1

تازه‌ترین خروجی شورای صنفی نمایش⇐آغاز اکران “معکوس” از همین هفته+اولتیماتوم به سینماهای متخلف

سینماروزان: در تازه‌ترین جلسه شورای صنفی مقرر شد فیلم «معکوس» از چهارشنبه ۲۹ آبان ماه در سرگروه آستارا به‌جای «مسخره باز» اکران شود.

شورای صنفی نمایش همچنین مقرر کرد سینماهای متخلفی که در چرخه اکران بر حسب حواله شورا رعایت سانس نمایش هر فیلم را نکنند در مرحله اول تذکر شفاهی گرفته، مرحله بعد تذکر مکتوب گرفته و در صورت عدم توجه با عدم صدور حواله اکران فیلم جدید مواجه خواهند شد.




کارگردان “سمفونی نهم” در روزهای ناراحتی مردم از بالا رفتن ناگهانی قیمت بنزین، بیان داشت ⇐در حال تبديل شدن به يك ملت بي‌پشت و پناه و فاقد پشتوانه‌هاي ملي هستيم!

سینماروزان: این روزها، روزهای ناراحتی مردم از گرانی ناگهانی قیمت بنزین است و صدالبته که این ناراحتی بیشتر بدان سبب است که طی یک تجربه بارها امتحان شده، با بالا رفتن قیمت بنزین همه چیز از کرایه حمل و نقل و تا خورد و خوراک، گران خواهد شد.

محمدرضا هنرمند کارگردانی که فانتزی “سمفونی نهم” را در همین روزهای تلخ روی پرده دارد و در فیلمش فرازهایی از تاریخ را کنار هم قرار داده در چرایی این نوع روایت به “اعتماد” گفت: ما در حال تبديل شدن به يك ملت بي‌پشت و پناه و فاقد پشتوانه‌هاي ملي هستيم. به گمان من، دست‌هاي پنهان و آشكاري چه در خارج و چه در داخل با يك همبستگي ناميمون در تحقق اين رخداد خاموش و فاجعه‌وار ديده مي‌شود. من هيچ ادعا يا نسخه‌اي براي درمان اين درد فرهنگي ندارم. ابزار كارآمدي هم در دستم نيست.

این کارگردان ادامه داد: هر چند سينما در شرايطي غير از شرايط فعلي سينما مي‌تواند و بايد كه ابزار كارآمدي باشد ولي بر كسي پوشيده نيست كه فضاي غالب سينماي امروز ايران در دست‌هاي سالم و دلسوزي نيست.

هنرمند در چرایی بی پشت و پناهی ملت اظهار داشت: نگاهم و دغدغه‌ام هويت ملي است. به گمان من ملتي كه از گذشته تاريخي خودش بريده باشد دچار بي‌هويتي، تزلزل، اضطراب و گسست و سرگرداني مي‌شود. با چنين ملتي هر كاري مي‌شود، كرد. مي‌شود او را ترساند، مي‌شود تحريم و تحقيرش كرد.

محمدرضا هنرمند افزود: من در “سمفوني نهم” تلاش كرده‌ام تا در حد بضاعت اندك خودم و در حد يك فيلم سينمايي 90 دقيقه‌اي و با وجود تمام محدوديت‌هاي پيرامونم، اشاراتي مختصر به گذشته تاريخي و افتخاراتي كه از اقتدار، اعتقادات و عشقي عميق به اين سرزمين خبر مي‌دهد، بكنم. فقط يادآوري و نه بيشتر چون مجموعه ظرفيت‌هاي موجود اجازه پرداخت بيشتر و عميق‌تر را نمي‌دهد. من از ميان دريايي از شخصيت‌ها برجسته و تاثيرگذار در گذشته پر افتخار كشورم، محدود به انتخاب فقط چند شخصيت و فرازهايي از زندگي و طرز تفكر آنها بودم. به تصور من براي يك فيلم سينمايي كه صرفا تاريخي نيست و درامي امروزي را روايت مي‌كند و قرار است نسل امروز تماشاگر آن باشد، اينها مهم بود و لازم.




مسعود ردایی با انتقاد از عملکرد فارابی و شوراهای اکران بیان داشت⇐فارابی مانند بانکی شده که سازندگان محصولات مستقل اجتماعی پشت درهای بسته آن جا‌می‌مانند!/چگونه میتوان به شورای صنفی نمایش اعتماد کرد وقتی اعضایش هم دفتر پخش دارند و هم سینمادار هستند؟؟؟/انتظامی باید افرادی را در شورای اکران بگمارد که تا دو سال هیچ سهمی از اکران نداشته باشند!

سینماروزان: دیوان‌سالاری نهادهای دولتی سینما به آفتی بدل شده که مدام سینماگران از آن می‌نالند ولی سودآوری حلقه‌ای معدود از این دیوان‌سالاری موجب شده هیچ کدام از مدیران سینمایی جز در مقام حرف برای مقابله با این دیوان‌سالاری کاری نکنند.

مسعود ردایی تهیه‌کننده ای که فیلم اجتماعی “سال دوم دانشکده من” را روی پرده دارد با انتقاد از فارابی به “تسنیم” گفت: فارابی رسما بیشتر از اینکه یک نهاد سینمایی باشد تبدیل به یک بانک شده است که وام می‌دهد! فارابی باید مسائل مهم اجتماعی رادر نظر بگیرد و بعد برای مهم‌ترین مسائل آن با برنامه‌ریزی به فیلمنامه‌نویس حرفه‌ای سفارش کار دهد و بعد هم با تیم حرفه‌ای فیلم بسازد. این اصلی‌ترین وظیفه فارابی است ولی سینمای اجتماعی در این میان فراموش شده است. هدف فارابی این است که برای موضوعاتی که مبتلا به جامعه است تقاضای سناریو بدهد و آنها را پشتیبانی کند ولی این درها بسته شده است و کسی توجه نمی‌کند که سازنده سینمای مستقل اجتماعی نباید پشت درهای بسته فارابی بماند.

تهیه‌کننده “مالاریا” ادامه داد: رئیس سازمان سینمایی باید دستورالعمل‌های مهمی برای این حوزه تجویز کند تا میان فارابی و سینماگری که دنبال ساخت سینمای اجتماعی است رابطه شرافت‌مندانه‌تری برقرار شود.

ردایی با اشاره به پاشنه آشیل شورای صنفی نمایش بیان داشت: حرف من این است که زمانی که من نوعی به عنوان تهیه‌کننده وارد شورا می‌شوم و می‌بینم که در آنجا رقیب من در اکران خودش فیلم دارد ، یا یک نفر که دفتر پخش دارد یا در سینما فیلم برای اکران دارد در شورا مشغول کار است، چگونه می‌توانم به این شرایط برای اکران و نمایش فیلمم اعتماد کنم؟

این تهیه‌کننده ادامه داد: باید شرایط بی‌طرفانه آنجا حاکم باشد در حالی که اینگونه نیست و در آنجا افرادی که خودشان هم منافعشان درگیر است برای فیلم‌ها تصمیم‌گیری می‌کنند. فردی که خودش شرایط بهتری برای تولید، تبلیغات و رابطه محکم‌تری با نهادها دارد می‌تواند برای فیلم من تصمیم بگیرد؟

ردایی افزود: به‌نظر من باید حسین انتظامی رئیس سازمان سینمایی در این باره تصمیم بگیرد که در شورای صنفی نمایش هر کدام از اعضا نباید تا یک بازه زمانی مشخصی مانند 2 سال هیچ فیلمی در سینما داشته باشند و در صورتی که فیلمی برای اکران دارد باید از شورای صنفی نمایش و اکران  استعفا بدهد. من اگر می‌خواهم در این شورا کار بکنم باید خالص و بدون اینکه فعالیت سینمایی دیگر اعم از پخش یا سینماداری یا تولید داشته باشم برای این شورا کار بکنم. در این صورت رقابت در شرایط برابر و سالم فراهم می‌شود اما فعلا این فضای رقابتی کاملا ناسالم و نابرابر است.

ردایی خاطرنشان ساخت: از این بدتر این است که کسی که خودش سینما دارد در این شورا در حال فعالیت است. بله حضور نماینده سینماداران در این شورا مشکلی ندارد. وقتی به من می‌گویند که فلانی در این شورا هست که با اینکه سینما دار است یا دفتر پخش دارد ولی تأثیرگذاری بالایی در اکران دارد واقعا جای سوال دارد؟ وقتی همان فرد خودش در سینما فیلم دارد چقدر می‌تواند این رقابت سالم باشد؟

تهیه‌کننده “سه بیگانه” تاکید کرد: این شیوه برنامه‌ریزی اکران و نمایش واقعا تأسف بار است در نیمه اول سال چند فیلم محدود بفروش خوب اکران می‌شوند بعد از آن یکباره در نیمه دوم سال هرچه فیلم است با هم قرار است اکران شوند. خوب این نشان می‌دهد که تنظیمات در آن سازمان درست و منطقی نیست. این ماجرا فقط برای شورای صنفی نمایش نیست بلکه تمام شوراهای مهم مانند پروانه ساخت و پروانه نمایش نیز باید از این صافی رد شود که افرادی در آنجا حاضر باشند که در حال تولید سینمایی نباشند. بنابراین حتما سازمان سینمایی درباره شورای صنفی نمایش و اکران وارد شود. تمام زحمات فیلمساز در مدت اکران به ثمر می‌نشیند و اگر این تقسیم‌بندی و برنامه‌ریزی به‌درستی انجام نشود تمام زحمات ما هدر می‌رود.




مسعود فراستی روی آنتن زنده⇐چه خوب که “خانه پدری” رفع توقیف شد/هرچه سریع‌تر “رستاخیز” را هم اکران کنید

سینماروزان: هرچند کلید حملات منتج به توقیف فیلم “خانه پدری” از سوی جریان رسانه‌ای اصولگرا زده شد با این حال یک چهره مطرح اصولگرایی یعنی ابراهیم رییسی بود که در تعامل با سازندگان، شرایط رفع توقیف فیلم را فراهم کرد.

مسعود فراستی با استقبال از این رفع توقیف روی آنتن زنده “هفت” گفت: فیلم “خانه پدری” دوباره اکران شد چه خوب حالا پس حالا میشود نقدش کرد. بعد از اکران چندهفته ای آن را نقد میکنیم چون به نفع فیلمساز است و باعث میشود ایرادات کارش را بداند.

فراستی با مخاطب قرار دادن مدیران مافوق سینما بیان داشت: به نظرم فیلم عاشورایی “رستاخیز” هم باید هرچه سریع تر رفع توقیف شده و اکران شود تا تکلیف فیلمساز مشخص شود و بتواند به سراغ فیلم بعدی خود برود.




زیر سوال رفتن مستند جنسی مطبوع(!) دست راست از سوی “کیهان”!

سینماروزان: اکران مستندی جنسی با نام “ایکسونامی” در برخی سینماها هرچند با واکنش محمدرضا فرجی مدیرکل‌نظارت بر عرضه و نمایش، مبنی بر غیرقانونی بودن این اکران مواجه شده ولی رسانه‌های دست راست همچنان حمایت خود از این مستند را ادامه می‌دهند.

در این بین روزنامه “کیهان” راه خود را از دیگر رسانه‌های همسو جدا کرده و “ایکسونامی” را زیر سوال برده است.

“کیهان” نوشت: در یک فیلم مستند که به بهانه نقد آموزش جنسی ساخته شده، از روش‌ها و تمهیداتی برای جذب مخاطب استفاده شده که هدف این مستند را نفی می‌کند. فیلم مستند «ایکسونامی» که به تازگی در شهرهای مشهد و تهران رونمایی شده و قرار است در دسترس همه قرار بگیرد، دچار نقض غرض شده است؛ هر چند که نیت سازندگان این اثر یادآوری فجایع ناشی از آزادی‌های جنسی در آمریکاست، اما روش‌ها و ابزاری که برای تولید چنین فیلمی ‌به‌کار رفته، نتیجه‌ای غیر از قبح‌زدایی ندارد. به طور مثال، راوی فیلم، یک فعال فیلم‌های مستهجن در آمریکاست- البته به‌جای وی، یک بازیگر این نقش را ایفا کرده-  و این موضوع در تبلیغات این فیلم، بسیار برجسته شده است و همین مسئله خودش نوعی تشییع و ‌ترویج ابتذال و فساد است.

“کیهان” ادامه داد:  گرچه مستند «ایکسونامی» به بازگویی مستندات و یافته‌های پژوهشی در تأثیر منفی آموزش جنسی در غرب پرداخته و از این طریق به عواقب سند 2030 می‌پردازد، اما در تمام طول این فیلم، از عبارات، صحنه‌ها و تصاویری استفاده شده که نمایش آنها روی پرده سینما، خود مشکل‌آفرین است و حتی نمی‌توان این فیلم را همراه خانواده به تماشا نشست.

این روزنامه افزود: به‌نظر می‌رسد که گروه سازنده این فیلم که هدفی دلسوزانه داشته‌اند، از مشورت‌ها و راهنمایی‌های خوبی بهره‌مند نشده‌اند و بیش از هدف اصلی، دنبال روش‌های مهیج اما منفی رفتند و فیلمی ‌ساختند که مقصود ایشان را نفی می‌کند.




پرسش‌های رضا اورنگ{روزنامه‌نگار پیشکسوت} از خسرو دهقان{رییس انجمن موسوم به منتقدان خانه سینما}⇐چرا اغلب داوران جشن نوشتار، یا این‌کاره نیستند یا مدتهاست حتی یک ریویوی متهورانه ننگاشته‌اند؟/افراد دست به عصا و ترسو که متن‌شان، بوی صله‌گیری دارد چگونه می‌توانند آثار رسیده به جشن نوشتار را قضاوت کنند؟/چرا در میان کاندیداها حتی یکی از روزنامه‌نگاران جسور این سالها که یک‌تنه جور کم‌کاری رسانه‌های متصل در افشاگری مفاسد سینما را به دوش کشیده‌اند به چشم نمی‌خورد؟/چرا فهرست کاندیداها پر شده از کارمندان رسانه‌های متصل که جز وسط لحاف خوابیدن کاری ازشان برنمی‌آید؟/چرا منتقدان و نویسندگان مستقل شرم دارند در این جشن شرکت کنند؟

سینماروزان: هرچند با ظهور رسانه‌های مستقلی که مملو هستند از روزنامه‌نگاران جسور، انجمنی موسوم به منتقدان و نویسندگان خانه سینما، کارکردی ولو در حد ارائه یک بیانیه راهبردی هم ندارد، با این حال حلقه بالادستی این انجمن همچنان در تلاش است با صرف هزینه برای برگزاری جشنهایی مثل جشن نوشتار، خودی نشان دهد با این حال نحوه برگزاری همین جشنها هم آن قدر مناقشه برانگیز است که باز به جای کمک به اعتبار انجمن، ساختار انجمن را زیر سوال می‌برد.

رضا اورنگ روزنامه نگار باسابقه در نوشتاری خطاب به خسرو دهقان رییس انجمن موسوم به منتقدان به انتقاد شدید از روند برگزاری جشن اخیر نوشتار پرداخته است.

متن نوشتار اورنگ را بخوانید:

رتمام اتفاقات عجیب در مملکت ما رخ می‌دهد، به خصوص در عرصه سینما! یکی از این عجایب، جشن نوشتار سینمایی است که قرار است ششمین دوره آن نیز برگزار شود؛جشنی از سر شکم سیری که هیچ تاثیری بر ارتقای کیفی نوشتارهای سینمایی یا تزریق تهور در ادبیات سینمایی نداشته و نخواهد داشت. انتخاب ها و عملکرد این جشن بیشتر به یک شوخی بی مزه می ماند تا امری مهم و سازنده!

نگاهی کوتاه به اسامی هیات داوران این جشن، کافی است تا به عمق فاجعه پی برد. به غیر از یکی از این اعضا که همچنان هر از گاهی دست به قلم می شود، باقی یا این کاره نیستند یا مدت‌هاست که حتی یک ریویوی متهورانه ننوشته اند که بتوان به عنوان داور قبول شان کرد.کسی که مدام نمی نویسد و در این حال و هوا قرار ندارد یا وقتی مینویسد آن قدر دست به عصا و ترسوست که متن اش، بوی صله‌گیری را به مشام می‌آورد، چگونه می تواند آثار رسیده را قضاوت کند؟!

اعلام اسامی کاندیداهای این جشن،نشان دهنده این است که بزرگان این عرصه در آن شرکت ندارند. افرادی که قلم شان سال هاست در جنبش است و با ریزه کاری های این فن و سینما آشنایی دارند. نویسندگانی که در تمام شاخه های روزنامه نگاری کاربلد و صاحب تجربه هستند. بسیاری از این کاندیداهای معرفی شده شاگرد شاگرد این بزرگان نیز محسوب نمی‌شوند. منتقد و نویسنده سینمایی کسی است که روزانه یا حداقل هفته ای یک بار مطلبی راهبردی بنویسد، اگر ننویسد به این معناست که توانایی نوشتن ندارد. اگر یکی-دو نفر را از این جمع را مستثنی کنیم،بقیه این کاندیداهای محترم،کدامیک مدام دست به قلم هستند و یک نفس می نویسند؟! چرا در میان کاندیداها حتی یکی از روزنامه‌نگاران جسور و مستقل این سالها که یک‌تنه جور کم‌کاری رسانه‌های متصل را به دوش کشیده‌اند به چشم نمی‌خورد؟ چرا فهرست کاندیداها پر شده از کارمندان رسانه‌های متصل که جز وسط لحاف خوابیدن کاری ازشان برنمی‌آید؟

یکی از این کاندیداهای این جشن کسی است که مدت ها سرو کله اش پیدا نبود و در یک رسانه خارجی فقط سرگرم ژست مخالف علیه ساختارهای داخلی ایران بود و حالا هم که برگشته بیشتر مشغول چاپلوسی برای سران برخی محافل متصل به بیت المال بوده. اظهر من الشمس است که کاندید کردن وی نیز نور علی نوری است که معجزه هیات داوری محسوب می‌شود!

روسای انجمن و همچنین طراحان و دبیر این جشن پاسخ دهند چرا بزرگان این عرصه در این جشن مشارکت نکرده و نمی کنند؟ آیا در ترجمه مطالب سینمایی کسی پرکارتر و با سوادتر از وصال روحانی وجود دارد؟! افراد توانا و با تجربه دیگری نیز در حیطه نویسندگی رسانه‌های مستقل سینمایی وجود دارند که با وجود تأثیرگذاری در حرکت سینمای ایران به سمت شفافیت و رسوا کردن بسیاری از مفاسد اقتصادی حاکم بر سینما، هرگز خودشان و نام شان در این گونه جشن ها دیده نشده و نمی شود. چرا روزنامه‌نگاران مستقل شرم دارند در این جشن شرکت کنند؟

 




اظهارات سعید حدادیان[مداح مشهور] پیش‌روی راست‌نمایان شبه‌مخملبافی که حتی نشر عکس بازیگران قدیمی در دایره‌المعارف‌های سینمایی را برنمی‌تابند⇐وقتی به ابتذال رسیدیم که نکات مثبت فیلمفارسی‌ها را کنار گذاشتیم!/فیلمفارسی، جوانمردی و ازخودگذشتگی را ترویج می‌داد!/همان نسل دهه پنجاهی مخاطب فیلمفارسی بود که به رزمندگان دهه ۶۰ بدل شد!/سعید مطلبی، نویسنده‌ای حکیم و توانا و زبردست است!

سینماروزان: فیلمفارسی یعنی بخش عمده تولیدات پیش از انقلاب! فیلمفارسی یعنی همان محصولاتی که خیلی‌ها بدان علاقه دارند ولی جرات بیان‌اش را ندارند. فیلمفارسی یعنی محصولاتی که برخی برای زدنش هم از ادبیات جاهلی قهرمانان فیلمفارسی عاریه می‌گیرند!

چپ و راست، ندارد؛ هر دو سو تقریبا در زدن فیلمفارسی ید طولایی دارند و برخی از راست‌نمایان شبه‌مخملباف کار را به جایی رسانده‌اند که حتی نشر تصاویر بازیگران فیلمفارسی در دایره‌المعارف‌های سینمایی را هم برنمی‌تابند.

در این شرایط اینکه مداحی به نام سعید حدادیان در گفتگو با “جام جم” به بهانه تعریف و تمجید از “ستایش” از برخی ویژگیهای مثبت فیلمفارسی دفاع کند، جای تامل دارد.

سعید حدادیان گفت: وقتی به ابتذال رسیدیم که نکات مثبت فیلمفارسی‌ها را کنار گذاشتیم. ما به گذشته نیاز داریم. یادمان نرود که نسل جوان و نوجوان دهه پنجاه که مخاطب فیلمفارسی بودند، به همان رزمندگان دهه ۶۰ تبدیل شدند! فیلمفارسی جوانمردی و ازخودگذشتگی را ترویج می‌داد و حتی آدمهای بد فیلمفارسیها خط قرمز داشتند.

حدادیان ادامه داد: در فیلمفارسیها حضور ملموس مادر سر سجاده نماز یا حضور بازیگر در امامزاده را می‌دیدیم. یک سری ادبیات قدیمی و جوانمردان قهرمان در این فیلمها بود که واقعا جایش در سینما و تلویزیون این دوران خالی است.

حدادیان با اشاره به سعید مطلبی نویسنده سریال “ستایش” که سابقه‌ای عظیم در سینمای‌ پیش از انقلاب دارد گفت: در این سریال با نویسنده‌ای حکیم و توانا و زبردست روبروییم که قدرتش را نشان داده است و خوب بلد است شخصیتهای باورپذیر بسازد. تمام قهرمانهای “ستایش” از فردوس تا ستایش و پیرزنی متدین و حتی روحانی اشتباه می‌کنند و این به باورپذیری شخصیتها کمک میکند. نویسنده در نگارش دیالوگها و بخصوص اصطلاحاتی که فردوس استفاده میکند هم خیلی درست و خوب عمل کرده است.




صدور پروانه برای فیلم تازه تهیه‌کننده “لازانیا”+صدور پروانه برای آقازاده “سجاده آتش”+صدور یک پروانه دیگر

سینماروزان: شورای پروانه نمایش فیلم های سینمایی برای سه فیلم مجوز نمایش صادر کرد.

کمدی تازه احمد احمدی تهیه‌کننده فیلم پرفروش “لازانیا” از جمله فیلمهای پروانه گرفته است.

سمیرا برادری آقازاده روح‌الله برادری تهیه‌کننده آثاری همچون “سجاده آتش”، “تیرباران” و “حمله به اچ۳” هم پروانه “بی سر” را گرفته است.

فهرست کامل پروانه‌های صادره به شرح ذیل است:

— “پیشی میشی” به تهیه کنندگی و نویسندگی احمد احمدی و کارگردانی حسین قناعت

— ” گیتی” به تهیه کنندگی مشترک همایون رضا عطاردی و عزت‌الله جامعی ندوشن ، کارگردانی و نویسندگی حمیدرضا هنری

–“بی سر” به تهیه کنندگی سمیرا برادری و کارگردانی و نویسندگی کاوه سجادی حسینی




مولانا؛ بهانه است؟؟⇐از فرانسه تا ترکیه و از ژان کلود کریر تا حسن فتحی؛ همه در نخ کیمیاخاتون؟؟+عکس

سینماروزان/حامد مظفری: اینکه پاییز۹۸ را طوری پشت سر می‌گذاریم که از یک طرف حسن فتحی در ترکیه مشغول ساخت فیلمی مرتبط با مولانا است و از آن طرف خبر رسیده ژان کلود کریر فرانسوی هم نگارش فیلمی در حال تولید مرتبط با مولانا را انجام داده، هم مسرت‌بخش است و هم پرسش‌ساز.

مسرت‌بخش از این جهت که بالاخره و بعد از مدتها اهمال درباره مولانا و ابتر ماندن سریال “جلال الدین”، حالا دو سینماگر مختلف یکی ایرانی و محصول سنت سریال‌سازی تلویزیون جمهوری اسلامی ایران و دیگری فرانسوی و مزدوج با یک بانوی ایرانی نیت دارند بر دامنه بصری مرتبط با مولانا بیفزایند.

پرسش آنجا شکل می‌گیرد که با عقبه‌ای که از هر دو کارگردان داریم ظن اصلی درباره محتوای محصولات‌شان بیش از سیر و سلوک عرفانی مولانا و شمس به شبهه‌های جسمانی غیرمتعارف پیرامون این دو و البته اغراق در نقش زنی به نام کیمیاخاتون در زندگی آنها کشیده شود؟؟

تکلیف ژان کلود کریر که مشخص است. او همسر فرانسوی بانویی ایرانی به نام نهال تجدد است. نهال تجدد فرزند رضا تجدد از رجال فرهنگی سیاسی و دولتی پهلوی اول و دوم، بیش از هر چیز دیگر به واسطه نگارش رمان “عارف جان سوخته” شناخته می‌شود.

نهال تجدد همسر ایرانی ژان کلود کریر در کتاب “عارف جان سوخته” بیش از ارتباط معنوی مولانا و شمس، درباره ارتباط مادی این دو چنان داستان‌بافی کرده تا جایی که حتی مهستی بحرینی (مترجم فارسی کتاب تجدد) هم بر عامیانه بودن کتاب و کاربردی نبودن به عنوان مرجعی برای پژوهش‌های تاریخی تاکید کرده.

حسن فتحی هرچند به صراحت درباره تاثیرپذیری از رمانی خاص برای فیلمش سخن نگفته ولی عنوانی که برای این فیلم انتخاب شده یعنی “مست عشق” بیش از هر چیز یادآور کتابی است به نام “ملت عشق/چهل قانون عشق” از نویسنده‌ای ترک به نام”الیف شافاک/الو شعله(شفق)”.

الیف شافاک بعد از دکتر دیپاک چوپرا قصد کرده بود که به خیال خود با مولانا مشکلات روحی مردم این هزاره را درمان کند و آن هم فقط با معجزه عشق و نه متکی بر کلام عرفانی یک شیفته پیامبر اسلام(ص).

“ملت عشق” که از یک سو داستان شمس و مولانا و از سوی دیگر داستان ارتباط عاشقانه یک بانوی ویراستار متاهل با نویسنده یک رمان(!) را روایت می‌کند به‌لحاظ داستان‌پردازی بیش از هر چیز شباهت دارد به سریال‌های ترک.

ملت عشق
ملت عشق

ترک بودن نویسنده “ملت عشق” و همچنین تأکیدات مبتنی بر شراکت ترک‌ها در سرمایه‌گذاری “مست عشق” و استفاده از یک بازیگر زن ترک با نام “هانده ارچل” برای ایفای نقش کیمیاخاتون دخترخوانده مولانا، بیش از هر چیز احتمال زنانه بودن فیلم و ارائه روایت ارتباط مولانا-شمس از دریچه نگاه کیمیاخاتون را شکل می‌دهد. به خصوص اگر درنظر داشته باشیم فتحی پیش از این فیلم، درگیر تولید سریال “شهرزاد” با محوریت یک زن بوده و بعد از این فیلم هم به سراغ تولید سریال “جیران” خواهد رفت باز با محوریت زندگی اولین سوگلی ناصرالدین‌شاه.

اگر ژان کلودکریر و حسن فتحی به‌دنبال پررنگ کردن ارتباط مادی شمس-مولانا و مانور بر داستان دخترخوانده مولانا باشند(؟) از همین حالا می‌شود پیش‌بینی کرد که نتیجه کار در حد و اندازه رمانی خواهد بود با عنوان “کیمیا خاتون” نوشته سعیده قدس که اتفاقا فرهاد توحیدی نویسنده همکار فتحی هم نامش را در فهرست منابع “مست عشق” آورده!

سعیده قدس روایتی پرسوزوگداز ارائه می‌دهد از شمس تبریزی متعاقب کشتن همسرش(کیمیاخاتون)و مادی‌گرایی رمان تا آنجا پیش می‌رود که مولانا به سفارش شمس چنان ریاضتی می‌کشد که از آذوقه خانواده هم می‌زند. در تخیلی بودن رمان همین بس که با وجود اینکه سعیده قدس مدتها قبل رایتش را به داریوش مهرجویی واگذارده با این حال مهرجویی که خود فلسفه خوانده تاکنون بهش اعتنایی نکرده چون فیلم ساختن درباره شمس و مولانا، کار بسیار ظریف و‌ دقیقی می‌طلبد که با پرداختن به بخش‌های نامشخص، غیرموثق و شخصی زندگانی آنها که پاورقی نویسان را به خودش جلب می کند، وهن مولانا است و بس.

کیمیاخاتون

آیا از فرانسه تا ترکیه و از ژان کلود کریر تا حسن فتحی؛ همه در نخ کیمیاخاتون و در نهایت مصور کردن تعبیرات ذهنی سعیده قدس هستند یا اینها در نگارش فیلمنامه‌های خود از حضور لازم و ضروری آرای مولاناپژوهانی مثل محمدعلی موحد، کریم زمانی و بدیع‌الزمان فروزانفر بهره‌مند شده‌اند تا به تصویری شفاف‌تر از چگونگی ذوب مولانا در شمس و پرهیز از درغلتیدن به مایه‌های مد روزی عاشقان “کتاب سبز” برسند؟

امید که عزم نیک امثال حسن فتحی و ژان کلودکریر برای ساخت فیلم مولانا، عین پاورقی‌های مجلات عامیانه و کتابهای راسته شاه آباد و بازار بین الحرمین، تبدیل نشود به یک سری داستانهای آغشته به افسانه از زندگی شخصی شمس و‌ مولانا که محل جولان زنهاست تا خود این دو‌ نفر.




با تدبیر رییسی، “خانه پدری” رفع توقیف شد+عکس/آغاز مجدد اکران از همین امشب

سینماروزان: کمی بیش از دو هفته بعد از توقیف “خانه پدری” توسط دادستانی، با تدبیر رییس قوه قضاییه این فیلم رفع توقیف شد و از امشب مجددا روی پرده خواهد رفت ولی مشخص نیست که حوزه هم با رفع توقیف همراه خواهد بود یا نه؟

معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی با اعلام خبر رفع توقیف گفت: نامه دادستانی تهران مبنی بر رفع توقیف این فیلم را دریافت کردیم.

محمد مهدی طباطبایی نژاد با قدردانی از تدبیر ریاست محترم قوه قضائیه جهت دستور ویژه رسیدگی برای رفع توقیف فیلم «خانه پدری» اظهار کرد: بدون شک این تدبیر ایشان و همکاری‌های مسوولان قوه قضاییه در اجرای آن به انسجام و همدلی جامعه سینمایی کشور کمک می‌کند.

خانه+پدری
خانه+پدری

وی ادامه داد: از اولین ساعاتی که این اتفاق برای فیلم افتاد وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی، شخصا موضوع را دنبال کردند و رایزنی‌های لازم با رئیس محترم قوه قضائیه انجام شد و با همت ایشان به نتیجه رسید. از آقای کیانوش عیاری هم سپاسگزاریم که در سه چهار روز اخیر همراهی‌های لازم را معمول داشتند که به اکران مجدد فیلم کمک کرد.

معاون سازمان سینمایی با بیان اینکه نمایش «خانه پدری» مثل سابق با رده‌بندی سنی ۱۵+ و محدودیت سالن نمایش از امشب ادامه پیدا می کند گفت: بلیت فروشی این فیلم از ساعاتی دیگر مجددا در سامانه فروش برخط بلیت، فعال خواهد شد.

خانه+پدری
خانه+پدری




گزارش لحظه‌به‌لحظه روزنامه اصلاح‌طلب از سرقت “سمفونی نهم” با گوشی روشن در یک سینمای پایتخت ⇐عین آب خوردن داشت از پرده سینما، فیلم می‌گرفت

سینماروزان: مشکل قاچاق فیزیکی-مجازی فیلمهای سینمایی همچنان ادامه دارد و هرازگاه نیز نسخه‌ای پرده‌ای از فیلمهای روی پرده وارد شبکه قاچاق می‌شود و داد سینماگران را به آسمان می‌رساند ولی همچنان نظارتی سختگیرانه برای جلوگیری از این آسیبها لحاظ نمی‌شود.

به تازگی روزنامه اصلاح طلب “اعتماد” گزارشی ارائه داده از سرقت فیلم روی پرده “سمفونی نهم” با گوشی موبایل در یک سینمای پایتخت!!

متن گزارش را بخوانید:

ساعت پنج عصر از پس روزي پركار، با ذهن و جسمي سرشار از خستگي، راهي سينما شدم. براي تماشاي «سمفوني نهم»، فيلم جديد محمدرضا هنرمند. بعد از طي كردن ترافيك سنگين به سينما رسيدم. در لحظات باقيمانده تا شروع فيلم چند تماشاگر به‌طور پراكنده گوشه كنار سالن نشستند. در تاريكي محض سالن فرو رفتيم. هنوز يك ربع از شروع فيلم نگذشته بود كه پسر جوان بلندقدي وارد سالن شد و از لابه‌لاي صندلي‌ها گذشت و دقيقا در صندلي رديف دوم، جلوي من نشست. دوباره توجهم كه براي لحظاتي پرت شده بود، جلب پرده شد. فيلم به سكانس‌هاي مهم و كليدي رسيده بود كه به يك‌باره متوجه روشنايي موبايل جوان شدم كه مشغول ضبط تصاوير فيلم از روي پرده بود. از آنجايي كه صندلي‌هاي سالن سينما شيب‌دار طراحي شده و من هم در رديف آخر و ته سالن نشسته بودم، حركات جوان رديف دوم، به وضوح قابل ديدن بود. حتي مي‌توانستم زمان فيلمي كه مي‌گرفت را از روي ثانيه‌هاي دوربين تلفن همراهش ببينم. تا اينكه زمان فيلمي كه داشت ضبط مي‌كرد از سه دقيقه گذشت و جوان ضبط را قطع كرد. نفس راحتي كشيدم و با خودم گفتم به خير گذشت. اين‌طور تصور كردم كه انگار همين چند لحظه خوشامد او بود. دوباره حواسم را جمع فيلم كردم. هنوز چند دقيقه نگذشته بود كه او دوباره دوربين را بالا برد و شروع به ضبط تصاوير فيلم كرد.

دوباره سكانس‌هاي مهم تاريخي فيلم و لحظه‌هايي كه شخصيت ملك‌الموت (حميد فرخ‌نژاد) روي پرده بود، داشت ضبط مي‌شد. اين روال ادامه داشت و بي‌اغراق نزديك به پنج بار جوان از تصاوير اصلي فيلم، فيلمبرداري كرد. من مدام به اطراف سالن نگاه مي‌كردم تا مسوول كنترل سينما را ببينم و حداقل به او يادآوري كنم تا جلوي اين عمل غيرقانوني جوان را بگيرد اما كسي را نديدم كه نديدم.

وقتي به نتيجه‌اي نرسيدم از كوره در رفتم و به جوانك آرام گفتم: «آقا چرا فيلم مي‌گيري؟» برگشت و در حالي كه چشم‌هايش متعجب بود، نگاه سرزنش‌آميزي به من كرد و گفت: «به شما ربطي داره؟» با اين حال دوربين موبايل را پايين آورد و من همچنان اطراف را نگاه مي‌كردم كه آيا با اين صداي ما كنترل‌چي ضرورت حضور را در سالن حس مي‌كند يا نه؟ ولي باز كسي را نمي‌ديدم. از طرفي كلافه شده بودم كه سكانس‌هاي مهم فيلم را نتوانسته بودم ببينم. با اين حال خدا را شكر كردم از اينكه دوربين جوان خاموش شده بود.

دقايق پاياني فيلم بود كه مراقب سالن براي اينكه مسير خروج را به تماشاگران نشان دهد وارد سالن شد و در رديف اول كنار من ايستاد. بلافاصله اشاره كردم كه اين جوان از پرده فيلم مي‌گيرد. تعجب كرد و كمي هم عصباني شد و تا انتهاي فيلم كنار صندلي‌ها ايستاد.

بالاخره فيلم تمام شد و تيتراژ فيلم بالا آمد و من كه از فرط خستگي ذهني و جسمي و از سر عصبانيت نتوانسته بودم در آرامش فيلم ببينم از سالن خارج شدم تا حداقل نفس راحتي بكشم. از پله برقي پايين مي‌آمدم كه صداي بلندي مرا به خودش متوجه كرد. برگشتم و ديدم همان جوان دست به دوربين است. با لحني عصبي گفت: «خانوم شما چه كاره بودي كه به طرف گفتي من از پرده فيلم مي‌گيرم؟» خسته بودم، عصبي و كلافه هم شده بودم. با صداي بلند گفتم: «من خبرنگارم. بيا با هم برويم حراست تا ببينيم كار كي غلط بوده.» جوان يقه كاپشن خود را بالا كشيد و رفت.

وقتي از سالن سينما خارج شدم، ساعت از هشت شب هم گذشته بود. با مرور اين اتفاقي كه در سالن سينما برايم افتاده بود نامه سراسر تاسف‌بار كارگردان و تهيه‌كننده فيلم «سرخپوست» مقابل چشمانم بود. آنها در آن نامه از مسوولان خواهش كرده بودند جلوي قاچاق فيلم‌ها را بگيرند. در آن لحظه دلم مي‌خواست به آنها بگويم كه با چشمان خودم ديدم كه چگونه سرمايه و تلاش صدها نفر اهالي سينما به يغما مي‌رود و كسي نيست جلوي آن را بگيرد.

دوستي به طنز در توييتر نوشته بود: يكي از خطير‌ترين وظايف كنترل‌چي‌هاي سينما در دهه شصت راه رفتن در سالن نمايش و تاباندن نور چراغ قوه بين صندلي‌ها بود. وقت تاباندن نور كنترل‌چي جوري راه مي‌رفت كه انگار فاتح لنينگراد است، اما چرا چنين مراقب‌هايي در حال حاضر در سالن‌هاي سينما ديده نمي‌شود؟ قبول دارم اين نوع كنترل خيلي ابتدايي و متحجرانه است، در عين اينكه اصلا اجازه نمي‌دهد آدم فيلم را تماشا كند ولي چطور ممكن است در غياب هر نوع نظارتي آدم‌ها به راحتي از پرده فيلمبرداري كرده و همه جا پخش كنند و در عين حال آب هم از آب تكان نخورد.




یک رسانه اصلاح‌طلب خطاب به وزیر ارشاد⇐آیا براي صدور سريع دستور ساخت 2 پلاتوي معمولي تئاتر در خرمشهر هم باید در توييتر عكس و فيلم بارگذاري كنيم؟/اگر قرار بر مديريت مجازي بود كاش همان سه سال پيش رسما اعلام مي‌شد بلكه بچه‌هاي محروم خرمشهر و آبادان امروز يك صندلي راحت براي نشستن داشتند!!

سینماروزان: محرومیت نقاط جنگ‌زده ایران، سه دهه پس از پایان جنگ کماکان باقیست و وقتی به وادی فرهنگ می‌رسیم این محرومیت دوچندان می‌شود. کافیست به آمار توسعه زیرساخت‌های فرهنگی در نقاط مختلف ایران نگاهی بیندازیم تا متوجه شویم مناطق جنگ‌زده چگونه با حداقل‌ها می‌سازند.

روزنامه اصلاح‌طلب “اعتماد” با مرور کمبود امکانات فرهنگی در خرمشهر نوشت: بيست و دومين جشنواره تئاتر فتح خرمشهر روز گذشته به پايان رسيد؛ جايي كه حدود 500 هنرمند از چند شهر كشور آثار نمايشي خود را با كمترين امكانات روي صحنه بردند. وقتي مي‌نويسم با كمترين امكانات، غلو نمي‌كنم چون تمام نمايش‌ها مجموعا در سه سالن اجرا شد كه بي‌تعارف‌ مي‌توان گفت هيچ‌كدام سالن استاندارد نمايش نبودند. سالن «خليج فارس» خرمشهر مانند بسياري از اماكن مشابه در شهرستان‌هاي ايران بيش از آنكه محل اجراي نمايش باشد، مكاني براي سخنراني است كه حالا به منظور نمايش هم استفاده مي‌شود. بايد از نزديك مشاهده مي‌كرديد چطور سِنِ محل سخنراني را براي اجراي نمايش آماده كرده بودند. اگر ‌بخواهم تصوير دقيق‌تري ارايه كنم پيشنهاد مي‌دهم سازه‌ مكعب شكلي را تجسم كنيد كه روي سن سالن همايش ساخته شده و 50 نفر ظرفيت دارد. بدون محل نشستن راحت، بدون تكيه‌گاه، امكانات نوريِ مناسب و كاملا ابتدايي. در مجاورت همين مثلا سالن تئاتر، زميني باير وجود دارد كه از سه سال قبل قرار بوده در آن پلاتوي بلكس باكس – پلاتوي نمايشي خرمشهر- ساخته شود، اما نشد.

این روزنامه ادامه داد: «نگارخانه شهريار» كه قرار بود به «پلاتو غريفي» تغيير نام دهد نيز نمونه ديگرِ اين سه‌گانه عجيب و غريب است. يك جعبه بدون امكانات با كف سنگ! بدون آكوستيك مناسب صدا و امكانات نوري، بي‌آنكه نام و نشان محل اجراي نمايش را بر پيشاني داشته باشد. كافي است غروب در پياده‌راه مقابل مجموعه قدم بزنيد، تاريكي به حدي است كه اصلا متوجه نخواهيد شد جماعت به چه علت در محل ازدحام كرده‌اند. يك لوله آهني از سمت چپ سقف به سمت راست جوش داده شده كه روي آن لوله! دو پروژكتور بسته‌اند تا بازيگر در خفقان و گرما زير نورش به اجرا بپردازد. اينجا هم قرار بوده پلاتوي اجراي نمايش باشد، اما نشد.

“اعتماد” افزود: در همين اثنا كه مشغول بازديد از امكانات كه نه، فقر كامل زيرساخت بچه‌هاي تئاتر خرمشهر بودم، از پايتخت خبر رسيد تماشاگري در يكي از سالن‌ها هنگام خروج دچار حادثه‌اي شده است. ظواهر امر نشان مي‌داد چند نفري هم طبق معمول دست به تلفن شده‌اند و نتيجه هم كه روشن، فضاي مجازي و خود خبرنگارسازي و درخواست توييتريِ يك اكانت بي‌نام و نشان خطاب به وزير ارشاد كه، آقا اين چه وضعي است؟ رسيدگي كنيد. سيدعباس صالحي هم در حركتي جالب بي‌فوت وقت به اكانت بي‌هويت پاسخ نوشت كه بله! همين حالا دستور دادم مديركل هنرهاي نمايشي پيگيري كنند. اينجا شد!

این روزنامه خاطرنشان ساخت: حال جا دارد از وزير فرهنگ بپرسيم كه لازم است براي صدور سريع دستور ساخت 2 پلاتوي معمولي تئاتر در خرمشهر در توييتر عكس و فيلم بارگذاري كنيم؟ اگر قرار بر مديريت مجازي بود كاش همان سه سال پيش رسما اعلام مي‌شد تا ما خبرنگاران جاي گزارش مكتوب و تصويري در روزنامه‌ها و خبرگزاري‌ها زودتر دست به موبايل و توييتر شويم، بلكه بچه‌هاي محروم خرمشهر و آبادان امروز يك صندلي راحت براي نشستن داشتند.




آقازاده دو عضو گروهک منافقین؛ تصویربردار مستند جنسی مطبوع(!) رسانه‌های دست راست!؟

سینماروزان: در ادامه تولید مستندهای جنسی توسط جوانان نورس دست راستی، به تازگی مستندی با نام “ایکسونامی” از همین جوانان رونمایی شده؛ مستندی که با تبلیغ گل‌درشت بر سر استفاده از یک پورن‌استار به دنبال جلب مخاطب است!!!

با این کاری نداریم که چرا در دل افشاگری‌های منتج از مفاسد اقتصادی و تاثیر آن بر بیکاری و بدکاری بسیاری از جوانان ایرانی، نورسان راستی به دنبال بازنمایی روند انقلاب جنسی آن هم در آمریکا و از زبان یک پورن‌استار هستند؟؟

مساله اینجاست که رسانه‌های دست راستی که اغلب کمدی‌های بفروش سینماها را به‌خاطر استفاده از شوخی‌های اروتیک می‌نوازند نه تنها کمترین نقدی به “ایکسونامی” وارد نکرده‌اند بلکه به طور دنباله‌دار هم رپورتاژهایی را برای این فیلم رفته‌اند.

عجبا که این اتفاق در شرایطی افتاده که کارگردان جوان این مستند در گفتگو با “جام جم” اعتراف کرده به استفاده از آقازاده دو عضو گروهک منافقین به‌عنوان تصویربردار “ایکسونامی”.

محسن آقایی کارگردان “ایکسونامی” میگوید: بالا رفتن قیمت دلار به ما اجازه نمیداد یک گروه حرفه‌ای آمریکایی را برای تولید جمع کنیم و برای همین گشتیم دنبال ایرانی‌هایی که در آمریکا زندگی می‌کنند تا اعتماد حداقلی شکل گیرد.

کارگردان “ایکسونامی” ادامه داد: یک دختر جوان ایرانی پیدا کردیم که هم تصویربردار بود و هم کارگردان و هم حاضر بود اجاره دوربینش را خیلی کمتر از ما بگیرد. فقط یک مشکل کوچک داشت؛ پدر و مادرش عضو سازمان مجاهدین خلق بودند و ما تازه اواخر آشنایی مان، این را فهمیدیم!!




جمشید مشایخی میزبان “ادیپوس”

سینماروزان: نمایش «ادیپوس» به نویسندگی و کارگردانی مرتضی صفری از سوم آذر ماه در سالن استاد جمشید مشایخی روی صحنه می‌رود.

نمایش «ادیپوس» بر اساس طرحی از نمایشنامه “ادیپ شهریار” اثر سوفوکل به نویسندگی و کارگردانی مرتضی صفری، از روز یکشنبه 3 آذرماه در سالن استاد جمشید مشایخی به روی صحنه می رود. در این نمایش 70 دقیقه ای، شایان قنادزاده، مهشید عرفان، مهسا ریاحی، سحرناز عمرانی، فریبا طاهری و دنیا بابالو به ایفای نقش می پردازند.

از دیگر عوامل این گروه می توان به مدیر اجرایی: شایان خاکبازان، دستیار کارگردان: محمد زارعی، طراح گریم: دلبر کولیوند ، طراح نور و صدا: حمید کشف نما، ساخت دکور: مسعود صداقتی، طراحان گرافیک: محمد رضوانی و محمد زارعی، آهنگساز: مرتضی پورعلی، هنروران: ملینا دلخواسته، محدثه احمدی، فاطمه سلمانی، فرزانه فرامرزی، عکاس: محمد رضوانی و مدیر روابط عمومی: زهراسادات مصطفوی اشاره کرد.

نمایش «ادیپوس» از روز یکشنبه 3 اذر ساعت 17:30 در تالار استاد جمشید مشایخی روی صحنه می‌رود و پیش فروش آن به زودی در سایت تیوال آغاز می شود.




حمید ماهی‌صفت یا همان مستربین ایران در یک گفتگوی تفصیلی اظهار داشت⇐در داخل کشور متهم بودم به لس‌آنجلسی بودن و در خارج از کشور مرا بسیجی خطاب می‌کردند!/تندروهایی که در دهه هفتاد جلوی برنامه‌های مرا می‌گرفتند حالا به دفترمان می‌آیند و برای اجرا در جشن عروسی فرزندان‌شان از ما وقت می‌گیرند!/هم در نیروی انتظامی اجرا داشته‌ام و هم در وزارت اطلاعات/در ماه‌های محرم و صفر حتی در خارج از کشور هم برنامه نمی‌گذارم!/سه ماه قبل از فوت، نزد هاشمی رفسنجانی رفتم و گفتم از عشاق ۴۰ ساله شما هستم و حلالم کن که ادایت را درآوردم!!/شوخی با احمدی‌نژاد باعث شد اجراهای شهرستان ما به هم بخورد!!/شوخی‌ام با روحانی، برایش بد نشد!!/برای هر اجرا بیشتر از ده میلیون نمی‌گیرم!!

سینماروزان: حمید ماهی‌صفت که به مستربین ایران هم شهره است مدتها قبل از آن که چیزی به نام استندآپ در تلویزیون ایران باب شود به اجرای استندآپ می‌پرداخت و البته گهگاه نیز اخباری درباره مشکلاتش بابت این اجراها به گوش می‌رسید.

ماهی‌صفت که در سالهای اخیر همچنان به اجرای استندآپ‌های نمکین ادامه می‌دهد در گفتگویی تفصیلی با “فرهیختگان” به روایت فراز و فرود کارهایش پرداخته است.

متن گفته‌های حمید ماهی‌صفت را بخوانید:

نزدیک به نیم قرن است که من جوک می‌گویم. آن زمان کلمه مرکبی به نام استندآپ کمدی وجود نداشت، منتها چون بچه بودم، اشخاصی مانند سیدکریم که الان آمریکا است، علی‌بابا و منوچهر نوذری که فوت کرده‌اند، به این کار مشغول بودند. مثلا مرحوم منوچهر نوذری فیلم هم بازی می‌کرد، اما جوک‌گو بود یا تابش هم جوک‌گو بود. اینها برای قبل از انقلاب است، اما بعد از انقلاب چند سالی به خاطر جنگ متوقف شد و بعد از آن من که بزرگ شده و از دوران بچگی خارج شده بودم، استارت این کار را زدم. در یک سفره‌خانه که مربوط به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی بود، یک شب برنامه‌ای اجرا کردیم که خیلی استقبال شد، اما دیدگاه خیلی‌ها مانند الان نبود. آن زمان دیدگاه‌ها خیلی بسته بود. فکر می‌کردند مثلا این آدم از لس‌آنجلس آمده که فرهنگ ما را خراب کند، ماموریتی را انجام دهد و برگردد. کم‌کم مردم و مسئولان دیدند من در برنامه خودم حدیث و دعا می‌خوانم و از صحبت‌های امام و بچه‌های جنگ می‌گویم. کم‌کم من را باور کردند. در چند شهر ایران هم سال‌های 70 تا 80 تشنج‌هایی از سوی برخی به‌وجود آمد که نمی‌دانم اسم آنها را تندرو بگذارم یا حزب‌اللهی، اما تقریبا 20 سالی هست که همه حاشیه‌ها و حرف و حدیث‌ها درباره من تمام شده و حتی خود مخالفان صددرصد من دم در دفتر آمده‌اند که نوبت عروسی ما است، پسرم جشن دارد، شرکت ما جشن دارد، برنامه ایران‌خودرو است، جشن وزارت اطلاعات است و همه اینها در آرشیو روابط‌عمومی ارگان‌های جمهوری اسلامی هم هست.

 برنامه‌های خارج از کشور

مثلا در دو شهر از سوئد و سه‌، چهار شهر از کانادا، چه سلطنت‌طلب‌ها و چه منافقین برنامه‌های ما را دیده بودند و حتی من را تهدید به ترور کردند. آنها فکر می‌کردند من بسیجی و اطلاعاتی و آدم روحانیت هستم، چراکه در برنامه‌های خود نکات اخلاقی و دینی و ارزشی بیان می‌کردم. بعد این سبک کلا شکسته شد تا سه، چهار سال پیش که به‌طور رسمی و علنی و قانونی بنیان نهاده و مثلا خندوانه و کلاس‌های استندآپ کمدی برگزار شد.

روال عرفی مجوز برای کنسرت‌های خنده

آن سال‌های اول که در تهران برنامه داشتم، شورای تامین در روز نیمه‌شعبان صلاح دانست این برنامه به‌هم بخورد و من هم با جان و دل پذیرفتم. به خاطر اینکه قدری ماهواره‌‌ها برنامه‌های ما را پخش می‌کردند و مردم دوست داشتند ما را ببینند. آن زمان از شورای تامین کرمان کسی گفت این ماهی‌صفت به معنی هجوم مردم است و در نتیجه به من گفتند نیمه‌شعبان برنامه نباشد و دو تا سه روز قبل‌تر یا بعدتر بیایید. ما هم قبول کردیم. به جز مجوزهای ارشاد و اماکن الان نظر امام‌جمعه، شورای تامین و نظر شورای شهر خیلی مهم است. خیلی زیرجلدی و خزنده و کاملا غیرمستقیم به شرکت‌های برنامه‌گزار می‌گویم که از مسئول شهر بپرسید شاید صلاح نباشد. کسانی که به‌طور رسمی باید درباره این برنامه‌ها نظر بدهند، امام‌جمعه، شورای تامین و سپس ارشاد و اداره اماکن است.

 روال قانونی

باید از ارشاد و اماکن سوال شود. البته اماکن به جهت شناختن محل، امنیت و… است. جاهایی که بیش از 500 نفر هستند، مثلا در شهرستان‌هایی که ورزشگاه‌های سه تا پنج هزار نفری دارند باید آمبولانس و آتش‌نشانی هم باشد و این طبیعی است. هرچه جمعیت بیشتر باشد، حساسیت مسئولان شهر روی این برنامه بیشتر است و بیشتر از همه اصفهان و مشهد حساسیت دارند.

 نحوه نظارت

اولا در مجوز ما نوشته شده که این جوک‌ها نباید به نیت تحقیر و استهزا گفته شود. ثانیا گفته شده که در روزهای عزاداری و ماه‌های عزا مانند محرم و صفر و دهه‌های فاطمیه اجازه اجرا نداریم. ما هم مسلمان هستیم و خودمان این را می‌دانیم. چه بسیار اجراها (حتی در خارج کشور)، نه در محرم که اواخر ماه صفر برای من پیش آمده؛ مثلا 15-10 هزار دلار بوده، ولی گفتم نمی‌آیم و نمی‌خواهم اجرا داشته باشم. اما ادعای من این است که فوق‌تخصص مخاطب‌شناسی دارم؛ یعنی وقتی وارد جشنی می‌شوم، آنجا می‌فهمم باید درجه شادی آن جشن چقدر باشد و یک لحظه مغزم مطالب را سورت می‌کند؛ مثلا چه چیزی را باید کجا بخوانم و کجا نباید بخوانم و بگویم سرما خورده‌ام و نمی‌توانم. من به‌شخصه به خاطر پایداری خودم خیلی ملاحظه‌کار هستم. به‌عنوان مثال از دو روز گذشته تا پس‌فردا هفت جشن در نیروی انتظامی چه گذرنامه، چه حوزه امنیت، چه نیروی انتظامی مرکز و چه بخش اماکن دارم. وقتی نیروهای انتظامی انتخاب ماهی‌صفت را دارند، از مقامات بالاتر استعلام کرده‌اند و چراغ سبز شده است.

 مجوز سه‌ماهه ارشاد

مجوزهایی که ارشاد به ما می‌دهد، سه‌ماهه است. مواردی پیش می‌آید -که البته برای شخص حمید ماهی‌صفت اتفاق نیفتاده- کسی بوده که رفته مجوز بگیرد، به او گفته‌اند فعلا نمی‌شود، چون نامه آمده شما کارهای غیراخلاقی در برنامه‌های خود داشتید. طرف چون در کیش برنامه دارد، فکر می‌کند چون اسم آنجا منطقه آزاد است، همه چیز آزاد است. آنجا منطقه آزاد اقتصادی است، منطقه آزاد فرهنگی و اخلاقی که نیست. مثلا یک ماه مجوز طرف را تمدید نکردند. البته آن چیزی که شما می‌خواهید بدانید، کمرنگ است. جواب من این است که آن نظارت کمرنگ است.

 ترکیب «کنسرت خنده»

رسیتال یعنی یک نفر تنها پیانو بزند، دونوازی ساز مثلا یک نی و یک ضرب باشد یا یک سنتور و یک چیز دیگر، اسم آن دونوازی است، دو به بالا را همنوازی می‌گویند و سه، چهار به بالا را کنسرت موسیقی سنتی یا کنسرت فلان خواننده می‌گویند. کلمه کنسرت خنده فقط خودش خنده‌دار است، چون به هیچ وجه این دو با هم سنخیت ندارند. کنسرت برای چیزی است که فقط ساز باشد، گفتار جوک نباشد. این کلمه من‌درآوردی است.

گردش مالی برنامه‌های طنز

من بلیت‌فروشی نمی‌کنم، ولی داستان آنهایی که بلیت‌فروشی می‌کنند، متفاوت است. مثلا همکاری داشتم که در کرج برنامه برگزار کرده، تا دو روز مانده به مراسم 100 تا بلیت فروخته، ولی سالن 1300 نفره بوده و یک‌باره 70 درصد آف گذاشته یا به شرکت واحد یا غیره بلیت رایگان فروخته تا تمام شود. نمی‌توان آن دو هزار نفر را در 250 هزار تومان ضرب کرد. 300-200 فقط قیمت ردیف جلو است. من خودم بلیت‌فروشی نمی‌کنم، صادقانه مطالب را بیان می‌کنم.اگر با مجانی‌ها در نظر بگیرید 60-50 هزار تومان است. 70 هزار تومان را قبول ندارم، ولی شما 70 هزار تومان بگیرید. مجانی زیاد دارد و خود کنسرت‌گذار محبت می‌کند 50 بلیت به اداره ارشاد و 50 بلیت به اداره اماکن به‌عنوان هدیه می‌دهد، نه اینکه این مراکز بلیت بخواهند. آنها چیزی به‌عنوان باج و رشوه ندارند، ولی هدیه‌ وجود دارد که 50 بلیت می‌دهند. بیشتر سود کنسرت‌ها برای شرکت کنسرت‌گذار است که متاسفانه در آنها آدم‌‌های نادرست زیاد است. همواره ادعا می‌کنند ضرر کردیم و به اختلاف می‌خورند. آن زمان من برنامه‌های کنسرت را کلا کنار گذاشتم و فقط اجراهای خصوصی را می‌پذیرم که دریافتی من مثلا حدود 10میلیون تومان است.

 حفظ اخلاق و تعهد در اجرا

وارد مقوله کنسرت و خواننده‌ها نمی‌شویم که افتضاحی وصف‌ناشدنی است، پسر تتو می‌کند و زیرابرو  برمی‌دارد و آستین کوتاه می‌پوشد و سرتاسر بازوی او خالکوبی است و شلوار تنگ می‌پوشد و یک جفت کفش کالج رنگ‌به‌رنگ هم می‌پوشد و یک حلقه در گوش دارد؛ اینها در ایران نبوده است. اینها وارداتی است و در ماهواره دیده‌اند و هیچ‌کس هم نیست جلوی اینها را بگیرد. تمام اشعار در یک مفهوم خلاصه می‌شود که با من بودید و من را رها کردید و دنبال کس دیگری رفتید.

 شوخی با مسئولان کشور

بازخوردها خوب بود. من سه ماه قبل از فوت آقای هاشمی خدمت ایشان رفتم و گفتم از عشاق 40ساله شما هستم و از بچگی شما را دوست داشتم، ولی چند سال پیش دو، سه جا ادای شما را درآوردم و خدمت رسیدم از شما حلالیت بطلبم. ایشان سرشان پایین بود، ولی همین که گفتم آمدم حلالیت بطلبم، سر خود را بالا کرد و خندید و گفت پس شما بودید و من خوشم آمد و قشنگ بود. عکس این دیدار در اینستاگرام هست و می‌توانید ملاحظه کنید. مثلا یک بار تلفنی برای حاج صادق آهنگران با صدای خودشان خواندم. خوش‌شان آمد. دوست ایشان سرداری بود که گفتند گوشی را می‌دهم و عین این را برای آقای آهنگران بخوانید. او هم خندید و خوشش‌ آمد. شوخی با آقای روحانی کردم که در انتخابات هم برای ایشان بد نشده است. این شوخی بازخورد بدی نداشته است. یک بار در خارج کشور یک شوخی در حضور مسئولان جمهوری اسلامی، سفیر و نماینده رهبری و حراست با آقای احمدی‌نژاد کردم که برای مدت کوتاهی باعث شد اجراهای شهرستان‌های ما به مشکل خورد و بعد توضیح دادم و گفتم اصل قضیه این بود و فیلم هم موجود بود.

 کتاب درباره نماز

بله، سه بار اسم من در کتاب رکوردهای جهانی ثبت شده است. یک بار به‌دلیل انتشار کتاب درباره نماز بود. سه میلیون تیراژ سال 2011 داشت. سال 2013 به چهار میلیون و سال 2015 به پنج میلیون رسید و روی این پنج میلیون ایستادیم و توان مالی برید و اجازه نداد.




آقازاده‌های متنفذ علیه «آقازاده»؟!+عکس/امتداد مشکلات قابل پیش‌بینی برای سریال ملتهب حامد عنقا!!

سینماروزان: در یکی دو ماه گذشته درز برخی اخبار غیررسمی درباره سریال خانگی «آقازاده» موجب واکنش‌هایی از سوی نویسنده و تهیه کننده سریال و ذکر توضیحاتی دوپهلو درباره محتوای ملتهب سریال گردید.

با این حال این توضیحات هم نه تنها از حجم شایعات حول سریال کم نکرد بلکه باعث شکل‌گیری حساسیت‌های بیشتری حول سریال و درونمایه آن شده؛ حساسیت‌هایی که هسته اصلی تولید را هم متحمل فشارها و ایجاد موانع جدی برای ادامه کار کرده.

از جمله این موانع به اعمال فشار از سوی برخی گروه‌های اقتصادی خاص برمی‌گردد که در روزهای گذشته از در اختیار قرار دادن لوکیشن‌هایشان به این پروژه سرباز زده‌اند و با بدقولی مشکلات مختلفی را برای تولید سریال در جهت تغییر مسیر داستان ایجاد کرده اند.

فشار برخی وزارتخانه‌های خاص و نامه‌نگاری‌های متعدد برای تغییر بخش‌هایی از خط اصلی داستان، از دیگر مشکلات شکل گرفته حول “آقازاده” است که افزایش حساسیت وزارت ارشاد و پیشنهاد برای حذف برخی از بخشها را نیز به دنبال داشته است.

یکی از عوامل پروژه که نخواست نامش اعلام شود فاش کرده به غیر از توصیه‌ برای اعمال تغییرات ده‌ها سکانس اصلی این سریال، کارشکنی‌هایی هم در روند تولید صورت گرفته و فی‌المثل برای یکی از سکانسهای خیلی مهم مرتبط با نمایش اتصالات ژن‌های خوب، به هلی‌کوپتری احتیاج بوده که علیرغم هماهنگی‌های قبلی، به پروژه نرسیده است.

آقازاده
آقازاده

از داستان «آقازاده» به طور رسمی چیزی منتشر نشده ولی آن طور که نویسنده و تهیه‌کننده‌اش حامد عنقا گفته با سریال تند و تیزی درباره پدیده «آقازاده»ها و فسادهایشان در ایران و بالاخص مفاسد اقتصادی‌شان روبرو هستیم.

فشارها فقط از بیرون نیست چون عنقا حتی از مجموعه‌ای که در آن مسئولیت دارد هم تحت فشار است. حامد عنقا مشاور هنری رییس هیات امنای دانشگاه آزاد است ولی به واسطه عنوان سریال که “آقازاده” است و حساسیتها و فشارهای موجود، رییس یکی از زیرمجموعه‌های این دانشگاه نیز از دراختیار قرار دادن لوکیشن به سریال سرباز زده!!

این اتفاقات در شرایطی رخ داده که هنوز پخش سریال شروع نشده چون با توجه به شمایلی که در قسمتهای ابتدایی از برخی آقازادگان خاص(!) و بخصوص ژن‌های خوب مشغول حال و حول در سینما و موسیقی، ارائه شده، هیچ بعید نیست «آقازاده»های مدنظر این سریال برای جلوگیری از افشای پشت پرده زندگی‌شان، اقداماتی موثرتر(!!) انجام دهند.

سینماروزان به دنبال آن بود که در گفتگو با تهیه کننده و کارگردان سریال درباره سرنوشت این سریال، شفاف‌سازی کند ولی هیچ کدام از این دو صحبت در شرایط فعلی را به صلاح سریال ندانستند و جز کلماتی مختصر در این باره حرف نزدند.

یکی از پرسشهای سینماروزان از کارگردان، شایعه پیشنهاد مشارکت یکی از سرمایه‌گذاران متمول فعال در سینما در پروژه “آقازاده” بود. بهرنگ توفیقی ضمن تایید این شایعه از پاسخ منفی به این سرمایه‌گذار بخاطر درخواست اعمال نظرات سوء در متن فیلمنامه خبر داد!

پرسش دیگر از توفیقی پیرامون ربط اعمال فشارهای وارده به سریال با شرکای سازمان‌هایی بود که در این سریال کنار تهیه‌کننده هستند. آیا همراهی برخی ارگانهای فیلم و سریال‌ساز به عنوان سرمایه گذاران این سریال اسباب اعمال فشار شده؟؟

توفیقی با ذکر آیه “یوم تبلی السرائر” ، پاسخگویی درباره این پرسش را به آینده محول کرد…

آقازاده
آقازاده




تازه‌ترین خروجی شورای صنفی نمایش ⇐ثبت قرارداد “مشت آخر”فخیم‌زاده

سینماروزان: در جلسه اخیر شورای صنفی نمایش قرارداد فیلم سینمایی «مشت آخر» به کارگردانی مهدی فخیم زاده در گروه فرهنگ بعد از فیلم «لیلاج» به کارگردانی داریوش یاری ثبت شد.

همچنین در جلسه اخیر کف فروش فیلم‌ها بررسی شد و دستور داده شد به اینکه اکران تمام آثار همچنان ادامه داشته باشد.




جواد هاشمی با اشاره به آشفتگی اکران پاییز بیان داشت⇐اکران همزمان سه فیلم کودک با حداقل سانس و تبلیغات، به ضرر سینمای کودک است!!/تلویزیون به دلیل “موزیکال”بودن فقط ۴۰ تیزر به “تورنادو” داده!/برنامه‌ریزی ارشاد برای سینمای کودک در حداقل ایده‌آل‌ها قرار دارد/فیلمبرداری «شهر گربه‌ها» را به زودی تمام می‌کنم ولی هنوز پروانه ساختش صادر نشده!!/سرعت تولید از سرعت تصویب پیشی گرفته!!/وقتی رییس سینما در مراسم تقدیر از فعالان سینمای کودک شرکت نمی‌کند، معلوم است که سینمای کودک برایش اهمیتی ندارد!/به انتظامی هشدار می‌دهم که اگر به سینمای کودک توجه نشود، آینده سینمای ایران تعطیل می‌شود

سینماروزان: گره اکران با شروع فصل پاییز و افزایش مدام فیلمهای روی پرده، کورتر شده است. چینش نامناسب فیلمها و اکران همزمان سه فیلم کودک با حداقل سانس درحالی‌که بخش عمده سانس‌ها در اختیار یک کمدی بزن و بکوب قرار گرفته بر آشفتگی اکران افزوده است.

جواد هاشمی کارگردان یکی از سه فیلم کودک روی پرده با عنوان “تورنادو” با اشاره به آشفتگی اکران به “ایسنا” گفت: معتقدم برنامه‌ریزی وزارت ارشاد برای سینمای کودک در حداقل ایده‌آل‌ها قرار دارد و این نوع برنامه‌ریزی فقط به سینمای کودک ضربه می‌زند. باید توجه می‌شدند که سه فیلم مهم جشنواره کودک همزمان با هم اکران نشوند چون به هر حال از نظر همه، فصل مدارس بهترین زمان برای اکران فیلم کودک است ولی وقتی حداقل سانس و تبلیغات به فیلمهای کودک میرسد معلوم است که ضرر خواهیم کرد.

او با اشاره به اینکه خودش تمایل داشت در تابستان فیلمش را اکران کند، تاکید کرد: شرایط برای این کار فراهم نشد در حالی که سینماها باید بیشتر کمک می‌کردند. من خودم همین الان در ترافیک اکران هستم چون «تورنادو 2» را هم برای اکران آماده دارم و مراحل فنی آن تقریباً تا 15 روز دیگر تمام می‌شود. ضمن اینکه فیلمبرداری «شهر گربه‌ها» را هم به زودی تمام می‌کنم.

هاشمی ادامه داد:‌ این ایده‌ال است که در تابستان هم فیلم کودک اکران شود، اما متاسفانه خانواده‌های ما هنوز چندان مشتاق نیستند که بچه‌های خود را به سینما ببرند. در واقع بردن بچه‌ها به سینما در کشور ما دچار خدشه شده است. البته من سعی می‌کنم فیلم‌هایم را برای خانواده‌ها بسازم تا بچه‌ها و بزرگترها با هم لذت ببرند اما با این وضعیت اکران جوابی نمی‌گیریم.

کارگردان «پیشونی سفید» گفت: برای سینمای کودک باید برنامه‌ریزی درستی شود چون این شرایط آینده خوبی را برای سینما به همراه ندارد، اما متاسفانه وزارت ارشاد عقب‌تر از تولید است در حدی که هنوز مجوز ساخت «شهر گربه‌ها» را نگرفته‌ام چون انگار فیلمنامه خواندن در این وزارتخانه خیلی طول می‌کشد و  سرعت تولید سریع‌تر از سرعت تصویب است. با این حال قصد ندارم بگویم وزارت ارشاد به طور کامل به سینمای کودک بی‌توجه بوده اما انتظار ما بیشتر است. سینمای کودک می‌تواند آینده سینمای ایران را تضمین کند و اگر سینما رفتن برای بچه‌ها به عادت تبدیل نشود سینمای ما آینده خوبی نخواهد داشت.

جواد هاشمی در ادامه به مراسمی که برای تقدیر از فعالان سینمای کودک برگزار شده بود اشاره و اظهار کرد:‌ روزی که قرار بود در بنیاد فارابی فعال‌ترین تهیه‌کننده، موفق‌ترین کارگردان و پخش‌کننده در حوزه سینمای کودک تقدیر شوند، انتظار داشتم رئیس سازمان سینمایی کشور هم که دعوت شده بود، در آن جلسه شرکت می‌کرد چون حداقل به عنوان یک سینماگر متوجه می‌شدم که این سینما برایشان اهمیت دارد و دست‌کم درددل و حرف‌های اهالی سینمای کودک را می‌شنیدند، اما به نظرم برای آقای انتظامی این مسئله اهمیتی نداشت. از این بابت خیلی متاسفم و از همین طریق به ایشان هشدار می‌دهم اگر به سینمای کودک توجه نکنند، آینده سینمای ایران تعطیل می‌شود.

او در پایان با ابراز ناراحتی از وضعیت اکران فیلم «تورنادو» گفت: این فیلم خیلی مظلوم اکران شده و حتی در شبکه‌های سراسری نتوانستیم بیشتر از 40 تیزر بگیریم چون می‌گویند فیلم موزیکال است و تقریباً همین اندازه تیزر را هم در شبکه پویا به ما دادند. من 30 سال معلم بودم، بچه مسلمانم، فیلم موزیکال هم می‌سازم، کجا باید آن را تبلیغ کنم؟ سینمای کودک شاد و مفرح است، آیا باید فیلم غمگین بسازم که بتوانم فضای تبلیغاتی برایش بگیرم؟




فراهم کردن زمینه برای بازگشت به وطن؟⇐حمله تند و تیز محسن نامجو به ” من و تو”+فیلم

سینماروزان: محسن نامجو خواننده‌ مهاجر ایرانی که تنها آلبوم مجاز داخلیش “ترنج” با حمایت حوزه هنری منتشر شده بود به تازگی حملات تندی را نثار شبکه “من و تو” کرده؛ بهانه این حمله، استفاده بی‌اجازه “من و تو” از یکی از قطعات او با نام “نامه” بوده ولی نامجو حین این حمله به ارائه تصویری جعلی از گذشته ایران در این شبکه که مورد انتقاد رسانه‌های اصولگرا هم بوده نیز انتقادات تندی را وارد کرده؛ آیا حرفهای اخیر نامجو پیش‌زمینه‌ایست برای بازگشت به وطن؟؟

نامجو گفت: شبکه “من و تو” یکی از قطعات بنده به نام “نامه” را با تعییر شعر در یکی از سطح پایین ترین کارهایش استفاده کرده است. این قطعه را سال ۲۰۰۹ برای همسرم ساختم و برای همین به این قطعه علقه عاطفی دارم و اخیرا نیز بعد از سالها در روز فوت مادرم، بازخوانیش کردم که ناگهان وایرال شد.

نامجو ادامه داد: دوره، دوره “من و تو” است! “من و تو” در ساختن گذشته جعلی از اتفاقات پیش از انقلاب ایران و خراب کردن آینده در ذهن زندگی جوانان امروز ایران نقش مهلک داشته است. در این دوران سخیفی که بشریت در آن به سر میبرد “من و تو” باید هم بتازد ولی حق خودم میدانم که به خاطر حرمت کار فرهنگی هم که شده رفتار اخیر “من و تو” را پیگیری کرده و از گردانندگان این شبکه بخواهم دست از سر موسیقی بردارند.

برای تماشای گفته‌های نامجو در نقد “من و تو” اینجا را ببینید.




چرا معاون نظارت به پشت صحنه آثار فقرا نمی‌رود؟؟

سینماروزان: اینکه در بحبوحه ماجراهای منتج از توقیف مجدد “خانه پدری” به ناگاه خبر می‌رسد که معاون تازه نظارت به پشت صحنه یکی دو پروژه سینمایی رفته و با عوامل این پروژه‌ها، عکس یادگاری گرفته عجیب نیست؟؟

به پشت صحنه فیلمها رفتن بدعت نیست؛ چراکه پیش از محمدمهدی طباطبایی‌نژاد، محمد احسانی از معاونان نظارت دولت اول اعتدال هم هرازگاه به پشت صحنه پروژه‌ها می‌رفت ولی هیچ گاه مشخص نشد رفتن به پشت صحنه از سوی ایشان چه سودی برای سینما دارد؟؟
از جمله پروژه‌هایی که احسانی در پشت صحنه‌اش حضور یافت “نهنگ عنبر”ی بود که کلی تعدیل متحمل شد که مبادا توقیف شود و بتواند روانه اکران شود.
“آوازهای سرزمین من” از دیگر پروژه‌هایی بود که احسانی به پشت صحنه‌اش رفت ولی عجبا که هنوز هم مجال اکران نیافته و به‌گونه‌ای ناگفتنی در توقیف به‌سر می‌برد.
“اسب سفید پادشاه”، “ماهی سیاه کوچولو” و “این سیب هم برای تو” که جملگی از آثار شکست‌خورده گیشه‌ها بودند از دیگر فیلمهایی بودند که احسانی به پشت‌صحنه‌شان سر زده بود.

رفتار احسانی در عزیمت به پشت صحنه فیلمها اخیرا از سوی طباطبایی‌نژاد معاون تازه نظارت پی گرفته شده و ایشان هم سر زدن به پشت صحنه فیلمهای در حال تولید را در دستور کار قرار داده. جالب است که طباطبایی‌نژاد اخیرا به پشت صحنه دو فیلم “درخت گردو” و “خون شد” رفته که هر دو چهره‌هایی متمول را به‌عنوان تولیدکننده کنار خود دارند.

“درخت گردو” را مصطفی احمدی تهیه‌کننده مطبوع(!) اول مارکت همراه اول مخابرات تولید میکند و “خون شد” هم حمایت محمدصادق رنجکشان سرمایه‌گذار متمول جدیدالورود به سینما را کنار خود دارد!!

طباطبایی‌نژاد پیشتر هم به پشت صحنه دو پروژه “لباس شخصی”امیرعباس ربیعی و “عنکبوت”ابراهیم ایرج‌زاد رفته بود که پروژه اول متعلق به سازمان ارزشی متمول اوج و پروژه دوم هم باز از آن رنجکشان است!!!

آیا عجیب نیست که معاون نظارت به‌جای پروژه‌های مستقل و لوباجت متعلق به سینماگران کم‌بنیه به سراغ پروژه‌های متمکنین رفته؟؟ اینکه از بین چهار پروژه‌ای که طباطبایی‌نژاد در همین ماههای ابتدایی حضورش در معاون نظارت به پشت صحنه آنها رفته، دو پروژه متعلق به رنجکشان، یک پروژه متعلق به اوج و دیگری متعلق به تهیه‌کننده متبوع اول مارکت است چه معنایی دارد؟؟

جای سینماگران مستقلی که لوباجت فیلم می‌سازند کجای دایره دیدارهای معاون نظارت است؟؟