1

احمد مسجدجامعی وزیر اسبق ارشاد مطرح کرد: امام اهل رمان بود و #شوهر_آهو_خانم را خوانده بود!/علامه طباطبایی دیوان ایرج میرزا را خوانده و زندگیش را می‌دانست!/علامه جعفری به #بینوایان علاقه داشت!/اینکه امام گفت فیلم #گاو خوب بوده یعنی قبل از ما هم کار خوب انجام شده!!

سینماروزان/محمد شاکری: #احمد_مسجدجامعی وزیر ارشاد دولت اصلاحات از علاقه امام خمینی(ره) و مقام رهبری و بسیاری از مراجع به ادبیات و شعر سخن گفته و ازجمله اینکه رمان شوهر آهوخانم علی‌محمد افغان را هم امام خوانده؛ رمانی که یک بار سال‌ها پیش داوود ملاپور، آن را به فیلم بدل کرد و اخیرا هم کاظم راست‌گفتار به دنبال تولید سریالی برمبنای آن بود‌‌‌‌‌‌…

احمد مسجدجامعی در برنامه تلویزیونی حضور گفت: خود مقام معظم رهبری انصافاً اشرافی که در خصوص رمان و قصه و شعر و ادبیات دارند، در این موضوع ویژه هستند ولی امام خمینی هم شوهر آهوخانم را می‌خوانده و یا علامه جعفری هم بینوایان را خوانده و به آن علاقه داشته است. خود آقا در یکی از صحبت‌هایشان به [رمان] «خانواده تیبو» ترجمه نجفی اشاره کردند و گفتند که این را در زمان ۱۰ ـ ۲۰ دقیقه فراغت بین برنامه‌هایم می‌خواندم. حالا یک مناسبتی پیشامد کرده و این را ذکر کرده است.

وزیر اسبق ارشاد با اشاره به اشراف امام به حوزه‌های جدید فرهنگ بیان داشت: امام به حوزه‌های جدیدتر و در ادبیات روز هم توجه داشتند. مثلاً همین رمان «شوهر آهوخانم» را شاید کمتر کسی توجه داشته که ایشان اهل رمان هم بوده و این کتاب را خوانده‌اند. ایشان اهل رمان هم بوده و به نظرم در صحبت‌هایشان هم بود.

مسجدجامعی در خصوص دیدگاه حضرت امام درباره سینما نیز بیان داشت: آن چیزی که مورد مخالفت همه دینداران بود، فحشا در هر شکل آن بود؛ چه در سینما و چه در غیر از سینما. برخی فکر می‌کردند سینما مساوی با فحشاست. اتفاقاً صحبتی که امام خمینی کرد، خیلی مهم است. ایشان گفت فیلم «گاو» خوب است. یعنی در قبل از انقلاب هم کار خوب انجام شده است و اینکه قبل از انقلاب، روی همه کارهای فرهنگی خط می‌کشیم، اینطور نبود. ما هنر، رمان یا کتاب قبل از انقلاب را نمی‌گوییم بد است؛ مگر اینکه در آن فحشا باشد. امام هم گفت سینما بد نیست؛ آن چیزی که بد است، فحشا است. این حرف خیلی چارچوب مشخصی دارد. در آن زمان این حرف خیلی مهم بود. چون آن زمان سینما را به عنوان نماد [فحشا] آتش می‌زدند؛ ایشان آن موقع کار مهمی کرد.

احمد مسجدجامعی: امام رمان شوهر اهو خانم را خوانده بود!
احمد مسجدجامعی: امام رمان شوهر آهو خانم را خوانده بود!

وی ادامه داد: این رمان خواندن در میان علما باب بوده است. خاطرم هست در گزارشی درباره آقای خاتمی امام جمعه یزد و اردکان خواندم که دختر ایشان گفته بود من کتاب «چشم‌هایش» بزرگ علوی را می‌خواندم. وقتی پدرم را دیدم، کتاب را به نحوی پنهان کردم. پدرم گفت کجای کتابی؟! یعنی از چنین کتابی اطلاع داشت. حتی در کتابخانه آقانجفی مرعشی، بخشی وجود دارد که مربوط به کتاب‌هایی‌ست که ایشان خوانده و در بین آنها، رمان‌های کلاسیک هم هست؛. یعنی روحانیت آن موقع افرادی مانند آقانجفی مرعشی بودند که هر چند جنبه‌های دیگر در آنها مشهود بود ولی اهل این نوع ادبیات هم بودند. در کتابخانه مسجد لرزاده که میرزا علی آقای فلسفی امام جماعتش بود، مملو از کتاب‌های داستان و رمان بود. کتابخانه زیرنظر آقاعبدالله پسر ایشان اداره می‌شد. انتشارات جیبی که آن موقع کتاب‌های کلاسیک غربی را با ویرایش خوب و استاندارد ارائه می‌کرد، کتاب‌هایش آنجا در دسترس بود.

مسجدجامعی افزود: آسید جواد علوی بروجردی، اخیراً خاطره‌ای از علامه طباطبایی نقل کرده است که آقای علامه مداح به منزل علامه طباطبایی می‌رود و شعری در مورد سیدالشهدا (ع) می‌خواند. علامه می‌پرسد این شعر را چه کسی سروده؟ می‌گوید برای ایرج میرزا است. بعد علامه می‌گوید ـ به نقل ایشان ـ که من حاضرم ثواب همه آثارم را با این یک بیت شعر، جابه‌جا کنم. آن آقایی که آنجا بوده می‌گوید آقا این دیوان ایرج است. می‌گویند بله من دیوان ایرج میرزا را دارم و همه اشعار و زندگی‌اش را هم می‌دانم!




عقاد فیلم #عمر_مختار را براساس سکنات امام خمینی ساخت!/عقاد بعد از رحلت امام(ره) به ایران آمد و می‌خواست فیلم زندگی امام را بسازد اما…/خاطرات #محمدرضا_شرف‌الدین از مصطفی عقاد

سینماروزان/علی رستگار: اظهارات محمدرضا شرف‌الدین درباره دیدار با مصطفی عقاد خالق فیلم‌های ماندگار الرساله/محمد رسول الله(ص) و عمر مختار، حاوی مدعیاتی است درباره پیشنهاد تولید فیلم امام خمینی(ره) به عقاد.

محمدرضا شرف الدین تهیه کننده به جام جم اظهار داشت: عقاد می‌گفت: «ما یک‌سری فیلم مستند از عمر مختار داشتیم ولی به درد سینما نمی‌خورد و جذابیت‌های سینمایی نداشت که از آن در شخصیت‌پردازی بهره ببریم و به بازیگر بگویم شبیه او باشد. عمر مختاری که من در ذهن داشتم، شخصیت باشکوهی بود اما تا مدت‌ها معادلی در این خصوص پیدا نکردم تا این‌که به شخصیت حضرت امام(ره) رسیدم. برای همین به نجف رفتم و با دوربین هشت‌میلی‌متری، یک‌سری فیلم از امام گرفتم.» عقاد می‌گفت: «اجازه فیلمبرداری را از حضرت امام گرفتم و همکاری خیلی خوبی با من داشتند و طی چند روز تصاویر مختلفی از امام ضبط کردم، ازجمله نشست و برخاست ایشان در خانه، رفتن ایشان به زیارت، کلاس‌های ایشان و … بعدا فیلم‌هایی که از امام گرفتم را برای آنتونی کوئین نمایش دادم و به او گفتم می‌خواهم عمر مختار من این باشد.»

شرف الدین ادامه داد: بعد از این صحبت‌های عمرمختار، دوباره نشستم و فیلم عمر مختار را دیدم و پی بردم واقعا آنتونی کوئین بازیگر بزرگی بود. به‌جز برخی تفاوت‌های آداب و عبادات مذهبی ازجمله روش وضوگرفتن مسلمان شیعه و اهل تسنن(چون عمر مختار سنی بود، آنتونی کوئین هم در فیلم به روش او وضو می‌گیرد)، نگاه‌ها و حرکات شخصیت عمر مختار در فیلم خیلی شبیه و برگرفته از شخصیت حضرت امام بود، به‌خصوص وقتی یکمرتبه به راست یا چپ نگاه می‌کرد، حالت چشم‌ها و ابروها، نگاه امام را به یاد می‌آورد. نگاه‌هایی که بسیار نافذ است و حس خاصی را منتقل می‌کند.

این متخصص جلوه های ویژه اظهار داشت: بعد از ارتحال حضرت امام هم مصطفی عقاد به ایران می‌آید و پیشنهاد ساخت یک فیلم سینمایی براساس زندگی حضرت امام را ارائه می‌دهد. یادم نیست این پیشنهاد را به کدام نهاد و به چه صورت ارائه داد اما بیشتر به دلایل مالی، این پروژه عملی نشد و طرف ایرانی ارقام پیشنهادی برای تولید این فیلم را نپذیرفته‌بود. به نظر من در این زمینه کوتاهی شد و می‌ارزید و باید این کار انجام می‌شد. باید کسی مثل مصطفی عقاد می‌آمد و فیلمی درباره حضرت امام می‌ساخت اما متاسفانه نشد و عقاد از این اتفاق دلخور بود. عقاد به من می‌گفت من فیلمساز هالیوود هستم و هالیوودی می‌سازم، منظورش هم از نظر تکنیک بود و هم از نظر مالی.
متاسفانه این اتفاق رخ نداد و این فرصت بسیار خوب از دست رفت.

محمدرضا شرف الدین درباره تلاش برای همکاری با عقاد و تولید فیلم زندگی بلال گفت: وقتي من و بهزاد بهزادپور فیلمنامه امپراتور عشق-با محوریت زندگی بلال-را به زبان عربی ترجمه کردیم و به عقاد دادیم، گفت این فیلمنامه نیاز به بازنویسی دارد و من باید این فیلمنامه را به یکی از فیلمنامه‌نویسان فیلم‌های «محمد رسول‌ا…» و «عمر مختار»(شیر صحرا) بدهم. در آن سالی که ما قصد تولید فیلم امپراتور عشق را داشتیم، بیشترین هزینه برای ساخت فیلم در ایران بین ۳۵ تا ۴۰ میلیون تومان بود اما پیش‌بینی و برآورد هزینه ما برای تولید امپراتور عشق یک‌میلیارد تومان(هشت میلیون دلار/به قیمت وقت دلار) بود و بنا داشتیم چنین رقمی را هم فراهم کنیم. وقتی با عقاد صحبت کردیم، او درباره بودجه فیلم هم از ما پرسید. من به‌جای این‌که جواب این سؤال را بدهم، از او پرسیدم شما بودجه این فیلم را چقدر می‌بینید؟ عقاد گفت: «من قرار است مشاور این فیلم باشم و تا زمانی که فیلمنامه بازنویسی مناسب و کاملی نداشته‌باشد، نمی‌توانم مبلغ نهایی ساخت این فیلم را اعلام کنم.» من هم گفتم بسیار خب، هزینه بازنویسی فیلمنامه چقدر می‌شود.مبلغی را گفت که با احتساب دلار آن روز، فقط هزینه بازنویسی فیلمنامه یک میلیارد تومان می‌شد، درحالی‌که ما این مبلغ را برای کل پروژه پیش‌بینی کرده‌بودیم. عقاد می‌گفت: «دستمزد دوست فیلمنامه‌نویس من بیشتر از اینهاست و به پول ایران سه میلیارد تومان می‌شود اما اگر من از او بخواهم، حاضر است به اعتبار من دستمزد واقعی‌اش را نگیرد!»(می‌خندد) همانجا بود که متوجه شدیم باید خیلی دوستانه و محترمانه از ایشان جدا شویم و دیگر نباید برای این کار سراغ عقاد برویم.

عقاد فیلم #عمر_مختار را براساس سکنات امام خمینی ساخت!/عقاد بعد از رحلت امام(ره) به ایران آمد و می‌خواست فیلم زندگی امام را بسازد اما.../خاطرات #محمدرضا_شرف‌الدین از مصطفی عقاد
عقاد فیلم #عمر_مختار را براساس سکنات امام خمینی ساخت!/عقاد بعد از رحلت امام(ره) به ایران آمد و می‌خواست فیلم زندگی امام را بسازد اما…/خاطرات #محمدرضا_شرف‌الدین از مصطفی عقاد

شرف الدین درباره نقطه نظرات عقاد نسبت به سینمای ایران بیان داشت: مصطفی عقاد فیلمبرداران ایران را خیلی قبول داشت و با  قاطعیت گفت: «اگر قرار است فیلمی بین‌المللی بسازید، تنها شاخه‌ای که به شما پیشنهاد می‌دهم از داخل خود ایران انتخاب کنید، مدیر فیلمبرداری است.» جالب این‌که او حتی بازیگران خارجی را برای حضور در فیلم بین‌المللی سینمای ایران پیشنهاد داد و وقتی از ایران رفت، عکس یک خانم بازیگر مصری را برای‌مان فرستاد و گفت باید بازیگر فیلم‌تان این باشد اما در زمینه فیلمبرداری اصرار داشت، از ایران انتخاب کنیم. اساسا ما با برخورداری از چنین امکانات و نیروهایی و با یک نگاه صحیح، حرفه‌ای و علمی، می‌توانیم توانمندی‌های سینمای ایران را در سطح منطقه و جهان معرفی و به سمتی حرکت کنیم که کشورهای دوست و مسلمان رغبت کنند همکاری‌های مشترکی در زمینه سینما با ما داشته‌باشند.

شرف الدین تاکید کرد: نیاز است دیپلماسی فرهنگی را به‌ویژه در سینما جدی دنبال کنیم و کشورهایی را که در حوزه مقاومت فعالیت می‌کنند یا به مشارکت در این موضوع تمایل دارند به میدان بیاوریم. آدم‌های بسیار ثروتمند و توانمند اقتصادی در کشورهای عربی از موضوعاتی مرتبط با تاریخ اسلام حمایت می‌کنند. باید این افراد را توجیه کرد و سرمایه آنها را برای بیان مفاهیم و معانی مقاومت به سمت سینما سوق داد. بازرگانان و بانکداران بحرینی، قطری، لبنانی و … همان‌طور که حاضرند برای حرم حضرت امام رضا(ع) یا مشاهد شریفه عراق مبالغ زیادی هزینه کنند، به شرط توجیه درست فرهنگی، برای سرمایه‌گذاری در سینما هم راغب خواهند شد.




ماجرای توقیف خودخواسته فیلم انقلابی مهرجویی+روایتی از مواجهه مهرجویی با امام خمینی(ره)

سینماروزان/محمدناصر احدی: شاید خیلیها ندانند داریوش مهرجویی کارگردان سینمای ایران مستندی تلویزیونی هم از وقایع ۵۷ ساخته.

به گزارش سینماروزان و به نقل از روزنامه همشهری، حمید نفیسی در صفحات ۵۶ و ۵۷ کتاب «تاریخ اجتماعی سینمای ایران» (جلد سوم: دوره اسلامی 1984 ـ 1978) آورده است: با استفاده از فیلم خام 16 میلی‌متری و تجهیزات قرض گرفته‌شده از استودیو تلفیلم رادیو و تلویزیون ملی ایران، داریوش مهرجویی و فیلمبردارش، فرخ مجیدی، از تظاهرات خیابانی، آتش‌سوزی سینماها، و زدوخوردهای خیابانی بین انقلابیون و نیروهای امنیتی، از جمله از عواقب جمعه سیاه، ساعت‌ها فیلم گرفتند.

نفیسی ادامه داد: چنان که مهرجویی به من [حمید نفیسی] گفت، تلفیلم سابق(سیمافیلم فعلی) تمام فیلم‎ها را ظاهر کرد، اما هرگز تدوین نشد یا به نمایش عمومی درنیامد، چراکه مهرجویی وقتی فیلمبرداری را تمام کرد، از نتیجه ناامید شده بود. مهرجویی اشاره کرد که در حال حاضر این فیلم‌های تاریخی در آرشیو رادیو و تلویزیون ملی ایران موجود است.

جالب است که مهرجویی حین ساخت این مستند با امام(ره) نیز برخورد داشته؛ برخوردی که به آشنایی امام با وی و حمایت از فیلم “گاو” انجامید. به گزارش سینماروزان نفیسی در این باره گفت: در طول فیلمبرداری این مستند انقلابی، گروه مهرجویی به کسانی برخورد می‌کردند که در حال فیلمبرداری از وقایع بودند، از جمله کامران شیردل. به گفته مهرجویی، همه داشتند فیلم می‌گرفتند. مهرجویی و [پرویز] کیمیاوی پیش‌تر با امام خمینی(ره) برخوردی فیلمی داشتند که شایان توجه است. در هنگام تبعید امام در نوفل لوشاتو، مهرجویی و کیمیاوی چند بار با ایشان مصاحبه کردند، در حالی که کیمیاوی فیلم می‌گرفت و مهرجویی مصاحبه می‌کرد: «پرویز با زدن دستانش به هم کلاکت فیلم را می‌زد. یک انگشتش را نشان می‌داد و می‌گفت: برداشت 1. چون ما کاملا آماده نبودیم، مجبور بودیم کلاکت زدن صحنه را 3 بار تکرار کنیم…»




بعد از اعتراض نزدیک به ۲۰صنف سینما به صندوق اعتباری هنر بابت عملکرد فشل بیمه تکمیلی سینماگران⇐حالا افشاگری دست‌اندرکاران فیلم تازه مهرجویی از بی‌حرمتی این صندوق به کارگردانی که امام(ره)، فیلمی از او را به‌عنوان الگوی سینمای پس از انقلاب معرفی کرد

سینماروزان: این روزها اعتراضات به صندوق اعتباری هنر بابت عملکرد ضعیف بیمه تکمیلی درمان سینماگران به اوج خود رسیده و نزدیک به ۲۰ صنف سینما، صندوق را به‌خاطر انتخاب یک شرکت بیمه ضعیف زیر سوال برده‌اند.

حالا دست‌اندرکاران تولید فیلم تازه داریوش مهرجویی با نام “لامینور” نیز در خلال جوابیه‌ای که برای گردانندگان یک خبرگزاری اصولگرا نگاشته‌اند، به افشاگری درباره این مساله پرداخته‌اند که صندوق هنر، صدور حمایت برای فیلم تازه داریوش مهرجویی را منوط به بررسی سوابق سازنده این کارگردان کرده‌!

کیست که نداند مهرجویی همان کارگردانیست که امام خمینی(ره) در ۲۳اردیبهشت۵۹ با ذکر نام فیلم “گاو”ش به‌عنوان الگویی از سینمای منهای فحشا بیان داشت: ما بحمدالله گویندگان و نویسندگان خوب داریم. ما همه چیز داریم. من غالباً فیلمهایی که‏ خود ایرانیها درست می‏کنند به نظرم بهتر از دیگران است مثلا فیلم «گاو»  آموزنده بود.

متن جوابیه دست‌اندرکاران “لامینور” را بخوانید:

در پی درج مطلبی در خبرگزاری فارس با عنوان «تهیه‌کننده «لامینور» چرا وام ۴۰۰ میلیون تومانی را نگرفت؟» با توجه به اینکه ظاهرا نقش سخنگوی بنیاد سینمایی فارابی به بخش فرهنگی خبرگزاری شما واگذار شده و منت حمایت خیالی فارابی را بر سر پروژه «لامینور» و آقای مهرجویی میگذارید، تعجب می کنیم که چطور اطلاعاتی دارید که آقای درمیشیان تهیه کننده فیلم «لامینور» از آن بی خبر است اما از نامه آقای درمیشیان به آقای تابش مدیر محترم بنیاد سینمایی فارابی بی اطلاعید؟

آقای درمیشیان در تاریخ ٢٢ مرداد در نامه ای به شماره ثبت۲۵۲۱ خطاب به آقای تابش نوشته اند: « من برای فیلم خودم نه از شما درخواستی داشته ام و نه انتظاری دارم، اما فکر می کردم حمایت از بزرگانی چون داریوش مهرجویی وظیفه بنیاد سینمایی فارابی است. عدم حمایت حضرتعالی و بنیاد فارابی را از یاد نخواهم برد و بی صبرانه منتظر تماشای تولیدات فاخرتان هستم.»

بیش از دو ماه از این نامه می گذرد و تا این لحظه آقای تابش هیچ گونه پاسخي به آن نداده اند که نشان از احترام ایشان به سینمای آقای مهرجویی باشد.
البته پیش از این صندوق اعتباری هنر هم به عنوان بازوی اجرایی فارابی با بی احترامی کامل حمایت از فیلم «لامینور» را به بررسی سوابق کاری آقای مهرجویی موکول کرده بودند!

برای ما جای تاسف است که چطور صندوقی که برای حمایت از هنر و هنرمندان شکل گرفته از سوابق و رزومه یکی از بنیانگذاران موج نوی سینمای ایران بی خبر است!!

تاسف دیگر این که خبرگزاری فارس با انتشار مضمون و محتوای فیلمنامه لامینور اقدام به جوسازی علیه فیلمی در مرحله ساخت کرده که این مساله خود شبهه و ظن عدم رعایت اصل امانتداری توسط بنیاد فارابی در حفظ محتوای فیلمنامه ها را به ذهن متبادر می سازد.

در پایان تاکید می شود مطلب مندرج درخصوص اختصاص وام به این پروژه و عدم اقدام آقای درمیشیان تهیه کننده فیلم برای دریافت، کذب محض است و حق پیگرد قانونی برای تهیه کننده محفوظ است، شایسته است خبرگزاری هایی که از جایگاه خبرنگاری به خبرسازی تنزل پیدا میکنند با الفاظ و معانی آنها آشنایی داشته و تفاوت عباراتی چون «دریافت وام» با «تشکیل پرونده» و «اختصاص وام» با «معرفی به شرط بررسی سوابق» را بدانند.

«لامینور» فیلمی است که کاملا بدون حمایت دولتی، بنیاد سینمایی فارابی و سازمان سینمایی تولید می‌شود و عدم حمایت فارابی نشان دهنده عدم وابستگی و استقلال سازندگان فیلم است.




مدتی کوتاه بعد از ادعای تکذیب‌شده یک رسانه درباره تیراژ اندک روزنامه «جمهوری اسلامی»، مسیح مهاجری بیان داشت⇐رادیو و تلویزیون خیلی بسته شده/تلویزیون با امام(ره) خداحافظی کرده؟/اگر حرفهای اساسی امام(ره) پخش شود نگاه به رادیو و تلویزیون و حکومت تغییر می‌کند/امام(ره) هیچ گاه نگفتند چرا حرف فلانی را در تلویزیون پخش کردید یا حرف فلانی را پخش نکنید

سینماروزان: مسیح مهاجری در کنار محمود دعایی و حسین شریعتمداری از باسابقه ترین مدیران رسانه‌ای کشور هستند. این سه به ترتیب مدیریت روزنامه های «جمهوری اسلامی»، «اطلاعات» و «کیهان» را برعهده داشته‌اند. روزنامه‌هایی که در سالهای اخیر چنان که باید نتوانسته‌اند با تقویت خویش در فضای مجازی یک دگردیسی رسانه‌ای کامل داشته باشند.

چندی قبل گزارشی از تیراژ روزنامه های کشور در «انصاف نیوز» منتشر شد که در آن تیراژ روزنامه «جمهوری اسلامی» حدود 2هزار نسخه، «کیهان» حدود 5هزار نسخه و «اطلاعات» حدود 4هزارنسخه بیان شد. گزارشی که البته تکذیبیه مسیح مهاجری و محمود دعایی را به دنبال داشت.

مسیح مهاجری مدتی کوتاه بعد از انتشار آن گزارشی در گفتگویی تفصیلی با «ایسنا» با بیان اینکه خودش هم علاقه نداشته به صورت متمادی مدیرمسئول «جمهوری اسلامی» باقی بماند انتقادات همه جانبه ای را روانه رسانه ملی کرده است.

مهاجری با اشاره به مشی امام خمینی(ره) بیان داشت: ‌امام (ره) به تلویزیون در چارچوب‌ها و اصول، آزادی عمل می‌دادند و به همه رسانه‌ها گفتند که این‌قدر مرا مطرح نکنید؛ یعنی رسانه‌ها را انحصاری من نکنید. همه سهم دارند و همه باید مطرح شوند و برای این موضوع هم بسیار تلاش کردند. این کار بزرگی که آن زمان امام (ره) انجام دادند و در عمل و گفتار سعی کردند رادیو و تلویزیون به معنای واقعی ملی و متعلق به همه باشد و فقط در اختیار یک قشر نباشد. ‌ما هیچ‌گاه ندیدیم که امام (ره) بگوید چرا حرف فلانی را پخش کردید یا حرف فلانی یا فلان جمع را پخش نکنید. این در حالی است که الان رادیو و تلویزیون خیلی بسته شده است. تلویزیون با امام(ره) خداحافظی کرده است؟؟ ممکن است جمله‌ای از ایشان را قبل از خبر یا در رادیو پخش کنند، اما به همین‌ها اکتفا می‌کنند. اگر هم بخواهند جایی از تصاویر و جملات امام (ره) استفاده کنند، در راستای مقاصد خودشان است و درواقع جناحی این کار را انجام می‌دهند. 

مهاجری ادامه داد: ‌اگر حرف‌های اساسی امام پخش شود، نگاه‌ها به رادیو و تلویزیون و حکومت و خیلی از افراد تغییر می‌کند و درواقع از پخش حرف‌های امام (ره) می‌ترسند. اگر صحبت‌های ایشان پخش شود، نظر مردم به رادیو و تلویزیون عوض می‌شود؛ چون فکر می‌کنند پس چرا تلویزیون خلاف این صحبت‌ها عمل می‌کند؟

مدیرمسئول «جمهوری اسلامی» افزود: اگر به افرادی که به‌عنوان صاحب‌نظر در مسائل سیاسی و منطقه‌ای در رادیو و تلویزیون صحبت می‌کنند، دقت کنید، متوجه می‌شوید آن‌قدر تعداد این افراد محدود است و آن‌قدر به‌واسطه حضور مکرر شناخته شده‌اند که دیگر از پیش می‌دانیم چه کسانی می‌خواهند حرف بزنند و حتی چه می‌خواهند بگویند؛ حرف‌ها هم حرف‌هایی است که خود رادیو و تلویزیون در دهان این افراد می‌گذارد و آنها هم می‌گویند. درواقع یا اینها حرف خودشان نیست یا اگر هم حرف خودشان است حرف جدید و مهمی نیست. 




محمد هاشمی رییس دهه شصتی صداوسیما بیان کرد⇐در کوران فشارها برای حذف گویندگان زن، امام(ره) دستور داد پیامش را یک گوینده زن بخواند/یکی پیدا شد که می‌خواست خانواده شاه را بکشد اما امام(ره) گفت به کدام گناه؟؟/برنامه «هويت» كه در دوره لاريجاني ساخته شد خيلي واقع‌بينانه نبود/امام(ره) تأکید داشت اعمال ايده شخصي در تلويزيون و راديو ممنوع است!/به عنوان كارمند مي‌توانيم چپ باشيم يا راست باشيم اما اعمال‌نظر در صداوسیما اشتباه است

سینماروزان: محمد هاشمي‌ اولين دوره رياست بلندمدت صدا و سيما را از ابتداي دهه ٦٠ تا ابتداي دهه ٧٠ بر عهده داشته است؛ دوره ای که درگیری با جنگ موجب شده بود صداوسیما بیشتر به تریبونی برای تهییج مردم به حضور در دفاع مقدس بدل شود.

به گزارش سینماروزان هاشمی که برادر کوچکتر علی اکبر هاشمی رفسنجانی است این شانس را داشت که حضورش در صداوسیما همراه شود با حمایتهایی که امام خمینی(ره) از وی داشت و همین امر بود که ریاست او بر این سازمان را تسهیل می‌کرد.

محمد هاشمی در گفتگویی تازه درباره فشارهای افراطیون در زمان حضورش در صداوسیما به «اعتماد» بیان داشت: به ما فشار مي‌آوردند كه چرا تا وقتي مردان هستند از زنان براي گويندگي خبر استفاده مي‌كنيد؟ مثلا فشار مي‌آوردند كه ما از خانم مريم رياضي كه از گوينده‌هاي خبر قبل از انقلاب بود و بسيار هم گوينده‌اي قوي و مسلط بود، استفاده نكنيم. تماس‌هاي فراواني مي‌گرفتند كه بايد مردان خبر بخوانند. تلفن باران شده بوديم. رفتم خدمت امام و اين مشكل را در ميان گذاشتم. ايشان پرسيد كه شما به منتقدان چه جوابي داده‌ايد؟ توضيح دادم كه به منتقدان گفته‌ام چون ما جنگ داريم مردان بايد بروند جبهه. امام تبسمي كردند. يك هفته بعد مراسمي بود كه امام پيام داشتند مرحوم احمد آقا با من تماس گرفتند و پرسيدند شيفت كاري خانم مريم رياضي چه زماني است و تاكيد كردند كه پيام امام را خانم رياضي بخواند. در حالي كه قبل از آن پيام‌ها را يا آقاي توسلي مي‌خواند يا احمد مي‌خواند يا افراد ديگر. اين‌بار اما امام اصرار كرده بودند كه خانم رياضي پيام را بخواند. خب وقتي ما پيام امام را داديم ايشان خواند ديگر مخالفت‌ها تمام شد.

هاشمی ادامه داد: تعدد اين مسائل زياد بود. هر هفته مساله‌اي پيش مي‌آمد كه بايد برايش چاره‌اي مي‌انديشيدم. حضرت امام هشت سال از دوره مديريت من در قيد حيات بودند و در همين مدت توانستيم آن مواردي را كه برايش تعريف خاصي در چارچوب مسائل ديني وجود نداشت، ضابطه‌مند كنيم. بنابراين تلويزيون و راديو از بلاتكليفي و اعمال سليقه شخصي خارج شد.

محمد هاشمی با اشاره به کیفیت محصولات رسانه ملی در ادوار مختلف اظهار داشت: من هم اتفاقا به سريال «معماي شاه» نقد داشتم. منتها خيلي از حوادث كه نقل مي‌شد اغراق‌ها تاثير منفي مي‌گذاشت راجع به اشرف و نحوه ارتباط‌شان يا عبدالكريم ايادي در اين حدي كه سريال نشان مي‌داد همه كاره شاه بوده، به اين شكل نبوده است. به نظر من هم اين نوع نگاه اثر منفي داشت. برنامه «هويت» كه در دوره لاريجاني ساخته شد خيلي واقع‌بينانه نبود. چون يك عده را مي‌خواستند بزنند خراب كنند، آن برنامه را ساختند. ما نمي‌گوييم همه با يك كيفيت انقلابي بوده‌اند اما يك جامعه نبايد خودش را نفي كند. ما سعي مي‌كرديم در عين اختلاف نظر اين كار را نكنيم. همان دوره ما در صدا و سيما بسياري از نيروها به جريان‌هاي فكري وابسته بودند. اشاره كردم. رفتم خدمت امام(ره) گفتم ما با اين گروه‌ها چه كار كنيم، ايشان فرمودند به ايشان بگوييد داشتن ايده و عقيده اشكال ندارد اما اعمال ايده شخصي در تلويزيون و راديو ممنوع است و به ما هم فرمودند كه نبايد اين اتفاق بيفتد. ما به عنوان كارمند مي‌توانيم چپ باشيم يا راست باشيم. اما در برنامه‌هاي صدا و سيما بخواهيد اعمال نظر كنيد اشتباه است. بايد مديريت جلويش را بگيريد. اتفاقي كه بعد از من افتاد دقيقا عكس نظر امام بود. ما نمي‌گذاشتيم هر كسي مطابق با ميل شخصي‌اش برنامه بسازد. برنامه در شورا تصويب مي‌شد و همان مي‌رفت روي آنتن.

هاشمی با گلایه از کم لطفی نسبت به برادرش در رسانه ملی اظهار داشت: مثلا مي‌بينيم كه آيت‌الله هاشمي در برنامه‌هاي دهه فجر تلویزیون غايب است. آيا آقاي هاشمي نقشي در انقلاب نداشته؟ هفته جنگ ايشان فرمانده جنگ بوده. نه اسمي از ايشان هست نه عكسي. وقتي اين نوع مسائل مي‌آيد در كار نتيجه اين‌طور مي‌شود. من يك خاطره‌اي از امام دارم درباره فرح و بچه‌هايش. شاه را مصر دفن كردند خانواده‌اش مي‌آمدند در مناسبت‌ها سر قبر او. يك فردي آمد به من گفت اگر امام اجازه دهند دفعه بعد كه مي‌آيند سر قبر اينها را بكشم. بچه‌هاي صغير هم داشتند. من رفتم به امام اين حرف را منتقل كردم و امام فرمودند: «بِأيِّ ذنْبٍ». «به چه گناهي» مي‌خواهد اين كار را بكند؟ مثلا يك بچه صغير كه گناهي نكرده. ولي ما در كارهاي مان كه مي‌خواهيم منتشر كنيم از همين افراد يك غول مي‌سازيم. خب اين نگاه به افراد خيلي متفاوت است. ما متاسفانه يك سري موارد را براي مصرف يك هدفي مي‌سازيم ولي آن طور كه مي‌خواهيم جواب نمي‌دهد.




ادعای روزنامه «کیهان»⇐تحریف زندگی امام(ره) در فیلم جدید موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره)!

سینماروزان: عدم نمایش مستند «بانو قدس ایران» که پرتره‌ای از همسر امام خمینی(ره) است در جشنواره سینماحقیقت، حرف و حدیثهای فراوانی را شکل داد.

روزنامه اصولگرای «کیهان» در گزارشی پیرامون این مستند مدعی تحریف زندگی امام(ره) در این فیلم شده است.

گزارش «کیهان» را بخوانید:

فیلم مستند موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) همچون فیلم سینمایی این موسسه درباره امام خمینی(ره) اثری ضعیف و تحریف‌آلود است!
درحالی که مستند «بانو قدس ایران» درباره همسر محترم حضرت امام ابتدا قرار بود به عنوان فیلم افتتاحیه یازدهمین جشنواره سینماحقیقت پخش شود و درباره آن هم تبلیغاتی بسیار زیادی شده بود، در آخرین لحظات از جشنواره کنار گذاشته شد، اما این مستند باز هم در آخرین لحظات، وارد جشنواره سینماحقیقت شد و بدون اطلاع قبلی، به نمایش درآمد.
محمدرضا جوانشیر، منتقد سینما در گفت‌وگو با «کیهان» و درباره این مسئله گفت: این برای ما سؤال است که اگر این مستند مشکلی نداشت چرا تهیه‌کننده مستند، آن را از جشنواره خارج کرد و اگر مشکلی داشت، چرا آن را بعدا نمایش دادند؟
وی با تأکید بر اینکه مستند «بانو قدس ایران» دچار ایرادات اساسی است، اظهار داشت: کاملا آشکار است که تنها کسانی می‌توانند فیلم یا مستند و هر اثر هنری دیگری درباره امام خمینی(ره) و اطرافیان آن حضرت خلق کنند که اولا شناختی کافی از ایشان داشته باشند و ثانیا به راه و آرمان امام اعتقاد داشته باشند. بهتر بود موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) از افرادی به عنوان گروه سازنده این مستند استفاده می‌کرد که از این ویژگی‌ها برخوردار باشند.
جوانشیر ادامه داد: کارگردان مستند «بانو قدس ایران» در این فیلم سعی کرده بود خانواده حضرت امام را با خانواده همسرش مقایسه کند! و در این قیاس، خانواده همسر امام را بسیار به‌روز و پیشرفته نشان داده بود و خانواده خود امام را روستایی و واپسگرا نمایانده بود. کاملا مشخص است که این چنین تصویرسازی، یک شیطنت است. به ویژه اینکه در طی فیلم، بارها تأکید می‌شود که همسر امام علاقه‌ای به ازدواج با یک آخوند و زندگی در قم نداشته است! این فیلم به طور آشکاری عظمت امام خمینی(ره) را سانسور کرده است. زندگی امام خمینی(ره) و پدر ایشان پر از زیبایی و شگفتی بوده، اما این مستند هیچ کدام از آن‌ها را نشان نداده است.
این منتقد در پایان تأکید کرد: موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) پیش از این نیز یک فیلم سینمایی با نام «فرزند صبح» را درباره زندگی امام راحل تولید کرده بود که آن فیلم هم به خاطر ضعف شدید و نگاه تحریف‌آلود به آن حضرت هیچ‌گاه امکان نمایش نیافت و این بار هم در مستند «بانو قدس ایران» همان اتفاق تکرار شده است. این نشان می‌دهد که بخش هنری موسسه تنظیم و نشر آثار امام نیز مانند برخی بخش‌های دیگر این مجموعه بسیار ضعیف است و نمی‌تواند آثاری در شأن شخصیت امام خمینی(ره) تولید کند.
گفتنی است در طی سالیان گذشته به دلیل تحریف سخنان امام(ره) و عدم واکنش موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) همواره انتقادات فراوانی از جانب دلسوزان انقلاب به این موسسه وارد شده است.




پيام تسليت ناطق‌نوري به یک بازيگر آمریکایی!+عکس

سینماژورنال: مرگ محمدعلی کلی بوکسور شناخته شده آمریکایی سبب ساز آن شده است که احمد ناطق نوری رییس فدراسیون بوکس ایران در گفتگویی با “قانون” به مرور خاطراتی بپردازد که از کلی و حضور او در ایران دارد.

به گزارش سینماژورنال ناطق نوری در این گفتگو حین صحبت کردن درباره اتفاقاتی که کلی حین حضور در ایران تجربه کرده  از تلاش وی برای آزادسازی اسرای ایرانی هم حرف زده است.

رییس فدراسیون بوکس این را هم گفته که به دنبال آن است تا آدرس خانواده کلی و از جمله دخترش “لیلا علی” که علاوه بر ادامه ورزش پدر، تجربه ایفای نقش در سینما و تلویزیون آمریکا را دارد، پیدا کند و برای آنها پیام تسلیت بفرستد.

متن کامل گفته های ناطق نوری را در ادامه بخوانید:

از نخستین برخوردهای محمد علی وقتی به ایران آمد بگویید.
عالی بود، عاشق ایران شده بود، او مسلمان بود و وقتی به ایران آمد خیلی موثر بود، ایشان برای آنکه کاری برای ایران کند به عراق رفت و یک عده از اسرای ایرانی را هم آزاد کرد. آنجا به صدام گفته بود که دو کشور اسلامی نباید با هم بجنگند. آدمی بود که به شدت به عقایدش پایبند بود، یک پیشنماز با خودش آورده بود و هیچ وقت اجازه نمی داد یک ساعت از اذان بگذرد و سریع نمازش را اول وقت می خواند. آن موقع محرم بود، همین جا آمد و سینه زد، یک سفر هم به مشهد داشت و قرار بود برود خدمت مرحوم  طبسی که شیعه شود. آنجا نمی دانم چه اتفاقی افتاد  كه  مریض شدند و محمدعلی موفق نشد ولی زیارت هایش را انجام داد و به رشت رفت تا مرحوم احسان بخش، نماینده ولی فقیه را ملاقات کند. او اطلاعات خوبی درباره کلی داشت و حتی می دانست ضربه او چند کیلو است. در رشت نزد مرحوم  احسان بخش رفت و او گفته بود: من شما را خیلی خوب می شناسم، ضربه دست شما 120 کیلو را پایین می برد. کلی هم خیلی خوشحال شده بود که یک روحانی این‌قدر از ورزش اطلاعات دارد. در مراسم عزادارای شرکت کرد،خیلی انسان اخلاق مدار و مهربانی بود. هر بچه ای می دید نوازش می کرد. یک بار با هم رفتیم جمشیدیه و هر بچه ای را می دید کنار می‌کشید و بغل می کرد. من او را از کودکی می‌شناختم، خیلی ورزشکار متفکری بود. یک بار به فریزر به خاطر ضربه از شکم باخته بود، یک‌سال تمرین کرد و سال بعد با او مسابقه داد. 8 راند شکمش را آزاد گذاشت، شکمش سنگ شده بود، حریف خسته شد و بعد از راند 8 تازه شروع به رقص پا کرد. آن‌قدر فریزر را زده بود که او در راند آخر نتوانست بازی کند و گفت دیگر نمی توانم بازی کنم چون نمی بینم. از مربی اش پرسیدند شما برای کلی چه کار کردید که توانست فریزر را مغلوب کند؟ گفت خودش همه چیز را برنامه ریزی کرد و من کاری نداشتم.
  چرا نمی توانست ببیند؟ 
آن‌قدر به صورتش ضربه خوده بود که زیر چشم‌هایش ورم کرده بود و نمی دید.
  خیلی روی باهوش بودن او تاکید دارید، مورد خاصی دیده بودید؟ 
مردم ایران خیلی به او علاقه داشتند، خیلی باهوش بود، روز اولی که به ایران آمد در هتل استقلال اقامت داشت، فردای آن روز گرمکن پوشید و به خیابان رفت تا بدود. تنهایی آمد در خیابان ولیعصر و دوید، به خیابان چمران رفت و تا هتل آمد. خیلی بعید است که یک غریبه این‌قدر سریع آدرس را یاد بگیرد.
  کسی کلی را نشناخت؟
در خیابان ولیعصر مردم او را می شناختند و دو دل بودند، نمی دانستند او کلی است یا خیر.
  یک مسابقه هم در تهران و در مقابل بوکسوری به نام کاظمی برگزار کرد.
مسابقه نبود، ما گفتیم لخت شود و یک بازی کند.کاظمی (حریفش) هم فقط دفاع می کرد که مشت نخورد. چه کسی می توانست مقابل کلی بایستد؟ او سه بار قهرمان المپیک شده بود، یک بار هم رفتیم شهریار و قرار شد کلی را ببریم به یک مراسمی، تدارک خوبی چیده شد. خانم هایی که آنجا بودند همه چادر مشکی داشتند، تا کلی وارد شد بلند شدند و او هم به فارسی گفت: خیلی خوب، خیلی قشنگ. فارسی را خوب یاد گرفته بود. به من گفت سه تا از این چادرها برای همسر و فرزندانم می خواهم، ما هم گرفتیم و به او دادیم.  یک بار هم به هتلی رفته بودیم که شام بخوریم. یکی داشت تار می زد، رفت تار را از او گرفت و زد.
  بلد بود بنوازد؟
بله، خوب هم می نواخت. عجیب بود. آدم باهوشی بود، قلیان هم می کشیدند آمد یک کام قلیان کشید و گفت این دیگر چیست؟
  خیلی عجیب است که شخص دیکتاتوری مثل صدام به خواسته های کلی احترام می‌گذارد.
بار دومی که آمد، رفت با صدام صحبت کرد که اسرای ما را آزاد کند. خیلی مشهور و قابل احترام بود و باعث شد جمعی از اسیران ما آزاد شوند. شخصی که تمام المپیک ها دعوت می شود قطعا آن‌قدر اعتبار دارد كه کسی نتواند حرفش را زمین بیندازد.
  در نهایت اما پارکینسون او را از پا انداخت.
با پارکینسون 20 سال جنگید، معمولا کسی که پارکینسون می گیرد دو، سه سال بیشتر دوام نمی‌آورد ولی او در نهایت بعد از 20 سال فوت کرد. ما هم می خواستیم برای او مجلس بگیریم ولی نتوانستیم چون شرایط مهیا نبود، یعنی جایی نبود که بتوانیم از هوادارانش پذیرایی کنیم، در فضای باز هم نمی شد مجلس را برگزار کرد، به همین دلیل چند حجله و بنر زدیم و تسلیت گفتیم.
  موضوعی هم که این روزها دست به دست می شود این است که او یک بار به جاذبه زمین غلبه کرده است.
او زرنگ بود، جوری می ایستاد که همه فکر می‌کردند روی هواست، کارهایی می کرد که همه این‌گونه فکر می کردند ولی همه این ها از باهوشی اوست.
  کلا آدم ضد جنگی بود.
روزنامه کیهان دعوتش كرد و با او مصاحبه کرد. آن موقع جنگ بوسنی و هرزه گوین هم بود، پرسیدند نظرت راجع به جنگ چیست؟ یک عکس امام (س) آنجا بود، به عکس اشاره کرد و گفت نظر من و نظر امام (س) یکی است. گفت آن ها کشور اسلامی هستند و جنگ شان با هم صحیح نیست.
  این اواخر چرا به ایران نیامد؟
حضور او در ایران خیلی هزینه داشت، بودجه ما آن‌قدری نبود که بتوانیم دوباره او را به ایران بیاوریم، ماشین و اسکورت لازم بود، بالاخره آدم معروفی بود و باید از او کاملا پذیرایی می کردیم.

لیلا علی در کنار پدرش محمدعلی کلی
لیلا علی در کنار پدرش محمدعلی کلی


  اولین باری که آمد استقبال تان مناسب شأن او بود؟
آن موقع برایش بنز گرفتیم و اسکورت گذاشتیم، کلی هزینه کردیم و پذیرایی خوبی از او کردیم چون آدم کوچکی نبود.
  یادتان هست که هزینه ها را از کجا تامین کردید؟
از برخی کمک گرفتیم که هزینه ها را تامین کنند، پولی نگرفتیم ولی مثلا یکی را فرستادیم که ماشین بگیرد، هتل نصف قیمت حساب کرد و همه این ها باعث شد که پذیرایی خوبی از او داشته باشیم.
  می گفتند همسر چهارمش در اواخر عمرش خانواده او را طرد کرده بود.
من چیزی درباره همسر چهارمش نشنیده ام، خیلی به خانواده اش علاقه داشت و از ایران هم چادر برای آن ها گرفت، دخترش هم همان‌طور که می دانید قهرمان دنیاست.
  شاید یکی از برنامه های خوب این باشد که خانواده کلی را به ایران بیاوریم.
باید بررسی شود، به هر حال هزینه دارد، الان دنبال آدرس شان هستیم که پیام تسلیت به آن ها بدهیم. این نرم افزارهای شبکه های اجتماعی قابل استناد نیستند و شاید پیام هایمان را نخوانند.
  چه کسی آن روزها از او دعوت کرده بود که به ایران بیاید؟
آن روزها خیلی سخت نبود، ایشان شیکاگو زندگی می کرد و خودش تمایل داشت به ایران بیاید. آدم صلح‌طلبی هم بود، ایشان چند سال در زندان بود و به این واسطه خیلی محبوب شد. برای همین صلح‌طلبی‌اش تمایل داشت به ایران هم بیاید. به وسیله کاردارمان از او دعوت کردیم و آن ها هم هماهنگ کردند که به ایران بیاید. دفعه دوم هم خودش بلد بود چه کار کند، آمد و رفت با صدام صحبت کرد.
  ویژگی بارزی که از او دیدید چه بود؟
هرچه از او دیدم به یادم مانده است، خیلی انسان عاطفی و خوبی بود، اصلا قیافه نمی گرفت و مثل برخی نبود که خودش را گم کند. به من می گفت رییس (می خندد).
خاطره جالبی از او دارید؟
آن موقعی که بازی می کرد ما کوچک بودیم، تا سحر می نشستیم كه بازی های کلی را تماشا کنیم. هیچ ضعفی نداشت، این بازی ها همه برای ما خاطره بود. قهوه خانه‌ها هم نصف شب مغازه ها را باز می کردند تا مردم بیایند و بازی های او را تماشا کنند.

احمد ناطق نوری
احمد ناطق نوری




درگیری مجیدی و شمقدری بر سر “آفتاب و عشق”

سینماژورنال: مستند سینمایی “آفتاب و عشق” به کارگردانی جواد شمقدری اولین فیلم مستند درباره ارتحال امام است که سالهای ۱۳۶۹ ، ۱۳۷۰ و ۱۳۷۱ همزمان با نیمه خرداد، در سینماها اکران شد و پس از آن هرساله به همین مناسب از شبکه های مختلف سیما پخش گردید.

به گزارش سینماژورنال به تازگی گفتگویی برگرفته از کتاب “در قلمرو دیدار” که کتابی درباره زندگی و آثار مجید مجیدی است منتشر شده که در این گفتگو مجیدی به گلایه از حجت الاسلام زم پرداخته که اجازه نداد وی کار ساخت این فیلم را به انتها برساند و فیلم را برای تکمیل به جواد شمقدری دید.

انتشار این گفتگو با واکنش جواد شمقدری مواجه شده است

ابتدا متن گفته های مجید مجیدی درباره “آفتاب و عشق” را بخوانید:

من بلافاصله بعد از دریافت خبر فوت امام، راهی حوزه هنری شدم. بچه ها همگی ماتم گرفته بودند نشسته بودند و گریه می کردند. همانجا به نظرمان آمد که این اتفاق تاریخی باید ثبت شود . بعدهم من همراه با یک فیلمبردار، با دوربین، به طرف جماران و بعد هم به محل دفن امام رفتیم و ۵ شبانه روز به شکل ممتد مشغول فیلمبرداری بودیم و خانه نمی رفتیم. لحظات وروزهای سختی بود. دوربین را روی کانتینر کار گذاشته بودیم و وقتی پیکر امام مثل یک قدیس روی دست ها می چرخید فیلم می گرفتیم. انگار که قیامتی به پا شده بود.
من به عنوان کارگردان آن چه را که در ذهنم بود به درمنش انتقال می دادم تا بعد بتوانم در استودیو آن را باز بسازم. بعد از فیلمبرداری من برای خودم برنامه ای ریختم تا بتوانم با گرفتن نماهایی مختلف، یک فیلم متفاوت با آنچه که درتلویزیون پخش شده بود بسازم اما یک روز که به حوزه هنری آمدم، گفتند قرار است تصویرهایی که شما گرفته اید را جواد شمقدری کامل کند!
از این که راشهای من را گرفته بودند و قرار شده بود که هیچ اقدامی درباره آنها نکنم با اعتراض نزد محمدرضا تخت کشیان رفتم و بعد از جویا شدن علت فهمیدم که دستور آقای زم بوده است. حدود ۴۰حلقه فیلم گرفته بودم اما کم لطفی آقایان، تمام زحماتم را بر باد داد. حتی آقای شمقدری یک اجازه کوچک از من نگرفت و در نهایت، بخشهای گرفته شده، درهم ادغام شدند و با عنوان “عشق و آفتاب”….
راستش احساس می کنم یک واقعه تاریخی که ماده خام بسیار خوبی داشت به هدررفت و به یک فیلم معمولی ژورنالیستی تبدیل شد که نمونه هایش در آن روزها زیاد از تلویزیون پخش می شد

واکنش جواد شمقدری به گفتههای مجیدی هم چنین است:

همين كه مجيدي افسوس مي خورد كه ای کاش اين كار مال او بود جاي شكرگذاري دارد.

هفت ماه اين كار روي زمين مانده بود. نه مجيدي و نه كس ديگر سراغش نيامد من هم بعد از آن بود كه به سراغ اين كار آمدم. در اين فيلم آنچه مهم است اسكلت و فيلمنامه و روش كار است كه اين ديگر مال خود من هست.

ضمنا هفتاد درصد پلان‌ها باز متعلق به من هست. تنها پلان هاي لانگ‌شات ثابت مال دوربيني است كه مجيدي كنار دست محمد درمنش فيلمبردارش ايستاده بود. غير از ما دو گروه، چهارگروه ديگر فيلمبرداري داشتند و بخشي از تصاویر هم از آرشيو است. حالا ببينيد ادعاي مجيدي چقدر رنگ حقيقت دارد.
مجيدي در فيلم مستند استعدادي ندارد و براي همين هم حوزه هنری كار را به او نسپرد. كار مستند او در خصوص امام رضا(ع) گواه اين واقعيت است.




این جشنواره میزبان لبخندهای امام خمینی(ره) می‌شود+عکس

سینماژورنال: همزمان با برگزاری نخستین جشنواره فیلم روح الله، نمایشگاه عکسی با عنوان «لبخند روح الله» برگزار خواهد شد.

به گزارش سینماژورنال تصاویر مختلف و متعددی از بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران وجود دارد که مقاطع مختلف و مهمی از زندگی ایشان همچون دستگیری،تبعید، مبارزه، بازگشت دوباره به ایران و مقاطع مختلف تاریخ پس از انقلاب را روایت می کند.

همه این تصاویر در آرشیو موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) وجود دارد.

حالا در آستانه برگزاری جشنواره فیلم های یک دقیقه ای از سوی این موسسه، امکانی فراهم شده تا با بررسی دوباره این تصاویر، گلچینی از آن ها انتخاب و در معرض دید قرار گیرد.

در بررسی تصاویر مذکور گذشته از ارزش تاریخی برخی از آن ها، یکی از نکات مهم که مورد توجه واقع شد، تصاویر چهره خندان امام در مقاطع مختلف و حتی روزهای سخت و دشوار بود و بر همین اساس، برگزار کنندگان تصمیم گرفتند این تصاویر را در قالب نمایشگاه عکسی با همین نام در معرض دید مخاطبان قرار دهند. این نمایشگاه عکس در حاشیه نمایش فیلم های جشنواره در سالن های نمایش دهنده برپا خواهد شد. بسیاری از این تصاویر برای اولین بار به صورت عمومی منتشر می شود.

این رویداد، خرداد ماه امسال به دبیری «محمد آفریده» در تهران و سیزده شهر دیگر برگزار می‌شود. معاونت هنری موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) برگزار کننده اصلی این جشنواره است و شبکه مستند، انجمن سینمای جوانان ایران، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، دانشگاه آزاد اسلامی، بنیاد شهید و امور ایثارگران، روزنامه اعتماد،بنیاد سینمایی فارابی و عروج فیلم در برگزاری آن مشارکت دارند.

امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره) و سیداحمد خمینی



رونمایی از گاف برخی خبرگزاری‌ها درباره بازیگر تازه درگذشته+عکس

سینماژورنال: درگذشت ولی ا.. مومنی بازیگری که در “سردار جنگل” امیر قویدل در نقش میرزاکوچک خان و در سریال “آفتاب و زمین” جواد شمقدری نقش پدر امام خمینی(ره) را بازی کرده بود با یک گاف چشمگیر از سوی برخی رسانه ها مواجه شد.

به گزارش سینماژورنال این رسانه ها که در میان آنها چند خبرگزاری شناخته‌شده هم به چشم می‌خورند به اشتباه از مومنی به عنوان بازیگر نقش امام خمینی(ره) نام بردند در صورتی که در هیچ کدام از فیلمها یا سریالهای تلویزیونی مومنی چنین نقشی را ایفا نکرده بود.

این گاف رسانه ای از آن جا شکل گرفت که تصویر تست گریم مومنی برای بازی در نقش امام خمینی(ره) در سریالی با نام “سالهای حادثه” در فضای مجازی منتشر شده و این رسانه ها را به اشتباه انداخت.

ایشان برای نقش امام(ره) تست گریم شد اما به دلیل مشکلات خانوادگی نتوانست بازی کند

سعید چاری کارگردان جوان “سالهای حادثه” با اشاره به این گاف رسانه ای به سینماژورنال گفت: مرحوم ولی ا.. مومنی برای نقش امام خمینی(ره) تست گریم شد و نتیجه گریم هم مثبت بود که منجر به عقد قرارداد شد اما درست روزی که فیلمبرداری در لوکیشنهایی واقع در دماوند شروع شد ایشان از حضور در کار انصراف داد.

وی درباره دلیل انصراف وی از بازی در این نقش بیان داشت: ایشان علاقه زیادی به ایفای نقش داشت اما به دلیل پاره ای مشکلات خانوادگی نتوانست به موقع جلوی دوربین برود و به این ترتیب قراردادش فسخ شد.

سعید چاری که به تازگی یک فیلم پرحاشیه به نام “فیلسوفهای احمق” را ساخته افزود: بعد از جدایی مومنی از پروژه این محمد آزادی بود که برای نقش امام خمینی(ره) تست گریم شد و در نهایت این بازیگر جایگزین مومنی شد.

این کارگردان با اشاره به گاف رسانه ای شکل گرفته در این رابطه به سینماژورنال اظهار داشت: متأسفانه برخی از رسانه ها برای پیدا کردن اسناد مربوط به اخبار دقت لازم را صرف نمی کنند و همین باعث می شود که یک اشتباه را رواج می دهند.

ولی ا.. مومنی با تست گریم امام خمینی
ولی ا.. مومنی با تست گریم امام خمینی(ره)
محمد آزادی در نقش امام خمینی
محمد آزادی در نقش امام خمینی(ره)



درگذشت بازیگر نقشهای “میرزا کوچک خان” و پدر امام خمینی(ره)+عکس

سینماژورنال: ولی‌ا.. مؤمنی بازیگر پیشکسوت سینمای ایران که این روزها در حال ایفای نقش در سریال “معمای شاه” بود بر اثر سکته قلبی درگذشت.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر که آخرین بار در سریال “معمای شاه” در نقش «آژان» و مأمور سفارت شوروی مقابل دوربین رفته بود، قرار بود چهارشنبه نهم دی ماه در شهرک سینمایی غزالی مقابل دوربین برود که متأسفانه درگذشت.

ولی ا.. مومنی زاده 1322 اردبیل بود و از سال ۱۳۴۷ وارد دوبله شدند و معاصر گویندگانی چون ژرژ پطرسی، جواد پزشکیان، مرحوم خسرو شکیبایی و فریبرز صالح بود.

ایفای نقش میرزا کوچک خان امیر قویدل

مومنی بازیگر نقش اصلی “میرزا کوچک خان جنگلی” در فیلمی به همین نام ساخته امیر قویدل بود. او علاوه بر هنر هفتم در هنر خوشنویسی نیز دارای ذوق و مهارت بود.

“افعی”، “دمرل”، “دل و دشنه” و “عروس حلبچه” از جمله فیلمهایی بودند که مومنی در آنها ایفای نقش کرده بود.

آخرین کار سینمایی او “بشارت منجی” ساخته نادر طالب زاده بود.

“سربداران”، “پهلوانان نمی میرند”، “ولایت عشق” و “مختارنامه” از جمله کارهای مومنی در تلویزیون بودند.

بازیگر نقش پدر امام(ره)

ولی ا.. مومنی در اواخر دهه هفتاد در سریال “آفتاب و زمین” به کارگردانی جواد شمقدری و تهیه کنندگی علیرضا سجادپور نقش پدر امام خمینی(ره) را ایفا کرده بود.

آن سریال بخشهایی از زندگی پدر امام و شرح مبارزات ایشان را روایت می کرد و البته بعدتر یک نسخه سینمایی از آن سریال هم استخراج شد.




كانديداتوري سيدحسن خمینی پاي بهروز افخمي را هم وسط كشيد+عکس

سینماژورنال: اعلام آمادگی سیدحسن خمینی نوه امام خمینی(ره) برای حضور در انتخابات مجلس خبرگان رهبری و نام نویسی وی سبب ساز آن شده است که بسیاری از رسانه های سیاسی به ارائه تحلیلهای مختلف در این باره دست زنند.

به گزارش سینماژورنال یکی از تازه ترین واکنشها نسبت به این کاندیداتوری از سوی محمدصادق کوشکی رخ داده؛ همان چهره ای که در جریان توقیف فیلمهای دارای پروانه نمایش در سال 91 از سوی حوزه هنری یکی از سردمداران حمایت از این توقیف بود.

کوشکی با نگارش یادداشتی در سایت اصولگرای “الف” ضمن طرح سوالاتی از سیدحسن خمینی تعریضی هم زده است به فیلم “فرزند صبح” بهروز افخمی.

این چهره منتسب به جریان انصار حزب ا.. با اشاره به بودجه هنگفتی که هزینه تولید فیلم بلاتکلیف “فرزند صبح” شده آورده است: هزینه هایی که موسسه تحت امر شما برای فیلم “فرزند صبح” انجام داده چقدر است؟ سرنوشت این فیلم به کجا انجامید؟ آیا بودجه ای که از جیب فقرا، ایتام، زنان بی سرپرست و نیازمندان کشور درآمده و در اختیار شما و موسسه تنظیم و نشر قرار گرفته باید برای ساخت فیلمی هزینه شود که فارغ از کیفیت نازل هنری و عدم تعهد به آبرو و اعتبار حضرت امام(ره)، امکان نمایش عمومی هم پیدا نکند؟ اگر قرار بود بودجه این فیلم از جیب خودتان تأمین شود باز هم چنین هزینه ای صورت می گرفت؟

فرزند صبح
نمایی از “فرزند صبح”



نویسنده “اتوبوس شب”: آیا ماجراي “آدم برفي” براي “رستاخیز” تكرار نخواهد شد؟ /چگونه بچه مسلمان خودمان را در نقش مقدسين برنمي‌تابيم ولي هر روز در دل‌مان بازي آنتوني كويين در نقش “حمزه(ع)” را ستايش می‌کنیم؟

سینماژورنال: تازه ترین چهره ای که نسبت به اتفاقات پیرامون “رستاخیز” واکنش نشان داده است حبیب احمدزاده است.

به گزارش سینماژورنال احمدزاده که یکی از نویسندگان حوزه ادبیات داستانی به شمار می رود و البته در نگارش فیلمنامه آثاری چون “اتوبوس شب” و “پنجاه قدم آخر” نقش داشته با نگارش یادداشتی که در “اعتماد” منتشر شده از یک طرف به مرور خاطراتی از دوران کودکی خود پرداخته و از طرف دیگر از منتقدان اکران “رستاخیز” خواسته است منویات مقام معظم رهبری درباره نمایش چهره معصومین(ع) در عرصه تصویر را فصل الخطاب قرار دهند.

سینماژورنال متن کامل یادداشت احمدزاده را ارائه می دهد:

در گذشته

«در تاريخ آورده‌اند هنگامي كه سلطان محمد فاتح با قشون بي‌شمار، به قصد فتح قسطنطنيه از دست مسيحيان، به دروازه‌هاي آن شهررسيد، هيچ‌كس را در حال محافظت از شهر نيافت، متحير از خبرچينان سپاه دليل پرسيد، از دور گنبد كليساي بزرگ اياصوفيه را نشانش دادند و گفتند كه همه، از شاه و وزير و امرا و عالمان و مردمان مسيحي در آنجا گرد آمده و بحث گذارده‌اند كه آن زخم مشهور، بر تن ناسوتي مسيح(ع) وارد شده يا بر تن لاهوتي آن عظيم؟ سلطان محمد، چون چنين شنيد توپي فراخواند و گلوله‌اي مستقيم حوالت گنبدكرد كه سخت بر آن اصابت نمود. و چنين ندا در داد كه:

اكنون هم بر لاهوتشان خورد و هم بر ناسوتشان.

و سخت دستور فتح داد و بدين‌سان قسطنطنيه مقام سلطان عثماني گشت.»

و اما امروز

دو هفته پيش مراسم نمازجمعه تهران و سخنان خطيب محترمش را گوش مي‌كردم كه نقل به مضمون به هر دو گروه موافقان و مخالفان «برجام» توجه و تذكر مي‌داد كه از نگاه «صفر و صد»ي به توافقنامه هسته‌اي بپرهيزند و در انتها، به عنوان فصل‌الخطاب، موضع رهبري را مصداق عمل بگيرند. ناگهان به ياد اين موضوع افتادم كه در امر فرهنگ، فصل الخطاب كيست؟

خاطره‌اي نقل كنم تا بهتر مقصودم را برسانم.

پيش از انقلاب و در عنفوان نوجواني در شهر آبادان، زادگاهم دو فرهنگ در ستيز كامل بودند؛ يكي فرهنگ مسلط استعمار انگليسي‌ها در مناطق شركت نفتي با تمام جوانب ظاهري و ديگري فرهنگ سنتي و بومي مردمي در مناطق غير كه دلبسته آيين‌هاي خود بودند.

ما نيز به عنوان نوجوان و به علت آنكه از امكانات شركت نفت به كلي محروم بوديم، در كوچه‌ها پا به توپ پلاستيكي بوديم؛ توپي كه با افتادنش در جوي‌هاي روباز پر از لجن، پاهاي برهنه ما را نيز آلوده و به قولي نجس مي‌كرد.

محله ما مسجدي داشت كه مزين به نام صاحب‌الزمان(عج) بود و پيش‌نمازي معروف به شيخ عبدالستار اسلامي و خادمي پير كه با آنكه درس طلبگي نخوانده بود، او را ملا احمد صدا مي‌زدند. يادم مي‌آيد كه تابستان‌ها از كله صبح تا هنگام تاريكي هوا فوتبال بازي مي‌كرديم و تنگ غروب، هم آنان كه دل در گرو دين و نماز داشتند و هم آنهايي كه براي رفع تشنگي به دنبال آب سرد كن مسجد بودند، همگي با پاي برهنه قصد ورود به مسجد مي‌كرديم، ملا احمد خدابيامرز سر مي‌رسيد و با نگاه به پاهاي لخت و كثيف ما چاره از قبل كرده، شيلنگ لاستيكي را از نخستين شير و لوله آب كنده و جانانه همچون يك ماتادور به جمع ما مي‌زد و ما را از دور و بر مسجد دور مي‌كرد تا به خيالش حياط مسجد را از ناپاك شدن دور و مبرا نگه دارد. يادم است بي‌بي خدابيامرزم نيز بسان ملا احمد، هميشه قرآن خانه پدر بزرگ را از دسترس بچه‌ها در بالاترين طاقچه مي‌گذاشت تا خداي ناكرده با دست ما بچه‌هاي بي‌وضو نجس نشود. خلاصه اين عمل ملا‌احمد ما ادامه داشت تا روزي كه شيخ عبدالستار پيش‌نماز براي كاري از كنار مسجد گذشت و تاراندن بچه‌ها توسط شيلنگ را ديد. ملا احمد را صدا زد و آهسته چيزي در گوشش گفت و بعد خود بچه‌ها را صدا زد و وارد مسجد شد شيلنگ را به لوله زد و آب را در پاشويه روي پاي بچه‌ها گرفت و همزمان كه با بچه‌ها شوخي كرده و گرم مي‌گرفت، پاي‌شان را شست و بعد از آن هم خودش، پايين در مسجد و محل اوليه ورود بچه‌ها را با آب شست و طاهر كرد.(با آنكه اصل ناپاك بودن آب آن جوي‌ها، به سبب روان بودن و داشتن سيستم فاضلاب شهري در آبادان آن روزها و نريختن به اين جوي‌ها نيز، جاي تشكيك بسيار دارد ولي به هر حال احتياط آلوده نشدن و نه نجس قطعي بودن كاري لازم به شمار مي‌آمد). بعدها و در جريان انقلاب اسلامي و دفاع و محاصره شهر، بسياري از اين بچه‌هاي ديروز مسجد به شهيداني همچون سه برادران شهيد پرورش و عبدالحميد و عباس زارع و… تبديل شدند. دقيقا مشكل امروز برخورد ما با مقوله فرهنگ و هنر و هنرمند(هرچند با كمي تفاوت) در همين دو روش نهفته است.

لحظه‌اي فكر كنيم كه من و شماي نويسنده، كارگردان يا هر هنرمند عوام الناس ديگري، از درد دينداري(و يا حتي مقداري انتفاع حلال مادي) مي‌خواهيم قطعه‌اي از تاريخ اسلام را نوشته يا به تصوير درآوريم. بودجه‌اي از خيرين دلسوز و معتمد جمع‌آوري كرده تا با نظر آنان در امر فرهنگ با دشمنان دين خدا مبارزه شود و حتما عقل‌مان هم مي‌رسد كه با صاحبنظراني در اين باب مشورت كنيم. پس متن مورد‌نظرمان را به بسياري افراد مي‌دهيم تا بخوانند، سپس تذكرات و راهنمايي‌ها را جمع‌آوري كرده، با توجه به تضاد ظاهري آراي اين صاحب‌نظران با هم، باز هم همه گونه محكم كاري‌ها را انجام مي‌دهيم، اما بعد باز هم !!!!!… …

خلاصه اينكه، آنچه امروز بر سر فيلم رستاخيز آمده، بيشتر از برون است تا از درون فيلم. بزرگان براي حفظ حرمت دين و ائمه اطهار، فتاوايي از قديم داشته‌اند كه تاكنون بر ديده منت بوده. اما اكنون فتاواي جديدي در كار آمده كه به همان اندازه فتاواي قديم، گران سنگ و قابل تاملند. مانند همين فتواي رهبري كه در پاسخ استفتاي تهيه كننده فيلم رستاخيز به ايشان گفته‌اند:

پرسش: صورتگري يا صحنه‌سازي از زندگاني حضرت محمد(ص) يا ديگر پيامبران گذشته يا معصومين(ع) يا هر راز و رمز مقدس تاريخي و نشان دادن آنها بر پرده سينما يا صفحه تلويزيون يا صحنه تئاتر و غيره جايز است؟ ١

پاسخ: اگر مستلزم توهين يا نسبت باطلي به آن حضرات(عليهم السلام) نباشد، في‌نفسه اشكال ندارد.

و يا حتي اين نظر امام راحل(ره):

پرسش: آيا تشبه به اهل بيت عليهم السلام در نمايش و تعزيه و غير آن جايز است؟

امام خميني رحمه‌الله: با مراعات احترام آنان جايز است. ٢

حال بر سر دوراهي بين اين فتاواي جايز(با قيد شرط) و نيز فتاواي(حرمت بلاشرط)، چگونه هنرمند ما همچون آن كودكان فوتبال باز، هم راه به مسجد باز كند و هم ناخواسته اين مكان مقدس را نيالايد؟

آيا تشخيص اوليه اين كار، واقعا برگردن هنرمند است؟ چرا كه او نمي‌تواند اين تناقض را درك كند كه چگونه صدها سال در تعزيه‌ها، نمايش چهره امام حسين(ع) و حضرت عباس(ع) بلامانع بوده و همين تعزيه‌ها در تلويزيون قابل نمايش بوده‌اند، ولي همين كار با وجود فتاواي موجود، در سينما ضد دين تلقي مي‌شود. اگر اشكال و خدشه‌اي كه بعضي دوستان به تفاوت تعداد بينندگان يك فيلم اينچنيني با گستره جهاني و محدوديت آن در يك تعزيه در يك روستا و شهر كوچك محلي را عنوان مي‌كنند را قبول كنيم و آنكه از آن پس با شنيدن نام اين بزرگواران، چهره بازيگر نقش سينمايي‌شان در ذهن تداعي مي‌شود، بايد به اين سوال هم پاسخ دهيم كه چگونه بچه مسلمان خودمان را در نقش مقدسين برنمي تابيم ولي هر روز در دل‌مان بازي آنتوني كويين در نقش حمزه(ع) را ستايش كرده و از تداعي يك بازيگر هاليوودي درنقش عموي بزرگوار پيامبر، در ذهن اين‌گونه ننگ به‌خود راه نمي‌دهيم؟ آيا اين داستان همراهي با «تشبه» در تعزيه و تنبيه آن در سينما، مصداق آن حديث معروف رطب خوردن و منع رطب كردن نيست؟

دوست ديگري از تخفيف ماجراي كربلا در اين فيلم سخن مي‌گفت، سوال اين است كه آيا تمام جن و انس تاكنون توانسته‌اند از پس برآوردن ماجراي كربلا در مقام خود، بدون صدها فرسنگ نزول و تخفيف برآيند؟ آيا يك مداح يا يك ذاكر اهل بيت، ادعايي چنين دارد كه از پس تام و تمام روايت برآمده؟ آيا جز دل امام حسين(ع) و حضرت زينب(سلام‌الله‌عليها) عين دقيق ماجراي كربلا را كسي از علما تا عوام، ادعاي دانستن و فهم دارد و حتي جرات اين مدعا را بر زبان آوردن؟ آيا اين‌گونه فيلم‌ها در اوايل راه و حركت در مقابل سينماي دشمنان نيستند كه حتما با اشكالاتي هم مواجهند؟ آيا صرفا به خاطر كامل و تام نبودن، بايد اجازه جسارت و تجربه را از خودي‌ها گرفت؟ آيا در دفاع مقدس نيز با همين بهانه‌ها و عناوين، بايد هزاران خطر را در راه رزمندگان مي‌شمرديم و عمليات‌ها را به كل لغو مي‌كرديم‌؟

ياد همه ما هست كه سريال فاخر و بي‌حاشيه و زيباي امام علي(ع) به خاطر همين محدوديت‌ها و ديده‌نشدن شخصيت‌هاي مثبت ملموس و دست‌بسته بودن كارگردان آن بود كه در حين و پس از اتمام نمايش‌اش بيشتر تكيه كلام شخصيت‌هاي منفي مثل قطام و وليدش در اذهان مخاطب باقي ماند! تا حتي مالك‌اشتر. آيا اين، خسارت محسوب نمي‌شود؟

شايد نخستين مشكل ماجراهاي به وجود آمده در مراحل ساخت و نيز نمايش اين‌گونه فيلم‌ها و از جمله رستاخيز، از نبود ستاد كار جمعي در حوزه فرهنگ ناشي مي‌شود تا هنرمند حيران دفاتر نشود و حرف اول و آخر را از جايي مورد وثوق بشنود. شايد بگوييم كه به هرحال هر آنچه بود، گذشت. ولي همگي بايد بدانيم و بپرسيم حق‌الناس آن جماعت بيرون از ايران كه به سربازان فرهنگي نظام اعتماد كرده و دارايي‌هاي خود را بي‌چشمداشت و به نذر نهضت امام حسين(ع) به پاي اين پروژه ريخته‌اند، چگونه و چيست؟ آيا ديگر اعتمادي در كار خواهد بود تا دوباره چنين شود؟ مسووليت جوابگويي اينان را در دنيا و آخرت چه كسي برعهده خواهد گرفت؟ آيا مدتي بعد و پس از اين همه خسارت، ماجراي فيلم(آدم برفي) براي اين فيلم تكرار نخواهد شد؟ آيا مي‌دانيم كه ماجراي ساخت فيلم معروف(محمدرسول‌الله) مصطفي العقاد نيز همين‌گونه بود و اگر امام موسي صدر به عنوان رياست مجلس اعلاي شيعيان لبنان در مقابل سيل هجمه‌ها نايستاده بود، اكنون صدا و سيماي ما در ده‌ها مناسبت ديني، در اين
سي و اندي سال، اثري مناسب براي پخش نداشت.

ولي فصل‌الخطاب!

يادم است كه در يكي دو ماه پس از پذيرش قطعنامه و پايان جنگ، امام راحل(ره) با تغيير شرايط بازي شطرنج از يك بازي قمار‌گونه به يك بازي صرفا فكري، رفع حرمت آن را اعلام كردند. همان زمان بعضي از عزيزان، اين فتوا را بر‌نتافته و نظر مخالف خود را اعلام كردند و حتي در بحثي طلبگي از ايشان خواستند در اين موضوعات كوچك وارد نشوند. اما امام جوابي محكم به‌آنان دادند و غائله ختم به خير شد. امروز ما هنرمندان هم چشم به فصل‌الخطاب خود يعني رهبر كشور و انقلاب‌مان داريم. در زمانه‌اي كه داعش‌ها فرزندان‌مان را و دولت‌هاي غربي با فرهنگ مادي‌شان سنت‌ها و روياهاي ما را گردن مي‌زنند، ما همان كودكاني هستيم كه پاي در مسجد ايستاده‌ايم تا كسي محبت‌مان كند و راه ورود نشان‌مان دهد. سوال من از مسوولان محترم و حتي حوزه علميه قم آن است كه چرا همچون مساله هسته‌اي و بر پايه سخنان خطيب محترم جمعه تهران، با حفظ احترام به سليقه ديگران، فتواي رهبري را مبناي عمل حكومت قرار نمي‌دهيم تا من عوام فرهنگي نيز در اين تناقضات، سرگردان نشده و حال‌افسرده، كار را رها نكنم؟

بدانيم عدم حل مشكل امثال فيلم رستاخيز در زمان درخور، نشان دادن چراغ قرمز به تمام كساني است كه مي‌خواهند در آينده در اين راه مقدس كاري كنند. شايد اگر آن روز شيخ عبدالستار اسلامي بزرگوار به داد آن كودكان نمي‌رسيد و خود پاي آنان را نمي‌شست، هرگز آن رادمردان نيز با معارف اسلامي آشنا نشده و امروزه نام شهيد بر پيشوند اسم زميني‌شان نمي‌نشست. يا دقيق‌تر از قول مشهور امام موسي صدر بگويم كه گفته‌اند مشكل ما در آن است كه هميشه در جست‌وجوي آنيم كه پيامبر و ائمه درگذشته چه مي‌كردند، در حالي كه سوال درست‌تر آن است كه اگر امروز اين بزرگان در ميان ما زندگي مي‌كردند، در مقابل مصايب و مشكلات امروزين چه برخورد و راه‌حلي داشتند؟

آيا در زمانه‌اي كه هزاران هزار مسلمان در كشورهاي يمن، سوريه، بحرين، ليبي و فلسطين در پناه قطعنامه‌هاي ابرجنايتكاران(در شوراي امنيتي فقط براي دزدان) كشتار شده و نواميس ما مسلمين در بازارهاي افراطيون داعشي وابسته به اسراييل به كنيزي جنسي فروخته مي‌شوند، آيا درد حضرت عباس(ع)، علمدار سپاه غيرت امام حسين(روحي فداه) را به اين فرعيات متوجه دانستن، توهيني تمام‌قد به آرمان‌هاي اين بزرگمرد نيست؟ واقعا درد آن عباس دشت كربلا در امروز كدام است؟

به هرحال بايد بدانيم كه دشمنان با تخريب اعتماد مردمان به قوانين و تصميمات نظام، درصدد خشكاندن ريشه‌هاي اميد در دل مسلمانان جهان نسبت به اين شجره طيبه هستند كه امام راحل(ره) حفظ آن را از اوجب واجبات دانستند.

به هرحال ما موسايي داريم كه در كنار نيل حوادث واقعي(و نه اين نيل خودساخته) تاكنون راه نشان‌مان داده و مي‌دهد پس چرا همگان از سينماگر، مداح، مسوول و عالم و فاضل، در اين مورد، فصل‌الخطابش ندانيم؟

پي نوشت:

١- پايگاه اطلاع‌رساني دفتر مقام معظم رهبري – شماره استفتاء، ٤١٣٥٧٨.

٢- احكام خانواده، عبدالرحيم موگهي، طبق فتواي امام خميني رحمه‌الله، ص ٣٣٦.




روایت “کارآگاه علوی” از دیدار با امام خمینی(ره) و پاسخ عجیبی که امام(ره) به پرسش وی داد

سینماژورنال: احمد نجفی بازیگر سرشناس سینمای ایران در دولت قبل تا حضور در شورایعالی سینما پیش رفت و البته برای شرکت در انتخابات شورای شهر هم کاندیدا شد.

به گزارش سینماژورنال دو سال و اندی بعد از روی کار آمدن دولت جدید نجفی که بسیاری او را بخاطر ایفای نقش کاراکتر “کارآگاه علوی” در مجموعه “کارآگاه” می شناسند کم کارتر از همیشه شده است.

او در گفتگویی تفصیلی که با “تماشاگران امروز” در کنار ارائه پاره ای نقطه نطرات درباره اوضاع سیاسی کشور و منطقه کمبود پیشنهادات خوب را دلیل کم کاری اش در عرصه بازیگری دانسته است.

در این گفتگو نجفی خاطره جالبی را هم از دیدار با امام خمینی(ره) در نوفل لوشاتو بیان کرده است. به گزارش سینماژورنال وی در این باره می گوید: من در نوفل لوشاتو بودم و با امام(ره) 20 دقیقه دیدار داشتم. شانسی آقای عراقی مرا در میان 40 نفر دید؛ حالا یا قدم بلند بود و یا چشمم سبز بود. گفت میخواهی امام را ببینی؟ گفتم بله، گفت بیا برو ببین.

پدرم گفت درس را ول نکنی بروی در شلوغ بازی و تظاهرات و …

نجفی در توصیف فضای دیدار با امام می افزاید: یک لامپ 60 روشن بود و امام آن گوشه روی یک پوستین نشسته بود. یک لیوان آب و یک کاغذ هم دستش بود. من تازه پدرم یک ماه و نیم بود مرحوم شده بود و از من قول گرفته بود چون می دانست سرم درد میکند برای سیاست؛ پدرم گفت درس را ول نکنی بروی در شلوغ بازی و تظاهرات و …

وی ادامه می دهد: شهریور 57 بود و تظاهرات ها تازه شروع شده بود. به من گفت قول بده، منم گفتم حالا شما خوب شو چشم! همین را از امام(ره) پرسیدم که برگردم به ایران برای انقلاب یا نه.

امام(ره) گفت: مرا در آن دنیا با یک سید دیگر روبرو نکن

بازیگر آثاری چون “دندان مار” و “گروهبان” و “سگ کشی” درباره جواب امام(ره) به خودش بیان می دارد: امام(ره) بسیار جواب عجیب و غریبی به من داد.  من از همان جا فهمیدم این آدم درست است. آنجا شوکه شدم. امام(ره) به من گفت: من نمی توانم بگویم برو یا نه، مرا در آن دنیا با یک سید دیگر روبرو نکن. خودت تصمیم بگیر.

گفتم باید بروم ایران ببینم چه خبر است

وی درباره ادامه کار خود بعد از گفتگو با امام(ره) می گوید: بلافاصله بعد از آن که آمدم بیرون خبرنگارها ریختند دور من و چون تسلطم به زبان انگلیسی خوب بود جواب همه را دادم. قطب زاده و یزدی آمدند گفتند اینجا ما کار ترجمه زیاد داریم بمان. گفتم نه من باید بروم ببینم در ایران چه خبر است.




بازیگر “ایران برگر” در کنار نتیجه امام خمینی(ره)+عکس

سینماژورنال: همین چند روز قبل بود که انتشار تصویری از سیداحمد خمینی نتیجه امام خمینی(ره) با لباس روحانیت در رسانه های مختلف بشدت مورد توجه قرار گرفت.

به گزارش سینماژورنال سیداحمد فرزند سیدحسن خمینی، نوه سیداحمد خمینی و نتیجه امام خمینی(ره)، به تحصیلات حوزوی مشغول است و چندی قبل برای تبلیغ به یکی از مناطق شمالی کشور رفته بود و انتشار تصویر وی در حال تبلیغ بود که مورد توجه قرار گرفت.

مادر سیداحمد خمینی بانوفاطمه بجنوردی فرزند مرحوم آیت ا.. سیدمحمد موسوی بجنوردی است.

حمید گودرزی بازیگر سینما و تلویزیون ایران که نوزو امسال کمدی-سیاسی پرفروش “ایران برگر” را روی پرده داشت به تازگی تصویری اجتماعی از خود منتشر کرده است.

در این تصویر حمید گودرزی در کنار سیداحمد خمینی دیده می شود. گودرزی در شرح این تصویر فقط  نوشته است: با احمد خمینی عزیز که از دیدگاههای متفاوت و امروزیش خیلی خوشم آمد.

حمید گودرزی
حمید گودرزی در کنار سیداحمد خمینی نوه امام خمینی(ره)