1

با نگاهی خاص به فاجعه پلاسکو⇐«چهارراه استانبول» كليد خورد+نخستين تصاوير

سینماروزان: فيلمبردارى فيلم سينمايى «چهار راه استانبول» به تهيه كنندگى و كارگردانى مصطفى كيايى از اواخر هفته گذشته در تهران آغاز شد.

اين فيلم ششمين ساخته سينمايى كيايى بعد از فيلم هاى «بعدازظهر سگى سگى»، «ضد گلوله»، «خط ويژه»، «عصر يخبندان» و «باركد» است و مانند ساخته هاى قبلى اين كارگردان اثرى پر بازيگر محسوب مى شود.

«چهار راه استانبول» توليد دشوارى خواهد داشت و پيش بينى مى شود فيلمبردارى فيلم تا اواخر آبان ماه ادامه داشته باشد. به احتمال فراوان اولين نمايش فيلم در سى و ششمين جشنواره فيلم فجر خواهد بود.

بهرام رادان، محسن کیایی، سحر دولتشاهی، ماهور الوند، رعنا آزادی ور، مهدی پاکدل، سعید چنگیزیان، پوریا رحیمی سام، بابک بهشاد، خسرو احمدی، تینو صالحی، حسین امیدی و با هنرمندی مسعود کرامتی گروه بازيگران «چهارراه استانبول» را تشكيل مى دهند

عوامل فيلم عبارتند از:
تهیه کننده، نویسنده و کارگردان : مصطفی کیایی، مدیر فیلمبرداری: حسین جلیلی، مدیر تولید : سجاد رحیمی، دستیار اول کارگردان : هومن خواجه نوری، برنامه ریز : امید جزینی، تدوین: نیما جعفری جوزانی، طراح صحنه : حجت اشتری، طراح لباس : مارال جیرانی، صدابردار : امیرنوبخت، طراح گریم: عباس عباسی، عکاس : میلاد کیایی، منشی صحنه: نفیسه ذاکری، مشاور رسانه اى: آريان اميرخان، جلوه های ویژه رایانه ای : فرید فصیحی، جلوه های ویژه میدانی : آرش آقابیگ، مدیر تدارکات : محمد ابراهیمی

چهارراه استانبول
چهارراه استانبول
چهارراه استانبول
چهارراه استانبول



روایت «کیهان» از کنایه مریلا زارعی به مهتاب کرامتی و بهرام رادان

سینماروزان: مریلا زارعی بازیگری که بعد از همکاری با ابراهیم حاتمی کیا در «دعوت»، «گزارش یک جشن»، «چ» و «بادیگارد» کوشیده بیشتر از قبل مدافع ارزشها باشد، در جشن خانه سینما طعنه هایی زد به برخی از آنها که «سفیر صلح» هستند اما در قبال کشتار مسلمانان میانمار سکوت کرده اند؛ طعنه هایی که «کیهان» آنها را خطاب به مهتاب کرامتی و بهرام رادان دانسته است.

متن خبر «کیهان» را بخوانید:

کنایه مریلا زارعی به مهتاب کرامتی و بهرام رادان

یک بازیگر سینما از سکوت سفیران صلح سازمان ملل در مقابل جنایات ضدبشری در میانمار انتقاد کرد.
مریلا زارعی گفت: «‌مسلمانان بی‌گناه در میانمار از بین می‌روند در حالی که سکوت سفیران صلح را شاهد هستیم. از سفیران صلح خواهش می‌کنم برای احقاق حق اقلیت مسلمان آن منطقه کاری کنند.»
مهتاب کرامتی و بهرام رادان، دو بازیگر سینما هستند که سال‌هاست به عنوان سفیران صلح سازمان ملل فعالیت می‌کنند. با این حال، هنوز واکنشی به کشتار صدها هزار مسلمان که جمع زیادی از آن‌ها را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند نشان نداده‌اند!



انتقاد يک رسانه فرهنگي از نبود «سرويس بهداشتي» در کنسرت-نمايش «سي»!⇐نمی‌شود هم از تخفیفهای میراث فرهنگی استفاده کنید و هم درباره نبود سرویس بهداشتی فکری نکنید!/حداقل در بليتها ذکر مي‌کرديد امکاني براي رفتن به سرويس بهداشتي نيست!

سينماروزان: کنسرت-نمايش «سي» همان قدر که درباره ساختار اجرا در محافل هنري بحث برانگيز شد به همان اندازه هم درباره کيفيت سرويس‌دهي به مخاطبان با انتقاد مواجه شد.

به گزارش سينماروزان انتخاب فضايي باز در کاخ سعدآباد براي اجرا به گونه اي که تقريبا از رديفهاي مياني به بعد مخاطبان هيچ چشم‌انداز روشني از سن نداشتند و در کنارش استفاده از صندليهاي موسوم به چلوکبابي براي استقرار مخاطباني که گاهي بليت را به چند برابر قيمت از واسطه ها تهيه کرده بودند و از همه بدتر نبود سرويسهاي بهداشتي مناسب در نزديکي محل اجرا از جمله مشکلات اين کنسرت بود که مخاطبان در شبکه‌هاي اجتماعي به شدت از آن گلايه کردند.

به تازگي آرش خوشخو مدیرمسئول روزنامه فرهنگي-اجتماعي «هفت صبح» انتقادات تند و تیزی را از نبود سرويس بهداشتي در کنسرت-نمايش «سي» طرح کرده است. خوشخو گفت: يک نکته عجيب درباره «سي» اين بود که از تماشاگران‌تان پول کلان مي‌گيريد-پول کلان حتي در مقايسه با اجراهاي خارج از کشور و در ابعاد اروپا و آسيا و کنسرت-و نمايش گرانقيمتي برگزار ميکنيد بعد در مورد مسأله اي مثل سرويس بهداشتي فکر نميکند.

وي با اشاره به مشکل مخاطبانی که نیاز به قضای حاجت داشتند ادامه داد: يک جايي بود که يک ربع پياده‌روي داشت در مسيري با کلي پستي و بلندي! چرا کسي که مي‌آيد آنجا براي مسأله اي که در همه اپرهاي بزرگ دنيا هم فکر ميشود بايد اين قدر سختي و استرس بکشد؟ چرا فکري در اين مورد نکردند؟ حس ميکردند کسر شأن است و نبايد درباره اين چيزهاي کوچک فکر کنيم؟

خوشخو افزود: دو تا ماشين ون مي‌گرفتند براي احترام به مخاطبان‌شان که هر بار 20 نفر را ببرد و بياورد. وقتي کنسرت را در جايي مثل سعدآباد برگزار مي‌کنيد نمي‌شود هم از ظرفيت دوهزارنفري و فضاي وهم‌آلود سعدآباد استفاده کنيد و هم از تخفيفهاي ميراث فرهنگي سود ببريد ولي درباره چنين چيز ساده اي فکر نکنيد. اين بي‌احترامي عجيبي به مخاطب است.

مدیرمسئول «هفت صبح» با انتقاد از قیمت بالای محصولات خوراکی در کنسرت اظهار داشت: از آن طرف در ورودي ده ها غرفه چاي، آب معدني و قهوه گذاشته‌ايد با قيمتهاي بالا که خود صاحبان غرفه مي‌گفتند مجبوريم بالا بفروشيم چون اجاره بالايي مي‌گيرند ولي فکري براي سرويس بهداشتي نکرده بودند. آيا استفاده از سرويسهاي بهداشتي سيار مانند آنچه در نمايشگاه کتاب شهر آفتاب بود کار عجيبي بود؟ يا حداقل در بليتها ذکر مي‌کرديد امکاني براي رفتن به سرويس بهداشتي در کنسرت نيست. اين نقطه ضعفي بود که بالاخره مخاطب را به کل پروژه بدبين و دلچرکين کرد. يک ذره اين کارهايشان زيادي کاپيتاليستي بود و با فضاي شاهنامه و فردوسي جور درنمي‌آمد.




آیا این طعنه به بهرام رادان و محصول کم‌فروش فارابی است؟⇐باران کوثری: بسیاری از فیلمهایی که با عنوان مستقل اکران شده‌اند مستقل نیستند!!!+فیلم

سینماروزان: دو روز قبل بود که بهرام رادان بازیگر فیلم «زادبوم» این فیلم را یک محصول مستقل دانست؛ ادعایی که با توجه به حمایت مستقیم بنیاد سینمایی فارابی از تولید این فیلم کم‌فروش و ذکر نام این ارگان به عنوان سرمایه گذار بر پوسترهای فیلم، پرسش برانگیز شد.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان به تازگی باران کوثری بازیگر زن سینمای ایران با حضور در یکی از اکرانهای مردمی «گذر موقت» این فیلم را یک فیلم واقعا مستقل دانست. نکته آنجا بود که باران حین تأکید بر مستقل بودن «گذر موقت» از عدم استقلال بسیاری از مدعیان استقلال گفت و همین پرسشهایی ایجاد کرد در ربط گفته های باران با ادعاهای بهرام.

باران کوثری گفت: بسیاری از فیلمهای که امروز با عنوان فیلمهای مستقل اکران می شوند واقعا مستقل نیستند اما فیلم «گذر موقت» جزء معدود فیلمهای است که به معنای واقعی مستقل است و در بخش خصوصی ساخته شده است و بخش خصوصی فیلمهای بسیار بهتری از بخش غیر خصوصی تولید می کند.

وی ادامه داد: من از همه تماشاگران فیلمهای مستقل سپاسگذرام زیرا معتقدم حمایت آنها در جهت دهی به سینما ،ساخت فیلمها و آثاری که به ما به عنوان بازیگر پیشنهاد می شود بسیار تاثیر گذار است.

برای دیدن فیلم گفته های باران اینجا را ببینید.




بهرام رادان با دعوت مخاطبان به تماشای «زادبوم» گفت: از سینمای مستقل حمایت بکنید!/پرسش: فیلمی که سرمایه‌گذارش فارابی است، چگونه می‌تواند «مستقل» باشد؟؟

سینماروزان: فیلم «زادبوم»ابوالحسن داوودی در حالی بعد از هشت سال بلاتکلیفی به تازگی روی پرده رفته که اوضاع فروش اش چندان مناسب نبوده شاید برای همین بوده که دست اندرکاران تولید این فیلم کوشیدند برای اولین بار بهرام رادان را مجاب کنند در اکران مردمی این فیلم در پردیس ملت حاضر شود بلکه تکانی بخورد در فروش فیلم.

به گزارش سینماروزان رادان در اکران مردمی «زادبوم» در پردیس ملت در کنار طعنه‌های بحقی که به حوزه هنری بابت توقیف فیلمهای مجاز زد بیان داشت: امیدوارم از فیلم خوشتان بیاید و از سینمای مستقل حمایت بکنید تا ما بتوانیم با گردش چرخه اقتصادی سینما برایتان فیلم بهتری بسازیم. به حمایت خود از سینمای مستقل ادامه دهید و نگذارید تشکیلات و سازمان‌هایی که می‌خواهند بین سینمای مستقل و مخاطب قرار بگیرند، پیروز شوند.

پرسش آنجاست «زادبوم» که همچنان بر روی پوسترهایش نام مهمترین ارگان سینمایی دولتی که فارابی باشد به عنوان سرمایه‌گذار به چشم می خورد چگونه میتواند مصداق سینمای مستقل باشد؟ و تأکید سه‌باره‌ای که رادان بر عبارت «سینمای مستقل» داشته از کجا نشأت گرفته است؟

اگر فیلمهایی که مشارکت مستقیم فارابی را دارند مصداق سینمای مستقل هستند پس تهیه کنندگانی که با سرمایه شخصی فیلم تولید می‌کنند باید نام محصولات خود را چه بگذارند؟ بماند که «زادبوم» در زمان تولید حمایت حوزه هنری را هم برای ساخته شدن آن هم به صورت دنیاگردی از امارات تا آلمان داشت و در دو سال اخیر بود که حوزه حمایت خود را از فیلم پس گرفت ولی همچنان فارابی پای کار ایستاده است.

پوستر "زادبوم"
پوستر «زادبوم»/نام فارابی همچنان به عنوان سرمایه گذار روی پوستر است



ادعای یک مجری همیشه خندان رسانه ملی⇐قرار بود در «بی پولی» نقش باجناق بهرام رادان را بازی کنم اما…

سینماروزان: بهمن هاشمی گوینده و مجری تلویزیون که به همراه دخترش «صبا» در برنامه «فرمول یک» علی ضیاء حاضر شده بود، در کنار صحبت درباره خود و برخوردهایش با مخاطبان و البته گافهایی که داده است درباره علایقش به بازیگری و اینکه بنا بود در «بی پولی» نقش باجناق بهرام رادان را بازی کند حرف زد.

به گزارش سینماروزان هاشمی  در ابتدای سخنانش گفت: من اکبر میرهاشمی هستم ملقب به بهمن هاشمی. ابتدای  دهه ۷۰ که وارد تلویزیون شدم، دوره اجرا ندیده بودم و در تلویزیون هم خودم بودم. نادانسته اجرا کردم و اینگونه جلو آمدم.

این مجری تصریح کرد: من نگذاشتم بین مردم و تلویزیون فاصله ای باشد و صمیمیت برایم مهم بود. شاید دلیل اینکه حالا کمرنگ هستم همین صمیمیت زیاد است.

هاشمی درباره طیف گسترده دوستانش گفت: دوستان زیادی دارم و همه را به یک اندازه دوست دارم و بین فقیر و متمول فرقی نمی گذارم. هرکسی به من می گوید بزن بغل با تو عکس بگیرم می ایستم و عکس می گیرم. البته ممکن است گاهی نشده و کسی رنجیده باشد که عذرخواهی می کنم.

گفتم نمی شود اسم باجناق بهرام رادان، بهمن هاشمی باشد!؟

وی درباره تجربه بازیگری گفت: پیشنهاد بازیگری داشته ام. مثلا در فیلم «قلقلک» گزارشگر فوتبال بودم و در «پایتخت» نقش مجری مسابقه را ایفا می کردم. دوست دارم نقش هایی بازی کنم که خودم باشم. برای فیلم «بی پولی» هم از طرف هدایت فیلم برای نقش باجناق بهرام رادان پیشنهاد داشتم اما وقتی گفتند اسم این شخصیت فتح الله است، گفتم نمی شود اسم کاراکتر بهمن هاشمی باشد!؟ گفتند اسم او در فیلمنامه این است و ما ضبط کرده ایم و نمی شود. این شد که در آن فیلم بازی نکردم و نقش به رضا رشیدپور رسید.

 ضیاء در این بخش از هاشمی خواست نظرش را درباره دیگر هاشمی های معروف بگوید که او مهدی هاشمی را عزیز دلم و بهترین بازیگر سینما توصیف کرد اما سیدمهدی هاشمی سرپرست وزارت کشور در دولت نهم، علی هاشمی وزنه بردار، علی هاشمی فرمانده جنگ و سیدضیاء هاشمی استاد دانشگاه را نمی شناخت.

وی در بخش دیگری از سخنانش بیان کرد: مرا با مرتضی حسینی اشتباه می گیرند. ۱۰۰روز با هم در کیش اجرا داشتیم و فکر نمی کردم رابطه مان اینقدر صمیمانه باشد. چون من مجری پرحرفی هستم اجرا در کنار من سخت است.

آن قدر گفتم شبکه دو، شبکه تو، شبکه پنج را هم دو معرفی کردم

این مجری در پاسخ به اینکه آیا تا به حال سوتی داده گفت: سوتی زیاد داده ام. اسم ها را اشتباه گفته ام، حتی شماره شبکه را هم همینطور، مثلا آن قدر شبکه دو را تکرار کرده بودم که یک بار گفتم شبکه دو، شبکه پنج.

هاشمی در پایان سخنانش گفت: مردم با فشردن یک دکمه می توانند ما را از خانه هایشان بیرون کنند اما ممنونیم که ما را به خانه هایشان راه می دهند.

پدری مهربان که اگر عصبانی شود…

صبا دختر این مجری که به همراه پدرش آمده بود، نیز در سخنانی گفت: پدرم خیلی مهربان است اما اگر عصبانی شود دیگر نمی‌شود به چشم های بادامی اش نگاه کرد.

وی در پایان با بیان اینکه دوست دارد مجری شود اما تلاشی برای این موضوع نکرده است، یادآور شد: با پدر نمی شود به سینما رفت. او آنقدر جنب و جوش دارد که نمی تواند ۲ ساعت در سینما بنشیند.




بهرام رادان، مهناز افشار و حمید فرخ نژاد؛ همبازیان سیامک انصاری در اولین فیلم سینمایی مهران مدیری

سینماروزان: مهران مدیری عزمش را جزم کرده که امسال اولین فیلم سینمایی اش “ساعت 5 عصر” را بسازد.

به گزارش سینماروزان فیلمنامه این کار توسط خشایار الوند آماده شده و نقش اصلی آن را هم سیامک انصاری بازی خواهد کرد.

به غیر از سیامک انصاری که شخصیت محوری فیلم مدیری است بقیه کاراکترها فرعی هستند اما مدیری برای همین کاراکترها هم با چهره های شناخته شده به توافق رسیده است.

بهرام رادان، حمید فرخ نژاد و مهناز افشار از جمله این چهره هت هستند که طبق اطلاعات “هفت صبح” در “ساعت 5عصر” نقشهای کوتاهی ایفا خواهند کرد.

هم رادان و هم مهناز افشار پیشتر در “پل چوبی” مهدی کرم پور همکار مهران مدیری بودند.
در آنجا البته مدیری جلوی دوربین همبازی آنها بود اما در اینجا مدیری پشت دوربین است و این دو بازیگر را کارگردانی می کند.

بناست “ساعت 5عصر” بعد از دهه اول محرم در تهران کلید بخورد؛ با این حال هنوز خبری مبنی بر صدور پروانه ساخت سینمایی فیلم نیامده است!




ادعای رسانه متبوع تهیه‌کننده تلویزیون⇐بهرام رادان و همکاران از مجیدی شکایت کرده‌اند+عکس

سینماژورنال: کامران مجیدی برادر کوچکتر مجید مجیدی سال گذشته اولین فیلمش با عنوان “لاک قرمز” را به عنوان تهیه کننده تولید کرد. این تهیه کننده اخیرا درگیر تولید فیلمی شده بود با عنوان “زرد” به کارگردانی مصطفی تقی‌زاده که بازیگرانی نظیر بهرام رادان، ساره بیات، مهرداد صدیقیان، بهاره کیان افشار و شهرام حقیقت دوست در آن ایفای نقش کردند.

به گزارش سینماژورنال به تازگی روزنامه “صبا” وابسته به یک تهیه کننده تلویزیون در گزارشی ادعایی طرح کرده درباره اینکه برحی از عوامل این فیلم و البته بهرام رادان به دلیل عدم برآورده شدن تعهدات مالی از کامران مجیدی شکایت کرده اند.

متن گزارش روزنامه مذکور را بخوانید:

بهرام رادان بازیگر صاحب‌نام سینمای ایران شاکی است و پس از نقش‌آفرینی در فیلم سینمایی «زرد» از کامران مجیدی تهیه‌کننده این اثر به‌علت عدم دریافت دستمزد خود نزد شورای خانه سینما شکایتی را تنظیم و تحویل داده است.

کامران مجیدی که برادر مجید مجیدی فیلمساز و کارگردان فیلم سینمایی «محمد رسول‌اله(ص)» و تهیه‌کننده فیلم سینمایی «زرد» است این روزها در برابر شکایت بهرام رادان قرار گرفته است که مدعی است دستمزد وی را پرداخت نمی‌کند.

این شکایت در حالی مطرح شده است که همزمان با عبور از مراحل فنی فیلم سینمایی «زرد»، بخشی از عوامل این اثر سینمایی هنوز مطالبات مالی خود را دریافت نکرده‌ند که در این راستا شنیده‌ها حاکی از این است که بهرام رادان به این خاطر نزد شورای داوری خانه سینما رفته و از این تهیه‌کننده، به‌علت عدم پرداخت مطالبات مالی خود شکایت کرده است.

علی باذل مدیر برنامه‌های بهرام رادان در مورد این خبر گفت: شما این مسئله را از کدام منبع متوجه شدید؟ بله ماجرای این شکایت صحت دارد. چندی پیش نزد شورای داوری خانه سینما رفته‌ایم و درمورد این بلاتکلیفی در پرداخت دستمزد شکایت کردیم و پس از پیگیری‌های به‌عمل‌آمده، وعده داده‌اند که پرداخت دستمزد انجام گیرد.

اما پیگیری‌های  در این خصوص به گفت‌وگو با مدیربرنامه‌های رادان ختم نشد و طی گفت‌وگوهایی که با برخی از عوامل فیلم سینمایی «لاک قرمز» به عمل آمد، متوجه شدیم که عدم تسویه‌حساب و گلایه آن‌ها از تهیه‌کننده این اثر سینمایی با عوامل سازنده آن تنها منحصر به رادان نیست و شاکی در این ماجرا بسیار است.

زرد
بهرام رادان، شهرام حقیقت دوست، مهرداد صدیقیان، ساره بیات و یهاره کیان افشار در “زرد”



تصمیم منطقی چاووشی⇐نه به “سنتوری۲”

سینماژورنال: کمتر کسی است که نداند داریوش مهرجویی بعد از توقیف “سنتوری” فیلم به فیلم نزول داشته است و از “آسمان محبوب” تا “نارنجی پوش” و از “چه خوبه برگشتی” تا “اشباح” مرتب از استانداردهای سینمایی خود افول کرده است.

به گزارش سینماژورنال در چنین شرایطی اینکه تصمیم گرفته هر طور هست “سنتوری2” را بسازد یک دلیل بیشتر نمی تواند داشته باشد و آن هم توسل به اعتبار “سنتوری” برای خیزش مجدد که البته ریسکی بزرگ است به خصوص که اگر بدانیم مهرجویی در همه این سالها جز همسرش هیچ کس را امین نگارش فیلمنامه هایش ندانسته و سناریوهایش پر شده از حفره های روایی.

اینکه محمدرضا شریفی نیا به عنوان همکار تولید در کنار مهرجویی قرار گرفته هم نمی تواند چندان مثمرثمر باشد؛ شریفی نیا هم سالهاست که درگیر نوعی سینمای تجاری شده است که کمترین بازخوردی برنمی انگیزد.

شاید یک دلیل اینکه محسن چاووشی قید کامل حضور در “سنتوری2” را زده و از طریق صفحه اجتماعیش بی علاقگی خود به همکاری مجدد با مهرجویی را اعلام کرده همین مسیر پرریسکی باشد که مهرجویی در آن پا گذاشته است.

حتی اگر بهرام رادان که او نیز در این سالها و بعد از “سنتوری” نقش اول درجه یکی را تجربه نکرده و لیلا حاتمی که به بازی در “نارنجی پوش” هم رضایت داده بود، امیدوار باشند به حضور در “سنتوری2” اما محسن چاووشی حساب خود را از بقیه جدا کرده و با “نه” گفتن به مهرجویی تفاوت یک هنرمند پای بند بر اصول که به دنبال تجربه های نو است را با سینماگرانی به نمایش گذاشته که می خواهند درگیری در یک سیکل تکراری را با بازنشر افکار هشت سال قبل خود حل کنند.

برنده این بازی یقینا محسن چاووشی است؛ خواننده ای که می تواند یک تنه نیمی از مسیر موفقیت سریالی به نام “شهرزاد” را رقم بزند و اشعار مولانا را طوری در “امیر بی گزند” بخواند که حتی بزرگان موسیقی سنتی هم جز با احترام از او یاد نکنند.




شریفی‌نیا برای تولید “سنتوری۲” به کمک مهرجویی آمد/رادان قول همکاری داده/حضور چاووشی مشخص نیست

سینماژورنال: محمدرضا شریفی نیا از ابتدای دهه هفتاد و با حضور در فیلم “پری” همکاری با داریوش مهرجویی را آغاز کرده و طی یک دهه بعد این همکاری را در دیگر آثار مهرجویی یعنی “لیلا”، “درخت گلابی”، “دختردایی گمشده” و “میکس” به عنوان بازیگر، برنامه ریز و دستیار کارگردان ادامه داده بود.

به گزارش سینماژورنال شریفی نیا بعد از دستیاری اول مهرجویی در “مهمان مامان” و طراحی صحنه و لباس در “سنتوری” دیگر همکاری با وی را ادامه نداد.

 حالا و بعد از یک دهه از آخرین همکاری شریفی نیا با مهرجویی “سینما” خبر داده که کار تولید قسمت دوم “سنتوری” با حضور وی و بهرام رادان به جریان خواهد افتاد.

مهرجویی بنا بود سال قبل “سنتوری2” با عنوان “مرد پاییزی” را بسازد که به یک دلیل مهم و آن هم فراهم نشدن سرمایه لازم برای تولید، نتوانست کاری از پیش ببرد؛ البته که در آن زمان نه بهرام رادان پیشنهاد همکاری با وی را پذیرفته بود و نه محسن چاووشی که صدایش رمز اصلی موفقیت “سنتوری” بود.

حالا بنا شده شریفی نیا به عنوان پشتیبانی تولید و احتمالا تهیه کننده در “سنتوری2” باشد و البته رایزنیها برای جلب نظر چاووشی جهت حضور در این فیلم ادامه دارد.

شریفی نیا  که چندی قبل از تهیه کنندگی فیلم “و حتی یک کلمه هم نگفت” به کارگردانی علی ژکان انصراف داده بود اخیرا به عنوان مجری طرح و بازیگر اولین فیلم سینمایی فلورا سام با عنوان “نیمکت” مشغول به کار شده است.

شریفی نیا که اخیرا “رسوایی2” را روی پرده داشت، یک فیلم تجاری با مایه های فانتزی به نام “آس و پاس” به کارگردانی آرش معیریان از محصولات پویافیلم و یک فیلم حادثه ای به نام “ثبت با سند برابر است” به کارگردانی بهمن گودرزی را به عنوان بازیگر آماده اکران دارد.




بهرام رادان به‌دنبال مجوز تهیه‌کنندگی سینما

سینماژورنال: بهرام رادان بازیگر مرد سینمای ایران که این روزها “بارکد” را در سینماها دارد و “حکایت عاشقی” را در شبکه نمایش خانگی، قصد دارد سرفصل جدیدی را در کارنامه خویش بگشاید.

به گزارش سینماژورنال رادان بعد از فعالیتهایش در حیطه موسیقی و ارائه آلبومی به نامی “روی دیگر” که البته اتفاق خاصی در مارکت موسیقی به شمار نمی‌رفت، حالا به دنبال تهیه‌کنندگی در سینما است.

شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارد که او قصد تولید یک فیلم سینمایی را دارد و به همین دلیل در حال پیگیری امور اداری مرتبط با صدور مجوز تهیه کنندگی خویش است.

رادان البته در حیطه موسیقی تجربیات تهیه کنندگی خود را دارد و به غیر از آلبوم خودش آلبوم “شاه ماهی” با صدای هومن جاوید را تهیه کرده بود اما در کار سینما اولین بار است که به طور رسمی به دنبال دریافت مجوز تهیه کنندگی از ارشاد است.

آخرین کار بازیگری رادان فیلمی است به نام “زرد/جاده باریک میشود” به کارگردانی یک فیلم اولی به نام مصطفی تقی‌زاده که در آن در کنار بازیگرانی نظیر ساره بیات، مهرداد صدیقیان و شهرام حقیقت دوست ایفای نقش کرده است.




پایان فیلم “زرد” اخوی مجیدی با حضور رادان و دیگران+عکس

سینماژورنال: فيلمبرداري فيلم سينمايي “زرد” به تهيه كنندگي كامران مجيدي برادر کوچکتر مجید مجیدی که از حضور بهرام رادان و ساره بیات در نقشهای اصلی سود می برد به پایان رسید.
به گزارش سینماژورنال فيلمبرداري “زرد” به كارگرداني مصطفي تقي زاده اواسط ارديبهشت ماه در تهران آغاز شد و گروه در لوكيشن هايي واقع در تهران كار را ادامه دادند تا طبق برنامه ريزي ها در روزهاي پاياني گروه با حضور همه چهره ها و ستاره ها در  طالقان كار را ادامه داد و پس از ٥٣ جلسه فيلمبرداري به پايان راه رسيد تا بزودي وارد مراحل تدوين و فني شود.
اين فيلم با برخورداري از يك داستان جوان پسند اجتماعي و در فضايي شهري روايت منحصر به فردي از داستان زندگي چند جوان را روايت مي كند كه مصطفي تقي زاده بعنوان نويسنده و كارگردان “زرد” و در اولين تجربه سينمايي خود به روايت و هدايت آن پرداخته تا براي حضور در سي و پنجمين جشنواره فيلم فجر آماده شود.
در اين فيلم سينمايي علاوه بر بهرام رادان و ساره بيات كه براي نخستين بار در يك اثر سينمايي مقابل هم قرار گرفته اند، بازيگراني چون مهرداد صديقيان، شهرام حقيقت دوست، بهاره كيان افشار، آناهيتا درگاهي، امير علي نبويان، عليرضا استادي، متين ستوده، مرتضي تقي زاده، علي صالحي، شهروز دل افكار، رومينا رفيعا، رضا شمس الدين، فرهاد مهدوي، حسين نائيني و حسين مهري حضور دارند.
در خلاصه داستان اين فيلم سينمايي آمده؛ آدمهاي عجيبي هستيم… امروزمون با فردا خيلي فرق ميكنه.
زرد
زرد
 از ديگر عوامل فيلم سينمايي “زرد” كه محصول “ماني تصوير هنر” است مي توان به عبارتند از تهیه کننده: کامران مجیدی، مجری طرح: حسین فرضی زاد، مدیر فیلمبرداری: مسعود سلامی، طراح گریم: سودابه خسروی، صدابرداران: مهدی ابراهیم زاده و حمید محمودی، طراح صحنه و لباس: محمدرضا میرزا محمدی، مدیر تولید: احسان وحید، مدير برنامه ریزي: سعید نقدزاده، دستیار اول کارگردان: سیاوش رمضانلو، منشی صحنه: فائزه گركانی، مدیر تدارکات: نادر اژدری، عکاس: احسان جابری، عکاس پشت صحنه: مانی مجیدی و مشاور رسانه ای و مدیر روابط عمومی: میثم محمدی
اين دومين تجربه سينمايي كامران مجيدي در مقام تهيه كننده محسوب مي شود كه پيش از اين با فيلم سينمايي “لاك قرمز” به كارگرداني سيدجمال سيدحاتمي در سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر حضور داشت كه مورد استقبال و توجه منتقدان و اهالي رسانه قرار گرفت.



همکاری بهرام رادان با اخوی مجیدی+عکس

سینماژورنال: کامران مجیدی برادر کوچکتر مجید مجیدی که سال گذشته فیلمی پر اشک و آه با نام “لاک قرمز” را در جشنواره داشت فیلمی با نام “زرد” را با حضور بهرام رادان کلید می زند.

به گزارش سینماژورنال “زرد” را یک جوان فیلم اولی به نام مصطفی تقی زاده می سازد و آن طور که “سینما” خبر داده پیش تولید این فیلم چند هفته ای است که آغاز شده و دست اندرکاران فیلم درخواست پروانه ساخت “زرد” را به اداره نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد ارسال کرده اند تا بلافاصله بعد از صدور مجوز، فیلمبرداری آن آغاز شود. برنامه ریزی گروه برای شروع فیلمبرداری اول هفته آینده است.

ساره بیات، شهرام حقیقت دوست، بهاره کیان افشار و مهرداد صدیقیان دیگر بازیگران اصلی این فیلم هستند. رادان و ساره بیات برای اولین بار است که در این فیلم سینمایی هم بازی می شوند. اما رادان و شهرام حقیقت دوست دومین همکاری شان را تجربه خواهند کرد. این دو 14 سال قبل در “عطش” با یکدیگر همبازی بودند. این فیلم بازیگران دیگری نیز دارد که بزودی معرفی می شوند.

مصطفی تقی زاده ساخت چندین فیلم کوتاه و نیمه بلند را در کارنامه اش دارد و برای اولین بار است که پشت دوربین یک فیلم بلند سینمایی قرار می گیرد. فیلم های نیمه بلند رها و عقربه ها آخرین فعالیت های او در سینماست که در چند جشنواره خارجی به نمایش درآمد. او در چند فیلم سینمایی دستیار کارگردان بوده که “کلاشینکف” سعید سهیلی یکی از آنهاست.

کامران مجیدی
کامران مجیدی



“در انتظار سرمايه گزار”؛ مهرجويي هم به صف پرشمار بازيگران اين نمايش پيوست؟!

سینماژورنال: در شش ماه گذشته مرتب خبرهای مختلفی درباره ساخت قسمت دوم موزیکال “سنتوری” شنیده می شد.

به گزارش سینماژورنال از عدم حضور بهرام رادان و محسن چاووشی در این اثر گرفته تا استفاده از دو رپر جوان برای ساخت آهنگ و آوازخوانی در این قسمت از جمله اخباری بوده که ظرف ماههای گذاشته درباره “سنتوری2” شنیده شد.

با این همه این فیلم که با نام “سنتوری: مرد پاییزی” مجوز ساخت گرفت هنوز وارد پیش تولید هم نشده است و انگار مشکل اصلی آن هم نداشتن سرمایه گذار است؛ همان مقوله ای که بخش عمده سینمای ایران مدام از آن می نالند و به تعبیری نمایشی شده است با عنوان “در انتظار سرمایه گزار”!

در وهله اول باید تکلیف سرمایه‌گذار فیلم معلوم شود

به تازگی فردی به نام هادی خوانساری که گویا مدیر برنامه های داریوش مهرجویی است باز هم درباره مشکل سرمایه گذار حرف زده است. وی به “ایسنا” گفته است: فعلا مشغول رایزنی با سرمایه‌گذاران مختلف هستیم و در وهله اول باید تکلیف سرمایه‌گذار فیلم معلوم شود. به همین دلیل معلوم نیست پیش تولید فیلم پیش از سال نو آغاز شود. چون باید با تمام عوامل قرارداد بسته شود و این موضوع زمان‌بر خواهد بود.

مهرجویی دوباره کل فیلمنامه را بازنویسی کرد

این مدیر برنامه ها با اشاره به بازنویسی مجدد فیلمنامه “سنتوری2” بیان داشته است: مهرجویی تصمیم گرفت دوباره کل فیلمنامه را بازنویسی و ویرایش کند و این چنین است فیلمنامه «سنتوری 2» به مراحل نهایی رسیده است. البته نسخه جدید خیلی هم نسبت به نسخه قبلی متفاوت نیست، اما آخرین روتوش‌هایی است که بر فیلمنامه انجام شده است.

هادی خوانساری درباره ترکیب احتمالی بازیگران این فیلم توضیح داد: هنوز هیچ بازیگری به طور قطعی انتخاب نشده است.

موزیسینهای فیلم مشخص شده است

وی با تأیید مشخص بودن موزیسین ها و خواننده فیلم نیز گفت: این ترکیب مشخص شده است اما فعلا قرار نیست اعلام کنیم و تنها نکته‌ای که می‌توانم بگویم، این است که این فیلم به لحاظ موسیقی با «سنتوری 1» بسیار متفاوت است.




رسانه وابسته به شهرداری⇐جشنواره تصویری سیاه از جوانان نشان می‌داد

سینماژورنال: تلخ بودن از یک طرف و فرار از داستانگویی کلاسیک و رفتن به سراغ خرده پیرنگ از جمله ویژگی اغلب آثار جشنواره سی و چهارم بود و البته اعضای هیأت انتخاب هم پیش از آغاز جشنواره جسته و گریخته آن را تأیید کردند.

به گزارش سینماژورنال هفته نامه “همشهری جوان” وابسته به شهرداری تهران هم با توجه به گستره سنی مخاطبانش که باید جوان باشند به تصویرسازی سیاه از جوانان در آثار جشنواره اشاره کرده است.

این رسانه روی جلد شماره اخیر خود را اختصاص داده به تصویرسازی با کاراکترهایی که نوید محمدزاده، بهرام رادان، طناز طباطبایی و حامد بهداد در فیلمهای “لانتوری”، “بارکد”، “خشم و هیاهو” و “نیمه شب اتفاق افتاد” ارائه داده بودند.

تیتر مربوط به این تصویر چنین است: به جرم جوانی

و در روتیتر آمده است: جشنواره سی و چهارم در بیشتر فیلمهایش تصویری سیاه و اغراق آمیز از جوانان نشان می‌دهد.

روی جلد همشهری جوان
روی جلد همشهری جوان



تارانتینوبازی “بارکد” جواب نداد⇐ کارگردان متشبث به شوخیهای پايين تنه‌اي شد و رادان دنباله‌روی گرشا رئوفی!

سینماژورنال/حامد مظفری: برای کارگردانی که در كارنامه اش دو فيلم مخاطب پسند غيرمبتذل ولی ساده‌انگارانه چون “خط ویژه” و “عصر یخبندان” را ساخته “بارکد” یک بازگشت به عقب است آن هم بازگشت به زمانی که با اولین فیلمش “بعدازظهر سگی سگی” کوشیده بود که به عنوان یک کمدی ساز مورد توجه قرار گیرد.

به گزارش سینماژورنال البته که آن فیلم اول چندان مورد توجه قرار نگرفت و فیلم دومش “ضدگلوله” هم علیرغم تحسین در جشنواره اثری در امتداد “لیلی با من است” و “اخراجیها” قلمداد شد.

سومین فیلم مصطفی کیایی “خط ویژه”  با رفتن سراغ پدیده آقازادگی در روایتی خیابانی توانست توجه مخاطبان عام را به خود جلب کند و البته که متأثر از این جلب توجه و با رونویسی از دست امثال ایناریتو “عصر یخبندان” ساخته شد که این یکی هم در نوع خود درباره آقازادگی سخن می گفت و به اندازه خود مخاطب جلب کرد؛ گرچه آقازاده‌اش به جاي دلالي در قراردادهاي مهم اقتصادي و نفتي ، كوكايين در جعبه پيتزا مي ريخت كه به وسیله آن زناني را معتاد كند و به وصال آنها برسد. تصویری که نشان ميداد فيلمساز نه آقازاده ها را مي شناسد نه كوكايين و نه ارتباط هاي آن چناني را و همه چيز در سطح و در حد يك شايعه تلگرامي خلاصه می شد.

این دو موفقیت نسبي  باعث شد کیایی به دنبال سوژه ای درباره پارازیتهای ماهواره ای برود و فیلمنامه “پارازیت” را به اداره نظارت ارائه کند ولی عدم صدور مجوز آن فیلمنامه باعث شد کیایی که انگار اصرار داشت به هر قیمتي شده یک فیلم ساخته و به جشنواره سی و چهارم بیاید در فاصله ای کوتاه “بارکد” را نوشته و البته خیلی زود هم مقدمات تولید آن را فراهم كرد تا آن را به جشنواره برساند.

رونویسی عجولانه از دست تارانتینو

این عجله در تولید و حضور در جشنواره به هر قیمتی که شده از انتخاب ساختاری که برای فیلم درنظر گرفته شده هویداست. کیایی كه با پا کردن در كفش ایناریتو و رفتن سراغ روایت متقاطع  در “عصر یخبندان” مورد توجه نسبي مخاطبان قرار گرفته کوشید در “بارکد” هم با پس و پیش کردن داستان به سبک کوئنتین تارانتینو سعی کند به لحاظ فرمی خودش را متفاوت جلوه دهد.

اما مشکل اینجاست که وی اصلا به این نکته توجه نکرده که اگر تارانتینو از آثاری قدیمی تر نظیر “سگهای انباری” تا آخرین اثرش “هشت نفرت انگيز” داستان را با رفت و برگشتهای زمانی روایت می کند هدفش تشکیل دوایری است به مرکزيت زمان حال تا به وسیله آن عمق شخصیتها و تغییرات رفتاری آنها نسبت به رویدادهاي گذشته به نمايش گذاشته شود.

اما آیا رفت و برگشتهای زمانی “بارکد” عمقی از شخصیتها پیش رو می گذارد یا مدام تیپهای تکراری دو جوان عشق پول به نمایش گذاشته می‌شود؟ با یک بار تماشای فیلم متوجه می شویم که در این رفت و برگشتها هیچ عمقی از کاراکترها ارائه نمی شود و به راحتي حتي مي توان برخی از آنها را حذف كرد كه روايت فيلم روانتر شود و حوصله مخاطب کمتر سر برود.

بارکد
بهرام رادان و محسن کیایی در نمایی از “بارکد”

توسل به تارانتینوبازی برای مرعوب کردن داوران؟
کافیست تنها بر کاراکتر “نازی” با بازی سحر دولتشاهی دقت کنید. در همان اولین بازگشت به عقب که درباره پااندازي نامزد نازي(!) برای سرکیسه کردن یک جوان پولدار است می‌بینیم “نازی” دختری معرفی می شود کاسب مسلک که سعی می کند وفاداری به گذشته را کنار گذاشته و برای بهبود امور مالی قید قرارهای قبلی را بزند!

این در حالیست که در هیچ کدام از فلاش بکهای بعدی رفتاری که در امتداد این کاسبکاری در گذشته نازي باشد وجود ندارد. به بیان بهتر پیش زمینه‌ای از “نازی” ارائه نمی‌شود که توجیه رفتار کاسبکارانه نهایی وی باشد.

عین این اتفاق برای دیگر شخصیتهای داستان یعنی کاراکترهایی که بهرام رادان و محسن کیایی ایفایش می کنند هم به چشم می خورد و رفت و برگشت زمانی به جز اولین برگشت، نه داده تازه ای را پیش روی مخاطب می گذارد و  نه لايه برداري  از ظاهر این دو تيپ می كند. چرا؟

چون داستان از ابتدا به صورت خطی نوشته شده و فقط برای آن که تارانتینوبازي ظاهري مرعوب كننده براي داوران و منتقدين بسازد، پس و پیش شده است!

مصطفی کیایی اگر همین ساخته اخیر تارانتینو یعنی “هشت نفرت انگیز” را یک بار با تامل می دید و بر نقش پس و پیش کردن زمان در شناخت تنها کاراکتر زن داستان یعنی “دیزی” با بازی “جنیفر جیسون لی” تعمق می‌کرد، مي توانست کاری کند که استفاده از چنین ساختاری برای “بارکد” تا اين حد ابتر نماند.

پدرخوانده ای که مرتب گاف می دهد

ساختار را که کنار بگذاریم سوژه ای هم که کیایی برای روایت برگزیده یعنی رودست زدن جوانی آسمان جل به یک پدرخوانده به شدت در سطح مانده است. فقط درنظر بگیرید کاراکتری با بازی رضا کیانیان که در ابتدای فیلم در حد پدرخوانده‌ای که می تواند رانت خوار کلان یا یقه سفید باشد معرفی می‌شود اما این پدرخوانده به ابلهانه ترین شکل ممکن گول جوانی را می‌خورد که همه پروژه های کلاهبرداریش با شکست مواجه شده است!

این را دیگر با تارانتینو مقایسه نمی کنیم و با محصولی از خود کیایی یعنی “خط ویژه”مقایسه می کنیم که برای ایشان ملموستر باشد.

“خط ویژه” هیچ چیز هم که نداشت یک گادفادر با بازی سام قریبیان داشت که نه فقط در طول روایت می توانست قدرت خود را به رخ بکشد بلکه پایان بندی فیلم نیز در فضایی ابزورد بر این قدرت محتوم تأکید داشت اما در اینجا تیپی را می بینیم که در ابتدا یک گادفادر متنفذ معرفی می‌شود اما در طول فیلم مرتب گاف می دهد و عاقبتش هم که مشخص است.

حالا بگذريم كه اين گادفادر با اين سبك زندگي غربي اش حتي در سروظاهر خود چطور مفسد اقتصادي سطح بالاست؟

این هم يا به علت عدم شناخت فيلمساز است يا از ترس مميزي چنين آدرس غلطي مي دهد.

دنباله روی رادان از اخوی کارگردان

درباره شخصیت پردازی هم که همه چیز مبرهن است. محسن کیایی همان تیپ شوخ و شنگ بذله گويي است كه موتور محركه فيلم با تكيه كلام ها و حاضر جوابي هاي عمدتاً جنسی اش به شمار می رود؛ یعنی همان شمایلی که پیشتر در “خط ویژه”و “عصر یخبندان” تكرار کرده بود و امسال هم آن را در “نقطه کور” بازنشر داده بود حالا به “بارکد” آمده است.

جالب است که بهرام رادان هم به جای آن که به سمت خلق کاراکتر هدایت شود می کوشد شوخ و شنگی کیایی را درپیش گیرد و دنباله روی او باشد بلکه دوز مفرح بودن کار بیشتر بشود.

رادان به شدت پيرو بازي كيايي می‌شود و همان کاری را می کند که گرشا رئوفي پيرو طنازي هاي سپهرنيا در كمدي هاي قبل انقلاب انجام می‌داد.

شوخیهای اروتیک به جای شخصیت پردازی

طبیعی است که دو تیپ مشابه کنار هم جز با توسل به شوخیهایی اروتیک چون “عمقم زیاد شده”، “مثل لودر صاف کن برو”، “درد میکنه، مال تو هم درد میکنه؟”، “برای من میسوزه، کاش بیشتر روغن زده بودیم”، “از بچگی آغوشم به روی تو باز بود، تو بودی که فرار می کردی”، “برای پول درآوردن باید منطق، شعور و چیز داشت” و مانند این نمی توانند برای خود مخاطب جلب کنند!

اینکه اداره نظارت ارشاد چنین شوخیهایی را ممیزی نمی کند اما فیلمنامه ای درباره آسیب پارازیتهای ماهواره ای که مدام این سالها درباره اش شنیده‌ایم  را کلا رد می‌کند خود نشان‌دهنده نقش ممیزی در تغییر سرنوشت یک فیلمساز است. مگر آنكه شدت ابتذال كلامي در “پارازيت” بيشتر از اين بوده باشد كه گمان نمي رود هر نوشته ديگري از “باركد” در اين مورد جلو زده باشد.




۱۵ سال بعد از “شور عشق”⇐مهناز افشار و بهرام رادان در افتتاحیه فجر روی سن می‌روند و…

سینماژورنال: بهرام رادان و مهناز افشار دو بازیگری که نزدیک به 15 سال قبل و با یک فیلم دختر-پسری به نام “شور عشق” مورد توجه قرار گرفتند گویا سورپرایزهای افتتاحیه جشنواره سی و چهارم فجر هستند.

به گزارش سینماژورنال رادان در “شور عشق” برای اولین بار بازیگری را تجربه می کرد و مهناز افشار هم بعد از ایفای نقش در دو فیلم “شیرهای جوان” و “دوستان” با “شور عشق” در کانون توجه قرار گرفت.

حالا آن طور که “سینما” خبر داده این دو بازیگر سالها بعد از آن آغاز بناست امسال سورپرايز افتتاحيه جشنواره باشند و در بخشی از مراسم افتتاحيه روى سن بروند.

از آن طرف احسان کرمی مجری مراسم افتتاحیه درباره کیفیت حضور این دو نفر به “صبا” گفته است: این دو هنرمند قرار نیست بخشی از مراسم را اجرا کنند. بلکه قرار است از حضور خانم افشار و بهرام رادان در بزرگداشت ها کمک بگیریم. به نظرم استفاده از سوپراستارهای سینما در این برنامه ایده خوبی است و بی شک برای مخاطبان سینما جذاب خواهد بود.

به گزارش سینماژورنال مهناز افشار و بهرام رادان چهار سال قبل هم در فیلم “پل چوبی” نقش یک زن و شوهر را بازی کرده بودند.




ناصر ملک‌مطیعی که با “نقش نگار” به سینماها آمده: برای بازگشت به سینما به کسی التماس نکردم

سینماژورنال: بازگشت ناصر ملک‌مطیعی بعد از 33 سال به سینما اتفاق جالبی است.

به گزارش سینماژورنال “نقش نگار” علی عطشانی با بازی ناصر بعد از مدتها تعویق در اکران دو هفته ای هست که با محدودیت تبلیغات محیطی و پخش تیزر روی پرده است و در این مدت نزدیک به 130 میلیون فروش داشته است.

ناصر ملک مطیعی در گفتگویی با “هفت صبح” درباره شروع فعالیت‌ها، بازی در نقش‌های داش‌مشتی، کمرنگ شدن حضورش در سینما، بازخورد مردم و خلاصه دور شدنش از دنیای بازیگری و بالاخره بازگشتش به سینما حرف زده است.

متن کامل گفته های ناصر ملک مطیعی را بخوانید:

دهه سی محبوبیت پیدا کردیم
1330 زماني بود كه ما آمديم و بعد هم دوستان ديگري آمدند. نمی‌دانستیم چه کسی سوپراستار می‌شود و چگونه. اوایل فعالیت کمتر اتفاق می‌افتد آدم این چیزها را متوجه شود. باید مدتی بگذرد تا معلوم شود. آن زمان اين حرف‌ها مثل الان مطرح نبود. ما بازي خودمان را مي‌كرديم. درکاراکترهایمان قهرمان مردم كوچه و بازار بوديم و داستان‌هايي از زندگي مردم را بازي كرديم. من در يك كاراكتر، فردين يك كاراكتر و بهروز وثوقي و بيك ايمان‌وردي هم همين‌طور. ما يك مقداري شهرت و محبوبيت بيشتري پيدا كرديم. متاسفانه از اين اسامي كه گفتم، دونفرشان در بين ما نيستند. يادشان به خير و روحشان شاد. اداي احترام مي‌كنيم به روح‌شان.

فیلم‌های شاد که آمدند کناره گرفتم
يك وقتي اساتيد دانشگاه سراكيوز آمده بودند اينجا و كلاسي تشكيل داده بودند و عده زيادي سر اين كلاس بودند. سال‌هاي حدود سي‌ودو، سه و سي‌وچهار اين‌حرف‌ها بود. يك عده زيادي از رفقاي ما رفتند اين كلاس را ديدند و كارگردان شدند. من هم حائز شرايط بودم كه بروم اما اين كار بازیگری ديگر به من مهلت نمي‌داد. همين‌طور پشت هم قرارداد پشت قرارداد مي‌بستم.
اين كار بالا و پايين هم دارد. اين نيست كه آدم يك‌سره بكوبد و برود جلو. يك مدتي بود كه من تقريباً كنار گذاشته شده بودم. آن زمان مردم گرایش عجیبی به فیلم‌های خیلی شاد و خوشحال‌کننده پیدا کرده بودند. این ماجرا مربوط به سال‌هاي سي‌وهشت و سي‌ونه و چهل است. براي من هم مقدور نبود كه آواز بخوانم يا شاد باشم. مردم قبول نمي‌كردند و اصلاً كاراكتر من از نظر مردم چيز ديگري بود. اين بود كه خودم را نگه داشتم و پيشنهاد هم كه به من مي‌شد قبول نمي‌كردم.

کار با کیمیایی، مهرجویی و نادری
بعد هم دوره جديدي در كارم شروع شد كه فيلم‌هاي «سالار مردان» با آقاي نظام فاطمي و «قيصر» با آقاي مسعود كيميايي بود. آن موقع يك ژانر و يك كاراكتر ديگري آمد كه مردم با آدم‌هاي بامعرفت و لوطي و متعصب حساب كردند و آنها كمي عقب نشستند. كار سينما همين است. هميشه همين‌طور بود كه يكي سر صف بود و يكي ته صف.

اما بالاخره اين صف وجود داشت و فيلم هم براي همه بود و كار هم انجام مي‌شد. بعد هم يك عده‌اي كه تحصيل‌كرده خارج بودند در زمينه‌هاي كارگرداني و فيلمبرداري آمدند؛ فكر مي‌كردند ما آنها را تحويل نمي‌گيريم و با آنها قاطي نمي‌شويم در صورتي كه ما آنها و کارشان را دوست داشتیم. کسانی مثل آقاي مهرجويي، آقاي امير نادري، ذكريا هاشمي؛ جوان‌هاي خودمان كه بچه‌هايي تحصيل كرده بودند و مي‌توانستند كارهاي خوب بكنند. كار كم‌كم رونق گرفت و به خاطر شناخت آدم‌هاي تحصيل‌كرده از دوربين و كار فيلمبرداري ديگر اين اواخر فيلم‌ها چهارچوب درست‌تري پيدا كرده بود. صحنه بهتر به هم مي‌چسبيد، رعايت مي‌كردند ولي به هر حال من اين نكته را باز هم تكرار مي‌كنم كه ترس از برگشت سرمايه مجبور مي‌كرد كه اينها هم هول‌‌هولكي اشتباهات بزرگي بكنند. چون مي‌خواستند گيشه جواب بدهد و براي اينكه گيشه جواب بدهد، مجبور بودند كارهايي بكنند كه مردم بپسندند.

می‌خواستند از تلخی درم بیاورند
رل‌هایی که من در فیلم‌ها بازی می‌کردم کاملا مشخص بود چون تهیه‌کننده‌ها و کارگردان‌ها اینطور فیلم‌ها را به من پیشنهاد می‌کردند. ضمن اينكه كاراكتر من هم اصلاً كاراكتر طنز نبود. ما از بس اخم و تخم كرديم و كافه به‌هم ريختيم و داد و فرياد مي‌كرديم كه كار ديگري نمي‌توانستيم بكنيم. رفقاي ما هم هر چند وقت يك‌بار مي‌نشستند و فكر مي‌كردند كه چه‌كار كنيم مردم را بيشتر بكشانيم به سينما. نشستند و فكر كردند و گفتند چه‌كار كنيم، چه‌كار نكنيم و به اين نتيجه رسيدند كه يك آدم خوشمزه بانمك را كنار دست من بگذارند كه جبران اوقات‌تلخي مرا بكند. اين بود كه مرتضي عقيلي پيدا شد و ظهوري‌ و اينها آمدند. وقتي ما يك چيزي مي‌گفتيم اينها هم يك نمكي مي‌پراندند.

همه دوبلورهای ملک‌مطیعی
تا حالا جاي من چندين نفر صحبت كردند. اين اواخر بيشتر آقاي جليلوند صحبت مي‌كرد اما قبل از آن آقاي ناظريان حرف مي‌زد یا آقاي زماني. پرويز بهرام در “سلطان” صاحبقران به جاي من، يعني به جاي اميركبير حرف زد. در سال‌هاي اوليه، فيلم را با صدا مي‌گرفتيم و من جاي خودم حرف مي‌زدم. بعد چون دستگاه مدرن و كاملي نبود، صداها خش پيدا مي‌كرد اين بود كه بعداً صدابرداري مي‌كردند. بعد كه دوبلورها آمدند چون كارها را خيلي خوب انجام مي‌دادند و چون به قول آمريكايي‌ها تيم‌ورك بود، يك عده مي‌آمدند مي‌نشستند، سه‌روزه يك فيلم را دوبله مي‌كردند و مي‌رفتند پي كار خودشان. صداها را تقليد مي‌كردند خيلي خوب، ولي به طور كلي با اينكه كار خيلي بي‌نقص بود اما حالا حس مي‌كنم وقتي يك صدا از ذهن چندين هنرپيشه بيايد بيرون آن دلچسبي و گيرايي را ندارد، مگر آنهايي كه تغيير صدا مي‌دادند. آقاي جليلوند و اسماعيل فوق‌العاده بودند.

نقش داش‌مشتی‌ها را می‌دادند به من
من بچه دروازه شميران، بالاتر از ميدان بهارستان هستم و اگر این نقش‌ها را بازی می‌کردم در واقع نقش‌هایی بود که به من نزدیک بود. یعني خودم در فضاهاي اين نقش‌ها كه بازي می‌كردم، بزرگ شده بودم.

نقش‌هاي داش‌مشتی یا به قولی جاهلی یا لوطی‌ را قبل از من خیلی‌ها بازی می‌کردند اما بعد از اینکه من آمدم همه می‌گفتند تو بیا بازی کن چون به من مي‌آمد(البته خودم نبايد اين را بگويم، ديگران اين را مي‌گفتند). حتي يك جاهايي بود كه من نمي‌پذيرفتم و مي‌گفتم ديگر با اين كلاه و لباس بازي نمي‌كنم. مي‌گفتند با اين كلاه و لباس بيا، صحنه اول فيلم كلاهت را بردار و بگذار روي ميز و ديگر هم سرت نگذار(خنده). حتي به اين هم راضي بودند. اين لباس و شمایل سمبل اين آدم‌ها بود.

نقش نگار ناصر ملک مطیعی
علی عطشانی و ناصر ملک مطیعی در پشت صحنه “نقش نگار”

مردم بهم احترام می‌گذاشتند
مردم عادي و مخاطبان فيلم‌هاي ما خيلي از فيلم‌ها و نقش‌ها را باور مي‌كردند و وقتي بيرون مي‌آمديم از ما توقع آنچه را كه در فيلم‌‌ها انجام مي‌داديم داشتند. در فيلم‌ها هم اگر از حق دفاع مي‌كردم مردم دوست داشتند و اگر در خيابان دعوا مي‌شد و مي‌رسيدم، همه مي‌رفتند كنار و مثلاً من آشتي‌شان مي‌دادم و احترام مي‌گذاشتند به عنوان يك آدم كه مثلاً استخوان خردكرده است و سني از او گذشته و دوستش دارند.

چه توي محل و چه جاهاي ديگر، اگر در يك چنين جاهايي مي‌رسيدم فوري آشتي‌ مي‌دادم و همه قبول مي‌كردند. قديم اين‌طوري هم بود كه خيلي جاها نمي‌گذاشتند فيلمبرداري كنيم. يك جايي مي‌رفتيم فيلمبرداري، مي‌آمدند و مي‌گفتند الان دوربين‌تان را مي‌زنيم و مي‌شكنيم. وقتي كه من مي‌رسيدم سر صحنه تا مي‌رسيدم مي‌گفتند ناصرخان هر كاري كه مي‌خواهي بكني بكن. به خاطر دوستي و محبتي بود كه نسبت به من داشتند. لطف داشتند. الان هم كه راه مي‌افتم و مي‌روم يك جايي كه جمعيت زياد است برايم صلوات مي‌فرستند. در زورخانه، در محله، زير بازارچه و يك جاهايي كه مردم هستند. من با اين چيزها پز نمي‌دهم. اينها باعث افتخار من است. افتخار مي‌كنم كه مردم نظر خوب دارند به من، به رفقايم و به همه دوستان. الان هم مردم هنرپيشه‌هاي الان را دوست دارند.

سر «بابا شمل» حوصله مردم سررفت
مردم هنرپيشه‌هاي محبوب‌شان را دوست داشتند ولي دلشان هم مي‌خواست كه آن فيلم هم فيلمي باشد كه مورد توجه باشد، البته ما از فيلم‌هاي نوع ديگر هم بازي مي‌كرديم. مثلاً همين فيلم «باباشمل» مال مرحوم زنده‌ياد علي حاتمي كه يك هنرمند باذوق بود. اين فيلم يك فيلم آهنگين بود و ما بايد با آهنگ شعر مي‌خوانديم و اين مورد توجه تماشاچي توي سينما نبود.

در صورتي كه بازیگران مطرحی در آن حضور داشتند ولي مردم گول اين اسم‌ها را نمي‌خوردند. وقتي خوششان نمي‌آمد از فيلم، نمي‌آمدند آن را ببینند. اما همين فيلم «باباشمل» را اگر الان تلويزيون بگذارد يا آدم در خانه‌اش تماشا كند، به دلش مي‌نشيند، براي اينكه خيلي عارفانه است و خيلي معنا و مفهوم قشنگي دارد. ولي درسينما مردم كم‌حوصله‌اند و تحمل نشستن تا آخر اين فیلم را ندارند.

کسی سراغ ما نیامد
وقتی بازیگری و بازی نمی‌کنی، مثل عاشقي مي‌ماني كه دستت از معشوق كوتاه شده است. به هر حال سينما معشوق من بود من از نوجواني در كار سينما بودم.

براي من غير از سينما هيچ چيز ديگر مفهومي نداشت. همه چيز من سينما است اما همين سينما يك استغناي طبعي به آدم مي‌دهد. چون آدم در نقش‌هاي متفاوتي بازي مي‌كند و ديگر حسرت چيزي را نمي‌خورد و براي مسائل معمولي ناراحت نمي‌شود.

من موقعي كه سينما را ترك كردم واقعاً احساس بازنشستگي مي‌كردم، بعد هم اينكه اوضاع طوري شده بود كه آدم‌هاي مشهور و معروف بايد كنار مي‌نشستند و فرصت را مي‌دادند به ديگران.

به هر تقدير ما كنار آمديم و بعد هم كسي سراغ ما نيامد. ما هم نرفتيم به كسي التماس و درخواست كنيم براي كار. باز هم بايد خدا را شكر كنيم كه با وجود سينماي امروزي كه خيلي پيشرفت كرده و به بازار جهاني راه پيدا كرده و زن و مرد و دختر و پسرهاي بسيار خوبي هم در آن فعاليت مي‌كنند، مردم باز هم به ما محبت دارند و فراموشمان نكردند.

اين براي ما يك افتخار فراموش‌نشدني است. بالاترين گنجينه‌ زندگي ما اين محبت مردم است. ما به سينماي گذشته‌مان افتخار مي‌كنيم و به سينماي حالاي‌مان هم پز مي‌دهيم. خوشحاليم كه يك چنين سينماي پيشرفته‌اي پيدا كرديم و يك‌سري بچه‌هاي جوان و تحصيل‌كرده و امروزي آمدند سراغ اين كار.




ناصر ملک‌مطیعی بالاخره سرگروه‌دار شد/سانسور سردر سینماها ادامه دارد

سینماژورنال: “نقش نگار” علی عطشانی که بازگشت سینمایی ناصر ملک مطیعی محسوب می شود در حالی اکران خود را از ده روز قبل آغاز کرد که نه سرگروه داشت و نه سانسهای کافی در پردیسهای سینمایی.

به گزارش سینماژورنال از آن طرف بلحاظ تبلیغات تلویزیونی و محیطی نیز این فیلم با محدودیت فراوان روبرو بود. از یک طرف هیچ تیزر تلویزیونی از فیلم روی آنتن نرفت و از آن طرف تبلیغات محدود محیطی فیلم که مربوط به سردرسینماها می شد نیز سانسور شد.

گویا مشکل اصلی در بحث پخش تیزر تلویزیونی تصویر ناصر ملک مطیعی بود و االته تصویر بهرام رادان که پیشتر پخش تیزرهای “حکایت عاشقی” احمد رمضان‌زاده با حضور وی نیز ممنوع شده بود.

البته از آن سو علی عطشانی تهیه کننده و کارگردان فیلم نیز از امضای تعهدنامه جدیدی که رسانه ملی برای پخش تیزر از تولیدکنندگان می گیرد سرباز زد و این یعنی آن که حتی تیزری از “نقش نگار” که نه تصویر رادان و نه تصویر ناصر را داشته باشد هم نمی تواند روی آنتن برود.

با این حال گویا از چهارشنبه 29 دی ماه “نقش نگار” علیرغم همه این محدودیتها سرگروه دار شده است.

خوشبختانه سرگروه اریکه به “نقش نگار” اختصاص پیدا کرد

داریوش باباییان مدیر شکوفافیلم پخش‌کننده “نقش نگار” با اعلام این خبر به سینماژورنال گفت: از ابتدا هم بنا بود یک هفته در گروه آزاد اکران داشته باشیم و بعد از هفته اول اکرانمان سرگروه اریکه ایرانیان به ما تخصیص یابد. خوشبختانه این اتفاق رخ داده و از هفته دوم اکران سرگروه اریکه به فیلم اختصاص یافت.

وی ادامه داد: با این حساب در تهران حدود 24 سالن داریم که البته برخی از این سالنها که پردیس هستند فیلم را در سانسهای محدود به نمایش درمی آورند که این نیز زیبنده فیلمی نیست که ناصر ملک مطیعی در آن ایفای نقش کرده و مخاطبان اقبال مثبتی به آن نشان داده اند.

در برخی از پردیسها به فیلم اجحاف شده

باباییان در چرایی اینکه برخی پردیسها مانند آزادی “نقش نگار” را در تعداد محدود سانس اکران کرده اند به سینماژورنال گفت: به هر حال این مشکل از همان روزهای ابتدایی اکران وجود داشته که در برخی پردیسها به برخی فیلمها اجحاف می شود. کلی از مخاطبان هم به ما گلایه کرده اند که چرا “نقش نگار” در پردیس آزادی فقط روزی دو یا سه سانس اکران می شود. سعی خواهیم کرد ضمن گفتگو با مدیریت این پردیس این مشکل را برای هفته جاری رفع کنیم.

اکران در مشهد، کرمان، یزد و..

باباییان درباره وضعیت اکران “نقش نگار” در شهرستانها بیان داشت: مشهد، کرمان، یزد، رشت، رفسنجان، اردبیل و اهواز شهرهایی هستند که تاکنون فیلم را روی پرده فرستاده اند و البته مشتاقیم که در صورت فراهم آمدن شرایط فیلم را در شهرهای دیگر هم روی پرده بفرستیم.

این پخش کننده درباره سانسور تصویر ناصر ملک مطیعی در سردر سینماهای نمایش دهنده “نقش نگار” بیان داشت: این مشکل به قوت خود باقیست و هنوز موفق به حل آن نشده ایم.




روایتی خواندنی از چگونگی بازگشت ناصر ملک‌مطیعی به سینما+عکس

سینماژورنال: این روزها باید روزهای خوشحالی ناصر ملک‌مطیعی باشد. این بازیگر قدیمی سینما بعد از سه دهه و اندی بالاخره توانست اکران بازگشت سینمایی اش “نقش نگار” را در سینماهای تهران و شهرستانها ببیند.

به گزارش سینماژورنال هرچند در این بازگشت هم کلی محدودیت برای عدم حضور تصویر ناصر در سردر سینماها به چشم می خورد اما همین که این فیلم بدون سانسور روی پرده رفته جای خوشحالی دارد.

درباره چگونگی بازگشت ناصر ملک مطیعی به سینما حرف و حدیثهای فراوانی شنیده شده است با این حال شاید کامل ترین نقل قول مربوط به علی عطشانی کارگردان “نقش نگار” باشد.

عطشانی که اخیرا فیلمی با نام “پارادایس” را هم به جشنواره ارائه داد و البته فیلمش خیلی زود حذف شد در گفت‌وگو با “هفت صبح” درباره شکل گیری روند بازگشت ناصر ملک مطیعی به سینما صحبت کرده است.

سینماژورنال متن کامل گفتگو را به نقل از “هفت صبح” ارائه می دهد:

*ناصر ملك‌مطيعي بعد از انقلاب اجازه بازي نداشت، از يك دوره‌اي به بعد هم به گفته خودش تمايلي براي حضور جلوي دوربين نداشته است. ايده استفاده از اين بازيگر در «نقش نگار» از كي در ذهن‌تان كليد خورد؟
مشغول پيش توليد «نقش نگار» بودم و همه گزينه‌ها انتخاب شده بود براي كاراكتر «عمو»، دستياران هم گزينه‌هاي مختلفي پيشنهاد مي‌دادند. همين‌طور كه به گزينه‌ها فكر كردم ناصر ملك‌مطيعي به ذهنم آمد؛ به يكي از دستيارانم گفتم آقاي ملك‌مطيعي ايران است؟ گفت بله چطور؟ گفتم براي اين نقش خيلي مناسب است. گفت قبول نمي‌كند؛ ‌اصلا ديگر قصد بازي ندارد. گفتم حالا ما سعي خودمان را مي‌كنيم.
*دقيقا اين اتفاق‌ها مال چه زماني است؟
مرداد 1392. نه من نه گروه كارگرداني نمي‌دانستيم آقاي ملك‌مطيعي كجا است. يكي از دوستانم  يك روز گفت يك سال در يك جايي ايشان ميهمان برنامه‌اي بود. گفتيم رد خوبي نيست؛‌ گفت برنامه را آقاي‌ هادي قندي برگزار كرده بود. شماره‌اش را پيدا كردم و گفتم مي‌خواهم از ناصر ملك‌مطيعي در فيلمم استفاده كنم، شما شماره‌اي از او داريد؟ گفت ارتباطم با او خوب است ولي كار نمي‌كند. گفتم مشكلي براي بازي كردن دارند؟ گفت نه مشكلي ندارند، تصميم‌شان اين است. گفتم شما حالا طرح موضوع كنيد.
*گزينه جايگزين را هم طبعا انتخاب نكرده بوديد.
نه؛‌ ضمن اين كه روزها مي‌گذشت و ما زمان را از دست مي‌داديم. آقاي قندي چند روز بعد زنگ زد گفت ايشان بازي نمي‌كند؛ پيش از شما هم پيشنهاد زياد داشته. از آن جايي كه نمي‌خواستم به اين زودي نااميد شوم، دوباره به آقاي قندي زنگ زدم و گفتم شماره‌اش را بده خودم زنگ مي‌زنم. حداقلش يك احوال‌پرسي است ديگر. دو،سه روزي زنگ مي‌زدم ولي جواب نمي‌دادند. بعد از سه روز گوشي را برداشتند. گفتم من دارم فيلم مي‌سازم خوشحال مي‌شوم در خدمت شما  باشيم. گفت پسرم من اصلا در فضايي نيستم كه كار كنم؛ ‌نه حال و حوصله دارم نه شرايطش را. صحبت‌مان خيلي كوتاه بود؛ شايد سر جمع يك دقيقه.
*يعني آب پاكي روي دست‌تان ريخت. اين بار چه ترفندي زديد؟
دوباره با آقاي قندي تماس گرفتم. ماجرا را شرح دادم و گفتم كي خيلي با آقاي ملك‌مطيعي ارتباط نزديكي دارد؟ گفت بابا بي‌خيال شو… بعد شماره پسرشان را داد و گفت خيلي با هم ارتباط خوبي دارند. با اميرعلي صحبت كردم؛ ‌او هم همين حرف را زد و گفت بابا اصلا نمي‌خواهد بازي كند. فرداي آن روز داشت فيلمبرداري شروع مي‌شد و هنوز بازيگر نقش عمو را انتخاب نكرده بوديم. فيلمبرداري شروع شد و هنوز بازيگر اين نقش را انتخاب نكرده بوديم. كار هم در لوكيشني بود كه در يك سكانس آن عمو حضور داشت. البته حدود 12 روز در اين لوكيشن فيلمبرداري داشتيم. ‌ارتباطم را با اميرعلي حفظ كرده بودم. همزمان آقاي ملك‌مطيعي در بيمارستان بستري شدند. من به پسرشان گفتم فيلمبرداري شروع شده؛ اگر بشود جلسه‌اي بگذاريم و با ايشان صحبت كنم شايد بتوانم مجاب‌شان كنم.
*پسر ملك‌مطيعي راضي بود پدرش دوباره بازي كند يا نمي‌خواست آن تصوير به‌هم بريزد؟
نه اتفاقا دوست داشت اين اتفاق بيفتد ارتباط خوبي هم با من برقرار كرده بود. روز هشتم فيلمبرداري، اميرعلي زنگ زد گفت داريم بابا را از بيمارستان مرخص مي‌كنيم؛‌ آدرس لوكيشن را بده سرزده بابا را بياورم. گفتم كار خيلي خوبي است. به بچه‌ها گفتم سريع اسپند آماده كنيد،‌ ميوه و شيريني بگيريد و… كه آقاي ملك‌مطيعي از در وارد شد. هنوز آثار بيماري در چهره‌شان بود… وارد كه شد دوربين و بچه‌ها را كه ديد زد زير گريه. نزديك يك‌ساعتي حرف مي‌زد،‌ گريه مي‌كرد و بچه‌ها سوال مي‌پرسيدند. خلاصه يك ساعت جذابي بود و به قول خودش همه خاطراتش زنده شد. بعد از يك ساعت گفتم آقاي ملك‌مطيعي مي‌خواهيم كار را ادامه دهيم، پشت مونيتور مي‌نشينيد؟ گفتند حتما. اتفاقا سكانس بازي آقاي پسياني و خانم خيرانديش بود. ايشان حركت اين سكانس را دادند؛‌ بعد هم خداحافظي كردند و رفتند.
*پيشنهاد بازي را همان موقع مطرح كرديد؟
نه؛‌ اتفاقا هيچ صحبتي در اين زمينه مطرح نكرديم. فرداي آن روز پسرش به من زنگ زد و گفت از ديشب حال بابا خيلي بهتر شده. اگر امكان دارد امروز هم بياييم سر صحنه. گفتم حتما. روز يازدهم فيلمبرداري بود و ما بايد روز دوازدهم لوكيشن را تحويل مي‌داديم. اين بار كه آمدند يك‌مقدار برنامه‌ريزي‌مان دقيق‌تر بود. بعد از اين كه نشستند درباره داستان فيلم،‌ اين كه چرا دوست ندارد بازي كند و… صحبت كرديم. از دليل اين كه بازي نكرده گفت‌ و گفت اگر بخواهد بازي كند چه شرط‌هايي دارد. خيلي روي فيلمنامه حساس بود. من درباره نقش توضيح دادم و گفتم اگر قرار است شما باشيد، نقش را تغيير مي‌دهم. تائيد ضمني داد و ما روي فيلمنامه كار كرديم.
*شما كه فقط يك روز وقت داشتيد، كي رسيديد روي فيلمنامه كار كنيد؟
سكانس را بدون عمو گرفتم؛ ديالوگ گذاشتم كه حال عمو خوب نيست و نيامده. يك هفته گذشت فيلمنامه را عوض كرديم و به هر حال قرارداد را بستيم و ايشان آمدند دفتر و تست گريم دادند. اولين پلان را هم كه در يك دبيرستان بود گرفتيم.
*حس و انرژي‌شان چطور بود؟ ‌به هر حال 35 سال دوري از دوربين آمادگي بازيگر را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد.
خيلي انگيزه داشت؛ خيلي. ولي نگران هم بود و مدام مي‌گفت شرايط خيلي عوض شده، ‌فضا با فضايي كه ما كار مي‌كرديم خيلي متفاوت است. مي‌گفت آن زمان فيلمبردار همه‌كاره بود و الان اين‌طور نيست. به دليل كهولت يك مقدار هم اذيت مي‌شدند، به‌خصوص دو، سه سكانس طولاني داشتند ولي خاطره جذابي بود؛ ‌هم براي ما هم براي ايشان.
*چند سكانس بازي دارد؟
پنج، شش سكانس.
*صداي خودشان است يا دوبله كرديد؟
نه صداي خودشان است. اتفاقا يكي از پيشنهادي‌هايي كه ايرج شهرزادي(صداگذار «نقش نگار») داشت اين بود كه دوبله كنيم ولي باتوجه به اين كه به‌خصوص يك سكانس خيلي حسي داشت، ترجيح داديم اين كار را نكنيم. آنونس و تيزر را آقاي جليلوند دوبله كرد كه يادگاري آن صدا هم باشد.
*چرا اين قدر مصر بوديد كه ناصر ملك‌مطيعي در فيلم‌تان بازي كند؟ هدف‌تان چه بود؟
ببين، همه ما به حرفه‌مان علاقه‌منديم. اگر خود شما به هر دليل از كارت دور شوي شكست است ديگر. اول از همه مي‌خواستم بعد از اين هم دوري خودش را روي پرده ببيند. الان هم بزرگترين خوشحالي از اكران فيلم، به خاطر حضور ايشان است كه بعد از مدت‌ها مردم او را روي پرده ببينند.
* واقعا هدف‌تان استفاده ابزاري براي پرفروش‌شدن فيلم نبود؟
آخر فكر مي‌كنيد اين فيلم با حضور ناصر ملك‌مطيعي ده ميليارد مي‌فروشد؟
*بالاخره خيلي‌ها مايل هستند آن را ببينند ولو در حد دي‌وي‌دي يا حداقل تيزر بازي ملك‌مطيعي.
اميدوارم. فعلا كه تلويزيون به ما تيزر نمي‌دهد.
*به خاطر حضور آقاي ملك‌مطيعي؟
نه نمي‌دانم؛‌ يك تعهد بايد امضا مي‌كردم كه به عنوان تهيه‌كننده نبايد تيزر فيلم را از شبكه‌هاي معاند پخش كنم؛ ‌چه خودم، چه ساير عوامل و چه خريداران احتمالي. چنانچه اين كار انجام شود كليه خسارات مادي و معنوي را بايد پرداخت كنم. جالب‌تر اين كه در تعهدنامه آمده كه اقرار مي‌كنم كليه حقوق قانوني مربوط به هرگونه اعتراض به تصميم اداره بازرگاني صدا و سيما و يا ايراد هرگونه دفاعيات احتمالي در اين خصوص را از خود سلب كنم و تابع دستورات صادره باشم. من هم گفتم امضا نمي‌كنم.
*ناصر ملك‌مطيعي در نهايت فيلم را كه ديد راضي بود؟
بله خيلي.
*يك نظر بي‌رحمانه هست كه مي‌گويد ناصر ملك‌مطيعي و ديگراني كه متصف به سينماي فارسي هستند،‌ شانس آوردند اجازه بازي نداشتند، چون نتيجه كارشان بعد از انقلاب نشان مي‌دهد بازيگران توانايي نيستند. نظر شما چيست؟
من نظري ندارم. از كساني كه اين عقيده را دارند بايد پرسيد. اگر نظرم اين بود كه از آقاي ملك‌مطيعي دعوت نمي‌كردم.
*شما كارگرداني هستيد كه مصرانه روي ايده‌تان مي‌مانيد. فيلم سه‌بعدي مي‌سازيد از ناصر ملك‌مطيعي در فيلم‌تان استفاده مي‌كنيد…
هر اتفاقي كه در زندگي‌مان مي‌افتد لطف خدا است. اگر من چند فيلم ساخته‌ام كاري نكرده‌ام، اين لطف خداست. اميدوارم قدر جايگاهي كه خدا به ما داده است را بدانيم.

نقش نگار ناصر ملک مطیعی علی عطشانی
 ناصر ملک مطیعی و علی عطشانی در پشت صحنه “نقش نگار”