1

پیشنهاد یک رسانه اصولگرا برای جلوگیری از خرید بلیت‌های یک فیلم حاکمیتی توسط تهیه‌کننده‌اش⇐خرید بلیت را منوط کنید به ارائه کارت ملی!!

سینماروزان: متعاقب گلایه‌های برخی سینماگران مستقل از خرید بلیت‌های سینمای سرگروه یک فیلم حاکمیتی توسط تهیه‌کننده‌اش برای بالا بردن آمار فروش، یکی از رسانه‌های اصولگرانما نیز به این ماجرا تاخت.(اینجا را بخوانید)

حالا روزنامه اصولگرای “جوان” هم در تحلیلی تنها راه مبارزه با بدعت زشت تهیه‌کنندگان این‌چنینی را منوط کردن فروش تعداد بالای بلیت به ارائه کارت ملی دانسته تا امکان پیگیری خریداران بلیت‌های فله‌ای مشخص شود.

متن تحلیل “جوان” را بخوانید:

یکی از دلایلی که در سینما جداول فروش هفتگی اعلام می‌شود و رسانه‌ها به دنبال نشر آن هستند، این است که مخاطبان سینما از بهترین‌های فروش آگاه شوند و احتمالاً آن‌هایی که قصد دارند به سینما بروند و دنبال گزینه مناسب هستند، بهترین فیلم جدول فروش را برای تماشا انتخاب کنند.

هر سال در زمان برگزاری جشنواره فیلم فجر، این شائبه به وجود می‌آید که برخی از صاحبان فیلم‌ها با خرید بلیت برای فامیل و آشنایان و حتی مردم غریبه آن‌ها را رایگان به سینما می‌فرستند تا فیلم ببینند و به نفع آن‌ها رأی دهند، این روش غیراخلاقی به نحو دیگری در اکران سینما‌ها نیز دخالت دارد.

چه فیلمی پرفروش‌تر از سایرین است؟ این سؤال راهنمای خوبی برای تماشای فیلم در سینماست، چون بر اساس یک قاعده قدیمی آن چه سایرین از آن استقبال کرده‌اند، حتماً ارزش دیده شدن را دارد. اصولاً یکی از دلایلی که در سینما جداول فروش هفتگی اعلام می‌شود و رسانه‌ها به دنبال نشر آن هستند، همین مسئله است تا مخاطبان سینما از بهترین‌های فروش آگاه شوند و احتمالاً آن‌هایی که قصد دارند به سینما بروند و دنبال گزینه مناسب هستند، بهترین فیلم جدول فروش را برای تماشا انتخاب کنند. با این پیش‌فرض، رسیدن و قرار گرفتن در رأس جدول فروش به خودی خود می‌تواند میزان فروش را بالاتر ببرد. پس همین که یک فیلم به جمع پرفروش‌ها رسید به ابزاری تبلیغاتی به سود فیلم تبدیل می‌شود. در تیزر‌های تلویزیونی یا آگهی‌های مطبوعاتی بار‌ها پیش آمده که بر پرمخاطب بودن فیلم اصرار می‌شود یا این که در تبلیغات دوره‌ای بر میزان فروش فیلم تأکید خاصی می‌شود. همه این‌ها تکنیک‌هایی برای جلب بیشتر مخاطب است، اما برخی فیلمسازان برای تبلیغ فیلم‌هایشان منتظر نمی‌شوند که یک فیلم در روندی طبیعی به فروش خوب برسد، آن‌ها پرفروش شدن فیلم را به نحوی می‌خرند! شیوه‌ای که در جشنواره فیلم فجر برای به دست آوردن سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران استفاده می‌شود، این بار برای به دست آوردن عنوان پرفروش‌ترین فیلم روی پرده در حال انجام است با این تفاوت که کار به مراتب راحت‌تر نیز می‌شود و برخلاف جشنواره فیلم فجر که خرید بلیت با محدودیت همراه است و قیمت بلیت‌ها گران‌تر از اکران عمومی است، این بار در فروش گیشه، صاحبان فیلم می‌توانند با خرید بلیت و اهدای آن به افراد مورد نظر، حجم مخاطب و میزان فروش را بالا ببرند.
خرید و اهدای بلیت به دیگران از نظر قانونی دارای ایراد ذاتی نیست، حتی اگر قرار باشد به وسیله آن یک فیلم تولیدشده با بودجه میلیاردی بیت‌المال به طور مصنوعی پرفروش شود و جایگاه بالایی در جدول فروش از آن خود کند، اما همین روش به ظاهر قانونی یک رقابت غیراخلاقی را در سینما دامن می‌زند. خرید بلیت‌های جشنواره فجر برای به دست آوردن سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران، هر سال اعتراض تهیه‌کنندگان سینما را در پی دارد. با این حال هنوز سازمان سینمایی نتوانسته است برای جلوگیری از این روش غیرمعمول برای رسیدن به موفقیت راهکاری را ارائه کند. دو سال پیش در جشنواره فیلم فجر، مسئله اهدای بلیت به مردم برای رأی دادن به فیلم خاص، حتی پای مجلس را به مناقشه بهترین فیلم از نگاه مردم، باز کرد. جمشید جعفرپور، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس در آن زمان اعلام کرد: «قطعاً بلیت‌های فروخته نشده و اهدایی به مقامات، نهاد‌ها و دستگاه‌های خاص در نتیجه آرای مردمی که در جشنواره فیلم فجر این جایزه بسیار اهمیت دارد، تأثیرگذار است و چنانچه نسبت نامتعارفی بین فروش بلیت و بلیت‌های اهدایی وجود داشته باشد، دبیر جشنواره فجر باید در این زمینه توضیح دهد». با آنکه کمیسیون فرهنگی قرار بود از دبیر جشنواره فجر توضیح بخواهد این اتفاق رخ نداد، چون عملاً چیزی برای اثبات ماجرا در دسترس نبود مگر اینکه یک نهاد یا ارگان فاکتور خرید بلیت سینما را ارائه می‌داد که مسئله‌ای محال به نظر می‌رسید. اکنون حتی اگر یک تهیه‌کننده همه بلیت‌های اکران را خریده و به رایگان به مردم ارائه دهد، سازمان سینمایی نمی‌تواند وی را نهی کند. تنها راهی که به نظر می‌رسد برای جلوگیری از این اقدام در نظر گرفت این است که خرید بلیت سینما مانند خرید بلیت جشنواره فجر دارای محدودیت‌هایی، چون ارائه کارت ملی شود.




استیج مداحی هم آمد!

سینماروزان: پس از اقبالی که مخاطبان به مسابقه استعدادیابی یک شبکه ماهواره‌ای، نشان دادند بسیاری از شبکه‌های تلویزیونی کوشیدند به گونه‌های مختلف و با موضوعاتی متنوع از خوانندگی تا خندانندگی و سبک زندگی، به تولید نمونه‌های داخلی استیج روی آوردند و حتی “عصر جدید” هم ورای کپی‌برداری از امثال “امریکن گات تلنت” با استیج مقایسه شد.

حالا شبکه مذهبی معارف سیما هم به وادی استعدادیابی ورود کرده و برنامه‌ای به نام “نغمه عشاق” را تولید کرده که استیجی است برای علاقمندان مداحی.

مسابقه تلویزیونی “نغمه عشاق” به ادعای سازندگان با هدف کشف و تشویق استعدادهای مداحی در تلویزیون تهیه و تولید شده است و به‌مانند همه استیج‌های دیگر، اینجا هم در کنار پخش تصاویری از مسابقه، پشت صحنه آماده شدن نوجوانان برای این رقابت و همچنین گفت‌وگو با شرکت‌کنندگان، ساختار مسابقه را شکل داده است‌.

این مسابقه که برای رده سنی نوجوانان و جوانان درنظر گرفته شده است، با حضور 400 شرکت‌کننده(!!) برگزار شده که در اولین دوره از این رقابت‌ها، شرکت‌کننده‌ها در سه مقطع دبستانی، متوسطه اول و متوسطه دوم به رقابت خواهند پرداخت.




معاون نظارت در برابر دیوان عدالت اداری؟!⇐ نظام درجه‌بندی با قدرت ادامه پیدا می‌کند!/آنچه برای رده‌بندی سنی اعمال می‌کنیم نزدیک دو دهه است که در حال اجرا شدن است!!/درجه‌بندی فیلمها مثل قربانی کردن است که برای حاجی، امری واجب اما تماشایش برای خانواده‌ها مکروه است!!!/دیوان عدالت اداری و دادستان کل کشور چیزی را توقیف کرده‌اند که اصلاً وجود ندارد!

سینماروزان: کمتر از یک هفته پس از اعلام لغو درجه‌بندی سنی فیلمهای روی پرده به دستور دیوان عدالت اداری، معاون نظارت سازمان سینمایی مدعی ادامه درجه‌بندی سنی فیلمها کمافی‌السابق شده است‌ چون به اعتقاد وی، دیوان، قاعده‌ای را ابطال کرده که اصلا اجرا نمی‌شده!!!

سید محمد مهدی طباطبایی‌نژاد درباره روند پیش رفته در طرح درجه‌بندی که منجر به حاشیه‌های اخیر شده است، به “ایسنا” بیان کرد: در تاریخ ۲۸ اردیبهشت‌ماه مشاور دادستان نامه‌ای را به دادستان کل کشور مبنی بر به جلوگیری از دستورالعمل نظام‌نامه رده بندی سنی می‌نویسد و درخواست می‌کند به این اتفاق رسیدگی شود. دادستان محترم کل هم به بر اساس ادله‌ای که می‌آورد؛ ادله‌ای که محل گفت‌وگو است، نسبت به دستورالعمل ابلاغ شده در اردیبهشت‌ماه، درخواست ابطال از دیوان عدالت اداری می کند و دیوان هم قبل از طرح در هیات عمومی دیوان که تکلیف را روشن کند، دستور توقف اجرا می دهد.

او افزود:‌ در واقع دستور این بود که نظام رده بندی سنی که اردیبهشت‌ماه منتشر شده بود متوقف شود در حالی که این دستورالعمل اصلاً اعمال نشده بود چون اساسا در سازمان سینمایی از آن استفاده نمی‌شد و ما خودمان آن را پیش‌تر باطل کرده و بر اساس بازخوردهایی که گرفته بودیم پیش‌نویس جدیدی را تنظیم کرده بودیم، یعنی الان دیوان عدالت اداری به درخواست دادستانی کل نسبت به چیزی به ما دستور توقف داده‌اند که نه تنها از آن استفاده نمی‌کنیم بلکه اصلا وجود ندارد. ضمن اینکه در دستور آن‌ها توقف پخش و ساخت براساس دستورالعمل آمده در حالی که اصلاً قرار نبوده و نیست بر اساس این دستورالعمل‌ها فیلمی ساخته شود!

وی ادامه داد:‌ درباره چگونگی این اتفاق و سوءبرداشت باید بگویم بعضی مدعیان کارشناسی با اطلاعات اندک خود در رسانه ها حرف‌هایی می‌زنند که فکر می‌کنند درست است در حالی که آن‌ها اطلاع ندارند و ما نظام‌نامه درجه بندی سنی اردیبهشت ماه را هیچ‌گاه اعمال نکردیم. الان یک شیوه‌نامه وجود دارد که پیش نویس آن در شهریورماه نوشته شده و ذیل ماده ۸ آیین‌نامه شورای پروانه نمایش تعریف می‌شود که هر چه در آن آمده هم جنبه توصیه‌ای دارد.

طباطبایی‌نژاد درباره تغییراتی که در دستورالعمل جدید رده بندی سنی نسبت به نسخه اردیبهشت‌ماه آن وجود دارد، توضیح داد: به عنوان مثال در نظام‌نامه اردیبهشت ذکر شده بود که برای فیلم‌های +18، سینماداران اجازه ورود افراد کمتر از ۱۸ سال را به سالن سینما نباید بدهند اما الان در شیوه نامه جدید اساسا رده بندی بالای ۱۸ سال نداریم!. حتی در نسخه فعلی تاکید شده که سینمادار اجازه جلوگیری از ورود افراد را ندارد و این وظیفه والدین و همراهان بزرگسال است که مسئله را رعایت کنند یا در نسخه قبلی که خودمان متوقف کرده ایم درجه بندی توسط شورای پروانه نمایش صورت می گرفت یا مجازات سینماهای متخلف پیش بینی شده بود که در نسخه جدید و بر اساس بازخوردها از اهالی سینما، یک شورای تخصصی 35 نفره این کار را انجام می دهند و مجازات سینماهای متخلف و شرکت های پخش هم به گونه ای دیگر طراحی شده است.

معاون ارزشیابی و نظارت ادامه داد: پس نکته اول این است که دیوان محترم عدالت اداری و داستان محترم کل نسبت به چیزی دستور دادند که تحصیل حاصل است چون خود ما آن را باطل کرده بودیم و الان اصلاً وجود ندارد و نکته دوم اینکه آنچه برای رده بندی سنی اعمال میکنیم نزدیک دو دهه است که در حال اجرا شدن است اما حالا به دلیل تاکیدمان بر صیانت از کودکان و نوجوانان و ایجاد امنیت خاطر برای خانواده ها جدی‌تر اتفاق می‌افتد و آن هم یک امر توصیه‌ای و ارشادی است که دیوان عدالت اداری نسبت به آن موضع منفی نداشته است.

او یادآور شد:‌ از 19 مرداد سال ۱۳۸۲ که آیین‌نامه شورای پروانه نمایش به تصویب هیات وزیران رسید، در ماده ۸ آن به شورای پروانه نمایش اجازه داده شده که از نظر کارشناسی برای بعضی فیلم‌ها استفاده کند. تا این تاریخ یعنی تا چند ماه قبل شورای پروانه نمایش بعد از اینکه فیلم را می‌دید و با این مواجه می‌شد که فیلمی به رده‌بندی سنی نیاز دارد آن را اعلام می‌کرد اما عده ای معتقد بودند این کار تخصصی است و باید از روانشناسان و جامعه شناسان و کارشناسان بین رشته ای استفاده کرد لذا سازمان سینمایی تصمیم گرفت با همراهی همان اعضای شورا که بعضی از آن‌ها عضو شورای رده‌بندی سنی هم هستند، جامعه این رده‌بندی سنی را بزرگتر کند پس شورایی مرکب از کارشناسان علوم تربیتی، اهالی سینما، فعالان فرهنگی و روانشناسان تشکیل شد که هر هفته فیلم‌هایی را که از شورای پروانه نمایش مجوز نمایش گرفته، برای رده‌بندی سنی بررسی می‌کنند. این نکته حائز اهمیت است که فقط فیلم‌هایی به این شورا ارجاع داده می‌شوند که اولا پروانه نمایش گرفته باشند و بعد اینکه توسط شورای پروانه نمایش تشخیص داده شوند که نیاز به کارشناسی دقیق‌تر برای تعیین رده‌بندی سنی دارند.

معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی تاکید کرد: تمام فیلم هایی که به شورای رده‌بندی سنی می‌رسند طبق قانون و با مجوز شورای پروانه نمایش که همه اعضایش با حکم وزیر و مبتنی بر مصوبه هیات وزیران فعالیت می‌کنند، اجازه دارند روی پرده سینما بدون استثنا اکران شوند. درواقع این شورای رده‌بندی سنی نقش کارشناسی را برای شورای پروانه نمایش دارد یعنی در عرض شورای پروانه نمایش نیست بلکه در طول آن است و وقتی شورای پروانه نمایش فیلمی را تایید کرد و پروانه نمایش داد آن وقت در صورت لزوم سراغ شورای رده بندی سنی می‌روند. من نمی‌دانم این ابهام را چه کسی به وجود آورده که فقط فیلم‌هایی که رده‌بندی سنی به آن‌ها تعلق می‌گیرد می‌توانند پروانه نمایش بگیرند و قرار است شورای رده بندی سنی جایگزین نظارت شود چون این دقیقاً وارونه جلوه دادن ماجرا است و اتفاقا فقط فیلم‌هایی که پروانه نمایش می‌گیرند اگر لازم باشد به شورای رده‌بندی سنی می‌روند. تازه رده‌بندی هم یک امر توصیه‌ای است نه ممانعتی. اصلا از بعضی مخالفت‌ها تعجب می‌کنم چون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حافظ امنیت روانی و فرهنگی جامعه است و چطور از ما انتظار می‌رود که به فکر فرزندان مملکت و روح و روان آن‌ها نباشیم؟

او اضافه کرد: ممکن است یک فیلم ارزشی باشد اما بنا به شرایطی که در فیلم وجود دارد مشمول رده‌بندی سنی ‌شود چون صحنه‌هایی از کشتار و عملیات جنگی در بعضی آثار هست که برای یک بچه مثلا هفت ساله معنای متفاوتی دارد و دیدن چنین صحنه هایی را نمی تواند هضم کند و آرامش روانی او به هم می ریزد. ندیدن خشونت‌ یا مواردی از این دست حتی در دین ما هم اشاره شده مثل قربانی کردن که برای حاجی امری واجب است اما تماشایش برای خانواده‌ها مکروه پس چرا ما نباید این‌ها را برای خانواده‌ها و فرزندان مراعات کنیم؟

طباطبایی‌نژاد ادامه داد: در همه کشورهای صاحب سینمای جهان فقط یک کشور نسبت به رده‌بندی سنی سکوت کرده آن هم لهستان است. البته لهستان هم سکوت نکرده بلکه وزارت فرهنگش یک جمله گفته و آن هم اینکه مسئولیت تشخیص دادن تماشای یک فیلم برای کودکان به عهده پدر و مادر است و در واقع رده‌بندی سنی را از دوش خود برداشته و به عهده والدین گذاشته است. بنابراین همه کشورها چنین موضوعی را لحاظ می‌کنند حتی از سال ۲۰۱۵ در سینمای آمریکا سیگار کشیدن قهرمان فیلم، مشمول رده بندی سنی میشود یعنی انجمن روانشناسان درخواست کردند که سیگار کشیدن توسط قهرمان فیلم باید جزء مصادیق رده بندی سنی باشد و چند سال است این موضوع در آمریکا مورد بحث است. حال ما در یک کشور اسلامی که داعیه فرهنگ داریم باید بیشتر از همه نگران فرهنگ باشیم و قطعاً می‌دانیم که دیوان عدالت اداری و دادستان محترم نسبت به این موضوع و این توجه اعتراض ندارند.

وی خاطرنشان کرد: درباره اتفاق اخیر همه چیز سوء تعبیر شده چون یک سری افراد ناآگاه از دستور دیوان عدالت اداری سوءتعبیر می‌کنند. یقیناً منظور دیوان عدالت اداری و دادستانی کل کشور این نیست که اگر در فیلمی امری خشونت‌بار وجود داشت آن را نشان ندهیم اما یک گزارش غلط به آن‌ها داده شده که در آن بدون اطلاع دقیق و با بی‌اخلاقی می‌گویند سازمان سینمایی با این رده بندی سنی اباحه‌گری را رواج می‌دهند و این وسط ما می‌مانیم و دو جبهه که یکی بعضی سینماگران هستند که می‌گویند با رده بندی سنی داریم ممیزی مجدد می‌کنیم و ما باید آنها را متقاعد کنیم که اینطور نیست چون فیلم پروانه نمایش گرفته و فقط می‌خواهیم به خانواده‌ها اعلام کنیم که این فیلم حاوی صحنه‌های خشونت‌آمیز یا دارای صحنه ها یا جملاتی نامناسب برای کودکان است که نمایش آن در کل مانعی ندارد اما برای آن کودک مناسب نیست.

او با بیان اینکه رده‌بندی سنی یک امر اخلاقی، توصیه‌ای و تربیتی است و توجه به خطوط قرمز آیین‌نامه شورای پروانه نمایش در تمام این سال‌ها هم وجود داشته، در پاسخ به اینکه آیا طرح رده‌بندی سنی اجرایی می‌شود و شورای رده‌بندی به کار خود ادامه می‌دهد؟ گفت: با قاطعیت این کار یعنی رده‌بندی سنی با شکل توصیه ای و هشداری به خانواده ها ادامه خواهد یافت و این چیزی است که در همه جهان و حتی تلویزیون ایران هم اجرا می‌شود؛ آن هم تلویزیونی که خیلی راحت برای همه در دسترس است.

طباطبایی‌نژاد در پایان صحبت‌های خود بیان کرد: تاکید می‌کنم تمام فیلم‌هایی که دارای پروانه نمایش هستند چه برچسب محدودیت سنی بگیرند و چه نگیرند مجاز به نمایش در سینماهای ایران هستند. نکته بعدی اینکه این وظیفه ارشادی و فرهنگی ماست و نسبت به این وظیفه اهمال و کوتاهی نخواهیم کرد. این وظیفه را هم به تنهایی انجام نمی‌دهیم بلکه جامعه نخبگان کشور به کمک ما آمده و یک جمع 35 نفره ما را همراهی می‌کند و میانگین برآیند نظرات آن‌ها به جمع‌بندی می‌رسد. انتظار داشتیم از سوی کسانی که نگرانی های فرهنگی و تربیتی دارند بابت این جدیت، تشویق می شدیم. همچنین این خبر را به اهالی سینما که نگران بودند می‌دهم که شما از این محدودیت‌ها آسیبی نمی‌بینید.   




دردد‌ل‌های آقازاده علیرضا نادری که نمایشنامه‌اش محور تولید “درخونگاه” شده ⇐ وقتی نمایش “یوبیتسومه” را اجرا کردم هیچ‌کس به من نگفت “وطن‌فروش” ولی وقتی همان حرف‌ها، ديالوگ‌ها و لحظه‌ها، “درخونگاه” را شکل داد، از تفکر کثیفی گفتند که پشت ایده‌های من است!/”درخونگاه” دوره‌اي را نشان مي‌دهد که اتفاقا دوران سازندگي است، اما فرزندانش را مجبور کرد تا هرجاي ديگري را بسازند جز وطن خویش را!!/”درخونگاه” از جوانانی می‌گوید که براي سبزکردن حياط خود، رفتند و حياط ديگران را بيل زدند!!/به مدد هوش سرشار مميزها، در اين فيلم هرجا که از “هشت” سال سختي و بيگاري در ژاپن گفته شده، با دوبله جديد و زورکي آن را به “هفت” سال سختي و بيگاري در ژاپن تغيير داده‌اند!/ممیزان ما حواس‌شان نبوده که اگر ۷ را وارونه کنی به ۸ می‌رسی و انگار هنر ممیزی هم شده وارونه کردن حقایق!؟

سینماروزان: “درخونگاه” از معدود درام‌های انتقادی روی پرده است که اقبال مخاطبان به آن، خوب بوده به طوری که این فیلم حتی در روزهای وسط هفته هم به سانسهای فوق‌العاده متعدد می‌رسد.

“درخونگاه” براساس نمایش “یوبیتسومه”نیما نادری فرزند علیرضا نادری نگاشته شده و به تولید رسیده است و حال و هوایی که نادری بزرگ از آسیبهای اجتماعی دوران جنگ در آثارش ارائه داده بود به “درخونگاه” هم راه یافته؛ با این حال تفاوت ممیزی در سینما و تئاتر به شگفتی نیما نادری منجر شده.

نیما نادری با ابراز تعجب از تفاوت ممیزی در سینما و تئاتر به “شرق” بیان داشت: مميز و مميزي در تئاتر بسيار کمتر حاضر مي‌شود مخالفت کند تا مميز و مميزي در سينما. وقتي نمايش «يوبيتسومه» را اجرا مي‌کردم با تمام نقدهاي تند و تيزي که از بسياري از آدم‌هاي اين‌وري و آن‌وري درباره محتواي نمايش دريافت کردم، اما هيچ‌وقت هيچ‌کدام از ايشان به من لقبِ «دشمنِ وطن» يا «وطن‌فروش» ندادند! هيچ‌وقت کسي به من نگفت «تفکر کثيفي پشتِ افکار و ايده‌هاي من و نمايشم هست». اما همان حرف‌ها، ديالوگ‌ها و لحظه‌ها وقتي با قالبي ديگر در سينما وارد شدند -که البته به‌گفته تو حتي تلطيف هم شده بود- اما تا شد از همين صفات به من و سازندگانِ شريف درخونگاه نسبت دادند! که البته داوري ايشان بماند براي روزِ داوري! اتفاقا همان روزهاي نگارش فيلم‌نامه، سياوش اسعدي از برخي ماجراها و حرف‌هايي که شخصيت‌ها در قصه مي‌گفتند، نگران بود که من، تا آن موقع آنها را قبول نداشتم و مي‌گفتم من همه اين حرف‌ها را در تئاتر گفته‌ام! اما ظاهرا شاخک‌هاي او در اين زمينه قوي‌تر بوده تا من! واقعا نمي‌دانم اگر قرار بود نعل‌به‌نعلِ نمايش‌نامه را سينما مي‌کرديم چه صفاتي به ما الصاق مي‌کردند! وقتي فرزندِ کسي باشي که دو سال از گران‌بهاترين سال‌هاي جواني‌اش را در جهنم موشک و خمپاره‌هاي بزرگ‌ترين جنگ سده بيستم ميلادي صبح و شب کرده است، طبيعتا از هرچه جنگ هست متنفر مي‌شوي. باورش سخت است اما، من در کودکي هر شب، 30 شب، 30 اجرا از نمايشِ اصلي «پچپچه‌هاي پشت خط نبرد» را گوشه صحنه نشستم و ديدم و هرشب از آمدن نور تا مردنش، با قلبِ کوچکِ 10ساله لرزان و شکننده‌ام با گونه پر از اشک، من هم مي‌مردم و زنده مي‌شدم و نمي‌دانستم چرا من اين‌قدر با اين آدم‌هاي جنگ‌زده گريه مي‌کنم؟ اصلا من که جنگ را نديده‌ام، پس چرا انگار من يکي از اين هشت نفرم پشتِ خاکريز؟ خب! حالا که در ميان جواني به گذشته پل مي‌زنم، تازه مي‌فهمم که من براي صلح مي‌گريسته‌ام، براي آن دسته گل‌هاي دهه سي و چهلي گريسته‌ام که جاي آنکه پشت ميز و کتاب و دستگاهِ کارشان باشند، با تفنگ و خمپاره و خاک، روز را به شب رسانده‌اند و با تصويرِ فراموش‌نشدني دوستِ درخون غلتيده‌شان شب را به روز می‌رسانند. حالا بگو ببينم، اين من، چگونه مي‌توانستم نقطه‌اي روشن در جنگ بيابم که حالا يک مشت آدم در شبکه‌هاي مجازي‌شان مي‌نويسند: «نقدي بر دوران جنگ و پس از آن، بدونِ حتي لکه‌اي نور»؟!

او در بخش ديگري از صحبت‌هايش درباره ديدگاه برخي که اين فيلم را اداي دينی به سينمايي كيميايي مي‌دانند و آيا اين نوع نگاه و اداي دين به سينماي او وجود داشت؟ گفت: نه نداشت. اما صاحبِ اثر کارگردان است که فيلم را تقديم کرده و اين قابل احترام است. من ذهن و زبان سياوش نيستم، اما مي‌دانم يکي از مهم‌ترين دلايل تقديم فيلمش به استاد، تنها عشقِ او به استاد بود و بس! که متأسفانه اين نوع ابرازِ عشق، با سوءاستفاده مشتي آدم روبه‌رو شد. شروع کردند به جوريدن که «درخونگاه چقدر به کيميايي شبيه است؟ چقدر شبيه نيست؟». ما بر دوشِ گذشتگانمان بالا مي‌رويم و آيندگان بر دوشِ ما. تا وقتي هم که بچرخد همين است. من همان‌قدر که به کيميايي در جهان‌بيني‌ام مديون هستم، به تقوايي و بيضايي و مهرجويي و نادري و ديگران نيز مديونم و اين اداي دين بايد با کارها و توليداتم عيان شود. خوشبختانه تا به حال هرچه نوشته و ساخته‌ام به برادرِ از‌دست‌رفته‌ام «سينا» تقديم کرده‌ام که خدا را شکر کسي سينايمان را نمي‌شناسد که بخواهد بيمارگونه ميانِ آثارِ من و سينا شباهت و غرابت بجورد.

نادري صحبت‌هايش را درباره روايت مقطعي از تاريخ معاصر ايران، پرداخت شخصيت‌ها و البته تصوير قهرمان در اين قصه اين‌طور ادامه داد: درخونگاه دوره‌اي را نشان مي‌دهد که اتفاقا دوران سازندگي است، اما به‌خاطر وضعيت جنگ‌زده و بحران‌زده‌اش، فرزندانش را مجبور کرد تا هرجاي ديگري را بسازند جز وطن خود. و رضاها و مهدي‌هايش در رؤياي ساختن خانه و کارخانه وطني، فرسنگ‌ها دورتر از وطنشان را پي افکندند و آباد کردند. گروتسک که مي‌داني چيست؟ اين يعني گروتسک! براي سبزکردن حياط خود، بروي حياط ديگري را بيل بزني! هرچه رضاي درخونگاه مي‌گويد را باور کنيد، فقط اوست که راست و درست مي‌گويد. اين فيلم بيشتر اداي ديني است به پسران فراموش‌شده آن دوره از اين تاريخ. يادشان جاويد.

 

شيوه ديالوگ‌نويسي در «درخونگاه» نکته‌اي است که بسياري از سينمايي‌نويسان درباره آن نوشتند. نادري در پاسخ به اين پرسش که شايد بسياري به واسطه تكراري كه در آثار سينمايي شاهدش هستند با اين شيوه از ديالوگ‌نويسي آشنا نباشند و چقدر اين شيوه گفت‌وگونويسي مناسب فيلمي مثل “درخونگاه” است؟ گفت: من نتيجه اين نوع ديالوگ‌ها و گفت‌وگونويسي و به طور کل اين‌طور حرف‌زدن شخصيت‌هاي نمايشي را قبلا در تئاتر و ميان تماشاچيان تجربه کرده بودم، آنجا جواب داده بود. ضمن اينکه با سياوش به اتفاق‌نظر رسيديم که اين ظرف قصه همراه با شخصيت‌هايش قرار نيست عاميانه- منظور عوامانه- حرف بزنند. اين فيلم مرزي ميان کابوس‌ها و رؤياهاي آدمي است، پس بايد جملات، حرف‌ها و لحن آدم‌هايش هم مرزي ميان جنون و عقل باشد؛ چيزي ميان جديت محض و شوخي محض. اميدوارم نتيجه داده باشد.

اما قطعا نکته قابل بحث در اکران عمومي نسخه کوتاه‌شده فيلم است. او درباره اينکه تا چه حد به سانسور در فيلم‌نامه و محصول نهايي فيلم معترض است؟ گفت: طبيعي است که دوست داشتم هرچه نوشته بوديم را مخاطب مي‌ديد و مي‌شنيد، اما خب… نشد! مسئله من اما بيشتر با ماجراي سانسور و سانسورچي است! چون گروه سازنده درخونگاه، نعل‌به‌نعل فيلم‌نامه‌اي را اجرا کردند که قبلا از هفت‌خان بازخواني متن و مجوز و تأييد ارشاد و … گذشته بود و مجوزش را هم گرفته بود، اما حالا که پاي نمايش همان فيلم‌نامه مي‌رسد، جا مي‌زنند و مي‌گويند: «چه کسي به اين مجوز داده؟ کي؟ کجا؟ ما؟…». خب اين براي مني که تازه به اين جهان پرتناقض پا گذاشته‌ام هم‌زمان خنده‌دار است و گريه‌دار! عليرضا نادري جايي به اين سيستم‌هاي مميزي و کنترلي سينماي ايران، لقب «کارخانه ذوبِ ذوق و زيبايي» داده بود، اما با تمام تازه‌کاري‌ام اين را زود فهميده‌ام که: مميزي يعني «تميزدادن»، «تميزکردن»، اما آيا حقيقتا اينجا اين‌طور است؟

نیما ادامه داد:  اينجا فلان‌کس مي‌گويد ما اين ديالوگ يا اين صحنه را دوست نداريم، پس حذف شود! به نظرم اين کنش، نه‌تنها عملي فرهنگي نيست که عملي ضدفرهنگ است! آيا شما مي‌دانيد؟ به مدد هوش سرشار مميزهاي ما، در اين فيلم هرجا که رضا ميثاق از «هشت» سال سختي و بيگاري در ژاپن گفته، با دوبله جديد و زورکي آن را به «هفت» سال سختي و بيگاري در ژاپن تغيير داده‌اند! اين هم مميزي ما! حالا اين را بگويم محض اطلاع همان مميز: «عدد 7 را که وارونه کني مي‌شود همان 8!» پس مميز ما رسما کاري را پيش نبرده، تنها حقيقت را وارونه کرده!

نادري صحبت‌هايش را در مورد چينش بازيگران «درخونگاه» ادامه داد و گفت: هروقت فيلم‌هاي الگو و برتر سينماي جهان را مي‌بينم، به اين مي‌رسم که هيچ‌کس جز همين بازيگران نبايد اين نقش‌ها را ادا و بازي مي‌کرده‌اند. درخونگاه هم برايم اين‌گونه است. جز تعدادي انگشت‌شمار، کدام‌يک از بازيگران وطني مي‌تواند دو قدم زيبا بدود، يا تن ورزيده‌اش را نشانمان دهد و اجرائي فيزيکال را جلوي دوربين ثبت کند؟ صحنه کوتاه و جذاب شمشيرزني امين حيايي را در فيلم با دقت ديده‌اي؟ پس بزن به تخته! يکي از حسرت‌هايم را بگويم. قرار بود در يک صحنه شخصيت رضا در حياط خانه ورزش کند، طناب بزند، مانند ميمون با تبحر از درخت و در و ديوار به‌عنوان ابزار ورزشي استفاده کند و بارفيکس و پشتک بزند. اما چون از قطعيت حضور حيايي مطمئن نبوديم، صحنه را حذف کرديم و بعدا هم به فراموشي سپرده شد! چون مي‌دانستيم اين کارها عمرا براي بازيگران سينماي وطني‌مان نيست. اين کارها براي ازمابهتران است! حالا چرا اين را يادم افتاد؟ چون مدتي پيش فيلمي از امين حيايي بيرون آمد که چون ورزشکاري حرفه‌اي تمام آن حرکات رؤيايي من را اجرا مي‌کند! به او تبريک مي‌گويم! اما برايش متأسفم که نشد همان حرکات را در نقش رضا انجام دهد! يا ژاله صامتي… کجاي مادر درخونگاه شبيه به خانم صامتي است؟ اما مي‌بينيد چه کرده؟ يا مهراوه شريفي‌نيا … من خوشبختم! چون در تئاتر اين قصه که اجرا کرده بودم هم سه بازيگر شخصيت‌هاي اصلي من، همان‌هايي بودند که بايد! همان‌هايي شدند که بايد! هميشه به يادشان هستم.

او افزود : تهيه‌کننده و توليدکننده فيلم؛ يعني منصور سهراب‌پور و سياوش اسعدي؛ کار اين دو بود که باعث شد نمايش من که در سالن کوچک تئاتر شهر با تماشاچيان اندک اجرا شده بود، اين‌چنين در عموم مردم و ميان چشم مخاطبان بي‌شمار قرار بگيرد. از اين دو تشکر مي‌کنم و اين را هم بگويم که اصولا سينما نيازمند رکني مهم است که سال‌هاي‌سال به دنبالش مي‌گردد و خبر ندارد آن ناجي از رگ گردن به او نزديک‌تر است: يکي از راه‌هاي نجات سينما، رجوع به ادبيات نمايشي است. اين سوءتفاهم را از ذهن پاک کنيم که تئاتر زمين خاکي است و سينما زمين چمن! بلکه مکان تئاتر، مبناي درک صحيح از سينماست و درام.




آقای قاضی‌زاده! شما چرا؟؟⇐احضار وزیر ارشاد و رییس “سینما” به مجلس به‌خاطر پوشش خاص بازیگران زن “سریالهای تلویزیون”؟؟!!

سینماروزان: اینکه پوشش خاص تعدادی بازیگر زن فعال در تلویزیون در اکران افتتاحیه “مسخره‌باز”، موجب شود برخی رسانه‌های اصولگرا به مدیران ارشاد حمله کنند چندان عجیب نیست به‌خصوص که در نزدیکی انتخابات مجلس قرار داریم و سایه رقابت‌های سیاسی بر هر اتفاق دیگر سایه انداخته است…

ولی اینکه یکی از نمایندگان خوشنام کمیسیون فرهنگی مجلس هم این ماجرا را مجالی کند برای احضار وزیر ارشاد و رییس سازمان سینمایی به مجلس، جای شگفتی دارد.

سید احسان قاضی‌زاده‌هاشمی عضو کمیسیون فرهنگی مجلس پیرامون حواشی به وجود آمده به دلیل پوشش نابهنجار تعدادی بازیگر زن در حاشیه یک اکران خصوصی به “میزان” گفت: کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی بدون شک سریعاً وزیر ارشاد و رئیس سازمان سینمایی را برای گفت‌وگو درباره این موضوع دعوت خواهد کرد.  کمیسیون فرهنگی مجلس در حاشیه اتفاقات اخیر درباره مراسم اکران خصوصی برخی آثار سینمایی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین سازمان سینمایی گزارش گیری کرده و درباره این مشکل بررسی و کارشناسی دقیقی صورت خواهد گرفت. واقعیت امر اینکه متولیان امروز سینما خودشان از چارچوب‌های خاص و مشخصی پیروی نمی‌کنند و بیشتر مسائل را با اعمال نظریات و سلایق فردی بررسی و حل می‌کنند. بدون شک کمیسیون فرهنگی مجلس مسئله به وجود آمده و نارضایتی مردم را به طور جد پیگیری خواهد کرد، به هر حال نباید فراموش کنیم نسل نوجوان ما خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر برخی بازیگران سینما هستند و ممکن است با حواشی به وجود آمده الگوبرداری درستی در میان نوجوانان و جوانان شکل نگیرد.

نقض گفته‌های قاضی‌زاده هاشمی درباره الگوبرداری نوجوانان از بازیگران، با چرخی کوتاه از میدان راه آهن تا حوالی تجریش و مشاهده پوشش‌های خاص نوجوانان دهه هشتادی، آشکار می‌شود. نوجوانان این روزگار بیشتر الگوساز شده‌اند تا الگوبردار!!

اما مساله اصلی نه این الگوبرداری بلکه زیر سوال بودن فرض گفته‌های قاضی‌زاده هاشمی درباره سینمایی بودن بازیگرانی است که پوشش خاص داشته‌اند. البته که این فرض غلط می‌تواند ناشی از پرسش ناآگاهانه رسانه‌ای باشد که با قاضی‌زاده گفتگو کرده چراکه در اکران افتتاحیه فیلم “مسخره باز” که کلی حاشیه ایجاد کرده، بازیگران زنی با پوشش خاص ظاهر شده‌اند که اغلب از فعالان سریالهای تلویزیونی بوده‌اند و به عمرشان حتی یک نقش اول سینمایی نداشته‌اند!!

چگونه است که برای پاسخگویی درباره پوشش تعدادی بازیگر تلویزیونی این رییس سینما و وزیر ارشاد هستند که فراخوانده میشوند؟؟؟ مگر مسئولیت پوشش بازیگران و آن هم بازیگران سریالهای تلویزیونی در محافل بیرونی برعهده وزیر ارشاد و مدیرانش است؟؟؟




حرفهای راست مدیر جدید مرکز گسترش در نخستین نشستش⇐بازگشت مالی نداریم!/وضعیت فروش فیلمهایمان خوب نیست!/هنروتجربه به‌مثابه “ناظر مالی” بین مرکز و سازمان قرار گرفته!!/مرکز، نقش موثری در سینمای امروز ندارد!!/مهمترین موفقیت و دستاوردمان، حل مشکل “لاله” بود

سینماروزان: محمد حمیدی‌مقدم مدیر تازه مرکز گسترش در نخستین نشست خود تلاش زیادی کرد که “راست” بگوید و همین “راستی” بود که موجب شد بی‌تعارف هم از شکست اقتصادی تولیدات مرکز بگوید و هم از نقش اندک مرکز در نظام سینمای ایران. از همین دریچه بود که حمیدی‌مقدم بی‌تعارف، مهمترین دستاوردش را کمک به حل مشکل پروژه “لاله” دانست؛ پروژه‌ای که در روزگار حجت ایوبی رییس معزول سینما جلوی ادامه تولیدش گرفته شده بود.

حمیدی‌مقدم بیان داشت: با توجه به وضعیت امروز سینما و وضعیت مالی آن، مرکز گسترش شاید آنقدر نقش تعیین‌کننده‌ای نداشته باشد، اما به لحاظ مبنایی نقش موثری دارد. با توجه به تحولات سریع جامعه و فناوری‌های رسانه دسترسی به قابلیت‌های ساخت مستند، همگانی و به اشتراک‌گذاری آن سهل شده است، اما مرکز می خواهد از این فرصت استفاده کند و با رویکرد جهان بیرون عمل کند.

مدیر مرکز گسترش با اشاره به حل مشکل “لاله” گفت: پروژه “لاله” از سال ۹۷ با تصویب هیأت امنا، با تعیین مدیر پروژه و با حل اختلاف قرار شد تولید آن از سر گرفته شود و با توجه به اینکه یک سرمایه از دست رفته داشتیم باید در دوره جدید این سرمایه را احیا می کردیم در چنین استراتژی تولید “لاله” شروع شد و با برنامه‌ریزی در سال ۹۸ جلسات متعدد شکل گرفت، تولید جدید شاید هزینه‌ها را افزایش می‌داد اما دوباره یک تیم با تهیه‌کنندگی تورج منصوری به وجود آمد و چند روز پیش فیلمبرداری بخش‌های منقطع این پروژه، انجام شد و حالا در مرحله تدوین قرار دارد و امیدوارم در جشنواره فیلم فجر حضور داشته باشد. اختلافات “لاله” حل شده است. ما مالک صد در صد فیلم هستیم. با گذشت این سال‌ها با شورای حکمیت و تشکیل جلسه‌ها، اختلافات حل شد و هیات امنا کارشناسانی تعیین کرد که آیا این پروژه می‌تواند جلو برود یا نه. بزرگ‌ترین دستاورد این بود که این فیلم از وضعیت بی‌قضاوتی درآمد. مهمترین موفقیت مرکز و سازمان سینمایی تولید این فیلم و پایان فیلمبرداری آن و خارج شدن «لاله» از وضعیت بلاتکلیفی بود و امیدواریم این سرمایه برگردد و جریان تولید فیلم‌های مستند و انیمیشن ما را شکوفا کند.

حمیدی‌مقدم با پرده‌برداری از نقش هنروتجربه در مرکز اظهار داشت: گروه سینمایی هنر و تجربه مدتی است به عنوان ناظر مالی بین سازمان سینمایی و مرکز قرار گرفته است و ارتباط ما با هنر و تجربه در همین حد است. «هنر و تجربه» فقط در حوزه اکران عمل می‌کند و تولید فیلم‌های این چنینی با مرکز گسترش است.

مدیر مرکز با تاکید بر بازده اقتصادی پایین فیلمهای مستتد مرکز گفت: وضعیت نمایش ما در جشنواره‌ها خوب است اما وضعیت فروش فیلمهایمان خوب نیست و نیاز به پخش‌کننده خوب داریم که ما در این حوزه ضعیف هستیم. پخش‌کننده‌های ما در حوزه فیلم‌های داستانی بسیار قوی عمل می‌کنند اما شاید نتوانند در حوزه مستند کار کنند. از همین رو ما از پخش‌کننده بخش خصوصی حمایت می‌کنیم و بیشترین حمایت را در این حوزه داریم. خیلی از شفاف‌سازی‌ها در حوزه خبر است اما ما بازگشت مالی زیادی از تولیدات‌مان نداریم و این حلقه مفقوده سینمای ماست که قصد داریم در حوزه انیمیشن و مستند روی این موضوع کار کنیم. ما باید این موضوع را فراگیر کنیم تا نفع مالی بتواند برای فیلمسازان و ما انگیزه ایجاد کند. وضعیت به لحاظ پخش و فروش مناسب نیست و باید تلاش کنیم این حوزه را بهبود ببخشیم.




گزارش یک رسانه اصولگرانما از خالی بودن اغلب سالنهای یک فیلم پرفروش روی پرده!⇐ بلیت‌هایش را خودش می‌خرد تا ارگان سفارش‌دهنده را توجیه کند؟؟!!

سینماروزان: در فصل کم‌مخاطب سینما اینکه ناگاه مواجه می‌شویم با آمار بالایی که از فروش یک فیلم حاکمیتی ارائه می‌شود جای سوال است؛ به‌خصوص اگر بدانیم یک ارگان سینمایی دولتی هم حمایتی هنگفت از این فیلم داشته است.

رسانه اصولگرانمای “تابناک” در گزارشی با اشاره به خالی بودن اغلب سالنهای یک فیلم پرفروش روی پرده، این اقدام را ترفندی برای توجیه کردن ارگانی دانسته که از این فیلم حمایت میلیاردی داشته!

متن گزارش “تابناک” را بخوانید:

شواهد حکایت از آن دارد که بلیت‌های برخی فیلم‌های سینمایی سازمان یافته با هدف آمارسازی و یا تداوم‌بخشی به اکران، خریداری می‌شود؛ اقدامی که با توجه به تبادل مالی و سکوت قوانین حوزه اکران در قبالِ آن، مشخص نیست تا چه میزان خلاف قانون است، ولی در عین حال به نظر نمی‌رسد اخلاقی باشد، چون دست کم سیگنال اشتباه به تماشاگر و همچنین تداوم بخشی به اکران در خارج از فرآیند طبیعی فروش محسوب می‌شود.

در حال خوردن پاپ کورن و تماشای فیلم سینمایی هستید که در خبرها به عنوان یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های روی پرده معرفی شده است. اطراف‌تان را که نگاه می‌کنید، اکثر صندلی‌ها خالی است، در حالی که وقت خرید بلیت اکثر صندلی‌ها اشغال شده بود و نتوانسته‌اید صندلی مناسب را در سالن انتخاب کنید؛ فضا کمی عجیب نیست؟ این صحنه‌ای است که اگر در یک روز غیرتعطیل که قیمت بلیت سینما نیم بها نباشد، ممکن است با آن در سالن سینما مواجه شوید و اسباب شگفتی‌تان را رقم بزند اما از کنارش به سادگی عبور کنید.

چگونه ممکن است گروه بزرگی در سانس‌های متعدد بلیت سینما بخرند اما در سالن سینما حضور نیابند؟ بحث درباره چند تماشاگر نیست، بلکه سخن پیرامون ده‌ها هزار تماشاگر است که در سانس‌های مختلف توزیع شده‌اند. این تماشاگران واقعاً اشخاص منفردی هستند که برای خود و دوستان یا خانواده‌شان بلیت می‌خرند اما همزمان با هم به این نتیجه می‌رسند که قید سینما رفتن را بزنند!؟ قاعدتاً با منطق احتمالات نیز چنین هماهنگی دور از ذهن نیست و اتفاق دیگری در حال وقوع است که از نظرها به دور مانده است؛ اتفاقی که می‌توان آن را یک «سوءجریان» خواند.

 براساس آیین نامه اکران، در صورتی که فیلمی کف فروش را از دست دهد، سینمای سرگروه که سینمای پرفروشی است را از دست می‌دهد و به مرور اکرانش پایان می‌یابد اما اگر بالاتر از کف فروش در سینمای سرگروه باشد، همچنان به اکرانش در سقف زمانی تعیین شده تداوم بخشیده می‌شود. بنابراین اگر به عنوان صاحب یک فیلم، به قدری که فروش سینمای سرگروه بالاتر از کف باشد، اقدام به خرید بلیت نمایید، عملاً تداوم اکران فیلم‌تان را گارانتی کرده‌اید. این اقدام در گذشته نیز مطرح بوده و اکنون با مکانیزه شدنِ فروش، ردیابی‌اش ساده‌تر است.

رویکرد سوم، آمارسازی است که درباره فیلم‌های ارگانی بیشتر می‌تواند صادق باشد؛ فیلمی که هزینه‌ای گزاف داشته، با شکست مطلق در اکران هم نهاد سفارش‌دهنده‌اش زیر سؤال می‌رود و هم توانایی و کیفیت محصول سازندگانش به چالش کشیده می‌شود. در این شرایط تهیه کننده می‌تواند شخصاً یا با حمایت سازمان سفارش دهنده بلیت بخرد که حدود ۳۵ درصد قیمت بلیت در نهایت به جیب تهیه کننده بازمی‌گردد اما حدود ۶۵ درصد قیمت بلیت سهم سینمادار و پخش کننده و مالیات است که دیگر بازنمی‌گردد و در مسیر چنین آمارسازی هزینه می‌شود!

در گذشته از شیوه‌های آبرومندانه‌تری نظیر بلیت نیم‌بها برای نهادها و مدارس استفاده می‌شد که هزینه کمتری روی دست صاحبان فیلم‌های سینمایی می‌گذاشت اما اکنون به نظر می‌رسد ترجیح داده می‌شود رو بازی شود. البته آیین نامه‌های اکران درباره این شیوه‌ها سکوت کرده و بنابراین تخلفی صورت نپذیرفته، مگر آنکه در این آیین نامه‌ها بازنگری نشود اما دست‌کم به گروه‌هایی نظیر تماشاگران پالس‌های اشتباه و غیرواقعی داده می‌شود. در شرایط کنونی سالن‌دار راضی است که سالن خالی و با کمترین استهلاک برایش درآمدزا باشد و با سکوت همراهی می‌کند و این جزو اتفاقات عجیب سینمای ایران است!!!




اشتباه “کیهان” در “سینمایی” خواندن صاحبان پوشش‌های نامتعارف اکران افتتاحیه “مسخره‌باز”

سینماروزان: پوشش‌های خاص برخی بانوان بازیگر در افتتاحیه فیلم “مسخره‌باز” زودتر از هر رسانه دیگر با طعن و کنایه‌های مخاطبان فعال در فضای مجازی روبرو شد.

متین ستوده و سمیرا حسینی از جمله بازیگران تلویزیون بودند که پوشش خاص آنها در افتتاحیه “مسخره‌باز” اسباب کنایه مخاطبان را موجب شد و به تازگی “کیهان” هم در تحلیلی با تیتر “نمایش فیلم یا نمایشگاه مد؟” بدان پرداخته است.

با این حال اشتباه “کیهان” آنجاست که صاحبان پوششهای نامتعارف افتتاحیه “مسخره باز” را به جامعه سینما نسبت داده و نوشته است: استفاده از پوشش‌های نامتعارف نزد برخی از بازیگران سینما به امری معمول تبدیل شده است و گویی اگر بازیگری با ظاهری شبیه سایر مردم در سطح جامعه حاضر شود، احساس کمبود می‌کند!

نکته آنجاست که تقریبا هیچ کدام از صاحبان پوششهای نامتعارف اکران افتتاحیه “مسخره‌باز”، رزومه‌ای مشهود در سینما ندارند و اغلب بازیگران فعال در سریالهای تلویزیون هستند‌ و اتفافا تهیه‌کنندگان تلویزیون هستند که علیرغم پوششهای به‌زعم “کیهان” نامتعارف این بازیگران در محافل عمومی، همچنان بهشان نقش می‌دهند.

بد نیست روزنامه اصولگرای “کیهان” که برخلاف بسیاری از اصولگرانمایان خط مشی ثابت و روشنی دارد، درباره چرایی جولان چنین بازیگرانی در سریالهای تلویزیونی هم روشنگری کند؟!




حرف‌های مجید جوانمرد؛ کارگردانی که پنج سال تمام بیکار بوده⇐کار به‌جایی رسیده که تمام اوقات شبانه‌روز را مثل قهرمانان فیلم‌های نوآر در شب زندگی می‌کنیم!/فیلمهای “قافله” و “دستمزد” را میلیونها نفر دیدند ولی بعدها تهیه‌کنندگان این فیلمها، حال مرا هم نپرسیدند/سرمایه‌گذار فیلم آخرم به من گفت کاری می‌کنم تا ابد فیلم نسازی چون فکر می‌کرد من سرش کلاه گذاشته‌ام!/ همه بی‌مهری‌ها را با تولید “داغونت می‌کنم” ، تلافی خواهم کرد!

سینماروزان: مجید جوانمرد کارگردان قدیمی سینمای ایران، برگزاری بزرگداشتش را مجالی کرد هم برای گلایه از بی‌توجهی به پیشکسوتان و هم برای توصیفی از حال و هوای این روزهایشان.

مجید جوانمرد با اشاره به زندگی تیره و تارش در سالهای اخیر اظهار داشت: امشب، نمی‌دانم چرا یاد فیلم «داش آکل» افتادم که در آن کاکا رستم می‌گفت امشب شب منه، هر کی از این طرف من بخواد بره، اون طرف من با قمه دو شقش می‌کنم! راستش در حال حاضر، تمام اوقات را مثل قهرمانان فیلم‌های نوآر در شب زندگی می‌کنیم!

این کارگردان ادامه داد: سینما مقدس است اما امروز غالبا به آن، به طور سطحی نگاه می‌کنند و دیگر به شکلی که باید به آن احترام گذاشت، نیست. من جزو آن دسته از فیلمسازانی هستم که با عشق و علاقه، فیلم دیدن را شروع کردم. با دم سینما ایستادن، پول جمع کردن برای بلیت، دزدکی به سینما رفتن و… من خیلی فیلم دیدم. اولین فیلم غیرمتعارفی که در سینماهای اهواز دیدم، «پیشخدمت» ساخته جوزف لوزی بود. و دیدم که آن فیلم از نظر پرداخت و دکوپاژ، با فیلم‌های دیگری که می‌دیدم تفاوت داشت. من وقتی فیلم «قیصر» را دیدم، فیلم من را تکان داد و از آن به بعد، سعی کردم به سینما جدی‌تر نگاه کنم. وقتی برای اولین بار «این گروه خشن» را دیدم واقعا برای شخصیت پایک بیشاپ (با بازی ویلیام هولدن) گریه می‌کردم. شخصیتی که نوستالژی داشت، عمق داشت، می‌خندید، گریه می‌کرد، غمگین می‌شد، عاشق می‌شد و… من فیلم‌های «ژان‌پیر ملویل» را خیلی دوست دارم. راه رفتن و لباس پوشیدن من، متأثر از قهرمان‌های مورد علاقه‌ام است. حتی در حرف زدنم و حتی در کارگردانی‌ام، سعی می‌کنم که ادای آنها را دربیاورم. البته الان در این سن و سال، دیگر این ادا نیست و به قول کامران ملکی، جزو سرشت من شده است. سینما برای من از مرحله یک شغل یا حرفه گذشته و به من حتی فلسفه و اندیشه‌ورزی، یاد داده و می‌دهد. من از نظر فکری، به سینما محتاجم.

سازنده “شکار” و “مار” گفت: بسیاری از هنرمندان سینمای ایران که به آنها اعتقاد دارم، شبیه من پرورش پیدا کردند اما به حق‌شان نرسیده‌اند. بعضی‌هایشان از روی شکیبایی یا خجالت یا بزرگ‌منشی کوتاه می‌آیند و هیچ‌چیز نمی‌گویند یا اعتراضی نمی‌کنند. اصولا این را هم نمی‌دانم باید به چه کسی اعتراض کنند؟ به کسی که نمی‌توانی با او دو کلمه راجع به سینما صحبت کنی، باید چه اعتراضی کرد؟! یک زمانی در خانه نشسته بودیم و تلفن خانه زنگ می‌خورد؛ تهیه کننده می‌گفت فیلمنامه‌ای داریم، آن را بخوانید تا کار کنیم. اما حالا زمانه‌ای شده که من ۱۲ سال روی فیلمنامه کار می‌کنم و منتظر سرمایه‌گذار هستم. من در این سال‌ها همیشه فیلمنامه داشتم و همیشه آماده کار بودم و دوست داشتم فیلم بسازم اما برایم مشخص نشد که چرا دیگر سرمایه‌گذاری برای فیلم‌هایی که دوست دارم بسازم، به میدان نمی‌آید!

او با اشاره به علائقش در ساخت فیلم‌های تجاری خوش‌ساخت و راه رفتن روی مرز باریک سینمای هنری و تجاری، گفت: من همواره سعی کرده‌ام در سینمای ایران از این دست فیلم‌ها بسازم و تنها یک بار اشتباه کردم؛ سر فیلم آخرم “آدم باش” که تحمیلی بود. من یک فیلمنامه داشتم و دنبال سرمایه‌گذار می‌گشتم. آقایی آمد و گفت شما تهیه کننده صوری من شو! دیدم فیلمنامه بسیار بدی است اما برای این که بیکار نباشم، رفتم پروانه ساخت برایش گرفتم. در ادامه وزارت ارشاد گفت ما این آقا را نمی‌شناسیم، تو خودت بساز. من گفتم که سینمای من در این حال و هوا نیست. فیلمنامه را بازنویسی کردم و دست آخر فیلم را ساختم اما فیلمی شد که وقتی می‌بینم، خودم هم نمی‌دانم چه ساخته‌ام! قصدم این بود فیلم را در مایه‌های آثار «بیلی وایلدر» بسازم و قواعد درستی داشته باشد اما نشد. مجبور بودم با سرمایه‌گذارانی کار کنم که بی‌تجربه و خام بودند و در نهایت فیلم را با ذهنیت بسیار آشفته ساختم. با این همه، فیلم یک میلیارد فروخت، ولی چون مخارجش زیاد شده بود، به جایی نرسید. من در ۲۵ درصد فیلم، شریک بودم و ۳۰۰ میلیون تومان سرمایه گذاشته بودم اما فیلم شکست خورد و من واقعا ورشکسته شدم. نکته این بود که سرمایه‌گذار به من گفت کاری می‌کنم تا ابد فیلم نسازی چون فکر می‌کرد من سرش کلاه گذاشته‌ام درحالیکه خودم ۳۰۰میلیونم در دوران دلار ۳هزار تومانی را بر سر این فیلم گذاشتم که البته تلف شد!!!

جوانمرد با اشاره به تولید دو فیلم پرمخاطب “دستمزد” و “قافله” برای حسین فرحبخش-مهدی احمدی-یدالله شهیدی-عبدالله علیخانی بیان داشت: فیلم «دستمزد» اواخر دهه ۶۰ اکران شد و به خاطر دارم در شهر اصفهان، آن قدر تماشاگر داشت که به پول بلیت امروز، می‌توانم بگویم فروش فیلم در آن شهر، به چیزی حدود ۳ یا ۴ میلیارد تومان امروز می‌رسید! همین ماجرا برای فیلم «قافله» اتفاق افتاد. فیلمی که برای یکی از دوستان ساختم و خیلی فروخت. اصلا انتظارش را هم نداشتم که میلیونها نفر این فیلمها را ببینند؛ فقط دستمزدم را گرفتم و کشیدم کنار! بعدها انتظار داشتم تهیه کنندگان آن فیلم، بعدتر حال و روز من را ببیند و حالی از من بپرسند!! من نمی‌خواهم از این حرف‌ها بزنم و اهل غرزدن نیستم، اما من هم استقبال می‌کنم از این که حق‌تألیف فیلم‌های موفق سینمای ایران جدی گرفته شود و از هر نمایشی، درصدی را به کارگردانش بدهند. یا اگر کارگردانش در قید حیات نبود، آن را به زن و بچه‌اش بدهند!

جوانمرد اظهارداشت: من نام آخرین فیلمنامه‌ام را «داغونت می‌کنم» گذاشته‌ام. شاید بیانگر این است که می‌خواهم تلافی همه اتفاقات این چند سال را در این اسم خلاصه کنم و با تولید فیلم همه آنچه بر من رفته را تلافی خواهم کرد.




شش سال بعد از قطع عضو یکی از عوامل “پایتخت۲”و دو سال بعد از شکستگی جمجمه بدلکار “پایتخت۵”⇐حالا آتش سوزی منجر به مرگ‌ طراح صحنه سریال تازه سازندگان “پایتخت”

سینماروزان: فروردین ماه ۱۳۹۲ بود که دو نفر از اعضاي پشت صحنه تولید «پايتخت ۲» به کارگردانی سیروس مقدم و تهیه‌کنندگی همسرش الهام غفوری، در جاده‌اي نزديك كرمان دچار سانحه شدند و پاي يکي از عوامل تيم تدارکات اين سريال به دلیل این سانحه قطع شد.

به گزارش سینماروزان در خردادماه ۱۳۹۶ خبر رسید در پشت صحنه «پایتخت۵» باز هم با حضور زوج مقدم-غفوری که با بودجه سازمان هنری-رسانه ای اوج تولید شد، سانحه ای روی داد و این بار یکی از بدلکاران کار به نام امیرحسین خنجری دچار شکستگی جمجمه شد.

حالا خبر رسیده که مهدی جعفری طراح صحنه “خوابزده” سریال تازه سیروس مقدم-الهام غفوری، گرفتار حریق شده و شدت سوختگی آن قدر زیاد بوده که فوت شده است!!!

باید آرزو کنیم سیکل اتفاقات دردناک پشت صحنه سریالهای مقدم-غفوری همین جا به پایان برسد و در سریالهای آتی شان نه قطع عضو را شاهد باشیم، نه شکستن جمجمه و نه مرگ در اثر حریق!!!




تازه ترین خروجی شورای صنفی نمایش⇐ ثبت قرارداد “مشت آخر”فخیم‌زاده و یک فیلم دیگر

سینماروزان: در تازه ترین جلسه شورای صنفی نمایش، قرارداد اکران فیلم ارگانی “23 نفر” به کارگردانی مهدی جعفری از محصولات اوج در گروه سینمایی باغ کتاب برای اکران بعد از فیلم “چشم و گوش بسته” منعقد شد.

به جز این شورای صنفی نمایش قرارداد اکران فیلم “مشت آخر”مهدی فخیم‌زاده به سرگروهی سینما فرهنگ بعد از پایان فیلم “لیلاج” را هم ثبت کرد.




صدور یک پروانه دیگر برای اوج+فهرست تمام پروانه‌های صادره

سینماروزان: شورای صدور پروانه ساخت سینمایی با ساخت چهار فیلمنامه موافقت کرد.

در میان فیلمنامه های پروانه گرفته بیش از همه “آبادان ۶۱/۱۱” جلب توجه میکند که از جمله پروژه‌های تحت حمایت سازمان هنری-رسانه‌ای اوج است؛ سازمانی که در ماههای اخیر از چندین پروژه مختلف حمایت کرده و قاعدتا میخواهد تمام این پروژه‌ها را نیز به جشنواره ارائه دهد. “خروج”، “روز بلوا”، “کیک زرد”، “اوج۱۱۰” و “لباس شخصی” از دیگر پروژه های اوج در سال جاری است.

فهرست تمام فیلمنامه‌های پروانه گرفته به شرح ذیل است:

–«شیرجه بزرگ» به تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی، کارگردانی و نویسندگی کریم لک زاده

— «آبادان ۶۱/۱۱» به تهیه‌کنندگی حسن کلامی، کارگردانی و نویسندگی مهرداد خوشبخت

— «تی تی» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی آیدا پناهنده و نویسندگی مشترک آیدا پناهنده و ارسلان امیری

— «پیچ» به تهیه‌کنندگی حسن علیمردانی، کارگردانی و نویسندگی علی خامه پرست




نظاره کنید استدلال مدیر تولید آثار اسکاری اصغر فرهادی را⇐محمد امامی[حتی اگر اختلاس کرده] یکی از مومن‌‌ترین و درست‌‌ترین آدم‌هایی بود که من در این سینما با او کار کردم چون پول آدمها را به موقع میداد!/تلویزیون، خوب نیست چون هنوز بابت “ن.خ” با ما تسویه نکرده!!

سینماروزان: اینکه میگویند حاکم اصلی روزگار ما ، پول است و با پول است که سختیها، آسان میشود و برای بسیاری هم منشأ پولی که استحصال میشود چندان، مهم نیست و آنچه اهمیت دارد دریافت بدون فوت وقت، پول است را هر روز بیشتر از روز قبل حس میکنیم.

به تازگی حسن مصطفوی که مدیر تولید آثار اسکاری اصغر فرهادی یعنی “جدایی…” و “فروشنده” بوده، گفتگویی تفصیلی با روزنامه متبوع دانشگاه آزاد “فرهیختگان” داشته و در این گفتگو ضمن ذکرخیر محمد امامی تهیه کننده بازداشتی “شهرزاد” از او با صفاتی نظیر “مومن” و “سالم” یاد کرده است.

مصطفوی ولی دل پری از رسانه ملی داشته و در حد امکان به نوازش مدیران رسانه ملی پرداخته است!

وجه افتراق امامی و رسانه ملی از منظر این مدیر تولید چه بوده؟؟؟ طبق گفته مصطفوی ، محمد امامی همواره به موقع پول میداده-بی آن که برای پول گیرندگان، مهم باشد که این پول از کجا آمده؟؟-ولی مدیران رسانه ملی هنوز بابت یک سریال نوروزی به مصطفوی بدهکارند!

اینکه مصطفوی صداقت این را داشته که بدون ژست انتلکت نمایان مدعی همراهی با تیره ردوزان، بی پروا از دلایل خود برای مومن بودن امامی بگوید ، همان قدر حائز اهمیت است که سرعت مادیگرایانه شدن جامعه ای که بالادستیان آن مدام درباره اهمیت معنویت سخن میرانند.

حسن مصطفوی که در سریال “شهرزاد” و در فیلم “گینس” با محمد امامی کار کرده میگوید: من به‌عنوان کسی که نزدیک‌‌ترین شخص به محمد امامی بودم، اعلام می‌‌کنم محمد امامی، یکی از سالم‌ترین، انسان‌‌ترین، مومن‌‌ترین و درست‌‌ترین آدم‌هایی بود که من در این سینما با او کار کردم. حالا هر کاری کرده، ولو اگر اختلاس کرده، مربوط به خودش است، به من ارتباطی ندارد. پول آدم‌‌ها را به موقع می‌‌داد، نمازش ترک نمی‌‌شد، اولین جمله‌‌اش این بود که در پروژه، دل کسی نشکند.

حسن مصطفوی با انتقاد از تلویزیون بیان میدارد: خیلی جالب است که تلویزیون آمد از ما برای تولید “ن.خ” تقدیر هم کرد ولی هنوز هزینه فصل اول ‌نون. خ‌ را با ما تسویه نکرده‌اند. من و مهدی فرجی از جیب خودمان پول گذاشتیم و به لطف خداوند، ما یکم به یکم هر ماه، پول تمام عوامل را دادیم و قبل از اینکه فیلمبرداری کار تمام شود، با همه عوامل تسویه کردیم و هیچ‌کس طلبکار نماند، ولی متاسفانه تلویزیون قدر تهیه‌‌کننده‌‌هایی مانند فرجی را نمی‌‌داند. من به خودم گفتم برای چه باید از جیبم خرج کنم و هیچ پولی به‌عنوان مجری طرح و جانشین تهیه‌‌کننده دریافت نکنم و تازه چهار، پنج ماه بعد، اصل پولم را بگیرم. شما فکر کن من اسفند‌ماه پولی را دادم و مرداد‌ماه، همان رقم را گرفتم. آن رقم اگر 10 هزار تومان بود با توجه به تورم موجود به پنج هزار تومان تبدیل شد. در تلویزیون تهیه‌‌کنندگانی باید کار کنند که سری‌‌سازی می‌‌کنند و با هر قسمتش، کار 6 ماهه را در چهار ماه جمع می‌کنند، روزی20 ساعت از عوامل کار می‌‌کشند بعد هر یک فصلی که می‌‌سازند می‌روند ملک می‌‌خرند. این تهیه‌‌کنندگان تا پنج سال پیش چیزی نداشتند، اما الان همه چیز دارند چون عوامل کار را استثمار کردند و برای خود دارایی فراوان دست و پا کردند. تهیه‌‌کنندگان تلویزیون از کجا وضع‌شان به این اندازه خوب شده؟ تلویزیون برای اینها خوب است برای من که می‌‌خواهم نرمال کار کنم و عواملم روزی 12 ساعت کار کنند و دستمزدها اول هر ماه پرداخت شود، خوب نیست.




پرسش رسانه اصلاح‌طلب: پول‌هایی که توسط سلبریتی‌ها برای زلزله‌زدگان کرمانشاه، جمع شد، به حساب چه کسانی رفت؟؟

سینماروزان: مدتی پس از وقوع زلزله در کرمانشاه بود که برخی چهره‌های مطرح هنر و ورزش شروع کردند به جمع‌آوری کمک برای زلزله‌زدگان و بدین طریق پولهایی هنگفت هم جمع شد با این حال هیچ گزارش شفافی از چگونگی هزینه‌‌کرد این بودجه‌ها مشخص نگردید.

روزنامه اصلاح‌طلب “آفتاب یزد” در گزارشی با مرور این ماجرا نوشت: دو سال قبل بود که پس از زلزله کرمانشاه، تعدادی سلبریتی با اعلام شماره حساب خود برای کمک به زلزله‌زدگان وارد ماجرا شدند و مردم و به عبارتی دنبال‌کنندگان با سرازیر کردن پول به حساب هنرمند، فوتبالیست و استاد دانشگاه مشارکت خود را برای کمک به مصیبت‌دیدگان اعلام کردند. اصولا وقتی بحرانی در کشور اتفاق می‌افتد این سلبریتی‌ها و چهره‌های سرشناس هستند که با استفاده از دنبال‌کنندگان‌شان خود را وسط ماجرا می‌اندازند و به اصطلاح پیش‌قدم کمک می‌شوند اما در نهایت با وجود مبالغ عظیمی ‌که از سوی مردم به حساب‌های آنان می‌رود اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد و مشخص نمی‌شود که پول‌ها صرف چه کاری شده و آیا اصلا هزینه کمک به مصیبت‌دیدگان گردیده است؟

این روزنامه ادامه داد: استاندار کرمانشاه همان زمان گفت: کل پولی که چند سلبریتی برای زلزله‌زدگان جمع‌آوری کرده‌اند حدود 23 میلیارد تومان است که چیزی در حدود 98 درصد در اختیار 3 نفر از این دوستان است. داستان از آنجایی بدتر می‌شود که سرنوشت این پول‌ها مشخص نمی‌شود و هیچ‌کس نمی‌داند که چه اتفاقی برای آن افتاده و برای چه کاری خرج شده است؟

“آفتاب یزد” افزود: در زلزله بم و ورزقان نیز شاهد چنین اتفاقاتی بودیم و هنرمندان و چهره‌ها در آن رویداد هم پا پیش گذاشتند و پول برای کمک جمع‌آوری کردند اما در آخر خروجی مشخص و شفافی از چگونگی هزینه‌کرد پول‌ها به‌دست نیامد.‌بنا به اظهار خود پول جمع‌کن‌ها، به محض آنکه پول‌های میلیاردی کمک‌های مردمی در حساب بانکی قرار گرفته سود بانکی به آنها تعلق گرفته و باز هم بنا به اظهار خود این افراد، سود پول‌ها صرف حل مشکلاتی برای مصیبت‌دیدگان شده است ولی هیچ آمار شفافی در این باره ارائه نشده است‌. چرا؟




پیشنهاد منطقی یک کارگردان سینما پیش‌روی تهیه‌کنندگانی که مدام از گرانی بازیگر می‌نالند⇐به‌جای ریختن بودجه پای بازیگران، برای نگارش سناریوهای جذاب، هزینه کنید

سینماروزان: در سالهای اخیر و با ورود سرمایه‌های مشکوک به سینما و شبکه خانگی، شاهد بالا رفتن جهشی هزینه‌های تولید و گرانی سرسام‌آور قیمت بازیگران بوده‌ایم؛ این مسأله ایست که باعث شده بسیاری از تهیه‌کنندگان و کارگردانان مستقل که پیشتر با هزینه های معقول کار میکردند نتوانند پروژه‌های خود را کلید بزنند. راه حل این معضل چیست؟

ابراهیم وحیدزاده کارگردان قدیمی سینمای ایران با اشاره به اینکه باید به سمت ایجاد جذابیت در تولید رفت، به “جوان” بیان داشت: طبعا اگر به دنبال سفارشی‌سازی نیستیم و میخواهیم برای مردم محصول تولید کنیم باید فیلمهایی بسازیم که مورد علاقه بینندگان است. بیننده ایرانی از دیرباز شنیدن قصه های جذاب و پیش بینی ناپذیر را دوست داشته است و البته که در روایت داستان جذاب باید از بازیگران توانا هم استفاده کرد. البته که توانایی مترادف با اشتهار نیست و چه بسیار بازیگران توانایی داریم که اصلا مشهور هم نیستند.

وحیدزاده ادامه داد: به نظرم ورای بازیگر، این پرداخت شخصیت و ساختار داستانی است که باعث جذب مخاطب میشود. وقتی که ما در ساختن فیلم به خواسته های تماشاچی اهمیت ندهیم، مسلما او هم از دیدن کار لذت نخواهد برد و پیگیر نخواهد شد. بودن سوپراستارها تاثیر چندانی در محبوبیت یک فیلم ندارد. البته برای پروپاگاندای تبلیغاتی و کشاندن اولیه مخاطب به سینما، خیلی هم خوب است که بازیگر مطرح را به کار گیریم ولی به چه قیمتی؟ اگر بنا باشد دوسوم هزینه تولید به حساب بازیگر برود و یک پنجاهمش به نویسنده نرسد چه کاریست که همه چیز را فدای بازیگر کنیم.

کارگردان «مجسمه» و «شام عروسی» خاطرنشان ساخت: برایتان مثالی میزنم، سالها پیش یادم می‍آید همزمان یک فیلم وسترن از جان وین مشهور اکران شده بود و یک فیلم ایتالیایی هم بود که عواملش مشهور نبودند، ولی آن فیلم بیشتر از فیلمی که جان وین بازی کرده بود فروخت. علت، این بود که ارتباط بهتری با تماشاچی برقرار کرده بود چون خط داستانی جذاب و معماگونه‌ای داشت که باعث می‌شد مخاطبانش هفته به هفته بیشتر شوند و در نهایت مخاطبانش بیشتر از فیلم جان وین شد. همین حالا هم اگر نگاهی به گیشه‌ها کنید فیلمهایی را می‌بینید که اتفاقا بازیگر مشهور هم دارند ولی فروش شان نازل است دقیقا به این خاطر که داستان را فدای حضور استار کرده اند.

این کارگردان 74ساله تأکید کرد: به‌جای ریختن بودجه پای بازیگران، برای نگارش داستان‌های جذاب هزینه کنیم. سوپراستار مکمل ماجرا است و اصل ماجرای جذب مخاطب به کیفیت قصه و نوع پرداخت برمیگردد؛ این دو عنصر که درست باشد، بازیگرهای گمنام هم اگر باشند، فیلم دنبال خواهد شد.

کارگردان «معادله» و «تحفه ها» افزود: یک قصه جذاب را با بازیگران توانا و کم نام و نشان میتوان به فیلمی لذت بخش برای تماشا بدل کرد ولی مشهورترین بازیگران هم با فیلمنامه‌های ضعیف و بی کیفیت، ره به جایی نمیبرند. باید تهیه کنندگان سینمای ایران قدری جسارت کنند و سعی کنند جریان تولید فیلمهای جذاب با بازیگران کم نام ونشان را راه بیندازند. فیلمی که داستان پردازی ماهرانه داشته باشد قطعا میتواند حق خود را از اکران هم بگیرد. درست است که باید جلوی گرانی سرسام آور تولید را هم گرفت ولی یک راه مقابله با این جریان همین تمرکز بر تولید متنهای باکیفیت و درجه اول است.




از پدر حبیب “لیسانسه‌ها” تا داداش کوچیکه “پدرسالار” در اکباتان⇐به صرف “مردی بدون سایه” و متعلقاتش+عکس

سینماروزان: اکران مردمی “مردی بدون سایه” پرفروشترین ملودرام روی پرده در پردیس مگامال اکباتان با حضور برخی از چهره‌های سالیان سینما و تلویزیون برگزار شد.

سیامک اطلسی بازیگر نقش برادر کوچکتر محمدعلی کشاورز در “پدرسالار” و عزت‌الله مهرآوران ایفاگر نقش پدر “حبیب” در سریال پرطرفدار “لیسانسه‌ها” از جمله چهره‌های خاطره‌ساز این اکران بودند.

علیرضا رییسیان کارگردام “مردی بدون سایه”، نادر فلاح و به‌آفرید غفاریان از بازیگران فیلم، مهدی رحمانی کارگردان سینما از دیگر حاضران در این اکران مردمی بودند‌.

مخاطبان حاضر در این اکران مردمی پس از تماشای فیلم، بیشترین پرسشی که از کارگردان مطرح کردند درباره سرنوشت کاراکتر محوری فیلم و شباهت زندگی شخصیش به زندگی یکی از کارگردانان سینمای ایران بود.

 

اکران “مردی بدون سایه” در پردیس مگامال/عکسها: عاطفه کاظم

اکران “مردی بدون سایه” در پردیس مگامال

اکران “مردی بدون سایه” در پردیس مگامال

اکران “مردی بدون سایه” در پردیس مگامال

 




کمتر از یک ماه بعد از انتشار پیش‌نویس درجه‌بندی فیلمها توسط سازمان سینمایی و متعاقب انتقادات سینماگران⇐دیوان عدالت اداری، حکم به توقف درجه‌بندی فیلمها، داد!⇐ با این حساب، فیلمهای درجه‌دار باید دوباره پروانه بگیرند؟

سینماروزان: ۲۱ شهریورماه امسال بود که سازمان سینمایی حسین انتظامی، پیش نویس دستورالعمل خود در باب درجه بندی فیلمهای سینمایی را منتشر کرد و به‌دنبال آن نیز گروهی که بسیاری از آنان ربطی به سینما نداشتند را به‌عنوان اعضای شورای درجه‌بندی فیلمها اعلام کرد.

حالا در روز ۲۰ مهر و کمتر از یک ماه بعد از آن ابلاغ و به دنبال اعتراضات سینماگران مختلف در محدودیت عجیب و غریبی که درجه‌بندی برای تماشای فیلمها به وجود آورده، سازمان سینمایی از لغو درجه‌بندی به‌دستور دیوان عدالت اداری خبر داده!

طبق اعلام سازمان سینمایی، دادستانی کل کشور درخواست ابطال دستورالعمل رده‌بندی سنی فیلم‌های سینمایی را به دیوان عدالت اداری داده است و دیوان هم دستور توقف اجرای آن را صادر کرده است.

حالا و با ابطال اولیه دستورالعمل درجه‌بندی، مشخص نیست که تکلیف فیلمهای پروانه گرفته بادرجه از “رد خون” و “کلوپ همسران” گرفته تا “مردی بدون سایه” و و “شاه‌کش” و… چه خواهد شد؟؟؟ آیا مجددا پروانه بدون درجه برای این فیلمها صادر خواهد شد یا کلا جلوی اکران آنها گرفته خواهد شد؟؟؟




با موضوع ارج نهادن به مقام والای مادر⇐دومین دوره جشنواره ملی فیلم و عکس «مادر» برگزار می‌شود

سینماروزان: دومین دوره جشنواره ملی فیلم و عکس «مادر» به منظور ارج نهادن به مقام والای مادر در سال جاری برگزار می‌شود.

موسسه فرهنگی و هنری نیلا فرهنگ به منظور ارج نهادن به مقام والای مادر به عنوان مهد پیدايش، پرورش، تحول و تعالی انسان‌ها و جامعه، دومین دوره جشنواره ملی فیلم و عکس «مادر» را با رویکرد و برنامه‌ای نوین در سال جاری برگزار می‌کند.

جشنواره ملی «مادر» بر اساس این باور که زیرساخت و ریشه هرگونه رشد و توسعه در کشور منوط به پرورش افراد توانمند و متعهد در دامان خانواده ها و به ویژه مادران است، طراحی شده است.

ماموریت اصلی این جشنواره تکریم مقام مادر با توجه به فرهنگ غنی کشورمان، تقویت روح مادرانه برای ایجاد صلح درونی، ارایه راهکارهایی برای آسایش و آرامش بیشتر مادران و تعالی خانواده با تمرکز بر ارتقای سطح معلومات و مهارت مادران و سایر اعضاست.




حمله یک رسانه اصولگرا به کمدی مخاطب‌پسند “کلوپ همسران”⇐افسوس آن که یک کارگردان اجتماعی انتقادی، مشغول ساخت کمدی جنسی و سخیف شده‌!!/چرا هرچه فحش در فیلم است با لهجه بیان میشود؟؟/سینما در هنگام نمایش چنین فیلمی رسماً به لاله‌زار تبدیل می‌شود و کم مانده که مردم برخیزند و همراه با فیلم برقصند!!

سینماروزان: از جمله پرفروشترین آثار هفته‌های اخیر سینماهای ایران، کمدی “کلوپ همسران” بوده که مهدی صباغ‌زاده کارگردان قدیمی سینمای ایران، آن را ساخته است.

“کلوپ همسران” به‌مانند اغلب کمدی‌های روی پرده کوشیده از عنصر موسیقی و شوخیهای خاص(!) و البته توسل به لهجه برای جذب مخاطب، استفاده کند و این به مذاق خبرگزاری اصولگرای “تسنیم” خوش نیامده است‌.

“تسنیم” در تحلیلی با عنوان “پردیس سینمایی یا لاله زار” حمله تند و تیزی را روانه “کلوپ همسران” و سازنده‌اش کرده.

متن تحلیل “تسنیم” را بخوانید:

علت حضور مخاطب در سالن‌های سینما و تماشای فیلم کمدی اصولاً نشاط و سرگرمی است. اما هدف از ساخت فیلم کمدی نباید به صرف خنداندن باشد زیرا کمدی به عنوان یکی از مهم‌ترین گونه‌های ادبی که ریشه در هنر و ادبیات یونان دارد خود مستمسکی برای نقد و ارتقای جامعه است. فیلمسازان کمدی روز ما متأسفانه این معادله را به‌جای آنکه از سمت خود ببینند از سمت مخاطب می‌بینند.

این نکته البته در میان نخستین کمدی‌سازان بعد از انقلاب ما فهم شده بود و عموم فیلم‌های کمدی و حتی مجلات فکاهی کمدی ما مانند «گل آقا» در مسیر نقد و ترمیم معضلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بود. اما رفته رفته این مساله کمرنگ شد تا در چندسال گذشته به‌خصوص با اکران و توقیف چند فیلم کمدی مبتذل، این گونه سینمایی، صرفاً برای خنداندن و سرگرمی از هر راه و وسیله‌ای تبدیل شد و کمدی از جایگاه رفیع و مهم خود به پست‌ترین شیوه هنری تنزل یافت. البته دیگر واقعاً به کمدی‌های امروز سینمای کشور، گونه هنری نمی‌توان گفت و  صنعت سرگرمی مبتذل بهترین عنوان برای آن است.

افسوس آنکه برخی از کارگردانان سینمای کشور نظیر مهدی صباغ‌زاده که در دوره‌ای ساخت آثار جنایی، پلیسی، خانوادگی و اجتماعی-انتقادی را در دستور کار خود قرار داده است و در رگ‌های سینمای کشور خون گرمی را به جوشش می‌آوردند، حالا مشغول ساخت کمدی جنسی و سخیف همچون “کلوپ همسران” شده‌اند. فیلم‌هایی که حتی داستان ندارد و به طور رسمی با آب بستن به فیلم 80 درصد فیلم را به شوخی و حاشیه و رقص و آواز می‌گذراند. سینما در هنگام نمایش چنین فیلم‌هایی رسماً به سالن‌های لاله‌زار تبدیل می‌شود و کم مانده است که مردم برخیزند و همراه با فیلم برقصند.

سازندگان این آثار در توجیه کار بد خود به نیاز مردم برای خندیدن در روزگار بد اقتصادی اشاره می‌کنند. البته در این شکی نیست که در وضعیت فعلی به خندیدن نیاز است اما به ایجاد امید و نشاط همراه نقد دولت بیشتر نیاز است. علاوه بر آنکه ما فقط نمی‌خندانیم بلکه شخصیت خود و خانواده و سینما را زیر پا لگد می‌کنیم و حرمت‌های یکدیگر را با ایجاد لودگی‌ها و فضای غیرمحترمانه‌ای که میان شخصیت‌های فیلم قرار می‌دهیم از بین می‌بریم. فیلم ما به‌طور رسمی دارد با فحش دادن و توسری زدن مردم را می‌خنداند.

معلوم نیست واقعاً برای آنکه مخاطبین فیلم خود را از تمام استان‌ها داشته باشیم برای کاراکترها لهجه می‌گذاریم  یا نه؟ زیرا اگر جواب مثبت است پس چرا با لهجه‌ها مسخره‌بازی می‌کنیم و هر چه فحش بلدیم به جای آنکه تهرانی‌ بگوید شیرازی‌ می‌گوید؟ مگر خدای ناکرده برخی از دشنام‌ها با لهجه خنده‌دارتر است؟

سرمایه‌گذاران محترمی، که باید بدن نیمه‌جان سینما را با تولید و حمایت از آثار مهم راهبردی و خانوادگی جان ببخشند، تنها به فکر زراندوزی‌اند و با ریختن پول در چرخه سینمای کمدی و مبتذل سرمایه خود را دوبرابر به جیب مبارک برمی‌گرداند.

البته زمانی که کارگردان فیلمی کمدی، در برنامه تلویزیونی زنده می‌گوید که “ما نباید کاری به پولشویی داشته باشیم”، مشخصاً قرار است با بازیگران نه‌چندان گران‌قیمت که هزینه سرسام‌‌آوری ندارند، فیلمی بسازد که چند سرمایه‌گذار شخصی و شرکتی وارد شوند تا کثافت پول‌های مانده را سریع بشویند. اینگونه است که سینما به عنوان پدیده مهم و اثرگذار فرهنگی به مسلخ تجارت و پول رفته است.




مقارن فصل بازگشایی مدارس، اصغر فرهادی بیان داشت⇐اگر شکل مدرسه‌هاي ما از اين حالت زندان‌گونه درمي‌آمد، قطعا الان با نسل متفاوت‌تري روبه‌رو بوديم!

سینماروزان: مقارن مهرماه که فصل بازگشایی مدارس است، اصغر فرهادی فیلمساز اسکاری سینمای ایران در نشستی مرتبط با معماری(!!) از شکل زندان‌گونه مدارس ایرانی گفت ولی نگفت چرا این زندان‌گونگی را محوریت یکی از آثارش نکرده.

به گزارش سینماروزان اصغر فرهادي در نشست ارتباط معماري و آثارش در پردیس چارسو گفت: من درباره معماري به‌عنوان کسي که صاحب اين علم است، صحبت نمي‌کنم. در واقع به‌عنوان تماشاگر يا شايد مصرف‌کننده درباره آن حرف مي‌زنم؛ اما قطعا مي‌توان شباهت‌ها يا حتي تفاوت‌هايي را بين اين دو شکل کار هنري پيدا کرد. شايد به نظر بيننده، تأثير سينما به‌مراتب عميق‌تر و سريع‌تر است و به نظر مي‌آيد معماري فضاي آرام‌تر و ساکت‌تر و کم‌هياهوتري است. در طول زمان به نظر مي‌آيد اين سينماست که تأثيرات بيشتري مي‌گذارد؛ اما بدون اينکه ارزش‌گذاري کنم، تصور خود من اين است که هميشه فکر مي‌کنم معماري در طول زمان تأثير بيشتري در زندگي ما مي‌گذارد.

فرهادی ادامه داد: مقصودم از تأثير عميق‌تر، تأثيري است که زود فراموش نمي‌شود. فکر مي‌کنم معماري در طول زندگي هر‌کدام از ما تأثير‌گذار بوده است و يک شکلي از زندگي را پيدا مي‌کنيم و ما از افراد به‌عنوان شخصيت‌هاي داستان در فيلم‌ها استفاده مي‌کنيم؛ يعني پيش از اينکه ما آنها را انتخاب کنيم، معماري تأثير خودش را روي آدم‌ها گذاشته. به نظر مي‌آيد در کشور ما تأثير معماري و مکاني که در آن زندگي مي‌کنيم يا به مکان‌هايي رفت‌وآمد داريم، خيلي جدي گرفته نمي‌شود؛ مثلا فکر کنيد اگر شکل مدرسه‌هاي ما از اين حالت زندان‌گونه درمي‌آمد، قطعا الان با نسل متفاوت‌تري روبه‌رو بوديم!!!