حرفهای معین خواننده مشهور؛ از شایعه بازگشت به ایران تا معمای ریش!؟
|
سینماروزان: مساله بازگشت نصرت الله معین خواننده نجف آبادی موسیقی پاپ به ایران در کانون توجهات قرار گرفته و از وزیر تا مدیران هنری و رسانه ها و مردم درباره آن حرف میزنند.
معین که در همین روزها از استانبول تا دوبی و… برای ایرانیان کنسرت میگذارد، اخیرا گفتگویی در صفحه رسمی اش منتشر کرده و درباره بیست وجه از زندگیش حرف زده و ازجمله بازگشت به ایران.
حرفهای معین را بخوانید:
–هر آهنگ جدیدی که ساخته میشود قبل از پخش در خودروی شخصی پخش میکنم و با خودرو،دوری میزنم تا ایرادات را بفهمم و اصلاح کنم.
–من یک بار حوالی ۶ صبح بیدار میشود و بعد دوباره چرتی میزنم و حوالی ۹ بیدار میشوم و کنار صبحانه، اخبار ایران را مرور میکنم که ببینم در کشورم چه خبر است. صبحانه نان و پنیر و چای، میخورم چون کاملا ایرانی هستم. در روز بارها چای ایرانی میخورم و چندان اهل قهوه نیستم.
–باقالی پلو با مرغ و سبزی پلو با ماهی و آبگوشت غذاهای مورد علاقه من هستند؛ باز هم غذاهای ایرانی. سرگرمی اصلی من دورهمی های فامیلی و گپ و گفت ایرانی است.
–فیلمهای کهکشانی و بین ستاره ای و فضایی را دوست دارم که پر از تخیل هستند. عاشق ستاره ها هستم. اگر خواننده نمیشدم میرفتم دنبال فیزیک و نجوم و ستاره شناسی و ناسا.
–سال ۱۳۶۰ از ایران رفتم به اسپانیا و بعد از آن نتوانستم به ایران برگردم و چه خوب میشود که همه مهاجران بتوانند به وطن بروند.
–مهمترین شایعه ای که برایم ساختند، رفتنم به ایران بود که هیچ گاه محقق نشد و ای کاش واقعیت داشت و میتوانستم به ایران بروم.
–وقتی سه سالم بود ناراحتی چشم پیدا کردم و با اینکه جراحی کردم ولی حساسیت به نور باقی ماند و برای همین اغلب عینک آفتابی میزنم.
–من زمانی که در اصفهان میخواندم هم ریش داشتم چون به چهره ام میاید و اخیرا هم گاهی ریش میگذارم که مسأله ای شخصی است و ربطی ندارد به اینکه به ایران بروم یا نه! مگر در ایران، همه ریش دارند؟ یا مگر در آمریکا همه بی ریش هستند؟
–مدتهاست میخواهم ورزش کنم ولی هر روز به فردا می افتد.{میخندد}
–حیوان خانگی ندارم چون وقتش را ندارم ولی همه جور گلی دوست دارم به خصوص گلهای ایرانی.
–سفر به کوهستان را دوست دارم، سفر به جایی که طبیعت محض باشد و چشمه ای و درختی و انگار که در ایرانم. تا به دل طبیعت بروم و به آرامش برسم. عاشق اصفهانم و همه میدانند و گز سفارشی اصفهان همواره در خانه ام هست و بهترین شیرینی برای پذیرایی.
–صلح و صفا خوشحالم میکند و دورویی و ناسپاسی، ناراحت.
–اولین آهنگی که خواندم از ایرج خواجه امیری بود و واقعا ایرج بی تکرار است.اولین آلبوم من با کاظم رزازان بود با عنوان “میپرستم”. بیش از بیست آلبوم دادم ولی فقط پنج شش آهنگ ساختم چون آهنگسازان بزرگ ایرانی کنارم بودند.
— بین سازها بر عود مسلطم که برای تست آهنگها از آن بهره می برم که این هم خودش ساز ایرانی است.
–هیچ گاه به خداحافظی از خوانندگی فکر نمیکنم و تور خداحافظی نمیگذارم و تا وقتی که بتوانم ایرانیان را مخاطب خود داشته باشم ایرانی میخوانم.
–تمام پیام هایی که در اینستاگرام میرسد، میخوانم و تک تک آنها را لحاظ میکنم.
–دو بار ازدواج کردم، همسر اولم اسپانیایی بود ولی همسر دوم من ایرانی است. تضاد فرهنگی باعث جدایی از همسر اولم شد ولی بیش از دو دهه است که با همسر دوم هستم؛ همسرم یک ایرانی دوست داشتنی است.
— یک دختر به نام پریچه از همسر اول و یک دختر به نام ستاره از همسر دوم دارم که هر دو هم خیلی ایران را دوست دارند و می بینید از هر راهی که برویم باز به ایران میرسم.
–اگر واقعا دستم بود و شرایط فراهم بود همین الان دوست داشتم در ایران باشم.
— از همه ایرانیان میخواهم با هم مهربان باشند، در صلح و صفا زندگی کنند و کنار دوستان، مشکلات را حل کنند و نترسند از اینکه دست دوستان و رفقا و دست همسر و فرزندان را به گرمی بفشارند و یادشان باشد با یک لبخند و گفتگو میتوانند همه مشکلات را حل کنند.
حامد مظفری روزنامهنگار و منتقد سینما روی آنتن زنده مطرح کرد: کیفیت برخی اپیزودهای سریالهای “رحیل” و “گناه فرشته” به مراتب بهتر از نیمی از آثار فجر۴۲ بود!/برنده جشنواره فجر۴۲، هيات داوران آن بود!/غلبه سینماگران حرفهای بر هیات داوران، فجر۴۲ را از افتادن به چاه نجات داد!/ کار مهم هیات داوران فجر۴۲ آن بود که شماری از فیلمهای ضعیف ارگانی را در همان مرحله کاندیداتوری، حذف کرد!/اقدام انقلابی هیات داوران، حذف سیمرغ فیلمنامه بود/حالا دیگر وقتش است ارگانهای متمول، اتاق فکرهایی راه بندازند با حضور سناریستهای حرفهای!/هیات داوران سعی نمود در میان آثار متوسط و خوب بیشتر به فيلمهاي خوب توجه کند!/جای خرسندی است که فیلمهای خوب “آسمان غرب”، “تابستان همان سال” و “صبح اعدام” در اختتامیه مورد توجه قرار گرفتند/هیات داوران به درستی “بی بدن” را وارد لیست کاندیداها کرد ولی اینکه چرا جایزهای به آن نرسید، معلوم نیست!/ میشد که در داوری به فیلمهای کمدی مثل “صبحانه با زرافه ها” و “دو روز دیرتر” هم بیشتر توجه کرد که به دلایل مختلف، نشد!/در هر شکل از حالا میتوان گفت به غیر از چشمانداز مثبت این کمدیها در گیشه، “بی بدن” پرفروشترین فیلم غیرکمدی ۱۴۰۳ خواهد بود/”صبح اعدام” فیلمی ساده است ولی با نشانهای عمیق!/سادگی این فیلم، علاقمندان به ویکینگاری را به اشتباه انداخته!/سادگی “صبح اعدام” یادآور فیلم اخیر اسکورسیزی است ولی فیلم افخمی به مراتب ریتم بهتری دارد!/ مارال بنیآدم لایقترین بازیگر برای دریافت سیمرغ بود/برندگان جوایز بازیگری امسال، میتوانند پشتوانهای باشند برای محصولات آینده سینما!
|
سینماروزان: جشنواره فیلم فجر چهل و دوم به مانند اغلب جشنواره های این سالها تعدادی فیلم خوب، چند فیلم متوسط و کلی هم فیلم زیر حد متوسط داشت. جسنواره امسال چند فیلم با مخاطب بالا داشت و از جمله بی بدن، تمساح خونی، صبحانه با زرافه ها، دو روز دیرتر که در سینماهای مردمی به سانس فوق العاده رسیدند و به جرات میتوان گفت کیفیت برخی اپیزودهای سریالهای “رحیل” و “گناه فرشته” به مراتب بهتر از نیمی از آثار فجر۴۲ بود!
حامد مظفری منتقد و روزنامهنگار روی آنتن زنده برنامه سعادت آباد رادیوتهران با بیان مطلب فوق گفت: کیفیت پایین آثاری که توسط هیات انتخاب، گزینش شده بودند جشنواره فجر۴۲ را به چاله ای انداخته بود که هیات داوران مشتمل بر تعدادی سینماگر حرفه ای، باعث شدند این دوره از چاله به چاه نیفتد. اقدام انقلابی هیات داوران فجر۴۲ حذف سیمرغ فیلمنامه و بسنده کردن به دیپلم افتخار بود تا معلوم گردد کیفیت فیلمنامه آثار سینمایی به زحمت به حد متوسط میرسد و این، خودش زنگ خطری است برای ارگانهای تولیدکننده و به خصوص فارابی که بیش از اینها اتاق فکرهای خود را با سناریست های باتجربه بچینند.
وی ادامه داد: درباره برنده های جشنواره امسال، کار مهم هیات داوران این بود که شماری از فیلمهای ضعیف را در همان مرحله کاندیداتوری، حذف کرد و سعی نمود در میان آثار متوسط و خوب هم بیشتر به فيلمهاي خوب توجه کند و فی المثل فیلمهای خوب آسمان غرب، تابستان همان سال و صبح اعدام در اختتامیه مورد توجه قرار گرفتند. ضمن اینکه با همه حواشی باز هم بی بدن وارد لیست کاندیداها شد ولی میتوانست برنده هم شود که نمیدانیم به چه دلیل نشد؟ در هر شکل از حالا میتوان گفت “بی بدن” پرفروشترین فیلم غیرکمدی ۱۴۰۳ خواهد بود.
حامد مظفری تاکید کرد: البته میشد که در داوری به فیلمهای کمدی مثل “صبحانه با زرافه ها” و “دو روز دیرتر” هم بیشتر توجه کرد که به دلایل مختلف، نشد ولی اینها هم بالاخره، امید گیشه هستند.
این روزنامهنگار تاکید کرد: امسال جشنواره کلی فیلم ارگانی هم داشت و خوشبختانه برخی آثار ارگانی، آثار قابل توجهی هستتد و در راس آنها فیلم آسمان غرب ساخته محمد عسکری که به یکی دو ماه زندگی شهید شیرودی پرداخته که از منظر بصری به شدت فیلم بهروزی هست و هم جنگ هوایی و هم جنگ زمینی رو با نماهای درجه یک نشان داده. #آسمان_غرب نه فقط بهترین فیلم فجر۴۲ بلکه بهترین فیلم جنگی یک دهه اخیر است و کاملا جا پای آثار ماندگار رسول ملاقلیپور گذاشته. بازی ها هم عالی و به اندازه؛ از میلاد کیمرام تا کریم امینی و محمدرضا صولتی. به جز میلاد کیمرام که میتوانست شایسته جایزه بازیگری اصلی باشد، کریم امینی بازیگر مکمل آسمان غرب نیز میتوانست شایسته سیمرغ مکمل باشد و در عین حال علیرضا جلالی تبار بازیگر مکمل “بهشت تبهکاران” هم شایسته سیمرغ مکمل بود.
حامد مظفری در پاسخ به این پرسش علی یگانه مجری برنامه درباره واکنشهای مختلف منعطف به سادگی بیش از حد فیلم “صبح اعدام” بیان کرد: مگر فیلم “قاتلان ماه کامل”اسکورسیزی، پیچیدگی دارد؟ هم صبح اعدام و هم قاتلان ماه کامل، فیلمهای ساده ای بودند و تازه ریتم “صبح اعدام” به مراتب محرک تر از فیلم اسکورسیزی است. اینکه برخی ساخت اثر زندگینامه ای را با ویکینگاری اشتباه گرفته اند و میخواهند از تولد تا مرگ را فیلم کنند منجر شده به آثاری خسته کننده ولی مزیت کار افخمی این بوده که بر دو ساعت از زندگی طیب و اسماعیل رضایی تاکید کرده و همان را به موجزترین شکل ممکن به فيلمي مهیج تبدیل کرده. “صبح اعدام” فیلمی ساده است ولی با نشانهای عمیق.
حامد مظفری درباره برندگان سیمرغ بازیگری بیان داشت: شایسته ترین بازیگر برای دریافت جایزه، مارال بنی آدم بود که بدون اغراق و با درک کامل کاراکتر، پروین اعتصامی را ایفا نمود. ضمن اینکه مهرو نونهالی نیز در فیلم “تابستان همان سال” بازیگر خوبی نشان داد و در مجموع ترکیب جوایز بازیگری طوری بود که انگار یک سری بازیگر تازه نفس و توانا برای یک سال آینده سینما معرفی شوند. ضمن اینکه پردیس احمدیه در “دو روز دیرتر” یا پژمان جمشیدی در “بی بدن” نیز واقعا بازی های خوبی ارائه دادند.
برنامه سعادتآباد با تهیهکنندگی مریم آصفی، اجرای علی یگانه، بازیگری نیما اعتصام و کارشناسی حامد مظفری از رادیو تهران روی آنتن میرود
چرا نحوه راه رفتن پیمان معادی تغییر کرد؟/کارگردان فیلم سوئدی #دشمن تشریح کرد
|
سینماروزان/ ساناز پورغفور: “دشمن/حریف” محصول ۲۰۲۳ اثری از کارگردان ایرانی-سوئدی “میلاد عالمی” با بازی “پیمان معادی” و “مارال نصیری” در نقش یک زن و شوهر پناهنده در سوئد است.
این فیلم روایتی است از کشتیگیری که به همراه خانوادهاش مجبور به ترک وطن و مهاجرت به شمال سوئد میشود، جایی که رازهای تاریک زندگیاش کمکم فاش شده و زندگی زناشوییاش را تحت شعاع قرار میدهد. عالمی در “حریف” موضوعات زیربنایی پیرامون تمایلات غیرمتعارف و پیچیدگیهای تجارب پناهندگی سوئد را به تصویر میکشد.
میلاد عالمی در مصاحبه با “آواردزرادار” توضیح میدهد که اصالت ایرانی او و تجربهی مهاجرت و زندگی در شمال سوئد به عنوان یک مهاجر و تجربهی زیستن در کمپ پناهندگان الهامبخش او برای ساخت این فیلم بوده است. وی افزود که در مرکز پناهندگان مردانی را میشناخت که پس از طی کردن تمام سختیهای مهاجرت همچنان خود را سانسور و انکار میکردند دقیقا مانند شخصیت اول “دشمن”.
عالمی در گفتگو با “شین اسلتر” از بازی معادی تمجید کرد: از فکر کردن به بازیگر نقش اول میترسیدم تا اینکه پیمان به من پیشنهاد شد!! فیلمهای بسیاری از او دیده بودم او همانی بود که میخواستم شخصی که هم نسل جوان هم نسل قدیمی ایران او را میشناسند. کسی که نسبتا جامعهی غربی را میشناسد و در عین حال اصالت ایرانی دارد. او فوقالعاده است.
وی ادامه داد: پیمان معادی خیلی عالی در نقش جا افتاد؛ از همان لحظه اول که فیلمنامه را خواند میدانست که نقش یک کشتیگیر، کار فیزیکی زیادی از او میطلبد و از همان زمان برای آموزش آماده شد. برای این کار از مربی تیم ملی سوئد کمک گرفتیم. پیمان در نقش غرق شد چنان که میدیدیم که نحوهی راه رفتنش تغییر کرد. کشتی در ایران یک ورزش باستانی و بیشتر در طبقات پایین است و پیمان شروع به دگرگونی خود از همهی جهات کرد.
میلاد عالمی در مورد ارتباط مخاطبان ایرانی و واکنش آنها به اثر او بیان داشت: میدانم که فیلمم بعید است در ایران بر روی پرده سینما برود اما مردم ایران این فیلمها را به صورت زیرزمینی دانلود و تماشا میکنند و از فیلم بدشان نیامده.
عالمی که برای فیلم کوتاه خود در سال ۲۰۱۵ به نام “مامان” برنده جایزه “رابرت” برای بهترین داستان کوتاه در سی و سومین جایزه رابرت شد و دیگر اثر او “افسونگر” محصول ۲۰۱۷ نیز با اقبال مواجه شد در مورد تغییر سینمای سوئد و اسکاندیناوی و حتی سینمای جهان اظهار میکند: چهرهی سینمای اسکاندیناوی از روایتهای سنتی اروپایی سفیدپوستی فاصله گرفته، سینما در حال تغییر است. امروز در سینماهای اروپا و جهان فیلمهای مختلف اکران میشود. مهاجران همنسل من نسخهای از تجارب خود را نمایش میدهند. ما در این فضاها زیستهایم و خودمان را آموزش دادهایم و سیستم تامین مالی کشورهای اسکاندیناوی فرصتی عالی به ما داد تا این تجارب و واقعیات را به روی پرده سینما بیاوریم و مخاطب اروپایی را همراه خود کنیم. سینمای جهان دیگر یک سینمای غربی تکزبانه نیست، امروز زبانهای مختلف و فرهنگها و پیشینههای متفاوتی را در بر گرفته که آن را بیش از پیش غنی کرده است.
یکتا ناصر پیشنهاد داد که در #حدود_هشت_صبح بازی کنم!/توان و استعداد بازیگری را دارم و روی آن مسلطم! /اگر کارگردان درجه یکی پیشنهاد بازی دهد بازیگری را ادامه میدهم!/استفاده از حسین یاری در کمدی یا بهرام افشاری در ژانر جنایی یک ریسک کامل بود!/بهرام افشاری با فیلم من درخشید و خوشحالم که یکی از بازیگران پولساز شده!/روحیات طنز حسین یاری در پشت صحنه #ملاصدرا را دیده بودم و میدانستم با #نیسان_آبی گل میکند!/دستمزد اغلب عوامل فصل دوم #نیسان_آبی چند برابر شد/بازیگری در فصل اول ۷۰میلیون ولی در فصل دوم ۷۰۰میلیون گرفت!/برای خودم فقط ده درصد افزایش دستمزد پیشنهاد دادم ولی…/تک تک بازیگران برای حضور در فصل دوم کسب تکلیف کردند به جز بهناز جعفری!/امیدوارم فصل دوم هم مثل فصل اول دیده شود
|
سینماروزان/احمد محمداسماعیل: در ابتدایی که وارد سینما شدم دغدغه بازیگری داشتم ولی از موقعی که رفتم سراغ کارگردانی لذت خلق اثر اولویت بیشتری نسبت به بازیگری برایم پیدا کرد. در مورد بازیم در فیلم “حدود هشت صبح” به چند بازیگر نقش امیر را پیشنهاد دادم اما یکی شان درگیر پروژه دیگری بود و دو نفر دیگر چون حجم نقش، کم بود، قبولش نکردند.
منوچهر هادی کارگردان “حدود هشت صبح” که با پخش هدایتفیلم روی پرده است با بیان مطلب فوق به سینماروزان گفت: یکتا ناصر پیشنهاد داد خودم نقش امیر را بازی کنم و البته چون این نقش کوتاه اما در عین حال تاثیر گذار در شروع درام بود، اگر درست بازی نمی شد به فیلم لطمه می زد پس با قبول پیشنهاد یکتا تلاش کردم کار را درست انجام بدهم. نکته مهم پارتنر روبه رویم در این نقش یعنی یکتا ناصر بود که طی سالها زندگی شناخت کاملی از هم داشتیم و کمک زیادی کرد که نقش امیر درست از کار دربیاید. در مجموع خیلی اتفاقی پیش آمد که نقش امیر را بازی کنم و برنامه از قبل طراحی شده ای نبود.
منوچهر هادی درباره ادامه بازیگری در آینده گفت: بسته به پیشنهادات دارد و اگر کارگردان خیلی خاص و درجه یکی این پیشنهاد را انجام بدهد تا بازیگری را ادامه بدهم، شاید این کار را کردم ولی بالشخصه معتقدم توان و استعداد بازیگری را دارم و روی آن مسلطم! و در این دو دهه با بهترین های بازیگری کار کرده ام و فوت و فن های بازیگری را می شناسم.
این کارگردان درباره انتقادات وارده به کیفیت بازیش در “حدود هشت صبح” بیان داشت: برخی از دوستان زیادی قضیه را شلوغ کردند و نقش را غیرقابل باور دانستهاند اما خیلی از مردمان متعصب-مانند امیر- را دیده ام که عاشق زنانشان هستند و صبحها که بیرون میروند در را روی زنشان قفل می کنند بنابراین رفتارهای امیر مابهازا دارد و برخی رفتارهای بدتر از این هم دیده شده. به هر حال شخصیت فیلمنامه اینگونه اکت و نظر داشت و به نظرم درست اجرا شده است. البته قبول دارم چون این اولین تجربه بازیم جلوی دوربین بود اشکالاتی دارم اما به نظرم نقش درآمده و مخاطب کنش امیر را باور می کند.
منوچهر هادی درباره استفاده سالیان از چهره های نام آشنا مثل حامد بهداد، نیکی کریمی ، مهران مدیری، پارسا پیروز فر، محمدرضا گلزار، جواد عزتی، رضا عطاران و… در آثارش اظهار داشت: شرایط چنین مسئله ای را رقم زده است. قصه ها و نقش ها تعیین کننده است. خیلی وقتها بازیگران موردنظرم درگیر پروژه ای بودند و یا سر مبلغ قرارداد به توافق نرسیدیم و بازیگر جدید و معروف دیگری برای اولین بار در فیلمم بازی کرد ولی همیشه تلاش کردم بازیگر مناسب و مربوط به نقش را انتخاب کنم و اینکه صرفا بخواهم به هر قیمتی از سلبریتی استفاده کنم اصلا مطرح نبوده است. جاهایی هم ریسک کرده ام؛ به طور مثال استفاده از حسین یاری برای بازی در کم نیسان آبی یک ریسک بود یا استفاده از بهرام افشاری برای یک نقش مهم در اولین تجربه نقش اولش در فیلم جنایی “کارگر ساده…”؛ با این حال از هر دو استفاده کردم و خوشحال هستم که می بینم حالا بهرام افشاری موفق است و بازیگری پولساز شده و حسین یاری هم مجددا در کانون توجهات است.
منوچهر هادی ادامه داد: بهرام افشاری با نقشش در “کارگر ساده نیازمندیم” دیده شد و در “رحمان ۱۴۰۰” نیز درخشش داشت. انصافا خودش چون پیشینه تئاتری داشت با لیاقت به چنین جایگاهی رسید. افشاری بازیگری باهوش است و به خوبی از فرصت هایش استفاده کرد و البته حدش را شناخت و سعی کرد در پروژه هایی حاضر شود که جنس متن آنها را میشناسد و حالا امیدوارم در کارگردانی نیز موفق باشد.
منوچهر هادی درباره بازی حسین یاری در نیسان آبی گفت: مردم در زمان پخش فصل اول نیسان آبی با او ارتباط برقرار کردند و دوستش داشتند. حسین را از قبل و در زمان تولید سریال ملاصدرا که در گروه تولیدش بودم می شناختم و در سریال عاشقانه هم حضوری موفق داشت. روحیات طنز این بازیگر را در پشت صحنه ها دیده بودم و می دانستم از پس ایفای نقش کمدی بر میآید چون حسین یاری خودش هم علاقه داشت در یک کار کمدی نقش اصلی خوب و جاندار بازی کند. نقش هم خوب نوشته و هم جای کار داشت و مصالح خوبی در اختیار بازیگرش قرار می داد.
وی ادامه داد: هم پلتفرم و هم مخاطب از بازی حسین یاری راضی بود. من همیشه توجه به توانایی های مخفی مانده بازیگران دارم. در مقطعی یکتا ناصر فقط نقش زنان شیک و پولدار و روشنفکر را بازی می کرد اما در “یکی می خواد باهات حرف بزنه” نقش یک دختر شهرستانی کرمانی سنتی و آرام را بازی کرد و بازیش در فستیوال فجر هم دیده شد.
منوچهر هادی در چرایی عدم حضور در فصل دوم نیسان آبی گفت: بین ساخت فصل یک و دو نیسان آبی وقفهای ایجاد شد و اغلب عوامل افزایش دستمزد داشتند و دستمزدشان چند برابر شد. بازیگری در فصل اول ۷۰ میلیون دستمزد دریافت کرد ولی در فصل دوم ۷۰۰ میلیون گرفت اما برای شخص من راضی به هیچ افزایش دستمزدی نشدند! من حتی راضی به ده درصد افزایش دستمزد بودم که دوستان قبول نکردند و به همین دلیل از کارگردانی انصراف دادم. تک تک بازیگران اصلی به جز بهناز جعفری از من برای حضور در فصل دوم کسب تکلیف کردند و من ازشان خواستم در کار حضور داشته باشند! امیدوارم که فصل دوم هم به اندازه فصل اول دیده شده باشد چون ثمره همکارانی است که اغلب آنها جزو دوستانم هستند.
سیاست خطرناک تولید کارگردان و تهیهکننده بیمایه!؟
|
سینماروزان/حامد مظفری: فهرست رسمی فیلمهای اصلی جشنواره فجر۴۲ نیمه دی ماه اعلام میشود و شواهد حکایت از آن دارد که بخش عمده آثار امسال جشنواره هم آثار ارگانی هستند؛ فقط در یک قلم فارابی با ۱۷ فیلم(!!) متقاضی شرکت در جشنواره است که اگر فقط نصف فیلمهایش هم راهی جشنواره شوند، سی درصد سودای سیمرغ برای فارابی است دیگر ارگان ها هم سخت مشغول کارند و از بنیاد شهید تا حوزه هنری و اوج و کانون و… درگیری مستقیم یا شراکتی در شماری آثار تولیدی امسال داشتهاند.
با این حال مسأله فقط حجم بالای ارگانیها نیست که سالهاست همین است، تفاوت در عناصری خرد است و مثلا رقابت ارگانیها با برخی سرمایهداران بعدا بازداشتی در جشنواره های دولت قبل و حالا رقابت ارگانیها با ارگانیها در جشنواره های این دولت و متاسفانه خطر کلان، فقدان یا کمبود کارگردان و تهیهکننده باسابقه در این یک دهه است و هرچه در این پنج سال جلوتر آمدهایم مواجه شدهایم با انبوه آثار ارگانی که نه کارگردان متخصص و مجرب داشته اند و نه حتی تهيهکننده باسابقه.
آنچه در آمار اولیه از فیلمهای متقاضی جشنواره فجر۴۲ توسط سیمون سیمونیان مسئول دبیرخانه اعلام گردیده نگرانی ها را بیشتر میکند چون طبق اطلاعات رسمی امسال ۱۰۶ فیلم متقاضی جشنواره هستند و در این میان ۵۱ فیلم متعلق به فیلمسازان اولی است! یعنی حدود ۵۰ درصد(دقیقا ۴۸درصد) فیلمهای متقاضی فیلم اولی هستند.
تازه اگر قرائن را رد بزنیم، آن ۵۵ فیلم باقیمانده هم نه متعلق به فیلمسازان صاحب نام که به غیر مواردی معدود مثل جوزانی و افخمی، بخش عمده آنها، فیلم دومی یا فیلم سومیهایی هستند که در این پنج سال با حمایت ارگانها، فیلمهایی-نهایتا در حد تلفیلم-ساختهاند که به زحمت از دل آنها ده قاب مناسب پرده عریض یا ده دیالوگ ماندگار درمیآید.
حدس زدن اینکه عطش بالا برای فیلمساز شدن جوانانی که میانبرهایی به ارگانها زدهاند، چه چشم اندازی برای سینمای ایران دارد چندان سخت نیست. همین حالا به باکس آفیس امسال نگاه کنید و ببینید چطور سوگلی جشنواره فجر۴۱ به قعرنشین گیشه بدل شده؟ و اغلب آثار ارگانی با تهیهکننده و کارگردانانی کمتجربه، شکستخورده اکران بودهاند و بسیاری از آثار فجر پارسال حتی در میان پخشکنندگان ارگانی نیز مشتری ندارند چه برسد به پخشکنندگان خصوصی.
مدیران محترمی که در ارگانها نشستهاند -و به خاطر ترس از مواجهه با کارگردانان و تهیهکننده های باسابقهای که مقادیری از آنها بیشتر میفهمند و برای جذب حمايت به هر …تن نمیدهند- مشغول تولید تهیهکننده و کارگردانان دونمایهای هستند که گاهی حتی دستمزد نمیگیرند تا فقط اسمشان در تیتراژ بهعنوان کارگردان بخورد، یادشان باشد که این نزول از میانمایگی به بیمایگی کاملا محصول سیاستهای آنهاست و با بیلاندهی کمّی هم نمیتوان خاک بر روی آن پاشید.
منطق حمایت یعنی آن که لااقل ثلث حمایت های ارگانی را روانه تهیهکننده ها و کارگردانان باسابقه کنید، ثلث آن به فیلمسازان میانه برسد و نهایتا ثلث باقیمانده به فیلم اولی ها برسد، تازه آن دو ثلث اخیر هم باید با حضور تهیهکننده های باسابقه تولید شود وگرنه در سال۱۴۰۴ خواهید دید که در این چهار سال حتی چهار فیلم که بشود تماشای آن را به همان دوستان انقلابی پیشنهاد کرد، وجود ندارد.
فقط یک مصداق بگوییم و تمام؛ تولید فیلم استراتژیک مثل #بازمانده هم تهیهکننده حرفهای مثل منوچهر محمدی و کارگردان خبره مثل سیفالله داد میخواهد و نمیشود چون تکنیسین حرفهای از ما بیشتر میفهمد او را کنار بگذاریم و به فکر تولید تهیهکننده و کارگردان فلهای باشیم. نه! نمیشود.
بازیگر مقتدر #مختارنامه دیگر هیچ کس را نمیشناسد!/حسین خانیبیک گرفتار بیماری مهلک
|
سینماروزان/ احمد محمد اسماعیلی: طبق روال کاریم هراز گاهی با بازیگران با سابقه تماس هایی دارم و ضمن انجام کار از حال و احوالشان جویا می شوم و به همین دلیل با حسین خانی بیک بازیگر خوشنام و قدیمی سینما ، تئاتر و تلویزیون تماسی گرفتم…
همسرش پشت خط آمد و با لحنی ناراحث و غمگین از وضعیت نامساعد جسمانی خانی بیک و بیماریش گفت و تاکید داشت که آلزایمر خانیبیک بتدریج تاثیرات منفیش را بروز داد تا جایی که امکان حرف زدن و شناخت دیگران را ندارد…
با شنیدن وضعیت این بازیگر محجوب و دوست داشتنی ناراحت شدم و با توجه به سبک زندگی سالم خانی بیک که مرد خانواده و اهل ورزش بود خیلی بعید بود که به این بیماری دچار شود.
وضعیتی که باعث شد بحث تقدیر و اینکه هر انسانی روزی باید با ابتلا به بیماری دنیا را ترک کند برایم دغدغه ذهنی شد و به مرور هنرمندانی و اطرافیانی که از دست داده ایم پرداختم و به نظرم آمد که عدالتی در جهان هستی درباره معیشت آدمهای خوب و نیک وجود ندارد و مثالهای زیادی از ذهنم عبور کرد.
جمشید مشایخی نازنین چند سالی با بیماری سرطان درگیر بود و یا علی خاتمی در دوران بلوغ سنی و کاریش درگیر این بیماری مهلک شد و نام های بسیار دیگری و… در مقابل خیلی از آدم های سنگدل و پلشت هم دور و برمان می بینیم که خیلی راحت زندگی میکنند. حسین خانی بیک با ظاهر و هیبت مردانه ش نمادی از مرد سنتی ایرانی مهربان و نگهبان خانه و خانواده اش را در بیش از دو دهه در سینما و تلویزیون خلق کرده و نقش های ماندگاری در ذهن مخاطبان در قالب چنین مردانی بازی کرد.
یکی از نقش هایی که خانی بیک را مورد توجه مردم قرار داد نقش سرهنگ نیروی انتظامی در سریال #پلیس_جوان بود که تقابلش با شهاب حسینی افسر جوان کلانتری محل خدمتش لحظات جذابی را برای مخاطب خلق کرد.
بازیگری که دست پرورده مکتب عباس جوانمرد بود و با همکاری با پسرخاله هنرمندش ( هادی اسلامی) تئاترهای ماندگاری در دهه چهل و پنجاه خلق کرد. شاید به دلیل محجوبیت و افتادگی اخلاقی که داشت هیچ وقت مثل همنسلانش از قبیل خسرو شکیبایی در قالب یک استار فرو نرفت و شد استاد ایفای نقش های مکمل چه در کارهای تاریخی مثل نقش معرکهاش در سریال #روزی_روزگاری در قالب یک روستایی بادیه نشین خوش قلب و یا ایفای افسران پلیس در سریال هایی مثل #شلیک_نهایی و یا افسر عراقی خوش قلب فیلم #پوتین که در تقابل با مافوق خشنش قرار میگیرد و در سریال #مختارنامه هم شد ایاس مقتدر که فرمانده شرطه های شهر کوفه بود و چند سکانس ماندگار روبه روی عرب نیا خلق کرد.
در سالهای اخیر جای خالی بازیگرانی از جنس خانیبیک در سینما و تلویزیون احساس می شود؛ بازیگران با صلابتی که با آرامش درونی توانستند تجسم درستی را از مرد ایرانی معمولی که می تواند قهرمان خانواده اش باشد را ارائه کنند…
جشنواره کوتاه پرمخاطبتر از #سهکامحبس!؟؟/مخاطب روزانه جشنواره کوتاه بیشتر از مخاطب روزانه پرفروشترین فیلم غیرکمدی سینماها؟؟
|
سینماروزان/حامد مظفری: اخبار صفهای طویل مخاطبان برای تماشای فیلمهای جشنواره کوتاه یا آمار ثبت شش هزار مخاطب برای فیلمهای جشنواره کوتاه فقط برای یک روز و اینکه جشنواره کوتاه از همان روز ابتدایی توانسته مورد اقبال مخاطبان قرار گیرد، ظاهرا اخبار امیدوارکننده و مسرتبخشی است اما…
اگر جشنواره کوتاه فقط در یک روز شش هزار مخاطب داشته باشد و به فرض اینکه هزار مخاطب اهالی رسانه و مهمان هستند باز با مخاطب روزانه پنج هزار نفری روبروییم که عدد بزرگی است؛ دقت کنید که طبق آمار سمفا، باکس فیلم کوتاه وحشت در مدت یک ماه فقط حدود سیصد مخاطب داشته! یا بسته فیلم کوتاه ژنریک “شش فیلم شش نگاه” بعد از حدود سه ماه اکران فقط کمی بیش از چهارصد مخاطب داشته. یا بسته پنج فیلم کوتاه “یلدای کوتاه: بعد از سه ماه فقط ۱۶ مخاطب داشته. این دادهها همه برآمده از سمفا است و میشود براساس آن چشماندازی ترسیم کرد از اوضاع نزار اکران فیلم کوتاه.
متاسفانه آمار مخاطبان فیلمهای کوتاه در پلتفرمها هم تعریف چندانی ندارد و به زحمت آمار مخاطب برخی از آنها از پانصد میگذرد پس در این شرایط اینکه ذوقزده شویم از آمار روزانه مخاطبان جشنواره کوتاه، کمی خوشخیالی است.
اگر سینمای کوتاه آن قدر مخاطب دارد که فقط در یک روز جشنواره کوتاه شش هزار نفر برای تماشای فیلم به جشنواره میآیند قاعدتا میتوان با این پتانسیل جشنواره را به صورت خودگردان اداره کرد. واضحترش اینکه جشنواره ای با مخاطب هزاران نفری خودش میتواند هم جذب اسپانسر کند و هم بر روی بلیتفروشی به عنوان منبعی برای کسب درآمد نگاه کند و در این ساختار بینیاز خواهد شد از بودجه میلیاردی دولتی.
اگر متوسط روزانه پنج هزار مخاطب را برای جشنواره کوتاه درنظر بگیریم و بهازای قیمت بلیت سی هزار تومانی، حساب کنیم جشنواره کوتاه در همین ساختار فعلی، روزانه ۱۵۰میلیون تومان فروش بلیت دارد که برای شش روز برگزاری جشنواره حدود یک میلیارد فقط فروش بلیت داشته است. اگر واقعا سینمای کوتاه چنین گیشه ای دارد چرا انجمن سینمای جوان در کل سال با پردیس ملت تفاهم نامه ای نمی بندد تا با اکران فیلمهای کوتاه هم فیلمسازان را به سود برساند و هم تنوعی ببخشد به گیشه ای که فقط با کمدی ها، داغ میشود؟؟
نکند خدای نکرده بخش عمده این مخاطبان هزارنفری نه با خرید بلیت که به صورت مهمان و با دریافت سهمیه استفاده از فودکورت، به جشنواره میآیند؟؟ برای ملموس شدن قضیه از پرفروشترین فیلم اجتماعی سال یعنی “سه کام حبس”، مثالی میزنیم. سه کامحبس در مدت ۱۴۳ روز اکران حدود ۲۰میلیارد فروخته یعنی با احتساب متوسط قیمت بلیت ۴۵ هزار تومانی، روزی حدود سه هزار مخاطب داشته که آمار امیدوارکنندهای است. “سهکام حبس” روزی سه هزار مخاطب داشته و جشنواره کوتاه تهران طبق اطلاع رسانی ها فقط در یک روز شش هزار نفر -دو برابر پرفروشترین فیلم اجتماعی سال-مخاطب داشته!؟؟؟
به هر حال اگر واقعا گردانندگان جشنواره کوتاه توانستهاند به فرمول جلب مخاطب روزانه پنج تا شش هزارنفر برسند حتما میتوانند اول یک دفتر پخش ثبت کرده و بعد هم با تکیه بر همین مخاطب، در کنار بلیت فروشی، به جلب اسپانسرهای خرد و میانه هم پرداخته و رفرمی ایجاد کنند در تاریخ سینمای کوتاه.
انتقاد #محمد_حاتمی بازیگر آژانس شیشهای و بادیگارد از صدور بیانیه بهجای حل مشکلات معیشتی توسط روسای خانه سینما: فایده این بیانیهها برای اهالی سینما چیست؟/اینکه پنج یا هفت نفر بهجای صنف ۵هزارنفره سینما، بیانیه میدهند با دموکراسی منافات ندارد!؟/چرا با وجود این همه بیانیه، سینماگران در ساختار تامین اجتماعی همچنان معادل #صیادان_فصلی هستند؟؟
|
سینماروزان/پیمان اسماعیلی: صدور بیانیههای گاه و بیگاه از روسای خانه سینما بی آن که مشخص گردد نفع این بیانیه ها برای صنف سینما و آحاد اعضای خانه سینما چیست، پرسش بسیاری از اهالی سینماست؟ آیا این بیانیهها باعث میشود مشکل بیمه بیکاری سینماگران، حل شود؟ یا آن که بیمه بازنشستگی ویژه ای برای سینماگران ایجاد گردد؟ مشکل آنجاست که با وجود این بیانیهها، سینماگران در ساختار بیمه تامین اجتماعی همچنان معادل صیادان فصلی هستند!
محمد حاتمی بازیگر باسابقه سینما و تئاتر با بیان مطلب فوق به سینماروزان گفت: نکته مهم در بیانیه نویسی های اخیر خانه سینما که به خانه تئاتر هم سرایت کرده این است که آیا این بیانیهها، شامل نظر تک تک اعضا صنوف خانه سینما است و آیا با همه آنها برای صدورشان تشریک مساعی شده است یا نه؟
بازیگر “آژانس شیشه ای” و “زمانه” ادامه داد: در واقعیت این طور است که پنج یا هفت نفر آدم در اتاقی مینشینند و تصمیمی می گیرند و بی پرس و جو کردن از اهالی سینما، بیانیه ای را صادر میکنند که به نظر خودشان به نفع همه اهالی سینما است ولی این نظرات کاملا شخصی است!
حاتمی تاکید کرد: اینکه پنج یا هفت نفر بهجای صنف پنج هزارنفره سینما، بیانیه میدهند با دموکراسی منافات ندارد؟؟ اینکه افراد به خاطر جایگاه مدیریت مقطعی خود به جای همه خانواده سینما تصمیم میگیرند و عنوان میکنند که ما صلاح دیدیم به جای همه این نوع بیانیه ها را بدهیم، به نظر من کار اشتباهی است و با روح دموکراسی و حقوق فردی تک تک هنرمندان در تعارض است! چرا قبل از انتشار بیانیههای متعدد، نظرات اهالی سینما درباره آنها را جویا نمیشوند؟
بازیگر “بادیگارد” و “افسانه آه” در ادامه افزود: صدور چنین بیانیه هایی نیازمند کار شورایی است و نمیشود برای همه چیز حکم کلی صادر کرد. من با این رویه مخالفم و اولا که با وجود امکانات فعلی میشد فراخوانی از طریق سایت خانه سینما منتشر میشد و بیانیه را به نظر تمام اعضا میگذاشتند تا معلوم گردد از جمع حدود ۵هزار نفره خانه سینما، چند نفر زیر بیانیه را امضاء میکنند. ثانیا حتی اگر این کار را هم نمیتوانند بکنند حداقل باید از هر صنف بیست نفر دارای شأن اجتماعی، صلاحیت و تجربه را جمع کرده و درباره صدور بیانیه با آنها مشورت کرد.
محمد حاتمی تاکید کرد: اغلب ما اعضای خانه سینما از برخی از شرایط اجتماعی و شرایط معیشتی نارضايتي هایی داریم و مدتهاست در انتظاریم صنفی که سالانه برای تمدید عضویت از اعضا، حق عضویت میگیرد، کاری هم کند برای حل مشکلات اولیه سینماگران. تنها راه بازگشت اعتبار به خانه سینما، بازگشت به حل مشکلات معیشتی سینماگران و قبل از همه حل مشکل بیمه بیکاری و تعریف ردیف بیمه بازنشستگی ویژه برای اهالی سینماست.
بازتولیدِ بیک ایمانوردی؛ راه نجات سینما!؟/اصغر نعیمی کارگردان مطرح کرد
|
سینماروزان/اصغر نعیمی(منتقد و کارگردان سینما): امروز در حالی وارد سالمرگ رضا بیک ایمانوردی شدیم که سینمای گرفتار در انواع و اقسام بحرانها، راه نجات خود را در بازتولید مایههایِ همان سینمایی دیده که بیک ایمانوردی از واضحترین نمادهای آن است و سالها پیش قدغن شده بود.
او نقش مهمی در ساز و کار سینمای عامه پسند ایران داشت و با تیپ منحصر به فردی که _با همکاری منوچهر اسماعیلی به عنوان دوبلور_ ساخت فراتر از یک بازیگر صرف، شکل دهنده لحن فیلم، و با کارنامهای پر تعداد بیش از یک دهه هنرپیشهای تاثیرگذار در موفقیت فیلمها بود؛ چیزی که امروز سینمای ایران از آن بی بهره است. سوای این، بیک ایمانوردی، جدا از شمایل همیشگیاش در فیلمهای مفرح، در نقشهای جدی نیز حضوری موفقیت آمیزی داشت که اوج آن را میتوان در بازی غافلگیرکنندهاش در درام تاثیر گذار “روسپی” به کارگردانی عباس شباویز دید. توانایی و انعطاف او در اجرای نقشهای متفاوت و تیپهای متنوع در حدی بود که به حق او را “مرد هزار چهره” سینمای ایران لقب داده بودند.
دریغا که این هنرپیشه قدر نادیده در دیاری غریب سرنوشتی تراژیک یافت و سرانجام نیز در فقر و انزوا درگذشت. همیشه به این فکر میکنم که در آن سوی دنیا اگر مثلا بازیگری در تراز #ژان_پل_بلموندو دارند تا پایان عمر از او مثل گنجی گرانبها حراست میکنند و در سوگ درگذشتش برای وداع با او نیز مراسمی درخور و باشکوه تدارک میبینند اما اینجا هنرمندان تاثیرگذار را به حاشیه رانده، خانه نشین یا آواره غربت کرده و به جایشان نمونههای جعلی و غیر اصیل از آنان و آثارشان تولید و نمایش داده میشود!
#تفریق؛ کپیِ استاندارد enemy!؟/ کشتِ دیم زیر باران!؟
|
سینماروزان/حامد مظفری: میگویند تماشای نسخه قاچاق فیلم تفریق، عذر شرعی دارد پس پیشپیش عذر تقصیر از مالک یا مالکان بابت تماشا و پس از آن میرسیم به دومین عمل اصلی دنیای ریاضیات که نه فقط یکی از استانداردترین آثار سازنده بلکه یکی از معدود آثار جشنوارهای قابل تأمل چند سال اخیر سینمای ایران است؛ روانتر و کملکنتتر از قهرمان و جنگ جهانی سوم و خیلی تکلیف روشنتر از برادران لیلا، جاده خاکی، سه رخ و…
تفریق، یک کپی است و البته نه کپی شاید وقتی دیگر یا وقت دیگر شاید بهرام بیضایی-که مسیر انحرافی است-چون جز آغاز ربطی به آن ندارد. تفریق یک کپی نعل به نعل از فیلم کانادایی-اسپانیایی مهجور دشمن/enemy حتی در رنگ اصلی و غالب تصاویر است. فیلمی که حدود ده سال قبل دنی ویلوی فرانسوی-کانادایی آن را با نگاهی به داستان #همزاد خوزه ساراماگو ی پرتقالی تبار ساخته بود.
مانی حقیقی خیلی خوب فیلم دشمن را به فارسی برگردانده و تا حد ممکن وفادار به فیلم پیش رفته و جز نماهای اروتیک آن فیلم که امکان برگردان نداشته، مابقی داشتهها را این طرف به برداشت رسانده آن هم زیر یک کشت دیمی!! با پلان هایی پر از باران.
حقیقی دیگر در کارگردانی به ثباتی رسیده در دکوپاژ و حفظ ریتم که چه …آلبالو بسازد چه اژدها…، اهمیت قاب و وقت مخاطب را به یک اندازه لحاظ میکند.
تفریق یک کپی استاندارد است و میتوان فیلم را یک بار دید و با منبع کانادایی مقایسه کرد و گاه غرق روایت معلق شد ولی آنچه اثر منبع بدان آغشته بود یعنی بازی با روان آدمی، بحران هویت و ترس آدمی از همنوع و درنهایت خیانت به خود و تجلی این بیت پروین که “هر چه کنی کشت همان بدروی…” نه اینکه در تفریق نمود نداشته باشد بلکه حداقل نمود را داشته!
فیلم از نظر اجرا، متبحرانه و در بازیها کاملا تنه به تنه فیلم دشمن پیش میرود، با اینکه افتتاحیه ماهرانهای دارد و اختتامیهای شعاری با اخلاقگرایی تزریقی که اصطلاحا هندی شده است، باز در اجزا منطبق بر یک تریلر روانکاوانه مناسب پرده عریض پیش رفته ولی تلاش برای کُنه بستن به فیلم کاملا عبث است. کنهی در کار نیست و این فقط یک برداشت بازیگوشانه است با حداقل جهان بینی فرهنگ مقصد.
گرچه تفریق یک کپی استاندارد است ( چند باره متذکر می شویم) اما همچنان با وجود قاچاق، اگر اکران شود خواهد توانست گیشهای متوسط به بالا داشته باشد چون معما دارد، گیج میکند، سرکار میگذارد، رکب میزند و غلطانداز است و نوید و ترانه و یک اسماعیل پوررضا ی جانانه دارد ولی بیش از اینها نباید پیش رفت و تفسیر و نماد به خیکش بست! حتی اگر دنبال تعابیر فرامتنی هستیم باز اژدها وارد میشود مانی حقیقی نمونه ای قابل اتکاتر است
و اما یک سوال اصلی که همچنان می ماند؛ معدود جشنواره هایی مانند تورنتو و… که فیلم را در بخش رقابتی نشان میدهند، چطور برخلاف رویه معمول ، با چه هدفی فیلمی که کپی پیست است و یک بار ارژینالش ده سال پیش رونمایی شده را به نمایش میگذارند؟ یعنی این قدر دستشان خالی است؟
حسن توکل نیا -تهیهکننده آخرین فیلم تقوایی- مطرح کرد: چرا در دوره قبل حرف و حدیثهای زیادی درباره هزینه های تولید و روند تایید فیلمنامه در فارابی شکل گرفت؟/اخلاقیات به من اجازه نداد فیلم ۱۵میلیاردی را با ۴۰میلیارد تولید کنم تا منافع عدهای خاص تأمین گردد!/با ۴۰میلیارد میشود شرایط کار چهار کارگردان باسابقه را فراهم کرد!/راه برون رفت فارابی از مشکلات، تخصص گرایی و در کنارش شفافسازی مالی است!/مدیریت جدید فارابی در شوراهای مختلف از افراد متخصص و پاکدست استفاده کند!
|
سینماروزان/پیمان اسماعیلی: در سال های اخیر بعضا فیلمهایی در بنیاد فارابی تولید شده بود که کلی حرف و حدیث پشتشان وجود داشت و این حرف و حدیث ها هم در بخش هزینه های تولید و هم در بخش فیلم نامه وجود داشته است.
حسن توکلنیا تهیهکننده سینما با بیان مطلب فوق به سینماروزان گفت: ریشه چنین نواقصی در سیستمِ معیوب است؛ سیستمی که باید مورد بازنگری قرار گرفته و با تغییر و تحولات در مدیریت فارابی حالا انتظار سینماگران آن است هم درباره ریزهزینه پروژهها و هم درباره چگونگی تأیید فیلمنامهها به مخاطبان اطلاع رسانی شود.
تهیهکننده کاغذ بی خط آخرین فیلم ناصر تقوایی، با اشاره به شرایط سخت گرفتن امکانات ، وام و تسهیلات در مدیریت قبلی فارابی افزود: در سالهای قبل آنقدر موانع برای تولید فیلم ایجاد شد که اگر هم مجوزی به عنوان تهیه کننده برای ساخت فیلم گرفتم مدتی بعد از صدور پروانه، عطای تولید فیلم را به لقایش میبخشیدم.
وی در چرایی این رویه گفت: دلیل این امر، روشن است؛ من همیشه به یک اصول اخلاقی و عرفی و شرعی پایبند هستم که به من اجازه نمی دهد که مثلا یک فیلم ۱۵ میلیاردی را با ۴۰ میلیارد تولید کنم تا منافع عده ای خاص تامین و در این بین خودم هم چند میلیاردی در همان تولید به جیب بزنم. با ۴۰میلیارد میشود شرایط کار چهار کارگردان باسابقه را فراهم کرد ولی معلوم است که کارگردان باسابقه بابت حمایت به هیچ کس باج ندهد و برای ذره ذره پولش، برنامه ریزی دارد.
تهیهکننده فیلمهای ملاقات با طوطی و دستهای آلوده تاکید کرد: مدیریت جدید فارابی باید در شوراهای مختلف فارابی از افراد متخصص و کاربلد و پاک دست استفاده کند؛ افرادی که اهل رانت بازی نباشند. افرادی سالم که خوشبختانه تعداشان در سینما کم نیست و باید آنها را به کار گرفت تا اهالی سینما واقعا حس کنند که فارابی به مدار صحیح بازگشته است.
او افزود: بالاخره فارابی در دهه های قبل فیلمهای خوب هم تولید کرده بود چون سینماگران کاربلد را به خدمت گرفتند و حالا هم تنها راه برون رفت فارابی از مشکلات، تخصص گرایی و در کنارش شفاف سازی مالی است.
چاره کار فارابی چیست؟ یک ساعت گفت و شنود روی آنتن زنده در باب خطاهای فارابی و ترمیمهای مورد نیاز…
|
روی آنتن زنده مطرح شد: چرا مدیران فارابی به افرادی بودجه دادند كه حتی جرأت اکران فیلمهایشان را ندارند؟!/چرا بر روی افرادی سرمایه گذاری كردند که هیچ خروجی نداشتند؟/باید تمام اعضای شوراهای فارابی تغییر كنند و لیست بودجههای پرداخت شده مشخص گردد!/در شوراهای فارابی باید آدمهایی باشند که قبل از هر چیز خودشان از شورا منتفع نشوند!/واقعا چه معنایی دارد که طرف هم در شوراست و هم برای خودش از شورا،پروژه میگیرد؟/فارابی چند روابط عمومی داشت ولی تا زمان جشنواره فهرست رسمی فیلمهایش منتشر نشد؟/ای کاش به جای تعدد روابط عمومی به سمت تعدد همکاری با سینماگران باتجربه میرفتند؟/اگر فارابی با همین دست فرمان و شوراها ادامه دهد اوضاع بدتر خواهد شد!/باید از افراد خبره كمك بگیرند و به جای فامیل بازی به فكر تصمیمات اساسی باشند!/چرا مدیران قبلی فارابی ترسیدند با افراد بزرگ و کاربلد كار كنند؟!/چرا چهل میلیارد بودجه را ده تا چهار میلیارد نکردند به ده نفر کارگردان مجرب ندادند که فیلم بسازند؟ /تعهد سینمایی رضا درمیشیان بیشتر از فارابی بود که فضای امن ایجاد کرد تا مهرجویی فیلم بسازد!/ای کاش مدیران معزول به جای تعدد روابط عمومی به سمت تعدد همکاری با سینماگران باتجربه میرفتند؟
سینماروزان: با ایجاد تعییر و تحول فارابی، حالا دیگر باید بساط موازیکاری از فارابی جمع شود و فارابی از افراد خبره كمك بگیرد و به جای فامیل بازی به فكر تصمیمات اساسی باشد.
سیدرضا اورنگ كارشناس و منتقد پیشكسوت با بیان مطلب فوق در برنامه سینمامعیار رادیوگفتگو با اجرای امیر صباغ، بیان داشت: طی یك سال و اندی اخیر تغییرات در فارابی مشكلاتی را به وجود آورد. جلسات با حضور كسانی تشكیل شد كه خودشان به این مجموعه آسیب زده بودند. ما فیلمسازان توانای زیادی داریم، اما به كسانی بودجه دادند كه حتی جرأت اکران فیلم های شان را ندارند! روی بعضی افراد سرمایه گذاری كردند و بودجهای در اختیار آنها قرار دادند، اما هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است. چرا بر روی افرادی سرمایه گذاری كردند که هیچ خروجی نداشتند؟
اورنگ با اشاره به اینكه در فارابی جلسات ارزیابی وجود ندارد، اگر بود شاهد چنین اتفاقاتی نبودیم گفت: خیلی ها به فارابی بدهكار هستند. این بیت المال است و باید برگردانده شود. فارابی به مدیری نیاز دارد كه با قدرت قدم بردارد. تمام اعضای شوراهای فارابی باید تغییر كنند و لیست بودجههای پرداخت شده مشخص شده و باید با بدهکارانی که تسویه حساب نکرده اند برخورد شود. به عنوان مسوول باید به بیت المال اهمیت داد،چون امانت مردم است.
اورنگ گفت: فارابی نمی تواند برای سینما تعیین تكلیف كند، اما می تواند تصمیم بگیرد كه روی چه فیلم هایی سرمایه گذاری كند. فارابی باید در عمل و با ساخت فیلم خوب نشان دهد كه روی سینما تاثیر گذار است. شک نکنید اگر فارابی با همین دست فرمان و شوراها ادامه دهد اوضاع بدتر خواهد شد. باید از افراد خبره كمك بگیرند و به جای فامیل بازی به فكر تصمیمات اساسی باشند.
اورنگ تاكید كرد: ناصر تقوایی بیست سال است كار نمی كند،چرا روی او سرمایه گذاری نکردند؟ حتی اگر میخواستند جوانگرایی کنند چرا از امثال تقوایی به عنوان تهیهکننده استفاده نکردند و از کارگردانی تا تولید را به افراد کمتجربه سپردند؟ اگر افراد مجربی وارد فارابی می شدند جوانان از آنان یاد میگرفتند. تا زمانی كه مدیران بخواهند با پایین تر از خود كار كنند همین مشكلات وجود دارد. چرا مدیران قبلی فارابی ترسیدند با افراد بزرگ و کاربلد كار كنند؟! در مثل مناقشه نیست و به نظرم اگر یك كودك را مدیر فارابی میکردند ولی دو مشاور خبره کنارش بود، بهتر كار میكرد! متاسفانه اغلب افرادی بر سر كار بودهاند كه طرز فكر پایینی داشتهاند و دیگران را نیز به پایین كشیدهاند. تا وقتی مدیریت ها در چارچوب بسته و بدون تفكر باشند به جایی نمیرسند.
حامد مظفری روزنامهنگار و منتقد سینما در برنامه سینمامعیار رادیوگفتگو بیان داشت: تا تکلیف شوراهای تصویب فارابی روشن نشود هیچ اتفاق مثبتی در فارابی نخواهد افتاد؟ در شوراهای فارابی باید آدمهایی باشند که قبل از هر چیز خودشان از شورا منتفع نشوند. واقعا چه معنایی دارد که طرف هم در شوراست و هم برای خودش از شورا،پروژه میگیرد؟
این منتقد ادامه داد: در دوره قبلی فارابی چرا تهیهکننده ها و کارگردانان باتجربه را نیاوردند؟ چرا منوچهر محمدی را نیاوردند؟ چرا هاشم سبوکی را نیاوردند؟ چرا هارون یشایایی را نیاوردند؟ چرا جمال ساداتیان را نیاوردند؟ چرا مرتضی شایسته را نیاوردند؟ چرا محمدرضا اصلانی را نیاوردند؟ چرا قاسم قلی پور را نیاورند؟ چرا داریوش مهرجویی را نیاوردند؟ چند سال خسرو سینایی را معطل قطار زمستانی کردند تا مرحوم شد؟ نمیشد مهرجویی را بیاورند و یک فیلم اولی کنارش بگذارند تا لااقل تبادل تجربیات صورت گیرد؟ تعهد سینمایی رضا درمیشیان بیشتر از فارابی بود که فضای امن ایجاد کرد تا مهرجویی فیلم بسازد ولی فارابی که متولی این کار است اهمیتی نداده که بزرگان سینما کار بکنند یا نه.
حامد مظفری افزود: چرا چهل میلیارد بودجه را ده تا چهار میلیارد نکردند به ده نفر کارگردان مجرب ندادند که فیلم بسازند؟ شفاف سازی فارابی کجاست و چرا با وجود تاکیدات ریاست سینما هنوز گزارش عملکرد ۱۴۰۱ فارابی منتشر نشده؟ فارابی چند روابط عمومی داشت ولی تا زمان جشنواره فهرست رسمی فیلمهایش منتشر نشد؟ الان حوزه هنری و اوج هم روابط عمومی دارند و اغلب همزمان با کلید خوردن، پروژه را معرفی میکنند نه اینکه شقالقمر (!)کنند و تازه بعد از لو رفتن خبر توسط رسانهها، اطلاعرسانی کنند.
این روزنامهنگار تاکید کرد: قطعا مدیر تازه فارابی به سمت حذف زوائدی خواهد رفت که در زیرمجموعه و به خصوص شوراها و روابط عمومی رخنه کردهاند. زینالعابدین به خاطر سوابق قبلی اش در تلویزیون، آشنایی بیشتری با فضای کار هنری دارد و یقینا تلاش خواهد کرد اوضاع را بهتر از قبل کند.
برنامه سینمامعیار از شبکه رادیویی گفتگو به تهیهکنندگی جواد طالبی و اجرای امیرعباس صباغ روی آنتن میرود.
بیرو یا وحید؟ امیر و حامد یا دوپاسپورته پرخاشگر؟! ⇔کلاس و پرستیژ، حقیقت یا تظاهر؟
|
سینماروزان/احمد محمداسماعیلی: این مسئله که داشتن کلاس و شخصیت، واقعی است یا تظاهر و یا ذاتی است و یا اکتسابی همیشه محل مناقشه بوده و به مرور زمان بروز و ظهور پیدا می کند و می شود درباره اش تحلیل کرد.
همه ما در طول روز و یا زندگی با آدم هایی مواجه می شویم که بعد از خاتمه معاشرتمان با آنها در غیابشان به دوستی و یا آشنایی می گوییم فلانی چقدر باکلاس و باشخصیت بود و مایل هستیم ارتباطمان را با او حفظ کنیم و گسترش بدهیم. آدمی که شاید به لحاظ فکری و توانایی فردی و دانش، درجه یک نباشد اما به گونهای باکلاس و باوقار برخورد میکند که تصور می کنیم طرف همه چیز تمام است. این آدمها معمولا برای استفاده از کلمات دقت به خرج می دهند، دایره لغاتشان گسترده و وسیع است و آرام و باطمانیه سخن می گویند و تا حدی هم روانشناس خوبی هستند و به راحتی میتوانند روی شما حس خوبی بر جای گذارند. نمونه داشتن پرستیژ و یا نبودش درباره ماجراهای دو سه روز اخیر علیرضا بیرانوند دوازه بان پرسپولیس و کارهایش مصداق دارد. علیرضا بیرانوند جزو آخرین فوتبالیست هایی بود که دوست فیلمسازی دو سال قبل فیلمی درباره اش ساخت که البته فیلم موفقی نبود و در خاطره کسی هم نماند. با دیدن فیلم و یا خواندن سرگذشت زندگی این فوتبالیست و سختی هایی که برای رسیدن به موفقیت تحمل کرد وبا دقت کردن به ادبیات گفتاریش و رفتارهای متناقضی که از خودش بروز می دهد می شود عنوان کرد که بحث داشتن پرستیژ در این قضیه، محل تأمل جدی است.
در باشگاه پرسپولیس بازیکنی حضور دارد که مصداق عینی داشتن پرستیژ است و نامش وحید امیری است. بازیکنی که همقوم بیرانوند است اما هیچگاه جمله ای از او شنیده نشده که باعث رنجش هوادار و یا تیم رقیب بشود!
داشتن پرستیژ و با فکر حرف زدن باعث شده امیری حتی مورد احترام هواداران تیم رقیب باشد و با هر مربی باشگاهی و ملی که کار کرده همکاری موثری داشته باشد و حتی انتقالش در زمانی که پرسپولیس به لحاظ نفری در مضیقه بود به لیگ ترکیه خاطر هواداری را آزرده نکرد و او جلتمن و با وقار باقی ماند.
در فوتبال دنیا هم چنین بازیکنانی مصداق دارند نمونهاش فرانتس بکن بائر ، تونی کروس و زیدان (سوای کله زدن معروفش به مدافع ایتالیا در جام جهانی) است و بکن بائر به عنوان مربی و بازیگر جام جهانی برد و کروس و زیدان هم با رئال مادرید و تیمهای ملی آلمان و فرانسه به جام جهانی رسیدند. نمونه بازیگر خلاق اما بدون کلاس نیمار است با اظهارنظرهای عجیب و غریب و رفتارهای متناقضش (در بهترین تیم های ملی و باشگاهی برزیل و پاری سن ژرمن) بازی می کند اما هیچ جامی نبرد و الان هم سر نخواستنش دعوا است!
در سینما هم قاعده همین است و داشتن کلاس و پرستیژ می تواند باعث شکوفایی یک بازیکن شود. نمونه اش امیر جدیدی است. بازیگری که از تئاتر شروع کرد و با درخشش در سینما توانست با اصغر فرهادی همکاری کند. در مقطع فعلی به جز یکی – دو بازیگر دیگر مثل حامد بهداد و… تنها بازیگر تاپ ، استاندارد و درجه یک سینمای ایران است. او به جز موارد معدود کمتر تن به حرف زدن می دهد و همیشه آرام و با وقار و متین رفتار و گفتار دارد و مثل خیلی ها خودش را به چند میلیارد نفروخت که بخواهد از در اوج بودنش استفاده کند و خودش را با بازی کردن در آثار سطحی و نازل تلویزیون و شبکه نمایش خانگی خفه کند و کلاسش را از بین ببرد. بلایی که سر چند بازیکن دیگری که از تئاتر آمده بودند آمد و به بهای خریدن شاسی بلند و خانه در بالا شهر هر کاری را قبول کردند و امروز دیگر در سطح اول بازیگری از آنها رد و نشانی نیست. او مردانه در برابر این وسوسه ها مقاوت کرده کرده و کارنامه جمع و جور اما تقریبا قابل احترامی دارد.
کلاس و پرستیژ می تواند ذاتی نباشد و اکتسابی به دست بیاید؛ نمونه اش حامد بهداد است که در مقطعی حتی به اذعان خودش رفتارهایش در مواجه با عوامل، کارگردان و حین قرارداد با تهیه کننده طوری بود که تاثیر گذاری امروزش را نداشت. از یک جایی به بعد، رفتارهایش طور دیگری شد، کمتر مصاحبه کرد و حتی با اصرار و ابرام چندباره به دورهمی نیامد و در عوضش رفت به برنامه کتاب باز و دانش و اشرافش را به ادبیات و شاهنامه را به رخ کشاند و فیلم های معرکه و نقش های ماندگاری را بازی کرد و تبدیل شد به یک بازیگر شش دانگ و با تجربه و درجه یک که حالا هم با #قهوه_ترک جلب نظر کرده.
جاهایی هم کلاس و پرستیژ، ظاهری و فاقد عمق است و البته بسته به هوش طرف ممکن است چند دهه هم به خودش این ویژگی را الصاق کند اما بالاخره تق آن درمی آید؛ نمونه اش فیلمساز معروف و با سابقه و مدعی سرچشمه! که به قول دوستی با خواندن مقدمه پشت جلد رمانها و کتابها طوری حرف می زد که انگار کتابها را خیلی عمیق خوانده اما فیلمهایش نشان میدهند همه چیر سطحی و کشکیه!
در میان بازیگران هم نمونه این مصداق، بازیگری است دوپاسپورته و وسطباز که بعد از رسیدن به اوج شهرت و محبوبیت رفتارهایش تغییر پیدا کرد و حتی در بازیهایش این قضیه مصداق دارد و بازهای به شدت معمولی و رفع تکلیفی در بیشتر فیلم های این چند ساله اش می بینیم و علی رغم نشان دادن فروتنی و کلاس ظاهری جاهایی نقابش را برداشت و رفتارهای غیر قابل دفاعی بروز داد و یادش رفت زمانی چه التماسی به یکی از نویسنده-کارگردانهای شریف سینما میکرد بلکه از اجرای تلویزیونی برسد به همکاری در یک پروژه سینمایی!
نمونه بارزش که نگارنده شاهدش بود در زمان برگزاری نشست خبری نمایشی در سالن اجتماعات تئاتر شهر بود که بعد از دوساعت تاخیر با صدای بلند صحبت کردن با گوشی تلفن همراهش حین عبور از لابی طبقه سوم تئاتر شهر با لحنی کاسبکارانه دیر آمدنش را بدون عذرخواهی توجیه کرد وعامیانه گارد و جبهه گرفت تا کسی مواخده اش نکند. یا همین دو سه ماه قبل بعد از حضور یکی از فیلم هایش درجشنواره ای در روسیه!! به شدت عصبانی شد و روسیه را تجاوزکار خواند و حضور فیلمش را محکوم و بدون هماهنگی !!! اعلام کرد تا مباد اقامتش در امریکا دچار مخاطره شود و نرود توی لیست تحریم ها!؟؟
القصه اینکه در دوران غلبه حواشی، اسیر حاشیه نشویم و حداقلی از پرنسیب و اصول را در رفتار داشته باشیم و بچسبیم به متن، است که ماندگاری میآورد.
یک گفتگو و پنج پرسش…
|
سینماروزان/حامد مظفری: مسعود احمدیان معاون فرهنگی فارابی در گفتگو با خبرگزاری مهر فرمودهاند: از جمله سیاستهای فارابی در حوزه تولیدات سینمایی حمایت از تنوع موضوعی است و دنبال آن نیستیم همه تولیداتی را که مورد حمایت قرار میدهیم بهعنوان محصول فارابی معرفی کنیم. چراکه وظیفه فارابی حمایت از توسعه سینمای ملی ایران است.
وی افزود: بسیاری از فیلمها و فیلمنامهها جهت ارتقا در فارابی مورد حمایت قرار میگیرند و نامی از فارابی در آن اثر بهعنوان مشارکتکننده و یا صاحب فیلم ذکر نمیشود که برخی از آثار مورد حمایت فارابی در سال گذشته از همین جنس هستند و فارابی در راستای توسعه و رونق سینمای ملی ایران از آنها حمایت کرده است. از جمله میتوان به «پرونده باز است» آخرین اثر زندهیاد کیومرث پوراحمد و یا «بخارست» که موجب احیای مجدد سینما در دوران پساکرونا شد اشاره کرد.
احمدیان در ادامه افزود: یکی از مهمترین مسائل در مورد نحوه تولید فارابی که نیاز به اصلاح باور عمومی دارد این است که همه تولیدات فارابی ناظر به جشنواره فجر نیست، بلکه برای فارابی بهعنوان نهاد ملی سینمای ایران توسعه سینمای ملی مسئله اصلی است. در واقع حفاظت از منافع ملی، توسعه ژانر، اشتغال و توسعه فعالیت سینماگران و فعالسازی ظرفیتهای استانی از مهمترین نکات در تصمیمگیری فارابی در فرآیند تولید اثر است.
معاون فرهنگی بنیاد سینمایی فارابی درباره تولیدات سال جاری این بنیاد هم تأکید کرد: مهمترین نکته درباره روند تولیدات امسال این است که سبد تولیدی سال ۱۴۰۲ فارابی نهایی شده، بخشی از آثار در دست تولید قرار گرفته و برنامه فارابی برای تولیدات کاملاً مشخص شده است. همچنین برخی از تولیدات که در سال گذشته آغاز شده بود در دست پیگیری است.
احمدیان افزود: تولید برخی از آثار از سال گذشته آغاز شده و برخی دیگر نیز با طی فرآیند نهایی فیلمنامه وارد مرحله پیشتولید شدهاند. ضمن اینکه اصولاً برنامهریزی برخی از تولیدات یک ساله نیست و با توجه به حجم کار، برخی از پروژهها در یک بازه زمانی دو ساله تعریف شدهاند و با توجه به اینکه سبد تولیدات فارابی در سال ۱۴۰۲ نهایی شده است، تعیین تکلیف فیلمنامههای جدید که در سامانه خانه فیلمنامه فارابی ثبتنام میشوند موکول به فصل جدید تولید که در بازه زمانی پس از فجر تعریف میشود، خواهد بود.
احمدیان در خاتمه تأکید کرد: در واقع براساس برنامه و روند کاری مصوب در فارابی بازه اسفند تا تیرماه هر سال اختصاص به فرایند بررسی و تأیید فیلمنامه دارد و از تیر تا دیماه زمان تولید آثار در نظر گرفته شده است و فصل جدید تولید فارابی پس از فجر ۴۲ تعریف میشود.
اصلیترین پرسشهای منتج از اظهارات معاون فرهنگی فارابی به شرح زیر است:
پرسش اول. چرا عناوین پروژه های تاییدشده امسال فارابی اعلام نمیشود؟ مگر نه اینکه جناب احمدیان گفتهاند در بازه اسفند تا تیر، پروژههای امسال فارابی تأیید شدهاند پس چرا عناوین پروژهها اعلام نمیگردد تا معلوم شود چه افرادی توانسته اند حمایت فارابی را در جهت همان منویات جناب احمدیان-که توسعه سینمای ملی است-به دست آورند؟ پارسال حوادث اجتماعی بر سینما غلبه کرده بود و سعی شد در سکوت، کار را پیش ببرند؛ امسال که خداراشکر همه چیز آرام است و سینماها هم به دور برگشته اند چرا عناوین پروژهها به محض تأیید اعلام نمیشود؟
پرسش دوم. اینکه فارابی از دو فیلم در دو گونه متفاوت به نامهای پرونده باز است و بخارست، حمایت کرده، نیکوست ولی چرا میزان حمایت دقیقا روشن نمیشود؟ دقیقا چقدر از منابع مالی میلیاردی فارابی صرف فیلم پوراحمد شده و چقدر صرف فیلم اطیابی؟
پرسش سوم. اگر اساس حمایت فارابی را منطبق با گفتههای معاون فرهنگی، پرهیز از موازیکاری درنظر بگیریم، فلسفه حمایت از کمدی هایی تجاری که قاعدتا بخاطر بازگشت سرمایه، سرمایهگذار خصوصی خود را دارند چگونه میتواند پرهیز از موازی کاری باشد؟
پرسش چهارم. حمایت از فیلمسازان نسل اول و دوم سینمای پس از انقلاب، در کجای برنامه حمایتی فارابی است؟ یکی از نقاط ضعف فارابی در سال قبل حمایت از انبوه فیلم اول یا دومی هایی بود که متاسفانه از نظر کیفی توجهی برنینگیختند و اغلب آنها نیز به سودآوری چندانی در گیشه نمی رسند چون احتمالا سود را در تولید بردهاند. فارابی در سال جدید همچنان حمایتها را صرف همین تیپ فیلمسازان کرده یا به سراغ فیلمسازان باسابقه بعد از انقلاب هم رفته؟ مثال نزدیک فیلمسازی به نام ابراهیم وحیدزاده است که ازجمله رویش های سینمای بعد از انقلاب بوده و چند فیلم خوب مثل مجسمه و تحفهها ساخت ولی مدتها بیکار بود تا اخیرا که گرفتار سکته مغزی شد…
آیا فارابی نباید بخشی از حمایت های هرساله خود را به چنین فیلمسازان بالغ و مطمئنی اختصاص دهد تا هم بهزعم معاون فرهنگی، تنوع تولید رعایت گردد و هم دلگرمی باشد برای فیلمسازان باسابقه؟؟
پرسش پنجم. سال گذشته رئیس سینما دستور اکید به انتشار گزارش عملکرد مالی زیرمجموعه ها تا پایان سال را داد ولی هنوز گزارش عملکرد مالی سال قبل فارابی منتشر نشده؟ چرا؟
پارتی شبانه!؟ یک اشتباه کوچولو درباره پروژهی تازه مهران مدیری!
|
سینماروزان/حامد مظفری: استناد رسانهای به یک تقاضا برای دریافت پروانه ساخت بدون اقدام به تحقیقات کافی، به بروز اشتباهی کوچولو حول پروژه ی تازه مهران مدیری منجر شده و آن هم اینکه مهران مدیری دو پروژه در دست تولید دارد به نامهای ساعت ۶صبح و بنبست.
اشتباه کجاست؟
به گزارش سینماروزان درست است که مهران مدیری برای ساخت #ساعت_۶صبح درخواست داده ولی برخلاف تصور، این یک پروژه تازه نیست و همان #بنبست است!
فیلم ساعت ۶صبح همان فیلم بن بست است که عنوان و تهیه کننده آن عوض شده.
اواخر سال قبل مهران مدیری براساس فیلمنامه ای از یکی از کارگردانان فعال این سالها تقاضای پروانه ساخت #بنبست را به تهیه کنندگی علی اوجی داده بود که آن فیلمنامه دچار ممیزی شد و با تغییر تهیهکننده، بن بست به ساعت ۶ صبح تغییر کرد.
هنوز مشخص نیست که فیلمنامه هم همانند تهیه کننده عوض شده یا همان فیلمنامه قبلی است؟! درباره مضمون فیلمنامه بنبست باید گفت یک فیلمنامه کاملا جدی و تند و انتقادي بوده و حول و حوش عوارض پارتیهای شبانه که معلوم نیست به ساعت ۶صبح تسری یافته یا خیر؟
اینکه حالا مهران مدیری بناست با ممیزی های وارده به بنبست، ساعت شش صبح را با همان نگاه جدی بسازد یا مثل ساعت ۵ عصر، آن را به یک کمدی سیاه مملو از هنرور بدل کند، بزودی مشخص خواهد شد؛ انگاری در پروژه جدید مدیری خبری هم از بازیگران تیپیکال طنز هم نیست…؟
در عین حال امیدواریم مهران مدیری در دام تریلوژی بازی نیفتد و بعد از ساعت ۵عصر و ساعت ۶صبح کارش به ۲ بعد از نیمه شب نرسد! حالا ساعت ۵عصر را میشد باز ارجاع داد به شعر لورکا ولی ساعت ۶ صبح را به چه ارجاع دهیم؟ به تهران ۷ صبح امیرشهاب رضویان؟
آرزو ارزانش کارگردان موزیکال #آهنگ_دونفره مطرح کرد: دست در جیب مخاطب نکردیم!/اکثر بازیگران ایرانی چندوجهی نیستند!/سینمای ایران یکی مثل ویل اسمیت ندارد که در #مردان_سیاهپوش هم بازی میکند و هم میخواند/فرزاد فرزین یک استثناست!/ مخاطبان جشنواره فجر هیچ گاه با آثار کمدی مشکل نداشتهاند و دبیران فجر هستند که هرازگاه سینمای کمدی را بایکوت میکنند!/معلوم است وقتی فردی دبیر فجر میشود که عاشق پاراجانف است، فیلمهای مخاطبپسند مثل #آهنگ_دونفره را به جشنواره راه ندهد!/اگر قصه خوبی در میان باشد، فیلم ارگانی هم میسازم!/فیلم ارگانی را هم باید طوری ساخت که مردم با حال خوب از سینما بیرون بیایند!/اگر قرار باشد قسمت دوم آهنگ دونفره ساخته شود چه بهتر که با بازیگران فعلی ادامه پیدا کند
|
سینماروزان/حامد مظفری: #آهنگ_دونفره فیلمی مفرح است که سعی کرده با احترام به شعور و ذائقه مخاطب در راستای سینمای عامه پسند و سرگرم کننده گام بردارد. قصه فیلم به مسائل روز موسیقی و مشکلات و باند بازی های دنیای موسیقی امروز میپردازد و تاریخ مصرف هم ندارد و چون شعار نمیدهد با مخاطب همذات پنداری میکند و قصه اش ممکن است در هر دورهای و هر زمان و مکانی، اتفاق بیفتد.
آرزو ارزانش کارگردان موزیکال مخاطبپسند #آهنگ_دونفره با بیان مطلب فوق به سینماروزان گفت: بعضی از فیلم ها وقتی قصه شان پیش نمیرود شروع می کنند به بازی با حوادث تاریخی و سیاسی و یا اشاره به یک مقطع از دوران تاریخ سیاسی کشور و با تمسخر آن دوره داستان فیلم را پیش میبرند ولی ما به شدت از این حربه دوری کردیم و مثل برخی فیلمها دست در جیب مخاطب نکردیم!
این کارگردان ادامه داد: مفرح بودن و موزیکال بودن فیلم آهنگ دونفره و فضای شادی که ایجاد می کند به خوبی توانسته با مخاطب ارتباط برقرار کند. برای ساخت اولین فیلمم به دنبال ایده و طرح بودم تا اینکه طرح فیلمنامه ای به دستم رسید درباره یک خواننده جوان که برایش مشکلی به وجود میآید و در ابتدا با ترفندی میخواهد مشکل را پشت سر بگذارد و در نهایت متوجه میشود صداقت بهترین چیز است!
ارزانش درباره دردسرهای روایت فیلمی مرتبط با موسیقی پاپ گفت: شخصیت های اصلی قصه ما دو جوان هستند که هر دو به یک شغل علاقه دارند؛ خوانندگی ، یکی پاپ میخواند و یکی خالتور. ما خوانندگان بسیار عالی در ایران داریم که فقط خواننده-آهنگساز هستند و بازیگر نیستند. بازیگرانی هم داریم که چند یا یک تک آهنگ خواندند و در عین حال بازیگر یا کارگردان و یا تهیه کننده عرصه سینما هستند اما خوانندگی حرفه و شغلشان نیست.
وی افزود: متاسفانه اکثر بازیگران ما چندوجهی نیستند و همین تولید فیلمهای این چنینی را سخت میکند اما در هالیوود شخصی مثل ویل اسمیت چند وجهی است و در فیلم مردان سیاه پوش بازی میکند و ترانه ای میخواند که باعث شد فیلم به فروش جهانی بسیار بالایی دست یابد و جریانساز شود. این یعنی چند وجهی بودن.
ارزانش با اشاره به توانایی های بازیگر اصلیش فرزاد فرزین متذکر شد: فرزاد فرزین برای فیلم آهنگ دو نفره بهترین گزینه بود از این جهت که استثناست؛ او سالها سابقه خوانندگی دارد، محبوب است و طرفداران بسیاری دارد، سالی چند کنسرت برگزار می کند و از طرفی بازیگر فیلم و سریالها هم بوده بنابراین بهترین گزینه برای کاراکتر ایلیا کمالات بود. فرزاد فرزین خواننده پرطرفدار و شناخته شده ای است و این داستان را برای بیننده باورپذیرتر میکند.
آرزو ارزانش در پاسخ به این پرسش که چرا برای رونمایی آهنگ دونفره جشنواره فجر را انتخاب نکرد به سینماروزان گفت: دبیر جشنواره چهلم فیلم فجر اساسا با سینمای کمدی مشکل داشت و در آن سال تقریبا تمام فیلم های کمدی را حذف کرد. به همین دلیل با وجود متقاضی بودنمان جهت حضور در جشنواره اصلا فیلم ما را نپذیرفتند.
وی ادامه داد: البته مخاطبان جشنواره فجر هیچ گاه با فیلم های کمدی مخاطب پسند مشکل نداشته اند بلکه دبیرانی که انتخاب میشوند بسته به سلیقه و سبک و سیاقشان، قواعد را تغییر می دهند و هرازگاه کمدی را بایکوت میکنند و این به پای جشنواره و دولت و نظام نوشته می شود. واقعیت این است که عملکرد یک مدیر به صورت شخصی و سلیقهای این اتفاق را رقم می زند همانطور که در مورد فیلم من شخص دبیر فجر اعمال سلیقه کردند؛ به نظر من، دبیر آن زمان فجر در واقع تفکر دیستوپیایی داشت و از نظر فلسفی نگاهش به دهه ۱۹۷۰ برمیگشت و با فلسفه جدید دنیای پست مدرن آشنایی نداشت و این گونه است که میگوید بهترین فیلم ساز دنیا پاراجانف است یا بهترین فیلم جهان به زعم ایشان “سال گذشته در مارین باد” است…
این کارگردان اظهار داشت: از نظر تفکر فلسفی بعضی از مدیران -نه همه مدیران- دیدشان همینگونه است و باور ندارند که سینما صنعت است و این مخاطب است که سینما را زنده نگه می دارد. این دوستان معتقدند که سینما صنعت نیست. البته در همین دولت فعلی مدیران بسیار دلسوز و محترم و فهمیده ای هستند مثل روحالله سهرابی و پژمان لشکریپور که به شدت از سینما و فیلمسازان مستقل حمایت می کنند و درک درستی از سینمای مخاطبپسند و صنعت سینما دارند و در همین یک سال اخیر به دلیل حمایتهایشان فروش فیلم ها در تاریخ سینما رکورد زده است.
آرزو ارزانش در پاسخ به این پرسش که اگر بعد از موفقیت نسبی آهنگ دونفره در اکران، پیشنهاد ساخت فیلم ارگانی داشته باشد، قبول میکند یا نه، گفت: قبول می کنم ولی همه چیز بستگی به عنصر جذابیت فیلمنامه دارد؛ اگر قصه خوب باشد فرقی نمیکند بخش خصوصی باشد یا ارگانی. برای من مهم فیلمنامه است وقتی احساس کنم فیلمنامه با مخاطب ارتباط خوبی برقرار میکند و برای وقت و شعورش ارزش قائل است و حالش را خوب میکند یعنی تمام. این برای من از هر چیزی مهمتر است که حتی فیلم ارگانی هم باید طوری ساخته شود که مردم با حال خوب از سینما بیرون بیایند! بد نیست بدانید حین اکران فیلم آهنگ دو نفره حداقل در ۱۰ تا ۱۵ سینما به صورت ناشناس رفتم و با مردم فیلم را در جاهای مختلف شهر دیدم و مردم بعد از دیدن فیلم آهنگ دو نفره با لبخند از سینما بیرون می رفتند. حتی گروههایی را فرستادیم به صورت پنهانی از واکنشهای بیننده ها تصویر بگیرند آنچه که تصویر نشان می دهد تقریباً درصد زیادی از بیننده ها راضی هستند و این برای من بسیار ارزشمند است. بنابراین کار بعدی من هم بر همین پایه و اساس خواهد بود؛ حال فرق نمی کند بخش خصوصی باشد یا ارگانی و دولتی.
ارزانش تاکید کرد: مهمتر از اینها تنوع ژانری است. متاسفانه ما در سینمایمان تنوع ژانر نداریم و این برای جذب مخاطب بزرگترین معضل و کمبود است. تنوع ژانر باعث احیای دوباره سینما و احترام به فهم و درک و ذائقه مخاطب است.
ارزانش درباره چینش بازیگران در صورت تولید قسمت دوم آهنگ دونفره اظهار داشت: اگر قرار باشد قسمت دوم آهنگ دو نفره ساخته شود چه بهتر که با همین بازیگرها ادامه پیدا کند. طبق فرمولهای شناخته شده سینما وقتی فیلم ها به قسمت دوم می رسند با همان بازیگر ها قسمت دوم و سوم ادامه پیدا میکند. در واقع ادامه منطقی اش این است که با همان بازیگرها جلوی دوربین برود اما اگر شرایط طور دیگری رقم بخورد فکرهای اساسی دیگری در ذهن دارم که آهنگ ارتباط با مخاطبش بسیار شنیدنی تر و رساتر است. آهنگ دونفره، توانسته در ارکستر زندگی سخت این روزهای مردم ،نوایی دلنشین، مفرح و پر از امید و عشق باشد و اگر قسمت دومی در کار باشد با همین نگاه قسمت دوم هم ساخته خواهد شد!
ساخت قسمت دوم #فسیل با حضور احمدینژاد و غرضی و…؟!/کارگردان فیلم پاسخ داد+توضیحاتی درباره ساخت یک کمدی-جنگی
|
سینماروزان/حامد مظفری: خط داستانی اولین فیلم صدمیلیاردی سینمای ایران با عنوان #فسیل برمبنای به کما رفتن کاراکتر اصلی در دهه پنجاه و بازگشت از کما در دهه شصت، پیش رفته. پایان بندی فیلم هم با کمای مجدد کاراکتر و به هوش آمدن این بار در دهه هشتاد و دوران محمود احمدی نژاد است…
کریم امینی کارگردان فسیل درباره چند و چون تولید قسمت دوم #فسیل به سینماروزان گفت: هرچند سیر داستانی فسیل طوری به پایان میرسد که امکان تولید قسمت دوم وجود دارد ولی باید صبر کرد تا پایان اکران قسمت اول.
وی درباره ترکیب بازیگران قسمت دوم گفت: اگر قسمت دوم فسیل ساخته شود قطعا با حضور کاراکتر اسی و شخص بهرام افشاری خواهد بود. الحمدلله ترکیب بازیگران فسیل جواب داده است و اگر قسمت دوم تولید شود انشاءالله باز هم بتوانیم از ترکیب موفق قسمت اول استفاده کنیم.
کریم امینی که پیشتر فیلم #گربهسیاه را با رگه های نقد اجتماعی ساخته بود، درباره ریشخندهای سیاسی موجود در فسیل اظهار داشت: زمان روایی داستان منطبق با نقاط عطف سیاسی است و طبیعی است که فیلم رگه های سیاسی داشته باشد و نمیشد بی اشارات سیاسی فیلم را روایت کنیم پس تا حد امکان سعی کردیم زمان بندی سیاسی ماجراهای فسیل را لحاظ کنیم. در زمان مقارن اتفاقات اصلی فسیل، گروهک های سیاسی مختلف در کشور فعالیت داشتند که در فیلم هم همینها هست و ازقضا یکی از شخصیتها هم آلوده گروهکها شده و بخشی از داستان را پیش میبرد.
کریم امینی پیرامون پایان فیلمش با احمدی نژاد و اینکه چقدر امکان دارد در قسمت دوم با شخصیت های سیاسی همچون وی یا محمد غرضی، شوخی شود، بیان کرد: احمدی نژاد در نوع خودش شخصیت عجیبی بود و موافقان و مخالفان خود را داشت و کاندیداهای انتخاباتی آن سالها مانند محمد غرضی نیز به اندازه خود حرف و حدیث داشتند… شوخی با شخصیت های سیاسی جذاب است و بعضی ها کاراکترهای شان اجازه شوخی را میدهد مثل احمدی نژاد ولی اینکه در قسمت دوم باز به سراغ شوخی با کدام شخصیت ها میرویم را بعدتر و حین نگارش معلوم خواهیم کرد. آنچه مشخص است اینکه با یک فکر حساب شده پایان را به سخنرانی محمود احمدینژاد اختصاص دادیم تا پایان کمدی برخلاف روال معمول، پایانی دوست داشتنی برای فیلم و مسیری قابل اعتنا برای ادامه داستان باشد.
موفقیت #فسیل در اکران ممکن است پیشنهادات مختلفی را دربرابر کارگردان قرار دهد. کریم امینی در پاسخ به اینکه اگر پیشنهاد تولید فیلم جنگی از نوع ارگانی باشد قبول خواهد کرد یا خیر، به سینماروزان گفت: البته فیلم جنگی را نباید با فیلم ارگانی یکی دانست! کارگردانان بزرگی مثل احمدرضا درویش و رسول ملاقلی پور داشتیم که تاریخ سینمای جنگ ما هستند و نمیتوان آنها را ارگانی خواند. دوست دارم فیلم جنگی بسازم ولی نه فیلم ارگانی. اینکه یک ارگان پشت قصه خوبی بایستد قابل دفاع است و در این سالها فیلمهای جنگی ارگانی خوبی هم داشته ایم. بماند که در تولید فیلم جنگی در بخش خصوصی نمیتوان از پس هزینه های تولید برآمد. فقط در همان بحث تجهیزات و سازه های جنگی بدون حمایت ارگانهای متولی نمیتوان حتی یک پلان موثر تولید کرد. ارگانهایی هستند که فیلم غیرجنگی میسازند که من علاقه ای به آن نوع فیلمسازی ندارم ولی فیلم جنگی چرا، دوست دارم بسازم اما با ایده و فکر خودم و نه با سفارش و دخالت.
امینی افزود: کمدی جنگی ساختن هم جزو علایقم است مثل لیلی با من است. این هم نبوغ خود را میخواهد که کم هم پیش میآید فیلم کمدی جنگی خوب از کار درآید. اساسا باید سوژه برایم جذابیت داشته باشد و بعد امکانات موجود را می سنجم و سپس مهندسی امکانات برای بارور کردن سوژه به بهترین شکل ممکن.
#بهنام_بهزادی کارگردان سینما متذکر شد: به یک رویکرد و طراحی تازه در مسیر تولید فیلم نیاز داریم!/باید نگاهی بینالمللی به تولید و توزیع فیلم داشته باشیم!+اظهاراتی درباره زمان اکران #من_میترسم و تولید فیلم #پرندگان…
|
سینماروزان/پرستو فرهادی: فیلمسازی در ایران حتما گرانتر شده ولی با این حال در مسیر تولید باید به پتانسیلهای #بینالمللی یک اثر سینمایی هم فکر کنیم!!
بهنام بهزادی کارگردان سینما با بیان مطلب فوق به خبرگزاری ایسنا گفت: باتوجه به شرایط ارز در کشورمان و با درنظر داشتن جایگاه سینمای ایران در عرصه بینالمللی امروز، فرصتی تازه به وجود آمده تا به فیلم و سینما به عنوان یک کالای فرهنگی برای بازارهای جهانی نگاهی دوباره کنیم و علاوه بر بازار داخل، نگاهی بینالمللی به تولید و توزیع فیلم داشته باشیم.
کارگردان قاعده تصادف و وارونگی افزود: نکته مهم بعدی این است که ما به یک رویکرد و طراحی تازه در مسیر ساخت فیلم نیاز داریم که خارج از جریان مرسوم فعلی باشد تا علاوه بر تولید فیلم با الگوهای دیگر، هم استقلال سینماگران مستقل حفظ شود و هم در جریان تولید، کیفیت کار پایین نیاید.
وی تاکید کرد: این موضوع مستلزم آن است که به صنعت فیلم و عناصری که یک اثر را تولید میکنند و در فروش آن تاثیر دارند، نگاهی تازه و فرامرزی داشته باشیم.
بهنام بهزادی درباره وضعیت اکران #من_میترسم که از آثار قابل تأمل فجر۳۸ بود اظهار داشت: با توجه به وضعیت این روزهای اکران در سینماها به زودی بررسی تازهای را برای نمایش این فیلم انجام خواهم داد تا شاید در آینده نزدیک آن را به اکران عمومی برسانم.
مدیر #مدرسه_سینمایی_ماجرا اضافه کرد: سال گذشته برای فیلمنامه جدیدم با نام «پرندگانی هستند که خواب میبیینند» پروانه ساخت گرفتم اما با توجه به اتفاقات رخ داده در سال ۱۴۰۱ ساخت فیلم متوقف شد.این روزها مشغول بازنویسی فیلمنامه هستم تا به زودی با فراهم شدن شرایط آن را به تولید برسانم. داستان «پرندگانی هستند که خواب میبیینند» بیشتر در حال و هوای فیلمهای قبلی با درونمایه مسائل خانوادگی و اجتماعی است.
خدمات متقابل پوراحمد و نظام!
|
سینماروزان/حامد مظفری: بالاگرفتن تب پوراحمدشناسی بلافاصله بعد از مرگ دردناک این فیلمساز، و انواع و اقسام اظهار نظرها و شایعات مانند هر رخداد اجتماعی این روزها ، کم کم رو به نشیب گذاشته و به مانند هر جوزدگی دیگر بزودی جای خود را به تبی تازه در فضای مجازی خواهد داد و…
یکی از آفات جوزدگیهای این چنینی قلب واقعیات تاریخی به گونهای است که اغراض سیاستزده گعدههای دخانی را ارضا کند و ازجمله در این مورد خاص توصیف پوراحمد در قامت یک کارگردان مبارز و معترض و یک چریک پیر است!
در سالگرد شهادت سیدمرتضی آوینی ورای مرور مسیری که پوراحمد پیمود، تمرکز بر خدمات متقابل پوراحمد و نظام میتواند تلاشی باشد برای آشکار شدن اینکه اتفاقا پوراحمد نه تنها علاقه ای به مبارزه با سیستم نداشته که اتفاقا در ساختار نظام و حمایت ارگانهای مختلف توانست آثاری متنوع بسازد.
نخست باید بدانیم او دست پرورده ی نادر ابراهیمی است و طبق اظهاراتش در تاریخ شفاهی موزه ی سینما، خود را در زندگی فقط مدیون او میداند، نادر ابراهیمی تقریبا تنها سینماگر پیش از انقلاب بود که ارتباط وثیقی با انقلابیون و حتی بخش های فرهنگی و هنری حوزه ی علمیه داشت و برخلاف ماه عسل مسعود کیمیایی مدیر شبکه ی دوم انقلاب که با اعدام قطبزاده شکرآب شد ، ابراهیمی به تربیت نسل جوان هنرمند برای انقلاب پرداخت و نیروهای تازه نفس انقلابی را وارد عرصه کرد.
از این رو پوراحمد نیز به تاسی از استاد فرصت را برای تحقق آرزوی دیرینش، فیلمسازی مناسب و مهیا دید و در نخستین سال دهه ی شصت در رادیکال ترین حالت سازمان صدا و سیما در اوج پاکسازی ها و درگیری های حاد سیاسی موفق به ساخت سریال #تابستان_سال_آینده در مقام کارگردان و تهیه کننده شد.
او سپس در نهاد دیگری که موسس آن ملکه ی سابق ایران بود و رییس سابقش دوست نزدیک ملکه و از عجائب روزگار، هنرمندانش غالبا چپ(!!!) مشغول به کار شد؛ «کانون پرورش فکری…» که به خاطر موسس و رییس و اعضایش پاکسازی کامل شده بود.
او در کانون فیلم های کوتاه کودکانه ساخت و سپس یک فیلم ضد حکومت پهلوی با نام #تاتوره. او در مصاحبه ی شفاهی موزه ی سینما صراحتا میگوید اولین فیلم بنیاد فارابی را من ساختم ، این حمایت در دهه شصت همچنان ادامه داشت و پوراحمد با حمایت مدیران وقت فارابی توانست به عنوان یک جوان تحتالحمایه جمهوری اسلامی رشد کند و فیلمهایی مانند بی بی چلچله، لنگرگاه و شکار خاموش را بسازد.
در دهههای هفتاد و هشتاد پوراحمد به غیر از ساخت سریالهایی نظیر قصههای مجید و سرنخ و پرانتز باز برای سیمای جمهوری اسلامی، فیلم دفاع مقدسی #اتوبوس_شب را ساخت؛ اتوبوس شب یک تلهفیلم برای سیمافیلم نهاد وابسته به صدا و سیما به تهیه کنندگی ریاست روایت فتح بود که به عنوان یک فیلم سینمایی عرضه و به خاطر مضمون دفاع مقدسی مورد توجه اربابان جشنواره در دوره ی استیلای راست گرایان افراطی قرار گرفت.
پوراحمد برای حوزه هم کار کرد. او که زمانی دستیاری کیارستمی را در «خانه دوست کجاست»کرده بود و در مدح استادش ستایش نامه ها مینوشت و حتی تحت تاثیر افراطی از فیلمسازی استاد ، فیلم #گاویار را برای تلویزیون ساخت، بعد از آشنایی با مرتضی آوینی و تحت تاثیر مواضع آن زمان حوزه و آوینی ، همانند اربابان حوزه علیه کیارستمی ، سینمایش و نحوه ی فیلمسازی اش مطالبی را منتشر کرد ، او مدتی بعد از شهادت آوینی فیلم #مرتضی_و_ما را در باره ی اندیشه های او ساخت که لحنی ضد جریان موسوم به روشنفکری را در آن می شد پی گرفت.
پوراحمد بعد از شهادت آوینی و با جدایی شماری از یاران آوینی از حوزه تحت مدیریت زم، همچنان در حوزه ماند و با حمایت محمدعلی زم کار خود را ادامه داد و ابتدا فیلم آیینی #به_خاطر_هانیه و سپس #خواهران_غریب را با مشارکت حوزه ساخت که در جشنواره فجر۱۴ با حضور برج مینو، بوی پیراهن یوسف، بازمانده، چهره، سفر به چزابه، لیلی با من است، نون و گلدون و…، به غیر از پنج کاندیداتوری، سیمرغ کارگردانی! را گرفت؛ در نخستین جشنواره ای که جناح راست افراطی در تاریخ سینما برگزار کردند در زمان وزارت مصطفی میرسلیم و معاونت سینمایی عزت ضرغامی!
پوراحمد بعد از تحسین و تقدیر فراوان بابت تولید خواهران غریب با شراکت حوزه هنری، میخواست با حمایت بنیاد روایت #فیلم_کابینه را در نقد پهلوی دوم بسازد که روی پرده عریض به نتیجه نرسید و به شکل مکتوب به دست دوستدارانش رسید و درنهایت درونمایه ی کابینه که بر فساد دربار و خاندان سلطنت متمرکز بود، شد سریال معمای شاه. این اواخر و در دهه نود هم که پوراحمد فیلم دفاع مقدسی پنجاه قدم آخر را با حمایت روایت فتح ساخت که در زمره آثار مطلوب تماشاگران عام و خاص نبود.
پوراحمد در سالهای اخیر تحت حمایت علی قائممقامی- از متنفذین صنف منسجم تولید سینما و از اعضای ادوار هیأت مدیره خانه سینما- سه فیلم کفشهایم کو، تیغ و ترمه و پرونده باز است را ساخت. #تیغ_و_ترمه در مذمت مشروبخواری و الکلیسم وتقبیح سبک زندگی های آزاد و غربگرایانه بود، #کفشهایم_کو به آلزایمر از دید عاطفی میپرداخت و در فیلم آخر #پرونده_باز_است از منظر مضمونی مماس بر خط قرمزهای متداول مرتبط با مضمون قصاص نوجوانان پیش رفت ولی نه تنها آثارش با حداقل ممیزی در جشنواره ی فجر اکران شد که در تولید این آثار همراهی تلویحی ارگانهای مختلف از بنیاد فارابی تا دستگاه قضا وجود داشت.
باری پوراحمد نه تنها هیچ وقت با آثارش دغدغه تقابل با ساختار را نداشت که منطبق با موازین ساختار، فیلمهایش را ساخت و حمایتهایش را دریافت کرد- که بعضا حقش هم بود- چنانکه در این مسیر فیلم خوبی مثل #شب_یلدا را هم به تهیه کنندگی موسسه فرهنگ تماشا که احمدرضا درویش جزو شرکای اصلی آن بود ساخت که به کل کارنامهاش میارزد. اما حتی در آن عاشقانه زیبا هم هیچ رگه ی اعتراضی جدی در آن سالهای رادیکال و پر افت و خیز سیاسی نمیبینیم، به یاد بیاورید صحنهی مواجههی عطوفانه و منطقی پلیس با مرد جوانی که به خاطر شکست عشقی خود را در خانه زندانی کرده است؛ آن هم در زمانی که سینمای اجتماعی حتی در آثار تجاری خود همانند #آواز_قوی سعید اسدی از محصولات پویافیلم بسیار معترضتر و جسورتر از این بودند.
خلاصه از پوراحمد نمی توان صمد بهرنگی ثانی درست کرد چرا که با اندکی مطالعه در منابع، فراز و فرود زندگی همه به معرض تماشا و قضاوت گذاشته شده و حتی اگر اغلب دچار نسیان شوند ، باز گفتگوهای شفاهی و تیتراژ فیلم های ساخته شده و انبوهی سند و مدرک دیگر موجود است.
می ماند گفتگوهایی که او معترضانه سخن می راند و شکوه می کند! چه کسی است نداند چنین هنرمندانی که نه در آثار و حوزه ی تفکری که در میتینگ های انتخاباتی داخل نظام به وقت انتخابات با دستبند سبز و بنفش و سفید حرفهای معترضانه میزنند و بر شور و شوق جوانان می افزایند و تنور انتخابات را گرم میکنند تا چه حد مطلوب نظامند و شبهاپوزیسیون برخاسته از دل میتینگ ها بلافاصله با پروژه ای از روایت فتح یا دفتر سینمایی یکی از سرداران قدیمی عرصه ی سینما ، به محصول مصلحت، به بار خواهند نشست!؟
و یک نکته در پایان که ممکن است نقدی باشد که ای برادر چهل سال پیش همگان طور دیگری فکر میکردند و همه باورهایی دگر داشتند و اصلا چهل سال پیش ، فارابی و کانون و تلویزیون ، نه، کجای دیگری بود برای فیلمسازی ؟ آن موقع چاره ی دیگری نبود …
اما جوابی که به روشنی پیش چشمان همه است؛ بسیاری همان موقع رفتند و به بهای فیلمساز شدن پای در این نهاد ها نگذاشتند و یا پس از یادگیری و سفت شدن جای پایشان رخت خویش را از ورطه ی فیلمسازی دولتی بیرون کشیدند اما آن مرحوم پس از چند دهه روبه دوربین برنامه خندوانه می گوید: مسئولان به سراغ ما نمی آیند؛ من فیلم کودک خوب میسازم، فیلم جنگی میسازم، فیلم خانوادگی عاطفی می توانم بسازم اما کسی سراغ ما را نمی گیرد!
این یعنی خود پوراحمد فیلمسازی خود را جدا از حمایت های معنوی و مادی دولتی و مسئولان نمیداند. شاید دو فیلم #گل_یخ و #نوک_برج که برای او شکست همه جانبه محسوب می شدند ، علت هراس او از بخش خصوصی و پناه گرفتن در مأمن دفاتر ارگانی روایت فتح و سیما فیلم بود..
در این شرایط برساختن هر پرسونای دیگری جز فیلمسازی خاطرهساز که ابایی نداشت با حمایت ارگانهای دولتی یا سرداران دیرین سینما، فیلم بسازد، خطاست….و ایضا او را فیلمساز معترضی که صدای اعتراض نسل خویش در هر دهه و برهه ای بود خواندن، جفا نیست به پرویز صیاد ، رضا علامه زاده، مسعود اسداللهی، زکریا هاشمی و کوچندگان دیگر از عالم هنر وسینما در دهه های بعد …؟؟؟
#مهدی_صباغزاده کارگردان باسابقه سینما مطرح کرد: جز معدودی بالانشین، مابقی سینماگران با مشکلات معیشتی متعدد دست به گریبانند!/در شش ماه اخیر نبود مدیرعامل در خانه سینما، مشکلات را بیشتر کرد!/تقریبا تمامی مشاغل و صنوف و حتی کارگران افغانی، شب عید، از بالادست خود عیدی میگیرند ولی در صنف سینما این اتفاق رخ نداده!/متاسفانه شب عید شد و روسای خانه سینما نتوانستند هیچ کار معیشتی برای اعضا انجام دهند!
|
سینماروزان/هونام حقانی: با توجه به ماهیت وجودی خانه سینما که وابسته به حمایت های مالی دولت است متاسفانه خانه سینما اغلب منتظر دولت است و خودش هیچ کاری برای ارتقای شأن معیشتی اهالی سینما نکرده و حالا هم که به شب عید رسیدیم و جیب اهالی سینما کاملا خالی است و جز معدودی بالانشین، مابقی سینماگران با مشکلات معیشتی متعدد دست به گریبانند.
مهدی صباغزاده کارگردان باسابقه سینما با بیان مطلب فوق به سینماروزان گفت: تقریبا تمامی مشاغل و صنوف و حتی کارگران افغانی، شب عید، از بالادست خود عیدی میگیرند ولی در صنف سینما این اتفاق در این سالها کمتر رخ داده و امسال هم خبری از کارت هدیه ای که یکی دو بار شب عید، به هنرمندان اهدا میشود نیست!
کارگردان #خانه_خلوت و #مارال گفت: خانه سینما باید در این سه دهه به سمت ایجاد امکانات معیشتی مختلف برای صنف میرفت و میتوانست در تعامل با نهادهای مختلف، اقداماتی برای بهبود معیشت اعضا انجام دهد ولی مدیران این نهاد اغلب بسنده کردند به بودجهای که از دولت به آنها میرسد که آن هم خرج امور جاری میشود پس شب عید میشود و روسای خانه سینما نتوانستند در حوزه اقتصادی کار خاصی برای اعضا انجام دهند.
کارگردان #سناتور و #جستجو_در_جزیره تاکید کرد: بالادست خانه سینما باید یک بار برای همیشه معلوم کند که رسیدگی به معیشت سینماگران وظیفه آنها هست یا نه. اگر معیشت و بهبود آن وظیفه روسای خانه سینماست که باید هر چه زودتر اقدامات اجرایی جدی و شفاف برای حل مشکل انجام دهند. اگر هم که وظیفه خانه سینما رسیدگی به معیشت اعضا نیست پس بابت چه چیز از اعضا، حق عضویت میگیرد و ژست حامی سینماگران را گرفته؟
صباغزاده افزود: در این پنج شش ماه اخیر نبود مدیرعامل در خانه سینما بر حجم مشکلات اضافه کرد و مشکلات معیشتی سینماگران را تشدید کرد. به نظرم مدیر عامل جدید خانه سینما باید با رایزنی و تعاملاتی که انجام می دهد کارهای عملیاتی سریع برای ارتقای حداقلی معاش هنرمندان انجام بدهد.