1

شرح سکانس حذف شده یکی از آثار پرمخاطب رضا عطاران برای جلوگیری از شائبه توهین به صنف آژانس‌های مسکن!

سینماژورنال: رضا عطاران هرچند کارش را از تلویزیون شروع کرد اما در سالهای اخیر میانه خوبی با تلویزیون نداشته است.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر-کارگردان متخصص در کمدی به هنگام حضور در رسانه ملی در تولید 7 سریال به عنوان کارگردان یا کارگردان هنری حضور داشت اما بعد از حاشیه های ایجاد شده بر سر پخش آخرین سریالش “بزنگاه” عطای کار در تلویزیون را به لقایش بخشید و تمام وقت درگیر سینما شد.

عطاران در نوروز 85 سریالی با عنوان “ترش و شیرین” را روی آنتن فرستاد؛ سریالی که شخصیت محوریش زنی ترشی فروش به نام “نصرت خانم” بود.

این سریال نه فقط در زمان خود که در بازپخش هم جزو پرمخاطب ترین سریالهای تاریخ رسانه ملی بوده است با این حال به هنگام روی آنتن رفتن در دفعه اول یک سری ممیزی به آن وارد شد.

عباس محبوب بازیگر قدیمی نقشهای مکمل تلویزیون که در “ترش و شیرین” هم بازی کرده بوده به تازگی در گفتگویی با ایمان کوچکی در “راه دانا” به شرح یکی از سکانسهای حذف شده این سریال پرداخته است؛ گویا دلیل این حذف جلوگیری از شائبه توهین به صنف آژانسهای مسکن بوده است.

سینماژورنال متن کامل روایت این بازیگر از سکانس حذف شده را ارائه می دهد:

بنگاه معاملاتی که می خواهد خانه را قالب کند

در “ترش و شیرین” با عطاران کار کردم و به گفته خود او یکی از شاه سکانس های سریال که من و خانم امیر جلالی حضور داشتیم را در آوردند.

من در آن سریال  نقش یک بنگاهی را بازی می کردم و در آن سکانس قرار بود خانه ای را به او اجاره بدهم؛ حین بالا رفتن از راه پل ها، خانم امیر جلالی می گفت: این خونه پله هاش زیاده و من می گفتم: بابا پله ها رو ول کن، این جا کلانتری دم گوشتونه  و امنیت کامل برقراره؛ او می گفت: بیمارستان هم نزدیک این خونه ست؛ خیلی شلوغ و پلوغه؛ من گفتم این که امتیاز این خونه ست اگر خدای نکرده، مشکلی براتون پیش بیاد سریع به بیمارستان می روید؛

رسیدیم طبقه بالا و معلوم شد خانه را اجاره داده اند

گفت این مدرسه دیگر خیلی بده من حوصله سر و صدا رو ندارم؛ گفتم چهار روز دیگه نوه ات راحت می ره مدرسه و می آد خونه؛ خلاصه رسیدیم طبقه بالا متوجه شدیم صاحبخانه، خانه را اجاره داده است؛

امیر جلالی گفت چقدر حیف شد؛ گفتم چی حیف شد؟ شانس آوردی؛ یک خانه بهتر سراغ دارم این جا به درد نمی خورد؛ سن و سالی از شما گذشته؛ این کلانتری همش سر و صدا و دعوا داره؛ بیمارستان هم که صدای آژیرو و رفت و آمد؛ مدرسه هم سر و صدای بچه ها و شلوغ پلوغ؛

گفت: تو که همش تعریف می کردی؛ چی شد؟ گفتم: اون زمانی بود که داشتیم می رفتیم بالا؛ الآن که دیگه خونه اجاره رفته و منتفی شده؛ البته این سکانس به دلایلی پخش نشد.