1

محمد امامی؛ لاکی لوک یا هفت‌خط؟

سینماروزان/حامد مظفری: جشنواره های فجر یک دهه اخیر را که مرور کنیم به غیر از رقابت ارگانی‌ها با همدیگر و نوعی تقسیم جوایز در اختتامیه-به طوری که هیچ ارگانی را دلخور نکند-اغلب با فقر حضور بخش غیرارگانی در جشنواره ها روبروییم؛ فقری که در چهار سال اخیر شدت بیشتری هم گرفته چون اگر تا قبلش سرمایه‌گذارانی پرحاشیه مثل محمد امامی بودند که با فیلم‌های خود بازی ارگانی ها را به هم می‌زدند ولی حالا آنها هم نیستند تا ارگانی‌ها نفس راحتی بکشند و بی هر رقیب، پیشتاز اختتامیه باشند و خنده دار اینکه حالا دعوا بین این ارگان با آن نهاد است که جایزه مرا به تو داده‌اند و سیمرغ تو مال من بوده.

آن هسته باسابقه تهیه‌کنندگی و سینماگران استخوان خردکرده که کاملا از دور کنار رفته‌اند و فقط می‌توانند نگاه کنند به این رقابت صوری ارگانی‌ها ولی اینکه چرا این مدیران ارگانی با وجود میلیاردها اعتبار باز نمی‌توانند یک فیلم مثل مغزها…ی امامی تولید کنند جای پرسش دارد؟

این روزها که بحث راه‌اندازی پلتفرمی تازه با مدیریت امامی محل مناقشه شده، اینکه ببینیم چرا امامی توانست فیلم‌ها و سریالهایی تولید کند که بیش از نیم آنها گیشه مقبولی داشتند جای پرسش جدی دارد؟

چرا امامی توانست و مثلا معاون فرهنگی فلان بنیاد که چندین سال است در آنجا رخنه کرده و هر سال هم صدها میلیارد بودجه تقس می‌کند میان دوست و رفیق و حتی همکار(!) نمی‌تواند حتی یک فیلم در اشل مغزهای کوچک زنگ زده تولید کند؟ چرا امامی توانست سریالی مثل شهرزاد تولید کند که همچنان فصل اول آن مرجع کپی‌کاری در تلویزیون و پلتفرم‌هاست ولی نه فقط مدیران تلویزیون و ارگان‌های علاقمند به سریال سازی که خود کارگردان شهرزاد هم نتوانست بار دیگر موفقیت شهرزاد را تکرار کند؟ امامی حتی به ظاهر سفارشی‌ترین سوژه‌ها از قتل‌های زنجیره‌ای یا ماجرای عبدالمالک ریگی را به آثاری عامه‌پسند مثل خوک و شبی که ماه کامل شد بدل کرد و می‌بینیم که با وجود صرف فراوان حمایت، هیچ ارگانی نتوانست سفارش نقد می‌تو را به محصولی همه‌فهم تبدیل کند! بالاغیرتا در بین همه آثار ارگانی این سالها یک قاب تراژیک مثل شکنجه جوانک عاشق‌پیشه تابو دیده‌اید که دل‌انگیز از گرفتاری ابدی ما در جدال فقر و غنا بگوید؟ طرف رفته بودجه گرفته برای تولید ورسیون ارگانی فرار از زندان ولی تنها چیزی که در فیلم نمی‌بینید چگونگی فرار است! یا مدتها قبل از داغ شدن بحث توهین به پدر در فیلمی توقیفی، امامی فیلم کاناپه کیانوش عیاری را تولید کرد که ورای آن پوسته پوستیژ‌دار کردن زنان، بازنمایی شرافت پدر ایرانی در بطن آن بود؛ پدری تنگدست که بر سر عشق فرزندان جان میداد؛ آن هم در آغوش روزنامه‌نگاری که از اسب افتاده بود و از اصل، نه.

محمد امامی؛ لاکی لوک یا هفت خط؟
محمد امامی؛ لاکی لوک یا هفت خط؟

قضا؟ قدر؟ شانس؟
اینکه چرا در این سالها ارگان ها فراوان فیلم تولید کردند و سریال سازی پلتفرمی-تلویزیونی فراوان محصول داشت ولی حتی یک مغزها..‌ یا شهرزاد از دلش درنیامد، یعنی اینکه امامی، لاکی لوک است؟

صددرصد بخشی از آن شانس است ولی بخش دیگر بازمیگردد به زیرکی! زیرکی ابتدا در انتخاب فیلمنامه‌ و سپس کارگردان و بعد گروه تولید. دوروبر امامی کم کیسه‌کش نبود ولي زیرکی او آن بود که کیسه‌کشان را دور میزد و میرفت با هومن سیدی کار می‌کرد که پله پله در سینما بالا آمده بود، میرفت با حسن فتحی کار می‌کرد که تاریخی سازی را در تلویزیون مشق کرده بود، میرفت با خسرو معصومی کار می‌کرد که همچنان زیباترین و مهیب‌ترین قاب‌های سینمایی از شمال شرق ایران، متعلق به اوست.
امامی آن قدر آی‌کیو داشت که تقریبا هیچ کدام از آن بادنجان‌هایی که خواستند با جمع‌آوری یک بیانیه حامیانه، طرح‌های بی‌مایه خود را به تنور او بچسبانند وارد تولید نکرد! فقط در نظر بگیرید که بعد از حذف امامی از جریان تولید در سینما، یکی دو تن از آن بیانیه‌نویسان تبدیل شده اند به مشاوران پروژه های ارگانی نهادهایی که تولید فیلم برایشان مثل تولید ارزن، فقط برای بیلان کاری است‌. باز بلانسبت ارزن که فایده‌ای دارد و نتیجه‌اش را هم که در قعر گیشه‌ها یا هبه کردن به تلویزیون می‌بینیم.

این زیرکی یا در اصطلاح عوام هفت خطی در سرکار گذاشتن بادنجان‌ها و به‌جایش کار کردن با افراد بدردبخور، چیزی است که ارگانی‌ها می‌توانستند از امامی بیاموزند ولی نیاموختند!
چرا؟
چون اگر بخواهید به سبک شوراهای ارگانی سود مالی متعالی(!) در تولید کنید بهترین روش، دور زدن افراد بدردبخور و رفتن به سراغ کوتوله هایی است که گاهی حتی دستمزد نمی‌گیرند تا اسم‌شان به عنوان کارگردان در تیتراژ بخورد وگرنه چطور می‌شود صدها میلیارد پول در ارگان های متولی خرج گردد و حتی یکی از تهیه‌کننده ها یا کارگردانان بدردبخور به بازی گرفته نشوند. تفاوت امامی با ارگانی‌سازان همین جاست؛ او علاقه‌ای به کوتوله‌ها نداشت و پول‌ها را صرف تولیداتی می‌کرد که  نسبتا پلن‌های اقتصادی بقاعده‌ای داشتند برای جلب مخاطب.