1

اولین روحانی که به وزیری ارشاد نائل آمد ، در گفتگویی مفصل مطرح کرد⇐ بخاطر ادای دین به “حسینیه ارشاد” ، نام وزارت فرهنگ و هنر به “وزارت فرهنگ و ارشاد” تغییر یافت!/صف بندی های سیاسی ابتدای انقلاب اجازه نمیداد که کسی به سینما بگوید: خرت به چند من!؟/ به دنبال پیاده سازی برنامه ای برای سینما بودم که هم امثال فردین و ایرج قادری و ناصر ملک مطیعی به فعالیت ادامه دهند و هم جوانان انقلابی!/”برزخیها” مطابق با برنامه ای ساخته شد که به مجلس دادم/تهيه‌کننده “برزخیها” به اعتبار امضاي وزيري در جمهوري اسلامي ده میلیون تومان برای تولید سرمايه‌گذاري کرده بود/محسن مخملباف با بهره کشی از حوزه هنری جلوی اکران “برزخیها” را گرفت!!/آنچه بر «برزخي‌ها» گذشت، بعد از شهادت رجایی و باهنر رخ داد و پيامد يکه‌تازي مخملباف با حضور عزيزاني(!) مانند مسيح مهاجري بود!!/سازمان تبليغات و آقاي مسيح مهاجري و روزنامه جمهوري اسلامي و کيهان{به مدیریت محمد خاتمی}و مجلسي‌ها راه را بر گفت‌وگو بسته بودند!!/تهیه کننده “برزخیها” همو بود که با سرمایه شخصی فیلمهای “محمد رسول الله(ص)” و “عمر مختار” را وارد کرد ولی پیش از آن که درآمد معقولي از سرمايه‌گذاري خود را داشته باشد، به خاطر تندروی امثال مخملباف و حامیانش به روز سياه نشست!!!

سینماروزان: حجت الاسلام عبدالمجید معادیخواه سومین وزیر ارشاد بعد از انقلاب اسلامی و اولین روحانی بود که به وزیری ارشاد رسید.

معادیخواه در ابتدای دهه شصت و بعد از عباس دوزدوزانی و پیش از محمد خاتمی کمتر از یک سال بر کرسی وزارت ارشاد تکیه زد و البته که برخی غائله های سینمایی اول انقلاب و از جمله غائله حول “برزخیها” در دوران حضور وی رخ داد.

معادیخواه به تازگی در گفتگویی تفصیلی درباره دوران وزارتش خاطراتی از تندروی‌های امثال محسن مخملباف و حامیانی که وی در روزنامه های “کیهان” و “جمهوری اسلامی” داشته نقل کرده است.

عبدالمجید معادیخواه با اشاره به اینکه استفاده از نام “ارشاد” کنار “فرهنگ” برای نامگذاری وزارت تحت امرش بی ربط به جایگاه “حسینیه ارشاد” نیست به “شرق” بیان داشت: نمي‌دانم با چه تلقي و دريافتي از «وزارت اطلاعات و جهانگردي» نام آن را به «ارشاد» تغيير دادند. همه مي‌دانيم پيشنهاد نام ارشاد هم‌زمان با سپرده‌شدن آن به «ناصر ميناچي» بود. در شايعه‌هايي از حسينيه ارشاد هم ياد مي‌شد؛ خدا رحمتش کند.

معادی خواه ادامه داد: در آن روزها که در اين وزارتخانه بودم، بيشتر درگير اشتباهي بودم که -در عمل- نياز به تصحيح داشت. فکر نمي‌کنم در انتخاب نام «ارشاد»، ايدئولوژي نقشي داشت. به نظرم جاذبه نام ارشاد با تعلق‌هاي عاطفي و ادای دین آقاي ميناچي -اولين وزير ارشاد پس از انقلاب– به حسینیه ارشاد بي‌ارتباط نبود! در شايعه‌ها هم سخن از «حسينيه ارشاد» بود که مي‌توان گفت بي‌پايه هم نبود!

معادیخواه افزود: بیش از اين نمي‌گويم که اين نام را –بر اساس ادغام فرهنگ و هنر- نمي‌پسندم. در اولين برنامه‌اي هم که به مجلس داده شد، با نام «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي» بود که همخواني آن را با حوزه‌هاي مسئوليت وزارتخانه بيشتر مي‌ديدم. طرفه آنکه وزير علوم بي‌اعتنا به شاخه‌هاي فرهنگ و هنر آن همه را در يک معاونت پيچيده و در تالار رودکي سابق متمرکز کرده بود که بايد به نهاد مناسبي بازمي‌گشت که پيش از اين به موافقت شهيد باهنر اشاره شد. آن جراحي با سرعتي انجام شد که امروز دور از باور است! هم‌زمان با تقديم برنامه براي گرفتن رأي اعتماد به مجلس، بر تارَک آن نام «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي» را نشاندم و يادآوري اين نکته خالي از لطف نيست که از مجلسي‌هاي آن روز يکي نگفت: چرا نام وزارتخانه تغيير کرده است!

معادیخواه تأکید کرد: در برنامه‌اي که به مجلس دادم، هنر سينمايي در محور عمده‌اي بود و هيچ نماينده‌اي سؤالي به نام جديد در اين برنامه هم نداشت. نکته مهم همين است که سينما در مقايسه با مسائل و مشکلات فراوان کشور در اولويت نبود. صف‌بندي سياسي هم اجازه نمي‌داد که کسي به سينما  – به‌اصطلاح رايج در فرهنگ کوچه-  بگويد: «خرت به چند من»؟!

سومین وزیر فرهنگ پس از انقلاب درباره آرای سینمایی خود گفت: سينماي قبل از انقلاب در ذائقه انقلابيون منفي بود. برداشتي که از «فيلمفارسي» در جامعه – به‌ويژه در محفل روشنفکري ديني – مطرح مي‌شد، فحشا و فسادي زننده بود! و صحنه‌هايي را تداعي مي‌کرد که با انقلاب سازگاري نداشت. در برنامه‌اي هم که به مجلس دادم، نوشتم: بايد کاري کنيم که خشک و تر به آتش چند خطاکار نسوزند! براي هنرمندان رژيم گذشته هم بايد ميدان کار و هنرنمايي ايجاد شود.

معادیخواه ادامه داد: برنامه سینما را نخست‌وزير به مجلس تقديم کرد که شهيد باهنر بود. سخن از همان برنامه‌اي است که به نام يکي از وزيران آن دولت به مجلس دادم و در آن براي سياست سينمايي ما اين ويژگي مطرح بود که بايد دو نسل را ديد؛ تا نقش هر دو را تلفيق کنيم و نمي‌توان با يک چشم سينما را – با نگاهي انقلابي- در انحصار آن هنري ديد که از انقلاب جوانه مي‌زند و- به نام و با شعار هنر متعهد – قديمي‌ها را نديد! هم نسل جواني را بايد ديد که با آرمان‌هاي انقلابي و باورهايي اسلامي به صحنه مي‌آيند؛ هم ديگراني هستند که حق زندگي دارند و نمي‌توان از تجربه آنان در کار هنري بي‌نياز بود. همه فاسد نيستند و اگر در نگاه افرادي – با سياه‌نمايي هم – همه را فاسد ببينیم، بايد در پي راه‌حل باشيم. اين دو سرمايه را بايد با هم تلفيق کرد؛ تا اين مجموعه با هم سينمايي را از نو بسازند که ستاره‌هايي مثل فردين و ناصر ملک مطیعی و ایرج قادری و… هم در آن فرصت درخشش ديگري – متفاوت با گذشته – داشته و در آفرينش‌هاي نسل نو مردم هم مشارکت سودمندي داشته باشند.

معادیخواه با انتقاد از تندروی‌هایی که جلوی پیاده سازی برنامه اش را گرفتند اظهار داشت: عناصري مانند محسن مخملباف در بهره‌کشي هنرمندانه‌اي – از حوزه هنري – يکه‌تاز بودند و سينماي انقلاب را با «توبه نصوح» محراب مقدسي مي‌دانستند که کاش روزي بتوان روزهايي را بازسازي کرد که بزرگاني مانند آيت‌الله جنتي – که شيفته آن آفرينش‌هاي مخملي بودند- با چه شوقي در تشويق آفريدگاران «توبه نصوح» اشک مي‌ريختند و آنان را در آغوش مي‌کشيدند! که اگر با کارهاي امروزشان هم زمان ديده شود، معلوم است در چه فيلم جالبي –به‌صورت مستند– مي‌توان حرف‌هاي آن روز را با عملِ امروز به ترازوي مقايسه سپرد و تماشا کرد که سرمايه‌اي براي شکوفايي هنري ديگر است! هياهوي آن روز و آنچه بر اکران فيلم «برزخي‌ها» گذشت، پيامد يکه‌تازي آنان با حضور عزيزاني مانند مسيح مهاجري است! نمونه‌اي از اين صحنه‌ها مي‌تواند در غني‌ترکردن چنين گفت‌وگوها سودمند باشد و در آن نقش مجلس را هم مي‌توان ديد. کاش روزي بتوان با حضور جمعي از خاطره‌داران نقشِ همه عزيزاني را در هياهوي خاطره‌انگيزي ديد که شخصيت‌هايي مانند آيت‌الله جنتي در آن هياهو نقش داشتند و هم آقاي مخملباف را بتوان – هم‌زمان- با آن شعارها و فرياد «وااسلاما» ديد و با تصويري از حوزه هنري بازخواني کرد که سرشار از تجربه‌هايي آموزنده است.

معادیخواه افزود: چنان‌که گفتم روزي که شتاب‌زده حوزه فرهنگ و هنر را به وزارت علوم سپردند، آقاي دکتر عارفي، «وزير وقت علوم» هم با دغدغه‌هاي ديگري که داشت، بي‌اطلاعي از اين حوزه، همه ميراث فرهنگ و هنر از رژيم گذشته را به معاونتي سپرد. در چنين حال‌وروزی مرحوم محمدزاده، از مديران مورد اعتماد آقاي عارفي که از پيش از انقلاب اشتياقي به ظرفيت‌هاي سينما داشت و گاه فعاليت‌هايي مي‌کرد و – به عنوان نمونه – فيلم «محمد رسول‌الله (ص)» با سرمايه‌گذاري او و براي نمايش به بازار ايران راه يافت مجوزِ ساخت فيلم «برزخي‌ها» را گرفته بود. با آقاي محمدزاده اما تاحدودي آشنا بودم و نه البته در حد جناب قرائتي که از ميزباني و پذيرايي‌هاي او – در اهواز – تجربه‌هاي زيادي داشت و شرح آن در اين تنگنا نمي‌گنجد. بزرگان بسياري از رجال جمهوري اسلامي –حداقل- با او سلام‌وعليکي داشتند و از حداکثر مي‌گذرم و برايم دور از باور است که او به خباثت‌هايي گرايشي داشته است! هم‌اکنون سخن از اعتماد او به امضاي فردي- به نمايندگي از وزيري در نظام – است که آن روز 10 ميليون تومان براي ساخت فيلم “برزخیها” سرمايه‌گذاري کرده بود. به او بايد آفرين گفت که توانست: حضور ستاره‌هاي سينماي قبل از انقلاب – از فردين، ايرج قادري، ناصر ملک‌مطيعي تا ديگران را – به‌عنوان بازيگر در اين فيلم فراهم کند. کارگردان هم آقاي ايرج قادري بود. داستان فيلم هم گروهکي با سيماي ضدانقلاب – در توطئه‌اي هم‌دست- بودند که با شروع جنگ از آن برزخ به سمت انقلاب برگشتند. پيام فيلم اين بود: هنرمندان سابق اگر در گذشته ايرادي هم داشتند، امروز براي مشارکت آماده‌اند و مي‌خواهند در خدمت انقلاب باشند. اين از نظر من نه‌تنها اشکالي نداشت که با برنامه‌اي هم که به مجلس داده بودم، هم‌خواني داشت. براي جذب ديگران به انقلاب مي‌توان همسو با سياست حداکثري عمل کرد و نيازي نيست که به‌جاي واکاوي مسئله، فقط حکم صادر کنيم. در اين فرصت اما نگاه من از زاويه ديگري است و حمايت من– از آن فيلم– مبناي ديگري داشت؛ بر اين پايه که فردي به اعتماد جمهوري اسلامي در حوزه سينما سرمايه‌گذاري كرده و اجازه گرفته است. در مرحله بهره‌برداري و اکران ما نمي‌توانيم جا بزنيم و براي امنيتِ سرمايه‌گذاري و حقوق شهروندان حسابي باز نکنيم. به‌ويژه که بايد حرمت وزير قبلي هم كه –چشم‌بسته- با اعتماد اجازه داده بود، حفظ مي‌شد. بنابراين با ميدان‌دادن به امثال فردين مشکلي نداشتم و درست همان سياستي بود که به مجلس داده بودم و مجلس هم قبول کرده بود. در «برزخي‌ها» اما موضع من پايبندي به حرمت وزيري بود که پيش از آمدن من، به فردي ميدان داده بودند. تهيه‌کننده هم به اعتبار امضاي وزيري در جمهوري اسلامي سرمايه‌گذاري کرده بود. حرف من اين بود که آيا من بايد امضاي مديران پيش از خودم را محترم بشمارم یا نه؟! او مدير جمهوري اسلامي بوده است. با نيم‌نگاهي به روزنامه کيهان- در آن روزها – مي‌توان ديد چه هياهوهايي پيروان آقاي مخملباف راه انداختند. خاطره‌اي از گفت‌وگويي با آقاي محمد خاتمي دارم که کاش فرصتي پيش مي‌آمد که با حضور او مطرح شود. او آن روز بر شعار آزادي قلم تأکيد داشت. مشکل اما تزاحم ملاک‌ها است؛ اگر به نام آزادي قلم حق شهروندي پايمال و امنيتِ سرمايه‌گذاري نابود شود، چه بايد کرد؟ مغالطه با هياهو، بهره‌کشي ابزاري از آزادي است. سازمان تبليغات و آقاي مسيح مهاجري و روزنامه جمهوري اسلامي و کيهان{به مدیریت محمد خاتمی}و مجلسي‌ها همه در هياهو راه را بر گفت‌وگو بسته بودند.کسي جرئت نداشت بگويد: حرف قانون چيست؟!

معادیخواه با تأکید بر اینکه تمام اتفاقات حول “برزخیها” بعد از شهادت باهنر و بهشتی روی داد اظهار داشت: سرگذشت و سرنوشت فيلم «برزخي‌ها» پس از شهادت باهنر و بهشتی رقم خورد. هياهوي مطبوعات هم، فصلي از بايسته‌هاي گفت‌وگو در تاريخ مطبوعات در جمهوري اسلامي است. اگر روزي کارنامه مطبوعات را در تاريخ جمهوري اسلامي به گفت‌وگو بسپاريم با پيامدهاي بازي با افکار عمومي و احساسات مردم و بهره‌کشي ابزاري از آن، آشنا مي‌شويم. بر اين باورم در اين داستان به آقاي محمدزاده{تهیه کننده “برزخیها”} ستم شد. او فيلم «محمد رسول‌الله (ص)» و «عمر مختار» را به ايران آورد. و در اين داستان پيش از آنکه – حداقل- فرصت درآمد معقولي از سرمايه‌گذاري خود را داشته باشد، به خاطر تندروی امثال مخملباف و حامیانش به روز سياه نشست!




تئوریسین حامی ابراهیم رییسی با نقد رفتار افراطیون ابتدای انقلاب متذکر شد⇐«اخراجیها»ی ده‌نمکی از روی «برزخیها»ی ایرج قادری برداشته شده!

سینماروزان: نظر و تحلیل درباره ریشه های ممنوع الفعالیت شدن ناصر ملک مطیعی و شماری دیگر از بازیگران سینمای قبل از انقلاب در نهایت به اعتراف محمد بهشتی از مدیران سینمایی دهه شصت و پذیرفتن عاملیت این ممنوعیت منجر شد؛ ممنوعیتی که در دوران وزارت ارشاد محمد خاتمی انجام شد!!!

علی اکبر رائفی‌پور از تئوریسینهای نزدیک به جریان اصولگرا که در جریان انتخابات96 هم به حمایت از ابراهیم رییسی پرداخته بود در یکی از تازه ترین سخنرانیهای خود با نقد آنها که در ابتدای انقلاب ناصر و فردین و بقیه را ممنوع التصویر کردند «اخراجیها»ی مسعود ده نمکی را کاملا متأثر از «برزخیها»ی ایرج قادری دانسته است.

رائفی‌پور اشاره به پایین کشیدن فیلم پرفروش «برزخیها» در ابتدای انقلاب بیان داشت: سال 61 بود که فیلم «برزخیها» آمد بیرون و داستان آن هم عین همین «اخراجیها» بود!! در فیلم گروهی از زندانیان بودند که بعد از انقلاب از زندان آزاد می‌شوند و می‌روند لب مرز تا از ایران خارج شوند اما متوجه حمله عراق می‌شوند و همه کنار هم قرار می‌گیرند و دفاع میکنند. سوژه به این خوبی با غولهای سینمای آن دوران از فردین و ناصر تا سعید راد در راستای اهداف انقلاب تولید شد اما فیلم را پایین کشیدند.

رائفی‌پور با اشاره به نقش محسن مخملباف و وزارت ارشاد وقت در پایین کشیدن این فیلم ادامه داد: چه کسی جلوی این فیلم را گرفت؟ وزیر ارشاد آن زمان چه کسی بود؟ آن موقع سینمای مملکت دست چه کسی بود؟ دست همانهایی که جمشید آریا را به خاطر اینکه ممکن است قهرمان بشود ممنوع التصویر کردند ولی جالب است که حالا همه لیبرال شده اند و در رثای ناصر حرف می‌زنند.




مهدی کلهر اولین مسئول دولتی سینمای بعد از انقلاب در گفتگویی صریح اظهار داشت⇐در دهه ۶۰ بیش از اندازه دموکراسی داشتیم وگرنه مخملباف نمی‌توانست در نظام نفوذ کند!!/مخملباف خودش گفت که تمام کارهایش را با زهرا رهنورد چک می‌کرد/خلخالی گفته بود اگر معاون سینمایی را پیدا کنم اعدامش می‌کنم/مخاطب دهه ۵۰ س…س ایتالیایی را بر س…س ایرانی ترجیح می‌داد/در دوران نخست‌وزیری رجایی با اینکه ارز نداشتیم نزدیک به ۵۰۰هزار دلار برای واردات نگاتیو تصویب شد!!!/ رئیس‌جمهور وقت که حضرت آقا بودند، صراحتاً به من گفتند بازی کردن فردین در یک فیلم نمی‌تواند عیب باشد!/{میرحسین موسوی} از من خواست مجوز پخش «برزخی‌ها» را لغو کنم اما مخالفت کردم /حضرت آقا که آن موقع رییس جمهور بود گفت زیربار توقیف نرو!/حداقل ده دوازده نامه از بچه‌های جبهه داشتم که می‌گفتند «برزخی‌ها» فیلم خوبی است/آمریکا هزینه کرد برای این‌که بتواند تا رده پنج خواننده‌های ما را به لس‌آنجلس ببرد/زمانی که من بودم هم داریوش مهرجویی فیلم می‌ساخت هم بهرام بیضایی و هم جواد شمقدری/۴۵۰ سالن سینما تحویل فخرالدین انوار دادم و بعد از ده سال ۲۲۰ سالن تحویل دادند!!!/ اگر من جای آمریکا باشم و صد دلار داشته باشم که بخواهم برای نفوذ در ایران هزینه کنم، نود دلارش را در وزارت ارشاد و صدا و سیما هزینه می‌کنم و ده دلارش را در وزارت خارجه!/چرا آمریکا بابت کپی‌رایت محصولاتش علیه ایران اقامه دعوی نمی‌کند؟ چون به فکر نفوذ فرهنگی است!!!

سینماروزان: مهدی کلهر از اولین مسئولان سینمایی بعد از انقلاب است که در حلقه مشاوران دولتهای محمود احمدی نژاد هم قرار داشت.

به گزارش سینماروزان کلهر که هرازگاه در گفتگوهایش درباره خاطراتش از وقایع فرهنگی ابتدای انقلاب می‌گوید در گفتگویی تازه با «عصراندیشه» هم نکاتی خواندنی را درباره آن روزگار بیان کرده است.

وی با اشاره به تندرویهای امثال محسن مخملباف در ابتدای انقلاب گفت: همان زمانی که مخملباف «استعاذه» را ساخته بود، ما می‌دانستیم او هیچ‌چیز این نظام را قبول ندارد. لایه دوم کارش واقعا برخورنده است به بالاترین مقام انقلاب و نظام. ما که جزو هیئت انتخاب و هیئت داوری بودیم، وقتی فیلم را می‌دیدیم تنمان می‌لرزید. نسخه‌ای که بعداً نمایش داده شد، بیست دقیقه‌اش عوض شده است. ما جزو هیئت داوران بودیم و همدیگر را نگاه می‌کردیم که این فیلم چه‌طور ساخته شده است. آن سال‌ها خیلی بیش از اندازه دموکراسی داشتیم وگرنه پدیده‌ای مثل مخملباف نباید رشد می‌کرد؛ او یک عضو فرودست منافقین بود که بعدها خودش اعتراف می‌کند من هیچ وقت به سمت انقلاب نرفتم. او در آن سال‌ها توانسته بود در جاهای مختلف نظام نفوذ کند.

کلهر ادامه داد: مخملباف سال 63 یک مصاحبه پنج‌ساعته با سروش داشت و یک‌مرتبه کل جریان فرهنگی و هنری کشور در اختیار او قرار گرفت. آن زمان در مصاحبه‌هایش می‌گفت من تمام کارهایم را با خانم زهرا رهنورد در منزل آقای مهندس موسوی با او چک می‌کنم. می‌گفت «باغ بلور» من را آقای مهندس موسوی خوانده و خیلی خوشش آمده است. مخملباف همه‌جا سایه انداخته بود. مخملبافی که خود ما دوربین دستش دادیم و از مرحوم حقانی‌پرست کارگردانی یاد گرفت. در فیلم‌نامه «توجیه» که به‌نظرم تنها کار سالم او هم هست، من بسیار کمکش کردم.

کلهر که از 59 تا 62 معاون سینمایی وزارت ارشاد بود ادامه داد: خلخالــی که آن موقع ترســناکترین و قدرتمندترین چهره غضبیه انقلاب اســلامی بود، گفتــه بود اگر مدیرکل ســینمایی وزارت فرهنگ و هنر را بیابــم، اعدامش می کنم.

وی ادامه داد: در آن سالها از قشر متدین جامعه حدود ۰۷ تا ۵۷ درصد توقع شان این بود که دو چیز مطلقا  تحریم شود: یکی سینما و دیگری موسیقی. فضای ذهنی جامعه این بود که نباید سینما و موسیقی داشته باشیم تا جامعه نمازخوان باشد.

کلهر تأکید کرد: تا زمانی که شهید رجایی نخست‌وزیر بود و دکتر باهنر بود و حضرت امام (ره) در قید حیات بودند، من به جز حمایت از سینما، چیز دیگری از بدنه حاکمیت ندیدم. در آن شرایطی که اصلاً ارز نداشتیم، دولت آقای رجایی برای واردات نگاتیو که هم سینما و هم تلویزیون لازم داشت، 500 هزار دلار تصویب کرد. از دوستان می‌شنیدم این پول تا آخر وزارت آقای خاتمی هنوز برکت کرده و هست و هرجایی که ارزی برای واردات لازم دارند، از آن استفاده می‌کنند. این نگاهِ باز انقلاب اسلامی به مقوله سینما بود.

مهدی کلهر با روایت حذفش از معاونت سینمایی به خاطر تلاش برای جلوگیری از توقیف آثاری همچون «برزخیها» بیان داشت: ایشان{میرحسین موسوی} از من خواست مجوز پخش «برزخی‌ها» را لغو کنم و من مخالفت کردم. گفتم وزیرِ شما، آقای معادیخواه در تشریح برنامه‌اش در مجلس گفته است من از تمام هنرمندان ایران استفاده می‌کنم؛ بماند که برزخی‌ها در دوره من ساخته نشده؛ در دوره شریک شما آقای مهندس نجفی ساخته شده و حالا به من می‌گویید جلوی پخش «برزخی‌ها» را بگیرم؟ در حالی که رئیس‌جمهور که حضرت آقا بودند، صراحتاً به من گفتند بازی کردن فردین در یک فیلم نمی‌تواند عیب فیلم باشد. گفتم من فیلم را نگاه کرده‌ام و 18 اشکال از آن گرفته‌ام و کارگردان رفته و آن اشکالات را برطرف کرده است. حالا که مدت‌ها در سینماها هم بوده، چرا باید مجوز پخشش لغو شود؟ کشاکش 25 روزه‌ای بین من و مهندس موسوی بود و سرانجام گفت استعفا بده. من گفتم استعفا نمی‌دهم، اگر لازم است مرا کنار بگذارید. البته می‌دانستم پشت این تلاش که «برزخی‌ها» نباید باشد، مخملباف و تیمش بودند.

کلهر افزود: «برزخی‌ها» حدود یک ماه در حال اکران بود و خوب هم فروخته بود و جالب بود که هم روحانیون و هم بچه‌های جبهه آن را دیده بودند. حداقل ده دوازده نامه از بچه‌های جبهه داشتیم که می‌گفتند «برزخی‌ها» فیلم خوبی است و با این که جنگی نیست ولی روحیه معنوی و حماسی خوبی را نشان می‌دهد. کار کشیده شد به نظر مقام معظم رهبری که آن موقع رئیس‌جمهور بود. وزیر خدمت ایشان رفت و کسب تکلیف کرد. ایشان تلفنی به من گفتند زیر بار نرو. من ده سال بعد در تلویزیون گفتم به این کارم افتخار می‌کنم و ان‌شاالله تا دم مرگ هم به آن افتخار خواهم کرد. ماجرا را ساده نبینیم. گمان نکنیم این یک اختلاف مدیریتی بود، خیر. پشت این ماجرا جریانی بود که من می‌دانستم در موسیقی هم وجود دارد. آمریکا می‌دانست اگر هنرمند قبل از انقلاب در کنار مردم و انقلاب بماند، توپ هم نمی‌تواند این انقلاب را تکان دهد. آمریکا هزینه کرد برای این‌که بتواند تا رده پنج خواننده‌های ما را ببرد. این‌ها مسئله اصلی است. این‌که فلان روحانی فلان نظر را داشته مشکلی نیست؛ حتماً با مذاکره و مفاهمه حل می‌شد اما ببینید چه اتفاقی افتاد.

این چهره با مرور کارنامه مدیران فرهنگی بعد از خودش بیان داشت: محمد بهشتی تزی داشت که می‌گفت سینما نباید ستاره داشته باشد. می‌گفت در اسلام هنرمند امضا نمی‌کند. به او می‌گفتم شماها این را از کجا آورده‌اید؟ پس «اسوه حسنه» چه می‌شود؟ همین نگاه، سینمای قهرمانی را کنار گذاشت و شد سینمای ضدقهرمانی. در سال 1371 بعد از رفتن آقای خاتمی از وزارت ارشاد من راجع به این یازده سال مدیریت سینمای بعد از خودم مصاحبه مفصلی با کیهان کردم. آ‌ن‌جا گفتم من شما را به محاکمه اخلاقی دعوت می‌کنم. شما چه بلایی بر سر سینما آوردید؟ ما 450 سینما تحویل آقای انوار دادیم و بعد از ده سال و بعد از این که با سیاست‌های شما متدینین هم باید سینمارو شده باشند و این که جامعه 25 میلیونی به 40 میلیونی رسیده، باید به 1500 سینما می‌رسیدیم اما این به 220 سینما تبدیل شده است. گفتم آیا این فاجعه جای سؤال کردن ندارد؟ در همان زمانی که من بودم هم داریوش مهرجویی فیلم می‌ساخت هم بهرام بیضایی و هم جواد شمقدری.

این چهره فرهنگی خاطرنشان ساخت: سینمای فیلم فارسی در سال ۱۳۵۶ ورشکسته بود. آن هم با تمام لختی ها و… که داشت. در سینمای آن دوره فکر می کردند این سکس است که فروش را افزایش می دهد اما دقت نداشتند که مخاطب آن دوره، س…س ایتالیایی را بر ایرانی اش ترجیح می دهد.

کلهر با بیان خاطراتش از گفتگو با دانشجویان اظهار داشت: یک روز دانشجویی از من پرسید اسلام با سوررئالیسم موافق است یا مخالف؟ گفتم آن اسلامی که با سوررئالیسم مخالف باشد یا موافق، دیگر اسلام نیست؛ چیزی است در ردیف همان مکتب ها که درباره شان بحث می کند. اسلام فراتر از این است که موافق یا مخالف سبک ها باشد.

کلهر با اشاره به نضج یافتن تفکرات امثال مخملباف در مدیریت فرهنگی سالهای بعد بیان داشت: آن چیزی که بحث من بوده و هنوز هم هست این است که پدیده مخملباف نه به عنوان فرد بلکه به عنوان جریانی که نخست‌وزیر و وزیر ارشاد این مملکت را تحت‌تأثیر قرار داد، چطور اتفاق افتاد و چرا میدان گرفت و چه کرد؟ همین‌ها در جریان رسانه ویدئو با سیاست‌های غلط کاری کردند که تا ده‌کوره‌های مملکت با محصولات بی‌کیفیت فتح بشود. چطور می‌شود تصور کرد همه این‌ها تصادفی است؟

کلهر ادامه داد: می‌گفتیم می‌خواهیم انقلاب را صادر کنیم و من می‌گفتم بیایید همین فیلم‌هایی را که ساخته‌اید و خودتان قبول دارید، با قیمت ارزان و یا رایگان به کشورهای اسلامی بدهیم. مثلاً اگر یک نفر از الجزایر به این‌جا می‌آمد تا فیلم بخرد، شما نمی‌دانید چه بلایی بر سر او می‌آوردند. برای فیلمی که در خود ایران کسی حاضر نبود ببینند، رقمی می‌گفتند که آمریکا برای «ده فرمان» نمی‌گفت. همه این‌ها نمی‌تواند تصادفی باشد. من می‌گفتم شما از خود آمریکا یاد بگیرید. آن‌ها سر رایت فیلم‌شان با چین دعوا می‌کنند چون می‌دانند مشکلی که چینی‌ها می‌توانند درست کنند، فرهنگی نیست. آن‌ها را به دادگاه می‌کشند که چرا بدون حق رایت فیلمی را تکثیر کرده‌اید. پس چرا آمریکا هیچ‌وقت راجع به ما این کار را نمی‌کند؟ خدا شاهد است بسیاری از ویدئوهایی که به ایران می‌آمد، فاصله‌اش با اکران در آمریکا و در اروپا سه چهار روز بود. من خودم «فهرست شیندلر» را وقتی دیدم که فکر می‌کنم سه روز از اکرانش در اروپا گذشته بود. آن‌ها می‌دانستند در این کشور پول نباید برایشان مهم باشد. این‌جا تأثیرگذاری فیلم است که اهمیت دارد.

مهدی کلهر با صراحت از نفوذ فرهنگی غرب در ایران چنین گفت: می‌گویند سه شغل در دنیا هست که بیشترین ارزش افزوده را دارد: یکی اسلحه، یکی مواد مخدر و دیگری سینما و موسیقی. حالا این همه مافیا برای اسلحه و مواد مخدر وجود دارد که دولت‌های بزرگ هم نمی‌توانند با آن‌ها مقابله کنند. چطور می‌شود برای سینما در دنیا مافیا وجود نداشته باشد؟ اگر من جای آمریکا باشم و صد دلار داشته باشم که بخواهم برای نفوذ در ایران هزینه کنم، نود دلارش را در وزارت ارشاد و صدا و سیما هزینه می‌کنم و ده دلارش را در وزارت خارجه. باید بسیار احمق باشم که بروم سفیر بخرم. بالاخره گوشش را می‌گیرند و او را بیرون می‌کنند. من جایی می‌روم که کسی نمی‌فهمد دارم چه‌کار می‌کنم و صدایش بیست سال بعد درآید. وقتی بچه بزرگ شد، تازه می‌فهمی بچه تو نیست. نماز می‌خواند، روزه می‌گیرد، بچه مثبت هم هست و درسش را خوب می‌خواند اما بچه تو نیست. به لحاظ ذوقی و سلیقه‌ای و فکری، فرزند دیگری را بزرگ کرده‌ای. این‌ها رسانه‌های تأثیرگذار را از بدنه انقلاب اسلامی دور کردند. من معتقدم یک دست پنهان یا مستقیم یا با واسطه از آمریکا وجود داشت که انقلاب اسلامی کم‌ترین بهره را از رسانه سینما ببرد. شاهد مثالم هم صحبت سخنگوی وزارت خارجه آمریکاست. او بعد از رفتن خاتمی به صراحت گفت یازده سال نگذاشتیم انقلاب ایران از طریق سینما به دنیا صادر شود.




حقایقی ناگفته درباره محمدعلی فردین⇐از مرگ به دلیل قصور پزشکی تا چرایی عدم بازگشت به سینما با «ترن»، «جهان پهلوان تختی» و «باد و شقایق»

سینماروزان: همزمان با هفدهمین سالگرد درگذشت محمدعلی فردین بد ندیدیم که درباره چند حقیقت مربوط به این بازیگر سرشناس حرف بزنیم؛ حقایقی که از مرگ به دلیل قصور پزشکی گرفته تا عدم بازگشت به سینما با آثاری همچون «ترن»، «جهان پهلوان تختی» و «باد و شقایق» را دربرمی گیرد.

مرگ بر اثر قصور پزشکی

 در ماههای اخیر درباره مرگ کیارستمی بر اثر قصور پزشکی فراوان گفته شده اما شاید کمتر کسی بداند محمدعلی فردین هم به خاطر نوعی قصور پزشکی فوت شده است. فردین به دلیل نارسایی در بخش تحتانی قلبش فوت شد و این مسأله‌ای نبود که پزشک اورژانس آن را تشخیص دهد.

 وقتی بخش تحتانی قلب دچار مشکل میشود علائم قلبی به صورت گوارشی نشان داده می‌شود یعنی به صورت درد معده، استفراغ و تهوع و همین میشود که تماس تلفنی با اورژانس منجر به ایجاد شبهه مشکل گوارشی می‌گردد و فردین هم توصیه های گوارشی را انجام می‌دهد اما در نهایت به دلیل نارسایی قلبی که تشخیص داده نشده بود، فوت می‌کند!

تلاشهای ناکام برای بازگشت

بعد از آن که «برزخیها» به واسطه شانتاژهای مخملباف در یکی از نماز جمعه های آن زمان پایین کشیده شد و بازیگران مختلف فیلم و از جمله فردین ممنوع الفعالیت شدند، در برهه های زمانی مختلف مدام درباره بازگشت فردین به سینما شنیده شد.

یک بار در اواسط دهه 60 و با فیلمی به نام «ترن» امیر قویدل که مضمونی علیه فعالیتهای رژیم سابق داشت فردین بنا بود با ایفای نقش راننده قطاری که در برابر سرکردگان رژیم سابق طغیان می‌کند به سینما بازگردد اما جلوی این بازگشت گرفته شد و در نهایت این نقش نصیب فرامرز قریبیان شد.

بار دوم اواسط دهه 70 و با فیلم «جهان پهلوان تختی» بهروز افخمی بود که زمزمه‌های بازگشت فردین به سینما شنیده شد؛ تختی دوست مشترک حاتمی و شریک حاتمی در سینما جمهوری بود. ضمن اینکه هم‌تیمی‌ تختی هم بود و در المپیک توکیو همراه تختی بود.

بنا بود در فیلم افخمی فردین نقش یک کارگردان را بازی کند که خودش قبلا کشتی گیر و هم اتاقی تختی بوده است و به عنوان محمدعلی فردین وارد داستان شود و نه به مانند آنچه بعدتر عرب نیا ایفا کرد که در جایگاه افخمیِ کارگردان وارد داستان شد! درباره حضور فردین در «جهان پهلوان…» خبررسانی هم شد و بسیاری امیدوار بودند به وقوع این اتفاق که می‌توانست یک یادگاری ارزشمند برای سینمای ایران باشد ولی به دلایل مختلف که یکی از آنها حضور سیمافیلم به عنوان سرمایه‌گذار بود این حضور هم محقق نشد.

بار سوم باز هم اواسط دهه 70 بود و مربوط به فیلمی به نام «باد و شقایق» به کارگردانی سیدضیاءالدین درّی؛ «باد و شقایق» فیلمی خانوادگی با درونمایه زندگی یک کارگردان مبتلا به اعتیاد بود که در نهایت به دلیل ابتلا به ایدز می‌میرد. درّی تمایل داشت که پایان بندی فیلم خود را با حضور فردین در سکانسی ماندگار بچیند.

فردین چون آشنایی قبلی با درّی داشت علیرغم کوتاه بودن نقش پیشنهادی قبول کرد که در فیلم حاضر شود. در پایان «باد و شقایق» شخصیت اصلی داستان که یک کارگردان بود بر اثر ابتلا به ایدز می‌میرد و حین تشییع این شخصیت به ناگاه فردین در میان جمعیت دیده می‌شود؛ شناخته شدن فردین در میان جمعیت است که باعث می‌شود مردم او را روی دست بلند کنند و به وی ادای دین کنند. مقدمات حضور فردین در این فیلم انجام شده بود با این حال حسد یک همکار تازه به دوران رسیده مانع حضور فردین در این فیلم شد.




جشن تولد ۸۵ سالگی ناصر ملک مطیعی با حضور هنرمندان+عکس

سینماژورنال: ناصر ملک مطیعی بازیگر قدیمی سینمای ایران فروردین امسال 86 ساله شد.

به گزارش سینماژورنال جشن تولد ملک مطیعی با حضور تعدادی از هنرمندان ایرانی و شهرام ناصری مدیربرنامه های ناصر برگزار شد.

امین حیایی، سالار عقیلی و همسرش، نیوشا ضیغمی و همسرش، شقایق فراهانی، علی زندوکیلی و میلاد کیمرام از جمله چهره های حاضر در جشن تولد ناصر سینمای ایران بودند.

ملک مطیعی بازیگر آثاری چون “قیصر”، “طوقی”، “قلندر”، “پاشنه طلا” و “برزخیها” بعد از بیشتر از سه دهه،  زمستان سال قبل با اکران ملودرام “نقش نگار” که در آن نقش کوتاهی ایفا می کرد به سینما بازگشت؛ این فیلم به زودی به شبکه خانگی عرضه خواهد شد.

سینماژورنال ورود این بازیگر به 86 سالگی را به خود و خانواده اش تبریک گفته و امیدوار است همچنان سایه اش بالای سر سینمای ایران باشد.

جشن تولد 85 سالگی ناصر ملک مطیعی

جشن تولد 85 سالگی ناصر ملک مطیعی

جشن تولد 85 سالگی ناصر ملک مطیعی
جشن تولد 85 سالگی ناصر ملک مطیعی
جشن تولد 85 سالگی ناصر ملک مطیعی
جشن تولد 85 سالگی ناصر ملک مطیعی



۳۳ سال بعد⇐قسمت دوم “برزخیها” در راه است!؟+عکس

سینماژورنال: درست 33 سال قبل و در سالهایی که هنوز تکلیف سینمای بعد از انقلاب مشخص نبود ایرج قادری با گردآوری تعدادی از بازیگران سرشناس سینمای قبل از انقلاب و از جمله محمدعلی فردین، ناصر ملک مطیعی و سعید راد فیلمی به نام “برزخیها” را ساخت.

به گزارش سینماژورنال “برزخیها” داستان فرار گروهی از مجرمان از زندان در بحبوحه انقلاب اسلامی را روایت می کرد؛ مجرمانی به منطقه ای مرزی می‌گریزند تا از کشور خارج شوند اما برخورد آنها با پیرمردی به نام “سیدیعقوب” سرنوشت آنها را تغییر می‌دهد.

“برزخیها” در سال 61 روی پرده رفت و خیلی زود فروشی فوق تصور را تجربه کرد اما به ناگاه و بر اثر فشارهای مخالفان نمادهای سینمایی قبل از انقلاب، فیلم از پرده پایین کشیده شد و برای همیشه توقیف شد.

سرنوشت تلخ بازیگران “برزخیها”

از میان بازیگران اصلی آن فیلم محمدعلی فردین بعد از “برزخیها” برای همیشه ممنوع الفعالیت شد و در نهایت نیز مرگ پایان کارش بود. سعید راد اما سه فیلم دیگر به نامهای “دادشاه”، “عبور از میدان مین” و “عقابها” بازی کرد و بازی در فیلم سوم بود که باعث شد ممنوع الفعالیت شود و این ممنوعیت تا حدودا دو دهه بعد و “دوئل” باقی ماند.

ایرج قادری بعد از “برزخیها” یک فیلم دیگر به نام “تاراج” ساخت و وی نیز تا یک دهه بعد و ساخت “میخواهم زنده بمانم” ممنوع الفعالیت شد.

ناصر ملک مطیعی و ایرج قادری در نمایی از "برزخیها"
ناصر ملک مطیعی و ایرج قادری در نمایی از “برزخیها”

ناصر هم ممنوع الفعالیت شد تا سی سال بعد

نفر چهارم ممنوع الفعالیتها ناصر ملک مطیعی بود که بعد از “برزخیها” و پایین کشیده شدن این فیلم از سینماها برای همیشه ممنوع الفعالیت ماند تا سه دهه بعد که با “نقش نگار” علی عطشانی به سینماها بازگشت.

ناصر ملک مطیعی این روزها با “نقش نگار” به سینماها آمده است اما نکته اینجاست که در همین روزهای ابتدایی اکران اتفاق عجیبی درباره این فیلم افتاده است و آن هم پایین کشیدن پوسترها و بنرهایی از فیلم است که تصور ناصر بر روی آنها آمده است!

33 سال بعد! پوسترهای “نقش نگار” ناصر سانسور شد

جالب است که “نقش نگار” پروانه نمایش سینمایی دارد و آن هم با حضور ناصر پروانه نمایش صادر شده اما هنگام اکران چنین اتفاق غریبی برای آن رخ داده است؛ البته هنوز به مانند “برزخیها”  فیلم از پرده ها پایین نیامده و اکران آن ادامه دارد اما با این حال عوامل فیلم با یک پرسش از چرایی این اتفاق پرسیده اند.

دست اندرکاران “نقش نگار” با به اشتراک گذاردن تصاویری از پوسترهای اصلی و سانسور شده “نقش نگار” در صفحه اجتماعی این فیلم نوشته‌اند: 33 سال بعد؛ آیا قسمت دوم “برزخیها” در راه است؟ چه کسی مجوز ارشاد را زیرپا گذاشت و تصویر ناصر در “نقش نگار” را پایین کشید. ناصرخان! پوسترهایت را سانسور کردند، قلب مخاطبان را که نمی توانند فیلتر کنند.

نقش نگار
صفحه اجتماعی نقش نگار

نقش نگار
صفحه اجتماعی نقش نگار