1

مرگ داریوش طلایی؛ بازیگری که بهترین فیلمش را آتش زدند!

سینماروزان/حامد مظفری: احمد بازوطلایی مشهور به داریوش طلایی بازیگر و قهرمان اسبق زیبایی اندام ایران در ۸۶ سالگی درگذشت.

داریوش طلایی همزمان با تحصیلات متوسطه، ابتدا والیبال بازی میکرد ولی سپس به ورزش زیبایی اندام روی آورد و در آن به شهرت رسید و جالب اینکه در پرورش اندام با داوود مقامی خواننده موسیقی مردمی آشنا شد.

داریوش طلایی به دعوت داریوش اسدزاده به تئاتر روی آورد و در تله تئاتر “گربه و قناری” ایفای نقش نمود‌. طلایی به توصیه اسدزاده به کلاسهای آموزشی آناهیتا تحت نظر مهین اسکویی و مصطفی اسکویی رفت و مدتی بعد توسط زنده یاد سیامک یاسمی، تهیه کننده و کارگردان معروف سینما با فیلم “شمسی پهلوون” بر روی پرده نقره‌ای سینما ظاهر شد.

داریوش طلایی در دهه ۴۰خورشیدی و در حدود چهار سال فعالیت سینمایی در نوزده فیلم همچون «شمسی پهلوان»، «شیرین و فرهاد»، «جهنم سفید»، «الماس۳۳»، «دنیای پر امید»، «دختر کدخدا» و… در کنار بزرگان سینما به بازیگری پرداخت ولی از آغاز دهه ۵۰ و با رونق فیلم‌های متکی به تیپ کلاه مخملی به دلیل کمبود دستمزد از سینما کناره گیری کرد و دیگر به بازیگری نپرداخت ولی ورزش را همچنان تا اواخر عمر ادامه داد و در کنار آن به رستوران داری پرداخت و “کبابخانه پیشی”، “پیتزا پیشی” و “پیتزا ریحون” را راه انداخت.

داریوش طلایی مدتها ساکن شمال ایران بود و در کنار زندگی شخصی، سعی می‌کرد در حد توان، دستگیر مردمان زمین‌خورده باشد.

داریوش طلایی بهترين فيلم خود را “غروب بت پرستان” می‌دانست و درباره آن با حسرت چنین گفته بود: «غروب بت پرستان» بهترین فیلم من بود. متاسفانه همان افرادی که عاشق فیلمفارسی بودند، تشریف بردند در جاده کرج و استودیو «پارس فیلم» را آتش زدند. تمامی نگاتیوها، آنونس و نسخه کامل این فیلم که در دست دکتر کوشان در استودیو «پارس فیلم» بود، ولی چون خود ایشان در استودیو حضور نداشت، تمامی این آثار آتش گرفت و خیلی از فیلم ها کاملا نابود شد. اصلا نسخه ای از این فیلم موجود نیست!

مرگ داریوش طلایی بازیگر سینما در ۸۶سالگی
مرگ داریوش طلایی بازیگر سینما در ۸۶سالگی




عشق خوانی جانانه علی نصیریان در برنامه “سپنج”+فیلم

سینماروزان: علی نصیریان بازیگر باسابقه ای که فیلم “نوروز” را روی پرده دارد و بازپخش سریال خاطره‌ساز “میوه ممنوعه” را روی آنتن، در برنامه #سپنج، از عشق خواند.

 

«سپنج» با اجرای علی درستکار مجری باسابقه، که این روزها در حال پخش از پلتفرم فیلیمو است، یک برنامه گفت‌وگومحور کلاسیک است که سعی دارد گفتگوهایی عمیق‌تر و اندیشه محور با اهالی فرهنگ ترتیب دهد.

 

در هر قسمت از «سپنج»، با توجه به حوزه فعالیت میهمان برنامه، اتاق فکر برنامه سناریویی را تدارک دیده و براساس آن از مهمانان برنامه طرح مساله می‌شود. به جز علی نصیریان بازیگر باسابقه تاکنون سیدمهدی شجاعی، فاضل نظری و… از جمله مهمانان سپنج بوده اند.

برای تماشای فیلم آوازخوانی علی نصیریان، اینجا را ببینید.

 

آوازخوانی علی نصیریان
آوازخوانی علی نصیریان




چرا گلپا پیشنهاد ده هزار دلاری را رد کرد؟/یک خاطره از محمد گلریز

سینماروزان: محمد گلریز برادر ناتنی اکبر گلپایگانی هرچند در سبک کاری، متفاوت با برادرش عمل کرد ولی آموزه های موسیقی دستگاهی نزد برادر بود که به همان سرودخوانی های انقلابی اش، جلوه‌ای ماندگار داد.

محمد گلریز در گفتگو با هومن ظریف در مجله اطلاعات هفتگی به ذکر خاطره‌ای پرداخته از زمانی که گلپا پیشنهاد شبی ده هزار دلاری برای اجرا را رد کرد.

گلریز به هومن ظریف گفت: حدود سی سال پیش و در اوایل دهه هفتاد یکی از مسئولان فرهنگی کیش میخواست برای گلپا کنسرت‌های بزرگی در سراسر ایران برگزار کند و از طریق من خواست به برادرم گلپا انتقال دهم ولی گلپا میخواست سنگ بزرگی بیندازد که کنسرت ندهد و در پاسخ من گفت حالا که خیلی اصرار میکنی دستمزدم را به دلار میگیرم و با شوخی گفت: شبی ده هزار دلار میخواهم!

محمد گلریز ادامه داد: من رفتم به آن مسئول گفتم گلپا شبی ده هزار دلار می‌خواهد و آن مسئول به جای آن که مخالفت کند گفت خیلی هم عالی، از ایشان بخواهید بیایند و اجرا کنند. خلاصه برنامه ریزی کردند که یک سلسله کنسرت در سراسر ایران برگزار کنند.

گلپا و رد پیشنهاد ده هزار دلاری
گلپا و رد پیشنهاد ده هزار دلاری

گلریز افزود: درنهایت که من به گلپا گفتم مشکل مالی وجود ندارد باز خندید و گفت خیر و آن‌جا بود که فهمیدم علاقه ای به اجرای کنسرت ندارد و فقط خواسته سنگی بیندازد که نشود!

محمد گلریز تاکید کرد: گلپا هرچند در ابتدای انقلاب ممنوع‌کار بود ولی بعد توانست مجوز چندین آلبوم مختلف را بگیرد و عرضه کند ولی درباره کنسرت، این میل شخصی بود که سختگیر بود و با اینکه خارج از ایران،کنسرت برگزار کرد ولی در داخل، نشد.




درگذشت رضا داوودنژاد؛ پسر بانمک سینمای دهه هشتاد و عامل تولید فیلم آخر بیضایی!

سینماروزان/حامد مظفری: رضا داوود نژاد بازیگر سینما و تلویزیون ایران در ۴۴ سالگی و به علت عفونت خون ناشی از پیوند کبد درگذشت.

رضا داوودنژاد در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹ در تهران زاده شد. پدرش علیرضا داوودنژاد کارگردان بود و پدر، عامل ورود وی بود به دنیای بازیگری.

رضا داوودنژاد شش ساله بود که با فیلم “بی پناه” ساخته پدرش وارد سینما شد و وقتی ۱۸ساله بود با بازی در فیلم “مصائب شیرین” باز هم ساخته پدرش، شناخته شد. به دنبال آن داوودنژاد در عین حضور در کارهای مختلف پدر -“هوو”، “تیغ زن”، “مرهم”، “کلاس هنرپیشگی”، “فراری” و “مصائب شیرین۲”-به عنوان بازیگری بانمک و شیرین در پروژه های مختلف سینمایی و تلویزیونی نیز ایفای نقش نمود‌‌.

سریال‌های “پشت کنکوری ها”، “باغچه مینو”، “زندگی به شرط خنده”، “نون و ریحون” و “پنچری” ازجمله آثار تلویزیونی رضا داوودنژاد بود.

“چپ دست”، “نیش زنبور”، “زنها شگفت انگیزند”، “همه چی آرومه” و “کنسرت روی آب” از کارهای سینمایی داوودنژاد هستند.

او یک خواهر به‌نام زهرا داوودنژاد دارد که بازیگر است و یک برادر. رضا داوودنژاد همسر غزل بدیعی (خواهر عسل بدیعی) بود.

درگذشت رضا داوودنژاد
درگذشت رضا داوودنژاد

رضا داوودنژاد در کارهای متاخر پدرش به غیر از بازیگری، تجربیات تولید هم داشت و در عین حال عامل تولید فیلم آخر بهرام بیضایی “وقتی همه خوابیم” به شمار می‌رود.
بعد از آن که بیضایی نتوانست فیلم در فیلم “لبه پرتگاه” را با حمید اعتباریان به تولید برساند، این رضا داوودنژاد بود که یکی از رفقای خود-محمود شجاعی- را با واسطه‌ی پدر به بیضایی معرفی کرد تا بشود سرمایه گذار تولید “وقتی همه خوابیم”؛ فيلمي که تصویری تکان‌دهنده و تلخ از پشت صحنه سینمای ایران ارائه داده بود و البته در ساختار و متن بی شباهت هم نبود به همان فیلم ساخته‌نشده‌ی “لبه پرتگاه”.(اینجا را بخوانید)




درگذشت آذر فخر؛ بازیگری توانمند که نتوانست به موج‌نو برسد!

سینماروزان/حامد مظفری: آذر فخر بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون در ۸۳سالگی در سانفرانسیسکو فوت شد.

آذر فخر زاده ۲۴ آذر ۱۳۱۹ بود و فارغ التحصیل رشته تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. او در دهه چهل کارش را با بازی در تئاتر شروع کرد و در نمایشنامه‌های «ارثیهٔ ایرانی»، «لبخند باشکوه آقای گیل»، «روزنه آبی» و «افول» همگی نوشتهٔ اکبر رادی ایفای نقش نمود.

آذر فخر حین فعالیت تئاتری بیشتر در متون ایرانی ایفای نقش نمود و به جز کارهای رادی در نمایشنامه های “سرگذشت مرد خسیس”میرزافتحعلی آخوندزاده، “سگی در خرمن‌جا” و “تامارزوها” نوشته نصرت نویدی و به کارگردانی عباس جوانمرد، “مطبخ” و “مرگ همسایه” نوشته غلامعلی عرفان و… بازی کرد.

آدر فخر در اواخر دهه چهل و ابتدای دهه پنجاه خورشیدی وارد سینما شد و در فیلم‌هایی بیشتر متعلق به سینمای‌فارسی و ازجمله “تجاوز”، “هزار بار مردن”، “زلزله دوم” و “گدای اشراف زاده” بازی کرد ولی از بخت بد هیچ کدام از این آثار مورد توجه قرار نگرفتند و در نتیجه آذر فخر نتوانست همچون فخری خوروش و فرزانه تاییدی جای پایی برای خود در سینمای موج نو پیدا کند.

درگذشت آذر فخر بازیگر
درگذشت آذر فخر بازیگر

او در اواسط دهه پنجاه در سریالهای “طلاق” و  “افسانه های کهن ایرانی” و یکی دو تله تئاتر مثل “ارثیه ایرانی” و “روزنه آبی” بازی کرد و با وجود آن که بعد از انقلاب در همکاری با مسعود اسداللهی-کارگردان طلاق- در فیلمی با تم انقلابی به نام “قرنطینه” بازی کرد ولی درنهایت ممنوع‌کار شد و به آمریکا رفت.

کامران نوزاد بازیگر باسابقه ایرانی همسر آذر فخر بود که حدود یک سال و نیم قبل فوت شده بود و حالا آذر فخر نیز به او پیوست.




مرگ فرامرز اصلانی؛ آوازخوان “اگه یه روز بری سفر” 

سینماروزان/حامد مظفری: فرامرز اصلانی آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار و خوانندهٔ موسیقی پاپ ایرانی که سابقه روزنامه‌نگاری هم داشت در ۶۹سالگی به علت سرطان درگذشت.

 

فرامرز حسین‌زاده اصلانی ۲۲ تیر ۱۳۳۳ در تهران، خیابان پاستور متولد شد. خانواده او ۲ ماه پس از تولد او به خیایان فرهنگ واقع در محله امیریه کوچ کردند و فرامرز اصلانی تا ۱۲ سالگی در آنجا زندگی کرد.

 

پدر و مادر فرامرز اصلانی هر دو به موسیقی علاقه داشتند و خانه آنها میزبان اهالی هنر و موسیقی مانند پرویز یاحقی، برادران ملک، علی تجویدی، رحیم معینی کرمانشاهی، رهی معیری و غلامحسین بنان بود. مادر او صدای زیبایی داشت و پدر فرامرز اصلانی نوازنده تار و سه‌تار بود ولی پدر اعتقاد داشت که موسیقی باید موضع جانبی زندگی باشد و همین موضوع باعث کشمکش بین فرامرز اصلانی و پدر او شد و باعث دور ماندن او از موسیقی تا پایان دوره نوجوانی بود.

 

فرامرز اصلانی پس از پایان دبیرستان به انگلستان رفت و دانش‌آموختهٔ رشتهٔ روزنامه‌نگاری در دانشگاه لندن شد. وی پس از پایان تحصیلات به روزنامه‌نگاری پرداخت و محتواهای بسیاری را به زبان‌های انگلیسی و فارسی منتشر کرد. سال ۱۳۵۰ از لندن به لس‌آنجلس رفت و چهار سال در آنجا بود. فرامرز اصلانی در سال ۱۳۵۳ به ایران بازگشت و فعالیت خود را در یکی از روزنامه‌های انگلیسی‌زبان به نام تهران ژورنال (Tehran Journal) وابسته به موسسه اطلاعات آغاز کرد.

 

فرامرز اصلانی همزمان با کار مطبوعاتی، نوازندگی و آوازخوانی را پی گرفت و ترانه‌ها و موسیقی‌اش را بیشتر خود می‌نوشت و آن را با سبک ویژه خودش با گیتار و آواز اجرا می‌کند.

 

او در شبی که مهمان پری زنگنه بود، ترانه آهوی وحشی را نواخت. این ترانه مورد توجه دیگر مهمان آن جمع قرار گرفت که رئیس کمپانی سی‌بی‌اس رکوردز اینترنشنال در تهران بود. این آشنایی به انتشار نخستین مجموعه آثار موسیقی فرامرز اصلانی با نام “دلمشغولی‌ها” انجامید که به سرعت توانست جزو پرفروش‌ترین آثار موسیقی در آن سال قرار گیرد.

 

فرامرز اصلانی پس از انقلاب، به همراه خانواده‌اش ایران را ترک کرد و در انگلستان سکونت گزید و در آنجا به‌طور هم‌زمان فعالیت‌های رسانه‌ای و موسیقایی را پی گرفت. فرامرز اصلانی در سال ۱۳۷۵ به لس‌آنجلس کوچ کرد و با هنرمندان دیگری مانند داریوش اقبالی، فرامرز آصف و بابک امینی همکاری‌های مختلفی داشت. آلبوم “رومی: معشوق همین جاست” ثمره همکاری او با داریوش اقبالی، رامش با آهنگسازی و تنظیم فرزین فرهادی است. او قطعه “پرستوهای خسته” را نیز با فرامرز آصف اجرا کرده بود.

 

مرگ فرامرز اصلانی
مرگ فرامرز اصلانی

 

از مهم‌ترین آثار اصلانی که در ایران هم به شهرت فراوانی رسید آلبوم‌های “دلمشغولی‌ها” و “روزهای ترانه و اندوه” بودند. “به یاد حافظ”، “خط سوم” و “نیمه شب تا بامداد” دیگر آلبوم‌های او بودند.

“دلمشغولی‌ها” یا “اگه یه روز بری سفر…” را باید شناخته‌شده ترین قطعه اصلانی دانست که با تنظیم آرمیک دشتی جاودانه شد. قطعه ای که بعد از دوم خرداد۷۶ در بسیاری از فیلم‌های دختر-پسری یا نواخته شد یا شنیده شد.

 

هرچند آلبوم‌های فرامرز اصلانی در ایران مجوز نداشت اما برخی آهنگ‌های او از جمله آهوی وحشی با شعری از حافظ بارها از رادیو پخش شده‌ بود.

 

در سال ۱۳۹۷ گزیده‌ای از ترانه‌های اصلانی در قالب کتاب “روزهای ترانه و اندوه: گزینهٔ ترانه‌های فرامرز اصلانی” توسط نشر کوله‌پشتی منتشر شد که البته مشخص نیست با اجازه او بوده یا نه؟

 

هر دو دختر اصلانی به نام‌های فدرا و رکسانا نیز مانند پدر در زمینه موسیقی فعالیت می‌کنند.

 

احمدرضا نبی‌زاده خواننده آبادانی مقیم لس‌آنجلس هم از نظر چهره و هم صدا، شباهت زیادی به فرامرز اصلانی داشت ولی به هر حال قطعات کالت اصلانی کارنامه او را پربارتر و شهرتش را دوچندان کرد.

 

 




درگذشت جواد مانی؛ تهیه‌کننده‌ای که علیرضا قربانی و… را به رسانه ملی آورد 

سینماروزان: جواد مانی تهیه‌کننده باسابقه رادیو در ۷۸سالگی به دلیل سکته مغزی در آلمان درگذشت.

 

جواد مانی متولدِ ۱۲ اسفندِ سالِ ۲۴ در تبریز بود و در خانواده ای فقیر به دنیا آمده بود. آن زمان چون بچه ها هنوز شش ماهه نشده می مُردند صبر کردند که اگر او بعد از شش ماه نمرد تولدش را ثبت کنند و بالاخره آن را چهارمِ تیرِ سالِ ۲۵ ثبت کردند.

 

نقل است در نوجوانی، رادیوی کوچکی به اندازه ی یک قوطی کبریت خریده بود که برای او مثل یک پدیده بود. وقتی کلاس چهارم دبستان بود آوازی در دستگاه همایون خواند که بسیار تشویق شد. می گویند دستگاه های موسیقی را از مداحیِ طلبه ها، و دستگاه فکری اش را از شعرِ حافظ آموخته بود. آرزو داشت وقتی بزرگ شد، دستِ جلیل شهناز را ببوسد و با عبدالوهّاب شهیدی در یک فضا نفس بکشد. سالِ ۴۹ لیسانس ادبیات گرفت و یک سال در “ماسال” دبیر بود.

 

اردیبهشتِ ۵۲ به رادیو راه یافت و خیلی زود در این رسانه جا یافت. از برنامه های رادیوییِ کسانی مثلِ احسان و بهادر، خیلی چیزها یاد گرفت و بهره از کارِ دیگران زیاد گرفت. هنر برایش همه جا محافظ بود و سر سلسله ی هنرش شعرِ حافظ بود. لحظه ای را برای شعر و شاعری از دست نمی داد و در سخن گفتن از حافظ به کسی فرصت نمی داد. با برنامه ی “شعر و موسیقی” شروع کرد و تهیه کننده ی برنامه ی مشاعره شد. سه روز هم در هفته، تهیه کننده ی برنامه ی خانواده بود، که در بخشی از آن، قصه های مجید پخش می شد و هوشنگ مرادی کرمانی با آن مشهور شد.

 

در ابتدای انقلاب جواد مانی به مانند بسیاری از هنرمندان قبل از انقلاب، ممنوع‌کار شد و این ممنوع‌کاری نزدیک دو دهه طول کشید تا در اواسط دهه هفتاد با برنامه “میزان” و سپس برنامه “ترنم” به رادیو بازگشت. “ضرباهنگ”، “در محفل شاعران” و “جامه دران” از دیگر برنامه های تولیدی جواد مانی بود.

مرگ جواد مانی تهیه‌کننده رادیو
مرگ جواد مانی تهیه‌کننده رادیو

علاقه مانی به برنامه ماندگار “گل‌ها” باعث شد پایه تولید برنامه “شور زندگی” را بگذارد و از طریق آن خواننده های خوبی را به جامعه شناساند که یکی از آنها علیرضا قربانی بود و دیگری همایون کاظمی.

برنامه “شور زندگی” به تصور ضبط موسیقی به جای پخش، توقیف شد ولی خواننده هایی مثل علیرضا قربانی که در برنامه معرفی شدند توانستند در سال‌های بعد و از طریق تیتراژهای “کیف انگلیسی”، “شب دهم” و… مورد توجه قرار گیرند.

 

جواد مانی در ماه‌های اخیر برای سر زدن به فرزندش به آلمان رفته بود که همان جا فوت شد. او از پارتی بازی گریزان بود و تقریبا هر فردی که با رابطه به دنبال ورود به رادیو بود را بایکوت می‌کرد!

 




اخراج خواننده لس‌آنجلسی از اف.بی‌.آی بخاطر‌.‌..

سینماروزان: پویا پورجلیل خواننده لس‌آنجلسی فاش کرده که به خاطر فعالیت سیاسی، از پلیس آمریکا اخراج شده.

پویا که آلبوم هایی مثل “قطره باران”، “غریبانه”، “رویا” و “تصویر” را ارائه کرده در تاک شوی منصور سپهربند گفته که قوانین نظامی آمریکا اجازه نمی‌داده کسی همزمان با خدمت در ارگان‌های نظامی، واکنش سیاسی داشته باشد و او نیز به دلیل حمایت از رضا پهلوی از پلیس اخراج شده!

این خواننده که سالها بود فعالیت خوانندگی را ترک کرده بود، دلیل این امر را کیفیت پایین آثار چند سال اخیر موسیقی پاپ ایرانی دانسته و بیان داشت: آن قدر کیفیت خوانندگی و آهنگسازی پایین آمده بود که ترجیح دادم اصلا کار تازه‌ای عرضه نکنم ولی بعد از اخراج از پلیس، ترجیح دادم چند کار متفاوت را ارائه کنم.

پویا پورجلیل خواننده لس‌آنجلسی
پویا پورجلیل خواننده لس‌آنجلسی

پویا که می‌تواند دنباله روی امثال نصرت الله معین، امید سلطانی، علیرضا افتخاری و..‌، در ترکیب مایه های موسیقی دستگاهی و موسیقی پاپ باشد، افزود: از کودکی به خلبانی علاقه داشتم و هرچند زاده انزلی هستم ولی زمانی هم در بندربوشهر و در نزدیکی نیروگاه اتمی، زندگی می‌کردیم و جایی که مجاور یک فرودگاه پروازی بود و انواع و اقسام هواپیماها را آنجا میدیدم و از خوانندگی هم همان پروازها و اوج گرفتن های روی استیج را دوست دارم و پلیس هم شدم به خاطر هیجان که درنهایت اخراج شدم و باز خواننده ام.

 

پویا که با آهنگسازانی همچون منوچهر چشم آذر، بابک رادمنش، جهانبخش پازوکی، محمد حیدری، کاظم عالمی و… کار کرده، تاکید نمود: در شروع به کار اخیر فعالیت خوانندگی و بعد از اخراج از پلیس، بیشتر با آهنگسازان و ترانه سراهای جوان داخل ایران کار میکنم تا لااقل فضایی فراهم کنیم برای رشد چند استعداد تازه. هرچقدر بیشتر بتوانیم میان موسیقی ماندگار ایرانی و جوانان ارتباط ایجاد کنیم، موفق تر خواهیم بود.

 




درگذشت داوود قچاق؛ تهیه کننده تلویزیون و مجری طرح “آقای حکایتی”

سینماروزان: داوود قچاق تهیه‌کننده تلویزیون مرحوم شد.

داوود قچاق کار تلویزیونی خود را از دهه شصت و حضور در گروه تولید آثار کودک و نوجوان آن دوران شروع کرد و ازجمله در مجموعه “زیر گنبد کبود” یا همان “آقای حکایتی” به عنوان مجری طرح حضور داشت.

داوود قچاق سابقه خوبی در تولید آثار کودک داشت ولي در کنار آثار کودک، آثاری برای بزرگسالان هم تهیه کرده بود.

سریال‌هایی نظیر فاخته، امروز و فردا، مثل من مثل تو و تله فیلم‌هایی مثل معلم کوچولو، میراث زمین و… ازجمله آثاری است که داوود قچاق تهیه‌کننده آنها بوده است.

داوود قچاق تا اواخر عمر به کار کودک علاقه داشت و بارها از ناملايمات بر سر راه تولید آثار کودک گلایه کرده بود…

داوود قچاق تهیه‌کننده تلویزیون مرحوم شد
داوود قچاق تهیه‌کننده تلویزیون مرحوم شد




درگذشت مصطفی احمدیان؛ فیلمبردار “خودرو تهران۱۱”

سینماروزان: مصطفی احمدیان از فیلمبرداران باسابقه تلویزیون که در سینما هم فعالیت داشت، به دلیل سکته قلبی فوت شد.

مصطفی احمدیان از حدود چهار دهه قبل کار خود را به عنوان فیلمبردار در تلویزیون شروع کرده بود و از مهم‌ترین آثار تلویزیونی مصطفی احمدیان می‌توان به فعالیت در سریال “خودرو تهران۱۱”،  “همسایه‌ها”، سریال “روزهای زندگی” و سریال “گاو صندوق” اشاره کرد.

مصطفی احمدیان در ۱۸ اثر در تلویزیون با نام‌های سریال “همسایه‌ها”، “سریال خط”، سریال “راه شب”، سریال “زمین انسان‌ها”، سریال “عملیات ۱۲۵”، سریال “گاو صندوق”، سریال آواز در باران، سریال بیداری، سریال “پرستار”، سریال “زیرزمین”، سریال “طلسم شدگان”، سریال “روزهای زندگی”، سریال “روزی عقابی”، سریال “شرکت”، سریال “وکلای جوان”، سریال “خودرو تهران ۱۱”، سریال “مهر و ماه” و سریال “بخش چهار جراحی” فعالیت داشت.

درگذشت مصطفی احمدیان فیلمبردار باسابقه تلویزیون و سینما
درگذشت مصطفی احمدیان فیلمبردار باسابقه تلویزیون و سینما

فیلمهای “شاباش”، فیلم “صدای پای من”، فیلم “پروانه ای در مه”، فیلم “پیک نیک در میدان جنگ” و “زخم زیتون” از جمله آثار سینمایی این فیلمبردار بوده است.

آخرین کار او مربوط به سریالی با عنوان “آسانسور” بود که از تلویزیون پخش نشد.

یکی از آثار ماندگار مصطفی احمدیان در مقام مدیر فیلمبرداری، سریال دیدنی “خودرو تهران۱۱” بود که هرچند درظاهر تبلیغی برای یک خودروی مونتاژ داخل(!) محسوب می‌شد -که آن زمان شیک بود و حالا چیپ- ولی کیفیت فیلمبرداری احمدیان به خصوص در نماهای خودرویی باعث شده بود به لحاظ تصویری، سریالی دیدنی شکل گیرد.




حرفهای معین خواننده مشهور؛ از شایعه بازگشت به ایران تا معمای ریش‌!؟

سینماروزان: مساله بازگشت نصرت الله معین خواننده نجف آبادی موسیقی پاپ به ایران در کانون توجهات قرار گرفته و از وزیر تا مدیران هنری و رسانه ها و مردم درباره آن حرف میزنند.

معین که در همین روزها از استانبول تا دوبی و… برای ایرانیان کنسرت می‌گذارد، اخیرا گفتگویی در صفحه رسمی اش منتشر کرده و درباره بیست وجه از زندگیش حرف زده و ازجمله بازگشت به ایران.

حرفهای معین را بخوانید:

–هر آهنگ جدیدی که ساخته می‌شود قبل از پخش در خودروی شخصی پخش میکنم و با خودرو،دوری میزنم تا ایرادات را بفهمم و اصلاح کنم.

–من یک بار حوالی ۶ صبح بیدار می‌شود و بعد دوباره چرتی میزنم و حوالی ۹ بیدار می‌شوم و کنار صبحانه، اخبار ایران را مرور میکنم که ببینم در کشورم چه خبر است. صبحانه نان و پنیر و چای، میخورم چون کاملا ایرانی هستم. در روز بارها چای ایرانی میخورم و چندان اهل قهوه نیستم.

–باقالی پلو با مرغ و سبزی پلو با ماهی و آبگوشت غذاهای مورد علاقه من هستند؛ باز هم غذاهای ایرانی. سرگرمی اصلی من دورهمی های فامیلی و گپ و گفت ایرانی است‌.

–فیلم‌های کهکشانی و بین ستاره ای و فضایی را دوست دارم که پر از تخیل هستند. عاشق ستاره ها هستم. اگر خواننده نمی‌شدم میرفتم دنبال فیزیک و نجوم و ستاره شناسی و ناسا.

–سال ۱۳۶۰ از ایران رفتم به اسپانیا و بعد از آن نتوانستم به ایران برگردم و چه خوب می‌شود که همه مهاجران بتوانند به وطن بروند.

–مهم‌ترین شایعه ای که برایم ساختند، رفتنم به ایران بود که هیچ گاه محقق نشد و ای کاش واقعیت داشت و می‌توانستم به ایران بروم.

معین خواننده
معین خواننده

–وقتی سه سالم بود ناراحتی چشم پیدا کردم و با اینکه جراحی کردم ولی حساسیت به نور باقی ماند و برای همین اغلب عینک آفتابی میزنم.

–من زمانی که در اصفهان می‌خواندم هم ریش داشتم چون به چهره ام میاید و اخیرا هم گاهی ریش میگذارم که مسأله ای شخصی است و ربطی ندارد به اینکه به ایران بروم یا نه! مگر در ایران، همه ریش دارند؟ یا مگر در آمریکا همه بی ریش هستند؟

–مدتهاست می‌خواهم ورزش کنم ولی هر روز به فردا می افتد.{میخندد}

–حیوان خانگی ندارم چون وقتش را ندارم ولی همه جور گلی دوست دارم به خصوص گلهای ایرانی.

–سفر به کوهستان را دوست دارم، سفر به جایی که طبیعت محض باشد و چشمه ای و درختی و انگار که در ایرانم. تا به دل طبیعت بروم و به آرامش برسم. عاشق اصفهانم و همه می‌دانند و گز سفارشی اصفهان همواره در خانه ام هست و بهترین شیرینی برای پذیرایی.

–صلح و صفا خوشحالم می‌کند و دورویی و ناسپاسی، ناراحت.

–اولین آهنگی که خواندم از ایرج خواجه امیری بود و واقعا ایرج بی تکرار است.اولین آلبوم من با کاظم رزازان بود با عنوان “می‌پرستم”. بیش از بیست آلبوم دادم ولی فقط پنج شش آهنگ ساختم چون آهنگسازان بزرگ ایرانی کنارم بودند.

— بین سازها بر عود مسلطم که برای تست آهنگها از آن بهره می برم که این هم خودش ساز ایرانی است‌.

–هیچ گاه به خداحافظی از خوانندگی فکر نمی‌کنم و تور خداحافظی نمیگذارم و تا وقتی که بتوانم ایرانیان را مخاطب خود داشته باشم ایرانی می‌خوانم.

–تمام پیام هایی که در اینستاگرام میرسد، می‌خوانم و تک تک آنها را لحاظ میکنم.

–دو بار ازدواج کردم، همسر اولم اسپانیایی بود ولی همسر دوم من ایرانی است. تضاد فرهنگی باعث جدایی از همسر اولم شد ولی بیش از دو دهه است که با همسر دوم هستم؛ همسرم یک ایرانی دوست داشتنی است.

— یک دختر به نام پریچه از همسر اول و یک دختر به نام ستاره از همسر دوم دارم که هر دو هم خیلی ایران را دوست دارند و می بینید از هر راهی که برویم باز به ایران میرسم.

–اگر واقعا دستم بود و شرایط فراهم بود همین الان دوست داشتم در ایران باشم.

— از همه ایرانیان می‌خواهم با هم مهربان باشند، در صلح و صفا زندگی کنند و کنار دوستان، مشکلات را حل کنند و نترسند از اینکه دست دوستان و رفقا و دست همسر و فرزندان را به گرمی بفشارند و یادشان باشد با یک لبخند و گفتگو می‌توانند همه مشکلات را حل کنند.




آیدین، مسعود و ماجرای پاستای سعادت‌آباد!

سینماروزان: آیدین آغداشلو نقاش شهیر ایرانی در بهاریه ای برای مجله فیلم-قدیمی ترین مجله سینمایی در حال انتشار- از تلاش هایش برای گریز از فراموشی گفته.

متن بهاریه آیدین آغداشلو را به نقل از مجله فیلم بخوانید:

مجله‌ی فیلم را مسعود مهرابی و دوستانش با دست خالی منتشر کردند و چندانی نگذشت که میان مجله‌های سینمایی و غیرسینمایی جایگاه بلندش را پیدا کرد. انتشار یک مجله سینمایی کاری بود دشوار و پیچیده که میان لازم بودن و لازم نبودن گیر کرده بود؛ اما خوب شد خودشان‌ پیله کردند که مجله‌ی سینمایی برای مردم لازم است و به همین خاطر سختی می‌کشیدند و دم نمی‌زدند و هر شماره‌ای که می‌رفت روی بساط روزنامه فروش -که واقعا هم بساط مزین و رنگارنگی بود- عرقشان در می‌آمد و نفسشان در نمی‌آمد.

مجله، پنجره‌ای شد به سمت فرهنگ جهان معاصر، جهان معاصری که بسیاری بر نمی‌تابیدندش و با اکراه انکارش می‌کردند. روزگار سختی بود که میان آن همه باید و نباید باید باریک می‌شدند و لیز و چالاک، تا می‌توانستند هر ماه حاصل کارشان را ببینند. مسعود و رفقایش طاقت فرسا کار کردند و بار که سنگین می‌شد از زور غیظ و بی‌طاقتی همدیگر را گاز می‌گرفتند؛ مثل اسب‌های گاری که از سنگینی بار همدیگر را گاز می‌گیرند چون زورشان به جای دیگری نمی‌رسد.

اما اگر مجله‌ی فیلم پنجره‌ای شد به روی جهان بیرون‌، در چارطاق باز و پرنوری شد برای منی که از همان روز‌ها سعی در «فراموشاندن»ام آغاز شده بود‌، و این مسعود مهرابی و مجله‌ی فیلم، در میان جا‌ها و کسان معدود دیگر‌، بودند که نگذاشتند این سعی باطل و عاجل در باب من و بسیاری کسان دیگر به حاصل مطلوب بنشیند. این شد که شدم همکار بی‌جیره و مواجب مجله فیلم‌؛ گاه گداری روی جلد‌ها را تصویرگری می‌کردم‌، یا بهاریه می‌نوشتم، یا مصاحبه می‌کردم و یک بار هم از طرف مجله به خبرنگاری رفتم به جشنواره‌ی سن سباستین اسپانیا و گزارش مفصلی هم درباره‌اش نوشتم. مزد نقاشی‌ها و نوشته‌هایم را هم درجا و نقد می‌پرداختند.

مجله‌ی فیلم و انتشارات فاریاب از همان سال‌های دهه‌ی شصت مراقبت کردند تا «فراموشانده» نشوم‌، و من هم سخت کوشیدم و با کار زیاد خودم را هلاک کردم تا نشوم، و نشدم. اما حالا‌، از پس چند دهه، دیگر «فراموشانده» شدن یا نشدن، برایم اهمیت چندانی ندارد و بی سعی چندانی، وقت‌هایی راه به فراموشانده شدن هم می‌دهم.

خاطره نگاری آیدین آغداشلو از آخرین پاستا با مسعود مهرابی مدیر مجله فیلم
خاطره نگاری آیدین آغداشلو از آخرین پاستا با مسعود مهرابی مدیر مجله فیلم

آخرین باری که مسعود مهرابی را دیدم روزی بود که برای ناهار ماهانه‌ی مرسوممان، به رستورانی در سعادت آباد رفتیم که پاستای مرغوبی داشت و به همان خاطر تا آنجا می‌رفتیم. پشت پشتی‌های نیمکت کنار دیوار، جایی بود برای چیدن چیز‌های کوچک که اسب‌های عروسکی چوبی  ظریف و بامزه‌ای را بر آن چیده بودند. وقتی یکی از اسب‌ها را برداشتم تا تماشا کنم، مسعود متوجه علاقه و اشتیاق من شد و به صاحب رستوران -که مسعود را بسیار دوست داشت- اشاره‌ای کرد و وقتی داشت حساب را می‌پرداخت -که همیشه می‌پرداخت- اسب بسته بندی شده را به من دادند… که شادمانی‌اش تا به امروز هم مانده است.




مرگ پرویز ربیعی؛ دوبلور پت پستچی و پدرِ پسر شجاع!

سینماروزان/حامد مظفری: پرویز ربیعی دوبلور باسابقه که بسیاری از نقشهای مکمل را ماندگار کرده بود در ۸۴سالگی مرحوم شد.

پرویز ربیعی زاده ٢١ فروردین ۱۳۱۸ تهران بود و از دوران دبستان علاقه اش به نگارش و انشاء‌نویسی را نشان داد. ربیعی پس از آن که دبیرستان دارالفنون را تمام کرد برای آن که به سربازی نرود جذب هنرستان هنرپیشگی شد و از اوایل دهه چهل، دوبله را نزد احمد رسول زاده و پرویز بهرام شروع کرد و از آنها بسیار آموخت.

فیلم “ابله” به مدیریت دوبلاژ پرویز بهرام و “مردی که زمان را شکست” به مدیریت دوبلاژ احمد رسول زاده جزو اولین کارهای دوبله ربیعی بودند.

ربیعی از دوبلورهایی بود که بی ادعا در همه گونه دوبله حضور داشت، از محصولات خارجی تا محصولات داخلی و از انیمیشن تا رئال و حتی دوبله بازی‌ها.

صداسازی برای نقش مکمل و تبدیل آنها به خاطرات ماندگار، تخصص ربیعی بود و او از نریتوری “همشهری کین” تا معلم مدرسه “داستان زندگی” و از جک هاوکینز “پل رودخانه کوآی” تا دنیس هاپر “دوست آمریکایی” و…، حضور داشت.

به غیر از دوبله پت پستچی در انیمیشنی به همین نام، پرویز ربیعی در سریال “جنگجویان کوهستان” به جای کائوچیو و در سریال دیدنی “فرار از زندان” در نقش راکموند دانبار-فراری سیاهپوست عجول- صداپیشگی کرده بود. او در دوبله کارتون “بینوایان” به جای  ژاور، حرف زده بود. ربیعی به جای پدرِ پسر شجاع در کارتون “پسر شجاع”، آقای نجار در “وروجک و آقای نجار” و البته به جای آلن ریکمن در مجموعه فیلمهای هری پاتر، صحبت کرده بود.

پرویز ربیعی در فیلم پدرخوانده به جای رابرت دووال- وکیل خانواده کورلئونه-حرف زده بود و گویشی به شدت منطبق با فیزیک دووال خلق کرده‌ بود. او به جای استیو مک کوئین در “دزدی سنت لویی”، در “هفت دلاور” و “شکارچی تبهکاران” به جای ایلای والاک و در “بیلیارد باز” به جای جرج سی اسکات صداپیشگی کرده بود.

ربیعی سابقه دوبله در آثار ایرانی را هم داشت و مثلا در سریال “گرگها”ی داوود میرباقری به جای سیاوش طهمورث حرف زد‌. پس از آن در سریال “امام علی(ع)”داوود میرباقری نیز به جای منوچهر لاریجانی-در نقش طلحه-حرف زد. ربیعی همچنین در دهه شصت به دعوت منوچهر نوذری مدتی در برنامه “صبح جمعه با شما” به عنوان گوینده حاضر شد.

مرگ پرویز ربیعی دوبلور باسابقه
مرگ پرویز ربیعی دوبلور باسابقه

پرویز ربیعی با اینکه در هنرستان هنرپیشگی نزد اساتیدی مثل علی اصغر گرمسیری، مهدی نامدار(استاد فن بیان) و حسن رهاورد(تجزیه و تحلیل تئاتر) تحصیل کرده بود ولی هیچ گاه سراغ بازیگری نرفت و هیچ چیز را با دوبله جایگزین نکرد.
ربیعی با آن که جزو دوبلورهای باسابقه ایرانی بود ولی به شدت منزجر بود از اینکه “استاد” خطابش کنند و تاکید داشت بر آن که استادی دوبله فقط لایق امثال احمد رسول زاده، پرویز بهرام، منوچهر اسماعیلی و… است.
ربیعی با وجود تنوع دوبله هایش ولی صدایی منحصربفرد داشت که هیچ مشابهی ندارد.




ماجرای بلیت‌فروشی گلشیفته فراهانی!

سینماروزان: نه‌فقط در میان کارگردان‌ها که در رشته‌های دیگر سینمایی هم همینطور است؛ مثل بازیگری که گروهی به شدت به کار خود تعهد دارند. به‌نظرم گلشیفته فراهانی (صرف‌نظر از شرایط فعلی که مربوط به هنر ایشان نیست) سعی می‌کند تا در سطح جهانی، سینمای ایران را نمایندگی کند. رقابت‌کردن در سطح جهانی، کار ساده‌ای نیست و به‌نظرم، گلشیفته توانسته خودش را به‌عنوان یک بازیگر ایرانی تثبیت کند.

هارون یشایایی تهیه‌کننده باسابقه سینما با بیان مطلب فوق به هم میهن اظهار داشت: من با گلی در آخرین فیلمی که تهیه کردم؛ یعنی «دیوار»، همکاری داشتم و شاهد بودم که چقدر برای موفقیت فیلم تلاش می‌کند. فیلم «دیوار» به دلیل محدودیت های تبلیغاتی با شکست تجاری روبه‌رو شده بود. یک‌روز بچه‌های فیلم به من گفتند گلشیفته جلوی سینمای آفریقا ایستاده و بلیت می‌فروشد. من به او زنگ زدم و گفتم، چه‌کار می‌کنی گلی؟ گفت من دارم بلیت می‌فروشم که مردم بروند و فیلم «دیوار» را ببینند.

ماجرای بلیت فروشی گلشیفته فراهانی
ماجرای بلیت فروشی گلشیفته فراهانی

یشایایی ادامه داد: درواقع گلی خود را نسبت به فروش فیلم هم متعهد می‌دانست و تلاش می‌کرد فیلم، ضرر مالی نکند و من با هزار زحمت توانستم راضی‌اش کنم که جلوی در سینما، بلیت نفروشد. منظورم این است که ما بازیگرانی داریم که هم استعداد و قابلیت بالایی در حرفه خود دارند، هم به سینمای ایران عشق می‌ورزند و خود را نسبت به موفقیت آن متعهد می‌دانند. باید قدر نیروی انسانی در عرصه سینما و اساساً هنر را دانست. بزرگترین سرمایه هنری هر جامعه‌ای، هنرمندان آن هستند که باید امنیت حرفه‌ای و آزادی لازم برای جولان آنها فراهم شود چون در هر شرایطی آنها می‌توانند به اعتلای جایگاه هنری کشور کمک کنند.

تهیه کننده “اجاره نشین ها” و “هامون” متذکر شد: شاید گلشیفته اگر می‌ماند، از یک حدی بیشتر نمی‌توانست رشد کند. به‌ویژه اینکه در سینمای ما شرایط برای درخشش بازیگران زن، با محدودیت‌های بیشتری نسبت به مردان برخوردار است. به‌هرحال به بازیگران زن، گاهی گیر می‌دهند ولی باز هم آنها جلو می‌روند و حرکت می‌کنند.

 




درگذشت پردیس افکاری؛ بازیگری که نه از اصلاح‌طلبان، خیر دید و نه از اصولگرایان!

سینماروزان/حامد مظفری: پردیس افکاری بازیگر سینما و تلویزیون در ۶۰سالگی بر اثر ابتلا به سرطان کبد درگذشت.

پردیس افکاری زاده سال ۱۳۴۲، دانش آموخته رشته تئاتر از دانشگاه آزاد بود و دوره بازیگری را در گروه تئاتر آناهیتا گذرانده بود.

پردیس افکاری فرزند جهانگیر افکاری مترجم معروف بود. جهانگیر افکاری مترجم و مقاله‌نویسی بود که با ترجمه کتاب‌های “کاندید” نوشته ولتر و “جنگ شکر در کوبا” اثر ژان-پل سارتر، مورد توجه قرار گرفت.

او در تئاتر با کارگردانانی چون زنده‌یاد رکن‌الدین خسروی، مجید جعفری، شکرخدا گودرزی، محمد نجفی و قطب‌الدین صادقی همکاری داشته و از عمده نمایش‌هایی که در آنها بازی کرده می‌توان به آثاری چون سوسنگرد، ابن سینا، باغ آلبالو، زیرگنبد کبود، ژاندارک، عروسی، عاشق‌کشون، دندون طلا اشاره کرد.

او فعالیت خود را در سینما با فیلم «شاخه‌های بید» به کارگردانی امرالله احمدجو در سال ۱۳۶۷ آغاز کرد. بازی در فیلم‌ها و نمایش‌های تلویزیونی چون هادی و هدی، بزبز قندی(عروسک‌گردان)، غروب یک روز بارانی، غفلت، معین پزشک، با طراوت، فکر پلید، خانه شماره پنجم، این یک دادگاه نیست،  در مسیر زاینده رود، بخش دیگری از کارنامه هنری این بازیگر است.

افکاری در سینما با کارگردانانی چون سیروس الوند، محمد علی سجادی، امرالله احمدجو،  حسن فتحی، کریم آتشی، حمید رخشانی و … همکاری کرده که نتیجه آن بازی در آثاری همانند دخترک کنار مرداب، گزل، کیفر، برخورد، پرواز را به خاطر بسپار، پنجاه روز التهاب، ضربه آخر، بانی چاو … است.

پردیس افکاری در دهه ی هفتاد در فیلم های پلیسی اکشن بازی می کرد و میتوان به جرأت گفت اولین بازیگر زن نقش خرابکار بود در فیلم های حادثه ای مثل “پنجاه روز التهاب” که با توانایی او در نقش اکشن دیدنی شد و این نقش را عینا در فیلم سیاسی “قلاده های طلا” تکرار کرد ولی بازی در “قلاده های طلا” باعث شد به مانند بسیاری از بازیگران آن فیلم، توسط سینماگران اصلاح‌طلب بایکوت شود.

پردیس افکاری بعد از بایکوت توسط سینماگران موسوم به سبز منتج از بازی در “قلاده های طلا”، کم‌کار شد و درنتیجه آن در میانه دهه نود به ترکیه مهاجرت کرد و در برخی آثار شبکه جم به ایفای نقش پرداخت؛ او هرچند بعد از قتل مدیر جم به مانند بسیاری دیگر از بازیگران مهاجر به ایران بازگشت ولی همان حضور کوتاه مدت در جم باعث شد این بار دیگر حتی طیف سینماگران موسوم به اصولگرا نیز به او روی خوش نشان ندهند…

پردیس افکاری در ۶۰سالگی فوت کرد
پردیس افکاری در ۶۰سالگی فوت کرد




درگذشت جمشید جم؛ خواننده #یار_دبستانی_من که ابایی نداشت از تحسین آهنگسازان خلاق لس‌آنجلسی!

سینماروزان/حامد مظفری: جمشید جم گوینده رادیو و خواننده بر اثر ایست قلبی درگذشت.

جمشید جم هرچه داشت از اجرای  قطعه “یار دبستانی من” داشت که اول بار منصور تهرانی کارگردان فیلم “از فریاد تا ترور”، آن را برای فریدون فروغی نوشت ولی با صدای او مجوز پخش پیدا نکرد تا جمشید جم آن را خواند و مجوز گرفت. “از فریاد تا ترور” هرچند از منظر روایت فیلمی پرحشو و زوائد و فاقد انسجام بود ولی با همان قطعه حماسی منصور تهرانی چنان شهرتی کسب کرد که نگو و نپرس.

جمشید جم قبل از انقلاب کار خوانندگی می‌کرد و در ماه‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی به رادیو راه یافت و سعی کرد در دورانی که اغلب باتجربه ها یا رفته بودند یا در حال کنار گذاشته شدن بودند، جایگاهی برای خود پیدا کند.

او که کمی موسیقی و صدابرداری می‌دانست، توانست خیلی زود رشد کند. دوره‌هایی را طی کرد و تهیه کننده شد و برنامه های مختلفی را برای رادیو تولید کرد و ازجمله برنامه “سرودها و نامه‌ها” که یکی از پُرشنونده ترین برنامه‌های رادیو بود و جم در آن خودش نامه‌های مخاطبان را خوانده و قطعات درخواستی را پخش می‌کرد. برنامه “تهران در شب” از دیگر برنامه هایی بود که جمشید جم اجرا می‌کرد.

درگذشت جمشید جم خواننده یار دبستانی من
درگذشت جمشید جم خواننده یار دبستانی من

بعد از جمشید جم ترانه یار دبستانی توسط خوانندگان مختلفی اجرا شد و ازجمله خشایار اعتمادی آن را برای کمدی حادثه ای “کما” آن را اجرا کرد که خیلی هم مورد توجه قرار گرفت و همچنین فرامرز آصف که این قطعه را با تغییر در متن به سبک خود اجرا کرد و…

جمشید جم فردی خونگرم بود و البته تا پایان عمر هرگاه که تن به گفتگویی می‌داد درباره همان ترانه یار دبستانی من از او پرسش می‌شد و باز سعی می‌کرد درباره آن توضیح دهد؛
او که در برنامه هایش بارها از قطعات بی کلام آهنگسازان خارج ایران مثل بیژن مرتضوی، جهانبخش پازوکی، محمد حیدری، منوچهر چشم آذر، آرمیک دشتچی و…، استفاده میکرد، در گفتگویی با نگارنده، دلیل این مساله را جدایی سره از ناسره دانسته و بر این امر تاکید کرد هر آنچه در داخل تولید می‌شود باکیفیت نیست و هرآنچه در لس آنجلس تولید می‌گردد بی کیفیت نیست و اتفاقا بسیاری از قطعات ماندگار موسیقی ایران در سال‌های بعد از انقلاب در خارج ساخته شده است.

 




درگذشت امیرفرشید رحیمیان؛ آهنگسازی که همسر اول کتایون ریاحی بود

سینماروزان/محمد شاکری: امیرفرشید رحیمیان نوازنده و آهنگساز ایرانی در ۶۴ سالگی دار فانی را وداع گفت.

امیرفرشید رحیمیان ۲۷ آذر سال ۱۳۳۸ در تهران متولد شد و در سال ۱۳۴۹، همزمان با کلاس پنجم ابتدایی، وارد هنرستان عالی موسیقی شد. او به دلیل عشق وافر به ساز ترومپت، پیشرفت چشمگیری در یادگیری و نواختن این ساز داشت؛ تا آنجا که در پایان نخستین سال یادگیری‌ ترومپت، در ۱۲ ‌سالگی موفق به اجرای کنسرتی در تالار هنرستان عالی موسیقی شد.

او زمانی که ۱۳ سال داشت، به ارکستر سمفونیک هنرستان عالی موسیقی به رهبری علی رهبری، راه یافت و سپس از سال۱۳۵۳ در ۱۵‌سالگی و با نوازندگی در ارکستر ژونس‌موزیکال به کار خود ادامه داد.

فرشید رحیمیان در سال ۱۳۵۵ به کنسرواتوار وین راه یافت. او همزمان با تحصیل، در کلاس‌های آهنگسازی و رهبری ارکستر توماس کریستین داوید شرکت کرد و او پس از بازگشت به ایران، به عضویت ارکستر سمفونیک تهران درآمد.

او همچنین از سال ۱۳۶۲ همکاری خود را با ارکستر سمفونیک صدا و سیما آغاز کرد و همزمان به عنوان آهنگساز، با گروه کودک و نوجوان نیز به همکاری پرداخت.

وی در سال ۱۳۶۴ برای آهنگسازی فیلم «از خرمشهر تا ابدیت» جایزه موسیقی متن جشنواره جوان را به‌دست آورد.

امیرفرشید رحیمیان در سال ۱۳۶۹، ارکستر فرهنگسرای بهمن را تأسیس کرد و پس از آن اولین ارکستر موسیقی پاپ پس از انقلاب را با ۱۲ نوازنده و با خوانندگی مهرداد کاظمی، تشکیل داد.

درگذشت امیرفرشید رحیمیان؛ آهنگسازی که همسر کتایون ریاحی بود
درگذشت امیرفرشید رحیمیان؛ آهنگسازی که همسر کتایون ریاحی بود

نوازندگی در بسیاری از آثار موسیقی ایران، آهنگسازی قطعات متعدد برای صدا و سیما ‌و فیلم‌ها و سریال‌ها، رهبری ارکستر، آموزش موسیقی و ترجمه کتاب دو جلدی «اطلس موسیقی» از دیگر فعالیت‌های امیرفرشید رحیمیان در این سال‌ها بوده است.

امیرفرشید رحیمیان سابقه آهنگسازی برای سریال‌هایی همچون “فاصله”، “به سوی افتخار” و “شیخ مفید” و فیلمهایی مثل “عشق+۲”، “مرد نامریی”، “بادکنک سفید”، “هبوط” و “دایان باخ” را در کارنامه داشت.

امیرفرشید رحیمیان در دهه شصت و بعد از بازگشت به ایران با کتایون ریاحی، بازیگر سینما، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک فرزند پسر به نام پوریا است که او نیز راه پدر را ادامه داده و آهنگسازی می‌کند…




واعظ همان شمس‌الواعظین است؟؟/باز شدن پرونده مدیران روزنامه‌های توقیفی در #گناه_فرشته؟

سینماروزان: ورود کاراکتر واعظ به سریال گناه فرشته، شائبه های جدی شکل داده درباره شباهت او با ماشالله شمس الواعظین از روزنامه‌نگاران موسوم به اصلاح طلب که به جز مشارکت در تاسیس مجله کیان از موسسان روزنامه های جامعه، توس، نشاط و عصر آزادگان بود که همگی توقیف شدند.

در قسمت‌ چهارم سریال گناه فرشته به کارگردانی حامد عنقا، کاراکتری به نام محمود واعظ وجود دارد؛  شخصیتی که روزنامه‌نگاری قدیمی است و به خاطر گزارش‌های ضد جریان فساد اقتصادی و سیاسی در هزارتویی افتاده که او را از کار روزنامه‌نگاری برحذر داشته.

محمود واعظ در سریال به دنبال خروج از ایران است که با توطئه ‌ای به قتل می‌رسد و مرگ او خودکشی نشان داده می‌شود!

کارگردان‌ در این سریال سعی کرده تا حدودی به نشان دادن شرایط سخت کار روزنامه‌نگارانی بپردازد که نمی‌خواهند همرنگ جماعت شده و صرفا کپی‌پیست کنند بلکه دغدغه آگاهی‌ بخشی دارند و می‌خواهند ولو در حد یک قدم، رو به جلو بروند.

حامد عنقا کارگردان با گریم جاافتاده مهدی احمدی و تاکید بر پیپی که همیشه به همراه دارد، و انتخاب نام واعظ برای او به دنبال شباهت‌سازی بین زندگی حرفه‌ای ماشالله (محمود) شمس الواعظین و این کاراکتر بوده؟ قتل عجیب او در سریال نشانه چیست؟ آیا این تلنگری به موضوع قتل‌های زنجیره‌ای است؟؟

واعظ همان شمس‌الواعظین است؟؟/باز شدن پرونده مدیران روزنامه‌های توقیفی در #گناه_فرشته؟
واعظ همان شمس‌الواعظین است؟؟/باز شدن پرونده مدیران روزنامه‌های توقیفی در #گناه_فرشته؟

 




معین و دیگر خواننده‌های لس‌آنجلسی می‌توانند به ایران برگردند؟/وزیر ارشاد توضیح داد

سینماروزان: واکنش اخیر نصرت الله معین خواننده خوش صدای لس آنجلس نشین در محکومیت ترورهای کرمان باعث شده بسیاری از اهالی رسانه بر لزوم ایجاد ظرفیت برای بازگشت به وطن چنین هنرمندانی تاکید کنند‌.

به تازگی روح‌انگیز کشاورز خبرنگار برنا در حاشیه جلسه هیات دولت از محمدمهدی اسماعیلی وزیر ارشاد درباره امکان بازگشت به وطن هنرمندان غیرسیاسی پرسیده است و وزیر هم بدون تبصره گفته است: همه ایرانیان خارج از کشور را دعوت می کنیم تشریف بیاورند به وطن. منظور ما فقط خوانندگان نیستند و همه ایرانی های خارج از وطن تشریف بیاورند و هیچ مشکلی از نظر ما نیست و همه تشریف بیاورند داخل ایران.

بازگشت به وطن معین؟
بازگشت به وطن معین؟

وی در ادامه درباره اجازه فعالیت خوانندگانی همچون معین نیز گفت: اجازه فعالیت کار مرحله بعدی است و حضور آنان در ایران مشکلی ندارد و قانون حاکم است و بعد از بازگشت می‌توانند درخواست صدور مجوز آلبوم و برگزاری کنسرت دهند؛ درست مانند همه خوانندگان دیگر.

پیش از این در دولت محمود احمدی‌نژاد، حبیب محبیان به ایران بازگشت ولی درنهایت نتوانست مجوز اجرای زنده و انتشار آلبوم بگیرد ولی قبلتر از او فریدون آسرایی به ایران آمد که شاید چون به اندازه حبیب مشهور نبود، توانست هم مجوز آلبوم و هم مجوز کنسرت بگیرد. با این حال بازگشت به وطن سامان کاظمی علیرغم قطع ارتباط با خارج نتوانست شرایط صدور مجوز برای او را فراهم کند و درنهایت او باز از ایران مهاجرت کرد…




درگذشت شهلا لاهیجی؛ اولین ناشر زن ایران که بسیاری از بیضایی را بی کم و کاست، منتشر کرد!

سینماروزان/مسعود احمدی: شهلا لاهیجی نویسنده و نخستین ناشر زن ایرانی در ۸۱ سالگی از دنیا رفت.

شهلا عبدالله زاده لاهیجی در اردیبهشت ۱۳۲۱ در تهران دنیا آمد ولی در نوجوانی با خانواده به شیراز نقل مکان کردند.
او از نوجوانی به مقاله‌نویسی در نشریات پرداخت و در سن ۱۵ سالگی در رادیو شیراز به تهیه‌کنندگی مشغول شد. مدتی بعد با انجمن جهانی زنان نویسنده و روزنامه‌نگار مکاتبه کرد و به عضویت آن درآمد. پس از مدتی و در همین بازه زمانی به روش مکاتبه‌ای با دانشگاه آزاد لندن دوره فشرده جامعه‌شناسی را گذراند.

شهلا لاهیجی انتشارات روشنگران را در سال ۱۳۶۲ پایه‌گذاری کرد و سعی کرد در سال‌های فعالیت، کتبی متنوع به بازار نشر ارائه دهد و ازجمله بسیاری از نمایشنامه ها و فیلمنامه های بیضایی را بدون دخل و تصرف، منتشر کرد.

از شهلا لاهیجی کتاب دوجلدی «پژوهشی در هویت تاریخی زنان ایران» با همکاری مهرانگیز کار منتشر شده است. «تصویر زن در آثار بهرام بیضایی» و ترجمه «زن در جست‌وجوی رهایی» (فراز و فرود جنبش زنان در سوسیال دموکراسی آلمان) از دیگر آثار اوست.

آنچه در مشی کاری لاهیجی نمود داشت، نگاه تخصصی به حیطه نشر و انتشار آثاری بود که بتوانند روشنگری خود را داشته باشند. لاهیجی در عین حال سعی کرد با انتشار آثار بسیاری از بانوان نویسنده از آنها حمایت کند ولی از ابتدای دهه نود و روی کار آمدن اعتدال به دلیل اعتراض به سانسور از شرکت در نمایشگاه کتاب، سرباز زد.