1

گوگوش، بهروز وثوقي، گلشيفته و مجری “من و تو” در صفحه اول “كيهان”+عکس

سینماژورنال: روزنامه اصولگرای “کیهان” هجدهم خردادماه و ذیل تیتر یک خود “فراموشی‌ وعده‌ها در پیچ و خم حاشیه‌ها ” کولاژی از چند تصویر را قرار داده که از جمله آنها تصاویری از محمدرضا شجریان خواننده ایرانی است که در کنار بهروز وثوقی، گلشیفته فراهانی و فائقه آتشین یا همان گوگوش همسر سابق مسعود کیمیایی دیده می شود.

یکی از این تصاویر هم شجریان را کنار صبا خوئی فرزند اسماعیل خوئی شاعر نشان می‌دهد که سابقه مجری گری در “من و تو” را هم داشته است.

به گزارش سینماژورنال آن تیتر و این تصاویر زمینه‌ای است برای گزارشی که در آن کنار هم قرار دادن چند پرده از اتفاقات اخیر کشور و از جمله تلاشها برای رفع توقیف “ربنا” زمینه‌ای شده است برای گلایه از دولت که چرا برای بهبود اوضاع اقتصادی کاری نکرده است.

همه اندوهگینند

در بخشی از این گزارش آمده است:  همه اندوهگینند! از اینکه صدای ملکوتی و نوستالژیک و ملکوتی او مهمان‌سفره‌های افطار مردم نیست، غم بزرگی روح و جانشان را می‌خراشد! مدیر یک شبکه تلویزیونی، از امید و آرزوی خود در قالب احتمال پخش ربنا می‌گوید، روزنامه دولت، بیت‌المال را صرف طراحی پوستر رنگی شجریان و مصاحبه مفصل با او می‌کند. خلاصه به نظر می‌رسد ماه رمضان امسال ایرانیان، مشکلی ندارند، غمی ندارند، سفره‌های افطارشان به راه است، نانشان گرم است و آبشان سرد، دل‌هایشان روشن است و تنها یک غم بزرگ، همه را مکدر کرده و آن نشنیدن صدای استاد آواز ایران است که معنویت را به خانه‌هایشان بیاورد!

در ادامه این گزارش آمده است: اندکی آن سوتر، تصاویر استاد در آغوش زنان و دختران جوان و اجنبی، روی دیوار اتاق و توی گوشی‌های مردم، تصویر مهوع و سخیفی از معنویت استاد را به صورت مخاطب می‌زند! 17 ساعت روزه‌داری برای افطار با صدای کسی که رسما به فسق خود افتخار می‌کند و رسما به اسلام توهین می‌کند و می‌گوید: «اینها هرگز با هنر کنار نمی‌آیند و تجربه 1400 ساله ما این را نشان می‌دهد»! چه آرزوی موهومی برای کسب معنویت از صاحب این صدا!

شهرتی مرهون خالی ماندن میدان؟
در بخشی دیگر از این گزارش می خوانیم: در حالی‌که عدد پدران شرمنده ساکن خانه اول، بر اساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی در خوشبینانه‌ترین فرض، به شش میلیون و نیم نفر رسیده و در حالی‌ که هر دقیقه، یک ایرانی بیکار می‌شود و در حالی‌‌که رهبر معظم انقلاب، به عوض همه آنها که خائنانه یا غافلانه، برای مردم کاری نمی‌کنند، ابراز شرمندگی می‌کنند، دولتمردان مشغول بافتن کلاه برای مردمند! آنها بعد از سه سال به دست گرفتن مهم‌ترین شریان‌های سیاسی و مراکز تصمیم‌گیری، به این نتیجه رسیده‌اند که مشکل مملکت و جوانان، نه بیکاری، نه ازدواج و نه هیچ چیز دیگر است! مشکل آنها نشنیدن صدای آواز پیرمردی است که روزگاری نه چندان دور از برج عاج خود گفته بود «من اگر عارق هم بزنم، مردم صف می‌بندند!»

این گزارش افزوده است: این مهم‌ترین دغدغه مردم، اکنون با به صف کردن پیاده نظام رسانه‌ای و مزدوران اجاره‌ای در حال ترویج و تبلیغ است و روز‌به‌روز بیشتر از قبل به مسئله اول بدل می‌شود و شاید بزودی مسئله اول آسیا و حتی جهان شود! همان‌طور که روزگاری رهبر بودائیان، مسئله اول رسانه‌های غربی شده بود! آنها چنان در رثای «ربنا»ی شجریان اشک می‌ریزند و پوستر منقش به لفظ ربنا طراحی می‌کنند که یادشان می‌رود شجریان، خودش چند سال قبل چه گفته بود!؟ او که همه شهرت خود را مرهون دهه اول بعد از پیروزی انقلاب و فرار خوانندگان فاسد پاپ و … آن دوران و در نتیجه خالی بودن میدان از هر نوع موسیقی و صدای دیگری در آن روزگار است و اسم و رسم خود را به خاطر تکرار هزاران باره کارهایش از صدا و سیماست، ناگهان از ناراضی بودنش به خاطر پخش آن آثار سخن به میان آورد و حتی وکیل گرفت و شکایت کرد و…! اکنون اگر کسی خودش قهر کرده و رفته، دلش می‌خواهد برگردد، این همه جنجال و حاشیه برای چیست!؟ زمینه‌سازان و رد گم کن‌ها، آن‌قدر مشغول گریه برای نشنیدن صدای ملکوتی! ربنا در آستانه افطارند که یادشان می‌رود عکس‌های او را در آغوش فلان خواننده بدنام و فلان مجری بد کردار از در و دیوار بردارند، بعد ناله و شکوه کنند! این اما تنها کلاه کلاهبرداران حرفه‌ای نیست!

روی جلد کیهان/18 خرداد 95
روی جلد کیهان/18 خرداد 95

 




یادکرد رندانه پرستویی از پرویز صیاد و بهروز وثوقی در حضور ناصر ملک‌مطیعی

سینماژورنال: پرویز پرستویی که اخیرا توصیه ای را به رییس تازه صداوسیما درباره ارتقای کیفی برنامه های تخصصی سینما کرده بود(اینجا را بخوانید) با حضور در اختتامیه فصل اول سریال “شهرزاد” یاد برخی از هنرپیشگان قدیمی ایران را زنده کرد.

به گزارش سینماژورنال در بخشی از این مراسم پرستویی کاملا رندانه و با ذکر خاطره ای از تقوایی از صیاد چنین یاد کرد: میخواهم نقل قولی کنم از استاد ناصر تقوایی که می‌گفتند زمانی که داشتیم سریال «دایی جان ناپلئون» را می‌ساختیم، روزی که پرویز صیاد بازی داشت، نقش اولم پرویز صیاد بود و روزی که مرحوم اکبر دودکار جلوی دوربین می‌رفت، نقش اولم اکبر دودکار بود. ما هنرپیشه کوچک داریم ولی نقش کوچک نداریم. خوشبختانه در سریال «شهرزاد» هیچ کس کوچک نبود، همه بزرگ بودند.

پرستویی در جایی دیگر اما به صراحت از بهروز چنین گفت: می‌خواهم در اینجا یاد کنم از بهروز وثوقی. من تلفنی با آقای ملک مطیعی و آقای وثوقی صحبت می‌کردم، به ایشان عرض کردم که ما در واقع جماعت قدرنشناسی هستیم و یادمان می‌رود که بازیگری را از شما یاد گرفته‌ایم. به آنها عرض کردم که می‌دانید من بسیاری از فیلم‌های شما را چگونه دیدم؟ در سینما ندیدم. بیرون در سینما می‌ایستادم و چون آن زمان هنگام پخش فیلم‌ها صدای آن در بیرون پخش می شد و عکس های فیلم‌ها را نیز به ترتیب در ویترین می‌چیدند، من عکس‌ها را نگاه می‌کردم، صداها را گوش می‌دادم و این‌گونه فیلم می‌دیدم؛ چون نه پولش را داشتم و نه جرأت می‌کردم داخل سالن بروم.

در هنگام بیان این سخنان توسط پرویز پرستویی، ناصر ملک مطیعی هم که همراه با پرستویی روی سن آمده بود شانه او را بوسید…




ناصر ملک‌مطیعی که با “نقش نگار” به سینماها آمده: برای بازگشت به سینما به کسی التماس نکردم

سینماژورنال: بازگشت ناصر ملک‌مطیعی بعد از 33 سال به سینما اتفاق جالبی است.

به گزارش سینماژورنال “نقش نگار” علی عطشانی با بازی ناصر بعد از مدتها تعویق در اکران دو هفته ای هست که با محدودیت تبلیغات محیطی و پخش تیزر روی پرده است و در این مدت نزدیک به 130 میلیون فروش داشته است.

ناصر ملک مطیعی در گفتگویی با “هفت صبح” درباره شروع فعالیت‌ها، بازی در نقش‌های داش‌مشتی، کمرنگ شدن حضورش در سینما، بازخورد مردم و خلاصه دور شدنش از دنیای بازیگری و بالاخره بازگشتش به سینما حرف زده است.

متن کامل گفته های ناصر ملک مطیعی را بخوانید:

دهه سی محبوبیت پیدا کردیم
1330 زماني بود كه ما آمديم و بعد هم دوستان ديگري آمدند. نمی‌دانستیم چه کسی سوپراستار می‌شود و چگونه. اوایل فعالیت کمتر اتفاق می‌افتد آدم این چیزها را متوجه شود. باید مدتی بگذرد تا معلوم شود. آن زمان اين حرف‌ها مثل الان مطرح نبود. ما بازي خودمان را مي‌كرديم. درکاراکترهایمان قهرمان مردم كوچه و بازار بوديم و داستان‌هايي از زندگي مردم را بازي كرديم. من در يك كاراكتر، فردين يك كاراكتر و بهروز وثوقي و بيك ايمان‌وردي هم همين‌طور. ما يك مقداري شهرت و محبوبيت بيشتري پيدا كرديم. متاسفانه از اين اسامي كه گفتم، دونفرشان در بين ما نيستند. يادشان به خير و روحشان شاد. اداي احترام مي‌كنيم به روح‌شان.

فیلم‌های شاد که آمدند کناره گرفتم
يك وقتي اساتيد دانشگاه سراكيوز آمده بودند اينجا و كلاسي تشكيل داده بودند و عده زيادي سر اين كلاس بودند. سال‌هاي حدود سي‌ودو، سه و سي‌وچهار اين‌حرف‌ها بود. يك عده زيادي از رفقاي ما رفتند اين كلاس را ديدند و كارگردان شدند. من هم حائز شرايط بودم كه بروم اما اين كار بازیگری ديگر به من مهلت نمي‌داد. همين‌طور پشت هم قرارداد پشت قرارداد مي‌بستم.
اين كار بالا و پايين هم دارد. اين نيست كه آدم يك‌سره بكوبد و برود جلو. يك مدتي بود كه من تقريباً كنار گذاشته شده بودم. آن زمان مردم گرایش عجیبی به فیلم‌های خیلی شاد و خوشحال‌کننده پیدا کرده بودند. این ماجرا مربوط به سال‌هاي سي‌وهشت و سي‌ونه و چهل است. براي من هم مقدور نبود كه آواز بخوانم يا شاد باشم. مردم قبول نمي‌كردند و اصلاً كاراكتر من از نظر مردم چيز ديگري بود. اين بود كه خودم را نگه داشتم و پيشنهاد هم كه به من مي‌شد قبول نمي‌كردم.

کار با کیمیایی، مهرجویی و نادری
بعد هم دوره جديدي در كارم شروع شد كه فيلم‌هاي «سالار مردان» با آقاي نظام فاطمي و «قيصر» با آقاي مسعود كيميايي بود. آن موقع يك ژانر و يك كاراكتر ديگري آمد كه مردم با آدم‌هاي بامعرفت و لوطي و متعصب حساب كردند و آنها كمي عقب نشستند. كار سينما همين است. هميشه همين‌طور بود كه يكي سر صف بود و يكي ته صف.

اما بالاخره اين صف وجود داشت و فيلم هم براي همه بود و كار هم انجام مي‌شد. بعد هم يك عده‌اي كه تحصيل‌كرده خارج بودند در زمينه‌هاي كارگرداني و فيلمبرداري آمدند؛ فكر مي‌كردند ما آنها را تحويل نمي‌گيريم و با آنها قاطي نمي‌شويم در صورتي كه ما آنها و کارشان را دوست داشتیم. کسانی مثل آقاي مهرجويي، آقاي امير نادري، ذكريا هاشمي؛ جوان‌هاي خودمان كه بچه‌هايي تحصيل كرده بودند و مي‌توانستند كارهاي خوب بكنند. كار كم‌كم رونق گرفت و به خاطر شناخت آدم‌هاي تحصيل‌كرده از دوربين و كار فيلمبرداري ديگر اين اواخر فيلم‌ها چهارچوب درست‌تري پيدا كرده بود. صحنه بهتر به هم مي‌چسبيد، رعايت مي‌كردند ولي به هر حال من اين نكته را باز هم تكرار مي‌كنم كه ترس از برگشت سرمايه مجبور مي‌كرد كه اينها هم هول‌‌هولكي اشتباهات بزرگي بكنند. چون مي‌خواستند گيشه جواب بدهد و براي اينكه گيشه جواب بدهد، مجبور بودند كارهايي بكنند كه مردم بپسندند.

می‌خواستند از تلخی درم بیاورند
رل‌هایی که من در فیلم‌ها بازی می‌کردم کاملا مشخص بود چون تهیه‌کننده‌ها و کارگردان‌ها اینطور فیلم‌ها را به من پیشنهاد می‌کردند. ضمن اينكه كاراكتر من هم اصلاً كاراكتر طنز نبود. ما از بس اخم و تخم كرديم و كافه به‌هم ريختيم و داد و فرياد مي‌كرديم كه كار ديگري نمي‌توانستيم بكنيم. رفقاي ما هم هر چند وقت يك‌بار مي‌نشستند و فكر مي‌كردند كه چه‌كار كنيم مردم را بيشتر بكشانيم به سينما. نشستند و فكر كردند و گفتند چه‌كار كنيم، چه‌كار نكنيم و به اين نتيجه رسيدند كه يك آدم خوشمزه بانمك را كنار دست من بگذارند كه جبران اوقات‌تلخي مرا بكند. اين بود كه مرتضي عقيلي پيدا شد و ظهوري‌ و اينها آمدند. وقتي ما يك چيزي مي‌گفتيم اينها هم يك نمكي مي‌پراندند.

همه دوبلورهای ملک‌مطیعی
تا حالا جاي من چندين نفر صحبت كردند. اين اواخر بيشتر آقاي جليلوند صحبت مي‌كرد اما قبل از آن آقاي ناظريان حرف مي‌زد یا آقاي زماني. پرويز بهرام در “سلطان” صاحبقران به جاي من، يعني به جاي اميركبير حرف زد. در سال‌هاي اوليه، فيلم را با صدا مي‌گرفتيم و من جاي خودم حرف مي‌زدم. بعد چون دستگاه مدرن و كاملي نبود، صداها خش پيدا مي‌كرد اين بود كه بعداً صدابرداري مي‌كردند. بعد كه دوبلورها آمدند چون كارها را خيلي خوب انجام مي‌دادند و چون به قول آمريكايي‌ها تيم‌ورك بود، يك عده مي‌آمدند مي‌نشستند، سه‌روزه يك فيلم را دوبله مي‌كردند و مي‌رفتند پي كار خودشان. صداها را تقليد مي‌كردند خيلي خوب، ولي به طور كلي با اينكه كار خيلي بي‌نقص بود اما حالا حس مي‌كنم وقتي يك صدا از ذهن چندين هنرپيشه بيايد بيرون آن دلچسبي و گيرايي را ندارد، مگر آنهايي كه تغيير صدا مي‌دادند. آقاي جليلوند و اسماعيل فوق‌العاده بودند.

نقش داش‌مشتی‌ها را می‌دادند به من
من بچه دروازه شميران، بالاتر از ميدان بهارستان هستم و اگر این نقش‌ها را بازی می‌کردم در واقع نقش‌هایی بود که به من نزدیک بود. یعني خودم در فضاهاي اين نقش‌ها كه بازي می‌كردم، بزرگ شده بودم.

نقش‌هاي داش‌مشتی یا به قولی جاهلی یا لوطی‌ را قبل از من خیلی‌ها بازی می‌کردند اما بعد از اینکه من آمدم همه می‌گفتند تو بیا بازی کن چون به من مي‌آمد(البته خودم نبايد اين را بگويم، ديگران اين را مي‌گفتند). حتي يك جاهايي بود كه من نمي‌پذيرفتم و مي‌گفتم ديگر با اين كلاه و لباس بازي نمي‌كنم. مي‌گفتند با اين كلاه و لباس بيا، صحنه اول فيلم كلاهت را بردار و بگذار روي ميز و ديگر هم سرت نگذار(خنده). حتي به اين هم راضي بودند. اين لباس و شمایل سمبل اين آدم‌ها بود.

نقش نگار ناصر ملک مطیعی
علی عطشانی و ناصر ملک مطیعی در پشت صحنه “نقش نگار”

مردم بهم احترام می‌گذاشتند
مردم عادي و مخاطبان فيلم‌هاي ما خيلي از فيلم‌ها و نقش‌ها را باور مي‌كردند و وقتي بيرون مي‌آمديم از ما توقع آنچه را كه در فيلم‌‌ها انجام مي‌داديم داشتند. در فيلم‌ها هم اگر از حق دفاع مي‌كردم مردم دوست داشتند و اگر در خيابان دعوا مي‌شد و مي‌رسيدم، همه مي‌رفتند كنار و مثلاً من آشتي‌شان مي‌دادم و احترام مي‌گذاشتند به عنوان يك آدم كه مثلاً استخوان خردكرده است و سني از او گذشته و دوستش دارند.

چه توي محل و چه جاهاي ديگر، اگر در يك چنين جاهايي مي‌رسيدم فوري آشتي‌ مي‌دادم و همه قبول مي‌كردند. قديم اين‌طوري هم بود كه خيلي جاها نمي‌گذاشتند فيلمبرداري كنيم. يك جايي مي‌رفتيم فيلمبرداري، مي‌آمدند و مي‌گفتند الان دوربين‌تان را مي‌زنيم و مي‌شكنيم. وقتي كه من مي‌رسيدم سر صحنه تا مي‌رسيدم مي‌گفتند ناصرخان هر كاري كه مي‌خواهي بكني بكن. به خاطر دوستي و محبتي بود كه نسبت به من داشتند. لطف داشتند. الان هم كه راه مي‌افتم و مي‌روم يك جايي كه جمعيت زياد است برايم صلوات مي‌فرستند. در زورخانه، در محله، زير بازارچه و يك جاهايي كه مردم هستند. من با اين چيزها پز نمي‌دهم. اينها باعث افتخار من است. افتخار مي‌كنم كه مردم نظر خوب دارند به من، به رفقايم و به همه دوستان. الان هم مردم هنرپيشه‌هاي الان را دوست دارند.

سر «بابا شمل» حوصله مردم سررفت
مردم هنرپيشه‌هاي محبوب‌شان را دوست داشتند ولي دلشان هم مي‌خواست كه آن فيلم هم فيلمي باشد كه مورد توجه باشد، البته ما از فيلم‌هاي نوع ديگر هم بازي مي‌كرديم. مثلاً همين فيلم «باباشمل» مال مرحوم زنده‌ياد علي حاتمي كه يك هنرمند باذوق بود. اين فيلم يك فيلم آهنگين بود و ما بايد با آهنگ شعر مي‌خوانديم و اين مورد توجه تماشاچي توي سينما نبود.

در صورتي كه بازیگران مطرحی در آن حضور داشتند ولي مردم گول اين اسم‌ها را نمي‌خوردند. وقتي خوششان نمي‌آمد از فيلم، نمي‌آمدند آن را ببینند. اما همين فيلم «باباشمل» را اگر الان تلويزيون بگذارد يا آدم در خانه‌اش تماشا كند، به دلش مي‌نشيند، براي اينكه خيلي عارفانه است و خيلي معنا و مفهوم قشنگي دارد. ولي درسينما مردم كم‌حوصله‌اند و تحمل نشستن تا آخر اين فیلم را ندارند.

کسی سراغ ما نیامد
وقتی بازیگری و بازی نمی‌کنی، مثل عاشقي مي‌ماني كه دستت از معشوق كوتاه شده است. به هر حال سينما معشوق من بود من از نوجواني در كار سينما بودم.

براي من غير از سينما هيچ چيز ديگر مفهومي نداشت. همه چيز من سينما است اما همين سينما يك استغناي طبعي به آدم مي‌دهد. چون آدم در نقش‌هاي متفاوتي بازي مي‌كند و ديگر حسرت چيزي را نمي‌خورد و براي مسائل معمولي ناراحت نمي‌شود.

من موقعي كه سينما را ترك كردم واقعاً احساس بازنشستگي مي‌كردم، بعد هم اينكه اوضاع طوري شده بود كه آدم‌هاي مشهور و معروف بايد كنار مي‌نشستند و فرصت را مي‌دادند به ديگران.

به هر تقدير ما كنار آمديم و بعد هم كسي سراغ ما نيامد. ما هم نرفتيم به كسي التماس و درخواست كنيم براي كار. باز هم بايد خدا را شكر كنيم كه با وجود سينماي امروزي كه خيلي پيشرفت كرده و به بازار جهاني راه پيدا كرده و زن و مرد و دختر و پسرهاي بسيار خوبي هم در آن فعاليت مي‌كنند، مردم باز هم به ما محبت دارند و فراموشمان نكردند.

اين براي ما يك افتخار فراموش‌نشدني است. بالاترين گنجينه‌ زندگي ما اين محبت مردم است. ما به سينماي گذشته‌مان افتخار مي‌كنيم و به سينماي حالاي‌مان هم پز مي‌دهيم. خوشحاليم كه يك چنين سينماي پيشرفته‌اي پيدا كرديم و يك‌سري بچه‌هاي جوان و تحصيل‌كرده و امروزي آمدند سراغ اين كار.




ماجرای حضور خوانندگان لس‌آنجلسی در برنامه محمود شهریاری

سینماژورنال: محمود شهریاری از جمله مجریان پرحاشیه رسانه ملی است که در برهه های زمانی مختلف ممنوع الفعالیت شده است.

به گزارش سینماژورنال شهریاری به تازگی با حضور در برنامه “دید در شب” محمدرضا رشیدپور کوشید به بخشی از حواشی منجر به ممنوع الفعالیت شدندش اشاره کند.

جالب اینجاست که دو مورد از این حواشی برآمده از حضور غیرمستقیم خوانندگانی لس آنجلسی در برنامه هایش بوده است!

شهرام شب پره روی خط آمد

محمود شهریاری در جایی از این گفتگو بیان داشت: هر چی سنگ مال پای لنگ. من تهیه کننده برنامه ای بودم به نام “در دست گلی دارم”.  کوروش یغمایی بعد از انقلاب اهنگی به این نام خوانده بودند و ما چقدر تلاش کردیم تا مدیران سازمان اجازه دادند صدای ایشان را به عنوان تیتراژ برنامه استفاده کنیم. برنامه ما یک مسابقه هم داشت که دو نفر همزمان روی خط می آمدند و با هم مسابقه می دادند . اولین برنامه را که شروع کردیم دیدیم پشت خط  شهرام شب پره هستند و خودشان را معرفی کردند. من هم گفتم سلام هنرمند عزیز! ان طرف هم خانومی از لس آنجلس تماس گرفته بود من آمدم از روی قضیه رد شوم شنیدم خانم به همسرش گفت بیا بیا رقیب من شهرام شب پره هست.

وی ادامه داده است: ناظر پخش که هیچ، مدیر پخش هم در استودیو بود. همکار من در اتاق فرمان به او می گوید این شهرام شب پره است مدیر پخش نمی‌شناسد و می گوید هر کس هست پخش کنید. برنامه تمام شدآمدم بیرون دیدم مدیر پخش می گوید مرد حسابی ما حواسمان نبود تو چرا گفتی هنرمند عزیز گفتم چه بگویم خب هنرمند است مردم دوستش دارند. من باید فحش میدادم که چرا امدی روی خط؟

فائقه آتشین فکس فرستاد

شهریاری در جایی دیگر از گفتگوی خود درباره خواندن فکسی منسوب به فائقه آتشین در برنامه اش بیان داشت: ببینید خطوط قرمز سازمان سیال است و مشخص نیست. نظرات مدیران پخش با هم فرق دارد. مدیر یکی از گروه های تلویزیون به من گفت ما که نمی توانیم بگوییم اینجوری اجرا کنید ما باید بگوییم نکنید! شما باید خطوط قرمز را بشکنید تا مخاطب ما بیشتر شود. شب قبل از برنامه من مجری دیگری فکسی از  بهروز وثوقی می خواند و هیچ ایرادی نمی گیرند.

شریفی نیا علاوه بر اینکه اسم بهروز وثوقی را آورد با او صحبت کرد

وی افزود:  محمدرضا شریفی‌نیا، در برنامه شباهنگام شبکه جام جم برنامه را هر شب یکی از مجریان سازمان اجرا میکردند. شریفی‌نیا علاوه بر اینکه اسم بهروز وثوقی را می‌آورد با او صحبت هم می‌کند. شب بعد من فکس خانم فائقه آتشین را میخوانم اما برای من بد می‌شود. تازه به نام اصلی شان خواندم نه به اسم گوگوش. بعضی ها نمی دانستند فائقه آتشین همان گوگوش است.




تیزر سریال ماهواره‌ای بازیگر کشف حجاب کرده، روی آنتن رفت!+عکس

سینماژورنال: ماجرای مهاجرت تعدادی از بازیگران ایرانی به ترکیه و ایفای نقش در سریالهایی محصول شبکه ماهواره ای “جم” همچنان ادامه دارد.

به گزارش سینماژورنال به تازگی تیزری از سریالی با نام “آبی عشق” از شبکه جم روی آنتن رفته که در آن تصاویری از مانی کسرائیان و چکامه چمن‌ماه به چشم می خورد.

در این بین حضور چکامه چمن‌ماه که با کشف حجاب در این سریال روی آنتن رفته است عجیبتر است بخصوص که وی بعد از انتشار اولین تصویر اجتماعی از کشف حجاب خود وقتی با تهدید سخنگوی ارشاد مواجه شد سریعتر از حد تصور، تصاویر کشف حجاب را از صفحه اش پاک کرد.

نقب زدن به شعر شاملو برای بالا بردن دوز شبه روشنفکرانه

حالا چمن‌ماه به همراه مانی کسراییان که هر دو نفر در سالهای اخیر جز تقشهای مکمل و فرعی، حضور چندانی در محصولات داخل نداشتند در سریالی ظاهر شده اند که نامش “آبی عشق” هم برآمده از نام یکی از اشعار شاملو است؛

همان شعری که در بخشی از آن میخوانیم: آی عشق! آی عشق! چهره آبی ات پیدا نیست…

به نظر می رسد دست اندرکاران شبکه تلویزیونی جم که در ماههای اخیر بیش از هر چیز بخاطر فضای غیراخلاقی سریالهای خود با انتقاد کارشناسان روبرو هستند خواسته اند با گرته برداری از شعر شاملو برای مجموعه ای که داستانی سهل الوصول را به تصویر می‌کشد دوز شبه‌روشنفکرانه اثر خود را بالا ببرند!!

آبی عشق
نماهایی از تیزر “آبی عشق”



مانی کسرائیان هم از GEM سردرآورد!/صدف طاهریان در سریالی از GEM با بهمن مفید و مرتضی عقیلی همبازی شد/الگوی سینمای گلخانه ای برای GEM سریال می‌سازد؛ در این سریال بهروز وثوقی و چکامه چمن ماه حضور دارند+عکس

سینماژورنال: موج تازه مهاجرت سینماگران این بار سمت و سویی تازه پیدا کرده تا تعدادی از فعالان سینما و تلویزیون در صف نقش آفرینان سریال های شبکه ماهواره ای “جم” قرار بگیرند.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “سینما” این شبکه که به تازگی و بعد از دوبله سریال های ترکی تصمیم به تولید سریال گرفته، به تازگی ساخت سه سریال را در دستور کار قرار داده.

اما از قرار معلوم استفاده از چهره های مهاجرت کرده سینما و تلویزیون ایران کفایت نکرده و طی ماه های گذشته شبکه “جم” به تعدادی از کارگردانان و هنرمندان تلویزیون پیشنهاد همکاری در این سریال ها را داده است.

در این میان چند نفری که کم کار تر از بقیه بودند به این پیشنهادها پاسخ مثبت داده اند و تصمیم به ادامه راه شان در خارج از ایران گرفته اند.

الگوی سینمای گلخانه ای برای “جم” سریال می سازد!!!
سعید ابراهیمی فر کارگردان فیلم سینمایی «نار و نی» که در دهه شصت و از طرف مدیران سینمایی به عنوان الگو به فیلمسازان ارائه می شد و در گزارش ها به عنوان محصول سینما گلخانه ای نام برده می شد این روزها در حال ساخت سریال برای شبکه جم است.

ابراهیمی فر مدتی بعد از ساخت «نار و نی» در جشنواره استانبول صحبت هایی را مطرح کرد که باعث شد تا پایان دوران مدیریت سید محمد بهشتی نتواند فیلم بسازد.

طی سالهای بعد از «نار و نی» ابراهیمی فر دو فیلم بیشتر نساخت و در چند فیلم بازی کرد و تعدادی تله فیلم را کارگردانی کرد.
سریالی که سعید ابراهیمی فر برای شبکه “جم” می سازد مدتی است در شهر آنالیای ترکیه کلید خورده. سریالی که هنوز نامی برای آن انتخاب نشده و ظاهرا قرار است به رسم سریال های پخش شده در این شبکه (لطیفه و ايزل) با جذب اسپانسر و با نام همان برند روی آنتن برود.

همچنین شنیده شده مذاکراتی با خوانندگان لس آنجلسی مثل عارف عارف کیا نیز انجام شده تا بزودی به فهرست بازیگران سریال اضافه شود و البته ترانه تیتراژ را هم بخواند.

در این سریال بهروز وثوقى نیز بازی می کند و چکامه چمن ماه نیز یکی از بازیگران زن این مجموعه است.

سعید ابراهیمی فر در پشت صحنه سریالش/عکس: روزنامه سینما
سعید ابراهیمی فر در پشت صحنه سریالش/عکس: روزنامه سینما

مانی کسرائیان هم به “جم” پیوست!!! 

بعد از صدف طاهریان و چکامه چمن ماه این بار یک بازیگر مرد نیز به تازگی ایران را ترک کرده است. مانی کسرائیان که مدتی کم کار بوده یکی از بازیگران سریال های شبکه “جم، است.
مانی کسراییان بازیگر “بانوی اردیبهشت” رخشان بنی اعتماد بود و در این فیلم نقش فرزند مینو فرشچی را بازی می کرد.
او در “هفت پرده” فرزاد موتمن هم ایفای نقش کرده بود ضمن اینکه سال قبل در اولین تجربه کارگردانی شهاب حسینی با عنوان “ساکن طبقه وسط” هم نقش کوتاهی بازی کرده بود.

کسرائیان در اولین ساخته سینمایی مهدی کرم‌پور با عنوان “جایی دیگر” نیز در نقش جوانی ایفای نقش کرده بود که سودای مهاجرت در سر دارد.

مانی کسرائیان
مانی کسرائیان

صدف طاهریان با مرتضی عقیلی و بهمن مفید همبازی شد!
محمدتقی راوندی که زمانی در تلویزیون ایران، تله فیلم می ساخت اولین مهاجرت کننده به ترکیه بود.
او از سال گذشته در این کشور به سر می برد و در چند فاز مشغول تصویربرداری سریالی با عنوان «زمین ناهموار» است که اتفاقا چندروزی است آنونس آن از شبکه های جم پخش می شود.
مجموعه ای که صدف طاهریان تازه مهاجرت کرده نیز در آن بازی می کند.
البته به غیر از این بازیگر بهمن مفید و ظاهرا مرتضی عقیلی نیز در آن حضور دارند.

مهدی مظلومی: پیشنهاد “جم” را رد کردم
مهدی مظلومی از پرکارهای تلویزیون است و این روزها سریال «سیگنال موجود است» به کارگردانی او در شبکه نمایش خانگی در حال توزیع است و فیلم سینمایی «سه بیگانه در سرزمین ناشناخته» او قرار است بزودی اکران عمومی شود.
مظلومی در سفر به ترکیه مذاکرات جدی با مدیران شبکه “جم” داشت و حتی شایعه توافقش برای ساخت سریال برای این شبکه هم به گوش می رسید اما مهدی مظلومی که در دبی بود در گفت و گوی کوتاهی ضمن تکذیب این خبر و با اعلام اینکه این روزها در حال نگارش فیلمنامه «سه بیگانه در سرزمین ناشناخته 2» است گفت: دیگران را نمی دانم اما من ساخت سريال در تركيه را تكذيب مي كنم .مثل خيلي هاي ديگر به من هم پيشنهاد شد اما من براي ساخت سريال جواب مثبتي ندادم.




همکاری بازیگران کشف حجاب کرده با بهروز وثوقی در سریالی محصول GEM!+عکس

سینماژورنال: کشف حجاب متوالی صدف طاهریان و چکامه چمن ماه (اینجا و اینجا را بخوانید) بسیاری از مخاطبان را با این پرسش مواجه کرد که هدف آنها از این ماجرا چیست؟

به گزارش سینماژورنال اینکه فقط مهاجرت از ایران و اقامت در آن سوی آبها را ریشه این ماجرا بدانیم نمی تواند دلیلی کامل باشد.

تولید سریال با بازیگران درجه سه

گویا واقعیت امر هم چیزی جز این است؛ شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند که این دو بازیگر بخشی از تیم تولید سریالی هستند که به سفارش شبکه ماهواره ای GEM تولید می شود!!!

گردانندگان این شبکه ماهواره ای در فاز تازه فعالیتهای خود کوشیده اند سهمی را هم برای تولید سریالهای ایرانی اختصاص دهند.

در بدو مطرح شدن این ایده رایزنیهایی با برخی کارگردانان و بازیگران مطرح تلویزیون ایران هم برای همکاری انجام و پیشنهاداتی طرح شد اما اغلب چهره های سرشناس به این پیشنهادات پاسخ منفی دادند.

این شد که گردانندگان شبکه مذکور سعی کردند با جذب بازیگران درجه دو و سه برنامه خود را پیش ببرند.

صدف طاهریان و چکامه چمن ماه از جمله بازیگران جذب شده برای سریال سازی هستند و گویا چند بازیگر دیگر هم به زودی به آنها می پیوندند.

کارگردانی سریالی که این بازیگران در آن حضور دارند و فیلمبرداری آن در مالزی انجام می شود را هم یک تلفیلم ساز داخلی به نام محمد راوندی برعهده دارد!!!

بهروز وثوقی هم هست
نکته جالب این ماجرا آن است که بهروز وثوقی بازیگر آثاری چون “قیصر” و “گوزنها” که سالهاست مقیم آمریکاست یکی از نقشهای اصلی این سریال را بازی خواهد کرد!!

وثوقی در سالهای اخیر”فصل کرگدن” بهمن قبادی هم بازی کرده بود و حالا حضورش در سریالی محصول GEM عجیب به نظر می رسد.

چکامه چمن ماه در کنار بهروز وثوقی
چکامه چمن ماه در کنار بهروز وثوقی



توضیحات مهدی فخیم‌زاده درباره شباهت گریمش با بازیگر “قیصر”+عکس

سینماژورنال: تازه ترین محصولی که داوود میرباقری برای شبکه خانگی تدارک دیده مینی سریالی است به نام “دندون طلا”.

به گزارش سینماژورنال فخیم زاده در این سریال در قابل کاراکتری به نام “قنبر دیزل” ظاهر شده است و اخیرا “سینمامثبت” از این خبر داده بود که گریم فخیم زاده در نقش پیری “قنبر دیزل” بسیار شبیه به گریم بهروز وثوقی بازیگر سفرکرده ایرانی در فیلمی است به نام “فصل کرگدن”.

فخیم زاده اما این شباهت را ناخواسته می داند و درباره آن به “هفت صبح” می گوید: اصلا کوچکترین صحبتی درباره این مساله که سعی کنیم قنبر به کسی شبیه شود نداشتیم.

وی می افزاید: نظر داوود میرباقری این بود که قنبر بعد از انقلاب مثل خیلی ها ریش می گذارد که بتواند ظاهرش را منطبق با شرایط کند.

فخیم زاده تأکید می کند: بیشتر این عکس بود که این شائبه را ایجاد کرد ولی خود شخصیت شباهتی ندارد.

 در 24 سالگی نقش کشیش 80 ساله را بازی کردم

فخیم زاده با اشاره به شیوه بازی در نقش یک پیرمرد بیان می دارد: یادم هست وقتی 24 ساله بودم در تئاتر “معجزه” نقش کشیش 80 ساله را بازی کردم. به این در و آن در می زدم که چطور می شود نقش را باورپذیر کرد و متوجه شدم ادای پیرمرد را نمی توانم دربیاورم.

وی ادامه می دهد: اینجا بود که از دکتر ممنون پرسیدم چه کنم و ایشان هم گفت باید خودت نقش را باور کنی یعنی باور کنی که 80 ساله شده ای…این شد تبدیل به یک منش که ادا درنیاورم و نتیجه هم خوب از آب درآمد.

این بازیگر و کارگردان خاطرنشان می سازد: جوری شد که بعد از آن اجرا خانواده دانشجوها فکر می کردند واقعا پیرمرد هستم و بعد که گریم را پاک می کردم تعجب کردند.

از “داش آکل” تا “خاک”

به گزارش سینماژورنال در سالهای ابتدایی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی  فيلم “تفنگدار” ساخته جمشيد حيدري با بازي مهدي فخيم زاده به روي پرده آمد كه گريم شخصيت اصلي فيلم با بازي مهدي فخيم زاده كاملاً شبيه به گريم بازيگر اصلي فيلم “داش آكل” با بازي وثوقي بود.

 در “خاك و خون” به كارگرداني كامران قدكچيان هم فخيم زاده گريمي تقريباً مشابه با وثوقي در فيلم “خاك” مسعود كيميايي داشت.

فخیم زاده با گریم بحث انگیز "دندون طلا"

فخیم زاده با گریم بحث انگیز “دندون طلا”



واگذاری مدیریت سینما فرهنگ به “هنروتجربه”؟/دعوت از سینماشهر برای بازسازی سینما

سینماژورنال: در حالی که حدودا هشت ماه بعد از راه اندازی گروه سینمایی “هنروتجربه” سینما فرهنگ به عنوان سینمای سرگروه این گروه معرفی شد گویا بناست اتفاقات دیگری هم درباره این سینما رخ دهد.

به گزارش سینماژورنال از جمله این اتفاقات تغییراتی است که در مدیریت این سینما به وقوع خواهد پیوست.

شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند که مدیریت این سینما از بنیاد فارابی گرفته شده و به موسسه سینماشهر واگذار میشود تا شرایط لازم برای بازسازی این سینما در آینده نزدیک فراهم آید.

تعدیل پرسنل سینما+حضور مدیر “هنروتجربه” به عنوان مدیر

این اتفاق موجب آن خواهد شد که بخشهایی از پرسنل این سینما که کارمند فارابی محسوب می شدند نیز تعدیل شده و برای تعریف شغلهای جدید آنها اقدامات لازم صورت گیرد.

در کنار همه این اتفاقات گویا با هماهنگی میان موسسه سینماشهر و سازمان سینمایی بنا شده مدیر گروه سینمایی “هنروتجربه” به زودی در این سینما مستقر شده و البته شرایط مدیریت وی بر این سینما نیز فراهم آید.

از تهیه کننده “گوزنها” تا بازیگر “گوزنها”

به گزارش سینماژورنال سینما فرهنگ که سابقه تأسیس آن به اواخر دهه 40 خورشیدی بازمیگردد توسط مهدی میثاقیه تهیه کننده قدیمی سینمای ایران که تولید آثاری چون “شب نشینی در جهنم” و “گوزنها” را در کارنامه دارد ساخته شد.

بعد از میثاقیه مدتی هم بازیگر نقش “سید” در “گوزنها” مدیریت سینما را برعهده داشت اما در نهایت سینما به وزارت فرهنگ فروخته شد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم بنیاد سینمایی فارابی مدیریت سینما را برعهده گرفت.

ادعای مدیر احمدی نژادی محقق نشد

این سینما در گذشته اغلب به عنوان یکی از سینماهایی که ساکنان شمال شهر تهران برای تماشای فیلمهای روز ایرانی سراغ آن می رفته اند شناخته می شود؛ البته که بعد از بازسازی سینما آزادی و تاسیس پردیس ملت بخشی از مخاطبان این سینما به سراغ این دو پردیس رفتند و همین مساله اهمیت بازسازی این سینما را دوچندان نمود.

در دولت دهم احمد میرعلایی مدیر وقت بنیاد فارابی ادعایی مبنی بر تبدیل این سینما به پردیسی 16 سالنه را مطرح کرد؛ ادعایی که آن قدر رویایی بود که محقق نشد.

احیای سینما یا تبدیل آن به پاتوق “هنروتجربه”؟

حالا باید منتظر ماند و دید حضور مدیر گروه “هنروتجربه” در این سینما و البته استفاده از توان مدیریتی سینماشهر برای بازسازی این سینما خواهد توانست به احیای دوباره این سینما کمک کند یا اینکه سینما به پاتوقی تمام عیار برای “هنروتجربه” بدل می شود؟