1

نخل را اگر گرفتی، پایان را ببند!

سینماروزان/حامد مظفری: شباهت قابی از امیر جدیدی در “قهرمان” با قابی از شهاب حسینی در  “جدایی…” ، اتفاقی است؟

شباهت افعال و گفتار آمیخته به نوعی پوپولیسم اصغر فرهادی در کن۲۰۲۱ با حرفهایش در کن ۲۰۱۸ یا اظهاراتش در جشن خانه سینما۸۹ یا  تحریم اسکار۲۰۱۷ اتفاقی است؟ اینجا علیه ترامپ و تندروان، آنجا هم علیه تندروان، ترامپ و تندروی.

شباهت خط داستانی “قهرمان” با “جدایی…” و “درباره الی” اتفاقی است؟ اینجا مردی گرفتار در بحران که آویزان میان اخلاق و خودکامگی است و آنجا هم مردان یا زنانی مستاصل میان ماده و معنا؟

عطش بی‌نخل ماندن پس از چهار بار حضور در کن، موجب این همه شباهت شده؟ با چه تمهیدی؟ با رونویسی از دست خود، متلک به تندروها و تشبث به مرغ سحر شجریان؟ او که آقازاده شجریان بود برای شبکه خانگی تحت مجوز ساترای صداوسیما می‌خواند، پس اپوزیسیون‌نمایی با صدای آن مرحوم چرا؟؟؟ آن هم در کدام جشنواره‌‌؟ جشنواره‌ای که از مدعای دوست‌دختری فوتبالیست مرحوم تا شوگرمامی اخیرا مزدوج با برند برنج و آقازادگان کارمند رسمی رسانه ملی، در آن همزمان خرامان و استوری می‌کنند.

دو قاب مشابه؛ قابی از قهرمان(بالا)+قابی از جدایی(پایین)
دو قاب مشابه؛ قابی از قهرمان(بالا)+قابی از جدایی…(پایین)

به دو قاب ابتدایی برگردیم؛ مردان اصغر هر دو خشمگین و عقیم در تغییر آرا به سمت خود؛ در  “جدایی…” این یک سرباز جوان مرد(نماینده سیستم) و یک بانوی محجبه (به‌عنوان نماینده سنت) بود که در برابر شهاب حسینی قرار داشت. در “قهرمان” چه کسانی مانع امیر جدیدی هستند؟ همگی لباس شخصی، یکی با گیسوانی کافه‌ای، یکی در شمایل گولاخ‌های پر شده در فیلم‌های لمپنی این سالها و دو دیگر نیز، با هویتی غریب‌آشنا. اینجا تنها نماینده زنان، نه روبرو که به پشت کاراکتر رجعت کرده.

تفاوت چیست؟ اینجا دیگر مرز ظاهری سیستم و سنت پاک شده! محافظه‌کاری که افزایش یابد، دیگر جرات همان خط‌کشی‌های ظاهری که تندروان را برآشوبد، نیست؟
مگر آن که گمان کنیم اصغر به‌دنبال القای این باور است که هرکه با هر ظاهری می‌تواند نماینده‌ای باشد بر سیستمی که اجازه جلو رفتن را از آزادگان می‌گیرد؟

این تلقی نیز بیش از بکر بودن یادآور پرسروصداترین فیلمنامه ساخته نشده بهرام بیضایی یعنی “لبه پرتگاه” است. آنجا پروا نیازی(یک هنرپیشه) گرفتار دسیسه‌هایی سیستماتیک از دوست و آشنا می‌شد و تا لبه پرتگاه پیش می‌رفت. قبل‌تر نیز بیضایی در “اتفاق‌ خودش نمی‌افتد” و “مجلس‌شبیه…” و حتی خیلی خیلی قبل‌تر در “اشغال” و “رگبار” و “…لیلا دختر ادریس” ، این سیکل موانع ساختارهای توتالیتر دربرابر قهرمانان دگرگونه را روایت کرده بود و البته رهایی را در گروِ نوعی ایستادگی تا حد ممکن می‌دانست.

آن طغیان، در محصولات اصغر با نوعی انفعال موسوم به پایان باز- که البته مطلوب سیستم هم هست-تاخت زده شده. تاختی که چندی جوایز ریز و درشت را به ارمغان آورده و کلی کپی‌کار شکل داده ولی کنش برای رفع و رجوع گرفتاری‌های سیستماتیک را چطور؟ مروری بر تغییر و تحولات ذهنی جامعه از دولت  احمدی‌نژاد که اسکار اول اصغر به ارمغان آمد تا دولت روحانی که اسکار دوم اصغر استحصال شد تا دولت رییسی که لابد نماینده ایرانی اسکار باز اصغر خواهد بود، می‌تواند پاسخی نسبی دهد بر این پرسش.

ورای پاسخ این پرسش، امیدواریم مشابه‌سازی‌های اصغر جواب دهد و نخل طلا را هم بگیرد بلکه نقطه عطفی شود بر کارنامه‌اش و تغییر تقعری که منجر گردد به بستن پایان در فیلم بعدی.