1

مرگ اسماعیل سلطانیان؛ بازیگری که زندگیش را فیلم کرد!

سینماروزان/حامد مظفری: اسماعیل سلطانیان بازیگر بااخلاق سینما و تلویزیون در ۶۹ سالگی مرحوم شد.

اسماعیل سلطانیان متولد ۱۳۳۳ کرمانشاه بود و فارغ‌التحصیل بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیک بود.

وی فعالیت هنری را از سال ۱۳۴۹ با تئاتر آغاز کرد و  همزمان در مرکز آموزش هنرهای دراماتیک کرمانشاه یک دورهٔ شش‌ماهه را زیر نظر آتش تقی‌پور گذراند. در سال ۱۳۵۰ دو فیلمنامه نوشت که تصویب شد ولی نتوانست بسازد. در سال ۱۳۵۷ به تهران آمد و در حوزهٔ هنری سازمان تبلیغات اسلامی مشغول به کار شد.

سلطانیان از بچه‌های اولیه حوزه هنری و از ابواب جمعی محسن مخملباف بود؛ وی فعالیت در سینما را از ابتدای دهه شصت با بازی در فیلم شکار شکارچی آغاز کرد و به دنبال آن در فیلم‌های زنگها، دستفروش، بایسیکل‌ران، دیده بان، بایکوت، مهاجر، ابلیس، کافه ترانزیت، هیس و… بازی کرد و برای بایسیکل‌ران بسیار مورد توجه قرار گرفت‌.

سلطانیان از همان دوران تئاتر دغدغه کارگردانی داشت و یک بار در ابتدای دهه هفتاد و با الهام از زندگی واقعی خودش، فیلم #همه_دختران_من را ساخت که ازجمله آثار مخاطب‌پسند زمان خود بود.

یکی از آخرین کارهای بازیگری سلطانیان به فیلم #چ مربوط بود. سلطانیان در گفتگو با نگارنده این مساله را مطرح کرده بود که در ابتدا بنا بوده يكي از نقش‌های اصلی فیلم #چ و دربرابر فریبرز عرب‌نیا در کل فیلم، ایفای نقش کند و با همین نیت وارد پروژه شده ولی درنهایت نشد آنچه باید بشود و نقشش در این فیلم، آن قدر کوتاه شد که نگو…

اسماعیل سلطانیان از آن هنرپیشه‌هایی بود که نقش‌های مکمل را با مایه‌هایی میان کمدی و جدی ایفا می‌کرد و ته لهجه کرمانشاهی نیز نمک کارهایش را بیشتر میکرد و از جمله در سریال‌های پایتخت۲، مرد هزارچهره، ستایش، وضعیت سفید و… چنین نمکی را شاهد بودیم.

فشارهای اقتصادی و عدم توجه جریان نورس وارده به تولید، باعث شده بود اسماعیل سلطانیان در سال‌های انتهایی عمر نتواند چندان پرکار باشد و ناگزیر به زندگی در شهر حاشیه‌ای پرند؛ و البته این فقط وضعیت او نیست و فراوان هنرپیشه باسابقه داریم که بی‌توجهی‌های معیشتی خانه سینما و صندوق هنر آنها را ناچار کرده به گذران زندگی با شرایط دشوار.

مرگ اسماعیل سلطانیان بازیگر
مرگ اسماعیل سلطانیان بازیگر




روایت علی مصفا از تجربه ناکامش در ساخت کمدی⇐اگر میتوانستم سر تهیه‌کننده را کلاه بگذارم یک کمدی بزرگ خلق می‌شد!!!/هنوز نتوانسته‌ام کسی را گمراه کنم(!) که پولی دهد تا فیلم سوم‌ام را بسازم!!

سینماروزان: علی مصفا بازیگری که اخیرا درام رازآلود «گرگ بازی» را روی پرده داشت و دو فیلم آماده اکران به نامهای «روزهای نارنجی» و «سال دوم دانشکده من» را هم دارد، سالها بعد از ایفای نقش در کمدی «همه دختران من»اسماعیل سلطانیان قصد دارد در یک کمدی دیگر با نام «پیچ تند» به کارگردانی سروش صحت و تهیه کنندگی محمدرضا تخت کشیان ایفای نقش کند.

علی مصفا که در کنار پژمان جمشیدی و جواد عزتی در کمدی «پیچ تند» ایفای نقش خواهد کرد با اشاره به این کمدی به بهناز شیربانی در «شرق» گفت: اول بگویم این کار اصلا کمدی نیست. یا حداقل کمدی معمول این روزهای سینمای ما نیست. درست است که به‌هرحال طنزی در جریان قصه هست. فیلم‌نامه را خیلی دوست داشتم و امیدوارم کار خوبی از آب دربیاید.

مصفا درباره علاقمندیش به ژانر کمدی گفت: خودم  همیشه کمدی را دوست داشته‌ام و فکر می‌کنم می‌توانم کمدی بسازم. یک ‌بار هم فیلم‌نامه‌ای کمدی نوشتم و شاید 14-15 بار فیلم‌نامه را بازنویسی کردم تا رسید به یک هفته قبل از شروع فیلم‌برداری. تهیه‌کننده با من جلسه‌ای گذاشت و شروع کرد به دادوبیداد و فریاد که تو می‌خواهی سر ما کلاه بگذاری و به اسم فیلم کمدی فیلم روشنفکری بسازی که نشد. البته اگر من می‌توانستم سر ایشان کلاه بگذارم، خودش یک کمدی بزرگ می‌شد. منظورم این است که فیلم کمدی به نظر من اولا خیلی کار سختی است شاید واقعا از باقی گونه‌های فیلم سخت‌تر باشد ولی درباره  چیزی که این روزها در سینماها می‌بینیم، باید گفت این هم به‌هرحال شکلی از فیلم‌هایی است که مردم دوست دارند و اصلا هم بد نیست و به‌هرحال کمدی است ولی شکلی که در ذهن من به عنوان فیلم کمدی جاافتاده، این نوع فیلم نیست. راستش من بلد نیستم تعریفی از فیلم کمدی بدهم که خودم دوست دارم، ولی خب در ذهن من شکل ایده‌آل یک فیلم کمدی فیلم‌های وودی آلن است که شبیه‌اش را در ایران شاید در چند کار از آقای مهرجویی دیده باشیم. این چیزی است که من به عنوان کمدی دوست دارم و می‌پسندم.

علی مصفا که سابقه ساخت دو فیلم «پله آخر» و «سیمای زنی در دوردست» را در کارنامه دارد درباره برنامه هایش برای ساخت فیلم سوم گفت: الان خیلی سال است که در تلاشم سرمایه‌ای جور شود و فیلمم را بسازم ولی هنوز متأسفانه نتوانسته‌ام کسی را گمراه کنم که پولی بدهد تا من فیلم بسازم، به‌هرحال دارم کارهایی می‌کنم و امیدوارم بالاخره یکی به دامم بیفتد.