سینماروزان/کیوان بهارلویی: در قسمت اخیر برنامه «سپنج» با اجرای علی درستکار، علی منتظری، استاد دانشگاه و اپیدمیولوژیست، مهمان برنامه بود تا درباره موضوع رفتارهای اپیدمیک در جامعه و بهطور خاص «بیادبی» به عنوان یک اپیدمی رفتاری صحبت کند.
منتظری در ابتدای گفتوگو با تعریف اپیدمی از منظر علوم رفتاری گفت:«ما در اپیدمیولوژی فقط با ویروسها و بیماریهای جسمی سر و کار نداریم. گاهی رفتارهایی در جامعه رشد میکنند که مانند ویروس، از فردی به فرد دیگر منتقل میشوند، گسترش مییابند و در نهایت بخشی از هنجارهای نانوشتهی ما میشوند. این رفتارها به شکل پنهانی، اما قدرتمند، مناسبات انسانی را تخریب میکنند.»
او سپس یکی از نمونههای مهم این نوع رفتارها را بیادبی خواند و افزود: «یکی از این اپیدمیهای رفتاری که امروز جامعه را درگیر کرده، بیادبی است. چیزی که به نظر میرسد در ظاهر ساده و پیشپا افتاده است، اما آثار عمیق و ویرانگری بر سلامت روان و مناسبات اجتماعی دارد. بیادبی بلایی است که دارد از درون ما را میخورد.»
منتظری با اشاره به اینکه ادب بخشی از سلامت روان عمومی جامعه است، ادامه داد:«ادب فقط یک خصلت فردی یا آداب اجتماعی نیست؛ ادب یک ضرورت روانی و اخلاقی است. همانطور که تنفس یا غذا خوردن برای زنده ماندن جسم ضروری است، ادب هم برای زنده ماندن روابط انسانی ضروری است.»
در خلال بحث، منتظری به خاطرهای اشاره کرد که اهمیت ادب را در سطح جهانی نشان میداد. او در این باره بیان کرد: « روز جهانی سلامت روان بود و من میخواستم مقالهای درباره تأثیر ادب بر سلامت روان بنویسم. بهطور اتفاقی به یک مجله علمی آمریکایی برخوردم که بهطور اختصاصی به موضوع ادب پرداخته بود. برایم جالب بود که در یک جامعهی بهظاهر لیبرال و آزاد، ادب هنوز بهعنوان یک عنصر بنیادی در سلامت اجتماعی مورد توجه جدی قرار دارد.»
او با تأکید بر اینکه بیادبی آثار چندلایهای دارد، اضافه کرد: « بیادبی اول از همه به خود فرد آسیب میزند، چون او را از درون فرسوده و تنها میکند. سپس به طرف مقابل آسیب میزند، چون اعتماد، احترام و مرزهای ارتباطی را میشکند. و در نهایت، جامعه را آلوده میکند. ما شاهدیم که بیادبی چگونه در فضای مجازی، در رانندگی، در محیطهای کاری و حتی در نهادهای آموزشی رشد کرده است.»
منتظری در بخشی از گفتوگو به مسئلهای مهم و کمتر بررسیشده با عنوان رابطه ادب و طبقه اجتماعی پرداخت و افزود:« گاهی تفاوتهای گفتاری یا فرهنگی میان طبقات مختلف، بهاشتباه بیادبی تلقی میشود. مثلا اشراف یا نخبگان با واژگان خاص و آراستهتری حرف میزنند، در حالی که طبقات پایینتر زبان عامیانهتری دارند. نباید این تفاوت زبانی را بهعنوان فقدان ادب تعبیر کرد. ادب در نیت، در لحن، و در احترام است، نه در لغات پرزرقوبرق.» او هشدار داد که برداشت سطحی از ادب میتواند به طبقهگرایی و تبعیض فرهنگی دامن بزند:« وقتی ادب را فقط از طریق شکل ظاهری یا زبان خاصی قضاوت کنیم، ناخواسته به حذف و تحقیر فرهنگی میرسیم. این نوع برخورد، خودش یک نوع بیادبی نهادینهشده است.»
در بخش دیگری از گفتوگو، منتظری به موضوع تولید علم و سرعت غیرعادی انتشار مقالات علمی در جهان امروز اشاره و عنوان کرد:« امروز سرعت انتشار مقالات علمی بسیار بالا رفته است، اما سؤال اینجاست که چقدر از این مقالات واقعاً اعتبار دارند؟ بسیاری از این مقالات قابل راستیآزمایی نیستند. حتی خود نویسندهها هم بعضاً نمیتوانند آنچه نوشتهاند را بهدرستی توضیح دهند.»
او ادامه داد:« چاپ شدن یک مقاله در یک مجله بهخودیخود به آن اعتبار علمی نمیدهد. باید دید آیا آن مقاله مورد ارزیابی علمی قرار گرفته؟ آیا کسی یافتههای آن را بازتولید کرده؟ آیا پایه نظری محکمی دارد؟»
منتظری از «ظاهرگرایی علمی» و جایگزین شدن کمیت به جای کیفیت در عرصه پژوهش ابراز نگرانی کرد و گفت:« ما در بسیاری از حوزههای علمی، بهجای فهم، به سمت ثبت و تولید ماشینی محتوا حرکت میکنیم. این اتفاق علم را از جوهره اصلیاش تهی میکند.»
آقازادهی ایرج قادری؛ مدیر هلدینگ منسوب به بابک زنجانی!؟
|
سینماروزان/حامد مظفری: مدتی است که فعالیت هلدینگ وان منسوب به بابک زنجانی در کانون توجه مخاطبان قرار گرفته به خصوص که این هلدینگ فعالیت در شاخههای متعدد از امور اقتصادی تا حمل و نقل و بازرگانی و تجارت بینالملل و لیزینگ خودرو و البته ارتباطات و رسانه را در دستور کار قرار داده است.
به گزارش سینماروزان، هلدینگ وان قصد کرده که در امور رسانه و ارتباطات، سامانه های داتوان سل، داتوان ابر و لحظهتیوی را راه اندازی کند که به نظر میرسد از ویاودی تا آیپیتیوی و حتی اپلیکیشنی بومی با پوسته قوی جهت ارتباطات و فعالیت های بانکی را دربرگیرند.
در میان مدیران هلدینگ وان به نامهایی مثل عادل حیدری، هوشنگ احمدی، حیدر شبانیان، حسینعلی ذاکر حسین، سعید اکرمی عراقی، جواد صادقی مجد، محمد خلج زاده، مهدی ابراهیمی، یاسر احمدی، محمود ترفع، رضا گرامی، سعید منصوری، پیام سرخانی، ژوبین قادری و البته یکبانو به نام عطیه عتیقه چی برخورد میکنیم.
در این بین بیش از همه شاید همان ژوبین قادری باشد که معرف اهالی هنر است. ژوبین قادری فرزند ایرج قادری از همسر دومش-فاطمه محمودی/هما قادری- ازجمله مدیران هلدینگ وان است و طبق اطلاعات سامانه رسمی این هلدینگ، مدیرعامل بیت راهبرد کیش است.
ژوبین قادری مدیر یکی از زیرمجموعه های هلدینگ وان را برعهده دارد.
بیت راهبرد کیش شرکتی است در زمینه ارائه خدمات فن آوری اطلاعات و ارتباطات در زمینه تولید و ارائه نرم افزار و خدمات مبتنی بر فن آوری های پیشرفته، تجارت الکترونیک، طراحی و توسعه اپلیکیشن موبایل و …!
بابک زنجانی پیش از این و در دولت دوم احمدی نژاد وقتی به تولید فیلم روی آورد آثاری مثل «نقش نگار»، «هیچ کجا هیچ کس» و «سیزده» را تولید کرد که در این میان فیلم نقش نگار، بازگشت ناصر ملک مطیعی به سینما بعد از مدتها ممنوعکاری بود ولی محدودیت های اکران در دولت اعتدال و اینکه اجازه ندادند در هیچ اقلام تبلیغات رسمی و حتی سردر سینماها، تصویری از ناصر باشد، باعث شد فیلم چنان که باید دیده نشود.
ژوبین قادری گرچه تلاشهایی برای بازیگری و کارگردانی داشته با این حال بیش از هر چیز به خاطر اظهاراتی که در جریان ناآرامی های۴۰۱ داشت مورد توجه قرار گرفت. او در آن زمان به خبرگزاری ایرنا گفته بود: هر کسی که در این کشور زندگی میکند باید هوشیار باشد. ما مردم هوشیاری داشته و داریم و در بزنگاههای بسیار حساس این به ما ثابت شده است. مردم همیشه به عهد خود به انقلاب و به کسانی که واقعاً دلسوز هستند وفا کردند. در مراسم تشییع سردار قاسم سلیمانی ملاحظه کردید که همه مردم آمدند. اینهایی که به خیابان ها برای شلوغی میآیند ۱۰ درصد آن جمعیت تشییع حاج قاسم نیستند و درواقع برای کسانی که در آن سوی آبها هستند و اصلاً دلسوز این مردم نیستند خوراک تأمین میکنند.خیلی از اینهایی که به خیابان میآیند بانک آتش میزنند مردم ما نیستند و نباید اینها را به حساب مردم گذاشت. نباید عدهای به لحاظ احساسی و هر چیز دیگری آلوده این مسائل شوند. هر کسی در جایگاه خود وظیفهای دارد و امروز باید بیاید و حرف بزند. سکوت در این مقطع اشتباه است. سکوت باعث میشود که آب به آسیاب دشمن ریخته و توپ به زمین دشمن بیفتد.
معرفی ژوبین قادری به عنوان یکی از مدیران هلدینگ وان
سریال «آقای قاضی» در شبکه آیفیلم چه میکند؟
|
سینماروزان/حامد مظفری: ذات شبکهی تلویزیونی آیفیلم از همان ابتدای راه اندازی، تمرکز بر آرشیو غنی صداوسیما و بازپخش سریالهای ماندگار بود.
اگر آیفیلم توانست برند شود و به جایی برسد که در مناسبت های مختلف ناگاه با بازپخش سریالهایی مثل مختارنامه، بزنگاه، در چشم باد، پدرسالار، همسران و…، حتی بیشتر از سریالهای تازهتولید، مخاطب داشته باشد، به دلیل همان ذات اصلی شبکه است.
هم آیفیلم و هم آیفیلم۲ تمرکز خود را بر بازپخش آثار ماندگار گذاشتند و در این مسیر گاهی برخی سریالهای قدیمی را پالایش تصویری هم کردند که خدا خیرشان دهد ولی آنچه اخیرا تعجب برانگیز شد پخش سریالهای تر و تازه شبکه های دیگر از آیفیلم است.
اگر بازپخش اخیر سریال «گاندو» از آیفیلم۲ را به دلیل شرایط خاص سیاسی بدانیم اینکه سریال «آقای قاضی» مدتی کوتاه بعد از پخش از شبکه دوم، از آیفیلم سربرآورده را به کدام دلیل بدانیم؟؟ همان «گاندو» حداقل پنج سالی از پخش فصل اول و سه سالی از پخش فصل دوم آن گذشته اما «آقای قاضی» که فصل دوم آن تازه آذر۴۰۳ روی آنتن شبکه دو رفت چرا این قدر زود به آیفیلم رسیده؟
اینکه مخاطب درخواست بازپخش دارد؟ اگر واقعا این گونه است از همان کنداکتور شبکه دو برای بازپخش استفاده کنند و لااقل بگذارند مثل گاندو پنج سال از پخش اولیه بگذرد و بعد وارد آیفیلم کنند؟ شاید هم آمارهای متعدد از بالا بودن میزان مخاطبان مثلا بازپخش سریالهای رضا عطاران در آیفیلم باعث شده به فکر این بیفتند که آقای قاضی را هم وارد آیفیلم کنند بلکه بیشتر دیده شود؟
نقد تکرار مکررات سریال از فضاسازی که یادآور سکانسهای دادگاهی مجموعه دهه هفتادی «هزار برگ و هزار رنگ» با بازی فخرالدین صدیق شریف است تا آن تیپ مرد عصبی اخمآلودی که مدام جعفر جعفر میکند و متاسفانه توانایی های بهزاد خلج را هم محدود کرده، محل بحث نیست. فقط از مدیران تحولخواه انتظار میرود ذات شبکه ها را درنظر بگیرند و بعد به دنبال تحول باشند.
تحول در ساختار آیفیلم یعنی هیچ سریال قدیمی بدون بهبود کیفیت صدا و تصویر روی آنتن نرود تا رفته رفته تمام سریالهای قدیمی تلویزیون به نسخه های بهروز بدل شوند. بازپخش همان «هزار برگ و هزار رنگ» ساختهی مشترک حسین فردرو و حسین محب اهری خیلی بیشتر با ذات آیفیلم جور است.
حامد مظفری منتقد و روزنامه نگار
با صدای رضا بابک ⇐رونمایی از پوستر «هر چی تو بگی!؟» کمدی بهاری پرخنده!
|
سینماروزان/کیوان بهارلویی: فیلم سینمایی کمدی موزیکال «هر چی تو بگی!؟» با ترانه خوانی رضا بابک روی پرده می رود.
در آستانه اکران سراسری کمدی «هر چی تو بگی!؟» به نویسندگی و کارگردانی مرتضی آتش زمزم، پوستر این فیلم منتشر شد. این فیلم قرار است از چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت در سینماهای سراسر کشور به نمایش عمومی درآید.
رضا بابک، نعیمه نظام دوست، بهراد خرازی، سیاوش چراغی پور، سپیده مظاهری، شیما جوهری فرد، (باحضور) جمشید صدری و مهدی باقربیگی بازیگران اصلی فیلم و محمدسام سنایی، مانلی پورکبیریان، ادن شمیان، رادمهر دانایی فر و پندار آتش زمزم، بازیگران کودک هستند.
رضا بابک و منا عسگری برای فیلم ترانه خوانی کرده اند و ناهید امیریان، دوبلور و گوینده پیشکسوت، راوی روایت است.
در خلاصه داستان فیلم آمده: «بچه ها و عروس ها و دامادهای زبل و پول پرست سالارخان، می خواهند برای تصاحب اموالش، او را به خانه سالمندان ببرند؛ غافل از اینکه نوه های زرنگ، دست والدین را خوانده اند و برای نجات پدربزرگ، چنان نقشه های عجیب و غریبی را پیاده می کنند که بیا و ببین»!
«هر چی تو بگی!؟» اوایل تابستان پارسال در اصفهان و لوکیشن های زیبایی مثل خانه تاریخی سرتیپ سدهی مربوط به دوره قاجار و دیگر نقاط دیدنی این استان جلوی دوربین رفت.
فیلم با مشارکت بنیاد سینمایی فارابی ساخته شده است. بخشهایی از فیلم توسط عبدالجبار کاکایی به نظم درآمده است.
عوامل اصلی فیلم عبارتند از: نویسنده وکارگردان: مرتضی آتش زمزم، مدیر فیلمبرداری: محمد فضیله، مدیر برنامه ریزی و دستیار کارگردان: افشین سنگ چاپ، مدیر صدابرداری: فرامرز مختاری مبارکه، طراح صحنه و لباس: رضا حاجی درویش، طراح گریم: محمد توکل، مدیر تولید: مجتبی آتش زمزم، آهنگساز: فرهاد صفار، دستیار تهیه کننده: امیر سلیمیان، جانشین تولید: مهدی چلمغانی، گروه کارگردانی: بابک جمالی، پریناز عبائیان، مهسا شوشتری، امیرحسین چلمغانی، منشی صحنه: مرجان بهرامی، عکاس: علیرضا آب آب، تصویربردار پشت صحنه: حانیه دزفولی، فیلمبردار: یاسر آقاامینی ها، گروه فیلمبرداری: محمد قربانی، حامد قطبی، محمد هنریار، بهراد زنده دل، تصویربردار هوایی: محمد صالحی سده، پشتیبانی تولید: محسن خندان، رسول مختاری، گروه لباس: سحر شاهین، ملیکا شجاعی، گروه صحنه: علی قاسمی فرد، سیاوش سلیمانی دلفان، مهرشاد آتش زمزم، فریدون ابوالفتحی، مجریان گریم: سپیده یزدان مهر، یلدا ربیعی، دستیار تدوین: سعید زمانی، دستیار صدا: معین یاوری، گروه تدارکات: علی سعادتی فرد، مهدی یوسفی، حسن فرهادی زاده، رضا ابهری، محمد حسین آرام، زهرا امیری، زهرا کریمی منصفی، محمد حسن جوانمرد.
پخش فیلم را موسسه رسانه فیلمسازان مولود برعهده دارد.
پوستر هر چی تو بگی
نهاد ناظر نباید خودش ذینفع باشد/ مخاطب برای تولیدکنندگان شبکه خانگی در درجه اول اهمیت قرار دارد
|
سینماروزان: واسپاری مسئولیت نظارت بر تولیدات شبکه نمایش خانگی به ساترا صداوسیما هنوز محل بحث است. شبکه نمایش خانگی که سالها طبق قانون با نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت میکرد، پس از کشوقوسهای فراوان چند سالی است در حالی به این سازمان واگذار شده که هنوز مسائل جایگاه قانونی ساترا حل نشده و این سازمان توان و اهرم اعمال قانون را ندارد.
به گزارش سینماروزان و به نقل از روزنامه ایران، از سوی دیگر مخاطبان و پلتفرمها هم با روش خط قرمزی این سازمان همراه نیستند بویژه اعمال ممیزی و توقیف پس از انتشار را که هرازگاهی جنجالساز شده مخالف فضای اعتماد به این حوزه میدانند.
سعید خانی تهیهکننده سینما که این روزها فیلم «رها» را روی پرده دارد و سریال «جان سخت» به تهیهکنندگی او جزو آثار پر مخاطب پلتفرمهای آنلاین نمایشی است در گفتوگو با «ایران» با آنکه تأکید دارد در مدت زمان انتشار این سریال تعامل خوبی با مدیران ساترا داشته اما همچنان بر این باور است نهاد ناظر بر شبکه نمایش خانگی نباید خود ذینفع باشد. او همچنین با اشاره به تفاوت تولیدات تلویزیونی که عموماً محتوای سیاسی و ایدئولوژیک دارند با محصولات شبکه نمایش خانگی که در یک عرصه رقابتی و بر مبنای پسند و ذائقه مخاطب تولید میشوند، از پیشی گرفتن تولیدات شبکه نمایش خانگی از تلویزیون میگوید و بر این باور است که در فرآیند نظارت بر شبکه خانگی نباید تعارض منافع شکل بگیرد.
سعید خانی تهیهکننده سینما و چندین فیلم در شبکه نمایش خانگی درباره وضعیت سریالهای خانگی در زمینه جذب مخاطب، میگوید: «اگر شبکه نمایش خانگی بخواهد از منظر جذب مخاطب با سینما و تلویزیون رقابت و در این زمینه هزینه کند، محتوا اهمیت بسیار زیادی پیدا میکند. بهخصوص که در شبکه خانگی، مخاطب بسیار مهم است؛ برخلاف تلویزیون که محتواها سمت و سوی سیاسی هم پیدا میکنند و هزینه تولید هم از بودجه بیتالمال است. معمولاً هم از متخصصین استفاده نمیشود.»
او در ادامه میافزاید: «شبکه نمایش خانگی در سالهای اخیر، هر چقدر جلوتر رفت، به بلوغ بیشتری رسید. حاصل این بلوغ هم افزایش کیفیت تولیدات برمبنای اصل رقابت است. در این عرصه برای مخاطب هم موضوع و محتوا اهمیت اول را دارد و هر پلتفرمی که محتوای بهتری ارائه کند، در جذب مخاطب هم موفقتر خواهد بود. از این منظر پلتفرمهای خانگی قابل قیاس با تلویزیون نیستند.»
خانی درباره شباهت شبکه نمایش خانگی با تلویزیونهای خصوصی هم توضیح میدهد: «این شباهت وجود دارد و معتقدم هر چقدر این روزها تلویزیون ما از جامعه عقبتر است، پلتفرمها در تلاش هستند تا به مردم نزدیک باشند. بهخصوص در این سالها که مردم ایران نیاز شدید به سرگرمی دارند و پلتفرمهای فعال خانگی، قابلیت رقابت جدی با تلویزیون در زمینه پاسخ به این نیاز را دارند.»
این تهیهکننده درباره تنوع تولیدات شبکه خانگی تأکید میکند: «همانطور که سالهاست میگوییم سینما نیاز به تنوع در تولیدات دارد، شبکه نمایش خانگی هم در کنار تنوع در ژانر، به تنوع در قالبهای تولید محتوا هم نیاز دارد. شخصاً برنامهای مانند «اکنون» را بسیار دوست دارم و در عین حال ممکن است خانوادهها علاقه بیشتری به سریالهای نمایشی داشته باشند. باید برای ذائقه تمامی مخاطبان، برنامههای متنوعی تولید شود و این اتفاق تا حدود زیادی همین امروز رخ داده است.»
او میافزاید: «فرهنگ مصرف تولیدات متنوع شبکه نمایش خانگی در سالهای اخیر بهخوبی جاافتاده است و مخاطبان به راحتی میتوانند هرشب در خانه محتوای موردنظر خود را تماشا کنند.»
خانی در پاسخ به سؤالی درباره وضعیت نظارت ساترا بر شبکه خانگی میگوید: «واقعیت این است که در همین ماههای اخیر بهواسطه تولید سریال «جان سخت»، شخصاً ارتباط خوبی با مسئولان ساترا داشتم و حضور نمایندگان ارشاد هم در این مجموعه بسیار کمککننده است. در عین حال اما این نگرانی همواره وجود دارد که تلویزیون نخواهد برای خودش رقیب تازهای بسازد.»
این تهیهکننده ادامه میدهد: «شخصاً معتقدم گروه مخاطبان تلویزیون با مخاطبان شبکه خانگی متفاوت است و تصور این رقابت چندان درست نیست، در عین حال فعالیت پلتفرمهای خانگی نیاز به ناظری دارد که خودش ذینفع نباشد. طبیعی است که در فرآیند نظارت بر شبکه خانگی، نباید تعارض منافع شکل بگیرد. امیدوارم شرایطی فراهم شود که نهادی عهدهدار نظارت بر این حوزه شود که نگرانیها در این زمینه برطرف شود.»
اتهام کپیبرداری برخی تولیدات خانگی از آثار تلویزیونی، بخش پایانی صحبتهای این تهیهکننده با ایران است. او معتقد است: «در این زمینه کپیکاری نداریم و شاید در مواردی شاهد کپیبرداری از برخی برنامههای موفق خارجی باشیم. برنامههایی مانند «صداتو» بالاخره مورد توجه مخاطب قرار گرفته است و نمیتوان آن را کپی از برنامههای تلویزیونی هم دانست. تعریف من از شبکه نمایش خانگی، مدیومی است که میان سینما و تلویزیون قرار میگیرد و باید تلاش کند در این موقعیت محتواهای استانداردی را عرضه کند. اگر شبکه خانگی بخواهد به دنبال کپیبرداری از تلویزیون برود، حتماً غلط است و مخاطب هم آن را پس خواهد زد.»
سفر به ترکمنستان، شدنی نیست!/وزارت خارجه هم همین را گفت!!/ توجیه مدیر پروژه سریال «پایتخت۷» در چرایی جمع کردن ناگهانی سریال بدون سفر به تاجیکستان
|
سینماروزان: پایان ناگهانی سریال “پایتخت۷” در نیمه راه سفر به تاجیکستان با ابهامات مختلفی مواجه شده آن هم با وجود صرف بودجه مکفی برای سریال. اغلب مخاطبان پرسیده اند که پس ماجرای سفر به تاجیکستان و ازدواج دختر نقی چرا نیمه کاره ماند؟
علیرضا نجف زاده مدیر پروژه “پایتخت۷” دلیل این مساله را غیرممکن بودن سفر به ترکمنستان دانسته و به خبرگزاری ایرنا گفته: در ابتدا قرار بود گروه به تاجیکستان سفر کند. حتی سفری هم به این کشور داشتیم تا مقدمات کار را فراهم کنیم اما متوجه شدیم برای ادامه مسیر زمینی از ایران به تاجیکستان باید از ترکمنستان عبور کنیم که شرایط خاصی دارد. همین موضوع کار را برای ما سخت کرد.
او ادامه داده: ترکمنستان حتی برای بازدید هم به ما ویزا نداد!! ما از مسیرهای هوایی به ترکمنستان و ازبکستان سر زدیم و مسیر زمینی را هم بررسی کردیم، اما عبور زمینی از ترکمنستان ممکن نبود. بعد از مشورت با وزارت امور خارجه هم همین را گفتند و مشخص شد که سفر به ترکمنستان واقعاً شدنی نیست. به همین خاطر تیم نویسنده تصمیم گرفت به جای آن که ما به تاجیکستان برویم، قصه را طوری بنویسد که بازیگران تاجیکی به ایران بیایند!
او درباره آینده این مجموعه گفته: پیشبینی اینکه «پایتخت» به نوروز ۱۴۰۵ یا ۱۴۰۶ برسد، سخت است، اما قطعاً در یکی دو سال آینده فصل جدیدی از این سریال ساخته خواهد شد.
گرچه نجفزاده دردسرهای سفر زمینی به تاجیکستان را مشکل اصلی دانسته ولی این پرسش هم به جای خود باقیست که اگر بنا به عوض کردن داستان بوده چرا از همان اول داستان را به سمت سفر هوایی به تاجیکستان سوق نداده اند؟؟ جز این است که اصرار بوده که حتما کمپر ارسطو در پایتخت۷ نقش داشته باشد؟؟ این اصرار چه دلیلی داشته؟
استقبال از «پایتخت۷» فقط بهدلیل سابقه تولید است و نه چیز دیگر!/این جنس نظارت بر شبکه خانگی در آینده ممکن نیست/باید مسئولیت تولید محتوا را برعهدهی مدیران پلتفرمها گذاشت
|
سینماروزان: اسماعیل عفیفه از تفاوت کیفیت و وضعیت تولیدات سریالهای نمایشخانگی نسبت به مجموعههای نمایشی سیما گفت و انتقادهایی را درخصوص روش نظارت بر تولیدات پلتفرمها مطرح کرد.
این تهیهکننده باسابقه تلویزیون که مجموعههایی چون «میوه ممنوعه»، «زمانه»، «آنام»، «خانهای در تاریکی» و «پس از باران» را در کارنامه دارد، در گفتوگویی با ایسنا درباره فضای تلویزیون در حوزه تولیداتی که این روزها دارد، در مقایسه با نمایش خانگی بیان کرد: از آنجا که شبکه نمایش خانگی در اختیار بخش خصوصی است و براساس میزان جذب مخاطب، پروژههای خود را تعریف میکنند، شرایط متفاوتی نسبت به صداوسیما دارند. صداوسیما بهخصوص در یک دهه اخیر، بیشتر سراغ تولید یکسری کارهای خاص رفته که معمولا جنبه سیاسی و تبلیغاتی در آنها غالب است. این رویکرد باعث شده است که محبوبیت سریالهای تلویزیونی در این سالها کاهش داشته باشد. معدود تجربههایی مانند «پایتخت ۷» هم که با استقبال مواجه میشود، به دلیل سابقه تولید آن است که مخاطبان بهعنوان یک برند با آن ارتباط برقرار کرده و آن را دنبال میکنند.
تهیهکننده سریالهای «جیران» و «جنگل آسفالت» با تأکید بر اینکه شبکه نمایش خانگی ناچار است که براساس جذب مخاطب حرکت کند، افزود: کارهای مختلفی هم در این سالها در این بستر تولید شده که برخی از آنها خوب، برخی متوسط و برخی هم بد بوده است. طبیعتا هرچقدر زمان میگذرد، تجربه بخش خصوصی هم در این حوزه افزایش پیدا میکند و احتمالا به نقطه تعادل بهتری در مدیریت تولیدات خود خواهند رسید. فکر میکنم شبکه نمایش خانگی در آینده، تولیدات بهتری نسبت به آنچه امروز ارائه میکند، خواهد داشت.
وجود فضای تعاملی در حوزه نمایش خانگی هم موضوع دیگری بود که عفیفه با اشاره به آن گفت: امروز در همه جای دنیا پلتفرمها بهنوعی کارکرد تلویزیونهای خصوصی را پیدا کردهاند اما در واقع این بستر یک بستر و مدیای تازه است که مانند سایر نقاط جهان، در ایران هم شکل گرفته است. پلتفرمهایی که رویکرد تعاملی با مخاطب خود دارند، دیگر مانند تلویزیونها، ارتباطشان با مخاطب یکجانبه نیست. امروز مخاطب میتواند بهواسطه ابراز دیدگاههای خود، روی تولیدات شبکه خانگی تأثیر بگذارد و این وجه تمایز این بستر جدید با تلویزیونهای خصوصی در گذشته است.
او در ادامه با پیشبینی افزایش کیفیت تولیدات در این بستر تازه، عنوان کرد: از آنجا که در این حوزه بخش خصوصی تعیینکننده است، احتمالا روند تولیدات هم به سمت و سویی خواهد رفت که شاهد افزایش کیفیت در این آثار هم باشیم. سریالسازی عقبهای طولانی در تلویزیون دارد و بهطور شاخص از دهه ۷۰ شاهد شکلگیری جریان سریالسازی بهصورت جدی در تلویزیون بودیم اما شبکه خانگی عمر کوتاهی دارد و به همین دلیل قیاس میان تولیدات این دو، کار سادهای نیست. تلویزیون طی چهار دهه گذشته کارهای زیادی تولید کرده که در میان آنها تولیدات شاخص و بسیار خوب هم زیاد است؛ در عین اینکه کارهای معمولی و ساختههای بسیار ضعیف هم داشته است. در نمایش خانگی هم با همین نسبت، هم شاهد کارهای خوب بودهایم و هم آثار ضعیف؛ البته با نگاهی بدبینانه میتوان بگویم تعداد آثار متوسط و ضعیف در شبکه خانگی، کمی بیشتر است و تولیدات برجسته تا به امروز در شبکه خانگی انگشتشمار بودهاند. در عین حال شخصا به آینده این مسیر خوشبین هستم و با افزایش تجربه مدیران پلتفرمها، سیاستگذاریها به سمت و سویی میرود که کیفیت تولیدات هم افزایش پیدا کند.
این تهیهکننده همچنین درباره سپردن سکان نظارت بر شبکه خانگی به صداوسیما و حواشی مربوط به فعالیت ساترا، گفت: به نظرم روشی که امروز برای نظارت بر تولیدات شبکه خانگی وجود دارد، روش درستی نیست. علاوه بر اینکه این روشی نیست که در درازمدت انتظار پاسخ مثبت از آن داشته باشیم. باید مسئولیت تولید محتوا را برعهده مدیران پلتفرمها بگذاریم. در نهایت وزارت ارشاد یا تلویزیون میتواند شورایی را برای سیاستگذاری تشکیل دهند که اعضای مختلفی از نهادهای بالادستی در کنار نماینده پلتفرمها در آن حضور داشته باشد. این شورا میتواند سیاستهای بسیار کلی و جامع را معین کرده و به پلتفرمها ابلاغ کنند، ولی مسئولیت اجرا و جزییات مربوط به تولید و محتوای آثار باید برعهده مدیران پلتفرمها باشد. در این شرایط اگر تخلفی هم صورت گرفت، مدیر پلتفرم برای اصلاح میتواند اقدام کند.
لزوم افزایش تولیدات و از سوی دیگر تغییر شیوه نظارت به این تولیدات در نمایش خانگی هم، نکته دیگری بود که عفیفه در پایان، پیرامون آن خاطرنشان کرد: در آینده اگر پلتفرمهای داخلی به فکر توسعه فعالیتهای خود و رقابت با پلتفرمهای خارجی هستند، باید تولیدات بیشتری داشته باشند و واقعیت این است که کنترل تکتک این تولیدات امکانپذیر نیست. از سوی دیگر، نهاد کنترلکننده چقدر در این زمینه میتواند مشروعیت داشته باشد؟ مثلا ساترا، افرادی را متولی خواندن فیلمنامهها کرده و افراد دیگری هم آثار را تماشا میکنند؛ مشروعیت این افراد چگونه احراز میشود؟ آن کسی که میخواهد متن فیلمنامهای را مطالعه کند، چه کسی میتواند بهطور قطع او را فردی موجه و خبره برای این مسئولیت بداند؟ کسی که هم فضای سینما و نمایش خانگی را بشناسد و هم با فنون فیلمنامهنویسی آشنا باشد و نسبت به شرایط تولید هم اشراف داشته باشد؛ به همین دلیل این جنس از نظارت در آینده دیگر امکانپذیر نخواهد بود و این شوراها هم تبدیل به جمعهایی برای ابراز سلیقه میشوند.
یک فضولِ دوستداشتنی!!/حرفهای دنیز دانش صمدی بازیگر نقش منشی در سریال “تاسیان”
|
سینماروزان: دنیز دانشصمدی که در نخستین اثرش در شبکه نمایش خانگی با ایفای نقش پری آشتیانی منشی شرکت نجات در سریال “تاسیان” شناخته شد، در گفتوگو با خبرگزاری ایرنا از ویژگیهای شخصیتی که ایفا کرده، تعامل با کارگردان و بازخوردهای مخاطبان گفت.
*شما فعالیت خود را از تئاتر آغاز کردید و سپس وارد حوزه فیلم کوتاه و بعد نمایش خانگی شدید. از میان عرصه نمایش و تصویر بیشتر به کدام یک برای ایفای نقش علاقهمندید؟ چرا؟
نمیتوانم بگویم کدام یک را بیشتر دوست دارم بلکه باید بگویم هرکدام تجربه بسیار متفاوتی برایم دارند. یکی از جذابیتهای تئاتر، تمرین کردن، کم کم نزدیک شدن به نقش و کشف کردن، خراب کردن و دوباره از نو ساختن است و همچنین لذت همزمانی اجرای بازیگر و تماشای آن توسط مخاطب. ما اساسا باید با همه وجود در لحظه حضور داشته باشیم و همچنین میتوانیم هر شب احساس متفاوتی را تجربه کنیم. همه این تجربهها جلوی دوربین بسیار به یک بازیگر کمک میکند.
*از چه طریق به سریال «تاسیان» دعوت شدید؟
من آبان ۱۴۰۲ در تئاتری به نام «اتللو_نزدیک شدن» بازی داشتم که آقای صابر ابر و خانم پانتهآ پناهیها اجرای مرا دیدند و دوست داشتند و چون مشغول بازی در سریال «تاسیان» بودند، من را به خانم تینا پاکروان کارگردان سریال معرفی کردند و اینگونه بود که به این پروژه پیوستم.
*کاراکتر «خانم آشتیانی» چه ویژگیهایی داشت که باعث شد این نقش را بپذیرید؟ برای ایفای آن با چه چالشهایی مواجه بودید؟
ابتدا باید بگویم که متوجه این بودم که نقش کوچکی به من سپرده شده که شاید در ظاهر کاراکتر چندان مهمی نباشد اما خانم تینا پاکروان کمک کردند که بازیام در همان سکانسهای کوتاه نیز معمولی نباشد. به عنوان مثال به من گفتند که لحظهای وجود دارد که بسیار مهم هست و با ریاکشن (واکنش) من متوجه مرگ «منوچهر» میشویم و خب سعی کردم کمی با وسواس بازیام را ارائه بدهم و جزئیاتی را به نقش اضافه کنم تا بتوانم کاراکتر بسازم و بازی من تیپ تکراری یک منشی کلیشهای نباشد.
دوست داشتم این منشی در عین حال که فضول است، مردم دوستش داشته باشند و به اصطلاح منفی از آب درنیاید. ناگفته نماند که این کاراکتر از خودم دور بود و با اضافه کردن لحن و تکیه کلام که پیشنهاد کارگردان هم بود، سعی کردم مدل نگاه کردن، راه رفتن، گوش دادن و در حقیقت بدن جدیدی برای خانم آشتیانی طراحی کنم.
*تعامل شما با تینا پاکروان در مقام کارگردان و همبازی شدن با بابک حمیدیان و دیگر بازیگران این سریال چگونه بود؟
خانم پاکروان علاوه بر کارگردانی چون تجربه بازیگری هم داشتند، بسیار توانستند به من کمک کنند، پیشنهاد دهند، و به من اجازه دهند که با هم گفتوگو کنیم و نظرات من را بشنوند. تجربه بازی مقابل آقایان حمیدیان، بهبودی، قائدی و… بسیار به من کمک کرد و خوش شانس بودم که پارتنرهای بینظیری مثل این عزیزان داشتم که بتوانم از تجربه آنها و پیشنهادهایشان استفاده کنم.
*سختترین سکانسی که در این پروژه ایفا کردید، کدام است؟
سکانسپلان قسمت اول یکی از لحظات بسیار سخت بود چون در انتهای سکانس که به صورت کامل گرفته میشد، من وارد میشدم و اگر کوچکترین اشتباهی از من سر میزد باید دوباره آن سکانسپلان پیچیده و طولانی (حدودا ۴ دقیقه) گرفته میشد. در این زمان من بیشترین استرس را تجربه کردم. همچنین سکانس خودکشی «منوچهر» و مواجهه من با آن صحنه با اینکه دو برداشت بود اما سعی کردم همذاتپنداری کنم و خود را در موقعیت مشابه قرار دهم تا بتوانم از پس آن بربیایم.
*از بازخورد مخاطبان برایمان بگویید.
با وجود کوتاه بودن نقشم اما پس از پخش قسمت ۸ بسیار دیده شدم که کمی از تصورم دور بود و توقع این همه واکنش مثبت را نداشتم. از نگاه و توجه مخاطبان ممنونم.
*اگر از نگاه مخاطب به این سریال نگاه کنیم، این اثر برحسب کدام ویژگیهایش میتواند مخاطب را با خود همراه کند؟
همزمانی یک عشق در بستر تاریخی مهم و همچنین تیمی از بهترینها در پشت و جلوی دوربین.
فیلم «زن و بچه»سعید روستایی «با حجاب» در کن۲۰۲۵+ سرمایهگذار کیست؟+اعلام خط داستانی فیلم درباره ارتباط زن مطلقه و بویفرند!
|
سینماروزان/حامد مظفری: ورود دقیقه نودی فیلم مجوزدار «زن و بچه» سعید روستایی در کن همزمان با مذاکرات ایران و آمریکا را باید یک برگ برنده برای نظام دانست.
«زن و بچه» با پروانه ساخت وزارت ارشاد جمهوری اسلامی -و برخلاف فیلمهایی مثل «کیک محبوب من»- با رعایت پوشش مصطلح در آثار مجاز و تاکید بر حضور زنان باحجاب تولید شده است و همزمان با ورود دقیقه نودی فیلم به کن، تصاویری باحجاب از پریناز ایزدیار در کنار دو بچه به عنوان اولین تصاویر رسمی فیلم منتشر شده است؛ اتفاقی که احتمالا با حضور باحجاب بازیگران زن-حالا یا با کلاه یا با شال یا با روسری یا با چیزی مشابه اینها- در فرش قرمز کن دنبال خواهد شد.
این مساله میتواند بزرگترین دستاورد برای مدیران فرهنگی نظام و ضرب شستی به جماعتی باشد که بعد از ماجراهای۴۰۱، مرتب حرف میزدند از پایان سینمای رسمی جمهوری اسلامی و قدرت گرفتن سینمای زیرزمینی.
میبینیم که کمتر از سه سال از اتفاقات حول مهسا امینی دوباره فستیوال کن-که به سیاسی بازی شهره است- فیلمی از سینمای رسمی تحت نظارت وزارت ارشاد را در بخش مسابقه وارد کرده که کاملا مطابق با موازین نظارتی نظام و با پروانه ساخت و رعایت پوشش های مرسوم داخل تولید شده است.
شنیده شده جلال شمسیان در تولید «زن و بچه» به عنوان سرمایه گذار حضور داشته؟؟ حضوری که به طور رسمی تایید نشده. جلال شمسیان که از هسته مرکزی شرکت تبلیغاتی نوین عرفا است، پیش از این فیلمهایی مثل «دختران»قاسم جعفری، «چشم» جمیل رستمی، «پذیرایی ساده»مانی حقیقی را تولید کرده و در فیلم «یک روز دیگر» که حسن فتحی آن را در فرانسه ساخت نیز به عنوان تهیهکننده حضور داشته. باید دید حضور شمسیان به زودی تایید میشود یا خیر؟
«زن و بچه» یا آن طور که در برخی رسانههای فرانسوی ذکر شده «مادر و بچه» داستانی درباره ارتباط زنی مطلقه و دوستپسرش دارد. رسانه قدیمی بانیفیلم درباره خلاصه داستان این اثر آورده: «مهناز، پرستار ۴۵ ساله، به تنهایی فرزندانش را بزرگ میکند. در حالی که او آماده میشود با دوست پسرش حمید ازدواج کند، پسرش علیار از مدرسه اخراج میشود. زمانی که یک حادثه تراژیک همه چیز را به هم میریزد، مهناز در جستجوی عدالت برای جبران خسارت میافتد…»
این خلاصه داستان در عین اینکه یادآور آثاری مثل «ناهید» و «خط فرضی» است ازجمله موتیفهای تکرارشونده در آثار زنگرای سینمای ایران بوده و از همه دیدنیتر در «واکنش پنجم»تهمینه میلانی.
پروانه ساخت زن و بچه سعید روستایی به تهیه کنندگی جمال ساداتیان صادر شده که از تهیهکننده های باسابقه سینمای ایران است و پیش از این نیز تهیهکننده «متری شش و نیم» سعید روستایی بوده؛ فیلمی که با سرمایه محمدصادق رنجکشان صاحب آژانس دلتابان- تولید شده بود.
اینکه نام یک تهیهکننده قدیمی سینمای ایران که زمانی رئیس دفتر آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی سیاستمدار فقید-رئیس مجلس و رئیس جمهور اسبق- بوده و از تهیهکنندگان معتمد نظام در اغلب ادوار است و فیلمهایی مثل «به رنگ ارغوان»ابراهیم حاتمیکیا و «چهارشنبه سوری»اصغر فرهادی و «آذر…»بهروز افخمی را تولید کرده، پای فیلمی آمده که نماینده سینمای ایران در کن است، یک پوئن مثبت دیگر برای مدیران فرهنگی نظام است و البته مبین این نکته که اگر ساختار رسمی سینمای ایران به جای تولید تهیهکننده فلهای بیتجربه، بر روی همان افراد رزومهدار خود حساب باز کند بهتر میتواند سینمای تحت چارچوب خود را حتی تا کن توسعه دهد.
«زن و بچه» با بازی پیمان معادی، پریناز ایزدیار، حسن پورشیرازی و سها نیاستی دومین فیلم ایرانی پس از «یک تصادف ساده» ساخته جعفر پناهیست که در بخش مسابقه کن۲۰۲۵ حاضر خواهد بود.
اینکه حالا سینمای رسمی ایران با فیلم روستایی و سینمای زیرزمینی با فیلم جعفر پناهی در کن۲۰۲۵ رقابت میکنند میتواند خودش نوعی کلک سیاسی از سوی گردانندگان کن هم باشد که بخواهند در ظاهر هر دو سینما را به رسمیت بشناسند و در دقیقه نود به سمت سینمای زیرزمینی غش کنند؟
پریناز ایزدیار در کنار بازیگران کودک و نوجوان در فیلم زن و بچه
فهرست عوامل فیلم «زن و بچه» به شرح زیر است:
نویسنده و کارگردان: سعید روستایی
مجریان طرح: سهیل لاریجانی، علی مردانه
مدیر فیلمبرداری: ادیب سبحانی
منشی صحنه: ندا قائدی مقامی
طراح صحنه: محسن نصراللهی
تدوین: بهرام دهقانی
طراح لباس: شیده محمودزاده
طراح گریم: محمود دهقانی
صدابردار: رشید دانشمند
مدیر برنامهریزی و سرپرست گروه کارگردانی: علی مردانه
دستیار اول کارگردان: فرهاد شنتیایی
مدیر تولید: محمدرضا دلنوازی
مدیر پست پروداکشن: سهیل لاریجانی
صداگذاری: امیرحسین قاسمی
رنگ: فربد جلالی
مدیر تدارکات: شهرام شفیعی
جلوههای ویژه کامپیوتری: تهمینه اذکاری
عکاس: امیرحسین شجاعی
بازیگران: پری ناز ایزدیار، پیمان معادی، سها نیاستی
با هنرمندی حسن پورشیرازی
با حضور فرشته صدرعرفایی
و
مازیار سیدی، سحر گلدوست، آرشیدا درستکار، جواد پورحیدری، منصور نصیری، مازیار سیدین
سینماروزان: تاریخ موسیقی پاپ ایران پر از ماجراها و اتفاقاتی است که شاید به دلیل مهجوریت یک دهه ای موسیقی پاپ در دهه شصت و بعد هم افتراق ایجادشده بین موزیسینهای پاپ مهاجرت کرده و موزیسینهای منزوی باقیمانده، تازه در قرن جدید خورشیدی است که شاهد برخی عیانگوییها پیرامون اتفاقات موسیقی پاپ دهه های گذشته هستیم.
آرش سزاوار از جمله آهنگسازان موسیقی در دهه های چهل و پنجاه که قطعاتی مثل «غم تنهایی» و «زندون دل» را ساخته و با خوانندگانی نظیر فائقه آتشین(گوگوش)، فریدون فروغی و شهلا صافی ضمیر(مرجان) همکاری داشته به تازگی گفتگویی کرده درباره کارنامه ی خود و در خلال آن ادعاهایی طرح کرده علیه حسن شماعی زاده.
آرش سزاوار به پوریا بهراد گفته: شماعی زاده برخلاف ژست مولف، کار اصلی اش کپی کردن قطعات اروپایی، آمریکایی و حتی هندی و سپس کاور کردن آنها بر ترانه های فارسی بوده است.
سزاوار ادامه داده: شماعی زاده با اردلان سرفراز-که ترانه سرای خوبی است- و گوگوش قاطی شد و اسم خودشان را هم گذاشتند «تریو/سهگانه». بعد از آن که گوگوش قطعه «نمیاد» را با آهنگ من خواند و گرفت، شماعی زاده چه کرد؟ رفت و یک قطعه ایتالیایی پیدا کرد با صدای آلبونی-ماری یتا آلبونی-و همان ملودی را سوار کرد روی «خدا گریه مسافر و ندید…» که شد قطعه ی «جاده».
او افزوده: اگر می بینید شماعی زاده همچنان نان «جاده» و «مرداب» و… را که مربوط به قبل از انقلاب است میخورد برای این است که در چهل سال مهاجرت نتوانست حتی یک قطعه کالت مثل آنها تولید کند چون دیگر جرأت کاور کردن نداشت. در آمریکا، کپی رایت کاملا جدی است و حتی اگر برداشتی از یک ملودی کنید و حق و حقوق سازنده را پرداخت نکنید، تحت پیگرد سخت قرار میگیرید و چه کسی است که جرأت کاور کردن داشته باشد؟
سزاوار تاکید کرده: گوگوش در همان قبل از انقلاب نیز با شماعی زاده به هم زد و باز پیش من آمد که برایش «گل هزار پر» را ساختم. شماعی زاده نوازنده خوبی بود در سازهای بادی و درباره نوازندگی ساز، جزو بهترین ها بوده و هست…
باید منتظر ماند و دید واکنش حسن شماعی زاده به ادعاهای آرش سزاوار چیست؟؟
جشنوارهایسازان سینمای ایران در راه صدام و قذافی؟
|
سینماروزان: چند سالی هست که دیگر سینماگران ایرانی قادر نیستند مثل گذشته به راحتی وارد جشنواره هایی مثل کن و برلین و مانند آن شوند. سینمای ایران در جشنواره برلین۲۰۲۵ که هیچ نماینده رسمی نداشت و جشنواره کن۲۰۲۵ نیز صرفا یک فیلم زیرزمینی ایرانی-تصادف سادهی جعفر پناهی- را پذیرفته.
سعید مستغاثی منتقد باسابقه و از نویسندگان مجله خاطرهساز سینماجهان در روزنامه کیهان نوشت: دو جشنواره مطرح خارجی یعنی برلین و کن در حالی از پذیرفتن فیلمهای ایرانی سر باز زدند که تقریباً همانها که در سالهای پیش، فیلمهای خود را در این جشنوارهها به نمایش درآورده و بعضاً جوایزی هم دریافت داشتند، همچنان فیلم ساخته و تقریباً با همان کیفیت قبلی و به همان روال آثار خود را ارائه کردند. پس دلیل اصلی چه بود؟
وی ادامه داد: آیا عمر سینمای جشنوارهای ایران به پایان رسیده است؟! آیا این فقره نیز شامل تحریمهای ترامپ و دارودستهاش شده است؟! آیا وقتی پای منافع مشترک سلطهگران جهانی پیش میآید، دیگر فاتحه هر آنچه هنر و سینما و جشنواره و حتی شبهروشنفکری و فیلمهای جشنوارهای که تا همین چندی پیش سمبل سینمای انسانی و فرامرزی و هنری معرفی میشدند هم خوانده میشود؟!
مستغاثی تاکید کرد: آیا بالاخره حضرات شبهروشنفکر متوجه میشوند هنگامی که دیگر منافع امپریالیسم جهانی اقتضاء نکند، آنها هم مانند شاه و صدام و مرسی و قذافی و سایرین قربانی خواهند شد؟ آیا سرانجام درمییابند که همه این داد و هوار «هنر هنر» کردن و سینمای فلان و فیلم بهمان، برای این جشنوارهها کشک است و اصل برای آنها، اهداف سیاسی و ایدئولوژیک است که وقتی قرار است صاحبان سرمایه، از طریق فیلم و هنر به مقابله برخیزند، آنوقت هر کس با دوربینش، به هر نحوی اهانتی به انقلاب و مردم کرد و تصویر کج و معوجی از جامعه ایرانی نشان داد، عزیز میشود و اگر هر روز هم علیه آنها غوغا به پا کند که دیگر چه بهتر! صندلی خالی داوری هم به او اختصاص میدهند و فیلم هایش که چه عرض کنم، سیاه مشقها و تصاویر متحرکش را هم به عنوان بهترین فیلم جایزه میدهند و او را به هر بهانه در بوق رسانهای خود قرار میدهند…اما چنانچه قرار براین نبود، دیگر فیلمساز خوشخیال، خودش را به زمین و زمان هم بزند، افاقه نمیکند که نمیکند! سرانجام او هم در زمره ایادی انقلاب و نظام به حساب آمده، چرا که بالاخره متهم است یکی از موسسات و نهادهای فرهنگی کشور را سرکیسه کرده و بودجه ساخت فیلمش را دریافت داشته است!
سریال «قول مردونه»؛ نچسبِ بیمزه!
|
سینماروزان/مسعود احمدی: تجربه دیدن فیلم “آپاراتچی” در جشنواره فجر۴۲ اندکی امیدواری را به وجود آورد که کارگردان جوانی وارد عرصه کمدی و طنز شده که به عنوان فیلم اولی توانسته بود لااقل یک ساعتی جذابیت ایجاد کند.
کمتر کسی فکر میکرد با همان یک فیلم، تلویزیون این فرصت را به علی طاهرفر بدهد که سریال بسازد؛ سریال سازی آن هم کمدی سازی، شوخی بردار نیست و می بینیم کل سریال سازان تلویزیون و شبکه خانگی در ماههای اخیر در کمدی سازی واقعا لنگ میزنند.
سریال “قول مردونه” نشان میدهد نکته ای که هم مدیران تلویزیون و هم کارگردان از آن غفلت کردند تفاوت مدیوم سینما با تلویزیون است. در سینما نویسنده و کارگردان در یک زمان محدود دوساعته حرف و قصه اش را روایت می کند اما در تلویزیون با یک سریال مواجه هستیم که ۱۴-۱۵ ساعت زمان دارد و بسط شخصیتها، خلق عناصر دراماتیک و طراحی چفت و بست درست داستانی در این مدت زیاد واقعا کار سختی است و نداشتن تجربه و نبود فیلمنامه مناسب باعث عدم توفیق “قول مردونه” شده است.
سریال “قول مردونه” پر از شوخیهای تکراری، نچسب، ضعیف و بی مزه است که حتی جاهایی باعث عصبیت مخاطب می شود. ارائه تصویری کاریکاتوری و کلیشه ای از شخصیت های منافق درون سریال که بیشتر شبیه احمق هستند تا اعضای یک سازمان حزبی به شدت به کار ضربه زده و البته این احمق نشان دادن نه تنها درباره شخصیتهای منفی سریال وجود دارد بلکه در شخصیت های مثبت مثل ماشالله و احد نیز دیده می شود.
شوخیهای تکراری و دمُده دیگر مشکل سریال است؛ مثل سکانس توضیح یکی از شخصیتها درباره داستان یوسف و زلیخا و شوخیهای مطرح شده در زندان توسط ضیا و دار و دسته اش با احد از این نمونهها هستند.
ایرج محمدی از تهیه کنندههای قدیمی تلویزیون است که روزگاری در کنار مهران مهام سریالهایی مثل “ترش و شیرین”، “بزنگاه”، “کتابفروشی هدهد”، “هتل مروارید” و “متهم گریخت” تولید میکرد؛ با اینکه وی در همین ساختار تلویزیون فعلی نیز گروهی مثل سروش جمشیدی، محمدرضا هدایتی، آشا محرابی، شهره سلطانی و رویا میرعلمی را در جلوی دوربین و مهناز نوروزی و محسن دارسنج در پشت دوربین چیده،
با این حال ایرج محمدی در نویسندگی و کارگردانی دیگر افرادی نظیر رضا عطاران و سعید آقاخانی و مرضیه برومند را کنار خود ندارد و حتی نبود تکنیسینهایی مثل آرش معیریان که لااقل ضرباهنگسازی در کمدی را میشناسند، باعث شده سریال “قول مردونه” اتفاق تازهای در کمدی سازی نباشد.
قربانعلی طاهرفر تلاش کرده اما کمبود خلاقیت و عدم تجربه در سریال سازی باعث شده توفیقی در ساخت و ارائه فضای کمدی استاندارد و درست ایجاد نشود و تلاشها به هدر برود…
پاسخ ساسی مانکن به مسعود فراستی!
|
سینماروزان: انتشار قطعهی تازه ساسان یافته(ساسی مانکن) با عنوان “مارمولک” طبق معمول با انتقادات مختلف مواجه شده و در همین اوضاع، ویدیویی از مسعود فراستی منتشر شده که به تندی از ساسی یاد کرده.
فراستی در این ویدئو میگوید: بین تتلو و ساسی مانکن واقعا نمیدانم کدامیک مبتذلتر است؟ کارهای اینها توهین به موسیقی است، توهین به فرهنگ و توهین به همه چیز است. سر تا پا ابتذال است.
ساسی مانکن در واکنش به فراستی گفته است: “مارمولک” ابتذال نیست بلکه برملاکننده ی ابتذالیه که در زیست جامعه جاری و ساریه. از منتقد محترم سینمایی که همیشه به همه برچسب فرم میزنه و طفره میره از توضیح درباره ابتذال باید پرسید شما به عنوان منتقد یا باید سکوت کنی یا برای مخاطبت توضیح بدی ؟ ابتذال چیه ؟چرا مارمولک مبتذله ؟
او ادامه داده: همین که من با یک آهنگ تونستم کاری کنم که شما بجای نقد فیلم ، آهنگ جدید من رو نقد کنی ، پس موفق بودم و تاثیرگذار و ماقبل نقد نبودم. اولین آهنگ ایرانی که شما بهش حمله کردید من بودم.
من برای شما ارزش زیادی قائلم و شاید باورتون نشه من نقدهای شما رو بسیار دوست دارم.
ساسی افزوده: آهنگ “توبه” ، نشون دادن تظاهره و آهنگ “مارمولک” همون تظاهر همراه با پشت صحنهشه. اگر یک بار با این دید نگاه بکنید ، همه چیز برملا میشه. یک بار همهی آهنگ رو با گوش و چشم انتقادی ببینید و گوش کنید شاید نظرتون عوض شد. یک کار میتونه تو یک سری جنبه ها مبتذل باشه ولی تو یک سری موارد قابل توجه !! به اون چیزهایی که من اشاره کردم توجه کردید، به این ریا کاری ها ؟ پشت صحنه ها؟شما حتی نمیدونید من با چهار دقیقه موزیک فان ،چی رو دارم به چالش میکشم و تونستم چقدر تاثیر روی اون قشر بزارم؟
این خواننده در پایان گفته: با تمام احترام به آقای فراستی و تمام علاقه ای که بهتون دارم و نقدهاتون رو دوست دارم ، لطفا از این به بعد به کارهایی مثل «مارمولک» با یک دید دیگه هم نگاه کنید. شاید جدا از شوخی ، خنده ، رقص و همه چیزهایی که تو این آهنگ هست به یک سری چیزهای دیگه هم برخوردید که قابل تامل بود، مرسی.
سینماروزان: هادی اسماعیلی، مدیرعامل بهمن سبز با اظهار تأسف از عدم ساخت و اکران نسخه سینمایی مجموعه «پایتخت ۷» گفت: «کاش نسخه سینمایی پایتخت ۷ ساخته میشد و به پرده سینماها میآمد. این اثر میتوانست یکی از نقاط عطف گیشه نوروزی 1404 باشد.»
به گزارش سینماروزان با توجه به رونق نسبی فروش و مخاطب آثار سینمایی در سال 1403، این انتظار بود که اکران نوروز 1404 وضعیت بهتری داشته باشد. در روزهای گذشته آمارها و گزارشهای متناقضی از وضعیت اکران نوروز ارائه شده است و نشان میدهد بررسی و تحلیل این مقطع زمانی اکران نیازمند یک نگاه همه جانبه است. برخی معتقدند که با وجود تنوع آثار در اکران نوروزی شرایط آنچنان که انتظار میرفت برای فروش فیلم و سالن داران سینمایی مطلوب نبوده است. به گفته این کارشناسان، همزمانی اکران نوروزی با شبهای قدر و همچنین گران شدن بلیت در شرایط اقتصادی امروز جامعه ایران در ایجاد چنین شرایطی تاثیرگذار بوده است.
برای فهم دقیقتر شرایط حاکم بر اکران نوروزی، با هادی اسماعیلی مدیرعامل موسسه فرهنگی و هنری «بهمن سبز» گفتگو کردیم. بیش از یک سوم سالنهای سینمایی کشور ذیل بهمن سبز تعریف میشود و انتظار میرود برآوردی که از رشد فروش و تعداد مخاطبان در این مجموعه ارائه میشود ما را به واقعیتهای موجود اکران نزدیکتر کند. به گفته هادی اسماعیلی، سال 1404 از جمله سالهای پررونق سینمای ایران خواهد بود و برای قضاوت در مورد مختصات اکران امسال آن هم با تکیه بر اعداد و ارقام اکران نوروز، هنوز زود است.
بهترین اکران نوروزی سالهای اخیر را داشتیم
مدیرعامل بهمن سبز در خصوص ویژگیهای اکران نوروزی 1404 گفت: « اگر بخواهیم اکران نوروز 1404 را مقطعی و در نسبت با نوروز سال گذشته مقایسه کنیم، باید بگویم که به لحاظ تعداد مخاطب و هم به جهت رشد فروش، سینماها وضعیت بهتری نسبت به اکران سالهای گذشته داشتند. اما آن چیزی که عمدتا مورد انتقاد سینماداران است، اینکه روند صعودی که سینمای ایران از نیمه دوم سال گذشته در پیش گرفته بود در اکران نوروزی با یک افت نسبی مواجه شد که البته این هم قابل پیش بینی بود. باید یادآور شوم که اکران نوروزی 1404، در شرایط خاصی رقم خورد که میزان فروش و تعداد مخاطب را باید بر مبنای این شرایط قضاوت کرد. اکران نوروز از سه هفته قبل تعطیلات شروع شد و به دلیل اینکه روزهای اول نوروز با ایام شهادت حضرت علی (ع) همزمان شده بودند، سینمای کشور با یک اکران نوروزی دو پاره مواجه بود و از روزهای چهارم فروردین ماه، یک عزم و توان جدی برای بازگرداندن مخاطب به سینما نیاز داشت.»
اسماعیلی ادامه داد: «اگرچه اکران نوروز 1404 در نسبت با انتظاراتی که پیش از عید وجود داشت، آنچنان مطلوب نبود، اما معتقدم جزو بهترینهای اکران نوروزی سالهای اخیر سینمای ایران است. راهکار تنوع ژانر باعث شد که عددهای فروش بین آثار سینمایی تقسیم شده و انحصار «فروش سینما به کمک کمدی» شکسته شود. این خیلی امیدوارکننده بود که سیاستهای توزیعی سینما به نفع ترکیب کامل فروش فیلم باشد. سالن داران سینما در هماهنگی کامل با پخش کنندگان و صاحبان آثار سینمایی، برنامههای متنوع تبلیغاتی برای جذب و حضور مخاطبان سینما تدارک دیدند و همین باعث شد که آثار سینمای کودک، انیمیشن، تاریخی و فیلم جنگی در یک قواره همسنگ با آثار کمدی قرار گیرند.»
آیین سینما رفتن را باید زنده نگه داشت
این مدیر سینمایی در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «این میزان توجه به اکران نوروز و توقعی که در این سالها برای چنین مقطع زمانی نمایش فیلم به وجود آمده است را درک میکنم و خیلی هم ارزشمند است؛ اما آیا فقط باید از سینمادار توقع داشت که باعث رونق سینما شوند. پس سهم نهادهای مختلف در تبلیغ و دعوت به تماشای فیلم در سینمای ایران چه میشود؟ این واقعیتی است که آیین سینما رفتن از سبد فرهنگی خانوار ایرانی در حال حذف شدن است و دلایل متعددی هم دارد که یکی از آنها مسئله اقتصادی است و راهکارش قیمتگذاری بهینه بلیت سینما است.»
اسماعیلی ادامه داد: «معتقدم که اگر بخواهیم سینما در مقاطع مختلف زمانی رونق داشته باشد، باید تمام ارگانها و نهادهای فرهنگی به فکر توسعه مخاطب باشند و برای آن برنامه ریزی کنند. یکی از روشهای توسعه دایره مخاطبان سینما این است که شرایطی فراهم شود تا مخاطب قهر کردهی با سینما، دوباره به سالن سینما بیاید.»
حیف که پایتخت در سینما پخش نشد
این مدیر سینمایی در بخش دیگری از صحبتهایش با اشاره به موفقیت سریال پایتخت در تلویزیون و همچنین اهمیت ساخت و نمایش نسخه سینمایی این اثر تلویزیونی گفت: «رسانه ملی میتواند در تولید و پخش فیلمهایی با مضمون خانواده به یاری سینمای ایران بیاید. این مهم در سالهای نه چندان دور سینمای ایران اتفاق افتاده و خاطرات خوشی را هم رقم زده است. مدیران تلویزیون در شرایط فعلی میتوانند با درک ظرفیتهای ارزشمند رسانه ملی و با توجه به اهمیت تولید آثار طنز و خانوادگی در سینمای ایران به بازگشت مخاطب کمک کنند. به عنوان مثال پخش فصل هفتم سریال پایتخت که باعث آشتی مخاطب با تلویزیون شد، میتوانست در قالب یک نسخه سینمایی هم عرضه شود؛ اما حیف که سینما از این فرصت بینصیب ماند.»
او ادامه داد: «شنیدهام در ابتدا قرار بود نسخهای سینمایی از این سریال محبوب برای اکران نوروز ۱۴۰۳ آماده شود و نسخهای دیگر هم بهصورت سریال برای رسانه ملی در نظر گرفته شود. به نظر من تصمیم خوبی بود اگر عملی میشد چون سریال پایتخت و کاراکترهای آن، تبدیل به یک اثر ملی شدند و میتوان بر اساس یک طراحی دقیق در نقاط مختلف توزیع از ظرفیتهای آن بهره مند شد. ای کاش نسخه سینمایی پایتخت ۷ به پرده سینماها میآمد و فکر میکنم نمایش این فیلم میتوانست یکی از نقاط عطف گیشه نوروزی 1404 باشد.»
اسماعیلی در پایان بر لزوم بازنگری در تقویم اکران و هماهنگی بیشتر میان تولیدکنندگان، پخشکنندگان و سالنداران برای بهرهگیری از ظرفیتهای فرهنگی موجود تأکید کرد و گفت: «با توجه به تنوع ژانر و سلیقه در فیلمهای آماده نمایش، امیدواریم که سال ۱۴۰۴ یکی از پرمخاطبترین سالهای سینمای ایران شود.»
«ستار» خوانندهی لسآنجلسی صدایش را از دست داد!/روی آنتن زنده فاش شد
|
سینماروزان: حسن ستار خواننده سرشناس لسآنجلسی که ازجمله هنرمندان ثروتمند ایرانی است، صدایش را از دست داد.
حمید شب خیز مدیر و گرداننده ی شبکه ماهواره ای آیتیان با اعلام خبر فوق گفت: متاسفانه ستار دیگر نمیتواند بخواند چون به یک بیماری خاص دچار شده و عوارض این بیماری باعث شده حنجره اش آسیب ببیند.
وی ادامه داد: البته ستار در حال طی کردن پروسه درمان است و امیدواریم درمانش به خوبی انجام گردد تا این هنرمند باز هم بتواند بخواند و خوب بخواند. به هر حال او خاطرات مختلفی برای چند نسل به ارمغان آورد که به این راحتی نمیشود آنها را فراموش کرد.
ستار خوانندهی لسآنجلسی صدایش را از دست داد!
عبدالحسن ستارپور مشهور به ستار خواننده ۷۵ساله ایرانی از دهه پنجاه، فعالیت حرفه ای آوازخوانی را آغاز کرد و در حدود پنج دهه بیش از پنجاه آلبوم رسمی و بیش از ده آلبوم گردآوری، ارائه داد و در چندین فیلم هم آواز خواند و شاید شناخته شدهترین قطعهاش همان «شازده خانوم» باشد با شعری از محمد صالحعلاء و آهنگ و تنطیم منوچهر چشمآذر که فراوان شایعه نیز پشت ارائه این قطعه شکل گرفت…
ستار ازجمله خوانندگان قطعهی نوروزی «نوبهار» با شعر هما میرافشار و ملودی مرتضی برجسته بوده است؛ قطعهای با مطلع «آمد از ره فصل زیبای بهار/نوبهاران خنده زد بر سبزه زار…» که ابتدا در دهه شصت، مرتضی خودش آن را خواند اما شهرت این قطعه به خاطر اجرای دوم و گروهی آن است.
«نوبهار» در ابتدای دهه هفتاد با همراهی ستار و مرتضی و شش خواننده ی دیگر و ازجمله ویگن دردریان، کوروس شاهمیری، اندی مددیان، عارف کیا، لیلا فروهر، فتانه ملکزاده و دلارام اجرا شد و همچنان در ایام نوروز، قطعه باکلام یا بیکلام آن به عناوین مختلف پخش میشود.
گلایه امام(ره) از مرثیه آهنگران/سانسور سی قسمت از “هزاردستان” توسط انوار!؟/گرایشات چپ مرضیه برومند و استفتاء از آقای منتظری درباره “شهر موشها”!/تعریف و تمجید شجریان از وضعیت موسیقی در دهه شصت!!!/ترانهخوانی گوگوش برای امام(ره)!/چهار سریال مطلوب امام(ره)/علی حاتمی تصور میکرد انقلاب پایدار نیست!!/ناصر تقوایی میدانست که نمیتواند سریال “کوچک جنگلی”را تمام کند!/ماجرای حکم زندان برای برنامهسازانی که نام اوشین را سانسور نکردند!
|
سینماروزان: محمد هاشمی از اولین روسای صداوسیمای بعد از انقلاب اسلامی، که بیش از یک دهه در این منصب حضور داشت در گفتگویی تفصیلی با خبرآنلاین درباره کم و کیف مدیریت خود حرف زده است.
بخشهایی خواندنی از گفته های محمد هاشمی را بخوانید:
–یک بار در دزفول، موشکی به یک منطقه مسکونی برخورد کرد و کودکی در این حادثه بهشدت آسیب دید. حاج صادق آهنگران که همیشه مرثیهخوان جنگ بود، بر اساس این حادثه یک مرثیه سوزناک ساخت که ارتباطی با واقعه عاشورا هم داشت. مدیران خبر این مرثیه را در ابتدای اخبار پخش کردند.
بعد از آن، از دفتر امام (ره) با من تماس گرفتند و گفتند که امام با من کار دارند. رفتم خدمتشان. امام فرمودند: «این چیست که پخش کردهاید؟ اینگونه نباید باشد. شما باید حماسه بسازید، نه مصیبت! مردم در شرایط جنگی نیاز به روحیه دارند، نه اینکه با چنین صحنههایی دلشان خالی شود.»
–بلافاصله به دنبال آقای آهنگران رفتیم. گفتند که ایشان در جنوب، در جبهه است. شبانه نیرو فرستادیم تا او را پیدا کنند و به تهران بیاورند. تأکید کردیم که از این پس، رویکرد رسانه باید مبتنی بر حماسه باشد، نه اندوه و سوگواری. هدف این بود که مردم و رزمندگان را برای ادامه جنگ و مقاومت تقویت کنیم.
–«هزاردستان» را علی حاتمی نوشته بود و در ابتدا نام آن «جاده ابریشم ایران» بود. در آن نسخه اولیه، رضا شاه بهعنوان سازنده جاده ابریشم معرفی شده بود. این سناریو مربوط به قبل از انقلاب بود و بعد از پیروزی انقلاب دیگر قابل ساخت نبود.
–سیاست ما بر اساس نظر امام این بود که هنرمندان را جذب کنیم، اما همیشه تصمیم با ما نبود. برخی شرایطی داشتند که امکانپذیر نبود. مثلاً علی حاتمی شرطی گذاشت که ما نمیتوانستیم بپذیریم. او تصور میکرد که این انقلاب پایدار نیست و خیلی با غرور میگفت که باید کارش را آنطور که خودش میخواهد، بسازد.
–آقای علی حاتمی مدتی کنار رفت، اما بعد از یکی دو سال برگشت و گفت که میخواهد کار را بسازد. من به او گفتم که در این شکل فعلی امکان ساختش وجود ندارد. پیشنهاد دادم که سناریو را به شورای طرح و برنامه ببریم، اصلاح کنیم و بعد به او بدهیم تا بسازد. او در ابتدا این موضوع را نپذیرفت و گفت من هر طور که شده این را میسازم اما موقعیت ساخت وجود نداشت، ایشان رفتند و دو سال بعد بازگشتند و پذیرفتند که با اعمال اصلاحات کار را بسازند.
—حذفیات سریال هزاردستان بیشتر از ۱۰ قسمت و نزدیک به ۳۰ قسمت بود. شورای طرح و برنامه که آقای [فخرالدین] انوار رئیس آن بود، سناریو را بررسی کرد. بخشهایی که مستقیم به رضا شاه و محمدرضا شاه مربوط میشد و در راستای تطهیر و تبلیغ آنها بود، حذف شد. در نهایت، از ۳۶ قسمت سناریو، حدود ۳۰ قسمت کنار گذاشته شد. آنچه باقی ماند، همان داستان «شش انگشتی» بود که در نهایت ساخته شد و از تلویزیون پخش شد. چون محتوای آن سی قسمت در راستای روایتهایی بود که با نگاه رسمی جمهوری اسلامی همخوانی نداشت. آقای حاتمی این سریال را ابتدا برای زمان شاه نوشته بود، اما در دوره بعد از انقلاب دیگر نمیشد با همان ساختار ساخته شود. با اصلاحات انجامشده، سریال ساخته و پخش شد.
—ناصر تقوایی نمیتوانست سریال “کوچک جنگلی”را تمام کند. خودش هم میدانست. او «ناخدا خورشید» را ساخت. ولی کوچک جنگلی را نمیتوانست جمع کند. با آن که تجربه دایی جان ناپلئون را داشت، ولی سریال کوچک جنگلی کار سنگینتری بود. مشکل تقوایی، این بود. البته ما هم از برخی کارهایش استفاده کردیم، مثلاً برای سالگرد امیرکبیر. برنامهای نداشتیم، صحنههایی از «سلطان صاحبقران» علی حاتمی و «دایی جان ناپلئون» ناصر تقوایی صحنههایی را برداشتیم و کنار هم گذاشتیم. یک صحنه هم در آن بود که زن امیرکبیر وقتی خبر مرگ امیرکبیر را میآورند، گریه میکند و اشک روی صورتش میغلتد. دوربین هم خیلی زوم کرده بود و صحنه تأثیرگذاری شده بود. امام به من گفتند: زن امیرکبیر کی اینجوری بوده که شما اینطور نشانش دادید؟ (با خنده) این نوع مسائل را داشتیم.
–برای خرید سریالهای اوشین و پزشک دهکده، حق پخش پرداخت کردیم. اما اوشین را که آوردیم، تغییر دادیم! «اوشین» را تغییر دادیم. ژاپنیها وقتی آمدند که وضعیت پخش را ببینند، متوجه شدند ما برخی صحنهها را تغییر دادهایم. ماجرا این بود که میخواستیم شخصیت اوشین را بیشتر بهعنوان یک زن تلاشگر و مقاوم نشان بدهیم، نه صرفاً آنطور که در نسخه اصلی بود، چون واقعیت خیلی متفاوت بود. این تغییرات در حدی بود که وقتی ژاپنیها دیدند، تعجب کردند. حتی ما به این نتیجه رسیده بودیم که حالا که اینقدر تغییر دادهایم، ژاپنیها باید به ما پول بدهند، نه ما به آنها! (با خنده). امام در جریان تغییرات اوشین بودند و موافق هم بودند. اما یکی از ائمه جمعه، امامجمعه رشت، در نماز جمعه مخالفت کرد و گفت که این سریال مناسب نیست. من رفتم خدمت امام و موضوع را مطرح کردم. امام فرمودند: نه، آموزنده است. و ما هم به همین دلیل پخش را ادامه دادیم. ایشان هم این سریال را دوست داشتند.
محمد هاشمی رئیس اسبق صداوسیما
–در همان دوران پخش اوشین، برنامهای به مناسبت ولادت حضرت زهرا (س) در حال پخش بود و از یک دختر خانم سؤال کردند: الگوی شما کیست؟ او جواب داد: اوشین! وقتی پرسیدند که حضرت زهرا (س) نیست؟ گفت: حضرت زهرا خیلی خوب هستند، ولی متعلق به هزار سال قبلاند، اوشین برای زمان حال است.
این برنامه بهصورت زنده پخش شد و عدهای آن را توهین تلقی کردند. به امام گزارش دادند و ایشان خواستند که نوار برنامه بررسی شود. امام دستور دادند که نوار را بدهیم به آقای [سیدضیاالدین]میرعماد، رئیس دادگستری تهران تا ببیند آیا واقعاً توهینی شده یا نه. ایشان هم بررسی کردند و گفتند که اگر قصد توهین ثابت شود، حکم اعدام دارد، اما اگر سوءتفاهم بوده، مجازات متفاوت خواهد بود. آقای میرعماد از ما نوار خواست، ما هم فرستادیم. شش نفر از دستاندرکاران برنامه را که شامل تهیهکننده، کارگردان و عوامل دیگر بودند، احضار کردند و در دفتر ایشان، در میدان ارگ، از آنها بازجویی شد. در نهایت، احکام مختلفی صادر شد؛ برخی انفصال از خدمت گرفتند، برخی هم حکم پنج سال زندان.
من همان روز در جلسه دولت بودم که زنگ زدند و گفتند: احکام صادر شده و این بچهها را میخواهیم به زندان بفرستیم. من بلافاصله با آقای میرعماد تماس گرفتم و گفتم: فعلاً آنها را زندان نبرید و بگذارید در اتاق خودم بمانند، تا من برسم. آن روز جلسه دولت داشتیم و طول کشید وقتی جلسه دولت تمام شد، باز زنگ زدم، ایشان گفت خیلی منتظر ماندیم من دارم میروم و اینها را هم به دفتر زندان میفرستم.
من هم سریع خودم را رساندم و با رئیس زندان صحبت کردم. گفتم: این بچهها را پیش خودتان نگه دارید، من فردا میآیم. بعد از آن، رفتم خدمت امام و یک نامه نوشتم که: اگر کسی مقصر است، من هستم، نه این بچهها. اگر آنها مجازات شوند، دیگر اداره کردن رادیو و تلویزیون ممکن نیست، چون همه از کار کردن خواهند ترسید. امام گفتند: پس شما بنویس، من عفو میکنم. من نامه را تایپ کردم و خدمت امام بردم. ایشان هم دستور عفو نوشتند و گفتند: بدهید به آقای موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور، تا اجرا کند. وقتی نامه را به ایشان دادم، گفتند: محمد، حالا چه عجلهای داری؟ بذار برای فردا! اما من میخواستم سریع کار را حل کنم. پس چند پرس چلوکباب، میوه و شش پتوی نو برای آنها خریدم و رفتم دفتر زندان، پیش آن شش نفر. شام را با هم خوردیم و شب را همانجا ماندند. حتی رئیس زندان گفت: اگر میخواهی، ببرشان خانهات! اما گفتم: نه، اگر الان اینها را ببرم، فردا میگویند که قلدری کردم! بگذار همینجا بمانند تا حکمشان بیاید.
در همان دفتر زندان، یک نوازنده معروف هم بود که به جرم قتل غیرعمد در یک دعوا زندانی شده بود. گفت: ۳۰۰ هزار تومان دیه بدهکارم، ولی ندارم. من همانجا با دفتر امام تماس گرفتم. خانم دباغ آنجا بود. گفتم: از امام بپرسید که آیا دولت میتواند دیه او را بدهد؟ او رفت و برگشت و گفت: بله، امام اجازه دادند. ما هم مبلغ را پرداخت کردیم و آن فرد را آزاد کردیم.
فردای آن روز آقای موسوی اردبیلی احکام عفو را صادر کرد و من رفتم زندان و آنها را آوردم صداوسیما. این ماجرا باعث شد خیلیها نگران آینده کاریشان نشوند و اعتماد کارکنان صداوسیما بالا برود.
برخی از کارمندان با احکام انفصال از خدمت مواجه شده بودند، اما این احکام اجرا نشد و همه آنها عفو شدند، بخشیده شدند و به کارشان بازگشتند. حتی حقوقشان نیز محفوظ ماند. جالب اینجاست که برخی از این افراد، از مخالفین من بودند، اما وظیفه مدیریتی ایجاب میکرد که از آنها حمایت کنم.
—سریال “اشک تمساح” ساخته احمد نجیب زاده، ۱۳ قسمت بود و توسط شورای سرپرستی و مدیرعامل وقت تأیید شده بود، اما بعد از پخش، مخالفتهای زیادی با آن صورت گرفت. در نماز جمعه طوماری با ۱۵ هزار امضا جمع شد که درخواست تعطیلی این سریال را داشتند و حتی در روزنامه کیهان هم درباره آن مطلبی منتشر شد. برخی از علما نیز به آن اعتراض داشتند. این مخالفتها در نهایت باعث شد که سریال کنار گذاشته شود.
–هاشمی در چرایی تصفیه مجریانی مثل احترام برومند-همسر داوود رشیدی- چنین گفت: شخصاً چیزی درباره حذف احترام برومند به یاد ندارم. البته طبیعی است که بعد از انقلاب تغییراتی در ترکیب نیروهای تلویزیون به وجود آمده باشد؛ مرضیه برومند با اینکه گرایشهای چپ داشت؛ اما فردی منصف و کارگردانی حرفهای بود. او «مدرسه موشها» را ساخت که برنامهای جذاب برای کودکان بود. منتها برداشتهایی درباره آن شد. برخی معلمان احساس کردند که این برنامه به نوعی آنها را مسخره کرده و پیش آقای [آیت الله حسینعلی] منتظری [قائم مقام وقت رهبری] شکایت کردند. اما آقای منتظری گفت که اتفاقاً این برنامه خوب است و خودشان هم این برنامه را دوست داشتند.
او افزود: حذف نام مرضیه برومند از تیتراژ “آرایشگاه زیبا” صحت ندارد. ما حتی برای تولید برنامههای او بودجه میدادیم و از کارهایش حمایت میکردیم. شایعه شده بود که او «شهر موشها» را بیرون از تلویزیون ساخته و این باعث ناراحتی ما شده، اما این حرفها درست نبود. اگر چنین چیزی بود، چرا ما همچنان از او حمایت میکردیم؟ اتفاقاً نگاه ما این بود که افراد توانمند و حرفهای در رسانه حضور داشته باشند، حتی اگر گرایشهای متفاوتی داشته باشند، مشروط بر اینکه در چارچوب قوانین رسانه کار کنند.
–محمد هاشمی درباره رضایت شجریان از اوضاع موسیقی در دهه شصت گفت: یک روز آقای صادق طباطبایی به من زنگ زد و گفت میخواهد به دیدنم بیاید. همراه خودش کسی را هم میآورد. وقتی آمدند، دیدم همراهش آقای شجریان است. شجریان در آن دیدار از ما تجلیل کرد و گفت که صداوسیما خدمت بزرگی به موسیقی کرده، چراکه موسیقیهای سطح پایین را کنار گذاشته و موسیقی اصیل ایرانی را زنده کرده است. او گفت که حالا موسیقیای که در تلویزیون پخش میشود، موسیقی اصیل ایرانی است و خودش هم در همین سبک فعالیت دارد. بعد هم اجازه داد که ربنایش را از تلویزیون پخش کنیم.
–هاشمی برخورد با هنرمندان قبل انقلاب را چنین شرح داد: در صداوسیما دو دسته هنرمند داشتیم؛ عدهای که استخدام بودند و عدهای که بهصورت پروژهای کار میکردند. برای گروه دوم، ما یک پرداختی مشخص در نظر میگرفتیم. در واقع، از قبل انقلاب یک صندوق رفاه برای هنرمندان وجود داشت، شبیه صندوق بازنشستگی، که هفت درصد از دستمزدشان را کسر میکردند و سازمان هم ۲۳ درصد اضافه میکرد. این پول در صندوق جمع شده بود. وقتی من وارد صداوسیما شدم، برخی مدیران میخواستند این صندوق را مصادره کنند، اما من رفتم خدمت امام (ره) و از ایشان پرسیدم که آیا این کار درست است؟ امام (ره) فرمودند: «این پول مردم است، شما چطور میخواهید مال مردم را مصادره کنید؟ شما وظیفه دارید صاحبان این پول را پیدا کنید و به آنها برگردانید.»
او ادامه داد: ما لیستی از حدود ۱۶۰ تا ۲۰۰ هنرمند داشتیم؛ از خوانندگان و نوازندگان گرفته تا سرایندگان و تهیهکنندگان. افرادی مثل مرضیه، گوگوش، پوران، سیما بینا، ایرج، گلپایگانی و بسیاری دیگر در این لیست بودند. برخی پیدا شدند، برخی هم دیگر در ایران نبودند.یک روز دیدیم که گوگوش با چادر مشکی به دفتر ما آمد که پولش را بگیرد. خیلی خوشحال شد وقتی چک را گرفت. همانجا گفت «من برای آقا (امام خمینی) یک ترانه خواندم، میخواهید برایتان بخوانم؟» که ما از ایشان تشکر کردیم و اجازه خواندن ندادیم. آن زمان، همخوانی زن و مرد در چارچوب خاصی مشکلی نداشت. ما در برخی موارد، همخوانی را داشتیم، مثلاً اجراهای گروهی با حضور زنان و مردان را پخش میکردیم. اما اجرای انفرادی زنان در آن مقطع دیگر مورد قبول نبود.
–هاشمی درباره سریالهای مطلوب امام گفت: سریال «پاییز صحرا» با اینکه سریال خیلی خوبی بود، خیلی به آن حمله کردند، اما امام (ره) از آن اثر به صورت مستقل تجلیل کردند. یا چند سریال دیگر که امام مشخصاً ۷ تا ۸ تای آنها را تأیید کرده بودند. سریالهایی مثل «رعنا»، «کوچک جنگلی»، «سلطان شبان» و بسیار مورد پسند ایشان بودند.
سریال “مرهم” و انبوه کليشهها!
|
سینماروزان/احمد محمداسماعیلی: سریال “مرهم” را محمدرضا آهنج ساخته که جزو کارگردانان باسابقه و کهنه کار تلویزیون است و از دهه هشتاد به سریال سازی مشغول است.
بهترین و دیده تر شده ترین کارهای آهنج یکی سریال جنایی “معما” با بازی محمد کاسبی و مجید مظفری و دیگری سریال ملودرام “سایه آفتاب” با بازی خوب حامد بهداد بود؛ موفقیتی که دیگر برای آهنج در سریال سازی رخ نداد و او با ساخت آثار زیر حد انتظاری مثل “عملیات ۱۲۵” و این اواخر هم فصل تازه “داستان یک شهر” دیگر نتواست به سطح اول سریال سازی برگردد.
“مرهم” یک سریال درباره روحانیون است. شغلی که پرداختن به آن چالش های زیادی دارد و بازی با خط قرمزها است و شاید مثل یک اثر- “مارمولک”- موفق و درگیر ممیزی پرسروصدا و توقیف چندین ساله بشود و یا مثل خیلی دیگر از آثار درگیر کلیشه و محتاط کاری شده و مخاطب جلب نکند.
“مرهم” داستانش در یک مجتمع مسکونی در قم و با محوریت تعداد زیادی از زنانی است که همسرشان روحانی هستند و برای تبلیغ به سایر شهرها رفته اند. تنها حُسن مجموعه پرداختن محوری به همسران روحانیون جوان است که اتفاقا میتوانست زمینه ای باشد برای ساخت یک سریال جریان ساز.
با این حال نگاه محتاط و خنثای سریال -که میتواند منتج از کمبود حضور متخصصان متبحر و روبهجلو کنار آهنج باشد- باعث گشته نتواند از این بستر در درام سازی استفاده کند.
سریال مرهم و کلیشه هایش
شاید تنها جسارت آهنج در داستان “مرهم” اضافه کردن یک سگ به همراه مادر یکی از طلاب جوان باشد که با اعتراض اهالی مجتمع روبه رو می شود؛ تکهای که خیلی سریع از داستان حذف می شود.
در “مرهم” تقریبا از تولید تا متن و البته شخصیت پردازی منطبق بر کلیشههای رایج است و آهنج تلاش می کند با خلق یک طلبه جوان که بدهکار است و تعدادی زیادی آدم از او طلبکار هستند این خنثی بودن را از بین ببرد اما باز هم با پناه بردن به کلیشه ها و مخاطب مطمئن است در باره این روحانی دچار اشتباه شده و او یک قربانی است. بماند که همین موتیف یادآور خط داستانی فیلم “حقسکوت” هم هست.
آهنج در “معما” یا “سایه آفتاب” به غیر از حضور تهیهکنندههایی نظیر منصور سهرابپور و مهران رسام از افرادی مثل سعید رحمانی به عنوان نویسنده یا محسن اورنگ در گروه تولید و کارگردانی و امثال شاهکار بینشپژوه یا فردین خلعتبری در گروه آهنگسازی بهره برده بود، بماند که سریال “معما” اپیزودیک بود و کارگردانانی مثل مسعود آبپرور و حسین قاسمی جامی را نیز داشت ولی در سریال “مرهم” نه نویسنده های چندان باسابقه ای می بینیم و نه تیم تولید و تهیهی دارای رزومه ویژه در سریال سازی های ماندگار.
حضور آهنج در سریال باعث شده تلاشهایی ولو مختصر برای نشان دادن جزئیات زندگی همسران طلبههای جوان شاهد باشیم؛ مثل پدر و مادر پولدار یکی از زنان که مخالف ساده زیستی آنها هستند و یا دور بودن منیژه از فرزندش و یا زن داشمشدی راننده آژانس اما تازهکاری نویسندگان باعث شده آنها مقهور اصل سوژه شوند و هیچ تحقیق و پژوهش قبلی برای فرورفتن به زندگی یکی از مصادیق نکنند و درنهایت خروجی در سطح باقی میماند و نمیتواند نگاه سمپات مخاطب را با خود همراه کند.
پاسخ مسعود پزشکیان رئیس جمهور به گلایههای علی نصیریان+واکنش محکم نصیریان
|
سینماروزان: دیدار نوروزی مسعود پزشکیان و علی نصیریان با گلایه های نصیریان در باب مشکلات حاکم بر پرداخت به آسیب های اجتماعی در آثار نمایشی همراه بود.
پزشکیان در این دیدار صادقانه از این گفت که وقت فیلم دیدن و تئاتر رفتن ندارد و مدعی شد که طرح مسئله بدون ارائه راهکار در آثار نمایشی، به هرج و مرج می انجامد.
با این حال نصیریان پاسخ محکم و محترمانهای داد: ارائه راهحل برعهده تماشاچیان است؛
که احتمالا مسئولین را هم شامل میشود!
به گزارش خبرگزاری ایرنا مسعود پزشکیان ضمن ابراز خوشحالی از دیدار با نصیریان گفت که من علاقه زیادی به هنرهای نمایشی دارم، اما آنقدر برنامهها و مشکلات ما زیاد است که چندان وقتی برای رفتن به تئاتر و سینما پیدا نمیکنم!!
نصریان به پزشکیان گفت که «وظیفه تئاتر پرداختن به مشکلات و مسائل اجتماعی است» و رئیس جمهور اظهار داشت: فراتر از زاویه نگاه صرفا هنری، از زاویه نگاه علوم اجتماعی و مدیریتی میگویم، وقتی انتقادی و مشکلی را مطرح میکنیم ولی راهی نشان نمیدهیم، باعث بروز هرج و مرج میشود.
علی نصیریان ولی در مقابل، تاریخچهای از اجرای نمایش در ایران ارائه کرد و با انتقاد از برخی نگاههای منفی به هنر نمایش و تئاتر گفت: ما را متهم به سیاهنمایی میکنند، اما واقعیت این است که وظیفه تئاتر به نمایش کشیدن مشکلات و ضعف ها است. البته سینما و تئاتر نمیتوانند راهحل ارائه کنند، ارائه راهحل بر عهده تماشاچیان است تا با لمس مشکلی که نمایش آن را با ابزار هنر و درگیر کردن احساس نشان داده، برای مشکلات راهکار پیدا کنند. در واقع تئاتر چهار رکن دارد؛ نویسنده، کارگردان، بازیگر و تماشاچی که از تئاتر درس میگیرد و وقتی مشکلات را از طریق نمایشنامه در ضمن درگیر شدن احساساتش، لمس میکند، به دنبال راهحل میرود.
پاسخ محکم علی نصیریان به مسعود پزشکیان
این پیشکسوت هنر بازیگری «هنر را یک نیاز در جامعه توصیف کرد» و اظهار داشت: نیاز مردم فقط آب و نان نیست، آنها نیاز به خوراک روحی هم دارند. اخبار بد از جنگ و مشکلات باعث شده است که روحیه مردم تشنه شود و تئاتر و سینما میتوانند روح مردم را آرام کنند؛ هنر و فرهنگ هویت ما و دریچهای برای تنفس مردم است.
نصیریان با بیان اینکه «جامعه ایران تشنه رویدادهای هنری است»، افزود: من در رویدادی هنری در خوزستان شرکت کردم که قرار بود یک شب برگزار شود، اما به دلیل استقبال مردم سه شب متوالی اجرا شد. استقبال بالای مردم از برخی تئاترهای مدرن نشان میدهد که مردم تشنه تئاترها و رویدادهای هنری فاخر و پر محتوا هستند.
نصیریان تصریح کرد: تئاتر و سینمای ایران در مجموع در قبل و بعد از انقلاب خوب کار کرده است و امروز سینمای ما در جهان مطرح است. من در این سالها با برخی کارگردانهای جوان کار کردهام و میبینم که چه استعدادهای درخشانی در سینمای ایران وجود دارند.
نصیریان از دولت و رئیس جمهور درخواست کرد که به ایجاد یک رویداد رقابتی برای نمایشنامه نویسی کمک کنند و خاطرنشان کرد: ما در فرهنگ و تمدن خود ادبیات و شعر داریم و تا حدودی رمان هم تولید شده است، اما نمایشنامه کم داریم و اگر این مسابقه به راه بیفتد، بسیار مفید خواهد بود تا استعدادهای درخشان فرصت بروز را پیدا کنند. در کشور استعدادهای زیادی داریم و باید به آنها مجال بروز بدهیم.
این پیشکسوت هنرهای نمایشی با اشاره به پیشینه و محتوای غنی ادبیات فارسی، بر ضرورت تالیف نمایشنامههایی از آثار ادبای ایران تأکید و اظهار داشت: برخی هنرمندان خارجی نمایشنامههایی از منطق الطیر یا شاهنامه نوشتهاند، اما مشکل این است که آنها از دریچه نگاه خودشان این نمایشنامهها را نوشتهاند و ما باید از دریچه نگاه، تاریخ و فرهنگ ایرانی درباره آثار ادبی غنی گذشتهمان نمایشنامه بنویسیم، چرا که وقتی یک ایرانی این محتواها را تبدیل به نمایشنامه کند، میتواند مفهوم آن را واقعیتر و دقیقترعرضه کند.
استاد نصیریان در پاسخ به سوال وزیر ارشاد درباره نحوه ساخت اولین فیلم موج نوی ایرانی “گاو”، با بیان اینکه «من تمام عمرم را فقط کار نمایش کردهام و تنها یک سال آن هم به دلیل مشکلات مالی معلمی کردم»، یادآور شد: گروهی داشتیم که قبل از فیلم «گاو» آن را به صورت یک نمایشنامه تلویزیونی به صورت زنده چند بار در تلویزیون اجرا کرده بودیم و همان عوامل، بازیگران اصلی فیلم «گاو» شدند. یک شب غلامحسین ساعدی به همراه جوانی به محل اجرای نمایش ما آمد و گفت این جوان میخواهد فیلم «گاو» را بسازد. او داریوش مهرجویی بود که فردی با استعداد و نخبه بود. او مولف فیلم «گاو» بود و من بازی کردن در مقابل دوربین را با او یاد گرفتم.
در این جلسه علی نصیریان برای پزشکیان دو بیت شعر را نیز به شکل آواز خواند و همچنین یک بشقاب منقش به اثری هنری را به نمایندگی از اهالی تئاتر به رئیس جمهور هدیه داد.
مانع دیدن واقعیات نشویم/نوشتاری از معاون نظارت سینما
|
سینماروزان/روحالله حسینی(معاون نظارت سازمان سینمایی): دیوید گریفیث، فیلمساز مشهور آمریکایی و خالق فیلم تولد یک ملت، زمانی گفته بود: «وظیفهای که من میخواهم به انجام برسانم آن است که شما را وادار به دیدن کنم»، معنای دیگر این گفته آن است که فیلم و به عبارتی سینما، چشم مخاطب را باز میکند و چشمی که باز میشود قطعاً چیزی بیش از آنچه در حالت عادی میدید، خواهد دید. به عبارت دیگر، ما چیزها را آنچنان که باید نمیبینیم. هنر، و در اینجا سینماست که چشمان ما را باز میکند تا آنچه را که زیر غبار عادتها و تحت عنوان واقعیت عینی پنهان بوده است، ببینیم. بنابراین، نمیتوان به بهانه اینکه چیزی همان واقعیت روزمره یا تکراری است، حضورش را در قاب سینما نکوهش کرد.
ذکر این نکته بدیهی، از آن جهت اهمیت دارد که فقدان این توجه و نگاه، موجب دردسرهایی در سینمای ما شده است. البته این ماجرا سابقهای طولانی دارد و به امروز محدود نمیشود. لیکن، در حرکت جامعه به سمت پذیرش پدیدهها و اقتضائات جهان مدرن، روزبهروز بیشتر چالش و تعارض ایجاد میکند. پس همزمان، اهمیت طرح و بحث درباره آن بیشتر و بیشتر میشود.
واقعیت آن است که چه در شوراهای بازبینی فیلم، چه در کلام و نظر اصحاب رسانه و سیاست، نقدی که به فیلمها وارد میشود، عموماً به نکتهای که طرح شد، توجهی ندارد و همین موضوع موجب سوءتفاهم و اشکال در نظام نمایش شده است. در واقع، بههنگام رویارویی با فیلم، همچون ابژه هنری، فراموش میشود که اثری که در قالب سینمای اجتماعی پدید آمده است، میتواند فارغ از نیت فیلمساز یا قرائتهای مختلفی که پیش مینهد، جوهر واقعی چیزها را نمایانتر سازد، بدون آنکه ماهیت مادی و عینی این چیزها را نفی یا نابود کند. به عبارت دیگر، هنر و در اینجا سینما، به اعتبار اینکه انتخاب میکند چه چیز را نشان دهد یا ندهد، چه چیز را برجسته سازد یا نسازد، تصویر خاصی از واقعیت ارائه میدهد و در نتیجه، دیگر منِ مخاطب با همان واقعیت عینی که بیواسطه و مقابل چشم خود میدیدم، روبهرو نخواهم بود.
مسلم است که سینما ما را با همان چیزهایی مواجه میکند که هر روزه در مقابل یا پیرامون خود میبینیم؛ لیکن، همزمان ما را وامیدارد تا آن چیزها را به گونهای دیگر، یا بهتر است بگوییم به گونهای متفاوت ببینیم، چرا که آن بعد کاربردی یا انتفاعی معمول آن چیزها را
که پیش از این مانع دیدن ما میشدند از آنها میگیرد.
در نتیجه باید بپذیریم که وقایع پیش رو و پیرامون ما میتوانند در آثار سینمایی، حضور داشته باشند و ما نمیتوانیم به بهانه اینکه این وقایع، ویژگی در خور یا والایی، آنگونه که از هنر کلاسیک یا مدرن انتظار داشتیم، ارائه نمیدهند، مانع از دیدن آنها شویم.
همانطور که گفته شد، خالق اثر، با انتخاب آن رخدادها یا چیزها، کار خود را انجام داده و امکان دیدن آنها را به گونهای دیگر، برای مخاطب فراهم کرده است. فقط میماند که پس از انتخاب خود، چگونه آن چیزها و آن رخدادها را در کنار یکدیگر و در پیوند با سایر رخدادهای درون و بیرون از متن، چیده و پرداخته است. این خود مسأله دیگری است که میتوان در فرصتی دیگر و در ارزشگذاری آثار سینمایی از منظر فنی و هنری بدان پرداخت.
احیای کاملا فرهنگی سینما شيرين آبادان
|
سینماروزان: موسم بهار که می شود هوای آبادان بیش از پیش دلکش می شود. میان هنرمندان ولوله ای شکل می گیرد برای خلق اثر؛ یکی هنر را در جنگ خیابانی خلاصه می کند و دیگری غبار را از میراث فرهنگی شهرش پاک می کند تا نسل امروز بداند آنچه که سبب می شود این شهر جان دوباره گیرد، احیا و یادآوری گذشته ای است که نباید در حد خاطره گویی باقی بماند.
زینب حقیقت متولد 1361 کارشناسی ارشد هنرهای نمایشی و دانش آموخته این هنر است. او این روزها در حال غبار روبی از عمارات تاریخی و ازجمله سینما شیرین آبادان برای اجرای برنامه های فرهنگی و هنری است.
*چرا اماکنی که جزو میراث فرهنگی هستند را بعنوان مرکز اجرای برنامه های فرهنگی و هنری انتخاب کردی؟
تمام دغدغه ام حفظ و ماندگاری میراث شهرم است. چرا که من و ما با اصالتمان پا برجا هستیم. به عنوان یک شهروند در قبال هویتم مسئولم، از مسئولین دولتی هیچ انتظاری ندارم، چراکه پیش از آنها خودم را برای آبادانم مسئول می دانم. وقتی دیدم این سینما به عنوان بخشی از تاریخ فرهنگ شهرم به فراموشی سپرده شده نتوانستم بی تفاوت از کنارش عبور کنم؛ «شیرین» فقط یک سالن نمایش نیست یک خاطره جمعی است. برای همین تصمیم گرفتم به اندازه توانم آنجا را زنده کنم. شاید ابتدا هیچ کس تصور نمی کرد بتوان این مکان که به ویرانه ای پر از خاطرات قدیمی خالی از زندگی بدل گشته بود، مجددا راه اندازی شود؛ اما کار را در همان خرابه ها با اجرای تئاترآغاز کردم. می خواستم نشان دهم هنر محدود به امکانات نیست؛ وقتی عشق باشد در سخت ترین شرایط هم می شود ادامه داد. سال 1400باهمکاری میراث فرهنگی، صنایع دستی وگردشگری بعد از چهل و یک سال در سینما شیرین به روی مردم بازگشایی و با استقبال خوبی از سوی عموم مواجه شد؛ همان سال احساس کردم نیاز جامعه فعلی خصوصا نسل جوان، آشنایی با هویت گذشتگان شان با اجرای برنامه های فرهنگی و هنری در این مکان های بعضا فراموش شده است.
*از این ایده خلاقانه حمایت مالی توسط نهادهای ذی نفع انجام شد؟
خیر، این رویداد فرهنگی وهنری کاملا با هزینه شخصی انجام شد و بخش مالی برعهده «خانه فرهنگ حقیقت» بود اما در این میان، معاون فرهنگی وقت سازمان منطقه آزاد اروند، پالایشگاه ومیراث فرهنگی حامی معنوی و گرفتن مجوزها بودند.
* چرا بین اجرای این پروژه وقفه ای دو ساله افتاد؟
متأسفانه با حادثه تلخ فروریختن ساختمان«متروپل»اهداف این پروژه به تعویق افتاد؛ اما با گذشت دوسال این گروه هنری مجددا تصمیم گرفت سینما را برای بازدید عموم همراه با برنامه های هنری بازگشایی کند. از نگاه من « شیرین» یکی از نمادهای آبادان است که به نوعی با هویت فرهنگی شهر گره خورده؛ این سینما تنها یک سالن نمایش فیلم نبوده و نیست، بلکه بخشی از حافظه جمعی وهنری مردم آبادان محسوب میشود که نماد دورانی از شکوفایی فرهنگی این شهر است. وقتی بعد از زحمات شبانه روزی درهای سینما باز شد چه حس و حالی داشتی؟ بعد از تلاش بسیار در سینما دوباره به روی مردم گشوده شد، مهم تر از هر چیز انرژی بود که به شهر بازگشت. دیدم که مردم دوباره به سینما و تئاتر تمایل پیدا کردند؛ کودکان و نوجوانان به بازیگری علاقه نشان دادند و روح شهر دوباره زنده شد. بازگشایی این سینما یک پروژه بازسازی نبود؛ بلکه تلنگری بود تا به یاد آوریم فرهنگ وهنر فراموش ناشدنی اند. می خواستم«شیرین» تبدیل شود به مکانی که مردم با خاطره خوب از آن یاد کنند و از نگاه خودم فکر می کنم تیم « خانه فرهنگ حقیقت» در این مسیر موفق شد به آرمان هایش نزدیک شود. اگر فقط یک نفر از این حرکت الهام گرفته باشد و بخواهد در شهر یا محل زندگی اش گامی برای فرهنگ بردارد؛ یعنی ما کارمان را درست انجام داده ایم. این سینما یک نشانه است که می گوید با عشق و پشتکار هر ناممکنی، ممکن می شود.
*امسال اما در 1404 شاهد هستیم حقیقت علاوه بر شیرین در برخی مناطق تاریخی دیگر نیز برنامه اجرا می کنید؟
فضاهای تاریخی از کلیسا و کاروانسراها همه بخشی از هویت فرهنگی ما هستند. هدف اصلی این بود که علاوه بر ترویج هنر نمایش، ارزش های انسانی و فرهنگ آبادان زنده نگه داشته شود. هنر همیشه وسیله ای برای گفت وگوی بین نسل ها و جوامع مختلف بوده و ما سعی برآن داریم که با اجرای برنامه های فرهنگی هنری مفاهیم اخلاق، واجتماعی را در این مکان های ارزشمند به مردم منتقل کنیم. در بسیاری از نقاط دنیا بناهای تاریخی به مراکز فرهنگی وهنری تبدیل می شوند با همین دیدگاه تصمیم گرفتیم که از کلیسا و کاروانسرا به عنوان نمادهای فرهنگی استفاده کنیم.
*شما به دنبال مفاهیم ارزش و معنا در زندگی با زبان هنر هستید، فکر می کنید در جامعه فعلی آبادان و در این بزنگاه فرهنگی، چقدر می توانید برای رسیدن به ایده آل هایتان موثرعمل کنید؟
هنر همیشه بر مفاهیمی مثل عدالت، حقیقت جویی، اخلاق وارزش های انسانی تاکید داشته؛ ما در حال تلاش هستیم که در عرصه فرهنگ وهنر موضوعاتی را مطرح کنیم که برای جامعه مفید و به رشد فکری وفرهنگی کمک کند؛ چرا که پرداختن به ماهیت هنر و ارزش های آن امری حیاتی است. در واقع هدف ما ایجاد فضایی است که بتوانیم بدون تضاد با ارزشهای ملی و فرهنگی، با زبان هنر در خدمت مردم وجامعه باشیم. به قول فیلسوف «گوردون گراهام»؛ هنر به عنوان منبع دانش و درک ارزش دارد. و در انتها سپاس از همه کسانی که در این مسیر یاریگر ما هستند.