1

#میرو(حسین ریگی)؛ پُز گریزازمرکز با مرکزنشینان؟

سینماروزان/محمد شاکری:

-ما که نفهمیدیم چرا ظرف زمانی را برده دهه شصت و زمان جنگ؟ صرفا برای جلب حمایت بنیاد؟ این داستان که هر زمان دیگری هم می‌شد رخ دهد. بماند که از الزامات دهه شصت فقط صدای گوینده رادیو را داریم که فقط هم اخبار جنگ می‌گوید و قدری پادگان بازی! در دهه شصت رادیو جز اخبار جنگ نداشت؟

 

-لزوم ترانسفر بازیگر از تهران به بلوچستان چیست؟ مگر قرار نیست بومی سازی و سینمای گریز از مرکز(؟!) را توسعه دهید پس چرا نقشهای اصلی مرد و زن بزرگسال را می‌دهید به بازیگران تهران نشین؟ که هیچ گاه نمی‌توانند لهجه ها را درست ادا کنند؟ چه ایرادی داشت همه بازیگران را بومی بگذارید؟ این گونه هزینه ها هم منطقی تر نمیشد؟

 

+ابوالفضل همراه بازیگر کاراکتر ظاهرالصلاح پشت جبهه نشین و شعارگوی اخراجیها اینجا هم هست در پادگان آموزشی! بهرام ابراهیمی تقریبا با شمایل فیلم کوتاه ارزشی سرود پرواز، ایضا. بودن بازیگران در تیپ های مشابه‌ ایرادی ندارد، مشکل این است که پرداخت تازه ای برای آنها وجود ندارد و تیپ ها نمی‌چسبد…

 

+-در نیمه اول هرازگاه اکت هایی می بینیم ولی نیمه دوم و با مرگ پدر میروست که دیگر همه چیز خلاصه می‌شود در حرف و دیالوگ و…

 

-پیش بینی می‌شد سومین تجربه کارگردان بعد از دو تجربه ابتر قبلی، لااقل از زبان بصری مقبول برخوردار باشد ولی امیدمان نومید شد از این همه توشات و مدیوم شات هایی که اغراق بازیگرانی مثل سودابه بیضایی منگنه آن شده؟

میرو؛ ژست گریز از مرکز
میرو؛ ژست گریز از مرکز

-آن بزرگ شدن ناگهانی میرو و تلاش برای ادامه راه پدر چه میگوید؟ موبی دیک دیده اید؟ میخواهید پیرمرد و دریا را ایرانیزه کنید که بشود میرو و دریا؟ از رو خوانده اید؟ همان نسخه کلاسیک موبی دیک را دیده اید؟ داستان پردازی دریایی، تولید خبره می‌خواهد نه اینجا که می‌خواهیم با نمايش یکی دو تا قایق و مقادیری کلمه، جور کم کاری تصویر را بکشید.

 

+بازی بازیگران بومی گمنام تنها دلخوشی فیلم است که به مراتب بهتر از بازیگران شناخته‌شده غیربومی کار می‌کنند.

 

دیالوگ: مردم چیزی را که دوست دارند باور میکنند!

 

نتیجه: اگر بنا شد برای چهارمین بار از این کارگردان حمایت کنید این بار حتما یک تهیه‌کننده باسابقه را کنارش بگذارید که قبل از پیش‌تولید، چرایی تولید را بررسی کند! می‌توان از تجربه تولید فیلم خورشید آن ماه ستاره اسکندری درس گرفت که با قرارگیری منوچهر محمدی به عنوان تهیه‌کننده در پروژه و اتفاقا با متنی مرتبط با بلوچستان، چقدر داستان پردازی روان و خالص و حشو و زوائد برطرف شد. راه درست، همین است.