1

حرفهای آقازاده خسرو شکیبایی که با سریال “برف بیصدا میبارد” روی آنتن است⇐اصلا دوست ندارم شبیه به خسرو شکیبایی باشم!/بابت بازی در این سریال، کلی فحش خوردم!/حتی گفتن “مرسی” هم در سریال ما، قدغن بود!

سینماروزان: ما حین بازی در سریال “برف بیصدا میبارد” هرچند دیالوگ‌های متناسب با اتمسفر در دهه ۶۰ را می‌گوییم و ادبیاتی که با آن حرف می‌زنیم متفاوت با ادبیات امروز است و سازندگان خیلی تاکید داشتند بر رعایت ادبیات دهه شصت.

پوریا شکیبایی آقازاده خسرو شکیبایی فقید با بیان مطلب فوق به روزنامه فرهیختگان گفت: حتی گفتن واژه «مرسی» در سریال ” برف بیصدا…” قدغن بود، چون چنین کلمه‌ای در آن سال‌ها کاربرد نداشته است. اما بازی‌های ما چندان محدود و وابسته به دهه ۶۰ نیست.

پوریا شکیبایی درباره بازخوردهای سریال گفت: کلی فحش خوردم! (خنده) مردم که خیلی لطف دارند و تعریف می‌کنند؛ اما از ابتدا هم قرار نبود شخصیت حبیب برعکس نامش محبوب باشد، قاعدتا حبیب تفکر مثبتی ندارد و مردم نگاه او را دوست ندارند

پوریا ادامه داد:  در جامعه حبیب‌های زیاد داریم که به خیال خودشان چاره‌ای جز کاری که دارند می‌کنند، ندارند. به نظرم تنها باید در جامعه روا داشته شوند.

وی افزود: منظورم این است که شاید گاهی خوب باشد که خودمان را در موقعیت آن افراد بگذاریم. چه‌بسا اگر ما هم جای او و در موقعیت بودیم، رفتارهای بدتر از او از ما سر می‌زد و من فکر می‌کنم که حبیب را هم می‌شود درک کرد و به حبیب هم می‌شود حق داد و اصلا من به او حق دادم که دارم او را زندگی می‌کنم.

وی درباره شائبه تقلید از پدرش در بازیگری گفت: افتخار می‌کنم پسر خسرو شکیبایی هستم و برای من سعادتی است که فرزند چنین پدری هستم، اما اصلا دوست ندارم شبیه به او باشم؛ چراکه او یک شخصیت بزرگ و درعین‌حال جداگانه‌ای بوده و من شخصیت دیگری هستم. اساسا شخصیتی نیستم که بخواهم دنبال‌کننده باشم و نمی‌خواهم کسی را تکرار کنم. من نوآوری را دوست دارم، خلق‌کردن را دوست دارم و راستش دوست ندارم چیزی از پدرم تقلید کنم.

پوریا گفت: البته خب به‌هرحال پسر ایشان هستم و طبیعتا یک‌سری شباهت‌ها چه در چهره چه در رفتارها و چه در صدای ما وجود دارد، هرچند راستش من خیلی معتقد نیستم که صدای ما شبیه به هم است. صدای ایشان یک ‌صدای اعجاب‌انگیز و فوق‌العاده بود و صدای من در برابر صدای ایشان اصلا حجمی ندارد. یعنی حتی اگر بخواهم هم نمی‌توانم صدای ایشان را تقلید کنم. در بازیگری هم همین‌طور، در دکلمه‌ها و بیان هم همین‌طور و چندان قضاوت بهتر و بدتری هم ندارم. این منم با همین صدا و ویژگی‌ها و ایشان خسرو شکیبایی بود با آن صدا و ویژگی‌ها.

روایت پوریا شکیبایی از بازی در سریال برف بیصدا میبارد
روایت پوریا شکیبایی از بازی در سریال برف بیصدا میبارد




آبگوشت خوری عموخسرو با عمله‌ها!

سینماروزان: داوود نماینده دوبلور باسابقه که به سلطان مستند، شهره است به روایت آبگوشت خوری خود و خسرو شکیبایی با کارگران افغانی، پرداخت.

داوود نماینده با اشاره به استارت کار دوبله به روزنامه جام‌جم گفت: به یاد می‌آورم سال ۵۴ یا ۵۵ بود که همراه با زنده‌یاد خسرو شکیبایی که او در دوبله بود، همکاری می‌کردم. خدایش بیامرزد. در اخلاق و منش زبانزد بود. ما واقعا باید اخلاق را از پیشکسوتان همچون او، زنده‌یادان عزت‌ا… انتظامی، جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز و علی نصیریان… یاد بگیریم که مردم در ابتدا جذب اخلاق و منش‌شان می‌شدند و بعد هنرشان که همه آنها در هنر هم بی‌نظیر بودند.

نماینده ادامه داد: بد نیست خاطره‌ای هم از خسرو شکیبایی بگویم. یک روز از تلویزیون به سمت یک دفتر سینمایی می‌رفتیم. هر دو با هم در این دفتر کار داشتیم. کنار دفتر یک ساختمان نیمه‌کاره بود و کارگران مشغول کار بودند. کارگران با دیدن خسرو آمدند جلو و شروع به صحبت کردند. بعد از چند دقیقه خسرو به من گفت که زنگ آن دفتر را بزنم و بگویم که ما ناهار دفتر نمی‌آییم. بعد رو به کارگران گفت: ناهار چی دارید؟ آنها هم گفتند: هر چه شما بخواهید. خسرو به آنها گفت: این نشد! شما هر چی دارید من هم از همان می‌خورم.

نماینده افزود: آن روز من و خسرو همراه با کارگران آبگوشت خوردیم. کارگران از این‌که یک هنرمند با آنها سر یک سفره نشسته و همان غذایی را می‌خورد که آنها می‌خوردند، عشق کرده بودند. اخلاق، منش و تواضع را باید از امثال شکیبایی‌ها یاد گرفت. او در هنر هم بی‌نظیر بود. مگر می‌شود مردم بازی درخشان او را در هامون از یاد ببرند یا اتوبوس شب، خواهران غریب و… یادگاری‌های ماندگار خسرو هنوز هم بین ماست. هیچ‌کس مثل خسرو حکایات سعدی را زیبا نمی‌خواند. یادش بخیر.

خسرو شکیبایی+داوود نماینده
خسرو شکیبایی+داوود نماینده




شباهت رضا عطاران و فرامرز قریبیان به‌زعم ابوالحسن داوودی!/چه شد که داوودی از قریبیان به‌جای خسرو شکیبایی استفاده کرد؟

سینماروزان: اکران آنلاین تازه ترین فیلم فرامرز قریبیان با عنوان “خروج” فرصت تماشای شمایل تازه این بازیگر در سینما را از مخاطبان گرفته است و چه بسا که این بسنده کردن به اکران آنلاین به نفع قریبیان هم شده باشد که کیفیت زیرحد انتظار “خروج” به شکست در سینماها منجر نشود.

فرامرز قریبیان بازیگر توانایی است ولی اینکه ابوالحسن داوودی او را که شمایلی کاملا جدی دارد همتای رضا عطاران کمدین پولساز سینما بداند قابل توجه است.

ابوالحسن داوودی با اشاره به ویژگیهای مشترک قریبیان و رضا عطاران که با اولی در “مرد بارانی” و با دومی در “هزارپا” همکاری داشته به هفت صبح گفت: من فقط دو بازیگر را دیدم که هیچ گاه دانش بازیگری و کارگردانی را قاطی نمیکنند. یکی قریبیان و دیگری رضا عطاران.

داوودی ادامه داد: عطاران و قریبیان سرصحنه خودشان را کاملا در اختیار ذهنیت و تصویر کارگردان قرار میدهند و تصور خودشان را قالب نمیکنند. ممکن است تصورشان را درمیان بگذارند ولی اصراری بر اجرایش ندارند.

داوودی با ذکر خاطرات تولید “مرد بارانی” بیان داشت: خسرو شکیبایی با فیلم قرارداد داشت و حتی چند هفته ای روخوانی داشتیم و تمرین هم کردیم ولی چون فیلمبرداری “میکس” و “مرد بارانی” همزمان شده بود و چون خسرو در هر دو نقش اصلی داشت این شد که من یک تصمیم انقلابی گرفتم و نقش را به قریبیان پیشنهاد کردم و ایشان هم پذیرفت.

داوودی ادامه داد: بسیار خوشحالم که با قریبیان همکاری کردم کمااینکه اگر این نقش را با خسرو شکیبایی انجام میدادیم میشد شبیه یکی دیگر از نقشهایی که با همان فیزیک و صدا و حرکت بدن خودش انجام داده ولی اتفاقی که با قریبیان افتاد بشدت ماندگار شد.




روایت مهران مدیری از چرایی عدم حضور خسرو شکیبایی در «پاورچین» و «مرد هزارچهره»⇐اصولا هیچ وقت حالش خوب نبود

سینماروزان: مهران مدیری کمدین تلویزیون که با فیلم «ساعت 5 عصر» که پرسشهایی درباره شباهتهای آن با «قلاده های طلا» وجود دارد به سینماها می آید هرچند هیچ گاه فرصت این را پیدا نکرد که با خسرو شکیبایی همکاری کند اما دو بار تا آستانه همکاری با خسروی سینمای ایران پیش رفت.

به گزارش سینماروزان یک بار در سریال «پاورچین» و بار دیگر در سریال «مرد هزار چهره» بود که توافقات ابتدایی میان طرفین برای همکاری پیش آمد اما شکیبایی در دقایق آخر قید همکاری را زد.

مهران مدیری درباره دلایل این عدم همکاری در کتاب خسرو شکیبایی چندخطی نوشته است.

متن یادداشت مدیری را بخوانید:

از روزی که او را شناختم و از اولین باری که او را دیدم، حالش خوب نبود. اصولا هیچ وقت حالش خوب نبود. منظورم بدحالی جسمانی‌اش نیست. احساس خوشبختی درونی نداشت. از آن آدم‌هایی بود که ذات اندوه را در خود داشت. این در صدایش بود. در لحن گفتارش بود. در چشمانش بود و در حرکت دستانش. شاید با همین اندوه درون، احساس شادی داشت و با همین دلمشغولی‌های درون، خودش را زنده نگه می‌داشت. دوست داشت تنها باشد. دوست داشت خلوت باشد دیگران را به خود راه نمی‌داد، هرگز نفهمیدم چه چیزی خوشحالش می‌کند و چه زمانی حالش خوب است.
برای بازی در «پاورچین» به او تلفن زدم. رفتم خانه‌اش و نشستیم به درد دل. در همه جای خانه بود. مجسمه‌اش، عکس‌هایش، نقاشی‌هایی که از چهره او کشیده بودند، جوایزی که گرفته بود. تصویر آدم‌های مهمی که با او کار کرده بودند و نقطه درخشان کارنامه‌اش، هامون. همه جا پر از او بود و او غمگین. مثل کودکی بود که توسط خداوند تنبیه شده باشد. یک بغض نهفته که در گلوی او بود و نمی‌دانم چرا. گفت که می‌آید و در «پاورچین» بازی می‌کند. فردا به محل فیلمبرداری ما آمد و حرف زدیم. می‌دانستم که نمی‌آید. حوصله نداشت. حقیقت را نمی‌گفت که دل مرا نشکند. حوصله نداشت و رفت. چند سال گذشت. برای بازی در «مرد هزار چهره» به او تلفن زدم و در یک روز برفی دوباره به محل فیلمبرداری ما آمد. غمگین‌تر، شکسته‌تر و بی‌حوصله‌تر.

باز هم می‌دانستم که نمی‌آید. با هم حرف زدیم. حوصله نداشت. باز هم نمی‌خواست که دل مرا بشکند. بهانه آورد و باز هم حوصله نداشت و رفت. نزدیک درب خروجی برگشت،‌ مرا بوسید و گفت: من همیشه یک بازی به تو بدهکارم، و رفت، برای همیشه رفت. روزی که برای خاکسپاری رفتم و هزاران نفر آمده بودند تا این پیکر غمگین را به خاک بسپارند و مردم فراوانی که دوستش داشتند و می‌گریستند و مردم فراوان دیگری که آمده بودند با هنرمندان مورد علاقه‌شان عکس بگیرند و عده فراوان هنرمندانی که سعی داشتند به دیگران بفهمانند که ما بیشتر از شما با ایشان دوست بودیم، و در این هیاهوی عظیم، آخرین جمله او را دوباره شنیدم که می‌گفت: من همیشه یک بازی به تو بدهکارم….. مطمئنم در بهشت، روزی با او کار خواهم کرد. احتمالا در یک تئاتر مشترک که آنجا دیگر، حوصله دارد، حالش خوب است و غمگین نیست.




روایت کیومرث پوراحمد از شکست «درخت گلابی» بخاطر حذف شکیبایی تا نقش نداشتن در فیلمی که نامش در تیتراژ آن آمده!

سینماروزان: کیومرث پوراحمد کارگردان سینما و تلویزیون که در سالهای اخیر و بعد از «اتوبوس شب» نتوانسته اثری قابل توجه و اقناع کننده بسازد در تیتراژ فیلم «برادرم خسرو» نامش به عنوان مشاور کارگردان آمده است. پوراحمد در گفتگو با «شرق» از این گفته که در تولید این فیلم که احسان بیگلری دستیار سابقش آن را ساخته هیچ نقشی نداشته است.

پوراحمد می گوید: قرار نبود مشاور فیلم باشم اما وقتی در تیتراژ فیلم اسم خودم را به‌عنوان «مشاور کارگردان» دیدم جا خوردم، یادم آمد که وزارت ارشاد از کارگردان‌های فیلم اول می‌خواهد که یک مشاور معرفی کنند. احسان هم از من خواست، من هم قبول کردم درحالی‌که هیچ، مطلقا هیچ نقشی هم در فیلم نداشتم. اسم من در تیتراژ صرفا یک فرمالیته اداری است.

این کارگردان با اشاره به تیم بازیگران «برادرم خسرو» بیان میدارد:  تا جایی که اطلاع دارم،  قرار بود نقش ناصر هاشمی را کسی دیگر{علی مصفا} بازی کند. اما در اجرا ناصر هاشمی لحن دیگری به نقش داد. مثل فیلم «درخت گلابی» داریوش مهرجویی که خسرو شکیبایی انتخاب اولش بود. اما به توافق نرسیدند و همایون ارشادی جایگزین شد و همین باعث شکست آن فیلم درخشان شد. آقای ارشادی بسیار دوست‌داشتنی و محترم است اما… . عباس کیارستمی می‌گفت بازیگران من یکبارمصرف هستند. به گمانم درست می‌گفت. یا دست‌کم برای هر نقشی و در هر فیلمی مناسب نیستند.




فرزند خسرو شكيبايى به‌طور رسمی وارد سينما شد+عکس

سینماژورنال: پوریا شکیبایی فرزند زنده ياد خسرو شکیبایی در اولین حضورش در عرصه سینما، با صداپیشگی در فیلم “باز باران” با موضوع کودکان مبتلا به بیماری نقص ایمنی اوليه و اهداى سلول های بنیادی به یاری کودکان بیمار آمد.

به گزارش سینماژورنال وى درباره آغاز فعالیت سینمایی اش و چگونگی همکاری با عوامل این فیلم گفت: باز بارانی ها آمدند و حال خوب برایم به سوغات آوردند . حضور معنوی در کنار کسانی که به انسانیت فکر می کنند برایم آرامش بخش است.

وی با تمجید از امیر حسین محمد خانی ، نویسنده و کارگردان فیلم ادامه داد: زمانی که پیشنهاد این کار از سوى كارگردان كار به من داده شد با این که در ایران نبودم با كمال ميل پذیرفتم چرا که معتقدم پیام این فیلم برای کودکان بیمار می تواند این باشد که آنها تنها نیستند ، باز هم باران می آید و زندگی را با خودش می آورد ، چشم خدا به باز بارانی ها ست ، پس نگران نيستم.

به سفارش موسسه خیریه

فیلم کوتاه “باز باران” در آذر ماه سال جاری به سفارش موسسه خیریه “باز باران” با حضور بازیگرانی چون سعید داخ ،ارسطو خوش رزم ،علی عامل هاشمی، مهتاب امین الرعایا ،شیما محمدی ،الهام فقانی،الناز شاهوردی، شیوا فرجی و … جلوی دوربین رفت و هم اکنون در مرحله صداگذاری و ساخت موسیقی است.

موسسه خيريه “باز باران” از سال ١٣٥٨ تاكنون در زمينه حمايت از كودكان مبتلا به بيمارى نقص ايمنى اوليه ، كودكان بى سرپرست و بد سرپرست فعاليت مى نمايد.

باز باران پوریا شکیبایی
باز باران/ پوریا شکیبایی




آقای دبیر! چه خوب که درباره واژه “معضل” توضیح دادید و چه خوب که به ایرادات پوستر واقفید اما…

سینماژورنال/مهدی فلاح‌صابر: حضور محمد حیدری دبیر جشنواره سی و چهارم فیلم فجر در برنامه سینمایی شبکه چهارم سیما همراه بود با پذیرفتن برخی انتقادات حاشیه‌برانگیز معطوف به جشنواره از سوی این مدیر.

به گزارش سینماژورنال یکی از مهمترین حواشی پیش آمده برای مدیریت حیدری استفاده از صفت “معضل” برای فیلم “آشغالهای دوست داشتنی” محسن امیریوسفی بود که در متن استعفانامه شهاب حسینی از مشاوره جشنواره نیز به آن به عنوان مصداقی مبنی بر اینکه در این دوره هم بنا نیست اتفاق تازه ای بیفتد اشاره شده بود.

چه خوب که گفته قبلی‌تان را اصلاح کردید

دبیر جشنواره سی و چهارم فیلم فجر روی آنتن زنده با عذرخواهی از به کار بردن این صفت بیان کرد: من در نشست خبری اعلام کردم که “آشغال‌های دوست داشتنی” معضل شده است و منظورم این بود که این فیلم هر دوره به جشنواره ارائه می‌شود و نتوانسته وارد جشنواره شود. اگر آقای امیریوسفی از این صحبت من دلگیری پیدا کرده‌اند، عذرخواهی می‌کنم.

عذرخواهی یک مدیر از فیلمساز به خاطر استفاده از یک واژه دارای بار منفی بالا نشان از آن دارد که حیدری آدم انتقادپذیری است و دلش نمی‌خواهد طوری گفتگو کند که مخاطبانش ناراحت شوند. این یک نکته مثبت برای این دبیر است.

چه خوب که به ایرادات پوستر واقفید

دومین مورد حاشیه برانگیز جشنواره سی و چهارم ماجرای طراحی پوستر آن و انتقاداتهای بسیار به شکل و شمایل این پوستر بود. حیدری با پذیرفتن این ایرادها اظهار داشت: به نحوه اجرای پوستر ایرادهایی گرفته شده و قرار است اجرای نهایی‌تری روی آن انجام شود تا برای روزهای جشنواره حاضر شود.

هرچند در اداوار مختلف جشنواره سابقه نداشته که پوستری یک بار طراحی شود و به دلیل مشکلات، مجددا مورد بازبینی قرار گیرد اما به هر حال همین که دبیر جشنواره متوجه مشکلات طراحی یک تیم سه‌نفره-که دو نفر هم تجربه ای در طراحی ندارند- شده و از اجرای نهایی‌تر آن در روزهای آتی خبر داده است مایه امیدواری است و یک نکته مثبت دیگر در کارنامه مدیریتی حیدری ولی…

ولی این را هم نباید از نظر دور داشت که برای جشنواره ای سی و چهار ساله مانند فجر اصلا زیبنده نیست که فارغ از ایرادات زیبایی‌شناسانه، گافهایی بزرگ مثلا در ثبت نادرست تاریخ میلادی روی پوستر رخ دهد آن هم با حضور نه یک نفر که سه نفر در تیم طراحی!

به هر حال جشنواره فجر جشنواره‌ای است که زمانی پوستر آن را چهره‌هایی چون عباس کیارستمی، ابراهیم حقیقی و مرتضی ممیز طراحی کرده‌اند و با این عقبه اینکه حالا و بعد از نزدیک به سه دهه و نیم، تازه بعد از رونمایی به فکر رفع اشکالات پوستر بیفتیم خیلی هم برخورنده است.

بهتر بود این ایرادات در همان اتودهای ابتدایی گرفته می‌شد و لازم نبود که دبیر جشنواره مجبور به رفع ایراد در مراحل بعد از رسانه‌ای شدن انتقادات باشد به بیان بهتر و با اجازه حضرت حافظ “گاف بد، مصلحت آن است که مطلق ندهیم”…

از آن گذشته بد نبود که دبیر جشنواره درباره آنچه با عبارت “اجرای نهایی‎‌تر” پوستر از آن یاد کرده‌اند هم توضیحی می‌دادند تا مشخص شود که این اجرای نهایی‌تر مبتنی بر رفع کدام ایرادات این پوستر است؟ ایرادات استتیک یا زیبایی‌شناسانه بناست رفع شود یا ایرادات موجود در کمپوزیسیون اثر؟ و آیا برای رفع این ایرادات هم دوباره از همان تیم سه‌نفره قبلی بهره خواهند گرفت یا این بار به سراغ چهره‌هایی شناخته‌شده‌تر خواهند رفت؟

آقای دبیر! یک مدیر سینمایی موفق است که می‌تواند موفقیت در فیلمسازی را هم تجربه کند

این دو نکته مرتبط با واژه “معضل” و مشکلات پوستر را که کنار بگذاریم می‌رسیم به نگاه دبیر به جایگاه مدیریتی که در آن قرار گرفته است. حیدری با اشاره به اینکه ترجیح می‌داد با فیلمسازی وارد سینما شود و نه با مدیریت سینمایی اما بخاطر حضور حجت‌ا.. ایوبی وارد سیکل مدیریتی جشنواره شد بیان داشت: حضور من در مدیریت سینما تا زمانی که اهالی سینما بخواهند ادامه خواهد داشت و اگر قرار باشد نباشم، سراغ فیلم‌سازی می‌روم.

اینکه دبیر جشنواره خواسته اهالی سینما را شرط حضورش در دبیرخانه جشنواره فیلم فجر بداند خیلی هم خوب است اما اینکه اگر روزی برسد که نقض این گفته به اثبات برسد یعنی اهالی سینما، او را نخواهند، وی به سراغ فیلمسازی می‌رود چندان منطقی به نظر نمی‌رسد.

دلیل اصلی این امر نوعی بی‌اعتمادی است که در این گفته نسبت به فیلمسازان وجود دارد؛ صریحش این می شود مدیرانی که نمی‌توانند کارنامه مدیریتی ایده‌آلی از خود به جای بگذارند راحت می‌توانند وارد وادی فیلمسازی شده و تهیه کنندگی یا کارگردانی کنند.

فیلمسازی به اله‌مانهایی نیاز دارد که نیاز مدیران موفق است

 هر دو حرفه تهیه‌کنندگی یا کارگردانی بیش از هر چیز به توانایی به کارگیری موثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامه‌ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل نیاز دارند که این نیز خود از اله‌مان‌های اصلی مدیریت است در نتیجه آنها که توانایی مدیریت‌های سینمایی را ندارند نخواهند توانست فیلمسازانی موفق شوند.

اینکه دبیر جشنواره، فیلمسازی را آلترناتیوی می‌داند برای زمانی که باید دبیرخانه جشنواره را ترک کند خیلی هم خوب است اما ایشان این را هم باید بداند که یک مدیر سینمایی ناموفق نخواهد توانست یک فیلمساز موفق شود و البته که یک مدیر موفق قطعا فیلمساز موفق‌تری خواهد شد.




گاف بزرگ پوستر جشنواره فجر+عکس

سینماژورنال/غفور پورغفور: رونمایی از پوستر جشنواره سی و چهارم با تصویری از خسرو شکیبایی به شدت بحث‌برانگیز بوده است.

به گزارش سینماژورنال برخی از رسانه‌ها این پوستر را ادای دینی دانسته اند به خسرو شکیبایی قلمداد کرده‌اند و برخی نیز ایرادات طراحی موجود در پوستر را گوشزد کرده‌اند و از این گفته‌اند که این پوستر بیشتر مناسب مراسم بزرگداشت شکیبایی است تا جشنواره فیلم فجر.

در این بین کمتر کسی است که متوجه گاف اصلی پوستر جشنواره شده باشد.

تاریخ میلادی سال قبل بر روی پوستر امسال

این گاف مربوط می شود به تاریخ میلادی جشنواره که مقابل تاریخ خورشیدی با رنگ قرمز درج شده است.

در حالی که جشنواره در فوریه 2016 برگزار میشود اما بر روی پوستر تاریخ برگزاری فوریه 2015 قید شده است و این می ‌تواند برای مخاطب خارجی-البته اگر بپذیریم که جشنواره مخاطب خارجی دارد- تداعی کننده جشنواره سال گذشته باشد.

خروجی یک تیم سه نفره و چنین گافی؟؟؟

به گزارش سینماژورنال امسال به جای یک نفر، سه نفر درگیر طراحی پوستر بوده اند؛ یک کارگردان به نام مجید برزگر، یک عکاس به نام امیر عابدی و یک گرافیست به نام بزرگمهر حسین پور.

اینکه خروجی یک همکاری سه نفره چنین گافی داشته باشد به شدت عجیب است.

عجیبتر اینکه یکی از این سه نفر یعنی مجید برزگر کارگردانیست که آثارش بیشتر از داخل در آن سوی آبها به نمایش درآمده‌اند و از این لحاظ قطعا باید تقویمش را بر روی تاریخ میلادی هم تنظیم کرده باشد…

پوستر جشنواره سی و چهارم فجر
پوستر جشنواره سی و چهارم فجر/نگاه کنید به تاریخ میلادی درج شده در پایین پوستر/برای بزرگنمایی کلیک کنید



روایت شریفی‌نیا از ۱۰ بازیگر مرد و ۷ بازیگر زنی که کاندیدای بازی در “روز واقعه” بودند

سینماژورنال: درباره بازیگرانی که در برهه های زمانی مختلف کاندیدای بازی در نقشهای اصلی مرد و زن “روز واقعه” بودند شنیده های فراوان و در عین حال منقطعی وجود دارد.

به گزارش سینماژورنال از آن سو شاید کمتر کسی باشد که بداند مسئول انتخاب بازیگران این مهمترین پروژه عاشورایی سینمای ایران محمدرضا شریفی نیا بوده است که البته نامی از او در تیتراژ نیامده است!

شریفی نیا دو دهه بعد از ساخت “روز واقعه” در گفتگو با احسان ظلی‌پور در “سینما” به تمام گزینه هایی که برای بازی در این فیلم مدنظر بودند اشاره کرده است.

ابتدا نام گزینه های کاندیدای بازیگری در فیلم را فهرست وار مرور می‌کنیم:

بازیگران مرد

–رضا کیانیان
–خسرو شجاع زاده
–خسرو شکیبایی
–آتیلا پسیانی
–ابوالفضل پورعرب
–ایرج نوذری(گزینه نهایی در تولید اولیه فیلم)
–پارسا پیروزفر
–فرهاد جم
–جمشید هاشم پور
–علیرضا شجاع نوری(گزینه نهایی در تولید ثانویه)

بازیگران زن
–سوگند رحمانی(گزینه نهایی در تولید اولیه فیلم)
–عاطفه رضوی
–مهناز افضلی
–شقایق فراهانی
–بهاره رهنما
–هدیه تهرانی
–زهرا مستوفی(گزینه نهایی در تولید ثانویه)

از بین بجه های تئاتر و نقاشی و موسیقی انتخاب می کردم

شریفی نیا می گوید: از بین بچه های تئاتر، موسیقی و نقاشی هر کس که به نظرم می رسید به درد کار بخورد انتخاب می کردم. البته بیشتر معطوف شدیم به تئاتر.

وی ادامه می دهد: از بین بچه هایی که سینما کار نکرده بودند رضا کیانیان مدنظرم بود. او تئاتری کار کرده بود به نام “ازدواج آقای می سی سی پی” و به نظرم بازیگر پرقدرتی می آمد. ایشان برای نقش اول “روز واقعه” تست گریم هم شد. بعد از آن در تئاتر خسرو شجاع زاده را دیدیم که قبلا هم با بیضایی کار کرده بود و قرار شد ایشان نقش اصلی را بازی کند.

شکییایی گفت از پس این نقش برنمی آیم

شریفی نیا خاطرنشان می سازد: با خسرو شکیبایی هم صحبت کردیم ولی خیلی راحت گفت: من از عهده این نقش برنمی آیم. در مرحله بعد آتیلا پسیانی را تست زدیم…ابوالفضل پورعرب را هم در یکی از نمایشها دیده بودیم و او هم تست گریم شد.

پورعرب را به “عروس” فخمی دادیم و ایرج نوذری را به “روز واقعه” آوردیم

این چهره که در این سالها به عنوان مسئول انتخاب بازیگر شهرت فراوانی به هم زده می افزاید: ایرج نوذری هم دیگر گزینه ما بود. ایرج آن زمان به عنوان پسر منوچهر نوذری در دفتر محمدرضا هنرمند برای بازی در فیلم “عروس” بهروز افخمی انتخاب شده بود و بنا بود نقش اصلی را بازی کند اما ما پورعرب را به افخمی دادیم و نوذری را به پروژه خودمان آوردیم.

شریفی نیا در ادامه درباره تولید ناموفق اول بار “روز واقعه” می گوید: در نهایت ایرج نوذری برای نقش اصلی قطعی شد اما کار را با سکانسهای دیگری شروع کردیم و نوبت به ایرج نوذری نرسید تا اینکه کار دوباره متوقف شد.

20 دقیقه با بازی سوگند رحمانی در نقش “راحله” و مهدی فتحی در نقش پدر راحله فیلم گرفتیم

شریفی نیا ادامه می دهد: در آن هنگام 20 دقیقه ای هم فیلم گرفته شد و یک ماهی درگیر فیلمبرداری بودیم. سوگند رحمانی نقش اصلی زن را بازی می کرد و مهدی فتحی نیز نقشی را که در نسخه نهایی عزت ا.. انتظامی بازی کرد. اصغر همت، رضا فیاضی، سروش خلیلی و تعدادی از بازیگران تئاتر هم در کار بودند. تورج منصوری فیلمبردار بود و 20 دقیقه ای که گرفته شد خیلی بهتر از نسخه اصلی است.

تهیه کننده سپاه بود و بخاطر حساسیتها کار متوقف شد

محمدرضا شریفی نیا درباره دلیل توقف کار بیان می دارد: تهیه کننده در آن زمان سپاه بود و بخاطر حساسیتهایی که روی موضوع فیلم داشت کار متوقف شد.

سوگند رحمانی به آمریکا رفت و آن 20 دقیقه هم بلااستفاده ماند

به گزارش سینماژورنال این بازیگر درباره شروع دوباره کار و گزینه های تازه بازیگری اظهار می دارد: کار دو سالی متوقف بود و اکیپ قبلی از دست رفت. سوگند رحمانی به آمریکا رفت و آن 20 دقیقه هم بلااستفاده ماند.

شریفی نیا می افزاید: در مرحله دوم پارسا پیروزفر را برای نقش اصلی معرفی کردم و تست زدیم. بعد فرهاد جم را در تئاتر دیدیم. جمشید هاشم پور هم برای این نقش تست زده شد اما در نهایت نقش به علیرضا شجاع نوری رسید.

برای نقش “راحله” 200 بازیگر را تست زدیم

وی ادامه می دهد: برای نقش “راحله” هم بازیگران زیادی را تست زدیم؛ از عاطفه رضوی تا مهناز افضلی، شقایق فراهانی، بهاره رهنما و حدود 200 نفر دیگر. بعد هدیه تهرانی را تست زدیم که چهره اش مورد قبول قرار گرفت اما در نهایت لادن مستوفی نقش اصلی را بازی کرد.




ماجرای سیلی جانانه هما روستا به صورت مدیر روزنامه ای که به او ابراز عشق کرد!+عکس

سینماژورنال: هما روستا چه در تئاتر و چه در سینما بازیگر گزیده کاری بود و همین گزیده کاری یکی از رموز ماندگاری وی بود.
به گزارش سینماژورنال این بازیگر زن فقید در اواخر دهه هفتاد در درامی تاریخی-سیاسی به نام “لژیون” بازی کرد.

این فیلم از ساخته های سینمایی سیدضیاءالدین دری بود و هما روستا در آن در برابر خسرو شکیبایی، دانیال حکیمی و محمدعلی کشاورز ایفای نقش می کرد.

شاهرخ دستورتبار که در سالهای اخیر بیش از هر چیز بواسطه همکاری با کیانوش عیاری شناخته می شود و البته مجری طرح جنجالی ترین فیلم این کارگردان “خانه پدری” بوده است در “لژیون” ایفاگر یکی از نقشهای مکمل بود.

دستورتبار در “لژیون” نقش یک مدیر روزنامه فراماسونر را بازی می کرد و در سکانسی از فیلم سیلی جانانه ای هم از هما روستا خورد.

خیانت مدیر روزنامه

دستورتبار درباره ماجرای آن سیلی به سینماژورنال می گوید: در “لژیون” نقش یک مدیر روزنامه و دراصل فراماسونر را ایفا می کردم که  در مقابله با کاراکتر مقابلش(خسرو شکیبایی) توطئه کرده و به شخصیت زن داستان(هما روستا) اظهار عشق می کند که البته همین عشق ورزی خائنانه، سیلی محکمی را نصیبش می کند.

شاهرخ دستورتبار در شرح فیلمبرداری سکانس سیلی خوردن بیان می دارد: هما روستا اصرار داشتند که به هنگام سیلی زدن من صورتم را به گونه ای کنار بکشم که آسیب نبینم اما من از ایشان خواهش کردم که برای این که صحنه به خوبی از آب درآید سیلی واقعی را نثارم کنندکه بعد از هفت برداشت، ایشان دلسوزی را کنار گذاشت و  بالاخره موفق شد سیلی جانانه ای به من بزند!

وجدان درد باعث شد مرا دعوت کنند

دستورتبار که سال قبل “موقت” را بعنوان مجری طرح در جشنواره داشت با اشاره به روحیات خاص هما روستا می افزاید: بعد از آن قضیه سیلی زدن به من، ایشان انگار وجدان دردگرفته بود و برای همین یک روز به من زنگ زد و برای شام مرا به منزل شان دعوت کردند.

پوستر فیلم "لژیون"
پوستر فیلم “لژیون”

تو با هما چه کرده ای که خواب و خوراکش را گرفته ای؟

دستورتبار ادامه می دهد:  به هنگام ورود به خانه ایشان همسرشان مرحوم سمندریان گفتند: تو با هما چه کردی که خواب و خوراکشوگرفتی؟!
من هم باخنده گفتم، به ایشان اظهارعشق کردم و ایشان هم پاسخ جانانه ای به من دادند.

این سینماگر پیشکسوت خاطرنشان می کند: سرانجام بعد از صرف شام توانستم ایشان را قانع کنم که نه تنها از سیلی خوردن دلخور نیستم بلکه با سیلی ایشان یادگرفتم که نقش ام را خوب بازی کنم و برای سکانس بعد راکورد خود راکه جای سیلی برگونه ام بود با نوازش حفظ کنم.

دستورتبار در پایان گپ خود با سینماژورنال می گوید: ماجرای سیلی خوردن من به دست نازنین زن نازک دلی از دیار هنر که در روز تولدش به آسمان ها پرواز کرد همواره در خاطرم باقیست. روان اش شاد، که خاطره اش برای من ماندنی است.

شاهرخ دستورتبار
شاهرخ دستورتبار



داریوش مهرجویی: رحمانیان و دیگر عوامل نمایش “هامون بازان” هیچ محلی به ما نگذاشتند/شوخیهای رحمانیان با مانی حقیقی مرا دلخور کرد

سینماژورنال: محمد رحمانیان سال‌ها پیش می‌خواست «هامون‌بازها» را روی صحنه بیاورد و این اتفاق نیفتاد تا اینکه به‌تازگی این نمایش را با الهام از مستند مانی حقیقی درباره فیلم «هامون» داریوش مهرجویی بر صحنه تالار وحدت آورد.

داریوش مهرجویی و دیگر عوامل «هامون» به تماشای این تئاتر نشستند و آن را در قیاس با اثر خودشان، ضعیف دانستند.

داریوش مهرجویی، کارگردان «هامون» پس از تماشای نمایش، در مصاحبه‌ای نارضایتی‌اش از این اجرا را ابراز کرد و محمد رحمانیان پس از انتشار مصاحبه مهرجویی، در نامه‌ای از او عذرخواهی کرد. او نوشت: «آقای داریوش مهرجویی عزیز، متأسفم که نمایش «هامون‌بازها» را دوست نداشتید. در بقیه موارد هم حق با شماست. ما کوتاهی کردیم. امیدوارم عذرخواهی مرا بپذیرید. «هامون» برای من همچنان یکی از دوست‌داشتنی‌ترین فیلم‌های جهان است…».

مهرجویی حالا در گفتگو با زینب محسنی در “شرق” کوشیده بیشتر از قبل درباره دلایل نارضایتی خود از این نمایش حرف بزند؛ حرفهایی که بیشتر گلایه هایی است از محمد رحمانیان و گروهش.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی مهرجویی را ارائه می دهد:

 پاسخ شما به عذرخواهی آقای رحمانیان، کارگردان تئاتر «هامون‌بازها» در برابر نارضایتی‌تان از این اجرا چه خواهد بود؟ 
به‌هرحال از ایشان تشکر می‌کنم که به گلایه من، جواب دادند. البته من نگفتم نمایش ایشان را دوست نداشتم. فقط گفتم این نمایش به‌شدت مغشوش است و تمرکز ندارد. به‌هر‌حال در اجرائی که بهانه‌اش فیلم «هامون» است، جا داشت که گهگاهی تصاویر «هامون» را می‌دیدیم و صدایش را می‌شنیدیم.
 دعوت از شما و دیگر عوامل «هامون» برای تماشای تئاتر «هامون‌بازها» چطور صورت گرفت؟ 
وقتی من و آقای تورج منصوری وقتی فهمیدیم چنین نمایشی اجرا می‌شود چندین روز‌ درصدد بودیم تا بازیگرانی را که در «هامون» بازی کرده‌اند دعوت کنیم و دورهم به تماشای این نمایش برویم و نهایتا اعضای گروه «هامون» را روی سن ببریم و دوباره پس از سال‌ها از آنها تشکر کنیم، اما گلایه‌ای که من داشتم این بود که آقای رحمانیان و دیگر عوامل این نمایش، هیچ محلی به ما نگذاشتند. انگار ما یک تماشاچی معمولی هستیم که به دیدن نمایش‌شان رفته‌ایم. بچه‌های گروه «هامون» با ذوق‌وشوق و پس از تحمل ترافیک تهران خودشان را برای تماشای این نمایش به تالار وحدت رسانده بودند، اما اتفاقی که انتظارش را داشتند نیفتاد و من واقعا از این بابت تعجب کردم. به‌هرحال بهانه اجرای این نمایش، فیلم من بوده، اما روزی که ما به تماشای این نمایش رفتیم هیچ اشاره‌ای به حضور من و دیگر افراد گروه سازنده این فیلم نشد. انگارنه‌انگار که ما آنجا حضور داشتیم. با ما طوری رفتار شد که بچه‌ها همه دمغ شدند و درواقع آن اتفاقی که باید می‌افتاد، نیفتاد.
 به‌طورکلی نمایش «هامون‌بازها» را چطور ارزیابی می‌کنید؟ 
عوامل این نمایش، زحمت زیادی کشیده‌اند اما «هامون» در این نمایش زیاد نمود پیدا نکرد و تصاویری که پشت‌سر بازیگران می‌آمد ارتباطی با دیالوگ‌ها و صحنه‌هایی که اجرا می‌شد، نداشت و ضعف دیگر این بود که صدای آن تصاویر را هم نمی‌شنیدیم. انگار تصاویر کارکردی نداشتند و برای خالی‌نبودن صحنه پخش می‌شدند.
 شما در جریان روی‌صحنه‌آمدن این نمایش قرار گرفته بودید؟ از شما اجازه گرفته شده بود؟
متأسفانه خیر. نکته دیگری که مرا ناراضی کرد، همین بود که من اصلا در جریان این نمایش قرار نگرفتم. به‌هرحال وقتی براساس یک اثر، اثری دیگر ساخته می‌شود، باید مؤلف آن در جریان قرار بگیرد، اما برای اجرای این تئاتر، هیچ تماسی با من گرفته نشد.
وقتی آقای مانی حقیقی مستند «هامون‌بازها» را می‌ساخت، از شما اجازه گرفت؟ 

بله. ما درباره آن مستند کلی با هم حرف زده بودیم. مانی حقیقی واقعا کارگردانی توانمند و باهوش است. بعد از مستند «هامون‌بازها» هم یک کتاب راجع به من نوشت و مستندی درباره من ساخت و واقعا بر کارهای من اشراف دارد.
 در مقایسه فیلم و تئاتر «هامون‌بازها»، اثر آقای حقیقی را در مقایسه با اثر آقای رحمانیان چطور می‌بینید؟ 
در تئاتر «هامون‌بازها»، چیزی که به‌شدت کم بود، رد پای فیلم «هامون» است. تماشاگر نباید بفهمد «هامون» چه بوده که عده‌ای شده‌اند «هامون‌باز»؟ باید چرایی هامون‌بازی شخصیت‌ها در این تئاتر نشان داده می‌شد. در طول نمایش خیلی کم به این مسئله ارجاع داده شد. انگار این تئاتر برای خواصی ساخته شده بود که وجب‌به‌وجب سینمای ایران را می‌شناسند و خیلی پیگیرانه سینمای ایران را دنبال کرده‌اند، درحالی‌که تماشاگر عادی با تماشای این تئاتر گیج می‌شود. لازم بود در این تئاتر، اول «هامون» به بیننده معرفی شود و بیننده دریابد که چرا این آدم‌ها جذب چنین فیلمی شده‌اند. درحالی‌که در این تئاتر، انگار نه انگار که «هامون» مسئله این شخصیت‌هاست! این درحالی است که در خاطر دارم که در مستند آقای حقیقی، صدا و موسیقی «هامون» پخش می‌شد و تماشاگر می‌توانست بفهمد چرا این افراد، دیوانه‌وار «هامون» را دوست دارند. در ضمن، در نمایش آقای رحمانیان شوخی‌هایی با مانی حقیقی و اثرش می‌شد که مرا بسیار دلخور کرد. مانی حقیقی یکی از بهترین کارگردان‌های امروز سینماست و تا امروز آثار درخور اعتنایی ساخته است. نباید به او حمله می‌کردند و او را به سخره می‌گرفتند. این مرا مأیوس و دلسرد کرد. چرا باید کارگردانی که یکی از بهترین‌های امروز سینماست، در این تئاتر دست انداخته می‌شود؟ راستش توقع داشتم یک اثر داینامیک و هم‌تراز «هامون» روی صحنه ببینم اما متأسفانه این توقع برآورده نشد.
 به‌عنوان مؤلف «هامون» فکر می‌کنید چرا فیلم شما این همه شیفته سرسخت دارد؟ 
این فیلم نمونه بارز ایده‌ای است که می‌گوید سینما آینه‌ای است از اجتماع که آدمی خودش را در آن می‌بیند؛ سینمایی که برگردان زندگی آدمی است. بعد از اینکه «هامون» ساخته شد، خیلی‌ها به من گفتند تو این فیلم را از روی زندگی ما درست کردی! این فیلم درگیری‌های بنیادین بشر نظیر مسئله زناشویی و جدایی‌ای که بعد بینشان صورت می‌گیرد را به نمایش می‌گذارد. این اضطراب و تشویشی در حمید هامون نهفته است هم از غم نان می‌آید و هم اینکه گرفتار مشتی ایده‌های خاص است که پایمال شده‌اند، مردم ما به‌ویژه قشر دانشجو و روشنفکر را متأثر می‌کند. عباس میلانی پس از تماشای «هامون» به من گفت، من هم وقتی داشتم دوران جدایی از همسرم را تجربه می‌کردم، این تشویش و دلهره‌ای که در وجودم نهفته بود را با رجوع به «ترس و لرز» کیر که‌گور التیام بخشیده بودم. یک هم‌زمانی و تصادف جالبی رخ داده و آن هم اینکه من یک جای دنیا داشتم این فیلم را با چنین حال‌وهوایی می‌ساختم و او همان وقت داشته در جایی دیگر، همین مسیر را طی می‌کرده است. خیلی‌ها بعد از تماشای این فیلم با من قهر کردند، ازجمله رضا براهنی که گفت تو این فیلم را از زندگی من برداشتی و همان وقت به فیلم شدیدا حمله کرد. درحالی‌که من اصلا از زندگی او باخبر نبودم. درواقع «هامون» حدیث نفسی بود که توانست در جامعه ما رسوخ کند و تعلیقی را نشان دهد که همه در حال تجربه‌کردن آن هستند؛ تعلیق ناشی از سرگردانی بین ایده‌های وسیع و آرمانی و واقعیت‌های زندگی روزمره و تضاد میان این دو. اینها مردم را در هر زمانه‌ای جذب می‌کند. این فیلم، بیست‌وچند سال پیش ساخته شده اما نسل جدید هم دلباخته این فیلم هستند.
 خودتان راز این ماندگاری را چه می‌دانید؟ 
وقتی یک اثر هنری به بطن زندگی افراد رسوخ کند و دغدغه‌های اگزیستانسیال داشته باشد و وضع وجودی بشر را بیان کند، اثری خواهد شد مختص همه زمانه‌ها و ماندگار می‌شود.
 نسبت دغدغه‌های نسل جوان امروز را با دغدغه‌های نسل جوان دهه ٦٠ که نمونه‌اش حمید هامون بود، چه می‌دانید؟ 
کمابیش دغدغه‌ها یکی است. صرفا بستر تاریخی عوض شده است. مسائل زندگی اگزیستانسیال کماکان همان چیزی است که در زندگی حمید هامون دیدیم. تجربه‌های او، تجربه‌هایی هستند که هرکسی در سال‌های عمرش پشت‌سر می‌گذارد. عشق و عاشقی و بعد جدایی و حرمان، تجربه‌ای انسان‌شمول است، فارغ از جغرافیا و زمان. اینها، تجربه‌هایی است که زمان و مکان نمی‌شناسد. دقیقا مثل آنچه «لیلا» برای تماشاگرانش داشت. «لیلا» طوری در زندگی تماشاگرش رسوخ می‌کند که تماشاچی حین تماشای فیلم، فراموش می‌کند این یک فیلم است. همین‌طور «دایره مینا» و «سارا» و… این ویژگی آثاری است که دغدغه‌های وجودی و وضعیت بشری دارند.




روایت بهاره رهنما از تنها دفعه ای که شوهرش گریه کرد!

سینماژورنال: بهاره رهنما بازبگر زن سینما و تئاتر و تلویزیون سالها پیش از این در درام “عاشقانه” نقش مقابل خسرو شکیبایی را ایفا کرده بود.

به گزارش سینماژورنال رهنما به بهانه سالگرد درگذشت شکیبایی دلنوشته جالبی را منتشر نموده؛

دلنوشته ای که در آن درباره تنها دفعه ای که شوهرش پیمان قاسم خانی گریه کرده است سخن گفته. این دفعه مقارن مرگ شکیبایی بوده است.

سینماژورنال متن کامل این دلنوشته را ارائه می دهد:

چیزی جز عشق می بینید؟

به چشمهای شکیبایی نگاه کنید! چیزی جز عشق و عمق انسانیت میبینید؟ سالگرد فوت این مرد دریادل رو تسلیت میگم. دلم میخواد مثل همون شب شام غریبانش امشبم هرکی پست منو می خونه بلند شه به شادی روح بزرگش یک شمع روشن کنه و یک فاتحه بخونه.

همین قدر بگم بعد بیست و چهار سال کار هنوز بیشترین چیزی که از بازیگری میدونم رو مدیون این مرد و حس غریب فیلم “عاشقانه” ام و افتخار این رو فراموش  نمیکنم که هرگز اسمم رو صدا نکردن در تمام طول اون فیلم و سال های بعد من با لطف و بزرگواری چشمها و قلب ایشون “آسمونی” خطاب میشدم؛ گرچه بین همه ماها آسمونی اون بود که به واقع هیچ تعلقی به زمین نداشت و ساعت ها بعد پایان کارش میموند تا حس من  و پیمان  که اولین و دومین کار مون بود درست در بیاد.

پیمان بلند بلند گریه کرد

اون سال وقتی خبرو شنیدیم باور نکردیم بی حرف نشستیم تو ماشین و رفتیم تا بیمارستان بعدم بی حرف اومدیم بیرون. پیمان قاسم خانی قبل اینکه بشینه پشت رل سرش رو گذاشت رو فرمون و بلند بلند گریه کرد؛ چیزی که تا امروز دیگه ازش ندیدم و امیدوارم نبینم.

شبش من شروع کردم یه زنجیره اس.ام.اس برای  شام غریبان و شمع روشن کردن دم خونه ایشون و در نهایت اون قدر همه بهم اطلاع دادن و عاشقش بودن که تو چند ساعت همه خیابون های  اطراف تا دم منزلش پر شمع شد.

 جالبه بدونید مزار ایشون در قطعه هنرمندان هم همیشه غرق  گل و گلاب و شمعه چیزایی  که عاشقش بود…




چه شد که حسین پناهی جای خسرو شکیبایی را در “روز واقعه” گرفت؟+عکس

سینماژورنال: 28 تیرماه سالگرد درگذشت خسرو شکیبایی است. بازیگری که طی سالهای فعالیتش در سینما و تلویزیون آثار ماندگار بسیاری برجای گذاشت.

به گزارش سینماژورنال عبدا.. اسکندی گریمور برجسته وطنی به بهانه سالمرگ شکیبایی، تصویر اجتماعی گریمی عجیب و غریب از این بازیگر را منتشر کرده است؛ تصویری که برای اغلب مخاطبان این پرسش را به وجود آورده که مربوط به کدام کاراکتر شکیبایی است.

تحقیقات سینماژورنال حکایت از آن دارد که این تصویر مربوط است به گریم خسرو شکیبایی برای بازی در درام ماندگار “روز واقعه”؛ “روز واقعه” یک بار در دهه 60 وارد پیش تولید شد و البته حدودا 10 دقیقه ای از کار هم فیلمبرداری شد اما کار به ناگاه و به دلیل پاره ای مخالفتها تعطیل شد.

در آن هنگام بنا بود ایرج نوذری فرزند منوچهر نقش اصلی فیلم یعنی نقش “شبلی” یا همان “عبدا..” جوان نصرانی را ایفا کند و البته تست گریم خوبی هم روی چهره وی زده شد.

خسرو شکیبایی با گریم روز واقعه
خسرو شکیبایی با گریم نگهبان بتها در “روز واقعه”

یکی دیگر از بازیگرانی که در تیم اولیه بازیگران حضور داشت خسرو شکیبایی بود که بنا بود ایفای نقش نگهبان معبد بتها را برعهده داشته باشد.

گریمی که عبدا.. اسکندری بر چهره شکیبایی زده بود به شدت مورد توجه کارگردان شهرام اسدی قرار گرفته بود با این حال در نهایت کار به سرانجام نرسید تا چند سال بعد که “روز واقعه” با گروهی دیگر وارد پیش تولید شد.

در تیم جدید بازیگران این حسین پناهی بود که جای شکیبایی را در “روز واقعه” گرفت و نگهبان معبد بتها شد و البته یکی از زیباترین دیالوگهای این فیلم که توسط بهرام بیضایی نگاشته شده بود از زبان وی بیان شد آنجا که می گوید: چرا به بتهای مرده سنگ بزنم، وقتی بت های زنده فراوانند…