1

روایت اکتای براهنی کارگردان فیلم “پیرپسر” از آقازاده‌های اخته⇐ تهدید کردند که بر قبر پدرم…! +صحبت‌هایی درباره ساخت تایتانیکِ ایرانی و یک‌ فیلم جنگی بخصوص 

سینماروزان: بدترین قضاوت درباره خانواده براهنی در فروردین سال ۴۰۱ اتفاق افتاد که رضا براهنی فوت کرد. آن زمان سیل فحش و ناسزا به خانواده ما به راه افتاد. در عین اینکه ‌داشتیم فکر می‌کردیم جنازه پدر را ایران بیاوریم یا نه و افراد خانواده هرکدام فکری می‌کردند، فحش‌ها و ناسزاهایی جریان داشت که اگر جنازه به ایران بیاید مثلا روی قبر خرابکاری می‌کنیم و حر‌ف‌هایی از این جنس می‌شنیدیم…

 

اکتای براهنی کارگردان فیلم “پیرپسر” با بیان مطلب فوق به روزنامه شرق گفت: درعین‌حال، می‌دیدم بسیاری از افرادی هم که خودشان را بی‌تفاوت نشان می‌دادند، یعنی کسانی که اهل کتاب و کتاب‌خوانی بودند و روشنفکر هستند،‌ پوزخند می‌زنند و بدشان ‌نمی‌آید از اینکه مثلا الان رضا براهنی نیست و پشت او چنین فضای منفی‌ای وجود دارد. من هیچ‌وقت اظهارنظر مستقیمی درباره مسائل سیاسی انجام نداده و علیه هیچ گروهی صحبت نکرده‌ام، اما هنوز خانواده ما به دلیل فعالیت‌های پدرم قضاوت می‌شود.

 

اکتای ادامه داد: از این حرف‌ها بگذریم، به هر حال مثلا دوم دبستان بودم که یک شب تلفن خانه زنگ خورد و من تلفن را برداشتم و یکی آن سوی خط گفت پدرت همین الان دستگیر شد و من با آن سن کم که فارسی را درست نمی‌فهمیدم، درست متوجه نمی‌شدم دستگیر یعنی چه و بعد گوشی را به مادرم دادم و او جیغ بلندی کشید و متوجه شدیم که پدرم دستگیر شده و ادامه ماجراها. این خاطرات در من سرشار است و از اینها بگذریم. مثلا خاطرات سال‌های 1377 و اتفاق‌های آن دوره، علت مهاجرت خانواده ما که اصلا برمی‌گردد به خطری که پدرم حس می‌کرد و همه اینها استرس‌ها، افسوس‌ها و هیجان‌هایی بود که بر تمام افراد خانواده ما چه مادی و چه معنوی اثر گذاشت.

 

اکتای براهنی با اشاره به زندگی آقازادگان معروف افزود: به هر حال خانواده ما یک خانواده فرهنگی و به لحاظ طبقه اجتماعی متوسط بودیم و توان رویارویی با این حجم از مشکلات را نداشتیم.‌ در سنین بالایی پدر و مادرم مهاجرت کردند و شاید سبب خیر برای من شد که درس خواندم. ولی در کل وقتی به دوستانم که فرزندان آدم‌های معروف هستند، نگاه می‌کنم، می‌بینم برعکس چیزی که عموما مردم تصور می‌کنند که این بچه‌ها می‌توانند آزادانه کار کنند، می‌توانم بگویم اصلا این‌طور نیست، بلکه در یک “اختگی” به سر می‌برند. وجود یک پدر قدرتمند به‌عنوان یک آرتیست یا یک حاج‌آقای بازاری یا تحت هر عنوانی، پدر خوب ‌یا پدر بد که خدا نکند مثل پدر فیلم ما باشد، ولی حتی پدر خوب هم خودش سدی جدی در جامعه برای فرزندانش ایجاد می‌کند؛ چرا‌که به سراغ هر کاری می‌روید، دست‌به‌عصا هستید و بلافاصله با پدر مقایسه می‌شوید.

 

اکتای براهنی درباره ادامه فعالیت بعد از “پیرپسر” اظهار داشت: در سینمای ایران قصه کم داریم. حتی در سینمایی که معتقد است آزادتر کار می‌کند هم کمتر قصه داریم. تازه سعی می‌کنیم در سینمای بدنه قصه تعریف کنیم. در سینمای جشنواره‌ای خارج از کشورمان که از قضا موفق است هم قصه خیلی کم داریم. یعنی ۹۰ درصد فیلم‌ها با رنگ و بوی اجتماعی و سیاسی صد‌درصدی ساخته می‌شوند. به نظر من فضاهای دست‌نخورده‌ای در سینمای ایران موجود است. شاید از جنس من نباشد ولی اگر ایده‌ای داشته باشیم که مثلا در سینمای ایران “تایتانیک” بسازیم، چه شکلی می‌شود؟ نمی‌توانیم “یک فیلم جنگی درست و حسابی” بسازیم که جنبه ایدئولوژیک پیدا نکند؟ قله‌های فتح‌نشده این سینما به نظر من زیاد است. رفتن به سمت این موضوعات خطرناک هم هست و ممکن است بیننده را پس بزند یا قبول نکند و سینما که حتما تعجب می‌کند؛ چراکه حتی سرمایه‌گذاران سینما از «پیرپسر» هم تعجب می‌کنند.