1

خدادادی که عزیز شد/تحلیل خدیجه زمانیان بر کتاب #تو_خداداد_عزیزی_هستی!

سینماروزان/محمد شاکری:  خدیجه زمانیان، روزنامه‌نگار و پژوهشگر ادبی یادداشتی را درباره کتاب «تو خداداد عزیزی هستی» به قلم جواد رستم‌زاده، نوشته و در اختیار ایبنا قرار داده است.

متن تحلیل خدیجه زمانیان را بخوانید:

به‌تازگی کتابی براساس زندگی خداداد عزیزی، مهاجم سابق تیم ملی به نام «تو خداداد عزیزی هستی» منتشر شده به قلم جواد رستم‌زاده؛ خبرنگار و دبیر سرویس ورزش روزنامه قدس. این اثر توسط نشر «برید» به بازار کتاب آمده و در مدت کوتاهی به چاپ دوم رسیده است.

توصیه استاد
رستم‌زاده؛ نویسنده این کتاب که در اواخر دهه 80 در روزنامه «جهان فوتبال» شاگرد مرحوم دکتر حمیدرضا صدر بوده و با این کارشناس، منتقد و تحلیگر، حشر و نشر داشته است به توصیه استادش شروع می‌کند به نوشتن زندگی خداداد عزیزی.

دکتر صدر معتقد بوده «زندگی خداداد جان می‌دهد برای نوشتن. چون او از آن دسته آدم‌های کمیاب این روزگار است که از کف دره به قله رسیده و شاید تا صدسال بعد، این کشور، خداداد دیگری به خود نبیند پس باید زندگی او نوشته شود تا به یادگار بماند!»

خداداد عزیزی در زمانه‌ای فوتبال بازی می‌کرده که دوران طلایی فوتبال ایران لقب گرفته است. تیم ملی فوتبال ایران بعد از 20 سال با ترکیبی که خداداد در آن بوده به جام‌جهانی می‌رود با حضورخداداد، حماسه ملبورن را خلق می‌کند و با خداداد هم آمریکا را مغلوب می‌کند.

هرکسی زندگی خداداد را می‌نوشته انگار «ابومسلم» را نوشته و تاریخی از سیر فوتبال ایران در دورن طلایی اش، ثبت می‌کرده است.

جواد رستم‌زاده که به واسطه سابقه خبرنگاری در سرویس‌های ورزش رسانه‌های متعدد، دوستی و رفاقتی هم با خداداد داشته، حرف استاد را به گوش جان می‌‌سپرد و شروع می‌کند به جمع‌آوری اطلاعات درباره غزال تیزپا!

خداداد چندباری مقابل نوشتن زندگی‌نامه‌اش، مقاومت می‌کند و زیر بار نمی‌رود اما وقتی عطای مربی‌گری را به لقایش بخشیده و ستاره و مجری چندین تاک‌شو و برنامه اینترنتی شده و در قامت تحلیل‌گر و مصاحبه‌گر وارد دنیای مدیا شده، دید رسانه‌ای‌اش هم تغییر می‌کند و بالاخره اصرار بر مکتوب شدن زندگی‌اش را می‌پذیرد و دوشادوش نویسنده برای کتاب کم نمی‌گذارد. عکس ها را در اختیار نویسنده قرار می‌دهد و با وسواس به سوالات و ابهام‌ها پاسخ می‌دهد و هرجا به خاطره یا ماجرایی می‌رسیده که در خاطرش کمرنگ بوده، افرادی را معرفی می‌کرده تا جزییات بیشتری در اختیار مصاحبه‌گر قراردهد.

کتاب یک پروژه دو ساله برای جمع آوری اطلاعات و خاطرات ستاره سابق فوتبال مشهد را پشت سر گذاشته است. نویسنده برای نوشتن این اثر حدود 30 ساعت فیلم از حضور خداداد در بازی‌ها و مراسم‌های خاص را تماشا کرده و بالغ بر 20 ساعت با مربیان و هم‌بازی‌های او در دوره‌های مختلف مصاحبه کرده است.

مقدمه «والدیر ویرا» سرمربی برزیلی سابق فوتبال ایران در کنار تصاویری خاص از زندگی شخصی و ورزشی ستاره سابق فوتبال ایران که برای اولین بار توسط تکنولوژی هوش مصنوعی بازسازی شده، صفحات جذابی را در این کتاب به نمایش گذاشته است؛ تصاویر درج شده در کتاب از باشگاه‌هایی که این بازیکن در آن بازی ‌کرده، خریداری شده و در اختیار مخاطب قرار گرفته است.

از رضاییه تا ملبورن
زندگی خداداد از محله رضاییه مشهد روایت می‌شود؛ جایی که عزیزی‌ها در آن‌جا زندگی می‌کردند، محله‌ای که نوجوانان و جوانان‌اش به عشق فوتبال  تمام روز گل کوچک بازی می‌کردند. با خداداد غربت عصرهای جمعه برای آن بچه‌ها معنا نداشت چون جمعه‌ها بچه‌های محله به کنار زمین خاکی می‌آمدند، روی جدول می‌نشستند تا بازیِ پسرِ چشم‌بادامی ریزجثه را ببیند، از دیدن دریبل‌‌هایش کیف کنند و برای جادویش با توپ‌های دو لایه، کف و هورا بکشند.

رستم‌زاده، خداداد را همان‌جا دیده و شیفته بازی او شده بعدترها بازی او را دنبال کرده تا اینکه خداداد در ابومسلم چهره شده و در تیم امید، تیم ملی، اروپا و آمریکا خوش درخشیده. اما او اولین بار در کسوت یک خبرنگار با خداداد مواجه می‌شود، خدادادی که کل دنیا را چرخیده و حالا در قامت مدیر فنی باشگاه ابومسلم و سرمربی این تیم است. مصاحبه انجام می‌شود و از همان گفت‌وگوی اول یک رفاقت 17 ساله بین این دو شکل می‌گیرد که به یک نتیجه خوش منتهی می‌شود؛ نوشتنِ کتاب «تو خداداد عزیزی هستی».

تحلیل خدیجه زمانیان بر کتاب خدادادی که عزیز شد
تحلیل خدیجه زمانیان بر کتاب خدادادی که عزیز شد

جزییات دیده نشده از پیروزی‌ها و شکست‌ها
کتاب «تو خداداد عزیزی هستی» تنها بیوگرافی ساده زندگی این ستاره فوتبال نیست بلکه تجارب نوشتن و روزنامه‌نگاری توامان با هم، روایت تازه‌ای از چهره خداداد ترسیم کرده است. مخاطب وقتی کتاب او را می‌خواند علاوه بر همراهی با فراز و نشیب‌های زندگی فوتبالیست، مربی، ستاره، کارشناس و مجری برنامه‌های تلویزیونی و اینترنتی با رویدادهای اجتماعی و سیاسی و دوران پرفراز و نشیب فوتبال ملی و باشگاهی دورانی که فوتبال طلایی ایران لقب گرفته و همچنین جزییات دقیق بازیهای مهمی که خداداد در آن حضور داشته است،  آشنا می‌شود. آنچه نویسنده بر آن تاکید داشته خانواده دوستی، وطن‌پرستی و جزییات دیده نشده از پیروزی‌ها و شکست‌های خداداد بوده و تاکید بر سختی‌ها و تلاش‌هایی که او به عنوان ستاره‌ای از دل محرومیت، متحمل شده و پاپس نکشیده است.

جواد رستم‌زاده به عنوان نویسنده این کتاب، کوشیده است کتابی متفاوت از نظر ادبیات و نگارش با آنچه در مورد سایر فوتبالیست‌ها منتشر شده، ارائه دهد. او در این کتاب از گفت‌وگوی صرف، فاصله گرفته و با انتخاب زاویه دید دوم شخص وارد دنیای روایت‌گری شده و در عین وفاداری به رخدادهای زندگی خداداد، واقعیت را با تخیل درآمیخته و اثری ارایه داده که توانسته با آن به استاد بزرگوارش ادای دین کند و آن‌ را با خاطری آسوده به دکتر حمیدرضا صدر تقدیم کند.

ته‌تغاری«مامان معصومه»
کتاب «تو خداداد عزیزی هستی» با شرح دوران کودکی خداداد آغاز می‌شود. خواندن این دوران برای مخاطبی که از خداداد چیزی بیشتر از حماسه‌ساز ملبورن و غزال تیزپا نشنیده‌‌، بسیار خواندنی خواهد بود.

خداداد خیلی زود مادرش را به دلیل سرطان و نبود هزینه درمان از دست می‌دهد، فقدان مادر بر همه دوران زندگی این ستاره سایه می‌اندازد، طوری‌ که در مسیر حرفه‌ای‌اش و در هر موفقیتی چه در زمین چمن و چه خارج از آن، پس از هر کامیابی اول روی به سوی آسمان، خدا را شکر می‌کند و سپس به دلش نگاه می‌کند؛ جایی که مادرش آن جا نشسته و برای عزیز کرده‌اش دعا می‌کند!

برای آشنایی بیشتر با کتاب بخشی از فصل ابتدایی آن را که به دوران کودکی خداداد اختصاص دارد، مرور می کنیم:
«مامان معصومه» که حالا در روستا نیست، علاوه بر کارهای خانه و بزرگ کردن بچّه‌های قدّونیم‌ّقد، با آن دستانِ هنرمندِ پرمهرش، کلاه و شالگردن می‌بافد. کلاه‌هایی گرم و رنگ‌به‌رنگ که اتّفاقا مشتری زیاد دارد. گاهی آن‌ها را به بازار می‌آوری و دور فلکه‌ی آب(مشهدی‌های قدیم به میادین فلکه می‌گویند!) روبه‌روی گلدسته‌های حرم، بساط می‌کنی و به رهگذرانی که از سرمایِ استخوان‌خُردکن مشهد در خود مچاله شده‌اند، می‌فروشی. آن دست‌بافته‌های فرشته‌ی زندگی‌ات، آن‌قدر زیبا و گرم بودند که گاهی دل‌ات نمی‌آمد به غریبه‌ها بفروشی‌شان. گاهی همان‌طور که کنار خیابان نشسته‌ای تا مشتری بیاید، به کلاه‌ها و شالگردن‌ها و دست‌کِش‌ها خیره می‌شوی که با هنر ِ «مامان معصومه» چطور بافته شده‌اند؟! و تو چقدر دوست داشتی گرمای دستان مادر را که همیشه مقابل مخالفت‌های پدر، برای بازی‌ها و شیطنت‌هایت، حامی تو بود. تو ته‌تغاری مادر بودی و به گواه دوستان‌ات رابطه عمیق تو و مادرت فراتر از آنچه بود که در ذهن بگنجد. او به تو راه و رسم زندگی و صبوری را می‌آموخت و تو می‌دیدی که با تمام آن مشقت‌های نداری چطور خانه را برای پدرت و بچه‌ها به محلی برای انس و مهر تبدیل می‌کند و چگونه پابه‌پای پدر برای به دست آوردن لقمه‌ای نان با کار در مزرعه و دامداری و استفاده از هنرِدستانش با روزگار می‌جنگد و خم به ابرو نمی‌آورد. از او در همان روزها یاد می‌گیری با زندگی بجنگی و سهم‌ات را از آن طلب کنی.»




دروغگویی آشکار یک بازیگر در “خندوانه”!!!+عکس

سینماژورنال: پنج شنبه روز خوبي براي پرسپوليسي ها نبود ؛ سلسله اشتباهات داور، دفاع و دروازه بان سه امتیاز حساس را از كف شان خارج كرد و حالا كارشان براي قهرماني در ليگ برتر سخت تر شده.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “هفت صبح” از قضا ، خاطره برزو ارجمند چند ساعت بعد از اين باخت در قالب برنامه «خندوانه» پخش شد تا تلخي شكست دراماتيك 12 سال پيش پرسپوليس زنده شود.

برزو ارجمند اما خاطره اش را طوري تعريف كرد كه كمترين قرابت با واقعيت را دارد و با توجه به انتخاب يك باخت چهار گله پرسپوليس بيشتر به كري خواني يك استقلالي با پرسپوليسي ها شبيه است. در اين گزارش اصل و فرع خاطره ارجمند مرور شده است.

ارجمند چه گفت؟
ابتدا براي كساني كه خاطره بروز ارجمند را نشنيده اند به شكل مختصر ماجرا را شرح مي دهيم. آن طور كه برزو ارجمند مدعي است قدمش براي پرسپوليس نحس است (به قول خودش«بدشانسی‌آور» است) و وقتي به استاديوم مي رود اين تيم  يا شكست مي خورد يا در دقايق پاياني برد را با مساوي عوض مي كند. دوستش (علي پاشا) به اين مساله پي برده براي همين وقتي ارجمند مي خواهد با آن ها براي تماشاي بازي پرسپوليس ، پيش از دربي به آزادي برود ، با مخالفت پاشا روبرو مي شود. او هم با علي انصاريان تماس مي گيرد. انصاريان برغم بي ميلي ( كه مي دانسته قدم ارجمند نحس است) مي پذيرد كه اين حرف ها همه اش خرافه است و او را با اتوبوس تيم ،به ورزشگاه مي برد. اين بار اتفاق عجيبي رخ مي دهد و سرخ ها تا دقيقه سي سه گل مي زنند. اما در نهايت بازي سه سه مي شود و در لحظات پاياني خداداد عزيزي گل چهار را به پرسپوليس مي زند. ارجمند تعريف مي كند كه وقتي پرسپوليس گل دوم را مي خورد علی پاشا با التماس از او می‌خواهد تا استادیوم را ترک کند اما ارجمند زیر بار نمی‌رود تا اینکه در دقیقه‌های پایانی گل سوم هم به پرسپولیس زده می‌شود و علی انصاریان نیز با فریاد رو به تماشاچی‌ها و خطاب به «برزو» الفاظی را می‌گوید که ابتدا مردم متوجه فرد مورد نظر نمی‌شوند، اما بعد به لطف رفیق شفیقش رسوا می‌شود و جو به هم می‌ریزد تا اینکه او را برای تلطیف فضا از ورزشگاه بیرون می‌کنند و ما بقی این رویداد آوارگی برزو ارجمند برای بازگشت به خانه است.

ارجمند راست نگفت
برزو ارجمند احتمالا پيش خودش فكر كرده براي جذاب بودن خاطره اش خوب است يكي از باخت هاي 4 بر 3 پرسپوليس را دراماتيزه كند و به خورد بيننده ها بدهد. براي همين شاخ و برگ هاي خاطره را از تخيل وام گرفته و محصولش چيزي شده كه نامش قلب تاريخ است. ارجمند با زيركي و اعلام اين كه طرفدار پرسپوليس هم هست  خود را تيغ انتقادها رها كرد و با اين موضع گيري براي خودش راه فرار گذاشت وگرنه كي مي تواند در آن واحد سرخابي باشد؟! احتمالا اصل هدفش اين بود كه نماد چهار استقلالي ها را زنده كند. در دربي اخير اين عدد زير سوال رفته و او احتمالا با ياداوري شكست 4 –  3 پرسپوليس چنين هدفي داشته!

پرسپوليس پيش از دربي 4- 3 نباخته
براي رسيدن به ادعاي ارجمند ابتدا سراغ نتايج پرسپوليس پيش از دربي ها رفتيم. اين تيم در ليگ برتر پيش از مسابقه با استقلال باخت داشته اما هيچ كدام نتيجه مورد ادعاي ارجمند يعني باخت 4- 3 نيست.به عبارت ديگر پرسپوليس در طول تاريخ برگزاري ليگ برتر هيچ گاه پيش از دربي از هيچ تيمي با نتيجه چهار بر سه شكست نخورده است.

منظور «پاس» است
آن چه برزو ارجمند تعريف كرد ، براي پرسپوليسي ها يادآور شكست شان در برابر پاس است در دوره سوم ليگ برتر. در آن بازي بود كه در دقايق پاياني خداد عزيزي گل برتري تميش را زد و پاس را به قهرماني در ليگ نزديك كرد. اين بازي در هفته دوازدهم و سه بازي بعد از دربي برگزار شد.

تغيير در تاريخ ليگ
برزو ارجمند نه تنها زمان شكست پرسپوليس را تغيير داد كه نوع شكست اين تيم را هم براي بالا رفتن جذابيت خاطره اش مصادره به مطلوب كرد. او گفت تا دقيقه سي سرخ ها سه هيچ جلو افتادند و در نهايت تيم مقابل جبران كرد و در دقايق پاياني گل برتري را زد. اصل واقعيت اين است كه پاس گل اول را مي زند و پرسپوليس جبران مي كند. پاس دو بار ديگر جلو مي افتد اما سرخ ها با دو گل كار را به تساوي سه – سه مي كشانند و در دقايق پاياني خداد عزيزي پاس را جلو مي اندازد.

خندوانه
برزو ارجمند و رامبد جوان در “خندوانه”

تغيير در تيم علي انصاريان
ارجمند حتي در تركيب تيم پرسپوليس هم دست برد و علي انصاريان را بازيكن تيم پرسپوليس عنوان كرد. اين در حالي است كه موقع شكست 4 بر 3 پرسپوليس ،‌انصاريان به خاطر مشكل با مديرعامل وقتي يعني اكبر غمخوار در سايپا توپ مي زد.

خاطره اي كه نيست!
با اين توصيف كل خاطره ارجمند زير سوال است ؛ يعني چطور مي شود با دعوت مستقيم بازيكني كه در پرسپوليس نيست به ورزشگاه رفت و آن خاطره شكل بگيرد. راستش اين قدر مي دانيم كه براي شوخي و مطايبه مي توان خيلي از مرزها را به هم ريخت ولي گوينده بايد به اصل ماجرا وفادار باشد. با يك ديالوگ ساده و يا يك كپشن كه حرف هاي كمدين برنامه حاصل تخيل او است ، مي شد از اين تحريف جلوگيري كرد و جلوي شائبه ها را گرفت.

فراتر از يك كُري
شايد در ابتداي گزارش بايد توضيح مي داديم كه اصلا هدف مان از تدوين اين گزارش چيست. شايد بگوييد اين هم يك كري فوتبالي است ديگر. احتمالا هم از مجادله بازيگران پيش و پس از دربي اخير روي آنتن زنده شاهد مثال بياويد. حتي ممكن است بگوييد ارجمند گفته تيم اولش استقلال است و بعد از دو ديگر تيم مشهدي، طرفدار پرسپوليس است. غرض اين كه خاطره ارجمند فراتر از كري هاي معمول است؛ او مي توانست خيلي راحت خط و نشان بكشد و از تيم محبوبش دفاع كند نه اين كه با جعل تاريخ ، از بيننده خنده بگيرد. اصلا چرا ارجمند بايد روي عدد چهار كه پرسپوليسي ها بعد از دربي اخير مدعي اند از كف استقلالي ها خارجش كرده اند،‌زوم كند؟

انتظار سرخابي ها دو آتشه از تلويزيون
«خندوانه» برنامه پر بيننده اي است و اگر قرار است در آن با دستمايه قرار دادن اتفاقات خنده ايجاد شود،‌نبايد حد و مرزها به هم بريزد. يك نفر مثل علي مسعودي مختار است هر آن چه دلش مي خواهد درباره ارتباط خود و پدر محترمش اغراق كند ولي نه تنها ارجمند كه هيچ كس ديگر اجازه به هم ريختن تاريخ را به بهانه ايجاد خنده ندارد. اين مساله فرا تر از فوتبال است و مربوط به همه حوزه ها مي شود؛‌واقعا اگر يك مساله سياسي روي آنتن تحريف مي شد الان همه از آن به عنوان يك شوخي ياد مي كردند. وانگهي مسولان تلويزيون خيلي خوب متوجه حساسيت سرخابي ها هستند و مي دانند رسانه شان بعد آموزشي هم دارد. تحريف ارجمند با اين ادعا تناقض دارد؟

خندوانه دور خورد؟
معتقديم برنامه «خندوانه» خيلي از خطوط قرمز بيهوده را از بين برده.دليل اين موفقيت برخورد مناسب برنامه سازان با سوژه ها است ؛ آن ها مي دانند بايد طوري رفتار كنند كه حساسيت كاذب ايجاد نشود. درباره خاطره ارجمند اما بنظر مي رسد فريب ظاهرا خاطره را خورده اند و حواس شان نبوده كه يك استقلالي از اين تريبون دارد كري مي خواند آن هم با تحريف تاريخ.




بعد از فوتبالیستهای آبی و قرمز ایرانی⇐پای مرد سال فوتبال جهان هم به سینمای ایران باز شد+عکس

سینماژورنال: عزیز اصلی، مهراب شاهرخی، علی پروین، جواد زرینچه، احمدرضا عابدزاده، نیما نکیسا، خداداد عزیزی، پژمان جمشیدی و آتیلا حجازی از جمله فوتبالیست‌های ایرانی هستند که به عنوان بازیگر در فیلم‌های سینمایی مقابل دوربین رفته‌اند و با حضور ریوالدو بازیکن مشهور فوتبال برزیل و مردس ال فوتبال جهان در سال 1999 در فیلم «من سالوادور نیستم» پای بازیکنان خارجی هم به فیلم‌های ایرانی باز شد.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “ایسنا” سینما و فوتبال همیشه رابطه نزدیکی باهم داشته است، فیلم‌های سینمایی و سریال‌های زیادی با موضوع فوتبال ساخته شده یا فوتبالیست‌هایی که همیشه به سینما ابراز علاقه کرده‌اند و پیگیر جشنواره‌ها بوده‌اند و یا کری‌خوانی‌هایی که همیشه بازیگران سینما بر سر طرفداری از یک تیم داشته‌اند.

گاهی هم این دو قشر سرکی هم به کار هم کشیده‌اند، مثلا فوتبالیست‌هایی که فعالیت بازیگری داشته‌اند و بازیگرانی که در قالب تیم‌های مختلف فوتبال بازی کرده‌اند.

عزیز اصلی دروازه‌بان مشهور دهه 40 “پرسپولیس” و “دارایی”، اولین فوتبالیستی است که وارد دنیای هنر شد. او علاقه زیادی به بازیگری داشت و سال 44 بود که با پیشنهاد ساموئل خاچیکیان در فیلم «بی‌عشق هرگز» بازی کرد.

مرحوم خاچیکیان درباره انتخاب اصلی برای فیلمش گفته بود: «او چهره‌ای سینمایی داشت. من هم خیلی به فوتبال علاقه داشتم. زمانی که تیم رومانی به ایران آمد، تیم ایران در نیمه اول 3 یا 4 گل خورد، دروازبان ما بیاتی بود ولی نیمه دوم عزیز اصلی درون دروازه قرار گرفت. من به او پیغام دادم اگر گل نخورد از او در فیلم بعدی‌ام استفاده می‌کنم. او هم با شیرجه‌های معروفش کاری کرد که ایران در نیمه دوم گل نخورد و من هم به قولم وفا کردم و در فیلم «بی‌عشق هرگز» به او بازی دادم».

اصلی از سال 44 تا 50 در هشت فیلم سینمایی بازی ‌کرد و به خاطر چهره‌اش معمولاً در نقش‌های منفی ظاهر می‌شد.

مهراب شاهرخی، بازیکن سال‌های دور تیم ملی ایران و پرسپولیس دیگر فوتبالیستی است که وارد عرصه سینما شد. البته حضور شاهرخی برخلاف اصلی روی پرده‌ها تنها به یک فیلم خلاصه شد. شاهرخی که به خاطر شوت‌های سرکش و نفوذهای بی‌امانش شناخته شده بود، شیفته سینما بود و سرانجام سال 55 بود که به آرزویش رسید و در فیلم «علف‌های هرز» نقش آفرینی کرد. این اولین و آخرین حضور مدافع قدیمی پرسپولیس و تیم ملی در عرصه سینما بود.

جواد زرینچه کاپیتان دهه 70 استقلال هم سال 78 بود که با بازی در فیلم «مثلث آبی» نامش در ردیف فوتبالیست‌هایی قرار گرفت که روی پرده سینما رفته‌اند. در این سال فیلم «مثلث آبی» با سرمایه‌گذاری علی فتح‌الله زاده، مدیر عامل وقت استقلال جلوی دوربین رفت و زرینچه در این فیلم نقش خودش را بازی کرد.

این فیلم ماجرای نوجوان علاقه‌مند به استقلال است که به او ممدآبی می‌گویند. محمد که همراه خانواده‌اش زندگی فقیرانه و نجیبی دارد در یک فروشگاه ورزشی با جواد زرینچه آشنا می‌شود و مدافع آبی‌ها که از فداکاری این نوجوان خوشش آمده سعی می‌کند به خانواده او نزدیک شود و مشکلات آنها را حل کند.

«فوتبالیست‌ها» به کارگردانی علی اکبر ثقفی، فیلمی بود که علی پروین و حمید استیلی در سال 79 در آن بازی کردند تا آنها هم حضور جلوی دوربین را تجربه کرده باشند. در این فیلم پروین نقش سرمربی تیم بچه‌های بی‌سرپرست و استیلی نقش یک مددکار و عضو افتخاری سازمان بهزیستی را بازی کردند.

احمدرضا عابدزاده از جمله فوتبالیست‌هایی بود که همواره مورد توجه کارگردان‌های سینما برای بازیگری بود تا اینکه سرانجام سال 78 جلوی دوربین کاظم معصومی رفت و با بازی در فیلم «ازدواج غیابی» پا به عرصه بازیگری گذاشت.

البته حضور دروازه‌بان سابق استقلال و پرسپولیس و تیم ملی تنها به همین یک فیلم خلاصه شد و پس از آن دیگر عابدزاده دور سینما را خط کشید.

ماجرای فیلم «ازدواج غیابی» یک داستان خیالی است که مبنای واقعی ندارد و زندگی شخصی و خصوصی عابدزاده را روایت می‌کند. البته بازی عابدزاده در این فیلم چندان هم برای سازندگان آن بی‌دردسر نبود و اواسط فیلمبرداری بود که عابدزاده به خاطر اختلاف مالی‌اش با تهیه‌کننده از بازیگری در این فیلم انصراف داد و بقیه داستان بدون حضور عابدزاده فیلمبرداری شد.

نیما نکیسا دیگر دروازبانی است که بازیگری را با فیلم کمدی «مامان بهروز منو زد» تجربه کرد که در گیشه موفقیتی به دست نیاورد. او بعد از آن در فیلمی ویدیویی به نام «ایرانی» در نقش یک رزمنده ظاهر شد که در نهایت در طول فیلم به شهادت می‌رسد.

حسین یار‌یار یازیکن تیم فوتبال بانک ملی و برق شیراز که این روزها مدیریت تیم فوتبال هنرمندان را عهده‌دار است در سال 75 با فیلم «چووش» به کارگردانی ساموئل خاچکیان وارد سینما شد و در ادامه در فیلم‌هایی چون «مردی در آینه»، «بلوف»، «دام» و «شب روباه» به ایفای نقش پرداخت.

پژمان جمشیدی از فوتبالیست‌هایی است که حضور متفاوتی را در دنیای بازیگری تجربه کرده است. او بعد از پایان دوران فوتبالش توسط محراب و پیمان قاسم خانی به سریال «پژمان» آمد و نام خود را به عنوان بازیگر هم مطرح کرد.

جمشیدی بازیگری‌اش را ادامه داد و در فیلم ویدئویی «شرف خانواده فاضل» مقابل دوربین رفت و حتی در چندین تئاتر هم به روی صحنه رفت و با «آتش بس2» به سینما آمد و اخیرا هم بازی در «خوب، بد، جلف» اولین ساخته پیمان قاسم‌خانی را به پایان برده است.

موفقیت این فوتبالیست در بازیگری علی انصاریان بازیکن سابق پرسپولیس و استقلال را نیز ترغیب کرد، دوباره وارد این فضا شود که از طریق سرمایه گذاری در تله فیلم هایی به عنوان بازیگر هم مقابل دوربین رفت و چندی پیش در سریال «کیمیا» نیز حضور داشت. او سال 78 در مجموعه «زیر آسمان شهر» برای دقایقی به ایفای نقش پرداخته بود.

محمد برزگر دیگر بازیکن پرسپولیس، فرزادمجیدی، هافبک آن روزهای استقلال هم دیگر فوتبالیست‌هایی بودند که در کنار انصاریان در این مجموعه جلوی دوربین مهران غفوریان رفتند. انصاریان همچنین به همراه علیرضا نیکبخت واحدی در یکی از قسمت‌های سری دوم مجموعه «زیر آسمان شهر »که سال 80 پخش شد، هم بازی کرد و در «نقطه چین» نیز حاضر شد.

در این سریال خداداد عزیزی هم در قسمتی حاضر شد و سالها بعد در یک پلان از فیلم «خوابم می آد» رضا عطاران در نقش خودش بازی کرد. نقشی که در یک صحنه آسانسور ایستاده بود و شخصیت اصلی داستان وارد آسانسور می شود و او را می دید.

در سریال «به سوی افتخار» که با موضوع فوتبال در اوایل دهه هفتاد از تلویزیون پخش شد، هم چند فوتبالیست قدیمی در آن به ایفای نقش پرداختند. مرحوم مجید سبزی و غلام فتح‌آبادی دو بازیکن سابق پرسپولیس بودند که سال‌های 74 و 75 جلوی دوربین سیروس مقدم رفتند.

کریم باقری و آرش برهانی دیگر فوتبالیست‌هایی هستند که با پیشنهاد حسن فتحی جلوی دوربین سریال «در مسیر زاینده رود» رفتند و نقش خودشان را در این مجموعه بازی کردند که برای آزادی یک فوتبالیست محکوم به اعدام، تلاش می‌کردند.

وحید شمسایی ،اسماعیل فرهادی، محمد صلصالی، فرشید طالبی، احمد جمشیدیان و مهدی جعفرپور هم در این سریال برای دقایقی بازی کردند.

بهروز رهبری فر، محمد محمدی، حمید درخشان و علی موسوی دیگر بازیکنانی بودند که در سریال «پژمان» مقابل دوربین رفتند.

آتیلا حجازی – فرزند مرحوم ناصر حجازی – و بازیکن سابق استقلال از آخرین فوتبالیست های ایرانی است که بازیگری را تجربه کرد و در فیلم «شیفت شب» ساخته نیکی کریمی در چند سکانس کوتاه حضور داشت.

او گفته بود: در مجموع بازیگری را دوست دارم. جزو کارهایی است که به آن علاقه‌مند هستم. به همین دلیل هم پیشنهاد خانم کریمی را قبول کردم.

زنده یاد ناصر حجازی بدلیل ظاهر و اندامش پیشنهادات زیادی برای بازیگری داشت که برخلاف پسرش هیچکدام از آنها را نپذیرفت.

او در روزهای آخر حیاتش در حضور جمشید مشایخی در خانه‌اش به پیشنهادهای زیادی که برای بازی در سینما داشته، اشاره و گفته بود: آخرین آن پیشنهاد ایرج قادری در اولین فیلم پس از شروع به کار دوباره‌اش بود و از من خواست تا در فیلمی ساخته او جلوی دوربین بروم ولی من این پیشنهاد را رد کردم. از راه ورزش به شهرت رسیده بودم. اسم و رسمی برای خودم به هم زده بودم و دیگر نیازی نداشتم بخواهم از راه سینما معروف و بزرگ بشوم. شاید به خاطر چهره‌ام می‌توانستم، اسم در بکنم ولی این کار برایم وسوسه کننده نبود. دست آخر هم برای این که قادری قبولم نکند، به او پیشنهاد دستمزد یک صد میلیونی را دادم. او هم از پیشنهادش منصرف شد.

اماریوالدو که در فیلم در حال اکران «من سالوادور نیستم» حضور کوتاهی در نقش خودش دارد اولین فوتبالیست خارجی است که در یک فیلم ایرانی حضور پیدا می کند.

مرد سال فوتبال جهان در سال ۱۹۹۹ در این فیلم به کارگردانی منوچهر هادی در مقابل رضا عطاران حضور دارد.

من سالوادور نیستم
رضا عطاران و ریوالدو در نمایی از “من سالوادور نیستم”



اظهارنظر صریح خداداد عزیزی درباره توافق هسته‌ای، خندوانه و سریالهای GEM

سینماژورنال: خداداد عزیزی فوتبالیست تکنیکی ایران که به نام حماسه ساز ملبورن می شناسیمش در اغلب گفتگوهایش به صراحت مواضع خود را بیان می کند.

به گزارش سینماژورنال این صراحت هرچند باعث شده او دردسرهایی هم برایش به وجود بیاید و مثلا در مربیگری چنان که باید رشد نکند اما او همچنان از اظهارنظرات صریح خویش دست برنداشته است.

تازه ترین گفتگوی این فوتبالیست سابق نیز پر شده از این نظرات صریح که از توافق هسته ای تا برنامه “خندوانه” و سریالهای ماهواره ای را دربرمی گیرد.

آب، برق، گاز و تلفن ارزان‌تر می‌شود؟

خداداد عزیزی پیرامون توافق هسته اخیر ایران با 1+5 به “خبر ورزشی” گفت: الان که توافق شده و اقتصاد رونق می‌گیرد چه تبعاتی خواهد داشت؟ امیدوارم ثروتمندان تنومندتر و فقرا نحیف‌تر نشوند اما دوست دارم بدانم آب، برق، گاز و تلفن ارزان‌تر می‌شود؟ خودروسازان کیفیت خودرو را افزایش و قیمت آن را کاهش می‌دهند؟ به نظر من خود ما مردم ایران باید خودمان را راستی‌آزمایی کرده و برای جاری شدن صداقت، شرافت و درستکاری به توافق واقعی برسیم و آن را به اجرا بگذاریم.
وقتی دل خودمان برای هم نسوزد دل بیگانه به حال ما می سوزد؟
این چهره ورزشی افزود: وقتی دلمان برای همدیگر نسوزد چگونه انتظار داریم دل کشورهای بیگانه با دید و فرهنگی کاملاً متفاوت برای ما بسوزد. متأسفانه زندگی‌ها به سمتی می‌رود که خواهر و برادر کمتر برای هم دل می‌سوزانند چه برسد به همسایه، همشهری و هموطن! کار تعداد زیادی از ما شده مسخره کردن یکدیگر، لطیفه درست کردن برای قومیت‌ها، تهمت ‌زدن به آدم‌ها و اصلاً فراموش کرده‌ایم ایرانی هستیم. اگر در یک خانه برادری حتی در دعوا به برادر دیگرش فحش پدر بدهد در واقع به پدر خودش فحش داده است. حکایت آدم کشور جهان سومی همین است که دنبال آباد کردن منزلش است و آدم کشور جهان اولی که دنبال آباد کردن کشورش رفته.
توافق کفاشیان و کی روش را خوشحال کرد
خداداد ادامه داد:‌ توافق هسته‌ای 2 نفر را در فوتبال حسابی خوشحال کرد و آن 2 نفر رئیس فدراسیون فوتبال و سرمربی تیم ملی هستند چون به خواست‌شان می‌رسند. کفاشیان می‌تواند پول کی روش را بپردازد و او هم به دستمزدش می‌رسد که در کار حرفه‌ای حقش است البته امیدواریم کفاشیان حواسش به پول واریزی فیفا باشد و به همه جای فدراسیون دست بکشد و یک دفعه کل قرارداد کروش را نپردازد.
همین مانده که صف را رعایت نکنم و توی شهر خودم بگویند از اسمش سوءاستفاده می‌کند
خداداد ماه رمضان را در مشهد سپری کرده و هنگام گفتگو در صف خرید حلیم بود! از او پرسیدیم مگر آشنا نداری که توی صف ایستاده‌ای که جواب داد: همین مانده که صف را رعایت نکنم و توی شهر خودم بگویند از اسمش سوءاستفاده می‌کند. مردم لطف دارند و اصرار می‌کنند بفرمایید جلو و بنده هم عرض می‌کنم قانون و اخلاق برای همه یکی است از کارگر ساده گرفته تا وزیر!
در مشهد هر شب خودمان با دوستان خندوانه داریم
عزیزی قرار است در برنامه “خندوانه” رامبد جوان شرکت کند. او در همین خصوص گفت: احتمالاً عید فطر به تهران سفر کنم. در مشهد هر شب خودمان با دوستان خندوانه داریم. دور هم جمع می‌شویم و سوژه برای خنده زیاد است. خداداد شاد بود و از او سؤال کردیم چه سوژه قابل تعریفی داری که خوانندگان هم شاد شوند؟
در ماهواره همه دنبال قتل، تجاوز، خیانت و خلاف هستند
حماسه‌ساز ملبورن با اشاره به ابتذال سریالهای شبکه هایی مانند GEM گفت: 2 شب مجبور شدم سریالهای ترکیه‌ای ببینم چون بقیه هم تماشا می‌کردند و درست نبود بگویم یک کانال دیگر بزنید که “پایتخت” خودمان را ببینم. خلاصه در سریال دیدم همه دنبال قتل، تجاوز، خیانت و خلاف هستند وسط سریال مدام آگهی بازرگانی پخش می‌شود با این مزمون که ترکیه مکانی امن با آرامش و لذت برای زندگی! خلاصه توی سریال وضعیت کشور دوست و همسایه از زندان آلکاتراس بدتر بود و اینجوری باشد من کلاهم بیفتد آنجا نمی‌روم