1

…بالاخره تکانی در #زخم_کاری۲+پیشنهادی به نویسندگان سریال

سینماروزان/حامد مظفری: فصل دوم زخم کاری بالاخره بعد از هفت قسمت تکانی به خود داد و با دنبال کردن یک روایت تعقیب و گریزی کمی قابل پیش بینی، جانی دوباره گرفت.

فصل دوم زخم کاری مانند قسمت دوم ماجرای نیمروز بیش از حد بر روی توضیحات واضحات وقت گذاشت؛ توضیح واضحات بدون کنش مهیج و وارد کردن تیپ های تخت بدون رمز و راز همان مسأله رد خون و تا حدودی شهرزاد۲ هم بود با این حال بالاخره در قسمت هفتم زخم کاری۲ و خیلی ساده و با ترتیب دادن ماجرای خروج از کشور آقازاده‌ی مالک و تعقیب و گریز برای قتل و جلوگیری از قتل، سریال تکانی خورد که لابد در آمار بیننده هم تاثیر خود را می‌گذارد.

رعنا آزادی‌ور در قسمت هفتم مجددا به کالبد همان زن وحشی سرخورده پرعقده حریصی فرورفته که خودش هم نمی‌داند چه میخواهد و نیمه‌ای فم‌فتال اغواکننده دارد و نیمه‌ای گرفتار پارانویا با ظن توطئه. سرگردانی کاراکتر سمیرا بین این دو وجه باعث میگردد که مدام بخواهد مردان پیرامونی خود-که عمدتا هوسباز هستند- را بازیچه خود کند ولی اینجا یک مرد که فرزندش است باعث می‌شود خوی مادری گل کرده و در قسمت هفتم مخاطب به جای آن که علیه‌ش باشد کنارش است و دوست دارد این بار او برنده باشد.

زخم کاری۲ از منظر ساختاری در ادامه فصل قبل است ولی گاهی آن لابلا و در جزئیات درخششی هم می‌بینیم و مثلا هادی قمیشی بازیگر باتجربه ای -که اینجا بی اخم و تخم مرسوم در نورسان که حتی یک سیلی جلوي دوربین را برنمی‌تابند- به همه جور تعرض به کاراکترش از طریق استفاده موثر از زبان بدن و بی داد و فریاد، تن داده تا بگوید بازیگری یعنی همین و نه لزوما گادفادرنمایی و نشستن پشت بار و گیلاس پشت گیلاس و هرازگاه زبان به دشنام گشودن و…

...بالاخره تکانه‌ای در #زخم_کاری۲
…بالاخره تکانه‌ای در #زخم_کاری۲

در فصل اول زخم کاری، استفاده از کاظم هژیرآزاد و منوچهر علیپور در نقشهای مکمل هم احیای خاطرات بود و هم ورک‌شاپ بازیگری برای بازیگران جوان‌تر که بدانند بازیگری چیزی است به جز داد و فریاد و عربده جلوی دوربین. حالا در زخم کاری۲ هادی قمیشی به همان اندازه بجا و باورپذیر و بی اغراق ایفاگر مردی است میان‌رده که ترس و لرز مانع فرازش شده. کاش کاراکترش را بیشتر گسترش دهند و داستانی مجزا حول خودش و عقبه‌اش خلق کنند بلکه در این مسیر، جذابیت‌سازی گردد برای مخاطب.

محمدحسین مهدویان از برآمدگان روایت فتح و شاگردان محمد آوینی با همان آخرین روزهای زمستان و بعد ایستاده در غبار، تبحری نشان داد در ماکیومنتری(مستندنمایی) و هرجا که مانند نیمروز۱ و لاتاری وامدار به آن ساختار پیش رفت به واسطه هیجان ایجاد شده برای مخاطب موفق بود‌‌. حالا در فصل دوم زخم کاری و با گذر از آن لحن روتین ابتدایی، در قسمت هفتم بالاخره رجوع کرد به همان کاری که بلد است. همین هیجان و تعقیب و گریز و حادثه پردازی در هر اپیزود به اندازه یک فیلم بلند است که می‌تواند نجات‌‌دهنده #زخم‌کاری۲ باشد. پیشنهادی به نویسندگان زخم‌کاری که فصل سومش هم در راه است نگاه انداختن به همان سبک کاری مهدویان در مستندنمایی است. مستندنمایی یک سری فکت رئال می‌خواهد و حالا در ماجرایی پدرخوانده‌ای، نویسندگان تا می‌توانند باید بروند دنبال پرونده‌های واقعی آقازادگان و فرض کنند که می‌خواهند آنها را مستندنمایی کنند. الحمدلله ردپای چنین ژن خوب‌هایی در سینما هم که پررنگ است و یکی از آن‌ها فیلمی هم روی پرده دارد! پس بیخیال بیخیال کلاسیک‌سازی و شکسپیرنمایی باشید و همین ردّ مستندنمایی آقازادگان را پی گیرید و دلیلی هم ندارد وقتی بازیگری را کم یا میان‌بنیه می‌بینید نقش او را توسعه دهید‌. گاهی داستان سازی برای یک بازیگر مکمل حرفه ای خیلی بیشتر جواب می‌دهد…