1

انتقاد جامعه صنفی تهیه‌کنندگان از توقیف تلویزیونی «خرگیوش»⇐این رفتارها آدمی را یاد بازی دولت و دلار و… می‌اندازد!/مگر نه اینکه رهبری بر حمایت از کالای ایرانی تأکید کرده پس چرا یک محصول کامل بخش خصوصی گرفتار تحریم تلویزیونی شده؟/برای یک بار هم که شده به شعار سال با شعور کامل توجه کنید

سینماروزان: «خرگیوش» از جمله محصولات بخش خصوصی سینمای ایران است که در روندی بی دلیل با توقیف تلویزیونی روبرو شده و اجازه پخش تیزرهای تلویزیونیش لغو شده است.

به گزارش سینماروزان در سکوت دامنگیر خانه سینما که هیچ گاه در هنگامه چنین تبعیضهایی به انتقاد از مسببان نپرداخته جامعه صنفی تهیه کنندگان سینما به عنوان قدیمی ترین صنف قانونی سینمای ایران با انتشار بیانیه ای سرگشاه به انتقاد از روند حاکم بر توقیف تلویزیونی «خرگیوش» در سال حمایت از کالای ایرانی پرداخته است.

متن بیانیه جامعه صنفی تهیه کنندگان را بخوانید:

خودسانسورى و اين همه آشفته حالى در سيما، عدم ثبات در تصميم گيرى ها، توليد قوانين لحظه اى و تصميم گيرى هاى آنى و شبانه به منظور  قلع و قمع سريال ها و برنامه هاى داراى مخاطب و اعمال سانسور مجدّد براى پخش تكرار برنامه ها همه و همه عاملى براى دفع مخاطب بيشتر  طى سالهاى عمر رسانه ملى بوده و خواهد بود!

اعمال تمام رفتارهايى كه موجب سلب اعتماد مردم از رسانه عريض و طويل سيما با ساختمانهاى گسترده و كاركنان كثيرش ميشود ، بى اختيار آدم را ياد بازى دولت و دلار و… مي اندازد كه هر دو حاصل عدم تدبير ،كارشناسى و اعمال سليقه شخصى به جاى قانون است ، به ما نشان ميدهد آسايش و آرامش در زندگى مردم و خصوصا سلايق شان اهميّت ندارد، مهم اين است رفتار و اعمال صدا و سيما تنها رضايت آن آقايان كه به نا حق در فلان مسند و فلان مركز به اصطلاح هنرى جلوس نموده حاصل شود.

در زمانى كه همه شعارها و رويكردها بر حمايت از كالاى ايرانيست و فيلم ايرانى «خرگيوش» تمام مجوزهاى لازم براى پخش تبليغات از رسانه ملى دريافت نموده معلوم نيست به ميل چه كسى به يك باره و بى دليل دستور توقف پخش تيزر آن داده ميشود و بزرگترين ضربه به اين فيلم ايرانى وارد ميشود؟ فيلمى كه تنها با سرمايه بخش خصوصى ساخته شده دچار بيشترين بى مهرى ميشود.

مگر نه اين است كه مقام معظم رهبری در پیام نوروزی‌شان امسال را به نام سال «حمایت از کالای ایرانی» معرفی کردند، نه يك كلمه كم و نه يك كلام بيشتر! كه هر نوع برداشت ازاين پيام تفسير به رأى مى باشد و بزرگ ترين ظلم به ايشان است كه هميشه بر تولید ملی و اقدام همه‌جانبه مسئولان در راستای حمایت از آن تاکید داشته اند! که در این راستا همه در این زمینه مسئولیت دارند و از آنجا که نگاه مسئولان بايد همواره به تولید ملی و سرمایه ایرانی باشد ، صدا و سيما در كجاى اين حركت بزرگ قرار دارد ؟ همراه ؟ يا مقابل !

اگر قرار است به رشد و توسعه اقتصادی دست یابیم باید به این اصول توجه کنیم؛ تولید ملی باید حمایت شود! تولیدکننده يك فيلم سينمايى باید با كمك رسانه و پخش تبليغات و تيزر به بازاریابی داخلی محصول خود دست يابد  و در پى آن مصرف‌کننده باید به حمایت از کالای ایرانی و تولید داخل توجه ویژه داشته باشد.

خواست همه ما اين است حداقل براى نمونه و برخلاف سالهاى گذشته يك بار همه با دقت نظر بيشترى به اين امر توجه داشته باشند و لطفاً مسئولين محترم برای یک بار هم که شده به شعار امسال با شعور کامل توجه داشته باشند و به معناى واقعى به آن عمل کنند، باید تولید ملی را عملا حمایت کنید تا اتفاقى نو صورت پذيرد پس با تجديدنظر در مورد  اين فيلم و ديگر فيلم هايى كه بدون دليل قانونى از پخش تبليغ محروم مانده اند قدمى در اين راه برداريد و از كالاى ايرانى حمايت كنيد. چراکه امروز تولید به حمایت در عرصه‌های مختلف از جمله تسهیل قوانین، دستورالعمل‌ها و بخشنامه‌ها، نوسازی زیرساخت‌ها نیاز دارد که همه این اقدامات باید همزمان به اجرا دربیاید.




ادعاها و اظهارات پانته‌آ بهرام درباره تلویزیون⇐مردم مرا آدم متظاهری می‌پندارند اما مشکل از من نیست؛ مشکل از تلویزیون است!/قوانین تلویزیون می‌گوید نقش مثبت مرد باید حتما ریش‌ داشته باشد و نقش مثبت زن چادری باشد!!/نباید کاری کنیم که مردم از غیرواقع تلویزیون به دروغ ماهواره پناه ببرند

سینماروزان: پانته آ بهرام از جمله دانش آموختگان مدرسه هنروادبیات صداوسیماست که فارغ از تلویزیون در تئاتر و سینما هم به قدر کفایت فعالیت داشته است. بهرام که تابستان امسال «گذر موقت» را روی پرده داشت در گفتگویی تازه به انتقاد از سیاستهای تلویزیون پرداخته که سعی دارد در کلیشه سازی مثبت و منفی برای مخاطبان.

پانته آ بهرام با اشاره به عدم اقبال عمومی به محصولات تلویزیون به «ایسنا» گفت: وضعیت تلویزیون بدتر شده و این مسأله واقعا غم‌انگیز است. در گذشته شرایط راحت‌تر و آزادانه‌تری برای انتخاب موضوع، اجرا و غیره داشتیم اما در حال حاضر مطالب عجیبی می‌شنویم؛ مانند قوانینی که می‌گوید نقش مثبت مرد باید حتما ریش‌ داشته باشد و نقش مثبت زن چادری باشد. این یک تصویر اشتباه است و تلویزیونی هم که به هر دلیل به ارایه تصویر اشتباه متهم می‌شود و می‌خواهد از خود دفاع کند، باید حداقل یک جای دفاع بگذارد. همچنین برای من که از تلویزیون شروع کردم، جای دفاع بگذارد و فرصتی به من بدهد که بتوانم بگویم که به آن شکل که دیگران می‌گویند، نیست.

بهرام ادامه داد: در این شرایط مردم از من به‌عنوان بازیگر توقع دارند و من را آدم متظاهری می‌پندارند، در حالی که مشکل از من نیست، مشکل از قوانین تلویزیون است. چطور ممکن است به مردم این باور را بدهیم که ریش داشتن حتما به معنای مثبت بودن است. چرا مردم را به افرادی که از روی ظاهر آدم‌ها درباره آنها قضاوت می‌کنند، تبدیل می‌کنیم. با این کار نمی‌توان مردم را تطهیر کرد. بدی و خوبی در درون آدم‌هاست؛ نه ظاهر آن‌ها.

او در ادامه به بازگشت خود به تلویزیون اشاره کرد و گفت: زمانی که بعد از چندین سال به تلویزیون برمی‌گردم و سر چنین ماجراهایی چالش ایجاد می‌شود، غم جهان در دلم می‌نشیند. ظرفیت‌هایی که در تلویزیون وجود دارد، بسیار زیاد است. اما زمانی که این ظرفیت محدود می‌شود، مخاطب از دست می‌رود و افراد حرفه‌ای که در حوزه تلویزیون هستند بیشتر فاصله می‌گیرند؛ بنابراین تلویزیون به یک مکعب خالی تبدیل خواهد شد و حیف است این‌گونه شود؛ چراکه تلویزیون در دسترس‌ترین مدیوم برای مردم است.

بهرام اضافه کرد: به جای اینکه فضای مجازی را فیلتر کنیم، باید فضای آزاد را تقویت کنیم. این مساله را سال‌هاست که می‌گوییم اما نمی‌دانم چرا این اتفاق نمی‌افتد. مسؤولان عوض می‌شوند و افراد جدیدی روی کار می‌آیند اما سلیقه‌ی آن‌ها تکراری است.

این بازیگر سینما و تلویزیون به دلایل دوری خود از تلویزیون اشاره و بیان کرد: یکی از دلایل من برای دوری از تلویزیون همین مساله است و همین که بودجه‌ای وجود ندارد و نمی‌توانیم کاری تولید کنیم. در واقع آمار و ارقام با هم نمی‌خواند. در یک پروژه بازی می‌کنی و باید ببینی که شبکه پولت را پرداخت می‌کند یا نه. حتی این حرف‌ها که می‌زنم تا حدی تکراری است که مرا ناراحت می‌کند، هیچ حرف تازه‌ای ندارم که بگویم و سال‌هاست که این حرف‌ها زده می‌شود. این سیستم بزرگ به ناجی بزرگی هم احتیاج دارد یا حتی به چندین ناجی تا بتوانند به سرپا شدن تلویزیون کمک کنند.

او با اشاره به جایگزینی ماهواره به جای تلویزیون ادامه می‌دهد: نباید کاری کنیم که مردم از غیرواقع به دروغ پناه ببرند. این حرف من به این معناست که الزاما شبکه‌های مجازی و خارج از ایران راستگو نیستند و از دروغ به دروغ پناه بردن فاجعه‌ترین اتفاق بشری و اخلاقی است که ممکن است رخ دهد.

بهرام درباره وظیفه تلویزیون در قبال تئاتر هم می‌گوید: من از تلویزیون در قبال تئاتر هیچ توقعی ندارم. تلویزیون اگر دست از سر تئاتر بردارد و بگذارد کار خود را انجام دهد و هیچ کاری نکند، بهتر است.




هشدار محمد آفریده نسبت به راه‌اندازی دوباره فاخرسازی⇐اسباب تأسف است که در روزگار بیکاری خیل وسیعی از سینماگران رقابتی راه افتاده برای فاخرسازی!

سینماروزان: زمزمه‌های دوباره‌ای که برای راه‌اندازی تولیدات پرهزینه فاخر شکل گرفته وقتی کنار تجربه پیشین فاخرسازی و مثلا صرف کلی هزینه برای محصولی شکست‌خورده همچون «فرزند چهارم» قرار می‌گیرد قطعا نگرانی‌ها را نسبت به اتلاف بودجه‌های عمومی تشدید می‌کند.

محمد آفریده از مدیران باسابقه سینما که اغلب سعی می‌کرد به فیلمسازان مستعد فارغ از ریشه‌های سیاسی بها دهد در نوشتاری برای سینماروزان نسبت به شیوع مجدد پدیده فاخرسازی در سینما و تلویزیون ایران هشدار داده است.

متن یادداشت آفریده را بخوانید:

فیلم یا سریال فاخر بیشتر اسم رمزی شده برای نادیده گرفتن بخش اعظمی از ظرفیتها و سرمایه‌های مولد فرهنگی این سرزمین. باعث تأسف است که بگویم در زمانی که خیل وسیعی از فیلمسازان و دست اندرکاران سینما و تلویزیون این سرزمین بیکارند و سالهاست شرمنده زن و بچه‌هایشان هستند دوباره صحبت از فیلم فاخر میشود، جالب‌تر اینکه رقابتی هم برای به دست آوردن فیلم فاخر بین اهالی این سینما به وجود آمده است.

فیلم فاخر باید میوه طبیعی فرهنگ و هنر این سرزمین باشد. طبیعی بودن یعنی مسئولان و مدیران فرهنگی این مملکت، بستر مناسب برای حضور همه طیف از سینماگران آماده و مهیا کند.،  با حضور همه و ایجاد رونق و نشاط فرهنگی در این  کشور است که آرزوهای فرهنگی و مقدس این دیار محقق می شود، پول صرف بدون حضور همه، قدرت نیست بلکه خسارت و تخریب است.  این مملکت با دو یا سه و یا.. فیلم  فاخر به جایی نمی‌رسد، فیلم فاخر مثل یک شهاب سنگ است اگر نوری داشته باشد! تنها بخش کوچکی از آسمان فرهنگ این سرزمین را روشن خواهد کرد، اما آسمان فرهنگ این سرزمین با حضور صمیمانه همه طیفها نور باران می شود.

بیاییم تا بیشتر از این دیر نشده به فکر سرمایه‌های مولد این جامعه سربلند و کوشا و امیدوار باشیم، هم اکنون بخش وسیعی از اهالی این سینما خانه نشین شده‌اند و نگران‌کننده تر بخش شکننده این سینما یعنی فیلمسازان فیلم کوتاه و مستند هستند، فیلمسازانی که با کمال تواضع و صبوری و تنها،  منتظر معجزه ای به این در و آن در می‌زنند.

مراکز و سازمانهای که برای موضوعات مهم و اهداف والا راه اندازی شده‌اند متأسفانه در شرایط حاضر، به خاطر ساختارهای دولتی و کهنه و حب و بغض ها، تنها می توانند پول کارمندانشان را بدهند و موضوع اصلی شان که حمایت و رونق خالصانه عرصه فرهنگ است، فراموش شده است. آینده نظاره گر اعمال امروز ما است، با روزمرگی‌های بیهوده و منفعت های شخصی و گروهی، آینده را فدای امروزمان نکنیم.




محمد هاشمی رییس دهه شصتی صداوسیما بیان کرد⇐در کوران فشارها برای حذف گویندگان زن، امام(ره) دستور داد پیامش را یک گوینده زن بخواند/یکی پیدا شد که می‌خواست خانواده شاه را بکشد اما امام(ره) گفت به کدام گناه؟؟/برنامه «هويت» كه در دوره لاريجاني ساخته شد خيلي واقع‌بينانه نبود/امام(ره) تأکید داشت اعمال ايده شخصي در تلويزيون و راديو ممنوع است!/به عنوان كارمند مي‌توانيم چپ باشيم يا راست باشيم اما اعمال‌نظر در صداوسیما اشتباه است

سینماروزان: محمد هاشمي‌ اولين دوره رياست بلندمدت صدا و سيما را از ابتداي دهه ٦٠ تا ابتداي دهه ٧٠ بر عهده داشته است؛ دوره ای که درگیری با جنگ موجب شده بود صداوسیما بیشتر به تریبونی برای تهییج مردم به حضور در دفاع مقدس بدل شود.

به گزارش سینماروزان هاشمی که برادر کوچکتر علی اکبر هاشمی رفسنجانی است این شانس را داشت که حضورش در صداوسیما همراه شود با حمایتهایی که امام خمینی(ره) از وی داشت و همین امر بود که ریاست او بر این سازمان را تسهیل می‌کرد.

محمد هاشمی در گفتگویی تازه درباره فشارهای افراطیون در زمان حضورش در صداوسیما به «اعتماد» بیان داشت: به ما فشار مي‌آوردند كه چرا تا وقتي مردان هستند از زنان براي گويندگي خبر استفاده مي‌كنيد؟ مثلا فشار مي‌آوردند كه ما از خانم مريم رياضي كه از گوينده‌هاي خبر قبل از انقلاب بود و بسيار هم گوينده‌اي قوي و مسلط بود، استفاده نكنيم. تماس‌هاي فراواني مي‌گرفتند كه بايد مردان خبر بخوانند. تلفن باران شده بوديم. رفتم خدمت امام و اين مشكل را در ميان گذاشتم. ايشان پرسيد كه شما به منتقدان چه جوابي داده‌ايد؟ توضيح دادم كه به منتقدان گفته‌ام چون ما جنگ داريم مردان بايد بروند جبهه. امام تبسمي كردند. يك هفته بعد مراسمي بود كه امام پيام داشتند مرحوم احمد آقا با من تماس گرفتند و پرسيدند شيفت كاري خانم مريم رياضي چه زماني است و تاكيد كردند كه پيام امام را خانم رياضي بخواند. در حالي كه قبل از آن پيام‌ها را يا آقاي توسلي مي‌خواند يا احمد مي‌خواند يا افراد ديگر. اين‌بار اما امام اصرار كرده بودند كه خانم رياضي پيام را بخواند. خب وقتي ما پيام امام را داديم ايشان خواند ديگر مخالفت‌ها تمام شد.

هاشمی ادامه داد: تعدد اين مسائل زياد بود. هر هفته مساله‌اي پيش مي‌آمد كه بايد برايش چاره‌اي مي‌انديشيدم. حضرت امام هشت سال از دوره مديريت من در قيد حيات بودند و در همين مدت توانستيم آن مواردي را كه برايش تعريف خاصي در چارچوب مسائل ديني وجود نداشت، ضابطه‌مند كنيم. بنابراين تلويزيون و راديو از بلاتكليفي و اعمال سليقه شخصي خارج شد.

محمد هاشمی با اشاره به کیفیت محصولات رسانه ملی در ادوار مختلف اظهار داشت: من هم اتفاقا به سريال «معماي شاه» نقد داشتم. منتها خيلي از حوادث كه نقل مي‌شد اغراق‌ها تاثير منفي مي‌گذاشت راجع به اشرف و نحوه ارتباط‌شان يا عبدالكريم ايادي در اين حدي كه سريال نشان مي‌داد همه كاره شاه بوده، به اين شكل نبوده است. به نظر من هم اين نوع نگاه اثر منفي داشت. برنامه «هويت» كه در دوره لاريجاني ساخته شد خيلي واقع‌بينانه نبود. چون يك عده را مي‌خواستند بزنند خراب كنند، آن برنامه را ساختند. ما نمي‌گوييم همه با يك كيفيت انقلابي بوده‌اند اما يك جامعه نبايد خودش را نفي كند. ما سعي مي‌كرديم در عين اختلاف نظر اين كار را نكنيم. همان دوره ما در صدا و سيما بسياري از نيروها به جريان‌هاي فكري وابسته بودند. اشاره كردم. رفتم خدمت امام(ره) گفتم ما با اين گروه‌ها چه كار كنيم، ايشان فرمودند به ايشان بگوييد داشتن ايده و عقيده اشكال ندارد اما اعمال ايده شخصي در تلويزيون و راديو ممنوع است و به ما هم فرمودند كه نبايد اين اتفاق بيفتد. ما به عنوان كارمند مي‌توانيم چپ باشيم يا راست باشيم. اما در برنامه‌هاي صدا و سيما بخواهيد اعمال نظر كنيد اشتباه است. بايد مديريت جلويش را بگيريد. اتفاقي كه بعد از من افتاد دقيقا عكس نظر امام بود. ما نمي‌گذاشتيم هر كسي مطابق با ميل شخصي‌اش برنامه بسازد. برنامه در شورا تصويب مي‌شد و همان مي‌رفت روي آنتن.

هاشمی با گلایه از کم لطفی نسبت به برادرش در رسانه ملی اظهار داشت: مثلا مي‌بينيم كه آيت‌الله هاشمي در برنامه‌هاي دهه فجر تلویزیون غايب است. آيا آقاي هاشمي نقشي در انقلاب نداشته؟ هفته جنگ ايشان فرمانده جنگ بوده. نه اسمي از ايشان هست نه عكسي. وقتي اين نوع مسائل مي‌آيد در كار نتيجه اين‌طور مي‌شود. من يك خاطره‌اي از امام دارم درباره فرح و بچه‌هايش. شاه را مصر دفن كردند خانواده‌اش مي‌آمدند در مناسبت‌ها سر قبر او. يك فردي آمد به من گفت اگر امام اجازه دهند دفعه بعد كه مي‌آيند سر قبر اينها را بكشم. بچه‌هاي صغير هم داشتند. من رفتم به امام اين حرف را منتقل كردم و امام فرمودند: «بِأيِّ ذنْبٍ». «به چه گناهي» مي‌خواهد اين كار را بكند؟ مثلا يك بچه صغير كه گناهي نكرده. ولي ما در كارهاي مان كه مي‌خواهيم منتشر كنيم از همين افراد يك غول مي‌سازيم. خب اين نگاه به افراد خيلي متفاوت است. ما متاسفانه يك سري موارد را براي مصرف يك هدفي مي‌سازيم ولي آن طور كه مي‌خواهيم جواب نمي‌دهد.




علیرضا عصار با انتقاد از رسانه ملی اظهار داشت⇐بدون اینکه من بدانم، اثرم را روی یک تبلیغ تلویزیونی گذاشتند!

سینماروزان: علیرضا عصار از جمله خوانندگان نسل اول موسیقی پاپ بعد از انقلاب اسلامی است که به تازگی کنسرتهایی را در تهران برگزار کرده است.

به گزارش سینماروزان عصار در گفتگویی با «ایسنا» که به بهانه همین کنسرتها با وی ترتیب داده شده با انتقاد از رسانه ملی بیان داشت: هیچ وقت درباره تصویرهایی که روی آثار من قرار داده شده، هیچ‌وقت با من صحبت نشده و درباره آن‌ها اطلاعی نداشتم. این بخش شخصی من است. من چند کار اولم را به سفارش دفتر صدا و سیما تولید کردم که متعلق به صدا و سیما است. ضمن احترام برای تمام دوستانم که در صدا و سیما کار می‌کنند، سیاست کلی آن‌ها را درباره موسیقی دوست ندارم. یکی از دلایل عمده نرفتن من به تلویزیون در این‌ سال‌ها، همین بوده است.

عصار ادامه داد: من کاری به سیاست‌گذاری کلی صدا و سیما ندارم اما درباره موسیقی این موضوع به همه ما مرتبط است. من برخورد عمومی صدا و سیما را در این زمینه دوست ندارم. در این‌که ساز را در تلویزیون نشان نمی‌دهند، هیچ منطقی وجود ندارد. من اثری را خواندم و به تلویزیون بردم که بنا به هر دلیلی گفتند نمی‌توانیم آن را پخش کنیم و من قبول کردم؛ بعدها بدون اینکه من بدانم، موسیقی آن را روی یک تبلیغ تلویزیونی گذاشتند و پخش کردند




واکنش مهرداد فرید به ادعاهای طرح شده در رسانه ملی درباره «جن زیبا»⇐آیا تولیدکنندگان «۲۰٫۳۰» سواد سینمایی ندارند؟!/آخر کدام تهیه‌کننده‌ایست که میلیاردها خرج فیلمی کند برای جشنواره فجر!؟/در زمان تمدید پروانه ساخت حتی کپی پاسپورت «نورگل یشیلچای» را هم ضمیمه کردم!/هنوز نمی‌دانند که من تهیه‌کننده «جن زیبا» هستم و نه کارگردان آن!/مگر نهادهای امنیتی بیکارند که وقتشان را صرف صدور مجوز برای بازیگران سینما کنند؟/اگر جلوی «جن زیبا» را بگیرند پس باید جلوی «خانم یایا»ی کاهانی و «تکزاس»اطیابی را هم بگیرند!/چطور بود که زمان اکران «سلام بمبئی» با حضور بازیگر زن هندی، تلویزیون چیزی نگفت؟!/سازمان سینمایی مدام بر تولید مشترک تأکید دارد و تولید مشترک امکانپذیر نیست مگر با استفاده از عوامل مشترک!

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر: حواشی حضور «نورگل یشیلچای» بازیگر سریالهای «گوزل» و «عشق و جزا» در فیلم «جن زیبا» به کارگردانی بایرام فضلی و تهیه‌کنندگی مهرداد فرید همچنان ادامه دارد.

به تازگی بخش خبری «20.30»رسانه ملی، به حضور یشیلچای بازیگر ترک در این فیلم تاخته و حتی مدعی شده که این فیلم باید مجددا با حضور بازیگری ایرانی فیلمبرداری شود!! این ادعاها با واکنش صریح مهرداد فرید تهیه کننده «جن زیبا» مواجه شد که در گفتگو با سینماروزان به شدت ادعاهای این بخش خبری را زیر سوال برد.

مهرداد فرید با زیر سوال بردن میزان آگاهی سینمایی تولیدکنندگان «20.30» به سینماروزان گفت: آیا تهیه‌کننده این گزارش و یا خود گزارشگر این خبر چندان سواد سینمایی نداشته و در واقع با مقدمات حرفه ای سینما آشنایی ندارند؟؟ به طور مثال در گزارش خود عنوان کردند که فیلم «جن زیبا» برای جشنواره فیلم فجر ساخته شده که این خنده دار ترین بخش گزارش بود! آخر کدام فیلمسازی می آید که فقط برای جشنواره فیلم بسازد؟ این ادعا بدان معنی است که عوامل این گزارش حتی تراز کاری سینما را نمیدانند.

فرید ادامه داد: یعنی یک تهیه کننده یا سرمایه‌گذار میلیاردها تومان خرج ساخت یک فیلم میکند به خاطر حضور در جشنواره فیلم فجر؟ مثل این است که بگویند فلانی فیلم میسازد برای اسکار یا جشنواره کن! صدها سال است که در کل دنیا فیلم سینمایی ساخته میشود برای مردم و ما فیلم می‌سازیم که مردم ببینند. جشنواره فیلم فجر یعنی چه؟ البته من و دیگر فیلمسازان بدمان نمی‌آید که فیلممان در جشنواره نمایش داده شود و مورد تشویق قرار بگیرد! ولی گزارشگر با همین یک جمله نشان داد که متعلق به وادی سینما نیست و در این امر سررشته ندارد و متأسفانه تلویزیون در حوزه سینما خبرنگار حرفه ای استخدام نکرده است!

این کارگردان با اشاره به گاف برخی رسانه ها که نام وی را به عنوان کارگردان «جن زیبا» آورده بود، افزود: یک خبرنگار یا گزارشگر باید با حوزه کاریش آشنا باشد. مثلا خبرنگار حوزه پزشکی میبایست با اصول آن حوزه آشنا باشد یا مثلا خبرنگار حوزه نشر و کتاب باید با مقدمات و مبانی ساز و کار نشر آشنا باشد. وقتی گزارشگر بدون اطلاع از قوانین و اصول فیلمسازی اقدام به تهیه گزارش میکند، میشود این چیزی که میبینیم. مثلا خبرنگاری آمده و میگوید کارگردان «جن زیبا» مهرداد فرید است یعنی هنوز نمیدانند من تهیه کننده فیلم هستم!!! سالهاست که در دنیای وب، مرورگری داریم به اسم «گوگل» که حتی بچه های کم سن و سال هم کارکردن با آن را بلدند. چرا نباید یک خبرنگار پیش از تهیه گزارش حداقل سرچی بکند و اطلاعاتی را جمع آوری نمایند و یکسری موارد اولیه را یاد بگیرد و بعد در مورد آن خبر و گزارش تهیه کنند.

این تهیه کننده سینما درباره برخی موارد مطرح شده در گزارش «20.30» مثلا عدم استعلام از نهادهای امنیتی برای حضور «نورگل یشیلچای» به سینماروزان اظهار داشت: گزارشگر این خبر عنوان کرده چرا این بازیگر بدون استعلام از نهادهای امنیتی در این فیلم حضور پیدا کرده که این هم یکی دیگر از حرفهای مضحک و خنده دار روزگار است! در پاسخ به ایشان عرض میکنم مگر نهادهای امنیتی بیکارند؟ این همه مسائل مهم و حیاتی در دستور کار دارند بعد فیلمسازان یکی یکی بیایند و بروند در نهادهای امنیتی بپرسند که شما فلان بازیگر یا فلان کارگردان را قبول دارید یا تایید می کنید؟ بیان اینگونه مطالب از سوی رسانه هایی که نام ملی گرفته اند(!) بسیار خنده دار است.

فرید تأکید کرد: تنها مرجع استعلام ما وزارت ارشاد است که اصلا امنیتی نیست و یک نهاد کاملا فرهنگی و هنری است و اصول و عقاید کار ذیل پرچم جمهوری اسلامی را میداند و تمام کارگردانها و تهیه کننده های سینما هم آگاه هستند که در جمهوری اسلامی چگونه باید فیلم بسازند. ما یک پروانه ساخت داریم که وقتی آن را اخذ می‌کنیم برمبنای آن کار را میسازیم. دیگر چکار داریم که برویم از نهادهای امنیتی استعلام کنیم؟ اگر من بروم وزارت اطلاعات و در بزنم و بگویم آقا من این کار را میخواهم بکنم و این عمل را میخواهم انجام بدهم آیا به من نمی‌خندند؟ من در زمان درخواست تمدید اعتبار پروانه ساخت حتی کپی پاسپورت بازیگر ترکیه‌ای فیلم را پیوست کردم که اگر مخالفتی دارند پروانه را تمدید نکنند که البته پروانه تمدید شد و هنوز هم معتبر است.

مهرداد فرید با اشاره به حواشی حضور «نورگل یشیلچای» ادامه داد: بنده از روز اولی که فرم درخواست پروانه ساخت را پر کردم در ذیل آن نوشتم که این فیلم با حضور بازیگر و ستاره سینما و تلویزیون ترکیه ساخته خواهد شد و در غیر اینصورت اصلا ساخته نخواهد شد و اگر شما مخالف هستید به من پروانه ساخت ندهید ولی پروانه ساخت صادر شد و ما با حضور این بازیگر مشغول تولید فیلم شدیم. حال من از این خانم گزارشگر سوال دارم که آیا مردم ما حق دیدن فیلم سینمایی ایرانی با حضور بازیگران خارجی را ندارند؟ اگر فردا فیلم اصغر فرهادی با حضور پنه لوپه کروز بخواهد در ایران پخش شود آیا مردم حق دیدن آن را ندارند؟ آیا فیلم «گذشته»  فرهادی که با حضور بازیگر سینمای فرانسه ساخته شد نباید اکران میشد؟ مگر آن بازیگر فرانسوی قبل از حضور در این فیلم، در فیلمهایی بازی کرده که با قوانین و موازین جمهوری اسلامی مطابقت داشته؟ فیلم «خانم یایا»ی عبدالرضا کاهانی در تایلند و با حضور بازیگر زن تایلندی ساخته میشود. آیا مردم حق دیدن این فیلم را ندارند؟ یا مسعود اطیابی کارگردان فیلم ارگانی «ماه گرفتگی» در برزیل در حال تولید «تکزاس» با حضور بازیگران زن برزیلی هستند نباید مردم فیلمش را ببیند؟ آیا «سلام بمبئی» که بازیگر زن هندی در آن بازی کرد نباید اکران میشد؟ مگر «دیا میرزا» محجبه بود؟ چطور در زمان اکران آن فیلم تلویزیون چیزی نگفت؟ اگر جلوی «جن زیبا» را بگیرند پس باید جلوی اکران این فیلمها را هم می گرفتند.

مهرداد فرید
مهرداد فرید

کارگردان «همخانه» و «بی‌تابی بیتا» ادامه داد: حالا که من پروژه ام را ده ها قدم به موازین ساخت فیلم در ایران نزدیکتر کرده و فیلمم را با حضور این خانم بازیگر ذیل پرچم جمهوری اسلامی و با حجاب مورد قبول وزارت ارشاد و نهادهای فرهنگی کشور تولید کرده ام نباید تشویق شوم؟ یا آنهایی که بیرون از جغرافیای ایران فیلمشان را میسازند و در ایران به نمایش در می آورند دارند خلاف میکنند؟ نهادهای امنیتی چرا انگشت روی آنها نمیگذارند؟ چرا آنها را مواخذه نمیکنند؟ اگر این گونه باشد که اصغر فرهادی و نظایر آنها نباید به ایران برگردند. به نظرم گزارشگر صدا و سیما وارد بحثی شده که از آن اطلاع کاملی ندارد و حرفهایی را بیان میکند که کاملا خاله زنکی و متعلق به نشریات زرد است.

این تهیه کننده سینما در واکنش به بخشی از گزارش که در آن ادعا شده بود مسئولان سینمایی خواستار فیلمبرداری مجدد این فیلم با یک بازیگر زن ایرانی شده اند به سینماروزان گفت: این گونه صحبتها و حرفها بعد از اینکه فیلمبرداری کار به اتمام رسیده غیر قابل قبول است. اگر روزی وزارت ارشاد چنین حرفی بزند که من بعید میدانم زده باشد با ساز و کار ساخت فیلم در ایران سازگار نیست. به این دلیل که وقتی شما یک پروژه تولید مشترک با یک کشور خارجی را تعریف میکنید چنین حرفهایی خلاف توافقات تولید مشترک است. مسئولان سینمایی و ارشاد یا می بایست پشت تولیدات مشترک بایستند و یا باید بگویند محصولات سینمای ایران در داخل همین مرزها محدود و ساخته شود و بعد از این هیچ تولید مشترکی صورت نخواهد گرفت. وقتی در دفترچه های سیاستگذاریشان بحث تولیدات مشترک را پیش میکشند میدانند که یکی از قوانین تولید مشترک استفاده از امکانات هر دو طرف است؛هم از لحاظ مالی و هم تجهیزات و …

مهرداد فرید تأکید کرد: ما از ابتدا اعلام کردیم که «جن زیبا» یک محصول مشترک است و بر همین مبنا پروانه ساخت گرفتیم بنابراین اگر قرار است تولید مشترک نباشد خب از این به بعد ما هم نمیسازیم. ضمن اینکه باید روشن کنیم سرمایه ای که شریک ترک گذاشته را چه کنیم؟ آیا باید فیلم را بسوزانیم؟ آیا سرمایه شریک ترک را بازگردانیم؟ آیا باید کار را متوقف کنیم؟ در حالی که از همان روز صدور پروانه ساخت میتوانستند مخالفت کنند و بگویند در سینمای ایران هیچ راهی برای تولید فیلم در بیرون از مرزها وجود ندارد و شما این فیلم را نسازید و ما هم نمیساختیم. من تصور میکنم گزارشگر تلویزیون که چنین ادعاهایی را در گزارش خود بیان کرده قواعد کار را نشناخته و سیستم فیلمسازی در ایران برایش قابل درک نیست چون سازمان سینمایی نه تنها مخالفتی با تولیدات مشترک ندارد که برای بازاریابی محصولات ایرانی در کشورهای همسایه هم که شده مدام درباره لزوم تولیدات مشترک گفته است. سازمان سینمایی مدام بر تولید مشترک تأکید دارد و تولید مشترک امکانپذیر نیست مگر با استفاده از عوامل مشترک!




ادعاها و پرسشهای بازیگری که خودش محصول تلویزیون است⇐هیچ کس تلویزیون ایران را دوست ندارد!!/درآمد تلویزیون آن قدر است که برخی کشورها می‌توانند با این درآمد کشورشان را اداره کنند!!/برخی تهیه‌کنندگان تلویزیون با صفر تومان بودجه کار را آغاز می‌کنند!/چرا افراد باتجربه و کهنه‌کار تلویزیون را رها کرده‌اند؟/تا چه زمانی تلویزیون می‌خواهد مصاحبه و حرفهای تکراری نشان دهد؟

سینماروزان: اگر در گذشته صرفا بازیگران سینما بودند که به واسطه حضور در این مدیوم و با نگاهی از بالا تلویزیون را نقد می‌کردند اما کیفیت آثار تلویزیونی در سالهای اخیر به جایی رسیده برخی از آنها که به واسطه تلویزیون شناخته شده‌اند با تندی به نقد این مدیوم می پردازند.

به گزارش سینماروزان آناهیتا همتی از جمله بازیگرانی است که هرچند کارش را با تئاتر آغاز کرد اما حضور در تلویزیون و به خصوص همکاریهایش با رضا عطاران در «خانه به دوش» و «ترش و شیرین» بود که اسباب اشتهارش را موجب شد.

آناهیتا همتی به تازگی در گفتگویی که با «برنا» داشته به انتقاد از سیاستگذاریهای تلویزیون در سالهای اخیر پرداخته است. همتی بیان داشت: من ابتدای کارم را با آموزش تئاتر و در نتیجه با بازی در تئاتر شروع کردم، بعدها به تلویزیون آمدم که در چند سال اول خوب بود ولی رفته رفته کیفیت کارهایی که برای تلویزیون ساخته و از آن پخش می‌شد به شدت پایین آمد. شاید می‌شد از کنار این مسأله گذشت اما علاوه بر این در کنار این مشکلات آدم‌هایی که به تلویزیون آمدند دیگر از هیچ قانون مدوَنی پیروی نمی‌کردند. مثلا زمانی که من کار می کردم پس از گذراندن 12 ساعت کاری ما آزاد بودیم اما در سال‌های اخیر ما با آدم‌های پر توقعی کار کردیم که از ما انتظار داشتند 18، 19 ساعت سرفیلمبرداری بمانیم و هیچ حرفی هم نزنیم و بعدها شرایط خیلی بد شد.

این بازیگر ادامه داد: بدتر از آن برخی‌ها با صفر تومان بودجه شروع به ساخت یک کار می کردند در صورتی که پیش‌تر تهیه کننده باید از یک سطح مالی مشخص برخورد می بود یا حتی حساب بانکی‌اش را هم چک می‌کردند. کم کم تهیه کننده‌ها بی پول شدند و از ما برای حضور در کارهایشان دعوت می کردند و وعده می دادند که هر وقت تلویزیون پول ما را داد ما نیز با شما تسویه می‌کنیم. از آنجا که تلویزیون هم در هیچ زمانی خوش حساب نبوده است این تسویه هم هیچ وقت صورت نمیگرفت.

بازیگر سریالهای «لطفا دور نزنیم» و «باغ سرهنگ» افزود: با این حساب بعد از مدتی فرد دلسرد می‌شود زیرا با خودش می‌گوید چقدر انرژی بگذارم و آخر سر هم به هیچ نتیجه‌ای نرسم؟ البته بعد از چند سال که تلویزیون هم پول تهیه کننده‌ها را می‌دهد، یک سری از تهیه کننده‌ها نیز پول را برای خودشان بر می‌داشتند و باز هم به عوامل نمی‌دادند. من نیز بیشتر از بیست سال توان نداشتم با این شرایط مبارزه کنم و گفتم دیگر تلویزیون کار نمی کنم. وقتی که توان مالی پایین می آید کیفیت متن‌ها، کیفیت آدم‌ها و سوادشان هم پایین می‌آید. بازیگران نیز تا یک جایی می‌توانند مدارا کنند و بعد کنار می روند.

آناهیتا همتی خاطرنشان ساخت: در حال حاضر واقعا تلویزیون برنامه خاصی ندارد و مردم هم نگاه نمی‌کنند. الان مردم سریال‌های تکراری را از شبکه‌های دیگر نگاه می‌کنند و حتی از روی ماهواره برنامه های ایرانی که خودمان در بیست سال پیش ساخته‌ایم را می‌بینند. من نمی دانم در حال حاضر سریال «ترش و شیرین» از کدام شبکه پخش می‌شود اما از مردم و اطرافیان می‌شونم که چقدر دوباره از آن استقبال می‌کنند. مگر ما بد راهمان را می رفتیم که متوقفمان کردند؟ چرا شرایط را به گونه ای فراهم کرده اند که افراد با تجربه و کهنه کار تلویزیون را رها کرده اند؟ تا کی تلویزیون می‌خواهد مصاحبه و حرفهای تکراری نشان دهد؟

این بازیگر 44ساله تأکید کرد:  در برخی از کارهای تلویزیونی حتی متن را به صورت کامل در اختیار بازیگر نمی گذارند. اگر همه بازیگران این روند را نپذیرند و کار نکنند کیفیت کار و سطح خودشان را به خاطر کار در تلویزیون پایین نیاورند این اتفاق نمی افتد. به هر حال تلویزیون باید روزی به خودش تکانی بدهد و کارش را درست انجام دهد تا مردم آن را دوست داشته باشند. الان هیچ کس تلویزیون ایران را دوست ندارد. حتی برخی از این عصبانی‌اند که چرا فوتبال‌ها را هم کامل نشان نمی‌دهید. علاوه بر این‌ها درآمدی که تلویزیون دارد رقم بسیار بالایی است طوری که حتی برخی کشورها فقط با درآمد تلویزیون ایران می توانند کل کشورشان را بچرخاندند.




ورود رسانه متبوع هلال‌احمر(!) به ماجرای ممنوع‌الفعالیتی در تلویزیون⇐یک مدیر: اگر فردی هنجارها را رعایت نکند از او دعوت به کار نمی‌شود درست مثل جشنواره کن!!!/یک عضو شورای نظارت بر صداوسیما: اگر فردی که ممنوع‌الفعالیت شده شکایت کند حتما به ماجرا ورود خواهیم کرد

سینماروزان: ماجرای ممنوع الفعالیت شدن برخی از هنرمندان در برهه های زمانی مختلف در رسانه ملی ماجرایی است که سالهاست درباره آن شنیده ایم و احتمالا حالا حالاها هم درباره اش خواهیم شنید.

به گزارش سینماروزان مشخص نبودن ضوابط مربوط به ممنوعیت از فعالیت و عدم اعلام رسمی فهرست افراد ممنوع از فعالیت زمینه ساز گزارشی در «شهروند» روزنامه متبوع سازمان هلال احمر شده است؛

این رسانه که با ترکیب یک واژه فارسی با واژه ای عربی عبارت نادرست «ممنوع الکار» را برای ممنوعان از فعالیت به کار برده کوشیده هم فهرستی ارائه دهد از جماعت ممنوع الفعالیت و هم نظرات برخی مدیران درباره این ماجرا را منعکس کند.

متن گزارش این رسانه را بخوانید:

«ممنوع‌الکار»! این عنوانی است که به آنها داده شده و گاهی هم به همین نام و به‌صورت رسمی اعلام می‌شود. همین چندی پیش بود که وقتی اسم یکی از هنرپیشه‌های تلویزیونی به میان آمد و از ممنوع‌التصویری‌اش صحبت شد، این تأکید وجود داشت که او ممنوع‌التصویر نیست، «ممنوع‌الکار» است.
حالا اما موضوع توجه بیشتری را جلب می‌کند آن هم وقتی فردی مثل «حسین زمان» خواننده نام‌آشنای ایرانی صحبت از ممنوع‌الکاری خود به میان آورده و از اوضاع و احوال زمانه گلایه می‌کند. او گفته است که حتی از تدریس او هم جلوگیری کرده‌اند. «حسین زمان»ی که وقتی سوابقش را ورق می‌زنید اخراج از دانشگاه توسط ساواک و ترک تحصیل از دانشگاه‌های خارج از کشور برای حضور در جبهه و حتی فرماندهی مخابرات نیروی دریایی سپاه هم دیده می‌شود و این سوال را پیش می‌آورد که ممنوع‌الکاری، آن هم در این حد که حتی از تدریس او در پردیس دانشگاه شریف در کیش جلوگیری شود با چه استدلال و البته در چه چهارچوبی انجام شده است.
حسین زمان خودش گفته است: من تا چهار‌سال پیش عضو هیأت علمی پردیس دانشگاه شریف در کیش بودم و تدریس می‌کردم اما از همان زمان تا امروز از تدریس من در این دانشگاه نیز جلوگیری کردند، پس می‌شود گفت که شانزده‌سال است اجازه فعالیت هنری ندارم! در دولت‌های یازدهم و دوازدهم، حدود ١٠بار به وزارت ارشاد و اداره کل موسیقی مراجعه کردم تا فعالیت هنری خود را آغاز کنم. در چهار‌سال دولت یازدهم، پاسخ قانع کننده‌ای نگرفتم و در دوره جدید هم دوباره مراجعه کردم و با من گفت‌وگوهایی شد که هیچ نتیجه‌ای نگرفتم. به من اعلام شد که نتیجه جلسه را به شما اعلام می‌کنیم اما ماه‌هاست که هیچ نتیجه‌ای به من اعلام نشده است. همچنین از طریق خانم مولاوردی که دستیار ویژه رئیس‌جمهوری در امور حقوق شهروندی است، تقاضای رسیدگی به کارم را کردم و ایشان نیز قول دادند مسأله را پیگیری کنند اما همچنان نتیجه‌ای حاصل نشده است.
تأکید زمان بر این بود که «صدای من نباید در قالب یک اثر هنری منتشر شود البته برای این مسأله هیچ حکمی از جانب مراجع قضائی صادر نشده و هیچ توضیحی نیز به من داده نمی‌شود که دلیل این مسأله چیست. فقط گفته می‌شود از بالا دستور داده شده که شما اجازه فعالیت ندارید».
این «دستورات از بالا» هر چند ظاهرا در همه حوزه‌های هنری وجود دارد اما در تلویزیون به‌طور اخص وجود داشته است! تخصیصی که باعث شده اسامی زیادی را در این زمینه بشنویم. اسامی‌ای که گفته شده یکی برای حضور در یک ستاد انتخاباتی ممنوع‌الکار شده و دیگری به دلیل حضور در عکس آن هم با شلوارک!

اسامی‌ای که هر کدام در مقاطعی ممنوع‌الکار بوده‌اند یا ممنوع‌الکاری آنها ادامه دارد: فاطمه معتمدآریا، سحر قریشی، مهران مدیری، باران کوثری، پگاه آهنگرانی، جواد یحیوی، مهراب قاسم‌خانی، پیمان قاسمخانی، بهاره رهنما، فرزاد جمشیدی و ده‌ها تن دیگر که حتی برای سازمانی با طول و عرض تلویزیون زیاد است.


نگاه مسئولان
کریمی که مسئولیت‌هایی در شبکه دو داشته است، هرچند در آغاز بحث، اثری از مسافرت در او دیده نمی‌شد، اما با تأکید بر این‌که «ممنوع‌المصاحبه ‌است»! از پاسخ به سوالات به بهانه سفر طفره رفت. او در پاسخ به این سوال که «آیا ممنوع‌الکاری در تلویزیون و به‌صورت کلی در مجموعه صداوسیما، تابع قانون خاصی است؟» گفت: از این موضوع اطلاعی ندارم.


محمدرضا جعفری‌جلوه هم در پاسخ به این سوال که «ما در روزنامه شهروند در حال پیگیری موضوع ممنوع‌الکاری در حوزه هنر هستیم و این سوال را طرح کرده‌ایم که آیا در صداوسیما یا در کلان ماجرا در حوزه فرهنگ، قانونی برای ممنوع‌الکاری وجود دارد؟» گفت: درباره این موضوع اصلا نظری ندارم. این سوال از او شد که «آیا می‌توان گفت ممنوع‌الکاری‌ها محصول سلیقه هستند و قانون مکتوبی وجود ندارد؟» جعفری‌جلوه پاسخ داد: نظری ندارم. 

یکی دیگر از مدیران صداوسیما در پاسخ به وجود قانون مکتوب درباره ممنوع‌الکاری در صدا‌و‌سیما گفت: ما چنین قانونی نداریم و از اساس ممنوع‌الکاری در صداوسیما ربطی به این سازمان ندارد و معمول این است در مواردی، از بخش‌های مختلف خارج از سازمان، از مجموعه درخواست می‌شود.

او گفت: ما در صداوسیما چیزی به نام ممنوع‌الکاری نداریم. بلکه اگر فرد هنجارهای بااهمیت برای سازمان را رعایت کرد، از او استفاده می‌شود و اگر این موضوعات را رعایت نکرد، از او دعوت به کار نمی‌شود این هم، همه جای دنیا مرسوم است؛ مثلا در خود جشنواره کن هم می‌گویند فلان کت‌و‌شلوار را باید بپوشید و کروات بزنید و اگر رعایت نکنید، به‌عنوان میهمان رسمی اجازه حضور نخواهيد يافت.

موضوعی که البته برخی از هنرمندان آن را رد می‌کنند و بحث هنجارهایی که مد نظر برخی مسئولان است را ورود به حوزه خصوصی خود تلقی می‌کنند. به هر روی آن‌طور که مسئولان صداوسیما درباره این موضوع اعلام نظر کرده‌اند دست کم از روی شواهد به نظر می‌رسد «قانون مکتوبی» در این زمینه وجود ندارد و هر چه هست «قوانین نانوشته» است. مواردی که به گفته آن مدیر در صداوسیما، اساسا به این سازمان مربوط نیست مگر در مواردی که به پوشش افراد آن هم در برنامه ربط داشته باشد.
در همین حال عضو شورای نظارت بر صداوسیما هم از چند‌و‌چون ماجرای ممنوع‌الکاری در حوزه فرهنگ و هنر به‌ویژه در صداوسیما بحث به میان آورده است. سیداحسان قاضی‌زاده وقتی با این سوال که «آیا در صداوسیما قانونی به نام ممنوع‌الکاری وجود دارد یا خیر؟» گفت: این سوالات حاشیه به وجود می‌آورد.

در ادامه از عضو شورای نظارت بر صداوسیما سوال شد: خارج از صداوسیما آقای حسین زمان به‌ عنوان فردی که سوابق مختلفی در انقلاب دارد، ممنوع‌الکار است؛ در صداوسیما هم چنین مواردی وجود دارد؛ شما چطور با این موارد برخورد می‌کنید آیا شورا شأن ورود به این موضوعات را دارد؟» گفت: ما راجع به اشخاص و افراد حرف نمی‌زنیم؛ بلکه کلیت ماجرا را مورد بحث قرار می‌دهیم. در پاسخ به این بخش از سوال که شورا چطور وارد موضوعات مربوط به این حوزه می‌شود، باید گفت در صورتی که فرد چنین وضعی داشته باشد و به شورا شکایت کند، ما وارد موضوع می‌شویم. عضو کمیسیون فرهنگی در پاسخ به این سوال که آیا تاکنون سابقه‌ داشته که فردی شکایت کند و موضوع منتفی شود، گفت: تاکنون چنین موردی نداشته‌ایم!




حتي خودکشي دردناک دختران نوجوان اصفهاني هم جلوي اين مميزي را نگرفت⇐قلمع و قمع «بشارت…» در رسانه ملي!

سينماروزان: ن: هرچند بالاخره ۵ سال بعد از توليد و پس از انتشار خبر خودکشي دو دختر نوجوان اصفهاني به خاطر درگيري در بازي آنلاين «نهنگ آبي»، درام «بشارت به يک شهروند هزاره سوم» روي آنتن رفت اما حذفيات مفهومي  نشان داد آثار مصلحانه جایی در تلویزیون ندارند.

به گزارش سينماروزان «بشارت…» که ماجراي خودکشي سريالي دختران يک دبيرستان و تلاش يک آموزگار براي پيدا کردن سرمنشأ خودکشيها را روايت مي‌کند چه در نسخه جشنواره و چه در نسخه اکران به واسطه تصويرسازي صريحي که از رسوخ نوميدي در بدنه جوان ارائه مي‌دهد اثري پيشرو نشان داد.

پخش «بشارت…» از رسانه ملي فارغ از مميزي نماهاي مربوط به عرياني سرمنشأ خودکشي‌ها و همچنين تعديل نماهاي عاشقانه ميان بانوي آموزگار و همسرش، به واسطه يک حذف مفهومي مورد توجه قرار گرفت.

در سکانسي از «بشارت…» هنگامه قاضياني-ايفاگر کاراکتر آموزگاري که به دنبال کشف ريشه خودکشيهاست- به صراحت، يأس و افسردگي دختران نوجوان را عاملي مي‌داند بر غرق شدن آنها در فضاي مجازي و در نهايت رقم خوردن اتفاقاتي پيش‌بيني نشده. اين سکانس «بشارت…» در تلويزيون تعديل شده است.

چرا؟

آيا  حتي 5 سال بعد از توليد فيلم و در شرايطي که افشاي ماجراي خودکشي دو دختر نوجوان اصفهاني به خاطر درگيري در «نهنگ آبي» در کانون توجه جامعه شناسان قرار گرفته باز هم رسانه ملي جرأت حرف زدن درباره نوميدي اپيدميک لااقل در بخشي از جامعه نوجوان و جوان را ندارد؟ جالب است که اين نوع نگاه در فيلم و از طريق تصويرسازي کاراکتر حميد فرخ نژاد کاملا نقد شده است اما نتيجه گيري کليدي فيلم از زبان هنگامه قاضياني حذف شده است.

سانسور سکانس کليدي «بشارت…» فارغ از آن که نشان دهنده يکي از دلايل عقب‌ماندگي سالهاي اخير رسانه ملي از مخاطبان است مي‌تواند دليل بي‌توجهي مطلق به فيلم در زمان رونمايي در جشنواره فجر و بعدتر بايکوت از سوي داعيه‌داران سينماي ارزشي در زمان اکران را آشکارتر کند.

مدعيان ارزشها که مدام فرياد وامصيبتا سرداده‌اند که سينماي ايران به دنبال تصويرسازي ملموس آموزه هاي ديني نيست چرا فيلمي که به صراحت گناهي به نام نوميدي را به نقد مي‌کشد بايکوت کردند؟ به خاطر تصويرسازي واقعيتي به نام شيوع نوميدي در ميان جوانان و نوجوانان؟

جالب است به تازگي و بعد از پخش فيلم از رسانه ملي روزنامه اصولگراي «کيهان» به «بشارت…» تاخته که چرا قهرماني ندارد که برود با پلیدی ها ( که لابد از دید آنها تبهکاران کلیشه ای فیلم های جنایی اند!!) دربيفتد؟! در صورتي که قهرمان اصلي فيلم که يک زن است به شيوه اي ماندگار که آن که آن هم آموزش و تغيير ذهنيت نسبت به پوچي است در حال مبارزه با رواج اين پديده در دانش آموزان هدف خويش است.

بشارت…» تاخته که چرا قهرماني ندارد که برود با پلیدی ها ( که لابد از دید آنها تبهکاران کلیشه ای فیلم های جنایی اند!!) دربيفتد؟! در صورتي که قهرمان اصلي فيلم که يک زن است به شيوه اي ماندگار که آن

ببينيد چقدر فاصله افتاده ميان سخني از امام علي(ع) که نوميدي را بزرگترين گناه مي‌داند با ساختار مديريتي رسانه‌هاي مدعي ارزشها که حتي جرأت آن را ندارند بازتاب عيني اين سخن را در يک مديوم خالص تصويري ببينند؟




واکنش کمال تبریزی به روی آنتن نرفتن «سرزمین کهن/سرزمین مادری» در موعد مقرر⇐به‌خاطر آماده نبودن تیتراژ بود!!!

سینماروزان: «سرزمین کهن» اول بار بهمن 92 روی آنتن رفت اما فقط بعد از پخش چهار قسمت و به دلیل اعتراضات صورت گرفته از سوی قوم بختیاری به برخی دیالوگهای سریال، پخش سریال متوقف شد تا هفته گذشته که بعد از حدود سه سال، درباره پخش مجدد این سریال با تغییر نام به «سرزمین مادری» از 14 مهرماه اطلاع رسانی شد اما سریال در موعد موردنظر روی آنتن نرفت تا کلی سوال درباره عدم صدور مجوز پخش مطرح شود.

به گزارش سینماروزان با این حال کمال تبریزی کارگردان «سرزمین کهن» یا «سرزمین مادری»، روی آنتن نرفتن را به دلایل فنی نسبت داده و به «آنا» گفت: مشکل پخش نشدن به دلایل قبلی و چند سال پیش این سریال مربوط نمی‌شود بلکه دلیل عدم پخش در زمان اعلام شده فقط به جهت آماده نبودن تیتراژ فیلم و برخی مشکلات فنی بوده که در حال حاضر این مشکلات برطرف شده است.

وی در خصوص زمان پخش این سریال اظهار داشت: تا جایی که به من خبر داده‌اند،  این سریال جمعه این هفته 21 مهر ماه روی آنتن شبکه سه سیما خواهد رفت. البته باز هم مدیران خود شبکه در خصوص زمان قطعی پخش «سرزمین مادری» باید اطلاع‌رسانی کنند. در هر حال من تا جایی که در قبال این سریال وظیفه داشته‌ام، انرژی گذاشته‌ام.

وی ادامه داد: برای پایان دادن به اعتراضاتی که چند سال پیش در خصوص سریال «سرزمین کهن» ایجاد شده بود، بار دیگر این سریال را تصویربرداری کردم که تقریبا یک سال پیش ضبط مجدد آن تمام شد و سریال را به شبکه فرستادم، حتی عنوان آن را نیز تغییر دادم در واقع دینی که در مورد اتمام این سریال به گردن داشتم را انجام داده‌ام.




مهدی فخیم‌زاده: بازپخش برخی کارهای قدیمی به مدیران تلویزیون ارتباطی ندارد و معلول کمبود بودجه است/از اواسط دوران ضرغامی تلویزیون دچار معضل کمبود بودجه شد و این معضل همچنان باقیست/تا بودجه نباشد کسی به سراغ تولید سریال تاریخی-مذهبی نمی‎‌رود

سینماروزان: مهدی فخیم زاده از جمله کارگردانان باسابقه سینماست که سابقه فعالیت برای تلویزیون را هم دارد و از جمله دو سریال تاریخی «ولایت عشق» و «تنهاترین سردار» را کارگردانی کرده است.

به گزارش سینماروزان بازپخش چندین و چندباره آثار تاریخی-مذهبی قدیمی و از جمله «مختارنامه» از رسانه ملی موجب شده مهدی فخیم زاده در این باره طرف پرسش قرار گیرد.

مهدی فخیم زاده که قصد دارد به زودی و بعد از سالها دوری از سینما فیلمی با نام «مشت در وقت اضافه» را بسازد با اشاره به دلیل بازپخش برخی سریال‌ها در تلویزیون به «ایسنا» گفت: زمانی که تلویزیون برای تولید آثار نمایشی جدید بودجه ندارد، مجبور می‌شود به اینکه سریال‌های قدیمی را بازپخش کند و تکرار یک سریال دیده شده دیگر جذابیتی برای بیننده ندارد.

این کارگردان با اشاره به روند تولید سریال‌های تاریخی مذهبی، بیان کرد: ساخت سریال‌های مذهبی و تاریخی بودجه زیادی لازم دارند و مدت زمان زیادی طول می‌کشد تا به نتیجه برسد. تولید سریال «مختارنامه» هفت سال طول کشید. همچنین مجموعه «ولایت عشق» را دو سال و نیم فیلمبرداری کردیم؛ البته از زمانی که من شروع به تحقیق و نگارش فیلمنامه این سریال کردم تا زمانی که پخش سریال تمام شود، پنج سال زمان برد.

فخیم‌زاده به مشکلات مالی تلویزیون اشاره کرد و گفت: ساخت این نوع سریال‌ها سنگین و دشوار است و هزینه زیادی برای تولید آن‌ها نیاز است. تلویزیون از اواسط دوره آقای ضرغامی، رییس سابق سازمان صدا وسیما گرفتار معضل کمبود بودجه شد در نتیجه اگر بودجه نباشد اصل قضیه یعنی تولید و کیفیت هم دچار مشکل می‌شود.

او با اشاره به اینکه پخش تکراری برخی سریال‌ها از تلویزیون معلول کمبود بودجه است ادامه داد: بازپخش برخی کارهای قدیمی از تلویزیون به مدیران سازمان ارتباطی ندارد، بلکه به بودجه تلویزیون مربوط می‌شود. در حال حاضر تلویزیون به دلیل مشکلات مالی تحمل مخارج سنگین برای تولید یک پروژه را ندارد، بنابراین زمانی که تلویزیون برای تولید آثار نمایشی جدید بودجه ندارد، مجبور می‌شود سریال‌های قدیمی را بازپخش کند و تکرار یک سریال دیده‌شده دیگر جذابیتی برای بیننده ندارد.

این بازیگر درباره محتوای برخی مجموعه‌های تلویزیونی اظهار کرد: من به دلیل اینکه تمامی سریال‌های تلویزیون را ندیده‌ام، نمی‌توانم قضاوت کلی کنم  اما کیفیت محتوای سریال‌های تلویزیونی هم به بودجه بستگی دارد و مدیران هم نمی‌توانند کاری کنند.

او درباره تاثیر بودجه بر کیفیت ساخت یک سریال توضیح داد: زمانی که برآورد بودجه سریالی که تولید آن هفت یا هشت ماه زمان می‌برد، پایین باشد باعث می‌شود که آن سریال در چهار ماه فیلمبرداری و تمام شود؛ بنابراین این کم وقت گذاشتن بر روی تولید یک سریال، به کیفیت آن لطمه خواهد زد.




رسانه اصلاح‌طلب با انتقاد از «عام‌نگری» تلویزیون در محرم طرح کرد⇐جز تقسیم کادر تلویزیون به دو تا چهار بخش و پخش زنده سوگواری کاری ازشان برنمی‌آید؟

سینماروزان: منهای آثاری مانند «چهلچراغ» که به واسطه حضور یکی مانند محمدرضا شهیدی فر در قامت اجرا متفاوت می نمود، کیفیت برنامه های تلویزیون در دهه اول محرم تعریفی نداشت.

این کیفیت نه چندان قابل قبول موجب شده که روزنامه اصلاح طلب «شرق» در یادداشتی با عنوان «یک سویه نگری تاریخی» به رسانه ملی بابت کلیشه پردازی های تکراری در محرم انتقاد کند.

متن یادداشت این رسانه اصلاح طلب را بخوانید:

امسال هم محرم و تاسوعا و عاشورا در حوزه‌های رسانه‌ای، عمدتا به سياق گذشته بود؛ یعنی نمایش انبوه عزاداری و نوحه‌خوانی و ذکر مصیبت در نقاط مختلف کشور، به همان شیوه‌های کلیشه‌ای که نمونه بارزش تقسیم‌شدن کادر تلویزیون به دو تا چهار قسمت و پخش هم‌زمان این‌گونه مراسم‌ها در چند شهرستان است. واقعا فلسفه و پیام عاشورا چیست و چگونه ‌باید به نقش و جایگاه فرهنگی و ارزشی واقعه کربلا پرداخت تا حق مطلب ادا شود؟ آیا وظیفه و رسالت تلویزیون، محدود و مقیدشدن در یک «عام‌نگری» صرف است؟ آیا این‌روزها بهترین زمان برای اختصاص سخنرانی‌ها و میزگرد‌هایی در این زمینه با دعوت از استادان و صاحب‌نظران نیست؟ دکتر علی شریعتی در کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» خود می‌گوید: «اما هیچ‌گاه هیچ‌کس نباید از امام کلمه‌ای بر زبان آورد، کلمه‌ای که به مردم بیاموزد که این امام که بود؟ چه می‌اندیشید؟ چه‌ها گفت؟ و اساسا چه‌ کرد؟ و در جامعه‌اش، عصرش، پس از وفاتش چه اثری گذاشت؟ رسالت امامت خود را چگونه انجام داد؟».

اصلا چه اشکالی دارد که این جسارت را به خرج دهیم و با استفاده از این فرصت، به نقد آرای شریعتی در حوزه اسلام‌شناسی و … تفکر شیعی و انقلابی بپردازیم و از موافقان و مخالفانش دعوت به عمل آوریم؟ یادمان نرفته که اوایل انقلاب در همین تلویزیون نحله‌های فکری گوناگون، اعم از روحانی و سیاسی، کنار هم می‌نشستند و در محیطی مسالمت‌آمیز به بیان دیدگاه‌های خود در مورد مباحث فلسفی، اجتماعی، سیاسی و … می‌پرداختند.

آیا آن مقطع تاریخی، یک دوره طلایی و استثنائی بود؟ اگر واقعا فرهنگ عاشورا و قیام امام‌حسین(ع) و یارانش فراتر از شعار برای دولتمردان و سیاست‌گذاران فرهنگی – هنری و رسانه‌ای ما ارزش و اهمیت بنیانی دارد، ‌چرا این‌قدر چرخه تولیدمان در این خصوص فقیر است؟ از نظر ارزش‌های کیفی، هنوز باید به «روز واقعه» شهرام اسدی و «مختارنامه» داوود میرباقری دل خوش کنیم. روی همین اصل، در این سال‌های اخیر همواره شاهد نمایش دوباره بخش‌هایی از مجموعه تلویزیونی «مختار» از شبکه‌های داخلی بوده‌ایم. ای‌کاش لااقل به همین مناسبت با دعوت از داوود میرباقری و تاریخ‌نگاران و منتقدان، ‌این مجموعه مورد ارزیابی همه‌جانبه قرار می‌گرفت و به برخی از ابهامات تاریخی پاسخ داده می‌شد و از زاویه‌ای دیگر نیز به آسیب‌شناسی ساخت و تولید آثار تاریخی- مذهبی (در قالب فیلم و سریال) پرداخته می‌شد.  و نکته عجیب و سؤال‌برانگیز دیگر اینکه، محرم دیگری آمد و تاسوعا و عاشورای دوباره‌ای را پشت‌سر گذاشته‌ایم، اما همچنان فیلم «رستاخیز» احمدرضا درویش امکان نمایش عمومی پیدا نکرد.




گلایه‌های یک گوینده بازنشسته تلویزیون⇐محمدرضا حیاتی بعد از بازنشستگی گفت هشت سال زیر بمباران خبر می‌خوانده در حالی که در تمام هشت سال جنگ، در تهران بود!!!/ما که هشت سال جنگ در مرکز اهواز بودیم چه باید بگوییم؟/در اوج مظلومیت و تنهایی از صداو سیما بازنشسته شدم بدون اینکه کوچک‌ترین قدردانی از ما به عمل بیاید/زمان ضرغامی نیروهای باتجربه را تمدید رسمی کردند اما زمان سرافراز تفاوتی بین یک کارمند مالی و گوینده پیشکسوت قائل نشدند/بعد از این همه سال انگار خاک مرده روی خرمشهر و آبادان پاشیده‌اند/چرا هفت هزار معلم درخواست انتقال از خوزستان را داده‌اند؟؟!/دوران اصلاحات که حبیب‌ بیطرف وزیر نیرو بود حین خواندن گزارش «بردن آب کارون» گفتم به زودی برای عبور از کارون نیازی به پل نخواهد بود! به‌خاطر این حرف، چندبار بازخواست شدم/امروز دیگر کارون آبی ندارد که بخواهند ببرند و اراده‌ای وجود ندارد که کارون را به‌طور اساسی لایروبی کنند

سینماروزان: نصرالله هیربدی از جمله گویندگان پیشکسوت صداوسیماست که سالها و به خصوص در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی در مرکز خوزستان فعالیت داشت.

به گزارش سینماروزان نصرالله هیربدی که اولین گزارشگری بوده که بعد از استفاده رژیم بعثی از سلاح شیمیایی علیه رزمندگان ایرانی به سراغ آنها رفت و گزارشی دردناک را از آن اتفاق تولید کرد بعد از بازنشستگی از سازمان نه تنها مورد تقدیر قرار نگرفت بلکه تجربیاتش بخصوص برای تدریس جوانترها مورد استفاده قرار نگرفت و همین است که اسباب نقد او را موجب شده است.

نصرالله هیربدی به تازگی در گفتگو با «قانون» هم گلایه هایی را از بی توجهی رسانه ملی به نیروهایی باتجربه نظیر خودش مطرح کرده و هم درباره خاطراتش از دوران اجرا و گویندگی سخن گفته است.

متن کامل گفتگوی هیربدی را بخوانید:

 شما چطور وارد صدا وسیما شدید؟ چقدر این استعداد را در خودتان می‌دیدید و شرایط در آن دوران به چه شکل پیش مي‌‌رفت که شما وارد این حرفه شدید؟

هرکسی استعدادی در خودش می‌بیند. شما که خبرنگار هستید، به‌طور حتم استعدادش را دارید. من قبل از انقلاب در دبیرستان و مدرسه در نمایشنامه‌هایی که اجرا می‌شد، به عنوان بازیگر انتخاب می‌شدم و همچنین مراسم دعا را اجرا می‌کردم. در خدمت سربازی نيز در سپاه ترویج بودم و در سیستان و بلوچستان خدمت می‌کردم. این توانایی را در خودم حس می‌کردم. ابتدای شروع جنگ، من به نهضت سوادآموزی اهواز رفته بودم. در آن دوره، روستاهای خوزستان جنگ زده بودند و امکانات نداشتند و بیشتر آن‌ها نیز عرب بودند و اعراب خوزستان، بالاترین آمار شهدای این استان را دارا هستند. من در نهضت سوادآموزی کارم را خوب انجام می‌دادم. در آن دوران مدیرکل نهضت سوادآموزی با مدیرکل صدا و سیما دیداری داشت. در این دیدار مدیرکل صدا و سیما درخواست می‌کند که تعدادی از بچه‌های خوب و کارآمد خود را به سازمان معرفی کند چون در آن دوره بيشتر کارمندان و گویندگان سازمان به‌دلیل جنگ از استان رفته بودند. با این شرایط من و چند تن دیگر به سازمان رفتیم و بعد از تست و گزینش از بین ما، فقط دو نفر انتخاب شدند که یکی از آن‌ها من بودم.

گزارشگری چقدر در آن زمان برای شما سخت بود؟ با چه چالش‌هایی درگیر بودید؟

به ياد دارم محمد هاشمی، دستور داده بودند یک بخش رادیویی ساعت 10 شب برای رزمنده‌ها داشته باشیم که از اخبار مطلع شوند. در آن زمان به تازگی دختر بزرگم به دنیا آمده بود و من چهار روز در هفته باید می‌رفتم و خبر ساعت 10 را می‌خواندم. در آن دوره برای همسرم سخت بود که در آن شرایط خطرناک تنها باشد؛ بنابراین با هم می‌آمدیم و او در ماشین جلوی در سازمان می‌ماند. من می‌رفتم خبر را می‌خواندم و برمی‌گشتم. آقای‌حیاتی، بعد از بازنشستگی مصاحبه‌ای کردند و گفتند که من هشت سال زیر بمباران خبر می‌خواندم. در حالی که در تمام هشت سال جنگ، ایشان در تهران بودند. تحقیقاتی کردیم و متوجه شدیم که خوشبختانه حتی یک تیر هم به طرف جام‌جم شلیک نشده بود. پس مراکز اهواز، آبادان، ایلام، کرمانشاه و کردستان كه این هشت سال را فداکارانه پشت سر گذاشتند، چه باید بگویند؟

از روزهای اولین بمباران شیمایی عراق بگویید. امروز سال‌ها از آن زمان می‌گذرد اما به‌طور حتم خاطراتش همراه‌تان خواهد بود. شمانخستين گزارشگری بودید که در این صحنه حاضر شدید.

من در اسفند سال60 ، در روز سرد زمستانی اهواز بعد از امتحانات و گزینش‌ها، وارد صدا و سیمای خوزستان شدم. پیش از آن در نهضت سوادآموزی بودم. این دوران برای من سرشار از خاطرات است. بعد از 34 سال کار کردن در اسفند، این‌بار در اوج مظلومیت و تنهایی از صداو سیما بازنشسته شدم بدون اینکه کوچک‌ترین قدردانی از من و امثال من که در هشت سال جنگ زحمت کشیدند، به عمل بیاید.

اسم عملیاتی که در آن عراق برای اولین‌بار از سلاح شیمیایی استفاده کرد، خاطرم نیست اما اگر اشتباه نکنم در جزایر مجنون بود. مدیر وقت ما آقای سیدمجتبی‌شاه صفدری، مدیر وارسته‌ای بودند و در واقع مرکز خوزستان به مدیریت ایشان، دوربین صدا و سیما را به جبهه‌های جنگ برد و این زمانی بود که محمدهاشمی، ریاست سازمان صدا و سیما را عهده‌دار شده بودند. ایشان احترام و ارج و قرب بسیار زیادی را برای مرکز خوزستان قايل بودند. یک روز عصر، بعد از اولین بمباران شیمایی عراق ما را به همراه تصویربرداران به ورزشگاه تختی اهواز فرستادند که مجروحان شیمیایی را در آنجا بستری کرده بودند. تصویربرداری در آن دوره با توجه به دوربین‌های ویدیویی حجیم، کار بسیار سختی بود و تصویربردارانی که به خط مقدم می‌رفتند کار سنگینی انجام می‌دادند. پیش از انقلاب، هر مرکز صداوسیما دارای یک دوربین فیلمبرداری بود. ما وقتی به ورزشگاه تختی رسیدیم، شاهد وضعیت غریبی بودیم؛ پزشکان و پرستارانی که آنجا کار می‌کردند به طور دقيق نمی‌دانستند با مصدومان شیمیایی چکار کنند. پرستارانی که از تهران یا شهرهای دیگر برای یاری رساندن بیماران به اهواز آمده بودند، تنها کاری که می‌توانستند بکنند این بود که با ترکیدن تاول‌های مجروحان، ملحفه تخت آن‌ها را تعویض کنند! ما آنجا گزارشی تهیه کردیم که به دلیل تضعیف روحیه رزمندگان، هیچ‌وقت پخش نشد اما در آرشیو صداوسیما وجود دارد. قصد این بود که گزارش را برای سازمان ملل بفرستند و بگویند که دشمن علیه ما از سلاح شیمایی استفاده کرده است. وضعیت مصدومان بسیار غم‌انگیز بود. در وزرشگاه تختی اهواز در یک اتاق بین 10 تا 15 نفر مصدوم شده بودند. دکتر فروتن می‌گفت که این‌ها تا دقایقی دیگر به شهادت می‌رسند؛ چرا که بمب شیمایی نزدیک به آن‌ها خورده است و با هر سرفه، تکه‌ای از ریه آن‌ها خارج می‌شود.

آیا هیچ‌وقت پیش آمد که در حال خواندن خبر با بمباران مواجه شوید؟ خاطره‌ای از چنین شرایطی دارید؟

اداره ما در اهواز، جایی بود که پشتش پل هلالیِ نماد اهواز قرار داشت ؛ با فاصله اندکی از مهمانسرای فرماندهان عالی رتبه ارتش و در نزدیکی آن نیز اداره اطلاعات کل خوزستان بود؛ یعنی سه اداره مهم استان کنار هم قرار داشتند. یادم است یک روز حدود 38 فروند هواپیمای سوخو و نیک به سمت اهواز آمدند و 50 نقطه این شهر را مورد هدف قرار دادند. در این شرایط به ما اعلام کردند که مرکز را تخلیه کنیم و در این فاصله دو بمب پشت استدیو افتاد و سیستم تلويزیونی ما قطع شد. محمد هاشمی دستور دادند که به هیچ وجه دشمن نباید متوجه شود که سیستم قطع شده است و از ما خواستند تحت هر شرایطی کاری کنیم که دشمن متوجه این موضوع نشود؛ بنابراین ما در یک فضای سبز با کمک کارگری که یک پارچه آبی را پشت سر من گرفته بود، با یک واحد سیار خبر خواندم تا دشمن متوجه قطع شدن سیستم تلويزیون مرکز خوزستان نشود. این یکی از به یادماندنی‌ترین خاطرات من از بمباران است.

این شرایط چقدر شما را نگران می‌کرد؟ هرگز پیش آمد که شرایط به اندازه‌ای به شما فشار آورد که بخواهید کار را ترک کنید؟

ما تحت هر شرایطی مجبور بودیم تحمل کنیم و هر اتفاقی هم که می‌افتاد، نباید خبر را ترک می‌کردیم. به نظر من این اوج ایثار بچه‌های صداوسیما بود. تعداد شهدای مرکز صدا و سیمای استان خوزستان تعجب آور است. این مرکز شهدای زیادی داده است. این‌ها شعار نیست؛ چرا که ما هرگز به گرد پایِ رزمندگانی که در جبهه‌ها می‌جنگیدند نمی‌رسیم؛ حتي دیدن همین افراد که شجاعانه در مقابل دشمن می‌جنگیدند، عزم ما را راسخ‌تر می‌کرد. ما می‌دیدیم که کشور عزیزمان مورد هجوم وحشیانه رژیم ناجوانمردي قرار گرفته است. خیلی‌ها بعداز جنگ می‌گفتند یکی از دلایلی که موجب حمله صدام شد، به‌دليل دخالت در کشورشان بود اما من مدت‌ها بعد مصاحبه‌ای از سرهنگي عراقی خواندم که جواب همه این‌ها را می‌داد. او می‌گفت هیچ کدام از مسائلی که می‌گویند، حتی اگر صحت داشته باشد، باز هم دلیل نمی‌شود که عراق چنین جنگ ویرانگری را علیه یک کشور دیگر به راه بیندازد و حاصل‌خیزترین استان‌های آن را نابود کند. در واقع من با دیدن تمام این‌ها و شهدایی که در جنگ می‌دادیم، عزمم برای ادامه کار راسخ تر می‌شد.

شما به جز خوزستان در منطقه جنگی دیگری هم بودید یا شد برای تهیه گزارش به مناطق دیگری سفر کنید؟

فکر می‌کنم عملیات والفجر چهار بود که رفتیم کردستان. در آن دوره آقای سیدکمال‌خرازی، مسئول تبلیغات جبهه و جنگ بود و در مرکز کرمانشاه از ما استقبال کرد. بعد از آن به سنندج رفتیم و بعد به مریوان و در پایان عملیات نیز به خوزستان بازگشتیم.

سوال سختی است اما می‌خواهم بپرسم از همکاران شما کسی بود که شهید شود؟

بله. یکی از آن‌ها غلامرضا رهبر بود که در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید و هنوز نيز مفقودالاثر هستند. همچنین شهید بهروز خلیلیان، شهید آل‌اسحاق و شهید آسیابان بودند. من خاطره زیبایی از شهید آل‌اسحاق دارم و آن این است که یک برنامه رادیویی به نام فاتحان جنوب داشتیم؛ من اخبار سیاسی آن را می‌خواندم و تجربه زیادی نداشتم. ما تا دو صبح کار می‌کردیم و پیش می‌آمد که من از خستگی تپق می‌زدم. آقای خواجه‌دزفولی در آن زمان صدابردار ما بودند که امروز از دوستان نزدیک است. یادم است یک شب که نزدیک دو صبح مشغول ضبط بودیم، من خیلی تپق می‌زدم و خواجه دزفولی از تپق زدن من بسیار عصبانی شد و با تشر زدن او، تپق زدن من بیشتر می‌شد! در این حین شهید آل‌اسحاق با آرامش خاصی با من صحبت کرد و گفت نگران نباش من آقای خواجه دزفولی را برای استراحت می‌فرستم و خودم تا صبح اینجا هستم؛ می‌توانی هرچقدر می‌خواهی تپق بزنی! همین حرف باعث شد که من آرامش بگیرم و برنامه خیلی راحت ضبط و تمام شد. یکی دیگر از شهدای مرکز، شهید رستگار بودند. ایشان بعد از عملیات فاو برای تهیه گزارش رفته بودند که تک تیراندازهای عراقی، با آر پی جی او را هدف گرفته بودند به طوری که تکه‌های سر و مغز این شهید بزرگوار، روی دوربینش ریخته بود!

در آن دوره مرکز آبادان تعطیل بود؟

آبادان فاصله نزدیکی با مرز داشت و حتی چند نفر از بچه‌های مرکز آبادن با توپ شهید شده بودند؛ بنابراین کل مرکز تا یک مقطعی تعطیل و همه چیز به اهواز منتقل شد و به سرعت، یک سانتر تلويزیونی درست کردند که ما اخبار را بخوانیم.

پس می‌توان این‌طور گفت که با شروع جنگ، شما هم کارتان را در صدا و سیما آغاز کردید. فکر می‌کنید کار در آن شرایط چقدر به تجربه شما اضافه کرده است و تفاوت شما با گزارشگری که در شرایط عادی کار خودش را کرده است چیست؟

فکر می‌کنم بچه‌هایی که کارشان را از جنگ شروع کرده‌اند، یک جورهایی همه فن حریف می‌شوند. من شاید در مرکز خوزستان فقط برنامه کودک اجرا نکرده باشم که آن هم دیگر به سن‌و سال ما نمی‌خورد! حتی بعد از جنگ، من بازی‌های لیگ آزادگان را نيز گزارش می‌کردم. ما در شرایط خاص وارد صدا وسیما شدیم؛ یعنی زمانی که سازمان نیازمند نیرو بود و با همان شرایط باز هم ما از فیلترها و تست‌های سختی رد شدیم اما امروز به نظر می‌رسد خیلی ساده انگارانه با این مساله برخورد می‌شود که به فردي آنتن بدهند. در واقع جنگ دانشگاهي بود با ابعاد گسترده.

کسانی که قبل از انقلاب حتی خدمت سربازی هم نرفته بودند، در طول دوران دفاع مقدس به مدارج عالی رسیدند و فرماندهان جنگ شدند. برای ما هم که در صداوسیما کار می‌کردیم همین‌طور بود. بعد از اینکه انتخاب شدیم باید برای ما کلاس می‌گذاشتند اما فرصت این کار نبود و با همان وضعیت، من تا سه ماه تنها اعلام وضعیت می‌کردم و با این کار با فضا آشنا می‌شدم، در حالی که امروز می‌بینم برای انتخاب گزارشگر و آموزش به آن، خیلی پیش پا افتاده و سطحی برخورد می‌شود.

به عنوان کسی که کارش با شروع جنگ بود، وقتی خبر آتش‌بس را شنیدید چه احساسی داشتید؟

هنگام رسیدن خبر قطعنامه 598، من هنوز اهواز بودم. در گرمای شدید اهواز، ظهر برای ناهار به خانه آمدم. در آن دوره خبر ساعت 14 تلوزیون نداشتم و فقط رادیو بود.

درست خاطرم نیست که خانوم مظلومی یا خانوم تاج نیا اخبار ساعت 14 رادیو را می خواندند و من پیش از آنکه سرکار بروم، رادیو را روشن کردم تا سرخط خبرها را بشنوم و آنجا بود که اعلام کردند قطعنامه پذیرفته شده است. این خبر باورکردنی نبود و البته بسیار خوشحال کننده چون من آوارگی مردم خوزستان را از نزدیک می‌دیدم. صحنه ای یادم می آید از یک زن باردار در روز بمباران. به ما یاد داده بودند هنگام بمباران روی زمین دراز بکشیم اما این خانوم مثل یک مرغ سرکنده بود.

کسی نمی توانست به او کمک کند و به‌دليل باردار بودن نیز نمی توانست روی زمین دراز بکشد و این صحنه برای من بسیار دردناک بود. یکی دیگر از خاطرات تلخ من از جنگ، روزی بود که به بیمارستان اهواز رفته بودم و رزمنده ای را دیدم که بی‌سر بود! جنگ فی نفسه چیز خوبی نیست، شهدای ما اگر امروز زنده بودند، می توانست بسیاری از مسئولیت‌ها را بر عهده بگیرند. چندی پیش مطلبی از دختر شهید کاوه می‌خواندم که می گفت حتی قدردانی ما نیز مثل قدردانی غربی‌ها نیست که یا از آن‌ها انتقاد می‌کنیم و یا شیفته‌شان هستیم.

دست‌کم به سبک غربی‌ها از کسانی که باقی ماندند یا آن‌هایی که شهید شدند، قدردانی کنیم. استان خوزستان دارای منابع نفتی، کارخانه‌های عظیم فولاد، پتروشمی، بندر، آب شیرین و… بود. شهرهای آبادان و خرمشهر از کار زنده بودند اما بعد از این همه سال، انگار خاک مرده روی این شهرها پاشیده‌اند.

امام، جمله ای داشتند که می گفتند: «خوزستان دینش را به اسلام ادا کرده است». نگفتند به کشور، نگفتند به انقلاب بلکه گفتند به اسلام. به راستی که این استان دینش را به اسلام ادا کرد.

وقتی پایان جنگ اعلام شد، این موج بازگشت مردم را چگونه می‌دیدید؟

شاید تا یکی دو سال اول فوق العاده بود. به‌خصوص اهواز که مثل آبادان و خرمشهر نبود. اما بعد که به تدریج تصورها خراب شد، مردم فکر می‌کردند بازسازی به سرعت صورت می‌گیرد و خرابی‌ها آباد می‌شود اما این‌طور نشد.

در حال حاضر هفت هزار معلم درخواست انتقال از خوزستان دادند! زمانی که رييس دولت اصلاحات در سمت رییس جمهور و آقای بیطرف وزیر نیرو بودند، در حال خواندن خبر بودم. گزارشي در رابطه با بردن آب کارون تهیه شده بود. آن زمان آقای امیدوار رضایی، نماینده مسجد‌سلیمان در مجلس شورای اسلامی، تنها مخالف این گزارش و پنج نفر موافق بودند.

وقتی گزارش تمام شد، دیدم مساله جا خواهد افتاد که این آب باید برود. گفتم من می‌خواهم مطلبی را به گزارش اضافه کنم و آن این است که به زودی وضعیت به گونه ای می‌شود که مردم اهواز برای عبور از کارون نیازی به پل نداشته باشند! بعد از این حرف، من چندبار بازخواست شدم اما نمی‌توانستم تحمل کنم. در حال حاضر نیز آب کارون جزیره جزیره شده و به نظر می‌رسد هیچ‌کس به آن فکر نمی‌کند. کارون دیگر امروز آبی ندارد که بخواهند ببرند. اراده‌ای وجود ندارد که امروز یک مناقصه بین المللی بگذارند و کارون را به‌طور اساسی لایروبی کنند.

ناراحت کننده‌ترین خبری که در طول دوران کاری خود خواندید چه بود؟

اگر بخواهیم به جنگ برگردیم، همه اخبار ناراحت کننده است. گاهی که به گلزار شهدای اهواز می‌روم، به طور عجیبی آن زمان به یادم می‌آید. برای همه خانواده‌ها، جنگ بسیار دردناک بود.

و خوشحال کننده ترین خبری که خواندید؟

خبرهای خوشحال کننده زیاد بوده است. من به باشگاه استقلال بسیار علاقه‌مند هستم و موفقیت‌های این تیم ورزشی بسیار من را خوشحال می‌کند.

وقتی اعلام کردم که به جام جهانی می‌روم، خودم حس بسیار خوبی داشتم. همچنین در حوزه هنر، زمانی که آقای فرهادی اسکار را برنده شدند، بسیار خوشحال شدم و احساس غرور به من دست داد. این‌ها مایه افتخار و مسرت ما هستند.

به نظر می‌رسد صدا و سیما تاکنون به خود زحمت نداده است از کارمندانی که در آن سال‌ها تحت شرایط بسیار سختی کار کردند، تجلیل کند.

سازمان ما 25 سال خدمت است ولی آقای‌ ضرغامی نیروهای باتجربه را به مدت 9سال تمدید رسمی می‌کردند. اما آقای سرافراز با یک طرز تفکر خاص، هیچ تفاوتی بین یک کارمند مالی و یک گوینده با تجربه که 34 سال توانایی پشت سرش دارد و سازمان برای ساختن چنین فردی هزینه کرده است، قايل نمی‌شود. با اینکه من هنوز توانایی کار داشتم مرا بازنشسته کردند. امروز 30سال از پایان جنگ می‌گذرد اما صداو سیما هرگز به خود زحمت نداد که از گوینده‌ها، گزارشگران و تصویربردارانی که در هشت سال دفاع مقدس، فداکارانه خدمت کردند تجلیل یا حتی تشکر کند. شما فکر کنید؛ من بعد از 34 سال که بازنشسته شدم و در حال خروج از سازمان بودم، حتي يك تشكر كوچك هم از من نشد! در اسفند 93 آقای سرافراز فرموده بودند بازنشسته‌ها را تمدید نکنید. در حال خروج از سازمان تنها تعدادی از بچه‌های خدمات و چند تن از تصویربرداران بودند که تا بیرون از سازمان من را مشایعت کردند و بعد از آن نيز تا امروز هیچ اتفاقی نیفتاده است.




رخشان بنی‌اعتماد بیان داشت⇐حاضر نیستم برای مصاحبه با تلویزیون روسری‌ام را جلوتر بیاورم!/تا اندازه‌اي حجابم را حفظ مي‌كنم كه قانون جاري مملكت بر آن تأكيد كرده!/نمیشود جلوي تهاجم فرهنگی را با پايين آوردن ديش‌هاي ماهواره گرفت/الگویی که الهام‌بخش باشد در تلویزیون وجود ندارد و برای همین مخاطب به سراغ ماهواره می‌رود/در سال۷۴ مدیران تلویزیون پخش مستندم درباره شیوع موادمخدر را سیاه‌نمایی دانستند و اجازه پخش ندادند/چند سال بعد و پس از فراگیری اعتیاد گزارش‌هايي به‌مراتب تكان‌دهنده‌تر از آنچه من ساخته بودم از آنتن تلويزيون پخش شد!

سینماروزان: رخشان بنی اعتماد کارگردان زن سینمای ایران به مانند بسیاری دیگر از همکاران خویش کار خود را با تلویزیون و آن هم منشی گری صحنه آغاز کرده است و سپس با مستندسازی باز هم برای تلویزیون ادامه داده است اما از جایی به بعد درگیر سینما شد و تاکنون فعالیتش برای سینما را ادامه داده است.

به گزارش سینماروزان بنی اعتماد که این روزها به عنوان یکی از مدیران اجرای پروژه «کارستان» شش مستند را روی پرده دارد در گفتگو با «اعتماد» با اشاره به فاصله ای که میان او و تلویزیون افتاده بیان داشت: با اينكه شخصا سال‌هاست ارتباطم با تلويزيون قطع است و عطاي چهارده سال كار در تلويزيون را به لقايش بخشيده‌ام، اما اين گسست به اين معنا نيست كه اهميت، ارزش و تاثيرگذاري اين رسانه را ناديده بگيرم. به همان اندازه كه اعتماد و ارتباط مخاطب با تنها رسانه فراگير ميهن‌مان قطع مي‌شود، ما هم به‌خاطر از دست رفتن اين پتانسيل قوي حسرت مي‌خوريم. ما به عنوان سينماگر مدام به اصل مهم مخاطب‌شناسي فكر مي‌كنيم و درصدد شناسايي اين حوزه‌ايم، آن وقت چطور سياستگذارانِ آنتني به وسعت تلويزيون تلاش نمي‌كنند از اين مخاطب‌شناسي به نفع خودشان استفاده كنند؟! ما شعار مقابله با تهاجم فرهنگي مي‌دهيم اما واقعيت اين است كه نمي‌شود جلوي اين تهاجم را با پايين آوردن ديش‌هاي ماهواره گرفت. تهاجم فرهنگي مثل رسوخ آب در ميان صخره‌هاست و يك مشكل جهاني در جوامع مخالف با فرهنگ‌هاي مختلف است.

این کارگردان تأکید کرد: براي واكسينه كردن جامعه در برابر اين تهاجم بايد به قوت‌بخشي هويت خودمان فكر كنيم. ما در مورد كار فرهنگي تنها به شعار دادن بسنده مي‌كنيم و در واقع آن را پشت بايدها و نبايدها حبس كرده‌ايم. به همين خاطر مخاطب با رسانه‌اي چون تلويزيون فاصله مي‌گيرد، بازتابي از زندگي واقعي و جاري جامعه را در قاب تلويزيون كمتر مي‌بيند، الگويي كه بتواند الهام‌بخش او باشد و با او همذات‌پنداري كند، پيدا نمي‌كند و در نتيجه به آنتن ماهواره‌اش كه از دنيايي ديگر و ناشناخته به او خوراك مي‌دهد وصل مي‌شود.

رخشان بنی اعتماد با اشاره به یکی از تجربیات خودش در برخورد با مدیریت بسته تلویزیون بیان داشت: سال ٧٤ به پيشنهاد كارشناسان اداره پيشگيري سازمان بهزيستي فيلم مستندي با هدف مشخص پيشگيري از سوء مصرف موادمخدر در بين جوانان ساختم. كارشناسان و متخصصان اين حوزه با مطالعه و بررسي تشخيص داده بودند ١٠ سال بعد مصرف موادمخدر در بين جوانان و به‌ ويژه جوانان طبقه متوسط، شايع و مانند ويروس و باتكثير مي‌شود. به همين دليل بنا شد كه فيلم با هدف هشدار به خانواده‌هاي طبقه متوسط خطر شيوع مصرف موادمخدر در جامعه را به تصوير بكشد تا يك ضلع مهم مثلث جامعه، مدرسه و خانه از طريق آگاهي خانواده‌ها در پيشگيري و كند كردن سير اين بلاي ويرانگر مسلح شود. تحقيق مفصل و طولاني‌اي با پيروز كلانتري انجام داديم و ساختار فيلم بر اساس يك فيلم كاربردي ريخته شد كه با پخش از تلويزيون بتوانيم خانواده‌ها را نسبت به خطر سونامي‌اي كه در پيش روي فرزندان‌مان بود، حساس كنيم.

این کارگردان ادامه داد: در نخستين جلسه نمايش فيلم در اداره بهزيستي با حضور گروهي از مديران تلويزيون و مديران رده بالاي اداره مبارزه با موادمخدر، پخش اين مستند را ترويج سياه‌نمايي و مشوش‌كننده اذهان عمومي دانستند. در نهايت با وجود رايزني‌هاي فراوان، تلويزيون حاضر به پخش اين مستند نشد. چند سال بعد مساله اعتياد به بحران تبديل شد. سال‌ها بعد كه فراگيري اعتياد از كنترل خارج شد، گزارش‌هايي به‌مراتب تكان‌دهنده‌تر از آنچه من ساخته بودم از آنتن تلويزيون پخش شد و مي‌بينيم كه اين بحران در حال حاضر در جامعه فراگير شده تا جايي كه استفاده از بخشي از مواد مخدر هم تحت كنترل در حال آزاد شدن است!

بنی اعتماد خاطرنشان ساخت: ادعا نمي‌كنم پخش آن يك فيلم مي‌توانست مانع از شيوع هولناك اعتياد شود، بحث بر سر تفكر غيركارشناسانه و غيرمسوولانه و سرپوش گذاشتن بر مسائل است؛ سانسور در ملاحظات صرفا سياسي و پاك كردن صورت مساله تعريف شده و انتخاب اين روش كه راجع به كاستي‌ها و آسيب‎ها و زشتي‌ها حرف نزنيم و زماني كه به مرز بحران رسيدند با صرف هزينه و انرژي زياد به فكر چاره بيفتيم. همين تفكر گل و بلبلي است كه حتي بحث احتمال زلزله را بر نمي‌تابد. گرچه با توسعه وسايل ارتباط جمعي و اينترنت ديگر نمي‌شود همه‌چيز را در لفافه سانسور و محدوديت پيچيد اما تا وقتي كه چنين تفكري نسبت به موضوعات اجتماعي وجود دارد، معضلات به بحران و زخم‌ها به دمل تبديل مي‌شوند و درست زماني كه اين دمل تركيد و عفونت آن بخشي از جامعه را فراگرفت به صرافت آن مي‌افتيم براي حل كردن اين معضلات كاري كنيم. متاسفانه اين نوع برخورد با مشكلات نتيجه عقب ماندن سياست‌هاي سياستگذاران از واقعيت‌هاي جامعه است. مستندساز و فيلمساز ادعاي پيشاهنگي جامعه را ندارد اما بخشي از وظايف او ديدن و انعكاس و آگاهي‌بخشي است.

این کارگردان 63 ساله با نقد سیاستهای رسانه ملی گفت: ممكن است تلويزيون برخي آدم‌ها و موقعيت‎هاي‌شان را دوست نداشته باشد اما واقعيت اين است كه آنها هم بخشي از افراد جامعه هستند. آنها نمي‌توانند براي موجه نشان دادن چهره‌شان ماسك ريا و دورويي بزنند. وقتي ما خط قرمز را فقط به مسائل اجتماعي معطوف مي‌كنيم منطق اين محدوديت‌ها براي كساني كه آنها را اعمال كرده‌اند، قوي‌تر مي‌شود. با اين كار رسانه فراگيري چون تلويزيون يك بخش اساسي جامعه را ناديده مي‌گيرد.

بنی اعتماد ادامه داد: مثل اينكه وقتي خبرنگار تلويزيون مي‌خواهد با من مصاحبه كند مي‌گويد روسري‌ات را جلوتر بياور و من حاضر نمي‌شوم اين كار را بكنم، چون من تا آن اندازه‌اي حجابم را حفظ مي‌كنم كه قانون جاري مملكت به آن تأكيد كرده است. اين واقعيت من است و نمي‌توانم بابت قرار گرفتن داخل قاب تلويزيون دروغ بگويم و خودم نباشم. اين واقعيت من است و تلويزيون همين واقعيت را محدود مي‌كند. اينجاست كه بايد بگوييم حقوق شهروندي براي قرار گرفتن در قاب تلويزيون رعايت نمي‌شود چون اين رسانه كليشه رايجي دارد كه آن را هم لابه‌لاي خط قرمزهايش تعريف مي‌كند. همين مسأله هم سبب فاصله گرفتن مردم از تنها رسانه فراگيرشان مي‌شود.

 

 




انتقاد یک رسانه فرهنگی از محصولات مثلث اسعدیان-میری-عسکرپور⇐پول این فیلمهای شکست‌خورده از کجا تأمین شده؟/شرمنده نمی‌شوید؟/به این می‌گویند بیزنس ساخت فیلمهای شریف(!) اجتماعی؟؟

سینماروزان: بعد از شکست «یک روز بخصوص»همایون اسعدیان در گیشه، «سارا و آیدا»ی مازیار میری هم نتوانسته فروش چندانی در سینماها داشته و از آن سو «ماجان»به تهیه کنندگی محمدمهدی عسکرپور هم اوضاع فروش کاملا مأیوس کننده ای دارد.

به گزارش سینماروزان در همین روزها خبر هم رسیده هر سه سینماگر کم و بیش شکست خورده در سینما مجددا سر از تلویزیون درآورده اند و بناست سریالهایی مانند «لحظه گرگ و میش»(اسعدیان)، «هیأت مدیره»(میری) و «دستت را به من بده»(عسکرپور) را برای رسانه ملی بسازند!!

روزنامه «هفت صبح» که از جمله رسانه های تخصصی در دو حیطه فرهنگ و اجتماع است در یادداشتی به قلم آرش خوشخو مدیرمسئولش، کارنامه کاری مثلث اسعدیان-میری-عسکرپور در ماههای اخیر را مرور کرده و در خلال طرح پرسشهایی مبنی بر چگونگی تأمین بودجه فیلمهای شکست خورده ایشان از بیزنسی که این سه تن درگیر آن هستند با نام «بیزنس ساخت فیلمهای شریف(!) اجتماعی» یاد کرده است!!!

متن یادداشت «هفت صبح» را بخوانید:

کسب و کار فیلم اجتماعی ساختن

مازیار میری، همایون اسعدیان و محمدمهدی عسکرپور از محترمترین نامهای سینمای ایران بوده بوده اند. به یاد می‌آورید؟ «یک قطعه ناتمام»، «سعادت آباد» و «طلا و مس» و «اقلیما»  هر سه از کسانی که در این سالها در خانه سینما مسئولیتهای مهمی داشته اند و به نوعی از معتمدین جناح طرفدار دولت در بدنه سینما هستند. این سه نفر با بخشهایی مثل شهرداری تهران یا حوزه هنری و با وزارتخانه ها هم روابط خوبی داشته اند و از پرچمداران سینمای فاخر محسوب میشوند.

اما این جمع دوستان معتمد و خوشنام امسال چه فیلمهایی روی پرده آورده اند؟ بگذارید برایتان نقل کنیم.

همایون اسعدیان امسال فیلم «یک روز بخصوص» را کارگردانی کرده است؛ یک فیلم نومیدکننده و بی فایده درباره خرید و فروش نوبت قلب پیوندی و یا داستانی مثلا شریف اما به غایت افسرده کننده. جناب اسعدیان تهیه کننده فیلم بوده اند و مازیار میری مجری طرح. پول از کجا تأمین شده؟ اطلاعات خاصی نداریم!!! لابد شکست تجاری فیلم خیلی به اسعدیان و میری فشار وارد کرد ولی خداییش این دو امیدی به فروش فیلم داشته اند؟

برویم سر فیلم «سارا و آیدا»؛ مازیار میری فیلم را کارگردانی کرده و خودش هم تهیه کننده بوده و همایون اسعدیان مجری طرح! یعنی جایشان در این پروژه کاملا با هم عوض شده. در هر دو فیلم هم مصطفی زمانی بازی کرده. گروه کارگردانی دو فیلم هم تقریبا مشترک است. پگاه و غزل شاکری هستند و مقدار زیادی حامد همایون و خب یک شکست نصفه و نیمه تجاری.

مازیار میری به ساخت همین فیلمها راضی شده است؟ میدانم که مازیار میری مرد نجیب و خوش خلقی است(!) اما واقعا فکر کرده «سارا و آیدا» فیلم مهمی است؟ فروش میکند؟

برویم سراغ مرد سوم؛ محمدمهدی عسکرپور که به شکل رسمی تهیه کننده فیلم «ماجان» است. فیلمی که سرمایه اش را موسسه تصویرشهر تأمین کرده و رحمان سیفی آزاد از مدیران تلویزیونی آن را ساخته است. اسم همایون اسعدیان در اینجا به عنوان مشاور کارگردان آمده. در هر دو فیلم «یک روز بخصوص» و «ماجان» نام مجید کریمی به عنوان مدیر تولید آمده. فرهاد اصلانی هم در جفت شان بازی میکند. «ماجان» مثل «یک روز بخصوص» فیلمی از ژانر «شریف» است و به به اندازه «یک روز بخصوص» کلیشه ای، قابل پیش بینی و سیاه. فیلمی که تعهد اجتماعیش را از همان پوسترش به صورت تماشاگر پرتاب میکند.

لابد این سه فیلمساز شریف متنفذ ما الان میگویند که ما سه فیلم شریف ساخته ایم و درباره مشکلات اجتماعی و این حرفها…باشد؛ قبول اصلا درباره شیوه تأمین سرمایه این گونه فیلمها و هدر رفتنشان و تأثیرشان بر رخوت عمومی جامعه حرفی نمی زنیم.

اما آیا ساخت و تهیه این گونه فیلمها در حد و اندازه میری و اسعدیان و عسکرپور است؟ شرمنده نمی‌شوید؟

یک کسب و کار وجود دارد با نام «ساخت کمدیهای پرفروش تابستانی» خب بیزنسش بد نیست و در موردش به اندازه کافی نوشته ایم و انتقاد هم کرده ایم و غر هم زده ایم اما بیزنس(به معنای خوب کلمه) دیگری هم هست با نام ساخت فیلمهای «شریف» اجتماعی. آره دیگه!




در باب یک تیزر عجیب تلویزیونی⇐تخمه آفتابگردان بده، دخترشان را بگير!

سینماروزان: در يكي از پيام‌هاي بازرگاني پرتكرار در تلويزيون، اينگونه وانمود مي‌شود كه به يك پسر توصيه مي‌كنند براي گرفتن پاسخ مثبت در خواستگاري با خودش تخمه آفتابگران ببرد تا پدر دختر راضي شود!

به گزارش سینماروزان و به نقل از «جوان» پخش پيام‌هاي بازرگاني بخش مهمي از درآمد‌هاي صداوسيما را تأمين مي‌كند. آگهي‌هايي كه بر اساس اصول روانشناسي توليد مي‌شوند و سعي مي‌كنند توجه بيننده را به خود جلب كنند. آيا مديران سازمان به آنچه در لايه زيرين اين پيام‌هاي بازرگاني وجود دارد توجه مي‌كنند؟ مثلاً ارزش زن در تبليغات صداوسيما در چه حد است؟ يكي از نمونه‌هاي بي‌توجهي به اين جايگاه را در تبليغ يك ماده خوراكي مي‌بينيم.

تبليغي فانتزي اما با مفهومي ضد اجتماعي و زير سؤال بردن جايگاه دختران و زنان در جامعه، در اين تبليغ شاهد آن هستيم كه پدر دختر بعد از متوجه شدن اينكه داماد تخمه آفتابگردان را با برندي خاص براي وي آورده با ازدواج دخترش موافقت مي‌كند و بر سر سفره عقد هم بسته‌هاي تخمه گذاشته مي‌شود. آگهي موزيكالي كه در ظاهر نيز همه چيز در آن ختم به خير و ازدواج مي‌شود اما در لايه زيرين آن جايگاه زن و انتخاب همسر به سخره گرفته و در حد معامله با تخمه آفتابگردان تنزل داده  شده است!

چندي پيش بود كه در تبليغ اسپانسر برنامه خندوانه نيز شاهد اين بوديم كه ازدواج دختران و بالا رفتن سن ازدواج در دختران به مسخره گرفته شد و راه‌حل آن خريد از يك برند خاص معرفي شد. اگرچه رامبد جوان بعد از انتقادهايي كه به آن تبليغ وارد شد، در اينستاگرامش از مردم عذرخواهي كرد، اما هنوز شاهد اين هستيم كه آن تبليغ تخمه آفتابگردان در حال پخش از تلويزيون است.

    تبليغ كالاي ايراني در حد شعار!
يكي ديگر از مواردي كه اين روزها در تبليغات صداوسيما بيشتر به چشم مي‌آيد، افزايش حجم آگهي‌هاي بازرگاني خارجي است. تبليغ كالاي خارجي در شبكه‌هاي مختلف صداوسيما ممنوع نيست اما داراي شرايط خاصي است، مثلاً حداقل در بحث تعرفه‌هاي آگهي، كالاي خارجي، با تعرفه بالاتري تبليغ مي‌شود. از سوي ديگر مديران ارشد سازمان صداوسيما بارها از حمايت كامل اين سازمان از كالاي ايراني سخن گفته‌اند.

عبدالعلي علي‌عسكري، رئيس سازمان به عنوان رأس هرم مديريت رسانه ملي در چندين اظهار نظر و مصاحبه، بر حمايت از كالاي ايراني از سوي صداوسيما تأكيد كرده است. براي نمونه علي‌عسكري مي‌گويد: «سازمان صدا و سيما حامي و منعكس‌كننده تلاش صنعتگران و توليد‌كنندگان در عرصه اقتصاد مقاومتي، صنعت و اقتصاد است».

رئيس سازمان صداوسيما در جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي نيز «بر حمايت از كالاي ساخت ايران و صنايع داخلي» تأكيد مي‌كند. يا در مصاحبه‌اي تأكيد مي‌كند بايد به مردم بگوييم كه كالاي ايراني با كيفيت بخرند تا چرخ صنعت مملكت بچرخد و در اين راه، مسئولان و بانك‌ها بايد حامي اين صنايع كوچك و متوسط باشند و ادامه مي‌دهد: رسانه ملي بدون هيچ چشمداشتي و در راستاي تحقق اقتصاد مقاومتي از صنايع كوچك و متوسط حمايت خواهد كرد.

همه اين توصيف‌هاي خوب از حمايت از توليد ملي و وعده‌هايي همچون پخش رايگان تبليغ كالاي ايراني در تلويزيون، اذهان را به اين سمت معطوف مي‌كند كه قرار است بخش‌هاي آگهي و پيام‌هاي بازرگاني تلويزيون نمود كاملي از توجه رسانه ملي به توليد ملي باشد اما در عمل شاهد چيز ديگري هستيم.

مدتي است چند برند خارجي از مواد خوراكي گرفته تا محصولات لوازم خانگي، حضورشان را در تبليغات تلويزيوني پررنگ كرده‌اند. قطعاً اين حضور با پرداخت حقوق قانوني و رعايت تعرفه‌هاي تبليغاتي بوده، اما چرا صداوسيمايي كه مي‌گويد براي تبليغ كالاي ايراني طمع مالي ندارد و بدون چشمداشت كالاي ايراني را تبليغ مي‌كند، بهترين زمان‌هاي پخش آگهي را در اختيار محصولات خارجي قرار مي‌دهد؟ اين كار آيا با نفس حمايت از توليد ملي در تناقض نيست؟




پرسش رسانه اصولگرا: چرا سینما و تلویزیون از ورود به زندگی لاجوردی واهمه دارد؟⇔پرسش سینماروزان: چرا لاجوردی از پایان‌بندی فیلم ۳ارگانی «ماجرای نیمروز» حذف شد؟

سینماروزان:  اسدالله لاجوردی از جمله چهره های  پرحضور ابتدای انقلاب است که هنوز هیچ کدام از مدیومهای هنرهای نمایشی درباره مختصات زندگی و فعالیتهای او به طور مشخص ورود کرده‌اند.

به گزارش سینماروزان البته سال قبل فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» را داشتیم که سعی کرده بود جایی در میانه ها، لاجوردی را وارد فیلم کند؛ البته ورودی کاملا تیپیکال بدون اثرگذاری در درام اما  بدون هیچ دلیل دراماتیک موجهی پایان بندی فیلم که منطبق با واقعیات می بایست با حضور لاجوردی در خانه موسی خیابانی به تصویر در می‌آمد بی‌حضور وی و با قرار دادن فرزند رجوی در آغوش فردی به جز لاجوردی به پایان رسید؛ موضوعی که یک تحریف تاریخی آشکار بود و انگار سازندگان فیلم عامدا نخواسته بودند این صحنه که می تواند احساس مثبتی را روانه شخصیت کند شامل حال لاجوردی کنند.

وقتی فیلم با لرزاندن مکرر دوربین سوپر شانزده میلی متری قصد دارد بگوید یک مستندداستانی است و کاملا به تاریخ وفادار است و قصد تحریف تاریخ را ندارد این تحریف جای پرسشهای جدی دارد.

  اگر سازندگان این فیلم دلیل موجهی در تحریف این  بخش پایانی از یک ماجرای تاریخی در  قالب فیلمی که میخواهد به سینماوریته نزدیک شود داشته باشند، شنیدنی خواهد بود و سینماروزان آمادگی  نشر این موضوع را دارد که بالاخره بدانیم  آخرالامر لاجوردی چرا جایش با شخص دیگری عوض شد؟

به تازگی خبرگزاری اصولگرای «سینماپرس» در یادداشتی پرسشی درباره چرایی واهمه سینما و تلویزیون از ورود به زندگی لاجوردی را مطرح کرده که پرسشی بحق است اما پرسش زمانی کاملتر می‌شد که می‌دانستیم چرا در فیلمی که 3ارگان از حوزه هنری تا فارابی و تصویرشهر وابسته به شهرداری برایش بودجه گذاشته بودند به راحتی بخشی از تاریخ با حذف لاجوردی تحریف شده است.

متن یادداشت سینماپرس را بخوانید:

طی چندماه اخیر رهبر معظم انقلاب به تشخیص «شهید» و «جلاد» در وقایع انقلاب اسلامی بخصوص دهه شصت تاکید داشتند، ساخت آثار هنری همچون فیلم، انیمیشن، مستند و سریال و تصویر کشیدن زندگی نامه افرادی همچون شهید لاجوردی می‌تواند نقش پر رنگ تصویر را در جهت شناخت شخصیت‌های تاریخی انقلابی نشان دهد.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «سینماپرس» البته ناگفته نماند که ساخت آثار هنری فقط مختص سینما نیست. به تصویر درآوردن زندگی شهید لاجوردی می‌تواند در قالب یک مستند داستانی یا ساخت فیلم کوتاه و حتی تولید سریال تلویزیونی در این خصوص باشد.

حال با توجه به فرمان «آتش به اختیار» رهبر معظم انقلاب باید دید کدامیک از افراد و نهادها از قبیل سازمان سینمایی، صدا و سیما، سازمان فرهنگی هنری اوج، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، حوزه هنری و… به خواسته رهبری جامه عمل می‌پوشاند و می‌تواند چهره رحمانی و انقلابی این شهید بزرگوار را به تصویر درآورد.

در طول سال‌های پس از انقلاب منافقین بارها کمر به ترور و قتل شهید اسدالله لاجوردی بستند ولی در هر بار ناکام بودند تا اینکه در اول شهریور ۱۳۷۷ وی توسط علی اصغر غضنفرنژاد و علی اکبر اکبری از اعضای گروهک منافقین مورد سوء قصد قرار گرفت و به شهادت رسید.

در شب اجرای این ترور، گروهک منافقین، طی بیانیه‌ای، به صورت رسمی، مسئولیت ترور را پذیرفت. ساعاتی پس از شهادت اسدالله لاجوردی، خبرگزاری جمهوری اسلامی که زیر نظر ف. و اداره می‌شد، حاضر نشد عنوان شهید را برای لاجوردی به کار گیرد.

این مسئله حتی در سخنان رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه ظهر روز عاشورای (۲۶ فروردین) سال ۷۹ نیز انعکاس یافت: من این درد درونی خودم را فراموش نمی‌کنم که در یک‌سال‌ونیم پیش، وقتی که شهید عالی‌مقام و سید عزیز و بزرگوار، شهید لاجوردی به شهادت رسید – کسی که چهره‌ بسیار درخشانی بود و بسیار کسانی از مجاهدات او در دوران مبارزات و در دوران اختناق خبر ندارند که این مرد چه کرد و کجاها بود و چگونه زندگی کرد؛ چه زندان‌هایی کشید و چه زحمت‌هایی متحمل شد. بعد از انقلاب نیز بی‌تظاهرترین کارها را که سخت‌ترین هم بود، بر دوش گرفت و آخر هم شهید شد – یکی از روزنامه‌ها نوشت ترور لاجوردی، ترور نیست! یعنی آنها عنوان ترور را هم عوض کردند.




تعيين تكليف مجلس براي حق پخش مسابقات فوتبال⇐تقسيم كيك حق پخش بين تلويزيون و فدراسيون؟؟

سینماروزان/محمدصادق عابدینی: بعد از آنكه فدراسيون فوتبال هر كاري كرد تا بتواند صداوسيما را تحت فشار قرار دهد كه بابت پخش مسابقات مبلغي را به عنوان حق پخش پرداخت كند، اين بار قرار است مجلس ختم غائله را اعلام كند و احتمالاً سهمي براي هر كدام از طرفين دعوا در نظر بگيرد.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «جوان» علي مطهري، نايب رئيس مجلس شوراي اسلامي مي‌گويد: فعلاً كميته مشترك وزارت ورزش، مجلس و سازمان صداوسيما كار خود را ادامه مي‌دهد تا ميزان درآمد صداوسيما و فدراسيون را به دست آورد. وي مي‌افزايد: در جلسه‌اي كه در اواخر شهريورماه سال جاري در مجلس برگزار خواهد شد، اين موضوع حل و فصل مي‌شود كه چه درصدي از درآمد صداوسيما به فدراسيون فوتبال بازگردد.

باشگاه‌هاي ليگ برتر فوتبال كه اغلب باشگاه‌هاي دولتي يا وابسته به بخش عمومي‌اند، تصميم دارند هر طور شده پولي را از صداوسيما به عنوان حق پخش مسابقات‌شان دريافت كنند. آنها معتقدند بخشي از حرفه‌اي بودن در دنياي فوتبال به اين بازمي‌گردد كه باشگاه‌ها حق پخش تلويزيوني مسابقات را بفروشند و از درآمد آن هزينه‌هاي باشگاه را پرداخت كنند. اين‌گونه كه آمار و ارقام مي‌گويند همه باشگاه‌هاي ورزشي و مخصوصاً باشگاه‌هاي ليگ برتر فوتبال ايران، از نظر مالي ضررده هستند و براي همين است كه بعضي از باشگاه‌ها در پايان هر فصل ميان مالكان جديد دست به دست مي‌شوند يا كلاً امتياز حضورشان در ليگ برتر را واگذار مي‌كنند و از صحنه خارج مي‌شوند. در اين شرايط بد، گرفتن هر ميزان پول از منبعي به نام صداوسيما مي‌تواند چراغ اميدي باشد؛ چراغي كه مديران باشگاه‌ها به شدت به دنبال روشن نگه داشتن آن هستند.
در روزهاي اخير فدراسيون از طرف باشگاه‌ها تحت فشار قرار گرفته است تا حق پخش را به سرانجام برساند. در مقابل صداوسيما تا امروز زير بار تمكين از زياده‌خواهي باشگاه‌هاي دولتي نرفته است. به زعم مديران صداوسيما، باشگاه‌ها دولتي‌اند و صداوسيما نيز كه از دولت بودجه مي‌گيرد، لزومي ندارد كه دوباره بخشي از بودجه نصفه و نيمه‌اي را كه از دولت مي‌گيرد، برگرداند! حتي تلويزيون در اين دعوا مدعي است كه از تبليغات محيطي در ورزشگاه‌ها و حاشيه زمين فوتبال عايدي ندارد، در صورتي كه بخشي از ارزش و درآمد آن تبليغات ناشي از پخش مسابقات از تلويزيون است. علي مطهري  كه‌ از جمله نمايندگان پيگیر بحث حق پخش مسابقات است، اين وعده را داده كه در شهريورماه با حكميت مجلس اين دعوا خاتمه يابد.



واکنش جشنواره سلامت به گزارش سینماروزان⇐آیا استفاده از ظرفیت رسانه ملی برای شفاف‌سازی پیرامون روابط دختران و پسران یا آمار ابتلا به ایدز ایراد دارد؟/همچنان از رسانه ملی برای طرح موضوعات مرتبط با سلامت و جشنواره استفاده خواهیم کرد

سینماروزان: سه روز قبل بود که در گزارشی با اشاره به روی آنتن رفتن تحلیل و بررسی آثار جشنواره سلامت در رسانه ملی پیش از برگزاری جشنواره، درباره اهداف این کار طرح پرسش کردیم.(اینجا را بخوانید)

عطف به آن طرح پرسش به تازگی روابط عمومی جشنواره سلامت جوابیه ای را برای سینماروزان فرستاده و در آن بر استفاده از ظرفیتهای رسانه ملی برای معرفی موضوعات سلامت و آثار حاضر در جشنواره تأکید کرده است و از این گفته که طرح مضامین ملتهب برخی آثار جشنواره در رسانه ملی موجب میشود مخاطبان رغبت بیشتری برای تماشای آنها نشان دهند.

متن جوابیه روابط عمومی جشنواره سلامت را بخوانید:

جشنواره فیلم سلامت جشنواره ای مردمی است و باید در قدم اول بر مردم اثرگذاری داشته باشد. تلاش دست اندرکاران جشنواره این بوده از ظرفیتهای ذاتی رسانه ملی به منظور معرفی هرچه بیشتر موضوعات سلامت و معرفی فیلم های حاضر در جشنواره استفاده کند.
به عبارتی چنانچه مخاطب درباره فیلمی که موضوع ایدز دارد اطلاعات کافی بگیرد برای تماشای آن و گرفتن اطلاعات بیشتر در کنار اطلاعاتی که از سوی پزشکان درباره فیلم مورد نظر می گیرد ترغیب می شود.
فارغ این مهم، به بهانه اکران آثار در ایام برپایی جشنواره و در عین حال نمایش برخی فیلمهای مستند، اطلاعات پزشکی درباره مسائل مختلف سلامت به مردم ارائه می شود.
کارکرد جشنواره سلامت در حقیقت ارائه همین اطلاعات به مخاطبان و در عین حال ترغیب فیلمسازان به ساخت آثاری است که به مسئله سلامت جامعه توجه کرده و زوایای پنهان برخی مسائل مرتبط با سلامتی که متاسفانه در جامعه ما گاه به عنوان تابو محسوب می شود عیان مطرح کند.
این گام های اولیه در جشنواره ای نوپا می تواند پایه ای برای توجه بیش از پیش به مسئله سلامت و ایجاد ارتباط تنگاتگ میان کارشناسان حوزه سلامت و اهالی سینما باشد.
در عین حال استقبال از برنامه‌هایی که پیشتر بدان در گزارش شما اشاره شده نشان می دهد نسبت به ساخت چنین برنامه‌هایی در رسانه ملی احساس نیاز وجود دارد و چرا نباید هر هفته به بهانه اکران اثری داخلی و یا خارجی با حضور کارشناسان حوزه سلامت، مسائلی که در حوزه سلامت سالها به عنوان تابو مطرح شده و مغفول مانده به طور شفاف و عیان با مردم مطرح شود.
به عنوان نمونه در نقد و بررسی فیلم مستند «دایره» مسائل تکان دهنده‌ای از سوی فیلمساز و کارشناس مربوطه در شبکه مستند در برنامه قاب سلامت درباره ایدز مطرح شد و یا در نقد و بررسی فیلم «مالاریا» کارشناس حاضر به تشریح مسئله مهم ارتباط دختران و پسران نوجوان و جوان پیش از ازدواج و اثرگذاری این مهم که بیشتر به دور از اطلاع خانواده ها اتفاق می افتد در سرنوشت تحصیلی، زناشویی و اجتماعی آنان صحبت می کند؛ موضوعی که سالها درباره آن با شفافیت صحبت نمی شود.
امیدواریم با حمایت رسانه ها موضوعات مطرح شده در آثار حاضر در جشنواره سلامت به درستی به دست مخاطبان برسد و این راه تازه آغاز شده به درستی طی شود.




چرا سينما و تلويزيون هر كدام راه خود را براي رده‌بندي مخاطبان‌شان مي‌روند؟

سینماروزان/محمدصادق عابدینی: به ‌رغم تكذيب مديران سازمان سينمايي، هنوز هم عنوان رده‌بندي سني به عنوان حربه‌اي تبليغاتي براي فيلم‌هاي سينمايي استفاده مي‌شود. رده‌بندي سني مانند واژه «تحريم» وسيله‌اي شده تا مردم براي ديدن يك فيلم سينمايي تحريك شده و به سينما بيايند. اين روش غيراخلاقي و سوءاستفاده از موضوع مهم رده‌بندي سني فيلم‌ها در حالي در ايران رواج دارد كه رده‌بندي سني در ديگر كشورها به خصوص در ايالات متحده به عنوان قانون پذيرفته شده است.

 به گزارش سینماروزان و به نقل از «جوان» دهم  آبان 1347 بود كه انجمن فيلم امريكا شروع به رده‌بندي سني فيلم‌هاي سينمايي كرد. كمپاني‌هاي بزرگ فيلمسازي در هاليوود فيلم هايشان را براي تعيين رده‌بندي سني بينندگان در اختيار اين انجمن قرار دادند و رسما عنوان MPAA rating به وجود آمد. انجمن فيلم امريكا، در بررسي رده‌بندي فيلم‌ها به چند موضوع اهميت مي‌دهد. ابتدا «خشونت» كه هر چه ميزان خشونت در يك فيلم زيادتر باشد رده‌بندي سني تماشاگران بالاتر مي‌رود. دومين موضوع مصرف الكل، مواد مخدر و سيگار است؛ موضوعي كه در سينماي ايران به وفور از آن براي جذاب تر شدن نماها، انتقال حس درماندگي يا خشم و حتي نشانه‌اي از جنتلمن بودن كاراكتر‌ها استفاده مي‌شود. MPAAبرهنگي و محتواي جنسي را نيز در فيلم‌ها بررسي مي‌كند و آثاري كه داراي چنين صحنه‌هايي باشد در رده فيلم‌هاي بزرگسال قرار مي‌گيرد. اما يكي از اخلاقي ترين مواردي كه از سوي انجمن فيلم امريكا بررسي مي‌شود، زبان و ديالوگ‌هاي فيلم‌ها است. به كاربردن هر واژه‌اي كه از آن به معناي توهين و ناسزا تلقي شود موجب رده‌بندي است.

MPAA در سايت مرجع IMDB مواردي را مانند رده‌بندي سني فيلم و مواردي كه بايد والدين نسبت به آن توجه داشته باشند، اطلاع مي‌دهد. در ايران متأسفانه نه سايت مرجع سينمايي مانند IMDB داريم و نه در حالي كه نزديك به نيم قرن است در ايالات متحده رده‌بندي سني فيلم‌ها رعايت مي‌شود، توانسته‌ايم سيستم مشابهی را بر اساس الگوهاي فرهنگي داخلي بومي‌سازي كنيم. حتي تلاش نشده كه همان مواردي كه در فيلم‌هاي هاليوودي براي رده‌بندي مورد توجه قرار مي‌گيرد نيز در ايران استفاده شود.

علت اصلي رده‌بندي سني تماشاگران فيلم‌هاي سينمايي اين است كه مخاطبان در سنين مختلف دريافت‌هاي متفاوتي از آنچه در فيلم مي‌بينند خواهند داشت. تماشاي برخي صحنه‌هاي يك فيلم شايد در ذهن كودك اثري مخرب بگذارد و لزوماً آن صحنه تصوير از برهنگي نيست حتي بيان يك جمله يا تكیه كلامي خاص كه براي ذهن كودك قابل فهم و تمیيز نيست مي‌تواند اثر منفي خود را در تربيت وي بگذارد.

تلويزيون تلاش كرده است مشكل رده‌بندي سني برنامه‌هاي تلويزيوني را از طريق ايجاد شبكه‌هاي تخصصي براي گروه‌هاي سني از نونهال گرفته تا كودك و نوجوان تا حدي مرتفع كند و بحث رده‌بندي سني برنامه‌هاي تلويزيوني در معاونت سيما در حال پيگيري است. به عبارتي تلويزيون در يك رده‌بندي مخاطبانش را از زير هفت سال، هفت تا 12 سال، 12 تا 18 سال و 18 سال به بالا رده‌بندي كرده است. با اينكه گاهي ديده مي‌شود در برخي برنامه‌هاي تلويزيوني عنوان -14 ديده مي‌شود ولي بر اساس آنچه در تقسيم‌بندي شبكه‌ها ديده مي‌شود، رده‌بندي سني تقريباً به آنچه در MPAA انجام مي‌شود، نزديك است.

در مقابل اين رده‌بندي، وزارت ارشاد و معاونت سينمايي كه از صدور پروانه ساخت تا صدور پروانه نمايش را بر عهده دارد و بر اكران فيلم‌ها نظارت مي‌كند، هنوز نتوانسته است رده‌بندي مشخصي را براي رده‌بندي سني بينندگان فيلم‌ها ارائه دهد.

همين موضوع باعث شده همه فيلم‌ها مخاطب عام محاسبه شده و فيلمي كه در آن از حجم بالايي الفاظ ركيك به عنوان تكيه كلام بازيگر نقش اصلي استفاده شده بتواند در رده دومين فيلم پرفروش تاريخ سينما جاي گيرد! هر وقت نيز صحبت از رده‌بندي سني يك فيلم به ميان آمده، از آن به عنوان حربه‌اي تبليغاتي استفاده شده تا با تحريك حس كنجكاوي مخاطب زمينه افزايش بيننده را فراهم آورد، يعني اتفاقي دقيقاً در جهت عكس روح رده‌بندي فيلم‌ها!