1

بیرو یا وحید؟ امیر و حامد یا دوپاسپورته پرخاشگر؟! ⇔کلاس و پرستیژ، حقیقت یا تظاهر؟

سینماروزان/احمد محمداسماعیلی:  این مسئله که داشتن کلاس و شخصیت، واقعی است یا تظاهر و یا ذاتی است و یا اکتسابی همیشه محل مناقشه بوده و به مرور زمان بروز و ظهور پیدا می کند و می شود درباره اش تحلیل کرد.

همه ما در طول روز و یا زندگی با آدم هایی مواجه می شویم که بعد از خاتمه معاشرتمان با آنها در غیابشان به دوستی و یا آشنایی می گوییم فلانی چقدر باکلاس و باشخصیت بود و مایل هستیم ارتباطمان را با او حفظ کنیم و گسترش بدهیم. آدمی که شاید به لحاظ فکری و توانایی فردی و دانش، درجه یک نباشد اما به گونه‌ای باکلاس و باوقار برخورد میکند که تصور می کنیم طرف همه چیز تمام است. این آدمها معمولا برای استفاده از کلمات دقت به خرج می دهند، دایره لغاتشان گسترده و وسیع است و آرام و باطمانیه سخن می گویند و تا حدی هم روانشناس خوبی هستند و به راحتی می‌توانند روی شما حس خوبی بر جای گذارند.
نمونه داشتن پرستیژ و یا نبودش درباره ماجراهای دو سه روز اخیر علیرضا بیرانوند دوازه بان پرسپولیس و کارهایش مصداق دارد. علیرضا بیرانوند جزو آخرین فوتبالیست هایی بود که دوست فیلمسازی دو سال قبل فیلمی درباره اش ساخت که البته فیلم موفقی نبود و در خاطره کسی هم نماند. با دیدن فیلم و یا خواندن سرگذشت زندگی این فوتبالیست و سختی هایی که برای رسیدن به موفقیت تحمل کرد وبا دقت کردن به ادبیات گفتاریش و رفتارهای متناقضی که از خودش بروز می دهد می شود عنوان کرد که بحث داشتن پرستیژ در این قضیه، محل تأمل جدی است.

در باشگاه پرسپولیس بازیکنی حضور دارد که مصداق عینی داشتن پرستیژ است و نامش وحید امیری است. بازیکنی که هم‌قوم بیرانوند است اما هیچگاه جمله ای از او شنیده نشده که باعث رنجش هوادار و یا تیم رقیب بشود!

داشتن پرستیژ و با فکر حرف زدن باعث شده امیری حتی مورد احترام هواداران تیم رقیب باشد و با هر مربی باشگاهی و ملی که کار کرده همکاری موثری داشته باشد و حتی انتقالش در زمانی که پرسپولیس به لحاظ نفری در مضیقه بود به لیگ ترکیه خاطر هواداری را آزرده نکرد و او جلتمن و با وقار باقی ماند.

در فوتبال دنیا هم چنین بازیکنانی مصداق دارند نمونه‌اش فرانتس بکن بائر ، تونی کروس و زیدان (سوای کله زدن معروفش به مدافع ایتالیا در جام جهانی) است و بکن بائر به عنوان مربی و بازیگر جام جهانی برد و کروس و زیدان هم با رئال مادرید و تیم‌های ملی آلمان و فرانسه به جام جهانی رسیدند. نمونه بازیگر خلاق اما بدون کلاس نیمار است با اظهارنظرهای عجیب و غریب و رفتارهای متناقضش (در بهترین تیم های ملی و باشگاهی برزیل و پاری سن ژرمن) بازی می کند اما هیچ جامی نبرد و الان هم سر نخواستنش دعوا است!
در سینما هم قاعده همین است و داشتن کلاس و پرستیژ می تواند باعث شکوفایی یک بازیکن شود. نمونه اش امیر جدیدی است. بازیگری که از تئاتر شروع کرد و با درخشش در سینما توانست با اصغر فرهادی همکاری کند.
در مقطع فعلی به جز یکی – دو بازیگر دیگر مثل حامد بهداد و…  تنها بازیگر تاپ ، استاندارد و درجه یک سینمای ایران است. او به جز موارد معدود کمتر تن به حرف زدن می دهد و همیشه آرام و با وقار و متین رفتار و گفتار دارد و مثل خیلی ها خودش را به چند میلیارد نفروخت که بخواهد از در اوج بودنش استفاده کند و خودش را با بازی کردن در آثار سطحی و نازل تلویزیون و شبکه نمایش خانگی خفه کند و کلاسش را از بین ببرد. بلایی که سر چند بازیکن دیگری که از تئاتر آمده بودند آمد و به بهای خریدن شاسی بلند و خانه در بالا شهر هر کاری را قبول کردند و امروز دیگر در سطح اول بازیگری از آنها رد و نشانی نیست. او مردانه در برابر این وسوسه ها مقاوت کرده کرده و کارنامه جمع و جور اما تقریبا قابل احترامی دارد.

کلاس و پرستیژ؛ حقیقت یا تظاهر؟؟
کلاس و پرستیژ؛ حقیقت یا تظاهر؟؟

کلاس و پرستیژ می تواند ذاتی نباشد و اکتسابی به دست بیاید؛ نمونه اش حامد بهداد است که در مقطعی حتی به اذعان خودش رفتارهایش در مواجه با عوامل، کارگردان و حین قرارداد با تهیه کننده طوری بود که تاثیر گذاری امروزش را نداشت. از یک جایی به بعد، رفتارهایش طور دیگری شد، کمتر مصاحبه کرد و حتی با اصرار و ابرام چندباره به دورهمی نیامد و در عوضش رفت به برنامه کتاب باز و دانش و اشرافش را به ادبیات و شاهنامه را به رخ کشاند و فیلم های معرکه و نقش های ماندگاری را بازی کرد و تبدیل شد به یک بازیگر شش دانگ و با تجربه و درجه یک که حالا هم با #قهوه_ترک جلب نظر کرده.
جاهایی هم کلاس و پرستیژ، ظاهری و فاقد عمق است و البته بسته به هوش طرف ممکن است چند دهه هم به خودش این ویژگی را الصاق کند اما بالاخره تق آن درمی آید؛ نمونه اش فیلمساز معروف و با سابقه و مدعی سرچشمه! که به قول دوستی با خواندن مقدمه پشت جلد رمانها و کتابها طوری حرف می زد که انگار کتابها را خیلی عمیق خوانده اما فیلمهایش نشان میدهند همه چیر سطحی و کشکیه!

در میان بازیگران هم نمونه این مصداق، بازیگری است دوپاسپورته و وسط‌‌باز که بعد از رسیدن به اوج شهرت و محبوبیت رفتارهایش تغییر پیدا کرد و حتی در بازی‌هایش این قضیه مصداق دارد و بازهای به شدت معمولی و رفع تکلیفی در بیشتر فیلم های این چند ساله اش می بینیم و علی رغم نشان دادن فروتنی و کلاس ظاهری جاهایی نقابش را برداشت و رفتارهای غیر قابل دفاعی بروز داد و یادش رفت زمانی چه التماسی به یکی از نویسنده‌-کارگردان‌های شریف سینما می‌کرد بلکه از اجرای تلویزیونی برسد به همکاری در یک پروژه سینمایی!

نمونه بارزش که نگارنده شاهدش بود در زمان برگزاری نشست خبری نمایشی در سالن اجتماعات تئاتر شهر بود که بعد از دوساعت تاخیر با صدای بلند صحبت کردن با گوشی تلفن همراهش حین عبور از لابی طبقه سوم تئاتر شهر با لحنی کاسبکارانه دیر آمدنش را بدون عذرخواهی توجیه کرد وعامیانه گارد و جبهه گرفت تا کسی مواخده اش نکند. یا همین دو سه ماه قبل بعد از حضور یکی از فیلم هایش درجشنواره ای در روسیه!! به شدت عصبانی شد و روسیه را تجاوزکار خواند و حضور فیلمش را محکوم و بدون هماهنگی !!! اعلام کرد  تا مباد اقامتش در امریکا دچار مخاطره شود و نرود توی لیست تحریم ها!؟؟

القصه اینکه در دوران غلبه حواشی، اسیر حاشیه نشویم و حداقلی از پرنسیب و اصول را در رفتار داشته باشیم و بچسبیم به متن، است که ماندگاری می‌آورد.