1

اظهارات کیومرث پوراحمد در گفتگویی تازه⇐«۵۰ قدم آخر» قربانی دعوای دو سردار شد که می‌خواستند روی یکدیگر را کم کنند!!!/یکی از افتخاراتم این است که احمد شاملو «به خاطر هانیه» را از وسط در تلویزیون دیده بود/انبوهی فیلمنامه نوشته‌ام و دائم این در و آن در می‌زنم که کار کنم ولی کو سرمایه‌؟/علی قائم‌مقامی مرا هل داد در استخری که فقط یک وجب آب داشت!!!/«اتوبوس شب» از شبکه چهار بدون سانسور پخش شد اما شبکه یک آن را قیمه قیمه کرد!/یک ایده عالی از حبیب احمدزاده برای تولید به دستم رسید اما چون همسر یک آزاده در داستان بود، از خیرش گذشتم

سینماروزان: کیومرث پوراحمد هرچند بعد از ساخت فیلم ارگانی و کم فروش «50 قدم آخر» یک فیلم دیگر به نام «کفشهایم کو» را هم ساخت اما فاصله بعید این آثار آخر با نقاط اوجی همچون «شب یلدا» و «اتوبوس شب» موجب شده برخی او را در انتهای مسیر فیلمسازیش تصور کنند.

به گزارش سینماروزان با این حال پوراحمد همچنان می‌نویسد و امیدوار است طرحهای دلخواهش را به فیلم بدل کند اما مشکل نبود سرمایه عاملی است بر امتداد بیکاری.

پوراحمد در گفتگویی تفصیلی با معین احمدیان در «فرهیختگان» هم درباره این بیکاری حرف زده است و هم درباره دردسرهایی که بر سر «50 قدم آخر» کشید.

متن کامل گفتگوی پوراحمد را بخوانید:

«اتوبوس شب» از جمله آثار ماندگار سینمای دفاع مقدس است و به گفته خودتان، تجربه خوب ساخت این اثر، باعث شد که سراغ فیلم «50 قدم آخر»  بروید. ولی چه فرآیندی طی شد که شما در سال‌های اخیر بارها بگویید، دیگر فیلم دفاع مقدس نخواهم ساخت؟

برخوردهای کاملا سلیقه‌ای مقاماتی که هیچ ربطی به سینما ندارند ولی خودشان را محق می‌دانند در‌باره هر فیلمی اظهار‌نظر کنند. در واقع جز ارشاد که همیشه مبصر سینما بوده است حالا هر فیلمی، در هر ولایتی مبصر خاص خودش را هم دارد.  این دخالت‌های بی‌رویه  وقتی به فیلم‌های دفاع مقدس می‌رسد چند برابر می‌شود. دیگر تحملش را ندارم که یک فیلم بسازم و بی‌شمار مبصر داشته باشد. همین.

 «اتوبوس شب» در اکران عمومی بدون حذف یک فریم نمایش داده شد. اما در اولین نمایش تلویزیونی از شبکه اول ، فیلم را قیمه قیمه کردند. اندکی بعد برای حضور در برنامه «یک فیلم، یک تجربه» در شبکه چهار از من دعوت شد. گفتم فیلمم را قیمه قیمه کرده‌اید حالا توقع دارید بیایم در مراسم ختمش شرکت کنم‌، گفتند شما فیلم را از شبکه چهار ببین بعد تصمیم بگیر. وقتی «اتوبوس شب» از شبکه چهار پخش شد دیدم حتی یک فریم آن دست نخورده. هنوز هم نمی توانم حیرت نکنم از وضعیت اسف‌بار تلویزیون‌، یک بام و چند هوا !؟ اگر فیلم مشکلی ندارد چرا در شبکه یک قیمه قیمه شد؟ اگر مشکل دارد چرا از شبکه چهار کامل و درست پخش شد‌!؟ شما می‌توانی جوابم را بدهی؟ اتوبوس شب بارها از شبکه ‌های مختلف پخش شد و هربار صحنه‌هایی از فیلم حذف می‌شد و دفعه بعد صحنه‌های دیگری ! هر شبکه به سلیقه خودش سانسور می‌کند.خب معلوم است که  نه حساب کتابی در کار است نه قانون و مقرراتی دارد! به نظر شما با این شرایط بازهم باید فیلم دفاع مقدس بسازم؟ نخیر ، پشت دستم را داغ کرده‌ام.

یکی دو سال پیش حبیب احمدزاده، ایده‌ای ‌عالی داشت برای یک فیلم خانوادگی ولی زن قهرمان قصه، همسر یک آزاده بود. فکر کردم همین همسر آزاده بودن باعث می‌شود باز هم فیلم بی شمار مبصر پیدا کند. از  خیرش گذشتم.

چقدر با این نظر موافقید که تصمیمی که  حالا گرفتید در مورد اینکه دیگر فیلم دفاع مقدس نسازید، بخاطر همان حواشی و خاطره تلخ اکران «50 قدم آخر» در جشنواره سی و دوم فیلم فجر است.

اصلش همان بود‌، نه «اتوبوس شب». چون «اتوبوس شب» در اکران سینما و خارج از کشور هیچ مشکلی نداشت خیلی هم بازخوردهای خوبی داشت. این پشت دست داغ کردن سر «50 قدم آخر» پیش آمد.

 وقتی مونتاژ اولیه «50 قدم آخر» تمام شد یک نسخه 135 دقیقه‌ای داشتم که 35 دقیقه‌اش اضافه بود به‌ اضافه اینکه موسیقی متن هم نداشت، اصلاح رنگ و نور هم نشده بود، صداگذاری هم نشده بود، افکت‌های کامپیوتری فیلم هم اجرا نشده بود…همه اینها یعنی فیلمی که 60،50 درصد تاثیراتش را ندارد. قرار شد همین نسخه ناقص را به سرمایه گذار  50 درصد نشان بدهم. یک آقای بزرگوار با چندتن از معاونانش آمد و نسخه ناقص فیلم را دید و گفت این پاک‌ترین‌، زلال‌ترین، انسانی‌ترین (و چندتا ترین دیگر) فیلم دفاع مقدسی است که تا به حال دیده‌ام. حدود20  نفر از همکاران و دوستان مطبوعاتی را هم دعوت کردم، آمدند همان نسخه را دیدند و همه به‌به ،چه چه کردند. کات! روز اولین نمایش فیلم در برج میلاد. یک خبرگزاری بود که همیشه پیامک‌هایش برایم می‌آمد. تازه می‌خواستیم برویم توی سالن‌. یعنی هنوز فیلم شروع نشده بود که یک پیامک از این خبرگزاری رسید که نوشته بود‌: «فیلم 50 قدم آخر با برخورد سرد و تمسخرآمیز تماشاگران رو‌به‌رو شد.»

خب وقتی درباره فیلمی که هنوز دیده نشده یک پیامک از پیش آماده شده با این مضمون می‌آید معنی‌اش چیست؟ معنی‌اش این است گروهی از پیش تصمیم گرفته‌اند فیلم را بزنند و جالب اینکه در نمایش برج میلاد برخورد تمسخر‌آمیز هم بود. انگار گروهی را توی سالن چیده بودند که یک جاهایی هو کنند و یک جاهایی که اصلا خنده‌دار نیست بخندند و یک جاهایی سوت بلبلی بزنند و جالب‌تر از همه اینها به شهادت گروهی از دوستان مطبوعاتی که در طبقه پایین سالن نمایش،کار می‌کردند همان بزرگوار‌ «ترین ترین»‌، معاونش را گوشه‌ای خفت کرده بود او را شماتت می‌کند که چرا حالی‌اش نبوده این فیلم معلوم‌الحال (!) را به جشنواره راه ندهد!؟ خب در چنین فضای مسمومی هیچ‌کس نمی‌تواند خودداری کند و بی‌تفاوت بماند، یا لااقل من نتوانستم.  این بود که جلسه پرسش و پاسخ هم با عصبیت و سوء‌تفاهم زیاد برگزار شد و عده‌ای دلخور شدند. بعد هم آنها که از قیافه من خوش‌شان نمی‌آید به جای خود‌، دوستان نزدیک هم برهوت‌! سکوت محض‌! هیچ‌کس جز حامد عنقا و احمد طالبی‌نژاد کلامی بر فیلم ننوشتند. کلامی! در حالی که دست‌کم دوستان مطبوعاتی من خیلی خوب می‌دانند هیچ‌کس به اندازه من ظرفیت انتقاد‌پذیری ندارد. بعد هم که می‌گویم اخوی تو نه به عنوان دوست‌، نه به عنوان کسی که به گردنت حق دارم چون می‌گویی فلان فیلم من‌، فیلم بالینی توست، نه‌، به عنوان منتقد موظف بودی بنویسی فیلمی که ساخته‌ای مزخرف است و ایرادهایش را بگویی‌، یک‌، دو، سه چهار، تا 100، 200، 300 ؛ هر ایرادی که فیلم دارد باید بنویسی.

بعد هم که قرار شد فیلم اکران شود. در تمام این سال‌ها، معمولا قبل از اکران‌،  اداره نظارت ایرادهایی به فیلم می‌گیرد‌، ما هم می‌رویم چانه می‌زنیم و حذفی‌ها را به حداقل می‌رسانیم و بعد هم خودمان فیلم خودمان را مطابق سلیقه آقایان سانسور می‌کنیم. هیچ وقت  فیلم را دست ارشاد نمی‌دهیم. خودشان هم این جور راضی‌ترند، چون آنها در فیلم دست نبرده اند، تو خودت فیلم خودت را قیچی زده ای! می‌بینید چقدر دردناک و غم انگیز و نفرت انگیز است.اما سر «50 قدم آخر» فشارها آنقدر زیاد بود که واقعا توان تحملش را نداشتم‌، گفتم اختیار کامل دارید‌، هر کاری که می‌خواهید بکنید. بزرگواران هم 18 دقیقه فیلم را حذف کردند. یک سگ توی فیلم هست که نقش مهمی دارد، نقش سگ را کاملا مخدوش کردند. الان حضور سگ توی فیلم مسخره است. چون بالاخره هرچه باشد سگ نجس است دیگر. بعد هم پایان فیلم را به کل عوض کردند و تغییراتی دادند که واویلا ! نسخه‌ای که از دی وی دی فیلم الان توی بازار است تا دقیقه 80 آن (با اغماض) فیلم من است، از آن به بعدش فیلم من نیست. من ابدا ادعا ندارم که شاهکاری بدون نقص ساخته‌ام، لابد کار من هم اشکالاتی دارد‌، اما نکته اینجاست که واقعا نمی‌دانم «50 قدم آخر» فیلم خوبی است یا فیلم مزخرفی‌؟

زمانی که فیلم را می‌ساختیم می‌گفتم «50 قدم آخر» سخت‌ترین و بهترین فیلم من است‌. الان فقط می‌توانم بگویم که سخت‌ترین فیلمم است، اینکه بهترین یا بدترین فیلمم است، را نمی‌دانم؛ چون هیچ کس ننشست بنویسد و فیلم را به درستی تحلیل کند. آن سکوت دوستان مطبوعاتی خیلی غم‌انگیز بود واقعا. وقتی همه قطعات پازل «زدن» فیلم را کنار هم می‌گذارم به این نتیجه می‌رسم که به احتمال خیلی زیاد «50 قدم آخر» قربانی دعوای دو  سردار شده که می‌خواستند روی یکدیگر را کم کنند.

توی سینمای ایران سانسور امری است رایج و قطعی و انگار که حق ارشاد است که سانسور کند و انگار نه انگار که نکبت سانسور چه بلاهایی سر فیلم و فیلمساز می‌آورد ، اما در مورد فیلم دفاع مقدس این سانسور مضاعف در مضاعف است. همه این مشکلات و فشارها و خون دل خوردن‌ها را کنار هم بگذار اگر تو باشی باز هم فیلم دفاع مقدس می‌سازی !؟

شما فیلمی ماندگار به نام «به خاطر هانیه» دارید که دارای عناصر عاشورایی است. این اثر در بین اثار سینمایی شما چه جایگاهی دارد؟

اوایل انقلاب، سریال مستندی می‌ساختم به اسم «خلیج فارس‌، جغرافیای فقر و غنا». هنگام فیلمبرداری یکی از آن مستندها در بوشهر، همزمان با تاسوعا و  عاشورا  شد که از مراسم عاشورا هم فیلم گرفتم و در آن مستند استفاده کردم. عاشورای بوشهر به قدری باشکوه و جذاب و به نوعی تاثیرگذار بود که از همان موقع فکر کردم باید روزی فیلمی داستانی بسازم که مراسم عاشورای بوشهر نقطه مرکزی درام باشد تا اینکه بالاخره سال‌ها بعد ایده‌ای به ذهنم رسید که با اصغر عبداللهی رفتیم بوشهر و فیلمنامه را نوشتیم و حوزه هنری هم سرمایه فیلم را داد. یادم هست که اوایل بهار برای فیلمبرداری حاضر بودیم اما من گفتم باید چله تابستان برویم بوشهر. مدیر تولید فیلم گفت می‌دانی تابستان بوشهر چه جهنمی است؟ گفتم قبلا تابستان در بندرعباس و جزیره قشم زندگی کرده‌ام خوب می‌دانم تابستان بوشهر چه خبر است. چون موضوع فیلم تشنگی و گرما است باید گرما در تک تک فریم‌های فیلم موج بزند. این بود که وسط تابستان رفتیم بوشهر و فیلم را توی گرمای طاقت فرسای تابستان بوشهر ساختیم‌. من بعضی فیلم‌هایم را اصلا دوست ندارم و بعضی‌ها را خیلی دوست دارم. «به خاطر هانیه» را خیلی دوست دارم. یکی از افتخاراتم این است که احمد شاملو فیلم را از وسط در تلویزیـــون دیــده بود. مسلم منصوری به من خبر داد که شاملو فیلم را نصفه در تلویزیون دیده و دوست دارد آن را کامل ببیند. می‌دانیم شاملو به فولکلور خیلی اهمیت می‌داد. کار سترگش در کتاب «کوچه» نشانگر این اهمیت دادن است. یک کپی وی اچ اس (که آن موقع رایج بود) از «به خاطر هانیه» تهیه کردم و برای شاعر فرستادم. یادداشتی هم روی جلد فیلم نوشتم؛ یادداشتی سرشار از ابراز عشق و ارادت به شاملوی بزرگ.

این سال‌ها کم کار شده اید. علتش چیست؟

هیچ وقت به اندازه الان پرکار نبوده‌ام. انبوهی فیلمنامه کامل و خلاصه فیلمنامه نوشته‌ام و دائم این در و آن در می‌زنم که کار کنم ولی کو سرمایه‌؟

در مراسمی رئیس سازمان سینمایی را دیدم‌، گفتم آقا  ما در دهه 60 و 70 پادشاهی می‌کردیم‌. کافی بود اراده کنیم فیلم بسازیم فورا همه چیز مهیا می‌شد. فرقی هم نمی‌کرد که فیلم «خواهران غریب» پرفروش باشد یا «به خاطر هانیه» که فقط یک هفته در سینما آزادی اکران شد و بعد حوزه هنری فیلم را هدیه کرد به تلویزیون.

اما حالا کار به جایی رسیده که هر پنج،۶ سال امکان ساختن یک فیلم دست می‌دهد. مگر ما چقدر دیگر زندگی می‌کنیم؟  رئیس سازمان سینمایی گفت ما کمک می‌کنیم‌، ما حمایت می‌کنیم و چه و چه و چه‌ها. عین همین مکالمه را چهار سال قبلش با رئیس قبلی سازمان سینمایی داشتم‌، باز هم توی مراسمی بود. رئیس سازمان سینمایی گفت چه می‌کنی‌؟ گفتم پروانه ساخت گرفته‌ام که فیلم بسازم‌. گفت عالی! حتما باید فیلم بسازی. توی چهار سال گذشته تو مغضوب سازمان سینمایی بودی و اگر توی این دولت هم (آقای روحانی تازه رئیس جمهور شده بود) اگر فیلم نسازی خیلی بد است. در‌واقع علی قائم مقامی (تهیه‌کننده) فیلم دست من را کشید و من را هل داد و ما شیرجه زدیم توی استخری که یک وجب آب داشت، وقتی نیاز داشتیم که سازمان سینمایی و فارابی کمک کند برهوت. همان 200 میلیونی که به همه وام می‌دادند به من هم دادند آن هم قطره چکانی‌!  با هزار مکافات و تنگدستی و در‌واقع به همت علی قائم مقامی «کفش‌هایم کو؟» را ساختیم.

چهل و چند سال سابقه و تجربه در گوشه انزوا خاک می‌خورد، کپک می‌زند و می‌پلاسد. من نمی‌دانم این نکته برای  مدیران سینمای کشور هیچ اهمیتی دارد یا نه؟ نمی‌دانم وزیر ارشاد می‌داند که من و نسل ما در چه شرایطی هستیم یا نه؟




رضا کیانیان در گفتگویی تازه بیان کرد⇐هنرمندان هم ممکن است اشتباه سیاسی کنند/دهه‌هفتادی‌ها و هشتادی‌ها درست فکر می‌کنند/هنرمند حزبی عین هنرمند دولتی است!/بعد از خواندن یک کتاب گفتم این فلان فلان شده ها می‌خواهند جلوی انقلاب را بگیرند/رفاه را در خانه شهیدبهشتی دیدم…/کانون نویسندگان به‌جای اینکه صنفی باشد، سیاسی است/شاملو اگر درگیر فعالیتهای سیاسی نمی‌شد تبدیل می‌گشت به یک شاعر بزرگ جهانی!

سینماروزان: رضا کیانیان بازیگری که به تازگی اولین تجربه کارگردانیش «حرفه ای» را در سالن پالیز روی صحنه برده است یک هفته قبل در گفتگویی از  برخی تغییر و تحولات فکری خودش سخن گفت(اینجا را بخوانید) و حالا در گفتگویی با «شرق» بخشی دیگر از نقطه نظراتش درباره تغییر از خود را بیان کرده است.

به گزارش سینماروزان در شرایطی که برخی از اهالی هنر همچنان دنبال این هستند که دنباله روی جریانات سیاسی باشند و مثلا باران کوثری در گفتگوی دو روز قبلش به صراحت از این گفت که برای رأی دادن در انتخابات نظر افرادی در حیطه سیاست برایش مهم است(اینجا را بخوانید) اینکه کیانیان با صداقت از این گفته که هنرمندی که آلوده حزب شود تفاوتی با هنرمند دولتی ندارد جای تقدیر دارد.

بخشهای خواندنی گفته های کیانیان را بخوانید:

بعد از خواندن یک کتاب گفتم این فلان فلان شده می‌خواهد جلوی انقلاب را بگیرد

 

به سهراب می‌گفتند شازده و… «عرفان‌زده و…» اما همان موقع کتابی به اسم «انقلاب یا اصلاح» را انتشارات خوارزمی چاپ کرد که من خواندم و می‌گفتم این فلان‌فلان‌شده‌ها حالا می‌خواهند جلوی انقلاب را بگیرند. یا مثلا آرتور کویستلر که «ظلمت در نیمروز» را نوشت. یا هانا آرنت و پوپر که اینها همگی تهِ چپ‌روی بودند و بعد فهمیدند که آن چپ‌روی چه بلایی بر سر جهان آورد. حالا می‌خواهم راجع به هنرمندش صحبت کنم و بگویم آن هنرمندی که اتفاقا کار خودش را می‌کرد، همچنان زنده است. هنرمندی که کار خودش را می‌کند، برنده است. چون هنرمند که نباید حزبی باشد. هنرمند حزبی عین هنرمند دولتی است. هیچ فرقی نمی‌کند. هنرمندی که فکر کند هنر وسیله‌ای برای بیان اهداف سیاسی و روز است، دارد هنر را قربانی می‌کند. هنر، هنر است و به ذات خود مستقل است. در زمان شاه گفتمان غالب چپ جامعه این بود که هنر وسیله است.

تفکری که از سال 60 در من جوانه زد

 این نوع تفکر{تغییر از خود} از سال ٦٠،  در من جوانه زد!؟ من آن زمان دیگر داشتم از انقلابی‌گری فاصله می‌گرفتم و دریچه‌های جدیدی برایم باز می‌شد. و شروع کرده بودم جهان را گسترده‌تر ببینم. از ‌آن موقع یادم هست با خودم مرتب می‌گفتم همیشه یاد بگیر خودت را جای طرف مقابلت بگذاری و بعد قضاوت کن. از همان روزها بود که این صدا در من پیچید… . اگر می‌خواهی چیزی را تغییر دهی، خودت را تغییر بده. این حرف تکراری ولی درست، برای من از ‌آن موقع آغاز شد. با اینکه بار‌ها در اساطیر، ادیان و فلسفه… تکرار شده بود… .

دهه‌هفتادی‌ها و هشتادی‌ها درست فکر می‌کنند/خاطره دیدار با بهشتی

دهه‌هفتادی‌ها و هشتادی‌ها درست فکر می‌کنند نه دهه‌شصتی‌ها و ما. ما چه فکر می‌کردیم؟ ما فکر می‌کردیم که الان را باید قربانی آینده کنیم. یعنی الان سختی بکشیم که در آینده مردم خوشبخت شوند. الان چیزی نگوییم، که بعدا چیزی بگوییم. الان نخوریم که بعدا بخوریم. الان نخوابیم که بعدا بخوابیم. من خاطره‌ای را از شهید بهشتی تعریف کردم که در اینترنت هم هست؛ قبل از انقلاب به خانه ایشان رفتم زمانی که در اوج داغ‌ترین تفکر‌ها بودم. درِ خانه‌شان را زدم و در را باز کردند و از آنجا که قبلا همدیگر را در ارتباطی می‌شناختیم، گفته بود که اگر تهران آمدی، پیش من بیا. در قلهک یک آپارتمان معمولی داشت که چهار تا مبل و یخچال و… داشت همیشه ادکلن می‌زد و صدای گیرایی هم داشت. به من گفت بنشین عزیزم. روی مبل نشستم، همین که روی مبل نشستم، گفتم یعنی یک انقلابی انسان را روی مبل می‌نشاند؟! بعد برایم چای و میوه آورد. در یخچال را که باز کرد درونش میوه و شیر بود. به او گفتم آقای بهشتی! شما که دم از انقلاب و انقلابی‌گری می‌زنی، روی مبل لم می‌دهی درصورتی‌که نمی‌دانی مردم در کوره‌پزخانه‌ها چه می‌کشند؟ یخچال شما پر است و نمی‌دانی که مردم از گرسنگی چه می‌کشند؟ یک چیزی به من گفت که تهِ ذهنم چسبید و سال‌ها بعد فهمیدم معنی‌اش چیست. گفت ببین پسرم! اگر مشق فقر بکنیم وقتی هم که به حکومت برسیم، همه را فقیر می‌کنیم. اگر مشق رفاه بکنیم، وقتی به حکومت می‌رسیم، رفاه را گسترش می‌دهیم.
من دیگر کاری به کارش نداشتم و بیرون آمدم. از نظر من او دیگر جزء بورژوازی و از این حرف‌ها بود ولی بعدها فهمیدم که راست می‌گوید! حالا منظورم این است که دهه هفتادی‌ها و هشتادی‌ها که می‌گویم آینده را خواهند ساخت. به این دلیل است که نمی‌خواهند الان نخورند که بعدا بخورند. الان نخوابند که بعدا بخوابند. الان زجر بکشند که بعدا خوشبخت شوند، بلکه می‌گویند ما همین الان می‌خواهیم بخوریم. همین الان کار می‌خواهیم، همین الان لذت می‌خواهیم. همین الان تفریح می‌خواهیم. همین الان تحصیل می‌خواهیم.

کانون نویسندگان باید صنفی می ماند

من و خانواده‌ام به‌شدت درگیر کانون نویسندگان بودیم. کانون نویسندگان به جای اینکه کانون صنفی نویسندگان باشد، بیشتر یک حزب یا تشکل سیاسی است. در عرف کانون نویسندگان یعنی جمع صنفی کسانی که نویسنده‌اند. اگر ما خودمان به خودمان انتقاد نکنیم وااسفا! گذشت آن زمانی که نگاه همه با همی جریان داشت. از وقتی ٤٠ ساله شدم سعی کردم بی‌رودربایستی شوم.

شاملو میتوانست جهانی شود اگر…

آیا واقعا قبول نداری که اگر شاملو این کارها را نمی‌کرد{یعنی درگیر فعالیتهای سیاسی نمی‌شد}  یک شاعر جهانی بزرگ می‌شد؟ به نظر من می‌شد. چون بزرگ بود و طرفدارانش محدودش کردند.

هنرمند هم ممکن است اشتباه سیاسی کند

دیده‌ایم در انتخابات، جامعه به دنبال این است که هنرمندان چه می‌گویند درحالی‌که هنرمندان یک شهروند هستند و ممکن است اشتباه سیاسی هم بکنند. من یک شهروند هم هستم. و به‌عنوان یک شهروند نظر خودم را می‌گویم. حالا بقیه دوست دارند، دم‌شان گرم. ندارند هم دمشان گرم،




داستانک های احمد شاملو در قالب رادیو تئاتر بر روی صحنه+عکس

سینماروزان: استقبال بی نظیر مخاطبان جوان، هنرمندان گرانقدر و به ویژه عموم دانشجویان عزیز از رادیو تئاتر” شین” ما را بر آن داشت تا از هم اکنون طراحی و برنامه ریزی اجرای بعدی رادیو تئاتر را دستور کار گروه قرار دهیم.

به گزارش سینماروزان محمدرضا جمال کارگردان و طراح رادیو تئاتر” شین” که این روزها اجرای عمومی خود را در سالن استاد رکن الدین خسروی سپری می کند با بیان این مطلب افزود: رادیو تئاتر شین برگرفته از داستانک های زنده یاد احمد شاملو است که توسط متین نظری نوشته شده و به روی صحنه آمده. این اجرا که پنجمین تجربه گروه فرهنگی هنری نماد است با بازخوردهای بسیار جالب و امید بخشی مواجه شده به گونه ای که گروه اجرایی تصمیم دارد تا پس از پایان اجرای عمومی رادیو تئاتر شین طراحی و برنامه ریزی اجرای بعدی خود را نیز در قالب رادیو تئاتر انجام دهد.

به گفته جمال عواملی که در اجرای این رادیو تئاتر با وی همکاری داشته اند متشکل از: مشاور کارگردان:نرگس موسی پور، بازیگران: مهدی قادرپناه ، محمود ایزدی ، محمد امیری ، سعید زندیه ، مروارید ابراهیمی ، هدی نوری ، متین نظری ، شکوه یکتا ، محمدحسین سکوت ، محمدرضا جمال، دستیار کارگردان و برنامه ریز: زهرا عزتی، منشی صحنه : شیما غزنوی، مدیر صحنه: محمد امیری، مشاور روانشناسی : بهادر نوروزی، مدیر اجرایی: مروارید ابراهیمی،عکس:  محمدرضا روزي،مصطفي يوشي، سپيده نظري، هماهنگی : ایمان داودی ، رضا بهروز رشید،روابط عمومی و تبلیغات : داود زارعی ،روابط بین الملل : مبینا رامشینی ،تبلیغات مجازی: صادق باقری، طراح پوستر و بروشور: سيد مهدي موسوي، آهنگساز: مصطفي غريبي، نورپردازي: میرپيمان خوشنويس،صدا گذاري:منصور اصغري بوده اند.

این گزارش حاکیست رادیو تئاتر شین تا روز دهم دی ماه ساعت 20:30 با مدت زمان 50 دقیقه و بهای بلیت 15 هزار تومان در سالن استاد رکن الدین خسروی به روی صحنه است.

علاقه مندان برای تهیه بلیت این نمایش می توانند از طریق لینک: http://www.tiwall.com/store/radioteatrshin و یا تماس با شماره تلفن : ۸۸۹۵۲۴۴۰ نسبت به رزرو و تعیین صندلی خود اقدام کنند.

رادیوتئاتر "شین"
رادیوتئاتر “شین”



دوبلور آلن دلون و آمیتاب باچان: به‌خاطر دوبله فیلم مخملباف دچار خونریزی حنجره شدم/اگر تلویزیون پول نداشت برای فاجعه ای مثل “کیمیا” هزینه نمی‌کرد/احمدی‌نژاد کارهای خوبی برای بیمه هنرمندان انجام داد

سینماژورنال: خسرو خسروشاهی دوبلور پیشکسوت ایرانی که بسیاری او را بخاطر دوبله‌اش برای بازیگرانی نظیر “آلن دلون”، “آمیتاب باچان” و “آل پاچینو” می‌شناسند در گفتگویی تفصیلی که با “مهر” داشته پاره ای نقطه نظرات خود را درباره وضعیت سینما و تلویزیون و برخی دولتمردان بیان کرده است.

به گزارش سینماژورنال خسروشاهی درباره ممیزی سفت و سخت تلویزیون می گوید: مهرجویی یک بار به من گفت باید برای گرفتن مجوز ساخت یک فیلمنامه در تلویزیون کفش آهنی داشت و آنقدر که برای ساخت سریالی “سمفونی مردگان” (عباس معروفی) به تلویزیون رفت و آمد داشته، خسته شده است. او گفت تا پای ساخت رفته اما در نهایت پذیرفته نشده است.

اگر تلویزیون پول نداشت برای فاجعه ای مثل “کیمیا” هزینه نمی‌کرد

این دوبلور با اشاره به کیفیت پایین آثار تلویزیون در سالهای اخیر بیان می دارد: اگر تلویزیون پول نداشت که برای سریالی مثل «کیمیا» این قدر هزینه نمی‌شد. سریالی که من تنها چند قسمت از آن را دیدم و به نظرم فاجعه بود. این سریال می‌توانست ۱۰ قسمت باشد.

فکر نمی‌کنم زندگی ترک‌ها آنقدر بی‌در و پیکر باشد که یک زن با داشتن همسر، معشوقه‌ هم داشته باشد

خسروشاهی درباره اپیدمی شدن سریالهای ترک ماهواره‌ای بیان می دارد: یک بار من و آقای حسین عرفانی در استودیو بودیم و بعد او گفت اگر همین الان داخل یک کوچه برویم و زنگ در خانه ها را بزنیم همه در حال دیدن سریال ترکی هستند. واقعیت این است که من فکر نمی‌کنم زندگی ترک‌ها آنقدر بی‌در و پیکر باشد که یک زن با داشتن همسر، معشوقه‌ هم داشته باشد یا یک مرد چند زن را با هم داشته باشد. این داستان ها فقط از یک ذهن معیوب درمی آید.

وی ادامه می دهد: مجله‌ای بررسی کرده بود که ترک‌ها بزرگترین صادرکننده سریال در جهان هستند و در بعضی از کشورها هیچ گونه نتوانسته اند از توزیع این سریال ها جلوگیری کنند. به طور مثال در نقاطی از جهان مثل مصر و پاکستان این سریال‌ها را تکفیر کرده‌اند.

احمدی نژاد برای صنف هنرمندان کارهای خوبی برای بیمه انجام داد

این دوبلور به مانند بسیاری از هنرمندان از وضعیت صنفی هنرمندان ناراضی است. وی با اشاره به اوضاع و احوال سالهای اخیر اظهار می دارد: وضعیت در این سال ها بدتر شده است. احمدی نژاد برای صنف هنرمندان کارهای خوبی برای بیمه انجام داد که تا مبلغ ۴۰ تا ۵۰ میلیون پول بیماری ها را می داد. اکنون در بیمه ما عمل قلب و بسیاری از مواردی که لازم است وجود ندارد.

خسروشاهی ادامه می دهد: حسین فرحبخش تعریف می کرد که شبی ساعت ۲ و نیم بامداد نزد احمدی‌نژاد رفته بود و گفته بود که اوضاع هنرمندان خوب نیست. احمدی نژاد هم همان جا نام شخصی را می برد و می گوید شمارش کند که چند نفر به پول نیاز دارند تا مبلغی به حسابشان ریخته شود. احمدی نژاد نفری ۴۰۰ هزار تومان نقد و حدود ۲۰۰ هزار تومان هم به عنوان کالا برای هنرمندان قرار داد.

چرا در فیلم خودش به کارگردانی پیمان قاسم خانی بازی نکرد؟

خسروشاهی درباره فیلمی که بنا بود با حضور وی با کارگردانی پیمان قاسم خانی ساخته شود بیان می دارد: آن فیلم اگر ساخته می‌شد بسیار جالب بود اما من از زیر بار آن فرار کردم. قصد این بود که من در این فیلم زندگی خود را با نام خسروشاهی بازی کنم و سفری هم به فرانسه داشته باشم، آلن دلون هم حضور داشته باشد اما نشد و با خود فکر کردم بازی در این سن و سال کار من نیست.

خون ریزی حنجره به خاطر دوبله فیلم مخملباف

این دوبلور 75 ساله با اشاره به سختیهای کار دوبله می گوید: در حین کار ممکن است از حنجره شما خون بریزد به گونه ای که وقتی به پزشک مراجعه می کنید، می پرسد اسید خورده اید و باید بگویید داد زده ام. می پرسد حرفه شما چیست؟ بعد می گوید اگر یکی از تارهای صوتی ات پاره شود چه خواهی کرد؟ مگر چقدر درآمد دارید که اینگونه از خود کار می کشید؟

وی با اشاره به اینکه در فیلمی از مخملباف دچار خونریزی حنجره شده بیان می دارد:در فیلم «عروسی خوبان» ساخته محسن مخملباف دچار خونریزی شدم. او صبح همان روز که دچار خون ریزی شدم مرا به بیمارستان برد و دکتر آنجا به من گفت یک مشت دیوانه دور هم جمع شده اید.

این دوبلور می افزاید: اینها ریسک است که شما با زندگی خود دارید. ممکن است کمتر فریاد بزنید و کسی هم اعتراضی نکند اما خود شما رضایتی ندارید.

او درباره چرایی خونریزی حنجره اش بخاطر ایفای نقش یک جانباز در “عروسی خوبان” بیان می دارد:  وقتی او را به اتاق عمل می برند و یا موجی می شود فریادهای بلندی می زند.

“سرپیکو” را به کیمیایی امانت دادم اما از دفتر صالح علاء سردرآورد

خسرو خسروشاهی روایت جالبی هم از استفاده شخصیتهای مختلف هنری از آرشیو فیلمهایش دارد. وی می گوید: زمانی در دفتر محمد صالح علا بودم که دیدم فیلم «سرپیکو» روی میز اوست. پرسیدم این فیلم را از کجا آورده ای و او پاسخ داد که از مسعود کیمیایی گرفته است و دیگر هم نمی خواهد به او بازگرداند. به او گفتم این فیلم من است و تعریف کرد که کیمیایی به او توضیح داده است فیلم امانت است اما او آن را گرفته و دیگر هم نمی خواهد به او پس بدهد.

بابک بیات هم برای خودش فیلم برمیداشت و هم برای شاملو

وی ادامه می دهد: فیلم های زیادی داشتم، همه را از من می گرفتند. بابک بیات به منزل من می آمد و هر بار ۷ تا ۸ فیلم می گرفت. از او می پرسیدم چطور این همه فیلم را می بینید که می گفت همه فیلم ها را خودش نمی بیند و چند تا را هم برای شاملو می برد. این ماجرا مربوط به زمانی می شد که پای شاملو را قطع کرده بودند.




رضا کیانیان: شاملو اهل مصاحبه و قیل و قال بود و دعوا راه می‌انداخت اما سهراب سپهری، نه!

سینماژورنال/نرگس عاشوری: در شرایطی که هنرمندان راستین، دوام و شهرت‌شان را از راه نفوذ بر مردم دارند و نه تبلیغات؛ هنرمندانی که عموماً طالب شهرت هم نبودند و اگر هم شهرت پیدا کرده‌اند به واسطه عظمت کارشان بوده است که باعث شده پس از سال‌ها نام و آثار آنها بیش از افراد دیگری که در همان عصر زندگی می‌کنند بر سر زبان‌ها باشد.

به گزارش سینماژورنال وجه تمایز هنرمندانی که محصول فردیت، اندیشه و جهان ذهنی خود هستند و هنرمندانی که شخصیت ژورنالیستی اجتماعی دارند و محصول شرایط رسانه‌ای و اجتماعی زمانه خود هستند و همچنین ویژگی‌ هنرمندان حرفه‌ای موضوعاتی است که در گفت‌وگوی “ایران” با رضا کیانیان بدان پرداخته شده است.

 هنرمند را با هنرش می‌شناسند و نه با اخلاقش!
«بچه‌ای که نقاشی می‌کند، پیکاسو و کسی هم که کپی‌کار است همگی کار نقاشی انجام می‌دهند اما یک نکته متمایزکننده وجود دارد و آن هم خلاقیت است. بچه غریزه محض است! کپی کار تکنیک محض است! اما پیکاسو اوج تکنیک و غریزه پرورش یافته و کنترل شده به اضافه عنصری به نام خلاقیت است!

برخی کارمند بازیگری هستند درست مثل کپی کاران

این جملات بخشی از گفته های کیانیان در خصوص وجه تمایز هنرمند از شاغل هنری است. او که معتقد است «خلاقیت» مهم‌ترین مؤلفه افتراق در این حوزه است، در توضیح بیشتر می‌افزاید: عده‌ای بازیگرند و فقط بازی می‌کنند، برایشان هم فرقی ندارد در چه فیلم و سریالی، برای کدام شبکه یا با کدام کارگردان، به اعتقاد من اینها کارمند یا کارگر بازیگری هستند. مثل  همان  کپی کار هستند! یا همان کودکی که نقاشی می کند! اما برخی تا زمانی که خلاقیتی سراغ‌شان نیاید یا چیزی قلقلک‌شان ندهد یا به تعبیر من ذهن‌شان باردار نشود نمی‌توانند بازی کنند که من به آنها می‌گویم بازیگر خلاق.

یک نقاش ممکن است مدت‌ها نقاشی نکند چون خلاقیتی به سراغش نیامده است

کیانیان می‌گوید: در دیگر حوزه‌های هنری هم چنین قاعده‌ای صدق می‌کند. مثلاً در نقاشی، یک نفر کپی‌کار خوبی است و هر چه را در هر زمانی که به او سفارش دهند انجام می‌دهد در صورتی که یک نقاش ممکن است مدت‌ها نقاشی نکند چون خلاقیتی به سراغش نیامده است یعنی فکر جدید و دریچه‌ای جدید به جهان باز نشده است یا ذهن‌اش حامله نشده است که مجبور به وضع حمل شود.

برخی خلاقانه کار هنری انجام می‌دهند و بعضی غیرخلاقانه

با وجود این او محصول هر دو نفر را کار هنری می‌داند و در توضیح بیشتر می‌افزاید: «برخی خلاقانه کار هنری انجام می‌دهند و بعضی غیرخلاقانه. کار نقاش خلاقانه است چون چیزی خلق کرده که تا به حال نبوده است.»

کیانیان می‌گوید درباره این تفکیک و جداسازی در حد یک نظر خواهی، بیشتر از این نمی‌توان گفت! و بقیه مسائل فنی و تکنیکی و خلاقانه، نیاز به سلسله مباحث طولانی دارد.این بازیگر در پاسخ به این سؤال که چقدر به مؤلفه اخلاقی بودن یعنی سلوک باطنی و به قول غربی‌ها تجربه درونی به عنوان شاخصه هنری معتقد است، می‌گوید: اگر مقصود شما  گفته‌ لئوناردو داوینچی است که: هنر در ذات خویش بی‌نیاز از جان هنرمند نیست و هنرمند باید جانش را پاک و زلال کند، بلافاصله سؤال دیگری مطرح می‌شود که پاکی و زلالی چیست.

تفاوت شاملو و سهراب

او در ادامه می‌افزاید: شاملو بشدت اهل مصاحبه و قیل و قال بود. دعوا راه می‌انداخت. در مورد عرصه‌های دیگر نظر می‌داد، مسائل اجتماعی دغدغه‌ او بود اما سهراب سپهری اهل مصاحبه و قیل و قال نبود. مسائل درونی و شخصی دغدغه‌ او بود. بیشتر ساکت بود.  آیا می‌توان ادعا کرد یکی از این دو هنرمند نیستند؟نه! هر دو شاعرند و خلاق. فقط سلوک شخصی و اجتماعی شان متفاوت است.

خیلی‌ها هستند که آدم‌های پاک و شرافتمندی هستند  ولی هنرمند نیستند

این بازیگر همچنین می‌گوید: ونگوگ زمانی که زنده بود مردم کارش را نمی‌فهمیدند و نمی‌پسندیدند  ولی  پیکاسو در دوره زنده بودنش هم درک می‌شد و هم پسندیده می‌شد و قیمت تابلوهایش هم بسیار بالا بود. حال اگر بخواهیم این ویژگی را نیز معیار قرار دهیم به اشکال برمی‌خوریم و مجبوریم بین پیکاسو و ونگوگ یکی را انتخاب کنیم، که غلط است چون فرض خلاقیت را که اصل است ندیده‌ایم و به فروع چسبیده‌ایم!

کیانیان استناد به مؤلفه‌های اخلاقی رایج و عرفی جامعه را هم به عنوان اصل و معیار سنجش  هنر  کافی نمی‌داند. او معتقد است معیارهای اخلاقی به تنهایی جواب نمی‌دهند و در توضیح بیشتر می‌افزاید: خیلی‌ها هستند که آدم‌های پاک و شرافتمندی هستند  ولی هنرمند نیستند، اما هنرمندان بنامی داریم که زندان رفته‌اند مثل اوژن یونسکو!

هنرمند را با هنرش می‌شناسند نه با اخلاقش
او در بخش پایانی صحبت‌هایش با تأکید بر این نکته که  هنرمند را با هنرش می‌شناسند نه با اخلاقش، خاطرنشان می‌کند: هنرمند کسی است که خلاقیت هنری دارد. اگر عکاس است باید خلاقیت عکاسی داشته باشد اگر مجسمه‌‌ساز است باید خلاقیت مجسمه‌سازی داشته باشد و اگر آهنگساز و بازیگر  و… هم هست، خلاقیت اصل ماجراست!




بهمن مفید: فکر می‌کردم “قیصر” یک فیلم تجربی است!/قرار بود “آنتونی کوئین” نقش “داش آکل” را بازی کند!/ ایرج قادری خیلی دوست داشت اسمش اول بیاید/ در جواب شاملو که به فردوسی فحش داد برایش شعر خواندم/۱۵ سال است که به ایران بازگشته‌ام و از زندگیم راضیم

سینماژورنال: بهمن مفید از جمله بازیگران سینمای موسوم به “فارسی” است که بعد از انقلاب اسلامی از ایران مهاجرت کرد.

 به گزارش سینماژورنال با این حال وی در اواخر دهه هفتاد توانست مجددا به کشور بازگردد و البته در یک فیلم سینمایی به نام “سرود تولد” هم بازی کند؛ فیلمی که به دلیل حضور بهمن مفید دچار مشکلات فراوانی شد و البته بعد از مدتی که از اکران آن میگذشت با حذف نماهای اصلی بهمن مفید روی پرده رفت.

 بهمن مفید در سالهای اخیر به جز تلاشهای ناکام برای بازیگری در سینما یا تئاتر به عنوان صداپیشه در دوبله چند انیمیشن و البته صداپیشگی چند کار عروسکی مانند “دربدرها” هم حضور داشته اما این حضورها نیز برایش حاشیه ساز بوده است.

 این بازیگر فارغ التحصيل رشته تئاتر از دانشكده هنرهاي دراماتیک در یکی از معدود گفتگوهای تفصیلی خود که با بابک صحرایی در “هفت نگاه” انجام شده نکات جالبی را درباره کارنامه هنریش در پیش از انقلاب بیان کرده و اشاراتی هم داشته به سالهای حضورش در آمریکا و البته بازگشتش به کشور.

 مسخره کردن یک لمپن در قهوه خانه درویش تبدیل شد به نقشم در “قیصر”

بهمن مفید که بازيگري سينما را از سال 1348 و با فيلم “قيصر” آغاز كرد درباره مابه‌ازای بیرونی کاراکترش در این فیلم می گوید: یک قهوه خانه بود حوالی میدان شهدای امروز به اسم قهوه خانه درویش. ما که جوانهای محل بودیم در آنجا جمع می شدیم. آدمی هم بود که به قهوه خانه می آمد و به اصطلاح خیلی چاخان می کرد. می آمد می گفت سه تا رو زدم و چهارتا رو کشتم و بچه های دبیرستانی هم مات و مبهوت به این آدم نگاه می کردند. به گزارش سینماژورنال مفید با اشاره به بازیگوشی کیمیایی به هنگام حضور این چاخان در قهوه خانه می افزاید: هر وقت این یارو شروع می کرد به حرف زدن مسعود کیمیایی یک چشمک به من می زد و من هم شروع می کردم مثل او حرف زدن و ادایش را درمی آوردم. یارو هم چاقو می کشید و دنبال من می افتاد و میگفت تو نمیذاری من دوزار کاسبی کنم.

 فکر می کردم “قیصر” یک کار تجربی است

بهمن مفید با اشاره به گرته برداری اش از این کاراکتر برای بازی در “قیصر” می گوید: کیمیایی به من زنگ زد و گفت می خواهم فیلمی بسازم و میخواهم آن دیالوگی که حین مسخره کردن آن یارو در قهوه خانه می گفتی را در فیلم من بگویی. من هم بخاطر رفاقت با کیمیایی به قهوه خانه محل فیلمبرداری رفتم و بدون هیچ قرارداد خاصی برای کیمیایی بازی کردم.

 وی ادامه می دهد: من فکر نمیکردم این کار یک فیلم سینمایی است و نظرم این بود که مسعود در حال ساخت فیلمی تجربی است.

بهمن مفید
بهمن مفید در نمای معروف قهوه خانه در “قیصر”

 برای “قیصر” 5 هزار تومان از عباس شباویز گرفتم

مفید درباره دستمزدش برای بازی در این کار اظهار می دارد: من هیچ توقع مالی نداشتم چون مسعود رفیقم بود اما بعد از اکران “قیصر” یک روز کیمیایی با عباس شباویز تهیه کننده کار به خانه ما که آن زمان در آبسردار اجاره نشین بودم آمدند و بعد از خوردن چای، یک پاکت به من دادند. داخل پاکت 5 هزار تومان بود.

وی می افزاید: من آن موقع تازه ازدواج کرده بودم و فشار مالی هم رویم بود. در شرایطی که اگر استخدام اداره تئاتر می شدی ماهی 250 تومان بهت می دادند کیمیایی به من 5 هزار تومان داد. با این پول یخچال خریدیم، تلویزیون خریدیم و هر کاری میکردیم این پول تمام نمی شد.

 قرار بود “آنتونی کوئین” نقش “داش آکل” را بازی کند!

این بازیگر قدیمی درباره دیگر همکاریش با کیمیایی در “داش آکل” می گوید: قرار بود نقش اصلی این فیلم یعنی “داش آکل” را آنتونی کوئین بازی کند که پولش را هم گرفت و بعدها آمد به جایش در “کاروانها” بازی کرد اما بعد از مدتی بنا شد عباس جوانمرد این نقش را بازی کند و در نهایت نقش به بهروز وثوقی رسید. به گزارش سینماژورنال مفید ادامه می دهد: در همه این تغییرات، ا من گزینه اول و آخر نقش “کاک رستم” بودم و البته ابتدا خودم را برای بازی در برابر آنتونی کوئین آماده میکردم و اگر این اتفاق می افتاد شاید من هم بین المللی می شدم.

 ایرج قادری خیلی دوست داشت اسمش اول بیاید

بهمن مفید که سابقه همکاری با ایرج قادری را هم داشته است درباره علاقه این بازیگر به اینکه اسمش همیشه در ردیف اول نامها در تیتراژ و پوستر باشد اظهار می دارد: در “توبه” با ایرج قادری همبازی بودم و ایشان خیلی دوست داشت که در پوسترها اسمشان را اول بگذارند اما زرین باف تهیه کننده “توبه” زیر بار نمی رفت و دست آخر با یک پلتیک اسم ایرج قادری را اول نوشتند، اسم مرا بالاتر در وسط نوشتند و اسم زری خوشکام را هم در انتها.

بهمن مفید
بهمن مفید در برابر ایرج قادری

این بازیگر ادامه می دهد: بعد از این ماجرا ایرج قادری مرتب مرا در فیلمهایش به عنوان رل کوچک به کار میگرفت تا تلافی کند اما من واقعا برایم مهم نبود که اسم ام اول باشد یا آخر.

 از خیر دستمزدم گذشتم تا اسم ارحام صدر ابتدای فیلم بیاید

وی با بیان خاطره ای دیگر درباره این ماجرا می گوید: در فیلم “جوجه فکلی” با ارحام صدر همبازی بودم که فیلمبرداری در اصفهان انجام می شد. بعد از اینکه آنونس ساخته شد دیدم اسم مرا اول گذاشته اند اما من زیربار نرفتم و گفتم ارحام صدر پیشکسوت است و باید اسمش اول باشد. به گزارش سینماژورنال مفید می افزاید: تهیه کننده “جوجه فکلی” می گفت ما 35 هزار تومان خرج شما کردیم که اسم شما اول بیاید و من هم برای اینکه مشکل را حل کنم تمام این پول را برگرداندم که اسم ارحام صدر اول بیاید.

 برای آخرین فیلم ام 250 هزار تومان گرفتم

بهمن مفید که نزدیک به یک دهه در سینمایفارسی مشغول فعالیت بوده است درباره دستمزدهای خود در آن دوران بیان می کند: من برای هیچ فیلمی بیشتر از 35 هزار تومان نگرفتم ولی یادم هست که برای آخرین فیلم ام 250 هزار تومان گرفت.

 بعد از انقلاب در سینما ممنوع الکار شدم و برای همین سراغ تئاتر رفتم

این بازیگر 73 ساله پیرامون شرایط فعالیتش بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اظهار می دارد: بعد از انقلاب مدتی در سینما بازی کردم اما بعد از چندی گفتند یک سری هستند که نمی توانند فیلم بازی کنند شما هم جزو آنهایی و برای همین سراغ تئاتر رفتم.

بهمن مفید که گویا در تئاتر هم کارش پرمخاطب بوده ادامه می دهد: من هیچ وقت آدم سیاسی نبودم. در آن زمان هم به تئاتر سنگلج رفتم و شروع به تمرین یک نمایش کردم تا اینکه آمدند و گفتند شما باید به لاله زار بروید و لاله زاری ها بیایند جای شما و به این ترتیب جای تماشاگران مان هم عوض شد.

 یک روز آقایی آمد و گفت تئاتر را تعطیل کنید و من هم از ایران رفتم

وی درباره دلایل مهاجرت از ایران می گوید: به کار تئاتر ادامه می دادم که یک روز یک آقایی آمد و گفت تعطیل کنید. مرتضی عقیلی گفت به چه مجوزی و آن آقا هفت تیرش را درآورد و یک تیر هوایی در کرد و گفت به این مجوز. ما هم تعطیل کردیم و از ایران رفتیم.

 در آمریکا با درآمد بازی در میان پرده‌ها زندگی می‌کردیم

به گزارش سینماژورنال یکی از اسفناک ترین بخشهای گفتگوی بهمن مفید جایی است که از وضعیت بد اقتصادی اش در آمریکا سخن گفته و بیان می دارد: در خارج از کشور من و مرتضی عقیلی با همان میان پرده هایی زندگی می کردیم که گهگاه در تلویزیونهای ماهواره ای پخش می شد. زندگی در آنجا برای هنرمندان قدیمی به خوبی نمی گذشت و ما هم از این قاعده مستثنی نبودیم.

بهمن مفید
بهمن مفید

 وقتی به ایران برگشتم پاسپورتم را گرفتند

بهمن مفید که در بحبوحه انقلاب در چند فیلم انقلابی و از جمله “فریاد مجاهد”، “منافق” و “قدیس” بازی کرده بود درباره ماجرای بازگشتش به ایران چنین می گوید: بعد از اینکه رییس دولت اصلاحات اعلام کرد که همه ایرانیان خارج از کشور می توانند برای 19 روز به ایران بیایند و خانواده شان را ببینند من هم به سفارت ایران در دوبی رفتم و برایم پاسپورت ایرانی صادر کردند و به ایران آمدم که خاک ایران را ببینم. به گزارش سینماژورنال وی ادامه می دهد: از صبح تا شب هم پیش مادرم بودم و خیلی کیف کردم تا اینکه ایشان فوت کردند. البته بعد از اینکه به ایران آمدم پاسپورتم را گرفتند و بعد از پنج سال بهم دادند. در مجموع 15 سال است که به ایران بازگشته ام و از زندگیم راضیم.

 در جواب شاملو که به فردوسی فحش داد برایش شعر خواندم

این بازیگر که سابقه سرودن شعر هم دارد و البته علاقه اش به فردوسی را کتمان نمی کند با اشاره به درگیری لفظی اش با احمد شاملو می گوید: شاملو که به آمریکا آمد در دانشگاه برکلی به فردوسی فحش داد و بعد که آمد به دانشگاه یو.سی.ال.ای من در پاسخ به توهین ایشان شعری سروده بودم و منتظر بودم به فردوسی توهین کند تا جوابش را بدهم اما کلمه ای درباره فردوسی نگفت اما بعدها از من خواست شعرم را بخوانم که برایش خواندم.