1

حرفهای مجری مناظرات انتخاباتی۸۸⇐ایده مناظره کاندیداها در انتخابات۸۸ از ضرغامی بود!/ضرغامی می‌گفت چون با کسانی که صاحب ‌منصب بودند، گفتگو داشتید، می‌توانید با کاندیداها هم صحبت کنید!/کم‌حاشیه‌ترین مناظره میان کروبی-محسن رضایی بود/پرچالش‌ترین مناظره، مناظره احمدی‌نژاد-موسوی بود!/تذکری که به یکی از کاندیداها{میرحسین موسوی؟} داده بودم منجر به پرخاشگری شد!/نقد داشتند به اینکه چرا به احمدی‌نژاد، وقت اضافه دادم…/طبق مقررات فقط احمدی‌نژاد می‌توانست از وقت اضافه استفاده کند!!/در مناظره‌های ۹۲ و ۹۶ در اتاق فکر دخالت داشتم ولی فکر نمی‌کنم اجرای مناظرات ۱۴۰۰ به من پیشنهاد شود!

سینماروزان/مهدی موسوی‌تبار: رضا پورحسین مجری مناظرات انتخاباتی پرحاشیه سال ۸۸ از عزت‌الله ضرغامی به‌عنوان پایه‌گزار ایده اولیه مناظرات نام برد و درباره حواشی مناظرات۸۸ توضیح داد.

به گزارش سینماروزان رضا پورحسین که مدیریت در شبکه چهار را هم برعهده داشته به روزنامه فرهیختگان گفت: مناظره در سطح نمایندگان کاندیداهای ریاست‌جمهوری در سال ۷۶ و ۸۰ هم برگزار شد، منتها در سطح کاندیداهای ریاست‌جمهوری به این شکل که بشود اسم آن را مناظره گذاشت، بین دو یا چند نفر در سال ۸۸ اتفاق افتاد که چهار کاندیدا شرکت داشتند. درباره ایده اولیه قاعدتا فضای آن زمان اقتضا می‌کرد و ایده را هم از مهندس عزت ضرغامی شنیدم که ایشان در پی این بودند هم فضای انتخابات داغ باشد و هم مردم برنامه‌ها و اندیشه‌ها و سازوکارهای اجرایی کاندیداها را متوجه شوند و بهتر است اینها در یک فضای گفت‌وگوی با هم و چالش با هم قرار گیرند.

پورحسین ادامه داد: الگوی مناظره همین چیزی بود که اجرا شد، به‌عبارت این که دو به دو با هم بنشینند و درباره هم و درباره برنامه‌های هم صحبت کنند و آنچه مطلوب درنظر گرفته شده بود، این بود که اندیشه‌ها و برنامه‌های هم را نقد کنند و بیشتر نگاه به آینده داشته باشند. قاعدتا در عمل خیلی این امر محقق نشد که دلایلی دارد و بعدا بیان خواهم کرد.

پورحسین افزود: در مناظرات۸۸، بیشتر، نامزدها به خود و برنامه‌های خود و نقد شخص روبه‌رو یا حتی شخص غایب پرداختند و کمتر به مسائل علمی و مهارتی و برنامه‌ای اشاره داشتند و حتی به آینده کمترین توجه صورت گرفت که این موضوع ربطی به طراحی مناظره نداشت. بلکه این چهار شرکت‌کننده بودند که در چنین فضایی قرار گرفتند و شاید این چهار نفر به‌نوعی بر هم تاثیر می‌گذاشتند و از هم تاثیر می‌پذیرفتند.

پورحسین در چگونگی انتخاب به‌عنوان مجری مناظرات انتخاباتی۸۸ گفت: این را که من انتخاب اول بودم یا خیر، اطلاع ندارم ولی شواهد نشان می‌دهد اولین‌ بار درمورد من فکر کردند و مهندس ضرغامی می‌گفتند چون با کسانی که صاحب ‌منصب بودند، گفت‌وگو داشتید، قاعدتا بهتر می‌توانید با اینها صحبت کنید.

یکی از پرحاشیه‌ترین مناظرات۸۸، مناظره‌ میان میرحسین-کروبی بود که حین آن، حرفهایی که علیه احمدی‌نژاد مطرح شد با تذکر مجری مناظرات مواجه شد.  به گزارش سینماروزان پورحسین گفت: پرچالش‌ترین برای من مناظره آقای احمدی‌نژاد و موسوی بود، مناظره آقای موسوی و کروبی کم‌حاشیه نبود و در همان مناظره بود که من به آقای موسوی تذکر دادم. فکر می‌کنم مناظره بین آقای کروبی و آقای رضایی تقریبا کم‏ حاشیه ‏ترین مناظره برای من بود.

رضا پورحسین و محمود احمدی‌نژاد در پشت صحنه مناظرات۸۸
رضا پورحسین و محمود احمدی‌نژاد در پشت صحنه مناظرات۸۸

 

پورحسین درباره حواشی مناظره موسوی-کروبی بیان داشت: آنچه بیشتر درباره من صحبت شد و به‌نوعی منجر به پرخاشگری شد، تذکری بود که به یکی از کاندیداها{موسوی؟} داده بودم و آن تذکر هم منطبق بر آیین‌نامه‌ای بود که هر چهار نفر تایید کرده بودند که افراد در مناظره‌ها درباره هم صحبت کنند و درباره کاندیدای غایب صحبت نکنند و اگر صحبت کنند، طبق آیین‌نامه‌ای که من ننوشته بودم و در سازمان تصویب شده بود، وقتی به شکل مستقیم برای کاندیداهای غایب صحبت می‌شود، این وقت برای کاندیدای غایب هم وجود دارد که بعدا صحبت کند.

پورحسین ادامه داد: جایی که نقد داشتند این بود که می‌گفتند وقت اضافه به آقای احمدی‌نژاد دادم که من این وقت را محاسبه نکردم. خیلی از دوستان مطبوعاتی و اصلاح‌طلب و آدم‌هایی که به‌نوعی به من پرخاش کردند بعد که متوجه شدند تعیین وقت اضافه طبق آیین‌نامه بوده و ربطی به من نداشته و من فقط اجراکننده ضوابط بودم حتی از من حلالیت طلبیدند. ظاهرا من در آنجا در دسترس‌تر برای افراد بودم. (با خنده)

پورحسین افزود: طبق مقررات فقط آقای احمدی‌نژاد می‌توانست از وقت اضافه استفاده کند. البته من شنیدم زمان بیشتری می‌توانست استفاده کند اما خود کمیته به ایشان بیان کردند زمان کمتری صحبت کنید و زمان را برای او تعیین کردند.

پورحسین درباره احتمال اجرای مناظرات ۱۴۰۰ گفت: فکر نمی‌کنم اجرای مناظرات ۱۴۰۰ پیشنهاد شود چون امسال هم باید قاعدتا شکل مناظره ۸۸ باید درمورد یک نفر حفظ شود. البته در مناظره‌های ۹۲ و ۹۶ در اتاق فکر دخالت داشتم. چهره و حالم به اجرای این برنامه نمی‌خورد. آدم باطراوت و جوانی لازم است.




به‌خاطر «آقای عین.» یا انتخابات۸۸؟⇐ممنوعیت پخش صدا-تصویر و حتی نام مجری اسبق رسانه ملی در تیزرهای تلویزیونی«خانه کاغذی»!+عکس

سینماروزان: تازه‌ترین فیلم مهدی صباغ زاده با عنوان «خانه کاغذی» در حالی روی پرده رفته که اجازه پخش صدا، تصویر و نام حسین پاکدل مجری اسبق تلویزیون در تیزرهای تلویزیونی این فیلم صادر نشده است.

به گزارش سینماروزان «خانه کاغذی» که ماجرای خیزش یک روزنامه نگار بازنشسته در برملا کردن پشت پرده فساد «آقای عین.» را بیان میکند پیشتر از حضور در جشنواره سی و پنجم فجر هم بازمانده بود.

در «خانه کاغذی» این پرویز پرستویی است که نقش روزنامه نگار بازنشسته را ایفا میکند و حسین پاکدل هم در قامت یکی از رفقای قدیمی پرستویی ظاهر شده که به کتابفروشی می پردازد.

تلویزیون در حالی اجازه پخش تیزرهای «خانه کاغذی» را صادر کرده که صدا و تصویر و حتی نام حسین پاکدل در این تیزرها نباشد ولی مشخص نکرده علت این مسأله چیست؟

آیا «آقای عین.» که برخی رسانه ها آن را نمادی دانسته بودند از یک شخصیت سیاسی معاصر عامل این ممنوعیت است یا علایق سیاسی حسین پاکدل که در برهه هایی همچون انتخابات88 خودش را نشان داده بود؟؟؟

جالب است که حسین پاکدل از اواخر دهه شصت تا ابتدای دهه هفتاد به عنوان مدیر پخش شبکه اول سیما هم فعالیت داشته و کمی بیش از دو دهه از آخرین سالهای فعالیت در سیما، حالا سیما او را نه فقط ممنوع التصویر که ممنوع الاسم کرده است!

حسین پاکدل-خانه کاغذی
حسین پاکدل-خانه کاغذی



ادعاهای عجیب و غریب رسانه‌ای که پسوند «انقلاب» را به خود منگنه کرده⇐«قاتل اهلی» در تطهیر فتنه۸۸ است!/میرحسین همان کاراکتریست که پرستویی ایفا کرده!!!

سینماروزان: آخرین ساخته مسعود کیمیایی با عنوان «قاتل اهلی» بیشتر از یک هفته است که روی پرده رفته و هرچند در این مدت هیچ حمایت مشهودی از سوی کارگردان نسبت به محصولش صورت نگرفته و شرایط نمایش فیلم در سینما فرهنگ متعلق به فارابی فراهم نشده اما فیلم توانسته از رقم فروش 1.5 میلیارد عبور کند.

به گزارش سینماروزان از زمان رونمایی «قاتل اهلی» در جشنواره تا حالا که روی پرده رفته کم نبوده نقدونظرها پیرامون فیلم اما اینکه رسانه ای پیدا شود و کاراکترها و اتفاقات فیلم را مرتبط بداند با وقایع انتخاباتی 88 واقعا بدیع است!!!

رسانه ای به نام «رسانه انقلاب» که خود را «پایگاه خبری فرهنگ و هنر انقلاب» معرفی کرده در تحلیلی تفصیلی بر «قاتل اهلی» ادعاهای عجیبی را درباره آن بیان کرده و از جمله آنها اینکه فیلم در تطهیر فتنه88 است و پرستویی نمادیست از کاندیدای شکست خورده آن انتخابات!

متن کامل محتوای این رسانه اصولگرا را بخوانید:

«قاتل اهلی» ادامه خود کیمیایی دهه ۴۰ و ۵۰ است، ادامه‌ای که بیشتر به پایان و افول کارنامه‌اش شبیه است و البته با یک ویژگی به نام «قهرمان سوزی انقلابی». کیمیایی دیگر هیچ استنادی به سینمای ملی و دینی ندارد و یکسره به سینمای فردی خودش رجوع می‌کند، آن‌هم با مؤلفه‌هایی مانند: چرکی و سیاهی فضا، انتقام فردی و ضدقهرمان ماتریالیستی و پوچی و…

قاتل اهلی ادای دینی است به قیصر، نه تاریخ سینما و نه حتی تاریخ سیاسی ایران. ادای دینِ امروزی است به رمان بوف کور صادق هدایت، با آن هذیان‌های تصویری و تورم‌های چرک ذهنی و تعریف زن اثیری و لکاته. حتی ادای دینی است به فیلم قدیمی خودش «غزل» که عشق دو برادر به یک فاحشه تصویر می‌شد و برای اینکه اختلافشان به‌جای باریک کشیده نشود، وی را به قتل می‌رسانند!

قاتل اهلی، از همان نخِ قیصر دهه ۵۰، لباس هذیان‌های ژورنالیسم مگ گافینی و ناتورالیسمِ امیل زولا دوخته است در قامتِ تطهیر از فتنه و آشوب. نه حرکتی از نقص به کمال دارد و نه قهرمانی درست می‌شود. این اندک نشانه‌های قهرمان انقلابی هم در مسیر ماتریالیسم و مبارزه‌های شخصی است.

قیصر و زالوصفتان انقلاب سینمای روشنفکری، نه‌تنها هیچ قهرمانی نمی‌تواند بسازد بلکه قهرمان سوزی هم می‌کند! ازنظر قاتل اهلی، قهرمان خوب و پاک، قهرمان مُرده است و هرکسی که وجود دارد، ناپاک و هفت‌خط است! همین است که تنها زنِ خوب فیلم یعنی همسر سروش (لعیا زنگنه) فوت کرده است و سروش در ذهن خودش، با او صحبت می‌کند، به رخت خواب دونفره و سه‌تار پای تخت نگاه می‌کند. زن اثیری، فرشته آسا، ساکت و خاموش و نمادی از زن کامل و دور از دسترس است. لکاته اما زنده است و اغواگر!

نگاه به سنت و مذهب، همان نگاه پیش‌پا افتاده و دستمالی‌شده است که در استکان‌نعلبکی و قالی و قلیان می‌فهمد! همان‌گونه که مانند فرح دیبا، شمائل مذهبی و عاشورایی را هم فولکلوریک یافته است!

گفتمان اصلی فیلم قاتل اهلی بر تطهیر و تقدیس چهره فتنه‌گر ۸۸ است. میرحسین مو سوی فیلم که همان دکتر جلال سروش است (پرستویی) –که در گریم هم شبیه اوست- مردی است که سابقه انقلابی و سیر تحولی دارد. او مدام به “حاج‌آقا نور” (پرویز پورحسینی) –که پدرخوانده سیاسی محسوب می‌شود- رجوع می‌کند و از منحرف شدن انقلاب توسط زالوصفتان گلایه می‌کند و در کمال مسخرگی، هم‌زمان که این را می‌گوید، زالوهایی پشت کمر حاج‌آقا نور هم دارند خون او را می‌مکند!

در فیلم، به گواه حجم شعارهایش، جای انقلاب و ضدانقلاب کاملاً باهم عوض‌شده است (جابجا کردن پوزیشن و اپوزیشن). فیلم، در آلوده نشان دادن دست حکومت در خون کارگران و لغو کنسرت‌ها، و آلوده بودن حکومت به رشوه و فساد مالی و اختلاس و رانت‌های حرام و … هیچ‌چیز کم نمی‌گذارد و از زمین و آسمان شاهد می‌آورد! و در عوض، فیلم، تطهیر کاملی است از چهره دولت‌های غربی و الگو نشان دادن آن‌ها در مبارزه با فساد (پلیس آلمان درگرفتن دزدها و حتی پسر فراری سروش) ذره‌ای کوتاهی نمی‌کند!

صوری نشان دادن حضور وکلا در انقلاب و بی‌فایده بودن آن‌ها در احقاق حقوق پایمال ‌شده و اینکه رسانه‌ها در خدمت اهداف و آمال عده‌ای خاص و سیاسی هستند و نه به فکر مردم و حق مردم.

خرافاتی بودن انقلاب در پایبندی به اعتقادات دینی (مثل فقه موسیقی یا ماهی اوزون‌برون)، حذف شدن هر نگاه معترض به انقلاب توسط انقلاب، اعتراض و کنایه به دولت احمدی‌نژاد در مصاحبه سروش با رشیدپور هم از شعارهای واضح و ابتر فیلم است. سروش در ادامه کاملاً مزورانه مظلوم‌نمایی می‌کند و تا درجه رفیع شهادت (البته به سبک نازل و مسخره) بالا می‌رود و فیلم تمام می‌شود.

به همین سادگی! فیلم از نوع نازل خودش ساخته‌شده است و به ناله می‌افتد! یک ملغمه‌ای شده است شامل «نوآر» و «معمایی» و «فیلمفارسی» و «فم فاتال» و «عشق‌های چپی» و… تلخندی است شبیه مازوخیست که از تطبیق با وقایع آشوب و فتنه، در ذهن خود لذت می‌برد.

هیچ هدفی از شخصیت‌پردازی نداشته لذا کاراکترها مانند صورتک‌های سخنگو دیالوگ می‌گویند و فقط کم مانده بود دکلماسیون به متن فیلم اضافه کند!

آدم‌ها و قراردادهای بین آن‌ها پر از مبالغه و اغراق است، که احساس رستگاری فیلم که قرار است به مخاطب انتقال یابد و شاید به نوعی روح این فیلمنامه باشد اصلاً در این ماجراها گم می‌شود.

علاوه بر تدوین شلخته و خام گونه (تدوین موازی داستان‌ها)، فضای پایان داستان هم مبهم و اذیت کننده است؛ مثلاً حاج‌آقا نور، که عاشق دکتر مصدق بود در واقع نماینده گفتمان لیبرال خاکستری هم هست، پایان فیلم، جوری معرفی شد که مخاطب حس می‌کند او بود که سروش را کشت نه عوامل پیسارو!

هنر مازوخیسمی همین است: هرچه آزاری‌تر، هنری‌تر!

دست‌های اونکه شهرم رو دزدید / لب‌های اعتراض رو میدوزه!

جنبش پارناس (هنر برای هنر) هر هذیان و اختلال فکری و هذیان‌های بنگی و امور بی‌بها را هم هنر می‌داند. ازنظر موج نو، هنر یعنی مردم و مردم باید به هنر فعلی به‌عنوان امری مقدس بنگرند!

یکی از شعارهای فیلم این است که عشق و ارزش‌ها فقط در حیطه شهرت است. یعنی در حیطه مسائل اجتماعی و عاطفی و ارزش‌های خانوادگی، عشقِ خوب، عشقی است که باید چشم رنگی و زیبا باشی و یا خواننده‌ای مشهور!

قداست هنرمند و تکیه‌ بر حقوق هنرمند هم در شخصیت پولاد کیمیایی، منعکس ‌شده است. آنجا که توهین‌های سروش را برنمی‌تابد و در جواب پگاه آهنگرانی می‌گوید: “نمی‌خواستم قداست هنرمند شکسته شود.”

این است که هنرمندِ مادی، به متافیزیک و روح باور ندارد لذا هر نوع اختلال و هیستریکی را قاب می‌گیرد. جوانان در فیلم کاملاً به سیستم، اعتراض دارند و تا مرز خودکشی می‌روند. نوعی اختلال رایج میان دخترها دیده می‌شود؛ عشقی عاطفی که براثر سختگیری اطرافیان به سادیسم و ترس تبدیل‌شده است.

این فیلم در قرائت زندگانی روزمره هم حرفی برای گفتن ندارد. کیمیایی به‌نوعی، خود گویی کرده و بی‌شک قهرمان در ذهن کیمیایی مرده است و از نظر کارگردان‌های سینمای موج نو، زن پاک (قهرمان) را باید در مُردن او جستجو کرد و قهرمان خوب، قهرمان مرده است! زیرا اگر زنده باشد، جور دیگر می‌شود.

کیمیایی از عشق دختر جوان به پسر مشهور هم، عشق سادیسمی و هورمونی فهمیده است؛ مهتاب از بهمن می‌ترسد و عاشق این ترس شده! یعنی خودش را دوست ندارد و هرگاه صوت خوانندگی بهمن را گوش می‌دهد، ارضا می‌شود.
هیجان و هوش عشقی از منظر سینمای موج نو، کاملاً عنصری اروتیک یا سادیسمی است و هیچ‌گاه جلوه متعالی ندارد؛ کاری که مخملباف در سال ۶۸ با فیلم «نوبت عاشقی» کرد؛ آنجا که دفاع مقدس به پایان رسیده بود، عشق دختر و پسر می‌توانست معنای الهی بیابد اما کارگردان‌های خودشیفته و ضد آرمان، عشق را اروتیک جلوه دادند و نهایتاً به قرائت‌های معترضانه و گسست نسل‌ها رسیدند.

سینمای موج نو و آوانگارد، مباحثی در تغییر نگاه و نگرش نسبت به دفاع مقدس، روابط خانوادگی، نوع زندگی و مخصوصاً مفهوم عشق ایجاد کرد؛ چهره زن تراز انقلابی، در سایه موج نو و آوانگارد، مانند تقلیل‌گرایی در معنای انقلاب و جنگ، از کنشگری افتاد و تبدیل به عنصر ساکن و ایستا شد. لذا در جشنواره‌های متعدد فیلم فجر، همیشه حق با دختر و پسرهای جوان‌های معترضِ خوش‌قیافه بود که اگر کمترین اهانتی به ساحت عشق آن‌ها شود، دخترخانم، دست به خودکشی می‌زند (آن‌هم خودکشی کلیشه‌ای با غش‌ و ضعف توسط دارو!).

سینمای ایران، هیچ مبنایی را نمی‌تواند بنا کند! گویا قهرمان سوزی انقلابی، مهارت آن‌ها شده است. نمی‌گذارند پرسوناژ انقلابی و سالم در سینما درست شود. مثلاً به‌ مجرد اینکه پرستویی در فیلم «بادیگارد» به یک مدافع آرمانی برای نظام تبدیل شد، سریعاً در فکر تخریب وی برآمدند و وی را در فیلم «قاتل اهلی» به مخالف‌ترین فرد معرفی کردند. همان‌گونه که داریوش ارجمند را پس از بازی در سریال امام علی (ع) به بازی در فیلم «اعتراض» کیمیایی دعوت کردند و او که با روحیات معنوی مالک اشتر عجین شده بود، ناگهان نقشی منفی و لات گونه گرفت!

این روشنفکران، گویا در یک مأموریت نانوشته، با ژست پیشگامی، نقش کمال‌گرایی قهرمان عادی را کم‌رنگ کرده و به آن، رنگ مادی دادند.

در بستر سیاسی و اجتماعی دهه ۴۰ و ۵۰، نوعی از قهرمان‌های سینمایی بر پرده سینمایی شکل می‌گرفتند که ظلم و فساد حاکم بر جامعه، قهرمان را می‌کشت. امیر نادری، کیارستمی، بهروز وثوقی، داریوش مهرجویی، آربی آوانسیان، خسرو هریتاش و مسعود کیمایی و… از روشنفکران و پیشگامان (آونگارد) برخاسته از این فضای مدیریتی بودند، روشنفکرانی که ویژگی‌شان، ضد جامعه بودن است و سیستم را بر هم می‌زنند.

از طرف دیگر، یک مخالفتی با دین و دین‌داران وجود داشت که عمدتاً از داستان‌های صادق هدایت نشأت می‌گرفت مانند کتاب حاجی‌آقا.

در تقسیم‌بندی قهرمان (پروتاگونیست) در سینما و ادبیات جهان و نسبت آن با موج نو ایران با سه دسته قهرمان مواجهیم:

اول: قهرمان خدابنیاد؛ قهرمانی که تحت نیت الهی، دست به اقدام می‌زند و وابسته به‌ فرمان الهی است مانند تراژیک‌های قدیم که هرچه خداوند دستور می‌کرد انجام می‌داد، و در تراژیک‌های مدرن‌تر، حتی در برابر دستور خدا آشوب و سرکشی می‌کند. اما در هر صورت اگر این فرد بمیرد، شهید محسوب می‌شود.

دوم: قهرمان خودبنیاد؛ قهرمان‌های اومانیست و ماتریالیست هستند. چون دیگر خدا در آن نقشی ندارد و لذا ابزورد و سیاه هستند و از منویات الهی خارج‌شده‌اند؛ قهرمانی هستند که برای مادیات می‌جنگند تا خود و دنیای تعلقات خود را افزایش دهند، خودش تشخیص می‌دهد که اگر دنیا این شکلی بشود قشنگ‌تر است لذا شروع می‌کند به جنگیدن، و اگر بمیرد، کشته راه تکنولوژی مدرن، محسوب می‌شود (نه شهید). قهرمان‌های روشنفکری و سینمای وسترن آمریکا معمولاً از این جنس هستند که به خاطر یک‌مشت دلار می‌جنگد و می‌میرند. یا مثل شعر “شیر آهن کوه مردِ” احمد شاملو که مرد داستان، با دشنه دنبال احقاق خود می‌رود؛ مشابه داستان فیلم قیصر.

سوم: قهرمانِ خود وجود محور، یا (اگزیستانسیالیست)؛ قهرمانی که از خدا دورافتاده ولی در راستای منویات انسانی حرکت می‌کند و مانند دسته دوم، تبدیل به اومانیسم نشده. قهرمان‌های انقلاب‌های روسیه معمولاً از این دسته هستند که برای خلق می‌جنگند.

در سینمای ایران قبل از انقلاب، نوع دوم قهرمان (اومانیستی)، به دو دلیل ترویج بیشتری داشت:

اول: تأثیر گرایش‌های ضد دین عده‌ای از رمان نویسان از جمله صادق هدایت و کارگردان‌ها. در امثال این آثار، مردم مذهبی به مثابه بُلها (ابله) نمایش داده می‌شوند؛ این افراد عمدتاً شغل بازاری دارند که به حاجی بازاری معروف‌اند و یا عاقد و قاضی هستند و صفاتی مثل ریاکاری غلیظ و عقل حسابگر و منفعت‌طلب دارند، معمولاً با لهجه صحبت می‌کنند که رو به مسخره شدن می‌رود و در بعضی نمایشنامه‌های قبل انقلاب، شخص مذهبی مثل ملّا با صدای شبیه الاغ صحبت می‌کند!

دوم: تأثیر موج نو فرانسه بر ادبیات ایران با مؤلفه‌هایی مثل اعتراض بی‌خطر، روابط دختر و پسری، پرسه‌های طولانی در دانسینگ و کاباره و کافه و… .

در تفکر سینمای موج نو – به استثنا آندره بازن که انسان معتقد و دین‌داری است- مانند تروفو و گدار و… قهرمان‌های آن‌ها از جنس ابزورد و ماتریالیست هستند؛ عشقشان عشق مادی و خوش‌گذرانی است که این عشق هیچ‌گاه تبدیل به کمال‌گرایی نمی‌شود و همیشه در حد یک زیستن کنار دختر و در پایان هم با قتل کنار دختر به پایان می‌رسد.

امیر نادری در فیلم «تنگسیر» بر اساس رمان صادق چوبک یک قهرمان از جنس دوم را نشان می‌دهد، سال ۱۳۵۲ امیر نادری، فیلم تنگسیر را، با بازی بهروز وثوقی می‌سازد؛ او که حاجی میرزا و چند شخص مذهبی حقش را خورده‌اند، دست به اسلحه می‌برد و آن‌ها را می‌کشد. این فیلم از سینمای وسترن آمریکا نشأت می‌گرفت.

در ادبیاتِ متقدم (قرن ۱۷ و ۱۸) قهرمان، شخصی کنشگر و باثبات است که از نیازهای خود به نفع دیگران منصرف می‌شود. اما در سینمای روشنفکری، این‌چنین نیست و دلیل آن‌هم ضد قصه بودن و تخیلِ دگم و خفه روشنفکران است که نمی‌توانند مانند سبک کلاسیک، قصه تعریف کنند.

همین عنصر ضد قصه بودن، قهرمان را می‌سوزاند. همان‌گونه که پرویز کیمیاوی با فیلم «مغول‌ها» و سهراب شهید ثالث با فیلم «یک اتفاق ساده» و کیارستمی و امیر نادری هرچه جلوتر رفتند، فیلم‌هایشان ضد قصه‌تر شد و همین عنصر «ضد قصه بودن»، قهرمان –به معنای اول- را می‌سوزاند.
نهایتاً باید گفت، قهرمان در حالت عادی و حقیقی و مطلوب، یک عیبی دارد و آن را برطرف می‌کند، از یک نقص به سمت کمال می‌یاید، آرمانی دارد که تحت قرائت الهی برایش تعریف ‌شده است. این قهرمان نمونه یک قهرمان اسلامی است مانند ابوذر، سلمان. آن‌ها یک لکه سیاهی در درون داشته‌اند اما با دمیدن روح تعهد در کالبد درونِ غیر اومانیستی خود، آن را برطرف ساختند.




اظهارات رییس دفتر اصلاحات درباره تئاتر⇐از ما که پول نمی‌گیرند! بنابراین نمی‌دانم تئاتر هنر گرانی است یا نه!/{اشاره به رییس دولت اصلاحات؟}با آنها که اسمشان ممنوع است هم درباره تئاتر صحبت می‎‌کنم/در یک تئاتر دیدم که تمام ویژگیهای یک روحانی وطنی را به یک کشیش مسیحی نسبت داده بودند!/آنها که کامنت مخالف می‌گذارند یا از یک مجموعه سیاسی مخالفند یا یک مجموعه عقده‌دار اجتماعی!

سینماروزان: محمدعلی ابطحی رییس دفتر اصلاحات که بعد از اتفاقات انتخاباتی 88 مدتی بازداشت بود و بعد هم اعترافاتش در برائت از مواضع کاندیدای شکست خورده انتخابات در کانون توجه قرار گرفت، ماههاست که به واسطه حضورش در پشت صحنه نمایشهای مختلف خبرساز است.

به گزارش سینماروزان محمدعلی ابطحی درباره اینکه آیا درباره تئاتر با چهره های سیاسی هم صحبت میکند با تعریضی به رییس دولت اصلاحات به «ایلنا» بیان داشت: با آنها که اسم‌شان هم ممنوع است صحبت می‌کنیم. گاهی وقت‌ها از جمع‌بندی‌های موردی یا کلی از تئاترهایی که دیده‌ام حرف می‌زنم. البته در جمع روحانیون سیاسی، تئاترشناس کمتر هست که علاقه‌مند هم باشند. اما گاهی جمع‌بندی‌هایی از سوژه‌های تئاترهایی که دیده‌ام در این جور جلسات گزارش کرده‌ام که خیلی اوقات جالب بوده.

رییس دفتر اصلاحات درباره بحثهای تئاتری با سیاستمداران ادامه داد:  گاهی هشدارهایی هم داده‌ام که توجه کنند. مثلا تمام چیزهایی که در جامعه از یک روحانی خودمان می‌شنوند را در یک تئاتر نسبت داده بودند به یک روحانی مسیحی؛ این را گزارش دادم که ببینید جامعه می‌خواهد گاهی حرفش را بزند و اگر نتوانست، با واسطه دیگری می‌گوید!!  قصه‌های سیاسی اتفاقات تئاتر و موضوعاتش را در جاهای مختلف مطرح می‌کنم و فکر می‌کنم یک پیامی است.

ابطحی در پاسخ به اینکه آیا تئاتر هنر گرانی است بیان داشت: از ما که پول نمی‌گیرند نمی‌دانم!

محمدعلی ابطحی در واکنش به طعنه های گزنده و بعضا توهینهایی که زیر پستهای اجتماعی اش به چشم می خورد گفت: خیلی برای من توجهی جلب نمی‌کند. چون معتقدم اینها یا از یک مجموعه سیاسی مخالف‌اند یا یک مجموعه عقده‌دار اجتماعی هستند. مثلا چند شب پیش زیر تصویرهایی که از خیابان سی تیر گذاشته بودم نوشته بودند بیکار و پولدار و تجمل‌گرایی! به ذهنم رسیده بود همان تصاویر را با متنی دیگر بنویسم که: چه ممکلتی شده که معاون رئیس‌جمهور به جای اینکه در کاخ‌ها باشد مجبور است دست زن و بچه‌اش را بگیرد برود کنار خیابان بنشیند و فست‌فور بخورد! خب می‌شد این را هم نوشت اما من دوست دارم جامعه تحت هر شرایطی خیلی شیرین باشد.

وی ادامه داد: خودم هم با همه سختی‌ها دوست دارم شیرینی‌های زندگی خودم و دیگران را بیشتر ببینم برای همین خیلی توجهی به اینجور چیزها نمی‌کنم. خیلی هم سعی کرده‌ام اگر زورم برسد پول تئاترهایی که می‌روم ببینم را بدهم به خاطر اینکه آدمی که دو ماه تمرین می‌کند و یک ماه برای تئاتری روی صحنه است و باید هر روز سر ساعت بیاید و برود، مهمانی نرود، قراری نگذارد و حتی سرما هم نخورد خیلی سختی‌ها را تحمل می‌کند تا یک نمایش را اجرا کند و امکان مالی کوچکی داشته باشد. برای همین من تئاتر را خیلی گران نمی‌دانم. دلیلش هم اینکه سالن‌های تئاتر هیچ‌وقت خوشبختانه خالی نیست. معلوم است که بالاخره یک تناسبی با جیب مخاطبانش دارد.




طعنه‌های یک سریال روی آنتن به کاندیدای شکست‌خورده۸۸ و فائزه هاشمی؟؟

سینماروزان: سریال «گسل» به کارگردانی علیرضا بذرافشان که بیژن امکانیان نقش اصلی آن را بازی میکند از جمله سریالهای روتین تلویزیون است؛ سریالی که اخیرا یک بازیگر تلویزیون درباره حذف کاراکتر آقازاده خرابکار یک مدیر دولتی از آن سخن گفت.(اینجا را بخوانید)

در روزهای گذشته شایعه‌ای طرح شده درباره اینکه سریال «گسل» برای نقد دولت حسن روحانی تولید شده است و کاراکتر امکانیان در فیلم هم نمادیست از مدیران اعتدال.

روزنامه «هفت صبح» در گزارشی که به بهانه همین شایعات تنظیم شده اشارات مستقیمی را طرح کرده درباره ربط سریال به یک کاندیدای شکست خورده انتخابات88 که مدام «چیز چیز»میگوید که میتواند میرحسین موسوی باشد؟؟ و همچنین دختر یکی از مدیران حکومتی که میتواند فائزه هاشمی باشد!؟؟

متن گزارش «هفت صبح» درباره این اشارات را بخوانید:

آن چه در بيست قسمت از «گسل» ديديم مقدمه اي بود تا شخصيت واقعي معاون وزير (بيژن امكانيان) براي مان عيان شود. او انساني پاكدست است كه وقتي مشكل سد را متوجه مي شود استعفا مي كند. ظن اش اين است كه استعفا پذيرفته نخواهد شد اما رقيب از سوي وزير خيلي زود جاي او را مي گيرد. حالا آقاي معاون در پي افشاگري است و صحنه را ترك نمي كند.

از هفته پيش متوجه شده ايم او مردي ريشه دار است كه از ابتداي انقلاب فعال بوده و در زمان جنگ در قامت جهادگر خدمت مي كرده. از آن سو مردي است هنردوست كه خطاطي مي كند و در چند قسمت اخير تكيه كلامش پررنگ شده:«چيز، چيز».{اشاره به موسوی؟؟؟} گمان محبويت دارد اما كسي او را در جامعه نمي شناسد و … خواهرش(شبنم فرشادجو) اما از مناسبات قدرت استفاده مي كند و وارد بازي مردانه شده{اشاره به فائزه هاشمی؟؟؟} شمايلش ذهن را به سمت دختر مردي متنفذ مي برد كه از قضا هم او و هم ما به ازاي بيروني آقاي معاون، منتسب به حاميان دولت هستند.




عزت‌الله ضرغامی روی آنتن زنده بیان کرد⇐مناظره تلویزیونی احمدی‌نژاد-موسوی از سوی احمدی‌نژاد دوقطبی شد/هم به موسوی و هم به کروبی گفتم با اختلاف ۱۲ میلیون رأی نمی‌توان تقلب کرد/بعد از انتخابات۸۸ موسوی از ما آنتن زنده خواست؛ آنتن زنده هم طرف مناظره می‌خواست و هم مجری اما موسوی قبول نکرد/خودم گفتم عکس پاره شده امام(ره) را در خبر «۲۰٫۳۰» نشان دهید تا مردم بفهمند با چه کسانی روبرو هستند/در جلسه شورای عالی امنیت ملی حسن روحانی موافق حصر بود!!!

سینماروزان: عزت الله ضرغامی رئیس ‌اسبق صدا و سیما که در یکی دو سال اخیر از کاربران فعال شبکه های اجتماعی است و میکوشد آرای خود درباره موضوعات مختلف را این طریق اعلام کند به تازگی با حضور در شبکه «افق» و برنامه «جهان آرا» روایتی از برخی از اتفاقات 88 ارائه داد.

به گزارش سینماروزان ضرغامی با بیان اینکه «مناظرات سال 88 بسیار تعیین‌کننده بود و نقشی اساسی در انتخاب مردم داشت» گفت: مناظره تلویزیونی احمدی‌نژاد-موسوی از سوی احمدی‌نژاد به شدت دوقطبی شد، این مناظره به قدری حساس بود که مجری نتوانست آن را اداره کند.

وی در بخش دیگری از این گفت‌و‌گو با بیان اینکه «هیچ دستگاه امنیتی فتنه را پیش‌بینی نمی‌کرد» اظهار داشت: ما فکر نمی‌کردیم که موسوی مصاحبه کند و خود را پیروز بنامد و مردم را به حضور در خیابان‌ها دعوت کند، هم خانه موسوی رفتم و هم خانه کروبی و با هر دو صحبت کردم. من گفتم فاصله 12 میلیون است و نمی‌توان تقلب کرد.

ضرغامی در ادامه با بیان اینکه «اگر خاتمی را ببینم به او می‌گویم با اینکه می‌دانستید در سال 88 تقلب نشده است چرا این را نگفتید؟ » تصریح کرد: جمله خس و خاشاکی که احمدی‌نژاد در جشن پیروزی گفت فضا را متشنج‌تر کرد. شاید بهتر بود که او از طرفداران رقیب برای حضور در انتخابات تشکر می‌کرد.

وی همچنین با اشاره به اینکه امکان تخصیص آنتن زنده به موسوی با حضور مجری و طرف مناظره وجود داشت اما موسوی آن را قبول نکرد، گفت: تشخیص من این بود که به آقای موسوی تریبون بدهیم تا تشنج کمی آرام‌تر شود، به او گفتیم حرف‌های خود را ضبط کنید و به ما بدهید. موسوی گفت من آنتن زنده می‌خواهم و برنامه ضبطی را قبول ندارم، آنتن زنده هم طرف مناظره را می‌خواهد و هم مجری که موسوی این را قبول نکرد. عقل قبول نمی‌کرد که با این شرایط به موسوی آنتن زنده بدهیم.

ضرغامی همچنین با ‌اشاره به پخش اهانت فتنه‌گران به تصویر امام خمینی در روز دانشجوی سال 88 نیز گفت: درمورد نشان دادن عکس پاره شده امام خمینی معاونت سیاسی با من تماس گرفت و گفت که این اتفاق افتاده است. من خودم گفتم که عکس پاره شده امام(ره) را در خبر بیست و سی نشان دهید تا مردم بفهمند که با چه کسانی روبرو هستند.

رئیس‌اسبق صدا و سیما در مورد حصر سران فتنه نیز گفت: حصر مصوبه شورای عالی امنیت ملی است که بیست ماه بعد از فتنه صورت گرفت، همزمان با بیداری اسلامی که حرکتی مقدس بود برای سوق دادن آن به ایران و سوریه طراحی انحرافی شد، سران فتنه برای حضور مردم در خیابان بیانیه دادند، با آقای ناطق نوری حرف زدم و ایشان گفتند که علیرغم ناراحتی از دست احمدی‌نژاد حرکت سران فتنه شدیدا محکوم است.

وی ادامه داد: بعد از بیست ماه باید آشوب‌ها تمام می‌شد. در جلسه شورای عالی امنیت ملی حصر به‌عنوان یک راه حل مطرح شد و نه یک مجازات.

ضرغامی در این گفت‌و‌گو اظهار داشت: در جلسه شورای عالی امنیت ملی برای تصمیم‌گیری درباره حصر سران فتنه، حسن روحانی حضور داشت و موافق حصر بود.




بازیگر فیلم ۳ارگانی قتل موسی خیابانی بیان کرد⇐ تا توانستم برای روحاني رأي جمع كردم/ از تندروهاي اصلاحات همانقدر دلگيرم كه از تندروهاي اصولگرا/در وقايع سال ٨٨ تصاويري از هر دو طيف ديدم كه واقعا جاي تعجب داشت!!/در جنگ آسيب ديده‌ام اما نمي‌توانم منتقد هم نباشم

سینماروزان: هادی حجازی فر که بعد از سالها فعالیت در تئاتر با ایفای نقش احمد متوسلیان در درام مستندنمای «ایستاده در غبار» به مخاطبان معرفی شد، در فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» که واقعه نگاری قتل موسی خیابانی بود در قالب کاراکتری عملگرا ظاهر شد که به دنبال رفتن،ریختن و زدن بود!!!

به گزارش سینماروزان حجازی فر که اخیرا هم درگیر همکاری با ابراهیم حاتمی کیا در «پرواز به وقت شام» بود در گفتگو با «اعتماد» پیرامون اینکه آیا واهمه این را ندارد که با حضور در چنین آثاری چهره ای تیپیکال از او برای مخاطب به جای بماند بیان داشت: من شأن هنر را آنقدر بالا مي‌دانم كه برايم مهم نيست عامه مردم چه مي‌گويند. در حال حاضر هم مغضوب دو گروه سياسي هستم. سر وقايع سال ٨٨ تصاويري از هر دو طيف ديدم كه واقعا جاي تعجب داشت. حالا مي‌گوييم سرباز ضد شورش را اگر رها كنيد، نابود مي‌كند و اصلا كارش همين است اما خشونتي كه يك آدم معمولي نسبت به جوان ١٨ ساله هموطنش از هر دو طرف اعمال مي‌كند، چه توجيهي دارد؟ بسيجي با غير بسيجي. به خدا اينها ترسناك است!

وی ادامه داد: جواني كه با هر تفكري مادري دارد و انتظارش را مي‌كشد. او هم هموطن من است، همان كه الان گوشه‌اي گيرش آورده‌ايم و كتكش مي‌زنيم. نه سرباز ضد شورش. من دارم كتكش مي‌زنم. من مي‌ترسم از اين دور شدن‌ها. از اين عصبانيت‌هاي دو طرفه. از اختلافي كه به نفرت تبديل شود. مي‌دانيد زيباترين تصويري كه در انتخابات اين دوره رياست‌جمهوري ديدم، چيست؟ تصويري بود كه دو نفر دست در گردن هم انداخته‌اند و يكي عكس رييسي را در دست داشت و ديگري عكس روحاني را. با وجود اينكه تا توانستم به نفع آقاي روحاني راي جمع كردم، اما از ديدن اين تصوير كيف كردم. اينكه آدم‌ها با وجود اختلاف كنار هم بمانند. متاسفانه وقتي اصول تيز مي‌شود، آدم‌ها زخم مي‌خورند و با هم درگير مي‌شوند. وقتي پاي نسبت خوني و رفاقت وسط مي‌آيد، بايد سياست كمرنگ شود. به همين خاطر من عاشق اتفاقات ملي‌ام.

این بازیگر افزود: يك بار هم مطلبي نوشتم كه ما در عزاهاي ملي، متفرق‌تريم اما در شادي ملي خيلي متحد مي‌شويم. من چهره‌هاي معتدل را از هر دو طرف دوست دارم. با اينكه به وضوح طرفدار اصلاحاتم اما از تندروهاي جبهه اصلاحات همانقدر دلگيرم كه از تندروهاي اصولگرا.

هادی حجازی فر با اشاره به افراط و تفریطهای سیاسی بیان داشت: ‌اي كاش روزي برسد كه بتوانيم همه‌چيز را درست تشخيص دهيم. لازمه اين تشخيص درست هم داشتن معيار است، تا معيار درستي از هر دو طرف نداشته باشي، نمي‌تواني به تشخيص برسي. يادمان نرود قبل از هر چيزي يك كشور و نظام مستقر وجود دارد كه حاصل خون هزاران شهيد است. هيچ‌ كس نمي‌تواند منكر اين مساله شود. من از سوءاستفاده كردن از خون‌هاي ريخته شده ناراحتم اما نمي‌توانيم و هرگز نبايد آنها را منكر شويم. فيلم سياسي ساختن و بازي كردن بالاخره عواقبي هم دارد و طبيعي است كه از هر دو طرف مورد فشار قرار بگيري. آرزو مي‌كنم روزي برسد كه تنها حركت سياسي ما راي دادن باشد. همچنان معتقدم هنر و ادبيات مي‌تواند دنيا را نجات دهد و دغدغه‌ام هم همين است. مي‌گويم كاش سياسي نباشيم اما نصف حرف‌هايم سياسي شد. خودم مثال نقض حرف‌هايم شدم. خب من عاشق اين كشورم. در تمام انتخابات‌ها شركت كرده‌ام. در جنگ آسيب ديده‌ام اما نمي‌توانم منتقد هم نباشم. انتقاد بيمه حوادث اين كشور و حكومت است.

این بازیگر با میانه رو خطاب کردن خود تأکید کرد: تا زماني كه چيزي را باور نداشته باشم انجامش نمي‌دهم. من در زندگي‌ام مجموعه عجيبي از اصلاح‌طلبي و اصولگرايي‌ام. سعي مي‌كنم وسط بايستم، نه به اين خاطر كه همه را داشته باشم، نه! در انتخابات رياست‌جمهوري هم علني موضع‌گيري كردم و خيلي از طرفدارانم ناراحت شدند اما چيزي كه از نظرم حق است، مي‌گويم. من به همه فيلم‌هايي كه در آنها بازي كردم اعتقاد دارم. حتي فيلمي كه درباره سوريه ساخته مي‌شود و از اين فيلم هم دفاع مي‌كنم. واقعيت اين است كه امريكا ما را دوست ندارد، نه تنها ما، بلكه همه كشورهايي كه در جهان سوم جاي مي‌گيرند را دوست ندارد. شايد بخشي از اين نگاه از تفكرات چپي‌ام ناشي شود كه انگار وارد ژن همه ما شده است. ليبرال‌ترين آدم‌ها هم وقتي از كاخ سفيد صداهاي نامربوط مي‌شنوند رگ گردن‌شان بيرون مي‌زند. باور كنيد پرسشنامه دست‌شان بدهي و اسم نخواهي اسم چگوارا و كاسترو و سيمون بوليوار و… هنوز تيك خواهد خورد در محبوبيت.




واکنش خشایار الوند به فقدان نامش در پوستر «ساعت ۵عصر»+توضیحاتش درباره شائبه‌های انتخاباتی بودن این فیلم ⇐عجیب است که نه در پوستر و نه در فهرست عوامل نام نویسنده نیامده!/۲۰ سال است با مدیری همکارم و یک بار هم ندیده‌ام متنی بنویسد/۱۲۰ میلیون بابت نگارش «ساعت ۵عصر» دستمزد گرفتم اما نامم در پوستر نیست!!/در فیلمنامه من، درگیری کاراکتر اصلی با بی‌نظمی‌های جامعه بود اما ربط به انتخابات، نه!

سینماروزان: فیلمنامه “ساعت 5عصر” مهران مدیری از خشایار الوند است؛ نویسنده ای که سالهاست در تیم مدیری حضور داشته است اما نه در فهرست عوامل “ساعت 5عصر” و نه در پوسترهای فیلم نامی از الوند نیست.

به گزارش سینماروزان نه تنها نام الوند به عنوان مولف روی پوستر نیامده که مهران مدیری نام خودش را بر پوستر به عنوان نویسنده آورده است!!!

خشایار الوند درباره چرایی این مساله به سینماروزان گفت: وقتی قرارداد واگذاری فیلمنامه ای را می بندیم تمام حقوق مربوطه را واگذار می کنیم اما نه اینکه ناممان هم تغییر کند. اینکه نامم در پوستر نیست برای خودم هم عجیب است؛ مهران مدیری اگر میخواست نام خودش را به عنوان نویسنده بزند چرا در “هفت” نام مرا اعلام کرد و بعدتر در “دورهمی” هم از من گفت.

الوند ادامه داد: فیلمنامه “ساعت 5عصر” برای من است و بابت آن قرارداد بسته ام و 120 میلیون هم دستمزدم بوده است و حالا اینکه می بینم نامم در پوستر نیست عجیب است.

این نویسنده با اشاره به همکاری سالیانش با مدیری به سینماروزان گفت: من نزدیک 20 سال است با مدیری همکاری دارم و یک بار هم ندیده ام مدیری متنی بنویسد. البته در سالهای اخیر بارها این را دیده ایم که خیلیها دوست دارند با ایجاد تغییراتی ولو جزیی در فیلمنامه در حد تغییر نام کاراکتر و تغییر یکی دو دیالوگ نام خود را به عنوان سناریست جا بزنند ولی اینکه نام نویسنده حذف شود پرسش برانگیز است.

خشایار الوند در پاسخ به اینکه آیا اختلاف سلیقه خاصی میان او و مدیری وجود داشته که عامل این ماجرا شده به سینماروزان گفت: ابدا اختلاف سلیقه ای نبود و من بعد از اینکه فیلمنامه کامل را به ایشان دادن درگیر “دیوار به دیوار” شدم و دیگر ازشان خبری نداشتم؛ البته یکی دو بار همدیگر را دیدیم و همه چیز صمیمانه پیش رفت.

الوند خاطرنشان ساخت: البته جای تعجب بود که تقریبا از اوایل تولید در فهرست عوامل اسم نویسنده را نزدند و حتی وقتی در اطلاع رسانی های رسمی عکس همه عوامل می آمد عکسی از من نبود.

بی نظمی هست اما ربط به انتخابات، نه!!!

میزان سیاسی بودن درونمایه “ساعت 5عصر” و چگونگی گرته برداری از ماجرای انتخابات88(اینجا و اینجا را بخوانید) دیگر پرسش سینماروزان از الوند بود.

الوند با بیان اینکه فیلمنامه ای که او نوشته ربطی به انتخابات ندارد اظهار داشت: آنچه من نوشتم ربطی به انتخابات88 نداشت و اصلا سیاسی نبود. البته درگیری کاراکتر اصلی با برخی اغتشاشات و بی نظمی ها که همواره در جامعه ما وجود داشته و مثلا اخیرا در رابطه با برخی موسسات مالی روی داده، در فیلمنامه بود.

الوند درباره زمان دقیق نگارش طرح ابتدایی “ساعت5عصر” بیان داشت: نگارش طرح اولیه مربوط به قبل از انتخابات88 بود و در زمانی که درگیر “قهوه تلخ” بودیم طرح اولیه کمی گسترش یافت و در نهایت فیلمنامه نهایی را شهریور پارسال نگاشتم.

پوستر نهایی "ساعت 5عصر" با حذف پلیس ضدشورش و ذکر نام مهران مدیری به عنوان تهیه کننده
پوستر نهایی “ساعت 5عصر” که نام مهران مدیری را به عنوان نویسنده دارد



چرا وجه انتخاباتی پوستر اولیه «ساعت ۵عصر» سانسور شد؟+وجود یک گاف آشکار در پوستر نهایی+عکس

سینماروزان: درست سه هفته بعد از پیش بینی سینماروزان درباره اشارات انتخاباتی “ساعت 5عصر”(اینجا و اینجا را بخوانید) پوسترهای اولیه این فیلم در حالی رونمایی شد که در یکی از آنها تصویری آشکار از پلیس ضدشورش وجود داشت.

به گزارش سینماروزان با این حال تصویر پلیس ضدشورش در پوستر نهایی که در برخی پردیسها و از جمله کورش هم نصب شد، سانسور شد!!!

این سانسور فارغ از تشدید گمانه زنی مربوط به ربط این فیلم با انتخابات88 این پرسش را هم شکل داد که آیا پوسترهای قبلی که در فضای مجازی منتشر شده بودند مجوز انتشار را نداشتند؟؟؟

به جز این در اقدامی غریب و در حالی که امکان اینکه یک فیلم اولی همزمان تهیه کننده و کارگردان باشد وجود ندارد بر روی پوستر “ساعت 5عصر” نام مهران مدیری است که بعنوان تهیه کننده آمده است. آیا این تخلف نیست؟

پیش از این و به هنگام صدور پروانه ساخت از حضور سامان مقدم به عنوان تهیه کننده “ساعت 5عصر” نام برده شد اما در پوستر خبری از نام او نیست.

پوسترهای اولیه "ساعت 5عصر"/در پایین پوستر چپ پلیس ضدشورش آشکارا به چشم میخورد

پوسترهای اولیه “ساعت 5عصر”/در پایین پوستر چپ پلیس ضدشورش آشکارا به چشم میخورد

پوستر نهایی "ساعت 5عصر" با حذف پلیس ضدشورش و ذکر نام مهران مدیری به عنوان تهیه کننده
پوستر نهایی “ساعت 5عصر” با حذف پلیس ضدشورش و ذکر نام مهران مدیری به عنوان تهیه کننده



مشابه‌سازی اتفاقات ۸۸ در «ساعت ۵ عصر»مهران مدیری؟!+فیلم

سینماروزان: اولین ساخته سینمایی مهران مدیری با عنوان «ساعت 5 عصر» که با حمایت مالی «اول مارکت» سامانه‌ای وابسته به اپراتور متمول «همراه اول» تولید شده است در دستور پخش قرار گرفته و بناست بعد از پایان اکران «نهنگ عنبر2» در گروه قدس اکران شود.

به گزارش سینماروزان درباره خط داستانی «ساعت 5 عصر» اطلاعات شفافی از سوی مهران مدیری ارائه نشده و صرفا به این بسنده شده که این فیلم قرارگیری کاراکتر اصلی آن را در موقعیتهایی متفاوت از یک صبح تا عصر  روایت میکند.

شنیده ها اما حکایت از آن دارد که «ساعت 5 عصر» مهران مدیری در امتداد آثاری نظیر «مرد هزارچهره» به پدیده جوزدگی ایرانیان اشاره دارد.

در «مرد هزارچهره» که فیلمنامه اش با گرته برداری از داستانی از «عزیز نسین» نویسنده ترک نگاشته شده بود، جوزدگی یک مرد دست و پاچلفتی به نام «مسعود شصت چی» در شرایطی بیان می‌شد که با آدمهایی که کمترین ربطی بهشان نداشت اشتباه گرفته می‌شد اما در «ساعت 5 عصر» جوزدگی ایرانیان است که روایت می‌شود.

 در اینجا کاراکتر اصلی نه تنها جوزده نمی شود که در بروز با جوزدگی اجتماع انبوه پیرامونی است که دچار اتفاقاتی غریب و غیرقابل باور میشود. اگر در تیزر منتشره از «ساعت 5 عصر» هم حضور انبوهی هنرور در نماهای مختلف را می بینیم شاید به دلیل آن است که دردسرهای جوزدگی به تماشا درآید.

آیا این جوزدگی عمومی نمی‌تواند اشاره‌ای داشته باشد به اتفاقاتی که پس از انتخابات88 رخ داد و در نتیجه آن ناآرامیهای فراوانی را رقم زد؟ قطعا یکی از مصداقهای جوزدگی در ایام انتخابات رخ می دهد که در یک آن و با آغشتگی به هیجان است که آدمیان تصمیم به بروز افعال و گفتاری خاص از خود نشان می دهند.

نقد این رفتارها می‌تواند یکی از دلایل ساخت فیلمی مانند «ساعت 5 عصر» باشد و شاید هم ارائه دهنده تحلیلی در این باره که اگر در انتخاباتی خاص کاندیدای موردنظرتان رأی نیاورد هیجان زده نشوید و دچار سوءتفاهم درباره رأی گیری نگردید.

اینکه «ساعت 5 عصر» پیش از انتخابات ساخته شده و نقدهایی که مهران مدیری در «دورهمی» قبل و بعد از انتخابات به کاندیدای پیروز انتخابات داشته می‌تواند این پرسش را شکل دهد که آیا این فیلم برای این ساخته شد که اگر کاندیدای پیروز فعلی رأی نیاورد مجددا آن جوزدگی 88 رخ ندهد؟

حضور سامانه ای وابسته به «همراه اول» از شرکتهای مخابرات ایران به عنوان سرمایه گذار تولید این فیلم هم به اندازه سوژه آن دارای اهمیت است. آیا هدف این سامانه صرفا استفاده از اشتهار مهران مدیری و سودآوری در گیشه بوده؟ یا آن که ارتباطی وجود دارد میان این حمایت و مضمون فیلم؟

برای دیدن تیزر پرهنرور «ساعت 5 عصر» اینجا را ببینید.

در همین ارتباط محتوای «فیلم مدیری به «خیابانهای آرام» شباهت دارد یا «قلاده‌های طلا»؟!» را هم بخوانید.




ادعای «کیهان»⇐فیلم «لِرد» با مجوز سازمان سینمایی و به سفارش جشنواره کن تولید شده!+عکس

سینماروزان: محمد رسول اف امسال مهمترین فیلمساز ایرانی است که با فیلمی به نام «لِرد» در جشنواره فیلم کن و البته در بخش «نوعی نگاه» حضور دارد.

این حضور سبب ساز آن شده که روزنامه اصولگرای «کیهان» با ارائه تحلیلی درباره عقبه این فیلمساز از این بگوید که «لرد» نه تنها با مجوز سازمان سینمایی ارشاد ساخته شده است بلکه جزو برگزیدگان نهایی این جشنواره هم هست.

متن گزارش «کیهان» را بخوانید:

فیلم «لرد» ساخته محمد رسول اف، کارگردانی که آثارش به خاطر ضعف مفرط، هیچ‌گاه در ایران دیده نشده‌اند راهی هفتادمین دوره جشنواره فیلم کن شد.
گفتنی است، محمد رسول اف در جریان فتنه سال 1388 در حالی که همراه جعفر پناهی مشغول ساخت فیلمی ضدایرانی و ضدانقلابی در جهت حمایت از فتنه‌گران بود، دستگیر و به زندان محکوم شد. او پس از آزادی از زندان فیلم دیگری در تحریف وقایع سال‌های اخیر، درباره واقعه موسوم به قتل‌های زنجیره‌ای ساخت به نام «دستنوشته‌ها نمی‌سوزند» که علی‌رغم پذیرش از سوی جشنواره فیلم کن اما در داخل کشور توقیف شد و خود رسول اف ممنوع‌الخروج گشت. گفته می‌شود که وی اینک با قید وثیقه آزاد است. گویا فیلم جدید رسول اف به نام «لِرد» (به معنای میز مخصوص شراب) با مجوز رسمی سازمان سینمایی جلوی دوربین رفته است و از هم اکنون و حتی پیش از بازبینی مسئولان جشنواره کن برای این جشنواره برگزیده! و انگار اصلا به سفارش این جشنواره ساخته شده است!
متأسفانه هنوز سازوکار مشخصی در سینمای ایران برای همکاری برخی افراد معلوم‌الحال با محافل خارج از کشور ایجاد نشده است. جای سوال است که چطور فیلمساز ضدملی و دارای محکومیت ضدامنیتی این امکان را دارد تا در داخل کشور از جشنواره‌های خارجی سفارش بگیرد و برای آنها فیلم بسازد و بعد هم با خیال راحت، فیلم خود را در اختیار این جشنواره‌ها قرار دهد؟ جشنواره‌های خارجی نیز با پرداخت دستمزد به این افراد، از آثار آنها به عنوان ابزار تبلیغ علیه ایران استفاده می‌کند.

فیلم «لرد» محمد رسول اف
رضا اخلاقی راد و سودابه بیضایی در نمایی از فیلم «لرد» محمد رسول اف



تولید فیلم انتخاباتی “ماه گرفتگی” در خلاف جهت فیلمنامه تصویب شده؟+عکس

سینماژورنال: بعد از “پایان نامه” و “قلاده های طلا” حالا “ماه گرفتگی” سومین فیلم سینمای ایران است که با محوریت حوادث پس از انتخاباات 88 ساخته شده است.

به گزارش سینماژورنال “ماه گرفتگی” با حضور کامبیز دیرباز در نقش اصلی را مسعود اطیابی با بودجه انجمن دفاع مقدس کارگردانی کرده است و فیلم بناست در جشنواره مقاومت امسال رونمایی شود.

پیش از این شنیده هایی وجود داشت درباره اینکه “ماه گرفتگی” روایتی از ناپدید شدن یک پسر جوان در کوران حوادث انتخاباتی را روایت می کند و به تازگی “فیلمنت” خبر داده که کل داستان “ماه گرفتگی” در روز 30 خرداد 88 می گذرد؛ یعنی روزی که تظاهراتی با عنوان سکوت از میدان انقلاب تا میدان آزادی برگزار شد و در این روز مسجد لولاگر آتش گرفت و ندا آقاسلطان در خیابان کارگر در اثر اصابت گلوله کشته شد.

مسعود اطیابی برخی حوادث 30 خرداد 88 را عینا بازسازی کرده و برای برخی دیگر تنها به استفاده از تصاویر آرشیوی و خبری بسنده کرده است.

 “فیلمنت” همچنین ادعا کرده است که “ماه گرفتگی” منطبق با فیلمنامه پروانه ساخت گرفته، تولید نشده است؛ گویا نزدیک به 20 درصد آنچه جلوی دوربین رفته است با فیلمنامه ای که به شورای پروانه ساخت وزارت ارشاد ارائه شده است فرق دارد و مشخص نیست شورای پروانه نمایش چه تصمیمی برای صدور مجوز اکران این فیلم بگیرد.

جالبتر اما اینجاست “فیلمنت” ادعا نموده اطیابی در این فیلم هر 2 جناح اصولگرا و اصلاح طلب را مقصر اتفاقات ناگوار 88 دانسته است.

ماه گرفتگی
قاسم زارع و کامبیز دیرباز در نمایی از “ماه گرفتگی”

 




یک سکانس سینمایی⇐کرباسچی درباره کاندیداتوری احمدی‌نژاد در انتخابات ۹۶: در جايگاهي نیستند كه بتوانند كاري از پيش ببرند

سینماژورنال: در فاصله کمتر از یک سال مانده تا انتخابات ریاست جمهوری 96 بیش از هر چیز این اظهارنظرات مختلف درباره حضور یا عدم حضور محمود احمدی‌نژاد در انتخابات و البته بررسی دوقطبی روحانی-احمدی‌نژاد در آن انتخابات است که در کانون توجه قرار گرفته است.

به گزارش سینماژورنال شاید اگر کارگردانانی علاقمند به سیاست داشته باشیم از همین اظهارنظرات مطروحه هم بتوانند سکانسهای سینمایی ماندگاری خلق کنند.

غلامحسین کرباسچی شهردار تهران در زمان دولت کارگزاران و دبیرکل فعلی حزب کارگزاران از تازه ترین چهره هایی است که در گفتگو با “اعتماد” پاسخگوی پرسشی درباره حضور احمدی نژاد در انتخابات 96 بوده است.

جالب است که کرباسچی که در انتخابات 88 از حامیان کروبی بود و البته کاندیدای موردنظرش شکست سختی در انتخابات خورد از این گفته که احمدی نژاد در جایگاهی نیست که بتواند در انتخابات آینده کاری از پیش ببرد.

متن گفتگوی کرباسچی در این باره را بخوانید:

فكر مي‌كنيد با مجموعه فعاليت‌هايي كه احمدي‌نژاد دارد چقدر مي‌تواند رقيب جدي براي روحاني محسوب شود؟
همان‌طور كه هميشه گفته‌ام منهاي نهادهاي حاكميتي و نيروهايي كه مي‌توانند در اين زمينه‌ها نقشي بازي كنند، مجموعه اين افراد و نيروهاي‌شان را چندان موثر و توانمند براي اينكه بتوانند حركتي را ايجاد كنند نمي‌بينم. به نظرم نيروهاي ارزشي جامعه و نيروهاي حاكميتي بايد فكر كنند ديگر از يك تجربه شكست خورده در مسائل مهم و كلان كشور نبايد استفاده كنند.

فكر مي‌كنيد امكان بازگشت احمدي‌نژاد نيست يا اگر بازگردد استقبالي از او نمي‌شود؟
اول اينكه بنده اينها را جدي نمي‌بينم. تحركات اينها در واقع موانع ذهني وتبليغاتي است كه مي‌خواهند براي دولت ايجاد كنند. خودشان را هم در چنين جايگاهي نمي‌بينم كه بتوانند كاري از پيش ببرند. برخوردهايي كه در جامعه مي‌شود و عكس‌العمل‌هايي كه از مردم ديده مي‌شود هم نشان‌دهنده استقبال سرد مردم از اينها است.

محمود احمدی نژاد
محمود احمدی نژاد




اظهارنظر تهیه‌کننده یک فیلم ضدّفتنه ۸۸ که با بودجه انجمن دفاع مقدس در حال تولید است⇐”عصبانی نیستم” فیلم خوبی بود

سینماژورنال: تازه ترین پروژه سینمایی مرتبط با انتخابات 88 با عنوان “ماه گرفتگی” در مسیر تولید قرار گرفته است.

به گزارش سینماژورنال “ماه گرفتگی” را مسعود اطیابی کارگردانی می کند و بودجه تولید فیلم را انجمن سینمای دفاع مقدس فراهم کرده است.

“ماه گرفتگی” مضمونی ضدفتنه 88 دارد و بیش از هر چیز ذهن را به سمت آثاری همچون “پایان نامه” و “قلاده های طلا” می برد اما جالب است که هادی انباردار تهیه کننده اثر فیلمش را بی ربط به آن دو فیلم دانسته است.

هادی انباردار  که پیش از این بیشتر در گروه تولید و تدارکات پروژه های دفاع مقدسی حضور داشته و البته در تعدادی فیلم درجه دوی دفاع مقدسی  ایفای نقشهای فرعی را برعهده داشته است با ردّ شباهت “ماه گرفتگی” با “پایان نامه” و “قلاده های طلا” به “برنا” گفته است: اصلا و ابدا چنین مسئله ای مطرح نیست، فقط جریان روایی ” ماه گرفتگی” در سال ۸۸ رخ می دهد و دیگر هیچ تشابه‌ای بین این فیلم و ۲ اثری که عنوان کردید، وجود ندارد.

“عصبانی نیستم” فیلم خوبی بود/”قلاده های طلا” اسم مناسبی نداشت

وی ادامه داده است: در رابطه با آن ۲ فیلم هم باید اعلام کنم که خالق ” پایان نامه” الان کجای سینمای ایران قرار دارد؟ اما ” قلاده های طلا”  صرفنظر از اسم نامناسبی که دارد، فیلمی بود که به هر دو جریان سال ۸۸ نقد داشت و تمام واقعیت ها را نشان داد.

این تهیه کننده افزوده است: حتی “عصبانی نیستم” هم فیلم خوبی بود که درگیر حواشی متعدد شد، شخصا ایرادتی به ساختار آن داشتم ولی با محتوای آن مشکلی ندارم.

به گزارش سینماژورنال جالب است که تهیه کننده “ماه گرفتگی” فیلم توقیفی رضا درمیشیان یعنی “عصبانی نیستم” را فیلم خوبی می‌داند اما فیلمنامه “ماه گرفتگی” را جوانی نوشته است به نام مهدی آذرپندار که بخش عمده سابقه‌اش نگارش مطالبی است علیه آثار صریح اجتماعی و از جمله “عصبانی نیستم”!(اینجا را بخوانید)

فیلمنامه ای که از وزیر تا معاون به آن ایراد گرفته‌اند

این تهیه کننده در بخش دیگری از گفتگوی خود هم اعتراف مستقیم می کند به اینکه تقریبا تمامی مدیران مرتبط با سینما از وزیر ارشاد تا رییس سازمان سینمایی و رییس اداره نظارت ارشاد عامل تغییراتی در “ماه گرفتگی” شده اند.

انباردار گفته است: حبیب ایل بیگی، حجت الله ایوبی و علی جنتی در جریان فیلمنامه ” ماه گرفتگی” قرار گرفتند و ایرادتی را به سناریو داشتند ولی بعد از اینکه سناریو دچار تغییراتی شد و در جریان این تغییرات قرار گرفتند، همین مسئله رضایت آنها را در پی داشت.