1

ادعای بازیگر “ساعت خوش” درباره تهیه‌کننده‌ای که بودجه تلویزیون را برداشته و ناپدید شده!!

سینماروزان: بدحسابی در پروژه‌های مختلف تلویزیونی بارها با گلایه بازیگران و عوامل این پروژه‌ها مواجه شده است ولی همچنان هستند تولیدکنندگانی که به بهانه‌های مختلف از پرداخت اقساط دوم و سوم عوامل سرباز میزنند.

به تازگی امیر غفارمنش بازیگر آثاری همچون “ساعت خوش” و “دردسرهای عظیم” ادعاهایی را درباره یک تهیه‌کننده تلویزیون مطرح کرده است.

امیر غفارمنش در چرایی عدم تولید سریالهای باکیفیت به “جام جم” میگوید: یک سریال خوب، بازیگر، متن، عوامل و گروه خوبی میخواهد، همچنین این عجله‌ای که برای سری‌دوزی سریالها وجود دارد آفتی است که به کلیت کار ضربه میزند.

غفارمنش با انتقاد از بدحسابی برخی تهیه‌کنندگان تلویزیون اظهار میدارد: بحث بودجه و حضور تهیه‌کننده‌ای در راس کار که حداقل کمی نگاه هنری داشته باشد در تولید موفق بسیار موثر است.

غفارمنش ادامه میدهد: خودم در سال گذشته متاسفانه در سریالی به اسم “همسرایی” بازی کردم که تهیه‌کننده‌اش فراریست و بودجه تلویزیون را برداشته و ناپدید شده و خود تلویزیون هم نتوانسته پیدایش کند!!!




روایت رضا عطاران از روزهایی که بهش می‌گفتند «رقاص مو ژل‌ زده»!!!+فیلم و عکس

سینماروزان: رضا عطاران را باید یکی از موفق ترین کمدین های رشدکرده در رسانه ملی دانست؛ کمدینی که در تلویزیون نوعی تازه از کمدی آیتمیک را با «ساعت خوش» آغاز کرد و رفته رفته خودش را بالا کشید و تبدیل شد به یکی از بهترین سریال سازان طنز تلویزیون.

به گزارش سینماروزان با این حال عطاران بعد از حواشی گریبانگیر سریال «بزنگاه» قید فعالیت در تلویزیویون را زد و ترجیح داد کارش را چه به عنوان بازیگر و چه به عنوان کارگردان در سینما پی گیرد.

 عطاران در تازه ترین گفتگویش در پاسخ به سوالی در چرایی اینکه به تلویزیون بازنمیگردد به «همشهری جوان» می‌گوید: یک بخشش را قبول دارم که لج هنری است و بعد از سریال «بزنگاه» شرایطی به وجود آمد که باعث این لجاجت شد. اما یک بخشی هم به این برمیگردد که دیگر مغزم نمیکشد و فقط کارهای کوتاه را میتوانم انجام دهم.

وی ادامه میدهد: در سینما کل یک فیلم 90 دقیقه است و تایم فیلمبرداری هم نهایتا دو ماه. در سریال اما باید زمان زیادی صرف کرد… مثل «کوچه اقاقیا» یک جایی ممکن است خسته شوم و حالم خراب میشود.

رضا عطاران درباره عدم انگیزه برای بهبود اوضاع رسانه ملی به سالهای نخستین حضور در تلویزیون اشاره کرده و بیان میدارد: همان موقع که ما به تلویزیون آمدیم خیلیها با ما مخالف بودند. عده ای گفتند یک مشت جوان رقاص را که خط ریش میگذارند و مو ژل میزنند کی به تلویزیون راه داده؟ نهایتا آقای مهدی ارگانی مدیر شبکه دو قبول کرد ما کار کنیم و کارمان پخش شود. انرژی ها و انگیزه بالای بچه ها برای تغییر باعث شد وضعیت تغییر کند اما الان این انگیزه ها وجود ندارد.

برای دیدن آیتمی از اجرای رضا عطاران در «ساعت خوش» اینجا را ببینید.

رضا عطاران در میان تعدادی از همکارانش در «ساعت خوش»
رضا عطاران در میان تعدادی از همکارانش در «ساعت خوش»



مرگ بازیگر “ساعت خوش” در اوج فقر و تنگدستی+عکس

سینماژورنال: در حالی که در روزهای اخیر بخش عمده مدیران دولتی و صنفی سینما گردهم آمده اند برای تشییع عباس کیارستمی کارگردان ایرانی، ایرج خدری بازیگر “ساعت خوش” در اوج نداری درگذشت.

به گزارش سینماژورنال خدری که زمانی به بازی بسکتبال می پرداخت و از اوایل دهه ۷۰ پایش به سینما و تلویزیون هم باز شده و به واسطه فیزیکش تجربه همکاری با کارگردانان مختلف را از سر گذرانده بر اثر بروز یک حادثه دچار تنگنای اقتصادی شده و در سالهای اخیر در میدان امام حسین(ع) دستفروشی می کرد.

خدری در اثر آسیب دیدگی جسمی و آن هم حین یک بازی بسکتبال در لیگ ایران دچار ضایعه نخاعی شده و اسفناکتر اینکه تشخیص نادرست پزشک فدراسیون بسکتبال باعث جدی نگرفتن این ضایعه و در نهایت معلولیت وی شد.

خدری قبل از زمین گیر شدن، تجربه ایفای نقش در آثاری نظیر “دایان باخ”، “دمرل” و “من زمین را دوست دارم” را داشت و به جز “ساعت خوش” در تلویزیون هم سابقه بازی در “خوش غیرت” و “اُ.مثبت” را داشت.

از ایرج خدری یک فرزند پسر و یک فرزند دختر و همسری مبتلا به ام.اس به جا مانده است؛ بازماندگانی که خدری با دستفروشی خرج زندگی آنها را درمی آورد و حالا مشخص نیست با مرگ وی چه کسی به فریاد آنها خواهد رسید.

خدری سال قبل در گفتگویی با سینماژورنال درباره اوضاع زندگیش گفته بود: هیچ کدام از کارگردانانی که برایشان بازی کردم حتی حالم را هم نپرسیدند. هیچ کدام از مدیران مملکتی به من کمک نکردند… هیچ کس مرا به بازی نگرفت جز احسان حدادی که چند بار به ملاقاتم آمد.

متن کامل گفته های خدری را اینجا بخوانید.

ایرج خدری
ایرج خدری 



داریوش کاردان: تنها جایی که مردم می‌توانند فریاد بزنند، ترافیک تهران است!

سینماژورنال: داریوش کاردان چهره ای که او را با نام خالق برنامه طنز “نوروز 72” و معرفی برخی از کمدین های سرشناس سالهای بعد می‌شناسیم از پایین بودن آستانه تحمل مسئولان برای شوخی با آنها در رسانه ملی سخن گفت و بیان کرد: آستانه تحمل مسئولان و همچنین مردم‌بسیار پایین آمده است. البته آستانه تحمل مردم به این دلیل کاهش یافته است که جایی برای حرف زدن ندارند. جز اینکه در ماشین شخصی خود بنشینند و انتقاد کنند و اطمینان هم داشته باشند که این انتقاد آنها عواقبی در بر ندارد. جایی که مردم می توانند فریاد بزنند در همین ترافیک شهر تهران است.

به گزارش سینماژورنال داریوش کاردان با اشاره به وضعیت خود در سال گذشته و وضعیت برنامه هایش به “مهر” گفت: من متاسفانه سال گذشته با مشکلات جسمی و قلبی مواجه شدم و از این بابت نمی توانستم فعالیت چندانی داشته باشم.

وی درباره اینکه چرا در رسانه ملی دیگر برنامه های طنز و انتقادی نمی سازد، پاسخ داد: متاسفانه در حال حاضر فضای کشور فضای نقد و انتقاد نیست. ما امیدواریم فضای نقد فراهم باشد. من از زمانیکه آقای روحانی رییس جمهور شد دو برنامه بعد از سال ها در تلویزیون اجرا کردم که یکی از آنها برنامه «شهر باران» بود که در ماه رمضان سال ۹۳ روی آنتن شبکه یک رفت و دیگری مسابقه «ثانیه ها» بود و می توان گفت تا حدی به صداوسیما بازگشتم.

در حال حاضر نمی توان برنامه های طنز چالشی و انتقادی تولید کرد

مجری برنامه «صندلی داغ» با اشاره به کم تحملی فضای عمومی کشور نسبت به نقد تصریح کرد: با این حال اصلا نمی توان در این کشور برنامه های طنز چالشی و انتقادی تولید کرد چراکه هر سخنی که بگویید بالاخره به یک نفر برمی خورد و زمانیکه بزرگان ما اینگونه با هم برخورد می کنند و روزنامه ها و مسئولان و مدیران با واکنش هایی که به سخنان هم دارند نشان دهند که تحمل نقد ندارند و به تعبیری «آنجا که که عقاب پر بریزد / از پشه لاغری چه خیزد» دیگر من چه انتقادی می توانم، داشته باشم.

نویسنده و کارگردان جُنگ های نوروزی ۷۵ و ۷۶ با اشاره به اینکه نوع و قالب برنامه ها در طرح انتقادات تفاوتی ندارد، توضیح داد: فرقی هم نمی کند که این انتقادات در قالب برنامه سیاسی مطرح شود و یا برنامه اجتماعی چراکه الان یک کودک هم می داند که به هر حوزه ای از جمله اقتصاد، هنر، اجتماع و… وارد شوید باز هم به سیاست می رسید. حتی اگر بخواهید جمله ای درباره بیمه بگویید بازهم حرف شما سیاسی تلقی می شود چون به دولت می رسد.

در صداوسیما افرادی حضور دارند که خود را صاحب ملت می دانند

کاردان اضافه کرد: به این ترتیب در حال حاضر فضای نقد و گفتگو بسیار تنگ است و آستانه تحمل مسئولان و همچنین مردم بسیار پایین آمده است. البته آستانه تحمل مردم به این دلیل کاهش یافته است که جایی برای حرف زدن ندارند. جز اینکه در ماشین شخصی خود بنشینند و انتقاد کنند و اطمینان هم داشته باشند که این انتقاد آنها عواقبی در بر ندارد. جایی که مردم می توانند فریاد بزنند در همین ترافیک شهر است.

این برنامه ساز تلویزیونی درباره اینکه صداوسیما چقدر در کاهش این آستانه تحمل تاثیر داشته است و چرا اینقدر زود نسبت به انتقادها واکنش می دهد، بیان کرد: در صداوسیما افرادی حضور دارند که خود را صاحب عقل مردم می دانند. بعضی ها علاقه دارند که به جای مردم فکر هم بکنند و به طور مثال بگویند که یک نفر اشتباه می کند که قورمه سبزی دوست دارد بلکه باید ماکارونی دوست داشته باشد و عقل چنین فردی نمی رسد.

خوشحالم که همه بازیگران مجموعه های طنز من امروز برای خودشان «یل»ی هستند

وی اضافه کرد: این ویژگی ها باعث شده است که صداوسیما حساس باشد و خیلی زود هرکسی حرفی می زند، واکنش نشان دهد. در صورتیکه رشد و شکوفایی در جایی است که تضارب افکار وجود داشته باشد و مردم با یکدیگر بحث و چالش کنند تا از این بحث ها یک خروجی درست بیرون بیاید.

کاردان که مدت ها در حوزه کمدی و طنز به ساخت برنامه پرداخته است، درباره نوع تکرار و تقلید از بعضی از ساختارهای برنامه هایش در این سال ها بیان کرد: از این موضوع خوشحالم که سال های سال است که برنامه های من مورد تقلید قرار گرفته است. برای من بسیار زیباست که بعد از نوروز ۷۲ مسیر طنز و کمدی در کشور تغییر پیدا کرد و تمام کسانیکه من در آن مجموعه برای بازی از آنها بهره گرفتم امروز برای خودشان «یل»ی هستند. خدا را از این بابت شکر می کنم و امیدوارم که این افراد موفق باشند فقط امیدوارم که راه خطایی نروند.

من بعد از سال ها کار نباید تمنا کنم که اجازه دهند برنامه بسازم

این کارگردان برنامه های طنز درباره اینکه چرا خودش برنامه جدیدی را در حوزه کمدی و جنگ های شبانه تولید نمی کند؟ اظهار کرد: من از خدا می خواهم که بتوانم چنین برنامه هایی بسازم اما از شما می پرسم آیا من بعد از سال ها کار باید در راهروهای صداوسیما سرگردان باشم و تمنا کنم که اجازه دهند برنامه بسازم؟ من که نمی توانم چنین کاری انجام دهم بلکه باید از من بخواهند که به سمت برنامه سازی بیایم. اتفاقا اخیرا من نزد بزرگواری بودم و به او بیان کردم که دوست دارم «صندلی داغ» را راه بیندازم و دوست دارم اتفاقا در زمان حاضر که هر روز در روزنامه ها دعوای جدیدی را می خوانیم چنین برنامه ای داشته باشم، مسئولان را به برنامه دعوت کرده هم شوخی کنیم و هم از این طریق جواب سوالات مردم را بدهیم.

کاردان در پایان و با لبخند گفت: همه این ایده ها منوط به این است که از من بخواهند برنامه بسازم آن وقت به روی چشم من رایگان برنامه می سازم.




رضا شفیعی جم در میان برادر و خواهرش+عکس

سینماژورنال: به تازگی تصویری از رضا شفیعی جم در شبکه های اجتماعی منتشر شده که او را در میان خواهر و برادرش نشان میدهد.

به گزارش سینماژورنال نکته بارز این تصویر شباهت ظاهریست که در آن میان شفیعی جم و برادرش دیده میشود.

شفیعی جم 44 ساله که بیش از هر چیز بخاطر ایفای نقش “بامشاد” در مجموعه “نقطه چین” شناخته میشود در سالهای اخیر بیشتر در آثار طنز شبکه خانگی حضور داشته است.

رضا شفیعی جم در میان خواهر و برادرش
رضا شفیعی جم در میان خواهر و برادرش



سعید آقاخانی: اتفاقات زندگی شخصی‌ باعث شده دل و دماغ شوخی کردن نداشته باشم

سینماژورنال: سعید آقاخانی بازیگری که سالها پیش از این و با ایفای نقش “سعید” در مجموعه “ساعت خوش” مورد توجه مخاطبان قرار گرفت این روزها درام “خداحافظی طولانی” را روی پرده دارد.

به گزارش سینماژورنال “خداحافظی طولانی” کمترین ربطی به فضای شوخ و شنگ “ساعت خوش” و دیگر کارهای آقاخانی ندارد و همین است که می تواند کمی برای مخاطب کنجکاوی برانگیز باشد.

دیگر روحیه “ساعت خوش” را ندارم

آقاخانی در تازه ترین گفتگوی خویش درباره بی علاقگیش به کمدی در ماههای اخیر سخن گفته است. آقاخانی در توصیف فضای حاکم بر “ساعت خوش” به “اعتماد می گوید: دلم براي آن فضا تنگ مي‌شود ولي راستش را بخواهيد الان احساس مي‌كنم كه ديگر روحيه‌اش را ندارم. الان هم دوست دارم كار كمدي انجام بدهم اما نه به آن سبك و سياق چون ديگر در حال و فضايش نيستم. انگار اتفاق‌هايي در وجودم افتاده كه اگر بخواهم برگردم آن كارها را انجام دهم يا حتي جلوتر از آن كارهاي شبيه به آن را انجام دهم، حس مي‌كنم نمي‌توانم.

زياد حوصله شوخي كردن ندارم

وی درباره دلیل این تغییر حال و هوا می گوید: فكر مي‌كنم برمي‌گردد به روحيه و حال دروني‌ام يعني حال دروني‌ام اجازه نمي‌دهد اين‌كار را بكنم و ربطي به حرفه‌ام ندارد. شخصيت بيرونم نسبت به گذشته خيلي آرام شده و زياد حوصله شوخي كردن ندارم.

خيلي دل و دماغ شوخي كردن را ندارم

آقاخانی خاطرنشان می سازد: چهار، پنج سال است كه حال و هواي من عوض شده. بالاخره يك‌سري اتفاقات شخصي در زندگي آدم مي‌افتد كه اين حال و هوا را به‌هم مي‌زند و مسير را عوض مي‌كند. آن باعث شده كه خيلي دل و دماغ شوخي كردن را ندارم. نمي‌توانم قصه‌اش را توضيح دهم فقط مي‌دانم يك چيز دروني در حال اتفاق افتادن است و به يك چيزهاي جديدي دارم علاقه پيدا مي‌كنم.




مریلا زارعی در کنار “خان دایی”!+عکس

سینماژورنال: مریلا زارعی بازیگر زن ایرانی این روزها مشغول بازی در “بادیگارد” ابراهیم حاتمی کیا است.

به گزارش سینماژورنال زارعی سال قبل در یک فیلم نه چندان قابل قبول به نام “ماهی سیاه کوچولو” هم بازی کرده بود.

نادر سلیمانی بازیگر کاراکتر “خان دایی” در مجموعه “ساعت خوش” به تازگی تصویری اجتماعی از یک دهه قبل را منتشر کرده است.

در این تصویر مریلا زارعی و مریم لاجوردی نیز حضور دارند. گویا هر سه با هم در یک کار نمایشی همکاری داشتند؛

نمایشی به نام “زن نیک سچوان” نوشته  برتولت برشت و به کارگردانی آزیتا حاجیان.

نادر سلیمانی، مریم لاجوردی و مریلا زارعی
نادر سلیمانی، مریم لاجوردی و مریلا زارعی



حمایت بهاره رهنما از ترجمه ضرب‌المثلهای کوبایی توسط بازیگر “در حاشیه”!!+عکس

سینماژورنال: بازیگران سبنما و تلویزیون به دلایل مختلف که یکی از آنها در کانون توجه قرار دادن خویش است عموما در فیلدهایی جز بازیگری هم کسب تجربه می کنند.

به گزارش سینماژورنال برخی به سراغ خوانندگی می روند و سعی می کنند در این حیطه عرض اندام کنند و برخی نیز به سراغ برپایی نمایشگاه نقاشی یا عکسهایشان می روند.

در این بین شاید ادبیات حوزه مهجورتری برای این بازیگران باشد چون از یک طرف حواشی رسانه ای موسیقی را ندارد و از طرف دیگر هر کسی نمی تواند به سادگی در آن عرض اندام کند.

رامین ناصرنصیر بازیگر طنز تلویزیون که نوروز سریال “در حاشیه” را روی آنتن داشت از جمله چهره هایی است که دستی در ادبیات دارد.

علاقه به ترجمه باعث شده او در اقدامی نادر مجموعه ای از ضرب المثلهای کوبایی را ترجمه کند و در قالب مجموعه ای به نام “این تخم مرغ نمک نمی خواهد” به بازار عرضه کند.

این مجموعه به دو زبانه اسپانیایی و فارسی عرضه شده و میتواند برای علاقمندان سفر به این کشور آمریکای لاتین مفید باشد.

جالب اینجاست که بهاره رهنما که خود دستی در نوشتن دارد در صفحه اجتماعیش به معرفی این کتاب پرداخته است و ناصرنصیر را مترجم موفقی دانسته است.

این تخم مرغ نمک می خورد
این تخم مرغ نمک می خورد



دستفروشی بازیگر “ساعت خوش” در میدان امام حسین(ع)/این بازیگر هشت سال بازیکن تیم ملی بسکتبال بود!/حتی جرأت ندارم بگویم دستفروشم مبادا از نان خوردن بیفتم!/سهم من از حمایتهای فدراسیون بسکتبال فقط چند چای تلخ بود/حین بازی در لیگ دچار ضایعه نخاعی شدم و تشخیص اشتباه پزشک فدراسیون باعث شد فلج شوم/هیچ کدام از کارگردانانی که برایشان بازی کردم حتی حالم را نپرسیدند

سینماژورنال/حامد مظفری: دو دنیای هنر و ورزش هرچقدر که بلحاظ فرهنگی افتراق داشته باشند در یک نقطه و آن هم “بیرحمی” اشتراک دارند.

بیرحمی از آن جهت که هر دو دنیا فقط چهره های سالم و بانشاط را می خواهند؛ کافیست یک ورزشکار توانا پا به سنین پیری بگذارد یا به دلیل عارضه ای جسمی از صحنه قهرمانی دور شود تا هیچ کس یادی هم از او نکند.

دقیقا یک هنرمند هم تا وقتی سرحال و پرکار است در کانون توجه قرار دارد و کافیست فقط چند سال از حیطه خویش دور بیفتد تا همگان یادشان برود زمانی چنین چهره ای زیست می کرده است.

حالا در نظر بگیرید هم قهرمان ورزشی باشی و هم سابقه بازیگری داشته باشی اما به دلیل بروز یک حادثه، ناگهان پشتت خالی شود و هیچ کس را یار و یاور خود نبینی. اینجاست که بیش از پیش آزار می بینی.

این ورزشکار-بازیگر نه معتاد است و نه مورد منکراتی دارد

این دقیقا همان اتفاقی است که برای ایرج خدری رخ داده است؛ خدری که از اواخر دهه 60 تا اواسط دهه 70 در تیمهای ملی رده های مختلف بسکتبال ایران توپ زده و از اوایل دهه 70 پایش به سینما و تلویزیون هم باز شده و به واسطه فیزیکش تجربه همکاری با کارگردانان مختلف را از سر گذرانده بر اثر بروز یک حادثه دچار تنگنای اقتصادی شده و این روزها در میدان امام حسین(ع) دستفروشی می کند.

اشتباه نکنید؛ خدری نه گرفتار اعتیاد شده، نه رفیق نابابی داشته که پای او را به مجالس آنچنانی باز کند و به این واسطه برایش دردسر درست کند و نه حتی در تمام عمرش یک مورد سابقه منکراتی داشته است!

خدری در اثر آسیب دیدگی جسمی و آن هم حین یک بازی بسکتبال در لیگ ایران دچار ضایعه نخاعی شده و اسفناکتر اینکه تشخیص نادرست پزشک فدراسیون بسکتبال باعث جدی نگرفتن این ضایعه و در نهایت معلولیت وی شد.

به لطف یکی از همکاران توانمند سینما، خدری را یکی از شبهای بهاری کنار بساط دستفروشی اش که در آن هم اسباب بازی به چشم می خورد و هم دی.وی.دی ملاقات کردیم.

وقتی از او پرسیدیم اینجا چه می کند و چرا پیگیر وضعیت دریافت مستمری از باشگاهی نیست که حین بازی برای آن گرفتار آسیب دیدگی شده فقط لحظاتی تبسم کرد و سپس شروع به صحبت کرد؛ صحبتهایی که به طور مسلسل وار و بی کمترین مکث بیان می شد و انگار همه آنها از روی یک رمان خوانده می شد. صحبتهایی که پر بود از گلایه ها نسبت به مدیرانی که حتی برای ملاقات با او هم سراغش نیامده اند.

هفت سال عضو تیم ملی بسکتبال بودم

خدری که متولد 1350 کرمانشاه است اما در خرمشهر و بندرعباس رشد کرده درباره سالهای حضورش در بسکتبال به سینماژورنال می گوید: من از اواسط دهه 60 بسکتبال را شروع کردم و از اواخر همین دهه به تیم ملی بسکتبال راه یافتم و تا میانه های دهه هفتاد در رده های مختلف تیم ملی از تیم ملی نوجوانان تا تیم ملی جوانان و بزرگسالان توپ زدم. حدودا هفت سالی عضو تیم ملی بسکتبال بودم اما در روزهای سختی، کمترین حمایتی از سوی مدیران بسکتبال ندیدم.

ایرج خدری
ایرج خدری کنار بساطش

حین مسابقه زمین خوردم و …

وی درباره حادثه ای که حین یکی از بازیهای لیگ بسکتبال ایران برایش به وجود آمده بیان می دارد: سال 77 بود که من در تیم فجر سپاه توپ می زدم. یادم می آید که برای برگزاری مسابقه در برابر منتخب مشهد به مرکز استان خراسان رفته بودیم. نیمه های بازی دچار زمین خوردگی شدم و بعد از مسابقه پایم ورم کرد و کمر دردم هم آغاز شد.

پرشک معتمد فدراسیون گفت مشکل حادی نیست اما بعد از شش ماه معلوم شد نخاعم آسیب دیده

خدری ادامه می دهد: همان موقع پیش پزشک معتمد فدراسیون رفتم اما ایشان گفت مشکل حادی نیست و با استراحت برطرف میشود. من نیز حدودا شش ماهی استراحت کردم اما نه تنها دردم کمتر نشد که افزایش درد باعث شد به سراغ پزشکی دیگر بروم. پزشک جدید بعد از انجام آزمایش ام.آر.آی تشخیص داد که نخاعم آسیب دیده و ستون فقراتم صدمه شدید دیده است. همان موقع یک عمل جراحی انجام دادم که متاسفانه نتیجه مطلوبی نداشت.

ایرج خدری
ایرج خدری(اولین نفر ایستاده از چپ) در دوران قهرمانی

خدری درباره پیگیری ادامه درمان خود بیان می دارد: بعد از جراحی ابتدایی پیش هر پزشک متخصص ستون فقرات که فکرش را بکنید رفتم. شاید بیشتر از 80 تا 90 پزشک متخصص مرا معاینه کردند و همه هم گفتند چون دیر به آنها مراجعه کرده ام کاری ازشان برنمی آید.

ایرج خدری
ایرج خدری در حال فروش دی.وی.دی

تلخ ترین چای های عمرم را در فدراسیون بسکتبال نوشیدم

این بازیکن سابق با اشاره به تلاش برای کمک گرفتن از مسئولان باشگاهی که برایشان توپ می زده می گوید: در همان زمان بارها به فدراسیون بسکتبال رفتم و شاید در طول یک سال هفته ای 4 روز فدراسیون بودم اما هیچ کس کاری نکرد. خیالتان را راحت کنم فدراسیون حتی یک ریال هم بابت کمک هزینه درمان به من نداد و تنها عایدی من از فدراسیون بسکتبال چای هایی بود که آبدارچی آنجا برایم می آورد!! چای هایی که شاید تلخ ترین چای هایی بودند که در عمرم نوشیدم.

این بسکتبالیست می افزاید: البته این را هم بگویم به واسطه آشنایی که در صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان داشتم مدتی مستمری ناچیزی از آنها می گرفتم که آن هم کفاف مخارج درمانم را نمی داد.

آغاز بازیگری در سینما با “دایان باخ”

اما زندگی هنری خدری زمانی آغاز شده است که در سال 72 فرهاد پوراعظم کارگردان درام “دایان باخ” بازیهای او در لیگ بسکتبال را دیده و از وی دعوت می کند که نقش اصلی فیلمش را بازی کند.

“دایان باخ” داستان زندگی یک جوان بلندقد آذری بود که گرفتار بیماری خاصی میشود. بازی خدری در این فیلم خوب هم دیده می شود و وی بلافاصله برای بازی در “دمرل” یدا.. صمدی انتخاب می شود. در این فیلم او نقش یک بوکسور را ایفا می کند.

ایرج خدری
ایرج خدری در نمایی از “دمرل”

از همکاری با یدا.. صمدی تا ابوالحسن داوودی

ایرج خدری درباره آن روزها و دستمزدی که برای این دو فیلم گرفته به صراحت می گوید: برای “دایان باخ” حدودا 200 هزار تومان گرفتم و برای “دمرل” حدودا 700 هزار تومان. اگر بخواهیم به نسبت امروز بسنجم باید بگویم آن زمان با 200 هزار تومان می شد یک موتور هوندا خرید!

وی درباره ادامه کار بازیگری خود پس از این دو فیلم به سینماژورنال بیان می دارد: بعد از همکاری با ابوالحسن داوودی در “من زمین را دوست دارم” مدتی را با گروه تئاتر جعفر والی همکاری کردم و بعد هم در یکی از قسمتهای سریال “آژانس دوستی” بازی کردم.

ایرج خدری
ایرج خدری در حال معرفی دی.وی.دی به مشتریان

در سری ابتدایی “ساعت خوش” هم بازی کردم

خدری که سابقه بازی در مجموعه پرمخاطب “ساعت خوش” را هم داشته ادامه می دهد: در سری ابتدایی “ساعت خوش” که داریوش کاردان کارگردانش بود حضور داشتم ولی به دلیل درگیری در اردوهای تیم ملی بسکتبال نتوانستم در ادامه کار بازی کنم.

این بازیگر با اشاره به دیگر فعالیتهایش در حوزه بازیگری می گوید: با علی شاه حاتمی در “اُ.مثبت” و “خوش غیرت” همکاری داشتم و در یک جنگ عیدانه با نام “عید آمد عید آمد” که شامل آیتمهای ورزشی بود هم بازی کردم اما بعد دیگر مشکلات مربوط به آسیب دیدگی ام پیش آمد و کسی سراغمان نیامد.

برای تأمین خرج زندگی دستفروش شدم

طبیعی است مردی که بلحاظ فیزیکی غول پیکر و استثنایی است آن قدر غرور دارد که بعد از سالها ورزش و البته کار بازیگری وقتی بخواهد به سراغ دستفروشی بیاید آزار روحی فراوانی را تحمل کند.

ایرج خدری در این باره به سینماژورنال می گوید: من از سال 77 تا سال 90 برای کسب درآمد به هر دری زدم. بارها پیش مسئولان فدراسیون رفتم و با آدمهای مختلف سینما و تلویزیون گپ و گفت کردم بلکه بتوانم شغلی برای کسب درآمد پیدا کنم اما به هر که رو انداختم به درب بسته خوردم تا شب عید نوروز 90 که یک باره تصمیم گرفتم مجموعه ای از دی.وی.دی فیلمهایی که سالها برای آرشیو کردن آنها وقت گذاشته بودم را به میدان امام حسین(ع) آورده و آنها را بفروشم. البته که این کار هم برایم راحت نبود اما وقتی مجبور بودم به عنوان همسر و پدر دو فرزند هم خرج فرزندانم را بدهم و هم خرج همسرم را چاره ای ندیدم جز دل زدن به دریا.

همسرم هم به ام.اس مبتلا شد و یکی از پاهایش دچار معلولیت است

وی ادامه می دهد: این را هم بدانید که مدتی بعد از بیماری خودم، همسرم هم دچار بیماری ام.اس شد و متاسفانه این بیماری باعث معلولیت پای چپ و آسیب دیدگی چشم چپش شد. در این وضعیت چه باید می کردم که نکردم.

نه مدیران ورزشی به سراغم آمدند و نه کارگردانانی که با آنها کار کردم

ایرج خدری با بیان اینکه به جز حامد حدادی بازیکن تیم ملی بسکتبال ایران هیچ کس نه از مدیران هنری و نه از مدیران ورزشی حالش را نپرسیده به سینماژورنال اظهار می دارد: هیچ کدام از کارگردانانی که برایشان بازی کردم حتی حالم را هم نپرسیدند. هیچ کدام از مدیران مملکتی به من کمک نکردند. من به دنبال دریافت وام بلاعوض که نبودم؛ حداقلش میتوانستم به عنوان مربی بسکتبال پارالمپیک فعالیت کنم و هم تجربیاتم را در اختیار جوانان بگذارم و هم خرج زندگیم را به دست آورم اما هیچ کس مرا به بازی نگرفت جز احسان حدادی که چند بار به ملاقاتم آمد.

بجای اینکه به من کمک کنند مأموران را سراغم فرستادند که بساطم را جمع کنند

این بازیکن بسکتبال و بازیگر سینما و تلویزیون گفتگویش با سینماژورنال را با بغضی در گلو چنین به پایان می رساند: من یک فرزند پسر به نام امیرعلی و یک فرزند دختر به نام فاطیما دارم. تا اینجای زندگی هم روی پای خودم ایستادم و انتظار هم ندارم که کسی بیاید و دستم را بگیرد. اما ناراحتم از اینکه هر وقت درباره دستفروشی من صحبتی طرح شده بجای اینکه دست یاری به سویم دراز شود مأموران را سراغم فرستاده اند که بساطم را جمع کنم. باور کنید حتی جرأت ندارم بگویم دستفروشم مبادا از نان خوردن بیفتم!