1

سعید سلطانی کارگردان سریال #ستایش بیان داشت⇐متن سعید مطلبی برای #ستایش در کشورهای عربی هم مخاطب داشت!+دلایل ضعف فصول دوم و سوم

سینماروزان: متن سریال ستایش، نوشته سعید مطلبی از نویسنده‌های خوب و کارگردان‌های خوب، قدیمی و پیشکسوت سینما و تلویزیون است. رنگ قلمش، نوع نگاه و ارتباطی که در این سریال می‌بینید چیزی نیست که بتوان گفت برآیندش اتفاقی بوده یا براساس اقبال بیننده قسمت‌هایی به آن اضافه شده است.

#سعید_سلطانی کارگردان سریال #ستایش با بیان مطلب فوق به روزنامه جام جم گفت: از ابتدا، سعید مطلبی قصه را کامل نوشته بود و در قسمت پایانی فصل یک ستایش ما یک کپشن داشتیم که نوشته بود: «این قصه ناتمام است». یعنی مشخص بود قصه در ادامه به جوانب دیگری کشیده می‌شود.

سلطانی ادامه داد: تقابل نسل‌ها و زندگی سنتی پدرسالاری که برخلاف همه تعصبات و نوع نگاه سختی که دارد، حاوی عطوفت و پدرانگی شرقی است، نشانه‌هایی بود که بیننده ایرانی یا حتی بینندگانی را که فرهنگ‌شان به ما نزدیک است به خود جذب کند.

این کارگردان گفت: براساس اطلاعاتی که دوستان به من دادند کشورهای عربی و دیگر کشورهای فارسی‌زبان، نسبت به سریال ستایش و متن سعید مطلبی اقبال نشان دادند و با آن ارتباط برقرار کردند. این نکته مهمی است که از ابتدا این وسعت داستان مورد نظر سعید مطلبی بود و خود ما هم می‌دانستیم قصه ستایش ادامه‌دار است. این‌که در چه بخش‌هایی و در چه فصلی به چه چیزی بپردازیم بالطبع در شرایط تولید تعیین هدف شد. قصه ستایش یک قصه طولانی و ادامه‌دار بود و ما از آغاز، به قسمت‌های طولانی برای ساخت این سریال فکر می‌کردیم.

سلطانی در چرايي ضعف فصل دوم سریال گفت: این افت‌وخیز داستان است. نگارش، تولید و پخش سه فصل این مجموعه چیزی حدود ۱۰ سال به‌طول‌انجامید و بالطبع در طول این ۱۰ سال، سلیقه مخاطب تغییر کرده است. فصل ۲ در مقطعی پخش شد که سریال‌سازی در تلویزیون مثل امروز دچار افول نشده بود و سریال‌های درخشانی ساخته و پخش می‌شد.

وی ادامه داد: در زمان پخش فصل یک ستایش، این حجم از سریال ایرانی در حال پخش نبود، مضاف‌بر آن‌که در زمان پخش فصل ۲ این سریال، شبکه‌های خارجی پابه‌پای ما شروع به سریال‌سازی یا پخش سریال‌های ترکی و کره‌ای و … کرده بودند و درواقع حجم زیادی برنامه، روبه‌روی بیننده بود. شاید بخشی از این افت‌وخیز معلول این ماجراست. یعنی یک سفره رنگین‌تری پیش‌روی بیننده بود که می‌توانست انتخاب کند.

سلطانی افزود: البته این بدان معنا نیست که دلیل دیده‌شدن فصل یک #ستایش این بوده که در زمان پخش آن، مجموعه‌ها کمتر بودند. آن فصل، خاصیت و ویژگی‌های خودش را داشت. افت‌وخیز یک مجموعه طولانی با حدود ۱۲۰ قسمت، یک چیز طبیعی است. یعنی نمی‌توانید در سریال‌سازی یک تولیدی داشته باشید که دائم رو به رشد باشد و همواره به سمت بالا برود. این افت‌وخیز در خود داستان هم هست و در قسمت‌بندی و نوع پرداخت شخصیت‌ها هم وجود دارد.




سه سال بعد از مهاجرت از ایران، رامسین کبریتی در گفتگویی شفاف با سینماروزان اظهار داشت⇐در کانادا هستم و یک زندگی آرام و بی‌هیاهو را سپری میکنم!/بعد از «ستایش»، دو سال تمام بیکار بودم/در مدت بیکاری، هر پروژه‌ای که نمی‌خواست پول بازیگران را دهد سراغ من می‌آمد و به نوعی اسمم شده بود «خیرالله»!!!/برخلاف میل درونی، به «GEM» پیوستم و ترجیحم این بود که در کشورم کار کنم ولی وقتی کار نبود چه باید میکردم؟؟/شرایط مالی «جم» کاملا معمولی بود ولی بدحسابی ندیدم/انگاری هرجا من میروم آنجا می‌خشکد چون مدتی بعد از حضورم در «جم»، مدیر این شبکه به قتل رسید و کل پروسه تولید خوابید!!/بعد از قتل سعید کریمیان، اغلب همکاران «جم» اخراج شدند و تولید در این شبکه متوقف شد/پس از جدایی از «جم»، سعید سلطانی پیشنهاد داد برگردم و در فصل سوم «ستایش» بازی کنم ولی میدانستم که اگر برگردم ممنوع‌الفعالیت خواهم شد و به «ستایش۳» نمیرسم!/آن قدر تشنه بازیگری هستم که دوست دارم در تک تک فیلمهای روز سینمای ایران بازی کنم!!/دیگر با هیچ شبکه ماهواره‌ای همکاری نخواهم کرد!/تا ۲ سال آینده قطعا در ایران خواهم بود

سینماروزان/مسعود احمدی: رامسین کبریتی از جمله بازیگران کم حاشیه و بااخلاق تلویزیون و سینما بود که وقتی سه سال قبل به ناگاه خبر پیوستنش به شبکه ماهواره ای «جم» منتشر شد خیلیها را شگفت زده کرد. با این حال مدت زمان حضور کبریتی در «جم» هم چندان به طول نینجامید و بعد از قتل مدیر «جم»، رامسین کبریتی از این شبکه جدا شد و به کانادا مهاجرت کرد و این روزها هم مشغول تحصیل در کانادا است.

رامسین کبریتی سه سال بعد از ترک ایران، درباره شرایط این روزهایش به سینماروزان گفت: این روزها در کانادا هستم و یک زندگی آرام و بی‌هیاهو را سپری میکنم. اگر چه دور بودن از حرفه ای که عاشقانه دوستش داشتم یعنی بازیگری خیلی سخت است ولی سعی میکنم با شرایط کنار بیایم.

کبریتی که سابقه ایفای نقش در درامهایی ماندگار همچون «آواز قو» و «شبهای تهران» را در کارنامه داشته در چرایی مهاجرت از ایران بیان داشت: والله من دوست نداشتم از ایران خارج شوم اما شرایط زندگی و کار در ایران برایم خیلی سخت بود. من «ستایش» را با ۹۸ درصد ببینده روی آنتن داشتم اما دریغ از یک تماس با من و ارائه یک پیشنهاد کار معقول.

کبریتی ادامه داد: من حدود ۲ سال تمام بیکار بودم و هیچ کاری بهم پیشنهاد نمی شد؛ البته پیشنهاد می‌شد اما مجانی و بدون دستمزد و در راه خیریه!!! من یکی دو کار خیریه(!) قبول کردم بلکه اوضاع بهتر شود اما بعدش کار به جایی رسیده بود که دیگر هر پروژه ای که نمیخواست پول بازیگران را دهد سراغ من می آمد و به نوعی اسمم شده بود «خیرالله»!!!{میخندد}

رامسین کبریتی در پاسخ به این سوال که چرا از «جم» شد به سینماروزان گفت:بیکاری آن قدر بهم فشار آورد که ناچار شدم به ترک ایران و همکاری با «جم» ولی بعد از ترور سعید کریمیان مدیر این شبکه ماهواره ای، شرایط عوض شد و دیگر اصلا تولید چندانی در این شبکه صورت نمیگرفت!! انگاری من هر جا می‌روم آنجا میخشکد!!{میخندد} چون مدتی کوتاه بعد از حضور در «جم»، کریمیان به قتل رسید و تقریبا اغلب کارمندان «جم» اخراج شدند و دربدر غربت!!! برخی از همکاران به ایران برگشتند و برخی نیز در غربت ماندگار شدند.

اینکه چرا علیرغم پایین بودن کیفیت محصولات «جم»، رامسین کبریتی راضی شده به حضور در این شبکه، پرسش بعدی سینماروزان از این بازیگر بود. رامسین کبریتی در این باره بیان داشت: ببینید، به لحاظ تولید، «جم» تازه در ابتدای راه بود و بنا بود شرایط تغییر کند و تولیدات حرفه‌ای تر شود ولی به هر حال سعید تروریان کشته شد و کل روند تولید خوابید.

کبریتی ادامه داد: البته من برخلاف میل درونی ام بود که به جم پیوستم و ترجیحم این بود که در کشورم کار کنم ولی وقتی کار نبود چه باید میکردم؟؟ در هر صورت آدم زنده نیاز به زندگی دارد و باید کار کند. در ایران کار نبود و من هم به جم رفتم تا فقط کار کنم و زندگیم بچرخد. در آنجا هم نه فیلم سیاسی بازی کردم نه در نماهای خلاف شرع و عرف بازی کردم!!

رامسین کبریتی پیرامون شرایط مالی کار در «جم» و میزان ابراز رضایتش از مسیری که پیموده به سینماروزان گفت: والله شرایط مالی کاملا معمولی بود ولی بدحسابی ندیدم. با ما به صورت ماهانه قرارداد بسته بودند و بصورت ماهانه حقوقمان پرداخت میشد. در آنجا یادم نمیآید که پول کسی را خورده باشند و تقریبا با همه مطابق قرارداد تسویه حساب کردند. در مورد راضی بودنم هم باید بگویم راهی بود که انتخابی کرده بودم و باید تا انتها میرفتم.

در روزهایی که فصل سوم و نهایی سریال «ستایش» در حال آماده سازی برای پخش است اینکه آیا تولید فصل سوم «ستایش» باعث نشده رامسین کبریتی به ایران بازگردد سوال بعدی سینماروزان از کبریتی بود. کبریتی با تأیید پیشنهاد کارگردان «ستایش» اظهار داشت: برای بازی در فصل سوم «ستایش» دعوت به کار شدم. سعید سلطانی کارگردان محترم سریال پیشنهاد دادند که برگردم و در فصل سوم همراهیشان کنم ولی از آنجایی که میدانستم با بازگشتم مدتی را باید ممنوع‌الفعالیت سر کنم و به «ستایش ۳» نخواهم رسید و از طرف دیگر همزمان با پیشنهاد سلطانی برای مهاجرت به کانادا اقدام کرده بودم، برای همین ترجیح دادم به کانادا بیایم و تحصیلم را ادامه دهم.

بازیگر سریالهایی همچون «مدار صفر درجه»، «شب دهم» و «تنهاترین سردار» در پاسخ به این پرسش که برنامه ای برای بازگشت به ایران ندارد گفت: راستش را بخواهید برای برگشت به ایران لحظه شماری میکنم و یک دنیا دلتنگم برای وطنم ولی تا دو سال آینده نمیتوانم به ایران بیایم چون در حال حاضر در کانادا مشغول تحصیلم.

رامسین کبریتی ادامه داد: علیرغم پیشنهاداتی که داشته ام دیگر با هیچ شبکه ماهواره ای همکاری نخواهم کرد و فقط و فقط به تحصیل همزمان در یک دوره پیشرفته بازیگری و همچنین آموزش زبان میپردازم ضمن اینکه با یک موسسه پذیرش تحصیلی برای کشورهای اروپایی-آمریکایی نیز مشغول همکاری هستم ولی تا ۲ سال آینده قطعا در ایران خواهم بود.

این بازیگر درباره ارتباطش با محصولات روز سینما و تلویزیون ایران به سینماروزان گفت: تقریبا تمام سریالها و فیلمهای ایرانی روز را پیگیری میکنم و امیدوارم تولید محصول به قدری زیاد باشد که هیچ یک از همکارانم بیکار نباشند!!

«آیا فیلم یا سریالی بوده که رامسین کبریتی دوست داشته در آن حضور داشته باشد؟» رامسین کبریتی در پاسخ به این پرسش سینماروزان صادقانه اظهار داشت: آن قدر تشنه بازیگری هستم که دوست داشتم در تک تک فیلمهای روز سینمای ایران بازی میکردم!!

رامسین+کبریتی
رامسین کبریتی




در قهوه‌خانه‌ای در شرق تهران⇐فصل سوم «ستایش» کلید خورد+عکس

سینماروزان: بالاخره چهار سال بعد از روی آنتن رفتن فصل دوم سریال «ستایش» فصل سوم این سریال که فصل نهایی است کلید خورد.

به گزارش سینماروزان سریال «ستایش ۳» به کارگردانی سعید سلطانی و تهیه کنندگی آرمان زرین کوب روز ۱۱ فروردین کلید خورد و این روزها عوامل مشغول ادامه کار هستند.

لوکیشن این سریال این روزها در قهوه خانه ای در شرق تهران قرار دارد و بازیگرانی از جمله محمدرضا داوودنژاد، مهدی میامی و… جلوی دوربین هستند.

بازیگران اصلی تر سریال نیز قرار است در روزهای آینده به کار اضافه شوند. همچنین از دیگر بازیگرانی که به زودی به جمع این بازیگران اضافه می شود فریبا نادری خواهد بود.

سعید مطلبی نویسنده سریال «ستایش» تاکنون ۲۰ قسمت از سری سوم این مجموعه را به نگارش درآورده است و این سریال از اسفندماه سال گذشته پیش تولید خود را آغاز کرد.

سریال «ستایش» داستان دختری بود که شوهرش را از دست می دهد و پدر شوهرش قصد دارد فرزندانش را از او بگیرد.

داریوش ارجمند، سیما تیرانداز، نرگس محمدی، مهدی سلوکی، فریبا نادری و… از بازیگران این سریال هستند.

ستایش3
ستایش3
ستایش3
ستایش3



كارگردان «ستايش» به سراغ «عليمردان خان» رفت

سینماروزان: بعد از ساخت سريال «سرزمين كهن» و حذف اين سريال از آنتن، هيئت بازبيني محتوايي سريال و گروهي از هموطنان بختياري طي نامه‌اي از مسئولان و سازندگان تلويزيوني درخواست كردند تا نسبت به ساخت سريالي براي ارج نهادن به مقام لرهاي بختياري اقدام كنند و حالا در واکنشی به این تقاضا، قرار است مجموعه «عليمردان‌خان» تولید شده و از يكي از شبكه‌هاي سراسري پخش شود.

به گزارش سینماروزان سريال 26 قسمتي «عليمردان‌خان» به نويسندگي و كارگرداني سعيد سلطاني و تهيه‌كنندگي علي آشتياني‌پور اين روزها مرحله تحقيق و نگارش را سپري مي‌كند.

 اين سريال كه به پيشنهاد سيماي استان‌ها و چهار محال و بختياري توليد خواهد شد، به همراه گروهي از نويسندگان در حال نگارش است. داستان اين سريال تاريخي مربوط به زندگي عليمردان‌خان بختياري و در حقيقت روايت بخشي از تاريخ كشور است كه در بستر اتفاق‌هايي كه براي زندگي عليمردان‌خان بختياري مي‌افتد، به تصوير كشيده مي‌شود. عليمردان‌خان آزاديخواهي بوده كه بين سال‌هاي 1313- 1308مقابل ديكتاتوري رضا‌خان قد‌ علم كرد.
در اين سريال بخش مهمي از تاريخ بختياري‌ها و مجاهدت‌هايي كه در آن دوره و در قوم بختياري افتاده به تصوير كشيده خواهد شد. هنوز لوكيشن‌هاي اين سريال مشخص نيست، اما با توجه به شرايط داستان بخش‌هايي در چهار محال و بختياري و تهران مقابل دوربين خواهد رفت.



حذف صدای پولاد کیمیایی از تیزر «قاتل اهلی»⇐خواننده «ستایش» جای آقازاده کیمیایی را گرفت+فیلم

سینماروزان: همان طور که پیش بینی می شد مخالفت دفتر موسیقی ارشاد با آوازخوانی پولاد کیمیایی(اینجا را بخوانید) باعث تغییر صدای تیزرهای «قاتل اهلی» مسعود کیمیایی شد.

«قاتل اهلی» بناست از سوم آبان ماه در گروه آزادی اکران شود و نخستین تیزر فیلم درحالی منتشر شده که به جای صدای پولاد این صدای امیرعباس گلاب خواننده جوان است که جایگزین شده.

امیرعباس گلاب از جمله شاگردان محمد نوری است که پیش از این بخاطر اجرای قطعاتی برای سریال «ستایش» در کانون توجه قرار گرفت.

برای دیدن تیزر «قاتل اهلی» اینجا را ببینید.

پولاد کیمیایی در فیلم پدر، نقش یک خواننده را ایفا کرده ولی صدای نامتناسبش یکی از پاشنه آشیلهای نسخه جشنواره «قاتل اهلی» بود و به نظر میرسد با تغییر صدا در نسخه اکران با اثر شسته رفته تری روبرو باشیم؛ البته اگر صدای پولاد در نسخه نهایی هم به مانند تیزر جایگزین شده باشد.

«قاتل اهلی» به تهیه کنندگی منصور لشکری قوچانی و بازی پرویز پرستویی، امیر جدیدی، پرویز پورحسینی، پگاه آهنگرانی و پولاد کیمیایی روایتی دارد از پشت پرده فسادهای اقتصادی کلانی که در سالهای اخیر مدام درباره شان شنیده ایم.




یک مدیر رسانه ملی⇐مهدی هاشمی منافع ملی را بر منافع شخصی ترجیح داد!+عکس

سینماروزان: مهدی هاشمی بازیگر پیشکسوت سینما و تئاتر و تلویزیون ایران که این شبها سریال «علی البدل» را که به اعتقاد بسیاری گرته برداری از کمدی-سیاسی «ایران برگر» است روی پرده دارد در تازه ترین تجربه تلویزیونی اش در سریالی با عنوان «در جستجوی آرامش» به کارگردانی سعید سلطانی بازی کرده است.

به گزارش سینماروزان غلامرضا الماسی مدیر گروه شبکه پنج سیما با اشاره به سریال «در جستجوی آرامش» به «مهر» بیان کرد: این سریال یک اثر ملودرام اجتماعی خانوادگی به کارگردانی سعید سلطانی است که در فضای زمینه آن به مباحث دانشگاهی و دارویی پرداخته می شود.

الماسی با اشاره به ویژگی های این سریال اظهار کرد: «در جستجوی آرامش» قصه جذابی دارد و خانواده ای را نشان می دهد که نوعی همدلی در حل و رفع مشکلات دارند. این خانواده تحصیلکرده هستند و از صداقت و صمیمیتی برخوردار هستند که برای مخاطب جذاب است.

مدیر گروه فیلم و سریال شبکه پنج اضافه کرد: در طول داستان نیز اتفاقاتی رخ می دهد که به واسطه آنها اشتباهی در زمینه دارویی صورت می گیرد و شخصیت دکتر بهروز امینی با بازی مهدی هاشمی به خاطر این مسایل، منافع ملی را به منافع شخصی خود ترجیح می دهد.

وی درباره زمان بندی پخش این سریال توضیح داد: پخش این سریال احتمالا بعد از ماه مبارک رمضان باشد. البته تصمیم گیری درباره پخش سریال ها توسط معاونت سیما و شبکه با هم صورت می گیرد. به همین دلیل رنگ آمیزی آنتن شبکه بیشتر مدیریتی فراشبکه ای دارد.

در جستجوی آرامش
در جستجوی آرامش



داریوش فرهنگ که فارابی با ساخت فیلمنامه جنگی «صلیب زرد» توسط وی موافقت نکرده⇐ فارابی گفته من تجربه جنگ را ندارم و نباید فیلم جنگی بسازم؛ مگر اسپیلبرگ تجربه جنگ را داشت که «نجات سرباز رایان» ساخت؟/نوعی فرهنگ میان مدیران و مسئولان سینمایی جاری است که نه جواب می‌دهند و نه توضیح؟/اگر خودی باشید هرساله فیلم می‌سازید؛ چه میلیاردها بودجه بخواهید و چه نخواهید!

سینماروزان: شش سال از ساخته‌شدن «خنده در باران» آخرین فیلم داریوش فرهنگ می‌گذرد. فرهنگ در این شش سال دیگر فیلمی نساخته و ترجیح داده در مقام بازیگر مقابل دوربین ظاهر شود.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «شرق» شاید همین پرهیز او از فیلم‌سازی کنجکاومان کرد درباره خبری که به‌تازگی درباره فیلم جدیدش منتشر شده؛ بپرسیم؛ خصوصا ازآن‌رو که فرهنگ برای ساخت این فیلم که «صلیب زرد» نام دارد، با بنیاد سینمایی فارابی مذاکره کرده و البته گویا با چالش‌هایی هم روبه‌رو شده است.

اخیرا بابک کایدان، فیلم‌نامه‌نویس «صلیب زرد» در گفتگو با «برنا» از شایعه‌ای یاد کرده که طبق آن داریوش فرهنگ نباید این فیلم را کارگردانی کند و بهتر است کارگردانی که در گونه دفاع مقدس فیلم ساخته آن را مقابل دوربین ببرد! با فرهنگ درباره صحت و سُقم این شایعه و دلیل کم‌کاری‌اش در سینما صحبت کردیم.

او این روزها سرگرم بازی در یک سریال تلویزیونی است و البته در تمام این سال‌ها ارتباطش را با تلویزیون حفظ کرده. علاقه‌مندان سریال‌های درخشان دهه ٦٠ قطعا «سلطان و شبان» به کارگردانی او در خاطرشان هست؛ سریالی که هنوز هم بازپخش آن خیلی‌ها را پای تلویزیون می‌کشاند.

 مدتی است حاشیه‌هایی مبنی بر اینکه قرار نیست فیلم سینمایی «صلیب زرد» را کارگردانی کنید شنیده می‌شود. آیا این موضوع صحت دارد؟
معمولا آدم آخرین نفری است که گفته‌هایی درباره خودش را می‌شنود. من که خبر ندارم، کمتر اهل فضای مجازی و گپ‌و‌گفت‌های مطبوعاتی و سایت‌ها هستم. هیچ صفحه‌ای هم در فضای مجازی ندارم و حالا از شما این خبر را می‌شنوم. همه چیز به سه سال پیش برمی‌گردد که طرحی نوشته بودم. به بابک کایدان دادم که فیلم‌نامه‌اش را نوشت و چندین‌بار بازنویسی کردیم و وقتی به فارابی برای ساختش پیشنهاد دادیم، بسیار استقبال کردند و حتی فیلم‌نامه را خریدند تا بسازند… . همین‌طور زمان گذشت و فقط اگر و اما و شاید و باید و… در کار بود و سرانجام به زبان بی‌زبانی گفتند: «بودجه لازم را نداریم و ان‌شاءالله در فرصت بعدی…» و از آن زمان تا حالا فرصت بعدی پیش نیامده است! مگر چقدر بودجه مهیا نیست؟ فیلم‌نامه بسیار نرمال و متداول بود، فیلمی که با زمینه‌ای بسیار انسانی در جنگ و ویرانی روایت می‌شد.
 طبق گفته شما فیلم‌نامه  مورد استقبال فارابی قرار گرفت، اما گویا شایعه‌ای وجود دارد مبنی‌بر اینکه علت اصلی ساخته‌نشدن فیلم تا به امروز به این دلیل است که شما تجربه جنگ و حضور در مناطق جنگی را نداشتید و بهتر است فیلمی با موضوع دفاع مقدس را کارگردانی نکنید، این موضوع تا چه حد حقیقت دارد؟
هرگز به‌طور مستقیم آن را نشنیده‌ام… ساختن یا نساختن یک فیلم بعد از سه سال هم انگیزه می‌خواهد، هم شور و شوق قلبی. از سوی دیگر، تهیه‌کننده یا بنیاد سینمایی فارابی از بدو تأسیس تا به امروز از همه جور فیلمی، حمایت و در آنها سرمایه‌گذاری کرده است، نوبت ما که رسید، آسمان تپید؟ من از وزارت ارشاد یا فارابی هرگز تقاضای مالی نکرده‌ام و تا زمانی که زنده‌ام این درخواست را نخواهم کرد. حتی یک ریال! آنها باید از من تقاضا کنند، نه من از آنها! بعد از ٤٠ سال کار، من نباید دنبال آنها بدوم. «صلیب زرد» فیلم مورد علاقه ارشاد و فارابی هم بوده است. مشکل کجاست؟ اگر گفته می‌شود «فرهنگ تجربه جنگ و جبهه را ندارد»، پس چطور توانسته طرحش را بنویسد؟ مگر بهترین فیلم‌ساز دلهره‌ای و جنایی، «هیچکاک»، در قتل و جنایت زندگی کرده؟ اتفاقا بسیار موجود ترسویی بوده، حتی از سایه پلیس هم می‌ترسیده. هرگز در اتاق تنها راه نمی‌رفته که مبادا سوسکی در اتاق یا حمام او باشد، مگر اسپیلبرگ کدام جنگ را شخصا تجربه کرده که فیلم زیبای «نجات سرباز رایان» را می‌سازد. بعد از «صلیب زرد» یک فیلم‌نامه دیگر، نوشته سعید شاهسواری را به فارابی دادم و تا به امروز جوابی نداده‌اند، از چه می‌ترسند؟ متوجه شده‌اید یک نوع فرهنگ میان مدیران و مسئولان جاری است که نه جواب می‌دهند و نه توضیح؟ اغلب دنبال کارهای خنثی و بی‌دردسر می‌گردند که تهدیدی برای پست و مقام و میزشان نباشد.
یکی دیگر از کارهای فارابی، درباره فیلم «یک گزارش واقعی» است که پس از پنج‌سال خاک‌خوردن در آرشیو حالا سر از سوپرمارکت‌ها درآورده است، شاید اولین‌باری است که یک فیلم قبل از اکران در سینماها در سوپرمارکت‌ها و مغازه‌ها پخش می‌شود.آن هم با نازل‌ترین کیفیت نوری و رنگ و بدون مشورت و هماهنگی و اجازه کارگردان. خب… واقعا یعنی چه؟ من هرگز اهل غرزدن نیستم و روش من نیست. در هر شرایطی استقلال و منش خودم را حفظ کرده‌ام و با گذشت زمان نه اهمیتی برای این تصمیم‌ها قائل هستم و نه توقعی دارم. آنها می‌آیند و می‌روند و امثال ما می‌مانیم و کار می‌کنیم. نگاه کنیم به آنها که رفتند و آنها که در این حرفه ماندند…
 طبق گفته شما قاعده و قانونی برای فیلم‌سازی و حمایت ارشاد و فارابی وجود دارد؟
قاعده و قانون فقط برای دورزدن فیلم‌سازهاست، شما اگر خودی باشید هرساله فیلم می‌سازید. چه میلیاردها بودجه بخواهید و چه نخواهید. اگر خودی نباشید باید با هزار و یک اما و اگر فیلمی بسازید و با هزار و یک اما و اگر به نمایش درآورید و بروید خانه در صف بعدی؛ یعنی پنج تا شش سال بمانید. اگر هم تازه‌کار هستید باید با مشقت بسیار و بودجه بسیار اندک، فیلمی بسازید که شاید جایی جرقه‌ای بزند و سر زبان‌ها بیفتد.
تمام این سال‌ها نه خودی بوده‌ام و نه غیرخودی، تلاشم این بوده که بی‌خودی نباشم. هرگز حاضر به ساختن فیلم با این روش‌ها نیستم. با گدابازی نمی‌شود فیلم ساخت. بسیاری از همکاران من در خانه نشسته‌اند و بی‌کارند، بسیاری در شأن خود نمی‌بینند که سر کج کنند و رضایت بدهند که باری به هر جهت باشند. بسیاری از بی‌برنامگی و بحران و بی‌مدیریتی دچار سردرگمی شده‌اند. بسیاری نمی‌خواهند نان را به نرخ روز بخورند و بسیاری با ایده‌هاي زیبا سکوت پیشه می‌کنند. بعضی‌ها هم راه‌حل را در جنجال و سروصدا و دعوا می‌دانند که همیشه هم در این سال‌ها جواب داده است. مدیران و مسئولان که نمی‌خواهند مورد سؤال این و آن قرار بگیرند یا مقام خود را از دست بدهند، به‌سرعت از این نوع افراد حمایت می‌کنند تا سروصدا را بخوابانند. آن شور و جذبه در فیلم‌ها و فیلم‌سازان گم شده و این همه ناشی از بلاتکلیفی و بحران مدیریت است.
 در این سال‌ها بیشتر بازی می‌کنید و حاضر نیستید به هر شکلی در سینما کار کنید، اما مدت‌هاست که از تئاتر فاصله گرفتید، گروه تئاتر «پیاده» که شما و مهدی هاشمی بنیان‌گذارانش بودید، کارهای ماندگار و جذابی روی صحنه برد، اما سال‌هاست که شما سراغی از تئاتر نگرفتید، چرا؟
البته من این شانس را دارم که بازیگری هم می‌کنم و همیشه کارهایم را انتخاب می‌کنم و اجازه نمی‌دهم انتخاب شوم و بعد از ٤٥ سال این حق را به خودم می‌دهم. من از تلویزیون با «سلطان و شبان» شروع کردم و در بعضی سریال‌ها بازی می‌کنم و سعی می‌کنم گزیده باشند. امروزه تئاتر در بین مردم جا افتاده و از آن استقبال می‌شود. در تئاتر مثل فیلم‌های اول و دومم فقط عشق است و تنها عشق است که همه را سر پا نگه می‌دارد و به آنها انگیزه می‌دهد. کدام تئاتری یا به شکل عام سینماگر را می‌شناسید که امورات زندگی‌شان از این راه بگذرد؟ دخل‌وخرج‌شان با هم بخواند؟ فقط رنج و سرمستی و شور همکارانم است که نمی‌گذارد چراغ‌شان در این خانه بسوزد. ان‌شاءالله در فرصت بعدی مفصل درباره همه چیز سینما، تئاتر و تلویزیون صحبت خواهم کرد. الان باید به سر صحنه برگردم و گروه را منتظر نگذارم.
 در چه سریالی مشغول بازی هستید؟
سریالی با نام موقت «در جست‌وجوی آرامش» به کارگردانی سعید سلطانی و تهیه‌کنندگی علی آشتیانی‌پور.




مشابه‌سازی خبرگزاری اصولگرا میان “تنهایی لیلا”ی محمدحسین لطیفی و “پرسپولیس” مرجان ساتراپی!

سینماژورنال: سریال “تنهایی لیلا” تازه ترین محصول تلویزیونی محمدحسین لطیفی چنان که باید نتوانسته مورد توجه مخاطبان قرار گیرد.

به گزارش سینماژورنال تقریبا هفته ای نیست که نقدی در رسانه ها علیه سریال منتشر نشود و در تازه ترین مورد خبرگزاری اصولگرای “تسنیم” در یادداشتی به نقد این سریال پرداخته است.

نکته جالب این یادداشت مقایسه “تنهایی لیلا” با “پرسپولیس” اثر بحث برانگیز مرجان ساتراپی است؛ همان انیمیشنی که هشت سال قبل براساس رمانی تصویری از ساتراپی و با همکاری وی و “وینسنت پارانود” فرانسوی تبار ساخته شد و برنده جایره هیأت داوران جشنواره کن شد.

فیلم ساتراپی همچنین نامزد دریافت اسکار بهترین انیمیشن سال هم شد که البته این نامزدی را به “راتاتویل/موش سرآشپز” باخت.

سینماژورنال متن کامل نقد این خبرگزاری را ارائه می دهد:

بخشی از دیدگاه مخاطبان

«اسم فیلم “تنهایی لیلا” رو باید می‌ذاشتن بدبخت‌تر از ستایش…»

این جمله محاوره‌ای بخشی از نقد یک منتقد نیست. این جمله نگاه یک فرد سرشناس درباره سریال جناب لطیفی نیست. این یک لطیفه است که در فضای مجازی منتشر شده است و دست به دست مخاطبان این سریال، می‌رود تا تبدیل به یک موج شود. اما این موج بخشی از دیدگاه مخاطبان این سریال است و نه منتقدانی که برنامه‌های تلویزیونی محلی است برای قلمفرسایی‌شان. حال این سؤال پیش می‌آید چرا مخاطب چنین نگاه تمسخرآمیزی نسبت به سریالی دارد که بهترین زمان آنتن تلویزیون در اختیار دارد و داعیه‌دار حرکت خاصی است؟ چه شده است سریال در چشم مخاطبش افول می‌کند؛ ولو این لطیفه را یک جریان مخرب علیه آن بدانیم؟

لازم است درباره خطری که سریالی همچون «تنهایی لیلا» و البته دوگانه «ستایش» برای جامعه خلق می‌کند به حافظه تاریخی سازندگان این سریال‌ها رجوع شود تا با واقعیت نهفته در ساخت این گونه آثار شبه‌فرهنگی بیشتر آشنا شویم. برای همین منظور در چند بخش به این مسئله پرداخته خواهد شد.

1- Perspolis

پرسپولیس محصول سال 2007 کشور فرانسه، به کارگردانی مرجان ساتراپی و ونسان پارونو است که در زمان اکرانش با واکنش‌های تند مقامات کشوری مواجه شد. فیلم تصویر سیاهی از انقلاب اسلامی ارائه می‌داد و انقلاب را جریانی همسو با سرکوب زنان معرفی کرد. در یکی از صحنه‌های فیلم، شخصیت اصلی پس از طلاق متوجه می‌شود که تمام مردان محله به وی توجه می‌کنند، او را محترم می‌شمارند و در مجالس مهمانی محبوب مردان است. شخصیت اصلی این وضعیت را با زمان تأهلش مقایسه می‌کند که در آن زمان مردان چندان توجهی به وی نمی‌کردند. گویی طلاق و بی‌شوهری انگیزه‌ای برای مردان اطراف اوست تا او را به چنگ آورند. نگاه مردان در این فیلم، نگاهی کاملاً جنسی است.

2- ستایش

ستایش قهرمان منفعل سریالی بود که همواره از جانب پدر همسرش در خطر بود. او با دو فرزند کوچکش سفری در سال‌های زمان جنگ آغاز می‌کند تا در جایی به آسایش برسد. این قهرمان زن منفعل همواره برای بودنش نیازمند یک مرد است، حال این مرد پدرش باشد یا کارفرمایش. او به تنهایی از پس مشکلاتش برنمی‌آید و همواره در تیررس نگاه هرزه مردان اطرافش است. مردان ضعیف‌النفس از همه نظر ضعیف هستند و تنها راه برای انتقام از این زن معصوم را توطئه می‌دانند. ستایش همواره هدف توطئه مردان است؛ چون نمی‌خواهد به آنان باج دهد و برای این باج ندادن نیازمند مردی است تا او را در برابر مردان بد داستان حمایت کند.

در مقابل حشمت فردوس، آنتاگونیست ثروتمند و قوی داستان فعال است و برای رسیدن به اهدافش از هر حربه‌ای استفاده می‌کند. اگر قدرت‌های ماورا الطبیعی نبود، چه بسا به اهدافش هم دست می‌یافت. در این کارزار ستایش زنی است رنجور و زخم خورده که با گذر زمان گرد پیری بر چهره‌اش می‌نشیند و چون کاری جز مقاومت از خود نشان نداده است، در نهایت قهرمان باقی می‌ماند و دشمنان مردش به سزای اعمالشان می‌رسند؛ بدون آنکه ستایش کاری کرده باشد.

3- تنهایی لیلا

با اشاره به یک فیلم و یک سریال حال نگاهی به «تنهایی لیلا» می‌اندازیم. در اوایل پخش سریال نگارنده آنچه از شخصیت لیلا به نمایش درآمده بود را کاریکاتوری می‌دانست؛ چرا که واقعیت شخصیتی همانند لیلا در فیلم یا فضای زندگی شخصیت‌ها با آنچه مخاطب در جهان واقعی می‌بیند در تضاد بود. این نکته بر گردن قوانین حاکم بر رسانه ملی انداخته می‌شود؛ کما اینکه همه چیز به قوانین ختم نمی‌شود. برای مثال در یک روند کلیشه‌ای خانواده سنتی در مکانی زندگی می‌کند که حیاطی دارد و آن وسط حوض آبی رنگی خودنمایی می‌کند. خانه این افراد در محله‌هایی است که اصولاً جوی آبی از میان کوچه‌هایشان روان است و مردمش هنوز خودروهای مدل 46 سوار می‌شوند. بهتر است این محله‌ها چند پله در میانه کوچه داشته باشد تا پیرمرد و پیرزن مهربان هر از گاهی روی آن بنشینند.

این در حالی است که در تهران – به عنوان لوکیشن عمده سریال‌های تلویزیون – خانواده‌های سنتی و مذهبی همانند دیگر مردم در سازه‌ای به اسم آپارتمان زندگی می‌کنند. محله‌های مذهبی شاخص تهران این روزها ارتفاع گرفته‌اند. مردم سنتی و مذهبی صرفاً از طبقه بازاری نیستند. معلوم نیست در آستانه قرن جدید شمسی، کارگردانان و نویسندگان ایرانی چه لذتی در به تصویر کشیدن ایران دهه چهل و پنجاه  دارند!!؟

لیلا در وضعیتی مشابه شخصیت اصلی “پرسپولیس”

اما داستان تنها به اینجا ختم نمی‌شود. لیلای قصه لطیفی در موقعیتی مشابه با شخصیت اصلی فیلم «پرسپولیس» قرار دارد. لیلا شوهرش را از دست داده است و در این بین چشم طماع مردی در محله او را دنبال می‌کند. جایی لیلا مقاومت می‌کند و جایی دیگر کوتاه می‌آید. برخلاف ستایش که نه از مال و منال آنچنانی بهره‌مند بود و نه از مهارت‌هایی برای درآمدزایی،‌ لیلا دختری است ثروتمند و دارای تحصیلات که می‌تواند به واسطه آن کسب روزی کند. او در یک حرکت توفانی طلاهایش را می‌فروشد؛ نه اینکه به دنبال کاری باشد. او حتی برای فروش طلاهایش محتاج یک مرد است و آن دختری که در ابتدای سریال در قامت لیلای توبه نکرده نمایش داده می‌شود، حال از یک کار ساده هم عاجز است. چه شده است؟

این ساختار تکراری که در «تنهایی لیلا» و «ستایش» و سریال‌های مشابه دیده می‌شود از کجا آمده است؟ جواب بسیار ساده است. جواب را می‌توان در همان لطیفه‌های فضای مجازی یافت که به دلایل مشخص از ذکر آن معذورم و آن چیزی نیست جز سریال‌های ترکی.

سریال‌هایی که از یک کلیشه بهره می‌برند. دختری باردار است،‌ پدر کودکش یا مرده یا ناشناس است و حال او به واسطه زیباییش – نه چیز دیگری – مورد طمع مردان اطرافش است. همه این مردها ثروتمندند – دقت شود به مردانی که ستایش و لیلا را پسند می‌کنند – که به هر ترتیب و توطئه‌ای قصد تصاحب دختر را دارند. ادعایشان آن است که می‌خواهند برای کودک پدری کنند. همه اینها را با این نکته تصور کنید که زن همواره در موضع انفعال است و این رفتار و رقابت مردهاست که او را به این سو و آن سو می‌کشد.

خطر همه جا در کمین است

گویا در سریال‌های ایرانی، زن موجودی است بی‌دست و پا که از پس ساده‌ترین امور خود برنمی‌آید. این لیلا همانند لیلای مهرجویی چون سایه مردی را بالای سر خود حس می‌کند که دنیا بیرون از خانه برایش کابوسی زنده است. خطر همه جا به کمینش نشسته است.همه چیز به این سمت سوق پیدا می‌کند که سنت و در سطح بالاترش دین، زن را در رحم اولیه‌ای اسیر می‌کند.

 ادعای اتفاقی بودن نیز فرافکنی است؛‌ چرا که این رویه در حال تکرار شدن است و استقبال عمومی مانع از دیدن واقعیت شده است.

من و دیگر مخاطبان این سریال‌ها در زندگیمان با زنانی روبرو شده‌ایم که در نبود شوهرشان موفق به ادامه زندگی آبرومندانه بوده‌اند و توانسته‌اند در کوران مشکلات از پس همه آسیب‌ها برآیند. نمونه بارز این مسئله همسران شهدای گرانقدری‌اند که موفقیت در زندگی را بدون نگاه هرزه مردان اطرافشان کسب کردند.

رویه رسانه ملی در خلق چنین سریال‌هایی گویا مبارزه با محصولات کشور همسایه است؛ غافل از اینکه به جای مبارزه در مسیر تبلیغ این غاز خوش رنگ و لعاب همسایه است.




“ستایش” هم بازیگر تئاتر شد!+عکس

سینماژورنال: تب تئاترگرایی بازیگران سینما حالا به بازیگران تلویزیون هم سرایت کرده است.

به گزارش سینماژورنال بعد از محمدرضا فروتن و نیکی کریمی که با هاچ.اف در نمایش “عاشقانه های ناآرام” روی صحنه رفتند (اینجا را بخوانید) به تازگی بنا شده در تئاتر “در انتهای کوچه تاریک” حامد بهداد بصورت تصویری حضور داشته باشد.(اینجا را بخوانید)

اما جالبتر از اینها حضور نرگس محمدی بازیگر سریال “ستایش” در یک کار نمایشی است.

این نمایش “مرگ طبلیه که یه بند صداش بلنده” نام دارد که اشکان صادقی آن را نوشته و توسط پویان درزی کارگردانی خواهد شد.

روح ا.. کمانی، حسام منظور، کاوه خداشناس و مرضیه صدرایی دیگر بازیگران نمایش هستند.

جالب است که چهار سال بعد از “ستایش” محمدی که نتوانسته نه در سینما و نه در تلویزیون خرق عادت کند و از قالب این کاراکتر بیرون آید حالا دل به دریا زده و به سراغ تئاتر آمده…

این هم از عجایب روزگار ماست که تئاتریهایی چون هومن برق نورد، حمیدرضا آذرنگ، پانته آ پناهیها و محمدحسن معجونی از سینما و تلویزیون سردرآورده اند و بازیگران سینما و تلویزیون سراغ تئاتر می آیند.

مرگ طبلیه که یه بند صداش بلنده، نرگس محمدی
نرگس محمدی به همراه همکارانش در “مرگ طبلیه که یه بند صداش بلنده”




پیام تبریک “ستایش” برای تنها حامی‌اش+عکس

سینماژورنال: نرگس محمدی بازیگر جوانی است که بواسطه ایفای نقش در کاراکتر “ستایش” در سریالی به همین نام شناخته شد.

به گزارش سینماژورنال جالب است که شش سال بعد از “ستایش” و روی آنتن رفتن فصل دوم این سریال محمدی همچنان بواسطه همین “ستایش” است که شناخته می شود.

البته که فصل سوم “ستایش” هم در راه است و محمدی می تواند امیدوار باشد که لااقل تا چند سال دیگر هم که شده از همین شهرت “ستایش” بهره لازم را ببرد.

شهرت “ستایش” باعث شده صفحه اجتماعی این هنرمند نیز به اندازه کافی بازدیدکننده داشته باشد. این بازیگر جوان نیز می کوشد از این شهرت استفاده لازم را ببرد.

در تازه ترین تصاویری که محمدی در صفحه اجتماعیش قرار داده او را در کنار مادرش می بینیم در حالی که پیام تبریک تولد محمدی به مادر هم ضمیمه تصویر است.

نرگس محمدی در پیام تبریک خود آورده است: توي دنيا خيلي چيزها رو ميتوني نداشته باشي ولي مادر كه داري انگار تمام دنيا رو داري. اگه نبودي ميدونم كه هيچ وقت برام هيچ اتفاق خوبي نمي افتاد. حضور گرم و حمايت تو در هر شرايطي مأمن من بود. دوستتتتتت دارم و براي همه مادرها آرزوي عمر طولاني و با عزت ميكنم. تولدت مباااااااارك بهترين مادر دنيا و تنها حامي من.

نکته جالب این پیام تبریک آن است که محمدی مادرش را تنها حامی خود دانسته است!!!

نرگس محمدی و مادرش
نرگس محمدی و مادرش