1

سریال #صدنفر و داستانی که تعالی نیافت!!

سینماروزان/مریم صلحی: سريال #صد_نفر یک سریال علمی تخیلی _درام و آخر الزمانی است که سال ساخت آن از ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۱ به طول انجامیده است و هفت فصل دارد که به طور کلی شامل ۱۰۰ قسمت می شود. این مجموعه توسط جیسون روتنبرگ و بر اساس سری جدید رمانی به همین نام که توسط کاس مورگان نوشته شده، ساخته شده‌است. این سریال محصول کمپانی سی.دبلیو است که خودش با اشتراک منافع سی‌بی‌اس و برادران وارنر ایجاد شده است.

*و باز هم آخر دنیا
اگر فیلم و سریال هایی با موضوع آخر الزمان را در سایت های مختلف جستجو کنیم با تعداد بیشماری نتیجه روبه رو می شویم ، همچنین سریال های علمی تخیلی زیادی ساخته شده اند که قهرمان آن برای داشتن یک زندگی آرام در کنار عزیزانش با دشمن میجنگد اما این سریال تمایزهایی دارد که دلیل محبوبیت‌ آن بوده و باعث شده تا از سریال های امثال خودش پیشی بگیرد و موضوع بحث ما شود ، قرار است نقدهای زیادی از سریال داشته باشیم اما واضح است وقتی راجع به یک فیلم یاسریالی انتقاد میکنیم ، همین انتخاب آن از بین هزاران فیلم نشانه این است که وجوهی را در خود پرورش داده تا توجه ما را به سمت خود جلب کند.

ما در این سریال آخر دنیا را میبینیم البته این هم موضوع جدیدی نیست چرا که امروز که به سریال صدنفر می پردازیم بیش از هر زمان دیگری به محتوای آخر زمانی پرداخته شده است.  این سریال ما را به یاد سریال معروف و پرطرفدار #لاست می اندازد در دو سریال گویی کارکترها گمشده ای دارند که به دنبال آن هستند در لاست این گمشده خودشان هستند و در صد نفر، گمشده داستان ،زندگی در صلح و آرامش است.

مخاطب، بعد از پایان تماشای این سریال قانع می شود که در این برهه زمانی در سریال ، بشر راههای منتهی به زندگی سالم و به دور از جنگ و کشتار بر روی زمین را امتحان کرده و با بن بست مواجه شده است ،  پس دیگر زمین جایی برای زندگی نیست و داستان را کاملا درک می کند و با کمال میل آخر الزمان سریال ۱۰۰ را می پذیرد که البته متقاعد کردن مخاطب نقطه قوت سریال است.  در صد نفر، آخر الزمان حدود ۳۰۰ سال طول میکشد و بازماندگان در این مدت تمام تلاش خود را می کنند تا بتوانند در آرامش زندگی کنند.

*آخرالزمانی که با فرمانده های نالایق سرعت می ‌گیرد

بشر در طی این داستان چندین بار به دلیل بمب های هسته ای و تشعشعات ساطع شده بر روی زمین آن را غیر قابل سکونت می کند ابتدا فضا و سپس کره های قابل سکونت دیگری را برای زندگی جستجو میکند اما جنگ و کشتار بشریت ناتمام است ، مشکل کجاست؟چرا انسان سریال صد نفر ، نمیتواند دوباره مثل قبل در آرامش نسبی زندگی کند ؟ سریال به خوبی نشان می دهد که ضعف این مردم در رهبرانشان است.

درواقع قسمت قابل توجهی از داستان حول محور رهبران و تصمیماتی که در شرایط سخت می گیرند میچرخد البته نمیگویم تصمیماتی که به ناچار می گیرند چون هربار با انتخاب خود تصمیم می گیرند عده ای انسان بی گناه کشته شوند تا خودشان به بقا ادامه دهند. به نظر می رسد بستر داستان طوری چیده شده است که نقطه اتکای داستان «فرمان دادن» است، فرمانده های متفاوت در شرایط و موقعیت های متفاوت با ملت هایی متفاوت !

اگر طبق قانون سریال ، تنها راه تعالی انسان را اخلاق بدانیم و فرض کنیم اگر کسی صرفا اخلاق را رعایت کند متعالی می شود پس یک رهبر باید بیش از هر کسی از این خط قرمز فاصله داشته باشد اما رهبران این کره زمین فرضی، هر بار بیش از قبل در گودالی که برای خود ایجاد کرده اند فرو می روند و هرکدام پس از دیگری از هم درس میگیرند که نجات جان خود و عزیزانشان بلیط گذریست از وجدان خود در برابر خون تمام کسانی که به ناحق کشته اند. چیزی که مخاطب را ناراضی میکند این است که چرا نقش محبوب و به ظاهر درستکار ، هر روز در سیاهی فرو میرود و دوستانش هر بار او را محق تر از بار قبل می بینند.

وقتی به عملکرد این فرمانده ها نگاهی می اندازیم سوالی به ذهن خطور می کند سوالی که شاید رهبران سریال صدنفر حتی یکبار هم از خود نپرسیدند ؛ آیا من و عزیزانم بیش از دیگران حق زندگی کردن داریم؟

سریال صدنفر محصول سی دبلیو
سریال صدنفر محصول سی دبلیو

*آزمونی که مخاطب را راضی می کند

سریال وقتی به جایی می‌رسد که مخاطب حس میکند دیگر هیچ مرزی بین خوبی و بدی در این سریال نمی بیند نوبت به جنگ آخر و یا آزمون می رسد ، لحظه ای که رهبر بشریت در آزمونی از تمام کارهایی که تا به امروز کرده است مورد امتحان قرار میگیرد
و از آنجایی که او کشتارهای زیادی صرفا برای نجات جان خودش و عزیزانش به راه انداخته است، پس از این آزمون رد می شود و انتقام مخاطب از تماشای این حجم از کشت و کشتارهای ناحق، گرفته می شود.
اما آیا واقعا همه بشریت باید به خاطر یک رهبر نالایق مجازات شوند؟خیر داستان نشان می دهد که آنها خودشان مسیرشان را انتخاب میکنند و با تمام کردن جنگ و کشتار، با شعار «برنده ی جنگ کسی است که نجنگیده» ، آمرزیده می شوند و تعالی پیدا می کنند.
فرمانده گناهکار خلقت روی زمین یکه و تنها باقی میماند تا بشریت تعالی پیدا کنند و اینگونه در این سریال روز حساب معنا پیدا میکند
اما قصه به اینجا ختم نمی شود و کمی بعد، فرمانده تنهای گناهکار به جا مانده بر روی زمین یعنی کلارک، با گروه دوستانش مواجه می شود که تعالی را پس زدند و رفاقت را به بهشت ترجیح دادند
این یک پایان مورد علاقه برای نوجوانان است و از آنجایی که این سریال برای سن نوجوان ساخته شده است پس باید به آن مدال پایان خوش بدهند.
واقعیتی که ما در آن هستیم فرسنگها با این داستان فاصله دارد ،اما دلیل اینکه چرا از بین تمام سریال ها و فیلم های تخیلی آخر الزمانی این سریال را با واقعیت مقایسه کردم نحوه چیدمان محتوا یکپارچه بودن و پایان قرص و محکم آن است.

*آخر الزمان واقعی چگونه است؟
چه قدر احتمال دارد برای ما داستانی از قسمتی از تاریخ تعریف کنند که جای شکافی نداشته باشد و تمام قسمت های آن با عقل جور در بیاید و پایان بسته و مشخصی هم داشته باشد و  روی افکارمان تاثیری نداشته باشد؟
بله باید گفت این سریال با واقعیت فاصله دارد اما برای مخاطب نسل جدید که با مفاهیم آخر الزمانی بیگانه است می تواند تاثیرات مخربی داشته باشد چراکه آخرالزمان در مفاهیم دینی تفاوت های بسیاری با این سریالها دارد اما برای باورهای مخاطبی که اطلاعات زیادی در این خصوص ندارد تهدید محسوب می شود هرچند از غرب این مفاهیم بعید نیست و هیچ وقت نخواهد بود،  سوال اصلی اینجاست که هنرمندان این عرصه در کشور خودمان در خصوص نشان دادن واقعیت آخر الزمانی با تاثیرگذاری این حد و اندازه در سینما و تلویزیون  چه اقداماتی انجام داده اند و چه کارهایی باید انجام دهند؟؟