سینماروزان/حامد مظفری: شباهت قابی از امیر جدیدی در “قهرمان” با قابی از شهاب حسینی در “جدایی…” ، اتفاقی است؟
شباهت افعال و گفتار آمیخته به نوعی پوپولیسم اصغر فرهادی در کن۲۰۲۱ با حرفهایش در کن ۲۰۱۸ یا اظهاراتش در جشن خانه سینما۸۹ یا تحریم اسکار۲۰۱۷ اتفاقی است؟ اینجا علیه ترامپ و تندروان، آنجا هم علیه تندروان، ترامپ و تندروی.
شباهت خط داستانی “قهرمان” با “جدایی…” و “درباره الی” اتفاقی است؟ اینجا مردی گرفتار در بحران که آویزان میان اخلاق و خودکامگی است و آنجا هم مردان یا زنانی مستاصل میان ماده و معنا؟
عطش بینخل ماندن پس از چهار بار حضور در کن، موجب این همه شباهت شده؟ با چه تمهیدی؟ با رونویسی از دست خود، متلک به تندروها و تشبث به مرغ سحر شجریان؟ او که آقازاده شجریان بود برای شبکه خانگی تحت مجوز ساترای صداوسیما میخواند، پس اپوزیسیوننمایی با صدای آن مرحوم چرا؟؟؟ آن هم در کدام جشنواره؟ جشنوارهای که از مدعای دوستدختری فوتبالیست مرحوم تا شوگرمامی اخیرا مزدوج با برند برنج و آقازادگان کارمند رسمی رسانه ملی، در آن همزمان خرامان و استوری میکنند.
دو قاب مشابه؛ قابی از قهرمان(بالا)+قابی از جدایی…(پایین)
به دو قاب ابتدایی برگردیم؛ مردان اصغر هر دو خشمگین و عقیم در تغییر آرا به سمت خود؛ در “جدایی…” این یک سرباز جوان مرد(نماینده سیستم) و یک بانوی محجبه (بهعنوان نماینده سنت) بود که در برابر شهاب حسینی قرار داشت. در “قهرمان” چه کسانی مانع امیر جدیدی هستند؟ همگی لباس شخصی، یکی با گیسوانی کافهای، یکی در شمایل گولاخهای پر شده در فیلمهای لمپنی این سالها و دو دیگر نیز، با هویتی غریبآشنا. اینجا تنها نماینده زنان، نه روبرو که به پشت کاراکتر رجعت کرده.
تفاوت چیست؟ اینجا دیگر مرز ظاهری سیستم و سنت پاک شده! محافظهکاری که افزایش یابد، دیگر جرات همان خطکشیهای ظاهری که تندروان را برآشوبد، نیست؟
مگر آن که گمان کنیم اصغر بهدنبال القای این باور است که هرکه با هر ظاهری میتواند نمایندهای باشد بر سیستمی که اجازه جلو رفتن را از آزادگان میگیرد؟
این تلقی نیز بیش از بکر بودن یادآور پرسروصداترین فیلمنامه ساخته نشده بهرام بیضایی یعنی “لبه پرتگاه” است. آنجا پروا نیازی(یک هنرپیشه) گرفتار دسیسههایی سیستماتیک از دوست و آشنا میشد و تا لبه پرتگاه پیش میرفت. قبلتر نیز بیضایی در “اتفاق خودش نمیافتد” و “مجلسشبیه…” و حتی خیلی خیلی قبلتر در “اشغال” و “رگبار” و “…لیلا دختر ادریس” ، این سیکل موانع ساختارهای توتالیتر دربرابر قهرمانان دگرگونه را روایت کرده بود و البته رهایی را در گروِ نوعی ایستادگی تا حد ممکن میدانست.
آن طغیان، در محصولات اصغر با نوعی انفعال موسوم به پایان باز- که البته مطلوب سیستم هم هست-تاخت زده شده. تاختی که چندی جوایز ریز و درشت را به ارمغان آورده و کلی کپیکار شکل داده ولی کنش برای رفع و رجوع گرفتاریهای سیستماتیک را چطور؟ مروری بر تغییر و تحولات ذهنی جامعه از دولت احمدینژاد که اسکار اول اصغر به ارمغان آمد تا دولت روحانی که اسکار دوم اصغر استحصال شد تا دولت رییسی که لابد نماینده ایرانی اسکار باز اصغر خواهد بود، میتواند پاسخی نسبی دهد بر این پرسش.
ورای پاسخ این پرسش، امیدواریم مشابهسازیهای اصغر جواب دهد و نخل طلا را هم بگیرد بلکه نقطه عطفی شود بر کارنامهاش و تغییر تقعری که منجر گردد به بستن پایان در فیلم بعدی.
همراهی آقازاده جعفر پناهی با خوانندگان لسآنجلسی در کن+عکس
|
سینماروزان: گویا آقازادگی در محافل اروپایی هم رسوخ کرده و بعد از حضور آثار جعفر پناهی در جشنوارههای آنطرفی، حالا آقازادهاش پناه پناهی با فیلم “جاده خاکی” در کن۲۰۲۱ حضور دارد.
به گزارش سینماروزان فیلم پناه پناهی، فرزند جعفر پناهی در بخش دو هفته کارگردانان کن حاضر است. او پس از همکاری با پدرش در فیلم «سهرخ»، خود بهطور مستقل با فیلم «جاده خاکی» برای دریافت «دوربین طلایی» رقابت میکند.
فیلم «جاده خاکی» از تمام ویژگیها و مشخصهها و نشانههای فیلمهای جشنوارهای ایرانی در سی سال اخیر برخوردار است؛ ویژگیهایی از به تصویر کشیدن یک خودرو و سرنشینانش در مسیر یک جاده، شکاف و فاصله خانوادگی و ارجاعاتی به وضعیت فرهنگی و اجتماعی کشور در طول سالهای اخیر.
البته این فیلم شاهد همراهی چندی خواننده لسآنجلسی هم هست؛ «سوغاتی» هایده ددهبالا، «دیار» شهرام شبپره و «شب زده» ابراهیم حامدی ازجمله قطعاتی هستند که در سکانسهای مختلف فیلم گنجانده شده.
پناه پناهی به همراه خواهرش سولماز پناهی در کن۲۰۲۱
امین سیمیار در این فیلم در نقش مرد جوانی ظاهر شده که در حال راندن خودروی حامل برادر نوجوان عصبی خود (رایان سرلک)، مادر پریشانحال خویش (پانتهآ پناهیها) و پدری با پای شکسته(حسن معجونی) و سگ بهشدت بیمارشان«جسی»، از میان مزارع و زمینهای مفروش به درختهای پسته به سمت مرز ایران با ترکیه است.
دلایل این سفر برای بیننده مبهم نگه داشته شده؛ این استراتژی است که در روایت داستان، با توجه به اینکه برادر جوانتر نمیتواند جلوی زبانش را بگیرد و امکان دارد مقصد سفر خانواده را فاش کند، بهخوبی توجیه
شده است.
پایانبندی فیلم «جاده خاکی» نیز متاثر از پایانبندیهای مرسوم در فیلمهای جشنوارهای ایرانی است. پناه پناهی همچنین از بهکارگیری عناصر متداول در آثار جشنوارهای ابایی ندارد؛ ازجمله این عناصر میتوان به پیانوی نقاشی شده روی قالب گچ پای پدر خانواده اشاره کرد که فرزند کوچکتر با آن موسیقی فرامتنی (موسیقی برونداستانی یا غیرحکایتگر) فیلم را مینوازد.
در سکانس پایانی فیلم نیز به ناگاه تپهای بهطور کامل پوشیده شده از چمن بدل به کهکشانی پرستاره و بیانتها میشود. این صحنه با فیلمبرداری از بالا و زوم روی صحرا به تصویر کشیده شده تا شاید جنبه نمادگرایی فیلم را ارتقا دهد…
فیلم جاده خاکی ساخته پناه پناهی
روایت یک مستندساز از ممنوعیت صدا و تصویر شهیدآوینی در صداوسیما
|
سینماروزان/علی مزروعی: شاید برای خیلیها باورش سخت باشد، شهیدمرتضی آوینی که در سالهای بعد از شهادتش مدام در رسانه ملی تحسین شده، زمانی نه چندان دور و در دوران حیاتش، دچار ممنوعیت صدا و تصویر در این رسانه بود.
به گزارش سینماروزان مستند «خنجر و شقایق» در اوایل شروع جنگ بوسنی به کوشش تیمی از بچههای حوزه هنری همچون نادر طالبزاده، حسین بهزاد و رضا برجی و با نریشنهای مرتضی آوینی تولید شد ولی در ابتدا از رسانه ملی پخش نشد.
رضا برجی در چرایی توقیف مستند “خنجر و شقایق” به روزنامه فرهیختگان گفت: مستند “خنجر و شقایق” به این دلیل پخش نمیشد که صدا و تصویر آقای آوینی در صداوسیما ممنوع بود، به خاطر همین قسمتهایی از فیلم را که نریشن نداشت بهعنوان گزارش خبرنگاران اعزامی صداوسیما به بوسنی پخش کردند!
برجی ادامه داد: این دعوای میان مدیران وقت سازمان و آوینی از قبل بود؛ مثلا من خودم در یک حادثه در کردستان قاطرم افتاد داخل آب و عکاسهای همراه من با تصور اینکه من در آب افتادم و کشته شدهام، فاتحه خواندند و رفتند و من سه روز بعد درحالیکه باتری دوربین را گم کرده بودم، زنده برگشتم و به من میگفتند تو باید پول باتری را بدهی.
این مستندساز افزود: در آن زمان یک رقابت کاذبی شکل گرفت و بعضی پیغام میگذاشتند و در آن با خطاب قرار دادن آقامرتضی با لقب «کامی» به ایشان اهانت میکردند!! الان هم همچنان برخی فیلمهایی میسازند در معرفی آقامرتضی که واقعا فاجعه است.
برجی بیان داشت: ما برای تولید مستند “خنجر و شقایق” خیلی سختی کشیدیم ولی صداوسیما چهار قسمت از ده قسمتی را که به آنها داده شد، کات زدند و به اسم خودشان منتشر کردند که این منجر به عصبانیت ما شده بود و بعد مسائل و مشکلاتی که در زمان جنگ گاهی عامدانه از طرف سازمان برای بچهها پیش آمده بود، تلنبار شده بود و این اتفاقی که برای این مستند رقم خورد مثل یک جرقهای بود که باعث ترکیدن آن عصبانیتها و ناراحتیهای تلنبارشده، شد.
این مستندساز تاکید کرد: بچههای اورجینال روایت فتح کسانی بودند که در جنگ حضور داشتند، بعد از آن دیگر، کسانی آمدند که جنگ را ندیده بودند. اما مرتضی بود و در جنگ حضور داشت.
رضا برجی درباره روند ساخت “خنجر و شقایق” گفت: اولین گروهی بودیم که به بوسنی رفتیم و اولین دوربینی بود که وارد شهر ویسوکو و موستار میشد. و صحنههایی مثل اذان گفتن و گریه شوق مردم برای ورود ایرانیها را توانستیم ضبط کنیم که در هیچ رسانه دیگری پخش نمیشد. بعد از خنجر و شقایق هم تیمهای دیگری رفتند و تصاویری گرفتند که البته از آن حالت تازگی و طبیعی بودن خارج شده بود، در خنجر و شقایق مردم خودشان بودند و یک انعکاس واقعی از رفتار و صحبتهای مردم نشان داده شد. یکجا در مستند هست که من داخل ماشین دارم یک آوازی را به زبان افغانستانی میخوانم و راننده که فارسی بلد نیست، سعی میکند با من همخوانی کند و اشک میریزد که دوربین روی آینه جلوی ماشین زوم میکند و چشمهای گریان راننده را نشان میدهد و آقامرتضی اینجا یک نریشن خوبی با این مضمون میگوید که آیا ما میتوانستیم کار دیگری جز این چیزی که الان داریم، انجام دهیم یا بهعنوان یک مثال دیگر وقتی ما رفتیم دیدیم قبل از ما عکس امام را خیلی از مردم داشتند، متعجب شدیم؛ چون هم ما و هم بچههای نظامی که اولینبار همراهمان بودند، به بوسنی رفته بودیم و بعدا با گروهی از ترکهای مقیم آلمان برخورد کردیم و آنها گفتند زمانی که ما آمدیم مردم با ما ارتباط برقرار نمیکردند، برای همین عکسهای امام را در آلمان چاپ کردیم و با خودمان آوردیم و وقتی مردم دیدند ما از طرفدارهای امام خمینی هستیم دیگر با ما همکاری میکردند.
رضا برجی+شهیدمرتضی آوینی
برجی ادامه داد: همچنین حضور ایرانیها برای اولینبار سبب امیدبخشی به مردم و نظامیهای بوسنی شد و در خنجر و شقایق این مباحث ملموس بود. از طرفی نقش مرتضی آوینی را نمیشود نادیده گرفت که خودش بهطور جدی با خواندن نریشن در متن مستند قرار گرفته بود، بهطوریکه بعدها خیلیها فکر میکردند او هم با ما در سفر بوسنی بوده و برخی به ما میگفتند از خاطراتتان با شهید آوینی در سفر بوسنی هم بگویید، درحالیکه شهید آوینی در بوسنی حضور نداشت. ما آنجا برای اینکه ناراحتی برای مردم اهلسنت به وجود نیاید، از مهر استفاده نمیکردیم و صرفا جهت اینکه از محل سجدهمان مطمئن شویم دستمال کاغذی استفاده میکردیم و بوسنیاییها هم به تقلید از ما همین کار را انجام میدادند. زمانی که وضو میگرفتیم، میدیدم که آنها هم مشابه ما وضو میگرفتند و وقتی میپرسیدیم مگر شما اهلسنت نیستید؟ میگفتند هرکاری که ایرانیها انجام میدهند همان درست است. یا بعضیها به تقلید از ما دست باز نماز میخواندند و دهها مورد اینطوری پیش آمده بود که نشاندهنده این بود که تا چه حد مردم بوسنی متاثر از ایرانیها هستند. و این را ما در هیچ کشور دیگری ندیدیم و اینها چیزهایی بود که تصاویر ضبطشده ما در بوسنی را خیلی خاص میکرد.
رضا برجی با انتقاد از سیاستمدارانی که نتوانستند رابطه حسنه دو ملت ایران و بوسنی را حفظ کنند، اظهار داشت: یکی از اتفاقات بدی که در کاهش علاقه، موثر بوده است اینکه در سفر مردم دو کشور که مدتها بهصورت لغو روادید صورت میگرفت، ما ویزا را اجباری کردیم و این رفتوآمدها کاهش پیدا کرد که بالطبع این کاهش رفتوآمدها بهمرور زمان از آن شدت علاقه هم کم کرد. ولی همچنان این علاقه البته با شدت کمتر وجود دارد و مردم به این گزاره معتقد هستند که اگر ایران نبود کشوری به نام بوسنی نیز وجود نداشت و در مصاحبههایی که با مردم میشود از یک بستنیفروش تا شخص رئیسجمهور بوسنی به آن اذعان میکنند که البته دقیقا همینطور بود و ورود بچههای ایرانی در آنجا رزمندههای بوسنی را از حالت پدافندی به آفندی برد.
پنج رقیب دگرباش اصغر در کن کدامند!!؟
|
سینماروزان/فاطمه ترکاشوند: در میان پنج رده داوری فیلمها در هفتادوچهارمین دوره جشنواره کن بخشی هم بهنام «داوران مستقل» وجود دارد که یکی از آنها تحتعنوان «نخل کوئیر» شناخته میشود.
به گزارش سینماروزان و به نقل از روزنامه جامجم، پنج داور فرانسوی در بخش “نخل کوئیر” فیلمی را انتخاب میکنند که با آن نوع موضوعاتی مرتبط باشد که خودشان با نام اقلیتهای جنسی و اقلیتهای جنسیتی از آن یاد میکنند.
درواقع فیلمهایی که به موضوعاتی نظیر دگرباشی و نظایر آنها مرتبط باشند، در این بخش مورد داوری قرار میگیرند و به برگزیدهشان نخل هم اهدا میشود.
اگر به فهرست فیلمهای بخش رقابتی و غیررقابتی کن نگاه کنید در کنار برخی از آنها علامت «QP» گذاشته شده که نشان میدهد این فیلمها در این بخش نیز مورد داوری قرار میگیرند.
امسال فیلمهای «بندتا» به کارگردانی پل ورهوفن، «کوپه شماره۶» اثر جوهو کازممانن، «شکست» ساخته کاترین کورسینی، «همهچیز خوب پیشرفت» اثر فرانسیس اوزون، «پاریس، منطقه۱۳» ساخته ژاک اودریار و «تایتان» از جولیا دوکرنا واجد صلاحیت برای رقابت در این بخش اعلام شدهاند.
فیلمهای نامبرده شش فیلم از مجموع ۲۴فیلم حاضر در بخش رقابتی کن هستند که فیلم «قهرمان» اصغر فرهادی نیز یکی از آنهاست. این ارقام نشان میدهد یک چهارم فیلمهای بخش رقابتی امسال کن به موضوعاتی از این نوع میپردازند.
این درحالی است که در دوره قبلی این جشنواره در سال۲۰۱۹ از مجموع ۲۱فیلم حاضر در بخش رقابتی شش فیلم مورد داوری «نخل کوئیر» قرار گرفتند. هرچند این نخل محدود به بخش رقابتی نیست و امسال سه فیلم دیگر از بخش غیررقابتی مشهور به «نوعی نگاه» را هم لحاظ میکند و سال۲۰۱۹ در این بخش چهار فیلم در این موضوع مورد داوری قرار گرفتهبودند. درواقع داوران این نخل در همه بخشها از میان تعدادی کاندیدای مرتبط با دگرباشان، یک برگزیده را به کن معرفی میکنند.
…و بالاخره بازنشستگی یک مدیر سینمایی پس از سی و چندسال خدمت خالصانه!!!+عکس
|
سینماروزان: غلامرضا فرجی که از اواخر دهه ۶۰ عهدهدار مسئولیت پخش و اکران سازمان سینمایی حوزه هنری بود، با فرارسیدن موعد بازنشستگی جای خود را به سیدعلی طباطبایی نژاد داد.
به گزارش سینماروزان غلامرضا فرجی برادر محمدرضا فرجی(معاون نظارت بر نمایش سازمان سینمایی) است. غلامرضا فرجی در حالی از حوزه هنری بازنشسته شده که آقازادهاش امیر فرجی بهعنوان مدیر امور سینمایی استان تهران موسسه بهمن سبز حوزه مشغول فعالیت است!
سیدمصطفی حسینی مدیرعامل موسسه «بهمن سبز» حوزه هنری، طی حکمی سیدعلی طباطبائینژاد از فعالان سینمایی را به سمت معاون پخش و اکران «بهمن سبز» منصوب کرد.
غلامرضا فرجی از مؤسسان و پیشکسوتان پخش و اکران حوزه هنری، از سال ۱۳۶۷ در این جایگاه فعالیت داشت. به زودی طی مراسمی با حضور مدیران سینمایی از بیش از ۳۰ سال خدمت خالصانه وی تجلیل به عمل خواهد آمد.
سیدعلی طباطبائینژاد فارغ التحصیل مقطع کارشناسی کارگردانی و کارشناسی ارشد تهیه کنندگی از دانشگاه صداوسیماست. وی در بیش از ۱۰ سال فعالیت خود در عرصه فرهنگ و هنر، مدیریت تبلیغات سازمان سینمایی حوزه هنری، مدیریت سامانه فروش بلیت سینما «گیشه ۷»، تبلیغات پخش «بهمن سبز» و تبلیغات «باشگاه فیلم سوره» را برعهده داشته است. طباطبایینژاد در مقام مدیر تبلیغات و مشاور پخش در آثار متعدد سینمایی، سریال، انیمیشن و فیلم کوتاه در سینما و تلویزیون حضور داشته است. وی همچنین سابقه تهیهکنندگی، کارگردانی و مجری طرحی آثار مختلفی را برای صداوسیما و حوزه هنری در کارنامه خود دارد.
غلامرضا فرجی+سیدعلی طباطبایی نژاد
در بخشی از حکم مدیرعامل «بهمن سبز» خطاب به طباطبائینژاد آمده است:
امید است با درک ظرایف این جایگاه و با تکیه بر نظر کارشناسان مجرب و تجارب گذشتگان، در دوران تازه به سمت اتخاد رویکرد تحولی همراه با تقویت نقاط قوت و اصلاح نقاط ضعف در راستای تبدیل شدن پخش بهمن سبز به رهبر پخش محتوای سینمایی در کشور، توسعه بسترهای متنوع پخش مطابق با فراوانی مخاطبان حوزه هنری انقلاب اسلامی با محوریت خانواده و کودک، شکستن کلیشههای مرسوم ارتباطی و تلاش برای گسترش دایره تعامل اثربخش با اهالی سینما در راستای اهداف حوزه هنری، شناسایی، رشد و هدایت سرمایههای انسانی جوان و متخصص مرتبط با موضوع پخش و اکران سینما، و تقویت منابع درآمدی حاصل از فعالیتهای پخش و اکران حرکت کنید.
سینماروزان/نوشین مجلسی: در دورانی که مجریان بسیاری از تاکشوها (اعم از سیاسی تا هنری و ورزشی) سعی دارند خودشان را بیطرف جا بزنند، مجری شناختهشدهترین برنامه شبکه افق از انقلابی بودن گفته و اینکه امکان ندارد بتوانید برنامهای بیطرف پیدا کرد!
به گزارش سینماروزان، امیرحسین ثابتی مجری برنامه “جهان آرا” به روزنامه جامجم گفت: من کلا قائل به بیطرف بودن در رسانه نیستم چون معتقدم در فضای سیاسی که ما داریم بیطرفی امکانپذیر نیست.
ثابتی ادامه داد: امکان ندارد بتوانید بگویید یک برنامه بیطرف است و مجری بیطرف دارد. البته ما سعی میکنیم در این برنامه طرفدار حزب و جناح نباشیم. به نظرم این دو مورد با همدیگر قابل جمع است. گاهی میبینیم یک برنامه یا یک مجری رفتار حزبی و جناحی دارد. یعنی میگوید هر اتفاقی که در حزب و باند من افتاد، خوب است و هر چه نقطه مقابلش باشد بد است. ما سعی میکنیم چنین نباشیم.
مجری افق افزود: آنچه تلاش داریم باشیم و شاید یکی از نقاط تمایز «جهانآرا» باشد این است که از گفتمان انقلاب دفاع کنیم و هیچ ابایی هم نداریم از اینکه افرادی بگویند دارید از این مساله طرفداری میکنید. ما افتخار میکنیم از گفتمان انقلاب دفاع کنیم.
ثابتی با اشاره به حضور افرادی از طیف مقابل اصولگرایی در “جهان آرا” بیان داشت: افرادی به برنامه آمدند که کارنامه و سابقه آنها نشان میدهد با انقلاب و مجموعه جمهوری اسلامی فاصله بیشتری نسبت به افراد دیگر دارند. ما همیشه سعی کردیم با این آدمها برنامههای چالشی داشته باشیم. خیلی صریح، انتقادی و به اصطلاح رک و پوستکنده با آنها حرف بزنیم. بعضی وقتها مهمان ما شخصی است که مواضع و سابقهاش نشان میدهد بیش از اینکه با انقلاب زوایه داشته باشد، بیشتر تبیینکننده یکسری مسائل بوده است.
مجری “جهان آرا” تاکید کرد: ما بیشتر از آن که بخواهیم شو اجرا کنیم و همه را راضی نگه داریم تا ما را تحسین کنند، برای مخاطب خاص، جوان موثر و عمدتا انقلابی خودمان محتوایی تولید میکنیم که به دردش بخورد. اگر این محتوا در قالب گفتوگوی چالشی است در این قالب به مخاطب ارائه میدهیم و اگر نیاز به گفتوگوی تبیینی باشد، بیشتر با مهمان همراهی میشود تا حرفش بهتر منعقد شود.
امیرحسین ثابتی مجری
«ابر بارانش گرفته» در دوربان
|
سینماروزان/علی زادمهر: فیلم «ابر بارانش گرفته» چهارمین ساخته مجید برزگر در ادامه حضورهای بین المللی خود به عنوان نماینده سینمای ایران در بخش مسابقه فیلم های بلند جشنواره فیلم دوربان در آفریقای جنوبی به رقابت می پردازد.
به گزارش سینماروزان ، چهل و دومین جشنواره فیلم دوربان آفریقای جنوبی از تاریخ 22 جولای تا اول اوت (31 تیر تا 10 مرداد) برگزار می شود و فیلم «ابر بارانش گرفته» چهارمین ساخته ی مجید برزگر در ادامه حضورهای بین المللی خود به عنوان نماینده سینمای ایران در بخش مسابقه فیلم های بلند این رویداد سینمایی به رقابت می پردازد.
“ابر بارانش گرفته” فیلمی به کارگردانی و تهیهکنندگی مجید برزگر و نویسندگی آرمان خوانساریان و مجید برزگر محصول 1398 است که در سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و نازنین احمدی برای بازی در این فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن را دریافت کرد.
داستان فیلم درباره سارا پرستار ۳۵ ساله ای است که به بیمارانش کمک میکند تا آرام شوند. حتی آنها که امیدی به زنده ماندنشان نیست…
جشنواره بینالمللی فیلم «دوربان» قدیمیترین و بزرگترین جشنواره فیلم در منطقه جنوب آفریقا به شمار میرود که برای اولین بار در سال ۱۹۷۹ در کشور آفریقای جنوبی با هدف ایجاد تعامل بین سینمای این کشور با سینمای جهان و در جهت پیشرفت این صنعت در آفریقای جنوبی برگزار شد.
علاوه بر نمایش فیلم در این رویداد سینمایی، برگزاری ورک شاپ، بازار بینالمللی فیلم، سمینارهای تخصصی صنعت سینما، کارگاههای فیلمسازی و … از برنامههای دیگر این جشنواره میباشد.
پخش جهانی فیلم ابر بارانش گرفته برعهده ی کمپانی آلمانی “مدیا لونا” ست.
عوامل این فیلم عبارتند از :
تهیه کننده و کارگردان: مجید برزگر. نویسندگان: مجید برزگر. آرمان خوانساریان. مدیر فیلمبرداری: مسعود امینی تیرانی. طراح صحنه و لباس: لیلا نقدی پری. صدابردار، طراح صدا و صداگذار: ایرج شهزادی. تدوین: حمیدرضا برزگر. طراح چهره پردازی: الهام صالحی. برنامه ریز و مدیر تولید: علی درخشنده.جانشین تهیه کننده و مجری طرح: مهدی برزگر. دستیار اول کارگردان: چاووش هنرآموز. منشی صحنه: مریم شقاقی. عکاس: حمید جانی پور. مدیر روابط عمومی : علی زادمهر ،جلوه های ویژه بصری: محمد ثانی فر. جلوه های ویژه میدانی: آرش بیگ آقا. مدیر تدارکات: سعید میرزایی. فیلم پشت صحنه: محمد امین اسدی.
بازیگران: نازنین احمدی. علیرضا ثانی فر. مزدک میرعابدینی. ارشیا نیک بین.محمدرضا مالکی.کاوه هادی مقدم.سورن مناساکانیان.منصوره ایزد پناه. پریسا بهپوری. ناهید حدادی.رامین محمدیان.محمود کیان. پریسا خواجه دهی.سالار دریامج.یحیی حقیقت خواه.نهال موسوی.سعید میرزایی.شهین کاظمی. جمال سادات. رها تقوایی.علی موسوی نژاد.حمید امیدوار
تازهترین خروجی شورای صنفی نمایش⇐اکران “زدوبند” و دو فیلم دیگر از همین هفته+ اکران فیلم شریفینیا از هفته آینده+ثبت قرارداد اکران فیلمی مرتبط با اجنه
|
سینماروزان/مسعود احمدی: شورای صنفی نمایش در تازهترین جلسه خود قرارداد اکران فیلم سینمایی «قصه عشق پدرم» به کارگردانی محمدرضا ورزی و تهیهکنندگی محمدرضا شریفینیا را ثبت کرد.
این فیلم از ۳۰ تیرماه به سینماها میآید.
به گزارش سینماروزان شورای صنفی نمایش همچنین مقرر کرد فیلم سینمایی «مورچهخور» به کارگردانی شاهد احمدلو و تهیهکنندگی کیان بابائیان، فیلم “زدوبند” ساخته داوود نوروزی و “سیاه باز” از ۲۳ تیرماه اکران شوند.
در این جلسه شورا مقرر شد فیلم سینمایی «پوست» ساخته برادران ارک و به تهیهکنندگی محمدرضا مصباح که داستانی مرتبط با اجنه دارد، از ابتدای محرم روی پرده برود.
مجید انتظامی در گفتگویی تفصیلی اظهار داشت⇐بعد از چهل سال هنوز برای استفاده از موسيقي من بر کارتون “بچههای کوه آلپ”، اجازه نگرفتهاند!/باعث تاسف است که برخی همکاران داخل هم گمان میکنند موسيقي “بچههای کوه آلپ” ساخته هنرمندان ژاپنی است!!!/راي بنده در انتخابات فردي خاص بود، ولي موسيقيهاي مرا روي تبليغات انتخاباتي فرد ديگري گذاشتند!!/فيلمهاي دهه ۶۰ را بيشتر دوست دارم چراكه فضاي مناسبي براي پرواز كردن و نزديكتر شدن به خدا بود!/برای ساخت موسیقی “روز واقعه”، هفت گونی سنگ به استودیو بردم!/روز اول جشنواره پدرم به نقل از دیگران گفت موسيقي “روز واقعه” خیلی بد شده!/شب آخر جشنواره، علی حاتمی گفت تنم لرزید!/الان اگر پیشنهاد “روز واقعه” شود، نمیپذیرم!/مردم این روزگار نسبت به مشكلاتي همچون بيغذايي، بيپولي و مرگ ضدضربه شدهاند!!/تهيهكنندگان سینمای این سالها طرف كسي ميروند كه با دو، سه ميليون بتواند موسيقي بسازد!/الان كه آهنگسازی با من قهر كرده، باز هم كار ميكنم اما كارهايي كه بايد باشند، نيستند!
|
سینماروزان/سیمین سلیمانی: مجید انتظامي برنده سیمرغ موسيقي متن برای فيلمهاي «بايسيكلران»، «روز واقعه»، «آژانس شيشهاي» و «ديوانهاي از قفس پريد» در گفتگویی تفصیلی با روزنامه اعتماد از فراز و فرود کار آهنگسازی در ایران سخن گفته است.
به گزارش سینماروزان مجید انتظامی با انتقاد از نبود کپی رایت در ایران به روزنامه اعتماد گفت: راجع به كپيرايت صحبتهاي زيادي شده؛ خيلي از مسوولان هم در موردش صحبت كردهاند ولي متاسفانه تا امروز فقط حرف بوده است. تصور كنيد بعد از بيش از 40 سال موسيقي «زال و سيمرغ» را روي كارتون «بچههاي كوه آلپ» گذاشتند كه استقبال خوبي را هم در پي داشت و مردم به آن عادت كردهاند ولي براي اين كار از من كه صاحب اثرم، حتي اجازه هم نگرفتند كه اين خودش نوعي توهين است.
وی ادامه داد: البته اين بياخلاقي فقط شامل اين اثر نميشود، خيلي از آثار ديگري كه در رسانههاي ايراني ميشنوم و از آثار خودم هم در ميانشان هست، درگير اين مشكل هستند كه به نام خالق اثر اشاره نميكنند چه برسد به رعايت كپيرايت.
انتظامی افزود: چند سال قبل خانمي ايراني از طرف گروهي در آلمان براي اينكه حدود 30 تا 45 ثانيه از موسيقي «بايسيكلران» را در فيلم كوتاهي استفاده كنند، با من تماس گرفت و گفت كه بابت اجازه اين كار حقالزحمهاي براي شما كنار گذاشتهايم. من گفتم خانم در اين مملكت اين حرفها نيست، شما استفاده كنيد؛ من كه دستم به شما نميرسد. گفت نه، من در راه ايران هستم شما آدرس بدهيد كه خدمت برسم و بالاخره آمد خانه ما. يادم نيست چه مبلغي پرداخت كرد، مهم ارزش پولش نبود مهم آن رفتار با خالق اثر بود.
این موزیسین تاکید کرد: ببينيد در دنيا چطور با هنرمند رفتار ميشود. حتي براي استفاده 30 ثانيهاي از يك اثر، به مولف آن فكر ميكنند و اينكه بايد به ايشان احترام بگذارند. ولي در ايران انگار هنرمندها آدم نيستند، بدون اجازه از آثارشان استفاده ميشود و حتي نامشان هم بيان نميشود. البته اين موضوع فقط مربوط به موسيقي نميشود و در زمينه ساير هنرها و آثار هم موضوعيت دارد.
انتظامی گفت: در مورد اين اثر يعني «بچههاي كوه آلپ»، من هم قصد گفتنش را نداشتم ولي آخرش گير افتادم و گفتم؛ مدتي قبل در تالاري كسي كه ميخواست من را سركوب كند گفت آقاي انتظامي ببينيد ژاپنيها با سنتور چه كردهاند، اين موسيقي را پخش كرد و گفت آهنگسازهاي ما با سنتور كه ساز خودمان است نتوانستند كاري كنند كه بُرد داشته باشد. همه آهنگ را گوش كردم و بعد گفتم اين اثرِ من است كه 20 يا 30 سال پيش ساختهام. باز هم آن هنرمند نگفت آفرين خسته نباشي، ناراحت شد كه گفتم اثر من است. یعنی حتی همکارمان در داخل هم نمیداند این موسيقي براي من است و این جای تاسف دارد!
مجید انتظامی در ادامه بیان کرد: واقعيت اين است كه ما خودمان هم به خودمان احترام نميگذاريم و اين موضوع باعث ميشود مسوولان هم احترامي قائل نباشند. امروز هنرمندان هر كدام در گوشهاي براي خودشان قايم شدهاند و در انزوا كارهايي ميكنند. خيلي كمتوجهي ميشود؛ به خصوص به موسيقي كه واقعا هنر مظلومي است. همين كه در تلویزیون ساز را نشان نميدهند، خودش مساله است. بله عدهاي ممكن است موسيقي طرب بزنند، بالاخره در مجلس عروسي كه نميتوان آثار بتهوون را نواخت، در عروسي ميخواهند شاد باشند.
این آهنگساز افزود: هر موسيقي جايگاه خودش را دارد و هر موسيقياي را هر جايي نميتوان گوش داد. شما وقتي موسيقي سنگين گوش ميكنيد، نميتوانيد هيچ كار ديگري بكنيد؛ حواستان به موسيقي است و مرتب در حال تجزيه و تحليل آن هستيد و در مقابل، خيلي موسيقيها هم هستند كه وقتي پخش ميشوند، كتاب ميخوانيد، غذا ميخوريد و… در حالي كه موسيقي همچنان در حال پخش است. بعضي موسيقيها گذرا و عاميانه هستند و به تفكر احتياج ندارند؛ از ابتدا ميتوان تا آخرش را حدس زد. ساختش هم زمان كوتاهي ميبرد؛ ولي براي ساخت بعضي موسيقيها يكسال زحمت كشيده ميشود؛ ضبط، صدابرداري، گذاشتن شعر و حتي خواننده پيدا كردنش هم دشوار است.
انتظامی بيان داشت: برخي هنرمندان هم حتي كارهاي همكارانشان را نميخرند و كپي ميكنند. ما بايد به خودمان احترام بگذاريم و به مردم بياموزيم كه شايد كسي كه اين آهنگ را ساخته، از اين راه دارد زندگي ميگذراند. پس مثل همه دنيا وقتي از كاري خوشمان ميآيد آن را بخريم و كپي نكنيم. متاسفانه همه به خودشان اجازه ميدهند آثار خارجي را هم كپي كنند، روي فيلمها بگذارند يا در تلويزيون پخش كنند. مردم هم اين را آموختهاند و به كپيرايت اعتقاد ندارند. بنابراين همينطور باقي خواهد ماند. خدا به داد نسل جواني برسد كه ميخواهد تازه وارد اين بازار شود.
مجید انتظامی درباره استفاده از آثارش در تبلیغات انتخاباتی گفت: تصور كنيد مثلا راي بنده فردي خاص بود، ولي موسيقيهاي مرا روي تبليغات انتخاباتي فرد ديگري ميگذاشتند؛ با اين وضع من به چه كسي ميتوانستم اعتراض كنم؟ بدون اجازه پخش كردن موسيقيهاي مختلف در اين برهه خيلي ديده شد. البته در صورت پيگيري هميشه از سرشان باز ميكنند و پاسخ ميدهند كه فردي ناشناس در استوديو آن را گذاشته است. شنيدم در تبليغات يكي از نامزدها از موسيقي «جايي براي زندگي» استفاده شد. خب اين اثري با رگههاي موسيقي كردي و محلي است. وقتي چنين مواردي اتفاق ميافتد آن موسيقي نيز اصالتش را از دست داده و زير سوال ميرود. اثري كه قرار بوده در جايگاه خودش براي مردم پخش شود به اين شكل تاثيرش را از دست ميدهد. حال بماند كه اين موسيقي ارتباطي هم با انتخابات ندارد، اما چه ميتوان كرد.
این آهنگساز درباره سلیقه سینمایی خود گفت: در كل فيلمهاي دهه 60 را بيشتر دوست دارم؛ چراكه بيشتر در مورد جبهه، معنويات، ازخودگذشتگي و ايثار بود. فضاي مناسبي براي كار كردن، پرواز كردن، نزديكتر شدن به خدا و معرفت بود و هر چه از آن سالها بيشتر گذشت، فيلمها ضعيفتر شدند. علاوه بر اين، ديگر عشقي هم در آنها ديده نميشود. در گذشته موسيقي فيلم برايم همچون زندگي بود؛ در حدي كه وقتي روي موسيقياي كار ميكردم، پدرم ميگفت: «وقتي مجيد كار ميكند، نزديك او نرويد چون صدايتان را نميشنود.» پدرم درست ميگفت! من در حين ساخت موسيقي صدايي را نميشنيدم. حتي گاهي اوقات فراموش ميكردم غذايم را بخورم و زماني كه كارم به پايان ميرسيد از فرط خستگي حتي نميتوانستم به راحتي بايستم؛ چراكه به معناي واقعي عاشق كارم بودم.
مجید انتظامی
وی گفت: از شانسهاي من اين بود كه فيلمهايي كه به من پيشنهاد ميشد، آثار دفاع مقدسي بودند و چون خودم از كار در آن فضا لذت ميبردم بيشتر آنها را انتخاب ميكردم. همين اواخر هم فيلمي آوردند كه آنگونه كه دلم ميخواست نبود، قبول نكردم. يك سريال هم آوردند كه طبق ميلم نبود و رد كردم چون بايد موسيقي ميساختم، بايد دنبال يك تم قشنگ ميگشتم و كار ميكردم اما وقتي از آن كارها لذت نميبرم، نميتوانم روي آنها كار كنم. تاكنون فيلمهايي را كار كردهام كه دركشان كردهام، از فيلمي كه سر و تهش را نميدانم كه نميتوانم لذت ببرم. به نظرم مخاطب از پلان به پلان فيلمهاي دهه شصتي واقعا لذت ميبرد. كارها جوري بود كه وقتي براي هر يك موسيقي مينوشتي، آنقدر ذوقزده ميشدي كه ديگر احتياج به نان و آب نبود و سير ميشدي. اما ديگر كمتر براي آهنگسازي روي اين كارها به من رجوع شد و اساسا سينما هم طرف ديگري رفت. فيلمهايي هم كه بعدها در ژانر دفاع مقدس ساخته شدند هيچكدام آن اثرگذاري قبل را نداشتند. البته آهنگسازي هم مثل نوازندگي؛ وقتي نوازنده مدتي ساز نميزند، ساز با او قهر ميكند و بعد اگر بخواهد دوباره خوب بنوازد و روي فرم بيايد با سختي روبهرو است. آهنگسازي هم همينطور است؛ وقتي مدتها كنارش بگذاري و از آن دور شوي، با تو قهر ميكند و خيلي بايد زحمت بكشي كه دوباره با تو آشتي كند. الان كه آهنگسازی با من قهر كرده، باز هم كار ميكنم اما كارهايي كه بايد باشند، نيستند.
انتظامی درباره کودکی گفت: در كودكي روزانه ۷ تا ۸ ساعت داخل كمد، ساز مينواختم كه همسايهها از صداي آن آزار نبينند و ديگران اذيت نشوند. تحمل تمامي اين مسائل، به دليل وجود عشق است. شايد امروز مردم به كارهاي من بخندند و آن را به حساب ديوانگيام بگذارند كه مثلا وسط تابستان داخل كمد در فضاي بسته ميرفتم يا هدفوني در گوشم ميگذاشتم و بدون خوردن غذا موسيقي مينوشتم و بعد از دلدرد پي ميبردم كه غذايي نخوردهام و تمام اينها به دليل اين بود كه من گذر زمان را نميفهميدم. در زمان ساخت موسيقي اگر محتواي موسيقي درباره جبهه بود، خودم را در جبهه ميديدم، انگار هنرپيشه اصلي فيلم، خودِ من بودم. اگر او تير ميخورد گويا من تير خوردهام. بارها اتفاق افتاده كه موسيقي يك صحنه را چند بار عوض كنم تا به تاييد كارگردان برسد اما خودم از كارم خوشم نميآمد و آن كار را تا زماني كه به تاييد خودم نميرسيد، رها نميكردم. وسواس خاصي در انجام كار داشتم.
مجید انتظامی پیرامون ساخت موسیقی “روز واقعه” بیان داشت: اگر الان در اين سن فيلمي مثل «روز واقعه» برايم بياورند، انجام نميدهم. اگر آن موقع قبول كردم به اين دليل بود كه جوانتر بودم و نميترسيدم. براي اينكه مخاطب اين بخش از سينما، 80 ميليون جمعيت است كه هركدام، حضرت علي و امام حسين را از دوران كودكي در ذهن خودشان ساختهاند. اين كارها واقعا جرات ميخواهد؛ هم ساختن فيلم و هم كار عوامل فيلم. موسيقي هم كه ركن مهمي است، به خصوص در فيلمهايي كه كم ديالوگند و موسيقي نقش پررنگتري دارد. شروع فيلم صحنه عروسي است. گفتم براي شروع از همه عواملي كه در فيلم وجود دارد، استفاده كنم تا اين صحنه موسيقياييتر شود؛ مثل چوب، كل، دف، سازهاي ضربي و صداي آواز يك سياهپوستي كه در فيلم ميخواند. يا در صحنه عزاداري زار، عزادارياي بوده كه الان هم وجود دارد. فقط اين فرمي نيست به سر و صورت ميزنند، گل ميزنند، ولي در اين فيلم فرم بدويتري از آن است. در فيلم هم نشان ميدهد كه سنگ ميزنند.
انتظامی ادامه داد: روزهايي كه ميخواستم به استوديو بروم و طرح ترافيك هم بود، از شش صبح با ماشين خودم ميرفتم و داخل ماشين ميخوابيدم تا ساعت كار كه هشت يا نه بود. آبدارچي ميآمد بيدارم ميكرد و وارد استوديو ميشديم. سپس ميرفت نان ميخريد، چاي درست ميكرد و ميآمد. روزي كه ميخواستم «روز واقعه» را ضبط كنم، رفتم خانه مادرم تعدادي قابلمه، قاشق و… برداشتم و چند تكه چوب هم از حياط برداشتم. به پارك جمشيديه رفتم، شش، هفت تا كيسه گوني بردم و سنگهايي كه در دست جا ميشد را جمع كردم. همه را به استوديو بردم. با كمك يكي از بچهها اين وسايل را با سختي داخل استوديو برديم. حسابي خاكي و ژوليده شده بودم. خدابيامرز ناصر فرهودي، مالك و صدابردار استوديو پرسيد و گفت اين ميكروفنها فلانقدر قيمت دارد. حواستان باشد داخل نميتوانيد با اينها كاري انجام دهيد! گفتم اين چوب است، چوب كه صدمهاي نميزند. خلاصه با اين صحبتها از قبل آمادهشان كردم. زمانيكه گونيها را برديم داخل، ناصر با تعجب نگاه ميكرد كه من قرارست با اينها چه كاري انجام دهم! گفتم اينها را ميزنيم به هم. بعد گفت روي ميكروفنها پارچه بكشيد كه خاك داخل آنها نفوذ نكند. خلاصه شروع كرديم به سنگ زدن. ده بار كه ميزديم خرد ميشدند، باز با سنگهاي ديگر ادامه ميداديم. خردهسنگها يك تپه شده بود و جلو هر كداممان كه پنج، شش نفر بوديم يك تپه خاك جمع شده بود. بعد قابلمهها را زديم و چوبها و سازهاي ضربي را اضافه كردم.
انتظامی درباره واکنشها به موسيقي “روز واقعه” بیان داشت: همان موقع كه اينها را ضبط ميكرديم، ميدانستم كار با ارزشي است. تا اينكه موسيقي را بردند و روي فيلم گذاشتند. روز اول جشنواره، پدرم گفت كه چه كار كردي تو؟! ميگويند خيلي موسيقي بد است! گفتم چه كسي گفته است و گفت يكي از عوامل فيلم گفته كه بچه تو چه كار كرده؟! باور كنيد من ده، دوازده روز را با قرص خواب ميخوابيدم از اينكه ممكن است حق مطلب اجرا نشده باشد. ميترسيدم؛ بالاخره حيثيتم را گذاشته بودم. تا اينكه شب آخر جشنواره، آن شبي كه كانديداها را اعلام ميكنند به سينما رفتم. پايين جا نبود و مجبور شدم به بالكن بروم. وقتي نشستم بغل دستم علي حاتمي بود. احوالپرسي كرديم و فيلم را با هم ديديم. حين تماشاي فيلم، ديدم علي حاتمي دو، سه دفعه هي به پايش ميزند. من هم هي عرق ميكردم و با خودم ميگفتم كه يعني كار اينقدر مزخرف است كه او اعصابش خرد شده؟! به تيتراژ آخر كه رسيد، دست من را گرفت و گفت: «مجيد عجب موزيكي است، خيلي زيباست!» اصلا آن لحظه باورم نميشد، گفتم: «واقعا راست ميگي؟»، گفت: «آره دروغ چرا؟ تن آدم را ميلرزاند.» آنجا علي حاتمي ديالوگي گفت كه فلسفه من هم همين بود و بر سر همين موضوع، همان موقع ميان افرادي افتراق نظر وجود داشت. برخي ميگفتند در جايي از فيلم كه خيمهها را آتش ميزنند، اشك تماشاچي بايد درآيد ولي موسيقي نميگذارد! اما من ميگفتم اين گريه ندارد، اين «حماسه» است. وقتي سم اسبها كوبيده ميشود و جلو ميرود و چادرها را آتش ميزنند، حماسه است اينها اشك ندارد؛ چراكه اين افرادي كه حالا شهيد شدهاند، از قبل ميدانستند قرار است اين اتفاق بيفتد.
انتظامی گفت: البته اين را هم بگويم كه چون كارها با كامپيوتر نبود، جابهجايي يا برش موسيقي اصلا كار راحتي نبود. اگر يك پلانش هماهنگ نميشد ساعتها طول ميكشيد كه درستش كنند. به خصوص كه من اين موسيقي را براي سريال ساخته بودم نه براي فيلم سينمايي و همه آن بايد قيچي ميشد. تقريبا ده، يازده شب بود كه تمام شد. اگر بروشور آلبوم موسيقي «روز واقعه» را خوانده باشيد، در آن نوشتم: «پس او در وراي شيون و زاري، جايگاهي رفيعتر دارد كه بايد بر آن ارج نهاد و در تجلي اين مرتبت بزرگ، اندوه دل را در گستره هر چه كوبندهتر و غنيتر آواي موسيقي، چنان بنيان نهاد كه هر چه بيشتر يادآور آن روز شوم باشد.» خلاصه اينكه عزاداري، نه در حد آه و ناله و گريه بلكه وراي اين چيزهاست. براي همين وقتي علي حاتمي به من گفت تنم لرزید، كمي سبك شدم و خيالم راحتتر شد. همان شب ديدم كه كانديدا هم هستم و آخر هم سيمرغ را دادند به «روز واقعه» ولي چون از قبل پدرم اينطور گفته بود، خيلي ترس داشتم و از خجالت عرق ميكردم و با خودم ميگفتم كار را خراب كردم؛ اما در نهايت از اين موسيقي خيلي استقبال شد.
آهنگساز “از کرخه تا راین” بیان داشت: امروزه وقتي فيلمي كار ميشود، تهيهكنندهها از اول اولويت را روي مسائل مالي ميگذارند و ميخواهند به هر شكل ممكن با هزينه كمتر درآمد بيشتري داشته باشند. اينكه كار افراد خيلي برايشان مهم نيست و فقط به دنبال كمهزينه كردن ساخت فيلم هستند، ارزش كار را كم ميكند. در آن زمان، دولت از فيلمها حمايت ميكرد ولي امروزه تمامي هزينهها به عهده خود افراد است. با شرايط به وجود آمده مشخص است كه تهيهكننده، دو ميليارد هزينه نميكند كه دويست هزار تومان بفروشد، بلكه فيلمي ميسازد كه دو ميلياردش، ده ميليارد شود.
انتظامی تاکید کرد: با اين شرايطي كه مردم خستهاند و از اتفاقات فرداي خود و هزينههاي زندگيشان بيخبرند، ميزان مصرف محصولات هنري بسيار پايين آمده و حالا بيشتر فقط مايلند اثري را ببينند كه دردي بر دردهايشان اضافه نكند. متاسفانه طوري شده كه مردم، نسبت به مشكلاتي چون بيغذايي، بيپولي و مرگ ضدضربه شدهاند. مواجهه با اين مسائل بسيار بد و فلاكتبار است. اگر به اين مسائل دقت كنيم، متوجه ميشويم كه دنيا بسيار جاي غمگيني شده است و بدتر اينكه شرايط موجود كسي را ناراحت نميكند! به هر روي مشكلات فراواني هست و مردم نيز درآمدي ندارند؛ به همين دليل اگر فيلمي بخواهد به فروش برسد بايد از قسمتهاي هنرياش كاسته شود و جنبه طنز و خوشگذراني پيدا كند و به شكلي درآيد كه مردم از آمدن به سينما انرژي بگيرند و به غمشان اضافه نشود.
این آهنگساز در چرایی عدم ماندگاری موسيقي متن آثار معاصر گفت: تهيهكننده امروز طرف كسي ميرود كه با دو، سه ميليون بتواند موسيقي فيلم تحويل دهد. چرا كار را به فردي بدهد كه ۲۰۰ ميليون خرج موسيقياش شود؟ دو ميليون به يكي ميدهد، او هم موسيقي را ميگذارد، كارگردانش هم يك نظري ميدهد و كار آماده ميشود. ديگر كمتر كسي به فكر كيفيت هنري و تكنيكي است و بيشتر در اين فكرند كه كارها را ارزان تمام كنند. اما تفاوتش با گذشته در اين است كه مثلا «هزاردستان» ماندگار ميشود اما اين كارها نه. خيلي از كارهايي كه قديم ضبط شده روي حساب و كتاب بوده و آهنگساز كلي فكر كرده و موسيقي آن را نوشته. موسيقي سريال «اميركبير» فوقالعاده بود، موسيقي سريال «سربداران» هميشه در ذهنم است، يا اثري از پژمان با اينكه با دستگاه كار كرده بود ولي در ذهنم هست. اگر با دستگاه هم آدم باسواد كار كند از آن يك چيزي بيرون ميكشد. متاسفانه برخي آهنگسازهاي ما نت، سازشناسي و تئوري بلد نيستند ولي آهنگ ميسازند. با اين حال ممكن است همين آهنگ هم گل كند و اين دليل خوب بودن آهنگساز نيست، ولي با همين شرايط پيچيده باز هم ميتوانيم انگشتشمار آثار فاخر پيدا كنيم.
علیرضا رئیسیان کارگردان سینما بیان کرد⇐یکی از کمثمرترین کارنامههای فرهنگی بعد از انقلاب مربوط به دولت اعتدال بود! /مدیران فرهنگی دو دولت اخیر رکورد عملکردهای ضعیف فرهنگی را شکستند!/چند تصمیم موثر سینمایی که در این ۸ سال گرفتند را نام ببرند تا در تاریخ بماند!/بیگانه بودن روسای سینمای اعتدال با جریان سینما، ضربات جدی به هنرهفتم وارد کرد!/چشم انداز روشنی برای سینمای ایران نیست مگر اینکه تحولی جدی در دیدگاه هیأت دولت رییسی وجود داشته باشد!
|
سینماروزان/رضا منتظری: علیرضا رییسیان کارگردان سینما با مرور نقاط ضعف سینمایی دولت اعتدال، تحول را در گرو تغییر دیدگاه نسبت به سینما دانست.
به گزارش سینماروزان علیرضا رئیسیان به سینماپرس گفت: اگر نگاهی به خروجی تصمیمات و اعمال کسانی که مسئولیت بخش فرهنگ را در دولت های یازدهم و دوازدهم برعهده داشتند بیندازیم بیشک متوجه میشویم یکی از کمثمرترین کارنامههای فرهنگی و هنری دولتهای بعد از انقلاب مربوط به دولت اعتدال بود!
کارگردان فیلم های سینمایی «دوران عاشقی» و «چهل سالگی» افزود: ما پیش از این بارها در برخی دولت ها تصور میکردیم فرهنگ و هنر در پایین ترین سطح ممکن دچار تنزل شده است اما متأسفانه دیدیم که دو دولت اخیر رکورد آن عملکردهای ضعیف را شکستند؛ لطفاً چند تصمیم مهم و پایدار و موثر که در این ۸ سال مدیران سینمایی گرفتند را نام ببرند تا در تاریخ بماند! مسائل سیاسی و اقتصادی آن چنان بر تصمیمات دولتها سایه انداخته که انتخاب وزرا هم بر همین رویکرد صورت میگیرد؛ یعنی در واقع بیشتر کارکرد سیاسی آن ها بر مسائل آموزشی، اجتماعی، فرهنگی مهم است.
وی در همین راستا یادآور شد: بی تردید وزرای فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت های یازدهم و دوازدهم ساکتترین و کم کارترین وزرایی بودند که در حوزه مسائل اجتماعی و فرهنگی فعالیت می کردند! وزرای علوم، آموزش و پرورش و ورزش و جوانان با این عملکرد خود خسارت زیادی را وارد آوردند و قطعاً این ضعف عملکردی شان هیچ توجیه و منطقی ندارد.
رئیسیان در ادامه این گفتگو متذکر شد: شاید بد نباشد گذری به دولت های پیش از انقلاب کنیم تا متوجه شویم که این یک رسم اشتباه و تاریخی است. شما اگر کتاب «دولتهای عصر مشروطیت» را بخوانید متوجه می شوید در آن دوره ها هم یک آدم فرهنگی در چارچوب وزارت فرهنگ و هنر فعالیت نداشته است. حالا این سابقه به نحوه دیگری اتفاق افتاده و کسانی که بیشتر سیاسی هستند در امور فرهنگ و هنر دیده میشوند و مدیران بیشتر نگران آینده سیاسی و حرفهای خودشان هستند تا حوزه ای که در آن مسئولیت دارند و اولویت اول برای آنها کارکرد مدیریت برای آینده است تا خود فعل فرهنگ و هنر و امثال آن!
این سینماگر با بیان اینکه بیگانه بودن ۲ تن از روسای سازمان سینمایی با جریان سینما و ساختار و پیچیدگی هایش ضربات جدی به هنرهفتم وارد کرد تصریح کرد: ما اگر کارنامه دولت را نگاه کنیم میبینیم به طور متوسط حدود هر ۲ سال و نیم یک وزیر و یک رئیس سازمان سینمایی عوض شدهاند. اولین مشکل این اتفاق آن است که مشکلات زیربنایی با این روش هرگز حل نمیشوند و حتی مشکلات روتین و روزمره هم با این تغییرات مکرر مدیران قابل حل نیست.
کارگردان فیلم های سینمایی «پرونده هاوانا» و «ایستگاه متروک» خاطرنشان کرد: همین ۲ فاکتور کافی است برای هر آدم بیطرفی که قضاوت کند ما در این سالها با چه فاجعهای در حوزه فرهنگ و هنر بالاخص سینما روبرو بودهایم! آقای روحانی و هیأت دولت ایشان به شدت از این سرمایه عظیم مردمی و اجتماعی غفلت کردند.
رئیسیان در پاسخ به این پرسش که انتظار شما از سیدابراهیم رئیسی و دولتمردان ایشان برای رشد و اعتلای حوزه فرهنگ و هنر بالاخص سینما چیست تأکید کرد: مسائل فرهنگی مجموعهای از بافتهای به هم پیوسته است و به صورت ریشهای با هم در ارتباط هستند. به صورت عمومی با تاریخچه ای که عرض کردم چشم انداز روشنی برای سینمای ایران نمی بینم مگر اینکه واقعاً یک تحول جدی و ساختاری در دیدگاه هیأت دولت جدید وجود داشته باشد.
دلنوشته محمود کلاری در زادروز ناصر تقوایی⇐همکاری با کیمیایی را رد کردم تا بتوانم با تقوایی کار کنم!/تقوایی، فقط به آنچه در ذهنش ساخته و پرداخته بود، ميانديشید!/براي تقوایی اصلا مهم نبود كه عوامل فيلم را آرام آرام خسته و بيانگيزه كند!/حتی فوت برادر هم نتوانست تقوایی را از مسیرش بازدارد!/یک روز با خيال راحت اعلام کرد که فيلمبرداري را تعطیل و سال آینده، ادامه میدهیم/فارابي، تقوايي را تهدید کرد که دوربين را تحويل دهد ولی…
|
سینماروزان: محمود کلاری فیلمبردار ایرانی در زادروز ناصر تقوایی، دلنوشتهای درباره این کارگردان ایرانی نوشته که در روزنامه اعتماد منتشر شده.
کلاری در این دلنوشته در کنار شرح چگونگی تولید “ای ایران” از وسواس بالایی تقوایی در کارکردانی حرف زده؛ وسواسی که حتی با تهدیدات فارابی، کاهش نیافت.
متن دلنوشته محمود کلاری را به نقل از روزنامه اعتماد بخوانید:
ناصر تقوايي از نظرمن فيلمسازي كمالگراست فراتر ازآن شكل مرسومي كه در سينما ميبينيم، كارگرداني بهغايت منحصر به فرد، حساس، ريزبين و نكتهسنج كه كارنامه محدودش خود گواهي بر اين مدعاست؛ به گمانم مهمترين دليلي كه طي اين سالها تهيهكنندهاي جرات و جسارت نداشته براي توليد اثري از او پيشقدم شود به همين وسواس بالاي او مربوط ميشود؛ چون همه به حساسيت بيش ازحد او حين فيلم ساختن آگاه هستند و اين ويژگي به نظر من با آنچه ما از سينما بهطور معمول سراغ داريم هيچ غرابتي ندارد و اين خصلت اساسي ناصرتقوايي است كه او را از ديگر فيلمسازان متمايز و آثار او را متفاوت ميكند.
با اينكه فقط يك فيلم افتخار همكاري با ناصر را داشتم (اي ايران) اما حقيقتا خاطرات بسيار فراموش ناشدني از اين تجربه در ذهنم نقش بسته كه بعد از گذشت 30 سال محال است بتوانم آن را فراموش كنم! اصلا مگر ميشود روزهاي سخت «اي ايران» را فراموش كرد؟ آنجا بود كه فهميدم تقوايي به معناي واقعي و ديوانهوار، عاشق سينما و همچنين ادبيات است.
ما طي دو سال در دو نوبت (جمعا نزديك 6 ماه) به ماسوله رفتيم و دراين مدت هم كار كرديم و هم زندگي اما از نوع بسيار سختش . «اي ايران» در دهكده آن زمان كوچك و بدون امكانات ماسوله كه در انتهاي يك جاده ناهموار و بنبست قرار داشت، فيلمبرداري ميشد كه جاده آسفالت نداشت و هر وسيله نقليهاي نميتوانست به اين روستا رفت وآمد كند، امكانات آن زمان هم مثل امروز نبود و اصلا محلي براي اقامت گروه نبود. ما در مهمانسرايي نيمهساز منزل كرده بوديم كه هيچ وسيله گرمايشي نداشت، سالهايي كه شرايط جنگ بر كشور حاكم بود و در هر زمينهاي با كمبودهاي زيادي روبهرو بوديم و به سختي امكانات زندگي فراهم ميشد، لذا اداره كردن و تهيه امكانات توليد براي اين گروه حدودا 30 نفره در آن روستا بسيار دشوار بود.
يادم ميآيد مرحله اول فيلمبرداري در سال اول، آنقدر طولاني شد كه فصل را از دست داديم، 70 روز فيلمبرداري كرده بوديم و از آنجايي كه در منطقه كوهستاني بهسر ميبرديم هوا زودتر از پيشبينيها سرد و برگ درختان دگرگون شد و همين تغييرات با پلانهاي ما در روزهاي آخر تابستان همخواني نداشت.با بارندگيهاي شديد مواجه شده بوديم وهمين باعث كند شدن كار ميشد و ناصر تقوايي هم با آن كمالگرايي خاص خودش، به هر آنچه با انديشههايش نزديكي نداشت به هيچ عنوان رضايت نميداد.يك روز با خيال راحت و بدون دلشوره و ابايي اعلام كرد كار را متوقف ميكنيم و سال آينده ادامه كار را خواهيم گرفت و اين براي من كه تازه وارد سينما شده بودم عجيب ميآمد.
يادم ميآيد در اين فاصله زماني توقف يكساله من دو فيلم «مادر»ازمرحوم علي حاتمي و «ريحانه »عليرضا رييسيان را فيلمبرداري كردم و پيشنهاد فيلمبرداري «دندان مار» از جانب كيميايي به من شد كه به مرحله دوم فيلمبرداري «اي ايران»به ماسوله دعوت شديم. آن لحظه حس عجيبي داشتم كه همكاري با كيميايي را از دست ندهم و از طرفي دلم با بقيه فيلمبرداري فيلم «اي ايران» بود. حس آزاردهندهاي نداشتم اما به هرجهت تجربه همكاري با كيميايي را ازدست دادم، خصوصا اينكه «دندان مار» فيلم قابل توجهي شد.
قطعا نظير اين اتفاق براي ديگر عوامل فيلم هم افتاده بود كه آنها نيز چشمپوشي كردند و ادامه همكاري را پذيرفتند مثل اكبر عبدي كه دراين فاصله زماني در فيلم «مادر» بازي كرد و از كارهاي ماندگار او در بازيگري شد و من شك ندارم كه پيشنهادات ديگري هم داشت كه به خاطر همزماني با بخش دوم فيلمبرداري اي ايران نپذيرفت.
درباره وسواسهاي ظريف وموشكافانه و گاها افراطي تقوايي بايد بگويم كه او در طول كار، فقط به آنچه در ذهنش ساخته و پرداخته بود، ميانديشيد و برايش اصلا مهم نبودكه عوامل فيلم را آرام آرام خسته و بيانگيزه كند وبعد از مدتي آن انگيزه و شوق و ذوق آغازين را ازدست بدهند، اين نوع فيلمسازي تقوايي براي من حداقل درآن زمان مسبوق به سابقه نبود، فيلمسازي با اين حد از كمالگرايي كه به شكلي وسواسگونه از چيزهاي كوچك و ظاهرا كماهميت نميگذرد و فارغ از تمام تبعات ناشي از اين روش، كار را به كندي و فرساينده پيش ميبرد.
ناصر تقوایی+محمود کلاری
حتي خاطرم ميآيد حين فيلمبرداري، برادر ايشان در كويت مرحوم شدند وقتي خبر به ماسوله رسيد (از طريق يك تلفنخانه قديمي) ما براي شام جمع شده بوديم . من مامور شدم اين خبر را به تقوايي بدهم. با احتياط بسيار زياد و با مقدمهاي دلجويانه آن واقعه را به تقوايي منتقل كردم، طبيعتا همه انتظار داشتيم حداقل او براي چند روزي كار را تعطيل كند تا به انتقال جسد برادرش و مراسم خاكسپاري بپردازد، ولي او روي بالكن رفت و سيگاري كشيد و بعد با چهرهاي افسرده و بسيار غمگين آمد و با همان شيفتگي و دقت هميشگي چگونگي فيلمبرداري سكانس روز بعد را تشريح كرد. اين واكنش براي من و همه سوالبرانگيز بود كه واقعا او چگونه ميتواند به همهچيز در مقابله و مقايسه با فيلمش بي اعتنا باشد؟! شيفتگي و عشق ديوانهوار او به سينما همه را متعجب ميكرد چون تقوايي واقعا عجيب و منحصر بهفرد است.
«اي ايران» را در شرايط سخت ودرهفتههاي آخر بسيار سرد فيلمبرداري ميكرديم، برف زيادي باريده بود و همه جا يخبندان بود. روزگاري بود كه سوخت هم به راحتي پيدا نميشد. يادم ميآيد آن دوران با حميدجبلي هماتاق بوديم وهيچ وسيله گرمايشي نداشتيم ضمنا برق هم قطع ميشد. دو تخت چوبي براي استراحت در اتاق داشتيم. ما تختههاي زير تشك تختهايمان را ازآن جدا ميكرديم، بيرون از اتاق ميسوزانديم و بعد زغالش را ميآورديم داخل اتاق تا خودمان را كمي گرم كنيم و بتوانيم بخوابيم.
تهيهكننده اول فيلم «اي ايران» آقاي سلطانزاده بود كه همان مرحله اول فيلمبرداري پروژه را ترك كرد، بعد بخشي از مسووليت توليد و تهيه كار را بنياد فارابي و بخشي را خود ناصر تقوايي برعهده گرفتند. خاطرم هست آن زمان با وضعيت بحراني عجيب و غريب و بسيار دشواري روبهرو بوديم.
همان زمان بود كه فارابي به ما اعلام كرد بايد ظرف چند روز دوربين و لوازم فيلمبرداري را تحويل دهيم، چون دوربين بايد به فيلم كيانوش عياري براي ساخت فيلمش تحويل داده ميشد. به من پيغام دادند در صورت عدم تحويل دوربين در تاريخ تعيين شده از آن پس اجاره دوربين را خودت بايد متقبل شوي؟ من با تقوايي صحبت كردم و به او گفتم: «ما بايد ظرف تاريخ تعيين شده دوربين را به بنياد فارابي تحويل دهيم، اگر تحويل ندهيم تهديد كردهاند كه ميآيند وخودشان دوربين را ميبرند.» ناصر كمي فكر كرد و بسيار جدي گفت: «به آنها بگو وقتي ميآيند دوربين را ببرند چند حلقه نگاتيو هم با خودشان بياورند؟!» براي چند ثانيه متحير نگاهش كردم، انگار حرفهايم رانشنيده بود يا بهتر بگويم مطلقا تهديد فارابي را جدي نگرفته بود! فارابي ميخواست با اين ترفند تقوايي را مجبور كند تا به كارش سرعت ببخشد اما ظاهرا نميدانست او اصلا به اين ترفندها كمترين توجهي نميكند.
من از همكاري با تقوايي بسيار لذت بردم، كارگاه آموزشي بسيار سختي راتجربه كردم و از همه ظرايف و حساسيتها و حتي وسواسهاي تاحدي بيمارگونهاش بسيار آموختم و يادگرفتم. كار با تقوايي بيش از حد جذاب و دوست داشتني بود. لجبازيهاي سرسختانه او مرا سر شوق و به هيجان ميآورد،اي كاش تقوايي فيلمهاي بيشتري ميساخت و اين امكان فراهم ميشد تا بازهم دركنار او قرار بگيرم و از شيوه بسيار سخت و منحصربهفرد و خلاقانه فيلمسازياش لذت ببرم.
تولید فیلم “ژن خوب” در سینمای ایران!
|
سینماروزان/علی رستگار: تهیهکننده فیلم پرحاشیه “قاتل اهلی”مسعود کیمیایی قصد ساخت فیلمی مرتبط با ماجرای “ژن خوب” را دارد.
به گزارش سینماروزان منصور لشکری قوچانی با اعلام خبر فوق به روزنامه جامجم گفت: قصه فیلم بعدیم مرتبط است با اثر ژنتیک بر سرنوشت آدمها. واقعیت این است که بحث ژنتیک، علمی و تخصصی است ولی عدهای با آن برخورد سطحی کردهاند و آن را تبدیل کردهاند به ابزار بیعدالتیها.
تهیهکننده “خط ویژه” و “عصر یخبندان” ادامه داد: بحث ژنتیک و اینکه انسان در طول زندگی چقدر گرفتار جبر ژنتیک است یکی از مهمترین دغدغههای فیلسوفان بزرگ و دانشمندان بوده و همین موضوع را در فیلم بعدیم مورد توجه قرار میدهم.
این تهیهکننده افزود: مثل همیشه با نگاهی اجتماعی به مقوله ژنتیک میپردازم ولی تا زمانی که سینماها راه نیفتد دلیلی برای تولید این فیلم وجود ندارد چون من جزو آن دستهای نیستم که سودشان در تولید است و با سرمایههای بادآورده، فیلم میسازند.
تولید فیلم ژن خوب توسط منصور لشکری قوچانی
توضیحات کارگردان “کلبهای در مه” پیرامون شباهت با “پس از باران”!
|
سینماروزان: سریال “کلبهای در مه” که از شبکه سوم سیما روی آنتن رفته از همان اوان پخش بهخاطر شباهت با سریال “پس از باران” مورد نقد قرار گرفته.
به گزارش سینماروزان کارگردان “کلبهای در مه” این شباهت را قبول ندارد و معتقد است نمیداند این قیاس از کجا شکل گرفته.
حسن لفافیان با رد شباهت با سریال “پس از باران” به روزنامه فرهیختگان گفت: زمانی متاثر از این شکل هستید که یک خط فکری یک خطی به اسم ایده دارید که ایده را مطرح میکنید که گسترش دهید و تبدیل به خلاصه و فیلمنامه و غیره شود. پس متاثر از یکسری ایده است. وقتی فیلمنامهای که 40 قسمتش نوشته شده و به شما پیشنهاد میشود طبیعی است که متاثر از کاری نیستید، بلکه متاثر از فیلمنامهای هستید که به شما پیشنهاد شده است. شکل دراماتیک را نسبتبه فیلمنامه قبلی جدیتر کردم و خط اتصالها را درست کردیم. به اعتقاد من سینما، تلویزیون و فیلمسازی ته ندارد. کسی نمیتواند بگوید من به ته رسیدم و به موفقیت و به آن قله رسیدم. طبیعی است اگر سینما را آموختم، از دست اساتید خودم بود.
کارگردان “کلبه ای در مه” ادامه داد: آن سالها که “پس از باران” پخش میشد، من سنوسالی نداشتم، میدیدم و لذت میبردم. الان که خودم میسازم، سعی میکنم غلط نسازم. نه اینکه کپی آن کارها را بسازم، بلکه سعی میکنم غلط نسازم. سعی دارم باتوجه به تجربهای که دارم، بیننده را بشناسم و برای آن، کاری را که چشمنواز است و داستان خوب و ریتم خوب دارد، بسازم. واقعیت این است که من نمیدانم این قیاس از کجا شکل گرفته که هیچ شباهتی به این قصه ندارد.
لفافیان افزود: “پس از باران” یک داستان پر از فلشبک است و در سریال خانی داریم که آن را دوست داریم. طرح توطئه و جنایتی که در “پس از باران” اتفاق میافتد و بلاهایی که سر خانوادهها میآید، شباهتی به قصه ما ندارد. تنها شباهت این است که در هر دو قصه خان وجود دارد. این قیاس چندان درست نیست و نمیدانم از کجا نشات گرفته است. اگر این شباهت بود، حتما بیان میکردم که این کمک را گرفتیم. همانطور که خیلی از قصهها در دنیا شبیه هم هستند. بزرگی بیان میکرد کل داستانها در دنیا 19-18 داستان است که این داستانها همینطور میچرخد. یکبار با ربات، یکبار با تبدیلشوندگان، یکبار با قصههای روستایی و غیره تعریف میشود. درنهایت همه داستانها شبیه هم است. الان هم همینطور است. این شباهت را خیلی جدی نمیبینم.
کلبه ای در مه+پس از باران
“دینامیت” یکهفتهای در مرز ۲میلیارد قرار گرفت/”تکخال” با عبور از ۱میلیارد به اکران آنلاین رسید+آمار کامل فروش
|
سینماروزان/حسام ناظری: اکران کمدی “دینامیت” باعث شد بعد از مدتها رونقی نسبی بر سینماها حاکم شود.
به گزارش سینماروزان البته که همچنان بسیاری از سینماهای تکسالنه تعطیلند ولی فعالیت پردیسها باعث شده “دینامیت” بتواند ظرف حدود یک هفته نزدیک دومیلیارد بفروشد.
“تکخال” با عبور از فروش یک میلیارد، اکران آنلاین خود را همزمان با اکران در سینماها آغاز کرده و به نظر میرسد در پلتفرمها هم فروش خوبی داشته باشد.
فروش مابقی فیلمها تغییر چندانی نداشته و عدم اکران فیلم تازه در هفته اخیر باعث شده همه راهها به “دینامیت” ختم شود…
آمار کامل فروش سینماهای ایران تا ابتدای جمعه هجدهم تیر ۱۴۰۰ به شرح زیر است:
(تمام ارقام به تومان است)
–دینامیت ۱میلیارد و ۷۰۰میلیون(۸روز/۲۵۰سالن)
–خورشید ۱میلیارد و ۳۶۰میلیون(۱۱۴روز/۲۴۰سالن)
–هفته ای یک بار آدم باش ۱میلیارد و ۳۳۰میلیون(۱۰۷ روز/۲۵۰سالن)
–تکخال ۱میلیارد و ۵۰میلیون(۱۰۷روز/۲۰۰سالن)
–خون شد ۲۱۰ میلیون(۱۰۷روز/۱۵۰سالن)
–لاله ۱۰۳میلیون(۱۰۷ روز/۱۲۰سالن)
یک تهیهکننده سینما متذکر شد⇐تبدیل به فرودگاه بینالمللی ویروس شدهایم!/از هر کشور، هدیه و تحفه کرونایی به سراغ ما میآید!/تجربه یک سال و نیم کرونایی نشان داد که با بستن و تعطیل کردن نه تنها مشکل حل نشد که بسیاری از مردم گرفتاریهای اقتصادی حاد پیدا کردند!/بهجای تعطیلی مدام کسب و کار مردم به واکسیناسیون سرعت دهند!
|
سینماروزان: یک تهیهکننده سینما با اشاره به آسیبهای اقتصادی تعطیلیهای کرونایی، خواستار افزایش سرعت واکسیناسیون و افزایش نظارت بر رعایت پروتکلهای بهداشتی شد.
به گزارش سینماروزان، حبیب اسماعیلی مدیر موسسه رسانه فیلمسازان به روزنامه ایران گفت: کرونا فعلا دست از سر ما برنمیدارد و تبدیل به فرودگاه بینالمللی ویروس شدهایم! از هر کشور، هدیه و تحفه کرونایی به سراغ ما میآید! بهجای تعطیلی مدام کسب و کار مردم به واکسیناسیون سرعت دهند تا مشکلات کمتر شود.
این پخشکننده گفت: مترو، رستورانها،کافهها و مراکز و جادهها خرید باز هستند و پر از ازدحام و انگار فقط زورشان به مراکز فرهنگی میرسد. تجربه یک سال و نیم کرونایی نشان داد که با بستن و تعطیل کردن نه تنها مشکل حل نشد که بسیاری از مردم گرفتاریهای اقتصادی حاد پیدا کردند.
این تهیهکننده تاکید کرد: بهجای تعطیل کردن کسب و کار مردم هم روند واکسیناسیون را سرعت دهند و هم بر شیوه فعالیتها، نظارت جدی داشته باشند تا پروتکلهای بهداشتی رعایت شود.
اسماعیلی با اشاره به ضررهای جبرانناپذیر تعطیلی کرونایی بر معیشت اهالی سینما گفت: اثرات سوء قطع زنجیره سینما، به راحتی جبران نمیشود. حتی شایعه تعطیلی سینماها هم مخاطب را نسبت به سینماها بیاعتماد میکند و هم صاحبان فیلمها را برای اکران فیلم نومید میکند. تا همین جای کار نزدیک ۲۰۰ فیلم پشت خط اکران ماندهاند که با ادامه وضع موجود بعید است حتی نیمی از آنها به اکران برسند.
حبیب اسماعیلی متذکر شد: سالنهای سینما از امنترین اماکن عمومی هستند. در زمان بلیتفروشی، فاصله گذاری رعایت میشود و نظارت جدی بر ماسک گذاری و تهویه هوا و ضدعفونی سالنها صورت میگیرد. اخیرا یک فیلم پرمخاطب اکران شده و در همین اوضاع هم فروش خوبی داشته پس اجازه دهند سینماها به فعالیت خود ادامه دهند و جلوی تعطیلی آنها را بگیرند.
نقطهنظر متفاوت فائزه هاشمی درباره شجریان!
|
سینماروزان: فائزه هاشمی آقازاده علیاکبر هاشمی رفسنجانی فقید در خلال گفتگویی با روزنامه شرق از عدم ارتباط با صدای شجریان گفته است.
روزنامه شرق در بخشی از روایت دیدار با فائزه نوشت: خط قرمزهای فائزه هاشمی مشخص است و میگوید دوست ندارد نازکنارنجی باشد. از آقازادهبودن بدش نمیآید و میگوید زمانی آقازادهبودن افتخار بود و من هم به آن افتخار میکنم اما حالا معنای آقازادهبودن تغییر کرده، شاید برای همین باشد که چندان مردم از معنای آقازاده خوششان نمیآید.
روزنامه شرق ادامه داد: فائزه از موسیقیهای مورد علاقهاش میگوید. دوست ندارد روشنفکر به نظر بیاید. بدون خجالتهای مرسوم میگوید با صدای شجریان ارتباط برقرار نکرده و چندان طرفدار موسیقی سنتی نیست. در ماشینش بیشتر موسیقی پاپ گوش میدهد. او در این روزها اولویتهایش کاملا مشخص است و زنان در صدر برنامههایش قرار دارند.
فائزه هاشمی+محمدرضا شجریان
اعطای ۲.۵میلیارد پول بیزبان به بازیگر خراسانیتبار برای همکاری با کارگردان شکستخورده!؟
|
سینماروزان/حامد مظفری: میانگین دستمزد اعطایی به بازیگران ایرانی روزبروز در حال افزایش است و حالا یک بازیگر میانه برای بازی در فیلم تازهاش، قرارداد ۲.۵میلیاردی بسته است.
به گزارش سینماروزان این بازیگر خراسانیتبار که اخیرا فعالیتهای متعددی در شبکه خانگی با دستمزد میلیاردی داشته است جایگزین بازیگری کُردتبار در این فیلم شده است.
بازیگر کُرد- که خودش نیز ازجمله میلیاردیبگیران است-در پیشتولید اولیه فیلم بنا بود نقش اصلی را بازی کند اما درنهایت به دلیل تغییر تیم تولید، شرایط عوض شد و بازیگر خراسانی جای بازیگر کرد را گرفت.
اگر بخواهیم براساس متوسط درآمد بدنه جامعه هنری در یک سال و نیم کرونایی اخیر بسنجیم، این بازیگر رقم چشمگیری را دریافت کرده. فقط درنظر بگیرید مجموع حمایتی که در یک سال گذشته به کف هنرمندان رسیده به ۵میلیون هم نمیرسد!
اگر بخواهیم برمبنای رزومه کارگردان، رقم قرارداد این بازیگر را بسنجیم چندان هم بالا نگرفته چون بناست با کارگردانی همکاری کند که تنها فیلم ساختهشدهاش، اثری شکستخورده در گیشه بوده و حالا به جبران ریسک همکاری با چنین کارگردانی، دریافت چنین رقمی چندان عجیب نیست.
اگر بخواهیم برمبنای میزان تورم، اغتشاشات اقتصادی این سالها و کاهش چندباره ارزش پول ملی بسنجیم باز هم باید به چنین بازیگرانی حق داد که نگران آیندهای باشند که ممکن است بسان بسیاری از جامعه هنری حتی در دل کرونا هم سالی ۵میلیون حمایت نصیبشان نشود.
از همه اینها گذشته تا در سینمای ایران هستند سرمایهدارانی که برای فقط یک بازیگر، چندمیلیارد دست به جیب میشوند چرا بازیگران این میلیاردها را به جیب نزنند؟؟
وقتی رئوس صنف سینمای ایران عرضه ندارند سرمایههای دولتی یا غیردولتی را به سمت و سوی ارتقای معیشت کلیت سینماگران ببرند واقعا گلایه از رقم هنگفت دستمزد یک بازیگر، کاری عبث نیست؟
وقتی در همین کوران کرونا و تعطیلی پیدرپی جشنوارههای مطرح جهانی، ساختار دولتی سینمای ایران بهجای کمک به معیشت سینماگران، میلیاردهای بیتالمال را صرف برگزاری محافل جشنوارهای کرده، چرا بازیگران قید میلیاردها را بزنند؟
وقتی در همه این سالها میلیاردها تومان فقط صرف هزینه پشتیبانی و جاری زیرمجموعههای دولتی سینما شده ولی سینماگران هنوز یک بیمه بیکاری ندارند، چرا این بازیگر نباید دستمزد جنجالی بگیرد؟
۲.۵میلیارد فقط برای یک بازیگر؟
صفر تا صد این مسابقه، ایرانی است!+عکس
|
سینماروزان/هاتف مظفری: تهیهکننده مسابقه «ایران» درباره فصل جدید این برنامه توضیحاتی را ارائه کرد و بر ایرانی بودن آن تاکید کرد.
به گزارش سینماروزان هاشم رضایت تهیهکننده مسابقه «ایران» با اشاره به تغییرات فصل سوم این برنامه تلویزیونی گفت: در دو فصل گذشته دکور و ۵۰ درصد بازیهای مسابقه برگرفته از یک نمونه خوب خارجی بود. ما نیز در اتاق فکر برنامه تمام بازیها و روند مسابقه را ایرانیزه کرده بودیم. با توجه به اینکه این روزها مسابقههای بسیاری از شبکههای مختلف پخش میشوند و همه نیز کپی خوب و بد از نمونههای خارجی هستند، با سفارش مدیر محترم شبکه و گروه اجتماعی شبکه یک مصصم شدیم در سری جدید مسابقه «ایران» به سراغ طرحی برویم که صفر تا صد آن با طراحی ایرانی باشد.
وی افزود: در حال حاضر ساخت دکور بر عهده آقای مهدی هاشمی قرار دارد و تاکنون کارهای مربوط به محتوای مسابقه و روند و چگونگی اجرای آن را در اتاق فکر مسابقه پیش بردیم. خوشبختانه دکور مسابقه نسبت به مسابقههای پیشین تلویزیون فضایی متفاوت دارد. تنها مشکل اصلی ساخت دکور که مقداری زمانبندی پخش را نیز به تأخیر انداخته، قطعی مکرر برق است. استودیوی برنامه در منطقهای قرار دارد که در هفته سه روز و از ساعت ۱۱ تا ۱۸ برق منطقه قطع میشود و همین امر روند ساخت دکور را مقداری با مشکل مواجه کرده است.
رضایت درباره زمان پخش سری جدید مسابقه «ایران» گفت: در نظر داشتیم اولین قسمت از سری جدید به مناسبت عید سعید قربان روی آنتن رود که با توجه به مشکلات پیش روی ساخت دکور احتمال دارد پخش مقداری دیرتر آغاز شود. در حال حاضر تمامی اعضای مسابقه در تلاش هستند تا هر چه زودتر ضبط آغاز شود.
این تهیهکننده در ادامه درباره تغییرات سری جدید مسابقه نیز اظهار داشت: نسبت به دو فصل اول و دوم تغییرات گستردهای را لحاظ کردهایم. از حضور تماشاگران و مشارکت آنان در مسابقه تا کاهش تعداد شرکتکنندگان به یک گروه چهار نفره که این بار این گروه چهار نفره برای گرفتن جایزه بزرگ میبایست با یکدیگر همکاری و جایزه بزرگ را کسب کنند.
وی افزود: آیتمهای متعددی توسط طراحان پروژه به مسابقه اضافه شده که فضای متفاوتتری را به برنامه خواهد داد. اجرای مسابقه نیز مانند فصل دوم همچنان بر عهده سعید شیخزاده است.
رضایت در پایان گفت: علاقهمندانی که میخواهند در مسابقه شرکت کنند باید با دانلود اپلکیشن مسابقه «ایران» یک گروه چهار نفره تشکیل دهند. شرکتکنندگان سوالات و پاسخها را مطالعه خواهند کرد و پس از شرکت در آزمون نهایی میتوانند مجوز حضور در برنامه را کسب کنند. ضمن اینکه افرادی که تمایل دارند به عنوان تماشاگر در برنامه حاضر باشند از طریق همین اپلیکیشن میتوانند ثبت نام کرده و از جوایز مسابقه بهرهمند شوند.
مسابقه بزرگ «ایران» به کارگردانی سعید رضایت در گروه اجتماعی شبکه یک سیما تهیه و تولید میشود.
مسابقه ایران+سعید شیخ زاده
ماجرای حمله به یک خواننده بهخاطر عدم حمایت از “فلان شخص محترم”!؟
|
سینماروزان: یک خواننده از حمله گروههای فشار به خود بهدلیل عدم حمایت از طیف موسوم به اعتدال در انتخابات۹۶ سخن گفت.
به گزارش سینماروزان محمد معتمدی خواننده با اشاره به کنارهگیری از اظهارنظر انتخاباتی در سال۹۶ از حملاتی گفت که بهخاطر عدم حمایت از کمپین “تا ۱۴۰۰ با فلان شخص محترم” به سمتش روانه شده!
معتمدی در قسمتی از یادداشت خود در صفحه اجتماعیش نوشت: آخرین موضعگیری سیاسی اینجانب مربوط به انتخابات نودوشش بود. پستی گذاشتم دقیقاًً با همین عکس و یک شرحی مبنی بر اینکه فارغ از هر انتخابی کنار مردم کشورم هستم و خواهم بود. چون در آن مقطع یک قالب گرافیکی آماده بین همه پخش شده بود که در آن نوشته بود تا هزاروچهارصد با فلان شخص محترم.
معتمدی ادامه داد: بنده بهدلایل شخصی و تحلیلهای شخصی خودم، فارغ از جو غالب بر فضای مجازی، عکس خودم را در آن قالب نگذاشتم و آن پیام انتخاباتی را تکرار نکردم. به هر دلیل… و به جای آن نوشتم: تا همیشه با مردم کشورم. هرکس هم آن شعار را تکرار کرد از حق شخصیاش استفاده کرد و خردهای بر هیچکس نیست. آن روز آنقدر به من حمله شد و حتی گاهی تهدید شد، که به درخواست دوستانم آن مطلب را پاک کردم.
یک تهیهکننده تلویزیون مطرح کرد⇐چرا در سریالسازی، قائم به شخص هستیم؟/چرا همه سریال “سلمان” به میرباقری ختم میشود یا مثلا تمام سریال “موسی” به حاتمیکیا؟/اگر خدای نکرده وسط ساخت سریال “سلمان” اتفاقی برای میرباقری بیفتد، سرانجام این پروژه چه خواهد شد؟/ “بازی تاج و تخت” در چند فصل و با کارگردانهای مختلف ساخته شد و نه با یک شخص!/حتی در ترکیه هم سریالهایشان را با یک گروه کارگردانی تولید میکنند!/باید یاد بگیریم سریالهایی مثل “موسی” را با زمانبندی مشخص و با گروه کارگردانی به سرانجام برسانیم!
|
سینماروزان/مصطفی پورکیانی: یکی از تولیدات مهم تلویزیون برای مخاطبان، ساخت سریالهای الف ویژه و فاخر است که معمولا با صرف هزینههای بالا و با گروه تولید و بازیگران فراوان تهیه و تولید میشود.
به گزارش سینماروزان و به نقل از روزنامه وطن امروز، نکته مهمی که در زمینه ساخت چنین سریالهایی مطرح است، مدت زمان طولانی چندین سالهای است که صرف ساخت آنها میشود و در زمانهای که مخاطب در معرض انتخاب بهروزترین سریالهای متنوع ایرانی و خارجی است، ساخت چنین سریالهایی با همان روشهای مرسوم و قدیمی و زمانبر، منطقی و تجاری به نظر نمیرسد؛ اگر چه برای ماندگاری در تاریخ، ساخت چنین سریالهایی مهم است. از سویی گذشت زمان و فرسایشی شدن آن قطعا بر خروجی و کیفیت نهایی کار اثر میگذارد.
مجید مولایی تهیهکننده سریالهایی مانند “نابرده رنج”، “هفتسنگ”، “چرخ فلک” و “بانوی عمارت” در گفتگو با روزنامه وطن امروز درباره چرایی فرسایشی شدن تولید سریالهای فاخر سخن گفته است.
متن گفتگوی مجید مولایی با وطن امروز را بخوانید:
* اصولاً زمان زیادی صرف ساخت سریالهای الف ویژه و فاخر در تلویزیون میشود. میرباقری مختارنامه را در ۸ سال ساخت و الان که یکی دو سال از شروع فیلمبرداری سریال سلمان میگذرد، گفته شده ۴ تا ۵ سال دیگر این سریال به کنداکتور پخش میرسد. به نظر میرسد در مقایسه با هالیوود و حتی ساخت سریال در کشورهای همسایه، ما زمان بسیار بیشتری را صرف تهیه سریالهایمان میکنیم تا جایی که ممکن است در زمان پخش، چه از نظر کیفیت و چه قصه و همراهی مخاطب، دیگر آن استقبال لازم را به همراه نداشته باشد. به نظر شما چه دلایلی باعث شده تا این اتفاق بیفتد؟
مهمترین دلیلی که باعث این اتفاق شده تا در سریالسازی در مقایسه با هالیوود وضعیت کاملا متفاوتی داشته باشیم، این است که ما ساخت سریالهایمان قائم به شخص است. مثلا ما از آقای داوود میرباقری میخواهیم تا سلمان را برایمان بسازد و گویا همه سریال سلمان به میرباقری ختم میشود یا مثلا تمام سریال موسی به حاتمیکیا، در حالی که در هالیوود ساخت سریال اساسا بر دوش یک فرد نیست. سریالسازی در این جایگاه، فرمت و ساختاری دارد که یک فرد قدرت و توانایی ساخت آن را به تنهایی ندارد. به عنوان مثال سریال «بازی تاج و تخت» در چند فصل و با کارگردانهای مختلف ساخته شد و آنها هم که در زمانبندی فصلهای آخر طبق برنامهریزی جلو نرفتند، با کاهش کیفیت از نظر مخاطبان همراه شدند. سریالی با آن حجم کیفیت و ساخت قطعا با برنامهریزی دقیق و گروهی ساخته خواهد شد تا مخاطبان خود را نگه دارد.
* معمولاً خواست و سلیقه مخاطب در ساخت چنین سریالهایی فراموش میشود.
بله! چون شرایط مخاطب بشدت در حال تغییر است و او مدام در حال دیدن فیلم و سریالهای متفاوت است؛ قطعا سلیقه مخاطب با 6-5 سال دیگر متفاوت خواهد بود. ما ناچاریم یاد بگیریم که در سریالسازی نگاه حرفهایتر و بهروزتری داشته باشیم و برای این کار لازم است قائم به فرد نباشیم و فرد را به یک سیستم و گروه سریالساز تبدیل کنیم؛ چه در حوزه فیلمنامه و چه در حوزه اجرا. متاسفانه ما در حوزه فیلمنامه نتوانستهایم بهروز باشیم که سریالی را که تولید میکنیم توسط متخصصان متنوع تولید شود؛ در هالیوود یک نفر مخصوص نوشتن پایلوت است، یک نفر فقط ادیت استوری میکند، نفر دیگر عهدهدار شخصیتپردازی و کاراکترهاست و نوشتن دیالوگها بر عهده فرد دیگری است و یک گروه فیلمنامه را تهیه میکنند که در نهایت توسط گروه کارگردانی این نوشته مدیریت میشود تا طبق برنامهریزی از پیش تعیینشده کار جلو برود. هیچکدام از این موارد در سریالسازی ما رعایت نمیشود و به همان سبک قدیمی گذشته در حال تهیه سریال هستیم. شما فکر کنید اگر خدای نکرده اتفاقی برای آقای میرباقری وسط ساخت سریال سلمان بیفتد، سرانجام این پروژه چه خواهد شد؟ این مدل سریالسازی در کارهای فاخر به نظر منطقی، درست و بهروز نیست.
* یکی از انتقادات تهیهکنندگان چنین سریالهایی ماجرای کمبود بودجه است که به گفته آنها زمان ساخت سریال را طولانیتر میکند. نظر شما چیست؟
معمولا در سریالهای فاخر، برآورد مالی دقیقی از ابتدا روی کاغذ نوشته نمیشود و شما نمیدانید مثلا ساخت سریال حضرت موسی با این عدد ساخته خواهد شد، چون درباره سریالی صحبت میکنید که قرار است در 6-5 سال ساخته شود و در این زمان وضعیت تورم، هزینهها و موارد اینچنینی اصلا قابل برآورد نیست. معمولا در این سریالها همیشه یک خط بودجه برقرار است و هزینه میشود تا ساخت سریال تمام شود که این هم ریشه در همان عدم برنامهریزی دارد. ما باید یاد بگیریم که این نوع پروژهها را با برنامهریزی و در زمانبندی مشخص و معقول و با تیم کارگردانی یعنی چند کارگردان و نویسنده به سرانجام برسانیم. اینها همه تجربههایی است که در هالیوود و حتی ترکیه انجام شده است که برای تولید از گروه کارگردانی استفاده میکنند و نه شخص. ما چارهای نداریم جز اینکه به سمت حرفهای شدن در تولید و اجرا حرکت کنیم.
* امکانات و زیرساختهای ما چقدر در طولانی شدن این پروژهها اثرگذار است؟
یکی دیگر از مشکلاتی که در این زمینه ما درگیر آن هستیم و خود را بهروز نکردهایم و بسیار اهمیت دارد، استفاده از جلوههای ویژه رایانهای در ساخت سریالهاست. هنوز بخش زیادی از سریالهای الف ویژه ما در میدان و جلوی دوربین ساخته میشود. ما خیلی مسلط به امکانات استودیویی و ویژوال نیستیم. درصورتی که وقتی پشت صحنه سریالهای بزرگ را میبینیم، حجم زیادی از سریالهایی مانند «بازی تاج و تخت» با استفاده از همین تکنولوژیهای رایانهای ساخته میشود ولی ما خیلی از این ابزارها استفاده نمیکنیم؛ با اینکه برخی مدعی استفاده حرفهای از این امکانات هستند اما چون هنوز در بوته آزمایش قرار نگرفتهاند، کارگردانهای ما هنوز به آنها اعتماد ندارند و ترجیح میدهند تا همه چیز جلوی چشمشان و دوربین ضبط شود و همه اینها دست در دست هم میدهند تا ما نتوانیم یک پروژه جدی سریالسازی داشته باشیم.