1

#شه‌سوار(حسین نمازی)؛ سرهم‌بندی؟!/ورژن معاصر #زودپز؟

سینماروزان/کیوان بهارلویی:

-مانیفست خرسواری بجای شه‌سواری و ماجرای شه‌سوار ی که خرسوار شد چقدر یادآور مانیفست گوسفند و شبان #مغزهاست…

-جغرافیای نامعلوم؟ در دوردست و دشت و کوه ولی لهجه، جردن!

-سوژه؟ جازنی پدر مُرده بعنوان کشته شده در جریان تصادف برای دریافت خسارت از بیمه! چقدر شبیه به سوژه کمدی #زودپز! آنجا در دهه شصت میگذرد و میخواهند پدرزن مرحوم را به‌عنوان شهید جا بزنند و تسهیلات بگیرند و اینجا داستان معاصر است و می‌خواهند پدر را تصادفی جا بزنند.

-این موتیف خر و خرسواری یادآور موتیف #آینه_شمعدون نیست که توقیف شد؟ البته آن فیلم توقیفی عکس‌هایش شکیل‌تر از قاب‌های این نبود؟

-آن ورود زن سانتی مانتال اعیونی‌نما به خرکده چقدر دمده است و راهبر کاشت برای کدام برداشت؟ همین که آدمهای از طبقات مختلف را یکجا جمع کنیم تا بگومگو کنند، درام ایجاد میشود؟

-مشکل؟ فکر می‌کند دیالوگ‌هایی که در شوخی تعارض طبقاتی ساخته می‌خنداند ولی نمیخنداند. کمدی؟ این نیست! تراژدی؟ نیست! چیست؟ تلاشی تازه از یک علاقمند به فیلمسازی که این بار هم جواب نداده ؟

-گیتی قاسمی با استایل نیسان آبی! عباس جمشیدی با استایل سیاه چاله! هادی کاظمی با لحن قهوه تلخ! در این میان گیتی قاسمی باز خودش سعی کرده موقعیت تبدیل عروسی به عزا را با درک شخصی به گونه ای مفرح ارائه کند ولی هادی کاظمی و عباس جمشیدی زیادی خسته شده اند از پروژه های مشابه‌.

+یک ساعت میگذرد تا تک و توک سکانس خنده دار می بینیم با دورهمی هادی کاظمی و گیتی قاسمی

+تیپ؟ خدمت یا عموخدمت با بازی هادی کاظمی

-پوستر های مایک تایسون در نماهای داخلی چه می‌گوید؟

-ساختمان قدیمی دستگاه قضایی چه سنخیتی دارد با روستای محل اتفاق؟

-پخش مدام قطعات دهه شصتی لس آنجلسی به سبک تیزرهایی که می‌دهند جم؟ انگار که میکس های لس آنجلسی دی جی تبا است…

-گره جدید با سوءاستفاده از جسد و جازنی صحنه تصادف روی کاغذ، خوب است ولی چندان جان ندارد برای افزایش جذابیت.

فیلم شه سوار
فیلم شه سوار

+سکانس طلایی همان جازنی است که با جازنی جسد پدر، کنار نمی‌آید که لابد پاسخ فارابی است به برادران لیلا؟؟پاسخ، کوبنده تر از این نبود برای برادران لیلا؟ این یکی که کلا طبقه حاشیه ای را مشتی خنگ و ابله نشان داده که حتی قدرت شنوایی اندک دختر ناشنوا را نیز باید یکی که تیپش را شبیه طبقه بالا کرده به آنها بفهماند!

-آن تصویر سمپاتیک از کارشناس بیمه و بیمه گذار! مثل آپاندیس نیست؟

-جرقه های اندک کمدی و سرهم بندی شده با کلی نماهای اضافی در میانه و منتهی الیه و جمع آوری با پیام اخلاقی و اندرز و موعظه و بعد رقص مردانه و…

-جوک؟ یارو دو فقره خر فروخت و عروسی گرفت ولی نکرد برای خودش، کت و شلواری، ژیله ای چیزی بخرد.




#حسین_نمازی کارگردان #شادروان بیان کرد⇐همتی برای سر پا نگه داشتن سینما وجود ندارد!/نه صداوسیما تیزر کافی می‌دهد و نه شهرداری، بیلبورد!/پخش معدودی تیزر در شبکه‌هایی که بیننده‌ ندارد، چه فایده‌ای دارد؟/نسخه اکران #شادروان، نسبت به نسخه جشنواره، پنج دقیقه کم شده!/برای تک تک دیالوگها، پروانه‌ ساخت گرفتم ولی برای اکران مجبور شدم برخی از همان دیالوگها را حذف کنم!/چرا برای اکران باید همان دیالوگ‌هایی را حذف کنم که بابتش پروانه ساخت گرفتم؟؟

سینماروزان: #فیلم_شادروان به کارگردانی حسین نمازی یکی از هفت فیلم اکران‌ نوروز ۱۴۰۱ و بین سه فیلم پرفروش امسال است.

به گزارش سینماروزان و به نقل از هنرآنلاین،  این فیلم داستان خانواده‌ای را روایت می‌کند که پدرشان فوت کرده اما برای برگزاری مراسم تشییع با مشکل مواجه هستند. سینا مهراد، نازنین بیاتی، بهرنگ علوی و رضا رویگری در «شادروان» بازی کرده‌اند.

هنرآنلاین درباره این فیلم و حواشی تولید و اکران آن با نمازی گفتگو کرده‌است. متن گفتگوی هنرآنلاین با حسین نمازی را بخوانید:

*«شادروان» از پرمخاطب‌ترین فیلم‌های چهلمین جشنواره فجر بود که با توجه به داشتن مضمون کمدی‌، انتظار فروش بالاتری از آن می‌رفت اما می‌بینیم استقبال مردم از فیلم‌های اکران نوروز ۱۴۰۱ مانند سال‌های گذشته نیست. دلیل این موضوع به افزایش قیمت بلیت مرتبط است یا به مسائل دیگر؟

**در این شرایط من هم احساس می‌کنم بلیت ۴۵ هزارتومانی گران است. چون اکنون اگر یک خانواده سه چهار نفری بخواهند برای تماشای فیلمی بروند، باید ۴۰۰، ۵۰۰ هزارتومان هزینه کنند که برای بسیاری از خانواده‌ها فشار مضاعف است. به هر ترتیب این تصمیمی بود که گرفته شد و ما در آن دخیل نبودیم. از سوی دیگر حس می‌کنم همتی برای سر پا نگه داشتن سینما وجود ندارد. بخش عظیمی از تبلیغات سینمایی در تلویزیون است که تیزر به فیلم‌ها نمی‌دهد. به همین دلیل در حال حاضر با توجه به تعطیلی دو ساله سینماها، خیلی‌ها نمی‌دانند اصلا سینماها باز است. در این شرایط تلویزیون به عنوان یک رسانه پرمخاطب خیلی می‌توانست به ما کمک کند اما ما ناچاریم کار خودمان را انجام دهیم و در این راستا تمام تلاش خود را می‌کنیم. از سوی دیگر، انتظار داشتیم شهرداری با در اختیار قرار دادن بیلبوردها از فیلم‌ها حمایت کند که این اتفاق هم برای هیچ‌کدام از آثار رخ نداد. هر فیلمی فروش کند، به نفع همه سینماست. شکر خدا تاکنون فروش بدی هم نداشتیم ولی انتظارمان خیلی بیش از این بود که امیدواریم در ادامه اتفاق بهتری رخ دهد. خوشبختانه مخاطب راضی از سالن بیرون می‌آید و تبلیغات دهان به دهان در حال کار کردن است.

*روزهای گذشته شاهد اعتراض فیلمسازهای دیگر نیز به نبودن عدالت در تخصیص تیزر از سوی تلویزیون به فیلم‌های سینمایی بودیم.

**در مورد ما هم همینطور است. به ما گفتند ۱۵ تیزر به شما می‌دهیم ولی خب با این تعداد چه کاری می‌شود کرد؟ دادن تیزر در شبکه‌های که بیننده زیاد ندارد، تاثیر چندانی در فروش فیلم نمی‌گذارد. بالاخره اگر می‌خواهیم سینما به حرکت بیفتد نیاز است تبلیغ گسترده‌ برای آن شود. هیچگاه نمی‌گویم چرا به فلان فیلم تیزر داده شده و به ما داده نشده است؛ می‌گویم به همه تیزر بدهید؛ طبیعی است که به فیلم تولید خودتان تیزر بیشتری می‌دهید ولی رفتارتان با دیگران هم طوری باشد که مشخص شود چند فیلم‌ روی پرده رفته‌اند... واقعیت این است که سینما تاثیر خود را روی تلویزیون هم می‌گذارد. متاسفانه فکر می‌کنم در حال حاضر تلویزیون فقط دنبال این است که کار خودش راه بیفتد. بنابراین وقتی به فیلمسازها نیاز دارد، اصرار می‌کند بیایید و فیلم بسازید. بنده یک سریال پرمخاطب در تلویزیون ساختم و کمترین انتظار من و کسانی که تلویزیون هم کار می‌کنیم این است که ما را به عنوان یک خانواده ببینند.

*«شادروان» به یک خانواده می‌پردازد که از لحاظ اقتصادی در شرایطی بسیار بد هستند. دغدغه پرداختن به این موضوع از کجا ناشی شد؟ فکر می‌کنید پرداختن به فقر خانواده‌ای ایرانی در بستر کمدی تا چه اندازه می‌تواند در زندگی واقعی تاثیرگذار باشد؟

**قصه هر کدام از فیلم‌هایم به هر فضایی بخورد به آن سمت می‌روم. یعنی به این نگاه نمی‌کنم که می‌خواهم در مورد قشر ضعیف یا مرفه جامعه فیلم بسازم. قصه «شادروان» هم به این سمت و سو رفت. البته نمی‌توانم انکار کنم که قشر ضعیف را بهتر می‌شناسم، چون خودم از قشر متوسط جامعه هستم و در فضایی زندگی کردم که آدم‌های فرودست جامعه را زیاد دیدم و با آنها همزیستی کردم و فرهنگ و آداب و رسوم آنها را بیشتر شناختم.
درباره اینکه قصه چطور به ذهنم رسید باید بگویم برای یافتن پاسخی برای مساله‌ای در حال جستجو در سایت‌های حقوقی بودم که سوال جالبی دیدم؛ پرسش این‌طور طرح شده بود که وقتی پدر ما از دنیا رفت و برای انحصار وراثت رفتیم، متوجه شدیم پدرم شناسنامه خواهرم را که فوت شده بود باطل نکرده است. برای حل این مساله زن برادرمان را جای خواهرمان جا زدیم. حال زن برادر ما شناسنامه و کارت ملی را گرفته و به جای خواهر ما یارانه می‌گیرد و به ما نمی‌دهد. در واقع دعوای آنها برای ماهی ۴۵ هزار تومان بود. این موضوع خیلی برایم عجیب بود و افسوس خوردم که مشکل خانواده‌ای ۴۵ هزار تومان است. خب نمی‌توانستیم این قصه را به همین شکل روایت کنیم، چون مخاطب آن را نمی‌پذیرفت. بنابراین قصه را تغییر دادیم و به فیلمنامه «شادروان» رسیدیم.

*نسخه‌ای که در اکران نوروز روی پرده رفته با نسخه‌ چهلمین جشنواره فیلم فجر چقدر متفاوت است؟

**نسخه فعلی نسبت به نسخه فجر ۵ دقیقه کم شده است. من فیلمنامه‌ای با دیالوگ به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ایران ارائه کردم و پروانه ساخت گرفتم و دقیقا همان فیلم را ساختم و هیچ تغییری در آن ندادم؛ خب چرا الان برای اکران دوباره باید دیالوگ حذف کنم؟ اگر پروانه ساخت یک چیز ظاهری است، آن را حذف کنید؛ چرا باید چند ماه برای اخذ پروانه ساخت صبر کنیم و بعد که آن را گرفتیم هم، فیلم اصلاحیه مجدد بخورد؟

*حذف این ۵ دقیقه به ارتباط مخاطب با فیلم هم لطمه وارد کرده است؟

**شاید مردم متوجه نشوند ولی وقتی فیلمم را در اکران نوروز دیدم به قدری حالم بد شد که حد نداشت. چون همه کات‌ها و چیزهایی که مثل پازل چیده بودم به هم ریخته بود. این همه زحمت کشیدیم و طبق مقررات با مجوز ارشاد فیلم ساختیم، چرا باید این فیلم در اکران ممیزی بخورد؟ مساله‌ای در این مملکت وجود دارد که شخصا متوجه آن نمی‌شوم؛ در واقع وقتی دولت تغییر می‌کند، آدم احساس می‌کند کل سیستم حاکمیتی مملکت تغییر کرده است. در حالی که تنها یک دولت عوض شده است. برگه‌ای که الان به عنوان پروانه ساخت دریافت می‌کنیم، همان برگه‌ای است که در دولت اعتدال داده می‌شد و بالای آن عنوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشته شده است. در واقع تنها یک امضا تغییر کرده، پس چرا باید همه سیستم‌های قبلی را دگرگون کنیم؟

حسین نمازی کارگردان فیلم شادروان:چرا برای اکران باید همان دیالوگ‌هایی را حذف کنیم که بابتش پروانه ساخت گرفتم؟؟
حسین نمازی کارگردان فیلم شادروان: چرا برای اکران باید همان دیالوگ‌هایی را حذف کنیم که بابتش پروانه ساخت گرفتم؟؟




#شادروان ؛ بی شیله پیله

سینماروزان/مسعود احمدی:

+لوباجت مفرح

+کنار هم قرار دادن آدم‌های متضاد در موقعیت ناخواسته، نه که تازه باشد ولی بی خودنمایی نمونه هایی همچون #یه_حبه_قند

+تلاش قابل قبول بهرنگ علوی برای ایفای نقش میانسالان یله که در این سالها علی استادی خبره ایفای آنها شده

+بالاخره یک نقش متناسب با وضعیت فیزیکی #رضا_رویگری که سکته مغزی زندگیش را زیر و رو کرد؛ رویگری فقط با پنج دقیقه حضور، تاثیر خود را می‌گذارد

-بازی‌های تیپیکال سینا مهراد و گلاره عباسی که نمی‌خواهند با کنار گذاشتن خود واقعی، بازی کنند

+کمدی‌ کلامی بیشتر از کمدی موقعیت می‌خنداند شاید به دلیل قلت بازیگر تربیت شده برای ایفای کمدی موقعیت

-فاتحه ای بخوانیم برای اموات رضا عطاران که دست به آب‌های تلویزیونی اش، همه کمدی‌ها را درنوردیده

+حرمت گزاری به بیوه افغان توسط فیلمساز ایرانی در نقطه مقابل برادران افغانی که اغلب جز پلیدی از ایرانی نشان نمی دهند

+جمع و جور و بی شیله پیله و با کستی ارزان هم عطوفت‌زاست و هم شیرین

-دیالوگ
–در راه شیرینی جون داده

–معروف بود به حسن پس انداز
—-آره! هرجا میرفت پس مینداخت

-نتیجه تراژیک

سه سال یارانه تلنبار شده هم کفاف خرج کفن و دفنو نمی‌ده!




متلک فیلمساز حاضر در فجر به مجری تلویزیون!

سینماروزان: دو سال بعد از اظهارات یک مجری زن تلویزیون خطاب به جماعت ناراضی درباره اینکه “اگر کسی اعتقاد ندارد، جمع کند از ایران برود.” همچنان و هرازگاهی شاهد تکرار آن اظهارات به طرق مختلف از سوی برخی دیگر از تریبون‌داران هستیم.

به تازگی یک فیلمساز حاضر در جشنواره فجر چهلم به این اظهارات، واکنش نشان داد‌.

به گزارش سینماروزان همزمان با پایان مراحل فنی فیلم “شادروان”، کارگردان این فیلم در یادداشتی تاکید کرد: هیچ کس حق ندارد به هیچ ایرانی بگوید اگر ناراحتی، جمع کن و برو!!

حسین نمازی نوشت: سختی کارِ فیلمساز در روزگار تلخ و پرمسئله جامعه این است که هم باید آینه‌ شفاف واقعیت‌ها باشی و هم به فکر حالِ خوب و روان مخاطب.

این کارگردان ادامه داد: هرچند بسیاری از حرکات و اظهارنظرهایی که این روزها می‌بینم و می‌شنوم به حدی مضحک و احمقانه هستند که طعنه به کمدی‌های لوس و بی‌مایه سینما می‌زنند، امّا قطعاً فیلم «شادروان» از این دایره بیرون ایستاده و یک فیلم کمدی نیست.

نمازی با واکنش قرار دادن مجری شبکه افق افزود: ما در عجیب‌ترین و سخت‌ترین شرایط سعی کردیم با ساخت یک فیلمِ اجتماعیِ شیرین و دغدغه‌مند، حالِ خوب را به مخاطب هدیه کنیم و یادآوری کنیم، ما مردم ایران یک خانواده‌ایم و کسی حق ندارد به عضوی از این خانواده بگوید؛ ناراحتی جمع کن برو!”

 

متلک به مجری تلویزیون!؟
متلک به مجری تلویزیون!؟

 

 




نازنین بیاتی با “شادروان” در راه جشنواره+عکس

سینماروزان/زهرا دمزآیادی: با پایان تدوین فیلم سینمایی «شادروان» توسط عماد خدابخش، آرش قاسمی صداگذاری تازه‌ترین ساخته سینمایی حسین نمازی و کامیار شفیع‌پور جلوه‌های ویژه کامپیوتری این اثر را آغاز کردند.

به گزارش سینماروزان بطور همزمان نخستین عکس از نازنین بیاتی در «شادروان» منتشر شد. او در این فیلم ایفاگر نقشی متفاوت در کارنامه بازیگری اش است.

سینا مهراد، گلاره عباسی، نازنین بیاتی، بهرنگ علوی با هنرمندی رویا تیموریان و با حضور رضا رویگری و بهرام ابراهیمی ترکیب بازیگران «شادروان» را تشکیل می‌دهند.

«شادروان» به قلم حسین نمازی و تهیه کنندگی عباس نادران، روایتی شیرین از یک ملودرام اجتماعی در بستر خانواده‌ای حاشیه‌نشین است که خود را برای حضور در چهلمین جشنواره فیلم فجر آماده می کند.

نازنین بیاتی در "شادروان"
نازنین بیاتی در “شادروان”

عکس: محمدصادق زرجویان




سایززنی سینا مهراد توسط گلاره عباسی در “شادروان”!!+عکس

سینماروزان: فیلم سینمایی «شادروان» به کارگردانی حسین نمازی و تهیه کنندگی عباس نادران با اعلام کامل اسامی بازیگران، به پایان فیلمبرداری رسید.

به گزارش سینماروزان با پایان فیلمبرداری فیلم سینمایی «شادروان» دومین ساخته سینمایی حسین نمازی به تهیه کنندگی عباس نادران، نخستین عکس از این فیلم منتشر شد.

همزمان با اتمام فیلمبرداری، ترکیب کامل بازیگران این فیلم سینمایی معرفی شدند. علاوه بر سینا مهراد، گلاره عباسی، نازنین بیاتی، بهرنگ علوی و با هنرمندی رویا تیموریان، چهره‌هایی چون رضا رویگری و بهرام ابراهیمی نیز در این اثر سینمایی به ایفای نقش می‌پردازند.

همچنین در این فیلم پربازیگر، چهره های تئاتری چون ایمان برات‌پور، محسن مهری، سجاد رضایی، حافظ نبی‌زاده، بهناز نادری، اعظم کبودیان، فرناز صالحتاش، الهه افشاری، بابک جعفریه، مریم افشار و محمدموسی اکبری نیز نقش آفرینی می‌کنند.

«شادروان» روایتی شیرین از یک ملودرام اجتماعی در بستر خانواده‌ای حاشیه‌نشین است. پیش‌بینی می‌شود اولین نمایش این فیلم سینمایی در چهلمین جشنواره ملی فیلم فجر باشد.

عوامل این فیلم عبارتند از:

نویسنده و کارگردان: حسین نمازی، تهیه کننده: عباس نادران، مدیرفیلمبرداری: مسعود سلامی، مدیر صدابرداری: بابک اردلان، طراح صحنه: بهزاد جعفری طادی‌، طراح لباس: فاطمه صفری زاده، طراح چهره‌پردازی: امید گل‌زاده، مدیر تولید: عماد طاهری، مدیر تدارکات: هادی غفارلو، دستیار کارگردان و مدیربرنامه‌ریزی: سعید بیات، منشی صحنه: آرزو قربانی، روابط عمومی: زهرا دمزآبادی، عکاس: محمد صادق زرجویان.

گلاره عباسی و سینا مهراد در "شادروان"
گلاره عباسی و سینا مهراد در “شادروان”




واگذاری ساخت سریال به یک شکست‌خورده دیگر سینما⇐این بار به کارگردانی که فیلمش در یک هفته ۲۰ میلیون هم نفروخته!⇔سفارش از کجاست؟ مرکز نمایش سیما!!/تهیه‌کننده کیست؟ همو که به همراه داماد پورمحمدی «هفت۳» را روی غلتک انداخت

سینماروزان: بعد از همایون اسعدیان، بیژن میرباقری، محمدحسین لطیفی و محمدمهدی عسکرپور که علیرغم شکست آخرین ساخته‌های سینمایی‌شان از رسانه ملی سربرآورده و درگیر سریال سازی شده اند(اینجا را بخوانید) پای یک شکست خورده دیگر سینما هم به تلویزیون باز شد.

به گزارش سینماروزان این شکست‌خورده تازه حسین نمازی است؛ جوانی که فیلمی به نام «آپاندیس» را روی پرده دارد اما فیلمش در هفته اول حتی به 20 میلیون فروش مکانیزه هم نرسیده بود!!!

اینکه در کمبود منابع مالی که مدیران رسانه ملی مدام درباره آن گلایه کرده اند به جای به کارگیری نیروهای امتحان پس داده شکست خوردگان سینما از تلویزیون سربرمی آورند ریشه در کدام سیاستگزاری دارد؟؟

باز اگر این سریال سازی با حضور اسپانسرهایی خارج از سازمان بود جای تأمل داشت اما وقتی حسین نمازی بناست سریالی به نام «بازگشت» را به سفارش «مرکز نمایش سیما» بسازد طبیعی است که پرسشها بیشتر خواهد شد.

چرا مرکز نمایش سیما که یک زیرمجوعه استراتژیک در سازمان است سفارش ساخت سریالهایی که باید به رقابت با هجمه عظیم شبکه های ماهواره ای و فضای مجازی بروند را به کارگردانانی نمی سپارد که پیشتر امتحان خود را در مدیومهایی جدی همچون سینما پس داده اند؟؟

نام سعید پروینی که پیشتر به همراه یوسف منصوری داماد معاون سابق سینما و مدیر فعلی شبکه سوم، در هسته مرکزی تولید فصل سوم «هفت» وجود داشت به عنوان تهیه کننده «بازگشت» آمده است!!! آیا نشان دادن عیاری بالا از برنامه سازی در «هفت3» بوده که پروینی را به گرفتن سفارش مستقیم از مرکز نمایش سیما رسانده؟




به‌جای برادرزاده ایل‌بیگی، کارگردان “آپاندیس” جوابیه داد

سینماژورنال: روز گذشته گزارشی با عنوان “برادرزاده رییس اداره نظارت ، فیلمبردار فعال فیلم اولی ها” در سینماژورنال منتشر شد؛(اینجا را بخوانید) گزارشی که در آن به پرکاری ماههای اخیر یک فیلمبردار جوان به نام مهدی ایل بیگی اشاره شده بود.

به گزارش سینماژورنال در آن گزارش با مرور برخی از آثاری که مهدی ایل بیگی به عنوان فیلمبردار آنها حضور داشته این پرسش طرح شده بود که آیا این پرکاری می تواند ارتباط داشته باشد با نسبت خویشاوندی ایشان با حبیب ایل بیگی رییس اداره نظارت.

طرح آن پرسش علاوه بر بازخوردهای متفاوت در فضای مجازی با جوابیه حسین نمازی کارگردان جوان سینمای ایران مواجه شده است. نمازی که کارگردانی فیلمی به نام “آپاندیس” را با حضور مهدی ایل بیگی به عنوان مدیر فیلمبرداری انجام داده در این جوابیه کوشیده به زعم خود توضیحاتی در این باره دهد.

ابتدا متن جوابیه حسین نمازی را بخوانید:

موتور جستجوگرتان را عوض کنید

دوستان عزیز سینماژورنال. اول اینکه با چند روز تاخیر، روز خبرنگار مبارک. موضوعی را مطرح نموده بودید مبنی بر اینکه آقای حبیب ایل‌بیگی با اعطای رانت به برادرزاده‌اش، مهدی ایل‌بیگی، باعث شده تا وی فیلمبردار سه فیلم اولی ، از جمله من ،  باشد و اشاره کرده بودید : “جستجوی نام مهدی ایل‌بیگی در اینترنت دامنه گسترده‌ای را پیش روی مخاطب نمی‌گذارد…”.

قریب یک سال هم از تمام سالهایی که من در معاونت تولید انجمن سینمای جوانان ایران مشغول بکار بودم با مدیریت حبیب ایل‌بیگی همراه بود. اما من پروانه ساخت اولین فیلم سینمایی خود بنام “حرفهای درگوشی” را در زمان تصدی آقای احسانی در معاونت ارزشیابی اخذ کردم و اتفاقا همان پروانه ساخت در زمان مدیریت آقای ایل بیگی در معاونت نظارت و ارزشیابی باطل گردید و تلاش های بی‌وقفه و چند ماهه‌ی من برای گرفتن مجدد پروانه ساخت آن فیلمنامه به جایی نرسید و درنهایت پس از دو سال دوندگی موفق به ساخت فیلمنامه‌ی دیگری بنام “آپاندیس” شدم. پس تا اینجای کار حضور حبیب ایل بیگی در معاونت ارزشیابی باعث شد تا من نتوانم فیلمنامه‌ای را که برایش یکبار پروانه ساخت گرفته بودم را بسازم. بطور کلی هرچه به او نزدیکتر باشی، از حقوق قانونی خودت هم محرومی و مهدی ایل‌بیگی سالها از بسیاری حق و حقوقش محروم بوده تنها به جرم اینکه اتفاقا عمویش حبیب ایل بیگی ست.

در سینما کوتاه ما جوانانی مشغول به فعالیت هستند که نامشان را هیچ موتور جستجوگری نمی‌تواند بیابد. موتور جستجوگرتان را عوض کنید. موتور جستجوگر شما باید چشم شما باشد که لااقل چند روز پاییزی را در سال وقت بگذارید و سری به جشنواره فیلم کوتاه تهران بزنید و چند فیلم کوتاه ببیند. آن وقت است که بر پرده‌ی سینما شاهکارهایی را می بینید که نام‌های نقش بسته بر تیتراژ بی ادعایشان را هیچ جستجوگری نمی‌تواند پیدا نمی‌کند.  

مهدی ایل بیگی سالهاست فیلمبرداری می کند. البته شما حق دارید او و امثال او را نشناسید. چرا که در تمام سایت شما جایی برای فیلم کوتاه وجود ندارد. شما فیلم کوتاه را یک فضای آماتوری می‌دانید درحالیکه فیلم کوتاه یک مدیوم مستقل حرفه‌ایست و بنظر بسیاری صاحبنظران از سینمای بلند ما جلوتر است. فیلم کوتاه همیشه در این مملکت مهجور بوده. شما استعدادهای سینما ایران را زمانی بخاطر می سپارید که وارد عرصه‌ی فیلم بلند شوند درحالیکه این آدمها لحظات بی‌نظیری را در سینمای کوتاه خلق کرده‌اند. شما هومن بهمنش را با سیمرغ  فیلمبرداری فیلم “دربند” می‌شناسید و ما با انبوه فیلمهای کوتاهی که فیلمبرداری کرده. شما “مهدی جعفری” را برای فیلمبرداری فیلم “دهلیز” می شناسید و ما با کارگردانی فیلم کوتاه “کمی بالاتر”.  شما شهرام مکری را با “ماهی و گربه” می‌شناسید و ما با “طوفان سنجاقک” ، شما مهدی نادری را با “بدرود بغداد” می شناسید و ما با “دختران آفتاب”. شما امیرشهاب رضویان را با “مینای شهر خاموش” می‌شناسید و ما با “آوازهای مرد خاکستری” . شما مجید برزگر را با “پرویز” می شناسید و ما با “کوچه های باد”. شما سعید روستایی را با “ابد و یک روز” می شناسید و ما با “خیابان خیلی خلوت”. ما استعدادهای بی‌نظیری می‌شناسیم که شما نامشان را با هیچ موتور جستجوگری پیدا نمی کنید.

مهدی ایل بیگی را من برای فیلمبرداری فیلمم انتخاب کردم و تنها (تنها و تنها) مخالف سرسخت حضور ایشان حبیب ایل بیگی بود.

قطعا فیلمبرداران با تجربه تر از مهدی ایل‌بیگی بسیارند اما کمال بی وجدانی‌ست اینکه من فیلمهای کوتاهم که هیچ پول و دستمزدی در آن وجود ندارد را با عواملی که اسمشان در موتورهای جستجوگر اینترنتی وجود ندارد بسازم و فیلم سینمایی‌ام را با کسانی که شما می‌شناسیدشان. منتظر باشید که من در فیلم‌های بعدی‌ام فیلمبردارهای دیگری را هم معرفی خواهم کرد که نه در جستجوگرهای اینترنتی نام‌شان را می بینید نه نام فامیلشان شبیه نام فامیل مدیران سینماییست.

حبیب ایل بیگی یکی از پاک ترین مدیران این مملکت است. قطعا دوران مدیریتش مانند هر مدیر دیگری دارای نقاط ضعف و قوت است. مطمئنم تهمت شما دلش را آزرده است. اگر به روزی اعتقاد دارید که باید پاسخگوی اعمال‌تان باشید ، از او دلجویی کنید.

توصیه میکنم فیلم “آپاندیس” را هم حتما ببینید. البته می توانید تیتراژ فیلمم را نبینید چرا که چندان نام آشنایی ندارد. بدنبال پیدا کردن عموی هیچکدام از اسامی تیتراژ فیلمم هم نباشید چرا که اتفاقا اقوام هیچیک از این بچه‌ها مقام و رتبه‌ای ندارند. در تیتراژ فیلم “آپاندیس” بجز سه چهار نام ، نام هیچکسی در هیچ موتور جستجوگری پیدا نمی‌شود. بیایید بازی متفاوت امیرعلی دانایی و آنا نعمتی را ببیند و در کنار آنها نام سایر بازیگرانم که اتفاقا در هیچ جستجوگری پیدا نمی شوند را هم بخاطر بسپارید. از همین حالا نام بازیگران نا آشنای من از جمله؛ رضا اکبرپور، پردیس منوچهری، مرجان مومنی ، صحرا اسدالهی را در موتور جستجوگرتان وارد کنید … اصلا تمام تیتراژ مرا بخاطر بسپارید. ما آمده ایم که بمانیم.    

حسین نمازی آنا نعمتی آپاندیس
مهدی ایل بیگی(سومین نفر از راست) در کنار حسین نمازی(دومین نفر از چپ) و عوامل “آپاندیس”

پی نوشت سینماژورنال

اول آن که در گزارش موردنظر کمترین تهمتی به شخص خاصی منتسب نشده بود و صرفا یک تشابه نام خانوادگی و پرکاری یک فیلمبردار به واسطه این تشابه مورد سوال قرار گرفته بود.

  دوم آن که در حیطه سینمای کوتاه هم رسانه‌های خاص خود وجود دارند؛ رسانه هایی که اتفاقا حمایتهای خوبی از بخشهای دولتی نصیب آنها می‌شود. اینکه نام یک فیلمبردار به‌زعم شما پرکار در حیطه سینمای کوتاه به واسطه این رسانه‌ها هم وارد فضای مجازی نمی‌شود محل پرسش است.

سوم و از همه مهمتر آن که گزارش موردنظر درباره یک فیلمبردار جوان بود و نه کارگردانی که این فیلمبردار با وی همکاری کرده بود. بنابرایت به نظر می رسد بهتر بود به پرسش طرح شده در گزارش موردنظر همان فیلمبردار جوان پاسخ دهد و نه یکی از چند کارگردانی که نامش در گزارش به عنوان همکار فیلمبردار ذکر شده بود.




برادرزاده رییس اداره نظارت⇔فیلمبردار فعال فیلم اولی‌ها+عکس

سینماژورنال: حبیب ایل‌بیگی پیش از ورود به دایره مدیریتی در سازمان سینمایی دولت یازدهم بیشتر به عنوان مدیر روابط عمومی شناخته می شد.

به گزارش سینماژورنال وی که تجربه مدیریت روابط عمومی جشنواره‌هایی مانند فجر، کودک و فیلم کوتاه را داشت بعد از مدیریت روابط عمومی حوزه هنری در دولت قبل، با آمدن حجت ا.. ایوبی در سازمان سینمایی به مدیریت انجمن سینمای جوان رسید و حدودا یک سالی هم در این پست ماند اما با رفتن محمد احسانی مدیر پیشین اداره نظارت به صداوسیما، ایل‌بیگی به عنوان جانشین وی در اداره نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی مشغول به کار شد.

تا همین چند وقت پیش تنها “ایل‌بیگی” حاضر در سینما جناب حبیب ایل بیگی بود اما مدتی بعد از پذیرش مسئولیت ایشان در اداره نظارت، یک سینماگر دیگر با نام خانوادگی “ایل بیگی” هم در فهرست عوامل فیلمها دیده شد.

فیلمبرداری که در یک سال اخیر فعال شده

این سینماگر مهدی ایل‌بیگی نام دارد که هرچند فهرست دقیقی از فعالیتهای قبلی ایشان در دسترس نیست اما در همین چند ماه گذشته به عنوان فیلمبردار چندین فیلم اولی مشغول به کار شده است.

تازه ترین فیلم اولی که نام مهدی ایل‌بیگی به عنوان مدیر فیلمبرداری آمده “انزوا” نام دارد به کارگردان مرتضی‌علی عباس‌میرزایی و تهیه‌کنندگی پیمان جعفری؛ فیلمی که به تازگی گروه بازیگران آن قطعی شده و عنقریب کلید خواهد خورد.

در یک سال گذشته نیز نام ایشان به عنوان فیلمبردار دو فیلم اولی دیگر با نامهای “آپاندیس” و “جاودانگی” به چشم خورده است. “آپاندیس” را کارگردانی به نام حسین نمازی ساخته به تهیه کنندگی مقصود جباری و “جاودانگی” هم فیلمی است از مهدی فردقادری به تهیه‌کنندگی جواد نوروزبیگی.

جستجوی نام مهدی ایل‌بیگی در اینترنت دامنه گسترده‌ای را پیش‌روی مخاطب نمی‌گذارد و به غیر از یک فیلم کوتاه به نام “آسانسور” و دو تله‌فیلم گمنام با عناوین “گلاب” و “قویها سوار بر بادند” سوابق کاری دیگری از وی در دسترس نیست. آیا همین رزومه خلوت سبب ساز پرکاری ایشان شده است آن هم درست بعد از ورود حبیب ایل بیگی به اداره نظارت؟

مهدی ایل بیگی(نفر سوم از راست) در کنار امیرعلی دانایی و حسین نمازی در پشت صحنه "آپاندیس"
مهدی ایل بیگی(نفر سوم از راست) در کنار امیرعلی دانایی و حسین نمازی(کارگردان) در پشت صحنه “آپاندیس”