1

گلایه‌های اسدالله یکتا از همه چیز و همه جا⇐قبل از انقلاب در کنار آرتیستهای درجه یک بازی می‌کردم و حالا باید به نقشهای تک سکانسی بسنده کنم!!/در «چاق و لاغر» تا حدّ مدفون شدن در یک گودال پیش رفتم!!/هم کارم کم است و هم اسمم را ضایع می‌کنند/گاهی می‌بینم اسمم را بعد از سیاهی‌لشکرها آورده‌اند!/ملک‌مطیعی ۴۰ سال منتظر ماند که کارگردانان به او زنگ بزنند/من نیز باید ماهها انتظار بکشم تا نقشی بهم بدهند!

سینماروزان: اسدالله یکتا از جمله بازیگران سینمای پیش از انقلاب است که این شانس را داشت که بتواند در فضای سینما و تلویزیون بعد از انقلاب اسلامی هم فعالیت کند؛ البته فعالیتی بسیار کمرنگتر از روزگار قبل.

اسدالله یکتا که این روزها کمدیهای «زندانیها» و «سامورایی در برلین» را روی پرده دارد و سریالهای «شرایط خاص» و «ستایش3» را هم در تلویزیون پیش رو دارد در گفتگویی تازه به گلایه از اوضاع اقتصادی خرابش پرداخته است.

اسدالله یکتا می‌گوید، پیش از انقلاب در ٥٠-٤٠ فیلم بازی کرده است: «آن‌موقع در کنار آرتیست‌های درجه یک حضور داشتم و نقش‌های کوچک بازی نمی‌کردم اما بعد از انقلاب هم پول کمتری می‌دهند و هم نقش‌های کوچک تک سکانسی را پیشنهاد می‌دهند اما پس از ٦٠‌سال کارکردن توقع بیشتری دارم. الآن هم کارم کم است و هم اسمم را ضایع می‌کنند. گاهی منتظر می‌مانم تا ببینم اسمم را کجا نوشته‌اند و بعد می‌بینم اسمم را پس از سیاهی لشکرها آورده‌اند!»

اسدالله یکتا البته در زمان جنگ برای خود یک چاپخانه هم راه‌اندازی کرد اما شانس با او یار نبود و به قول خودش فردی کلاهبردار تمام زندگی‌اش را به تاراج برد.

او درباره سختی‌های کار درمجموعه عروسکی «چاق و لاغر» می‌گوید: «تن‌پوشی که به من داده بودند، به آن صورت دید نداشت و کارگردان این سریال به من می‌گفتند مواظب باش که زمین نخوری. در یک سکانسی که زمستان بود، شخصیت‌های چاق و لاغر داشتند از این مغازه به آن مغازه دنبال کار می‌گشتند که من یکهو در یک چاله‌ای افتادم و تا سر حد مدفون شدن پیش رفتم و بقیه داشتند دنبالم می‌گشتند. دستم را از چاله بیرون آوردم تا من را بالاخره دیدند و بیرون کشیدند.»

اسدالله یکتا این‌طور حرف‌هایش را ادامه می‌دهد:  «برخی از بازیگران قدیمی الان در خانه نشسته‌اند و منتظرند یک کار جدید به آنها پیشنهاد شود. زنده‌یاد ملک‌مطیعی ٤٠‌سال منتظر بود که کارگردان‌ها به او زنگ بزنند. من نیز ماهها منتظر میمانم که با من تماس بگیرند و به من کار بدهند.»