1

از جوک کیمیایی تا سیلی شکیبایی/از کل‌کل‌های درویش تا سنکوپِ رخشان!

سینماروزان: بیتا فرهی آذر۱۴۰۲ مرحوم شد در حالی که به عنوان نمادی والا از هنرمندان شیک و باپرنسیب، نامش در اذهان باقی ماند.

 

به گزارش سینماروزان، فریدون جیرانی چندی قبل از فوت بیتا فرهی گفتگویی تفصیلی با او انجام داد که در زمان خود منتشر نشد و حالا فرازهایی از گفته های بیتا فرهی را به نقل از اعتماد می‌خوانید:

 

–ازدواجم چهار سال طول کشید و بعد به دلایلی دوستانه و با رفاقت جدا شدیم ولی تا زمانی که زنده بود، رفاقت مان سرجایش بود تا اینکه دو سال پیش فوت کرد ولی به هر حال زندگی دونفره ما دوام پیدا نکرد و بعد از ازدواج اول نیز دیگر ازدواج نکردم.

 

–شوهرم(آقای قریشی) چاپخانه بسیار عظیمی داشت و کار فرهنگی میکرد، کتاب هفته کار شوهر من است که از کتاب های متشخص زمان خود بود و همین الان هم نایاب است. اواخر هم کار چاپ کتاب درسی انجام می‌داد.

 

–شوهرم علاقه ای به سینما نداشت، مرد اسپرتی بود و اهل تنیس و اسکی، ورزش می‌کرد و روزگار را جور دیگری میدید، اهل سینما نبود و گذری به سینما نداشتیم.

 

–حاصل ازدواجم یک دختر به اسم مهساست که دیپلم را در ایران گرفت و بعد به فرانسه رفت و تحصیلاتش را کامل کرد و ازدواج کرد و نوه ای دارم که عاشقش هستم. نوه من دختری سه سال و نیم است به اسم “تسا”.

 

–برای فیلم “هامون” اصلا دورخوانی نداشتیم، سناریو را داشتم، اولین روز فیلمبرداری، مهرجویی و گروهش دنبالم آمد و رفتیم کتابسرا تا ترس نداشته باشم. مهرجویی سعی می‌کرد از خودم بازی بگیرد و من چون شنیده بودن بچه ها خیلی راحت بازی می‌کنند، کودکانه جلوی دوربین رفتم.

 

–در “هامون” صحنه های روانشناس و روانکاو خیلی مشکل بود. با جلال مقدم بازی داشتیم و بسیار سخت بود، دیالوگ ها و بازی سخت بود ولی ما راحت گرفتیم. صحنه سیلی زدن خسرو شکیبایی به من هم واقعا سورپرایز بود چون اول گفتند سیلی می‌زنیم و بعد گفتند نمی‌زنیم ولي نهایتا سیلی خوردم، جا خورده بودم و درد داشت‌. خسرو شکیبایی خیلی ناراحت شده بود که بهش گفته بودند سیلی بزند.

 

–در اولین رونمایی “هامون”، مردم خیلی برخورد خوبی داشتند و فکر می‌کردند همسر خسرو شکیبایی هستم در حالی که پروین جان(همسر شکیبایی) همراهمان بود.

 

–سواد و استعداد بازیگری کنار هم مهم است و استعداد هم باید ذاتی باشد و اندکی هم اکتسابی.

 

–مریل استریپ بازیگر خوبی است ولی فیلمنامه های خوبی برایش می نویسند و مثل اینجا نیست که فقط رل مادربزرگ‌ها را برای ما بنویسند و تقریبا هیچ رل بدردبخوری نباشد.

آخرین حرفهای بیتا فرهی
آخرین حرفهای بیتا فرهی

–من فيلم “اعتراض” را خیلی دوست دارم چون نقش متفاوتی بازی کردم، زن متفاوتی بود، ریخت و شمایل متفاوتی داشت و گویش و فرم حرف زدن دیگری داشت.

 

–به کیمیایی گفتم، من تکنیک نمیشناسم و نه لنز میشناسم و نه چیز دیگر و ایشان خندید و گفت شما همینی که هستی، باش. یادم است سرصحنه “اعتراض”، کیمیایی میخواست خنده ای طبیعی از من بگیرد و یک دفعه آمد در گوشم جوکی گفت که خنده ام گرفت و همزمان آن نما توسط اصغر رفیعی جم ضبط شد. در “اعتراض” داریوش ارجمند هم بود که بسیار بازیگر قدرتمندی است و یکی از بهترین بازیهایش در همین فیلم بود.

 

–من هم با مهرجویی راحت بودم و هم با کیمیایی، مقابل این دو راحت بودن و آنها مرا آزاد و راحت می‌گذاشتند ولی احمدرضا درویش این طور نبود.

 

–احمدرضا درویش بسیار کارگردان خوبی است و سخت پسند و مشکل و بسیار سر بازی در “کیمیا” کل‌کل میکرد.

 

–کار با رخشان بنی اعتماد بسیار سخت بود، برای “خون بازی” سه ماه روخوانی کردیم، سه ماه کار و روخوانی هم باید جلوی خودش انجام می‌شد.

 

–یکی از سخت ترین صحنه های “خون بازی” جایی بود که مادر به دخترش هرویین می‌داد و من یکی دو بار اجرا کردم و خوب بود ولی رخشان تا برداشت ۱۲ و ۱۳ ادامه داد چنان که داشتم سکته میکردم یعنی مرا رساند به جایی که داشتم سنکوپ میکردم یعنی آن قدر گرفت و گرفت و گرفت که به اوج رسید و بعد کات داد.

 

–کیمیایی صبح به صبح دیالوگها را میداد و از فیلمنامه کامل، خبری نبود ولی مهرجویی سناریوی کامل داده بود و دیالوگها کمتر تغییر می‌کرد.

 

 

 

 




رابطه هنرمند و امر معنادار زندگی/ فیلم «گاو»، حق بزرگی به گردن تاریخ سینمای ایران دارد/ در ناتورالیسم، فیلمساز مقهور واقعیت است

سینماروزان: بیست‌وپنجمین نشست‌ ماهانه‌ی «مستندهای ایران‌شناسی» به نمایش به نمایش و نقد و بررسی فیلم مستند «مهرجویی؛ کارنامه‌ی چهل ساله» ساخته مانی حقیقی اختصاص داشت.
مستند «مهرجویی؛ کارنامه‌ی چهل ساله» طی پنج سال و از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ تهیه شده است. در این مستند چهره‌هایی چون: داریوش شایگان، گلی ترقی، عزت انتظامی، خسرو شکیبایی، بیتا فرهی، لیلا حاتمی، نیکی کریمی، مسعود فراستی و تعداد زیادی از سینماگران مطرح ایران حضور دارند.

مهرداد لطیفی نماینده‌ی انجمن دوستداران شاهنامه البرز (اشا)، با یادی از داریوش مهرجویی و دیگر هنرمندان درگذشته در سال ۱۴۰۲، از همه کسانی که در طول سال ۱۴۰۲، انجمن دوستداران شاهنامه البرز (اشا) را در برگزاری رویدادها همراهی کرد، تشکر کرد و گفت: به همه شما خوش‌آمد می‌گویم. بیش از ۷۰ رویداد در سال ۱۴۰۲ به همت انجمن دوستداران شاهنامه البرز (اشا) برگزار شد و جا دارد تشکر کنم از دوستانی که در یک سال گذشته، همراه ما بودند. سخنرانان عزیزی که محبت کردند از کرج، تهران و حتی گاهی، از ایلام و خراسان شمالی، شیراز و دیگر شهرها افتخار دادند و به جمع ما تشریف آوردند. همچنین، قدردان کارگردانان عزیزی هستیم که اجازه دادند آثار آنها در اینجا پخش شود. علاوه بر این جا دارد که یاد محمدرضا مقدسیان، آلبر لاموریس و داریوش مهرجویی را گرامی بداریم که آثار آنها، امسال در انجمن پخش شد. از انجمن مستندسازان سینمای ایران که در برگزاری نشست‌ ماهانه‌ی «مستندهای ایران‌شناسی» با انجمن دوستداران شاهنامه البرز (اشا) همکاری داشتند، تشکر می‌کنیم. همینطور، از انجمن بخوان با ما و انجمن داروسازان که سالن‌های خودشان را در اختیار ما قرار دادند. به ویژه از سازمان نظام پزشکی کرج که محبت کردند که این مکان را برای برپایی رویدادهای فرهنگی در اختیار ما گذاشتند. امیدواریم که در سال ۱۴۰۳ بتوانیم با برطرف کردن نواقص، نشست‌ها و رویدادهای بهتری را برگزار کنیم. پیشاپیش، عید نوروز را به همه عزیزان شادباش می‌گویم.
مهرداد لطیفی سپس تریبون را در اختیار آرمان ذهبی مجری رویداد و فرهاد توحیدی تهیه‌کننده فیلم مستند «مهرجویی؛ کارنامه‌ی چهل ساله» و فیلمنامه‌نویس به همراه احمد طالبی‌نژاد نویسنده، منتقد و مستندساز قرار داد تا درباره‌ی بازتاب وجوه فرهنگ جامعه‌ی معاصر ایران در سینمای داریوش مهرجویی به بحث و تبادل‌نظر بپردازند.
گفتنی است؛ حسین ترابی کارگردان و مستندساز باسابقه ایرانی و ارد زند مستندساز پیشکسوت سینمای ایران و از اعضای انجمن مستندسازان سینمای ایران دیگر مهمانان این رویداد بودند.
آرمان ذهبی در سخنان ابتدایی، در توصیف «مهرجویی؛ کارنامه‌ی چهل ساله» عنوان کرد: فیلم «مهرجویی؛ کارنامه‌ی چهل ساله»، مستند خاطره‌انگیزی است چون یک آرشیو کامل از منتقدان، هنرمندان و بازیگران است؛ کسانی که برخی از آنها فوت کرده‌اند. خوب شد که این مستند از داریوش مهرجویی ماند. البته چند مستند دیگر هم راجع به داریوش مهرجویی ساخته شده است که یکی از آنها را هم خود احمد طالبی‌نژاد ساخت و به «موج نوی سینمای ایران» می‌پردازد. از نظر من، این اثر، مستندی ویژه است و همه روی این موضوع متفق‌القول هستند. این مستند، یادگار به جا مانده خوبی از داریوش مهرجویی است. حیف که این هنرمند را از دست دادیم.

فرهاد توحیدی، با گرامیداشت یاد داریوش مهرجویی، راجع به فرآیند ساخت «مهرجویی؛ کارنامه‌ی چهل ساله» توضیحاتی ارائه کرد: جای مانی حقیقی سازنده اثر خالی است و کاش، آن اتفاق تلخ برای داریوش مهرجویی نمی‌افتاد و در این باران و ترافیک، از آن سمت کرج به این سمت کرج می‌آمد تا در این نشست حضور داشته باشد. «مهرجویی؛ کارنامه‌ی چهل ساله» از اینرو فقط به کارنامه چهل ساله داریوش مهرجویی پرداخت و آثار ابتدایی او را مد نظر قرار نداد چون گردآوری فیلم‌های قدیمی او، بسیار سخت و دشوار بود. گفتنی است؛ این فیلم با هزینه شخصی ساخته شد و امکانات چندانی نداشتیم. همانطور که می‌دانید وقتی قرار است بخش خصوصی از امکاناتی استفاده کند که در اختیار دولت است و جای دیگری پیدا نمی‌شود، مثل زمانی که قرار است برای گردآوری فیلم‌ها به فیلمخانه ملی ایران مراجعه کنید، با مشکلات عدیده مواجه خواهید شد. بنابراین ترجیح دادیم از این مسائل اجتناب کنیم و تمرکز فیلم را روی بخش دیگری از فعالیت‌های داریوش مهرجویی بگذاریم. عمده مصاحبه‌های این فیلم در زمان ساخت فیلم سینمایی «علی سنتوری» و در پشت صحنه آن ضبط شد. منتها هنوز این فیلم مستند تکمیل نشده و برخی مصاحبه‌ها ضبط نشده باقی مانده بود، در طی پنج سال، تمام مصاحبه‌ها کامل شد.

او افزود: قصد ما این بود درباره کارگردانی که مورد علاقه مانی حقیقی و همینطور، من بود، مستندی بسازیم. من تا به حال، هر جا حضور داشتم، گفته‌ام که الگوی من در سینمای ایران در حوزه فیلمنامه‌نویسی و ساخت فیلم، داریوش مهرجویی است. داریوش مهرجویی کیمیاکاری می‌کند. در واقع، فیلم‌هایی که او ساخته، هم مورد تحسین خواص قرار گرفته و هم از اقبال عمومی برخوردار بوده است. این از عهده هر کسی برنمی‌آید و داریوش مهرجویی، این ویژگی را داشت آثاری را بسازد که طیف وسیعی از علاقمندان به سینما را جذب خودش کند. مانی حقیقی هم با همین حس سراغ این کارگردان رفت. داریوش مهرجویی برای هر دوی ما جزو استادان مسلم سینما بود که می‌باید از شیوه فیلمسازی او می‌آموختیم. همه کسانی که می‌نویسند و فیلم می‌سازند، می‌دانند که فیلمنامه‌های مهرجویی سهل و ممتنع است و ساده نوشته می‌شوند در صورتی که فیلمنامه‌های او، فوق‌العاده پیچیده هستند.
این فیلمنامه‌نویس، داریوش مهرجویی را یک اندیشه‌ورز و یک متفکر دانست و گفت: مهمترین چیزی که باید درباره مهرجویی گفت این است که او پیش از اینکه یک فیلمنامه‌نویس و یک فیلمساز باشد، یک اندیشه‌ورز و یک متفکر بود. او راجع به اوضاع زمانه نظر داشت و درباره جهانی و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کرد، صاحبنظر بود. بنابراین وقتی که با آدمی که صاحب اندیشه و نظر هست، روبرو هستید، او به شکل متفاوتی با موضوع و ماده خام کارش مواجه می‌شود. همیشه این را گفته‌ام و شاید، تکراری به نظر برسد، هنرمندان درون‌مایه و مضمون آثارشان را انتخاب نمی‌کنند بلکه هنرمند کسی است که درون‌مایه و مضمون او را انتخاب می‌کند. یعنی فیلم‌ها باید عصاره زندگی هنرمند باشد. اگر زندگی هنرمندان حاوی امر معناداری نباشد، مخاطب را با امر معناداری مواجه نخواهد ساخت. در همین فیلم می‌بینید، مهرجویی می‌گوید از تجربه ازدواج خودش در «هامون» استفاده کرده یا در «بانو»، آن عوالم را زیسته است.

وی ادامه داد: داریوش مهرجویی با اندیشه‌ها، دیدگاه‌ها و نظراتی که دارد، به زندگی نگاه و موضوعات آثارش را انتخاب می‌کند. این اتفاق در همه هنرمندان صاحب سبک و صاحب امضا می‌افتد. اگر آثار علی حاتمی را تماشا کنید، یک معنا از زندگی او کشف می‌کنید. داریوش مهرجویی هم همینطور، چه در آثار سینمایی، چه رمان ها و چه در ترجمه‌های او. در آنها هم عناصر اصلی تفکر داریوش مهرجویی را می‌بینید و بی‌دلیل نیست که او کتاب «جهان هولوگرافیک» مایکل تالبوت را ترجمه می‌کند. از نظر من که ممکن است این نظر اشتباه باشد، نخ تسبیحی که همه آثار داریوش مهرجویی را به هم وصل می‌کند، این عنصر «تعلیق انسان ایرانی بین سنت و مدرنیته» است. اینکه انسان ایرانی، ۲۰۰ سال است در این وادی گرفتار شده است چون نه مدرن شدیم و نه سنتی باقی ماندیم. هم سنتی هستیم و هم مدرن. شاید مهمترین پژواک این قضیه را می‌توانید در فیلم «هامون» بشنوید.
احمد طالبی‌نژاد راجع حق بزرگ فیلم سینمایی «گاو» ساخته داریوش مهرجویی بر سینمای ایران عنوان کرد: نخستین فیلم داریوش مهرجویی «الماس ۳۳» است که یک فیلم شبه جاسوسی تیپیکال آمریکایی در تلفیق با فیلمفارسی و حتی فیلم هندی است چون رقص و آواز هم دارد. خوشبختانه، آن فیلم موفق نمی‌شود و این عدم موفقیت، شانس بزرگ سینمای ایران است. اگر که وقتی داریوش مهرجویی از آمریکا برگشت و «الماس ۳۳» را ساخت، این فیلم پرفروش می‌شد و او در این مسیر می‌افتاد، هرگز فیلمی به نام «گاو» ساخته نمی‌شد. «گاو» هم ارزش هنری و هم ارزش تاریخی دارد که مورد احترام است. چه به لحاظ اینکه جزو نخستین فیلم‌هایی است که باعث پیدایش جریان موسوم به «موج نو سینمای ایران» شده است. چه از جهت قضایایی که در قبل و بعد از انقلاب اسلامی برای اثر به وجود آمد. همانطور که می‌دانید این اولین فیلمی بود که بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی (ره) از آن ستایش کرد و گفت آثاری همانند «گاو» بسازید. اتفاقاً، چند فیلم هم شبیه «گاو» ساخته شد. این قضیه همانند یک پیشنهاد مطرح شد بدین مضمون که ما، این فیلم‌ها را در جمهوری اسلامی می‌پسندیم. این موضوع، نقش مهمی داشت چون اگر نبود، صنعت سینما در جمهوری اسلامی ممکن بود به طور کامل از بین برود یا در حد بعضی کشورها مثل سوریه، عراق و عربستان سعودی بشود که سینمایی ندارند. البته ممکن است در رفرمی که دارند به شکل صوری انجام می‌دهند، سینما هم راه بیافتد. واقعیت امر این است که خیلی‌ها از آینده سینمای ایران ناامید بودند چون خیلی‌ها از ایران رفتند یا دق کردند. یا مثل «هامون» بلاتکلیف ماندند. به هر حال، فیلم «گاو»، حق بزرگی به گردن تاریخ سینمای ایران دارد.

او افزود: وجه فرهنگی «گاو»، نمادی از یک جامعه تمثیلی و نمادین است چون در هیچ جای روستاهای این مملکت، این امکان وجود ندارد که اهالی یک روستا، کار و زندگی خودشان را رها کنند و دنبال پنهان کردن مرگ یک گاو باشند. همچنین، اصل داستان هم از یک داستان عربی برداشت شده است. غلامحسین ساعدی این را اقرار کرده داستانی خوانده که در یکی از روستاهای مصر، گاو یک کشاورز می‌میرد و او افسرده می‌شود. او این را تبدیل به داستانی کرده که فیلمنامه «گاو» داریوش مهرجویی از آن اقتباس شده است. داریوش مهرجویی فلسفه خوانده بود و سوال مهم این است که در این داستان ساده، چه چیزی وجود دارد که آدمی که از آمریکا آمده و باسواد است، سراغ این داستان رفته؟ جنبه‌های اقتصادی این موضوع به کنار چون بعد از شکست فیلم‌ اول، داریوش مهرجویی تنها جایی که می‌توانست برود وزارت فرهنگ و هنر بود تا با سرمایه دولتی، یک فیلم ارزان بسازد.
این منتقد سینما، نکته فیلم سینمایی «گاو» را تناسخ برشمرد و بیان کرد: از نظر من، نکته فیلم سینمایی «گاو» تناسخ است که به معنی یکی شدن ابزار کار و انسان فعال است. موضوعی که هم فلسفی و هم اقتصادی است. ما در این فیلم می‌بینیم که یک انسان، چگونه خودش را یک حیوان می‌بیند و این از منظر پستی نیست بلکه از منظر تعالی است. این دانش و سواد داریوش مهرجویی در چنین جاهایی نمود پیدا می‌کرد. این وجه فرهنگی ایرانی که باعث دفاعش در مقابل انواع و اقسام هجوم‌ها بوده، در «گاو» متجلی شده است که شامل همبستگی و همراهی می‌شود. همانطور که گفتم به لحاظ واقعیت‌گرایی ساده، این داستان اصلا منطقی نیست. واقعیتی که در آن دخل و تصرف به نفع ایده‌هایی شده است که در سر داریم. اساساً فرق واقعیت با فراواقعیت یا ناتورالیسم در همین است. در ناتورالیسم، فیلمساز مقهور واقعیت است مثل آثار سهراب شهید ثالث که دوست‌داشتنی هستند. در رئالیسم، آرمانی دارید که سعی می‌کنید بر بستر آن واقعیت، به آن آرمان جامه عمل بپوشانی همانند آنچه که عباس کیارستمی در همه آثارش و به ویژه، «خانه دوست کجاست؟» انجام داده است. بنابراین مهرجویی آن هویت ملی ما را که تعاون و همبستگی است و در مراسم‌های آیینی یا اعیاد ملی جلوه دارد، در «گاو» نشان می‌دهد. این را در فیلم با مصداق می‌بینیم.

این مستندساز درباره جایگاه داریوش مهرجویی در موج نوی سینمای ایران و سینمای اندیشمندانه ایران گفت: جایگاهی که داریوش مهرجویی در موج نوی سینمای ایران و سینمای اندیشمندانه ایران به قول فرهاد توحیدی دارد، هیچ کدام از فیلمسازان ندارند حتی بهرام بیضایی که من آثار او را خیلی دوست دارم. فیلم‌های داریوش مهرجویی همواره در یک سطحی حرکت می‌کند که مخاطب باید دنبالش برود و نه اینکه ببیند مخاطب چه می‌پسندد و آن را برایش بسازد. این یکی از مشکلات سینمای حرفه‌ای ایران است که اغلب فیلمسازان، چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی، حتی فیلمسازان روشنفکر فکر می‌کردند که هر سکانس را باید مطابق یک سلیقه بسازند و فیلم‌های خودشان را قربانی سلایق مختلف جامعه می‌کردند. اما داریوش مهرجویی، فیلم خودش را می‌ساخت.
احمد طالبی‌نژاد از تعابیر گوناگون داشتن نمادهای آثار داریوش مهرجویی پرده برداشت و گفت: یک نکته در آثار داریوش مهرجویی است که از فیلم سینمایی «گاو» هم شروع می‌شود و معمولاً، در فیلم‌های او، مخاطبان شاهد نمادهایی هستند که به مرور زمان، می‌توان برای آن تعابیر مختلفی پیدا کرد. مثل «بلوری ها» که شبانه، مرغ و خروس مردم را می‌دزدند. چهره آنها هیچوقت واضح دیده نمی‌شود و همیشه، در اکستریم لانگ شات هستند. این می‌تواند یک معنا داشته باشد. اگر نمای کلوزآپ از آنها می‌گرفت، چهره نمادین خودشان را از دست می‌دادند. «بلوری ها»، تمثیلی از وحشتی هستند که یک جامعه را تهدید می‌کنند و آن را در معرض خطر قرار می‌دهند.

فرهاد توحیدی در سخنان پایانی، تهیه‌کننده فیلم مستند «مهرجویی؛ کارنامه‌ی چهل ساله»، ساخت این فیلم را ادای دینی به داریوش مهرجویی نامید و گفت: فکر می‌کردیم این فیلمی باشد که مورد استقبال هم قرار خواهد گرفت. داریوش مهرجویی هم وقتی این فیلم را دید، دوست داشت. این فیلم، جایزه بهترین کارگردانی بخش مستند جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد و چون در اکران عمومی می‌خواستند آن را سانسور کنند، چند سال مقاومت کردیم. تلاش کردیم تا از طریق دیگر، فیلم را نشان بدهیم. جالب است بدانید که سانسور، فقط در ایران نیست. فیلم به یکی از شبکه‌ها که همه می‌شناسند، عرضه شد و برنامه‌ای است که جمعه شب‌ها پخش می‌شود. آنها خواهان فیلم بودند ولی می‌گفتند بخش مربوط به محسن مخملباف باید حذف شود. چون مجری آن برنامه، دوست محسن مخملباف بود. ما هم گفتیم مگر شما آنجا نرفتید که از قید سانسور آزاد باشید؟! در نهایت، در اینجا هم مقاومت ما در هم شکسته شد و این فیلم با حذف سکانس گلشیفته فراهانی، امکان اکران در گروه سینمایی هنر و تجربه پیدا کرد.

بیست‌وپنجمین نشست‌ ماهانه‌ی «مستندهای ایران‌شناسی»، به همت انجمن مستندسازان سینمای ایران و انجمن دوستداران شاهنامه البرز (اشا) و با همکاری سازمان نظام پزشکی کرج، غروب روز دوشنبه، ۲۱ اسفند ماه ۱۴۰۲، در سالن آمفی‌تئاتر سازمان نظام پزشکی کرج برگزار شد.
بیست‌وپنجمین نشست‌ ماهانه‌ی «مستندهای ایران‌شناسی»، آخرین نشست از نشست‌های ماهانه‌ی «مستندهای ایران‌شناسی» در سال ۱۴۰۲ است و با آغاز سال ۱۴۰۳، نشست‌ها از سر گرفته خواهد شد که به زودی، جزئیات نشست‌ها، به اطلاع همگان خواهد رسید.




محمود کلاری با لحنی لرزان در آیین سپاس تهيه‌کنندگان مطرح کرد: به خاطر آوردن داریوش مهرجویی، کار سختی است!/ به محض ورود به فرودگاه مرا گرفتند چون…

سینماروزان: محمود کلاری فیلمبردار باسابقه ایرانی در سومین آیین سپاس تهيه‌کنندگان سینمای ایران و در بخش بزرگداشت داریوش مهرجویی با لحنی لرزان گفت: هر وقت میخواهم درباره مهرجویی حرف بزنم تنم یخ می‌کند و از درون،خالی میشوم. او انقلابی در سینمای ایران به وجود اورد.

وی ادامه داد: روزگاری است که واژه روشنفکری بی اعتبار شده ولی مهرجویی وجوه شخصیتی روشنی داشت و یک روشنفکر واقعی بود برخلاف شبه‌روشنفکران این دوران که درباره چیزهایی که نمی‌دانند نظر می‌دهند او درباره چیزی که میدانست، حرف میزد.

محمود کلاری: به محض ورود به ایران، پاسپورتم را گرفتند
محمود کلاری: به محض ورود به ایران، پاسپورتم را گرفتند

کلاری که در شش فیلم با مهرجویی همکار داشت تاکید کرد: نگاه مهرجویی، تحلیلش و تفسیرش خیلی حیف شد. اتفاق قتل مهرجویی دیوانه کننده است و حق مهرجویی نبود! شاید مراقبش نبودیم که این گونه رفت. توروخدا مراقب هم صنفی های خود باشید.

کلاری با اشاره به اهمیت حمایت روسای صنف از بدنه بیان داشت: یادم نمی‌رود زمانی به محض ورود به فرودگاه، پاسپورتم را گرفتند و نگهم داشتند چون خودی نبودم و تنها کسی که به دادم رسید سیدضیاء هاشمی رییس جامعه صنفی تهیه‌کنندگان بود. کار صنفی یعنی این و میتوان چنین رفتاری را در همه صنوف جاری کرد.

برای تماشای فیلم گفته های کلاری اینجا را ببینید.

 

 

 

 




رجعت مهرجویی، روز جهانی عینک دودی و جای خالی سوسن…

سینماروزان/حامد مظفری: در روزهایی که هرازگاه هنرمندی را از دست می‌دهیم و این مرگها ابزاری شده برای شوآف جماعتی که هنرمند را فقید می‌خواهند و عاشقند بر دست‌اندازی به تابوت هنرمندان مُرده، همچنان می‌توان آوای سوسن طاهرخانی را شنید که شعر معینی کرمانشاهی را با ملودی تورج شعبانخانی میخواند: تو که نیستی من‌و با این دل داغونِ ویرون…با من یه همصدا نیست، با من یه آشنا نیست، دیگه یه همزبونی با من غیر خدا نیست…

اینکه چرا همچنان می‌توان با سوسن همدل بود و به خدا پناه برد از شر این جماعت عینک دودی به چشم و سلفی گیر با تابوت، فقط فقط به مشی سوسن برمی‌گردد. کل تاریخ هنری قبل و بعد از انقلاب را که کنکاش می‌کنیم فقط چند هنرمند پیدا می‌کنیم که ثروت و اشتهار خویش را عاملی کردند برای خدمت به خلق خدا.

شوخی نیست! نزدیک به شصت سال قبل که نه خانه موسیقی بود و نه خانه سینما و نه صندوق هنر و نه هیچ صنفی که مدیرانش، هنرمندان را زینت‌المجالس بخواهند، سوسن طاهرخانی در زادگاه خود قصرشیرین بیمارستانی را با هزینه شخصی ساخت؛ بیمارستانی که در آستانه افتتاح گرفتار حمله عراق به ایران شده و اشغال شد و قبل از فرار نیز، قوای بعث زیر بیمارستان مواد منفجره گذاشتند و خلاص…

سوسن طاهرخانی خواننده‌ای بود که تا سالها با برچسب خواننده کوچه بازاری از سوی جماعت شبه‌انتلکت نواخته شد و تا مدتها حتی به رادیو راهش نمی‌دادند با این وجود همان سوسن آن قدر مخاطب داشت که صدایش مورد توجه عباس پهلوان سردبیر مجله فردوسی و همراهانش قرار گرفت و پایش به رادیو باز شد و جلو رفت و رفت و حتی تورج نگهبان و اسفندیار منفردزاده را هم واداشت، در کنار هم ترانه “ناش ناش نیناش ناش…” را برایش بسازند تا بیاید و برای #قیصر اجرایش کند!

سوسن طاهرخانی شصت سال قبل و به جای آن که به دنبال خرید خانه و ویلا و دریافت پاسپورت دوم و سوم باشد، بخشی عمده از پس اندازش را صرف ساخت یک بیمارستان کرد تا فقط نه همکاران خودش که کل مردم بتوانند از آن استفاده کنند. سوسن طاهرخانی تا داشت هرازگاه و بدون آن که جار بزند کمک‌های نقدی و غیرنقدی می‌کرد هم به همکاران گرفتار و هم به بسیاری از مردمانی که برای تهیه جهیزیه دختر یا داماد کردن پسران خویش، لنگ مانده بودند. بیمارستان او هیچ گاه به افتتاح نرسید ولی مشی او چرا از سوی هنرمندان ثروتمند دنبال نشد؟؟ که اگر می‌شد خودِ سوسن فرسنگها دور از وطن در فقر و نداری نمی‌مُرد!

حالا؟ حالا با جماعتی روبروییم که به همکاران خویش تا زنده‌اند، رحم ندارند و بمحض ظهور عزرائیل و فوت همکار، رفاقت‌شان زیر تابوت گل می‌کند. تشییع مهرجویی را بنگرید؛ عینک دودی‌ها وقتی روی سن رفتند تقریبا هیچ برای گفتن نداشتند چون اصلا علقه ای به پیرمرد نداشتند و شانسی که بسیاری از اینها آوردند همزمانی فقدان مهرجویی و همسرش است و به فرض اگر فقط مهرجویی به قتل می‌رسید و همسرش زنده می‌ماند برخی از اینها اصلا جرأت نمی‌کردند به تشییع بیایند مبادا وحیده محمدی‌فر-که اتفاقا آدم صریحی هم بود-پنبه کاسبکاری آنها را بزند.
بازیگر بلوند حتی نتوانست دو کلمه حرف ماندنی از او بزند چون اصلا حسی در کار نیست وقتی با اعتبار فیلم توقیفی مهرجویی، حسابی کاسبی کرد ولی پای دنباله‌اش نایستاد؟ یا نوه آن مرحوم بریتانیانشین که حالا گریه‌کنان، می‌خواهد ربطی بدهد به این قتل و قتل‌های زنجیره‌ای و منتقد قتل‌های زنجیره‌ای باشد، انگار یادش رفته که همین چند سال قبل با سرمایه مشکوک فیلمی کمدی-حیوانی ساخت در ردّ قتل‌های زنجیره‌ای!

داریوش مهرجویی، وحیده محمدی‌فر و سوسن طاهرخانی
داریوش مهرجویی، وحیده محمدی‌فر و سوسن طاهرخانی

بله، هنرمند مردمی مثل سوسن نداریم یا کم داریم و آن برگزارکنندگان تشییع مهرجویی که بابت‌ش فاکتور می‌کنند حتی نکردند فیلمسازی مانند محمدرضا اصلانی که اشرافی هم بر فلسفه دارد را به عنوان سخنران بیاورد بلکه وجهه فلسفی مهرجویی را یادآور شود به عنوان فیلمسازی که دشوارترین مفاهیم فلسفی را تبدیل می‌کرد به ساده‌ترین داستان های قابل فهم. اصلا پاپیولارترش چرا محمدرضا شریفی‌نیا که رکن مهم بسیاری از آثار ماندگار مهرجویی بود نباید سخنران تشییع او می‌شد؟
باری، سلبریتی مایه‌دار چندپاسپورته تابوت‌باز، کم نداریم ولی مثل سوسن طاهرخانی؟ نه که نباشد؛ هنوز داریم امثال رضا درمیشیان را که در این سالها تلاش زیادی کرد که کنار مهرجویی باشد و کمک کند تا او فیلم بسازد ولی ده مقابل جماعت رانت‌خوار دست در بیت‌المال داریم که جز خود و هم‌گنگ‌ی‌ها را نمی‌خواهند.

منفی بافیم؟ واقعیت است دیگر، یک عمر هنر کوچه بازاری را تحقیر کردید تا نخل کن و خرس برلین و اسکار و… بگیرید ولی حالا هر چه می‌گردیم یک هنرمند پیدا نمی‌کنیم که همان فعل شصت سال قبل سوسن-هنرمند کوچه بازاری- را بروز دهد و لااقل یک بیمارستان برای هم‌صنفان خود بسازد و نامش را هم بگذارد داریوش مهرجویی تا این گونه، حفظ حرمت گردد بر یک عمر فعالیت هنری.




حرفهای داریوش مهرجویی دو روز قبل از قتل!/ از احمدی‌نژاد و شایگان تا باستان‌شناس کانادایی و…

سینماروزان/هومن ظریف: مي‌دانستم مدتهاست از مصاحبه فراري است. بنابر ارادت گذشته و همنشيني فيلم مستند همه داناي او با نخستين فيلمم به نام مرز پرگهر در چهارمين جشنواره حقيقت، اصرار كردم و پذيرفت.

صبح روز نوزدهم مهر، با داریوش مهرجویی تماس تلفنی گرفتم که ضمن احوالپرسی، تقاضا کنم گفتگویی درباره فیلمهای اقتباسی او داشته باشم. بیشتر مدنظر من فیلمهایی بود که با نگاه به کتاب یا داستانهای داخلی یا خارجی ساخته است. مکالمه مانند همیشه نامعمول بود. ابتدا تلفن باز شد، اما هرچه استاد استاد می‌کردم، جز صدای خرخر و سرفه چیزی شنیده نمی‌شد. متوجه شدم چون صبح است، استاد شرایط گفتگو را ندارد. تلفن را قطع کردم و دوباره پس از یک ربع ساعت تماس گرفتم. شاید این آخرین خنده استاد مهرجویی بود، حداقل در آخرین مصاحبه با یک خبرنگار.

-الو استاد، درود بر شما. مزاحم شدم؟
-بله.
-دوباره زنگ بزنم؟
-بله.

گوشی را قطع کردم چون بار‌ها به من گفته بود که معنای تلفن همراه این نیست که دارنده گوشی همیشه و در همه حال و هر جایی، شرایط پاسخگویی داشته باشد و باید پس از تماس به تلفن همراه حتماً بپرسم که آیا شرایط گفتگو دارد یا نه. پس آن روز بی‌خیال گفتگو شدم.

روز بعد ۲۰ مهرماه ۱۴۰۲ و کمی دیرتر یعنی نزدیکهای ظهر با او تماس گرفتم. آنچه می‌خوانید آن مکالمه کوتاه بین من و اوست که قرار بود به صورت مفصل سر فرصت انجام شود که زمانه و چرخ بدنهاد اجازه نداد.

*جناب مهرجویی می‌خواستم مصاحبه حضوری و تصویری داشته باشم.
-حضوری که نمی‌شه و در ثانی من مصاحبه تصویری نمی‌کنم. اصولاً شرایط مصاحبه هم ندارم. هر کسی از شما‌ها(خبرنگار‌ها)زنگ می‌زند، بحثها سیاسی می‌شود و من آدم سیاسی نیستم.
*اتفاقاً پرسشهای من درباره کتاب است؟
-شما کتاب “جهان هولوگرافیک” من رو خوندی؟

*بله، مثل یک همراه ماندگار و کتاب راهنما همواره پیش روی من است.
-می‌خندد. می‌دونین چند بار چاپ شده؟

*بله و خیلی هم درباره آن پرسش دارم.
-البته این دوره کرونا باعث رکود بازار کتاب شد، اما جهان هولوگرافیک مشتری‌های خودش را داره. منم فکر کنم بازم باید بنویسم.

*من موارد جالبی را در کتاب دیدم.
-مثلاً؟

*مدتها با آقای ر. اعتمادی دمخور بودم، ایشان هم کتاب شما را می‌خواند و کتابهایی درباره نظریه جهانهای موازی هم به من هدیه کرده بود.
-عجب، جالب است. اما کتاب جهان هولوگرافیک، ترجمه من است.

*چه فیلمهایی را پیشنهاد می‌کنید برای درک بهتر این کتاب؟
-فیلمهای زیادی است، اما توصیه من فیلمهای مستند یا سینمایی اقتباسی از کتابهای علمی است.

*روی واژه علمی تاکید دارید؟
-بله، چون کتابی که ترجمه کردم علمی است و با گزافه‌گویی، چرندیات و خرافات فاصله دارد.

*مطالعات شما پیش از ترجمه کتاب چه بود؟
-خب فیلمهای پری و هامون و موارد دیگر را که دیده‌اید، ندیدید؟
-بله. متوجه شدم!

*از چه سالی جرقه ترجمه این کتاب در ذهن شما‌ زده شد؟
-درکش کرده بودم، اما چند سال قبل، دوست عزیزم داریوش شایگان در سفری به آمریکا این کتاب را خوانده بود و خیلی صحبت درباره آن داشتیم. می‌دونین که این کتاب را فردی به نام مایکل تالبوت نوشته.

*گویا کتابهای او مرز بین عرفان و فیزیک را برداشته؟
-بله مثل اون کتاب “ذن و هنر داشتن موتورسیکلت” که در فیلم هامون ارجاع داده بودم.

حرفهای داریوش مهرجویی دو روز قبل از قتل!/از احمدی‌نژاد و شایگان تا باستان‌شناس کانادایی!
حرفهای داریوش مهرجویی دو روز قبل از قتل!/
از احمدی‌نژاد و شایگان تا باستان‌شناس کانادایی!

*من هم فیلم اول “تیم برتون” رو یادم می‌آید به نام “ماجراجويي بزرگ پي‌وي”.
-بله. این عرفان و فیزیک نوعی برای خیلیها غیرقابل درک و غیرقابل آشتی هستند، اما در این کتاب، تالبوت، به خوبی از پس موضوع برآمده است.

*چگونه؟
-پرسشهای هستی‌شناسانه و مهمی را در کتاب هولوگرافیک می‌بینم که مطرح می‌شود و اصولاً مسائل فلسفی را به زبان امروز بیان می‌کند.

*نوعی پاسخ به مدرنیته؟
-تلنگری به کسانی که مروج مدرنیته، دل و ایمانشان را شبهه‌وار کرده و غبار اشک بر آن نشانده. به ویژه کسانی که از سخنان متافیزیکی بی‌محتوا خسته شده‌اند.

*برخی این کتاب را شِبه علم دانسته‌اند!
-آقاجان شبه علم چیه؟! من منظور این اصطلاح را نمی‌فهمم. یا چیزی سودمند است یا نیست. تازه عرفان ایرانی و خارجی هم نداریم. عرفان یعنی شناخت همه زوایا. حالا این شناخت می‌گوید حتی چیزی که سودمند هم نیست، به خاطر جهان هولوگرافیک، سودمند خواهد بود!

*غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد؟
-چیزی توی همین مایه‌ها که در منابع مکتوب ما فراوان است. دل هر ذره را که بشکافی، ترجمان جهان هولوگرافیک است.

*در بخشی از کتاب (صفحه 274) شباهتی بین امرسون در سال 1973 با مدعیات منسوب به رئیس جمهور اسبق ایران، احمدی نژاد وجود دارد.
-عجب؟ چه موردی؟

*گویا برخی مدعی شده بودند افرادی غیب‌بین در دولت وی وجود داشتند که می‌توانند بدون استفاده هوشیارانه از عقل و منطق، جای معدنها و سردابهای سری زیرزمینی را با یک نگاه نشان دهند.
-مساله جالبی است. بگذارید کتاب را بیارم و با هم بخوانیم.

*در صفحه 273 کتاب هم آورده‌اید که استفاده از غیب بینان در کار‌های باستان‌شناسی توسط یک مورد مستند یعنی یک راننده کامیون ثبت شده.
-حقیقتاً جذاب است. چه کارهایی که من نکرده‌ام!

*بله واقعاً برای من هم جالب بود. مثل سازمان انتقال خون که پس از فیلم “دایره مینا” تاسیس شد.
-(می‌خندد) قرار ما این بود که درباره کتاب حرف بزنیم. من شگرد شما خبرنگار‌ها را نمی‌دانم، وگرنه این مشکلات برایم پیش نمی‌آمد. اما ارجاع خوب و به موقعی دادید. من متوجه تجارت خون در حاشیه تهران شدم، فیلمی ساختم و خب حالا که فکر می‌کنم پرسش شما از دایره کتاب بیرون نرفته، چون غلامحسین ساعدی یک داستان درباره فضای سیاه بیمارستانهای آن زمان نوشته بود و خب ساعدی پزشک هم بود.

*اتفاقاً در این باره  نیما حسنی نسب به خوبی روایت خوبی از تاثیر فیلم به جامعه پزشکی ارائه داده‌اند.
-حیف کرونا که تمام شد، هنوز کتاب جون نگرفته، وگرنه صحبت در این میان زیاد است. لطف کنید پرسشهاتون رو توی واتساپ بفرستید تا درباره‌اش کلی گویی نکنیم… همین، و تمام…

*چشم استاد برای شما می‌نویسم و می‌فرستم.

⇓⇓⇓

دوباره متن سخنرانی منسوب به رئیس جمهور اسبق و بخشی از کتاب هولوگرافیک را پشت سر هم مطابقت می‌دهم. از این مشابهت شوکه بودم و از قتل مهرجویی به یک حالت شوک ممتد رسیدم):

حرفهای منسوب به احمدی نژاد: ما همین الان در ایران فردی را داریم که میاد سطح زمین رو نگاه می‌کنه، علفها رو نگاه می‌کنه، تمام معادن اعماق زمین رو به شما معرفی می‌کنه، یک دانش است دیگه! … به شما می‌گوید اینجا منگنز است، آهن است. اینجا طلاست، اینجا سربه، همه رو معرفی می‌کنه. تضمینی‌ها!

کتاب جهان هولوگرافیک(صفحه273): همکاری پونیا توفسکی با اوسوویکی ونسیا و نورمن امرسون استاد کرسی انسان‌شناسی دانشگاه تورنتو و معاون موسسه زمین‌شناسی کانادا در مورد استفاده از غیب بینان در کار‌های باستان‌شناسی (مهم است) که در این باره تحقیق کرده‌اند.

نکته درباره نویسنده کتاب جهان هولوگرافیک: تالبوت در 1992 در سن 38 سالگی بر اثر سرطان خون درگذشت. تالبوت از فرآيند كار پروژکتور و فرافکنی نور و صدا که توهم حرکت و واقعیت را ایجاد می‌کند برای ایده خود وام می‌گیرد که شبیه همان نظریه غار افلاطون است که در شعر مولانا آمده است. شعور کیهانی و باستانی و در هم آمیختگی ماده و ذهن و اراده انسان در دستیابی به کشف و شهود ماورایی مبتنی بر فیزیک و فلسفه از پیامهای این کتاب است که هنوز هم باعث چالش دانشمندان حوزه‌های گوناگون در ایران و جهان شده است و برخی موارد از نظریات کتاب قابل ارزیابی نیستند، مثلاً وجود یک انرژی تاریک را پیشنهاد می‌کند که در کل کیهان نفوذ می‌کند تا رمزگذاری هولوگرافیک اطلاعات را تسهیل کند اما هیچ مدرکی وجود ندارد که چنین انرژی تاریکی وجود داشته باشد.




قتل داریوش مهرجویی کارگردان #هامون و همسرش وحیده محمدی‌فر!!/پایان تحمیلی مرد پاییزی!؟

سینماروزان/حامد مظفری: داریوش مهرجویی فیلمساز باسابقه در ۸۳ سالگی در کنار  همسرش وحیده محمدی‌فر در ویلای شخصی‌اش واقع در زیبادشت مشکین آباد کرج به قتل رسید.

قتل داریوش مهرجویی در حالی رخ داد که حدودا یک سال و نیم از اکران آخرین فیلمش #لامینور می‌گذشت و البته مدتی کوتاه پیش از قتل نیز وحیده محمدی فر همسر مهرجویی از سرقت سنتور فیلم سنتوری از خانه‌اش خبر داده بود و در عین حال از تهدید با چاقو حکایت کرده بود.

داریوش مهرجویی متولد آذر ۱۳۱۷ تهران بود و در ۲۲مهر ۱۴۰۲ به قتل رسید و در خلال این دو پاییز، توانست با ساخت بیش از بیست فیلم که برخی از آنها همانند اجاره نشینها، هامون، بانو، گاو، دایره مینا، پستچی، پری، سنتوری و آقای هالو، به آثاری خاطره‌ساز بدل شدند، نقشی پررنگ در سینمای ایران به جای گذارد.

مهرجویی بعد از خواندن فلسفه در آمریکا،  کار فیلمسازی را با الماس۳۳ آغاز کرد ولی با ساخت فیلم گاو بود که توجه جریان هنری را به خود جلب کرد و در ادامه کوشید با ساخت آثاری مختلف و بیشتر بر زیربنای تعارضات طبقات متوسط و پایین با سیر و سلوک تجددمابانه، از کمدی‌ (آقای هالو و اجاره نشینها) تا درام(هامون و بانو) و گاهی تراژدی(پستچی و سنتوری و دایره مینا) را تجربه کند.

قتل داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی فر
قتل داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی فر

مهرجویی از جمله فیلمسازان موسوم به موج نوی سینمای ایران بود که تقریبا تا پایان زندگی به کار فیلمسازی ادامه داد و با وجود همه نقدها و کنایه ها و نیشترهایی که بابت آثار پساسنتوری از آسمان محبوب تا نارنجی پوش و چه خوبه که برگشتی و اشباح، نصیبش شد ولی همچنان کار فیلمسازی را با عشق ادامه داد و همچنان به دنبال ساخت فیلمی تازه بود؛ فیلم‌هایی که با وجود همه خستگی‌های خالق‌شان باز هر کدام وجوهی دیدنی ولو در حد چند سکانس برای مخاطب داشتند.

داریوش مهرجویی تا سالها حسرت توقیف سنتوری بر دلش بود و با اینکه اعاده حق خود در توقیف فیلمی مجوزدار را از طریق دیوان عدالت اداری پی گرفته بود ولی خود به نگارنده گفته بود که اگر میلیون‌ها دلار بابت آن توقیف، غرامت بگیرد باز شوک روحی توقیف که همچون مالیخولیا نزدیک به یک دهه دنبالش کرده، التیام‌پذیر نیست.

شاید در جهت جبران درد آن توقیف بود که مهرجویی بارها تلاش کرد قسمت دوم سنتوری را بسازد…

این هم خود یک سناریوی جنايي است؛ کارگردانی که مدتها به دنبال ساخت قسمت دوم فیلم توقیفی #سنتوری با عنوان #مرد_پاییزی بود و به دلیل عدم همراهی محسن چاووشی و برخی دیگر(!) نتوانست آن فیلم را بسازد حالا خودش در پاییز به قتل رسید تا این باشد پایان تحمیلی مرد پاییزی؟؟

مهرجویی دو بار ازدواج کرد؛ یک بار با فریار جواهریان مهندس معمار و طراح صحنه؛ حاصل این ازدواج دو فرزند با نام‌های مریم و صفا بود. بار دیگر با وحیده محمّدی فر؛ همراه نویسنده‌اش در کارهای آخر ازدواج کرد، حاصل این ازدواج دختری به نام مونا است.

 




درگذشت احمدرضا احمدی؛ شاعری که #پستچی را به جنون کشاند!

سینماروزان/احمد محمداسماعیل: احمدرضا احمدی شاعر، نمایشنامه‌نویس و نقاش ایرانی در ۸۳سالگی مرحوم شد.

احمدی در ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد و در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را به پایان برد و دورهٔ دبیرستان را در دارالفنون تهران به پایان رساند و از همان نوجوانی علاقمندی خود را به ادبیات نشان داد.

احمدی در سال ۱۳۴۳ به همراه نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه طرفه را با هدف دفاع از هنر موج نو تأسیس کرد. انتشار دو شماره از مجلهٔ طرفه و تعدادی کتاب در زمینهٔ شعر و داستان از فعالیت‌های این گروه بوده‌است.

احمدی در مهر ماه سال ۱۳۴۹ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به کار شد و تا سال ۱۳۵۸ در سمت مدیر تولید موسیقی برای صفحه و نوار ماند و از سال ۱۳۵۸ تا زمان بازنشستگی یعنی سال ۱۳۷۳ در بخش انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به ویراستاری مشغول بود.‌ تدوین ردیف موسیقی ایرانی، آوازهای محمدرضا شجریان، شعرخوانی و ضبط صدای شاعران مهم (با آثاری از نیما یوشیج، احمد شاملو، نادر نادرپور، فروغ فرخزاد، یدالله رؤیایی، نصرت رحمانی و…) از جمله فعالیت‌های وی در کانون بوده‌است.

احمدی سابقه فعالیت سینمایی هم داشته و ازجمله در فیلم پستچی داریوش مهرجویی در نقش مهندسی بازی کرده که عامل افزایش اختلالات روانی تقی پستچی(با بازی علی نصیریان) است!

درگذشت احمدرضا احمدی؛ شاعری که #پستچی را به جنون کشاند!
درگذشت احمدرضا احمدی؛ شاعری که #پستچی را به جنون کشاند!

احمدی در فیلم‌هایی مثل نارونی و بانوی اردیبهشت به عنوان نریتور و در فیلم رگبار به عنوان مشاور کارگردان حضور داشته است.

احمدرضا احمدی در پیش تولید اول #سیب_سرخ_حوا در موسسه هدایت‌فیلم و زمانی که بنا بود مسعود کیمیایی این فیلم را بسازد یکی از گزینه‌های اصلی برای ایفای نقش بود ولی اختلافات میان مرتضی شایسته و مسعود کیمیایی سدّراه شد و درنهایت این ملودرام در آفاق‌فیلم تولید گردید.

از احمدرضا احمدی دختری به نام ماهور احمدی به یادگار مانده که در فیلم خون شد مسعود کیمیایی ایفای نقش کرد.




بازجویی بی‌اجازه‌ی مهرجویی در اروپا؟؟!/وحیده محمدی‌فر همسر داریوش مهرجویی مطرح کرد…

سینماروزان/محمد شاکری: حضور داریوش مهرجویی و همسرش در لوکزامبورگ برای نمایش #گاو همراه شد با  مزاحمت خیابانی برای داریوش مهرجویی به بهانه مصاحبه تصویری درباره حجاب!

وحیده محمدی‌فر همسر کارگردان هامون و اجاره‌نشینها و بانو با انتقاد از چنین مزاحمت‌هایی که عمدتا از سوی برخی شبکه‌های ماهواره‌ای سیاسی‌باز، ضریب می‌گیرد، خواستار حفظ حریم شخصی افراد شد.

وحیده محمدی فر نوشته است:  این هم اخیرا مد شده حق پرسشگری!؟ با دوربین دنبال یکی بیافتی بی اجازه فیلم بگیری و به حریم شخصی افراد حمله کنی؛  پرسشگری نیست، بازجویی و مزاحمت است. داریوش قبل نمایش فیلم هم خواهش کرد سوالات سیاسی نپرسید چون می دونه ما ایرانی ها مدتهاست بلد نیستیم دیگه با هم گفتگو کنیم!!! پس بی توجهی به خواسته ی فردی که زحمت کشیده اومده سر اکران تا با مخاطب خودش درمورد فیلم حرف بزنه بی احترامی و غیر اخلاقی است و حتی توهین به بقیه‌ی مخاطبانه توی سالنه.

وی ادامه داد: حالا شما این پدیده رو از هر نظر بررسی کنی فقط نمایشگر فرهنگ ماست…اون از رسانه های غیر رسانه ، اون هم کامنت های بیمار برخی مردم که پر از خشم و کینه و نفرت کورکورانه به هر سمتی شده، جماعت پای موبایل نشین کامنت گذار یک سری جمله های زننده و وحشی پراندند… حالا انگار همسر من صبح تا شب نشسته‌ پای اینستا ببینه کدوم بازیگر زن کشف حجاب کرد بعد در مورد این رویداد از دیدگاه شما بزرگ و حیاتی وسط خیابون نظر بده؟ بگه آفرین؟ هرگز وقتش رو در این فضای مغشوش نابه هنجار تلف نمی کنه!

محمدی فر تاکید کرد: مهرجویی حتی در سفر از دست فروش ها کتاب می گیره و مطالعه می کنه… خودم هم چند وقته از این محیط مجازی دلزده ام بس که دروغ و ریا و خشونت و بی‌رحمی و تناقض می بینم ولی خب بی انصافی نکنیم هموطن‌های با درک و با معرفت هم کم نیستند که قدر بزرگان خودشون رو می دونن و آلوده ی این بازی‌ها نمی شن. در نهایت به قول علی سنتوری : خیلی دلم گرفته از خیلی ها!!!

بازجویی بی‌اجازه‌ی مهرجویی در اروپا؟؟!/وحیده محمدی‌فر همسر داریوش مهرجویی مطرح کرد...
بازجویی بی‌اجازه‌ی مهرجویی در اروپا؟؟!/وحیده محمدی‌فر همسر داریوش مهرجویی مطرح کرد…




در حال و هوای #بانو_ی_مهرجویی؟/فیلم تازه کیانوش عیاری درباره چیست؟+فهرست بازیگران

سینماروزان: کیانوش عیاری سه دهه پس از ساخت کمدی روز باشکوه باز هم قصد ساخت کمدی دارد؛ یک کمدی با نام #رکر که رضا عطاران نقش اصلی آن خواهد بود.

روزنامه اعتماد در گزارشی پیرامون #رکر آورده است: عياري «ركر» را با حال و هواي فيلم‌هاي بيلي وايلدر مي‌سازد. «ركر» اگرچه فيلم كمدي به شمار نمي‌رود اما فضاي مفرح و كاملا شيريني دارد و در حال و هواي فيلم‌هاي بيلي وايلدر قرار مي‌گيرد.

بازيگراني نظير پژمان جمشيدي، رضا عطاران، مهران رجبي، ريما رامين‌فر و ابوالفضل پورعرب در آن به ايفاي نقش مي‌پردازند و در صورت توافق هديه تهراني هم نقش كليدي در اين فيلم دارد. داستان فيلم جديد عياري درباره مرد متمولي است كه ويلاي شمال خود را به دست باغبانش مي‌سپارد و به خارج از كشور مي‌رود اما باغبان در نگهداري از اين ويلا دچار بحران بزرگي مي‌شود.

به گزارش سینماروزان، خلاصه داستان #رکر یادآور فیلم‌ #بانو ساخته داریوش مهرجویی است. در #بانو زنی از طبقه مرفه سرخورده و دلشکسته از خیانت همسرش، آگاهانه خانه‌ اعیانی‌اش را مامن افرادی فقیر می‌کند و حالا در #رکر، این مردی ثروتمند است که ویلای اعیانی را به دست باغبان می‌سپرد.

#بانو در انتهای دهه شصت و ابتدای دهه هفتاد تولید شد و به‌خاطر تفسیرهای فرامتنی، نزدیک یک دهه توقیف بود تا پس از دوم خرداد ۷۶ بالاخره روانه اکران شد. بیتا فرهی، عزت انتظامی، خسرو شکیبایی، سیما تیرانداز و فردوس کاویانی ازجمله بازیگران بانو بودند.

#رکر از پانزدهم شهريور رسما در شهر نور كليد مي‌خورد. آن‌طوركه پيش‌بيني شده اولين نمايش فيلم در جشنواره فيلم فجر ۴۱ خواهد بود.

فیلم رکر کیانوش عیاری یادآور بانوی مهرجویی است؟؟
فیلم رکر کیانوش عیاری یادآور بانوی مهرجویی است؟؟

 




#علی_نصیریان بازیگر پیشکسوت اظهار داشت⇐برای #لامینور با سر دویدم!/رد پیشنهاد بازی در #اجاره_نشینها باعث دوری چهل ساله از مهرجویی شد!/بدون خواندن فیلمنامه لامینور با مهرجویی قرارداد بستم!/دیگر توان کار تئاتر ندارم!/مدیران به جای برگزاری جشن به فکر ارتقای معیشت اهالی هنر باشند

سینماروزان: سینما را با مهرجویی شروع کردم و برای فیلم #گاو او حتی برایمان جلسه تمرین بازی جلوی دوربین گذاشت. بعدتر بنا بود در فیلم اجاره نشینها هم بازی کنم ولی مهرجویی نقشی را پیشنهاد داد که نپذیرفتم و همین هم باعث ناراحتی ایشان و دوری چهل ساله شد.

علی نصیریان بازیگر مطرح با بیان مطلب فوق به نرگس عاشوری در روزنامه ایران گفت: بعد از چهل سال وقتی رضا درمیشیان تهیه کننده لامینور تماس گرفت و دعوت به همکاری کرد با سر دویدم و بدون اینکه سناریو را بخوانم گفتم برای مهرجویی با سر قرارداد می بندم. 

نصیریان ادامه داد: من همواره در حال آموختن هستم و از مهرجویی همچنان می آموزم. او اسطوره است و هم تکنیک را بلد است و هم بینش سینما دارد.

 

این بازیگر درباره دوری از تئاتر گفت: کار تئاتر پیشنهاد شده ولی دیگر توانش را ندارم و نمیتوانم با این سن و سال و در این ترافیک و دود به مرکز شهر بروم و برگردم.

علی نصیریان گفت: از مدیران صنفی می خواهم به جای برگزاری جشن و بریز و بپاش به دنبال ارتقای معیشت اهالی هنر باشند و از مخاطبان میخواهم کتاب بخواهند و ازجمله دو کتاب #زبان_زنده نوشته منوچهر انور و #ترجمه_های_صادق_هدایت از داستانهای چخوف و استون شرو و آلفونسو دو مارتین و… را بخوانند و یادمان نرود هدایت نویسنده ای بود که اولین ترجمه های مدرن را ارائه داد.

علی نصیریان: بدون خواندن فیلمنامه لامینور با مهرجویی قرارداد بستم!
علی نصیریان: بدون خواندن فیلمنامه لامینور با مهرجویی قرارداد بستم!




تازه‌ترین اظهارات #داریوش_مهرجویی که #لامینور را در اکران عیدفطر روی پرده فرستاد⇐عاشق همسرم هستم و امیدوارم این عشق، پایدار بماند!/معتقدم #سنتوري بهترين فيلم من است كه جعفري جلوه در زمان اكران، الكي جلوي آن را گرفت!!/انگار جلوه با من لج بود؟ و رسالتش فقط اين بود كه جلوي #سنتوري را بگيرد!/فیلمنامه #لامینور دچار سانسورهای زيادي شد!/ تناقض وحشتناكي است كه روضه‌خوان‌ها از موسيقي بهره مي‌برند ولی مردم از بخش مهمي از آنچه وجود دارد، محروم مي‌شوند!/با آدم‌هايي كه جلوي موسیقی را مي‌گيرند، مخالفم!/نسل جدید، جانورهايي هستند كه از قضا بسيار روشنفكر و متوجه هستند!!/امیدمان به نسل جدید است که گشایشی در فرهنگ ایجاد کنند!

سینماروزان: موسيقي عالي‌ترين هنر انساني است. من بسيار به موسيقي اهميت مي‌دهم و واقعا احساس مي‌كنم اين هنر بهترين و ناب‌ترين وسيله براي پالايش روح انسان است.

داریوش مهرجویی کارگردانی که #لامینور را روی پرده دارد با بیان مطلب فوق به روزنامه اعتماد گفت: حتي در كليساها موسيقي نواخته مي‌شود. به چند صدايي‌هاي لطيف يك گروه كر دقت كنيد. چقدر زيباست وقتي هارمونيزه و ارايه مي‌شود و روح آدمي را تازه مي‌كند. مختص گروه و فرقه و تيره خاصي از انسان‌ها هم نيست؛ هم بودايي‌ها موسيقي دارند، هم هندوها، هم ديگران و هم البته اسلام. موسيقي، المان تلطيف‌‌كننده روح است. جالب است كه در روضه‌خواني‌ها از موسيقي استفاده مي‌شود و نوحه‌خوان‌ها با صدا و موسيقي مرثيه‌سرايي مي‌كنند.از ضرباهنگ و نت استفاده مي‌شود. به نظر من اين تناقض وحشتناكي است كه در كشور ما از يك طرف روضه‌خوان‌ها از موسيقي بهره مي‌برند، از طرف ديگر مردم از بخش مهمي از آنچه وجود دارد و توليد مي‌شود يا مي‌تواند توليد بشود، محروم مي‌شوند. آخر چرا؟

این کارگردان افزود: متاسفانه بايد گفت بعضي خانواده‌ها هم گرفتار اين قضيه و اين نگاه بسته هستند و به دختران‌شان اجازه نمي‌دهند موسيقي كار كنند. آدم‌هايي را مي‌شناسم كه وقتي صداي ساز بلند مي‌شود، كلافه مي‌شوند. در حالي كه خودشان روضه مي‌خوانند يا روضه گوش مي‌دهند كه در آن از موسيقي استفاده شده است.

مهرجویی گفت: موسيقي از همان ابتداي فعاليتم در سينما در فيلم‌هايم جريان داشته. از فيلم «گاو» بگير تا «اجاره‌نشين‌ها» و… ببينيد شخصيت‌هاي فيلم‌هايم چقدر زيبا ساز مي‌زنند. خودم اهل موسيقي هستم و گفتم كه موسيقي را بسيار دوست دارم و با آدم‌هايي كه جلوي اين هنر را مي‌گيرند، مخالفم.

داریوش مهرجویی با اشاره به ممیزی #لامینور در دولت اعتدال بیان داشت: فيلمنامه #لامینور دچار سانسورهاي زيادي شد و تحت فشار بودم اما ارزش اين را داشت كه با سانسورها كنار بيايم تا اين فيلم در جامعه‌اي كه در آن حتي زنان حق رفتن به استاديوم و تماشاي بازي فوتبال را هم ندارند و در زمينه موسيقي بسيار شديد سانسور مي‌شوند، ساخته شود تا صداي‌شان را به گوش جامعه برسانم.

مهرجویی درباره تجربه تلخ توقیف #سنتوری گفت: من معتقدم «سنتوري» بهترين فيلم من است كه جعفري جلوه در زمان اكران الكي جلوي آن را گرفت. انگار رسالتش فقط اين بود كه جلوي فيلم «سنتوري» را بگيرد. من در «سنتوري» موسيقي را ستايش كردم و پرورش دادم. حتي وزير وقت-صفارهرندی- هم فيلم «سنتوري» را نديده بود. انگار جعفري جلوه با من لج بود!؟ فيلم «سنتوري» در ستايش موسيقي است اما «لامينور» فيلمي درباره موسيقي است و اين هنر در سراسر فيلم جريان دارد. آن بخش از فيلم كه زن چاقو در دست گرفته معناي بسيار خاصي دارد؛ يعني مي‌خواهد از ممانعت‌ها در قبال موسيقي جلوگيري كند.

مهرجویی تاکید کرد: من معتقدم نسل جديد از اين تعصبات و گرفتاري‌ها فرا مي‌گذرد. آنها جانورهايي هستند كه از قضا بسيار روشنفكر و متوجه هستند. جلوي اين نسل را نمي‌توانند بگيرند. آنها مي‌روند جلو و كاري هم از دست‌ كسي برنمي‌آيد كه بخواهد جلوي پيشروي آنها را بگيرد. من معتقدم نسل جديد و پيشِ رو در فرهنگ ما گشايش ايجاد مي‌كنند. اميدمان به آنهاست.

داریوش مهرجویی پیرامون همکاری با همسرش وحیده محمدی‌فر در #لامینور گفت: وحيده خيلي انسان ماه و درجه يكي است. همسر عزيز من شاعر است. ديالوگ‌هاي فيلم را هم او نوشته است. بسياري از نكات برگرفته از ذهن اوست. بله از اين همكاري بسيار لذت مي‌برم و عاشقش هستم و اميدوارم اين عشق پايدار باشد.

داریوش مهرجویی: عاشق همسرم-وحیده محمدی فر-هستم!/سنتوری، بهترين فيلم من است!
داریوش مهرجویی: عاشق همسرم-وحیده محمدی فر-هستم!/سنتوری، بهترين فيلم من است!




اختصاصی سینماروزان: ماجرای تلاش ناکام مدیران سینما برای دیدار با مهرجویی

سینماروزان: متأسفانه بقایای اعتدال که همچنان مناصب میانی سینما را در دست دارند با تصمیم گیری غلط و به بهانه انقضای پروانه نمایش، جلوی اکران نوروزی #لامینور را گرفتند تا مدیریت فرهنگی دولت سیزدهم با چالشی جدی مواجه شود.

گمان می‌شد محمد خزاعی با استفاده از اختیارات رئیس سازمان به سمت ایجاد تعامل برای اکران فیلم مهرجویی برود ولی اصرار بی دلیل حلقه‌ای سه نفره از چسبیدگان به معاونت‌های کلیدی سازمان برای جلوگیری از اکران #لامینور همچنان ادامه دارد.

در این شرایط فیلمسازنمایی لهجه‌دار هم جا زده شده به عنوان مشاوری با مشورت‌های غلط. این مشاور شکست‌خورده در کارگردانی، به جای تسهیل اکران #لامینور ، به سبک دوران احمدی‌نژاد به دنبال برپایی دیدار حضوری میان مدیران سینما و مهرجویی بوده بلکه از این نمد برای خود هم کلاه تولید یک پروژه دفاع مقدسی را ببافد!

این مشاور لهجه‌دار با واسطه کردن گادفادر سابق سینما که بازی در #قلاده‌های_طلا را نیز در کارنامه دارد می‌خواست شرایط دیدار روسای سینما با مهرجویی و احتمالا ثبت چند عکس یادگاری را فراهم کند تا در این دیدار پروانه نمایش #لامینور هم تقدیم استاد شود ولی با مخالفت شدید همسر مهرجویی، تیرش به سنگ خورد.

مهرجویی به درستی تن به دیدار نداد تا هم درس عبرتی باشد برای این مشاور لهجه‌دار که خودش را نخود هر آشی نکند و هم مسیر درست‌تر را به روسای سینما نشان دهد؛ مسیری کاملا سرراست و ساده یعنی ایجاد شرایط اکران سریع #لامینور.

امید که محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی بی توجه به داده‌های غلط این نامشاوران و حلقه بازمانده از اعتدال، همین مسیر سرراست را بپیماید و خیلی زود دستور اکران #لامینور را دهد تا معلوم شود تفاوتی دارد با مدیران غیرسینمایی سلف خویش که بیخود و بی دلیل #سنتوری را توقیف کردند.

تلاش ناکام مدیران برای دیدار با مهرجویی
تلاش ناکام مدیران برای دیدار با مهرجویی




حرف‌های داریوش مهرجویی در سالروز تولدش⇐با این گرانی و تورم، فیلمسازی صرف نمی‌کند!!/”لامینور” را نوروز سال آینده اکران می‌کنم!/بهتر است اگر می‌خواهند کاری را توقیف کنند همان زمان خواندن فیلمنامه بگویند و نه بعد از تولید!/خاطراتم از توقیف و سانسور را در کتاب خاطراتم می‌نویسم!

سینماروزان/پرستو فرهادی: فیلم آخرم “لامینور” را به جشنواره فجر ندادیم و منتظریم وضع کرونا بهتر شود تا مردم به سینماها بیایند و شرایط برای اکران مناسب باشد. فکر می‌کنم «لامینور»، بالاخره عید (نوروز سال آینده) روی پرده بیاید.

داریوش مهرجویی کارگردان باسابقه در سالروز تولدش با بیان مطلب فوق به خبرگزاری ایسنا بیان کرد: دوست دارم باز هم فیلم بسازم، ولی من هر چه می‌سازم سانسور و توقیف می‌شود. کلا هم شرایط طوری است که با این گرانی و تورم، فیلمسازی صرف نمی‌کند!! چون ساخت یک فیلم دست‌کم 10 میلیارد تومان هزینه دارد و باید موقع اکران 30 میلیارد بفروشد تا به پول اولیه‌اش برسد.

مهرجویی در ادامه‌ی‌ اشاره‌ای که به توقیف و سانسور فیلم‌هایش نظیر “سنتوری” و “بانو” داشت، گفت:‌ من این روزها در حال نوشتن خاطراتم هستم، آنجا خیلی از مسائل را درباره آنچه بر سر فیلم‌هایم آمد می‌گویم، اما امیدوارم وضع بهتر شود، سانسور کم شود و جلوی فیلمسازها را هم نگیرند.

مهرجویی گفت: متاسفانه آن‌ها اجازه می‌دهند یک فیلم آن قدر جلو بیاید، در فستیوال شرکت کند، جایزه بگیرد، با آن پُز هم بدهند ولی بعد، شب اکران توقیفش می‌کنند. بهتر است اگر می‌خواهند جلوی کاری را بگیرند و توقیف کنند، همان اول که سناریو را می‌خوانند بگویند، نه وقتی که این همه جلو رفتی و کلی خرج کردی.

کارگردان «اجاره نشین‌ها» با وجود گله‌هایی که دارد تاکید می‌کند: با همه این اتفاق‌ها می‌دانم که سینما پابرجا می‌ماند چون جوان‌ها هر روز مشتاق فیلمسازی می‌شوند و جلو می‌آیند. سینما تفریح مردم است و برای همین، این همه سینما در سال‌های اخیر ساخته شده است!

این کارگردان گفت: هر چند جای افسوس دارد که وقتی فیلم‌های خوب تولید می‌شد و ما می‌گفتیم سینما کم است، چیزی نمی‌ساختند اما حالا که وضع فیلم‌ها به اینجا رسیده و جلوی خیلی از فیلم‌ها گرفته می‌شود این همه سالن سینما ساخته شده است.




پاره‌ای از اظهارات فاطمه معتمدآریا در موزه سینما⇐کیمیایی بعد از “سرب” هر فیلمی را که می‌خواست بسازد، با من مشورت می‌کرد!/محمدرضا هنرمند موافق شوخی‌های من با همکاران “مرد عوضی” نبود!/مهرجویی همیشه به من می‌گفت برای فیلم‌هایم یا خیلی جوان یا خیلی پیری!/رئیسیان با “ریحانه” شروع کننده فیلمهای عاشقانه با محوریت زن بود!!

سینماروزان: فاطمه معتمدآریا در گفتگویی با مسعود نجفی در موزه سینما درباره ناکامی در همکاری با برخی کارگردانان ایرانی و ازجمله مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی سخن گفت.

به گزارش سینماروزان فاطمه معتمد آریا با بیان اینکه دوران کودکی درخشانی داشته و در شمیران به دنیا آمده است، گفت: کودکی درخشانی با پدر و مادر استثنایی داشتم، پدرم به آقای ارحام صدر علاقه‌مند بود و بیشتر از زمینه تئاتر به سینما علاقه پیدا کرد و کمدی‌های سعید افشار را خیلی تماشا می کرد. عمویم هم نمایش‌های خیمه شب بازی اجرا می‌کرد، به همین دلیل من هم از کودکی با این فضا آشنا بودم.

وی با بیان اینکه منعی برای فعالیت ما در عرصه فرهنگ و هنر وجود نداشت و تشویق خاصی هم نبود، افزود: پدرم به دلیل اینکه خودش در سینما فعالیت داشت، خیلی دوست نداشت تا بچه‌هایش به سمت سینما بروند.

معتمدآریا خاطرنشان کرد: از هشت سالگی به درخواست مادرم از صبح تا ظهر در کانون به کلاس های موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی، مقاله خوانی و … می رفتیم و تا 13 سالگی، تابستان ها هر روز و در پائیز هفته ای یکبار به کتابخانه می رفتیم و کتاب می خواندیم.

وی با بیان اینکه در کودکی برای دیدن فیلم به سینما زیاد می رفته است، مطرح کرد: پدر و مادرم به سینما علاقمند بودند و یکی از تفریحات ما رفتن به سینما بود، درواقع علاقه من به هنر از همان دوران کودکی شروع شد.البته به تئاتر هم علاقمند بودم و به تماشای تئاترهای مخصوص کودکان و نوجوانان می رفتم اما تئاترهای حرفه ای را از سال 54 به بعد دیدم.

معتمدآریا درباره علاقه به حرفه بازیگری نیز گفت: یادم می آید تیرماه سال 54 تصمیم گرفتم بازیگر شوم؛ همان اندازه برایم مهم و جدی بود که امروز درباره آن صحبت می کنم. از همان روز اول می دانستم که در حرفه بازیگری جدی هستم و از سال 54 تا به امروز یک لحظه هم برای انتخابم تردید نکردم .

وی درباره حضورش در عرصه سینما بیان داشت: با سینما از«شهر موش ها»آشنا شدم که جای نارنجی و خواهر عینکی صحبت می کردم اما اولین بازی ام در فیلم «جدال» ساخته مهدی فخیم زاده بود.

معتمدآریا با اشاره به حضورش در دو فیلم «ریحانه» و «همسر» خاطرنشان کرد:در تاریخ سینمای آن دهه، علیرضا رئیسیان با فیلم «ریحانه» شروع کننده فیلم های عاشقانه با محوریت زن بود و فیلم «همسر»مربوط به دوره تاریخی است که زن در سینمای ما در فعالیت های اجتماعی زیاد دیده نمی شد و در حد منشی دفتر یا رفت و آمدهای جزئی بود. موضوع فیلم«همسر» مربوط به زنی بود که در شرکتی کار می کند و بعد از مدتی رئیس همسر خود می شود. یادم می آید زمانیکه با مخاطبان فیلم را در سینما می دیدیم، مردم برای دیالوگ هایی که نقش زن به همسرش می گفت، دست می زدند و از اینکه یک زن در کارش قدرت داشت احساس غرور می کردند.

وی با بیان اینکه کار با فیلم اولی ها برایش اهمیت دارد، گفت: تصور می کنم کارگردان هایی که می‌خواهند همه عمر کار کنند، بیشتر انرژی شان را برای اولین فیلمشان گذاشته اند و معمولا با این کارگردان ها کار کرده ام.

معتمدآریا درباره همکاری خود با علیرضا رئیسیان نیز گفت:«سفر» فیلمنامه خوبی داشت و طرح اصلی آن برای زنده یاد عباس کیارستمی بود که یکی دوبار با خود او درباره این طرح صحبت کرده بودیم و موضوع آن را دوست داشتم، اما فیلم در زمان اکران به خوبی دیده نشد. بعد از مدتی در جشنواره های زیادی شرکت کرد و به دلیل اینکه در فیلم یک آرامش و شاعرانگی وجود داشت مورد استقبال قرار گرفت.

وی درباره همکاری خود با محمدرضا هنرمند در فیلم «مرد عوضی» نیز توضیح داد: آقای هنرمند از نظر شناخت بازیگر یک کارگردان خاص است و به دلیل اینکه خودش هم به بازیگری علاقمند است این حرفه را خوب می شناسد. تجربه کار در فیلم «مرد عوضی» را با او داشتم و در این فیلم با خصوصیات اخلاقی هم آشنا شدیم. من فقط سر صحنه زمان فیلمبرداری جدی هستم و قبل و بعد از آن با همکاران به گفتگو می نشینم و شوخی می کنم. در ابتدا آقای هنرمند با این کار من موافق نبود اما بعد متوجه شد که اینکار به من انرژی می دهد و هر روز درمورد صحنه های کمدی فیلم باهم گفتگو و تمرین می کردیم.

معتمدآریا خاطرنشان کرد: آقای کیمیایی بعد از فیلم «سرب» هر فیلمی را که می خواست بسازد، درباره حضورم در فیلمش با من مشورت می کرد اما یا سرکار بودم و یا فیلمنامه را دوست نداشتم و خود ایشان هم همیشه می گوید«آخر نشد باهم کار کنیم». با داریوش مهرجویی هم دو، سه بار درباره حضور در فیلم هایش صحبت کردیم و همیشه به من می گفتند«زمانیکه می خواهم فیلم بسازم برای فیلمم خیلی جوان و یا خیلی پیر هستی».

وی درباره افرادی که علاقمند به بازیگری هستند نیز بیان داشت: اولین چیزی که به علاقمندان این عرصه می گویم، این است که درس بخوانند زیرا هرچقدر دانش خود را بیشتر کنند، متوجه انتخابشان برای پذیرفتن این حرفه می شوند و پیشنهاد می کنم حتما کلاس های بازیگری را بگذرانند




دستور کار داریوش مهرجویی برای رئیس سینمای دولت جدید

سینماروزان/رضا منتظری: داریوش مهرجویی کارگردان شناخته‌شده ایران از روسایی که به زودی سکان سینما را در دست می‌گیرند خواست که به دنبال خردگرایی باشند.

به گزارش سینماروزان داریوش مهرجویی در خصوص اولویت های سینمایی دولت سیزدهم به سینماپرس گفت: اگر تصمیم و اراده‌ای برای بهبود اوضاع هنرهفتم وجود داشته باشد مسئولان باید جهالت را کنار گذاشته و با عقلانیت و خرد سینمای کشور را اداره کنند چرا که هر مشکلی که طی این سال ها ما در سینما شاهد بوده‌ایم به دلیل جهل و ناآگاهی مسئولان بوده و این روند باید اصلاح شود.

کارگردان فیلم های سینمایی “سنتوری” و “مهمان مامان” افزود: متأسفانه سیستم سینمای ایران روی جهل اداره می شود این در حالی است که سینما نیاز به عقل و خرد و اندیشه دارد.

وی ادامه داد: سینما بی تردید هنری سرشار از اندیشه است و ما اگر مدعی تفکر هستیم باید با خرد و بینش سینما را اداره کنیم. قطعاً همانطور که ما مشکلات سینما را می‌بینیم مسئولان هم این مشکلات را می‌بینند و باید برای برون رفت از این شرایط راه حل‌های ویژه و منطقی داشته باشند.

کارگردان “اجاره نشینها” و “هامون” در پایان این گفتگو افزود: سینمای ایران امروزه بیش از هر زمان دیگری نیاز به نیروهای متبحر و کاربلد دارد تا وضعیت این هنر-صنعت را بهبود بخشند و امیدوارم به زودی شاهد حضور نیروهای متبحر در تمامی حوزه ها و ارکان سینما باشیم تا تمامی مشکلات این حوزه برطرف گردد.




داریوش مهرجویی: هیچ کدام از کارهای من، اقتباس نیست!!!

سینماروزان: داریوش مهرجویی که فيلم‌هايي نظیر “گاو”، “مهمان مامان”، “درخت گلابی”، “سارا” و “پری” را با تأثیرپذیری از آثار غلامحسین ساعدی، هوشنگ مرادی کرمانی، گلی ترقی، هنریک ایبسن و جروم دیوید سالینجر ساخته است در یک برنامه رادیویی، مدعی شد هیچ کدام از کارهایش را اقتباسی نمی‌داند!

به گزارش سینماروزان داریوش مهرجویی در  برنامه رادیویی “پرانتز باز” گفت: در حال حاضر ۹۹ درصد فیلم‌هایی که در دنیا ساخته می‌شود بر اساس یک رمان، قصه و مواردی از این دست است. این یک مساله عمومی است و یک چیز خاصی نیست، چرا که همه وقتی با من صحبت می‌کنند مدام می‌گویند که شما اقتباس کرده‌اید اما به این کار اقتباس نمی‌گویند و نام آن اقتباس نیست. اقتباس این است که ماجرا را مو به مو در تصویر تکرار کنی.

او در ادامه درباره سبک کاری خود در “گاو”، “لیلا”، “پری” و… عنوان کرد: به این کار اپروپریشن می‌گویند؛ این یک اصطلاح جدید است که تمام بزرگان سینما از گدار گرفته تا فلینی، حتی برگمان، بونوئل، هیچکاک، جان فورد و … داستان را از یک جایی گرفته که کارگردان یا آن سناریو را نوشته و یا اینکه آن را درست کرده‌است. من هم یکی از آن آدم‌هایی هستم که این کار را می‌کنم.

مهرجویی ادامه داد: همان طور که گفتم به این کار اقتباس نمی‌گویند و نام آن تصرف یا اپروپریشن است. یعنی تو از اثری خیلی خوشت می‌آید و می‌فهمی برای خودت است، آن را تصرف می‌کنی و هر طور که دلت بخواهد و به یک شکل دیگر در می‌آوری. در آثار من معمولاً آن قصه‌هایی که از کسان دیگر گرفته‌ام، تبدیل به یک داستان دیگر، یک فلسفه و یک فکر دیگر شده، این مسائل مهم است که شما ببینید چطور می‌شود این کار را کرد و این دو را با هم تلفیق کرد.

مهرجویی با اشاره به فیلم “پری” که برداشتی از دو داستان سلینجر است، گفت: برای مثال سلینجر می‌توانسته این ۲ قصه را ترکیب کند و یک رمان از آن درآورد، من هم ۲ قصه را گرفته‌ام و در یک فضای دیگر، یک جای دیگر و یک جور دیگر، آن را تبدیل به یک اثر هنری جدید کرده‌ام. بنابراین این یک اثر دیگر است. در حال حاضر مد شده که منتقدان ما مدام از واژه اقتباس استفاده می‌کنند اما این اقتباس نیست؛ این کار من تصرف و یک کار مرسوم است.

به گزارش سینماروزان در ادامه با اشاره به اینکه مهرجویی جزو کسانی است که بیشترین استفاده از اقتباس یا به‌نوعی تصرف را داشته، این پرسش را خطاب به او مطرح شد که آیا این مساله از علاقه به ادبیات و یا از تسلط به ادبیات می‌آمده است؟

مهرجویی هم گفت: من از جوانی و نوجوانی ادبیات دنیا و کشورها را دنبال می‌کردم. رمان‌ها را از یک کتاب فروشی که سر کوچه ما بود کرایه می‌کردم و می‌خواندم. به مطالعه ادامه دادم، زمانی که در خارج از کشور بودم، به تمام رمان‌ها و کتاب‌های فلسفی که به زبان انگلیسی و فرانسه بود تسلط داشتم، همه را خوانده بودم و می‌دانستم که چه هست. بعضی داستان‌ها یک ساختار و کاراکترهایی دارند که به ایران می‌خورد. مثل «خانه عروسک» که به فیلم «سارا» تبدیل شد و یا داستان فرنی اند زوئی از سالینجر و یک داستان دیگر به نام مارماهی که من این‌ها را با هم ترکیب و تبدیل به یک داستان، فکر و موقعیت جدید به نام “پری” کردم.

مهرجویی همچنین در پاسخ به این سوال که کدامیک از این تصرف‌ها توانسته دست کم برای او راضی کننده باشد، گفت: فکر می‌کنم «پری» خیلی ورزیده است و داستان قوی و قشنگی از آن در آمده‌است. «سارا» هم همینطور بود که استقبال زیادی از آن شد، چند باری هم آن را در تلویزیون پخش کردند و یک کتاب هم راجع به آن نوشته‌ام!




مهرجویی راهش را از جشنواره جدا کرد

سینماروزان: «لامینور» داریوش مهرجویی در جشنواره فیلم فجر حضور نخواهد داشتو مستقیما روانه اکران عمومی خواهد شد

به گزارش سینماروزان بر خلاف اخبار منتشر شده داریوش مهرجویی همچون سال گذشته برای فیلم «لامینور» متقاضی حضور در جشنواره فجر نیست و در انتظار نمایش عمومی فیلم است ، به همین جهت فرم شرکت در جشنواره را پر نکرده و در نتیجه نمایش این فیلم در جشنواره سی و نهم فیلم فجر منتفی است.

«لامینور» تازه ترین اثر داریوش مهرجویی از بنیانگذاران موج‌ نوی سینمای ایران و خالق ماندگارترین آثار تاریخ سینمای ایران همچون «گاو»،«هامون»،«دایره مینا»،«اجاره نشین ها»، «لیلا»، «سارا»، «سنتوری» ، «میهمان مامان» و… است.

علی نصیریان ، پردیس احمدیه، سیامک انصاری ، بیتا فرهی، علی مصفا ، مهرداد صدیقیان ، بهناز جعفری، کاوه آفاق ، امرالله صابری، رضا داودنژاد، دیبا زاهدی، سیامک ادیب، محمد رضا شهبانی نوری، شراره رنجبر، محمد جواد جعفرپور، مهرنوش ذوالفقاری، محمد هادی عطایی، مهدی مرتضایی، یاسمن کوزه گر، هومن بهزادی، شیدا مودب، هانا وارسته، سبحان خسروی، احمد یاوری، فرهاد ریش سفیدی، علی بلوردی و فریماه فرجامی بازیگران فیلم «لامینور» هستند.

«لامینور» به کارگردانی داریوش مهرجویی با تدوین هایده صفی یاری، ‌طراحی و ترکیب صدا محمدرضا دلپاک، موسیقی کریستف رضایی، طراحی گریم عبدالله اسکندری و مدیریت فیلمبرداری بهرام بدخشانی ، طراحی لباس گلناز گلشن، طراحی صحنه امیر حسین حداد، برنامه ریزی و دستیار اول کارگردان حمید غفارزاده ، صدابرداری امیرحاتمی و دستیاری کارگردان امیر سیدی ، عکاسی فاطمه حسنوند با مدیریت تولید فواد بوربور و با نویسندگی مشترک وحیده محمدی‌فر و داریوش مهرجویی به تهیه کنندگی رضا درمیشیان ساخته شده است.

«لامینور» کاملا بدون حمایت دولتی، بنیاد سینمایی فارابی و سازمان سینمایی تولید شده است.




ماجرای توقیف خودخواسته فیلم انقلابی مهرجویی+روایتی از مواجهه مهرجویی با امام خمینی(ره)

سینماروزان/محمدناصر احدی: شاید خیلیها ندانند داریوش مهرجویی کارگردان سینمای ایران مستندی تلویزیونی هم از وقایع ۵۷ ساخته.

به گزارش سینماروزان و به نقل از روزنامه همشهری، حمید نفیسی در صفحات ۵۶ و ۵۷ کتاب «تاریخ اجتماعی سینمای ایران» (جلد سوم: دوره اسلامی 1984 ـ 1978) آورده است: با استفاده از فیلم خام 16 میلی‌متری و تجهیزات قرض گرفته‌شده از استودیو تلفیلم رادیو و تلویزیون ملی ایران، داریوش مهرجویی و فیلمبردارش، فرخ مجیدی، از تظاهرات خیابانی، آتش‌سوزی سینماها، و زدوخوردهای خیابانی بین انقلابیون و نیروهای امنیتی، از جمله از عواقب جمعه سیاه، ساعت‌ها فیلم گرفتند.

نفیسی ادامه داد: چنان که مهرجویی به من [حمید نفیسی] گفت، تلفیلم سابق(سیمافیلم فعلی) تمام فیلم‎ها را ظاهر کرد، اما هرگز تدوین نشد یا به نمایش عمومی درنیامد، چراکه مهرجویی وقتی فیلمبرداری را تمام کرد، از نتیجه ناامید شده بود. مهرجویی اشاره کرد که در حال حاضر این فیلم‌های تاریخی در آرشیو رادیو و تلویزیون ملی ایران موجود است.

جالب است که مهرجویی حین ساخت این مستند با امام(ره) نیز برخورد داشته؛ برخوردی که به آشنایی امام با وی و حمایت از فیلم “گاو” انجامید. به گزارش سینماروزان نفیسی در این باره گفت: در طول فیلمبرداری این مستند انقلابی، گروه مهرجویی به کسانی برخورد می‌کردند که در حال فیلمبرداری از وقایع بودند، از جمله کامران شیردل. به گفته مهرجویی، همه داشتند فیلم می‌گرفتند. مهرجویی و [پرویز] کیمیاوی پیش‌تر با امام خمینی(ره) برخوردی فیلمی داشتند که شایان توجه است. در هنگام تبعید امام در نوفل لوشاتو، مهرجویی و کیمیاوی چند بار با ایشان مصاحبه کردند، در حالی که کیمیاوی فیلم می‌گرفت و مهرجویی مصاحبه می‌کرد: «پرویز با زدن دستانش به هم کلاکت فیلم را می‌زد. یک انگشتش را نشان می‌داد و می‌گفت: برداشت 1. چون ما کاملا آماده نبودیم، مجبور بودیم کلاکت زدن صحنه را 3 بار تکرار کنیم…»




بعد از اعتراض نزدیک به ۲۰صنف سینما به صندوق اعتباری هنر بابت عملکرد فشل بیمه تکمیلی سینماگران⇐حالا افشاگری دست‌اندرکاران فیلم تازه مهرجویی از بی‌حرمتی این صندوق به کارگردانی که امام(ره)، فیلمی از او را به‌عنوان الگوی سینمای پس از انقلاب معرفی کرد

سینماروزان: این روزها اعتراضات به صندوق اعتباری هنر بابت عملکرد ضعیف بیمه تکمیلی درمان سینماگران به اوج خود رسیده و نزدیک به ۲۰ صنف سینما، صندوق را به‌خاطر انتخاب یک شرکت بیمه ضعیف زیر سوال برده‌اند.

حالا دست‌اندرکاران تولید فیلم تازه داریوش مهرجویی با نام “لامینور” نیز در خلال جوابیه‌ای که برای گردانندگان یک خبرگزاری اصولگرا نگاشته‌اند، به افشاگری درباره این مساله پرداخته‌اند که صندوق هنر، صدور حمایت برای فیلم تازه داریوش مهرجویی را منوط به بررسی سوابق سازنده این کارگردان کرده‌!

کیست که نداند مهرجویی همان کارگردانیست که امام خمینی(ره) در ۲۳اردیبهشت۵۹ با ذکر نام فیلم “گاو”ش به‌عنوان الگویی از سینمای منهای فحشا بیان داشت: ما بحمدالله گویندگان و نویسندگان خوب داریم. ما همه چیز داریم. من غالباً فیلمهایی که‏ خود ایرانیها درست می‏کنند به نظرم بهتر از دیگران است مثلا فیلم «گاو»  آموزنده بود.

متن جوابیه دست‌اندرکاران “لامینور” را بخوانید:

در پی درج مطلبی در خبرگزاری فارس با عنوان «تهیه‌کننده «لامینور» چرا وام ۴۰۰ میلیون تومانی را نگرفت؟» با توجه به اینکه ظاهرا نقش سخنگوی بنیاد سینمایی فارابی به بخش فرهنگی خبرگزاری شما واگذار شده و منت حمایت خیالی فارابی را بر سر پروژه «لامینور» و آقای مهرجویی میگذارید، تعجب می کنیم که چطور اطلاعاتی دارید که آقای درمیشیان تهیه کننده فیلم «لامینور» از آن بی خبر است اما از نامه آقای درمیشیان به آقای تابش مدیر محترم بنیاد سینمایی فارابی بی اطلاعید؟

آقای درمیشیان در تاریخ ٢٢ مرداد در نامه ای به شماره ثبت۲۵۲۱ خطاب به آقای تابش نوشته اند: « من برای فیلم خودم نه از شما درخواستی داشته ام و نه انتظاری دارم، اما فکر می کردم حمایت از بزرگانی چون داریوش مهرجویی وظیفه بنیاد سینمایی فارابی است. عدم حمایت حضرتعالی و بنیاد فارابی را از یاد نخواهم برد و بی صبرانه منتظر تماشای تولیدات فاخرتان هستم.»

بیش از دو ماه از این نامه می گذرد و تا این لحظه آقای تابش هیچ گونه پاسخي به آن نداده اند که نشان از احترام ایشان به سینمای آقای مهرجویی باشد.
البته پیش از این صندوق اعتباری هنر هم به عنوان بازوی اجرایی فارابی با بی احترامی کامل حمایت از فیلم «لامینور» را به بررسی سوابق کاری آقای مهرجویی موکول کرده بودند!

برای ما جای تاسف است که چطور صندوقی که برای حمایت از هنر و هنرمندان شکل گرفته از سوابق و رزومه یکی از بنیانگذاران موج نوی سینمای ایران بی خبر است!!

تاسف دیگر این که خبرگزاری فارس با انتشار مضمون و محتوای فیلمنامه لامینور اقدام به جوسازی علیه فیلمی در مرحله ساخت کرده که این مساله خود شبهه و ظن عدم رعایت اصل امانتداری توسط بنیاد فارابی در حفظ محتوای فیلمنامه ها را به ذهن متبادر می سازد.

در پایان تاکید می شود مطلب مندرج درخصوص اختصاص وام به این پروژه و عدم اقدام آقای درمیشیان تهیه کننده فیلم برای دریافت، کذب محض است و حق پیگرد قانونی برای تهیه کننده محفوظ است، شایسته است خبرگزاری هایی که از جایگاه خبرنگاری به خبرسازی تنزل پیدا میکنند با الفاظ و معانی آنها آشنایی داشته و تفاوت عباراتی چون «دریافت وام» با «تشکیل پرونده» و «اختصاص وام» با «معرفی به شرط بررسی سوابق» را بدانند.

«لامینور» فیلمی است که کاملا بدون حمایت دولتی، بنیاد سینمایی فارابی و سازمان سینمایی تولید می‌شود و عدم حمایت فارابی نشان دهنده عدم وابستگی و استقلال سازندگان فیلم است.




اولین حرفهای علیرضا خمسه بعد از غائله کانادا و حذف از “پایتخت۶″⇐فکر نمیکردم بیضایی آدم بزرگی باشد و علاقه ای نداشتم در “مرگ یزدگرد” بازی کنم!!/مهرجویی پیشنهاد بازی در “اجاره نشینها” را داد ولی فخرالدین انوار مخالفت کرد!!/بیش از سی سال است که منتظرم انوار بهم زنگ بزند و دلیل ممنوع الفعالیت شدنم را بگوید!!!/کیانوش عیاری شخصا اجازه بازی من در “روز باشکوه” را از انوار گرفت/بخاطر بازی بد بازیگر مقابل، بیضایی پلانهای مرا از “شاید وقتی دیگر” حذف کرد!/ “معجزه خنده” را خودم نوشتم ولی یدالله صمدی علاقه داشت آن را بسازد!/میرباقری براساس “معجزه خنده” نمایش “عشق آباد” را روی صحنه برد

سینماروزان: مدتی کوتاه بعد از غائله استندآپی که علیرضا خمسه در کانادا اجرا کرد و به دنبالش حذف قطعی از سریال “پایتخت6” خمسه در گفتگویی تفصیلی شرکت کرده و درباره همه چیز حرف زده بجز غائله استندآپ و حذف از “پایتخت6”.

علیرضا خمسه با اشاره به همکاریش با بهرام بیضایی در “مرگ یزدگرد” به “ایسنا” گفت: یک سال و نیمی که در فرانسه بودم بیش از همه چیز دسوابق تئاتری‌ام به من کمک کرد زیرا در آن‌جا همزمان با آدم‌های بزرگی آشنا شدم و با آن‌ها همکاری کردم. وقتی به ایران بازگشتم مهدی هاشمی مرا به بهرام بیضایی معرفی کرد و من فکر می‌کردم او در مقایسه با ایده‌آل‌های من آدم بزرگی نیست، به همین علت به مهدی هاشمی می‌گفتم دوست ندارم با یک آدم معمولی کارم را شروع کنم و او در جواب به من گفت حالا با یک آدم معمولی شروع کن، بعد از آن با آدم‌های بزرگتر هم کار خواهی کرد (می‌خندد). فکر می‌کردم حالا که از فرانسه آمده‌ام باید با آدم‌های درجه یک جهانی کار کنم.

خمسه ادامه داد:
من فکر می‌کردم «مرگ یزدگرد» ضعیف‌ترین کار رزومه من خواهد بود اما الان بعد از ۴۰ سال کار وقتی می‌گویند اگر بخواهی یک کار انتخاب کنی، من می‌گویم «مرگ یزدگرد»، یعنی همچنان درخشان‌ترین کار من است. جالب این است که آن را با اکراه قبول کرده بودم و اگر اصرار مهدی هاشمی نبود احتمالاً در آن بازی نمی‌کردم!!

خمسه افزود: بهرام بیضایی دو سال بعد وقتی می‌خواست فیلم «شاید وقتی دیگر را بسازد» دنبال هنرپیشه‌ای می‌گشت که پانتومیم بلد باشد و این‌گونه بود که یکی از قهرمان‌ها در استودیو تلویزیونی کار می‌کند و در بک‌گراندش یک بازیگر پانتومیم اجرا  می‌کند. پلان‌های زیادی گرفته بودند اما بهرام بیضایی بازی بازیگر مقابل را نپسندیده بود و در نهایت پلان‌های من هم حذف شد. این را دستیار کارگردان بیضایی بعدها به من گفت. در نهایت دو سال پیش که به آمریکا رفته بودم بهرام بیضایی یک کار نمایشی روی صحنه داشت و توفیق تماشای آن تئاتر و ایشان را بعد از ۴۰ سال پیدا کردم.

علیرضا خمسه خاطرنشان کرد: فیلم “مرگ یزدگرد” به دلیل بی‌حجابی بازیگران زنش نمایش پیدا نکرد و زمانی از سینما دنبال من آمدند که از من تئاتر تلویزیونی‌ای پخش شد که در آن محمدعلی کشاورز هم بازی می‌کرد و من در آن درخشیده بودم و بعد از آن آقای مهرجویی دنبال من آمد تا برای فیلم «اجاره‌نشین‌ها» بازی کنم. من بعد از «هوشیار و بیدار» بیشتر شناخته شدم و سیل پیشنهادات سینمایی بود که به من می‌شد.

خمسه با اشاره به مخالفت فخرالدین انوار با بازیش در “اجاره نشینها” بیان داشت: آن زمان آقای فخرالدین انوار معاون سینمایی بود و اجازه نمی‌داد چهره‌های تلویزیونی وارد سینما شوند، به همین دلیل ما به سینما ممنوع‌الورود بودیم. این موضوع را به هیچ‌کس اعلام نمی‌کردند اما اگر کسی می‌رفت و می‌گفت می‌خواهم از این بازیگر استفاده کنم اجازه نمی‌دادند. من این را نمی‌دانستم تا روزی که عبدالله اسکندری (گریمور) به من گفت به دفتر آقای انوار برو و بپرس چرا ممنوع‌الکار هستی؟ من وقتی رفتم با او صحبت کنم منشی به من گفت شماره‌ات را به من بده تا با شما تماس بگیریم. الان بیش از ۳۰ سال است که منتظرم زنگ بزنند.

علیرضا خمسه با اشاره به صدور مجوز بازی برای “روز باشکوه” گفت:  طلسم ممنوع الکاریم زمانی شکسته شد که آقای کیانوش عیاری برای فیلم «روز باشکوه» پیش آقای انوار می‌روند و می‌گویند من از خمسه یک چهره جدید سینمایی می‌سازم و آقای انوار هم در جواب می‌گوید اگر قول می‌دهی این اتفاق بیفتد و نقشی ماندگار باشد من این اجازه را می‌دهم. بنابراین اولین کسی که این اجازه را گرفت آقای کیانوش عیاری بود و به نظرم هم آن فیلم موفق بود.

علیرضا خمسه با اشاره به اینکه دوست داشته خودش کمدی “معجزه خنده” را بسازد بیان داشت: «معجزه خنده» طرح من و بر اساس داستان یکی از دوستان روان‌شناسم بود که سال‌ها در انگلیس تحصیل کرده بود و بعد در امین‌آباد کار می‌کرد. من هم آن‌جا با بیماران، تئاتردرمانی کار می‌کردم. حاصل آن تئاتردرمانی و بودن با دکتر نیک‌رو سبب شد در حوزه هنری فیلمنامه‌ای بنویسیم به نام «معجزه خنده» که آن را بسازیم، اما یدالله صمدی که روحش شاد دوست داشت آن را بسازد و گفتیم او آن را بسازد. او نیز فیلمنامه را به آقای داوود میرباقری داد تا دیالوگ‌نویسی آن را انجام دهد و از دل آن نمایشنامه «عشق‌آباد» هم نوشته شد که من هر دو را هم دوست داشتم.