1

“گشت ارشاد۲” در حمام عمومی+عکس⇔این بار فرخ‌‌نژاد تهیه‌کننده شده

سینماژورنال: فیلمبرداری «گشت ارشاد2» به کارگردانی سعید سهیلی در تهران ادامه دارد و تاکنون 20 درصد از صحنه ها مقابل دوربین مسعود سلامی رفته است.

به گزارش سینماژورنال این فیلم که فیلمبرداریش از 22 تیر آغاز شده این روزها با بازی حمید فرخ نژاد، پولاد کیمیایی و ساعد سهیلی در لوکیشن حمام عمومی در شرق تهران ادامه دارد و حدود 15 درصد از کار در این فضا می گذرد.

حمید فرخ نژاد علاوه بر ایفای نقش در فیلم به عنوان یکی از تهیه کنندگان هم در آن حاضر است ضمن اینکه از حضور برخی بازیگران قدیمی سینما و از جمله اسدا.. یکتا و صفر کشکولی نیز در نقشهای مکمل استفاده شده است.

مهدی ماهانی آخرین بازیگری است که به این فیلم اضافه شده و طی روزهای آینده دو بازیگر دیگر اضافه خواهند شد. حسن ایوبی نیز تدوین این فیلم را عهده دار است.

گشت ارشاد2
گشت ارشاد2

در خلاصه داستان «گشت ارشاد2» که توسط سعید سهیلی و حمید فرخ نژاد تهیه می شود آمده است: عباس و حسن پس از پنج سال از زندان آزاد شده، سراغ عطا می روند . عطا در این مدت در کما بوده و به تازگی به هوش آمده و به زندگی عادی بازگشته . این سه رفیق دوباره با هم همرا شده، در پی کاری شرافتمندانه می گردند. اما پس از تلاش های بسیار، ناچار می شوند دوباره ….

عوامل فیلم سینمایی «گشت ارشاد2» عبارتند از: کارگردان : سعید سهیلی، فیلمنامه نویسان : مهدی محمدنژادیان و سعید سهیلی، مدیرفیلمبرداری : مسعود سلامی، طراح صحنه : عباس بلوندی، تدوینگر : حسن ایوبی، طراح لباس : مهناز غنی، مدیرصدابرداری : عباس رستگارپور، مجری طرح و مدیر تولید : رحمت عبدالله زاده، طراح گریم : امید گلزاده، مدیربرنامه ریزی و دستیار اول کارگردان : حسن لفافیان، دستیار برنامه ریز : مسعود جیرانی، دستیار دوم کارگردان : حمیدرضا بیدگل، دستیار سوم کارگردان : محمد منتظمی، منشی صحنه : شیدا باسمه چی، عکاس : محمد بدرلو، تصویربردار پشت صحنه : یاسر حمزه، دستیار یک فیلمبردار : امید رخُ افروز، دستیار دو فیلمبردار : هادی منوچهرپناه، نورپرداز : حامد اوتادی، دستیار نور : علی ایزدی، دستیار نور : آرمین عجزی، تراولینگ : فرانک کیان، دستیار تراولینگ : علی منوچهر پناه، سینه موبیل فیلمبرداری : احمد آل زمانی، دستیار اول صحنه : حبیب کریم زاده، صحنه : میثم کرمی، مدیر صحنه : اصغر اسدی، دکوراتور : محمد جامه بزرگی، دستیار صحنه : ابوالفضل چاه هه، سینه موبیل صحنه : حسن اصفهانی، دستیار تدوین : حسین حشمت نیا، دستیار لباس : گلاره دربندی، علی محمدی، صدابردار : امید عاشوری، دستیار صدا : وحید آقایی، مدیر تدارکات : سعید کنگاور نظری، دستیار تدارکات : امیر کشاورز، دستیار تدارکات : امیر هوشنگ اصغری، تدارکات : محمدرضا نیازیان – محمدعلی نیازیان، مجری گریم : ایمان خیراندیش ، مریم سلیقه ، عماد صمدی، دستیار گریم : حسین عابدینی، حمل و نقل: حسن محمدزاده، حمید نجاری، کاظم فاطری، حمیدرضا ره حقی، بابک گنگاور نظری، مجید فرخ، محسن اقتداری، حمیدرضا کامرانی، اصغر خاکبازان، بهرام مختاری، مشاور رسانه ای: مسعود نجفی
بازیگران: حمید فرخ نژاد، پولاد کیمیایی، ساعد سهیلی، بهاره افشاری، ترلان پروانه، سارا سهیلی، ساناز طاری، امید روحانی، اسدالله یکتا، صفر کشکولی، محمد الهی، فاطمه شکری، داوود مقدادی، رضا شمس الدین، فاطمه مرتاضی، منصور نوبخت، ابوالفضل تُهرابی، ملیحه جلیلی، محمدعلی نقلی لو، هادی افضلی، محمدکریم ولدخانی، شهرام احمدنیا و مهدی ماهانی/تهیه کنندگان: سعید سهیلی و حمید فرخ نژاد

گشت ارشاد2
گشت ارشاد2



جشن تولد ۸۶ سالگی محمدعلی کشاورز با حضور وحدت، داریوش اسدزاده، آهنگساز گلپا و…+عکس

سینماژورنال/رکسانا قهقرایی: محمدعلی کشاورز بازیگر پیشکسوت و توانمند سینما، تئاتر و تلویزیون شب گذشته-پنجشنبه ۲۶ فروردین ماه- با حضور جمعی از هنرمندان و اعضای کانون کارگردانان خانه تئاتر تولد ۸۶ سالگی خود را جشن گرفت.

به گزارش سینماژورنال در آخرین پنجشنبه فروردین ماه سال جاری جمعی از هنرمندان کشورمان و اعضای کانون کارگردانان خانه تئاتر ایران با حضور در خانه استاد محمدعلی کشاورز و عیادت از وی تولد ۸۶ سالگی او را جشن گرفتند.

در این دیدار صمیمانه هنرمندانی همچون محمد بنایی، نویسنده، تهیه کننده، کارگردان و نایب رییس هیات مدیره کانون کارگردانان خانه تئاتر، داریوش اسدزاده بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر تلویزیون، نصرت‌الله وحدت بازیگر قدیمی سینما، بهروز رضوی گوینده و مجری رادیو و تلویزیون، فرهنگ جولایی تهیه کننده باسابقه رادیو و تلویزیون، فضل الله توکل نوازنده قدیمی و باسابقه که قطعات زیبایی را برای گلپا ساخته است، ناصر خویشتن دار دوبلور و گوینده باسابقه، اسدالله یکتا بازیگران باتجربه سینما و تلویزیون، ونداد بنایی طراح صحنه و مدیر تولید سینما و تلویزیون، آرمان امام‌بخش نوازنده، سارا عابدی نماینده کانون کارگردانان خانه تیاتر و… حضور داشتند.

سینما و تلویزیون پیشرفت نمی کند مگر آن که تئاتر پیشرفت کند

محمدعلی کشاورز در این دیدار بر لزوم توجه به هنر تئاتر و پیشرفت آن اشاره کرده و گفت: سینما و تلویزیون پیشرفت نمی کنند؛ مگر آن که تئاتر پیشرفت کند. وی همچنین به نقل چند خاطره از سابقه ایفای نقش در تئاتر پرداخته و در ادامه برای تمامی هنرمندان و بخصوص کسانی که به تازگی خبر کسالت شان را شنیده است، آرزوی سلامتی کرد.

این هنرمند برجسته همچنین بیان کرد: ما هر چه داریم از مردم است و هنر ما برای مردم و خود ما هم برای مردم هستیم.

جشن تولد محمدعلی کشاورز
جشن تولد محمدعلی کشاورز

یادمان علی حاتمی، اکبر خواجویی، عباس کیارستمی

کشاورز از زنده یاد علی حاتمی و اکبر خواجویی و عباس کیارستمی در این جلسه به نیکی یاد کرد و در تماس تلفنی علی اکبر محلوجیان نویسنده سریال «پدر سالار»  با خود تبریک وی را به مناسبت ۸۶ ساله شدن اش شنید.

سپس فضل الله توکل استاد موسیقی و گروه نوازندگان همراه او قطعه ای را به مناسبت سالروز تولد استاد کشاورز اجرا کردند و سپس بهروز رضوی به حافظ خوانی پرداخت. گرفتن عکس یادگاری و خواندن ترانه تولد به طور دسته جمعی پایان بخش این دیدار صمیمانه با پدر سالار  سینما و تلویزیون ایران بود.

گفتنی است در جشن «شب کارگردان» که اردیبهشت ماه سال جاری در خانه هنرمندان ایران توسط کانون کارگردانان خانه تئاتر برگزار خواهد شد، برای استاد محمدعلی کشاورز و استاد ولی الله شیر اندامی بزرگداشت برگزار خواهد شد.

جشن تولد محمدعلی کشاورز
جشن تولد محمدعلی کشاورز(نصرت ا.. وحدت و داریوش اسدزاده در سمت راست کشاورز دیده می شوند)/عکس: احمد طلوعی



اسدا.. یکتا: فردین پیغام داد که بیا کمکت کنم اما پیغام دادم از شما به ما رسیده/ارشاد گفت سیگارفروشی نکنم و به‌جایش ماهی ۱۲۰هزارتومان به حسابم می‌ریزد؛ نمی‌دانم با این همه پول چه کنم؟!!

سینماژورنال/علی کیانی‌موحد: کوچه پس کوچه های محله کارخانه قند ورامین را که قدم بزنید و از مردم درباره اش بپرسید، همه خانه اش را می شناسند. مردم با عزت و احترام فراوان از وی یاد می کنند و چنان با افتخار از همسایگی با وی صحبت می کنند که گویی یکی از سران کشور است!

دوست داشتنی بودن شخصیتش باعث شده که تا این حد بین مردم محبوب باشد و همه از وی به نیکی یاد کنند.

از اسدالله یکتا صحبت می کنم. هنرپیشه دوست داشتنی که در بسیاری از فیلمهای کمدی پیش و پس از انقلاب حضور داشته اما این روزها از وی خبری نیست. عکسی تکان دهنده از وی در حال فروختن سیگار چندسال پیش منتشر شد و بسیاری از مردم با دیدن آن متاثر شدند اما این تاثر هیچ سودی برای وی نداشت. وی مدتهاست که در سینما و تلویزیون حضور ندارد و به خاطر مشکلات جسمی حتی دیگر سیگار هم نمی تواند بفروشد…

این گفتگو همزمان در “اطلاعات هفتگی” منتشر شده است.

*چند وقت است که کار سینمایی یا تلویزیونی نداشتید؟

کار هست اما چه فایده؟! سه ماه پیش در یک فیلم سینمایی بازی کردم اما هنوز حقوق من را نداده اند. ده شب از ورامین به فشم رفتم اما آخرش هیچ! کاری هم که پول بدهند، خیلی زیاد نیست. مبلغ اندکی در ابتدای کار می دهند و باید دنبال طلبمان بدویم.

*چند سال پیش عکسهایی از شما منتشر شد که در تهران مشغول سیگار فروشی هستید. جریان آن عکسها چه بود؟

اتفاقا خیلی ها از من این سوال را می پرسیدند. مگر امورات زندگی من نباید بگذرد؟ مدتی این کار را انجام دادم اما از لحاظ عصبی تحت فشار قرار گرفتم و سیگار فروشی را هم جمع کردم. همان زمان سکته کردم و مدتها در بیمارستان بستری شدم. هیچ حرکتی نمی توانستم انجام دهم. هیچ فردی هم سراغ من نیامد. سراغ خانه هنرمندان رفتم، گفتند چشم، به فکر شما هستیم. اما هیچ خبری هم از آنها نشد. هرجایی مراجعه می کنم می گویند از دست ما کاری برنمی آید. زمانی مانند فردین و بیک اسم من در سینمای ایران مطرح بود و برای بودن من در کارهایشان سرودست می شکستند اما امروز وضعیت زندگی من اینگونه است.

*سراغ وزیر ارشاد و وزراتخانه رفتید؟

بله، سراغ هرکسی که فکر کنید رفتم. همان زمان که سیگار می فروختم از وزارت ارشاد با من تماس گرفتند که شما شأن خود را حفظ کنید و به عنوان یک بازیگر باسابقه نباید در کنار خیابان سیگار بفروشید. اگر امکان دارد این کار را دیگر انجام ندهید. من هم گفتم از خدا می خواهم که دستفروشی نکنم اما چگونه زندگی ام را بگذرانم؟ خرج زن و بچه هایم را از کجا بیاورم؟! آنها هم گفتند یک کاری می کنیم. الان چهار سال است که قرار شده یک کاری بکنند. سیگار فروشی حداقل این حسن را داشت که آب باریکه ای در زندگی ام بود که به خاطر شرایط جسمی آن کار را دیگر نمی توانم انجام دهم. البته ارشاد ماهی 120 هزار تومان به حساب من پول می ریزد! (باخنده)مانده ام با این همه پول چه کنم؟!

*یارانه هم که می گیرید…

آنهم که دلشوره داریم می دهند یا نمی دهند؟! شنیده ام آن هم قرار است دیگر پرداخت نشود.

*بیمارستان که بستری بودید، کسی سراغ شما آمد؟

هیچ فردی. از مسوولان که دیگر قطع امید کرده ام و می دانم که به طور کل من را فراموش کرده اند.

*سراغ سالهای دور برویم. چه شد که اسدالله یکتا بازیگر شد؟

من در یک مغازه زرگری، شاگردی می کردم. عمویم فوت شده بود و از صاحب مغازه خواستم اجازه دهد در مراسمش شرکت کنم. وی مخالفت کرد چراکه خیال می کرد بهانه الکی آورده ام تا از زیر کار در بروم. به بهانه چای آوردن از مغازه خارج شدم و رفتم! دیر به مراسم رسیدم و عمویم را خاک کرده بودند. به خانه رفتم و حالم اصلا خوب نبود. برای آنکه حالم بهتر شود، به تئاتر پارس رفتم. وضع مالی ام خوب نبود و یواشکی وارد تئاتر شدم. مدیر تئاتر متوجه شد و پس از آنکه برنامه تمام شد، مچم را گرفت. گفت کجا می ری؟! گفتم خانه! گفت دوست داری وارد تئاتر شوی؟! گفتم بدم نمی آد اما هیچ چیزی بلد نیستم. وی گفت به همراه گروه تمرین کنم. از من خواست یک بزرگترم را همراه خودم ببرم تا رضایتنامه امضا کند. می دانستم که خانواده ام مخالفت می کنند، پس به آنها حرفی نزدم و خودم سراغ مدیر تئاتر رفتم. گفتم خودم بزرگتر خودم هستم! شما با من کار دارید، با خانواده چه حرفی می خواهید بزنید؟ وی هم حرف من را قبول کرد و مرا به یک گروه تئاتر معرفی کرد و کار من شروع شد. حضور من در آن گروه باعث شد چندتا تماشاگر به کار اضافه شود و از بودن من راضی بودند. یک شب پس از پایان نمایش فردی سراغ من آمد و گفت می خوای کار کنی؟! گفتم من که دارم کار می کنم. گفت نه، یه کاری هست توی سینما. مثل همین تئاتر اما راحت تره! خرابکاری هم بکنی، راه برگشت داره! مردد بودم اما قبول کردم. اسم پروژه “مراد و لاله” بود.

اسدا.. یکتا
اسدا.. یکتا/عکس: علی کیانی موحد

*کار در سینما چطور بود؟

آن زمان ولنجک بیابان بود و برای فیلمبرداری به آنجا رفتیم. قرار بود از یک تیر چراغ برق پایین بپرم و یک دیالوگ بگویم. از تیر که پایین پریدم، خوردم زمین و سرم شکست. تمام صورتم خونین شد. کارگردان می گفت چرا رویت را به سمت دوربین نمی کنی؟! کات داد و وقتی من را دید تعجب کرد. مرا به بیمارستان رساندن و گفتند هروقت حالت خوب شد، دوباره بیا. فردایش سر لوکیشن رفتم. کارگردان متعجب شد و گفت تو دیگه چه اعحوبه ای هستی؟! مگه حالت خوب شده؟ گفتم که صحیح و سالم هستم. گفت معلومه به این کار علاقه داری، خودم هواتو دارم. در آن کار قرار بود یک سکانس داشته باشم اما کارگردان از من خوشش آمد و نقش من پررنگ شد. پس از اکران فیلم مشهور شدم. چند سالی با شاه فالوده نمی خوردم! وضع مالی ام هم خوب شد.

*پول خوبی می گرفتید؟

بله! برای اولین کارم 1500 تومان دستمزد گرفتم. پس از گرفتن دستمزد خیلی خوشحال شدم. چند دست لباس برای مادر و پدر خریدم و به خانه رفتم. پدر با تعجب گفت اینا رو از کجا آوردی؟! گفتم کار کردم. گفت کار خلاف نکنی! گفتم خیالت راحت، کار خلاف نیست. فیلم بازی می کنم! گفت فیلم؟ چی هست؟! فیلم بازی کردن چیه؟! آن زمان تلویزیون هم نداشتیم. به سختی به وی فهماندم که داستان چیست.

*جزو بازیگران ثابت اکثر فیلمهای سینمایی کمدی آن زمان بودید…

بله، خیلی از کارگردانها دنبال من بودند. با تمام هنرمندان بزرگ همبازی بودم. اسم من در تیتراژها همیشه جز بازیگران اول بود. جذب سینما شده بودم و تئاتر را هم کنار گذاشتم. برای خودم چهره شده بودم و مردم در خیابان من را می شناختند.

*از چه زمانی اسدالله یکتا کمتر دیده شد؟!

وقوع انقلاب اسلامی باعث شد مدتی همه خانه نشین شوند. برخی از هنرپیشه ها را دادگاه انقلاب احضار کرد که البته من جزو آنها نبودم. پیش از انقلاب کار خاصی نداشتم که بخواهند من را احضار کنند، البته استرس هم داشتم. چندصباحی پس از انقلاب بیکار بودم. آن زمان چاپخانه ای داشتم و زندگی ام از آن راه می گذشت. البته یک بوتیک هم چندصباحی پیش از انقلاب تاسیس کرده بودم که در ایام حکومت نظامی تمام اجناس آن غارت شد و هیچ چیزی برایم نماند. برای کسب درآمد مجبور شدم خانه ام را به قیمت 570 هزارتومان بفروشم تا کار دیگری راه بیندازم که آنهم نگرفت.

*و کی دوباره به تلویزیون راه یافتید؟

تا سال 63 یا 64 بود که پیشنهاد بازی با “چاق و لاغر” به من رسید. پیش از آن خیلی ذهنم درگیر بود. فکر به اینکه قرار نیست دیگر بازی کنم واقعا اذیتم می کرد. پس از “چاق و لاغر” به تدریج در کارها حضور داشتم. به تدریج کار کمتر و کمتر شد. البته به این هم فکر می کردم که فردین با آن عظمت بیکار بود. همین فکر کمی به من آرامش داد.به هرحال سالی یا دوسالی یک نقش به من پیشنهاد می شود و در کارهای سینمایی و تلویزیونی حضور داشتم. خودم هم پیگر این قضیه نبودم که چرا کمتر به من کار می دهند.

*گفتید چاپخانه داشتید، چرا آنرا جمع کردید؟

چهار شریک بودیم که یکی از آنها کلاه بردار از آب درآمد و تمام اموال من و دیگر شرکا را بالا کشید. خودش هم بعد مدتی معتاد شد و از شدت اعتیاد فوت کرد. به تدریج اوضاع مالی هم بدتر می شد.

*گفتید به تدریج کم کار شدید. در این ایام کم کاری پیشنهاد می شد یا در کل پیشنهادی نداشتید؟

پیشنهادها که بود اما خیلی از آنها به نتیجه نمی رسید. مثلا قرار بود “چاق و لاغر 2 ” ساخته شود که سرنوشتش مشخص نشد. یا برای سریال “مختارنامه” از من تست گریم هم گرفته شد. سر لوکیشن هم حاضر شدم اما بعد از مدتی دیگر خبری از آنها نشد. این مدل کار به من پیشنهاد می شد اما خودم هنوز نمی دانم چرا دیگر صدایم نمی کردند.

*شنیده ام فردین به شما کمک می کرد…

نه، چنین چیزی نبوده. یکبار فردین به من پیغام داد که سراغش بروم. می دانستم که وی دست به خیر دارد و بچه های قدیمی سینما را دور خود جمع کرده و ماهیانه به آنها کمک می کند. حتی برخی نمی دانستند که این کمک از جانب فردین است و پس از فوتش متوجه این قضیه شدند. من هم می دانستم که می خواهد به من کمک مالی کند. آن زمان وضع مالی ام آنچنان بد نبود که احتیاج به کمک داشته باشم. پیغام دادم که از شما به ما رسیده، هنوز دستم به دهنم می رسد!

*فردین وضع مالی خوبی داشت؟

بله، فردین وضع مالی خیلی خوب داشت. اگر اشتباه نکنم فردین از راه قنادی که داشت، درآمد خوبی کسب می کرد و به همین دلیل می توانست به بقیه کمک کند. خدا فردین را بیامرزد، مرامی که داشت فقط در فیلم نبود بلکه در زندگی واقعی نیز همانند فیلمهایش مرد بود،یک مرد واقعی.

*باهمدوره ای های پیش از انقلاب در ارتباط نیستید؟

اکثر آنها که مرحوم شده اند، آنهایی هم که هستند آنقدر درگیر زندگی شخصی شان هستند که من توقعی ندارم تا حالی از من بپرسند. برخی دورادور حال من را می پرسند. فقط تماس می گیرند و می گویند چه کار می کنی؟ من هم می گویم خانه نشسته ام! در همین حد ارتباط با دیگران وجود دارد. برخی هم می آیند فقط حرف می زنند و می روند. یک سری پیشنهاد می دهند اما هیچکدام را عملی نمی کنند.

*چه زمانی ازدواج کردید؟

سال 57. آن زمان چهره بودم. آقایی به نام عباس عباسی من را به خانواده همسرم معرفی کرد. به وی گفتم اول با خانواده همسرم صحبت کن و بگو که قدم کوتاه هست و هنرپیشه هستم و ممکن است مردم در خیابان من را بیش از حد تحویل بگیرند. وی هم با خانواده همسرم صحبت کرد و آنها هم گفتند که مشکلی ندارند. ازدواج ما هم جالب بود. تمام مراسم ما در یک روز بود. صبح خواستگاری کردیم و شب عروسی گرفتیم! حاصل ازدواج ما هم شش بچه هست، دو دختر و چهار پسر. پسر کوچک من علاقه زیادی به بازیگری دارد. هرچه هم به وی می گویم از سرنوشت من عبرت بگیر، حرف گوش نمی دهد!

*فکر می کنید دلیل این کمرنگ شدن شما چیست؟

در بین مردم کمرنگ نیستم. آنها هنوز من را دوست دارند و سراغم را می گیرند اما همکاران بی معرفت شده اند. فکر می کنم به دلیل اینکه پس از انقلاب کم کار شده ام، بسیاری از دوستان هم دیگر سراغم را نمی گیرند. برخی فکر می کردند که شاید من عضو لیست سیاه ارشاد باشم! من عضو خانه سینما هستم، اگر مشکلی بود که آنجا مرا عضو نمی کردند. یک روز از آنجا تماس گرفتند که به ما سر بزن، گفتم چرا؟ گفتند اگر سر نزنی همین حقوق اندکت را هم قطع می کنیم. به سختی آنجا رفتم و گفتم نمی شود با تماس تلفنی حالی بپرسید و مطمئن شوید که هستم؟ گفتند نه، شما باید سالی دو سه بار در اینجا حاضر شوید. گفتم تا اینجا آمده ام، حداقل به من وام بدهید. خندیدند و گفتند بهت خبر می دهیم! قرار است خبر بدهند!

*این روزها اسدالله یکتا چه توقی از دیگران دارد؟

من از هیچ فردی توقعی ندارم. توقع این را ندارم که فردی بیاید به من کمک مالی کند چراکه خود را فقیر نمی دانم! من یک بازیگر هستم و تنها توقع من این است که پیشنهاد کار به من شود و به تخصصم برسم. من بازیگر هستم و سالی در دو فیلم یا سریال بازی کنم، برای من کافی است. من به دنبال کار هستم نه کمک مالی از فردی.