1

در جلسه نمایش مستند “شاعران مشروطه” بیان شد⇐صادق زیباکلام: اینکه گفته می‌شود مشروطه به انحراف کشیده شد یک دروغ بزرگ است!/کارگردان مجبور بوده استبداد را متوجه رضاشاه کند تا مجوز بگیرد!!!⇔کارگردان: خیلی بد است که حتی وزارت علوم هم تأییدیه وزارت ارشاد را قبول ندارد!/به‌لحاظ مالی بسیار ضرر کردم ولی هرگز به فرموده، کاری انجام ندادم

سینماروزان: در روزهای پایانی اذر95 “شاعران مشروطه” نوشته و کار امیر فرض اللهی در سالن فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به نمایش درآمد و پس از آن صادق زیباکلام که مشروطه و مشروطه خواهی حوزه دغدغه مطالعاتی و  اندیشه ای اش است به همراه جواد طوسی، علی دهباشی، جبار آذین و امیر فرض اللهی در حضور دانشجویان و اساتید دانشگاه تهران که قریب به دوسوم سالن را اشغال کرده بودند، به نقد این فیلم نشستند.

به گزارش سینماروزان سیدعلی میرفتاح و اهالی رسانه نیز در سالن حضور داشتند. آذین در این نشست مدیر جلسه بود و صادق زیبا کلام  با مقدمه ای تاریخی دریچه ای بر این موضوع نهاد.

مشروح این نشست را بخوانید:

زیبا کلام: به عنوان مقدمه میخواهم کمی راجع به روایت رسمی نسبت به مشروطه در بعد از انقلاب صحبت کنم اگر مشروطه را بخواهم در یک جمله خلاصه بکنم یعنی آمدن یک فلسفه و یک نگاهی جدید که محصول مدرنیته غربی بود به ایران و این نگاه خلاصه‌اش این است که قدرت و حکومت باید به آنچه قانون به آن اجازه می دهد یعنی قانون اساسی محدود شود؛ این عصاره مشروطه است. تا قبل از مشروطه سال ۱۲۸۵ یعنی صد و ده سال پیش که فرمان مشروطه صادر شد، این فکر که حکومت نمی‌تواند هر کاری که می‌خواهد بکند اساسا در ایران وجود نداشت. در طول تاریخ ایران شما یکبار نمی‌بینید که حکومتی می‌خواسته فلان کار را انجام دهد؛ جنگ کند، صلح کند، شکنجه کند و رییس حکومت بگوید که حیف که قانون دست ما را بسته و مشروطه این‌ را به ایران آورد که حکومت نمی‌تواند هر کاری بخواهد انجام دهد؛ صرفنظر از اینکه این کار به نفع ایران است به نفع اسلام است به نفع پیشرفت است یا خیر. مستقل از اینکه آن کار چه هست و چه نیست جکومت فقط و فقط می تواند سیاست‌هایی را اختیار بکند که قانون به آن اجازه داده و ما چنین چیزی در ایران نداشتیم و این بزرگترین دستاورد مشروطه بود. سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا حکومت‌های بعد از مشروطه مشخصا حکومت پهلوی، آیا رییس حکومت مقید به قانون بود؟ پاسخ این است که خیر نبود. یعنی ماه هرگز نمی‌بینیم که در تاریخ گفته شود که قانون دست رضا شاه را برای انجام کاری بسته بود  یعنی اراده کرد ولی نتوانست و گفت باید قانون را عوض کنیم چون با این قانون نمی شود. آیا محمد رضا شاه بعد از کودتا یک بار گفت که قانون دستش را بسته؟ باید گفت خیر. اگر حکومت قانون بزرگترین دستاورد و پیام مشروطه بود که من معتقدم بود چرا نتوانست محقق شود،چرا حکومتهای بعد مشروطه عملا قانون اساسی را کنار گذاشته بودند و حسب اراده ملوکانه امور مملکت رقم می‌خورد ،صرفنظر از خوبی یا بدی آن امور سر و سامان پیدا می‌کرد. این به نظر من تا به حال پاسخ داده نشده . بعد  از انقلاب انچه گفته شده  این است که مشروطه مشروعه بود که اصلا چنین چیزی نیست و این فکر که حکومت باید بر اساس قانون باشد فکر عصر روشنگری بود و ربطی به شرع نداشت. از همان ابتدا هم محدودیت حکومت جز فلسفه مدرنیته است.. قانون اساسی مشروطه و متمم آن هست ..مصوبات مجلس اول هم است. من خوشحال می‌شوم شما یک بند یک جمله از قانون اساسی مشروطه از متمم آن از مصوبات مجلس اول پیدا کنید که خلاف اسلام و شرع باشد. بنابر این قول که گفته می‌شود مشروطه به انحراف کشیده شده یک دروغ بزرگ می‌باشد چون مشروطه برگرفته از شرع نبود و دو اینکه هیچ کدام از قوانین ومصوبات خلاف شرع نبود. من فکر میکنم که مشروطه مجددا مورد یک بازنگری قرار خواهد گرفت که واقعا چه شد و چرا مشروطه نتوانست به آن اهدافی که می‌خواست برسد.

در جریان مشروطه شاید هیچ قشری به اندازه شعرا و نویسندگان بها نپرداخت و این فیلم به گمان من این را به درستی نشان می‌دهد

آذین- این فیلم را چقدر با تاریخ و واقعیت‌های آشکار و پنهان  مشروطیت مطابق می‌دانید؟

زیبا کلام: مستند شاعران مشروطه به مقدار زیادی بخشی از مشروطه را دارد نشان می دهد آن هم بخشی که مشروطه دارد در مواجهه با استبدادی که همواره در طول تاریخ ایران حاکم بوده پنجه در پنجه استبداد می‌افکند. نه در جامعه ما بلکه در همه جوامع دیگر شعرا، نویسندگان، روزنامه‌نگاران در صف اول مبارزه با استبداد هستند و در ایران هم این قاعده کلی وجود داشت که بیشترین قربانیان مبارزه با استبداد را نویسندگانِ روزنامه نگار، شعرایی که کارشان بار سیاسی داشت و شعرشان شعر سیاسی و اجتماعی علیه ظلم و استبداد بود تشکیل دادند و بهای سنگینی پرداختند. در جریان مشروطه شاید هیچ قشری به اندازه شعرا و نویسندگان بها نپرداخت و این فیلم به گمان من این را به درستی نشان می‌دهد. این بخش از فیلم درست است. البته شاید ایشان مجبور بوده که مقداری استبداد را متوجه دوران رضا شاه هم بکند تا بتواند مجوز بگیرد شاید هم عقیده خودشان بوده.

جلال آل احمد می گوید که استادشان عباس اقبال می گفت باید از هر حادثه ای صد سال بگذرد تا بشود درباره‌اش قضاوت کرد

دهباشی: جلال آل احمد می گوید که استادشان عباس اقبال می گفت باید از هر حادثه ای صد سال بگذرد تا بشود درباره‌اش قضاوت کرد و ایشان در اعتراض به استادشان می گوید که اگر من امروز شهادت ندهم که بر سر این سفره بلا چه بر سر من گذشته به چه درد من می‌خورد که در فردا که معلوم نیست چه کسی داوری خواهد کرد بخواهند در این باره حرف بزند. حالا صد سال گذشته است و می‌شود مقداری درباره یک مسئله بسیار مهم که به هر حال نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شود و به نوعی هنوز محل نزاع بین مورخان و اندیشمندان و تحلیلگران از گرایشات گوناگون فرهنگی و تاریخی است صحبت کرد. می خواهم یاد کنم از استاد فریدون آدمیت که بهترین سالهای زندگیش را صرف پژوهش درباره تاریخ مشروطیت کرد و آنچه حقش نبود درباره‌اش روا شد و در یک انزوا این جهان را ترک کرد. ایشان در پرداختی که به مسئله تاریخ به ویژه تاریخ انقلاب مشروطیت که بخشی از کار دوست هنرمند ما هست معتقد بودند که در هر حال این عدالت‌خواهی و حقیقت‌جویی در بخش مهمی از جامعه ما ریشه دوانده بود و این آغازگر راهی بود که تا امروز به ما رسیده است. آنچه در  فیلم شاعران مشروطه نمایش داده شد؛ شاید اگر به یک جز از عناصر مهمی که در کل آن ماجرا مطرح شد پرداخته می‌شد شکل بهتری پیدا می‌کرد که این خطی که در فیلم دنبال کرده بودند جاهایی کمرنگ و جاهایی پررنگ می‌شد و جاهایی هم به داوری می‌پرداختند و در گفتار فیلم که نوشته خودشان هم بود، از روایت خارج می‌شدند که البته هیچ ایرادی ندارد. ولی چون داستان روایی است کار سختیست که در پنج شش جمله بتوان داوری کرد و از فیلمی که هم خط داستانی و هم خط مستند دارد به اینجا رسید.

ایجاز یکی از نقاط کلیدی و مثبت این فیلم می‌باشد. یکی دیگراز جنبه های مثبت این فیلم رسیدن به یک عنصر تکرار شونده و یک زیبایی شناسی هست

آذین : جناب آقای طوسی همانطور که در جریان هستید سازنده فیلم پیشینه ژورنالیستی دارد و مشخص است که این نوع نگاه در کار، تاثیر گزار بوده است.

طوسی: آنچه مطرح شد می تواند ما را به طور غیر مستقیم ملزم به یک آسیب شناسی در مواجه با تاریخ معاصر و رخ دادهای بعد مشروطه بکند که چرا در هر موقعیت فرهنگی که پیش میآید من سخنور ،موضوع محوری را کنار می‌گذارم و به مسایل کلیدی‌تر و بنیادی‌تر می‌پردازم. این نشان می دهد که ما هنوز یکسری حلقه‌های مفقوده در تاریخ مشروطه به بعد داریم و اینقدر خود سانسوری و محدودیت‌های گوناگون ما را در وضعیتی قرار داده که درگیر یک ذوق زدگی ناخودآگاه میخواهیم خودمان را تخلیه کنیم و به همه مسایلی که میتواند به دوره های بعد تسری پیدا کند صحبت کنیم. من اگر بخواهم از خود سینما وام بگیرم می‌بینم که ما در سینما در جهت پرداختن به تاریخ، بسیار فقیریم و در این حجم بسیار اندک یک تعادل را کمتر با آن مواجه هستیم یا فیلمساز ما مثل محمدرضا اصلانی با یک نگاه کاملا ساختارشکن با تاریخ رو به رو شده که مخاطب متکثر را در بر نمی‌گیرد و یا شاخص ترین فیلم‌سازی که به دوره قاجار پرداخته ؛علی حاتمی؛ اولویت‌هایی که برای قصه، روایت، صحنه پردازی، اکسسوار و اهمیتی که به دلمشغولی های خودش داشته وقتی میخواهد بر اساس نگاه شخصی با واقعیت رو به رو شود مثل یک تک مضراب بوده و تنها فیلمی که سمت و سو مشخص داشته فیلم ستار خان هست که البته فیلم ناموفقی بوده. ولی فیلم‌های دیگر ایشان مثل کمال الملک اینقدر مسایل دیگر و دلمشغولی‌های دیگر حضور قاطع در فیلم دارند که وقتی شخصیت کمال‌الملک می‌خواهد در برابر نخست وزیر وقت موضعی داشته باشد می‌گوید: از خون جوانان وطن لاله دمیده. خارج از اینکه این شعر آیا به این موقعیت تاریخی پهلو میزند یا خیر. یا در فیلمی مثل حاجی واشنگتن وقتی می خواهیم موقعیتی شکست خورده از سفیر دوره قاجار ببینیم که به وطن خودش م بر می‌گردد ناگهان سر و کله یکی از مباشرین در انتهای فیلم سبز می‌شود که گویی دارد کل تاریخ را به نقد می‌کشد. حتی فیلمسازی مثل علی حاتمی هم وقتی به آن مقطع مدنظر خودش را که به شدت دلبسته‌اش بوده یعنی دوره قاجار می‌پردازد با یک نگاه بیشتر آمیخته به نوستالژی و ان وجه نمایشی به اثر خودش موضوعیت می‌بخشد تا بخواهد تاریخ را به نقد بکشد. البته من به شدت معتقد هستم که علی حاتمی به هیچ وجه دلبسته دوره قاجار نبوده و به موقع نگاه رادیکال خودش را متوجه آن مقطع مهم تاریخی کرده ولی بیشتر توانسته تک مضرابهایی ارایه بدهد و نمیتواند به اثری منسجم و سازمان یافته تبدیل بشود. در پاسخ به دکتر زیباکلام معتقدم بلی، مشروطه مشروعه یک نسخه تجویز شده و تحمیلی هست ولی اگر بخواهیم یک نگاه اسیب شناسی و واقعی به علت شکست مشروطه داشته باشیم آن نگاه حسی غریزی و نگاه توام با تعقل را باید مورد بررسی قرار دهیم  یعنی مدرنیته در کنار یک آرمان خواهی که بیشتر حسی و غریزی است باعث شکست مشروطه شد به عبارتی مدرنیته در عمق جان افراد نفوذ نکرده بود که  شاید بتوان گفت یکی از مصادیق که بخواهیم مدنظر قرار بدهیم خود ستارخان است که البته در فیلم ستارخان علی حاتمی به این مورد به طور ضمنی پرداخته شده. در سکانس آخر آقای انتظامی با دستش به اسب ستارخان میزند و میگوید سوارت کو. حالا اگر از این مباحث فرعی بخواهیم به فیلم مورد بحث برسیم. به نظر من باید شرط انصاف را به جا بیاوریم آنهم در شرایطی که حتی حوزه سینمای مستند ما هم به شکل پر و پیمان به حوزه تاریخ نپرداخته. آقای آذین به درستی به نگاه ژورنالیستی اشاره کرد که در کلیت فیلم مشاهد میشود ولی فرض اللهی سعی کرده به ژورنالیسم  تشخصی در فیلم بدهد  و به همین خاطر سعی می‌کند به نریشن و تک گفتار خودش اهمیت اصلی را بدهد چون ما در جهت اینکه بتوانیم به اثر حدود پنجاه دقیقه ای خودمان جذابیت بصری بدهیم فاقد متریال لازم هستیم و آنچه در این فیلم مورد استفاده قرار گرفته در فیلمهای دیگر هم مورد استفاده قرار گرفته مثل نگاه ناصرالدین شاه به دوربین عکاس باشی یا اسلایدها و جبران مافات را نریشن انجام داده. نریشن با توجه به اینکه نقش محوری دارد اما بعضی مواقع مخاطب را مورد بمباران اطلاعاتی قرار می‌دهد و شاید از نظر شنیداری و روانشناسی یک مقدار بیننده را اذیت کند چون فرصت آنتراکت به بیننده نمی‌دهد.

نکته قابل تامل شاعران مشروطه این است که فیلمساز دیدگاه دارد و با یک نگاه منفعل به این دوره تاریخی نپرداخته.

طوسی : شاید  مواجه‌ کارگردان شاعران مشروطه با دوره رضا شاه نتواند من تاریخ‌نگار را متقاعد بکند ولی سعی کرده با وجود فقدان منابع اطلاعاتی بالاخره بیاید تکلیف را با قربانیان حوزه فرهنگ و ادب مشخص بکند و برایش یک ما به ازای تصویری خلق بکند. نمونه شاخصش نسیم شمال هست که بر اساس لحن و بیان آمیخته به طنز و هجوش می‌بینیم که منابع تصویری هم‌سنخی لازم را دارد. ولی یک نقطه ایرادی که می‌توانیم بر این آثر بگیریم این ایراد همیشگی است که من فیلمساز چه مستند ساز یا سینمایی آیا باید به تاریخ کامل وفادار باشم یا می‌توانم نسخه شخصی تراز تاریخ هم داشته باشم. در اینجا حجم موسیقایی که فرض اللهی برای قسمتهای مختلف فیلم مستندش دارد گاهی از آن مقطع تاریخی کاملا عدول میکند که نمونه‌هاش سرود ای ایران روح الله خالقی است یا استفاده از بعضی خوانندگان مثل آقای شجریان و توای پری کجایی قوامی که اینها با این مقطع تاریخی اصلا پهلو نمی‌زند. شاید فیلمساز بگوید که من منابع گسترده و پر حجم نداشتم  که این هم می‌تواند ایراد  باشد هم میتواند پاسخی داشته باشد.

آقای زیباکلام من تاکنون  به فرموده ،کاری را انجام نداده ام

فرض اللهی: این فیلم در دو دولت بدون هیچ شرطی مجوز گرفت هم دولت دوم سابق، هم دولت کنونی. و شش ماه در هنر و تجربه اکران بود و همین الان در شهرهای جدید هنر و تجربه رشت و یزد اکران شده. اما در اینجا شورای فرهنگی  دانشگاه می‌خواستند ما را مجبور کنند که بخشی از فیلم را نبینیم یا نشنویم. متاسفانه انگار مملکت ملوک الطوایفی اداره می‌شود. خیلی بد است که حتی وزارت علوم تاییدیه وزارت علوم را قبول ندارد و اصلاحیه می دهد و به فیلمی که حتی در مشهد هم اکران شده این دوستان ایراد می گیرند ایرادهایی که بسیار بنی اسراییلی است. نکته دوم این است که آقای زیباکلام من تا کنون  به فرموده ،کاری را انجام نداده ام و دوستانی که من را می‌شناسند می دانند که از لحاظ مالی بسیار ضرر کرده ام ولی هرگز به فرموده کاری را انجام ندادم. درباره قضاوتهایی که آقای دهباشی فرمودند من قضاوتی نکردم و همه از منابع است و اصلی ترین منبع از صبا تا نیما یحیی آریان پور است که داخل آن گفته شده  بسیاری تحلیلگران تاریخ ادبیات ایران فرخی یزدی را اخرین غزل‌سرای شعر فارسی می‌دانند. دومین منبع تئوری نهضت مشروطیت فریدون ادمیت که من بسیار از این کتاب استفاده کردم و داخل نریشن هم بسیار از این کتاب مفید استفاده شده و همچنین من از سایر تصحیح ها و مقدماتی که دیگران بر دیوان فرخی یزدی نوشته‌اند استفاده کردم ولی از پیشگفتار مفصل حسین مکی دیوان فرخی یزدی در نریشنم آمده است.

شاید دو جا تلقی قضاوت بشود کرد یکی درباره نسیم شمال هست که داخل نریشن می‌گویم محبوب‌ترین شاعر مردمی دوره قاجار است که گواهم سید فرید قاسمی است که ایشان معتبرترین تاریخ نویس مطبوعات ایران از دوران قبل تا کنون می‌باشد ایشان هم تایید می‌کند که نسیم شمال نشریه‌اش دو ساعت بعد از اینکه منتشر می‌شده به فروش می‌رفته و تصنیف‌هایش هم مورد اقبال مردم بوده.و درباره فرخی یزدی که شاید دوستان بگویند که من خیلی اغراق کردم ولی خیلی حرف است که فردی را ۱۵ بار بگیرند و دوباره راهش را تندتر ادامه دهد. ما نمیتوانیم از این قبیل افراد بگذریم و به راحتی چشم ببندیم. من قبل از ساختن این فیلم ده ها بار توسط سینمای ایران دعوت به کار شدم ولی نپذیرفتم.

سوال حاضرین: مگر می‌شود کسی راجع به مشروطه و شاعران مشروطه فیلم بسازد و نامی از بهار و ایرج میرزا نبرد و فقط در رثای فرخی یزدی فیلم بسازد و فردی مثل آقای قوام را قضاوت کند؟

تصورم این است که جنس شخصیت، شوریدگی این شش نفر به بهار نمی‌خورد یا بهار به شمایل اینها

فرض اللهی- بیشترین اتنقادی که از من شده عدم حضور محمد تقی بهار است که من فکر می‌کنم اگر بهار را در کنار این افراد قرار می‌دادم جفا می شد. چون اینها همیشه بر حکومتها بوده‌اند اما بهار همیشه در حکومتها بوده است. البته اواخر عمرش تبعید شده و زندان هم رفته ولی تصورم این است که جنس شخصیت، شوریدگی  این شش نفر به بهار نمی‌خورد یا بهار به شمایل این شش نفر نمی آمد. من برای ایرج میرزا بسیار احترام قایلم و شاعر توانمدی می‌باشد اما چون من میخواستم موضوع جدی‌ای را مطرح کنم و تصوری که از ایرج میرزا در فرهنگ عام وجود دارد با نگاه من در تضاد بود و من نمی‌توانستم به اندازه کافی ساختارشکنی کنم که ایرج میرزا غیر از تصوری که شما از او دارید این هم بوده است؛ علیرغم میل باطنیم مجبور شدم نامی از ایرج میرزا نیاورم؛ در صورتی که من معتقدم ایرج میرزا به این شش شاعر بیشتر می خورد تا محمد تقی بهار. من قطعا برای بهار بسیار احترام قایلم و بسیار فرد بزرگی بوده و بسیار خدمات فرهنگی و ادبی داشته و بسیار از شاعران حمایت کرده و پیشنهاد شهرداری اصفهان به میرزاده عشقی به توصیه آقای بهار بوده که البته میرزاده قبول نمی‌کند و خیلی جاها از عشقی حمایت مادی و معنوی کرده اما احساس من، شعور من به من گفت که بهار به اینها نمی خورد. اینها پاک‌باخته‌تر از بهار بودند. اینها همه وجودشان را در طبق عدالت‌خواهی و حقیقت‌خواهی قرار دادند. آقای بهار حتما منتقد هم بوده و در دورانی منتقد نسبتا تندی هم بوده ولی باور بکنید آوردن اینها در کنار بهار یا بهار در کنار اینها یا جفا به اینها بود و یا جفا به محمد تقی بهار.

آذین: شاعران مشروطه روایت آقای فرض‌اللهی از تاریخ است .این فیلم نه تاریخ رسمی مشروطه هست نه تاریخ تحلیلی است؛ فقط روایت ایشان است ار اتفاقات. ضمن اینکه در جاهایی نظر و قضاوت ایشان در روایت تاریخیش برشی ایجاد می‌کند که گرچه ممکن است روایتهای دیگر هم درباره شاعران مشروطه شنیده باشیم که با نظرات ایشان در تضاد باشد اما از این زاویه نگاه کنیم که روایت ایشان است از تاریخ مشروطه.

زیبا کلام: من در اطاقم در دانشکده حقوق یک سری عکس است حدود بیست سی تا عکس است. خب طبیعی است که آدم شخصیتهایی که دوست دارد عکس انها را به دیوار اتاق می‌چسباند. یکی از این قاب هایی که در دفتر من هست تصویر مرحوم احمد قوام السلطنه است و با اینکه آقای فرض اللهی ایشان را به عنوان فردی منفی در فیلمشان آوره بودند ولی من نگفتم که حق مطلب آورده نشده در حالی که من معتقدم اگر روزی مجبور شوم همه قابها را به جز یک عکس بردارم آن یک عکس، قوام خواهد بود. اما چرا من به این موضوع اشاره نکردم با اینکه اینقدر نسبت به قوام  تعصب دارم؛ جون ما باید یاد بگیریم به نظرات دیگران احترام بگذاریم. این فیلم فیلم دل آقای فرض الهی است و  کسانی که باید به عنوان شاعران مشروطه شناخته شوند اینها هستند و ملک الشعرای بهار به این دلیل و به این دلیل و ایرج میرزا به فلان دلایل جایی در این فیلم ندارند. آقا جان نظر این  ادم است و چرا شما نمیخواهید قبول بکنید که ایشان آمده این فیلم را ساخته. من معتقدم در حق رضا شاه، ملک الشعرا و قوام جفا کرده ولی این نظر ایشان است. من بیایم خودم یک فیلم بسازم و این جفاها را نکنم. ما باید یاد بگیریم که ایتقدر برای ادمها تعیین تکلیف نکنیم. من میتوانم به عنوان یک منتقد در روزنامه و مجله انتقاد کنم که بهتر بود شما این کار را میکردید. نکته دوم اینکه کاری که ایشان کرده است کار بسیار بسیار سختی است. شما اگر یک روز بروید و راجع به مسایل تاریخی مملکت ملی شدن نفت شخصیتهای تاریخ مشروطه یا بعد مشروطه  کار تحقیقی بکنید متوجه میشوید که اگر از فلان بنیاد و نهاد  و تشکیلات حمایت نشوید چقدر کار دشواریست.. چقدر مشکل است پیدا کردن آرشیو و نسخ خطی. چرا اینقدر در ایران کار تاریخی کردن سخت است ؟ چون حکوت، یک حکومت ایدئولوزیک است که نسبت به تاریخ نظر دارد. پس اولین کاری که میکند نگاه به فیلمسار میکند که این فرد با روایتی که حکومت از مشروطه دارد میخورد یا نمیخورد که اگر بخورد همه امکانات خواهد بود و اگر نخورد هیچ امکاناتی در اختیار شما قرار نخواهد گرفت. پس اگر فیلمسازی شاعری بخواهد ادم مستقل باشد و به ساز حکومت نرقصد کارش خیلی سخت و دشوار خواهد بود.

دهباشی: آقای فرض‌اللهی جوان هستند و پرشور و در داوری‌هایشان هم تند و تیز هستند عیبی هم ندارد چون برداشت ایشان بوده ولی این برداشت میتواند تا یک جا رنگ کارگردان و نویسنده را در نگاه به یک حادثه تاریخی داشته باشد که اقای طوسی به درستی درباره یک نمونه کاملا عینی آقای حاتمی بیان کردند که چطور یک هنرمند میتواند تصرف در واقعیت بکند یا تحریف به معنی مثبت و منفی آن و یا از زاویه ای دیگر نگاه بکند یکی از سر اتاق یک از ته و هر کسی چیزی را ببیند. اما درباره ملک الشعرای بهار حتما باید بیشتر بخوانند. یکی از شاعران مهم تاریخی ایشانند. یکی از بزرگترین شاعران آزادی خواهی در ایران و حبسیاتش بخشی از دیوان ایشان را در بر می‌گیرد و زندگی نابسامان او در دوران مختلف به دلیل روحیات آزادی‌خواهانه ای که داشت بود. اما نوع زندگی روشنفکری و شاعری ملک الشعرا قطعا با آقای فرخی یزدی فرق می‌کرد. ملک الشعرا اگر فکر می‌کرد که می‌تواند در هیئت حاکمه اثر بگذارد و تاثیر گذار باشد میرفت و تاثیر می‌گذاشت و وقتی هم که پای اصولش می‌رسید می‌ایستاد و حبس هم می‌رفت. نکته ای  هم که از صبا تا نیما بیان می کنند فکر میکنم اشتباه میکنند. یه هر حال شعر بهار از نظر ادبی و تاریخی بالاتر از شاعران و اقران خودش محسوب میشود . این چیزیست که جملگی برآنند و در حوزه شعر سیاسی و اجتماعی هم شما بهار را بر قله تمام این شاعرانی که در آن دوره زیستند می‌توانید ببینید و اینرا در تاریخی که در براین سروده‌ها گذشته می‌شود مشاهده کرد.

فرض اللهی سعی کرده به ژورنالیسم  تشخصی در فیلم بدهد  و به همین خاطر سعی می‌کند به نریشن و تک گفتار خودش اهمیت اصلی را بدهد

طوسی: من به اجمال یکی دو نکته مثبت فیلم را بهش اشاره کنم. یکی نقش و اهمیت تدوین می‌باشد و چگونگی استفاده از متریالی که بتواند به یک اثر کسالت بار و خسته کننده تبدیل نشود. قطعا خیلی بین کارگردان و تدوین گرش محادله و کشمش جریان داشته تا که اثر به یک زمان ۵۰ دقیقه ای رسیده و شاید ایجاز یکی از نقاط کلیدی و مثبت این فیلم می‌باشد. یکی دیگراز جنبه های مثبت این فیلم رسیدن به یک عنصر تکرار شونده و یک زیبایی شناسی هست. من ارجاع میدهم به تکرار یک سکانسی که ما حرکت ارام دوربین را درکوچه باغ می‌بینیم و این گویی ناخودآگاه به یک بیان عبرت آموز تبدیل میشود . گذر دوربین در عرصه و پهنه تاریخ و تکرار ان. که ایکاش دوز این  زیبایی‌شناسی در فیلم بیشتر بود و نکته دیگر که میتواند هم مثبت باشه و هم ایراد، عدم نگاه خاکستری داشتن به گستره تاریخ می‌باشد. ایشان بچه یکی از مناطق پایین شهر ری هستند و براساس این طبقه اجتماعی این حق را داشته‌اند که یک نگاه رادیکال داشته باشند ولی به نظر بابد سعه صدر بیشتری داشته باشیم و نمیشود بعضی افراد را به راحتی از صحنه خارج کرد. مثل ملک الشعرا که حداقل میشد خاکستری به ان پرداخت و نپرداختن به او جفا به اوست که نقش مهمی در حوزه ادبیات و مشروطه داشته است.

 من فیلم نساختم که فیلمساز باشم

فرض اللهی: من واقعا فکر می‌کردم به خاطر آقای رضا خان مجادله زیادی با اقای زیبا کلام داشته باشیم ولی واقعا قامت بلند فکری ایشان را امروز احساس کردم. من در دوران خس و خاشاک این فیلم را ساختم و هیچ تهیه کننده ای جرات نمیکرد تا تهیه این فیلم را بر عهده بگیرد. اٌقای دهباشی باور بفرمایید من به زودی زود با کتاب آقای اریان پور و صفحه و خط کتاب که ایشان این مطلب را نوشته خدمتتان دست بوس خواهم بود.

آذین: من به ایراد فیلم هم ورود بکنم. این فیلم از نظر من ایراد ساختاری دارد. این فیلم از نظر محتوایی روایت آقای فرض‌اللهی به شاعران مشروطه است اما به عنوان اثر گزارشی تصویری، مونتاژی  از اسنادی است که وجود دارد. در یک اثر مستند فقط به اسناد مکتوب و تصویری بسنده نمی شود به خصوص اگر جنبه تحقیق هم داشته باشد که ما در اینجا سیر تحقیقی داریم. در این ارتباط مثل اغلب فیلمهای مستند لازم است فیلم با سندیت سندهای زنده هم تکمیل میشد. حضور یک تاریخ شناس مردم شناس یا شاعر یا پزوهشگر نیاز است تا از نگاه این افراد هم به موضوع نگاه شود تا فیلم کامل می‌شد که در اینجا نیست.

اگر تهیه کننده پای کار می آمد بسیاری از صحنه ها را بازسازی می‌کردم مثلا صحنه قتل بعضی ازین شاعران. اینها را قطعا بازسازی میکردم  و این عیار بصری کار را بالا می برد

فرض اللهی: من نظر شما را قبول دارم و میتوانست از کار ارشیوی صرف بیرون برود و زیبایی شناسی بیشتری داشته باشد. اگر تهیه کننده پای کار می آمد. بسیاری از صحنه ها را بازسازی می‌کردم مثلا صحنه قتل و محکوم شدن اینها را قطعا بازسازی میکردم  و این عیار بصری کار را بالا می برد و نکته بعدی در استفاده از موسیقی های فیلم نهادها و سازمانها عدم همکاری داشتند ولی من سه مشاور داشتم که جز بهترین منتقدان موسیقی هستند محمرشا شرایینی ابوالحسن مختاباد و علیرضا میر علی نقی. اینها دقیقا به من گفتند . مثلا تنها کسی که از میرزاده عشقی خوانده کوروش یغمایی هست که استاد شجریان تنها ایرادی که گرفتند این بود که چرا وقتی کل کار سنتی هست کار پاپ آوردی که من گفتم شما هیچ کدام ار میرزاده عشقی نخوانده اید. آقای طوسی این منت را بر من گذاشتند که اواخر ۹۱ اولین نمایش فیلم منتقد فیلم بودند. در نسخه ی فعلی فقط تم ای ایران را می‌بینیم و سرود ای ایران نیست.

قطعا من فیلم شاهکاری نساختم . تلاش کردم میان این همه مستند که ساخته میشود و شش ماه بعد فراموش میشود به تاریخ نگاه کنم و ادمای محبوب و محجوب تاریخ را نشان بدهم و تاریخ را برای مردم سرزمینم ورق بزنم. نه بیشتر از این و نه کمتر. ضمنا درباره مستقل بودن کار در جریان هستید که یک فیلم ساخته شده درباره جلال آل احمد به نام نویسنده بودن توسط مصطفی آل احمد که فیلمساز خوبی هست شما بروید این فیلم را ببینید که چقدر مستقل بودن به این فیلم میاید و چه توصیه هایی به فیلمساز شده و فیلمساز رعایت کرده. مثلا سیمین دانشور فقط زن جلال ال احمد نشان داده شده و هیچ هویت مستقلی ندارد. و کم لطفیهایی به یک سری افراد دیگر می‌شود. یا مثلا فیلم عیار مشروطه که سعی شده در ان فیلم ستارخان رهبر مشروطه بیان شود در حالی که ستار خان سرباز مشوطه بوده نه ایده‌مند مشروطه.

آذین: و حرف آخر

طوسی: حداقل جنبه مثبت قیلم این است که یک مقدار ما را مستقیم یا غیر مستقیم ملزم به نگاهی جدی و یک مقایسه تطبیقی و تاریخی کرده. نکته دوم یکی از اهداف ساخت این اثر همین الزام به یک مقایسه تطبیقی و تاریخی است که با چنین شاعران و ارمان‌هایی ما چرا چنین دروان فترتی را تجربه می‌کنیم.

دهباشی: به هرحال کوشش اقای فرض اللهی را ارج مینهیم که کار ایشان ایجاد بحث کرده وما را بر انگیخته تا راجع به یک دوره تاریخی مهم برویم و بخوانیم که این چیز کمی نیست.

کمترین پیامی که این فیلم دارد این است که تاریخ معاصر ایران یکی از جدی ترین جنبه‌هایش مبارزه با استبداد بوده است.

زیبا کلام: من فکر می کنم دیدن شاعران مشروطه یک ضرورت است برای همه به خصوص برای نسل بعد انقلاب زیرا اکثرا میپرسند شما برای چه انقلاب کردید و بد نیست این فیلم را ببینند و متوجه شوند مبارزه علیه استبداد یک مبارزه بسیار طولانی و تاریخی بوده و کمترین پیامی که این فیلم نشان میدهد این است که تاریخ معاصر ایران یکی از جدی ترین جنبه‌هایش مبارزه با استبداد بوده است.




گزارش یک ناظر از انتخابات انجمنی موسوم به “منتقدان خانه‌سینما”⇐از عشوه‌های انتخاباتی یک کاندیدای عشق ریاست تا برخورد خشن با یکی از منتقدان صادق

سینماژورنال: مشکلات و ایرادهای موجود در سیستم مدیریتی انجمنی موسوم به انجمن منتقدان خانه سینما سبب ساز آن شده است که هرازگاه برخی از چهره‌های مستقل عرصه نقد با نگارش مطالبی به آسیب‌شناسی عملکرد آن بپردازند.

به گزارش سینماژورنال حدودا یک ماه قبل بود که نیما حسنی نسب روزنامه‌نگار سینمایی با نگارش یادداشتی برخی از آسیبهای گریبانگیر این صنف را بیان کرد(اینجا را بخوانید) و سه هفته قبل نیز امیر فرض‌اللهی بازرس علی‌البدل پیشین انجمن برخی از سوءاستفاده‌های صورت گرفته در انجمن را رسانه‌ای نمود.(اینجا را بخوانید)

در تازه‌ترین مورد فریده ذاکری که بیشتر از یک دهه‌ای می‌شود عضو انجمن منتقدان خانه سینما است، در گزارشی به مرور برخی از اتفاقاتی پرداخته که در انتخابات اخیر انجمن منتقدان خانه سینما رخ داده است.

متن کامل گزارش فریده ذاکری را در ادامه می خوانید:

برای بیان انتقادات در انتخابات شرکت کردم اما…

در سالهای اخیر شاهد بوده‌ام  اغلب دوستان رسانه ای عضو انجمن منتقدان خانه سینما به خاطر عدم روشنگری و پاسخگویی به ابهامات پیرامون عملکرد شورای مرکزی انجمن، عطای انجمن را به لقایش بخشیده و در هیچ کدام از مراسم و برنامه های انجمن شرکت نمی‌کنند و احتمالا به خاطر دریافت کارت شرکت در جشنواره فجر است(!) که همچنان عضو انجمن بودن را یدک میکشند با این حال برای آن که بتوانم به عنوان یکی از اعضای این انجمن لااقل انتقاداتی که به سیستم مدیریتی آن دارم را بیان کنم در جلسه انتخابات اعضای شورای مرکزی انجمن که چند شب پیش برگزارشد شرکت کردم.

اما زهی خیال باطل چراکه خیلی زود فهمیدم مثل همه این سالها، امسال هم بنا نیست فضایی برای نقد درون انجمنی فراهم باشد و کسی تاب شنیدن انتقادات را ندارد… از آن طرف روند برگزاری انتخابات هم به بی‌برنامه‌ترین شکل ممکن پیش رفت و شرایطی پدید آمد که باز هم آنها که سالهاست این انجمنِ تحت قیمومیت خانه سینما را مدیریت می کنند باز هم بر کرسی های خویش تکیه زنند.

هیچ گزارش درستی از عملکرد سالانه انجمن ارائه نشد

ضعف در مدیریت و برنامه‌ریزی که پاشنه آشیل همیشگی انجمن بوده در این انتخابات هم به چشم می خورد؛ شروع برنامه با یک ساعت تأخیر همراه بود و به دنبال آن نیز حدودا 4 ساعت وقت تلف کردن را شاهد بودیم بدون آن که حتی گزارش درستی از عملکرد سالانه انجمن توسط منشی، خزانه دار و بازرسین ارائه شود.

اتلاف وقت همراه با عشوه‌های او که انجمن را ملک پدری خویش می داند

در جریان برگزاری انتخابات هم همه چیز با بی سلیقگی و کم تجربگی تمام پیش رفت. بهترین راه این بود علاقمندان کاندیداتوری برای شورای مرکزی، پیشتر اعلام حضور می‌کردند و البته سوابق دقیق آنها به همراه سودی که می‌توانند برای صنف داشته باشند نیز از طریق رسانه‌ها در اختیار اعضاء قرار می گرفت تا در روز رأی گیری فقط اظهارنظر این کاندیداها و در نهایت رأی گیری آنها را شاهد باشیم با این حال کلی اتلاف وقت و هیاهو فقط بر سر اعلام نام کاندیداها صورت گرفت و البته در این میان ناز کردن و عشوه آمدن یکی از آنها که سالهاست به حضور در هیأت رییسه انجمن چنان ملک پدری می نگرد هم بیش از پیش موقعیتی ابزورد را پدید آورده بود!

بر سر هوادارانشان منت گذاشتند و قبول کردند باز هم کاندیدا شوند

این عضو عاشق ریاست که در ماههای اخیر با انتقادات فراوانی به واسطه سیاستهای تمامیت خواهانه خود در انجمن روبرو بوده است در ابتدا از این گفت که علاقه‌ای به کاندیداتوری ندارد و چون خسته است دیگر نمی خواهد وارد هیـأت رییسه شود اما دوستان ایشان که گویا قبلا توجیه شده بودند(!) تا ایشان دم از خستگی زد بی‌توجه به “نمیخوام نمیخوام”های نامبرده، با تشویقهای مکررشان که فضای انتخابات انجمن را شبیه فضای حاکم بر استادیوم آزادی کرده بود، از ایشان خواستند بر سر آنها منت گذاشته و قبول فرمایند  که باز هم کاندیدا شوند و بازهم چون تشبیه نیما حسنی‌نسب ایشان و دوروبریهایشان، مسافران شیشه‌ای شهر فرنگ باشند و سایرین اهل طاعونی قبیله‌های مشرقی‌…

البته که نتیجه نهایی انتخابات هم کاملا منطبق با علاقمندی این عضو عاشق ریاست پیش رفت چون تقریبا تمام رفقای ایشان در انجمن باز هم وارد هیأت رییسه شدند.

روسایی که تاب شنیدن یک نقد محترمانه را هم ندارند

آن شب با دیدن برخوردهای هیأت رییسه با یکی دو تن از منتقدین که شهامت اعتراض داشتند سکوت کردم! برایم عجیب بود که هیأت رییسه این انجمن که همه موجودیت و امتیازات مادی و غیرمادی خود را از طریق واژه‌ای به نام “نقد” به دست آورده خودش از شنیدن حتی ساده ترین نقدها هم رگ گردنش متورم می شود.

یک نمونه اش زمانی بود که یک عضو انجمن پشت میکروفون قرار گرفت و شروع به نقد عملکرد رییس انجمن نمود؛ روسا چنان در برابر این عضو کاملا مستقل و اتفاقا دارای سوابق مناسب نویسندگی واکنش نشان دادند که نگو و عجیب اینکه به سرعت دستور حذف حرفهای ایشان را از صورت جلسه دادند و به دنبال آن نیز به هیچ‌کس اجازه اعتراض داده نشد!!!

پیشکسوتان نقد قید کاندیداتوری را زدند و بجایش کارگردانان شکست خورده کاندیدا شدند

شاید همین رفتارها بود که باعث شد یکی دو نفر از پیشکسوتان عرصه نقد سینمایی که قصد کاندیداتوری را داشتند خیلی راحت قید این کار را زدند و در عوض کارگردانانی شکست‌خورده که در کانون کارگردانان مجالی برای ظهور نمی‌یابند کاندیدای حضور در هیأت رییسه انجمن منتقدان خانه سینما شدند!!!

آن شب متأسف شدم از اینکه  عضو انجمنی هستم که روسایش برخلاف نامش جز تعریف و تمجید از عملکرد خود را برنمی‌تابند اما در اینجا به صراحت می گویم مشکل نه فقط از آن منفعت طلبان و کاسبکاران که از بدنه صنفی است که در برابر این رفتارها واکنش نشان نمی‌دهد!

چگونه است منتقدی که بناست با نقدش سینما را اصلاح کند حتی جرأت ندارد نقدی صریح و بی پرده را درباره آفات صنفی که عضوش است بیان کند؟