. در نتیجه متاسفانه نقدنویسی ما در خیلی از مواقع به خصوص در فضای مجازی به طرف نوعی زردنویسی رفته است.




باز شدن پای یک مجری اشک‌آور(!) به پرونده فساد در یک موسسه مالی-اعتباری!!!؟؟

سینماروزان: اوایل پاییز 94 بود که نارضایتی های سپرده گزاران در یک موسسه مالی-اعتباری از عدم پرداخت وجه درخواستی آنان آغاز شد و سرانجام با بالا رفتن حجم اعتراضات این موسسه با دستور قضایی منحل اعلام شد!!

همین چند روز قبل بود که خبری مبنی بر متواری شدن یکی از متهمان اصلی پرونده این موسسه منتشر شد و حالا نیز خبر رسیده پای یک مجری اشک‌آور به این پرونده باز شده و او برای توضیحات درباره همکاری با این موسسه احضار شده است.

این مجری اشک‌آور که ژستهای مظلوم‌نمایانه‌اش در حمایت از بیچارگان مدام جلوی چشمانمان رژه می‌رود، چند سال قبل به واسطه اسپانسری این موسسه بر برنامه‌اش تلاشهای بسیاری را انجام داد برای مطرح نمودن نام این موسسه مالی-اعتباری و گویا یک اختلاف حساب چندمیلیاردی در ورودیه مالی اسپانسر به برنامه بوده که برایش دردسرساز شده است.

مجری اشک‌آور مذکور مدتی بعد از اسپانسرینگ آن موسسه، با سرمایه ای که مشخص نشد متعلق به کیست به عنوان سرمایه گزار و بعدتر تهیه کننده در پروژه ای سیاه‌نمایانه که «ماکیان مُرده» در آن جای ویژه‌ای داشتند حاضر شد!! عجبا که کارگردانی این پروژه را هم یک مجری سابقا علاقمند به ژستهای ارزشی و اخیرا شبه‌روشنفکر برعهده داشت.

باید منتظر ماند و دید فرجام کار ارتباط میان مجری اشک‌آور و این موسسه مالی-اعتباری به کجا خواهد رسید؟ و آیا با پیگیریها سرمایه گزاری پروژه سینمایی مذکور هم خدشه دار خواهد شد؟




ادعای کارگردان «خانه سبز» و «همسران»⇐پردیسهای سینمایی، جایی «خطرناک» برای پدر خانواده است!!

سینماروزان: شکننده بودن اقتصاد سینما سبب ساز آن شده که با هر بحران اقتصادی این جمعیت سینمارو باشد که کاهش یابد و در روزهایی که قیمت سکه و ارز به انفجار رسیده هم به غیر از کمدیهایی که عاملی هستند برای دور کردن شهروندان از دردسرهای اقتصادی، بقیه آثار گیشه مناسبی ندارند.

بیژن بیرنگ کارگردانی که در تلویزیون سریالهایی مانند «خانه سبز» و «همسران» را تولید کرده و تجربیاتی نظیر «علی و غول جنگل» و «سیندرلا» را در سینما دارد اعتقادش این است که در دوران ریاضت اقتصادی، به پردیس رفتن خطرناکترین برای سرپرستان خانواده است چون ممکن است بخش مهمی از موجودیشان را از کف دهند.

گفتگوی روزنامه «جوان» با بیرنگ را بخوانید:

عوامل مؤثر در اقبال یا اکراه مخاطب برای رفتن به سینما را در فضای کنونی که شاهد کم شدن جمعیت آماری سینما‌رو‌ها هستیم، چه مؤلفه‌ای می‌دانید؟
همه چیز به شرایط روحی افراد بستگی دارد. موضوعات اقتصادی و برخی دلمشغولی‌های مردم و اینکه لازم است عرصه بازار و اقتصاد به یک ثبات نسبی دست پیدا کند تا حدودی باعث تمرکز بیشتر مردم در رابطه با دخل و خرج خانواده و هزینه‌های جاری شده است.
خود شما که در عداد هنرمندان محسوب می‌شوید هم چنین ملاحظاتی برای رفتن یا نرفتن به سینما دارید؟
من و همسرم چند روز پیش برای دیدن فیلم به یکی از این پردیس‌های سینمایی رفتیم و بر خلاف همیشه که بلیت پیدا نمی‌شد و باید از قبل رزرو می‌کردیم، توانستیم بلیت تهیه کنیم. یک مدتی را به تماشای پوستر و عکس فیلم‌های روی پرده گذراندیم، اما هر کاری کردیم دیدم میلی برای رفتن به سالن و تماشای فیلم نداریم! در صورتی که قبل از این و تا همین پارسال آدم برای وقت‌گذرانی هم که بود به سینما می‌رفت و بالاخره یک فیلمی را تماشا می‌کرد. الان در وهله اول ذهن مخاطب درگیری‌های دو دو تا چهارتایی دارد. 
برای مرتفع کردن چنین مسئله‌ای، نیازمند امید‌آفرینی نسبت به آینده هستیم. نکته دیگری که در این زمینه اثرگذار بوده، بحث گرانی بلیت سینماهاست. من با یکی از پخش‌کننده‌ها صحبت می‌کردم می‌گفت: شاید به ظاهر فروش برخی آثار نسبت به پارسال بالا باشد، اما جمعیت مخاطبی که برای هر فیلم به سینما می‌رود با تعداد نفراتی که قبلاً به سالن سینما می‌رفتند، بالا نبوده است. یعنی این فروش بالا به دلیل گران‌شدن بلیت ایجاد شده است. از یک طرف شما می‌بینید که مثلاً مبلغ ۱۵ هزار تومان برای بلیت یک فیلم، پول کمی نیست. در واقع اگر یک خانواده سه یا چهار نفری بخواهند برای تماشای یک فیلم به سینما بروند با توجه به پول بلیت و تنقلات و کرایه ماشین و… چیزی در حدود ۲۰۰ هزار تومان باید هزینه کنند. خب این مبلغ ۲۰۰ هزار تومان در شرایط فعلی که یک فضای سودجویانه‌ای در بازار و اقتصاد توسط برخی دلالان به وجود آمده، مبلغ قابل‌توجهی است که در هزینه‌کرد ماهانه هر خانوار می‌تواند صرف خرید یا تهیه مایحتاج مهم‌تر و اولویت‌دارتر آن خانواده گردد. اصلاً من اگر خودم بخواهم یک چنین هزینه‌ای برای دیدن چنین فیلم‌هایی بکنم، با خودم می‌گویم، این اسراف است.
در واقع سینما و فیلم دیدن در سالن جزو اولویت خانوار قرار نمی‌گیرد؟
قطعاً در اولویت خانواده قرار نمی‌گیرد. وقتی شما می‌بینید که عده‌ای سودجو برای پر کردن جیب و حساب خودشان ارزاق و مواد مورد نیاز جامعه را هر روز به یک بهانه‌ای گران‌تر می‌کنند، خب معلوم است که دغدغه برای شما ایجاد می‌شود و همین ۲۰۰ هزار تومان را سعی می‌کنید که برای خرج و مخارج مهم‌تر و دارای اولویت هزینه کنید، نه برای سینما رفتن!
برای خانواده سخت است که چنین کاری را انجام بدهد. از طرفی دیگر امروزه سالن‌های سینما در مجموعه‌های تجاری یا پردیس‌های سینمایی قرار دارند. پردیس‌ها این حسن را دارند که شخص هم می‌تواند خرید بکند و سرش گرم مغازه‌ها و فروشگاه‌های آنجا بشود و هم اینکه به سالن سینما برود و فیلم مورد علاقه‌اش را ببیند. ولی خب، به نظر من این پردیس‌ها جای خطرناکی برای پدر خانواده است (با خنده). شاید چند ساعتی را که خانواده برای رفتن و برگشتن به پردیس‌ها و سینما صرف می‌کنند، خوشایند باشد، اما بعد از آن پدر خانواده باید دوباره برای مخارج چرتکه بیندازد!
خب ما تا الان به جیب پدر خانواده و خرج و مخارج پرداختیم! بد نیست به دلایل دیگر رکود و عدم اقبال مخاطب به تولیدات سینمایی هم بپردازیم. 
اگر از نظر فیلم هم بخواهیم حرف بزنیم باید بگویم که فیلم‌ها و محتوایشان در یک دایره تکرار موضوع و محتوا می‌افتند. این البته از قبل هم بوده مثلاً یک روزگاری آثار سینمایی کلاه‌مخملی‌ها زیاد شد و مثل یک تب همه‌گیر در میان فیلمسازان بروز کرد. این در حالی است که به غیر از چند اثر که شاید قدری حرفه‌ای‌تر و حساب‌شده‌تر کار می‌کنند، بقیه آثار دچار مشکل می‌شوند.
در حوزه کمدی هم همینطور است؟
بله. در حوزه آثار کمدی هم همین حرکت دایره‌وار که بیشتر یک نوع بازگشت به عقب است، وجود دارد. شما برخی از آثار کمدی را می‌بینید که به دلیل استقبال مخاطبان یا فروش بالای یک فیلم طنز، عده‌ای به فکر می‌افتند که به چنین کاری اقدام کنند و فیلم‌های مشابه و ضعیف با یک موضوع یا رویکرد ساخته می‌شود که در پس‌زدن مخاطب و نرفتن مردم به سینما تأثیر‌گذار است.
در حوزه ژانر اجتماعی نیز سینمای ما تجربه دوار فیلمسازی بر محور یک موضوع را تا حد زیادی داشته است. 
به نظر من این تکرار‌ها انگیزه‌ها را از بین می‌برد. البته در رابطه با حوزه‌هایی مثل اجتماعی، خانوادگی یا مفاهیمی از این دست، متأسفانه فیلم‌های درستی در بازار نیست. آن چیزی هم که هست تلخ است، تلخ! به نظر من که این دسته از آثار خیلی تلخ هستند. هم فیلم کمدی فید‌بک بد می‌دهد و هم فیلم اجتماعی و این دقیقاً بر خلاف موضعی است که مسئولان درباره سینما اعلام کردند و شعار ایجاد و راه‌اندازی سینمای امید را می‌دادند، در حالی که سینمای امروز و آنچه روی پرده می‌رود نسبت به امید و امید‌آفرینی، خالی‌تر از همیشه است.
متأسفانه فیلم تلخ به دلیل محتوای گزنده‌اش نه‌تن‌ها باری را از روی دوش مخاطبان برنمی دارد، بلکه با یادآوری و تصویر‌کردن تلخی‌ها باری بر دوش او می‌افزاید. خب طبیعی است که این تلخکامی‌ها از به وجود آوردن هر گونه جریان امید‌بخش و امیدآفرین، عاجز بوده و در مقابل تماشاگری که برای تسکین آلام یا بهتر شدن حال و احوالش به سینما آمده دستانش تهی است. چرا من باید بروم اینگونه فیلم‌ها را ببینم؟! چرا من باید به سینما بروم؟! این مسائل است که دست به دست هم می‌دهند تا افراد حتی حال سینما رفتن را هم نداشته باشند. الان وقت و زمان فراغت مردم پای تلویزیون و برنامه‌هایش بهتر می‌گذرد. هر چند در تلویزیون هم گاهی اشتباهاتی می‌شود که گفتنش فضای خودش را می‌طلبد.
برای تغییر اوضاع چه باید کرد؟!
شاید یک خانه تکانی لازم باشد، شاید هم نیازمند صبر بیشتر در این حوزه هستیم. در هر صورت به نظر من سینما رفتن در این اوضاع اشتباه است. باید آرزو کنیم تا حالمان خوب شود. من گمان می‌کنم الان و امروز همدردی، هم‌حسی و دوست‌داشتن هموطنانمان بهترین کار است.



حمله کارگردان «شماره ۱۷سهیلا» به آشفته‌بازار اکران⇐بی‌عدالتی حاکم بر جامعه به سینما هم راه پیدا کرده!/وقتی پخش‌کننده و سینمادار یکی شود معلوم است که اکران از روند طبیعی خودش خارج می‌شود/فیلمهای مستقل اکران نمی‌شود تا فیلمهای موردعلاقه مسئولان از پرده پایین نیاید!/چه کف فروش را پر کنیم چه نه، فیلم ما را بعد از دو هفته پایین می‌کشند!!

سینماروزان: «شماره 17سهیلا» از جمله آثار قابل تأمل جشنواره سی و پنجم فجر بود که مدتها پشت خط اکران ماند تا در اکران عیدفطر امسال با قراردادی دوهفته ای(!!) روی پرده رفت تا احتمالا جا برای آثار ارگانی-مافیایی‌ قبل و بعدش تنگ نشود.

محمود غفاری کارگردان «شماره 17سهیلا» با اشاره به تأخیر2 ساله در اکران فیلم «شماره 17 سهیلا» به «ایسکانیوز» اظهار کرد: متاسفانه تعداد فیلم هایی که در سینمای ایران ساخته می شود از استاندارد ظرفیت سینما بیشتر است. مشکل دیگر دیر اکران شدن فیلم ها به بی عدالتی برخی مسئوولان برمی گردد.

وی افزود: برخی از فیلمها ماهها اکران می شوند و مسئوولان حاضر نیستند که پرده سیما را با فیلم های جدید عوض کنند به همین دلیل برای اینکه فیلمهای مورد علاقه این مسئولان از پرده سینما پایین نیایند، فیلمهای مستقل اکران نمی شود.

کارگردان فیلم سینمایی «شماره 17 سهیلا» با اشاره به اینکه فیلم پس از دو سال قرار است تنها دو هفته اکران شود، گفت: فیلم را به صورتی اکران کرده اند که حتی اگر سقف فروش را هم پر کنیم بازهم نمی توانیم آن را در سینما نمایش دهیم. فیلم ما تنها دو هفته باید اکران شوند، ما چه کف فروش را پر کنیم و چه این کار را نکنیم تنها دو هفته می توانیم در پرده سینما بمانیم.

غفاری با اشاره به اینکه در ایام پخش فوتبال مقدماتی جام جهانی فیلم های سینما فروش خوبی ندارند، افزود: تب فوتبال میان مردم بسیار داغ است، مردم وقت خود را برای تماشای فوتبال می گذارند و به سینما نمی روند به همین دلیل فکر نمی کنم فیلمم در این دوران فروش خوبی داشته باشد.

وی تصریح کرد: پس از دو سال فیلم «شماره 17 سهیلا» را در شرایطی اکران کردند که مخاطب سینما بسیار کم است اما بی شک آثار مورد علاقه خودشان را در ایام پرمخاطب نمایش می دهند. شرایط بی عدالتی که در برخی از ارکان جامعه وجود دارد، به همان اندازه هم در سینمای ایران هم وجود دارد، سینما خارج از روند طبیعی جامعه نیست.

این کارگردان در ادامه درباره سانس های اکران فیلم سینمایی «شماره 17 سهیلا»، گفت: این فیلم سرگروه پردیس سینمایی کورش را دارد که در این صورت باید 30 سالن در اختیار داشته باشد اما درحال حاضر ما 12 سالن داریم که از این میان تنها کورش سانس های خوبی به این فیلم اختصاص داده است و بقیه سینماها تنها 3 سانس دارند.

غفاری ادامه داد: متاسفانه عده ای هم در سمت پخش کننده و هم در جایگاه سینمادار فعالیت می کنند که این موضوع اصلا درست نیست و باعث می شود یک سری از افراد قربانی شوند. وقتی پخش کننده و سینمادار یکی می شود در نتیجه آنها به سلیقه سازی می پردازند. در این میان فیلم های کمدی که فروش بیشتری دارد را ترجیح می دهند. کمدی هم ژانر سختی است که دیگر سقفش پر شده، به سادگی می توان گفت که در حال حاضر محتوا را رها کرده اند و سعی می کنند که یک اثر کمدی را با ترکیب بازیگران این ژانر به فروش برسانند.




با پذیرش مسئولیت ممنوع از کاری ناصر و فردین و رفقا⇐معمار سینمای گلخانه‌ای، بر حرف «ن» واژه «سینما cinema» فتحه گذاشت و سوپراستارهای قبل از انقلاب را در حد «چیز» تقلیل دارد!!⇔پرسش: آیا «چیز»بهشتی همان «چیز»کاندیدای شکست خورده ۸۸ است؟

سینماروزان: درگذشت ناصر ملک مطیعی زخم نزدیک به 40 ساله ممنوع از کار شدن برخی از چهره های شاخص سینمای قبل از انقلاب و از جمله محمدعلی فردین، ناصر، بهروز وثوقی و بسیاری دیگر را باز کرد.

این چهره ها در دوران وزارت ارشاد محمد خاتمی و با تأکید مدیران سینمایی آن دوران و از جمله محمد بهشتی گرفتار ممنوعیت از فعالیت شدند و همین هم عاملی شد برای گلایه های تازه از این جماعت مدعی اصلاح طلبی بعد از درگذشت ناصر.

محمد بهشتی در واکنش به این گلایه ها در گفتگویی تصویری که با یک خبرگزاری دولتی انجام شده نه تنها تلویحا اعتراف کرده به ممانعت از فعالیت اینها بلکه در توجیه این تصمیم آنها را عناصری از سینمای قبل از انقلاب دانسته و با لفظ «چیز» از آنها یاد کرده است!!!

بهشتی با فتحه گذاشتن بالای حرف «ن» در واژه «سینما cinema»(!!) بیان داشت: در آن دوران وقتی می‌گفتیم سینما در ذهن همه یک «چیز» تداعی میشد و باید کاری میکردیم که یاد آن «چیز» نیفتند پس از هر نوع حضور «چیز»ها که معرف متن سینمای قبل از انقلاب بودند ممانعت کردیم و بر این اساس تصمیم گرفتیم سوپراستارهای آن زمان نباید باشند.

اگر «چیز» شما را به یاد مناظرات انتخاباتی88 و «چیز چیز»گفتن کاندیدای شکست خورده انداخت مقصرش ما نیستیم؛ آقای معمار سینمای گلخانه ای نقش اصلی این یادآوری را داشته! مهم این است که بهشتی بالاخره شخصا اعتراف کرده به ممنوع کردن فعالیت همین «چیز»ها!

فیلم گفته های بهشتی را اینجا ببینید.




تهیه‌کننده «قاتل اهلی» با ابراز مخالفت نسبت به نمایش فوتبال در سینماها خطاب به وزارت ارشاد نوشت⇐حرمت امامزاده به متولی آن است/کاری نکنید که سینماها تعطیل یا به اغذیه‌فروشی و کافه عربی(!) تغییر کاربری دهند!!

سینماروزان: تصمیم شورای صنفی نمایش که نماینده یک جریان سیاسی شکست خورده به نایب رییسی آن رسیده برای نمایش بازیهای جام جهانی در سینماها با مخالفت سینماگرانی نظیر مصطفی کیایی روبرو شد.

کیایی با بیان اینکه اگر بناست فوتبال در سینماها به نمایش درآید پس بهتر است فیلمها را هم در استادیوم آزادی نشان دهند به این تصمیم تاخته بود.(اینجا را بخوانید)

حالا منصور لشکری قوچانی تهیه کننده ای که آخرین محصولش «قاتل اهلی» سال گذشته روی پرده رفت هم با لحنی انتقادی به نمایش فوتبال در سینماها اعتراض کرده است.

لشکری قوچانی گفت: كتاب، نقاشى، شعر، سينما و… براى سرگرمى صرف نيست و نشانه فرهنگ يک كشور است. دانشمندان حوزه فرهنگ، سياستمداران، مديران و… براى اصلاح فرهنگ مردم، بايد برنامه‌ريزى طولانى مدت و زحمات زيادى متحمل شوند چون اصلاح اخلاق جمعى بسيار كند و تدريجى حاصل مي‌شود. در این سالها با سياستگزارى اشتباه كار را به‌جايى رسانده‌ايم كه عده قليلى از مردم و اكثر آنها براى سرگرمى صرف به سينما مي‌روند!!!

این تهیه کننده با اشاره به تصمیم برای نمایش فوتبال در سینماها ادامه داد: اميدوارم شهردارى و اعضاى محترم شهر براى سرگرمى عمومى مردم، امكان ديدن فوتبال را در پاركها و… فراهم كنند نه بالعکس! تاوان بى‌حرمتى به سينما، سقوط بيشتر اخلاق در جامعه است. از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى مي‌خواهم كه فراموش نكنند، حرمت امامزاده به متولى آن است و مبادا كار را به جايى برسانيم كه تعطيلى سينماها و تبديل آنها به انبارى و اغذيه فروشى و کافه عربی، از باز بودن آن براى جامعه مفيدتر باشد!




یک مدیر سینمایی خبر داد⇐دریافت عوارض ۵درصدی شهرداری از بلیت سینماها ممنوع شد!

سینماروزان: بالاخره و بعد از مدتها اعتراضاتی که سینماگران به چرایی دریافت 5درصد از فروش بلیت توسط شهرداری داشتند یک مقام سینمایی از حذف این 5درصد خبر داد.

به گزارش سینماروزان رمضانعلی حیدری خلیلی معاون توسعه مدیریت و منابع سازمان سینمایی گفت: در پی پیگیری‌های مکرر انجمن سینماداران از سازمان سینمایی در خصوص لغو قانون دریافت عوارض 5 درصدی بلیت سینما توسط شهرداری‌ها، در این زمینه مذاکرات با وزارت امور اقتصاد و دارایی در سال 96 آغاز شد که خوشبختانه با مصوبه این وزارتخانه در خصوص لغو دریافت این مبلغ همراه شد.

وی افزود: طبق نامه اخیر سازمان امور مالیاتی به معاونت توسعه مدیریت و منابع ابلاغ شد که به استناد ماده 52 قانون مالیات بر ارزش افزوده از این پس قانون دریافت 5 درصد عوارض بلیت سینماها موسوم به تجمیع عوارض و سایر قوانین و مقررات خاص و عام مغایر مربوط به دریافت هرگونه مالیات غیرمستقیم و عوارض بر واردات و تولید کالاها و ارائه خدمات لغو گردیده و برقراری و دریافت هرگونه مالیات غیرمستقیم و عوارض دیگر از تولیدکنندگان و واردکنندگان کالاها و ارائه دهندگان خدمات ممنوع شده است.

حیدری خلیلی تصریح کرد: از آنجائیکه در این قانون برای ارائه خدمات سینمایی(نمایش فیلم) معافیتی در ماده (12) قانون مذکور پیش بینی نشده است و مابه ازاء ارائه خدمات نمایش فیلم(بهای بلیت) ماخذ محاسبه مالیات و عوارض است، بنابراین با عنایت به تعیین تکلیف مالیات و عوارض بر بهای بلیت سینما در قالب قانون مذکور، وضع و مطالبه عوارض از فروش بلیت سینما توسط شهرداری‌ها مغایر با قانون است.




امتداد تناقضی که در نظام‌نامه اکران هم فکری به حالش نشد⇐در روز شهادت حضرت زهرا(س) نمایش تمام فیلمها ممنوع بود اما بعد از روز وفات حضرت زینب(س)، در روز شهادت امام موسی کاظم(ع) هم نمایش فیلمهای ارگانی-۴درصدی آزاد است

سینماروزان: تناقضات پیرامون تعطیلی سینماها در ایام سوگواری همچنان ادامه دارد و متأسفانه نظام‌نامه تازه اکران هم در برخورد با آن تمهیدی نیندیشیده است.

به گزارش سینماروزان در مناسبتهای سوگواری مذهبی رفتار غالب این بود که از شب مراسم سوگواری و بعد از اذان مغرب تا روز سوگواری و بعد از  اذان مغرب سینماها تعطیل باشند اما در ده روز اخیر تناقضاتی مغایر این رویه رخ داده است.

یکشنبه شب دوازدهم فرودین که شب وفات حضرت زینب(س) بود نه تنها سینماها تا ساعات ابتدایی بامداد فیلم نشان دادند بلکه در روندی عجیب مقرر شد که در روز دوشنبه سیزدهم فروردین ماه هم سینماها از ۱۷ به بعد همه جور فیلمی نشان دهند در شرایطی که اذان مغرب حوالی 19.45 بود!! جالبتر آنجاست که فیلمهای ارگانی-۴درصدی که پر هستند از کمدیهای ناخواسته(!) در روز وفات حتی قبل از ۱۷ هم روی پرده‌‌ بودند.

در امتداد این روند متناقض در شب شهادت امام موسی کاظم(ع) هم سینماها تا ساعات ابتدایی بامداد فیلم نشان خواهند داد و در روز پنجشنبه 23فروردین که روز شهادت امام موسی کاظم(ع) است هم سینماها از 17 به بعد همه جور فیلمی نشان میدهند در شرایطی که اذان مغرب حوالی 19.50 است! به مانند روز وفات حضرت زینب(س) حتی در روز شهادت امام موسی کاظم(ع) نمایش فیلمهای ارگانی-4درصدی آزاد اعلام شده!!!

اتفاقات اخیر در حالی رخ داده که کمتر از دو ماه قبل و به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س) سینماهای سراسر کشور در روز دوشنبه ۳۰ بهمن بعد از اذان مغرب حوالی ساعت ۱۸ تعطیل شده و در روز شهادت یعنی سه شنبه ۱ اسفند ماه نیز سینماهای سراسر کشور به طور کامل تعطیل بودند و هیچ فیلمی اعم از کمدی یا غیرکمدی نشان ندادند.

آیا این یک تناقض نیست؟ اگر هست چرا در نظام نامه تازه اکران تمهیدی برایش اندیشیده نشده؟ به خاطر ایجاد تسهیلات ویژه برای اکران محصولات ارگانی حتی در روزهای سوگواری؟؟




یک سکانس سینمایی⇐اعتراف محسن هاشمی- رییس شورای شهر- به دست بردن در مصاحبه مادرش!!

سینماروزان: محسن هاشمی پسر ارشد علی اکبر هاشمی رفسنجانی بعد از درگذشت پدرش توانست با آرایی بالا وارد شورای شهر شده و به عنوان رییس شورا انتخاب شود.

به گزارش سینماروزان محسن هاشمی که حین حضور در شورای شهر بازدیدی از پردیس آزادی داشت و بر واسپاری سینماهای ارگانی به شهرداری تأکید کرد ولی در چرایی تبعیض ارگانهای شهری در برخورد با محصولات سینمایی حرفی نزد، به تازگی در گفتگویی با «همشهری جوان» روایتی ارائه کرده از تحریف طنازانه گفتگوی مادرش عفت مرعشی!!

محسن هاشمی در پاسخ به اینکه از سوی مادرش به عنوان عاقلترین فرزند خانواده هاشمی معرفی شده بیان داشت: یک روز مصاحبه ای به من دادند که تصحیح کنم. از ایشان سوال کرده بودند نظر شما درباره بچه ها چیست؟ من خودم عبارت محسن از بقیه عاقلتر است را اضافه کردم.(میخندد)

محسن هاشمی ادامه داد: رفته رفته این، شوخی خانواده شد؛ من معتقدم چنین است اما این را مادر نگفته است چون مصاحبه دست من بود من اضافه کردم. البته به مادرم گفتم این کار را کردم و ایشان هم گفتند خوب کاری کردید!!!




سیدضیاء هاشمی رییس جامعه صنفی تهیه‌کنندگان روی آنتن زنده بیان کرد⇐آمادگی نمایش فوتبال جام‌جهانی در سینماها را داریم ولی نیروی انتظامی مجوز نمی‌دهد!/ماکزیمم ظرفیت نمایشی ما سالانه ۶۶ فیلم است!/باید در تولید، جلوی فیلمهای ضعیف گرفته شود نه آن که در اکران شکست سنگین بخورند/ارشاد به‌جای تولید به فکر سالن‌سازی در سراسر کشور باشد/برای تنوع اکران به صورت محدود فیلم خارجی روی پرده خواهد رفت

سینماروزان: آشفتگی اکران در سال 96 و به خصوص نیمه دوم سال که همراه بود با باز شدن ورودی اکران و روی پرده رفتن انبوهی از فیلمها موجب آن شد که تلاش شود با تنظیم نظام نامه ای تازه برای اکران، بخشی از مشکلات مرتفع شود اما به محض انتشار نظام نامه تازه هم نقد و نظر در باب غلبه حضور دولتی ها در شورای صنفی نمایش آغاز شد.

به گزارش سینماروزان سیدضیاء هاشمی رییس جامعه صنفی تهیه کنندگان سینما و از اعضای شورای صنفی نمایش با حضور روی آنتن زنده شبکه ششم سیما با اشاره به مشکلات اکران گفت: امسال نارضایتی از اکران بعلت کمبود سالن سینما زیاد بود، ما از اکران امسال راضی نیستیم چون کیفیت فیلمها پایین بود و به دلیل کمبود سالن، توزیع مناسب سانس نداشتیم اما تولیداتی که برای سال ۹۷ اکران میشود بهتر است و با افزایش سالن امیدواریم که اوضاع اکران بهبود یابد.

این تهیه کننده پیشکسوت ادامه داد: سینما رفتن با وضعیت جیب مردم ارتباط دارد و مردم از کمدی استقبال میکنند چون سرگرمشان میکند. دقت در تولید سال ۹۶ نسبت به سال ۹۵ باعث اکران موفق ۹۷ خواهد شد. باید قبول کرد که ماکزیمم ظرفیت نمایشی ما در سال ۶۶ فیلم است نه ۸۲ فیلم، خیلی از فیلمها باید به شبکه نمایش خانگی می رفتند و قابلیت سینما نداشتند. ۴۵ فیلم 96 با فروش زیر 800 میلیون روبرو شدند و شکست تجاری سنگینی خوردند. اینها فیلمهایی بودند که با فشار سازندگان اکران شدند و نفروختند. باید در تولید جلوی این فیلمهای ضعیف گرفته شود و پروانه ساخت داده نشود نه اینکه پروانه ساخت و نمایش بگیرند و بعد به هنگام اکران شکست سنگین بخوردند. متأسفانه ما در سال ۹۶ تنوع ژانر نداشتیم و فیلمهای اجتماعی قابلیت ارتباط با مخاطب نداشتند.

سیدضیاء هاشمی که یک فیلم اولی متفاوت با نام «امیر» را آماده اکران دارد با ارائه آمار بیان داشت: با ۸۲ میلیون نفر جمعیت، ۲۷ میلیون بیننده سینمارو داریم و نهایت یک فیلم، دو میلیون مخاطب دارد و این بخاطر عدم تعدد سالن سینما است و عدم گستردگی اکران است. ارشاد به جای تولید باید دنبال جذب سرمایه گذار برای سالن سازی سینما در کشور باشد؛ همین حالا فقط در تهران ۳۰۰ سالن سینما نیاز داریم.

تهیه کننده «عروس» و «اعتراض» با اشاره به نظام نامه اکران 97-98 گفت: سعی کردیم ضدانحصارترین آئین نامه اکران را تنظیم کنیم تا همه دفاتر پخش کار کنند و این آئین نامه کنترل جدی و بازرسی قوی دارد تا شرایط برای همه یکسان باشد. کمیته انضباطی هم باید جدی تر از قبل تخلفات را پیگیری کند.

رییس جامعه صنفی تهیه کنندگان درباره ایجاد ظرفیت اکران خارجی توسط موسسه رسانه های تصویری در اکران 97 گفت: سینمای ایران جایگاه خود را در برابر فیلم خارجی از قبل از انقلاب تا به حال حفظ کرده است و برای تنوع اکران باید به صورت محدود فیلم خارجی داشته باشیم که در پردیس ها فقط در یک سالن و در سایر سینماها در یک سانس اکران خواهد شد.

سیدضیاء هاشمی با اشاره به در پیش بودن جام جهانی و اثر آن بر کاهش مخاطب سینما گفت: سینما در ماه رمضان و بعد از آن که جام جهانی است افت فروش خواهد داشت و ما آمادگی نمایش فوتبال جام جهانی در سینماها را داریم اما نیروی انتظامی دنبال جداسازی زن و مرد است و مجوز نمی دهد! امیدواریم که با تعامل با نیروی انتظامی بتوان کاری کرد که سینماها در این ایام هم سودده باشند.




تحليل واپسگرايانه و البته گاف‌آلود رسانه اصلاح‌طلب⇐کمتر از ۵ درصد مخاطبان «جدايي» به تماشاي «اخراجيها» رفتند!!!

سينماروزان: در دوراني که عليرغم همه تبعيضها در تخصيص سالن و ارائه تبليغات، آثار مستقل سينماي ايران هم توانسته‌اند در کنار محصولات تجاري مخاطب جلب کنند و مخاطبان هم فارغ از دسته‌بندي‌هاي محفلي مي‌کوشند همه جور فيلمي را در سبد نمايش خود قرار دهند اينکه باز رسانه‌اي پيدا شود و تزهاي دو دهه قبل را درباره تقسيم بندي مخاطبان طرح کند جاي سوال دارد.

به گزارش سينماروزان رسانه اصلاح طلب «اعتماد» به تازگي با ارائه يادداشتي درباره لزوم تنوع در اکران نوروزي مدعي شده فقط کمتر از 5 درصد مخاطبان «جدايي» حاضر بوده‌اند به تماشاي «اخراجيها» بروند!! ادعايي که نه سندي درباره‌اش وجود دارد و نه ريشه استدلالي قوي دارد و شايد همه تصور نگارنده از طرح چنين ادعايي و تلاش براي تعميمش به روزگار معاصر دسته بندي‌هاي سياسي چپ و راست سنتي باشد که هر کدام فيلمي را مطبوع خود معرفي مي‌کنند.

مدعيان چنين تحليلي اگر فقط ساعتي را در دل مردم و مخاطبان سينمايي در نقاط مختلف ايران و نه فقط منطقه‌اي خاص از پايتخت بگذارنند قطعا خواهند دريافت که براي مخاطب، اول و آخر کيفيت محصول است که تعيين‌کننده اقبال است و نه توصيه‌هاي سران چپ و راست سنتي يا حتي محافلي که با ژست انتلکت، بودجه کار فرهنگي و راه‌اندازي گروه سينمايي خالي از مخاطب مي‌گيرند.

اين محافل و گعده‌ها مدتهاست حنايشان براي کف جامعه، رنگي ندارد و اگر بناست تحليلي درباره خواسته‌هاي مخاطب ارائه دهيم بهتر آن است که با حداقل آلودگي محفلي باشد. بماند که تحليلگر اين رسانه اصلاح‌طلب گافی هم داده درباره سقف پخش فقط یک فیلم از هر دفتر پخش و گويا خبر ندارد مدتهاست سقف پخش هر دفتر پخش در هر دوره اکران 2 فیلم است؛ روندی که در نظام نامه اکران97-98 هم بر آن تأکید شده!

متن تحليل «اعتماد» را بخوانيد:

پيش‌تر  به غلط‌ترين تصور جاري درباره پديده «پسند مخاطب» در سينماي خودمان پرداخته بوديم. چكيده‌اش اين بود كه تهيه‌كننده و پخش‌كننده نمونه‌اي سينماي ايران همچنان و مانند سال‌هاي دهه سي، «مردم» و سليقه آنها را از يك جنس و يكدست مي‌پندارد. در حالي كه در اين سال‌ها و دهه‌ها، طيف‌ها متنوعند و مثلا شايد در مجموع كمتر از پنج درصد از بيننده‌هاي فيلم «جدايي نادر از سيمين» در نوروز سال 90 حاضر باشند پا به سالن سينماي نمايش‌دهنده هر يك از سه قسمت «اخراجي‌ها» بگذارند.

حالا و در آستانه نوروز 97، اشاره به اين تبارهاي متفاوت سليقه نزد مخاطب، باز هم ضروري به چشم مي‌آيد. ضوابط مطرح شده براي انتخاب فيلم‌ها توسط شوراهاي مرتبط تنها دو دامنه را در بر مي‌گيرد: تلاش براي اكران فيلم «مناسب» براي اكران نوروزي و رعايت عدالت در اكران فقط يك فيلم{؟؟؟} از هر دفتر توزيع. اينها قبول و خيلي هم درست. اما بر سر آن تعبير «مناسب» جاي مكث و بحث وجود دارد.

در اين زمينه، تناسب، ويژگي مشخص يك فيلم نيست؛ بلكه تناسب را بايد در تركيب فيلم‌ها و گستردگي طيف و قشر و طبقه‌اي كه هر كدام به عنوان «مخاطب هدف» خود برگزيده‌اند، در نظر گرفت. وقتي فيلمي به قصد جذب مخاطب جوان طبقات عام ساخته شده باشد و فيلمي ديگر، بداند كه مي‌خواهد با روايت و دنيا و حتي تبليغاتش افرادي از طبقه اهل فرهنگ را درگير خود كند، ما به تدريج مي‌توانيم با كنار هم چيدن اين دو و انواع فيلم‌هاي ديگر با مخاطباني ديگر، به تركيب متناسب برسيم. بابت اينكه سينماي ايران عملا تفكيك ژانري مشخص ندارد، ناگزيريم با همين تفكيك طبقات و سليقه‌هاي مخاطب به چيدن سبد متنوع و به درد بخوري از محصولات سينمايي براي تعطيلات عيد برسيم؛ نه با «تقسيم غنائم» به شيوه تلاش براي راضي نگه داشتن همگان.




ادعای «کیهان» پیرامون دیدار یک سرمایه‌گزار اختلاسگر سینما با رییس فیفا!!⇔این اختلاسگر خویشاوند نزدیک یک رییس ارگانی است!

سینماروزان: در سالهای اخیر حضور خویشاوندان شخصیتهای مختلف سیاسی-اقتصادی به عنوان سرمایه گزار در وادی هنرهای نمایشی به شدت فراگیر شده است و اینکه یکی از این سرمایه گزاران تا دیدار با رییس فیفا پیش رفته جالب به نظر می‌رسد.

به گزارش سینماروزان روزنامه اصولگرای «کیهان» با اشاره به خبر دیدار یک سرمایه‌گزار اختلاسگر سینما با رییس فیفا نوشته است: پیشتر نسبت به تلاش یک متهم اقتصادی برای ورود به عرصه سینما هشدار داده بودیم. متهمی که اقدام به سرمایه‌گذاری برای تولید یک فیلم سینمایی کرده، درحالی که قبلا به خاطر دست داشتن در اختلاس، از همه مسئولیت‌های خود خلع شده بود. اما وی بار دیگر با سوءاستفاده از این موقعیت و این بار به بهانه سفر دبیرکل فیفا به ایران خودنمایی کرد.

این روزنامه ادامه داده است: نکته قابل تأمل این است که این متهم اقتصادی که روابط خویشاوندی نزدیکی با مقامات ارشد دولت دارد به عنوان نماینده سینماگران ایرانی با «جیانی اینفانتینو» رئیس‌فیفا دیدار کند. این دیدار روز پنجشنبه در هتل محل اقامت اینفانتینو اتفاق افتاد و نتیجه‌اش این شد که فیلم مذکور که ارتباطی هم با فوتبال دارد در حاشیه جام‌جهانی روسیه در آن کشور به نمایش در‌بیاید. این درحالی است که سرمایه‌گذار این فیلم از متهمان اختلاس از یک بانک خصوصی محسوب می‌شود و پرونده وی در دست بررسی و خودش هم ممنوع‌الخروج است. باید بررسی شود که چه کسی این متهم اقتصادی را به ملاقات رئیس ‌فیفا برده و اکران فیلم این شخص را در برنامه کنفدراسیون جهانی فوتبال قرار داده است؟




بعد از دلجویی رییس اوقاف شهرری از یک بازیگر⇐ای کاش یکی هم پیدا شود و از سینماگران گرفتار فیلمسوزی دلجویی کند!/آقایان رییس! ارگانهای چنبره زده بر بیت‌المال، به بوسه شما نیاز ندارند؛ دست سینماگران گرفتار فیلمسوزی را بگیرید

سینماروزان/مسعود احمدی: رییس اداره اوقاف شهرری با دعوت از ارژنگ امیرفضلی که اخیرا با انتشار پستی در فضای مجازی نسبت به آسیب رسیدن به مزار پدرش در جریان تخریب قبور امامزاده عبدالله معترض شده بود، از او دلجویی کرد و توضیحاتی را ارائه داد.

به گزارش سینماروزان این اتفاق را بگذارید کنار انفعال مدیران سینمایی نسبت به اعتراضاتی که ماههاست به آشفتگی اکران وجود دارد! باز کردن ورودی اکران در نیمه دوم سال و روی پرده فرستادن انبوهی فیلم موجب شد بسیاری از محصولات سینمایی گرفتار کمبود سالن و سانس و در نهایت فیلمسوزی شوند.

از علیرضا داوودنژاد و مهدی صباغ زاده تا حسین فرحبخش و محمد احمدی و از نیکی کریمی و حبیب اسماعیلی تا امیرحسین شریفی، داریوش باباییان، محمد نیک بین و جهانگیر کوثری و بسیاری دیگر در این پنج ماه مدام به انتقاد از اوضاع اکران پرداختند اما دریغ از برگزاری یک محفل دلجویی صوری برای مرهم گذاشتن بر زخم فیلمسوزی!

شاید همین بی تفاوتی مدیران سینمایی به اوضاع اکران بود که باعث شد احمد نجفی توشه بازیگری خود را محملی کند برای تولید فیلمی با عنوان «گل گیری در شورای اکران»!! فیلمی که بازخوردهای فراوانی هم یافت.

آیا نمی شد همان طور که رییس اوقاف شهرری در کمترین فاصله بعد از اعتراض به دلجویی از ارژنگ امیرفضلی پرداخت، مدیران دولتی سینما هم که در حال ارتزاق از بودجه های عمومی هستند از همان نخستین انتقادات، باب گفتگو برای حل ضربتی مشکل تراکم اکران را می گشودند؟؟

آیا امکان این وجود نداشت مدیران سالها عقب افتاده از سیکل مدیریتی روز که به ناگاه به مدیریت سینما رسیده اند در کنار بوسه هایی که برای ارگانهای متمول متصل به بیت المال می فرستند دست فیلمسازان مستقل گرفتار فیلمسوزی را می گرفتند؟؟؟

یک دلیل این اهمال ناشی از متصدیان واپسگرای روابط عمومی سینما بود که به جای اطلاع رسانی صحیح به مافوق، مدام به سرپوش گذاشتن بر مشکلات و خودشیرینی پرداختند تا جایی که خودشان هم معزول شدند…

اکران96 کاملا از دست رفت و چند فیلمساز ورشکسته روی دست سینما ماند؛ آقایان رییس! به بقای سینما که هیچ؛ اگر به بقای خودتان می اندیشیدید سال 97 را تبدیل کنید به سال گفتگو با منتقدان راستین و نه مجیزگویانی که با مشاوره های نادرست، فیلمسوزی را بر اکران 96 آوار کردند!

ارژنگ امیرفضلی-اوقاف شهرری
ارژنگ امیرفضلی-رییس اوقاف شهرری



هشدار محمد آفریده نسبت به راه‌اندازی دوباره فاخرسازی⇐اسباب تأسف است که در روزگار بیکاری خیل وسیعی از سینماگران رقابتی راه افتاده برای فاخرسازی!

سینماروزان: زمزمه‌های دوباره‌ای که برای راه‌اندازی تولیدات پرهزینه فاخر شکل گرفته وقتی کنار تجربه پیشین فاخرسازی و مثلا صرف کلی هزینه برای محصولی شکست‌خورده همچون «فرزند چهارم» قرار می‌گیرد قطعا نگرانی‌ها را نسبت به اتلاف بودجه‌های عمومی تشدید می‌کند.

محمد آفریده از مدیران باسابقه سینما که اغلب سعی می‌کرد به فیلمسازان مستعد فارغ از ریشه‌های سیاسی بها دهد در نوشتاری برای سینماروزان نسبت به شیوع مجدد پدیده فاخرسازی در سینما و تلویزیون ایران هشدار داده است.

متن یادداشت آفریده را بخوانید:

فیلم یا سریال فاخر بیشتر اسم رمزی شده برای نادیده گرفتن بخش اعظمی از ظرفیتها و سرمایه‌های مولد فرهنگی این سرزمین. باعث تأسف است که بگویم در زمانی که خیل وسیعی از فیلمسازان و دست اندرکاران سینما و تلویزیون این سرزمین بیکارند و سالهاست شرمنده زن و بچه‌هایشان هستند دوباره صحبت از فیلم فاخر میشود، جالب‌تر اینکه رقابتی هم برای به دست آوردن فیلم فاخر بین اهالی این سینما به وجود آمده است.

فیلم فاخر باید میوه طبیعی فرهنگ و هنر این سرزمین باشد. طبیعی بودن یعنی مسئولان و مدیران فرهنگی این مملکت، بستر مناسب برای حضور همه طیف از سینماگران آماده و مهیا کند.،  با حضور همه و ایجاد رونق و نشاط فرهنگی در این  کشور است که آرزوهای فرهنگی و مقدس این دیار محقق می شود، پول صرف بدون حضور همه، قدرت نیست بلکه خسارت و تخریب است.  این مملکت با دو یا سه و یا.. فیلم  فاخر به جایی نمی‌رسد، فیلم فاخر مثل یک شهاب سنگ است اگر نوری داشته باشد! تنها بخش کوچکی از آسمان فرهنگ این سرزمین را روشن خواهد کرد، اما آسمان فرهنگ این سرزمین با حضور صمیمانه همه طیفها نور باران می شود.

بیاییم تا بیشتر از این دیر نشده به فکر سرمایه‌های مولد این جامعه سربلند و کوشا و امیدوار باشیم، هم اکنون بخش وسیعی از اهالی این سینما خانه نشین شده‌اند و نگران‌کننده تر بخش شکننده این سینما یعنی فیلمسازان فیلم کوتاه و مستند هستند، فیلمسازانی که با کمال تواضع و صبوری و تنها،  منتظر معجزه ای به این در و آن در می‌زنند.

مراکز و سازمانهای که برای موضوعات مهم و اهداف والا راه اندازی شده‌اند متأسفانه در شرایط حاضر، به خاطر ساختارهای دولتی و کهنه و حب و بغض ها، تنها می توانند پول کارمندانشان را بدهند و موضوع اصلی شان که حمایت و رونق خالصانه عرصه فرهنگ است، فراموش شده است. آینده نظاره گر اعمال امروز ما است، با روزمرگی‌های بیهوده و منفعت های شخصی و گروهی، آینده را فدای امروزمان نکنیم.




علیرضا رییسیان در تازه‌ترین گفتگویش اظهار داشت⇐نظام عرضه و تقاضا قبل از انقلاب با یک اتاق و دو کارمند پیش می‌رفت؛ حالا همان نظام عرضه و تقاضا با کلی سازمان عریض و طویل سینمایی و کلی مدیر و کارمند پیش می‌رود!!/شورای اکران بد عمل می‌کند و باعث شده تقریبا همه ناراضی باشند/وقتی شریک یک دفتر پخش خاص می‌شود نماینده تهیه‌کنندگان در شورای اکران معلوم است که منافع شخصی غالب می‌شود/اگر آمار فیلمهای پرفروش را درآورید همه بیش از ۱۰۰ سالن در اختیار داشته‌اند! این معنایی دارد جز آن که سبدتان را فقط با پرتقال پر کرده‌اید؟/بهترین زمان اکران یا به فیلمهای سفارشی می‌رسد یا به افراد صاحب نفوذ در شورای اکران!!/چرا رییس شورای صنفی نمایش فیلمش را در نوروز روی پرده می‌فرستد؟؟

سینماروزان/علی رستگار: علیرضا رئیسیان را جدا از کار فیلمسازی می‌توان یک کارشناس و صاحب نظر قابل اعتنا دانست، چرا که همیشه درباره مسائل کلان سینمایی حرف‌های مهم و راهکارهایی کاربردی دارد.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «جام جم» مدرک تحصیلی مرتبط (او دانش‌آموخته کارگردانی از دانشکده صداوسیما و دارای نشان درجه یک هنری معادل دکترای افتخاری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است) و سال‌ها فعالیت در سینمای حرفه‌ای به‌عنوان کارگردان و مسئولیت‌هایی چون رئیس کانون کارگردانان، عضویت در شورای پروانه ساخت و عضویت در هیات انتخاب و هیات داوری جشنواره فیلم فجر، مهر تائیدی بر نقد و نظرات و تحلیل‌های رئیسیان است.

 کارگردان فیلم‌هایی چون «دوران عاشقی»، «چهل سالگی» و «ایستگاه متروک» در گفت‌وگویی مفصل درباره مسائل و مشکلات مختلف این روزهای سینمای ایران به اظهارنظر پرداخت.

اول این که چرا از سال 93 به بعد و پس از «دوران عاشقی» تاکنون فیلم کار نکردید و دیگر این که چرا در طول سه دهه فعالیت، فقط شش فیلم ساختهاید؟

بعد از موفقیت «دوران عاشقی» دلم میخواست زودتر یک فیلم بسازم، اما واقعیت این است که الان شرایط فیلمسازی خیلی مناسب حال و هوای آدمهایی مثل من نیست. در این چند سال گذشته، سینمای ایران کاملا دوقطبی شده است؛ یک بخش فیلمهای خیلی عامهپسند تجاری و بخشی هم فیلمهای سفارشی. کسانی که در این دو شکل قضیه مهارت یا به آنها علاقه نداشته باشند و نتوانند کار کنند، شرایط سختی خواهند داشت. فیلمسازانی که شاکله اصلی سینمای ایران را شکل میدادند، تقریبا همه همین مشکل را دارند و سه چهارسالی است که بیکار هستند. همین چند ماه پیش همراه بعضی از این دوستان جلسهای با آقای حیدریان، رئیس سازمان سینمایی داشتیم؛ هیچکدام از ده کارگردانی که در این جلسه حضور داشتند، مشغول فیلمسازی نبودند. به آقای حیدریان گفتیم، این وضعیت هیچ پرسشی برای شما ایجاد نمیکند. چرا این آدمها با این خاستگاهها و سوابق خوبی که دارند هیچکدام مشغول فیلمسازی نیستند؟ این یک پرسش جدی است که چرا شرایط سینمای ایران در این چند سال طوری پیش رفته که عدد جای کیفیت را گرفته است. یعنی یک مسابقه رکورد و عدد اتفاق میافتد که فلان فیلم، رکورد فیلم دیگر را زده است درحالی که این جا مسابقه وزنهبرداری نیست. اگر هم مسابقهای باشد در حوزه اندیشه است. یکی از دلایل فیلم نساختنم در این چند سال این وضعیت بود، دلیل دیگر آن هم روابط درون خود سینماست. همه چیز را هم نمیتوانیم گردن دولت و مدیریت بیندازیم. برخی فیلمسازان فیلمهایی میسازند که با جنبههای شخصی روحی خودشان در ارتباط است و علایق آنها در فیلمهایشان وجود دارد. گاهی برای فیلمسازی، باید احساسات و اندیشههای چند آدم به هم گره بخورد و علایق آنها در یک زمان به هم نزدیک شود تا یک محصول خوب به وجود بیاید، ضمن این که ما نباید به عنوان آدم حرفه ای، همیشه ملاکمان خودمان باشد و فکر کنیم هر فیلمی که داریم کار میکنیم، بخشی از زمان را میفروشیم و باید قیمت خوبی در ازای آن بگیریم. بعضی وقتها به این شکل است که همه ما با یک فیلم ارتقا مییابیم و جنبههای هنری خود را تقویت میکنیم. پس نباید آن شکلی را که برای یک فیلم پرفروش نوع دیگر از سینما درنظر میگیریم، با همکاران دیگر همان معامله را انجام دهیم. در دنیا هم این طور نیست و همه میدانند، آدمهایی که شکل فیلمسازی آنها با جریان سینمای عامه پسند و تجاری فرق میکند، مناسبات و روابط متفاوتی دارند. خیلی وقتها شما در سینمای دنیا میبینید، بازیگرانی که دستمزد حد بالای سینمایی دارند، وقتی با این پروژهها کار میکنند، دیگر توقع دستمزد بالا ندارند، چون اگر اینطور نباشد، دیگر آن فیلمها ساخته نمیشود، ضمن این که این فیلمها قصدی هم برای رکوردزنی ندارند.

با توجه به این صحبتها به نظر میرسد، فیلمسازی به معنای خلق اثر، برای شما مراتب و آدابی دارد. اگر این چیزی است که شما بهعنوان فیلمسازی به آن اعتقاد دارید، پس آن سازوکار سینمایی و تولید انبوه و با کمترین فاصله زمانی برخی فیلمسازان را باید چه چیز نامگذاری کرد؟!

هر وقت از من میپرسند چرا کم فیلم میسازی، میگویم من همیشه حیرانم که چرا بقیه زیاد فیلم میسازند! (میخندد) چون فیلمسازی یک پروسه زمانبر، سخت و پیچیده است. حتی کسانی که خودشان را صنعتگر میدانند، اگر بهترین آنها را هیچکاک در نظر بگیریم، ـ گو اینکه کیشلوفسکی هم خودش را یک صنعتگر میدانست که به نظرم دروغ میگفت و یک اندیشمند بودـ ، در اوج دوران کاری خود و در بهترین حالت نهایتا سالی یک فیلم میساختند. این طور نبود که وقتی فیلم میساختند، یک سریال را هم در پیش تولید داشته باشند و همزمان با ساخت سریال هم فیلمی آماده اکران داشته باشند! البته این وضعیت، سفارش واقعی سینما نیست، یعنی با دوره ملتهبی که برخی فیلمها خوب میفروشد، اتفاق میافتد و بعد از دو سه سال کارنامه آن فیلمساز فروکش میکند. این مساله نشان میدهد این یک امتیاز و خاصیت قوی برای هر فیلمساز نیست و نمیتوان خیلی روی این محاسبات، حساب باز کرد. نمونههای آن هم در سینمای ایران و جهان زیاد است. این فقط بخشی از سینماست، اما اگر این موضوع تبدیل به همه سینما شد، خطری اتفاق میافتد و راه وسط و میانه سینمای تاثیرگذار در میان فیلمهای تحت تاثیر موج رایج و آثار سفارشی، این قدر تنگ میشود که حتی یک نفر نمیتواند از آن عبور کند؛ در حالی که این راه باید وسیع تر از اینها باشد. حالا یا این یک تئوری است که سینمای خواست مردم باید کمرنگ شود یا از بی توجهی مدیران و مسئولان است که حواسشان نیست چه اتفاقی در حال رخ دادن است. به هرحال حتی در اوج سینمای قبل از انقلاب هم سینمای روشنفکرانه و هنری هیچ گاه منقطع نشد. جریان فیلمفارسی برعکس آنچه آقای فریدون جیرانی در مصاحبه اش گفته بود، منقطع شد. یعنی وقتی تولید سینمای ایران از 91 فیلم در سال 51 به 13 فیلم در سال 56 رسید (تازه از این 13 فیلم تولیدی، فقط شش فیلم به نمایش درآمد) یعنی حیات این سینما منقطع شد، اما سینمای روشنفکرانه و هنری همواره توسط فیلمسازهایی مانند تقوایی، حاتمی، مهرجویی، کیمیایی و کیمیاوی وجود داشت. پس معتقدم نباید تحلیل ما به سمتی برود که بگوییم جریان فیلمهای عامه پسند، ویژگی و امتیاز بیشتری دارد و باید هم همین طور باشد. برای این که خاصیت جریانهای عامه پسند خیلی به ابتذال نزدیک میشود و وقتی ابتذال رواج پیدا کرد، دیگر خصلتهای عمومی فرهنگ جامعه را هم تحت تاثیر قرار میدهد. آن وقت دیگر برگرداندن یک جامعه به فاکتورهایی که استاندارد فکری در آن مطرح است، سخت میشود.

یکی از بحثهای مهم نیازمند بررسی در سینمای فعلی ایران همین است؛ انگار مردم در مقابل فیلمهای سطح پایین بیحس شدهاند و به آن عادت کردهاند و این قدر که به لحاظ تعدد، فیلم کم کیفیت و دور از استاندارد دیدهاند، فکر میکنند سینما یعنی همین. در میان این افت سلیقه، برخی فیلمهای خوب و با نگاهی استاندارد و متفاوت هم نزد این دیدگاه تنزل یافته، قربانی میشوند. منظورم دیکته و بخشنامهای کردن نیست، اما نمیتوان با کنترل و نظارت کیفی (نه به معنای ممیزی) به سمت تولید فیلمهای استاندارد و جذاب برای ارتقای سلیقه پایین آمده مردم رفت؟

پرسش خوبی مطرح کردید که من برای پاسخگویی به آن مجبورم یک بحث مهم دیگر را باز کنم. این آمار، روح ندارد و ممکن است اعداد، شما را فریب دهد. از دل چنین آماری همین تحلیلها بیرون میآید و بحثهایی چون سلیقهسازی و دنبال کردن سلیقه مردم و هنر به معنای سرگرمی صرف در سینما مطرح میشود، اما واقعا این طوری نیست و اگر بخواهیم جدی تر به این قضیه نگاه کنیم، باید به تفاوت جامعه الان ما با جامعه قبل از انقلاب اشاره کنیم؛ بیننده ما در این مقطع زمانی، کاملا واکنشی است و به هیچ عنوان کنشگر نیست. سادهترین و عامیانهترین واکنش این است که شما سراغ چیزی بروید که به قول فرهنگ عامیانه با آن حال کنید و بخندید و سرگرم شوید که اصلا هم چیز بد و مذمومی نیست. گروهی حق دارند به سینما بروند و حال کنند، چه اشکالی دارد؟ این وسط یک امای بزرگ هم وجود دارد. اما وقتی شما گفتید اصل همین است؛ هر چیزی که مردم خواستند، شما به آنها بدهید، وقتی مردم شما و این محصولات را پس زدند، آن وقت دیگر میخواهید چه چیزی به آنها بدهید؟ کما این که در سینمای پس از انقلاب، حداقل سه دوره این اتفاق افتاد و ما سه موج فیلمهای پرفروش داشتیم و بعد بلافاصله سینما دچار رکود شد. این یعنی نقش دولت به معنای ناظر و تنظیم کننده جریان بازار (و نه دخالتکننده) و عرضه و تقاضای فرهنگی چیست؟ این اتفاق که قبل از انقلاب بهطور خود به خود پیش میآمد و نیاز به برنامهریزی آنچنانی و این همه سازمان عریض و طویل سینمایی و این همه مدیر و کارمند نبود و فقط یک اتاق به این امر اختصاص داشت. کتاب «سینما و من» آقای مهدی فخیم زاده، تاریخچه خوبی از همین جریان واقعی سینما را در اختیار خواننده قرار میدهد. یک اتاق بود و دو کارمند و 91 فیلم با امکانات آن روز سینمای ایران در سال 51 تولید شد و همه آنها به نمایش درآمد و حتما تماشاگر هم داشت که اکران میشد،اما چه شد، کجا رفت و چه اتفاقی افتاد؟ اگر ما الان تشکیلات وسیعی داریم و یک بروکراسی بسیار بزرگ را داریم اعمال میکنیم و بر قدم ابتدایی تا قدم انتهایی فیلمساز نظارت میکنیم، پس نظارت و دقت ما بر بازار کجاست؟ این که فیلمها همسان میشوند و یک جور کپی از همدیگر هستند، حاصل همین نظارت دستگاههای دولتی است؟ پس یک چیز دیگر در این میان حادث میشود که خیلی مهم است و آن هم این است که دولت وظایف فرهنگی خودش را درست انجام نمیدهد. در وضعیت کنونی، اشکال بزرگی که وجود دارد، پنهان شدن پشت خواسته و میل یک گروه مشخص از تماشاگران است؛ اگر به آمار فیلمهای پرفروش دو سه سال اخیر نگاه کنید، حداکثر دو میلیون بیننده دارند. یعنی از 80 میلیون جمعیت، شما با دومیلیون بیننده برای تمام سینما ایجاد سلیقه میکنید. این یعنی به هم ریختن بازار، نه نگهداری بازار، چرا؟ چون تماشاگرانی که به انواع دیگر فیلم علاقه دارند، اصلا فضایی برایشان وجود ندارد. فیلم رگ خواب، همین امسال پنج و نیم میلیارد تومان فروخت، فیلمی که با هیچ کدام از معیارهای سینمای تجاری همخوان نبود. این یک اتفاق است و رگ خواب، یکی از پرفروش ترین فیلمهای امسال سینماست. پس این نوع فیلمها بیننده دارد؛ حتی اگر تلخ و گزنده باشد و حتی اگر فقط یک بازیگر معروف در آن حضور داشته باشد. همین فیلم خفه گی آقای جیرانی در یک ماه، چهار میلیارد تومان فروخت که رقم خوبی است؛ یک فیلم تلخ و خاص و سیاه وسفید با یک موضوع خیلی ویژه. پس این فیلمها بیننده دارد، اما شرایط دیده شدن این آثار برای بیننده اصلا وجود ندارد، چرا؟ چون تمایل اصلی، خواست سالن دارها و سینمادارها شده است. پس معنی حمایت دولت در بخش تولید از این نوع سینما و در بخش حمایت از نمایش این آثار چیست؟ ممکن است بگویید خود دست اندرکاران سینما و شورای صنفی نمایش که دست خود آحاد سینماست، برای عرضه این فیلمها تصمیم میگیرند. دراین صورت باید بگویم، این شورا بد عمل میکند و باعث شده الان تقریبا همه ناراضی باشند. دولت باید ورود کرده و این سیستم را اصلاح کند که مورد رضایت اهالی سینما نیست. مردم که اطلاع ندارند شورای صنفی چیست، اما این شورای صنفی نمایش است که با تصمیمات خود روی وضعیت بازار تاثیر میگذارد. اعضای شورا میگویند، تعیین کننده وضعیت پیش آمده نیستند. اگر نیستید کنار بروید. اصلا این شورا را برداریم، چه اتفاقی میافتد؟ شما میگویید بلبشو میشود، اما من میگویم نمیشود. بدتر از این چیزی که هست دیگر نمیشود. اگر شورا وجود دارد باید درست عمل کرده و این نارضایتی باید کاهش پیدا کند. وظیفه دولت ایجاد تعادل و توازن است، یعنی یک فیلم گودزیلا نشود و همه محصولات کوچکتر را بخورد! در این وضعیت اکران، فقط اوضاع به نفع آن محصولات بزرگ است و حتی بیش از ظرفیت خود تحویل گرفته میشوند، اما انواع دیگر سینما بشدت آسیب میبیند.

اینجا بحث فیلم سوزی هم مطرح میشود که در این چند سال و بخصوص در این چند وقت اخیر به وفور شنیده ایم و برخی صاحبان آثار، شورای صنفی نمایش را مسئول این فشردگی اکران میدانند.

آنها میگویند نسبت میزان فیلمهای تولیدشده به میزان فیلمهای به نمایش درآمده، همخوانی ندارد و ما تورم در تولید داریم. باید جلوی این تورم در تولید را گرفت؛ یعنی تولید یک تعداد فیلم برای یک مدت اکران که دهه 60 و 70 هم همین طور بود و دولت هم خودش جدول اکران را میبست و سلیقه مردم هم خیلی در آن دخیل نبود و اهمیت نداشت. پس این راه حل خوبی نیست، راهحل بهتر چیست؟ تا زمانی که سالنهای سینما افزایش پیدا کند، نوعی عدالت نسبت به استاندارد فیلمها باید رعایت شود. در جاهای دیگر دنیا، درجهبندی سنی وجود دارد که ما اینجا نداریم. در ایران شما نمیتوانید بگویید این فیلمهایی که میفروشد محصول محاسبه درست سازندگان آن بوده یا شرایط پخش یا حال و هوای بینندهها یا تعداد سالنها. اگر آمار فیلمهای پرفروش را دربیاورید، هرکدام بالای 100 سالن در اختیار داشتند. در پاسخ به چرایی این همه سالن هم میگفتند این خواسته سینماداران است که ضرر نکنند، اما اگر جامعه ضرر کرد، چه کسی جواب میدهد؟ یعنی فقط سبدتان را با یک مدل میوه پر میکنید؟! همه باید پرتقال بخورند ولاغیر؟ با این وضع، کمبودهای دیگر جامعه از بین میرود؟ اصلا شاید بحث سینمادار را هم مطرح نکنند و بگویند مردم این را میخواهند، اما من به شما ثابت کردم که مردمِ دیگر، چیزهای دیگر هم میخواهند. ممکن است این توجیه را هم مطرح کنند و بگویند برای آن مردم دیگر هم محصولاتی به نمایش درآوردیم، اما سوال این جاست که از این جنس سینما چند فیلم به نمایش درآمد و از آن محصولاتی که خودشان و سینمادارها دوست دارند، چند فیلم اکران شد؟ ضمن این که هر وقت هم فیلمهای سفارشی وجود داشت، بهترین زمان اکران را به مدت طولانی به آنها اختصاص دادهاید، این هم نوعی دیگر از بیعدالتی در اکران. هرجا که از قبل این تصمیم گرفته میشود که مردم این را میخواهند یا مردم باید فلان فیلم را ببینند، این محکوم به شکست است، اما این که الان شما با این وضع بازار و عدم تناسب تولید و نمایش، شورای صنفی را نادیده بگیرید و تصور کنید که اصلا وجود ندارد، باز میگویم ضایعات آن از وضع فعلی کمتر است و اتفاق بدتر از این نمیافتد. در همه جای دنیا و در حالت عادی هم اگر فیلمی با افت فروش مواجه شود، بتدریج سالنهای سینمای آن کم میشود و جایش را به فیلمی دیگر میدهد. در چنین شرایطی بهعنوان مثال، هم فیلمهای وودی آلن امکان دیدن دارند و هم فیلمهای ابرقهرمانانه و هم فیلمهای خانوادگی و هم کمدی رمانتیکها و همه فیلمها کم کم جایگاه خود را در اکران پیدا میکنند. من وقتی از دولت صحبت میکنم، دخالت در خود بازار نیست، بلکه متعادل کردن است، چون اگر دخالت دولت مدام باشد، همان اتفاقات دهههای 60 و 70 میافتد که با وجود خوب بودن فیلمها، نارضایتی هم وجود داشت و سلیقه یکی دو نفر تعیین میکرد مردم در چه زمانی چه فیلمی ببینند و چه فیلمی را نبینند. در این شرایط، نه برنامه ریزی تولید دست سازنده بود و نه پخش و نمایش آن. منظورم این است که دولت تا رسیدن به وضع مطلوب، ناگزیر است که رفتار درست را در تولیدات متنوع و در نمایش آنها و در ظرفیتهای مخاطبانی که دارند، تعریف کند. حتی اگر به نظر برسد، ابتدا خسارتهایی دارد، اما یکی از وظایف ذاتی دولت، زمینهسازی است.

یکی دیگر از معضلات اکران، تجمع و تراکم فیلمهای با مولفههای بالای فروش در نیمه اول سال بویژه عید نوروز و تابستان است که باعث میشود در نیمه دوم سال بویژه ماههای پایانی، با فقدان یا کمبود شدید فیلم موفق در گیشه و انبوهی فیلم کم مخاطب روبهرو باشیم.

این مساله هم ارتباط مستقیمی با تصمیمات شورای صنفی نمایش دارد. آن شورای صنفی نمایشی که من، مرحوم سیفالله داد و آقای شاهسواری و یکی دو نفر از دوستان دیگر آیین نامه آن را نوشتیم، مربوط به همان زمان است و برای امروز نوشته نشده بود. تا آن مقطع، دولت همه کاره اکران بود و بعد از مدتی کمیسیون نمایش تشکیل شد که اشکالات زیادی داشت. بعد هم شورای صنفی نمایش راهاندازی شد که ترکیب آن شامل سه تهیهکننده، سه سینمادار و یک کارگردان بود که الان شده چهار، چهار، یک. این شورا متعلق به آن دوران و آن شرایط بود، اما این که این تا ابد تغییر نکند، همین مشکلات از آن درمیآید. یعنی شما میبینید که سالها سه نفر از اعضای شورای صنفی نمایش، نماینده کمپینهای بزرگ سینماداران دولتی هستند، یکی از آنها به طور توامان هم سینمادار است و هم در حوزه پخش. تهیه کنندهها هم همین مشکل را دارند، مثلا تا همین الان تهیهکنندههایی آنجا هستند که یکی از آنها مستقیما شریک بزرگترین دفتر پخش و سالن نمایش است، بنابراین آن منافع غالب میشود و دیگر منافع تهیهکنندگی جایش را به آن میدهد. همین ایراد به خود رئیس شورای صنفی نمایش هم وارد است، یعنی به نظر میآید ملاحظات زیادی را راجع به دفاتر مختلف دارد. دولت هم بهعنوان ناظر شاید بدش نیاید که بگوید ببینید! خودتان نمیتوانید خودتان را اداره کنید، پس چرا به من ایراد میگیرید و غر میزنید؟! هیچ راهی بجز اصلاح این وضعیت و این ترکیب وجود ندارد. فرض کنید الان شورای صنفی نمایش دیگر نیاز نیست، آن وقت جریان اکران چطور باید اتفاق بیفتد؟ ما میگوییم این تعداد سالن داریم و این تعداد هم فیلم. شاید کمترین فایده این تجربه این باشد که ما ببینیم راههای نیمه کاره همیشه غلط است؛ نیمه دولتی ـ نیمهخصوصی، نیمه صنفی ـ نیمهغیرصنفی، نیمه مدیریتی ـ نیمه آزاد… همه اینها وضعیت را دچار مشکل خواهد کرد، به دلیل این که همان استثناها وسط میآیند. تازه اگر آنها هم وسط نیایند، شما باید حجم کمی از فیلم را در شش ماهه اول سال به هر طریقی اکران کنید، در این میان هرکس که نفوذ بیشتری در شورا دارد دست به کار میشود. معلوم است چه وضعیتی پیش میآید. مثلا رئیس شورای صنفی نمایش، فیلم خود را در عید اکران میکند که گل اکران است، اما جالب این جاست که فیلمش هم نمیفروشد! (می خندد) بعد که از او میپرسید، چرا این طوری است؟ میگوید ما فیلم را زودتر ساخته بودیم و زود هم برای آن پروانه نمایش گرفتیم! خب، این موضوع غلطی است، چون شما از سال گذشته اکران، هنوز 17 فیلم باقیمانده دارید، در حالی که شما فیلمتان را بعد از این آثار تولید کردید. پس اول برای آن 17 فیلم قبلی، زمان اکران تعیین میکردید و بعد میگفتید من نفر اولم!

تازه قبل از آن 17 فیلم سال قبل هم چندین فیلم از سالهای گذشته پشت خط اکران هستند.

بله، همین طور است. در همه دنیا اولویت با فیلمهایی است که قبلا تولید شده و به ترتیب در سینماها به نمایش در میآید. در سفری که سه سال قبل و به مناسبت جشنواره بینالمللی بمبئی به هند داشتم، رئیس اتحادیه تهیهکنندگان این کشور به من گفت که همه هزار فیلم تولید سالانه هند طی سال به نمایش در میآید و به سالهای بعد موکول نمیشود. یعنی آنها هفتهای 20 فیلم اکران میکنند، شاید طول اکران فیلمها در آنجا کم باشد، اما اکران عرضی آنها بهدلیل نمایش در تعداد سالنهای فراوان بیشتر است. شیوه اکران ما برعکس است. در اروپا این طور نیست و مثلا فرانسه 130 فیلم در سال تولید میکند که نصف آنها هم در سینماها به نمایش درنمی آید. حتی در آمریکا بخش عمده فیلمهای رده ب و ج در سینماها اکران نمیشود و برای نمایش سر از تلویزیون و شبکههای کابلی و ویدئویی درمی آورد، اما این جا چون میگوییم دولت، پروانه ساخت فیلم سینمایی میدهد، پس این فیلم، سینمایی است و بعد پروانه نمایش همان فیلم را هم دولت میدهد، پس این محصول، سینمایی است و باید در سینما اکران شود. فیلم در سالن سینما اکران میشود، اما هیچ کس نمیرود آن را ببیند، بعد میگویند آن فیلمی که هیچ کس آن را در اکران نمیبیند، به هنر و تجربه برود! بعد شما میگویید بخشی از این فیلمها حتی در هنر و تجربه هم تماشاگر ندارند (میخندد). میگویند خب، تولید شده است دیگر. وقتی میگویم این اعداد روح ندارند، همین جاست. یعنی شما امسال میبینید 17 فیلم دارید که اکران نشده اند و هیچ کس آنها را ندیده، سال بعد تعداد آن میشود 20 عنوان و سال بعدترش میشود 25 و …. میگوییم پس راهش چیست؟ میگویند جلوی تولید را بگیریم، اما این اصلا راه خوبی نیست. شما با این کار، بازار کار را میبندید.

شما خودتان هم چند دوره، عضو پروانه ساخت بودید.

بله، من از دوره مرحوم سیف الله داد تا شش هفت سال عضو پروانه ساخت و رئیس کانون کارگردانان بودم.

امسال شاهد افت تولید نسبت به سالهای گذشته بودیم. انگار میخواهند به خاطر کمبود سالنهای نمایش، کمتر مجوز تولید صادر کنند. پس قائل به این نیستید که چون سالن کافی نداریم، جلوی تولید گرفته شود؟

مثل این است که شما بگویید ظرفیت راهها و خیابانهای شهر برای ماشین پر است و دیگر کارخانهها ماشین تولید نکنند. شما باید برای این مساله فکر داشته باشید؛ یعنی خیابانها را مرتب افزایش داده و حمل و نقل عمومی خود را گسترش دهید و … معتقدم این راه حلش نیست، ضمن این که از پروانه ساخت، خروجیهایی بیرون میآمد که بسیار ناراضی کننده بود، یعنی تنوع در تولید وجود نداشت و شاهد آثار هم شکلی بودیم که حمایت آنها هم مسائل و مشکلات مربوط به خودش را داشت. اصلا باید پروانه ساخت را هم برداشت و فقط پروانه نمایش صادر شود. آن وقت هر کسی که تولید میکند، نباید توقع اکران داشته باشد و این که چون دولت مجوز ساخت صادر کرده، آن فیلم را نمایش هم بدهد. الان وقتی دولت ساخت فیلم شما را تائید میکند، باید ضمانت نمایش آن را هم به عهده بگیرد. عملا دولت این ابزار را ندارد و بیشترین سینماها دست دولت نیست. درچنین شرایطی شما با نقش تخریبی دولت مواجه میشوید. به نظرم دولت باید پروانه ساخت را بردارد و بگوید اصلا 150 فیلم در سال تولید شود، اما ضمانت نمایش و سالنها با من نیست. دراین صورت تنوع فیلمها هم بیشتر میشود، چون مگر میشود که شما 50 نهنگ عنبر تولید کنید؟ نمیتوانید. یکی از این است و یکی میشود من سالوادور نیستم. هر سال همین است، بقیه میخواهند این فیلمها شوند، اما نمیتوانند. نهنگ نمیشوند و میشوند ماهی حوض! این شرایط کمکم خودش را به تعادل میرساند.




شگفتی‌های بودجه ۹۷ سینما⇐۱۴ میلیارد برای جشنواره فجر+۳۲ میلیارد برای برگزاری جشنواره‌های دیگر!!!+۱٫۵میلیارد برای گروه سینمایی کم‌مخاطب

سینماروزان: حسن روحانی رییس جمهور در حالی لایحه بودجه سال 97 را به مجلس ارائه داد که سهم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از این رقم، هزار و 312 میلیارد و 539 میلیون تومان برآورد شده است.

از این هزار و 312 میلیارد سهم سینما نزدیک به رقم  222 میلیارد و 800 میلیون تومان در دو بخش هزینه‌ای و تملک دارایی‌های سرمایه‌ای برآورد شده است.

اجزای بودجه ای سینما به شرح زیر است:

–حمایت و گسترش سینمای ملی 160 میلیارد تومان

–احداث شهرک سینمایی در هشتگرد پنج میلیارد تومان

–جشنواره بین المللی فیلم فجر 14 میلیارد تومان

–برگزاری جشنواره‌های فیلم داخلی 32 میلیارد تومان

–گروه هنر و تجربه یک میلیارد و 500 میلیون

–توسعه صنعت انیمیشن ایران 15 میلیارد و 100 میلیون تومان

–کمک‌های فنی و اعتباری به پردیس‌های سینمایی دو میلیارد و 500 میلیون تومان

اینکه برخلاف اسناد ارائه شده درباره ریز بودجه جشنواره های فجر در سال 95 که رقمش به حدود 20 میلیارد رسیده بود در سال 97 بودجه 14 میلیاردی برای جشنواره درنظرگرفته شده قابل تأمل است اما مشخص نیست چه بخشی از این 14 میلیارد سهم جشنواره ملی فجر است و چه بخشی صرف محفلی به نام جهانی فجر!؟

از آن گذشته وابستگی بی حد و حصر یک گروه سینمایی که مدام ژست روشنفکرانه گرفته به بودجه های میلیاردی مملکت اسباب تأسف است. این گروه نزدیک به 1.5 میلیارد از بودجه سینما را مال خود کرده اما هنوز نتوانسته در جلب مخاطب به جایی برسد که لااقل درصدی پایین از هزینه های خود را برگرداند. چرا؟؟

قرار دادن 32 میلیارد برای برگزاری جشنواره های دیگر درون سازمان سینمایی از دیگر موارد قابل تأمل تخصیص بودجه است. به غیر از جشنواره‌هایی مانند کوتاه و سینماحقیقت مابقی جشنواره هایی که در سازمان برگزار میشوند خروجی قابل اعتنایی نداشته اند که رویهم رفته چنین بودجه عظیمی صرف آنها شده است!!!




انتقادات تند و تیز رسانه اصولگرا از اوضاع حاکم بر اکران⇐ چرا اكثر كساني كه در شوراي صنفی نمایش حضور دارند، ساخته‌هايشان در بهترين زمان و مجهزترين سالن‌هاي سينما به نمايش گذاشته مي‌شود؟/چرا اكران فيلم‌هاي غيرخودي‌ به پاييز و زمستان واگذار می‌شود؟/ چرا بعضي از سرمايه‌گذاران پشت پرده مي‌توانند آن قدر فيلمشان را روي اكران نگه دارند تا هزينه و سود سرشار آن تأمين شود؟؟

سینماروزان: آشفتگی اکران پاییزی با تزریق هفتگی فیلم به اکران تشدید میشود و مدیران بالادستی سازمان سینمایی کمترین واکنشی نسبت به این اوضاع نشان نمیدهند.

به گزارش سینماروزان نتیجه این آشفتگی، تراکم اکران و عدم تقسیم عادلانه سانس و سالن به فیلمهای روی پرده است و نتیجه آن، سود هنگفت معدودی از فیلمها و شکست سنگین مابقی است.

روزنامه اصولگرای «جوان» در تحلیلی پیرامون اوضاع اکران، پرسشهایی کلیدی را درباره منفعت طلبی حاکم بر اکران طرح کرده است.

متن تحلیل «جوان» را بخوانید:

كداميك از تهيه‌كنندگان و كارگردانان به‌جز يكي دو نفر از افراد بانفوذ كه در شوراي نمايش فيلم حضور دارند، از نحوه توزيع و نمايش راضي هستند؟ سرمايه‌گذاران سينماي ايران به‌طور اعم معتقدند همه‌چيز در دست مافياي دفاتر پخش فيلم است كه بعضي از سهامداران عمده آنها اعضاي شوراي نمايش مي‌باشند! اين شورا، نوع، ميزان زمان نمايش و سالن را براي يك فيلم تعيين مي‌كند، اما تفكيك نهايي به عهده مافياي فيلم و مجوز نمايش است كه به‌راحتي فيلم‌هايي را به بخش نمايش تحميل مي‌كند! در حالي‌كه دهه 60، كشور با جمعيت 40ميليوني حدود 800 سالن نمايش داشت و امروز 80 ميليون نفر صاحب ۲۰۰ سينما هستند كه ۱۷۰ سالن آن فاقد استانداردهاي لازم براي نمايش باكيفيت فيلم‌هاي پيشرفته و مطرح است، بنابراين فاخرهاي سينما ناچارند منتظر اكران در 30 سالن قابل‌قبول كشور باقي بمانند!
ژانر‌ها فرقي نمي‌كنند، مهم محل نمايش مناسب است كه شديداً با كمبود روبه‌رو است. وقتي همه هنرمندان معترفند اين معضل وجود دارد و مسئولان وزارت ارشاد اقدامي نمي‌كنند، ناچاريم اعتراف كنيم دلسوزي براي سينماي كشور وجود ندارد! اين بي‌تفاوتي، تماشاچي‌هاي حرفه‌اي سينما را هم به‌زودي مأيوس خواهد كرد، بنابراين بهتر است قبل از افتادن اين اتفاق ناميمون تلاش شود تا باري از دوش فيلم‌هاي مطرح پشت اكران برداشته شود. امروز مي‌رود تا فيلم‌سوزي به علت از دست دادن زمان ارائه سوژه، باب شود. مسئولان وزارت ارشاد خوب نگاه كنند تا بهتر متوجه شوند اكثر كساني كه در شوراي نمايش فيلم حضور فعال دارند، ساخته‌هايشان در بهترين زمان و مجهزترين سالن‌هاي سينما يعني در شش‌ماهه اول سال به نمايش گذاشته مي‌شود و اكران فيلم‌هاي متعلق به غيرخودي‌ها به پاييز و سرماي زمستان و شروع كار مدارس واگذار مي‌شود كه بالطبع عاقبتي به‌جز ورشكستگي سرمايه‌گذار و تهيه‌كننده را در بر نخواهد داشت.
اكثر فيلم‌هايي كه به‌صورت فردي تهيه مي‌شود، محكوم ‌به نمايش در زمان غير پيك يعني شش‌ماهه دوم سال يا مانده در آب‌نمك براي نسل‌هاي بعد مي‌باشد!

بعضي از تهيه‌كنندگان و سرمايه‌گذاران پشت پرده به دلیل نفوذ مي‌توانند آنقدر فيلمشان را روي اكران نگه دارند تا هزينه و سود سرشار آن تأمين شود. 

تناقض در سياستگذاري‌هاي سينما در اين سال‌ها باعث شده تا تعدد تصميم‌گيران درباره آن هر روز افزايش يابد، از جمله صداوسيما، آموزش‌وپرورش، كانون پرورش فكري، جشنواره فجر و ديگر نهادها و ارگان‌ها كه متأسفانه هركدام گوشه‌اي از اين لاشه مظلوم را گرفته و به‌سوي خواسته‌هاي خود مي‌كشند و محصولات يكديگر را تقبيح مي‌كنند!
اين‌يك نوع ملوك‌الطوايفي است كه بر سينماي كشور حكومت مي‌كند. وقتي در شوراهاي صنفي شرايطي به وجود مي‌آيد و ناجي عدالت نمي‌شوند و منافع شخصي در آنجا به منافع جمعي مي‌چربد و تنها مرجع توليد و توزيع به بي‌عدالتي سازمان‌يافته درباره يك فيلم مي‌پردازد و حب و بغض‌هاي فرهنگي و غيرفرهنگي در آن حاكم باشد، درباره آن ديگر چه مي‌توان گفت؟ باز هم بايد اقرار كرد، امروز ملوك‌الطوايفي بر شرايط سينماي كشور حاكم‌شده و مسئولان نظارت بر هنر هفتم در وزارت ارشاد هم تقريباً هيچ قدرتي براي مبارزه با آن در اختيار ندارند… اين گوشه‌اي از سرگذشت غم‌انگيز و نزار سينماي كشور است كه همچنان دست‌وپا مي‌زند تا پرده‌اي براي نمايش آثاري كه تعداد آنها در سال بيش از سالن‌هاي نمايش‌دهنده است، پيدا كند تا حداقل هزينه توليد فيلم تأمين شود.



«کیهان» خبر داد⇐یک «ژن خوب»دیگر که متهم اختلاس است وارد سینما شد!

سینماروزان: در امتداد ورود آقازادگان و وابستگان چهره های مطرح سیاسی مختلف از علی حضرتی، حمیدرضا عارف، امیرحسین شریعتمداری، محمدهادی رضوی و الیاس نادران که برخی از آنها مانند آقازاده عارف خودش را ناقل ژن خوب دانسته بود، حالا «کیهان» خبر از ورود یک «ژن خوب» دیگر به سینما داده است.

متن خبر «کیهان» در این باره را بخوانید:

 در ادامه خودنمایی فرزندان و اقوام برخی از مسئولان و دولتمردان در سینما، این بار نوبت به خواهرزاده مدیر یکی از بنیادها رسید تا با انتشار عکسی در کنار بازیگران پروژه‌ای سینمایی و خبر دادن از پایان تصویربرداری این فیلم در صفحه شخصی خود در فضای مجازی، از ورود خودش به سینما رونمایی کند!
این سرمایه‌گذار جدیدالورود سینما یکی از متهمان اختلاس در یکی از بانک‌های خصوصی محسوب می‌شود که از همه مسئولیت‌های سابق خود برکنار شده بود. به نظر می‌رسد وی عرصه تولید فیلم را به عنوان میدانی تازه برای تطهیر چهره خود یافته است.
گفتنی است، پیش از این نیز فرزندان و نزدیکان برخی دیگر از مسئولان به سرمایه‌گذاری و تولید فیلم و سریال برای شبکه نمایش خانگی اقدام کرده بودند که اغلب آنها نیز سابقه آلودگی‌های اقتصادی دارند.