1

تازه‌ترین خروجی شفاف‌سازی سازمان سینمایی درباره موزه سینما ⇐برای ۵۰۰میلیون کار فرهنگی، نزدیک ۵میلیارد پول نیروی انسانی داده‌اند!!+عکس

سینماروزان/حامد مظفری: شفاف‌سازی سازمان سینمایی درباره عملکرد سال ۹۹ موزه سینما مشخص ساخته برای ۵میلیارد ریال (۵۰۰میلیون تومان)کار فرهنگی در این نهاد، حدود ۵۰ میلیارد ریال(۵میلیارد تومان) پول نیروی انسانی داده‌اند.

به‌گزارش سینماروزان مطابق آمار مالی منتشره در سایت رسمی سازمان سینمایی در سال ۹۹ بیش از ۶۰ میلیارد ریال(دقیقا ۶۰.۷۶۳میلیارد/معادل ۶میلیارد و خرده‌ای تومان) بودجه به موزه سینما تعلق گرفته.

بخش عمده این بودجه یعنی نزدیک ۵۰ میلیارد ریال(دقیقا ۴۸.۱۴۴میلیارد/معادل ۵میلیارد تومان) هزینه نیروی انسانی بوده!!

نزدیک ۷۰۰ میلیون تومان صرف نگهداری عمرانی موزه شده!!!

ناگفته پیداست بودجه باقیمانده برای کل فعالیت‌های فرهنگی موزه سینما(از گسترش فعالیتهای فرهنگی تا برگزاری بزرگداشت و برقراری نشست و…) کمتر از ۵میلیارد ریال(کمتر از ۵۰۰ میلیون تومان) بوده!

گزارش عملکرد مالی۹۹ موزه سینما/ردیف هفت نشان دهنده هزینه هنگفت نیروی انسانی است
گزارش عملکرد مالی۹۹ موزه سینما/ردیف هفت نشان دهنده هزینه هنگفت نیروی انسانی است

حرفی نداریم جز اینکه این چه جور ساختارسازی است که برای حدود ۵۰۰ میلیون کار فرهنگی، نزدیک ۵میلیارد پول نیروی انسانی داده‌؟؟ از آن ابهام‌انگیزتر اینکه هیچ پیوستی مبنی بر چگونگی خرج این نزدیک ۵میلیارد تومان ارائه نشده؟؟

سینماروزان آماده است پاسخ گردانندگان موزه سینما و به ویژه مهران عباسی انارکی مدیر موزه درباره این ابهامات را منعکس کند.

شرح کامل شفاف‌سازی سازمان سینمایی وزارت ارشاد درباره موزه سینما را اینجا ببینید.

 




اعلام کاندیداتوری باجناق تهیه‌کننده “لیلی با من است”!!+عکس

سینماروزان/حامد مظفری: یکی از کاندیداهای گمنام انتخابات ۱۴۰۰ فردی است دارای رابطه خویشاوندی با یکی از تهیه‌کنندگان سینما.

به گزارش سینماروزان شاهین محمدصادقی که به تازگی و با برگزاری نشستی مهجور اعلام کاندیداتوری کرده باجناق سعید حاجی‌میری است.

سعید حاجی‌میری از تهیه‌کنندگان باسابقه سینماست که سابقه همکاری با کمال تبریزی، احمدرضا معتمدی و ابراهیم حاتمی‌کیا و تولید آثاری همچون “لیلی با من است”، “هبوط” و “هویت” را در کارنامه دارد.

حاجی‌میری یک‌ تجربه ناتمام با ناصر تقوایی هم دارد؛ در ابتدای دهه هشتاد حاجی‌میری و تقوایی به دنبال تولید فیلمنامه “چای تلخ” بودند که در دل جنگ ایران و عراق روایت می‌شد ولی درنهایت این همکاری به نتیجه نرسید.

حاجی‌میری سابقه همکاری مشترک با ناصر شفق در تولید “تقاطع” را هم داشته؛ فیلمی که با همراهی شیخی سعودی با نام صالح عبدالله کامل(مدیر “دله البرکه” و نماینده کمپانی رادیو و تلویزیون روتانو) تولید شد.(اینجا را بخوانید)

شاهین محمدصادقی باجناق حاجی‌میری که فارغ‌التحصیل پزشکی از دانشگاه شیراز بوده و برای گذراندن فلورشیپ مدتی هم در لندن(!) بوده، سابقه عضویت هیات رییسه مجلس در ادوار هفتم و نهم را دارد. محمدصادقی در حال حاضر مشاور وزیر بهداشت دولت دوازدهم است.

آخرین محصولات سینمایی حاجی‌میری، ملودرام “انعکاس” و کمدی “پسر آدم دختر حوا” بودند که در اواخر دهه هشتاد تولید شدند و هر کدام از آنها نزدیک به نیم میلیون مخاطب داشتند. حاجی‌میری دارای یک کارخانه تولید موتورسیکلت هم بود که گرفتار آتش‌سوزی شد و پس از آن آتش‌سوزی، فعالیت سینمایی حاجی‌میری هم کم و کمتر شد…

در نشست اعلام کاندیداتوری شاهین محمدصادقی این محمود دینی بازیگر نقش “علی” سریال “آینه عبرت” و از مدیران آخرین دوره جشنواره پرحرف و حدیث مقاومت بود که در کنار محمدصادقی دیده شد.

باید دید در روزهای آینده سعید حاجی‌میری نیز به‌عنوان یکی از مدیران ستاد تبلیغاتی این کاندیدا ظاهر شده و از پتانسیل هنرمندان نزدیک به خود برای کمک به باجناق استفاده خواهد کرد یا نه؟؟

شاهین محمدصادقی+محمود دینی
شاهین محمدصادقی+محمود دینی




از شهیار قنبری تا سوسن تسلیمی در «گزارش یک»+عکس

سینماروزان: نخستین شماره نشریه تحلیلی-راهبردی «گزارش یک» منتشر شد.

این نشریه دارای مطالبی خواندنی و تحلیلی در حوزه های مختلف هنر،از موسیقی گرفته تا سینماست.

پرونده ویژه سوسن تسلیمی با حضور سینماگرانی ،چون حسین محجوب، علی ژکان، سیامک اطلسی، محمدعلی نجفی و اصغر رفیعی‌جم ، همراه گفت وگویی خواندنی با سوسن تسلیمی که در آن از عشق به بازگشت گفته است، از جمله مطالب خواندنی «گزارش یک» است.

«گزارش یک» همچنین گفت وگویی ویژه و خواندنی با شهیار قنبری ترانه‌سرای پرآوازه ایرانی دارد؛مصاحبه ای پرنکته و جذاب شامل واقعه‌نگاری تاریخی درباره چهره‌های مختلف ادبی و هنری ایران، از جمله محمدرضا شجریان ، مرتضی حنانه ، ایرج جنتی عطایی، هوشنگ ابتهاج، سهراب شهیدثالث، علی حاتمی، عباس کیارستمی، اصغر فرهادی و چهره‌های دیگر عرصه هنر.

گفت وگو با مسعود ده‌نمکی درباره تولید فیلم «حاج قاسم»، پرونده ویژه جشنواره فیلم فجر۳۹ همراه با مرور کامل فیلم های آن و صفحات ویژه رضا بیک‌ایمان‌وردی بازیگر سرشناس سینمای قبل از انقلاب ایران ، از دیگر مطالب خواندنی این نشریه است.

«گزارش یک» با مدیرمسوولی محمدصادق عابدینی و سردبیری علیرضا انصاری منتشر شده است. حامد مظفری دبیر تحریریه است و سیدرضا اورنگ و محمد شاکری نیز معاونان تحریریه این نشریه هستند.

علاقه مندان به مطالعه آنلاین این نشریه می‌توانند از طریق فیدیبو اقدام کنند.

 

مجله+گزارش+یک+شهیار+قنبری
مجله+گزارش+یک

 




#بی_همه_چیز (محسن قرایی) ؛ کارگردانی یکدست با کنایات دِمُده!/ انتقال بی‌مغز روابط اجتماعی سوییس به روستایی در پهلوی دوم!/رونویسی بی‌روح از اثر دورنمات

سینماروزان/مسعود احمدی:

➕روان، داستان می‌گوید و بی‌لکنت با آن که پر است از بازیگر ولی از پس کنترل بازیگر حتی بازیگران فرعی‌تر هم برآمده

➕کارگردانی یکدست و بی دست‌انداز و پرهیز از اغراق در دکوپاژ

➕ اقتباس از نمایشنامه #ملاقات_با_بانوی_سالخورده فردریش دورنمات فی‌نفسه قابل تقدیر است در سینمایی که همه می‌خواهند مولف جلوه کنند حتی با سرقت

➖جغرافیای داستان، روستایی در مرکز ایران حوالی راه‌آهن است ولی اثری از اتمسفر روستا موجود نیست‌‌. چرا؟ به خاطر عدم هماهنگی داستان با مختصات ایران؟ یا به خاطر طراحی لباس دوگانه که برخی جاها به زمان اتفاقات می‌خورد و برخی جاها، نه؟ منبع اقتباس، #سوئیس است با سیر و سلوک اجتماعی خاص خودش و اینجا، ایران است با سلوکی دیگر. آنجا مناسبات شهری بر روح نمایش حاکم است و پول برای هتلدار و بانکدار و کارخانه‌دار یک شهر اروپایی در میانه‌های سده پیش چنان اهمیت داشت که همه منافقانه و‌ ریاکارانه وارد فضایی که بانوی متمول می‌سازد بشوند و خود را نجات دهند اما آدمهای ساده‌دل روستایی در عصر پهلوی دوم، اساسا عاری از این طراحی شخصیت ویژه شهر سوئیسی نمایشنامه دورنمات هستند! در نتیجه آن بازیهای کثیف شهری طبقات بالای اجتماعی سرمایه داری اینجا تبدیل‌می‌شود به روابط اجتماعی غیرواقعی که در باور نمی گنجد و فقط چیدمانی می‌شود برای فیلمسازی که به زور می‌خواهد حقنه کند پول، برادر را هم در مقابل برادر قرار می‌دهد.

➕البته که می‌شود برای عمیق جلوه دادن کار ، اشارات و کنایات سیاسی-اجتماعی از آن بیرون کشید، علیه مردسالاری شعار داد و با #می‌تو مغازله کرد و کارگردان را حلوا حلوا نمود.‌..➖ در این فضا می‌بایست آن روح حاکم بر اثری که فیلم از آن اقتباس شده در می‌آمد وگرنه باقی قضایا، اشارات و کنایات تزییناتی الصاق شده هستند ، ضمن اینکه شتاب سیاسی این روزگار هزار برابر صریح‌تر از کنایات دمده امثال این فیلمهاست که البته داعیه‌ای هم ندارند.

➖هادی حجازی‌فر خیلی سعی کرده نقشش را با رگه‌های کمیک بازی کند ولی باز همان کمال نیمروز است با عصبیت و عجله‌ای لابد برای زدن! این بار به‌جای #موسی ، هدف #امیر است!

.
➕کلیپ‌های آهنگین خوبی برای قرار دادن در جای جای فیلم ساخته شده و نشان از تسلط کارگردان بر زبان تصویر دارد ➖صد حیف که هر چه می‌کند باز روح ندارد. روح است که نماهای مشابه در فیلمهایی همچون #مالنا که منبع رونویسی بوده‌اند را مانا کرده ولی هیچ کدام از کلیپ‌های این فیلم حتی به صورت اسلوموشن نقطه عطفی نمی‌سازد
.
➕سرمایه‌گذاری بنیاد خیریه(!؟) بر فیلمی اقتباسی حتی اقتباسی بی‌روح جای خوشحالی ندارد؟
.
➖آموزگاری که بناست حاکمیت عقل و نه احساس را اجرا کند چقدر شبیه است به آقامعلم #جاده‌های_سرد و آموزگار #ایران_برگر
.
➕ هدیه تهرانی با آن صورت سنگی کاملا همگن است با لیلی‌؛ بانویی که آمده تا انتقام ۴۰ سال قبل را بگیرد!
.
➖پرستویی خیلی سعی می‌کند تودار باشد و پارادوکس مظلوم-ظالم را اجرا کند ولی سرآخر و وقت موعظه قبل از قصاص باز حاج کاظم‌ش بیرون می‌زند؛ آن انتحار پایان‌بندی هم که دیگر انگ حاج‌کاظم است و شاید هم یک قدم جلوتر ، انگ #عمر_مختار و بازیگر نام آوازه اش در آن هیبت ، زیاده خواهی این بازیگر از نقش- وقتی که حق و سهم این نقش در روند درام نیست- کاملا مشهود است.
.
➖ لحن اثر دورنمات که یک هجویه تلخ است ، موقعیتهای طنز بسیاری را می‌آفریند اما در اینجا به غیر از ذبح گاو دختر یائسه روستایی یا صحنه غارت مغازه با پولهای اهدایی، موقعیتی کمیک که طنازی هجوگونه آدمهای ریاکار و پول پرست را رقم زند ،به چشم نمی‌آید چون فیلم در انتخاب لحن خود بین کمدی و تراژدی سرگردان است.

?کاراکتر

#نوری زنی روستایی(با بازی باران کوثری) که بدویتش باعث می‌شود در نفاق قدری عقب‌تر باشد از دیگران!

?گاف

معلم مدرسه روی تخته، عکس متوازی الاضلاع کشیده و زیرش نوشته: ذوزنقه!! و با صدای بلند از کودکان می‌خواهد به متوازی‌الاضلاع بگویند: ذوزنقه!

?سکانس

–تاراج مغازه متجاوز با پول زن تحت‌تجاوز

–انگشت‌زنی دورویان بر برگه اعدام متجاوز و لحظاتی بعد، گریستن همان دورویان به حال اعدامی!




کدام یک از مدیران، پاسخی دارد بر این پرسش‌ها ⇐چرا بازیگری باید از غم نان مجبور باشد خطر ابتلا به کرونا را به جان بخرد و جلوی دوربین برود؟؟/کریم اکبری‌مبارکه عضو خانه سینما نبود؟ اکبری مبارکه عضو صندوق هنر نبود؟ کریم مبارکه عضو خانه تئاتر نبود؟/هیات مدیره خانه سینما و خانه تئاتر و روسای صندوق هنر برای اینکه امثال کریم مبارکه در تنگنای اقتصادی، خطر کرونا را به جان نخرند و سراغ بازیگری نروند، چه کردند؟؟/هیات مدیره خانه سینما که صنوفش را مجبور به کارگری شدن کرده‌ بد نیست نگاهی به عملکرد خانه کارگر بیندازند که چطور با دو میلیون عضو در ماههای گذشته مدام سبدکالای ارزان و تسهیلات خرید با تخفیف به اعضا داده! /اگر هنرمندانی نظیر کریم مبارکه عضو خانه کارگر بودند بیشتر ارج نمی‌دیدند؟؟/وقتی حتی برای یک سال کرونایی، هزینه بیمه تامین اجتماعی و بیمه تکمیلی درمان اهالی هنر رایگان نمی‌شود چگونه انتظار دارید هنرمندان خطر نکنند و در خانه بمانند؟/اسباب شرمساری نیست که هنرمندان حتی به‌اندازه کارگران فلان کارخانه دورافتاده حداقلی از بیمه بیکاری کرونا نصیب‌شان نمی‌شود؟؟/چطور است که بودجه‌های هنگفت برای برگزاری جشنواره‌های رنگارنگ حتی در اوج شیوع کرونا هست ولی برای رسیدگی به معیشت هنرمندان بودجه نیست؟؟؟/چطور است که حتی دل در کرونا هم بودجه برای امور پشتیبانی و هزینه‌های جاری میلیاردی سازمان‌های هنری هست ولی برای هنرمندان حتی به اندازه ماهی یک سبدکالای ارزان‌قیمت، بودجه نیست؟؟

سینماروزان/حامد مظفری: در روزهای اخیر و با انتشار خبر ابتلا به کرونای برخی بازیگران و عوامل پروژه‌های نمایشی سر صحنه فیلمبرداری، انتقاداتی شکل گرفته به اینکه چرا این افراد باید حین بازی در فلان کار کرونا بگیرند؟

به گزارش سینماروزان و به نقل از “آفتاب”، پاسخ، کاملا واضح و روشن است. نیاز مالی است که افراد را سوق می‌دهد به خطر کردن و کار در شرایط قرمز کرونا. همان طور که آن مسافرکش یا دستفروش یا پیک موتوری مجبور است برای گذران زندگی در شرایط کرونایی هم کار کند یک بازیگر یا یک فیلمبردار یا گریمور و طراح صحنه و… هم مجبور است برای گذران زندگی کار کند.

اگر کل اقلام حمایتی که در هشت ماه کرونایی اخیر نثار جامعه هنری شده را مرور کنیم متوجه می‌شویم حتی خرج یک ماه زندگی آنها به سمت‌شان نیامده؛ آن هم در حالی که هم وزارتخانه ای عریض و طویل در این باره داریم و هم صندوقی با پسوند هنرمندان راه انداخته‌اند که بودجه‌ای هنگفت دارد و هم چندین صنف کوچک و بزرگ مختلف.

اینکه چرا بازیگری باید از غم نان محبور باشد خطر ابتلا به کرونا را به جان بخرد و جلوی دوربین برود پیش و بیش از هر چیز به ‌کم‌کاری متولیان هنری برمی‌گردد.

وقتی حتی امکان این فراهم نمی‌شود که برای یک سال کرونایی، هزینه بیمه تامین اجتماعی و بیمه تکمیلی درمان اهالی هنر رایگان شود چگونه می‌خواهیم از هنرمندان بخواهیم جلوی دوربین نروند و کار نکنند؟؟؟

در همین دور و بر مان بارها با بازیگران پیشکسوتی روبرو شده‌ایم که در گپ‌های خودمانی از اهالی رسانه می‌خواهند اگر شرایط کاری در جایی مقدور بود آنها را معرفی کنند چون هشت ماه تمام است بیکارند و حاضرند درگیر بازی در کاری شوند ولو به قیمت اینکه کرونا بگیرند.

این خیلی دردناک است که بازیگری ماخوذ به حیا همچون کریم اکبری‌مبارکه حین بازی، کرونا بگیرد و مرحوم شود ولی دردناکتر آن است که در همین اطراف با صدها هنرمند مواجهیم که از بیکاری در پرخطرترین نقاط شهر -به‌لحاظ کرونا-مشغول دستفروشی یا مسافرکشی هستند.

از اینها صدمرتبه دردناک‌تر مدیران صنفی-دولتی هستند که هیچ کاری برای معیشت اهالی هنر نکرده‌اند. اسباب شرمساری نیست که هنرمندان حتی به‌اندازه کارگران فلان کارخانه دورافتاده حداقلی از بیمه بیکاری نصیب‌شان نمی‌شود؟؟

این گرفتاری اهالی هنر در مشکلات بدوی فقط و فقط ناشی از کم‌کاری روسایی است که در همه این سالها به نام هنر و هنرمند بودجه گرفته‌اند ولی حتی نتوانسته‌اند بیمارستان که هیچ، حتی یک درمانگاه اختصاصی برای اهالی هنر تاسیس کنند.

کریم اکبری‌مبارکه اولین و آخرین هنرمندی نیست که به‌خاطر ابتلا به کرونا حین فیلمبرداری فوت می‌کند چون با رهاشدگی عجیب و غریبی که اهالی هنر از آن رنج می‌برند و امتداد شیوع کرونا همچنان باید شاهد اخبار ناگوار این چنینی باشیم ولی اینکه بالاخره چه زمانی روسای صنوف هنری و دولتمردان می‌خواهند فکری برای حل مشکلات معیشتی اهالی هنر کنند معلوم نیست.

کریم اکبری‌مبارکه عضو خانه سینما نبود؟ اکبری مبارکه عضو صندوق هنر نبود؟ کریم مبارکه عضو خانه تئاتر نبود؟ هیات مدیره خانه سینما و خانه تئاتر و روسای صندوق هنر برای اینکه کریم مبارکه مجبور نشود در تنگنای اقتصادی، خطر کرونا را به جام نخرد و سراغ بازیگری نرود، چه کردند؟؟

هیات مدیره خانه سینما که صنوفش را مجبور به کارگری شدن کرده‌ بد نیست نگاهی به عملکرد خانه کارگر بیندازند که چطور با دو میلیون عضو در ماههای گذشته مدام سبدکالای ارزان و تسهیلات خرید با تخفیف به اعضا داده! اگر همین کریم مبارکه عضو خانه کارگر بود بیشتر ارج نمی‌دید؟؟

چطور است که بودجه‌های هنگفت حتی برای برگزاری جشنواره‌های رنگارنگ در اوج شیوع کرونا هست ولی برای رسیدگی به معیشت هنرمندان بودجه نیست؟؟؟
چطور است که حتی دل در کرونا هم بودجه برای امور پشتیبانی و هزینه‌های جاری میلیاردی سازمان‌های هنری هست ولی برای امثال کریم مبارکه حتی به اندازه ماهی یک سبدکالای ارزان‌قیمت، بودجه نیست؟؟

امید که روسای تمام صنوفی که پسوند سینما و تئاتر و هنر را یدک می‌کشند مرد و مردانه به این پرسش‌ها فقط فکر کنند و از ترس پاسخگویی در آن دنیا هم که شده چاره‌ای بیندیشند برای بهبود سریع‌السیر معیشت اصحاب هنر که نسبت‌شان دربرابر جامعه کارگری شاید یک به بیست باشد ولی تسهیلاتی که بهشان می‌رسد حتی به همان نسبت یک به بیست نیست!




عریان‌گویی درباب اکران آنلاین روی آنتن زنده⇐چرا مدیران فرهنگی به‌جای توجه به نقدها، مدام شورا تشکیل می‌دهند؟؟/معضل قاچاق را حل نمی‌کنند چون از قدرتمند شدن بخش خصوصی واهمه دارند؟؟/وقتی فروش آنلاین سه فیلم روی‌هم کمی بیش از یک میلیارد شده معلوم است که کمیت اکران آنلاین، لنگ است!!/وقتی تنها مرجع ارائه آمار فروش اکران آنلاین، وی.او.دی‌هایی هستند که خودشان ذینفع اکران آنلاین‌اند مشخص است که حالا حالاها نمی‌توان امید داشت به سوددهی اکران آنلاین!!/حل مشکلات اکران آنلاین نیاز به متخصصین به‌روز دارد و با افراد بازنشسته و مدیران پشت‌میزنشین نمی‌توان آن را به سامان رساند!/ شاید یک متخصص نرم‌افزار ۱۸ساله خیلی بیشتر از مدیرانی با ۴۰سال سابقه بتواند مشکلات زیرساختی اکران آنلاین را حل کند!!/نمی‌شود که مدیر سالخورده یک زیرمجموعه منحله ارشاد را بگذاریم بالای سر یک وی.او.دی ثروتمند و بعد انتظار تحول داشته باشیم!!

سینماروزان: بروز کرونا و تعطیلی سینماها موجب شد سینمای ایران به‌مانند کودکی که فقط آب‌بازی را یاد گرفته و نه شنا، به ناگاه پرتاب شود در استخر عمیق اکران آنلاین و نتیجه این پرتاب هم که شکست اغلب آثاری است که روانه اکران آنلاین شده‌اند.

اینکه چرا اکران آنلاین به نتیجه نرسید موضوع برنامه زنده سینمامعیار رادیوگفتگو بود و حین برنامه رضا اورنگ و حامد مظفری از منتقدان مستقل سینما، آرای خود پیرامون اکران آنلاین را بیان داشتند.

رضا اورنگ منتقد پیشکسوت و سردبیر اسبق بانی‌فیلم با انتقاد از بی‌توجهی به نظرات منتقدان در مباحث مربوط به اکران آنلاین گفت: چرا در بحث اکران آنلاین نظر کارشناسان یا منتقدان مستقل را لحاظ نمی‌کنند؟ هرچه رسانه‌های مستقل، طرح سوال می‌کنند پاسخی نمی‌بینیم. به هر حال رسانه‌ها و منتقدان مستقل به‌دنبال کمک به سینما هستند و برای همین طرح پرسش می‌کنند ولی از آن سو مدیران فرهنگی به‌جای توجه به نقدها، مدام شورا تشکیل می‌دهند.

اورنگ ادامه داد: اکران آنلاین، متخصص خودش را می‌خواهد و به‌خصوص در بحث ارتقای امنیتی پلت‌فرم‌های اکران آنلاین به‌شدت نیاز داریم به جوانان متخصص در حیطه فناوری. نمی‌شود که مدیر سالخورده یک زیرمجموعه منحله ارشاد را بگذاریم بالای سر یک وی.او.دی ثروتمند و بعد انتظار تحول را داشته باشیم.

حامد مظفری روزنامه‌نگار مستقل و مدیرمسئول سینماروزان با اشاره به قاچاق گسترده در فضای مجازی گفت: وقتی فیلمی ساعت ۸شب اکران آنلاین می‌شود و ساعت ۱۰شب شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان بی هر گونه ممانعت به نمایش فیلم می‌پردازند معلوم است که اکران آنلاین به نتیجه نمی‌رسد. وقتی فروش آنلاین سه فیلم روی‌هم کمی بیش از یک میلیارد شده معلوم است که کمیت اکران آنلاین، لنگ است!! وقتی تنها مرجع ارائه آمار فروش اکران آنلاین، وی.او.دی‌هایی هستند که خودشان ذینفع اکران آنلاین‌اند مشخص است که حالا حالاها نمی‌توان امید داشت به سوددهی اکران آنلاین!!

مظفری ادامه داد: به نظر می‌رسد مدیران، قاچاق را به‌طور جدی پیگیری و حل نمی‌کنند چون از قدرتمند شدن بخش خصوصی واهمه دارند؟؟ به هر حال اگر اکران آنلاین به سوددهی برسد بخش خصوصی رشد خواهد کرد و وقتی بخش خصوصی واقعی شکل گیرد، بخش دولتی به محاق خواهد رفت!!

حامد مظفری ادامه داد: اگر بنا به حل مشکلات و حرکت روبه‌جلو بود مدیر یک زیرمجموعه منحله ارشاد نمی‌توانست به‌راحتی مدیریت یک وی.او.دی ثروتمند را برعهده گیرد. جالب است که همین وی.او.دی آمده بود که رقیب یک وی.او.دی قدیمی شود و کلی هم هزینه تبلیغاتی کرد ولی با ورود این مدیر جدید به آن، اساسا همه چیز رنگ باخت.

رضا اورنگ با تاکید بر آن که کپی‌رایت باید دوطرفه باشد اظهار داشت: همان طور که در اینجا فیلمهای خارجی را خیلی راحت کپی و تکثیر می‌کنیم آنها هم در شبکه‌های ماهواره‌ای، فیلمهای ما را پخش می‌کنند و نمی‌توانیم جلویشان بایستیم. ابتدا باید کپی‌رایت را به رسمیت بشناسیم و بعد به سراغ کارشناسانی خبره برای حل مشکل قاچاق آنلاین برویم.

این منتقد ادامه داد: بحث فضای مجازی نیاز به متخصصین به‌روز دارد و با افراد بازنشسته و مدیران پشت‌میزنشین نمی‌توان آن را به سامان رساند. شاید یک متخصص نرم‌افزار ۱۸ساله خیلی خیلی بیشتر از مدیرانی با ۴۰سال سابقه بتواند مشکلات زیرساختی اکران آنلاین را حل کند.

حامد مظفری با تایید حرفهای اورنگ بیان کرد: هر کاری، خبره خودش را می‌خواهد و فضای مجازی هم همین‌طور. اگر بناست مشکل قاچاق فرهنگی را حل کنند باید به سراغ خبرگان این کار بروند. همان طور که پلیس فتا با به‌کارگیری جوانانی مستعد توانست قدرت یابد برای حل مشکل قاچاق مجازی هم باید به سمت استفاده از جوانان بااستعداد و خبره فضای مجازی بروند وگرنه اکران آنلاین هیچ گاه رشد نخواهد کرد.

 

حامد مظفری+رضا اورنگ
حامد مظفری+رضا اورنگ

 




رد شایعه تقسیم عیدی میان تمام سینماگران⇐باز هم خودی و غیرخودی در تقسیم عیدی۹۹ ارشاد میان سینماگران+جدول

 

سینماروزان/حامد مظفری: از اواخر سال قبل تا همین امروز مدام بدنه سینما و رسانه‌های مستقل بر توزیع منصفانه عیدی ارشاد میان تمام اعضای خانه سینما و نه فقط یک حلقه تاکید کردند و در شرایطی که شایعاتی مطرح شده بود درباره اینکه امسال عیدی به تمام سینماگران میرسد ولی باز در آستانه نوروز امسال شاهد توزیع عیدی ارشاد فقط میان بخشی از اعضای خانه هستیم.

خانه سینما حدود ۵هزار عضو دارد و ارشاد هم ۱.۲۶میلیارد عیدی برای خانه درنظرگرفته که با تقسیم برابر میان همه اعضا، لااقل به هر نفر بیش از ۲۰۰هزار تومان می‌رسید ولی باز جدول تقسیم عیدی طوری چیده شده که فقط نیمی از اعضا عیدی بگیرند و مابقی، نومیدتر از قبل، نظاره‌گر اوضاع باشند.

مشخص نیست پشت این گونه عیدی دادن چه فلسفه‌ای نهفته است و چرا برای حل یک مساله ساده، باز به روشی غلط روی آورده‌اند که سال پیش انجام شد و کلی اعتراض برانگیخت؟؟

اگر وزارت ارشاد، عیدی برای سینماگران درنظرگرفته که این عیدی باید میان تمام اعضا و نه بخشی از سینماگران توزیع شود.

توجیهاتی نظیر توزیع عیدی میان فقط نیازمندان سینما هم کاملا زیر سوال است چون اساسا در دوران شیوع کرونا و تعطیلی سینما و پروژه‌های سینمایی، بخش عمده سینما گرفتار مشکلات اقتصادی هستند و از آن گذشته فراوان سینماگر نیازمند داریم که مناعت طبع‌شان، اجازه نمی‌دهد خودشان را نیازمند معرفی کنند پس اگر بنا بوده عیدی دهند باید طوری برنامه‌ریزی می‌کردند که به همه اعضا عیدی برسد.

سینماروزان آماده است پاسخ مدیران سینمایی ارشاد در چرایی این گونه تقسیم عیدی را منعکس کند.

جدول تقسیم عیدی ارشاد میان صنوف مختلف




روی آنتن زنده بیان شد⇐تنوع ژانری وقتی به جشنواره کمک می‌کند که فیلم ترسناک یا فیلم اعتراضی(!) به کمدی ناخواسته بدل نشده باشد/شک نداشته باشید که “مجبوریم”درمیشیان از دوسوم آثار جشنواره بهتر است!/چرا “پسرکشی” که یکی از دراماتیک‌ترین، پرگره‌ترین، معمایی‌ترین و چشم‌نوازترین آثار سالهای اخیر سینمای ایران است، با چند روز تاخیر وارد جشنواره شد و حتی در رای‌گیری مردمی هم احتساب نشد؟/ “عنکبوت”ایرجزاد و “دست‌انداز”کمال تبریزی به‌مراتب بهترند از بسیاری از آثار فعلی حاضر در جشنواره!/”درخت گردو”، “روز صفر”، “شنای پروانه” و “کشتارگاه” قابل‌قبول‌ترین فیلمهای این جشنواره‌اند

سینماروزان: افت کیفی آثار جشنواره سی و هشتم نسبت به ادوار پیشین و جاماندن یا حدف برخی آثار کنجکاوی‌برانگیز از جشنواره موجبات نارضایتی بخشی از مخاطبان جشنواره را فراهم کرده؛ مخاطبان ناراضیند از اینکه چرا وقتی یک سری ۱۰ تایی بلیت می‌خرند حداقل نباید ۵ فیلم خوب ببینند و باید بسنده کنند به آثار سفارشی سطحی یا محصولات هنروتجربه ضدمخاطب.

حامد مظفری سربیر رسانه مستقل سینماروزان روی آنتن زنده “سینمامعیار” در تحلیلی بر کیفیت آثار جشنواره گفت: جشنواره فجر امسال پر شده از آثاری که رگه‌های شبه‌روشنفکرانه ضدمخاطب دارند؛ این جشنواره‌ایست که مخاطب باید برود گیشه سینمای مردمی و بلیت بخرد و بر این اساس عجیب است که کلی فیلم انتلکت‌نمایانه مطول وارد جشنواره شده‌اند.

این روزنامه‌نگار ادامه داد: به جرات می‌توانم بگویم سطح کیفی برخی آثار حذف شده از جشنواره به مراتب از فیلمهای جشنواره بالاتر است. شک نکنید که”مجبوریم” درمیشیان از دوسوم آثار جشنواره بهتر است. “عنکبوت”ابراهیم ایرجزاد از نصف فیلمهای جشنواره بهتر است‌. حتی “دست انداز”کمال تبریزی به مراتب بهتر از برخی آثار این جشنواره است.

حامد مظفری درباره این توجیه که هیات انتخاب بخاطر تنوع ژانری، برخی آثار را حذف کرده گفت: تنوع ژانری وقتی به ویژگی مثبت جشنواره بدل می‌شود که آثار موجود در جشنواره حداقلی از کیفیت را رعایت کرده باشند یعنی آثاری حائز کیفیت وارد جشنواره شده باشند که بلحاظ ژانری، متنوع باشد وگرنه اینکه فیلم ترسناکی به جشنواره بیاوریم که به کمدی‌ناخواسته بدل شده که نمی‌شود تنوع ژانری یا اینکه فیلم سیاسی بدون عمق وارد جشنواره کنیم که نمی‌شود تنوع ژانری! اینکه فیلمی پرهزینه را به نام فیلم اعتراضی وارد جشنواره کنیم و بعد مخاطب ببیند با کمدی ناخواسته مواجه شده که نشد تنوع ژانری.

مظفری خطاب به هیات انتخاب ادامه داد: چرا “پسرکشی” که یکی از دراماتیک‌ترین، پرگره‌ترین، معمایی‌ترین و چشم‌نوازترین آثار سالهای اخیر سینمای ایران است، با چند روز تاخیر وارد جشنواره شد و حتی در آرای مردمی هم احتساب نشد؟ مگر بنا نبوده مخاطب را ترغیب کنیم به جشنواره بیاید پس چرا با فیلمهای داستانگوی غنی چنین برخوردی می‌شود؟

این روزنامه‌نگار درباره بهترین آثار جشنواره گفت: “درخت گردو” بلحاظ حسی فیلم استانداردی شده و ادامه منطقی روش مستندنمایانه کارگردانش است. “روز صفر” هم بلحاظ پروداکشن اثر استانداردی شده و می‌توان خوشحال بود که به‌مانند نمونه‌های پیشین تلفات بودجه‌ای آن اندک است. در میان فیلم اولیها هم “شنای پروانه” و “کشتارگاه” آثاری قابل قبول بوده‌اند.

 

حامد مظفری+رضا اورنگ+در+سینمامعیار




این است عاقبت “تحریم” را تحریم کردن؟؟⇐یک عضو هیات انتخاب جشنواره، دولت را مفلوک خواند و یک عضو هیات داوران، مدعی نشناختن شورای سیاستگذاری جشنواره شد!

سینماروزان/حامد مظفری: سیکل اتفاقات عجیب و غریب حول جشنواره سی و هشتم فجر همچنان ادامه دارد و اگر تا قبل همه حواشی را به تحریم کنندگان نسبت میدادند حالا این افرادی از هسته مرکزی جشنواره اند که برایش حاشیه سازی میکنند.

محمود رضوی عضو هیات انتخاب فجر از جمله افرادی است که اظهاراتش در زیر سوال بردن مستقیم دولت حاشیه ساز شده است. رضوی نوشته است: بزرگترین خطر هشت سال یکبار حاکمیت ملی، دولتهایی بودند که در دو سال آخر خود، کار نمی‌کنند و با چانه می‌خواهند ادامه دهند، دولت تشریفات هم که مفلوک‌ترین دولت جمهوری اسلامی است و یک سال می‌شود مرده و صرفا حیات نباتی دارد. تقابل دولت بی‌کارنامه با حاکمیت فرار به جلو برای عدم پاسخگویی به مردم است!

فرشته طائرپور عضو هیات داوران دیگر فرد حاضر در هسته برگزاری فجر است که با انتشار نامه ای مطول به سیاستگذاران فجر حاشیه ساخته است.

طائرپور در نامه خود به سیاست‌گذاران فجر نوشته است: اعضای محترم شورای سیاست‌گذاری جشنواره فیلم فجر شما را به نام نمی‌شناسم؛ زیرا تاکنون نام‌تان در جایی اعلام نشده؛ یا شده و من نخوانده‌ام. حدس می‌زنم که تعدادی از شما مدیران موظف سینمایی باشید و تعدادی دیگر از سینماگران مورد وثوق همان مدیران سینمایی. امیدوارم انتخاب شما که از میان جمع سینماگران کشور برای این مسئولیت صورت گرفته، به استناد موفقیت‌های حرفه‌ای‌تان در ادوار مختلف این جشنواره و سایر جشنواره‌های ملی و جهانی، سوابق داوری‌تان در مجامع سینمایی و هنری، و شناخت‌تان نسبت به موقعیت سینما در نسبت با مسائل روز و حاد جامعه باشد؛ چون روی صحبتم بیشتر با شماست. من به عنوان یک تهیه‌کننده، یک فعال صنفی و یک عضو از تشکل‌ها و داوری‌های مختلف سینمایی، هنوز نمی‌دانم که شورای شما چه آیین‌نامه و ضوابطی برای انتخاب داوران، انتخاب چهره‌هایی برای بزرگداشت، اتخاذ روش‌های سنجیده برای مدیریت تبلیغات و حواشی هر دوره از جشنواره فیلم فجر (این تنها رویداد سینمایی که قرار است با بودجه دولت اما مدیریتی سینمایی و صنفی برگزار شود) دارد؛ و بعید می‌دانم تعداد قابل اعتنایی از همکاران من نیز چنین سوال بی‌جوابی به ذهنشان نرسیده باشد. هر که هستید امیدوارم صاحب تشخیص حساسیت‌های مرسوم و مقطعی جامعه نسبت به هر دوره از جشنواره‌ای که برگزار می‌شود، باشید. برایتان مهم باشد که این جشنواره در کدام حال و احوال جامعه برگزار می‌شود. سینماگران همدل با حال عمومی جامعه، چه توقعی از شما و کارهایتان دارند. آیا اینکه در سالی به سر می‌بریم که جماعتی از ترور سردار سلیمانی، جماعتی از سانحه سقوط هواپیما و جماعت بزرگ‌تری از هر دوی این حوادث خشمگین و غمگین هستند، در تصمیمات شما و اتخاذ روشی متناسب جهت رعایت این وضعیت، تاثیری داشته است؟! آیا اینکه سیمرغ شما امسال باید با بال‌های سوخته، یا در آسمانی آتش‌گرفته، اوج بگیرد از ذهن‌تان عبور کرده است؟! آیا حواستان بوده که پوستر امسال جشنواره شما، نباید تفاوتی با دوره‌های قبل نداشته باشد و نمادی از این احوالات در آن دیده نشود؟ آیا حواس‌تان بوده برای انتخاب داوری که قرار است فضیلتِ سعه صدر را در شما بیان کند- نه به سوابق قدیم او- بلکه به اظهارنظرهای اخیرش درباره سینمای ایران و بازیگران سینمای ایران مراجعه کنید و از وی بخواهید که ابتدا به خاطر سخنان ناروایی که در رادیوی رسمی ایران گفته و جریانی را برای تحریک جامعه به تحقیر تولیدات و چهره‌های محبوب سینمای ایران به راه انداخته، عذرخواهی کند؟ (بحث مقایسه او با سایر هنرمندانی که سال‌هاست در انتظار چنین سعه صدری هستند بماند برای مجالی دیگر). آیا برای توجیه این واقعیت که جشنواره فیلم فجر، صرفاً یک مسابقه سینمایی جهت معرفی تولیدات صنعت سینماست و برخلاف نامش، عمدتاً معنایی از جشن نداشته و ندارد (به خصوص امسال)، مطلبی را منتشر کرده‌اید؟‌امثال من، با اعتقاد و تعهد به حراست از جام بلورین «سینما» و عبور دادن آن از میدان مین‌های آماده انفجار با فیلم‌هایمان، حیثیت‌های فردی‌مان، تعارض‌های منطقی‌مان، زلف به زلف بقای این جشنواره گره می‌زنیم و از خودی و بیگانه سخنان روا و ناروا می‌شنویم، تا «سینما» بماند و تولید و نمایش و جشنواره‌اش بمانند و چهره‌هایش محترم شمرده شوند… امثال من به احترام همان مردمان نجیبی که یک‌شبه بلیت‌های این جشنواره را پیش‌خرید می‌کنند، در برگزاری این آیین حرفه‌مان که سیاست‌گذاری‌اش دست شماست مشارکت می کنیم…امثال من به احترام همان فیلمسازانی که امیدوارانه به میدان این مسابقه سینمایی قدم می‌گذارند و مانند ورزشکارانی که با انجام مسابقات، نقش اجتماعی خود را در پاسخ به دلخوشی‌های کوچک هم‌وطنان‌شان خلاصه می‌کنند، داوری جشنواره‌ای را که شما در اتاق فکرش نشسته‌اید می پذیریم.و خدا کند که شما از دانایان سینمای ایران باشید و بلد باشید که چگونه بر دل‌های زخمی آنانی که جشنواره را تحریم کرده‌اند مرهم بگذارید. خدا کند شما به معنای واقعی سیاست‌گذار فرهنگی باشید و مهارت هویت بخشی به این دوره از جشنواره فیلم فجر را داشته باشید.هر که هستید کار امسال‌تان سخت است؛ خدا کند مردانِ کار سخت باشید.

محمود رضوی که عملکردش به عنوان عضو هیات انتخاب فجر به شدت محل مناقشه است از فلاکت دولت می‌گوید ولی نمی‌گوید چرا به‌عنوان متصدی انتخاب فیلم در جشنواره این دولت به کار مشغول شد؟ اگر این دولت مفلوک است چرا رضوی در شورای صنفی نمایش این دولت مشغول به کار بوده؟؟اگر این دولت مفلوک است چرا از بنیاد فارابی سازمان سینمایی این دولت حمایتهای هنگفت میلیاردی گرفته است؟؟؟ چه کسی مفلوک‌تر است؟ دولت یا او که در یک دولت به‌زعم خودش مفلوک، تصدی‌گری هیات انتخاب جشنواره‌ای کاملا دولتی را می‌پذیرد؟؟

فرشته طائرپور عضو هیات داوران فجر مدعی نشناختن سیاستگذاران فجر شده؟؟ طائرپور چطور سیاستگذاران فجر را نمیشناسد؟ مگر حسن خجسته از اعضای سیاستگذار فجر امسال، دو سال پیش با ایشان در هیات داوران فجر نبود؟ اصلا اگر طائرپور واقعا سیاستگذاران فجر را بلحاظ فکری نمی‌شناسد چرا داوری را می‌پذیرد؟

از آن طرف طائرپور با طعنه به سعید راد حمله میکند که چرا داور فجرش کرده‌اند؟ این حمله از چه بابت است؟ به خاطر ایفای نقش سعید راد در فیلم “گیرنده” از محصولات دولت دوم احمدی‌نژاد؟ یا به‌خاطر ممنوعیت فعالیت سعید راد در دوران مدیریت سینمایی محمد بهشتی شوهرخواهر ایشان؟؟ یا شاید هم به‌خاطر عدم تعلق راد به دارودسته بالایی خانه سینما؟؟

جالب است که طائرپور حتی در نقد جشنواره از این نمی‌گوید که این چه جشنواره‌ایست که جریان اصلی سینمای کنشگر را بیرون می‌گذارد و جشنواره را پر می‌کند از دوقطبی ارگانی-هنروتجربه ؟؟  طائرپور نمی‌گوید چرا داوران این جشنواره، افراد تکراری یک حلقه‌ منسوب به بالادست خانه سینمایند که بعضا از اتاق پایین دفتر جشنواره(!!) به اتاق بالا آمده‌اند و بجایش به سعید راد بخاطر زیر سوال بردن سینمای تجاری طعنه میزند؟ چرا طائرپور درکنار سعید راد بر فریدون جیرانی(دیگر داور امسال) خرده نمی‌گیرد که زمانی مسعود فراستی را وارد “هفت” کرد که همچنان آرایش درباره بخش اعظم تولیدات سینما، اسباب ناراحتی اصحاب سینماست؟

یعنی طائرپور نمی‌داند که چرا امسال به‌جای هفت نفر، نه نفر را به هیات داوران آورده‌اند؟؟ و جز این است که خواسته‌اند نزول کیفیت را با افزایش کمیت پوشش دهند؟؟ پس چرا طائرپور در این باره چیزی نمی‌گوید؟

هم این عضو هیات داوران و هم آن عضو هیات انتخاب، آگاه تر از آن هستند که نادانسته مدعی نشناختن هیات داوران و مفلوک بودن دولت برگزارکننده فجر شوند پس چرا گرفتار پارادوکس رفتار و گفتار شده اند؟

به خاطر آن که بتوانند نپیوستن به تحریم کنندگان شاخصی همچون تهمینه میلانی یا علی مصفا و مصطفی خرقه پوش و رضا درمیشیان و محمدعلی سجادی و فریدون شهبازیان و بسیاری دیگر را توجیه کنند؟؟؟ و لابد بعدها به خاطر همکاری در برگزاری جشنواره تحریم شده، نواخته نشوند؟؟




ممنوعیت نقد جشنواره به‌خاطر مخالفت با تحریم!!؟؟

سینماروزان/حامد مظفری: در کمال تعجب و در هفته‌های اخیر جریانی عجیب در رسانه‌های سیاست‌زده و نه رسانه‌های مستقل راه افتاده است و آن هم حمایت همه‌جوره از جشنواره فجر در راستای مخالفت با تحریم‌کنندگان است.

شگفتا که به‌مانند تمام بزنگاه‌های سیاسی-اجتماعی-اقتصادی-بنزینی-هواپیمایی این بار هم همپوشانی کاملی میان راست و چپ پدید آمده در حمایت حداکثری از جشنواره برای به خاک مالیدن تحریم‌کنندگان!

اینکه این روند چقدر کمک می‌کند به مردمی شدن جشنواره را می‌توان با پیدا کردن مصادیقی دیگر از همپوشانی‌های چپ و راست در همین اواخر حدس زد.

زیاد هم دور نمی‌رویم؛ در جریان سقوط هواپیمای اوکراینی تمام رسانه‌های سیاست‌زده کوشیدند به مخاطب القا کنند که سقوط صرفا به‌دلیل نقص فنی بوده و لاغیر!! نتیجه چه شد؟؟ بعد از مشخص شدن دلیل اصلی ماجرا، جریان رسانه‌ای سیاست‌زده بیش از پیش اعتبار خود را نزد مخاطب از دست داد.

حالا و دربرابر جشنواره هم هر تصمیمی که هیات انتخاب و هیات داوران و دبیرخانه می‌گیرد جز همراهی رسانه‌های سیاست‌زده را شامل نمی‌شود.

اینکه افرادی فاقد کارنامه روشن وارد هیات انتخاب می‌شوند، اینکه چندین فیلم کنشمند از جشنواره حذف می‌شوند، اینکه از فروش بخش عمده بلیتها در یازده دقیقه می‌گویند ولی نمی‌گویند جشنواره‌ای با این سودآوری چه نیازی دارد به رفتن زیر بلیت شهردار و شهرداری، اینکه چندین دوتابعیتی وارد هیات داوران جشنواره می‌شوند و نمی‌گویند چگونه است جمع داور تبعه آمریکا با جشنواره‌ای که بناست به جایزه سردار سلیمانی افتخار کند، اینکه از بیانیه‌های حامیانه یک سلبریتی دوتابعیتی که رفتارش یادآور رفتار انتخاباتی تتلوهاست، ذوق می‌کنند و اینکه حتی یک چهره در حد و اندازه امثال مجیدی و حاتمی‌کیا در هیات داوران برای داوری آثار اینها نیست فقط بخش‌هایی از ایرادات این جشنواره است.

البته که جریان رسانه‌‌ای مستقل سینمایی به‌موقع و بسیار روشنگرانه چنین ایراداتی را بیان کرده‌اند بلکه از اشتباهات بزرگتر جلوگیری کنند ولی عجبا که رسانه‌های سیاست‌زده همچون فردی که خود را به خواب زده، کلمه‌ای نقد را در دستور کار قرار نمی‌دهند مبادا آب به آسیاب تحریم‌کنندگان بریزند!

مگر تحریم‌کنندگان جشنواره چه کسانی هستند که این قدر از آنها می‌ترسند؟؟ فهرست نزدیک به ۱۵۰نفره تحریم‌کنندگان امثال علی مصفا، تهمینه میلانی، جعفر پناهی، محمد رسول‌اف، محمدعلی سجادی، رضا درمیشیان، حمید فرخ‌نژاد، ژیلا ایپکچی، محمدرضا مویینی، فریدون شهبازیان، جمیل رستمی، مرضیه وفامهر، اشکان اشکانی، مصطفی خرقه‌پوش، زینت رضا و حتی کارمند فرهنگی فارابی و برادرزاده یک مدیر سینمایی را دربرمیگیرد که اغلب کارنامه‌شان مشخص است.

اینکه علی مصفا و تهمینه میلانی، جشنواره را تحریم کرده‌اند باید به بسیج رسانه‌‌های سیاسی برای ندیدن ایرادات جشنواره منجر شود؟؟

شاید دبیرخانه جشنواره-به‌دلیل یک سنت قدیمی و نه‌چندان کارآمد- این سیاست را پیش‌رو گذاشته باشد که در تریبون‌های رسمی‌اش هیچ ایرادی را برنتابد ولی آیا رسانه‌های چپ و راست غالبا غوطه‌ور در بیت‌المال هم شعبه‌هایی از دبیرخانه جشنواره‌اند که جز به مدح و ثنای جشنواره، نمی‌نگارند؟؟

وظیفه رسانه دیدن نقاط قوت و ضعف کنار یکدیگر است و نه توجیه‌تراشی برای ندیدن نقاط ضعف. همان طور که باید سخن تحریم‌کنندگان و دلایل‌شان بر تحریم را انعکاس داد همان طور هم باید به ارزیابی کیفی جشنواره‌ای پرداخت که به‌زودی چهل ساله می‌شود ولی در شاکله، رفتار محافل یکی دو ساله را بروز می‌دهد.

تجربه نشان داده بدترین آفت برای محافل متصل به دولت، تعریف و تمجید همه‌جانبه از آنهاست. حتی اگر دست‌اندرکاران نخواهند باز در ساختار چنین محافلی به قدر کفایت نیروی مجیزگو برای ندیدن ایرادات نفوذ می‌کنند و دیگر نیازی نیست رسانه‌ها و آن هم رسانه‌هایی که از جیب ملت خرج می‌کنند نقش آن مجیزگویان را بازی کنند.




واکنش جامعه صنفی تهیه‌کنندگان به توقیف کمدی “زیرنظر” توسط حوزه⇐به‌زودی پشیمانی گریبان مدیران حوزه را خواهد گرفت!!/با این توقیف‌ها نتیجه ای عاید نخواهد شد جز اینکه دیگرانی هم پیدا شده‌اند که فیلمی از حوزه را توقیف می‌کنند!!/به‌جای بگیر و ببند، تلاش کنید موقعیتی یکسان را برای همه فیلمسازان ایجاد کنید!!

سینماروزان/حامد مظفری: توقیف نمایش کمدی “زیرنظر”رضا عطاران توسط حوزه هنری همزمان با ممنوعیت پخش تیزر تلویزیونی فیلم در عین پخش کمدیهای پر از شوخی‌های آن‌چنانی در سینماهای حوزه با واکنش جامعه صنفی تهیه‌کنندگان مواجه شد.

متن بیانیه جامعه صنفی تهیه‌کنندگان را بخوانید:

عدم اکران فیلم «زیر نظر» در سینماهای حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی  یک بار دیگر اهمیت شوراهای سازمان سینمایی کشور را زیر سوال برد.

متاسفیم که باید شاهد این روند در سال 98 پس از  گذشت 40 سال از انقلاب اسلامی باشیم و این دودستگی را در ارکان مختلف سینمایی کشور ببینیم.

بهتر نیست یکبار نحوه عملکرد شوراهای وزارت ارشاد را که براساس قانونی که اوایل انقلاب نوشته شده است، مرور کنیم؟! شورایی که به فیلمنامه پروانه ساخت می دهد اما در اتاق دیگر جلوی آن را می گیرد و یا با ممیزی های بسیار فیلمساز و صاحب اثر را کلافه می کند. بسیاری از افراد عضو شورا سلیقه ای عمل میکنند.در همین شورا در دوره های مختلف شاهد حضور فیلمسازانی بودیم که آثار توقیف شده داشته‌اند.

بهتر نیست با پیشرفت تکنولوژی و روند رو به رشد فیلمسازی ، قوانین دست و پاگیر را برداشته و مسئولیت را به صاحبان آثار بسپاریم و قضاوت را برعهده مخاطب.

سالهاست شاهدیم آثاری که به هر دلیلی در برخی از سینماها نمایش داده نمی‌شوند از سوی مخاطبین مورد توجه قرار گرفته چه در زمان اکران فیلم و چه در زمان توزیع آن در شبکه نمایش خانگی مورد توجه قرار گرفته است.

بهتر است به جای این قوانین دست و پاگیر و ایجاد فضای  بگیر و ببند برای دست اندراکاران و صاحبان آثار تلاش کنیم موقعیتی یکسان را برای همه فیلمسازان قرار دهیم تا بتوانند خود را در معرض دید و قضاوت مخاطب قرار دهند؛ چه بسیار آثاری بودند که به زعم صاحبان  موفق در گیشه و پر بازیگر اما در عمل نتوانستند مخاطب را آنگونه که پیش بینی می شد با خود همراه کنند.

سخنی دیگر با دست اندرکاران حوزه هنری، پیش تر نیز شاهد این روند (عدم نمایش فیلم ) در سینماهایی که بیت المال به شمار می آید و حق مردم است که از آن استفاده کنند توسط مدیران در بخش های مختلف بوده‌ایم که خود پشیمانند از عملکرد. قطعا این پشیمانی گریبان شما را نیز خواهد گرفت. بهتر است اجازه دهیم مردم خود به قضاوت بنشینند زیرا مخاطب بی رحمانه آثار را به قضاوت می نشیند و برایش نمایش یک اثر دریک سینما مهم نیست اگر بخواهد یک فیلم را دنبال کند برای دیدنش حاضر به ایستادن در صف است.

سالهاست به این رویه عمل کردید و امروز شاهد عدم نمایش فیلم “زیر نظر” محمد شایسته هستیم ، اما نتیجه ای عاید نشده و نخواهد شد جز اینکه دیگرانی هم پیدا شده‌اند که فیلمی از حوزه را توقیف می‌کنند! بهتر نیست قبل از انجام هر تصمیمی که به حقوق مردم مرتبط است بیشتر فکر کنیم؟!




مولانا؛ بهانه است؟؟⇐از فرانسه تا ترکیه و از ژان کلود کریر تا حسن فتحی؛ همه در نخ کیمیاخاتون؟؟+عکس

سینماروزان/حامد مظفری: اینکه پاییز۹۸ را طوری پشت سر می‌گذاریم که از یک طرف حسن فتحی در ترکیه مشغول ساخت فیلمی مرتبط با مولانا است و از آن طرف خبر رسیده ژان کلود کریر فرانسوی هم نگارش فیلمی در حال تولید مرتبط با مولانا را انجام داده، هم مسرت‌بخش است و هم پرسش‌ساز.

مسرت‌بخش از این جهت که بالاخره و بعد از مدتها اهمال درباره مولانا و ابتر ماندن سریال “جلال الدین”، حالا دو سینماگر مختلف یکی ایرانی و محصول سنت سریال‌سازی تلویزیون جمهوری اسلامی ایران و دیگری فرانسوی و مزدوج با یک بانوی ایرانی نیت دارند بر دامنه بصری مرتبط با مولانا بیفزایند.

پرسش آنجا شکل می‌گیرد که با عقبه‌ای که از هر دو کارگردان داریم ظن اصلی درباره محتوای محصولات‌شان بیش از سیر و سلوک عرفانی مولانا و شمس به شبهه‌های جسمانی غیرمتعارف پیرامون این دو و البته اغراق در نقش زنی به نام کیمیاخاتون در زندگی آنها کشیده شود؟؟

تکلیف ژان کلود کریر که مشخص است. او همسر فرانسوی بانویی ایرانی به نام نهال تجدد است. نهال تجدد فرزند رضا تجدد از رجال فرهنگی سیاسی و دولتی پهلوی اول و دوم، بیش از هر چیز دیگر به واسطه نگارش رمان “عارف جان سوخته” شناخته می‌شود.

نهال تجدد همسر ایرانی ژان کلود کریر در کتاب “عارف جان سوخته” بیش از ارتباط معنوی مولانا و شمس، درباره ارتباط مادی این دو چنان داستان‌بافی کرده تا جایی که حتی مهستی بحرینی (مترجم فارسی کتاب تجدد) هم بر عامیانه بودن کتاب و کاربردی نبودن به عنوان مرجعی برای پژوهش‌های تاریخی تاکید کرده.

حسن فتحی هرچند به صراحت درباره تاثیرپذیری از رمانی خاص برای فیلمش سخن نگفته ولی عنوانی که برای این فیلم انتخاب شده یعنی “مست عشق” بیش از هر چیز یادآور کتابی است به نام “ملت عشق/چهل قانون عشق” از نویسنده‌ای ترک به نام”الیف شافاک/الو شعله(شفق)”.

الیف شافاک بعد از دکتر دیپاک چوپرا قصد کرده بود که به خیال خود با مولانا مشکلات روحی مردم این هزاره را درمان کند و آن هم فقط با معجزه عشق و نه متکی بر کلام عرفانی یک شیفته پیامبر اسلام(ص).

“ملت عشق” که از یک سو داستان شمس و مولانا و از سوی دیگر داستان ارتباط عاشقانه یک بانوی ویراستار متاهل با نویسنده یک رمان(!) را روایت می‌کند به‌لحاظ داستان‌پردازی بیش از هر چیز شباهت دارد به سریال‌های ترک.

ملت عشق
ملت عشق

ترک بودن نویسنده “ملت عشق” و همچنین تأکیدات مبتنی بر شراکت ترک‌ها در سرمایه‌گذاری “مست عشق” و استفاده از یک بازیگر زن ترک با نام “هانده ارچل” برای ایفای نقش کیمیاخاتون دخترخوانده مولانا، بیش از هر چیز احتمال زنانه بودن فیلم و ارائه روایت ارتباط مولانا-شمس از دریچه نگاه کیمیاخاتون را شکل می‌دهد. به خصوص اگر درنظر داشته باشیم فتحی پیش از این فیلم، درگیر تولید سریال “شهرزاد” با محوریت یک زن بوده و بعد از این فیلم هم به سراغ تولید سریال “جیران” خواهد رفت باز با محوریت زندگی اولین سوگلی ناصرالدین‌شاه.

اگر ژان کلودکریر و حسن فتحی به‌دنبال پررنگ کردن ارتباط مادی شمس-مولانا و مانور بر داستان دخترخوانده مولانا باشند(؟) از همین حالا می‌شود پیش‌بینی کرد که نتیجه کار در حد و اندازه رمانی خواهد بود با عنوان “کیمیا خاتون” نوشته سعیده قدس که اتفاقا فرهاد توحیدی نویسنده همکار فتحی هم نامش را در فهرست منابع “مست عشق” آورده!

سعیده قدس روایتی پرسوزوگداز ارائه می‌دهد از شمس تبریزی متعاقب کشتن همسرش(کیمیاخاتون)و مادی‌گرایی رمان تا آنجا پیش می‌رود که مولانا به سفارش شمس چنان ریاضتی می‌کشد که از آذوقه خانواده هم می‌زند. در تخیلی بودن رمان همین بس که با وجود اینکه سعیده قدس مدتها قبل رایتش را به داریوش مهرجویی واگذارده با این حال مهرجویی که خود فلسفه خوانده تاکنون بهش اعتنایی نکرده چون فیلم ساختن درباره شمس و مولانا، کار بسیار ظریف و‌ دقیقی می‌طلبد که با پرداختن به بخش‌های نامشخص، غیرموثق و شخصی زندگانی آنها که پاورقی نویسان را به خودش جلب می کند، وهن مولانا است و بس.

کیمیاخاتون

آیا از فرانسه تا ترکیه و از ژان کلود کریر تا حسن فتحی؛ همه در نخ کیمیاخاتون و در نهایت مصور کردن تعبیرات ذهنی سعیده قدس هستند یا اینها در نگارش فیلمنامه‌های خود از حضور لازم و ضروری آرای مولاناپژوهانی مثل محمدعلی موحد، کریم زمانی و بدیع‌الزمان فروزانفر بهره‌مند شده‌اند تا به تصویری شفاف‌تر از چگونگی ذوب مولانا در شمس و پرهیز از درغلتیدن به مایه‌های مد روزی عاشقان “کتاب سبز” برسند؟

امید که عزم نیک امثال حسن فتحی و ژان کلودکریر برای ساخت فیلم مولانا، عین پاورقی‌های مجلات عامیانه و کتابهای راسته شاه آباد و بازار بین الحرمین، تبدیل نشود به یک سری داستانهای آغشته به افسانه از زندگی شخصی شمس و‌ مولانا که محل جولان زنهاست تا خود این دو‌ نفر.




چرا گفتگوی تلویزیونی رییس سازمان در روز سینما، بوی سفارش میداد؟؟

سینماروزان/حامد مظفری: این قابلیت اصلی رسانه های دیداری مخاطب پسند در تمام دنیاست که میکوشند در برنامه های گفتگومحور خود یک گام جلوتر از رسانه‌های متنی باشند و به طرح مباحثی بپردازند که جریان ایجاد کند؛ رسانه‌ای دیداری که به جای جلو بردن مباحث صرفا به بازنشر محتواهایی بپردازند که پیشتر در رسانه های متنی عرضه شده‌اند فقط و فقط اتلاف منابع را رقم زده است.

گفتگوی اخیر حسین انتظامی رییس سازمان سینمایی در برنامه «شهرفرنگ» شبکه خبر سیما را چگونه باید ارزیابی کرد؟ یک گفتگوی پیش‌رو که به طرح مباحثی تازه در سینما منجر خواهد شد(1) یا گفتگویی واپسگرایانه که بوی سفارشی بودن بر کلیت آن سایه انداخته؟؟(2)

اگر بارها و بارها گفتگوی اخیر انتظامی را مشاهده کرده و متن آن را بخوانیم فقط و فقط مثبت بودن فرض دوم است که به ذهن خطور میکند. حسین انتظامی نه تنها حرف تازه ای درباره برنامه های سینماییش نزد بلکه مجری برنامه هم جز گردآوری محتواهای پیشتر بیان شده توسط رسانه‌های متنی و بخصوص رسانه های مستقل، حتی یک پرسش تازه را پیش روی رییس سازمان قرار نداد.

شاید اگر یکی مثل فریدون جیرانی یا حتی بهروز افخمی مقابل رییس سازمان می‌نشستند به واسطه اعتماد به نفس بالایی که دارند میتوانستند دقایقی کوتاه از این گفتگوی تلویزیونی را چالشی کنند ولی متأسفانه محافظه کاری بیش از حد حمیدرضا مدقق باعث شد برنامه‌ای که میتوانست چالشی باشد به برنامه ای بدل شود با رنگ و بوی سفارشی که انگاری توسط روابط عمومی سازمان سینمایی ضبط شده!

حسین انتظامی به واسطه سابقه مطبوعاتی که دارد ذاتا آدمی نیست که از طرح پرسشهای چالشی عصبی شود. او شاید به واسطه حشر و نشر با سیاسیون با سیّاسیت از پاسخ دهی به پرسشهای دردسرساز پرهیز کند ولی تجربه نشان داده حتی تندترین پرسشها را نیز بی پاسخ نمی گذارد. این ویژگی انتظامی این شانس را پیش روی مجری برنامه «شهرفرنگ» گذاشته بود که با طرح لااقل یکی دو پرسش کلیدی، رنگی تازه به برنامه اش زند ولی امان از نگاه کارمندی تنیده شده بر ساختارهای متصل به بیت المال که باعث میشود حتی گفتگو با رییس سازمان در روز ملی سینما هم جز تکرار مکررات، چیزی عاید مخاطبان سینما نکند.

 وقتی پرسشی تازه برای طرح وجود ندارد چه اصراریست که حتما رییس سازمان را در روز سینما روی آنتن ببریم تا شائبه سفارشی بودن برنامه قوت گیرد؟؟

عین این سوال مقابل رییس سازمان هم هست که به عنوان فردی دارای عقبه مطبوعاتی چرا اجازه میدهد وقتش صرف برنامه هایی شود که هیچ حرف تازه ای برای مخاطبان ندارند و رنگ و بوی سفارش بر کلیت آنها سایه انداخته؟ آیا بهتر نیست بالاترین مقام سینمایی کشور قبل از ترتیب دادن این گونه گفتگوها ابتدا به محک زدن عیار ترتیب دهندگان گفتگو پرداخته و سپس روی آنتن رود؟؟




روی آنتن زنده و با حضور منوچهر شاهسواری و حامد مظفری مطرح شد⇐اینکه فیلمهای هنروتجربه را متعالی و فیلمهای دیگر را ضدتعالی بدانیم، درست نیست!/ هنروتجربه باید تبدیل به پاتوق میشد ولی هنوز این اتفاق نیفتاده!!/هنروتجربه را راه انداختند که فیلم پخش کنند یا مجله منتشر کنند؟؟/عجیب است که هنروتجربه برای پخش فیلم بنا شد ولی حتی یک پخش‌کننده در شورای سیاستگزاری آن وجود ندارد!!/مشکل هنروتجربه آن است که اگر بودجه دولت نباشد بلافاصله تعطیل میشود/اگر مسیر هنروتجربه درست بود باید بعد از پنج سال، لااقل نیمی از هزینه هایش را از بلیت‌فروشی تأمین میکرد!/کدام تهیه‌کننده حرفه‌ای سینماست که با وقوف به کیفیت، فیلمش را از جریان سراسری اکران محروم کند و به هنروتجربه بسنده کند؟؟/بخش عمده محصولات این گروه اصلا استاندارد سینمایی ندارند و صرفا یک سری فیلم ویدیویی یا تله‌فیلم یا تله تئاترهایی هستند که بعید است حتی در شبکه خانگی هم مشتری داشته باشند!/اینکه به‌جای بازیگر حرفه‌ای از یک فیلمبردار حاذق(!) برای ایفای نقش در فیلمشان استفاده میکنند یعنی خلاقیت هنری؟؟/اینکه سیاستمداران از رده خارج را به رونمایی آثارشان فرامیخوانند یعنی تجربه‌گرایی؟؟؟/میتوانند با یک دهم بودجه میلیاردی فعلی، یک سامانه ویدیوی درخواستی فراگیر راه بیندازند و فیلمهای هنروتجربه را همان جا بارگذاری کنند تا هم در بیت المال صرفه جویی شود و هم این همه گلایه بابت کمبود سانس شکل نگیرد!!

سینماروزان: انتشار تازه ترین ریزهزینه ای هنروتجربه از سوی سازمان سینمایی و بخصوص صرف هزینه 800 میلیونی برای پشتیبانی در این گروه یا صرف 400 میلیون برای انتشار مجله در این گروه واکنشهای مختلفی را از سوی صاحب‌نظران شکل داده.

برخی این هزینه ها را بدون ایجاد دستاورد مشهود در افزایش مخاطب برای این گروه، مصداق تلفات بودجه ای میدانند و برخی نیز این تلفات را نیاز فرهنگ و هنر میدانند!!!

“کیفیت هنروتجربه” در تازه ترین برنامه “ارغوان هنر”رادیونمایش با اجرای علی جعفری به بحث گذاشته شد و منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما و حامد مظفری مدیرمسئول رسانه مستقل “سینماروزان” درباره این گروه نظرات خود را بیان کردند.

منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما با نگاهی حامیانه به کارکرد هنروتجربه، میزان اقبال مخاطبان به محصولات سینمایی را ناشی از احوالات بیرونی دانست و گفت: اینکه چرا مخاطب به تماشای فیلمی میرود میتواند ناشی از احوالات اجتماعی مردم باشد و همین احوالات است که تعیین میکند که مخاطب به تماشای فیلمی برود یا نرود.

منوچهر شاهسواری درباره پراکندگی سالنهای هنروتجربه اظهار داشت: مخاطبی که دنبال محصول خاص است قطعا آن محصول را پیدا خواهد کرد. مخاطبی که میل به محصولی دارد پیدایش میکند. اساسا قرار نیست حجم سالنهای هنروتجربه به اندازه فیلمهای جریان آزاد اکران باشد!! ولی اینکه فیلمهای هنروتجربه را متعالی و فیلمهای دیگر را ضدتعالی بدانیم هم درست نیست. گروه هنروتجربه باید تبدیل به پاتوق میشد ولی هنوز این اتفاق نیفتاده.

منوچهر شاهسواری معتقد بود: وقتی درباره هنروتجربه صحبت میکنیم نباید آن نگاه کمی مبنی بر پرفروش شدن را داشته باشیم و اصلا این گروه بنا شده برای نمایش آثاری که مخاطب کثیر ندارند!!

حامد مظفری روزنامه نگار مستقل و مدیرمسئول “سینماروزان” در واکنش به اظهارات شاهسواری بیان داشت: با هیچ پدیده ای به طور مطلق موافق نیستم پس نمیشود به طور مطلق هنروتجربه را تأیید کرد یا رد کرد ولی نه فقط گروه هنروتجربه بلکه هر محفل هنری دیگری باید براساس میزان ایجاد ارتباط با مخاطب درباره موفقیت خود و در نهایت برای امتداد حیات خود تصمیم گیری کند ولی درباره هنروتجربه چنین سنجشی صورت نگرفته چون گروهی کاملا دولتی است انگاری اینکه مخاطب به سالنهایش برود یا نرود چندان اهمیت ندارد.

این روزنامه نگار ادامه داد: اغلب نهادهایی که بودجه ثابت دارند برای ارتباط گیری با مخاطب تلاش چندانی نمیکنند، چون میدانند چه مخاطب باشد و چه نباشد همچنان بودجه دارند! هنروتجربه اگر درست اجرا میشد باید بعد از پنج سال لااقل نیمی از هزینه های فعلی خود را از طریق بلیت فروشی یا جلب مخاطب پوشش میداد ولی این اتفاق نیفتاده! چرا؟

این روزنامه نگار مستقل خاطرنشان ساخت: اگر این گروه را راه انداختند برای دیده شدن آن دسته از آثار خاص که فرصت دیده شدن در اکران رسمی را ندارند که اصلا نیازی به راه اندازی گروه هنروتجربه نبود. میتوانستند با یک دهم بودجه میلیاردی فعلی، یک سامانه ویدیوی درخواستی فراگیر راه بیندازند و فیلم های هنروتجربه را همان جا بارگذاری کنند تا هم بیت المال تلف نشود و هم این همه گلایه بابت کمبود سانس در این گروه شکل نگیرد.

حامد مظفری با انتقاد از کیفیت محصولات عرضه شده در هنروتجربه گفت: به غیر از معدودی استثنائات، بخش عمده محصولات این گروه اصلا استاندارد سینمایی ندارند و صرفا یک سری فیلم ویدیویی یا تله فیلم یا تله تئاترهایی هستند که بعید است حتی در تلویزیون یا شبکه خانگی هم مشتری داشته باشند. اینکه بجای بازیگر حرفه ای از یک فیلمبردار حاذق(!) برای ایفای نقش در فیلمشان استفاده میکنند یعنی خلاقیت هنری؟؟ اینکه سیاستمداران از رده خارج را به رونمایی آثارشان فرامیخوانند یعنی تجربه گرایی؟؟؟ کدام تهیه کننده حرفه ای سینما وجود دارد که با وقوف به کیفیت، فیلمش را از جریان سراسری اکران محروم کند و به هنروتجربه بسنده کند؟؟ اغلب همینهایی که به تعریف و تمجید از هنروتجربه و نفی جریان سراسری اکران میپردازند همانها هستند که قبل از هنروتجربه سراغ دفاتر معتبر پخش فیلم میروند و وقتی نتیجه نمیگیرند به ناچار از هنروتجربه سربرمیاورند و تازه بعد از مدتی هم به نقد هنروتجربه میپردازند که چرا سانس کافی بهشان نداده؟؟!! گویا خودشان هم حواسشان نبوده اصلا اساس هنروتجربه محدودیت اکران است.

مدیرمسئول “سینماروزان” درباره اکران آثار مستند و کوتاه در هنروتجربه بیان است: این خیلی خوب است که فیلمهای کوتاه و مستند را در هنروتجربه نمایش میدهند ولی چگونه نمایش دادن مهمتر از نمایش دادن است. اینکه هفته ای یک یا دو سانس گردشی به فلان فیلم مستند میدهند منجر به دیده شدن آن اثر میشود؟؟؟ به این شیوه فیلم را عرضه کردن بهتر است یا عرضه همین فیلمهای مستند از طریق سامانه های ویدیوی درخواستی؟؟

حامد مظفری در ادامه گفته های خویش تأکید کرد: هدف گذاری هر کاری اگر درست باشد قطعا آن کار به نتیجه میرسد. آنها که هنروتجربه را برای اکران فیلمهای پشت خط اکران مانده بنا کردند یادشان نبود اکران فیلم بدون داشتن حداقل بیست سالن درجه یک، فقط آب در هاون کوبیدن است! در سینمای ایران ده ها دفتر پخش در معرض تعطیلی هستند که میشد با تقسیم فیلمهای هنروتجربه میان این دفاتر پخش هم آنها را فعال کرد و هم اسباب اکران درست فیلمهای هنروتجربه را شکل داد.

این روزنامه نگار خاطر نشان ساخت: پخش، حیطه تخصصی است و یک شبه که نمیشود پخش کننده شد. آقایان تجربه سالیان دفاتر پخش را یکجا فاکتور گرفتند و خودشان گروهی زدند برای پخش فیلمهای تجربه گرا!!! هنروتجربه برای پخش فیلم بنا شد ولی حتی یک پخش کننده در شورای سیاستگذاری آن وجود ندارد!! هنروتجربه بنا بود فیلم پخش کند یا مجله منتشر کند؟؟؟ در شورای سیاستگذاری هنروتجربه سردبیر یک مجله سینمایی حضور دارد ولی پخش کننده، حضور ندارد. چرا؟؟




در گفتگوی صریح مصطفی محمودی و حامد مظفری روی آنتن زنده رادیونمایش بیان شد⇐روسای سینما در تعارف با عوامل برگزارکننده جشنواره‌های بودجه‌خوار گیر کرده‌اند و نمیدانند این جشنواره‌ها را تعطیل کنند یا نه؟؟!/چرا به جای توسعه زیرساختهای سینما، بودجه‌ها باید صرف جشنواره‌هایی شود که مشتری اول و آخرش، برگزارکنندگان هستند؟؟/چرا دولت از افرادی که میخواهند به هر قیمت که شده و با بودجه میلیاردی دولت جشنواره کودک برگزار کنند نمی‌پرسد سهم برگزیدگان این جشنواره از گیشه سالانه سینماها چقدر بوده؟؟/ما هنوز یک پردیس سینمایی مختص کودکان نداریم ولی هر سال هزینه میلیاردی میکنیم برای جشنواره کودک!!/حداقل کاری که میشود کرد آن است که جشنواره کودک را یکی دو سال تعطیل کنند و بودجه اش را صرف ساخت چند سالن مختص کودکان کنند!/حسین انتظامی برای مقابله با «آفت جشنواره زدگی»، شورایی راه انداخته که اغلب اعضایش، مدیر یا کارمند جشنواره‌های بودجه‌خوار بوده‌اند! این، نقض غرض نیست؟؟؟/شاید هم انتظامی خواسته با راه‌اندازی این شورا از شرّ اعمال فشار برخی نیروهایی که مدعی مدیریت هستند ولی منصب خالی برایشان وجود ندارد رهایی پیدا کند!!؟

سینماروزان: آفت جشنواره‌زدگی که حسین انتظامی را واداشته شورایی هم برای مقابله با آن تشکیل دهد، مدتهاست در سینمای ایران وجود دارد و متأسفانه در گذر دوران به جای آن که برای حل آن چاره ای اندیشیده شود به طور مکرر بر دامنه آن افزوده شده و کار به جایی رسیده که یک سری مدیر-کارمند جشنواره ای تولید شده و از این جشنواره به جشنواره بعدی ترانسفر میشوند مبادا جیبشان خالی بماند!!

به گزارش سینماروزان برنامه اخیر «ارغوان هنر» در «رادیونمایش» تحلیلی ارائه داده بر این جشنواره زدگی و شورایی که انتظامی برای مقابله با آن فراهم کرد.

 مصطفی محمودی مجری-کارشناس برنامه با ارائه آماری کمّی از برگزاری بیش از چهل جشنواره در سال 97 و در عین حال تشکیل شورایی برای مقابله با آفت جشنواره زدگی از سوی حسین انتظامی، از حامد مظفری روزنامه نگار مستقل سینما خواست که درباره این تناقض تحلیلش را ارائه کند.

حامد مظفری با اشاره به آمار ارائه شده از سوی مصطفی محمودی گفت: در  سال 97 بیشتر از 40 جشنواره برگزار شده بود و بخش عمده اش هم تحت حمایت دولت بود؛ این معنایی ندارد جز آن که اگر دولت بخواهد می تواند جشنواره هایی که بی‌فایده هستند را تعطیل کند ولی چون دست اندرکاران این گونه جشنواره ها اغلب کارمندان مستقیم و غیرمستقیم دولت هستند پس روسای بخش دولتی سینما در تعارف با عوامل برگزارکننده این گونه جشنواره‌های بودجه‌خوار گیر کرده‌اند و نمیدانند جشنواره ها را تعطیل کنند یا نکنند؟!!

حامد مظفری ادامه داد: حسین انتظامی بلافاصله بعد از اینکه حکم ریاستشان زده شده است، شورایی را راه انداخته برای مقابله با آفت جشنواره‌زدگی تا لابد تعدیل جشنواره‌های بی خاصیت از طریق این شورا صورت پذیرد! اغلب افرادی که درسالهای اخیر به عنوان مدیر یا کارمند جشنواره‌های مختلف دولتی حضور داشته‌اند، الان آمده‌اند دراین شورا و گرد هم جمع شده اند که با جشنواره زدگی مقابله کنند!!! این خودش نقض غرض است. آدمهایی که سالهای طولانی به واسطه جشنواره‌های بودجه‌خوار ارتزاق کرده‌اند چگونه میتوانند جشنواره های بی فایده را تعطیل کنند؟ 

مصطفی محمودی با انتقاد از عدم پاسخگویی اعضای شورای جدیدی که انتظامی راه انداخته بیان داشت: تلاش کردیم با تعدادی از دوستان عضو همین شورایی که نام برده شد صحبت کنیم ولی متاسفانه تلاش هایمان ثمری نداد و هیچکدام از دوستان حاضر نشدند با برنامه گفتگو کنند! این خودش جای سوال است که چرا این دوستان از پاسخ به مهمترین تناقض پیرامون این شورا که گردهمایی آدمهایی متصل به جشنواره ها برای مقابله با آفت جشنواره زدگی است(!) سرباز زدند!!  تعدادی از دوستان حاضر در این شورا در سالهای اخیر مدام به عنوان دست اندرکار جشنواره هایی بوده‌اند که به اعتقاد کارشناسان، این جشنواره ها خروجی آنچنانی ندارد! سوال اینجاست که همین افراد حاضر در شورا آن قدر جسارت دارند که جشنواره های بی فایده ای را که خودشان از آن ارتزاق داشته اند تعطیل کنند؟؟

حامد مظفری روزنامه‌نگار و مدیرمسئول رسانه مستقل «سینماروزان» در پاسخ مصطفی محمودی اظهار داشت: اگر ترکیب شورا به گونه ای بود که در کنار آدمهایی که متصل هستند به بخش دولتی سینما ، یکی دو نفر چهره صنفی مستقل و صاحب تحلیل و صاحب منطق وجود داشت ممکن بود کفه به نفع همین دیدگاه مستقل پیش برود یعنی باعث می‌شد آن دو نفر آدم مستقل و در عین حال صنفی کمک کنند حداقل چند فقره از این جشنواره های بودجه خوار تعطیل شود. ولی وقتی می‌بینیم اغلب افرادی که در این شورا قرار گرفته اند، بخش عمده دستاوردهایشان از مسیر همین جشنواره های بودجه خوار بوده، یقینا نمیتوان چشم انتظار روشنی برای خروجی این شورا متصور بود!!

این روزنامه نگار ادامه داد: ترکیب شورا طوری است که فقط یک حدس را به ذهن متبادر میکند و آن هم صدور حکم برای افرادی که مدعی مدیریت هستند ولی حداقل در شرایط فعلی، منصبی خالی برایشان وجود ندارد!! به هر حال درگیری در برگزاری جشنواره در عین سودآوری مادی، مرتبط است با فصلی خاص و برای همین دست اندرکاران این جشنواره ها اگر به واسطه آن جشنواره خاص دو ماه تمام هم سرکار باشند ده ماه دیگر سال بیکارند! بیکاری نیروهایی که در حلقه قرار دارند عمدتا توأم است با اعمال فشارهای مستقیم یا غیرمستقیم برای دریافت منصبی تازه! بر این اساس میتوان این پرسش را طرح کرد که آیا این شورا راه افتاده که نیروهای متصل بجای دو ماه در تمام سال بواسطه این شورا هم که شده سرکار باشند؟؟ شاید انتظامی خواسته با راه‌اندازی این شورا از شرّ اعمال فشار نیروهایی که مدعی مدیریت هستند ولی منصب خالی برایشان وجود ندارد رهایی پیدا کند!!؟ یعنی انتظامی خواسته با پلتیکی یک سری نیروها را سرکار بگذارد و بعد از کاهش سطح فشار اینها، به امور جدیتر سینما که یکی اش وضعیت آشفته اکران است و دیگری راه اندازی صنف یکپارچه تهیه کنندگان رسیدگی کند.

مصطفی محمودی در ادامه بحث در «ارغوان هنر» با زیر سوال بردن کارکرد جشنواره های رنگارنگی که در ایران برگزار میشوند و علیرغم بریز و بپاش حداقل کارکرد را بر توسعه سینما داشته اند بیان کرد: واقعا خیلی از جشنواره های بزرگ ما هم که بودجه هنگفتی نصیبشان میشود کارکردشان را از دست داده اند. جشنواره های ریز و درشت موضوعی کوچک که دیگر جای خود دارد. بارها گزارشهایی منتشر شده درباره اینکه خیلی از مخاطبان حتی نام این جشنواره های موضوعی را هم نشنیده اند چه برسد به اینکه  در این جشنواره‌ها حاضر شده باشند. سوال این است که چرا به جای توسعه زیرساختهای سینما، بودجه‌ها باید صرف جشنواره‌هایی شود که مشتری اول و آخرش، برگزارکنندگانش هستند؟؟

حامد مظفری در پاسخ محمودی گفت: به غیر از جشنواره فجر که آن هم چند سالی است دوتکه شده تا به حاشیه برود ولی همچنان بخش ملی اش مخاطب دارد و همچنین جشنواره هایی مانند کوتاه و مستند که مسیر خود را پیدا کرده اند یک مشکل عمده در سایر جشنواره ها وجود دارد و آن هم نبود مخاطب در سالنهای نمایش فیلم است!!

این روزنامه نگار ادامه داد: برخلاف تصور عامه من فکر میکنم مدیری که حداقلی بهره هوشی داشته باشد قادر است خیلی راحت خودش را از شر این جشنواره های بودجه خوار نجات دهد. کافیست مدیر موردنظر بیاید و براساس مخاطبی که هر جشنواره دارد، جشنواره ها را درجه بندی کرده و جشنواره هایی که مخاطبشان زیر حد استاندارد است را تعطیل کند. رسیدن به آمار مخاطبان جشنواره را هم میشود از آمار بلیت فروشی دریافت.  در حال حاضر تنها جشنواره ای که از بلیط فروشی، عایدی دارد جشنواره اصلی فجر است که در بهمن ماه برگزار میشود و در سالهای اخیر بواسطه بلیت فروشی سالانه 1.5 تا 2میلیارد درآمد داشته! این جشنواره، حضورش منطق دارد چون مخاطب پشتش است. واقعا اگر هدف از برگزاری جشنواره، توجه به مخاطب است بیایند به ما بگویند این چهل و چند جشنواره ای که همه ساله برگزار میشود چقدر مخاطب علاقمند دارد و چقدر از بلیت فروشی، عایدی دارند!؟؟ اینکه جشنواره برگزار کنید و بعد مهمانان را با بهترین پرواز به فلان شهر توریستی ببرید و در بهترین هتل مستقر کنید و کلی هزینه خورد و خوراک و هدیه برای اینها کنید و بعد پز برگزاری جشنواره را دهید که نشد کار فرهنگی! جشنواره باید مخاطب را به سینما بیاورد و به واسطه حضور مخاطب بتواند به درآمدزایی برسد وگرنه صرف کرور کرور هزینه برای برگزاری جشنواره که از هر کسی برمیآید.

مصطفی محمودی با طرح مجدد این پرسش که آیا شورای مقابله با آفت جشنواره زدگی جرأت این را دارد که لااقل به تعطیلی جشنواره های ارگانی بپردازد گفت: نگاهی به کارنامه جشنواره ای در سه سال اخیر نشان میدهد که سازمان ها، ارگان ها، نهادها و وزارتخانه های دولتی نقش مهمی در حمایت از این جشنواره های پرتعداد دارند یعنی اگر حمایت مالی این سازمانها نباشد قطعا این جشنواره ها تعطیل خواهند شد. سوال این است که آیا شورای تازه ای که انتظامی راه انداخته جرأت دارد که با درجه بندی، این جشنواره ها را به سمت تعدیل ببرد؟

حامد مظفری درباره پیش بینی عملکرد این شورا بیان داشت: براساس چینش آدمهای حاضر در شورا به نظرم این شورا بیشتر به سمت توجیه برگزاری جشنواره های مختلف خواهد رفت تا اینکه جرأت کند و یک درجه بندی کیفی شفاف درباره این جشنواره ها براساس میزان مخاطبان آن ارائه دهد.

مظفری خاطرنشان ساخت: اینکه فلان نهاد و ارگان و وزارتخانه میخواهد کار فرهنگی کند ایرادی ندارد. ایراد آنجاست که وقتی سران فلان سازمان دولتی میخواهند جشنواره برگزار کنند یا به سراغ مدیران دولتی سینما میروند یا به سراغ رئوس خانه سینما. این مدیران دولتی-صنفی سینما هستند که باید به این ارگانها اطلاعات بدهند. مثلا باید به آن ارگانی که میخواهد بودجه تلف کند برای برگزاری یک جشنواره ورزشی بگوید حداقل قبلش در تولید پنج فیلم موثر ورزشی سرمایه گذاری کنند و بعد بروند به سمت برگزاری جشنواره!! یا همین افرادی که مدام اصرار دارند به هر قیمتی که شده جشنواره کودک را برگزار کنند وقتی بناست از دولت بودجه بگیرند دولت باید ازشان بپرسد که سهم اکران سالانه سینماها از فیلمهایی که در این جشنواره رونمایی شده چقدر است؟ چرا دولت از افرادی که میخواهند به هر قیمت که شده و با بودجه میلیاردی دولت جشنواره کودک برگزار کنند نمی‌پرسد سهم برگزیدگان این جشنواره از گیشه سالانه سینماها چقدر بوده؟؟ ما هنوز یک پردیس سینمایی مختص کودکان نداریم ولی هر سال هزینه میلیاردی میکنیم برای جشنواره کودک!! حداقل کاری که میشود کرد آن است که جشنواره کودک را یکی دو سال تعطیل کنند و بودجه اش را صرف ساخت چند سالن مختص کودکان کنند!




سه پرسش کلیدی منتج از ادعاهای یک عضو هیأت انتخاب فجر مبنی بر اینکه بایستی فقط ۱۵ فیلم وارد بخش مسابقه میشد⇐اول: وقتی فیلم خوب به قدر کافی تولید نمیشود چه نیازی بود به بازگرداندن بخش «نگاه نو» به جشنواره؟؟/دوم: چند درصد فیلمهای حاضر در جشنواره امسال با توصیه و سفارش «مدیر در سایه» وارد جشنواره شده‌اند؟؟ فی‌المثل پروژه بی سر و تهی که به ظاهر چندملیتی ولی در واقع محصول هتل لاله فاطمی(!) بود، با سفارش کدام مدیر وارد جشنواره شد؟/سوم: آیا واقعا سینمای ایران در یک سال اخیر نزولی بی سابقه را تجربه کرده؟؟ یعنی کیفیت «زندانیها»ی مسعود ده‌نمکی، «مصائب شیرین۲»علیرضا داوودنژاد، «ژن خوک»سعید سهیلی یا «بازیچه»محمدعلی سجادی از «پالتو شتری» هم پایین‌تر بود که نتوانستند وارد جشنواره شوند؟؟؟

سینماروزان/حامد مظفری: آنچه محمدعلی حسین‌نژاد از اعضای هیأت انتخاب جشنواره فجر درباره کیفیت پایین محصولات جشنواره گفت هرچند دیرهنگام بود(اینجا را بخوانید) ولی باز هم گفتنش از نگفتنش بهتر بود چون مجال واکاوی گفته ها را ایجاد میکند. حسین‌نژاد از جمله چهره‌های مطبوع مدیریت فرهنگی است که بارها در شوراهای مختلف از سینما تا تلویزیون حضور داشته و زیر ذره بین بردن اظهاراتش نه برای مخاطبان که برای مدیران سینمایی هم باید مهم باشد.

حسین‌نژاد به صراحت از این گفته که از میان فیلمهای ارائه شده به جشنواره فقط 10 فیلم بوده که تمام اعضای هیأت انتخاب با حضور آنها در جشنواره موافق بوده‌اند و در نهایت با احتساب فیلم اولیها باید 15 فیلم وارد بخش مسابقه میشده؛ ولی آنچه در جشنواره می بینیم بیش از سی فیلم است! به بیان بهتر بیش از نیمی از فیلمهایی که در جشنواره به نمایش درآمده‌اند مطلوب هیأت انتخاب نبوده!

سوال اول که مهمترین سوال هم است این است که وقتی فیلم خوب به قدر کافی تولید نمیشود چه نیازی بود به بازگرداندن بخش «نگاه نو» به جشنواره؟؟

تجربه جشنواره سی و ششم با دارا بودن فقط یک بخش اصلی حاوی 22 فیلم و مقایسه آن با جشنواره امسال، نشان داد که اگر تأکید بر انتخاب محصولات باکیفیت و نهایتا همان 20 تا 22 فیلم باشد نتیجه به غایت مطلوبتری عاید جشنواره و مخاطبان میشود. کجای جشنواره پارسال این حجم از نارضایتی در مخاطبان وجود داشت؟؟ هیأت انتخاب جشنواره پارسال حتی وقتی به سمت کمدی رفت فیلمهایی مانند «مصادره» و «خجالت نکش» را انتخاب کرد که چه در مضمون چه در ساختار حتی از ملودرامهای جشنواره امسال هم استانداردتر بودند! این طور نیست؟ یا کافیست مقایسه‌ای کنید میان دو فیلم با مضمون مشترک اعتیاد یکی «مغزهای کوچک زنگ زده» که در جشنواره پارسال رونمایی شد و دیگری «متری شش و نیم» که در جشنواره امسال حضور داشت؛ کدام فیلم به‌روزتر، سینمایی‌تر و ملموس‌تر بود؟

سوال دوم ناظر به نقش مدیر یا مدیران در سایه در کیفیت پایین محصولات جشنواره امسال بوده است. حسین‌نژاد باید این را هم میگفت که چند درصد فیلمهای حاضر در جشنواره امسال با توصیه و سفارش مدیر در سایه وارد جشنواره شده‌اند؟؟ این پرسش درباره پروژه بی سر و تهی که به ظاهر چندملیتی ولی در واقع کاملا محصول هتل کنتیننتال سابق(!) بود یا پروژه ای محصول یک مدیر اخیرا بازنشسته سازمان، بیش از پیش مهم میشود.

اگر پاسخ به این سوال، مثبت باشد و سفارشها کار دست هیأت انتخاب داده باید گلایه را بالاتر برد و از دبیر جشنواره پرسید که چرا هیأت انتخابی قدرتمند نچیده که در بزنگاهها به جای آن که استقلال رأی خود را حفظ کنند زیربار توصیه و سفارش بروند؟

سوال سوم که به نوعی هم به سوال اول و هم به سوال سوم وابسته است مرتبط با ادعای پایین بودن کیفیت محصولات دیده شدت توسط هیأت انتخاب است! آیا واقعا سینمای ایران در یک سال اخیر نزولی بی سابقه را تجربه کرده؟؟ منطبق با نسبیت‌گرایی هم که بخواهیم پیش برویم نباید شاهد باشیم به ناگاه در یک سال خورشیدی، کیفیت محصولات تولیدی نزولی بی‌سابقه داشته باشد.

نه، این طور نیست! حتی اگر بخواهیم برساس همان فیلمهای تجاری هم قضاوت کنیم باز می‌شد فیلمهایی سروشکل دار وارد بخش مسابقه شود نه فیلم اخته‌ای مثل «زهرمار» و فیلمی شونه تخم مرغی مثل «پالتو شتری»! یعنی کیفیت «زندانیها»ی مسعود ده نمکی یا «مصائب شیرین2»علیرضا داوودنژاد یا «ژن خوک»سعید سهیلی یا «بازیچه»محمدعلی سجادی از «پالتو شتری» هم پایین تر بود؟؟؟

جشنواره سی و هفتم در تکرار مکررات یکتا بود و این تکرار در پروژه‌های پرهزینه آن بیش از پیش به چشم میخورد. وقتی محمدرضا هنرمند بعد از سی سال و اندی، درونمایه«زنگها» را به گونه‌ای مغشوش و با صرف هزینه بالا در «سمفونی نهم» بازسازی میکند یا فیلم «پنجمین سوار سرنوشت»سعید مطلبی میشود درونمایه پروژه 7میلیاردی «متری شش و نیم» یا «پناهنده»رسول ملاقلی پور به گونه ای لرزان و با همراهی فارابی و پیام رسانی منسوب به اسپانسر جشنواره، میشود «ماجرای نیمروز2» چه میتوان گفت جز آن که یکی از ضعیفترین هیأتهای انتخاب تاریخ جشنواره را پیش رو داشته ایم!!

 کاری نداریم به اینکه سینمای ایران در دوقطبی ارگانی-پولشویی دست و پا میزند و گریزی از آن نیست ولی حتی با لحاظ کردن محصولات این دوقطبی در جشنواره، باز باید چند محصول مستقل باکیفیت وارد جشنواره میشد که سرشان به تنشان بیرزد!! آیا چنین محصولاتی اصلا تولید نشده اند که به جشنواره برسند؟؟ پاسخ این سوال اگر مثبت باشد که وامصیبتا به حال مدیران سینمایی که اسباب رونق سینمای مستقل را موجب نشده اند و اگر منفی باشد باز وامصیبتا به حال مدیران سینمایی که نتوانسته اند با چینش یک هیأت انتخاب قوی شرایط حضور این آثار را در جشنواره فراهم کنند!




«یلدا»(مسعود بخشی)⇐کلاس درس برای آنها که با پول صندوق ذخیره و لرزاندن به دنبال تولید استراتژیکند!/نقد …ی رسانه‌ای که نام ملی را گرفته و از ملیت بیشتر تاراج منابع ملی را آموخته!!!/پاشش با دِبی بالای سفیدکننده بر پیکره سلبریتی‌های ولو شده در برنامه های متصل به «ستاره چیز مربع»!!

سینماروزان/حامد مظفری:

مثبت: افتتاحیه با نمای بالای تهران و خردشدگی همه کس و همه چیز و بعد حرکت سیال دوربین تا دل جام جم بدون ادا و اطوارهای موجود در فیلم قتل زن داداش تروریستها!! مسعود بخشی بی ادعا، هیجان ایجاد میکند! بی نقص، استودیوهای جام جم را بازسازی میکند و بی لکنت روایت میکند!

مثبت: نقد …ی رسانه ای که نام ملی را گرفته و از ملیت بیشتر تاراج منابع ملی را آموخته!!! یک نقد بدون تظاهر، بدون اغراق و بدون زدن به در و دیوار!با طعنه های بجا به اختاپوسهای “ستاره چیز مربع” که بالا و پایین مخاطبان را یکی کرده اند

منفی: حرف زدن بیش از اندازه در نماهایی که به روایت گذشته کاراکترها اختصاص دارد اصطکاکیست بر پیشروی فیلم! آیا وحی منزل است فیلمی حول و حوش یک برنامه تلویزیونی، به مانند برنامه های تلویزیونی پر شود از حرافی؟

مثبت: خرده داستانکهای پیش برنده درام از نمایش کمابیش عریان فقر و نقش آن در ازدواجهای عجیب و قتلهای غریب گرفته تا پاشش با دبی بالای سفیدکننده بر پیکره سلبریتی های ولو شده در برنامه های متصل به ستاره چیز مربع به شدت کمک کرده به همذات پنداری! به اینها بیفزایید تغییر پیاپی مسیر داستان و گره افکنی های ممتد از ورود نوزاد به ماجرا تا تصادف با موتورسیکلت و گریز از صحنه تصادف و قیچی دست گرفتن مادر و ورود به اتاق نوزاد!!

مثبت: شخصیت پردازی درست و بازیگردانی صحیح!بازیهای ملموسی از بابک کریمی و آرمان درویش در قامت تهیه کننده-مجری تلویزیون می بینیم! هم کریمی و هم درویش بی درغلتیدن به تیپهای مشابه در مرز شوخی-جدی ایفای نقش کرده اند!

مثبت: اسپانسری آبفا+حمایت آپ که برای این دومی فیلمنامه ای بس طنازانه هم نوشته شده نمایانگر آن است که توجیه اسپانسر فقط نمایش لوگویش در پس و پیش تصویر نیست

مثبت: تأکید بر دانشگاه کاربردی بهینه‌سازی علم و اخلاق(!) برای تمسخر کاسبانی که به بهانه پرورش دانشجو، جیب ملت را خالی میکنند! یکی اش هم بیخ گوشمان در دوران رییس معزول در سینما راه افتاد و همین اواخر افشا شد که میلیاردها تومان فقط هزینه اجراییش است




در نشستی رادیویی با حضور مصطفی محمودی، امیرحسین شریفی و حامد مظفری مطرح شد⇐حتی قدیمی‌ترین تجاری‌سازان سینمای ایران هم نمی‌توانند سالی بیش از دو فیلم تولید کنند ولی برخی از سرمایه‌گذاران مشکوک ظرف شش ماه، پنج فیلم و یکی دو سریال تولید می‌کنند!!/یکی از دلایلی که صنف واحد تهیه‌کنندگان شکل نمی‌گیرد، منفعت‌گرایی تهیه‌کنندگانی است که شریک سرمایه‌گذاران نورس شده‌اند!/همان‌هایی که تهیه‌کنندگان را چند شقه کردند حالا هم در صنف پخش‌کنندگان تفرقه انداخته‌اند/سرمایه‌گذاری که ظرف چند ماه، شش تا هفت فیلم را تولید کرده نفر اول نیست؛ او فقط یک «رابط» است و پشت سرش افرادی دیگر قرار دارند با اهداف خاص سیاسی!!/خانه سینمایی که در ماههای اخیر در بیمه کردن اعضایش هم مشکل پیدا کرده چگونه می‌تواند با صاحبان سرمایه‌های مشکوک مقابله کند؟؟/اگر انفعال سازمان سینمایی ادامه پیدا کند در نهایت یک «اقلیت مافیایی» از تولید تا اکران را در اختیار گرفته و مابقی باید بروند سماق بمکند!!/اگر سازمان سینمایی نمیتواند عدالت را در سینما برقرار کند، بهتر نیست سازمان منحل شده و بدنه سینماگران از تهیه‌کننده تا کارگردان به طور رسمی به کارمندی همین «اقلیت مافیایی» درآیند!؟؟

سینماروزان: بحث درباره ورود پولهای مشکوک به سینمای ایران مدتها پیش از سوی رسانه های مستقل مطرح شد و بعدتر برخی رسانه های  سیاسی نیز به زعم خود بدان پرداختند و البته کار به جایی رسیده که برخی از جماعت شبه‌روشنفکری که پیشتر، این مباحث را حاشیه‌ای میدانستند و بر نقدنویسی کلاسیک اصرار میورزیدند(!!) اخیرا در شبکه های اجتماعی منادی شفاف سازی درباره ورود پولهای آلوده به سینما شده اند!!

مصطفی محمودی از منتقدان باسابقه سینمای ایران بحث ورود پولهای مشکوک به سینما را زمینه ای کرد برای بحث در تازه ترین برنامه «دست به نقد» که از «رادیوفرهنگ» روی آنتن رفت و در این بحث در کنار حامد مظفری روزنامه‌نگار و مدیرمسئول رسانه مستقل «سینماروزان»، امیرحسین شریفی تهیه کننده پیشکسوت سینمای ایران و صاحب آثاری همچون «پری»، «ضیافت»، «اشک سرما» و «سیب سرخ حوا» نیز حضور داشت.

حامد مظفری مدیرمسئول «سینماروزان» درباره ریشه های ورود سرمایه های مشکوک به سینمای ایران گفت: اواخر دهه هشتاد بود که با ورود آشکار سرمایه های هنگفت مشکوک به سینما مواجه شدیم؛ سرمایه‌گذاری که بیزنسی غیرمرتبط با فرهنگ داشت و سرانجام خیلی تراژیکی پیدا کرد، یعنی حکم اعدامش همین چند ماه پیش صادر شد، وارد سینما شد. ایشان شراکتی با یکی از تهیه‌کننده های قدیمی سینما و تلویزیون راه انداخت و با راه اندازی یک دفتر فیلمسازی، چند فیلم تولید کرد و جالب اینکه این اتفاق خیلی هم آشکار بود و ایشان خیلی آسوده خاطر از حضور در سینما حرف میزد ولی به هرحال آن بریز و بپاش و هزینه های هنگفتی که ایشان صرف تولید فیلمها کرد در کانون توجه رسانه‌ها قرار گرفت.

مظفری ادامه داد: امتداد این بریز و بپاشهای به شبکه خانگی رسید یعنی یک سری سرمایه گذارانی که پولشان مشکوک بود، شروع کردند و یک روند سریال سازی پرهزینه راه انداختند و مورد سوال رسانه های مستقل قرار گرفتند ولی پاسخ مشخصی داده نشد تا این سرمایه‌گذاران از زندان سردرآوردند و اخیرا هم که فهرست سوءاستفاده هایشان اعلام شد.

مدیرمسئول «سینماروزان» با اشاره به انتقادات بدنه سینماگران از ظهور سرمایه گذاران مشکوک بیان داشت: امسال با فوران حرف، حدیث، پرسش و سوال در این باره روبرو بودیم و در نهایت کانون کارگردانان به عنوان یک نهاد صنفی ترجیح داد سکوت را کنار بگذارد و حرف بزند و بعد دیدیم که جامعه صنفی تهیه کنندگان و تهیه کنندگان نسبتا مستقل تر، سعی کردند که بی پرواتر راجع به این موضوع صحبت کنند. الان که جشنواره فجر را هم در پیش داریم، مسلما همه چیز آشکار شد چون وقتی فهرست فیلمهای بخش مسابقه آمد دیدیم که یکی از همین سرمایه داران نورس که در یک بازه زمانی چند ماهه هفت فیلم تولید کرده وخودش هم هدفش را فقط و فقط عشق به سینما دانسته، سه فیلم در بخش مسابقه دارد؛ دو فیلم اصلی و یک فیلم رزرو. این قضیه نشان می دهد که این ماجرا تمام نشده است و ادامه دارد.

مصطفی محمودی

مصطفی محمودی مجری «دست به نقد» با بیان اینکه سینما در مجموع بیزنس پرسودی نیست درباره چرایی حضور سرمایه های مشکوک به سینما پرسید و حامد مظفری چنین پاسخ داد: به هرحال از دیرباز سینما یک هنر-صنعت جذاب بوده است و مورد توجه خیلی ازسرمایه گذارها بوده، یعنی از همان ابتدای انقلاب اسلامی و در دهه شصت هم یک سری سرمایه گذار داشتیم که وارد سینما شدند. مثلا طرف تاجر چای بود ولی سینما را دوست داشت و با یک کارگردان ارتباطات خاصی برقرار می کرد و یا با یک بازیگری وارد رابطه می شد و یکی، دو فیلم تولید میکرد و عمدتا هم شکست می خورد؛ زیرا هدف اصلی، همان ارتباط‌گیری با بازیگران بود ولی در سالهای اخیر سرمایه‌گذاران جدید مقداری هوشمندانه‌تر عمل کردند یعنی همان بحث اکران و بازگشت سرمایه را جدی‌تر گرفتند و حتی دفتر پخش اجاره کرده که فیلمهایشان از منظر اقتصادی هم به یک سوددهی نسبی برسد تا حداقل بخشی از پرسشهای مرتبط با شکست در تولید، کاور شود ولی باز سوال اصلی این است، چرا برخی از این تهیه کننده ها و سرمایه گذاران نورس می توانند در یک بازه زمانی چهار، پنج پروژه را روی غلطک بیندازند ولی تهیه کننده های قدیمی ما، حتی تجاری ترین تهیه کننده ها نمی توانند چنین کاری کنند؟

مظفری ادامه داد: حتی قدیمی ترین دفتر پخش یا دفتر تولیدی که مرتب کمدی تولید کرده و فقط و فقط برای مخاطب عام کار کرده و نگاهش هم به جشنواره نبوده است، نمی تواند سالی بیشتر از یک یا دو فیلم تولید کند ولی اینها به راحتی می آیند سالی چهار، پنج تا فیلم برای سینما و حتی کنار آن یک یا دو سریال برای شبکه خانگی تولید می کنند و همچنان علیرغم این هجمه ها به کارشان ادامه می دهند. از آن طرف نهادهای بالا دستی سینمای ما نیز هیچ واکنشی در این باره از خود نشان نمیدهند مثلا بالاترین منصب نظارتی سینما می آید و می گوید این مسأله به ما ربطی ندارد.

مدیرمسئول «سینماروزان» درباره ارتباط انشقاق صنف تهیه کنندگان با ورود سرمایه های مشکوک به سینما بیان داشت: اگر صنف یکپارچه تهیه‌کنندگان شکل می گرفت، خیلی راحت می شد این ماجرا را جمع و جور کرد. یکی از دلایلی که این صنف واحد شکل نمی گیرد، منفعت گرایی تهیه کنندگانی است که شریک همین سرمایه گذارهای نورس شدند و در همین چند سالی که اینها وارد شدند، این جماعت توانستند به سود هنگفتی برسند. محمدمهدی حیدریان رییس قبلی سازمان سینمایی بسیار تلاش کرد که تهیه کننده ها را یکپارچه کند ولی یکی از این صنوف که ارتباط خیلی نزدیکی داشت با همین سرمایه گذارهای مشکوک، سد راه شد تا اینکه آقای حیدریان رفت و در نهایت، صنوف تهیه کنندگی یکپارچه نشدند.

حامد مظفری ادامه داد: معلوم و مشخص است اگر تهیه کننده ها یکپارچه شوند، کافی است که یک آیین‌نامه منسجم داشته باشند که به راحتی هر کسی نتواند حتی به عنوان سرمایه گذار ورود پیدا کند و یا حداقل اگر ورود پیدا کرد، برود و از کانال تهیه کنندهای قدیمی که حداقل یک کارنامه شاخص و مناسبی برای تولید و یا پخش دارند و امتحانشان را پس داده اند، این سرمایه را وارد سینما کنند.

مصطفی محمودی در ادامه بحث در چرایی انفعال مدیران سینمایی در ماجرای ورود سرمایه های مشکوک پرسید و حامد مظفری در واکنش به ایشان اظهار داشت: سازمان سینمایی ما در چند سال اخیر بسیار سعی میکند بی اصطکاک و بی هرگونه تنش نسبت به اتفاقات روز، فقط مدیریت را ادامه دهد. مثلا با اینکه پروانه نمایش فلان فیلم صادر شده از ترس انتقاد چند نفر، حتی به صورت محدود هم فیلم را اکران نمی کنند و کار به جایی می رسد که کارگردان فیلم به نشست جشنواره فجر میرود و در فضایی بی ربط به انتقاد از وضعیت فیلمش میپردازد. وقتی مدیریت سینما، ضعیف و از مشاوران خبره خالی می‌شود، معلوم است که نمی تواند به‌موقع و به‌لحظه، اعلان موضع کند.

حامد مظفری ادامه داد: نه تنها مدیران سینمایی نتوانستند اسباب اتحاد صنف تهیه کنندگان را اجرایی کنند بلکه همان منفعت گرایی مانع از اتحاد تهیه کنندگان، موجب شد صنف پخش کنندگان هم دوتکه شود یعنی شرکای همان سرمایه گذاران مشکوک با اینکه در اقلیت بودند، رفتند و یک صنف جدید پخش هم ثبت کردند و مدام سعی می کنند بیانیه بدهند و مصاحبه کنند تا بتوانند خودشان را به رسمیت بشناسانند!! آن انشقاقی که به تهیه کننده ها ضربه زد، اکنون به بحث پخش ضربه می‌زند و اگر بازهم شاهد انفعال سازمان سینمایی باشیم و سازمان سینمایی ورود نکند از آن بیست و چند شرکت پخش فعال ظرف پنج سال آینده، بیست شرکت کلا بیکار می‌شوند و فقط شرکای همان سرمایه گذاران مشکوک هستند که امکان ادامه فعالیت خواهند داشت. این شرکا برای پیشبرد خویش حتی به اجاره دفاتر پخشی که سالها بود خاک میخوردند مبادرت کردند و البته با هزینه های بالایی که صرف تبلیغات کرده اند، آمار فروش خویش را هم بالا برده اند. درنظر بگیرید که پرفروشترین فیلمهای این سینما در حالت عادی 100 میلیون هم هزینه تبلیغات نمیکنند ولی شرکای یکی از همین سرمایه گذاران مشکوک هفتصد میلیون، فقط پول تبلیغات یک فیلم را داده است. بدیهی است که آن بخش خصوصی که دستش توی جیب خودش است نمی تواند با این سرمایه ها رقابت کند و ناچار باید حذف شود.

امیرحسین شریفی

در ادامه بحث برنامه «دست به نقد» امیرحسین شریفی تهیه کننده قدیمی سینمای ایران پاسخگوی سوالات مصطفی محمودی بود. محمودی از شریفی پرسید که چرا در سینمای ایران عزمی برای برخورد با سرمایه گذاران مشکوک وجود ندارد و شریفی این چنین پاسخ داد: در سینمای ایران باندی حکمفرما شده است و آن باند هم به صورت مافیایی، افرادی را وارد سینما کرده اند و با پول های ناپاک، فیلمهایی ساخته میشود و دستمزدهایی به بازیگران داده می شود که نظم سینما را به هم زده است. متاسفانه متولی سینما که وزارت فرهنگ و ارشاد است تاکنون هیچگونه برخوردی با این ماجرا نکرده است.

شریفی با اشاره به چندشاخه شدن صنف تهیه کنندگان و آسیبهای ناشی از آن گفت: متاسفانه درسینمای ایران در حال حاضر تشکل واحد نداریم و تهیه کنندگان چهارشاخه شده‌اند و اخیرا هم یک شاخه جعلی(!؟) اضافه شده است!! با این حال من در کنار بدنه تهیه کنندگان قدیمی مشغول تهیه یک اساسنامه هستیم که تهیه کنندگان سینمای ایران بیایند و زیر یک چتر و آن قدرت سابق را پیدا کنند. اگر صنف واحد شکل گیرد لااقل نیمی از فساد ناشی از ورود سرمایه های مشکوک از بیان خواهد رفت.

امیرحسین شریفی افزود: اخیرا سرمایه گذاری وارد سینما شده که ظرف چند ماه شش تا هفت فیلم را تولید کرده!! پول این تولیدات کجاست؟ پولهایی است که معلوم نیست این پولها ریشه اش کجاست. ممکن است مال آن شخص هم نباشد و فقط یک رابط باشد و وقتی تجسس می کنیم می بینیم که او یک رابط و پشت سرش افرادی دیگر هستند با اهدافی که شاید سیاسی باشد!!

شریفی تأکید کرد: من امیدوارم صنف و افرادی که در سینمای ایران واقعا کار میکنند برای مقابله با این مافیا همه با هم متحد شوند. خانه سینما باید پیشتاز اتحاد شود و مدیرعامل و اعضای هیأت مدیره اش خیلی زود تکلیف خود را با سرمایه گذاران مشکوک مشخص کنند. تاسف آور است که تاکنون اغلب مدیران دولتی-صنفی مسأله را از گردن خودشان باز کرده اند و در نتیجه حق آدمهایی که زحمتکش سینما بوده اند خورده شده! تعدادی در این وسط پولهای گنده میگیرند چون همراه همان باند مافیایی هستند. بازیگرانی داریم که میلیاردی میگیرند و بازیگری لنگ ماهی دومیلیون است و بهش نقش نمیدهد. مدیران صنفی-دولتی باید کمک کنند و نگذارند این پول های ناپاک وارد سینمای ایران شود. تا سینما همان روال عادی اش را طی کند و به قول معروف آن ویترین سینمای ایران روشن باشد و ما فیلم های خوب درسینمای ایران ببینیم و نه اینکه گروهی با فیلم هایی که با سلیقه خودشان میسازند بر فضا مستولی شوند.

شریفی ادامه داد: بنده اولین فیلم ضد داعش سینمای ایران به نام «آوازهای سرزمین من» را ساخته ام که از کلی جشنواره خارجی هم جایزه گرفته و فیلم پروانه نمایش هم گرفته است ولی فرصت اکران فیلم را نمیدهد. چرا؟ چون به نقد سرمایه گذاران مشکوک پرداخته ام و به مافیای سینمای ایران حمله کرده ام. اما من و امثال من که در سینما کم هم نیستند مبارزه با این مافیا را ادامه میدهیم و در نهایت هم پیروز خواهیم شد چون حق بر باطل پیروز است.

در ادامه بحث درباره ورود پولهای آلوده به سینما، مصطفی محمودی پیرامون عاقبت سینمای ایران تحت تأثیر این سرمایه های مشکوک پرسید و حامد مظفری پاسخ داد: اگر قرار است انفعالی که تا حالا در مدیریت سینمایی وجود داشته ادامه پیدا کند، یقینا خیلی مفید فایده‌ تر نخواهد بود که سازمان سینمایی منحل شود؟؟؟ و گروه اقلیتی که از تولید تا پخش و سالنهای سینما را در اختیار گرفته‌اند، مدیریت سینما را برعهده گیرند و به دنبال آن همه اهالی سینما از تولیدکننده تا کارگردان، پخش کننده و بازیگر، کارمند همین اقلیت شوند و به آنها حقوق ماهیانه هم بدهند؟؟؟ به این ترتیب شاید خیلی از مشکلات جانبی حل شود و ما مواجه نباشیم با سینماگر پیشکسوتی که بعد از سالها فعالیت، لنگ یک وام یک میلیونی است!!! اگر انفعال سازمان سینمایی ادامه پیدا کند در نهایت یک «اقلیت مافیایی» از تولید تا اکران را در اختیار گرفته و مابقی باید بروند سماق بمکند!! اگر سازمان سینمایی نمیتواند عدالت را در سینما برقرار کند، بهتر نیست سازمان منحل شده و بدنه سینماگران از تهیه‌کننده تا کارگردان به طور رسمی به کارمندی همین «اقلیت مافیایی» درآیند!؟؟

حامد مظفری خطاب به حسین انتظامی سرپرست تازه سینما ادامه داد:  واقعا حسین انتظامی باید تکلیف را مشخص کند بخصوص که ایشان تا پایان دوره اش وقت زیادی ندارد. کافی است ایشان رسانه ها را رصد کند و ببیند آن بدنه تهیه کننده قدیمی چه می گویند و همین که براساس نظرات بدنه استخوان خردکرده برنامه هایشان را بچیند خیلی از مشکلات حل میشود.

مظفری افزود: آنچه تاکنون درباره برخورد با سرمایه های مشکوک دیده ایم نوعی انفعال است مثلا معاون نظارت توییت میزند و می گوید تحقیق درباره ریشه های سرمایه گذاران ربطی به ما ندارد ولی نمی گوید چرا به هنگام صدور پروانه ساخت به طور شفاف، از تهیه کنندگان نمیخواهند که هویت سرمایه گذاران خود را مشخص کند. همین یک کارساده را اگر معاونت نظارت انجام میداد، ما میگفتیم دارد یک اتفاقی میفتد ولی به این اتفاق نمی افتد و موجودیت مدیریت سینما زیر سوال میرود.

حامد مظفری

مدیرمسئول «سینماروزان» ادامه داد: به هر حال وظیفه مدیریت سینمایی چیست؟ اگر درباره بحث کمک به معیشت سینماگران باشد که سازمان میگوید به من ربطی ندارد و اگر بحث کنترل سرمایه های آلوده باشد باز میگوید به ما ربطی ندارد. پس چه چیز به سازمان سینمایی ربط دارد؟  اینکه بودجه ای هر سال بیاید و صرف یک سری جشنواره و همایش و پژوهش و مدرسه و… شود؟؟

حامد مظفری در پاسخ به پرسش مصطفی محمودی مجری «دست به نقد» درباره وظیفه خانه سینما در برخورد با این ماجرا گفت: خانه سینما باید بیش از هر چیزی بر بهبود اوضاع معیشتی اصرار ورزد. همان مشکلات معیشتی را اگر بتواند حل کند خیلی از مشکلات دیگر حل میشود ولی متأسفانه این اتفاق نیفتاده و اخیرا شنیده ایم که خانه سینما در موضوع بیمه کردن اعضاء دچار مشکل شده است و در ماههای اخیر بخش عمده ای از واجدان شرایط بیمه ای خانه سینما نتوانسته اند بیمه شوند!

مظفری در پایان اظهاراتش بیان داشت: باید امیدوار بود حسین انتظامی سرپرست فعلی سازمان سینمایی کشور که در مسئولیتهای قبلی که در وزارت ارشاد داشتند بسیار اصرار داشتند بر شفاف سازی  و جریان آزاد  اطلاعات، دراین زمینه ورود کند و با حمایت از اتحاد تهیه کنندگان برنامه‌ای جامع بچیند برای مقابله با ورود سرمایه های مشکوک به سینما.




به جای بلوف زدن درباره «مردانه جنگیدن» و متهم کردن قهرمانان به «کثافت بازی»، ایمان بیاوریم به عقب افتادگی ممتد!! ⇔با پرایدوانت نمیشود در برابر تویوتا کری خواند!!

سینماروزان/حامد مظفری: «ما قهرمان نمیشیم چون اگه قهرمان نشیم هم چیزی از ارزشهامون کم نمیشه!!!»
«ما قهرمان نمیشیم چون مهم مردانه جنگیدنه!!!»
«ما قهرمان نمیشیم چون همین که به فینال رسیدیم افتخاره!!!»
«ما قهرمان نمیشیم چون روی نیمکتمون خالیه!!!»
«ما قهرمان نمیشیم چون تیم مقابل کثیف بازی میکنه!!!»

اینها که خواندید فقط مشتی نمونه خروار است از کرور کرور توجیهی که بعد از شکست در فینال آسیا، از گزارشگران فوتبال تا بازیکنان بازنده برای گریز از فاش گویی درباره عقب ماندگی فوتبالمان، جار زدند.

آقایی که شده‌ای گزارشگر شکست، بعد از چهار دهه درجا زدن و در سایه این و آن قرار گرفتن بهتر نیست توجیهاتی تازه تر پیدا کنی برای التیام جراحت عقب ماندگی؟؟؟

آقایی که کاپیتان شکستی چرا آن زمانی که در زمین حریف زیر توپ میزدید، به کثیفی فوتبال نمی اندیشیدی؟

چرا یک نفر پیدا نمیشود و رک و راست از عقب افتادگی فوتبال ایران حرف بزند؟این ژاپنی که تیمش حتی در برابر صدهزار تماشاگر ایرانی یک گاف نمی‌دهد همان‌ کشوریست که به مزدا، میتسوبیشی، نیسان، هوندا، تویوتا، سوزوکی و… شناخته میشود! ما را به چه میشناسند؟ پرایدوانت یا پی.کی؟؟

مگر نه اینکه ایمان مقدمه رستگاریست پس به جای بلوف زدن درباره ارزشها و  متهم کردن حریف به کثافت بازی ایمان بیاوریم به عقب افتادگی سالیان.




معاونت نظارتی که «خانه دختر» را اکران کرده چرا چاره‌ای نمی‌کند برای اکران «رستاخیز»؟؟

سینماروزان/حامد مظفری: اینکه احمدرضا درویش بنا داشت با ساختن «رستاخیز» و تاکید بر شعار «او که گفت نه» و «فتنه‌گر» خطاب شدن مدام یاران سیدالشهداء در فیلم ادای دین کند به کاندیدای محبوبش در انتخابات88 یا نه را خدا داند!

اینکه دست اندرکاران «رستاخیز» بابت توقیف عجولانه فیلمشان نزدیک به ده میلیاردی از فارابی بخاطر شراکت(!) گرفتند درحالیکه پیشتر مدام از تولید در بخش خصوصی میگفتند هم به کنار!!

کاری هم به کیفیت دراماتیک «رستاخیز» نداریم که کمیتش بدجوری لنگ میزد!

مسأله آن است که «رستاخیز» آخرین محصول حرفه ای سینمای ایران در باب قیام عاشوراست و توقیف آن نه تنها باعث شده سازندگان از سنجش عیار کار خویش بی‌بهره بمانند بلکه واهمه‌ای را هم در بسیاری از سینماگران علاقمند به زندگی سیدالشهداء(ع) ایجاد کرده که طرحهایشان درباره این امام را کنار بگذارند!

آیا معاونت نظارتی که توانسته آثاری پرحاشیه همچون «خانه دختر» و «عصبانی نیستم» را اکران کند و به اکران محدود فیلمی همچون «خانه پدری» رضایت دهد، نباید بتواند چاره ای کند برای اکران «رستاخیز» ؟؟؟